سبکهای معماری
چکیده :
هدف از این موضوع درک مفهوم مدرنیسم ،علل پیدایش و پاره ای از خصوصیات آن است .در این مقاله ابتدا به مفهوم مدرنیته و مدرنیسم وتفاوت آنها اشاره خواهد شد و سپس با ذکر یک نمونه شهر معاصر به جمعبندی نظرات و مباحثی چون :رابطه جامعه مدنی و آیین شهروندی،خصوصیات مدرنیزاسیون شهری و ثمرات ورود مدرنیته در شهرسازی ایران اشاره خواهد شد .
مقدمه :
واژه مدرنیسم به معنای نو گرایی و نو سازی است و مدرنیزاسیون عملی که منتج از مدرنیسم و مبتنی بر مدرنیته و افکار مدرن است .پیدایش مدرنیته با پیدایش جوامع مدرن (کشورهای اروپای غربی) هم زمان بوده است ولی در اینکه آغاز مدرنیته چه زمانی است میان محققان توافق نیست ولی عمدتاً از سال 1890 تا1930 مد نظر است.1 آغاز عصر مدرن رویدادی بود که در آن مجموعه اندیشه ها قوام یافته بودند تا جنبش های جدیدی را که تجسم بخش روح جامعه صنعتی بودند شکل دهند، مصالح و روش های نوین ساخت وساز به معماران و مهندسین این توان را داده بود تا شیوه های ساخت و ساز را کشف کنند.2
با ظهور عصر صنعت و گسترش صنایع تولید انبوه بسیاری از مردم به سرعت از شیوه زندگی قرون وسطی به شیوه زندگی مدرن گرویدند. 3
آغاز عصر مدرن با پیدایش خردگرایی، روشنفکری، علم مداری و دین پیرایی همراه بود.4
انگیزه اصلی مدرنیسم کم کردن توان سرمایه داری صنعتی که به عنوان واسطه بین سرمایه دارانی عمل کرده بود که شهر ها را توسعه داده بودند. شهرهایی که بدون کیفیت مطلوب فقط برای تولید ساخته شده بودند.5 هدف اصلی مدرنیسم حذف تدریجی ساختار اجتماعی منفرد و جایگزین کردن با یک بنیان واحد و جامع بود. مدرنیسم نوعی پیوستگی با اهداف اجتماعی دارد.6
نیاز به پروژه های مسکن عمومی در اروپا و روسیه ، سبب تبلور دیدگاه های نوین در بین معماران و شهرسازان گردید. 7و پیدایش شهرسازی معاصر ممکن نبود مگر بعد از تغییرات مهم فنی ، اقتصادی و اجتماعی که به انقلاب صنعتی شهرت دارد و طی نیمه دوم قرن 18 در غرب اروپا به وقوع پیوست. 8
نبوغ جامعه مدرن مرهون اندیشه ای بود که مفروضات جامعه جدید صنعتی را بر اساس متغیر های موجود در جامعه آن زمان ،سازماندهی و تبیین می نمود.9
معماری کلاسیک
* معماری گوتیک
* معماری باروک
* معماری روکوکو
* معماری ایرانی
* معماری جهان اسلام
* معماری چینی
* معماری هندی
* مکتب باوهاوس
* مکتب شیکاگو
* نو گرایی (مدرنیسم)
* نو مدرن (نیو مدرنیزم)
* پسانوگرایی (پُست مدرنیسم)
* تندیس گرایی
* سازه گرایی
* ساختارشکنی (واسازی)
* معماری پرش کیهانی ( غیر خطی )
1- طرح موضوع
1-1- تعریف:
درباره مدرنیته و مدرنیسم نظر واحدی وجود ندارد10.ولی مدرنیسم در معانی زیر بکار می رود:
• گرایش فرهنگی که از دل مدرنیته بر آمده11
• بر تجربه فرهنگی دلالت دارد که ماهیت آن روشن و شفاف نیست. این امر از ابهام مدرنیته سر چشمه می گیرد.12
• روش نوین زندگی عصر جدید13
• جنبشی عظیم که از دل حرکت های اصلاح طلبانه و در واکنش به شهر های صنعتی قرن19بود.14
• کلیه حرکت ها و سبک ها در ادبیات ، هنر ومعماری 15
• عکس العملی فرهنگی به فرآیند مدرنیزاسیونی بود که با رشد سرمایه داری در سده های 19و20 همراه می شد.16
1-2- تفاوت مدرنیته و مدرنیسم
1-2-1- مدرنیته وضعیت و حالتی که در تاریخ اتفاق افتاده و نوعی نگرش به هستی و زندگی است. ولی مدرنیسم ایدئولوژی و بنا به رویکردی فهم مدرنیته از خود است . 17
1-2-2- مدرنیته به سه حوزه (علم ، سیاست، هنر) ولی مدرنیسم به دو حوزه (هنر و فرهنگ) مربوط است.18
2- اهداف تحقیق
هدف از ارائه این بحث این است که برنامه ریزان از نیروها و نظریاتی که شهر ها را شکل می دهد, آگاه باشند در این صورت میزان درک و فهم ما از طبیعت برنامه ریزی شهری بالاتر می رود. 19
آشنایی با فلسفه وجودی مدرنیته و نگاه از بالا بر این چرخه پر تلاطم و ویران کننده و نگاه از این منظر بر امور شهرسازی معاصر می تواند ما را به تعادل و حضوری آگاهانه در زمان و مکان رساند و طرح ها و برنامه های موجود را به طرح هایی آگاهانه و منعطف بدل کند و شهر و نوشهر ها را به مثابه یک امر در فرایندی تحلیلی مورد توجه قرار دهد . در این صورت ذهنیت شهر یا نوشهر ها با ذهنیت برنامه ریزان و ذهنیت ساکنین نزدیک می شود و فضاهای شهری و نوشهر ها معنای خقیقی خود را بدست می آورد .20
3- سوالات تحقیق
3-1- مدرنیسم چیست؟
3-2- خصوصیات مدرنیزاسیون شهری چیست؟
3-3- بحران ناشی از مدرنیزاسیون شهری چیست؟
3-4- ثمرات ورود مدرنیته به شهرسازی ایران کدامست؟
4- مروری بر ادبیات
4-1- شهر درخشان(شهر شعاعی)
ازمیان چهره های شهر سازی معاصر لوکوربوزیه بیش از همه مورد تقلید و تحسین قرارگرفته. 21
طرح شهر درخشان که در کنگره C.I.A.M ارائه گردید ثمره تحقیقات قبلی او بود. این طرح دارای عنصر یک شهر خطی نیز بود.
در این طرح اماکن مناسبی جهت صنایع سبک و سنگین و هم چنین فضاهایی برای انبارها به موازات مناطق مسکونی امتداد یافته بوند. 22
لوکوربوزیه با ارائه این طرح که آن را توسعه ارگانیک و با قاعده می نامید به نحوه توسعه سنتی که به صورت دوایر متحده المرکز دور مرکز قدیمی شهر رشد می کردند به مخالفت برخاست.این نقشه که به صورت کاملاً قرینه طراحی شده بود ،صرفاً به عنوان نموداری مطرح شد که قابلیت تطبیق با موقعیت های واقعی را دارا بود . او یک شهر سبز با بناهای مرتفع طراحی کرد. ساختمان ها بر روی ستون قرارمی گرفت و این امکان را فراهم می کردند تا تمامی سطح زمین جهت عبور و مرور پیاده ها در نظر گرفته شود. شبکه جاده ها و پارکینگ ها در ارتفاع 5 متری سطح زمین قرار داده شده بود . بلوک های آپارتمانی در تناسب با محور تابش خورشید در اطراف حیاط های باز و وسیع قرار می گرفتند .23
مرکز اداری در شمال و اندکی پائینتر از آن ایستگاه قطار و فرودگاه و سپس مناطق مناسب جهت هتلها و مسافرخانه ها(B ) خانه ها (A) صنایع سبک (C) کارخانه ها(D) و صنایع سنگین (E) در نظر گرفته شده اند. فضای مناسب جهت خدمات مختلف در طول جاده ای که به مراکز اداری می رسد و عمود بر مجموع ردیفهای نامبرده شکل گرفته است به طور قائم(در ساختمانها مرتفع) توزیع شده اند. (عکس شماره 3)
ساختمانهای اداری 220 متر و خانه های بانقشه های دندانه ای ،50 متر ارتفاع دارند. بلوکهای مسکونی شامل مجموعه ای جهت سکنای 2700 نفر است که هر مجموعه ورودی جداگانه دارد و برای هر گروه دوتایی از این مجموعه های که یک واحد4500 نفری را تشکیل می دهند یک مهد کودک یک دبستان و یک کودکستان در نظر گرفته شده تراکم محلات مسکونی در حدود 1000 نفر در هکتار است. این طرح ترافیک را در سه سطح تقسیم می کند:
4-1-1- متر و
4-1-2- سطوح مخصوص پیاده ها : که در بین پیلوتی های ساختمانها و در سطح هم کف واقع می شود.
