پیشگفتار:
" فرش در فرهنگ ترکمن ریشه در تاروپود هستی و زندگی ترکمن دارد. فرش ترکمن، زاده ی ذهن خلاق و اندیشه ی جستجوگر و دستهای آفریننده ی مادر است. مادر، با زبان دل و با دست های هنرمندش، فرش را زمینه و جلوه گر اندیشه اش کرد و با هر گره تمامی احساس و عاطفه و عشق مادرانه اش را به دخترش و به مردم ترکمن هدیه کرد. و در پایان برای زینت بخشیدن به قالی و اثبات حضور همیشگی خود در میان جلوه های گوناگون بافته اش، اثری از انگشتان خسته و خون بارش را بعنوان نمادی بنام گلین بارقاق به یادگار گذاشت. مادر، زندگی اش را به قالی بخشید و ذره ذره ی جسم و روحش را بر تاروپود قالی گره می زد. او، در تلاطم همیشگی زندگی اش، برای زینت بخشیدن به آلاچیق، نواری بافت؛ اما چه نقشی را می بایست به آن می نهاد و چگونه می توانست آنرا بیاراید؟
شاید اگر کاروانی را که خنچه های عروسی دختر دلبندش را در سراب حمل می کردند نقش این نوار می کرد- که چنین هم کرد- زیبا بود اما سراب را چگونه می توانست بنمایاند. بی تاب و بی آرام و در شور همیشگی خود، تصویر همان کاروان را در آینه ی خیالش نقش کرد، که صدای زنگ های آن چونان انفجار الهامی بر اندیشه اش طنین افکند. مادر، میراثش را به همه ی عشق و مهر و احساس نهفته در آن، برای دخترانش به یادگار نهاد. که دختران امروز، مادران فردایند. اما دریغا! بافندگانی که سختی معیشت ناگزیرشان کرد تا برای بدست آوردن لقمه ی نان ببافند و سریع تر ببفاند، بدون در نظرگرفتن کیفیت طرح و نقش و رنگ و بی آنکه بدانند نام آگاهانه با دست خود میراث گرانبهای مادر را در زیر خروارها خاکستر فراموش دفن می کند. چشمانشان را بستند تا چشمان غمزده و نگران مادر را نبینند. طرح ها درهم سخت؛ اصالت گم شده؛ رنگها سست و بی دوام شد. کسی باید باشد تا آن همه ی خوابی، آن همه شور و شیفتگی آن همه تکاپوی آگاهانه و از سرهوشیاری و آن همه رمزوراز خفته در هر نماد و آذین را حرمت نهند و پاس دارد. در این میان دل سوخته ی عاشق که خود از میان همه ی مردم و فرهنگ برخاسته، سعی دارد که فریاد دردآلود فرش ترکمن را به گوش هراهل دردی برساند، تا شاید از آن میان یکی کارگر افتد. درحال حاضر هنر قوی در حال از دست دادن خصلتهای خویش است و فرش از این مقوله جدا نیست. درنتیجه نه تنها ظرافت نقشها بلکه زیبایی رنگها هم آسیب خواهند دید.
هنگامی که فرشهای آسیای مرکزی، درمیان مردم شهرهای وین، برلن، پاریس، یا لندن – که در تجمل غوطه ورند – رواج یافت و مدشد هجوم خریداران اروپایی به دورترین بازارها و روستاهای دست نخورده و حتی اردوگاها چادرنشینان آغاز شد. در نتیجه. بومیان این مناطق که فریفته ی پول خریداران شده بودند، فرشهایی را که از قیمت واقعی آنها اطلاع نداشتند، به فروش رساندند و بدین نحو مناطق زندگی آنان، گزیده ترین، گرانبهاترین، و پرمایه ترین فرآورده های خود را از دست داده و به دنبال خارج شدن این آثار، امکان بافت و تهیه ی نمونه های مشابه آنها از بین رفت. هم اکنون بافندگان اینگونه فرشها، برا ثر اغوای سود بیشتر و آنی تر توجه به این وظیفه و حرفه ی خانوادگی را از دست داده اند و فرشهایی ارائه می کنند که باکار کم ظاهری چشم گیرد و دلپذیر دارد. امروز ایران، قفقاز و ترکستان شاهد فرشهایی هستیم که فاید کیفیت هنری هستند."
لالایی قالی باف ترکمن
آبادان بر بلندی نشسته می خواند
و به افتخار ترکمن قالی می بافد
برکوهپایه ها، ردپای گور خزان
و در خانه ی کوچک ترین برادر،
گلی قرمز بر قالی!
لالایی، لالایی
لالاکن، فرزند دلبندم
گل من، گلی که ماهی یک قالی می بافد،
و کناره ی قالی اش، جای ده سرانگشت اوست،
در میان گلها، به لاله می ماند
به قرمزدانه می ماند
لالایی، لالایی
لالاکن فرزند دلبندم
تاریخچه فرش
سابقه فرش را در جهان می توان به آغاز تمدن در جوامع بشری مربوط دانست از آن زمان که انسان دانست روی زمین سرد و پراز خاک و حشره نمی تواند زندگی کند و شروع به استفاده از پوست و سپس پشمهای درهم شده جانوران اطراف محیط زیست خود کرد، انواع اولیه فرش بی تردید کیفیتی شبیه به نمد و یا تولیدات ابتدایی نساجی داشته است ولی بهرحال از آنجاکه از بافته های اولیه فرش به دلیل کیفیت غیرقابل دوام آن نمونه هایی دردست نیست هیچیک از حدسیات و تئوریها و استدلالات مورخان و محققان نتوانسته است زمانی دقیق برای تهیه اولین نوع از این پدیده زیبای انسانی را تعیین نماید.
بی شک ایرانیان نیز نمی توانند ادعای تولید اولین فرشهای دستباف را داشته باشند ولی شواهد و مدراک تاریخی و بخصوص کشف قالی پازیریک سهم اعظم در خلق و تولید این هنر گرانبها را از آن ایرانیان می سازد.
در اشعار همراز" ارابه های ایرانی که با فرشهای ارغوانی پوشیده شده" یاد می شود. گزنفون به هنگام ثبت جنگهای ایران اشاراتی دارد دال براینکه" ایرانیان زیر بسترهای خود از فرشهای نرمی استفاده می کرده اند" در کتاب آناباسیس از فرشی صحبت می شود که ارزش آن معادل 10 مینائوس(واحد پول یونان) برابر 38 پوند نقره بوده است.
همواره درباره کیفیت واقعی آن اظهارات و اینکه موراد مورد بحث واقعاً فرش بوده و یا انواعی از نمد و یا گلیم منقوش و یا نوعی سوزن دوزی و غیره اختلاف نظر وجود داشته ولی در این زمان واقعیتهای تاریخی بیانگر نشانه های دیگریست.
در کتابی که در سال 1950 درباره کشفیات پروفسور رودنکو باستانشناس روس در شوروی انتشار یافت، صحبت از کشف فرشی است که از گور یخزده یکی از شاهان سکائی در آلتائی مغولستان خارجی نزدیک به نواحی جنوبی سیبری بدست آمده این فرش که بنام محل کشف آن پازیریک نامیده می شود وبمود یخهای جاودانی سیبری بنحو شگفت انگیزی تقریباً سالم مانده است. امروزه در موزه" ارمیتاژ لنینگراد" نگهداری می شود.
ابعاد این فرش 6 فوت و 7 اینچ× 6 فوت معادل با 190×210 سانتی متر مربع می باشد تعداد گره در سانتی مترمربع 36 گره فارسی است رنگ فرش سرخ تیره، قهوه ای، نارنجی، و نوعی سبز مایل به آبی است که امروزه به رنگ پازیک معروف است رنگهای مصرفی در فرش از انواع گیاهی یا حیوانی است. قدمت این فرش که از نوع پرزدار و گره دار است به 5 قرن قبل از میلاد می رسد و آنچه که از نظر تاریخی ساخت این فرش را به ایرانیان نسبت می دهد طرح و نقشه آن است که سواران پارسی با پوشش و سلاحهای دوران پرشکوه امپراطوری ایرانیان" آشکارا نقشهای تخت جمشید را به یاد می آورند".
این مساله مسلم است که این فرش در مناطق ایرانی نشین احتمالاً( خراسان) و یا حداقل در قلمرو حکومتهای ایرانی مادها و یا پارتها بافته شده و اعم از اینکه ایرانیان سازندگان اولین فرشهای بافته شده در دنیا باشند و یا نباشند می توانند ادعا نمایند که در 2500 سال پیش در ایران فرش بافته شده و گره دار با نقشهای دقیق فنی تولید می شده است.
در فاصله تا قرن شانزدهم میلادی که سال بافت فرش معروف اردبیل می باشد نمونه و سندی در دست نیست جزاینکه قبل از کشف فرش پازیریک سابقه فرش بافی در ایران به زمان حمله مغولها و یا ترکان سلجوقی نسبت داده می شد ولی نوشته های مورخان و جغرافی دانهای اسلامی وجود فرش را قبل از این زمانهای تاریخی در ایران مسلم می سازد.
بهرحال همانطور که گفته شد ما قصد تکرار مطالب تاریخی را درباره آنچه بر فرش گذشته وبی اعتنایی مغولها، هلاکوئیان و ترکهای سلجوقی وسایر مهاجرانی که بیشترین نیروی خود را صرف از بین بردن مظاهر فرهنگی و سنتی این سرزمین نمودند و تلخی هائی که بر فرش و بافندگان آن گذشت نداریم اما آنچه که در این مرحله قابل ذکر است نفوذ فرهنگ اسلامی بر مساله فرش بافی ایران است که امیدواریم تصور نشود که این مطلب برحسب همآهنگی با مسائل روز طرح می شود ولی واقعیت نفوذ و فرهنگ اسلامی بر فرشهای شرقی بطور اعم و فرشهای ایران بطور اخص کاملاً محسوس است تا آنجا که ما شاهد تحول بسیاری از طرح های اسطوره ای قدیمی ایرانی که عمدتاً جنبه مذهبی و نیایشی داشته است به سمبلهایی اسلامی بوده ایم و بهترین نمونه آن طرح ماهی مشهور به ماهی درهم است و این طرح درواقع شکل تغییریافته ماهی است که سمببل مهر و میترا از اساطیر ایران قدیم بوده و بعد از اسلام بصورت برگ خمیده ای تغییر شکل داده است.
