بسمه تعالی
علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج)
فهرست موضوعات
مقدمه
بخش اول:خروج سفیانی
1. دراثبات وجود سفیانی
2. نام ونشانی سفیانی
3. علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد
4. زمان خروج سفیانی
5. حوادث خروج سفیانی
6. عقیده سفیانی
بخش دوم: خسف بیداء
1. سرانجام لشکریان سفیانی
2. فرورفتن لشگری در زمین
بخش سوم: صیحه آسمانی
1. چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید
2. اخبار قرآن از وقوع صیحه
3. علائمی که پیش از وقوع صیحه تحقق می یابد
4. حال مردم به هنگام وقوع صیحه
5. بحثی در مورد تاویل آیه ای از قرآن
6. مفاد این صیحه
7. زمان وقوع این صیحه
بخش چهارم: نفس زکیه
بخش پنجم: خروج یمانی
1. نسب یمانی
2. خروج یمانی
3. نبرد یمانی
بخش ششم: خروج سید حسنی
1. پرچمهای سیاه خراسان
2. سید خراسانی
3. نبردهای سید خراسانی
مقدمه:
سخن ما در این کتاب از علائم محتوم است، که در روایات به پنج یا شش علامت محصور گردیده است:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: از نشانه هایی که به قطع واقع خواهند شد، خروج سفیانی، خسف سرزمین بیداء، قتل نفس زکیه، ندای آسمانی و خروج یمانی است1.
بخش اول:
خروج سفیانی
1.در اثبات وجود سفیانی: هما نگونه که پیش از این گفتیم پدید آمدن سفیانی از علایم ظهور است که در برخی از احادیث بر محتوم بودن آن صحه گذارده شده است. فی المثل، امام محمد باقر (ع) درتفسیر آیه شریفه (ثم قضی اجلا واجل مسمی عنده2) فرمود: اینجا دو اجل است:یکی اجل حتمی، که انجام می شود وهرگز غیر آن اتفاق نمی افتد، ودیگری اجل منوط به مشیت. به خدا سوگند که خروج سفیانی از قسم حتمی است.
در روایتی از امام صادق (ع) می فرمایند: این وقایع یا محتومند ویا غیر محتوم و از وقایع محتوم خروج سفیانی در ماه رجب است3.
بحث درباره دجال: همانگونه که یادآور شدیم اعتقاد به وجود دجال لازم است؛ اما بیشترین نشانه های اوکه در اهل سنت بدان اشارت رفته قابل اثبات نیست وبرخی از آنهاکه متضمن معجزه می باشد این اشکال مهم را به دنبال می کشند که صدور امور خارق العاده از افراد پلید امری ناممکن است؛چرا که یکی از علل معجزه اثبات دعوای حقانیت انسانی الهی است.
خصوصیات و کارهایی که در کتب روائی از برای دجال مذکور افتاده است را اگر از زمره عبارات رمزی و کنایی بدانیم دیگر لزومی برای حل و نقد عبارات معارض با هم دیده نمی شود.
بر سبیل اجمال خصوصیات دجال به قرار زیر است:
(1) دجال دارای عمر دراز است.
(2) به نام فرزند صائد خوانده می شود.
(3) ادعای خدایی و ربوبیت می کند.
(4) کافر کیش است.
(5) تمامی نقاط عالم، جز مکه و مدینه را به زیر فرمان می آورد.
(6) اعور است.
(7) یک چشم دارد و آنهم بر پیشانیش می باشد.
(8) خری داردکه بر او سوار است.
(9) هنگام خروجش حضرت بقیه الله بر سفیانی فائق آمده است.
(10) کوتاه قد و چاق و زشت روست و …
2. نام و نشان سفیانی:
سفیانی از شخصیتهای بارز در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) می باشد. او در راس گروهی جرّار و خون آشام نشانه بارزی است از مخالفت با حقّ و حقانیّتی است که خداوند وعده آن را در لسان ناطقش ـ قرآن کریم ـ به آدمیان داده است.
میان دانشمندان و محدثین اتفاق نظر وجود دارد که وجه تسمیه این انسان پلید به سفیانی به خاطر نسبت داشتن با ابوسفیان است. به تصریح روایات، او از تیره ابوسفیان و همسرش، هند جگرخوار است.