4-1-3- جاده های اتومبیل رو: که در ارتفاع 5 متری از سطح زمین قرار گرفته اند و سطوح لازم برای پارکینگ های آنها طراحی گردیده است. نمودار خیابانها در مرکز بازرگانی نشان می دهد که به علت تمرکز جمعیت اداری ، راههای ماشین رو و پارکینگ ها سطوح وسیعی را به خود اختصاص می دهند. بنابراین پارک بزرگی که پیش بینی می شد ساختمانها را احاطه نماید خیالی بیش نبود. به همین ترتیب به علت تراکم جمعیت در محلات مسکونی قسمت بزرگی از فضای باز به خیابانها، مدارس و سایر بناها اختصاص خواهد یافت. 24
4-2- نظریات :
• لوکوربوزیه : روح عصر مدرن دارای ویژگی هندسی است که روح ساختمان و ترکیب است. این روح بر انگیزاننده شور و اشتیاق قرن خواهد شد.25
• فریتس شوماخر (شهرساز آلمانی): این معماران نیستند که شهر های بزرگ معاصر را می سازند. قانونگذاران یک قالب آفریدند و کاسبکاران آن را پر کردند.26
• گدیس :طراحی شهر ها بایستی بر اساس اطلاعات علمی مانند تاریخ ، جغرافیا، زمین شناسی اقلیم شناسی ، خاک شناسی، جمعیت شناسی، جامعه شناسی، و غیره باشد. ارگانیسم شهری را می توان به مثابه تجمعی بشری که در مسیر تحول خود همواره متاثر از محیطهای دور و نزدیک خویش است در نظر گرفت. 27
• هنری جورج: از شهرهای بزرگ به عنوان غده یاد کرد. وی گفت جمعیت شهری که ازبرخورد روح افزا با طبیعت محروم گشته به نوعی انحطاط جسمی و روحی و فرهنگی محکوم گشته.28
• فیلیپ کوک : ویژگی های محلی ، برای مدتی بسیار طولانی به وسیله تمرکز گرایی شدید ،تسلط گرایی و فرهنگ مدرنیستی ، مورد بی اعتنایی واقع شدند .29
• هاروی : منطق مدرنیسم حول و حوش بسندگی ، کارکرد گرایی و غیر شخصی بودن دور می زد ؛ و همان طور که حس مکان را از بین می برد ، حس هویت را نیز از درون تخریب می کرد ، یا ترجیحاً ارتباط بین هویت و آرامش را قطع می کرد .30
5-تحقیق
5 -1- رابطه جامعه مدرن وآئین شهروندی
در تمامی مسیر تطور انسان مدرن تجمع آدمیان در شهر پدیده ای به نام جمعیت شهری را فراهم آورده است شهروندی و جامعه مدنی دو مفهومی هستند که همواره با یکدیگر در ارتباط بوده اند جامعه مدرن همان جامعه مدنی است. چون مهمترین ویژگی جامعه مدرن پیوستگی تفکیک ناپذیر آیین شهروندی و مشارکت مدنی است و در مرکزی بنام شهر و حرکت مردم به سمت تکوین جامعه مدنی است که از مفهوم Town به مفهوم city می رسیم. پس قهرمان اصلی جامعه مدنی شهروند است که مشارکت از حقوق اوست.
جریانی که اندیشه مدرن به راه انداخت باعث شد تا درک این واقعیت فراهم گردد که شهر اندام واره ای است که کالبد فیز یکی وابنیه منفرد تنها بخشی از آن است و ساکنین شهر اصلی ترین بخش شهریا محتوای شهر را تشکیل می دهند که با مدرن شدن شهر خواسته های جدیدی پیدا کردند.
سبک، شیوه، دبستان و… معمولاً وژگانی هستند که ما از آنها برای تعریف یک گونه از معماری که دارای وجوه مشترک هستند استفاده میکنیم.البته در بعضی از تعریفها بین مفهوم سبک و مکتب تفاوت دیده می شود؛مکتب به شکلی خرد تر(با ریز بینی بیشتر) به مختصات گونه معماری میپردازد.در تقسیم بندی سبک های معماری میتوان به چند نمونه گونه بندی اشاره کرد:
* دسته بندی بر اساس محدوده مکانی؛ به عنوان مثال معماری جهان اسلام، معماری هندی، معماری ایرانی و…
* دسته بندی بر اساس محدوده زمانی:معماری ابتدای مسیحیت، معماری پیش از اسلام ایران، معماری کلاسیکو…
* دسته بندی بر اساس مکتبی فکری یا اعتقادی:معماری جهان اسلام، معماری مدرن، معماری پست مدرن و…
* ترکیبی از گونه های بالا که به چند ویژگی اشاره می کنند:معماری جهان اسلام، معماری پیش از اسلام ایرانو…
معماران با شروع قرن بیستم ضرورت ایجاد سبک جدیدی از معماری که بیانگر عصر جدید بوده و از سبک ها، مواد و فن آوری ها معماری پیشین فراتر رود را بیش از پیش حس کردند. همین امر منجربه شکل گیری معماری معاصر شد.
پایگاه اطلاع رسانی شهرسازی و معماری:
توسعه و پیشرفت در بهره برداری از آهن و بتن، اساس شکل گیری و رشد معماری معاصر محسوب می شود. امروزه طراحان جدید معتقدند که معماران باید برای هر آنچه که ضرورت جامعه ایجاب می کند حتی ساختمان های کم اهمیت طرح ارایه کنند.
معماری معاصر اصطلاحی است که به سبک های خاصی از بناها اطلاق می شود که از ویژگی های مشابهی برخوردارند. سادگی ظاهر و حذف تزیینات خاص از شاخص های این سبک معماری است که برای اولین بار در سال 1900 شکل گرفت. تا اواخر سال 1940 این سبک ها با یکدیگر تلفیق شدند و در قالب یک سبک بین المللی هویت پیدا کرد به این ترتیب این سبک برای چندین دهه در ساخت بناها در قرن بیستم به کار گرفته می شد.
در مورد تاریخچه معماری معاصر و ویژگی های آن اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی از تاریخدانان تکامل معماری معاصر را یک مساله اجتماعی قلمداد می کنند که ارتباط نزدیکی با مدرنیته دارد که از انقلاب های اجتماعی و سیاسی نشات گرفته است. برخی هم معماری معاصر را برگرفته از پیشرفت های فنی و مهندسی می دانند، البته باید اذعان کرد که وجود مواد و مصالح جدیدی نظیر آهن، فولاد، بتن، شیشه، روش های جدید را در خانه سازی در قالب بخشی از انقلاب صنعتی به وجود آورده است. قصر شیشه ای جوزف پاکستون در سال 1851 و آسمانخراش فولادی لوئیس سولیوان نمونه هایی از معماری مدرن در طول سال های قبل هستند. دسته ای دیگر از تاریخدانان. مدرنیسم را آزمون و واکنشی در مقابل التقاط گرایی و سبک پرزرق و برق دوره ویکتوریا و ادوارد می دانند. در هر حال در سال 1900 تعدادی از معماران از سراسر دنیا راه حل های جدیدی برای تلفیق سبک های سنتی (نظیر گوتیک) با امکانات جدید فنی ارایه کردند. کارهای لوئیس سولیوان در شیکاگو، ویکتور هرتا در بروکسل، آنتونی گائودی در بارسلونا، اتو وگنر در وین و چارلز رنی مکینتاش در گلاسکو و بسیاری از معماران دیگر معرف تلفیق بین سبک های مدرن و قدیمی است.
در واقع با شروع قرن بیستم، معماران ضرورت ایجاد سبک جدیدی از معماری که بیانگر عصر جدید بوده و از سبک ها، مواد و فن آوری ها معماری پیشین فراتر رود را بیش از پیش حس کردند که همین امر منجربه شکل گیری معماری معاصر شد.
در سبک معماری معاصر جنبه های زیبایی شناختی مفهومی تازه یافته است. معماران معاصر همچنین درک متفاوتی نسبت به شیوه های قدیمی و روش های کهن دارند. از نظر برخی از آنها سبک های قدیمی و تاریخی کاملا منسوخ شده و دیگر کاربرد ندارد. آنتونیو سنت الیا معمار ایتالیایی در شمار این دسته از معماران قرار دارد.
البته در معماری نوین در مورد نوع ساختار مناسب بحث های زیادی وجود داشت. ساختمان های مهم شهری، قصرهای اشرافی، کلیساها و موسسات عمومی جایگاه اعمال سبک های خاص معماری بودند، اما امروزه طراحان جدید معتقدند که معماران باید برای هر آنچه که ضرورت جامعه ایجاب می کند حتی ساختمان های کم اهمیت طرح ارایه کنند. در همین راستا طراحی خانه های کم هزینه، ایستگاه های راه آهن، کارخانه ها، انبارها و مکان های تجاری شروع شد. در نیمه اول قرن بیستم بسیاری از نوگرایان اقدام به خانه سازی و تولید لوازم منزل، کاغذ دیواری و تمام مصالح مورد نیاز برای طراحی داخلی کردند.
البته باید یاد آوری کرد که توسعه و پیشرفت در بهره برداری از آهن و بتن، اساس شکل گیری و رشد معماری معاصر محسوب می شود که در طول زمان با افزایش تعداد مواد قابل استفاده در ساخت بناها تنوع طرح ها و سبک ها بیشتر شده است و در قالب معماری معاصر با شکل و ظاهر امروزی در کلیه جوامع نمود پیدا کرده است.
پست مدرنیسم
به نظر جنکز، معماری پست مدرن دارای 10 ویژگی شاخص است.به عنوان مثال از ساختمان AT&T فیلیپ جانسون در شهر نیویورک استفاده می کنیم:
1- نخستین ویژگی معماری پست مدرن آن است که نوعی معماری پلورالیستی است – شدیدا التقاطی – که از تفاوت ، تمایز و غیریت تجلیل می کند.از سبک ها و زبان های متفاوت اقتباس می کند.ساختمان AT&T آسمانخراش شیشه و فولادی را به ساعت پاندولی بزرگی تبدیل میکند که پایه های آن روی زمین قرار دارند ،با آرایش سنتوری ناقص و شکسته.
