((آخر یقایل به الاول ، و یعبّر بالدار الاخره النشاه الثانیه، کما یعبّر بالدار الدنیا عن النشاه الاولی))[مفرادت راغب]."آخر" مقابل "اول" است ، و به حیات پس از مرگ "دار آخره" گفته شده است. از آنجا که حیات آخرت پس از حیات دنیاست ، به "آخره" گفته شده است.
در قرآن کریم ، تعبیرات گوناگونی درباره ی آخرت آمده است ؛ از جمله: یوم الآخر ، دار الآخره ، ثواب الآخره ، لقاء الآخره ، عذاب الآخره ، لاجرالآخره ، نشاه الآخره ، حرث الآخره ، نکال الآخره .
درباره ی ثواب آخرت می فرماید: ((فآتا هم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخره و الله یحب المحسنین))[آل عمران/148]: پس خدا پاداش این جهان (به یاری و پیروزی) و پاداش نیکوی آن جهان به آنان بداد و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
قرآن کریم ، آخرت را بهتر و پاینده تر از دنیا معرفی کرده است و می فرماید( بل توثرون الحیاه الدنیا ، و الآخره خیرُ وابقی))[اعلی/ 16 و 17 ]: بلکه شما زندگی این جهان را بر می گزینید ، حال آنکه آن جهان بهتر و پاینده تر است.
و یکی از ویژگی های پرهیزکاران را یقین به آخرت دانسته است و می فرماید(و الذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخره هم یوقنون))[بقره/4]: و آنان که به آنچه به تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده ایمان می آورند و به جهان واپسین بی گمان باور دارند.
قرآن کریم ، کارهایی را که انسان برای دنیا و آخرت انجام می دهد ، به "حرث" یعنی "کشت" تعبیر کرده است ، و در این باره می فرماید0 من کان یرید حرث الآخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها))[شوی/ 20]: هر که کشت"ثواب" آن جهان خواهد ، برای او کشتش می افزاییم، و هر که کشت این جهان خواهد ، به وی می دهیم و در آن جهان هیچ بهره ای ندارد.
علی(علیه السلام ) ، درباره ی دنیا و آخرت می فرماید: (( ایها الناس ، اتقوالله ، فما خلق امروُ عبثاً فیلهو و لا ترک سدی فیلغو ! و ما دنیاه التی تحسّنت له بخلف من الآخره التی فبّحها سوء النظر عنده ، و ما المغرور الذی ظفر من الدنیا باعلی همّته کالآخر الذی ظفر من الآخره بادنی سهمته))[نهج البلاغه/ حکمت 370]: ای مردم ! از خدا بترسید. هیچ کس بیهوده آفریده نشده است تا به بازی پردازد. و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم کارهای بی ارزش نماید. و دنیایی که در دیده ها زیباست ، جایگزین آخرتی نشود که آن را زشت می انگارند. و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده است ، چون کسی نیست که در آخرت به کم ترین نصیبی رسیده است.
قرآن کریم آخرت را زندگی حقیقی می داند ، حیاتی که مرگ در آن راه ندارد و از آن به "حیوان" تعبیر کرده است. یعنی زندگی بی مرگ و زندگی حقیقی ، آنجا که می فرماید( و ما هذه الحیاه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الآخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون))[عنکبوت/62]: این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست ، و هر آینه سرای واپسین ٍ زندگانی"راستین" است ، اگر می دانستند.
در روایت اهل بیت(علیه السلام) ، درباره ی به یاد آخرت بودن و برای آخرت کوشیدن ، مطالب متنوع و گوناگونی آمده است ؛ از جمله فرموده اند(من اکثر ذکر الآخره قلّت معصیته))[غرر الحکم]: بسیار به یاد آخرت بودن ،
بنا م خدا
در میان کلمات گهربار پیشوایان معصوم(ع) فواید بسیاری برای قرائت قرآن گفته شده است که بخشی از آنها چنین است:
1- خداوند، به قرائت کننده قرآن پاداش عظیمی خواهد داد. پیامبراکرم(ص) فرمود: "هرکس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائکه و انبیا و رسولان را خواهد داشت.".
2- بالا رفتن مقام و درجه قاری در بهشت: حفص گوید: از امام کاظم(ع) شنیدم که می فرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می شود: بخوان و (در مراتب بهشت) بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا می رود.