امیرالمومنین علی علیه السّلام می فرمایند:
پسر خورنده جگرها از بیابان خشک بیرون می آید و او مردی است میانه بالا و بزرگ سر و آبله رو. زمانی که او را می بینی به گمانت که او اعور (یعنی دوبین) است. نامش عثمان و نام پدرش عتبه می باشد. او از فرزندان ابوسفیان است. هرگاه به سرزمینی می رسد که هموار و دارای آب صاف است آنجا استقرار می گیرد.4
همانگونه که در تاریخ مذکور افتاده ابوسفیان پنج پسر به نامهای عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله داشت. در روایات مربوط به سفیانی برخی دلالت بر این دارند که سفیانی از اولاد عنبسه بن ابوسفیان است و برخی او را از نوادگان عتبه بن ابوسفیان معرفی می کنند. اما در یکی از نامه های مولا امیرالمومنین به معاویه حضرت، به صراحت سفیانی را از دودمان پلید معاویه می دانند:
"ای معاویه! مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او زدوده است. دایی های او بسان سگ خون آشامند. گوئیا من هم اینک او را می بینم. اگر می خواستم نام او را می بردم و به توصیفش می پرداختم که او پسری چند ساله است. او لشکری به جانب مدینه گسیل می دارد. آنها وارد مدینه شده بیش از اندازه مرتکب قتل و غارت و پرده دری نوامیس می شوند. در این حال مردی پاکیزه خصال و پرهیزگار از چنگال آنها رهایی می یابد. کسی که زمین را که از ظلم و جور لبریز شده است سرشار از عدل و داد می نماید. من نام او را می دانم و می دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست.5"
رسول اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:
شرورترین مردم و ستمگرترین آنان که بسیار زشتخوی و سنگدل است سفیانی میباشد که از همه اقطار واکناف جهان اسلام برای مقابله با او وسپاهیان خون آشامش گرد می آیند واو همه اعوانش را از دم شمشیرمی گذراند.
شعاری که همه جا طنین انداز است، این شعار است:خدایا،خدیا، اول انتقام وانگهی آتش دوزخ.6
3. علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد:
حذیفه یمانی از پیامبر خدا (ص) روایت می کند که حضرت پس از بیان فتنه ای که در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند:
وقتی که آنان در این حالت می باشند ناگاه سفیانی از سمت وادی یابس(درفلسطین)-دراثنای این فتنه- برایشان خروج می کند ودر دمشق فرود می آید از آنجا لشگری به سمت مشرق و لشکری به سمت مشرق ولشگری به سوی مدینه می فرستد تا اینکه لشکراول در ارض بابل که ازجمله نوا حی بلده ملعونه وجایگاه خبیثه(یعنی بغداد(
است؛ فرود می آیند وبیشتر از سه هزار نفر را می کشند و بیشتر از سه هزار نفر را می کشند وبیشتر از سیصد زن را رسوا می کنند وسیصد جوان از بنی عباس را به قتل می رسانند. بعد از آن متوجه کوفه می شوند و حوالی آن راخراب می کنند. آنگاه از آنجا بیرون شده به سمت شام می روند در آن اثنا لشکری از کوفه علم هدایت برافراشته می آیند و به این لشکر سفیانی میرسند وایشان را یکجا به قتل می رسانند7.
جابر جعفی آنگاه که از امام باقر علیه السلام درباره سفیانی می پرسد حضرت در پاسخش می فرمایند:
چگونه ممکن است سفیانی بدون شیصبانی خروج کند منتظر خروج سفیانی باشید وبه دنبال آن منتظر ظهور مهدی (عج) باشید.8
کامل سلیمان در کتاب خود به نام یوم الخلاص احتمال داده است که شیصبانی اسم رمزی برای یکی از ستمگران عراق می باشد که بر عراق حکومت می کند و با شیعیان بد رفتاری می کند.
یا این حدیث از محمد باقر (ع) :
ـ رومیان و اتراک اختلاف می کنند و جنگ های فراوانی روی می دهد و منادی در دمشق بانگ برمی آورد: وای بر ساکنین زمین، از شرّی که نزدیک است9 .
ـ و آن را نشانه هایی و علامتهایی است… و خروج سفیانی با درفش سرخ فام همراه است که فرمانده لشکرش مردی از قبیله بنی کلب است…10
که در یک جمع بندی کلی از این احادیث چنین می توان برداشت نمود که پس از جنگ و درگیری میان رومیان و اتراک و سایه گستر شدن غم و اندوه و آمادگی زمین برای بروز فتنه، بانگ دلخراش سفیانی از فراز منبر در شام شنیده می شود و آسایش از زمین رخت برمی گیرد. با این وجود، این بانگ دلخراش برای مومنین و منتظران نویدبخش است؛ چرا که زمان فرارسیدن ظهور را گوشزد می کند. این مطلب مستفاد از کلام امام باقر علیه السلام است که می فرمایند:
ـ منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می شود. در این بانگ فرج عظیمی برای شما است؛ زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست11.