2- این التقاط گرایی به نوعی زیبایی متنافر،نوعی هماهنگی و هارمونی ناموزون،نوعی کاربرد موارد ضد و نقیص و نوعی پارادوکس منجر می شود، که دومین ویژگی معماری پست مدرن محسوب می شوند.البته در کل نوعی تفاوت بین یک ساختمان و یک ساعت وجود دارد.لیکن این تنافر، هزل آمیزو شوخ طبعانه است، زیرا بسیاری از ساختمان ها نشان دهنده ی ساعت ها هستند.
3- ساختمان AT&T به عنوان نمونه ای از ساختمان های پست مدرن بیانگر سومین ویژگی معماری پست مدرن بشمار رفته و نشان دهنده ی نوعی شهر گرایی و شهر نشینی است.این ساختمان به تنهایی توی چشم نمی آید.همانند دیگر آسمانخراش های مدرنیستی، بسیار زیبا بنظر می رسد، لیکن این ساختمان آمیزه ای است از آینه ها، تقلید ها و تمسخرها، و موجب بسط سایر ساختمان ها در محیط پیرامون خود می گردد.
4- ساختمان های پست مدرن دارای شخصیت انسانی یا انسان شکلی، (Anthropomorphic) هستند، تزئینات و اشکالی آنها غالبا بیانگر شکل انسانی است.ساختمان AT&T گر چه مستقیما چنین وضعیتی ندارد، ولی از طریق تقلید از یکی از ساخته های انسان یعنی ساعت، بطور غیر مستقیم بیانگر این وضعیت است.
5- این ساختمان نشان دهنده ی رابطه ی بین گذشته و حال است: ساعت پاندولی بزرگ که پایه های آن روی زمین است و آسمانخراش مدرن.این کنار هم قرار گرفتن سبک های مختلف می تواند گذشته را رویاروی حال قرار دهد و به معمار این امکان را می دهد که نتنها سبک های گذشته را دوباره جمع کند بلکه به تقلید سبکی آنها پرداخته و موجب برانگیختن نوستالوژی گذشته و در تقلید مهوع افراط نماید.
6- یکی دیگر از ویژگی های معماری پست مدرن اشتیاق به محتوا و به معنی است.این ساختمان پست مدرن به جای صرف بیان "جعبه ی شیشه ای و فولادی "، همچنین بیانگر " ساعت پاندولی بزرگ" نیز هست.
7- هفتمین ویژگی معماری پست مدرن وجود رمزگذاری مضاعف از ترکیب و کنار هم قرار دادن سبک هاست – ساختمان های شبیه ساعت پاندولی و آسمانخراش های مدرنیستی – به طوری که کنایه، طنز، ابهام، و تناقص در کنار هم سربرمی آورند.ساختمان های پست مدرن بیانگر "یا این / یا آن"نیستند بلکه بیانگر "هم این/هم آن" هستند.ساختمان AT&T با ترکیب کردن عنصر معاصر (آسمانخراش) با عنصر قدیمی و کهنه (ساعت پاندولی)، عنصر کاربردی(ساختمان های اداری و رسمی) با عنصر تزیینی (سنگفرش های شکسته ی چیپندیل) در قالب نوعی رمز گذاری مضاعف، بینگر"هم این/هم آن" است.این ساختمان در یک آن می تواند بیانگر دو معنی یا به معنای دو چیز باشد.
8- ساختمان های پست مدرن چند بنیانی یا جند وجهی هستن، یعنی میتوانند همزمان به معنای چیزهای زیادی باشند.بر خلاف تک بنیانی یا تک وجهی بودن ساختمان های مدرنیست که تنها بیانگر یک چیز هستند."من یک مکعب هستم"، معماری پست مدرن چند بنیانی، غیر انحصاری،طفره رونده، طنین دار و سمبلیک است.
9- معماری پست مدرن به تفسیر مجدد سنت می پردازد.این نوع معماری صرفا به کپی برداری از گذشته نمی پردازد، بلکه به باز تفسیر آن می پردازد.ساختمان AT&T صرفا احیای گذشته نیست؛ بلکه به گونه ای شوخ طبعانه و هزل آمیز به تمسخر و دست انداختن آن می پردازد.
۱۰- بسیاری از ساختمان های پست مدرن در اشتیاق بازگشت به مرکز غایب هستند،به فضای اجتماعی مرکزی …))
معماری کانستراکتیویسم
یکی دیگر از سبک هایی که در معماری مدرن مطرح شد کانستراکتیویسم بود که خواستگاه آن شوروی بود. پس از جنگ 1914 آلمان با روسیه در سال 1917 انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین در روسیه صورت گرفت . چیزی که در این سال ها باقی مانده بود خرابی ونیاز به سازندگی بود.در همین سال ها سبکی به نام کانستراکتیویسم که توجه و هدف خود را ساختار قرار داده بود ایجاد شد . اهداف کانستراکتیویسم را نمیتوان مطابق بر سوسیالیسم دانست . به عبارتی هنر کانستراکتیویسم را نمیتوان مترادف هنر سوسیالیسم یا هنر پرولتاریا قلمداد کرد با وجود این نکات مشترک زیادی بین این دو وجود دارد . کانستراکتیویست ها خود را مدرنیست های شوروی محسوب می کردند و خواستار توسعه و پیشرفت و ورود این کشور عقب مانده به جهان مدرن بودند . هم سوسیالیسم به عنوان یک مشی سیاسی و هم کانستراکتیویسم به صورت یک مکتب هنرِی هر دو به گسست از گذشته و نگاه به آینده معتقد بودند.
کانستراکتیویست ها خواستار دگرگونی بنیادین در روش ساخت و ساز سنتی و به طور کلی نگرش جدید نسبت به هنر و زیبایی بودند . شعار آنها این بود : مرگ بر هنر زنده باد تکنولوژی …….. زنده باد تکنسین های کانستراکتیویسم.
از این سبک نمونه هایی در اروپا و آمریکا ساخته شد ولی در اوایل دهه سی با شروع تاریخ گرایی و سبک نئو کلاسیک در شوروی این سبک رو به افول گذاشت.امروزه عقاید آن ها مثل نمایش تکنولوژی نمایان کردن عملکرد سازه تاسیسات و سیرکولاسیون و پرهیز از تزیینات در طرح های معماران تک ( tech ) مشاهده می شود.
معماری مدرن متعالی
معماری مدرن متعالی در فاصله ی بین دو جنگ جهانی یعنی در دهه های 20 و 30 میلادی در اروپا و آمریکا مطرح شد . با پایان جنگ اول جهانی نیاز شدید به ترمیم خرابی ها بود و گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت.پس استفاده از تکنولوژی روز مصالح مدرن پیش ساختگی عملکرد گرایی و دوری از سبک های پر زرق و برق تاریخی مطرح شد.یکی از مسایل مهم این دوره صنعت بود. عده ای همانند والتر گرپیوس̦ میس ونده رو و لوکوربزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن به گذشته و تاریخ گرایی داشتند به جای آن عده ای مانند فرانک لوید رایت و آلوار آلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن برای رسیدن به یک معماری همگون با طبیعت بودند.
مدرسه ی باهاس
تاسیس این مدرسه در سال 1885 توسط وان دو ولد تاثیر زیادی بر رشد معماری مدرن داشت. در این مدرسه معماری و طراحی صنعتی آموزش داده میشد . والتر گرپیوس دومین مدیر باهاس بود. گرپیوس در سال 1924 در یک یادداشت به نام (هنر و تکنولوژی یک وحدت جدید) اعلام موضع کرد و در آن تفکر غالب مدرسه را اعلام کرد.او معتقد بود که در تکنولوژی و تولیدات صنعتی زیبایی و هنر وجود دارد. لذا از مصالح مدرن در ساختمان و تولیدات صنعتی در این مدرسه به دور از تزیینات و تنها با نمایش عملکرد ذاتی آن استفاده میشد . از نظر او زیبایی هواپیما در پرواز و دستگیره در باز کردن در است.
به عقیده ی گرپیوس : یک ساختمان مدرن باید به دور از هر گونه تحریف های زاید باشد و جهان مکانیکی و سریع را منعکس کند.
بعد از گرپیوس هانز مایر و بعد از آن هم میس ونده رو ریاست مدرسه را به عهده گرفتند. ولی با قدرت گرفتن نازی ها چون عقاید چپ باهاس با آن ها در یک جهت نبود این مدرسه از سوی آن ها نفی شد.گرپیوس در اثر فشار های وارده به آمریکا رفت و در آنجا تعاونی معماران را تشکیل داد.میس ونده رو هم به آمریکا رفت . او بدون شک استاد استفاده از مصالح مدرن مانند شیشه و فولاد بود. ساختمان های وی بدون استفاده از تزیینات به بهترین نحو معماری مدرن را به نمایش میگذاشتند.
در آمریکا هم معمارانی مثل فیلیپ جانسون و هنری راسل هیچکاک بودند که مدرن کار می کردند. این دو نمایشگاهی در سال 1932 برگزار کردند که نام آن را نمایشگاه سبک بین الملل گذاردند.در این نمایشگاه آثار میس ونده رو عرضه شد و عنوان سبک بین الملل به صورت یکی از مشخصه های معماری مدرن مطرح شد.بر اساس تفکر این سبک ساختمان باید فاقد هر گونه خصوصیات منطقه ای شهری فرهنگی باشد . این گفته ی میس ونده رو که کمتر بیشتر است (less is more) مشخصه ی سبک میس ونده رو و بین الملل بود.