از طرف دیگر بدلیل حرمت بافت تصاویر و اسامی مقدسین و آیات الهی و قرآنی بر فرشهایی که زیر پا گسترده هنر فرشبافی شاهده ظهور نوعی جدید از فرش گردید که صورتی تزئینی و پرده ای و قابل احترام بخود گرفت و صدور و حضور اولین فرشهای ایرانی و کشورهای اسلامی بویژه ترکیه در بازارهای اروپایی نشان دهنده آن است که فرشها دارای طرحهایی با فرمهای مذهبی از نوع سجاده ای، جانمازی، محرابی، و نمادهایی از مساجد و غیره بوده است.
مختصری از تاریخچه فرش
قالی بافی از اوایل تمدن بشر آغاز گردیده است و ابتدا در میان چادرنشینان رواج یافت. در طی این مدت قالی جزو بهترین اموال شخصی بشمار می رفته و پادشاهان قالیهای زیبا را به سلاطین و یا زیردستان اهداء می کردند و همچنین بعنوان خراج در بازار پادشاهان غالب ارسال می داشتند.
قالی برای پوشش و تزئین جایگاه های سلطنتی و دیوارها و بجای رومیزی و نیز برای زینت کف اتاقها و سالنها و مکانهای مختلف مورد استفاده قرار می گرفته. قالی بافی مدتها قبل از تشکیل اولین سلسله فراعنه مصر در نواحی بین النهرین و خاور نزدیک رایج بوده است.
رموز ساختن رنگهای مختلف که در بافت قالیها بکار می رفته نزد قالیبافان آسیایی محفوظ می ماند، و تنها از پدر به پسر انتقال می یافت. همزمان با پیشرفت تمدن جهانی صنعت قالیبافی از نظر کمی و کیفی ترقی نمود. تا آنجا که بصورت کنونی درآمد. برای پی بردن به سابقه دیرین قالیبافی در ایران و جنبه های مختلف هنری آن می توان به نوشته ها و مدارکی که بیش از دوهزارسال قدمت دارد استفاده نمود. سالنامه چینی مربوط به سالهای 617-590 میلادی یعنی اندکی پیش از پایان کار ساسانیان قالی را جزء فرآورده های ممتاز ایران شمرده است.
فرش بهارستان که جزو بهترین فرشهای ایران است هنگام یورش اعراب به پایتخت ساسانیان قربانی توحش آنان گردید و قطعه قطعه شد.
این فرش تاروپود ابریشمی داشت که به زروسیم و انواع گوهرها آراسته شده بود.
همچنین حمله مغول در ایران از بروز اکثر فعالیتها جلوگیری نمود و هنر قالیبافی را دچار وقفه ساخت ولی قالیبافی که یکی از هنرهای خاص ایرانی است همچنان به پیشرفت خود ادامه داد و این فاجعه تاریخی باعث ازمیان رفتن آن نگردید. تا اینکه به بالاترین درجات خود رسید
از آنجائیکه مواد بکاررفته در بافتهای قالیها مانند پشم و پنبه ها در مقابل عوامل طبیعی چون حشرات، رطوبت و گردغبار مقاوم نیستند هیچگونه اثری از قالیهای پیش از قرن دهم هجری دردست نیست. پادشاهان صفوی نسبت به صنعت قالیبافی توجه و علامتی خاص ابراز می نمودند. چنانچه شاه اسماعیل هنگام کشورگشایی برجسته ترین هنرمندان قالیباف را به تبریز آورد و پاداش شایسته دارد و آنان را به کارشان دلگرم ساخت.
در زمان شاه عباس کبیر علاوه بر جنبه های هنری و تجملی امکانات بازرگانی قالیهای ایران شناخته شد.
در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه توسط بازرگانان تبریزی در اسلامبول بازاری برای عرضه قالیهای ایران گشایش یافت. خریداران این بازار بیشتر از مردم انگلیس، فرانسه، و امریکا بودند که رنگ آمیز قالی ایران را برای زینت بخشیدن به سالنهای خود می پسندیدند.
بدین ترتیب روزبروز بازار فروش قالیهای ایران رونقی بیشتر یافت.
قالی ایران در بیشتر ممالک خارجی شهرت به سزایی کسب کرد.
امروزه بافت قالی و قالیچه جزوء بهترین صنایع دستی ایران محسوب می گردد که بعلت دارابودن پشم خوب، بافت ظریف، ثبوت رنگ و استفاده از رنگهای طبیعی و تنوع نقش شهرت جهانی دارد. یکی از ارقام مهم صادراتی کشور را تشکیل می دهد.
تعریف فرش
فرش واژه ای است عربی که در لغت به معنای گستردن و گستردنی است. چنانچه فرش بدون دخالت ماشین یعنی با دست بافته می شود به آن" دستباف" گویند. فرش دستباف از نظر ساختار دوگونه است: اول، فرش گره خورده و پرزدار که علاوه بر تاروپود از خامه و پرز برخوردار است مانند قالی و قالیچه و انواع آن؛ دوم فرش تخت باف که فقط دارای تاروپود تنیده و درهم است و نوعی بافته پوددار را تشکیل می دهد؛ مانند گلیم، سوماک، ورنی، پلاس، و انواع دیگر آن. آنچه در این کتاب از فرش سخن می رود، مقصود گروه اول، یعنی فرشهای گره بافته پرزدار است.
در نوشته های بازمانده از زبان پهلوی برای قالی نفیس واژه" بپ" یا " پوپ" و برای فرش( و نمد) واژه(نمت) و برای فرش، جامه و بستر واژه" ویسترگ" آمده که واژه اخیر نیز از" ویسترتن" به معنی گستردن اخذ شده است. در لغتنامه دهخدا نیز واژه( بوب) به معنای فرش، بساط، خانه و… است که به آن انبوت نیز می گویند.
ترکمنستان
موزه دولتی هنرهای زیبای ترکمنستان
Cosudarstvennig muzey izobrazitelniykn iskusstv Turkman skoy SSR
این موزه در سال 1983 در عشق آباد تاسیس شده است. در این موزه کاملترین مجموعه هنرهای ترکمنی مخصوصاً هنرهای دستی ترکمن گردآوری شده است. مجموعه ای از آثار هنرهای دستی ایران( قالی، زری، مینیاتور، ظروف مختلف) نیز از زمره آثار این موزه است.
بافندگی
در هیچکدام از صنایع دستی ایران تقسیم کار مثل بافندگی انجام نشده است به غیر از کسانی که خدماتی انجام می دهند مانند حلاج، ابریشم پیچ، و رسیندگی و رنگرز سه پیشه ور مستقل دیگر هم وجود دارد قبل از اینکه بافنده بتواند ماسوره خود را بکار برده و ازنخ پارچه ببافد باید الیاف را به آنها بدهد.ا ینها عبارتند از شانه ساز،( شانه بند) تن پیچ، وطراح یا گورت چین، این فقط در مورد بافندگان سازمان یافته صدق می کند. خانه بافها و چادرنشینانی که قالیبافی می کنند به استادی و مهارت خود متکی هستند.
دستگاه بافندگی
در ایران دستگاه های بافندگی متنوعی به چشم می خورد از دستگاه بافندگی افقی و زمینی که در بسیاری از کشورهای خارومیانه تاریخ آن به هزاره سوم پیش از میلاد می رسد تا دستگاه های مرکب چندوردی و بالاخره دستگاه تن بافی طراح انداز که پیش درآمد دستگاه جاکار(jacquard) اروپائیان است در ایران هست.
از لحاظ ساخت، دستگاه ها به عمودی و افقی تقسیم می شوند. دستگاه بافندگی افقی برای قالی- گلیم و زیلو بکار برده می شود. همچنین دستگاه های دوتیری و نیز سنگین وجود دارد. بیشتر آنها با ورد است ولی بافندگی به شکل تخت و مسطح هم در میان بعضی از قبایل برای بافتن تنگ اسب و جاجیم متداول است.
ترکمن نشین(Torkmannesin )
ترکمن ها بخشی از عشایر" ترک زبان" ایران هستند که از نقاطی در مازندران گرفته تا بجنورد و قوچان در شمال اخراسان مستقر هستند. ترکمنها به دو طایفه" ترکمن یموت" (yamut/d) و" ترکمن تکه"(tekke ) بخش می شوند که شماری از افراد این دو طایفه در آن سوی دریای خزر به سر می برند. قالیهای معروف ترکمن در 3 قبیله" آقابای" و" جعفربای" از طایفه ترکن یموت و تکه از طایفه ترکمن تکه بافته می شود.محل استقرار قبیله" آتابای" در گنبد کاووس و قبیله تکه در شمالغربی گنبد کاووس و جعفربای در گمیشان و آق قلعه است.