4. زمان خروج سفیانی:
و در خطبه ای جناب مولی الموحّدین، امیرالمومنین می فرمایند:
ـ آنگاه که ناقوس صیحه کشد و فریاد برآورد و کابوس سربلند نماید و گاومیش به سخن درآید، اینها از شگفتی هاست. چه شگفتی از این بالاتر که آتش در نصیبین برافروخته شود و پرچم عثمانی در بیابان سوداء برافراشته گردد و بصره را تشنّج فراگیرد و برخی بر دیگران فائق آیند و منازعه و مشاجره هر قومی درگیرد (تا آنجا که حضرت فرمودند:) هرقل در قسطنطنیه به بطارقه سفیانی تسلیم گردد و سر تسلیم برای او فرود آورد؛ در این هنگام شما در انتظار سخن گفتن موسی با درخت درکوه طور باشید12.
توضیح حدیث: ظاهراً مراد ناقوس نصاری و فرنگیان است که در بلاد اسلام صدای آنها بلند شود و در بلاد مسلمین معبد نصاری بنا گردد و صدای ناقوس در آنها به گوش رسد، که این سخن بر ضعف اسلام و قوّت و غلبه کفر دلالت دارد و مراد از کبس کابوس سربلندنمودن هر کسی برای ریاست و سلطنت است. در لغت کابوس به معنی صرع نیز آمده است که مقدّمه جنون می باشد که با توجّه به این معنا "کبس کابوس" آن می شود که مردم به تخیلات واهی نفسانی برای فتنه و آشوب سربلند می نمایند. و امّا مراد از تکلَّم جاموس شاید قلدری و بی فهمی باشد که مسلّط به خلق شود و همچنین شهر نصیبین که در روایت مذکور افتاده است بلدی است در میان شام و عراق و مراد از ظهور رایات عثمانیه در "وادی سود" همان پرچم سفیانی می باشد و مراد از سخن گفتن موسی بن عمران در کوه طور با درخت سینا ظاهرشدن حضرت مهدی صاحب الزَّمان است که لسان ناطق الهی می باشد. در نتیجه، این کلام اشاره است به اینکه متکلّم با موسی بن عمران در وادی طور و آن نوری که از شجره سینا تجلّی نمود، همان نور آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین و نور ولایت است.
محمد بن همام به سلسله سند خود از بَزَنطِی، او از امام رضا علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
پیش از وقوع این امر باید سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح خروج نمایند.13
از امیر مومنان علیه السلام است:
ـ روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می کند. آنگاه خطبه می خواند و به مردم فرمان جهاد می دهد و از آنها بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند، چه بر طبق خواسته شان باشد یا بر خلاف آن.14
5. حوادث خروج سفیانی:
سفیانی ـ به شهادت روایات موجود ـ جنبش خود را از خارج دمشق، از منطقه وادی یابس (که بنا بر احتمال برخی مراد همان منطقه حوران یا درعا در مرز اردن ـ سوریه است) در ماه رجب المرجّب می آغازد. برخی از روایات وارده در این باب از نظر گذشت.
نُعیم، با سند خود از امیرالمومنین علی علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود:
ـ سفیانی به آن کسی که با لشکرش داخل کوفه شده، بعد از آنکه آنجا را مانند پوست برّه بر هم مالیده فرمان می دهد رفتن به سمت حجاز را. پس او می رود به جانب مدینه و شمشیر در قریش می گذارد و از آنها و انصار چهارصد نفر را می کشد و شکم پاره می کند و می کشد. برادر و خواهری از قریش به نام های محمّد و فاطمه، که پس از کشتن آن دو را بر در مسجد به دار می آویزد.15
سیّد بن طاووس پس از بیان این روایت به روایت دیگری که همچون سلف خود مروی از امیرالمومنین علی علیه السّلام استناد می کند که حضرت می فرمایند:
ـ سفیانی لشکری را به سوی مدینه بر می انگیزاند، پس آنان تا آنجا که امکان داشته باشند از آل محمَّد علیهم السَّلام را می کشند ـ مردان و زنانی از بنی هاشم را ـ در این حال مهدی و مستنصر از مدینه به مکَّه فرار می کنند. سفیانی به طلب آنها لشکر می فرستد. در حالی که آنها به حرم امن خدا رسیده اند.