معماری مدرن در اروپا
معماری مدرن در اروپا با ظهور مکتبی به نام نهضت هنر نو (art nouveau) شروع شد.این نهضت نام سبکی در اروپا بود که برای طراحی پارچه یا طراحی مبلمان مورد استفاده بود .این سبک در سال 1890 در معماری آغاز و تا 1910 ادامه داشت . پیروان این مکتب در اروپا برای اولین بار بینش جدیدی را در معماری پایه ریزی کردند که به جای الهام از گذشته توجه به آینده ̦ تکنولوژی و ابداعات جدید داشت. آنها از فولاد چدن و بتن استفاده می کردند ولی در نما برای تزیینات از فرم های طبیعی و گیاهی استفاده می کردند.
اصول فکری این سبک را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
-انتقاد شدید از مکتب های تقلیدی
-جدایی از گذشته
-ابداع فرم های جدید
-هنر مناسب زمان
-استفاده از تولیدات مدرن(فلز) برای اسکلت و تزیینات
-استفاده از فرم های طبیعی
از معماران مهم این سبک می توان به پیتر بهرنز در آلمان̦ آگوست پره در فرانسه ̦ آدولف لوس در اتریش ویکتور ارتا و اتو واگنر اشاره کرد که از پیشگامان معماری مدرن در اروپا بودند . پیتر بهرنز برای اولین بار کار تولید و طراحی صنعتی به طور گسترده بود . آگوست پره برای اولین بار از بتن مصلح به عنوان یک مصالح مدرن استفاده کرد.
ظهور اولین ساختمان های مدرن
از اواخر قرن هجدهم میلادی تولیدات صنعتی وارد امور ساختمانی گردید . در ابتدا این تولیدات برای احداث پل ها̦ کارخانه جات و تاسیسات بندر گاهی و سیلو ها مورد استفاده قرار گرفت.پل رودخانه ی سورن در انگلستان با دهانه ی 30 متر و 15 متر ارتفاع یکی از اولین نمونه هایی بود که با مصالح مدرن یعنی تیر چدنی احداث شد. ساختمان crystal palace با مصالح کاملا مدرن یعنی آهن و شیشه به صورت کاملا پیش ساخته در هاید پارک لندن احداث شد . (1851) برج ایفل هم با 330 متر ارتفاع که توسط گوستاو ایفل ساخته شده بود از نماد های عصر مدرن بود . نکته ی مشترک در تمام این ساختمان ها استفاده از مصالح جدید بود.
معماری مدرن اولیه به صورت یک مکتب معماری از اواخر قرن 19 میلادی شکل گرفت . خواستگاه آن
شهر شیکاگو در آمریکا و در اروپا شهر های پاریس برلین و وین بود.(1880 تا 1914)
معماری مکتب شیکاگو:
شیکاگو در اواخر قرن 19 مرکز تجاری آمریکا بود و فعالیت های شدید اقتصادی و به تبع آن اجرای ساختمان های تجاری و اداری در این شهر آغاز شده بود . همچنین در اثر آتش سوزی بیشتر قسمت های شهر از بین رفته بود پس زمینه برای تحولات جدید آ ماده بود. ساختمان های مدرن به دور از هر گونه تزیینات و تاریخ گرایی با اسکلت فولادی و با دیوار های غیر باربر و پنجره های وسیع برای اولین بار احداث شد.ویلیام لی برون جنی با تاسیس یک دفتر معماری (1868) برای اولین بار در ساختمان بیمه که 10 طبقه بود از سازه ی فولادی استفاده کرد. لویی سولیوان معروف ترین معمار این سبک است که برای اولین بار شعار فرم تابع عملکرد است را مطرح کرد.
به طور خلاصه مبانی این مکتب به طور خلاصه به شرح زیر است:
– استفاده از اسکلت فولادی برای سازه ی باربر
– نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان
– عدم تقلید از سبک های گذشته
– استفاده ی بسیار اندک از تزیینات
– استفاده از پنجره های عریض که کل دهانه ی بین ستون ها را میپوشاند
عمر این مکتب به بیش از دو دهه نرسید ولی از چند جهت حا ئز اهمیت میباشد.استفاده از مصالح مدرن برای اولین بار(آهن شیشه تاسیسات برقی آسانسور) و استفاده از اسکلت تمام فولادی به جای چدن همچنین این اولین سبک آمریکایی بود که گستره ی جهانی پیدا کرد.
زمینه های ظهور معماری مدرن
بررسی معماری مدرن بدون توجه به زمینه های فکری آن و تحولات متعاقب آن مثل: انسان گرایی̦ دین پیرایی̦ علم مداری̦ عصر روشنگری و انقلاب صنعتی امری ناقص و ابتر خواهد بود.در این بخش ما به طور خلاصه به بررسی این زمینه ها می پردازیم.
مدرنیته به عنوان یک دوران تاریخی عصر انسان محوری است و در مقابل نگاه سنتی ما قبل خودش قرار دارد که یک عصر خدا محور بود.
در دوران قبل از مدرنیته کلیسا ها قدرت بسیاری داشتند و از دین به عنوان ابزار برای اعمال قدرت استفاده می کردند ولی مدرنیته پایان این دوره بود و دین در میان مردم قدرت خود را از دست داد و دیگر بر عقاید و زندگی مردم مسلط نبود. اولین اقدامات را در این جهت مارتین لوتر کینگ کشیش کاتولیک آلمانی انجام داد.او با اقدامات خود زمینه را برای نقد سنت (کلیسا و دین) و توسعه ی چار چوب های مدرنیته فراهم نمود.
در زمینه های علمی با اکتشافت دانشمندانی مثل کپرنیک̦ گالیله و نیوتون اثبات شد که پندار های سنتی الزاما صحیح نیست بلکه انسان میتواند با کمک علم و قوانین ریاضی به مکاشفه و مطالعه این جهان بپردازد.در عرصه ی تفکر و اندیشه هم شاهد تغییرات بنیادین و شگرف بودیم. شاید این جمله ی کانت به بهترین نحو اصل انسان مداری و خرد ورزی مدرنیته را بیان میکند: به خود جسارت بده و پروای آن را داشته باش که عقل و فهم خود را به کار گیری.
تاکید بر قوای فکری انسان و آزادی آن در کشف و تجربه ی طبیعت باعث پدید آمدن شرایطی شد که علم و به تبع آن تکنولوژی به سرعت رشد و توسعه یافت. اختراعاتی مثل ماشین بخار̦ تلفن̦ تلگراف̦ برق و اتومبیل باعث تغییر در روش زندگی و سیمای شهر ها شد . مدرنیته نها د های مدرن را هم با خود به همراه آورد مثل دانشگاه̦̦ وزارت خانه̦ راه آهن̦ موزه̦ نمایشگاه̦ بیمارستان̦ شهرداری و … .
این زمینه ها باعث تحول در همه ی علوم و هنر ها از جمله معماری گشت که در ادامه به بررسی آ ن میپردازیم.
معماری ایرانی؛ معماری درون گرا
معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نه تنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز دارد بلکه از نظر تنوع، پهنه وسیعی را در بر می گیرد.
عناصر طراحی نیز در معماری ایرانی از قدمتی ۳ هزار ساله برخوردار است. این عناصر از تالار گوردخمه ها گرفته تا سقف چهارطاقی ها و چهارایوانی ها همواره در دوران های مختلف حضور داشته و تاثیرگذاری خود را در زندگی امروز نیز حفظ کرده اند. در واقع معماری ایرانی دارای استمراری بوده که هر چند بارها بر اثر کشمکش های داخلی و هجوم های خارجی دستخوش فترت یا انحراف موقتی شده، با این همه به سبکی دست یافت که با هیچ سبک دیگری اشتباه نمی شود. در ایران معماری آثار تاریخی در عین اینکه دارای مفهوم و هدف دینی و آیینی است، مانند سایر نقاط جهان وابسته به عواملی چون اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور و بانی بناست.
● اصول معماری ایرانی
مهم ترین اصول معماری ایرانی را "درون گرایی"، "پرهیز از بیهودگی" ، "مردم محوری" ، "خود بسندگی" و "نیارش" دانسته اند.
▪ درون گرایی:
یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان دهی اندام های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میان سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می داد.
▪ پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز می کردند.
▪ مردم محوری:
مردم محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است. در ایران هم مثل مکان های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می گرفته و روزن و روشندان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا می آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز طاقچه به اندازه ای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار که مخصوص مهمان است به اندازه ای پهناور و باشکوه بوده که شایسته پذیرایی باشد.
▪ خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش می کردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیک ترین نقاط ممکن به دست آورند و ساختمان ها را چنان می ساختند که نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اکتفا کنند.
به این ترتیب کار ساخت وساز با شتاب بیشتری انجام می شد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
▪ نیارش:
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح شناسی گفته می شود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آن را از زیبایی جدا نمی دانستند. آنها به تجربه به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
● بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبک معماری می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. در این تقسیم بندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوه های دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونی های پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
▪ معماری پیش از پارسی:
محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلک کاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونه های این معماری هستند. نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودان ها است که برخی از آنها را در دکان داوود در نزدیکی سرپل ذهاب، در فخریک کردستان و… می توان مشاهده کرد.