بافت
" مارکوپولو" در قرن هفتم هجری قمری از فرشهای بسیار ظریف و زیبای ترکمن یاد می کند و می توان نتیجه گرفت که صنعت فرشبافی ترکمن ها در این قرن رونق فراوان داشته است: قالیچه های ترکمن یک پوده است و با دارهای افقی بافته می شود و درازا و پهنای آن بیش از 2 – 3 متر نیست و در نتیجه قالیچه های بافته شده با اینگونه دارها کمی بیش از یک مترونیم درازا و یک متر و چند سانتی متر پهنا دارد. از قالیهای معروف ترکمن می توان قالی یموت را نام برد که بیش از جنگ جهانی دوم با چند طرح ویژه و با متن به رنگ ارغوانی سیر بافته می شود ولی پس از جنگ، بافندگان بسوی طرح های بازارای با زمینه ای به رنگ قرمز روی آوردند.میزان محصول بافندگان" آتابای" در مجموع در سال نزدیک 2400 برای اندازه گیری فرش واحدی بنام ایاق(ayaq) بکار می برند که مساوی با نزدیک 30 سانتی متر است.
طرح
در قالی ترکمن، طرح مرکزی و نگاره هایی جدا در چهارگوشه فرش بطور معمول نقش نمی شود. نقش ها طرحها شکسته است و متن پوسیده از نگاره هایی هندسی است. نگاره های اصلی ترکمنی بطور معمول هشت ضلعی است که گاه مانند مربع و گاه مانند لوزی می نماید که هر یک از آنها، حاشیه ای دارند که از لوزیهای کوچک تشکیل می شود.
به نظر می رسد که برخی از نقش و نگار قالیهای ترکمن یارگار" تمغا"( نشان) و اونقون( توتم) هایی باشد که ساده شده است.
" رشیدالدین فضل الله وزیر" (645-718 ه.ق) در کتاب جوامع التواریخ خود از 24 طایفه" اوغوز" ( ترکمن) در زمان خود یاد می کند که هر طایفه یک" تمغا" ویژه خود داشته اند و هر چهار طایفه یک" اونقون" می شناختنند که آن را محترم می داشته اند." اونقون" براساس نوشته رشیدالدین فضل الله از واژه " انیق" ترکی به معنی" مبارک" می آید.
" اونقون" های طایفه های ترکمن آنگونه که از کتاب" جامع التواریخ" برمی آید از جمله، عبارت است از انواع پرنده های شکاری مانند شاهین و باز. اینک از جمله نگاره های معنی دار در قالیچه های ترکمن عبارت است از: " قچ"(qac ) یعنی قوچ" آلج"(alej ) یعنی خط و خالدار و" قوش" (qus) که گونه ای باز است. و اسم این نگاره ها را بافندگان بطور معمول با پسوند" گل" بکار می برند مانند: " آلج گل" برخی از نشانه ها را مانند دانه های اسفند که نخ شده است به شکلی مانند مربع و مثلث جسبیده بهم درمی آورند که طلسمی است برای رفع چشم زخم و با تغییراتی نه تنها در قالیچه های ترکمن بلکه در قالیچه های" کرد" و " بلوچ" نیز دیده می شود و یا شکل صلیب شکسته مانند، که تنها در آثار سفالین پیش از تاریخ" در سیلک" و " سگزآباد" دیده شده است. از جمله طرح های رایج در میان بافندگان ترکمن، نقشه های غزال گزیموت، چهارفصل و قاشقی است.
قالیچه های ترکمن تنها با چند رنگ ساده، رنگ آمیزی می شود در برخی طرح ها دو خط عمود برهم زمینه فرش را به چهار بخش تقسیم می کند که رنگ هر بخش با بخش روبرو قرینه و با بخش کناری در تضاد است. رنگهای لاکی، سفید، سبز و قرمز روشن از جمله رنگهایی است که در بافته های ترکمن بکار برده می شود. برای رنگ زمینه از کرم، سفید، و همچنین قرمز روناسی بهره می گیرند که رنگ اخیر باعث شهرت قالیچه های سرخ رنگ ترکمنی در جهان شده است. معرف قالیچه های سرخ رنگ، زمانی قالیهای معروف یموت با زمینه ارغوانی سیر و بعد قالی طرح بخارایی با متن قرمز است.
قالی و قالیچه ترکمن
ترکمن های ایران در حاشیه جنوب شرقی دریای خزر در شهرهای بندرشاه، پهلویدژ، را میان شاه پسند، گبندکاووس، گمیشان، مینودشت، گالیکش، گرگان، و ترکمن صحرا پراکنده اند.
کار قالیبافی در سه ایل آقابای و جعفربای که از تیره یموت هستند و ایل تکه که پس از انقلاب اکتبر از جمهوری ترکمنستان شوروی به ایران پناهنده شده اند رواج دارد.
ترکمنها دیرزمانی نیست که اسکان یافته اند. تراکمه در آغاز خانه یا باصطلاح خودشان" اوبه" را با نمد و حصیر که به آن" پاپونچا" می گویند مفروش می کردند ولی پس از گذشت زمان بتدریج در کنار کشاورزی و دامداری حرفه و هنر فرش بافی را نیز فراگرفتند. امروز تراکمه ایران به پرورش اسب و بافتن قالی معروفیت بسزایی دارند.
دقت و ظرافت این دختران و زنان هست که گاه موجب خلق شاهکارهایی بی نظیر در عالم قالیبافی می گردد. بهترین قالی ترکمن مربوط به ایل" تکه" می باشد.
مرکز اصلی این ایل در چهارده فرسنگی شمالغربی گنبد کاووس است. بهترین قالیچه های ترکمنی مربوط به کارهای همین ایل می شود ولی تعداد آنها محدود است و حداکثر در سال به 500 عدد نمی رسد.
ایل آتابای نزدیک گنبدکاووس در محلی بنام" جرگلان" سکونت دارند ظرافت قالیهای این ایل به پای قالیچه های ایل" تکه" نمی رسد ولی تولید آن از ایل" تکه" بیشتر است. تعداد قالیچه های بافت این ایل در سال نزدیک به 2000 تخته است.
افراد ایل جعفربای در شهرها گمیشان و پهلویدژ زندگی می کنند و تعداد قالیچه های این ایل در سال به 1000 تا 1500 عدد می رسد. قالیچه های ساخته شده دست افراد این بخوبی سایر قالیچه های ترکمن نیست.
قالیچه های ترکمن بطورکلی دارای گره ترکی باف و یک پوده می باشد و در روی دستگاه های افقی بافته می شود و تاروپود هر دو از پشمهایی است که در همان نواحی یافت می شود و در دسترس می باشد. در تمام نقاط ترکمن نشین شمال از کارگاه های قالیبافی بشکلی که درسایر شهرهای ایران رایج است اثری دیده نمی شود. قالیبافان ترکمن دار قالی را برروی زمین بصورت افقی نصب می کنند. این دستگاهها قابل حمل ونقل می باشند.
ابزار قالی بافی در بین تراکمه عبارتند از: قیچی، شانه، کسگر، و کارد دار قالی در اصطلاح ترکمنی " قوراما" نامیده می شود.
طرح قالیهای ترکمن بیشتر شکسته و هندسی می باشد و نزدیک بکارهای بخارا و سمرقند است. طرح های معروفی که تراکمه با آن قالی خود را زینت می دهند عبارتند از: ماری گل، تکه گل، افغانی که توسط ایل تکه و درناب گل، قفسه گل آقایق که افراد ایل آتابای از آن استفاده می کنند و آینه گل که مخصوص این جعفربای می باشد.
رنگهای مصرفی این قالیچه ها در گذشته قرمزدانه و روناس بوده که با دندانه زاج بکار می رفت و شفافیت و رنگ مخصوص قرمز آن بهترین معرف کار قالیبافان ترکمن بود. امروز کم وبیش رنگهای شیمیایی جای رنگهای طبیعی را در بین تراکمه گرفته است. امید می رود با فراوانی گیاهان رنگ دار در کرانه های خزر و جنگل های مازندران و گرگان بتوان روشهای رنگرزی گذشته را در بین تراکمه رواج داد.
قالیچه های ترکمن
ترکمنهای ایرانی در دشت گرگان، درشمال گنبدکاووس( قابوس) از ساحل دریای خزر تا مراوه تپه سکنی دارند. دیرزمانی نیست که ترکمن ها اسکان شده اند و با زراعت آشنایی یافته اند. ولی هنوز در دره های مدوری زندگی می کنند که پوششی از نمد و حصیر دارد.
ترکمنان تکه در چهارده فرسنگی شمال باختری گنبدکاووس بسر می برند و مرکزشان مراوه تپه است.
گلهای ترکمن
نشانی، هرقدر هم کوچک و ناچیز از آن سرچشمه در این گلها باشد در حالیکه حتی یک نمونه نمی توان یافت که آن را بتوان به هنر چین یا حتی به هنر آسیای مرکزی پیوند داد.
ترکمنها گلهای اصلی قالی خود را نام هایی داده اند که صورت مهم ترین آنها و معنی نام آنها مسائل بسیاری را روشن می کند.
مهمترین گلها چنین است:
1- فیلپی گولFilpay gul : ( به معنی کف پای فیل قابل مقایسه با چپات استر د رسیستانی به معنی کف پای شتر)
2- چمچمهCemce : به معنی چمچه یا چمچه چمچه لغت فارسی است به معنی قاشق گود
3- کجبهKejebe : به معنی کجاوه و گرفته از تلفظ بسیار قدیم واژه یعنی کجابه
4- گولی گولgulli gul : به معنی نقش گل گلدار و آن نقش مایه یی است دارای گل ریز
5- دغاdoqa : بمعنی طلسم. در ترکی ریشه ندارد و همان دغاست
6- سکیزقاپیSekiz qapi : بمعنی هشت در. ترجمه نادرست هشت بر است.
7- سکیزکلهSekiz Kelle : به معنی هشت کله
8- چرخ پلکCark Palak : به معنی چرخ فلک
9- آینا، آیناگل: ayna gol : به معنی نقش آینه
10- آت ایاقی at ayaqi : پای اسب به تقلید ا زفیلپی گول
استان مازندران، عشایر ترکمن
مهمترین عشایر جنوب شرقی دریای مازندران ترکمن های می باشند که در دو منطقه کوهستانی وجلگه ای حوالی رودگرگان تا نوار مرزی ایران و جمهوریهای فدراتیو زندگی می کنند. عشایر ترکمن از دو ایل بزرگ یموت و گوگلان تشکیل شده است.