سفیانی در بادی امر به تحکیم مواضع خود در داخل می پردازد. دشمن سرسخت او در ابتدا "اَبقَع" و هوادارانش می باشد که از دشمنان سرسخت سفیانی و شیعیان محسوب می شود. برخی بر این احتمال صحّه گذارده اند که ابقع و هوادارانش همان بنی مروان هستند. سفیانی در نهایت بر مروانی غالب می شود و به مدّت سه ماه به کشتار بنی مروان می پردازد؛ آنگاه به سمت اهل مشرق می آید تا اینکه وارد کوفه می شود. سفیانی پس از فارغ شدن از داخل عملیّات برون مرزی خود را تدارک می بیند و نبرد بزرگ قرقیسیا که در مرزهای سوریه، عراق و ترکیه اتّفاق می افتد در ادامه همین تصمیم می باشد. هر چند که در این نبرد خون بیش از یکصد هزار نفر بر زمین می ریزد؛ امّا برای هیچکدام از طرفین درگیر پیروزی در برندارد.
6.عقیده سفیانی:
در روایات ما تصریح شده است که سفیانی مسلمانی منحرف از دین است که کینه ای بس شدید به علی و آل او و دوستدارانش دارد. او با هرچه که نیک است در نبرد می باشد و بارزترین امر نیک محبّت علی و آلش علیهم السّلام است که سفیانی با آن در تضادّ و دشمنی است.
از امام محمّد باقر نقل شده است که فرمودند:
"گویا من سفیانی را می بینم که در سرزمین سرسبز شما کوفه اقامت گزیده، منادی او ندا می دهد: هر کس سر یک تن از پیروان علی را بیاورد جایزه ای معادل هزار درهم می ستاند. در این هنگام همسایه بر همسایه یورش برده و می گوید که همسایه اش از زمره یاران علی است، گردن او را می زند و هزار درهم جایزه می گیرد. آگاه باشید، در آن روز حکومت شما در دست حرامزادگان خواهد بود.16 "
سفیانی برای پیشبرد امر خود و همرزم طلبیدن در قبال مبارزه با مسلمانان تظاهر به مسیحیّت می کند. او در حالیکه صلیب بر گردن آویخته از سرزمین رومیان به جانب اهل مشرق روی می آورد17.
و از همین روست که چون سفیانی به دمشق داخل می گردد منتسبین به پیامبر به استانبول می گریزند تا از شرّ او در امان باشند؛ لیکن سفیانی استرداد آنها را از دولت روم خواستار می گردد که آنها به سبب همین تظاهر سفیانی به مسیحیّت درخواست او را قبول و مسلمانان را به او تحویل می دهند.
بخش دوم:
خسف بیداء
1.سرانجام لشکریان سفیانی:
در روایتی که در نسخه ابن حمّاد (ص 88) آمده است، سفیانی پس از آنکه لشگریانش کوفیان را سخت منکوب کردند به آنها فرمان می دهد تا در جستجوی مهدی (عج) به سوی حجاز حرکت کنند. این لشکر جرّار پلید و دژخیم در حجاز چهارصد مرد از سپاهیان مهدی (عج) را به قتل می رساند و شکم زنان بسیاری را می درد و برادر و خواهری به نام های محمّد و فاطمه، که از عموزادگان نفس زکیّه هستند، به قتل رسانده بر درگاه مسجد مدینه به دار می آویزد. در روایتی آمده که این برادر و خواهر در عراق از چنگ لشکریان سفیانی گریخته بودند؛ لیکن جاسوسی این دو را به دشمن معرّفی می کند. به گزارش حاکم نیشابوری18 ساکنان مدینه با خبردارشدن از یورش قریب الوقوع سپاهیان سفیانی گروه گروه از مدینه خارج می شوند.
در ادامه روایتی که از خذیفه یمانی در صفحات پیشین نقل نمودیم ـ چنانکه دیدید ـ لشگر نخستی که سفیانی به جانب مدینه گسیل داشته پس از مدتی به جانب شام در حرکت می شوند که لشگریان هدایت تمامی آنها را از دم تیغ می گذرانند. سفیانی در پی این شکست، لشگر دومی به مدینه ارسال می دارد که آنها سه روز مدینه را مورد تجاوز و چپاول و غارت قرا ر می دهند. آنگاه آنان مدینه را به جانب مکه ترک می کنند و در بیابان میان مکّه و مدینه به فرمان حضرت باریتعالی جبرئیل با واردکردن ضربتی بر زمین، زمین آنان را در کام خود فرو می کشد.
