نقش فناوری اطلاعات در مدیریت دانش
سینا محمدنبی1
چکیده:
امروزه دانش به عنوان یک منبع استراتژیک و یک شایستگی کلیدی برای انسان ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. و همه ی گروه های کار و کار عملی اذعان دارند، برای اینکه سازمان ها بتوانند در دنیای تجاری و رقابتی حضور مستمر و پایداری داشته باشند باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند از این رو برای استفاده صحیح از این منبع پرمایه موضوع مدیریت دانش در دستور کار سازمان های پیشرو قرار گرفته است. مدیریت دانش بر سه موضوع اصلی یعنی: انسان، ساختار و فناوری تاکید دارد و سعی دارد تا با ایجاد ساختار مناسب و زیرساخت های تکنولوژیکی لازم در سازمان و با محور قرار دادن انسان و آماده سازی او به عنوان دانشکار2، با تولید و استفاده صحیح از منبع دانش به اهداف سازمانی دست پیدا نماید. تا از این طریق ضمن آماده سازی خود برای گذر از عصر صنعتی به عصر دانشی، بتواند سازمانی بر پایه دانش را بنا گذارد. در این مقاله ابعادی از موضوعات مرتبط با مدیریت دانش و نقش فناوری اطلاعات به عنوان یکی از سه زیر ساخت اصلی مدیریت دانش در این ارتباط مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
ساختار این مقاله تشکیل شده از:
– مقدمه: که در آن ضمن بیان جایگاه دانش در سازمان، دانش به عنوان یک منبع ارزشمند معرفی می شود.
* مدیریت دانش: ارایه تعریف اجمالی از مدیریت دانش و سطوح مختلف آن و رابطه بین فناوری و مدیریت دانش و انسان، مطالب این بخش را تشکیل می دهند.
* مدیریت زنجیره داده، اطلاعات و دانش: در این بخش از مقاله جایگاه، نقش و نحوه مدیریت داده و اطلاعات و دانش تبیین می گردد.
* مدیریت دانش ضمنی، دانش آشکار: در این قسمت ضمن معرفی اجزاء دانش (شامل دانش ضمنی – آشکار) اجزای مدل نوناکا – تاکوچی که نحوه و فرآیند تبدیل این دو نوع از دانش را به یکدیگر مطرح می نماید مورد بررسی قرار می گیرد. و در پی آن نقش و نحوه استفاده از فناوری در این فرآیند به بحث گذاشته می شود.
* جمع بندی: بخش پایانی مقاله به جمع بندی مطالب ارایه شده اختصاص یافته است.
واژگان کلیدی: مدیریت دانش، فناوری اطلاعات
مقدمه
امروزه با توجه به تحولاتی که در دنیای کسب و کار ایجاد شده است، ارایه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی بدون مدیریت و استفاده صحیح از منبع ارزشمند و استراتژیک دانش، امری سخت و بعضاً غیرممکن است(داونپورت و پرساک، 1379). سازمان ها متوجه شده اند که دانش آنها در مورد نحوه انجام دادن امور و ارایه خدمات به عنوان یک دارایی مهم قلمداد می شود که بایستی همانند سایر دارایی های ارزشمند سازمان، این دارایی (دانش) را نیز مدیریت نمود (واتسون، 2003: 6). رقابت جهانی، دگرگونی شتابان، افزایش رقابت های ملی، منطقهای و بین المللی، جوامع در حال توسعه را وا میدارد تا در پی کسب و حفظ مزیت های پایدار باشند و در پی یافتن راه حلی بنیادی تر، تجربهپذیر و حیاتی، در خصوص ارتقاء عملکرد خود گام بردارند (Stacey , 1999). دانش مهمترین منبع برای توسعه ی قابلیت ها و شایستگی های محوری است. ترویج و توسعه ی دانش محوری سازمان به منظور دستیابی به مزیت رقابتی پایدار برای سازمان ها امری ضروری به نظر می رسد (Hsu et al., 2007). دانش سازمانی به عنوان منبعی کلیدی و متنوع از دیدگاه ها شناخته می شود و بر این نکته اشاره دارد که توانایی گسترش دانش در سراسر سازمان، یک مزیت برای سازمان به شمار می آید (Chinho Lin et al., 2008). به ویژه یک مزیت رقابتی پایدار است که ریشه در توانایی شرکت در به کارگیری موثر دانش موجود به منظور خلق دانش بدیع دارد و قادر به ایجاد بنیانی برای تحقق مزیت رقابتی از طریق دارایی های سرمایه محور و فناوری اطلاعات است (Wickramasinghe, 2007; Wickramansinghe and Sharma, 2005; El-Korany, 2007). از این رو مدیریت دانش در چند سال اخیر به صورت جدی در دستور کار دانشمندان علم مدیریت و نیز سازمان های پیشرو قرار گرفته است. علاوه بر این، متخصصان تلاش می کنند تا مبحث فکری مدیریت دانش را به منظور حفظ مزیت رقابتی و بهبود کاربرد فناوری اطلاعات در سازمان، توسعه و ارتقا دهند (Lin et al., 2007).
با پیچیده تر شدن و غیرقابل پیش بینی شدن محیط، سازمان های پیشرو سعی می کنند تا با استفاده از فناوری اطلاعات، سیستم های پیچیده و سریعی را توسعه دهند تا از بقا و حفظ مزیت رقابتی شان اطمینان حاصل نمایند(Suominen and Takala 2006). با این وجود بیشتر سازمان ها دریافتند که دستیابی به شناخت و توافق جمعی در خصوص توسعه دانشِ محوری شان به علت پیچیدگی ذاتی محتوای دانش و محیط آشفته ای که ممکن است با آن مواجه شوند، کار بسیار دشواری است(Newkirk and Lederer 2006). لازم به ذکر است که امروزه مسایل مربوط به یافتن روش های کارامد و اثربخش به کارگیری فناوری اطلاعات رایانه محور به منظور تسهیل انتخاب دانشِ محوری، توجه و علاقه بسیاری از جوامع دانشگاهی و کسب و کار را به خود جلب کرده است. (Morton 2003).