ترکمنها با دیگر قبایل ترک و مغول از چند هزارسال پیش در دشتهای آسیای مرکزی سکونت داشته اند. از آنجا که اساس زندگی تراکمه مازندران و بردامداری و دامپروری متکی است. آنان مجبورند نیمی از سال را در گرمسیر و نیمی دیگر را در سردسیر بسربرند، افراد هر خانواده در محیطی مدور و نمدپوش بنام" اوی" اسکان می یابند. خانواده ایلی که دامهایشان جهت چرا در یک رمه جمع می شوند اوی هایشان را در کنار یکدیگر بنا می کنند.
مجموعه چند اوی که در واقع یک واحد گله داراست " اوبه" نامیده می شود. اوبه هایی که به فاصله یک تا چند کیلومتر از یکدیگر قرار دارند طایفه کوچکی را تشکیل می دهند که در برخی مواقع تعداد 100 خانوار را در برمی گیرد. سرپرستی اوبه ها، تیره ها و طایفه ها در گذشته با ریش سفیدانی بود که آنان را یاشول می نامیدند.
اشتغال زنان در سردسیر، پشم ریسی، قالی بافی، نمدبافی و سوزن دوزی است، اسب سواری و چوگان سرگرمی مردان است.
ترکمنها هیچگاه بخدا سوگند نمی خورند و بندرت سوگند یاد می کنند. از بارزترین ویژگی های ترکمنها استفاده از اسب و تفنگ، قالی و سکونت در آلاچیق است.
آنان بسیار میهمان نوازند و از میهمانان خود با یک قوری بزرگ چای و یک کاسه چای خوری پذیرایی می کنند. آنان بجای نشستن همواره لم می دهند و به مجرد ورود یک میهمان ابتدا پشتی و یا بالشتی جهت لم دادن وی مهیا می سازند. ترکمنها به زبان فارسی و لهجه های ترکی و مازندرانی هم آشنا هستند.
ترکمنها: تاریخ و نقش قالی آنان
ترکمنها قبیله هایی ترک هستند که هم اکنون در شمال ایران، شمال افغانستان و شرق دریای خزر در جمهوری های تازه مستقل ترکمنستان و ازبکستان زندگی می کنند. این مردم اگر چه اصالت خود را حفظ کرده اند، سنت های فراوانی را چه در جنگ های قبیله ای چه در جنگ با همسایگان و چه تحت تاثیر فرهنگ های مسلط همسایگان از دست داده اند بطوری که پیگیری تاریخ آنان کار آسانی نیست.
این قوم بیش از هر کالایی به فرشهای خود علاقمند بوده و آنها را به شکل ها و اندازه هایی گوناگون می بافته اند تا نیازهای متنوع زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی را برآورد، نمادهای آن نوع زندگی را یادآوری می کند و مایه ی شادی زندگی کوچ نشینی باشد. دگرگونی های اخیر، ما را هم از درک و هم از خود بافته های گوناگون عشایری از قاشقدان، آینه دان و نمکدان گرفته تا بهترین قالی که خانواده یی بعنوان جهیز برای دخترش می بافت، از تنگ، دهنه، روزینی، جوال و خورجین گرفته تا انواع قطعاتی که برای بستن پوشاندن پرده یا در چادر به کار می رفت محروم کرده است. انواعی از بافته ها نیز بعنوان بستر خواب، جامه دان و زینت بکار می رفته که گویای وضع اقتصادی و شان اجتماعی بوده و در مواقع لزوم مشکلات مالی خانواده را حل می کرده است.
زنان عشایر از جمله ترکمنها در انواع بافته ها چنان کاردان و مسلط بودند که با ساده ترین ابزارها مجموعه متنوع و شگفت انگیزی را ایجاد می کردند که گاه، بویژه هنگام عروسی، بر روی شتر و اسب به نمایش گذاشته می شد. در عین حال، همین فرشها هر اندازه با دقت و زیبا بافته شده بود، زیر دست و پا و در زندگی گذرا و ناپایدار و در عین حال پرغرور و حادثه ترکمن ها از بین می رفت. به همین دلیل، تنها نمونه هایی باقی مانده است که یا پیشامد یا دست بیگانه یی که با اعجاب و تحسین بسوی آنها رفته، انواع قابل توجهی را از گزند روزگار نگهداشته است. کهنه ترین این نمونه ها از قرن دوازدهم هجری عقب تر نمی رود و به همین دلیل، تاریخ قالی ترکمن اساساً روشن نیست.
تحقیقات رونگار ما درباره تاریخ ترکان با فرض های نادرست و گاه با تعصبات و علایق قومی و سیاسی همراه شده و کار مطالعه را تا حدی مشکلتر کرده است. قطرهای نادرستی که درصد سال گذشته ابراز شده گاه با علاقه و تعصب هنوز تکرار می شود. برای مثال به یک مورد اشاره می کنیم: هنوز این نظر که ترکمانان آق قویونلو و قره قویونلو به حسب رنگ گوسفندانشان چنین نامیده می شدند؛ طرفدار دارد. حال چیزی که مثلاً مورد توجه قرار نمی گیرد این است که چه کوچ نشینان و چه کشاورزان در طول تاریخ به وجهی غیرمستقیم و ناخودآگاه و گاه حتی با آگاهی و عمده انتخاب اصلح کرده اند. پدیدآمدن بهترین نوع محصولات کشاورزی یا نژادهای گوسفند محصول همین انتخاب است. قره گل از چه راهی پدید آمده است؟ گاو سیستانی همچنین. چرا عمده گوسفندان کوچ نشینان ایران سفید هستند؟ این از طریق انتخاب اصلح توسط گله داران پدید آمده اس؛ زیرا پشم سفید است که در آوردن آن به هر رنگی میسر است.
با توجه به این نکته مگر می توان پذیرفت که همه یا بیشتر گوسفندان یک ایل سیاه باشد؟ رسیندگی و بافندگی بیش از هفت هزارسال سابقه دارد.
نظریه های دیگر چنین است. کوشش جمعی از محققان برای ایجاد پیوند بین نقشهای ترکمنی و تمغا( نشانه قومی) و دیگر نشانه های قدیم ترکمن به نتیجه ایی نرسیده است.
روشن شده است که نشانه های قومی ترکان نه تنها به بافته های آنان بلکه به دیگر نقش ها و حتی فرهنگ کهن آنها ربطی ندارد. در این زمینه بحث ویژه یی خواهیم داشت. ترکان از آنجا که سرزمین اصلی خود را رها کرده و به سرزمین های متمدن و سابقه داری مهاجرت کرده اند، بیش از اقوام دیگر تحت تاثیر خلق های مجاور قرار گرفته اند.
در بافندگی آنان اثر فنون شمال ایران و نیز نقشهای اصیل ایرانی بنامهای اصیل فارسی را ملاحظه خواهیم کرد.
بنیاد اقتصادی زندگی همه( اغلب)ترکمنها،مثل همه ی عشایر، دامداری است. با وجود این، اوضاع جغرافیایی و سیاسی گاه امکانات بهتری مثل کشاورزی را فراهم می آورد.
در طول تاریخ، ترکمنها کمتر به دولتها متکی بوده اند؛ اگرچه گاه در تشکیل حکومت ها یا در به قدرت رسیدن آنان تاثیر داشته اند. راه دیگر درآمد آنان شرکت در کار حمل ونقل و فقط امنیت در طول راههای کاروانی و گاه بین المللی بود که از غرب چین تا غرب آناتولی( ترکیه) ادامه داشت: گاه دولتها، یا معمولاً ثروتمندان و بازرگانان، چند صدتا چندهزار شتر، اسب و قاطر از کوچ نشینان ترکمن کرایه می کردند. ترکمنها با تضمین نقاط ناامن راه، مورد توجه حکومت ها قرار می گرفتند و گاه به همین دلیل منطقه ی ناامنی به آنان سپرده می شد و آنان از پرداخت مالیات معاف می شدند.
ادبیات ترکمن ها بطور عمده شفاهی است. در ادب عامیانه ی ترکمن اشاره هایی به زندگی قدیم. دوره ترکتازی، شکار با پرندگان شکاری، دزدیدن همسر از میان قبیله یا طایفه دیگر عشق های سوزان صحرایی، تنهایی مادران به هنگام سفرهای دورودراز همسران و ستم چندگانه که متحمل می شده اند، رسمهای آنان زگهواره تا گور، صبر و بردباری زندگی صحرانشینی جوانی های پرنیرو و پیری های زار، باروری گوسفندان، پشم چینی، شیردوشی، رشتن و بافتن دیده می شود. چیزی که کمتر در آن دیده می شود تاریخ است. چادرنشینان معمولاً تاریخ نویسی ندارد یک استثناء عبارتند از نسب نامه ی ابولغازی که در آغاز قرن یازدهم هجری نوشته شده و متاسفانه تنها مطالب خواجه رشید الدین فضل الله را تکرار کرده است.
در طول قرنه تغییرات شدیدی چه از نظر ساختار قومی و اجتماعی و چه از نظر حیطه ی نفوذ جغرافیایی در میان ترکمنها صورت گرفته است که عمده ترین علت آن احتیاج به آب وعلفزار بوده است این تغییرات باعث رقابت، جنگ و تحولات شدید می شد. بویژه قرن سیزدهم هجری شاهد تغییرات غیرقابل برگشت در زندگی آنها بوده است. حرکتها. فتوحات، پذیرفتن انقیاد دیگران از جمله روسها، حوادث مهمی را پشت سرهم قرار می دهد که اتفاقاً کهنه ترین و عمده ترین قالیهای ترکمن از آن دوره باقیمانده است.