در روایتی دیگر دارد که در همین مقطع نفس زکیّه در مسجد الحرام کشته می شود و حضرت بقیّه الله (عج) به سوی مکّه حرکت می کند، تا قیام شکوهمند خود را آغاز کند، بانگ جبرئیل امین برای نابودکردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز می شود. چنانکه امام باقر علیه السّلام می فرماید:
"سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می آیند، پس منادی آسمانی بانگ می زند: ای سرزمین بیداء، این جمعیّت را نابود ساز. آنگاه همگی در کام زمین فرو می روند19."
2.فرورفتن لشگری در زمین:
از امیرالمومنین علی علیه السّلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
ـ لشکر سفیانی وقتی که فرود آمد در طلب آنهائی که از مدینه به طرف مکّه بیرون رفتند در بیداء زمین آنها را در خود فرو می برد و ندا می کند. و این است معنای گفته خدا "و اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند" ـ که در این آیه ـ "… گرفته شوند ازمکانی نزدیک" یعنی از زیر پاهای خود و از آن لشگر مردی برای یافتن ناقه خود بیرون می رود و وقتی برمی گردد کسی را نمی یابد و اوست که خبر می دهد که آنان در زمین فرو رفته اند.
از روایات دیگر استفاده می شود که فقط دو نفر از سپاه باقی می ماند20 که یکی به شام می رود و گزارش سپاه را به سفیانی می دهد و دیگری به مکّه می رود و بشارت هلاکت آنها را به حضرت ولی عصر (عج) می دهد21.
ابن عبّاس روایت می کند که:
"چون به سرزمین بیداء می رسند، چوپانی آنها را می بیند و می گوید بدا به حال مردم مکّه از دست این سپاه، که چه خواهند کشید. بر می گردد که به گوسفندهای سربزند؛ چون به سوی آنها می رود کسی را نمی بیند، که آنها همگی در کام زمین فرو رفته اند. با خود می گوید: سبحان الله، چگونه ممکن است در یک لحظه از این بیابان کوچ کرده باشند. به محل اتراق آنها می آید و جامه ای را می بیند که نصفش روی زمین است و نصف دیگرش در زمین فرو رفته است. از آنجا می فهمد که در کام زمین فرو رفته اند پس به سوی صاحب مکّه (حضرت مهدی) می شتابد و به او خبر می دهد که سپاه سفیانی در زمین فرو رفته است. حضرت می فرمایند: الحمدالله این همان نشانه ای است که از آن سخن می گفتند. آنگاه بسوی شام حرکت می کنند22".
بخش سوم:
صیحه آسمانی
امام جعفر صادق علیه السّلام می فرمایند:
ـ قائم (عج) قیام نمی کند جز آنکه منادی آسمانی ندا سر می دهد، آن را همه اهل مشرق و مغرب می شنوند؛ حتّی دختر پرده نشین در سراپرده خود آن را می شنود. و در این مورد چنین نازل شده است: "اگر بخواهیم برای آنها از آسمان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند". اگر آن بانگ آسمانی واقع شود دشمنان خدا در برابر آن به خضوع سرفرود خواهند آورد.23
علاوه بر این ، این نشانه از زمره نشانه هایی است که بر کسی پوشیده نخواهد ماند و همچون روز درخشش دارد. خاستگاه گفتار ما کلام امام باقر علیه السّلام است که می فرمایند:
ـ تا آسمان و زمین آرام است شما نیز آرام بنشینید، که در امر شما هیچ خفا نیست. آگاه باشید، که آن (صیحه آسمانی) نشانه ای از خدای تبارک و تعالی است. ـ آن نشانه ـ از مردم نیست (تا پوشیده شود). آگاه باشید که آن روشنتر از آفتاب است و بر احدی از نیکوکار و ستم پیشه پوشیده نخواهد ماند. آیا صبح را می شناسید؟ آیا در مورد صبح کسی دچار تردید می شود24؟
1.چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید:
امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
ـ مردم شرق و غرب به اختلاف می گرایند اهل قبله (مسلمانان) نیز دچار اختلاف می شوند. مردم از ناامنی به شدّت رنچ می برند و این چنین روزگار سپری می شود تا منادی آسمانی ندا سر دهد. چون بانگ آسمانی را شنیدید بشتابید، بشتابید25.