▪ معماری پارسی:
محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه کوروش، کاخ آپادانا در شوش، مجموعه کاخ های تخت جمشید و آرامگاه های واقع در نقش رستم از نمونه های معماری های این سبک هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است که روزگار هخامنشیان تا حمله اسکندر به ایران را در بر می گیرد. در این معماری، بیشتر از آنکه بتوانیم به یک سبک خاص اشاره کنیم می توانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبک های مختلف ارزیابی نماییم. در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمان های ساده که در سرزمین های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازه ای که با گسترش فرمانروایی پارس ها روی می دهد، همکاری هنرمندان مختلف از سرزمین های گوناگون است. علاوه بر نمونه هایی که به عنوان معماری پارسی ذکر شد می توان به الگوی چهار باغ اشاره کرد که یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است که در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
▪ معماری پارتی:
معبد آناهیتا در کنگاور، کوه خواجه در سیستان، آتشکده فیروزآباد، بازه هور در نزدیکی نیشابور، کاخ سروستان و کاخ قصر شیرین از نمونه های معدود این سبک معماری در داخل ایران به حساب می آیند. طاق کسری در نزدیکی بغداد، کاخ الحضرا، مجموعه فسا و کاخ آشور از نمونه های این سبک معماری هستند که خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند. شاید بتوان گفت آنچه که ما معماری پارتی می نامیم، نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند که همان پوشش های طاقی در دهانه های بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
▪ شیوه خراسانی:
مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثال های این شیوه معماری هستند.
یکی از نمونه های ساختمان هایی که در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا کرد، مسجد است. از ویژگی های این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردم محوری و بهره گیری از مصالح بومی است.
▪ شیوه رازی:
گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهار ایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزوده ها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برج های خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شده اند.
شیوه معماری رازی همه ویژگی های خوب شیوه های پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزکاری شیوه پارسی، شکوه شیوه پارتی و ریزه کاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم می پیوندند.
▪ شیوه آذری:
گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچخماق یزد، مسجد بی بی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد کبود تبریز از بناهایی به سبک معماری آذری هستند. سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد، چراکه سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده می کردند و به این سبب گوناگونی طرح ها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمان هایی که در این شیوه ساخته می شدند، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه تبریز از اندازه های شاهانه برخوردار بودند.
▪ شیوه اصفهانی:
مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطف الله، مدرسه خان شیراز، مجموعه گنجعلی خان کرمان، کاخ چهلستون، هشت بهشت، مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه امام کاشان و مدرسه آقا بزرگ کاشان از نمونه های این شیوه معماری به شمار می روند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد کرده و بهترین نمونه های آن در این شهر ساخته شده اند. این شیوه کمی پیش از روی کار آمدن صفویان از زمان قره قویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمد شاه قاجار، دوره نخست آن به پایان می رسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط کامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونی های معماری تهران و شهرهای نزدیک به آن آشکار شد و از آن پس دیگر شیوه ای جانشین شیوه اصفهانی نشد
معماری در ایران بیش از 6000 سال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نه تنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز دارد بلکه از نظر تنوع، پهنه وسیعی را دربرمی گیرد.
عناصر طراحی نیز در معماری ایرانی از قدمتی 3000 ساله برخوردار است. این عناصر از تالار گوردخمه ها گرفته تا سقف چهارتاقی ها و چهارایوانی ها همواره در دوران های مختلف حضور دارند.
در واقع معماری ایرانی دارای استمراری بوده که هر چند بارها بر اثر کشمکش های داخلی و هجوم های خارجی دستخوش فترت یا انحراف موقتی شده، با این همه به سبکی دست یافت که با هیچ سبک دیگری اشتباه نمی شود.
معماری اصولا یک هنر مقدس است که در حیطه این تقدس وظیفه اش پرکردن شکاف میان دو دنیای خاکی و افلاکی به هر دو صورت طبیعی و نمادی است. معماری این وظیفه را به وسیله بناهایی که سر به آسمان می سائید، ادا می کند. در واقع معماری مقدس، تلاشی پیوسته به سوی بالاست.
در ایران هم معماری آثار تاریخی در وهله اول دارای مفهوم و هدف دینی و آئینی است. از طرفی در ایران مثل سایر نقاط دنیا ساخت یک بنا وابسته به عواملی است که عبارتند از: اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور، بانی بنا و …
حال اگر از درون جهان اسلام به معماری ایران بنگریم، جالب خواهد بود. هنر و معماری در جهان اسلام دارای چهار شیوه بنیادی است که به شیوه مصری،شامی،غربی و ایرانی تقسیم بندی می شوند.
شیوه های فرعی دیگری هم وجود دارند که از آنها صرف نظر می کنیم.
در این میان شیوه ایرانی از همه ارزشمندتر و گسترده تر بوده و دربرگیرنده ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان، شیخ نشین های پیرامون خلیج فارس همچون عمان تا هند و اندونزی است.
اصول معماری ایرانی
اصول معماری ایرانی عبارتند از: درون گرایی، پرهیز از بیهودگی، مردم واری، خودبسندگی و نیارش.
درون گرایی : یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان دهی اندام های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میان سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می داد.
وجود اندرونی و بیرونی نمودی از این درونگرایی است. اندرونی جایگاه زندگی خانواده بوده و بیگانگان به آن راه نداشتند. بیرونی ویژه میهمانان و بیگانگان بود که جداگانه پذیرایی می شدند.
در ایران خانه های برونگرا در برخی از مناطق مثل کردستان، لرستان و شمال ایران ساخته می شود ولی در سرزمین های میانی و گرم و خشک اغلب خانه ها درونگرا هستند.
پرهیز از بیهودگی : در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز می کردند.
مردم واری: مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است. در ایران هم مثل مکان های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می گرفته و روزن و روشندان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرای می آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز تاقچه به اندازه ای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار که مخصوص مهمان است به اندازه ای پهناور و باشکوه بوده که شایسته پذیرایی باشد.
خودبسندگی: معماران ایرانی تلاش می کردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیک ترین جاها به دست آورند و ساختمان ها را چنان می ساختند که نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اکتفا کنند.
به این ترتیب کار ساخت با شتاب بیشتری انجام می شد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
توجه به این نکته مهم است که معماران ایرانی تا آن جا که می شد تلاش می کردند مصالح مرغوب به کار برند و با بهترین گونه خاک، گچ، آهک و سنگ کار می کردند. اما اگر فرآوردن و آماده ساختن آن از همان جا شدنی نبود، از جای دورتر بهره می گرفتند.
برای اثبات اصل خود بسندگی در معماری ایرانی می توان به بهره گیری از تاق و گنبد در معماری ایران اشاره کرد. از آن جا که چوب مناسب برای ساختمان سازی در همه جا یافت نمی شد ولی خشت و آجر را به راحتی می توان یافت، معماران هم دست به نوآوری هایی زدند که با خشت و آجر بتوان تاق و گنبد را به عنوان سقف بنا، ساخت.
نیارش: نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح شناسی گفته می شود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آن را از زیبایی جدا نمی دانستند. آنها به تجربه به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبک معماری می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی.
در این تقسیم بندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوه های دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونی های پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
معماری پیش از پارسی: محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلک کاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونه های این معماری هستند.
نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودان ها است که برخی از آنها را در دکان داوود در نزدیکی سرپل ذهاب، در فخریک کردستان و … می توان مشاهده کرد.
معماری پارسی: محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه کوروش، کاخ آپادانا در شوش، مجموعه کاخ های تخت جمشید و آرامگاه های واقع در نقش رستم از نمونه های معماری های این سبک هستند.
شیوه معماری پارسی نخستین شیوه معماری ایران است که روزگار هخامنشیان تا حمله اسکندر به ایران را دربرمی گیرد. در این معماری، بیشتر از آن که بتوانیم به یک سبک خاص اشاره کنیم می توانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبک های مختلف ارزیابی نماییم.
در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمان های ساده که در سرزمین های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است. اما پدیده تازه ای که با گسترش فرمانروایی پارس ها روی می دهد، همکاری هنرمندان مختلف از سرزمین های گوناگون است.
علاوه بر نمونه هایی که به عنوان معماری پارسی ذکر شد می توان به الگوی چهارباغ اشاره کرد که یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است که در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
برخی از ویژگی های معماری پارسی عبارتند از: ساخت ساختمان بر روی سکو، صفه و تختگاه؛ درونگرایی؛ زیباسازی پیرامون ساختمان ها؛ بهره گیری از سقف خمیده و تاق در زیرزمین ها؛ استفاده از سنگ بریده و منظم و پاک تراش و صیقلی؛ پی سازی با سنگ لاشه؛ نماسازی بیرونی با سنگ تراش و نماسازی درونی با کاشی لعابدار؛ پرداخت کف با بهترین مصالح؛ بهره گیری از ستون؛ پایه ستون و سرستون.
معماری پارتی: معبد آناهیتا در کنگاور، کوه خواجه در سیستان، آتشکده فیروزآباد، بازه هور در نزدیکی نیشابور، کاخ سروستان و کاخ قصر شیرین از نمونه های معدود این سبک معماری در داخل ایران به حساب می آیند. تاق کسری در نزدیکی بغداد، کاخ الحضرا، مجموعه فسا و کاخ آشور از نمونه های این سبک معماری هستند که خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند.
شاید بتوان گفت آن چه که ما معماری پارتی می نمامیم نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند که همان پوشش های تاقی در دهانه های بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
برخی از ویژگی های معماری پارتی به قرار زیر است: درونگرایی با بهره گیری از میان سرا؛ شکوه و عظمت دادن به ساختمان ها با بلند ساختن آنها؛ بهره گیری از تاق و گنبد؛ پی سازی با سنگ لاشه؛ گچ بری با خطوط شکسته و خمیده.