3- طولانی شدن عمر بینایی: امام صادق(ع) فرمود: هرکس قرآن را از رو (با نگریستن بر آیات)، بخواند، از بینایی اش برای مدت طولانی لذت خواهد برد.
4-آمیخته شدن قرآن با گوشت و خون قاری: امام صادق(علیه السلام)فرمود: هر جوان مومنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد.
5- صفای دل: پیامبراکرم(ص) فرمود: بدون شک این دل ها زنگار می گیرند; همچنان که آهن زنگ می زند. عرض شد: صیقل آن به چیست؟ فرمود قرائت قرآن;
6- استجابت دعا: امام باقر(ع) فرمود: دعا را هنگام چهار چیز غنیمت بشمارید; قرائت قرآن و…;
7- نورانی شدن خانه: پیامبراکرم(ص) فرمود: "خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید… ."
8- زیاد شدن برکت خانه: امام صادق(ع) از امیر مومنان علی(ع) چنین نقل می کند: "خانه ای که در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود، برکتش زیاد شده، ملائکه در آن جا حاضر می شوند و شیاطین را دور می کنند… .";
9- بهترین عبادت: پیامبر(ص) فرمود: بهترین عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است.
10- بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاک شدن گناهان.
11- تخفیف عذاب از پدر و مادر.
12- باروری ایمان.
13- روشنایی چشمان.
14- سخن گفتن با خداوند.
15- علم اولین و آخرین به او عنایت می شود.
قسمت عمده ای از این فوائد مربوط به آخرت است , افزون بر آن انسان با عمل به قرآن است که می تواند آخرت خود را آباد کند
.
پاورقی:
1-وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 6، ص 184، موسسه آل البیت.
2- وسائل الشیعه، ج6، ص 187.
3-بحارالانوار، علامه مجلسى(ره)، ج 89، ص 202، داراحیاء التراث.
4- کافى، کلینى، ج 2، ص 568، دارالتعارف للمطبوعات.
5-کافى، ج2، ص 448.
6-بحارالانوار، علامه مجلسى(ره)، ج 89، ص 200، داراحیاء التراث.
7- کافى، ج2، ص 575.
8- وسائل الشیعه، همان، ص 168.
9- کافى، ج2، ص 575 و 584.
10-کافى، همان، ص 578.
11-غررالحکم، آمُدىّ، ص 112، نشر مکتب الاعلام الاسلامى.
در میان کلمات گهربار پیشوایان معصوم(ع) فواید بسیاری برای قرائت قرآن گفته شده است که بخشی از آنها چنین است:
1. خداوند، به قرائت کننده قرآن پاداش عظیمی خواهد داد. پیامبراکرم(ص) فرمود: "هرکس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائکه و انبیا و رسولان را خواهد داشت.".
2. بالا رفتن مقام و درجه قاری در بهشت: حفص گوید: از امام کاظم(ع) شنیدم که می فرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می شود: بخوان و (در مراتب بهشت) بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا می رود.
3. طولانی شدن عمر بینایی: امام صادق(ع) فرمود: هرکس قرآن را از رو (با نگریستن بر آیات)، بخواند، از بینایی اش برای مدت طولانی لذت خواهد برد.
4. آمیخته شدن قرآن با گوشت و خون قاری: امام صادق(علیه السلام)فرمود: هر جوان مومنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد.
5. صفای دل: پیامبراکرم(ص) فرمود: بدون شک این دل ها زنگار می گیرند; همچنان که آهن زنگ می زند. عرض شد: صیقل آن به چیست؟ فرمود قرائت قرآن;
6. استجابت دعا: امام باقر(ع) فرمود: دعا را هنگام چهار چیز غنیمت بشمارید; قرائت قرآن و…;
7. نورانی شدن خانه: پیامبراکرم(ص) فرمود: "خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید… ."
8. زیاد شدن برکت خانه: امام صادق(ع) از امیر مومنان علی(ع) چنین نقل می کند: "خانه ای که در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود، برکتش زیاد شده، ملائکه در آن جا حاضر می شوند و شیاطین را دور می کنند… .";
9. بهترین عبادت: پیامبر(ص) فرمود: بهترین عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است.
10. بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاک شدن گناهان.
11. تخفیف عذاب از پدر و مادر.
12. باروری ایمان.