در روایات ما آمده است دو ندا مردم را به خود جلب می کندکه نشانه ای از قیام مظهر عدل خدا بر بسیط خاک است یکی ندایی از آسمان که جبرائیل آن را سر می دهد و دیگر ندایی از زمین که شیطان صاحب آن ندا می باشد، که گویا این ندای دوم همان خروج سفیانی شیطان صفت است.
2.اخبار قرآن از وقوع صیحه:
پیشوایان پاک ما در مقام تاویل قرآن ـ که فقط زیبنده قامت رسای آنان است ـ برخی از آیات را مربوط به صیحه و گاه ظهور حضرت بقیّه الله الاعظم، حجّه بن الحسن العسکری دانسته اند. برای مثال:
امام زین العابدین علیه السّلام می فرماید:
ـ به خدا سوگند این مطلب در کتاب خدا بسیار صریح بیان شده، آنجا که می فرماید: "آنگاه که منادی ازمکانی نزدیک ندا می دهد گوش فرادار. روزی که آن آوار سهمناک را به حق می شنوند، آن روز، روز بیرون شدن از گور است" در روی زمین احدی باقی نمی ماند مگر آنکه تسلیم و منقاد می شود. آنها که ایمان آورده اند، خداوند آنها را روی ایمان راسخ و عقیده حقّ ثابت پابرجا می دارد و این بانگ نخستین است. ولی کسانی که در دل بیماری دارند در بانگ دوم دچار شکّ و تردید می شوند.26
3.علائمی که پیش از وقوع صیحه تحقّق می یابد:
در اخبار رسیده از ائمّه معصومین اشاره گردیده است که پیش از ظهور یوسف کنعانی، قائم منتظر (عج) نشانه هایی به وقوع می پیوندد که خود دلالت بر قریب الوقوع بودن صیحه می کند. در این باب، رسول گرامی مطلب را به اجمال برگزار کرده می فرمایند که شب دوم از ماه رمضان نشانه ای در آسمان پدید می آید:
ـ دو شب گذشته از ماه رمضان نشانه ای در آسمان ظاهر می شود.27
4.حال مردم به هنگام وقوع صیحه:
وقوع صیحه آن زمان است که اختلاف و تشتّت دامنگیر جوامع شده باشد و تفرقه و جدایی سایه گستر. در آغاز سروشی آسمانی گوش نواز می شود و سپس کف دستی پدید می آید و بعد از این وقایع صیحه آسمانی طنین افکن می گردد.
امیر مومنان علی علیه السّلام در فرازی از یک روایت که در باب احوال آخرالزمان ایراد فرموده اند می فرمایند:
ـ … آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی شود و هرگز نمی توانند در اطراف یک محور گردآیند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ بر می آورد: به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید. سپس کف دستی در آسمان ظاهر می شود و به سوی او اشاره می کند.28
5.بحثی در مورد تاویل آیه ای از قرآن:
در برخی از روایات ما در حتمی الوقوع بودن صیحه به آیه 4 از سوره شعراء استشهاد شده است که خداوند می فرماید:
ـ اگر بخواهیم، از آسمان بر ایشان آیتی فرو فرستیم که در برابر آن به کرنش سرفرود آورند.
فی المثل امیر مومنان، پیشوای متّقیان، علی علیه السّلام می فرماید:
پس از وقوع سه امر، انتظار فرج داشته باشید. پرسیده شد: ای امیر مومنان آن سه چیز چه هستند؟ فرمود: آیا نشنیده اید که خدای تبارک و تعالی در قرآن می فرماید: "اگر بخواهیم، از آسمان برایشان آیتی فرو فرستیم که در برابر آن به کرنش سر فرود آورند". نشانه ای که دختر پرده نشین را وحشت زده از سراپرده بیرون فرستد، خفته را بیدار سازد و بیدار را به وحشت اندازد.29
6.مفاد این صیحه:
صیحه ندایی است که پیام و فرمانی در بردارد.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرماید:
ـ به هنگام خروج قائم (عج) منادی آسمانی از آسمان بانگ می زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران را پایان بخشید و بهترین امت محمّد (ص) را به پیشوایی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید.30
7.زمان وقوع این صیحه:
به شهادت روایات موجود زمان وقوع این صیحه در شب جمعه بعد از نماز صبح، بیست و سوم از ماه مبارک رمضان است، که در لحظات آخر روز بیست و سوم صدای کریه ابلیس بلند می شود و مردم را به پیوستن به لشگریان سفیانی فرا می خواند.