واژه مدیریت دانش در دنیای مدیریت موضوعات مختلفی را در بر می گیرد. علت ایجاد این نگرش به دلیل انتقال و حرکت سیستم های اقتصادی مبتنی بر صنعت به سوی جامعه های مبتنی بر دانش است. در این نگرش، دانش به عنوان یک منبع ارزشمند در کنار منابعی که قبلاً در اقتصاد مورد توجه قرار داشت (زمین، کار و سرمایه) به عنوان یک دارایی پرمایه مطرح می باشد. در چنین سازمان هایی دیگر صنعت، محور نیست بلکه محور دانش است و در آن کارکنان دانشی به کار مشغول هستند. در سازمان های مبتنی بر دانش اهمیت نسبی ماده (فیزیکی) کم رنگ شده و منابع غیرفیزیکی جایگاه ویژه ای کسب می نمایند. همچنین در این گونه سازمان ها، دانش به عنوان یک عامل کلیدی در امر تولید و ارایه خدمات محسوب می گردد. نمودار شکل 1 نشانگر حضور نیروی کار، سرمایه و زمین و دانش در سه عصر اقتصادی است. همانطور که ملاحظه میشود اقتصاد امروز، آنچنان بر پایه دانش شکل گرفته که از آن به عنوان اقتصاد دانش محور یاد میشود.
شکل1 : روند تعمیق و میزان استفاده از منابع سازمان در بستر زمان
منبع: گروه مشاوران توسعه آینده، 1385
شاید دو دهه ی قبل بسیاری از متخصصان اعتقاد نداشتند که عصر صنعتی با این سرعت به عصر اطلاعات تغییر یابد و امروز بشر آینده ای را رقم بزند که بعد زمان، معلولیت جسمی، مشکلات اقتصادی و ساخت های جغرافیایی مانعی برای حرکت و پیشرفت نباشد. امروز دوران گذار از عصر صنعتی به عصر فراصنعتی (اطلاعاتی) است، گذاری که به سرعت در حال طی شدن و پدید آوردن عصری پرچالش است، به گونه ای که لازمه ی بقا و تداوم حیات در آن عصر تجهیز به فناوری نوین به ویژه فناوری اطلاعات است (صرافی زاده و علی پناهی، 1381: 8).
بنابراین تعریف فناوری اطلاعات عبارت است از گردآوری، ذخیره سازی، ساماندهی، پردازش و نشر اطلاعات، اعم از صوت، تصویر، متن یا عدد که با استفاده از ابزارهای رایانه ای و مخابراتی صورت می پذیرد (Mantle,2006:4). این فناوری حدود دو دهه ی قبل پا به عرصه ی میدان های علمی و صنعتی گذاشته و امروزه به عنوان یک تخصص بین رشته ای با تلفیق علوم رایانه ای، ریاضیات، اطلاع رسانی، مخابرات و دانش مدیریت در فهرست فناوری های نوین جهانی قرار گرفته است.
مدیریت دانش:
مدیریت دانش فرآیند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، تسهیم، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانش مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند بین منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دست یابی به اهداف سازمانی صورت می پذیرد (افرازه، 1386). مدیریت دانش به مجموعه ای از فرآیندهای کسب و کار در سازمان ها از قبیل ایجاد، ذخیره، توزیع و به کار گیری دانش اشاره دارد (لاودن، 2007). در واقع، مدیریت دانش شامل تمام فعالیت هایی می شود که در دانشِ به انجام رساندن اهداف عملیاتی سازمان، به منظور مواجهه با چالش های محیطی و بقا در بازارگاه های رقابتی به کار می رود (گرینر و دیگران، 2007).
مدیریت دانش در دو سطح استراتژی و عملیاتی قابل بررسی است:
* سطح استراتژی: به تعیین هدف های دانش سازمان و عوامل موفقیت می پردازد.
* سطح عملیاتی: برای تحقق، اجرا و پیاده سازی هدف ها و طرح های مختلف مدیریت دانش که عبارتند از: شناسایی دانش، آشکارسازی دانش، کسب دانش، تولید دانش، توزیع دانش، استفاده از دانش و ارزیابی دانش تمرکز دارد .
مدیریت زنجیره داده، اطلاعات و دانش
داده3، اطلاعات4 و دانش5 با یکدیگر تفاوت داشته و هر یک نقش خاصی را در زنجیره ی داده – اطلاعات – دانش ایفا می نمایند. ویژگی های این عوامل بشرح زیر می باشند ( پروساک / داونپورت ، 1379):
داده ها: رشته واقعیت هایی عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند. در حقیقت داده ها سمبل هایی(نشانه هایی) از چگونگی و کمیت واقعیت هستند. همچنین داده یعنی مجموعهای از حقایق مجزا از هم و مرتبط با یک واقعه. بنابراین به عنوان ثبت ساختارمند تعاملات درون سازمان تعبیر میشوند (Jafari,et.al, 2006).
دادهها اولین سطح از هرم دانش را تشکیل میدهند و عبارتند از: ارقام، اعداد، نمودارها و نظایر اینها که به خودی خود معنیدار نیستند (Barney,1991).
اطلاعات: یعنی "داده های مربوط و هدفدار " به بیانی دیگر داده ها به تنهایی "مربوط" و "هدفدار" نیستند. بلکه نوعی "پیام" به شمار می آیند. اطلاعات، دادههایی با ویژگی های مرتبط و با هدف یکسان هستند و به شکل و محتوای پیغامهای شنیداری، مجازی و یا اسناد میباشند .(jafari,et al,2006)
باید توجه داشت که معمولاً محاسبات، خلاصه سازی و طبقه بندی اطلاعات توسط "انسان" صورت می گیرد و نباید اطلاعات یا دانش را با فناوری انتقال آنها اشتباه گرفت (پروساک / داونپورت ، 1379). این دادهها هم دانش را نشان نمیدهند. آنها آغازگر مدیریت اطلاعات هستند. اطلاعات غالباً شکل اعداد و ارقام، کلمات و گزارههای انباشته را به خود می گیرد و معنایی را ارایه میکند که بزرگتر از آن چیزی است که از دادههای خام مکشوف می گردد. ولی نظریهپردازان و دستاندرکاران دانش همگی بر این باورند که اینها اطلاعات است و نه دانش (ابطحی و صلواتی، 1385).
دانش : چی-پای (2006) معتقد است، دانش، ترکیبی از داده ها و اطلاعات است که به آن دیدگاه های تخصصی، مهارت ها و تجربیات افزوده می شود تا دارایی های ارزشمندی برای کمک به اتخاذ تصمیمات صحیح به دست آید (محمدنبی، 1388). دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و بکار می رود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویه های کاری، فرآیندهای سازمانی، اَعمال و هنجارها مجسم می شود. دانش، ساده و روشن نیست بلکه مخلوطی از چند عامل متفاوت است. سیالی است که در عین حال ساخت های مشخصی دارد و نهایتاً اینکه دانش مجازی و شهودی است (پروساک و دانپورت، 1379).