13. روشنایی چشمان.
14. سخن گفتن با خداوند.
15. علم اولین و آخرین به او عنایت می شود.
قسمت عمده ای از این فوائد مربوط به آخرت است , افزون بر آن انسان با عمل به قرآن است که می تواند آخرت خود را آباد کند .
پاورقی:
1. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 6، ص 184، موسسه آل البیت.
2. وسائل الشیعه، ج6، ص 187.
3. بحارالانوار، علامه مجلسى(ره)، ج 89، ص 202، داراحیاء التراث.
4. کافى، کلینى، ج 2، ص 568، دارالتعارف للمطبوعات.
5. کافى، ج2، ص 448.
6. بحارالانوار، علامه مجلسى(ره)، ج 89، ص 200، داراحیاء التراث.
7. کافى، ج2، ص 575.
8. وسائل الشیعه، همان، ص 168.
9. کافى، ج2، ص 575 و 584.
10. کافى، همان، ص 578.
11. غررالحکم، آمُدىّ، ص 112، نشر مکتب الاعلام الاسلامى.
در شهر مکه گروهی از اشراف کاروانهای تجارتی با ارزش فوق العاده ای را به این سوی و آن سوی برده و بسیار ثروتمند بودند . گروهی برده و اعراب فقیر در این سوی واقع شده و میانه آنان طبقه متوسطی قرارا داشت . مناسبات اقتصادی نامطلوب باعث محرومیت عده زیادی شده بود . این محرومیت تنها اقتصادی نبود بلکه جنبه ارزشی و اجتماعی نیز داشت . سیاهان حبشی و بردگان رومی هیچ موقعیتی نداشتند. آنهاعلاوه بر جنبه بردگی ، در کمال ذلت و در قالب یک حیوان در این جامعه می زیستند .
قرآن در این باره موضع قاطعی اتخاذ کرد . خداوند در آیاتی که درباره انبیای گذشته آمده – و این آیات نوعا در مکه نازل شده – ضعفا و محرومان را در کنار انبیا و اشراف را در برابر آنان قرار داده است . این مسئله در بسیاری از آیات تاریخی قرآن منعکس شده و نشانگر روحیه هوادارانه قرآن از چهره های ضعیف جامعه است .
" بدین سان ، پیش از تو ، به هیچ قریه ای بیم دهنده ای نفرستادیم مگر آن که متنعمانش گفتند : پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما به اعمال آنان اقتدا می کنیم ."
" ما هیچ بیم دهنده ای به قریه ای نفرستادیم جز آنکه توانگران عیاشش گفتند : ما به آنچه شما را بدان فرستاده اند ایمان نمی آوریم . و گفتند : اموال و اولاد ما از همه بیشتر است و کسی ما را عذاب نمی کند . "
مهمترین آثار این آموزه ها ، گرایش بخش زیادی از طبقه متوسط و پایین به اسلام بود . گر چه در مواردی برخی از فرزندان اشراف نیز مسلمان می شدند .
در اینجا تاکیدمان براین است که سارسر دعوت اسلامی در جهت جانشین ساختن مستضعفان بر مستکبران و وارث قرار دادن آنها بوده است .
تجربه تاریخی این مسئله در دعوت موسی (ع) جلوه گر شده و مذاکرات نوح (ع) با اشراف ، شاهد دیگری بر آن است . رسول خدا (ص) از همان دوره مکه ، مسلمانان ضعیف را بشارت می داد که به زودی وارث قیصر و کسری خواهند شد . این امر سبب استهزای مشرکان شده و زمان یکه بلال و خباب و صهیب را می دیدند به شوخی می گفتند : " جاءکم ملوک الارض!" . موضع قرآن آنچنان بود که بی اعتنایی نسبت به انسان مومنی چون ابن ام مکتوم را نیز نپذیرفت . اخلاق رسول خدا (ص) نیز در رفاقت و دوست یبا درویشان ، در جذب آنان موثر بود . آنجا که فرمود : از جمله چیزهایی که هیچ رها نمی کند : " غذا خوردن در روی زمین با برده است " .