بخش چهارم:
نفس زکیه
ابوجعفر، محمد بن علی علیهم السلام می فرمایند:
ـ اگر هر چیزی که بر شما مشتبه شود پیمان ، پرچم و شمشیر پیامبر (ص) و نفس زکیّه از تبار سالار شهیدان بر شما پوشیده نخواهد بود.31
نفس زکیّه کیست؟
از نظر ریشه یابی لغوی کلمه زکیّه از ریشه "زکی" است که رشدکردن و پاکیزه شدن معنا می دهد32. با توجّه به این معنا نفس زکیّه یعنی نفس که کامل و پاکیزه باشد.
برخی بر این باورند که نفس زکیّه کسی جز ابو عبدالله، محمّد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن ابی طالب نمی باشد، همان که در عصر امام صادق علیه السلام می زیست و در زمان ابوجعفر، منصور دوانیقی خلیفه عباسی سر به شورش برداشت و کشته شد. در مقابل، گروهی بر این عقیده اند که نفس زکیّه لقب جوانی هاشمی از خاندان آل محمّد (ص) است که درمیان قوم و قبیله خود از مقامی بس رفیع برخوردار است. بر مبنای این نظر، نفس زکیّه در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوّره پناهنده می شود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حقّ و رویارویی با سپاه حضرت بقیه الله (روحی فداه) به سوی مدینه گسیل می شوند و او را به شهادت می رسانند. هنگامی که سپاهیان سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر می سازند و خانه هایشان را ویران می کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می کنند نفس زکیّه به مکّه می رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمّد(ص) را بلند می کند. روز بیست و پنجم ذیحجه الحرام او را بدون هیچ گناهی، مظلومانه ذبح می کنند، خداوند دیگر ستمکاران را، که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت الله الحرام خون حرام ریخته اند مهلت نمی دهد پس به فاصله پانزده روز قیام جهانی حضرت بقیّه الله روحی فداه آغاز می شود.
آنان که نفس زکیّه را جوانی هاشمی می دانند که به نزدیک به زمان ظهور بدست سفیانی کشته می شود، برای این شخص خصوصیات زیر را ذکر می کنند:
الف) میان قتل نفس زکیّه و ظهور حضرت ولی عصر پانزده روز بیشتر فاصله نیست.
ب) نفس زکیّه همان شخصی است که میان رکن و مقام کشته می شود.
ج) نام نفس زکیّه که در بین رکن و مقام، آنهم پانزده روز پیش از ظهور کشته می شود؛ محمّد و نام پدرسش حسن است. او از تبار سالار شهیدان است.
د) همانگونه که پیش از این گفتیم نفس زکیّه در مدینه و پسرعمویش در مکّه، حرم امن الهی، کشته می شوند، پسرعمویش و جنازه خواهرش که فاطمه نام دارد بر درب مسجد پیامبر خدا به دار آویخته می شود.
و) قتل نفس زکیّه بعد از وقوع صیحه اتّفاق می افتد که صیحه مسلّماً در نزدیک به زمان ظهور اتّفاق می افتد. از امیرمومنان، علی علیه السّلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
"آیا نمی خواهید شما را از آخرین فرمانروای حکومت بنی فلان آگاه سازم؟ عرض کردیم: آری، ای امیرمومنان! فرمود: کشته شدن نفسی بیگناه در سرزمین حرم بدست گروهی از قریش. سوگند به خدائی که دانه را می شکافد و جانها را می آفریند بعد از این واقعه جز پانزده شب برای آنان حکومتی باقی نمی ماند. پرسیدیم: آیا پیش از این حادثه یا بعد از آن واقعه ای رخ می دهد؟ فرمود: در ماه رمضان صیحه آسمانی که شخص بیدار را به وحشت و ترس می افکند و خوابیده را بیدار می سازد و دختران را از پس پرده بدر می آورد33".
ز) نفس زکیّه به عنوان پیغامبر حضرت مهدی به مکّه می رود تا پیام حضرت را به گوش مکّیان برساند که دربین رکن و مقام به شهادت می رسد.