دانش، اطلاعات در مرحله عمل است (kucza , 2001). دانش به توانایی و قابلیت برای انجام عمل بستگی دارد. قدرت خلق دارد، بنابراین به سختی به تعریف در میآید و دانش به ارزش ها و تجارب کاربران مرتبط میشود ((Joia , 2000.
روابط بین داده، اطلاعات و دانش
کلارک6 و رالو7 در یک نمودار تفصیلی روابط داده، اطلاعات، دانش (آشکار و نهفته)، بینش و خرد را به نمایش گذاشتهاند.
شکل 2: هرم دانش: روابط و مفاهیم آن
Source: Clarke & rollo, 2001: 15
همان طور که در نمودار دیده میشود، دادهها یا اطلاعات خام در پایینترین سطح هرم دانش قرار دارند و خرد که به معانی مرتبط است، در راس هرم قرار دارد. اما باید توجه نمود که روابط بین داده، اطلاعات و دانش مطلق نبوده و سلسله مراتبی نیست. به عنوان مثال، نتهای موسیقی برای کسانی که به موسیقی آشنا هستند، بیانگر معنای خاصی می باشند، لذا تبدیل به اطلاعات می شوند و نهایتاً اینکه این اطلاعات برای کسی که آنها را تدوین نموده است، بیانگر دانش خواهد بود، زیرا مهارت و تجربه او را میرساند(علوی و لیدنر، 2001). اما ممکن است در رشتهای دانش تولید شود و آن دانش برای رشتهای دیگر به مثابه داده در نظر گرفته شود. یعنی با تغییر مکان آن از یک سیستم به سیستمی دیگر معنی و مفهوم آن تغییر یابد. به عنوان مثال مطالعات روانشناسی منجر به تولید دانشی میشود که علم مدیریت به عنوان یک رشته مصرف کننده دانش سایر رشتهها، این دانش را در رابطه با تعبیر و تفسیر رفتار کارکنان در سازمان به عنوان دادهای که باید تجزیه و تحلیل شود به کار میگیرد.
دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند. تبدیل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود انسان است. این تبدیلها از طیف واژههای زیر در انگلیسی که همگی با حرف (C) شروع میشوند صورت میپذیرند (داونپورت و پروساک، 1379):
مقایسه8: اطلاعاتی که در مورد شرایطی خاص داریم، چه تفاوتی با اطلاعات مربوط به شرایط دیگر دارد؟
عواقب9: از اطلاعات موجود چه استنباطی میتوان برای تصمیمگیری و اقدام کرد؟
ارتباطات10: این بخش از دانش چه ارتباطی با دیگر بخشها دارد؟
گفتوگو11: آشکار است که این عملیات دانشآفرین، بین انسان ها صورت میگیرد. ما معمولاً دادهها را در پرونده های آماری و مبادلات و اطلاعات را در پیام ها مییابیم، اما دانش را از افراد یا گروه های آگاه و حتی از رویدادهای سازمانی بدست میآوریم. دانش از طریق رسانههای ساختمند (مثل کتاب و مدارک) و یا از شخصی به شخص دیگر (چه به صورت گفتوگو و چه به شیوه استاد و شاگردی) گسترش مییابد.
با نگرش فراتری به این موضوع، آشکار می شود که معمولاً "دانش پایه" عامل تمایز بین "داده"، "اطلاعات" و "دانش" است. این یکی از دلایلی است که در محیط و فضای متکی به دانش، برخی موسسات یا شرکت ها می توانند همچنان برتری های اقتصادی و رقابتی خود را حفظ کنند. به همین دلیل سازمان های مبتنی بر دانش رویکرد مثبتی در زمینه ایجاد دانش، افزایش ارزش افزوده، نمایش و اشاعه اطلاعات دارند. پژوهشگرانی به نامهای کوهن و لوینتال در مباحث خود این حقیقت را تشریح می کنند که گسترش دانش منوط به شور و هیجان یادگیری و دانش پیشین است. به عبارت دیگر دانش اندوخته شده عامل موثری در افزایش واکنش و فراگیری سهل تر مفاهیم است.
در خاتمه این بخش مجدداً تاکید می گردد که درک تفاوت بین داده، اطلاعات و دانش از ملزومات رهبری و مدیریت دانش در سازمان است.
از سوی دیگر می بایست به جای جدا دیدن این عوامل آنها را به صورت پیوسته مورد توجه قرار داد. ضمن آنکه تفاوت های هر یک از نقش هایی که در فرآیند مدیریت دانش ایفا می نمایند را نیز می بایست مدنظر قرار داد.
لازمه استفاده موثر از داده، اطلاعات و دانش، مدیریت صحیح آنهاست. شکل شماره 3 عوامل دخیل، نحوه ارتباط و حوزه کاری مدیریت موارد فوق و ملزومات آن را نمایش می دهد.
همان گونه که در قبل اشاره شد لازمه مدیریت اثربخش این عوامل، یکپارچه سازی آنها است.
این امر با ترکیب این عوامل به صورت حلقه های یک زنجیره / فرایند که لازم و ملزوم یکدیگر می باشند امکان پذیر است.
شکل شماره 3: زنجیر مدیریتی: داده، اطلاعات و دانش و ملزومات آن
منبع: افرازه، 1383
فناوری و مدیریت دانش
برخی مدیریت دانش را بخشی از مدیریت اطلاعات می دانند که به مرور زمان طرفداران این نظریه کمتر می شوند و با توجه به سلسله مراتب داده – اطلاعات – دانش و اهمیت و نقش هر یک و از سوی دیگر تجربیات ناموفقی که در رابطه با مدیریت اطلاعاتی که بدون توجه به ساختار و فرهنگ سازمانی به دست آمده است، امروزه دیگر کمتر فردی بر نظریه فوق پافشاری می نماید (افرازه، الف 1382).
مدیریت دانش بسیار فراتر از فناوری است، اما بی تردید "فناوری دانش" بخشی از مدیریت دانش است (میرسپاسی، 1382). نکته قابل توجه این است که مسایل مدیریت دانش را نوعاً نمی توان فقط با استفاده از راه کارهای فناوری به تنهایی حل نمود. در نتایج یک نظرخواهی بزرگترین مشکل در مدیریت دانش "تغییر رفتار مردم" و بزرگترین منابع برای انتقال دانش "فرهنگ" شناخته شد.