در عین حال که بافت قالی در بین برخی از قبایل ترکمن تائید نشده است، چندین قبیله که قدیمتر، بزرگ تر و نیرومندتر از همه هستند قالی می بافته اند. ذیلاً می کوشیم نگاهی به تاریخ ترکمن های قالیباف بیافکنیم.
محمود کاشغری و خواجه رشیدالدین فضل الله به ترتیب در قرنهای پنجم و هفتم هجری گفته اند که قبیله ی سالورا شرفی ترین و برگزیده ترین قبیله بوده است. این وضع در نتیجه ی قرنها برتری اقتصادی بوجود آمده بود. مشکووا متخصص شوروی( سابق) در نیمه اول این قرن می گوید:" سالورها امروزه پدر قالی ترکمن شمرده می شوند". این قبیله با همه ی توانایی خود از قاجارها شکست خورده(1210 شمسی، 1831 میلادی). این شکست در سرزمین سرخس اتفاق افتاد و از آن پس این قبیله در همان محل، بدون اینکه بتواند متحرک دیگری داشته باشد- مانده است.
ایل چدر( چادر) برحسب گواهی محمود کاشغری و رشیدالدین فضل الله در آسیای مرکزی میزیسته است و از قرن یازدهم هجری زندگی آنها در حوالی خیوه( خوارزم قدیم) شناخته شده است. این چدر چه در آنجا و چه در امارات بخارا در محاصره ی ایل های دیگر بود. متخصصان می اندیشند که ساخت ایلی آنها ضعیف و باعث تغییر در قالیبافی این ایل شده است.
ایل ارساری، براساس سخن ابولغاری، نسبی افسانه ای دارد و بنظر می آید در قرن یازدهم هجری به شرق مهاجرت کرده و در حدود امارت بخارا ساکن شده است. ارساری از درگیریهای بزرگ ایل پرهیز کرد و به فرهنگ شهری روی آورد. ویژگی های این فرهنگ در قالی ارساری منعکس شده است.
تاریخ قالیبافی ترکمن انعکاسی از تاریخ این قوم نیست. همچنان که در مورد تاریخ هیچذ قبیله یی نمی توان با اطمینان سخن گفت، بیان تاریخ قالی ترکمن نیز خالی از اشکال نیست و ما در این کتاب با آن آشنا خواهیم شد. الگوی کلی قالی ترکمن نشان از تحولات شدید ندارد زیرا بصورت نقش های تکراری باقیمانده است. این نقشها در ایران بیش از ششصدسال سابق دارند و در بسیاری از مینیاتورهای قرن هفتم هجری به بعد منعکس شده اند. از آنجا که کهن ترین قالی بدست آمده ی جهان نیز دارای نقش های تکراری است، باید پذیرفت که نقشهای ترکمنی در یک مرحله ی ابتدای باقی مانده اند. چنانکه خواهیم دید کوشش در جهت اثبات خلاف این امر، چندان موفق نبوده.
مرد ترکمن و بافت قالی
در خلال این نوشته ها اشاره هایی به این موضوع داشتیم که قالیبافی ترکمنی هنر و حرفه ی زنانه است و مردان ترکمن قالی نمی بافند.
سنت قالیبافی است که این کار را در حیطه ی فعالیت زنها می داند، به مردان ترکمن اجازه ی دست زدن به چنین کاری را نمی دهند. بافتن قالی دون شان یک مرد ترکمن است. برای نخستین بار سه مرد جوان ترکمن نخستین قالیچه(ray ) را بافتند که این دیوار توسط نیازجان از میان برداشته شد.
نیازجان و فرش ترکمن
بافنده ی فرش ترکمن زن است، و مرد ترکمن در این حیطه گام نمی نهد. زن ترکمن نیز در چارچوب محدود مکان تلاش دارد، شوهرسالازی، با قدرت حاکم است و زن ترکمن همراه است مادر است، پخت وپز با اوست؛ به شوهر، بچه ها، پدرشوهر، و مادرشوهر، هم باید برسد و در کنار این همه تلاش در گوشه یی از خانه اش، دار قالی برپا می کند و از این راه به اقتصاد خانه کمک می کند. او امکان گسترش کار و کسب معلومات را ندارد. شاید اگر مردان- که چون زنان محروم نیستند قالی می بافتند، وضع بگونه ای دیگر بود.
همشهریان و هم زبانان نیازجان، فرش را بطور سنتی بدون نقشه یا طراحی با چند نقشی که بخاطر سپرده بودند می بافتند. دختری با چند نقشی که از مادرش فرا می گرفت، عمری را می بافت و همانها را به دختر خود می آموخت و او هرگز از چارچوب محدود آن چند طرح بیرون نمی رفت- همچنان که مادرش نرفته بود. نتیجه چنین بافتی یکنواختی و تکرار بود.
نیازجان این نقشها را بنا به گفته خود" به جدول کشید" آنگاه علاقه اش او را بگونه ای این جوینده ی یابنده عناصر اصلی نقش های ترکمنی را که در موزه های کشورهای بیگانه بود بدست آورد و روی نقشه برد.
احیای فرش ترکمن هدف او بود. او نمی توانست ببیند که قالی ترکمن ایرانی، جایی در بازارهای جهانی ندارد، در حالیکه مشابهان آن گوی سبقت را ربوده اند.
یگانه عامل دوام و بقای ترکمن، فرش اوست، ترکمن ها را در جهان بخاطر قالی ترکمن می شناسند و این قوم، در هر جا که پیشرفتی داشته است، از این طریق بوده است. صنعت و تکنولوژی ترکمنها همواره پس از فرش آنان مطرح است. در ترکمنستان، کتابی چاپ نمی شود که سرآغاز آن، نقش مارگل را که نشانه ی قوم ترکمن شده است نداشته باشد. در آنجا همه ی کاشی کاریهای دیوارهای موزه ها، درگاهی ها و حتی آشپزخانه ها این نقش را دارد؛ حتی برج آنتن تلویزیون عشق آباد نقش مارگل را برخود دارد. آنها هر پیشرفتی را مدیون توجه به هنر قالی بافی اند.
( نیازجان و طرح و نقش در فرش ترکمن)
وقتی از طرح و نقشه سخن به میان می آورد چون نقش های فرش ترکمن به ذهن
می گراید و چنان تصاویر انتزاعی فرشها را بیان می کند که شنونده درمی یابد او به روشنی تمام همه نمادها و تصاویری را که نامشان را به زبان می آورد بگونه یی که در طبیعت هستند می بیند.
نیازجان در طرحی که چون عدد هشت فارسی است(8) سکونت در کناره دریای خزر را می بیند و شاخ قوچ را که بیننده ربط انتزاعی آنرا با شاخ قوچ واقعی باید احساس کند تا ارتباطش با نیازجان برقرار شود، نشانه چادرنشینی می داند و خود قوچ را مظهر قدرت ترکمنها عقاب انتزاعی طرح ها نیازجان را با داستانی تاریخی به یاد طغرل بیک رهبر فاتح ترکمنهای ایرانی می اندازد و این که عقاب را طغر می گویند مارگل شاخص ترین نقش ترکمنی فرشها – و نه تنها فرش که هنر بافته و شی ء دیگر – را کوشک داوانی به معنای جای پای شتر می شناسد.
(رنگ به زبان ترکمن)
ترکمن ها به رنگ لاکی، نارنج، می گویند. ترکمنها به رنگ قهوه ای قنگ ری می گویند- بعضی ترکمنها به رنگ زیتونی سیر ناسی می گویند و ناس ماده ای است که زیر زبان می گذارند و در ردیف موادی چون توتون و تنباکو قرار دارد. ترکمنها به رنگ سرمه ای گوگ می گویند و به رنگ سیر یاشیل گویند و رنگ مشکی را قره گویند.
( نیازجان و دار قالی)
دارهای قالی نیازجان سرپا و به عبارت بهتر عمودی است و ترکمن ها معمولاً از دار افقی استفاده می کنند، دار افقی اگر عادت چشمها و دستها نباشد و ریشه در سنت قدیم نداشته باشد دار ناراحتی است و نیازجان این سنت کهنه و بیهوده را کنار گذاشته، دار عمودی را برگزیده است.
گفتیم که دار قالی در کارگاه نیازجان عمودی است. طرحی از دار تهیه کرده و نام اجزای آن را نوشته ایم. برخی از آنها نام ترکمنی دارند و برخی را به همان نامی که در اغلب نقاط ایران می نامند می خوانند و برای برخی دیگر هم اصولاً نامی ندارند و صرفاً عملکرد آن جزء را توضیح می دهند.
نیازجان و طرح و نقش در فرش ترکمن
وقتی از طرح و نقشه سخن به میان می آورد، چون نقش های فرش ترکمن، به ذهن می گراید و چنان تصاویر انتزاعی فرشها را بیان می کند، که شنونده درمی یابد که به روشنی تمام، همه ی نمادها و تصاویری را که نامشان را به زبان می آورد، بگونه ای که در طبیعت هستند می بیند. شنونده ی ناآشنا با چنین ذهنیتی، می کوشد تا با ربط جرئیات نقشها، آنچه را که نیازجان می گوید، ببیند اگرچه چنین توفیقی کم دست می دهد.