شیوه خراسانی: مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثال های این شیوه معماری هستند.
شیوه خراسانی در سده نخست هجری پدید آمد و تا سده چهارم ادامه یافت. آنچه درباره فرهنگ این زمان پیداست، این است که دگرگونی های فرهنگی، بیشتر در خراسان رخ می داد. این سرزمین زادگاه نخستین نمونه های هنر و معماری اسلامی است و از آن جا به شهرهایی چون دامغان و یزد و … رسیده است.
یکی از نمونه های ساختمان هایی که در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا کرد، مسجد است. از ویژگی های این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردم واری و بهره گیری از مصالح بومی است.
شیوه رازی: گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهارایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزوده ها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برج های خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شده اند.
شیوه معماری رازی همه ویژگی های خوب شیوه های پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزکاری شیوه پارسی، شکوه شیوه پارتی و ریزه کاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم می پیوندند.
آغاز کار این شیوه هر چند از شمال ایران بوده اما در شهر ری پا گرفته و بهترین ساختمان ها در آن شهر ساخته شده اند. گر چه در پی غارت شهر به دست محمودغزنوی از میان رفته اند.
این شیوه از زمان آل زیار شروع و در زمان های آل بویه، سلجوقی، اتابکان و خوارزمشاهیان ادامه یافت.
در شیوه رازی ساخت تاق و گنبد بسیار پیشرفت کرد.
شیوه آذری : گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچخماق یزد، مسجد بی بی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد کبود تبریز از بناهایی به سبک معماری آذری هستند.
سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد. چرا که سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آن جا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است.
شیوه آذری دارای دو دوره است. دوره نخست از زمان هولاکو و پایتخت شدن مراغه و دوره دوم آن از زمان تیمور و پایتختی سمرقند آغاز می شود. در دوره دوم بود که معماران بزرگی در خراسان بزرگ آن زمان به کار گرفته شدند و سازنده ساختمان های بی نظیری در آن جا بودند. در این زمان سعی می شد که ساخت بنا زودتر به پایان برسد. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده می کردند و به این سبب گوناگونی طرح ها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمان هایی که در این شیوه ساخته می شدند، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه تبریز از اندازه های شاهانه برخوردار بودند.
شیوه اصفهانی: مسجد امام اصفهان؛ مسجد شیخ لطف الله؛ مدرسه خان شیراز؛ مجموعه گنجعلی خان کرمان؛ کاخ چهلستون؛ هشت بهشت؛ مدرسه چهارباغ اصفهان؛ مدرسه امام کاشان و مدرسه آقا بزرگ کاشان از نمونه های این شیوه معماری به شمار می روند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد کرده و بهترین نمونه های آن در این شهر ساخته شده اند.
این شیوه کمی پیش از روی کار آمدن صفویان از زمان قره قویون لوها آغاز شده و در پایان روزگار محمدشاه قاجار، دوره نخست آن به پایان می رسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز شد و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط کامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونی های معماری تهران و شهرهای نزدیک به آن آشکار شد. و از آن پس دیگر شیوه ای جانشین شیوه اصفهانی نشد.
از ویژگی های این طرح می توان به موارد زیر اشاره کرد: ساده شدن طرح ها؛ در شیوه آذری هندسه پیچیده به کار گرفته می شود ولی در شیوه اصفهانی هندسه ساده و شکل ها و خط های شکسته بیشتر به کار رفته است؛ بهره گیری از اندام ها و اندازه های یکسان در ساختمان؛ استفاده از گونه های مختلف تاق و گنبد.
هنر و معماری اسلامی
جهانی شدن را با سه رویکرد مورد توجه و تامل قرار داده اند. گروهی آن را معادل غربی شدن قلمداد کرده و چون این تمدن را فاقد صلاحیت های لازم برای جهانشمولی فرهنگ و اندیشه اش (به ویژه در ابعاد اخلاقی و آرمانگرایی) می دانند، جهانی شدن را خطری برای جهان معاصر ارزیابی می کنند و البته دلائل کافی وافی برای اثبات مدعای خویش – در فقدان صلاحیت های لازم تمدن غربی – دارند. اما این که جهانی شدن کاملاً معادل غربی شدن باشد، فیه تامل.
گروهی دیگر جهانی شدن را تحقق رویاهای بشری در رسیدن به زبان و اندیشه ای مشترک دانسته و آن عاملی برای رسیدن به نوعی عدالت جهانی و توزیع همسان و یکسان ماده و معنا در سطح جهان می دانند. از دیدگاه اینان جهانی شدن فرصتی طلایی برای رسیدن به سطحی از ترقی است که ضعف ها و قوت ها در هم آمیزند و حاصل این آمیختن، نوعی عدالت در بهره بری از امکانات مادی و معنوی زمین باشد و گروه سوم، صحت و واقع نگری هر دو دیدگاه فوق را در تبیین دقیق جهانی شدن، انکار، و آن رامحصول ذوق زدگی از یک سو و بدبینی مفرط از دیگر سو می دانند اینان عقیده دارند، جهانی شدن از برای ملت ها و تمدن هایی که صاحب ایده و اندیشه اند، یک فرصت است. جهانی شدن تنها فرصتی برای عرضه کردن استعدادها قابلیت های تمدن ها و فرهنگ ها – به ویژه معنایی و معنوی – در جهان آیینه گونی است که رسانه ها آن را ساخته و پرداخته اند و نه صرفاً بستری مطیع و مهیا برای سلطه گری جهانی تمدن هایی خاص. به یک عبارت از تصور جهانی شدن لزوماً استعداد جهانی بودن حاصل نمی گردد. لذا باید از این فرصت برای رسیدن به جهانی بهتر، عادلانه تر و بخردانه تر بهره جست و این با شناخت جهان و فرهنگ هایش و نیز ایده ها و اندیشه هایش حاصل می شود. جهانی شدن پروسه ای است که می بایست مقدمه ای چون جهان شناسی داشته باشد. گروه سوم قبل از صدور حکم نفی یا قبول جهانی شدن، سعی بر آن دارند که جهان را با تمامی جلوه های فکری و فرهنگی و هنری اش بشناسند و خود را بشناسانند. این جهانی شدن مطلوب تمامی کسانی است که به کرامت، عزت و استعدادها و قابلیت های شگرف انسان اعتقاد دارند.
این مقاله از رویکردهای فوق، رویکرد سوم را برگزیده است و در همین راستا از قابلیت های تمدنی سخن می گوید که به دلیل اعتقاد به وحدانیت مصوری خالق و نیز کرامت انسان، زبان و بیانی جهانی دارد. و این جهانی بودن آن گاه بیشتر آشکار می شود که به نگره های شهودی و بنیان های اشراقی هنر این تمدن به دیده دقت و تامل نظاره شود.
اندلس (یا همان اسپانیای امروزی)، حلقه واسط فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشتصد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را پلی میان دو تمدن تبدیل نمود. شاید اولین حاکم اسلامی که اندلس و به ویژه قرطبه را به مرکزی فرهنگی تبدیل و آن را مهمترین نقطه اتصال فرهنگ و هنر اسلامی با غرب قرار داد، عبدالرحمان دوم (متوفی 238 هجری – 852 م) باشد. در زمان وی اندلس به پیشرفت های فرهنگی، علمی، فنی و هنری شگرفی دست یافت و طلایه دار فرهنگی متعالی در رویارویی با تمدنی گردید که آغازین قرون دوره تاریکی خود را پشت سر می گذاشت.
شوق و ذوق او در تبدیل قرطبه به یکی از علمی ترین شهرهای جهان، سبب گسیل شاعر دربارش "عباس بن ناصح" به مشرق زمین شد. وی ماموریت داشت تا کتب با ارزش را خریداری و علوم ایران و یونان را استنساخ کند. تلاش های او در این مورد به خلق کتابخانه ای در قرطبه انجامید که به گفته "لویی پرونسال" چهارصد هزار کتاب در آن موجود بود. (بخش مهمی از این کتب پس از قدرت یافتن کاردینال خمینس در اندلس در جشن کتاب سوزان غرناطه سوزانده شد.) (1)
حضور دانشمندان و ریاضیدانان مشهوری چون ابن فرناس، (اولین دانشمندی که در قرن نهم میلادی برنامه پرواز را با ساختن بال هایی برای خود و طی مسافتی، طراحی نمود) یحیی بن حبیب منجم، عبیدالله شمس و عبدالواحدبن اسحاق ضبی و نیز موسیقیدانان بزرگی چون زریاب (شاگرد اسحاق موصلی و یکی از مشهورترین موسیقیدانان دربار هارون الرشید که خود آغازی بر ورود هنر به نقطه اتصال دو تمدن اسلامی و غربی بود) بر اهمیت و شکوه علمی اندلس می افزود.