در اینجا دو مورد احتیاطی باید قید گردد: اولین نکته توسط آکرمن بدین صورت عنوان شد که از بعضی جهات علم روز به گونه ای است که بسیاری از جنبه های کاری مهم مدیریت دانش در حال حاضر قابل کاربرد از طریق فناوری نیست. او این وضعیت را "شکاف اجتماعی فناوری" می نامد. دوم اینکه بین رفتار و فناوری، ارتباط دو طرفه وجود دارد یعنی آنکه: ورود فناوری می تواند روی روش کار افراد تاثیر بگذارد. افراد می توانند روش کار خود را تغییر دهند واز ابزارهای جدید در دسترس سود برند، و این انطباق می تواند ارتباطات جدیدتر و موثرتری درون گروه ایجاد کند (افرازه، ب 1382).
البته باید به این نکته توجه داشت که مفهوم مدیریت دانش بدون فناوری های مبتنی بر دانش از توانمندی های بسیار محدودی برخوردار خواهد بود. بیشترین ارزش فناوری در مدیریت دانش، افزایش قابلیت دسترسی به دانش و تسریع انتقال آن است. فناوری اطلاعات، امکان بیرون کشیدن دانش را از ذهن صاحب دانش فراهم می آورد. سپس با فناوری می توان آن دانش را در قالب هایی منظم گنجاند و به دیگر اعضای داخلی و شرکای تجاری سازمان در جهان منتقل کرد. فناوری به رمزگذاری دانش و نیز گاهی خلق آن کمک می کند. اما علاوه بر نقش فناوری اطلاعات به عنوان عامل به اشتراکگذاری دانش، استفاده از فناوری های مناسب در سازمان میتواند در نگهداری و مستند نمودن دانش آشکار کمک قابل توجهی بنماید. در غیر این صورت بخش عمدهای از دانش های ایجاد شده از بین خواهد رفت(O'Dell & Grayson, 1998).
در هر حال آنچه که مسلم می باشد آن است که با توجه به محوریت انسان در سازمان می بایست یکپارچه سازی ساختار – فناوری – انسان، در جهت رسیدن به هدف های سازمان صورت پذیرد و تنها با استفاده به جا و اهمیت دادن به هر یک از عوامل فوق در جایگاه خاص خود مدیریت دانش در سازمان به صورت اثربخش انجام خواهد پذیرفت.
مدیریت دانش ضمنی، دانش آشکار و نقش فناوری در آن
قبل از آغاز بحث نقش فناوری در مدیریت دانش ضمنی12 (پنهان) دانش آشکار13 (صریح)، مفهوم دانش پنهان و دانش آشکار که توسط نوناکا (Nonaka, 1991 , nonaka / Takeuchi, 1995) برای طرح ریزی نظریه یادگیری سازمانی طبقه بندی شده است را مورد توجه قرار می دهیم. در این تقسیم بندی همگرایی دانش بین شکل های پنهان و آشکار آن مورد توجه قرار گرفته است. در این مدل، دانش از طریق چهار نوع تعامل مختلف بین دانش نهفته و دانش صریح ایجاد میشود. نوناکا، تعامل این دو نوع دانش را فرایند تغییر و تبدیل دانش مینامند (جعفری مقدم، 1383). نوناکا و تاکیوچی (1995) معتقدند که دانش ضمنی و صریح، مکمل یکدیگرند و در فعالیت های خلاقانه افراد بر یکدیگر تاثیر میگذارند. یک مدل فرایندی ایجاد دانش، بر اساس این فرضیه حیاتی بنا شده است، که دانش بشری بوسیله یک تعامل اجتماعی بین دانش پنهان و آشکار به وجود آمده و توسعه یافته است، که از این تعامل به تبدیل یاد میشود. لازم به ذکر است که این تبدیل در درون افراد اتفاق نمیافتد، بلکه بین آنها و در درون یک سازمان رخ میدهد.
نوناکا و تاگوچی (1995) معتقدند، دانش پنهان، دانشی شخصی است و مربوط به یک شخص خاص می باشد، بنابراین رسمی سازی و ارتباط با آن مشکل است. در نتیجه، تفکیک، ذخیره سازی و توزیع دانشی که متعلق به اشخاص است نیز مشکل خواهد بود.
این نوع از دانش بیش تر ناشی از تجارب و مهارت های کارکنان است (شریف زاده و بودلایی، 1387). دانش پنهان انتزاعی است و دست یابی به آن آسان نیست چون منابع و محتوای آن در ذهن نهفته است و غیرساختارمند می باشد. این دانش از طریق تجربه و یادگیری عملی کسب می گردد و کدگذاری شده نیست. در واقع دانش نانوشته ی سازمان است (ابطحی و صلواتی، 1385). به علاوه دانش پنهان مهمترین پایه برای خلق دانش جدید می باشد یعنی به گفته نوناکا: "کلید آفریش دانش در بسیج و تبدیل دانش پنهان قراردارد".
در مقابل دانش پنهان، دانش آشکار میتواند کدگذاری، جمعآوری، ذخیره و توزیع شود. این دانش محدود به یک شخص نیست. دانش آشکار عینی بوده و می تواند به صورت رسمی و زبان سیستماتیک بیان شود (گرینر و دیگران، 2007). این نوع دانش در سیستم های اطلاعات کامپیوتری، کتاب ها، مستندات سازمانی و نظایر آنها وجود دارد (ابطحی و صلواتی، 1385).
هر دو نوع دانش برای سازمان مهم هستند. برخی این دو نوع از دانش که در مجموع، کل دانش موجود را تشکیل می دهند را به کوه یخی در آب تشبیه نموده اند که بخش پنهان آن در آب و قسمت آشکار آن بیرون از آب قرار دارد و مدیریت دانش تلاش می نماید تا ضمن ازدیاد آن بخش غیرمرئی آن را قابل رویت نماید.