نیازجان در طرحی که چون عدد هشت فارسی است (8) سکونت در کناره دریای خزر را می بیند و شاخ قوچ را که بیننده ربط انتزاعی آن را با شاخ قوچ واقعی باید احساس کند تا ارتباطش با نیازجان برقرار شود. نشانه چادرنشینی می داند و خود قوچ را مظهر قدرت ترکمنها عقاب انتزاعی طرحها نیازجان را با داستانی تاریخی بیاد طغرل بیک رهبر فاتح ترکمنهای ایران می اندازد و اینکه عقاب را طغر می گویند، مارگل شاخص ترین نقش ترکمنی فرشها – و نه تنها فرش که هر بافته و شیء دیگر – را کوشک داوانی به معنای جای پای شتر می شناسد. آنگاه که به نقش شتر در زندگی ترکمن ها اشاره می کند و توضیح می دهد که چطور این حیوان پرطاقت و زحمت کش، در میان ترکمنان از قداستی عجیب برخوردار است، تا آنجا که این مردم قدرشناس او را اولیاء می نامند.
گاهی مادر، طرح نمادین پرنده یی را می بافد که دشت بی کران را در ذهن هر ترکمن زنده می کند. طرح مثلثی، دعایی را که بر کاغذ نوشته اند و چون دعانویسان تاکرده اند، تداعی می کند. طرح چوب تراشیده یی که بر حاشیه ی فرشی است، داغدان نام دارد و داغدان چیزی است که برگردن کودکان می آویزند تا" نظر، قربانی نگیرد". پاره یی پلاس برجایی از دیوارهای کارگاه آویخته است. نیازجان به آن پلاس اشاره می کند.
شمار نقش های قالی ترکمن کم نیست. مخصوصاً اگر تنوع نقشهای ایلهای گوناگون درنظر گرفته شود. و نیازجان برای هر یک از آنها تفسیری دارد. گاهی یکی از آنها را با آگاهی برآ نچه ریشه در فرهنگ ترکمن دارد و با برداشت انتزاعی، چنان توصیفی می کند که مبهوت می مانم. او چنان واضح می بیند که حتی از راحتی او دیدگان جستجوگر و منتظر خویش رنج می برم. در او رضایت و در من انتظار، نگرانی و به هدف نرسیدن آشکار است.
نیازجان و رنگ و فرش ترکمن
فرش ترکمن در دوران گذشته، تنها از رنگهای گیاهی و سنتی بهره می گرفته است و امروزه نیز خامه های فرشی که بافنده می خواهد تا اصالت ترکمنی آن حفظ شود به همان شیوه رنگ آمیزی می شوند. نیازجان می گوید:" رنگهای شیمیایی، که از چهل سال پیش بکار گرفته شده فرش ترکمن را از ارزش انداخت".
با این همه برخی رنگها، ناگزیر برخی مواد شیمیایی بکاذر می رود و جز این هم چاره یی نیست.
رنگ در فرش ترکمن محدود است. فرش ترکمن تنوع رنگ آمیزی فرشهای دیگر نقاط ایران را ندارد و ارزش تلاش نیازجان در تنوع بخشیدن به این رنگهاست. اگرچه به گفته ی خودش، معمولاً در این نوع سنت شکنی ها، مقاومت هایی نیز دیده می شود و یاید به جرات در برابر آن قرار گرفت.
" سابقاً پنج رنگ( سفید، سیاه، سبز تیره، لاکی تیره، و لاکی متمایل به زرد) در فرش ترکمن های ایران بکار میرفت. من این رنگها را افزوده ام عبارتند از: طوسی،دارچینی، عبایی، قهوه یی روشن، قهوه یی تیره، طلایی، نخودی، آبی آسمانی".
فرش فروشان گنبد چه می گویند؟
در میدان اصلی شهر، چندین مغازه هست که قالی و قالیچه و پشتی ترکمنی را در طرحها و اندازه های گوناگون می توان در آنها دید و خرید. در اغلب این مغازه ها، چند نفر نشسته اند و چای می خورند و گرم صحبت با یکدیگرند. به یکی از این فروشگاه ها می روم و با فروشنده یی که با تلفن خود را سرگرم کرده است به گفتگو می نشینم. از آقای شیرمحمد شایگان می خواهم که نظرش را درباره ی فرش ترکمن و همچنین کارهای نیازجان بگوید. اظهار می دارد:
" پیش از انقلاب، نقشه و طرح و وسایل اولیه ی قالی بافی را کلیمی های تهرانی می دادند و به جرات می توان گفت که نوددرصد مردم اینجا به بافت قالی و قالیچه اشتغال داشتند و با استفاده از پشم خالص، بافته های قابل قبولی داشتند. اما بعدها این سرمایه گذاری متوقف شد و مردمی که بضاعت خرید مواد اولیه ی مرغوب را نداشتند کم کم بافتن قالی را کنار گذاشتند. اگر بافندگان هم برکار خود ماندند تنها به تولید پشتی هایی پرداختند که نه مواد اولیه ی خوبی دارند و نه رنگ درست و حساب شده و نه طرح و نقشه خوب. در نتیجه با مواد اولیه ی درجه ی دو و سه، و رنگ های ناجور چنان کیفیت فرش ترکمن را پائین آورده اند که اکنون چون گذشته، صادراتی دراین زمینه صورت نمی گیرد و همه ی بافته ها تنها مصرف داخلی دارد. فروشندگان نیز چون گذشته، سفارش بافت نمی دهند و تنها به خرید و فروش آنچه هست و تولید می شود می پردازند." این فروشنده ترکمن یکی از راههای نجات فرش ترکمن را این می داند که همه ی فروشندگان به یاری یکدیگر، کارگاهی را بنیان گذارند که به صورت تعاونی اداره شود و سرپرستی آن را به خبره یی چون آقای نیازی بسپارند و با این سرمایه گذاری ضروری بازار از دست رفته ی فرش ترکمن را بازیابند. او معتقد است که البته این سرمایه گذاری، سود آنی نخواهد داشت و کسانی که در این راه گام می نهند باید یکی دوسال – تا به تولید واقعی رسیدن کارگاه- شکیبایی داشته باشد.
سخن فروشنده ی فرش و گفته های نیازجان چنان نزدیک به هم بود که فکر کردم شاید اگر اندک حمایتی باشد، چندان دور نیست که هنر قالیبافی ترکمن به طریق نجات بیفتد.
تبلیغ عارنبودن این هنر برای مردان از طرفی و آشناکردن ذهن توده های کم سواد و بی سواد برای اینکه از آموختن دخترانشان در آموزشگاه یا کارگاهی خارج از خانه جلوگیری نکنند نیز وظیفه یی است که بخش اعظم آن- اگر نه تمام آن- به عهده ی رسانه هایی است که خود بر این رسالت خطیر خود آگاهند.
از همشهری فرش فروش نیازجان می خواهم تا مقایسه یی بین فرشهایی که کارگاه نیازجان بافته می شود و بافته های دیگر به عمل آورد تا شناخت بهتری در این زمینه بیابم.
برای بدست آوردن اطلاعاتی درباره ی قیمت های امروزی فرش اصیل ترکمن کنجکاوی می کنم و درمی یابیم که یک فرش دوازده متری ابریشمی را اخیراً به بهای هفتصدوچهل هزارتومان و مشابه غیر ابریشمی آن را بین یکصدوپنجاه تا دویست هزار تومان- بسته به مرغوبیت کمتر یا بیشتر، طرح و رنگ آن – فروخته است.
قالیچه های ترکمن صحرا
مقدمه
هنگام تدوین این کتاب مردد بودم که آیا قالیچه های ترکمن یموت را، که در ترکمن صحرا بافته می شود، نیز مورد بررسی قرار دهم یا نه. چه این بافته ها فاقد ویژگی های ایرانی است و بیشتر به گروه قالیچه های سرخ رنگ، آن سوی دریای خزر، یعنی مرو و بخارا و بشیر و قزل ایاغ و قره قالپاق وافغانستان تعلق دارد که هیچیک از آنها ایرانی نیست. بخاطر دارم چند سال قبل قالیچه های یموت را در مشهد قبل از ترخیص از گمرک می خریدیم، ولی این قالیچه ها در مرز روسیه شوروی بافته می شد چنانچه میزان قابل ملاحظه ای از قالیچه های ترکمن، که در بازار تهران مشاهده کردم، اصل و منشا روسی می داشت( و بطور قاچاق وارد ایران می شد). بدیهی است که نمی توانستم در این کتاب ذکری از آن به میان آورم.
یکی از دلالان بازار تهران که با من دوستی داشت در این زمینه اطلاعات سودمندی در اختیار من گذاشت و به من اطمینان داد که این قالیچه توسط ترکمنهایی بافته می شود که در مرزهای ایران به سر می برند. نه در مرز روسیه شوروی وی نمی دانست که آیا این افراد اخیراً از روسیه به مرز ایران مهاجرت کرده اند یا نه. ولی معتقد بود که بعضی از آنه مهاجرت کرده اند. از این رو تصمیم گرفتم برای تحقیق بیشتر در این زمینه به ترکمن صحرا مسافرت کنم.
این کار آنطور که در نظر اول می نمود آسان نبود، چه گرگان نیز مانند بخش هریس یک ناحیه مرزی بشمار می رود و هیچ فرد خارجی اجازه بازدید از آن را نداشت مگر اینکه از مقامات نظامی چنین اجازه ای به او بدهند. در این صورت ایجاب می کرد سفارت انگلیس رسماً چنین تقاضایی بنماید. ماموری که متصدی امنیت و حفاظت مرزی بود در نهایت ادب نیست به هدف اصلی من برای مسافرت به گرگان مشکوک بود و به من اطمینان داد که قالیهای ایرانی همه یکسان تهیه می شود و اگر از یک کارگاه بافندگی بازدید کرده باشم مانند این است که تمام آنها را دیده ام، و اضافه کرد که در این صورت چرا رنج مسافرت به گرگان را برخود هموار کنم. در کمال احترام پاسخ دادم که بین قالبهای یک ناحیه با ناحیه دیگر تفاوتهایی موجود است( البته می دانستم که خود او نیز به این مطلب واقف است) و من قصد دارم در این زمینه کتابی تدوین کنم و اختلافات را شرح دهم. احتمال دارد مامور با نزاکت پیش خود فکر کرده باشد که بعید به نظر می رسد روسها یک نفر انگلیسی را برای جاسوسی استخدام کنند. از اینرو اجازه مسافرت را صادر کرد.