از دیگر سو بلند آوازه ای چون محی الدین ابن عربی که سلطان مباحث عرفان نظری تمدن اسلامی است، خود زاییده مرسیه اندلس و میراث بر فرهنگ غنی و عمیقی است که در آن سرزمین ریشه دوانیده بود. به عنوان مثال او در "فصوص" "و فتوحات" چه بسیار از "ابن مسره" (متوفی 899 میلادی) به عنوان یکی از مهم ترین عرفای اندلس نام می برد که به تحقیق و تصدیق محققان، کاملاً موثر بر اندیشه های ابن عربی بوده است. دیدار مشهور ابن عربی با ابن رشد در مرسیه نیز خود بیانگر حضور فلاسفه و اندیشمندان مهم اسلامی در اقصی نقاط غربی تمدن اسلامی است. فلاسفه ای چون ابن باجه (متوفی 1138 میلادی) که او را در مقایسه با سایر فلاسفه مسلمان، به فارابی (معلم ثانی) شبیه کرده اند و صاحب کتاب مشهوری چون "تدبیر المتوحد" است (کتابی که به سبک جمهوری افلاطون، در پی بنیادگذاری تئوریک مدینه ای فاضله است) بر اهمیت علمی و فرهنگی اندلس می افزاید. این لغت شناس، شاعر، ادیب، حافظ قرآن"، ریاضیدان و منجم بزرگ، همچنین صاحب کتب دیگری چون "کتاب النفس" و "رساله الاتصال" علاوه بر تعلیقاتش بر آراء جالینوس، فارابی و ارسطو است. ابن طفیل، فیلسوف نامدار دیگری از اندلس است که در سال 520 هجری (1106 میلادی) در شهر قادس به دنیا آمد و در اهمیت و نقش او همین بس که وی استاد ابن رشد، مهمترین مروج آراء فلسفی جهان اسلام در اروپاست.
علاوه بر فلسفه، در علوم دیگر نیز اندسل مسلمان، صاحب آوازه است. علومی چون ستاره شناسی، علم الافلاک و ریاضیات. به عنوان مثال مجریطی (متوفی 1007 م) که در مجریط (Madrid) دیده به جهان گشود و از سرآمدان روزگار خود و به تعبیر صاعد در "طبقات الامم" امام ریاضیدانان عصر خویش بود، زیج خوارزمی را که بر اساس تقویم ساسانی تنظیم گردیده بود به تقیوم هجری اسلامی تغییر داد و کتب مهمی در نجوم، ریاضیات و کیمیا تالیف نمود. ابوالحکم عمرو کرمانی، شاگرد مجریطی (1066 میلادی) و امیه ابن ابی صلت (ریاضیدان و مکانیک بزرگی که اولین دانشمندی است که چون یک کشتی باربری با محموله مس در دریای مدیترانه غرق شد با ساختن آلات و وسائلی کشتی را از کف دریا به سطح آب منتقل نمود) نمونه های برجسته دیگر اندلس در علوم ریاضی و نجوم هستند.
مسلمانان اندلس علاوه بر علوم فوق الذکر دیگر چون گیاه شناسی و داروسازی با دانشمندانی چون ابن سبعین (متوفی 1269 م) غافقی (متوفی 1165 م) و ابن بیطار (متوفی 1248 م)، در علوم پزشکی با طبیبانی چون الزهراوی (متوفی 1009) که تالیفاتش طی قرون متوالی مرجع دانشکده های پزشکی در اروپا بود، ابن زهر (متوفی 1162)، الباهلی (متوفی 1154 م به عنوان اولین کسی که بیمارستانی سایر با چهل شتر تاسیس نمود) و علی بن عباس (متوفی 994 م) متبحر و صاحب سبک بودند. این علوم از طریق ترجمه (توسط مترجمانی چون "قسطنطین آفریقایی"، "جرارد کرمونی" و "فرج بن سلیم کلیمی") و نیز آشنایی اروپاییان با مسلمین از طریق جنگ های صلیبی به اروپا منتقل شده و سرآغاز بیداری اورپاییان گردید.
هنر و معماری، مظهر و مجلای دیگری برای ظهور نبوغ و استعداد شگرف مسلمین در اروپا از طریق اندلس بود. این حضور در رشته های مختلف هنری چون شهرسازی، معماری مساجد، کاخ ها، پارک ها و پل ها، ضرب سکه، خوشنویسی، زردوزی بر روی پارچه، نساجی و کاغذسازی، چشمگیر بود و در بطن خود دارای چنان روح زیباشناسانه و قدرتمندی بود که به همان صورت مورد تقلید اروپاییان قرار می گرفت.
در معماری، اولین نمونه شگفت انگیزی این حضور، مسجد جامع قرطبه است. مسجدی که یکی از معماری های شکوهمند جهان اسلام است و در سال 168 هجری بنای آن توسط "عبدالرحمن داخل" آغاز شده و توسط هشام فرزندش در سال 177 هجری به پایان رسیده بود. این مسجد دارای 1392 ستون ازسنگ مرمر بود که با طاق های نیم دایره مانندی به هم پیوند می خوردند در شب برای روشن کردن آن از ده هزار آویز و شمعدان بزرگ ساخته شده از مس استفاده می شد. (لازم به ذکر است که مسیحیان پس از تسخیر اندلس، با تخریب قبه های بزرگ مسجد و از بین بردن تزیینات دیوارها، محراب و منبر سعی کردند هویت اسلامی بنا را از بین ببرند گرچه حضور آیات قرآنی بر سنگ های محراب این هویت را حتی تا به امروز فریاد می کند.) عبدالرحمان دوم به تقلید از همین مسجد عظیم، مسجد جامع اشبیلیه را بنا نمود و با توسعه قصر قرطبه و نیز کشیدن دو خیابان در دو کناره رود "وادی کبیر"، گردشگاه بسایر زیبایی برای قرطبه فراهم نمود. این حاکم مسلمان، غرناطه را از حیث زیبایی و آبادانی بدان جا رساند که محققانی چون "مسیو سیمونه" و "اولوجیو"، غرناطه را شهر زیبایی و عظمت نامیدند. (2) همچنین عبدالرحمن سوم (متوفی 350 هجری 961 میلادی) ملقب به "الناصر" پس از عبدالرحمن دوم، نقشی مهم و عظیم در فرهنگ و هنر اندلس دارد. یکی از مهمترین کارهای این حاکم، ساخت شهری تحت عنوان "الزهرا" (در سال 324 هجری) بود. به نقل ابن خلدون، ناصر، با فراخواندن معماران، هنرمندان، معبدسازان، خطاطان و نقاشان از سراسر اندلس، بغداد، مصر و حتی قسطنطنیه، شهری بسیار زیبا با بناهایی باشوکه بنا کرد. (3) یکی از شکوه مندترین این بناها قصر الزهرا و به ویژه تالار پذیرایی آن بود. در وصف این تالار آورده اند: "این تالار زیر قبه ای مرتفع که دیوارهای آن از سنگ مرمر بنا شده و با طلا و شنگرف تزیین شده و حوضی بزرگ و زیبا را در میان داشت بنا شده بود. در وسط حوض مجسمه کم نظیر و زیبایی نصب شده بود که از دهانه های آن آب می پاشید و امپراتور روم این مجسمه را با در گرانبهای دیگر به خلیفه الناصر هدیه کرده بود. در این حوض از جیوه (زنبق) به جای آب استفاده شده بود که با وزش باد و یا ایجاد حرکتی، مایع جیوه به حرکت و جنبش درآمده و چون آیینه های شکسته و یا متحرک، نور و روشنایی را به اطراف منعکس می کرد، و گاهی چون درخشش برق در آسمان موجب لذت و خوشایند و یا ایجاد وحشت و رعب می کرد و گاهی حاضران در تالار دست های خود را در برار چشمان خود قرار می دادند که از فشار نور و شدت برق آن بکاهند." (4) به نقل "ابن عذاری" که با دقت و وسواس تعداد ستون های کاخ های "الزهرا" را شمرده است، این کاخ ها 4313 ستون مرمرین داشتند. (5)
باغ ها و پارک هایی که در الزهرا ساخته شد این شهر را به یکی از زیباترین شهرهای جهان تبدیل نمود به قسمی که برخی مورخان، این شهر و به ویژه قصر الزهرا رابا افسانه های هزار و یک شب مرتبط ساختند.تزیین هنری این قصر با نقش و نگار آیات قرآنی و گچ بری ها و نقاشیهای هنرمندانه ای همراه بود که به تعبیری تا آن زمان، و همو خیال هیچ بلند پروازی قتدر به آفرینش نظیر آن نبود. در کنار قصر مسجدعظیمی نیزساخته شد که یکی از بی نظیزترین معماری های اندلسی بود.