مارپیچ دانش از منظر مدل نوناکا – تاکوچی
محقق مدیریت ژاپنی نوناکا (Nonaka , 1991/1995 ) تاثیرات زیادی بر مباحث مدیریت دانش داشته است او دو نوع دانش (دانش پنهان / ضمنی؛ دانش آشکار / صریح) را که تاثیرات متقابل بر یکدیگر دارند و در سازمان از اهمیت زیادی برخوردارند را مورد توجه و مطالعه قرار داده است. بر اساس مدل نوناکا و تاکوچی مراحل زیر برای انتقال (تبدیل) این دو نوع از دانش می بایست در سطوح مختلف سازمان طی شوند:
* اجتماعی نمودن14 (پنهان به پنهان): انتقال دانش غیرمشهود یک فرد به فردی دیگر (نحوه رفع مشکل برنامه- طراحی به صورت غیرمعمول )
برای انجام موثر این فرایند باید بین افراد فرهنگ مشترک و توانایی کار گروهی ایجاد گردد. این امر با استفاده از نظریه های اجتماعی و همکاری میسر می گردد (داونپورت و پروساک، 1379). نشست یک گروه که تجربیات را توضیح داده و بحث می نماید، یک فعالیت عادی است که در آن اشتراک دانش پنهان می تواند رخ دهد. همچنین تعالیم استاد – شاگردی و دانش کسب شده در اثر مشارکت موثر در تیمهای کاری را میتوان به عنوان نمونه هایی از فرایند جامعهپذیری محسوب نمود. به دانشی که از طریق تبادل دو دانش نهفته حاصل میشود، دانش همدلی نیز میگویند (newman, 1999).
* خارجی نمودن15 / بیرونی سازی ( نهان به آشکار ): تبدیل دانش غیرمشهود به دانش مشهود.
در این حالت فرد می تواند دانش خود را در قالب مطلب منظم شده (سمینار – کارگاه آموزشی) به دیگران ارایه نماید. گفتگوهای بین اعضای یک گروه در پاسخ به سوالات یا برداشت از رخدادها از جمله فعالیت های معمولی هستند که در آنها این نوع از تبدیل رخ می دهد. به این ترتیب دانشی که در ذهن و درون ما بوده و قابل ارایه و درک جمعی نبوده است به صورتی دانشی مدون و قابل انتقال به همگان درآمده است (جعفری مقدم، 1383).
نوشتن یک مقاله یا مستندسازی تجربیات مدیران و کارکنان را میتوان به عنوان نمونه هایی از فرایند برونسازی دانش قلمداد نمود (newman, 1999).
* ترکیب نمودن16 (آشکار به آشکار): در این مرحله حرکت از دانش آشکار فردی به سمت دانش آشکار در سطح گروهی و ذخیره سازی آن صورت می پذیرد. دراین برهه با توجه و استفاده از دانش موجود امکان حل مسایل از طریق گروه فراهم می شود. همچنین در این فرایند دانش توسعه می یابد. این مرحله، مستلزم تبدیل دانش های آشکار موجود که به صورت پراکنده میباشند به مجموعهای از دانش آشکار است که یکپارچه می باشد. در این مرحله، حرکت از دانش آشکار فردی به سمت دانش آشکار گروهی و ذخیرهسازی آن صورت میپذیرد. در این برهه با توجه به استفاده از دانش موجود، امکان حل مسایل از طریق گروه فراهم می شود و همچنین در این فرایند، دانش توسعه مییابد (افرازه، 1383).
* درونی سازی17 (آشکار به نهان): در این مرحله دانش آشکار کسب شده در سازمان نهادینه می شود و همچنین طی این مرحله آفرینش دانش ضمنی جدید شخصی را نیز برای افراد در پی دارد ( کسب دانش پنهان از دانش آشکار موجود). در اینجا، افراد با تکیه بر توانایی و خلاقیتهای ذهن و از طریق مطالعه متون علمی یا شنیدن دیدگاه های علمی، دانش جدیدی ایجاد میکنند که گرچه به آسانی قابل انتقال به دیگران نیست اما در عملکرد آنان انعکاس مییابد. درونیسازی را زمانی می توان مشاهده کرد که مدیران یا متخصصین باتجربه سخنرانی کنند و یا نویسندگان تصمیم به نوشتن بیوگرافی از یک کارآفرین یا موسسه داشته باشند. درونیسازی مستلزم این موضوع هم هست که دانش آشکار در عمل تبلور و تجسم یابد. بنابراین باید افراد به صورت عملی و عینی آن را دریافت کنند.
پیمودن مراحل چهارگانه فوق به صورت مستمر و به شکل حرکت حلزونی می بایستی ادامه یابد تا بدینوسیله هر مرحله کامل کننده مرحله قبل از خود بوده و ضمن نهادینه شدن دانش در سازمان باعث تولید و خلق دانش های جدید نیز گردد.
نکته حایز اهمیت دیگر آن است که هنگامی که افراد در این فرایندها شرکت می نمایند آموزش سازمانی نیز اتفاق می افتد زیرا دانش افراد با دیگران به اشتراک گذارده می شود، توضیح داده می شود و برای دیگران قابل دسترس می گردد. همچنین خلق و تولید دانش جدید نیز از طریق این فرایندها رخ می دهد. درشکل شماره 4 مثال هایی در رابطه با فرایندهای تبدیل شکل های مختلف دانش به یکدیگر آورده شده است.
شکل شماره4: تبدیل دانش بین شکل های نهان و آشکار آن
البته باید توجه داشت که این فرایندها در انزوا رخ نمی دهند، بلکه در ترکیب های مختلف در موقعیت های کاری ما بین افرادی که با یکدیگر مشغول کار هستندف به وقوع می پیوندد. مثلاً آفرینش دانش نتیجه تاثیر متقابل افراد و دانش آشکار و پنهان است. به واسطه تعامل فرد با دیگران دانش نهان، برون سازی شده و به اشتراک گذارده می شود. در این فرایندها از طریق مدیریت دانش، ضمن کسب بینش و تجربه سازمانی، افراد خودشان و یا توسط کارکنان دیگر دانش را خلق، منتشر و درونی می نمایند (ایرانشاهی، 1382).
از آنجایی که تمام فرایندهای این مدل مهم هستند، لذا لازم است که در مدیریت دانش همه آنها را به صورت تواماً مورد توجه قرار داده و با اتخاذ تدابیر و برنامه های لازم و با توجه به موقعیت سازمان موردنظر، توازن بین این فرایندها را برقرار نمود.
استفاده از فناوری در چارچوب مدل نوناکا- تاکوچی
در این قسمت از نوشتار با توجه به آشنایی کسب شده با مدل نوناکا- تاکوچی به طرح موضوعات مرتبط با فنآوری اطلاعات در ارتباط با دانش های ضمنی و آشکار در چارچوب مدل مذکور پرداخته می شود.
شکل شماره 5 چند نمونه از فناوری هایی را نشان می دهد که ممکن است برای تسهیل فرایندهای همگرایی دانش در شکل شماره 4 اعمال گردند. در ادامه در مورد این فناوری به صورت اجمالی بحث می شود.