در آن هنگام تازه از مسافرت تبریز بازگشته بودم و ضمن این سفر شاهد آثار اسفناک مواد رنگی اروپایی در صنعت قالیبافی ایران بودم و از این نظر به خود نوید می دادم در مسافرتی که در پیش دارم این تجربه تلخ را نخواهم داشت. اتفاقاً در پارک هتل تهران به یکی از دوستان قدیمی برخوردم. وی یکی از بازرگانان معتبر سوئیس بود که در تهران به واردکردن مواد رنگی سوئیسی زیاد اشتغال داشت. هنگام گفتگو و تبادل نظر اظهار داشتم که قصد مسافرت به ترکمن صحرا را دارم. او گفت:
" آنها مردمان خوبی هستند و از مشتریان خوب من نیز محسوب می شوند. من به آنها نوعی ماده رنگی می فروشم که آن را قرمز شرقی می نامیم. آنها این رنگ را در متن قالیهای خود بکار می برند." به این ترتیب خوابهای طلایی من بی رحمانه نابود شد.
گرگان و گنبدقابوس
مسافرت به ترکمن صحرا از تهران آسان است. شما می توانید تا بندشاه واقع در دریای خزر را با راه آهن طی کنید و از آنجا بوسیله اتوبوس به گرگان و گنبدقابوس بروید. چنانچه بخواهید، می توانید تمام راه را بوسیله اتومبیل طی کنید. اگر با فراغت و بدون شتاب برانید مسافت بین تهران و شهر گرگان را در عرض دو روز طی خواهید کرد.
گرگان( استرآباد سابق) که حکومت نشین شهرستانی به همین نام است. در نزدیکی مرز ترکمنستان قرار گرفته ، ولی به هیچوجه یک شهر ترکمنی محسوب نمی شود. پس از عبور از این شهر جاده به طرف شمالشرقی می رود و داخل صحرای ترکمن می شود و در 83 میلی گرگان به شهر کوچک گنبدقابوس منتهی می گردد. در این شهر سرانجام به منطقه ترکمن نشین می رسیم.خیابانهای شهر مملو از مردانی است با قیافه جدی و ریش بلند که جامه های از پارچه گاباردین بر تن دارند وکلاه آنها نیز از پوست گوسفند است. این افراد خیلی آهسته با لهجه خاصی با یکدیگر به زبان ترکی تکلم می کنند. ولی با اینکه من با زبان ترکی اسلامبولی آشنایی دارم زبان آنها ابداً برایم مفهوم نبود.
زنهای ترکمن برخلاف مردان این ناحیه که قیافه ای گرفته و عبوس دارند با سربندهای پرزرق وبرق و دامنهای ارغوانی بسیار گشاد خود جلوه گری و خودنمایی می کردند، و مانند زنان ایرانی به پنهان کردن چهره های درشت و پهن مغولی خود اصرار نداشتند.
گنبدقابوس که نام آن بر این شهر اطلاق شده است درواقع گنبد نیست بلکه استوانه ای آجری است که 100 بار ارتفاع دارد. لسترنج به نقل از جغرافیدانهای عرب در قرن دهم اظهار می دارد که جرجان( گرگان) و طبرستان( مازندران) توسط یک سلسله بومی به نام آل زیار اداره می شد. قابوس یکی از معروفترین شاهزادگان این سلسله بود که در سال 1012 بعد از میلاد درگذشت. وی پادشاه جنگجو و در عین حال شاعر و دوستدار و طرفدار ادبیات یود. برج آجری که به احترام او برپا گردیده میان تهی است. این حفره در سطح زمین وسیعتر شده و آرامگاه قابوس را تشکیل می دهد. ولی در حال حاضر جسد وی دراین مقبره مدفون نیست، چه مدتها قبل توسط غزها در قرن دوازدهم و یا بوسیله مغولها در قرن سیزدهم تاراج شده است. در این برج کتیبه ای به خط کوفی موجود است که در آن ذکر گردیده این برج توسط امیر شمس المعالی پسر قابوس بن وشمگیر و در زمان حیات وی به تاریخ 375 هجری(997 بعد از میلاد) بنا شده است.
گنبد( مخفف گنبدقابوس و نامی که بیشتر بین مردم معمول است) شهر کوچکی است که 000/50 نفر جمعیت دارد. خیابانهایی که در عصر پهلوی معمول شد. در این شهر نیز وجود دارد. این خیابانها یکدیگر را در یک زاویه قائمه قطع می کنند و بدون استثناء در محل تقاطع میدانی تعبیه شده و به فضای بازی که کلبه ها با پورتهای قابل حمل ترکمنها بطور نامنظم در آن پراکنده شده است منتهی می گردد. درخارج شهر تا مسافتی در صحرای قهوه ای رنگ ترکمن بسوی افق دهکده هایی مشاهده می شود که از مجموعه ای از این پورتها یا کلبه ها تشکیل یافته است. چنین به نظر می رسد که مردم این سامان زندگی روستایی را با قیدوشرط پذیرفته اند و از طرز زندگی ای که بیشتر جنبه دائمی و ثابت داشته باشد اجتناب می کنند و به فضای باز مقابل چشم دوخته اند و مترصد هستند چنانچه بخت با آنها یاری کند و وضع تغییر یابد کلبه های حصیری و نمدی خود را جمع کنند و بار دیگر به زندگی خانه بدوشی خود در صحرا بازگردند.
ایل یموت ترکمن
یموت یکی از قبایل ترکمن است که عده ای از افراد آن در ایران و بقیه در سواحل شرقی دریای خزر در جمهوری ترکمنستان که جزو اتحادجماهیرشوروی است بسر می برند و از لحاظ مذهب سنی متعصب هستند. عده ای از آنها که در مرز ایران زندگی می کنند منتهی الیه ضلع جنوبغربی صحرای وسیع تورانیان را اشغال کرده اند. سرزمین آنها از جانب مغرب به دریای خزر، از سمت جنوب به رود گرگان و از طرف شمال به مرز روسیه شوروی محدود است. جلگه مسطحی که در آن سکنی گزیده اند قسمتی از هیرکانیای قدیم را تشکیل می دهد که بعدها ایالت جرجان نامیده شد و در قلمرو خلفای شرقی بود این خطه در زمان قدیم ناحیه ای بسیار حاصلخیز بود. ولی ترکمنها که مدت چندین قرن است آن را تصرف کرده اند سالهای اخیر به پرورش اسب اشتغال داشتند و دائماً پورت یا کلبه های خود را در جستجوی چراگاه برای اسبهای خود از نقطه ای به نقطه دیگر انتقال می دادند. افراد این قبایل علاوه بر پرورش اسب به راهزنی نیز اشتغال داشتند که درواقع آن را بعنوان یک شغل فرعی پذیرفته بودند قبل از اینکه اعلیحضرت رضاشاه فقید به احداث شاهراههایی مبادرت ورزد تا مسافران بتوانند در کمال امنیت از نقطه ای به نقطه دیگر سفر کنند. افراد این قبایل با اسبهای چالاک و تندرو خود در راه تهران- مشهد تاخت می کردند و اموال یکی دو کاروان و چند مسافر را غارت می کردند، سپس با شتاب با غنائمی که به چنگ آورده بودند به صحرا بازمی گشتند. 1 ژاندارمها یا افراد ارتش جرات تعقیب کردن آنها را نداشتند.ماهها جاده تهران -مشهد خالی از وسائط نقلیه بود، چه مسافران مشهد ترجیح می دادند از راه اصلی منحرف شوند و از طریق انزلی( بندرپهلوی) باکو و کران نوادسک و عشق آباد به مشهد بروند تا خطر مسافرت از راه زمینی مستقیم را برخود هموار سازند.
این وضعی نبود که پادشاهی از دودمان پهلوی با حرارت و غیرت و حمیتی که خاص این خاندان است مدت زیادی تحمل کند. همین که ساختمان شاهراه گرگان پایان یافت رضاشاه، فقید آنها را سخت گوشمال داد و پس از انجام این کار با آنها به ملاطفت پرداخت و مقرر داشت که هر سال شخصاً در مسابقات اسب سواری آنها حضور بهم رساند( که باعث خوشحالی فراوان آنان گردید).
به این ترتیب در طی بیست سال اخیر ترکمن ها از عواید و لذات راهزنی محروم ماندند، گذشته از آن با رایج شدن کامیون و اتومبیل به حرفه قابل احترام آنها یعنی پرورش و دادوستد اسب لطمه زیادی وارد آمد. مدتی سخت تحت فشار اقتصادی قرار گرفتند و دچار پریشانی شدند، لکن در سالهای اخیر بسوی کشاورزی و قالیبافی روی آوردند و وضع مادی آنها اکنون بهبود یافته است.
قالیهای ترکمن ایران
قالیهای ترکمن صحرا توسط سه قبیله آتابای و جعفربای و تکه تهیه می گردد. از این سه قبیله دو قبیله اول ترکمن یموت و سومی از نوادگان قبیله مهم ترکمنهای تکه در آن سوی دریای خزر هستند. قالیبافان تکه از بافندگان دو قبیله دیگر ماهرترند و بافته های آنان مرغوبتر است. این افراد پانزده سال قبل از جمهوری ترکمنستان در اتحاد جماهیر شوروی به ایران مهاجرت کردند و در جارگالان ناحیه ای واقع در 50 میلی شمالغربی گنبد، مستقر شدند. مرکز اصلی آنها شهر کوچک مراوه تپه است. اغلب قالیچه های آنها در بازارهای بجنورد و قوچان عرضه می شود و از این مراکز به مشهد حمل می گردد. میزان محصول آنها زیاد نیست و در سال از 500 تخته تجاوز نمی کند. قبل از مهاجرت قالیچه های کار تکه در مرز روسیه شوروی در نزدیکی عشق آباد( جمهوری ترکمنستان) بافته می شد. سپس به مشهد صادر می گردید و پس از خروج از گمرک به کشورهای مغرب زمین فروخته می شد. هنوز در جمهوری ترکمنستان واقع در اتحادجماهیرشوروی قالیچه تهیه می شود ولی مانند سابق در مشهد به فروش نمی رسد، بلکه در بازارهای مسکو عرضه می شود.