مهمترین آموزه قرآن آن بود که معیار برتری را تقوی قرار داد . بر پایه این معیار ، بسیاری از فقیران نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته ، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند . بعدها وقتی عمر حکم ولایت عمار را بر کوفه نوشت ، گفت : این را به خاطر این سخن خداوند کرده که : " و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض . " رسول خدا (ص) خود فرموده بود : " مبعوث شدم تا عده ای را بالا برده و گروهی را فرو آورم . "
در شهر مکه گروهی از اشراف کاروانهای تجارتی با ارزش فوق العاده ای را به این سوی و آن سوی برده و بسیار ثروتمند بودند . گروهی برده و اعراب فقیر در این سوی واقع شده و میانه آنان طبقه متوسطی قرارا داشت . مناسبات اقتصادی نامطلوب باعث محرومیت عده زیادی شده بود . این محرومیت تنها اقتصادی نبود بلکه جنبه ارزشی و اجتماعی نیز داشت . سیاهان حبشی و بردگان رومی هیچ موقعیتی نداشتند. آنهاعلاوه بر جنبه بردگی ، در کمال ذلت و در قالب یک حیوان در این جامعه می زیستند .
قرآن در این باره موضع قاطعی اتخاذ کرد . خداوند در آیاتی که درباره انبیای گذشته آمده – و این آیات نوعا در مکه نازل شده – ضعفا و محرومان را در کنار انبیا و اشراف را در برابر آنان قرار داده است . این مسئله در بسیاری از آیات تاریخی قرآن منعکس شده و نشانگر روحیه هوادارانه قرآن از چهره های ضعیف جامعه است .
" بدین سان ، پیش از تو ، به هیچ قریه ای بیم دهنده ای نفرستادیم مگر آن که متنعمانش گفتند : پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما به اعمال آنان اقتدا می کنیم ."
" ما هیچ بیم دهنده ای به قریه ای نفرستادیم جز آنکه توانگران عیاشش گفتند : ما به آنچه شما را بدان فرستاده اند ایمان نمی آوریم . و گفتند : اموال و اولاد ما از همه بیشتر است و کسی ما را عذاب نمی کند . "
مهمترین آثار این آموزه ها ، گرایش بخش زیادی از طبقه متوسط و پایین به اسلام بود . گر چه در مواردی برخی از فرزندان اشراف نیز مسلمان می شدند .
در اینجا تاکیدمان براین است که سارسر دعوت اسلامی در جهت جانشین ساختن مستضعفان بر مستکبران و وارث قرار دادن آنها بوده است .
تجربه تاریخی این مسئله در دعوت موسی (ع) جلوه گر شده و مذاکرات نوح (ع) با اشراف ، شاهد دیگری بر آن است . رسول خدا (ص) از همان دوره مکه ، مسلمانان ضعیف را بشارت می داد که به زودی وارث قیصر و کسری خواهند شد . این امر سبب استهزای مشرکان شده و زمان یکه بلال و خباب و صهیب را می دیدند به شوخی می گفتند : " جاءکم ملوک الارض!" . موضع قرآن آنچنان بود که بی اعتنایی نسبت به انسان مومنی چون ابن ام مکتوم را نیز نپذیرفت . اخلاق رسول خدا (ص) نیز در رفاقت و دوست یبا درویشان ، در جذب آنان موثر بود . آنجا که فرمود : از جمله چیزهایی که هیچ رها نمی کند : " غذا خوردن در روی زمین با برده است " .
مهمترین آموزه قرآن آن بود که معیار برتری را تقوی قرار داد . بر پایه این معیار ، بسیاری از فقیران نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته ، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند . بعدها وقتی عمر حکم ولایت عمار را بر کوفه نوشت ، گفت : این را به خاطر این سخن خداوند کرده که : " و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض . " رسول خدا (ص) خود فرموده بود : " مبعوث شدم تا عده ای را بالا برده و گروهی را فرو آورم . "
سلام بر همگی
همیشه این سوال توی ذهنم میاد که 124000پیامبر الهی از طرف خدا اومدند بین مردم وخواستند هدایتشون کنند ،اما موفق نشدند.حالا چطور قرآنی که فقط یک کتابی بیشتر نیست این توان رو داره که بخواهد ما رو هدایت کنه؟؟
این موضوع به نظر شما کمی عجیب نیست؟
اونهم قرآنی که 1400سال از نزول آن میگذره چطور می تونه برای مردمی که در عصر پیشرفت تکنولوژی زندگی می کنند نقش راهنما را بر عهده بگیره؟؟؟
14