شکل شماره 5: مثال هایی از فناوری هایی که می تواند انتقال و تبدیل دانش را تقویت یا پشتیبانی نماید
منبع: افرازه، 1383
استفاده از فناوری در فرایند دانش پنهان به پنهان: معمولی ترین راهی که دانش پنهان شکل گرفته و به اشتراک گذارده می شود از طریق ملاقات های رو در رو و تجارب مشترک و معمولاً به صورت غیررسمی رخ می دهد.
امروزه حجم و تعداد ملاقات ها و دیگر ارتباطات که بین افراد از طریق ابزارهای هم زمان18 که تحت عنوان گروه افزار19 صورت می گیرد در حال گسترش می باشند . این ابزارها یا برای تکمیل ملاقات های عادی استفاده می شود، یا در برخی از موارد برای جایگزینی آنها مورد استفاده قرار می گیرند.
گروه افزارها، محیط و فضایی مجازی را فراهم می آورند که در درون آن شرکت کنندگان می توانند انواع خاصی از تجربیات را به اشتراک بگذارند.
نوع جدیدتری از گروه افزارها ملاقات های همزمان – زمان واقعی20 به جهت به اشتراک گذاشتن تجربه و دانش را پشتیبانی می نمایند. ملاقات های هم زمان می تواند شامل کنفرانس ویدیویی و نوشتاری باشد، همین طور ارتباط هم زمان و گپ زدن و گپ نوشتاری21. برای تقسیم بندی فناوری های گروه افزار یک ماتریس دوبعدی در نظر گرفته ایم که بر اساس دو بعد زمان و مکان تقسیم بندی می شود. بعد زمان به دو حالت هم زمان و غیرهم زمان و بعد مکان به دو حالت مکان یکسان و مکان متفاوت تقسیم می شود.
شکل شماره 6: گونه شناسی فناوری های گروه افزار
مکان
زمان
مکان یکسان
مکان متفاوت
هم زمان
سیستم های پشتبانی از جلسات
ابزارهای طوفان مغزی
سیستم های کنفرانسی
(متنی، صوتی، تصویری)
پشتیبانی مباحثه ها
غیر هم زمان
فایل های مشترک
ابزارهای طراحی
سیستم نامه الکترونیک
سیستم جریان کار
تابلوی اعلانات الکترونیکی
Source: Stover, 2004
در حال حاضر ملاقات های هم زمان بیشتر از آنکه جانشین ملاقات های رودررو باشند تکمیل کننده سامانه های همکاری جاری و کنفرانس های تلفنی است. از این رو به نظر می رسد که این ابزار برای تبادل دانش آشکار مناسبت تر از دانش پنهان باشد.
یکی دیگر از ابزارهای تبادل این نوع از دانش استفاده از سامانه های مکان متخصصان22 است. در صورتی که هدف فرد پیدا کردن شخصی با علایق مشترک نباشد بلکه دریافت راهنمایی از یک متخصص باشد. در این صورت سامانه های مکان متخصصان به منظور ارایه اسامی افرادی که در زمینه خاصی اطلاعات دارند، مورد استفاده قرار می گیرد. ساده ترین شکل چنین سامانه هایی موتورهای جستجو برای یافتن افراد هستند. البته مفید واقع شدن این امر به تعداد، نوع، به روز بودن و ملاک هایی که برای پیدا نمودن متخصص در این گونه موارد موجود می باشد، بستگی دارد.
استفاده از فناوری در فرآیند دانش پنهان به آشکار: با توجه به تجربیات نوناکا، استفاده از فناوری در فرآیند تبدیل دانش پنهان به آشکار(بیرونی سازی) شامل ایجاد قالب فکری مشترک و سپس بررسی و موشکافی از طریق مکالمه است. سامانه های همکاری و دیگر گروه افزارها به عنوان مثال، کاربردهای تخصصی طوفان مغزی می تواند این نوع از تعاملات انسانی را تا حدی پشتیبانی نماید(میر سپاسی،1382).
دیگر ابزارهایی که می توانند به کمک فناوری اطلاعات در این زمینه مورد استفاده قرار گیرند، عبارتند از:
بانک های اطلاعاتی هم زمان که ابزار بالقوه دیگری برای جذب دانش پنهان هستند.
گروه های خبری و دیگر محل های اجتماع که برخلاف مباحثات گروهی مرسوم، معمولاً بر روی همه باز هستند و برخی از مشخصه های مشابه را در سوالاتی که می توانند طرح و پاسخ داده شوند به اشتراک می گذارند.
برخی از مشکلات تجربه شده در گروه های خبری اینترنت مثل حقه بازی، سوء استفاده شخصی و ارسال پیام های نامربوط درون سازمان ها است (تجربهFoulger,1991,IBM).
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به آشکار: فناوری در ارتباط با تبدیل دانش آشکار به آشکار افراد نقش واضح تر و بیشتری نسبت به موارد دیگر دارد. در این راستا به کارگیری فناوری برای مدیریت و جستجوی مجموعه های دانش آشکار به خوبی شکل گرفته است. اگر چه هنوز، موقعیت برای تقویت ایجاد دانش یعنی غنی سازی اطلاعات جمع آوری شده به هر شکل مثل بازآرایی آن به شکلی که مفیدتر باشد وجود دارد(افرازه،1386). در ادامه برخی از نمونه ها و موضوعاتی که در این رابطه وجود دارند به شرح زیر ارایه می شوند:
* یک نمونه استفاده از طبقه بندی متن برای نسبت دادن خودکار اسناد به یک طرح موضوعی است.
* یک نمونه معمول دیگر قرار دادن یک سند در یک بانک اطلاعاتی مشترک است.
وقتی که دانش پنهان ادراک و تفسیر شد، تبدیل آن به دانش آشکار، کسب و تسخیر آن در شکل های دایمی مثل گزارش، پست الکترونیکی، ارایه یا صفحه وب، موجب در دسترس واقع شدن آن در تمام سازمان می گردد. در حقیقات فناوری در تسخیر و کسب دانش از طریق ایجاد اسناد الکترونیکی دخیل بوده، که به راحتی از طریق وب، پست الکترونیکی یا سامانه مدیریت اسناد قابل اشتراک است. کسب دانش به این شکل آن را برای مخاطبان بیشتری در دسترس قرار می دهد. از این رو، توسعه و تسخیر دانش هدف بسیاری از طرح های مدیریت دانش گردیده است.
یک پیامد توسعه تسخیر دانش، این است که به کمک فناوری می توان انگیزه افراد را تقویت نمود (افراد ممکن است انگیزه استفاده از ابزار موجود برای تسخیر دانش را نداشته باشند). در این ارتباط فناوری با کاهش موانع و ایجاد اسناد الکترونیکی و در اختیار قرار دادن ابزار مناسب جستجو، انگیزه ها را تقویت می نماید.