پس از قالیبافان تکه بافندگان آتابای بهترین بافندگان این ناحیه محسوب می شوند و میزان فرآورده های آنان نیز زیادتر است اغلب آنها در گنبدقابوس و روستاهای مجاور زندگی می کنند. تقریباً کل میزان فرآورده های این قبیله به دلالان گنبدقابوس فروخته می شود که آنها نیز این کالا را به مشهد و تهران می فرستند. سالیانه در حدود 200/1 تخته در شهر، و همین مقدار نیز در روستاهای این ناحیه تهیه می شود. به این ترتیب در بخش گنبد هر سال 500/2 تخته قالی و قالیچه بافته می شود که برابر با نصف بافته های ترکمن صحراست.
قالیچه ها جعفربای بطورکلی از بافته های آتابای پست تر و میزان آن نیز کمتر است. اغلب محصولات آن در پنج شنبه بازار، که هفته ای یکبار در محلی بنام پهلوی دژ واقع در رود گرگان 15 میلی شمال گرگان برپا می شود، بفروش می رسد. ترکمنهای قسمت مغرب ترکمن صحرا محصولات خود را از قبیل میوه و سبزی و مرغ و خروس و پوست و پشم و اسب و قالی به این بازار می آورند و به بازرگانان گرگان می فروشند. افراد قبیله جعفربای نیز مقداری از قالیچه های خود را در گمشان، شهر کوچکی واقع در شمال بندرشاه در ساحل دریای خزر، برای فروش عرضه می دارند. بهترین موقع برای خرید جنس از این قبایل قبل از عیدقربان است، چه دراین هنگام ترکمنها برای خرید جامه نو و تهیه مقدمات این جشن به پول احتیاج دارند و از اینرو محصول زیادتری در بازار عرضه می کنند.
زنان ترکمن پشم مورد نیاز را برای تهیه قالیچه از گوسفندان خود بدست می آورند و مراحل رسیندگی و رنگ آمیزی را نیز خود انجام می دهند. قالیچه ها را یک پوده و برروی دار یا دستگاهی که به سبک عشایری در کف پورت یا کلبه خود قرار داده اند می بافند. تاروپود قالیچه های آنها هردو از پشم است.
پس از بازدید از خانه های چادرمانند و مدور آنها دریافتم که چرا معمولاً اندازه قالیهای یموت از 8×11 تجاوز نمی کند چه کف این اطاقهای مدور گنجایش یافتن قالی بزرگتری را ندارد. درواقع دار یا دستگاه افقی تمام فضای داخل چادر را اشغال کرده بود بطوریکه از خود می پرسیدم افراد خانواده در کجا غذا می خورند و استراحت می کنند و آنها چگونه می توانند کارهای روزانه خود را انجام دهند.
دارهای افقی آنها شبیه به دستگاه بافندگی است که مورد استفاده اغلب قبایل بدوی و نیمه بدوی کردستان، لرستان، کرمان و فارس است. این نوع دار و طرز استفاده از آن در صفحات 26 تا 28 شرح داده شده است.
مواد رنگی محلی، که مدت چندین قرن در زمره رنگهای اصلی قالیچه های سرخ رنگ آنسوی دریای خزر بوده، روناس و( به مقدار کمتری)" قرمز" است. قرمز× حشره ای است شبیه به قرمزدانه که از آن رنگ بدست می آید. هردو این مواد رنگی در نواحی شرقی دریای خزر یافت می شود. قبلاً به این موضوع تاسف انگیز اشاره شد که در ترکمن صحرا بجای این مواد رنگی که موجب شهرت قالیچه های سرخ رنگ ترکمن در سراسر جهان شده است رنگهای قرمز مصنوعی بکار برده می شود( همچنانکه مدتی قبل در تهیه قالیچه های کار بخارا رنگهای مصنوعی جایگزین رنگهای طبیعی شده است). براثر وقوع جنگ ورود رنگ قرمز مصنوعی به نام دیانیل که در آلمان تهیه می گردید متوقف شد. تا وقتی که رنگ آلمانی بدست می آمد مردم ترکمن صحرا آن را به رنگ ساخت سوئیس معروف به قرمز شرقی ترجیح می دادند ولی هنگامیکه دیگر بدست نمی آمد رنگ سوئیسی بتدریج جایگزین آن شد، بطوریکه اکنون فقط از این رنگ استفاده می کنند. متاسفانه چون قالیبافان ترکمن صحرا همیشه کلافهای خود را خود رنگ می کردند با روش رنگ آمیزی بوسیله رنگهای مصنوعی آشنایی ندارند. از اینرو بیم آن می رود که رنگ آمیزی قالیچه های یموت ترکمن صحرا بطور ناقص و معیوب صورت پذیرد. در هرحال فرآورده های جدید این ناحیه از عمق و نرمی و درخشندگی را که با مرور زمان در قالیهای قدیمی پدید می آید پیدا نخواهد کرد.
تا سالهای اخیر قالیبافان یموت چند طرح خاص خود( تصویر 156) داشتند که برروی متن ارغوانی سیر می بافتند و یکی از مشخصات متمایز قالیهای آنها بشمار می رفت. لکن از بعد از جنگ در فرآورده های ترکمن صحرا در مرز ایران تحولات ناگهانی و تاسف انگیزی پدید آمده است. مردم این ناحیه از قالیهای معروف یموت. یا زمینه ارغوانی سیر، خودداری کرده اند و اغلب آن طرحهای مشهور بخارایی با متن قرمز را برگزیده اند. علت این تغییر ساده است در زمان جنگ فرآورده قالی و قالیچه های بخارا( که اغلب آنها در واحه مرو تهیه می گردد) بطور فاحشی کاهش می یافت، ولی با پایان یافتن جنگ میزان تقاضا برای این قبیل قالیها افزایش پیدا کرد و چون بهای آنها خیلی زیاد بود دلالان درصدد برآمدند جنس دیگری را جانشین آن سازند. نظر به اینکه قبایل ترکمن یموت با این طرح آشنایی داشتند آنها را تشویق کردند که میزان زیادتری قالی ببافند و اینبار طرح خود را برروی متن قرمز جلوه گر سازند. رنگ مورد نیاز را نیز تجار فرش در اختیار آنان گذاشتند.
نکته ای که موجب شگفتی من گردید این بود که در صحرای دورافتاده ای مثل ترکمن صحرا چانه زدن برای دادوستد قالی براساس پای مربع انجام پذیرد. هنگامی که مرد خونسرد ترکمن با ریش بلد قالیچه های خود را کف دکان دوست من محمود نوبری گسترد، آن تبریزی زیرک قالی را با پا اندازه گرفت. سپس نسخه کهنه ای از جدول ساختگی اندازه گیری با پای مربع را بیرون آورد و از روی آن مساحت قالی را به فروشنده ابلاغ کرد. سپس چانه زدن برای معامله آغاز گردید. مردم ترکمن صحرای ایران، علاوه بر قالی و قالیچه ، گلیمهای زیبا می بافند. زمینه این گلیمها اغلب قرمز تیره است که طرح های تکرارشونده هندسی به رنگ سرمه ای و بلوطی و نخودی و خرمایی و سفید برآن جلوه گر می شود. اندازه آنها معمولاً 7×10 پاست.
فهرست مطالب
پیشگفتار
شعر
فصل اول :
تاریخچه فرش
مختصری از تاریخچه فرش
تعریف فرش
فصل دوم :
ترکمنستان
بافندگی
ترکمن نشین
فصل سوم :
قالی و قالیچه ترکمن
قالیچه های ترکمن
گلهای ترکمن
فصل چهارم :
استان مازندران . عشایر ترکمن
ترکمنها : تاریخ و نقش قالی آنان
مرد ترکمن و بافت قالی
نیازجان و فرش ترکمن
نیازجان و طرح و نقش در فرش ترکمن
نیازجان و رنگ و فرش ترکمن
فرش فروشان گنبد چه می گویند ؟
فصل پنجم :
قالیچه های ترکمن صحرا
* گفته می شود در این تاخت وتازها اسبهای خود را با مخلوطی از گوشت و چربی که به صورت گلوله درمی آورند تغذیه می کردند.
× – حشره ای است که انواع محتلف مخصوصاً نوعع زیان آور آن حائز اهمیت فراوان است. این حشره به کاجهای کوچک که در نواحی مدیترانه رشد می کند آسیب می رساند. ماده های این حشره به صورت مازو ظاهر می شوند. در سال 1714 بود که فهمیدند این نوعی حشره است. در فصل بهار که این مازوها مملو از یک نوع شیره سرخ رنگ اند آنها را جمع می کنند،خشک می کنند و با سرکه از آن خمیری تهیه می نمایند که تحت عنوان خمیر قرمز(Pated ecarlate ) صادر می شود این همان رنگ سرخ قدیمی یا"گرانوم تنگتوریم "(Granum Tinctroium ) بود که گفته می شود" قرمز"(Kermes ) نامی است که در ایران به آن اطلاق گردیده و کلمه" کریمسون"(Crimson ) ا ز آن مشتق می گردد.( از کتاب " سیاه حشرات" نگارش مالکولم بور)
—————
————————————————————
—————
————————————————————
36