تمامی این هنرمندی ها و معماری های باشکوه، خود تمهید و مقدمه ای برای "الحمراء" بود. این "لولوی نشانه در میان زمرد" (به تعبیر شاعران مراکشی)، "شاهکار بی رغیب هنراسلامی غربی" بود که مدتها چشم اروپا را خیره کرد. الحمراء که شهر پادشاهان بنی نصر بود به واسطه کاخهایش به شهرتی افسانه ای رسید و به جواهر نشانی پرشکوه تبدیل شد چنان که ویکتور هوگو در مدحش سرود: "ای حمراء ای قصری که فرشتگان تو را چنان که در خیال آید تزیین کرده و نشانه ای دلفریب داده اند، ای قلعه با شکوه کنگره دار که با گل ها و بوته ها و شاخ و برگ پر نقش شده ای و اکنون به ویرانی می روی، شب هنگام که اشعه نقره فام ماه بر طاق نماها و دیوارهای تو پرده می افکند آواز دلربا و سحرانگیزی از تو به گوش می رسد" (6) شگفت انگیزی و بی همتایی الحمراء، محققان را به تلاشی رمزگشایانه در ادراک ماهیت این اثر برانگیخت و در این راه جهان بینی اسلامی همراه با آیات قرآن هزار توی هزار بطنش (ان للقرآن بطنا او سبعین بطون) و نیز عرفان رازورانه و عاشقانه اش، مبنا و مسند محققان و متفکران بسیار در رمزگشایی آثاری از این دست گردید. چنان که در شرح طاق منبت کاری الحمراء آورده اند: "گفته اند که طاق منبت کاری الحمراء می خواهد به هفت آسمانی اشاره کند که در کتبیه قرآنی همراه آن ذکر شده است: (بزرگوار و متعالی است آن که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست … آن که هفت آسمان طبقه طبقه را بیافرید. در آفرینش خدای رحمان هیچ خلل و بی نظمی نمی بینی. پس بار دیگر نظر کن، آیا در آسمان شکاف می بینی؟ بار دیگر نیز چشم بگشا و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت). پس مطبق بودن این طاق با ردیف های روی هم نشسته و همنشینی شمسه ها و چند ظلعی های سازگار و بی هیچ رخنه را می توان مثالی از طرح شگفت آسمانها دانست که مخلوق حکمت الهی است. سخن قرآن بدین معناست که خلقت خداوند شبیه به آفرینش نقش پردازی است که با موضوع همنشینی دقیق و هماهنگ و متناسب اشکال سازگار و حجم هایی سر و کار دارد که سخت و بی هیچ رخنه ای به هم بسته اند. مبهوت ماندن ناظر خسته و درمانده در درک رمز نظم پنهان عالم مخلوق خدا همچون حال ناظر نقوش گره است که ستاره ها و چند ظلعی های درهم بافته شان گویی پیوسته به هم متبدل می شوند بی آنکه هندسه پنهان خود را بر ملا سازند. "گرابار" طاق مقرنس تالار دو خواهران را تجسم تعبیر "طاق دوار فلک دانسته که در شعر عربی کتیبه پای طاق آمده است. این شعر از شاعر اندلسی، ابن زمرک (795 733/1393 1333) است. روزنه هایی که لابه لای کتیبه گشوده اند موجب بازی سایه و نور می شود، و ردیف های مقرنس طاق، که ترکیبی ستاره گون و مطبق است، این نور را به ظرافت در مراتب طاق پخش می کند. گرابار نوشته است، "گویی این گنبد را گنبدی دوار می یافته اند که گردش روزانه نور و تاریکی و منازل متغیر بروج را باز می نماید." بخش های ذیر بط شعر مذکور چنین است:"اینجا گنبدی است چندان رفیع که از حد دید برون است، حس آن هم پنهان باشد و هم پیدا. جوزا دست خود (بهر کمک) سوی آن گشوده است و ماه بدر به نجوا سر پیش آورده. کواکب دری خواهند که درآن ماوا گیرند تا همچنان در طاق فلک سرگردان نمانند… در طاق آنچه قوس ها بر افراشته اند، قوس ها یی استوار بر ستون هایی که شامگاهان به نور مزین می گردد! گویی کواکب آسمانی اند که در مداراتشان همی گردند، و استن فجر، که چون آسمان را پیمود اندک آشکار شدن گیرد، در پرتو ایشان رنگ ببازد." (7)
ارنست گامیبریچ نیز در کتاب پر نفوذ خود "تاریخ هنر"، نگاره های دل انگیز و نقوش پرمایه رنگین الحمرا را مدیون اسلام می داند: "که فضایی را به وجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنیوی و امور واقع روی برگیرند و در سپهر رویایی و تخیلی خط و رنگ ناب سیر کنند."(8)
این جا مجال سخن نیست که از رازها ی پنهان و اسرار باطنی هنری سخن بگوییم که هنرمندش جهان را چون جلوه ای از جمال بی همتای وجود مطلقی واحد می انگارد و تمامی ذوق و استعداد خدادادش را در تصویر گری این جمال بی مثال به خدمت می گیرد که آن را باید در کتب و تالیفات مفصلی که از سوی متفکران نگاشته شده جست وجو نمود اما می توان از اثر شگفت انگیز این هنر بر تمدن های دیگر به ویژه تمدن غرب که از طریق اندلس با این رمز و رازها روبروگشت، سخن گفت: این مقاله تنها ذکر مصادیقی محدود از این تاثیر پذیری است.
"هلن گاردنر" که در کتاب "هنر در گذر زمان" خود، گچبری های الحمراء را همتای خیال پردازی های ظریف شاعران مسلمان می داند، در تاثیر سبک معماران الحمراء بر اروپا و آمریکا می آورد: "نفوذ این سبک بر هنر اسپانیا در سراسر سده های میانه همچنان قوی بود و تا دوره رنسانس نیز رسید و رگه هایی از آن را می توان حتی در هنر مستعمرات اسپانیا در قاره امریکا مشاهده کرد." (9) البته در این جا ذکر نکته ای را ضروری می دانیم و آن عمد و قصد وسیعی است که در انکار یا دست کم، نادیده گرفتن) تاثیرات هنر، فرهنگ و معماری اسلامی بر غرب، مجموعه تحقیقات و مطالعات غریبان را در بر گرفته است. هنگامی که کتب تاریخ دوره های مختلف مدارس امروز اسپانیا، از حضور مسلمین در اسپانیا، تنها به دو صفحه بسنده می کنند و از محققان منصف غربی کسی چون "گانیگوس" مستشرق اسپانیایی در مقدمه ترجمه کتاب "نفخ الطیب" می نگارد: "ماریانا مورخ اسپانیایی و سایر مورخان بزرگ این کشور با احساسات ملی و تعصب دینی همراه با دشمنی و کینه توزی عمیق نسبت به عرب، همیشه تالیفات مورخان عرب را تحقیر کرده و ناچیز شمرده اند، در نتیجه روش علمی بحث و مقارنه اسناد تاریخی عرب با نوشتارهای مسیحی را رد کرده اند و ترجیح داده اند تالیفات خود را بر پایه دیدگاه مسیحیان از تاریخ گذشته تنظیم کنند، لذا تاریخ اسپانیای قرون وسطی با وجود تحقیقات مورخان معاصر، همچنان جولانگاه خرافات و تناقضات است" (10) بنابراین نمی توان انتظار داشت منابع مکفی و مستندی را در مجموعه آثار محققان غربی، (جز در موارد معدود و نادری) پیرامون بررسی این تاثیرات یافت. این وظیفه مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی جهان اسلام است که با ارسال محققان و نیز اختصاص رساله های دکتری توسط دانشگاه های اسلامی و به ویژه ایرانی، این بخش از تاریخ غبار گرفته هنر و معماری اسلامی و به تعبیر جهانی را که قطعاً یکی از نابترین دوره های هنر و معماری اسلامی است، روشن سازند.
با این وجود خیره کنندگی این آثار و نیز انصاف برخی محققان، نمونه ها و مستندات تاریخی روشنی را از تاثیر هنر و معماری اسلامی بر غرب همچنان که "گاردنر" متذکر شده است – در برابر رویمان می نهد. به عنوان مثال "مارتین بریگز" در مقاله ای تحت عنوان "معماری و ساختمان" در کتاب "میراث اسلام" وجود خصوصیات معماری اسلامی در کلیای ژرمینی دوپره – که در قرن نهم میلادی ساخته شد – را به حضور معماران مسلمان در اسپانیا و تاثیر آنان بر معماری این کلیسا مرتبط می سازد. از دیدگاه وی یکی از نمونه های دیگر این تاثیرات کنار هم قرار دادن گنبد و مناره به تقلید از معماری مسمانان است: "شکی نیست که در نظر معماران و مهندسین اسلامی، ساختمان گنبد و مناره پهلوی هم بسیار مطلوب بوده و این قسمت در (رن) نفوذ نموده به طوری که در بنای سنت پا، گنبد و برج پهلوی یکدیگر دیده می شود" (11) وی همچنین متذکر می شود در ساخت برج و باروی نظامی، اروپاییان از سبک معماری مسلمین در ساخت کنگره هایی به نام Machicolation متاثر بودند: "در سوریه نظیر این کنگره ها که به دست مسلمین ساخته شده نیز کشف شده که متعلق به سال 729 بعد از میلاد می باشد. یکی از دروازه های قاهره که به باب النصر معروف است (1087) و به وسیله معماران ارمنی ساخته شده دارای ماچیکولیشن می باشد.
این ساختمان ها از لحاظ تاریخی بر بناهای نظیر آن در اروپا از قبیل قصر گیارد (1184)، شاتیون (1186)، نورویچ (1187) و وینچستر (1193) تقدم دارد. بدین طریق واضح می گردد که جنگجویان جنگ های صلیبی در معماری این قسمت را از اعراب آموخته اند." (12).
ساختمان کلیسا (که در اندیشه و حکمت مسیحی به مثابه تن عیسی بود) نیز از الگوهای معماری مسلمین بهره های فراوان برد: "در سیسیل در سال 1132 کاپلاپالتینا، و در سال 1136 کلیسای مارتورانا و در 1154 لازیزا و در 1180 لاکوبا ساخته شد این بناها از حیطه تسلط مسملین خراج بو. ولی باید دانست که حتی اگر بناهای مذکور به وسیله نورمان ها ساخته شده باشد باز مشخصات ساراسنیک (عربی) که در امالفی و سالرنو در خاک ایتالیا مشهود می گردد در آن ها فراوان است." (13)
نکته مهمتر در همین فضا تاثیر معماری اسلامی – به ویژه در استفاده از هلال های نوکدار – بر معماری گوتیک است. این نکته گرچه در اکثر تالیفات مورخان هنر معمولاً نادیده انگاشته شده و از آن ذکری به میان نمی آید اما شباهت فوق العاده برخی معماری های گوتیک با معماری اسلامی (که در تصاویر زیر مشهود است) تقریباً هرگونه تردیدی در این تاثیرگذاری را از بین می برد.