همچنین در این راستا با به کارگیری علم رده بندی و طبقه بندی اسناد می توان دامنه ای از دانش را به صورت نقشه دانش یا رده بندی رمزگذاری نمود و در اختیار کاربران قرار داد. این امر نیز کمک بزرگی است که فنـــاوری اطلاعات به مدیریت دانش می نماید (کارل کاست، 1998).
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به پنهان: فناوری به کاربران در ایجاد دانش پنهان جدید نیز کمک می نماید. از آنجا که جذب دانش پنهان پیش نیاز لازم برای فعالیت سازنده است، یک سامانه مدیریت دانش باید علاوه بر بازخوانی اطلاعات، استفاده و فهم اطلاعات را نیز تسهیل نماید. به عنوان مثال سامانه ممکن است از طریق تحلیل اسناد و طبقه بندی، فراداده هایی را ایجاد نماید تا پشتیبان کاوش و پیمایش سریع اطلاعات موجود باشد. احتمالاً روند آینده این است که ریز ساختارهای اطلاعات این گونه فناوری را به منظور تسهیل حالت های مختلف استفاده از اطلاعات (مثلاً جستجو، کاوش، یافتن وابستگی ها) را بیشتر اعمال نموده و بنابراین اطلاعات را از طریق ساده کردن ایجاد دانش پنهان جدید ارزشمندتر نمایند (افرازه، 1383).
نتیجه گیری
توجه به موضوع دانش در سازمان ها برای گذر از عصر صنعتی به عصر دانش و استقرار سازمانی بر پایه دانش به عنوان یک عنصر کلیدی در بقای سازمان ها امری لازم و حیاتی است.
در این راستا می بایست با ایجاد زیرساخت ها و فرآیندهای مناسب و نیز آماده سازی همکاران به عنوان دانش کاران (کارکنان دانش) و همچنین کشف دانش کاران نخبه و استفاده صحیح از آنان از این دارایی و منبع کلیدی به درستی استفاده نمود. لازمه تحقق این امر ایجاد مدیریت دانش در سازمان است.
در این راستا مدیریت دانش می بایست از طریق ایجاد پیوند مناسب بین عناصر اصلی سازمان یعنی انسان، ساختار و فناوری و اتخاذ تدابیر و روش های مناسب وظایف خود یعنی: کشف، کسب، توسعه/ایجاد، تسهیم، نگهداری، به کارگیری و ارزیابی دانش را به صورت اثربخش انجام دهد.
از جمله نکاتی که در مدیریت دانش می بایست مدنظر قرار گیرد. توجه به نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان یک ابزار کارساز و ضروری برای تحقق اهداف مدیریت دانش در سازمان است. با ذکر این نکته که در این راستا از موضوعاتی نظیر فرهنگ سازمانی و ایجاد ساختار مناسب و قبل از هر چیز به انسان به عنوان عامل، روح و محور مدیریت دانش نیز نه تنها نباید غفلت نمود بلکه اهمیت ویژه ای را برای آن قایل شد و دانش کاران نخبه نیز باید محور فعالیت مدیران دانش قرار گیرد.
در این مقاله سعی شد ضمن بررسی اجمالی موضوعات فوق، به نحوه تبدیل اجزای دانش (پنهان – آشکار) به یکدیگر که لازم و ملزوم و تکمیل کننده یکدیگر هستند و نیز نحوه استفاده از فناوری در این فرایند اشاره شود.
منابع و ماخذ
الف) منابع فارسی:
1- ابطحی، سید حسین و صلواتی، عادل؛ (1385)؛ مدیریت دانش در سازمان؛ انتشارات پیوند نو.
2- افرازه، عباس؛ (الف1382)؛ مدیریت کیفیت اطلاعات جامع در مدیریت دانش؛ چهارمین کنفرانس مدیران کیفیت
3- افرازه، عباس؛ (ب1382)؛ کلیاتی در خصوص مدیریت؛ همایش بهره وری در آموزش عالی؛ دانشگاه صنعتی شریف
4- افرازه، عباس؛ (1383)؛ مدیریت دانش (آشکار/ضمنی) و فناوری اطلاعات، اولین همایش ملی
5- افرازه، عباس؛ (1386)؛ مدیریت دانش (مفاهیم، مدلها، اندازه گیری و پیاده سازی)؛ انتشارات دانشگاه صنعتی امیرکبیر.
6- جعفری مقدم، سعید؛ (1383)؛ مستند سازی تجربیات مدیران از دیدگاه مدیریت دانش؛ تهران: موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت دانش؛ چاپ اول.
7- دانپورت و پروساک؛ (1379)؛ مدیریت دانش؛ (ترجمه دکتر حسین رحمان سرشت)؛ ناشر ساپکو
8- شرکت مشاوران توسعه آینده / گروه مدیریت دانش؛ (1385)؛ مدیریت دانش: مفاهیم، تجربه ها، پیاده سازی؛ تهران؛
9- شریف زاده، فتاح و بودلایی، حسن؛ (1387)؛ مدیریت دانش در سازمان های اداری، تولیدی و خدماتی؛ انتشارات جهاد دانشگاهی، دانشگاه علامه طباطبایی.
10- صرافی زاده، اصغر و علی پناهی، علی؛ (1381)؛ سیستم های اطلاعاتی مدیریت: نظریه ها، مفاهیم و کاربردها؛ چاپ اول؛ انتشارات امیر.
11- علی محمدلو، مسلم؛ (1382)؛ مدیریت دانش و استعدادها؛ مجله توسعه مدیریت؛ شماره 49.
12- کارل کالست؛ (1382)؛ مدیریت دانش از دیدگاه یک استراتژی جهانی؛ ترجمه صدیقه احمدی
13- گانب، دی بات؛ (1382)؛ مدیریت دانش در سازمان ها؛ (ترجمه محمد ایرانشاهی)؛ فصلنامه اطلاع رسانی دوره 18؛ شماره 1 و 2.
14- لاودن، کنث و جین؛ (1388)؛ سیستم های اطلاعات مدیریت؛ (ترجمه حبیب رودساز، سینا محمدنبی و امیرحسین بهروز)؛ تهران: دانشگاه علامه طباطبایی؛ چاپ اول.
15- محمدنبی، سینا؛ (1388)؛ کاربرد مدیریت دانش در سنجش درجه ی بلوغ سازمانی؛ پایان نامه ی کارشناسی ارشد؛ دانشکده ی مدیریت و حسابداری؛ دانشگاه علامه طباطبایی؛
16- محمدی، محمد؛ (1381)؛ انتخاب استراتژی برای مدیریت دانش؛ ماهنامه تدبیر؛ شماره 127.
17- میرسپاسی، ناصر؛ (1382)؛ نقش های مدیران منابع انسانی در مدیریت دانش سازمانی؛ هیجدهمین کنفرانس بین المللی برق
ب) منابع انگلیسی
1. Alavi.m, leidner.D, (2001)."review: KM and KMS: conceptual foundation and research issues"
2. Barney , j (1991), "types of competition and the theory of strategy : towards an integrative approach",academy of management review,11( 4 ) , pp , 791-800 .
3. Lin. Chinho, Andrea CP Liu, Ming-Lung Hsu, Ju-Chuan Wu; (2008); "Pursuing excellence in firm core knowledge through intelligent group decision support system"; Industrial Management & Data Systems; www.emeraldinsight.com; Vol. 108 No. 3; pp. 277-296.
4. Clark. j & Rollo, c . (2001) . "KM and transformational leadership", Availlable at: www.aces. uiuc.edu.
5. Davenport, T.H. and Prusak, L. (1998), Working Knowledge: How Organizations Manage What They Know, Harvard Business School Press, Boston, MA.
6. El-Korany, A. (2007), "A knowledge management application in enterprises", International Journal of Management and Enterprise Development, Vol. 4 No. 6, pp. 693-702.
7. Greiner. Martina E., Tilo Bohmann and Helmut Krcmar. (2007), A strategy for knowledge management, Emerald, Journal of knowledge management, vol.11, NO.6.
8. Hsu, R.-C., Lawson, D. and Liang, T.-P. (2007), "Factors affecting knowledge management adoption of Taiwan small and medium-sized enterprises", International Journal of Management and Enterprise Development, Vol. 4 No. 1, pp. 30-51.
9. Jafari , m , Akhavan , (2006) " critical success factors of knowledge management systems: a multi case analysis " European Business review , vol , 18 , Ni , z , pp . 97-113.
10. Joia, L. A, (2000) "measuring intangibles corporate assets: linking business strategy with intellectual capital", Journal of intellectual capital, vol, 1. No, 1, p.p: 68-84.
11. kucza,T , (2001) "knowledge management model" finland: VTT publiscation; Mis Quarterly,vol(25)( 1),107-136.
12. Lin, C., Yen, D.C. and Tarn, D.D.C. (2007), "An industry-level knowledge management model – a study of information-related industry in Taiwan", Information & Management, Vol. 44; No. 1, pp. 22-39.
13. Mantle, P. (2006). "The massive impact of IT on accounting firms" The Accounting Bulletin. April, pp. 4-5.
14. Morton, A., Ackermann, F. and Belton, V. (2003), "Technology-driven and model-driven approaches to group decision support: focus, research philosophy and key concepts", European Journal of Information Systems, Vol. 12 No. 2, pp. 110-26.
15. Newman, B , & conard , k (1999) " a framework for characterizing km" , km journal, Vol, 3, No, 1.
16. Newkirk, H.E. and Lederer, A.L. (2006), "The effectiveness of strategic information systems planning under environmental uncertainty", Information & Management, Vol. 43 No. 4, pp. 481-501.
17. O'Dell,c.&Grayson, e y , (1998) "only we know what we know.Idenfification & transfer of internal best practice",in:California management review,vol.4,no.3:154-174.
18. Stacey, R. (1999), "managing the unknownable strategic boundaries between order and chaos in organizing", Jossey – Bass publishers.
19. Stover, m. (2004), "making tacit knowledge reference Database as codified knowledge". reterence servides review . vol. 32 (2): 164 – 173.
20. Suominen, M. and Takala, J. (2006), "Support of information systems to decision making: a case analysis of information needs and factors in the forest industry", International Journal of Management and Enterprise Development, Vol. 3 No. 5, pp. 482-90.
21. Watson.Jan, (2003), Applying knowledge management: techniques for building corporate memories Morgan Kaufman publishers, pp. 4 – 7.
22. Wickramasinghe, N. (2007), "Knowledge creation: a meta-framework", International Journal of Innovation and Learning, Vol. 3 No. 5, pp. 558-73.
23. Wickramansinghe, N. and Sharma, S.K. (2005), "Key factors that hinder SMEs in succeeding in today's knowledge-based economy", International Journal of Management and Enterprise Development, Vol. 2 No. 2, pp. 141-58.
Role of information technology in knowledge management
Alireza Koushkie
Sina Mohammadnabi
Abstract
At present, knowledge as strategic source and a key liability is especially important for humans and all work groups and practical work state for continued and permanent presence in business and competitive world .organizations must act according to science and knowledge. So, for correct using of this useful source, the subject of knowledge management is in program order of pioneer organizations.
Information management emphasize on 3 subject of human, structure and strategy and try to achieve organizational goal by providing proper construction, and necessary technological base in organization, and by pivoting human and preparing him as knowledge worker and using correct source of knowledge as well as preparing him self for crossing from industrial age to knowledge age, can construct organization base on knowledge. In this article, some aspects related to knowledge management and information strategy as of 3 foundations of knowledge management, in this field, will be discussed.
Structure of this article is as follow:
Introduction: in which while stating knowledge state in organization, knowledge will be introduce as a valuable source.
Knowledge management: include brief definition of knowledge management and its different levels and relationship between strategy and knowledge management and human.
Chain management, information and knowledge: in which – sate, role and methods of data management and information and knowledge will be clarified.
Implicit knowledge management, explicit knowledge: in which while introducing knowledge parts (including implicit knowledge and explicit knowledge) parts of Nanoka- Tachoochic which state methods and process of conversion these two knowledge to each other will be explained, and following that, role and process of this strategy will be discussed.
Summary: last part of article is devoted to summary of subjects.
1 – کارشناس ارشد مدیریت دولتی از دانشگاه علامه طباطبایی، 09126706955، sina.mohammadnabi@gmail.com
2 – Knowledge Worker
3 – data
4 – Information
5 – knowledge
6 – Clarcke
7 – Rollo
8 – Comparison
9 – Consequences
10 – Connections
11- Conversations
12 – Implicit or tacit knowledge
13 – Explicit knowledge
14 – Socialization
15 – Externalization
16- Combination
17- Internalization
18 – On line
19 – Groupware
20 – Real time – on line meeting
21 – Text-based chat
22 – Expertise location
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1