الف) مطلق بودن سخن رسول خدا در این باب خود دلیلی است که هیچ استبعادی ندارد که قتل نفس زکیّه را خیلی پیشتر از آخرالزمان پیش بینی کرده باشند. رسول خدا می فرمایند:
ـ مهدی (ع) خارج نمی شود تا نفس زکیّه کشته شود. چون نفس زکیّه کشته شود ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می شوند. آنگاه مهدی علیه السّلام ظهور می کند و مردم در اطراف شمع وجودش گردهم می آیند، آنگونه که در شب زفاف در اطراف عروس گردآیند.34
اطلاق این روایت ما را از این سخن که نفس زکیّه در آخرالزمان نزدیک به ظهور پدید می آید می رهاند.
د) روایتی است از قول عبدالله بن الحسن که گروهی از علمای مدینه به نزد علی بن الحسن آمدند و مساله مطالبه حکومت را با وی در میان نهادند. او گفت: محمّد بن عبدالله از من شایسته تر به این امر است. و آنگاه روایتی بلند را متذکر شد؛ سپس احجار الزیت را به من نشان داده گفت: در اینجا نفس زکیّه کشته می شود.35
بخش پنجم:
خروج یمانی
1.نسب یمانی:
امام صادق علیه السلام نسب او را چنین معرفی می کند:
ـ مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند.36
و در حدیث دیگری آمده است:
ـ پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند.
در پاره ای از روایات آمده است که یمانی از یمن و از آبادی ای به نام کرعه خروج می کند.
در کتاب بشاره الاسلام آمده است که:
"آنگاه فرمانروایی از صنعا، به نام حسن و یا حسین قیام می کند و با قیام او فتنه ها از میان می رود. او خجسته و پاک ظاهر می شود و در پرتو او تاریکی از بین می رود و حق پس از پنهان شدنش به وسیله او آشکارا می گردد37".
2.خروج یمانی:
امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
ـ خروج سفیانی و یمنی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است که ترتیب آنها بسان رشته ای از مهره است که پی در پی واقع شده باشد. پریشانی و سختی از هرسو سر بر می دارد. وای بر کسی که با آنها به مخالفت برخیزد. در میان درفش ها درفشی هدایت کننده تر از درفش یمنی یافت نمی شود؛ چراکه درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان هدایت می کند.
آنگاه که یمنی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است و آنگاه که خروج کند به سوی او بشتاب که درفش او درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از آن روا نیست. اگر کسی سرپیچی کند از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که او مردم را به راه حقّ دعوت می کند.38
3. نبرد یمانی:
خروج یمانی از روشنترین علایم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت. ابوعبدالله، جعفر بین محمّد علیه السّلام می فرماید:
ـ زود است که آتشی از یمن خارج شود و مردم را به سوی شام سوق دهد.39
این آتش، شعله های جنگ و لبه های تیز شمشیر اس که مردم را برای نبرد با سفیانی به سوی شام سوق می دهد و در مدخل شام با سپاه خراسانی ملاقات می کند که او نیز برای نبرد با سفیانی برای یاری یمانی بیرون آمده است. آنگاه هر دو سپاه با سپاه سفیانی روبرو می شوند. و این است جنگ حسّاس و سرنوشت ساز تاریخ، که از ششهزار سال پیش کتب آسمانی از آن خبر داده اند40.
روایات می گویند: یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می شود. یمنی با مدد از نیروی خراسانی وارد صحنه کارزار با لشگریان سفیانی می شود. لسان روایات دلالت بر این مطلب دارد که در این نبرد سپاه یمنی پشتیبانی سپاه خراسانی را بر عهده دارد. رسول اکرم (ص) در وصف سپاه خراسانی می فرماید:
ـ پرچم هدایت از کوفه خارج می شود، آن سپاه را دنبال می کنند و همه آنها را نابود می سازند و حتّی گزارشگری را از آنها باقی نمی گذارند و آنچه در دست آنهاست، غنیمت می گیرند و اسیر می سازند.41
منظور از پرچم هدایت ـ با توجّه به قرائن موجود در دیگر فرازهای روایت ـ پرچم جناب سید خراسانی است و منظور از سپاه، سپاه سفیانی است که سپاه جناب سید خراسانی آن را تعقیب می کند و نابود می سازد.
بخش ششم:
خروج سید حسنی
در برخی از منابع شیعی سید حسنی را همان سیّد خراسانی دانسته اند، در مقابل سید هاشمی که حسینی می باشد. هر چند که در این باب نظر قاطعی مبنی بر حسنی بودن سید خراسانی نمی توان داد؛ چرا که روایات حسنی همان نفس زکیّه است. البته سید خراسانی در لسان روایات ـ به صراحت ـ از علائم محتوم قریب به زمان ظهور شناخته نشده است؛ اما روایات در این باب که از حجم متنابهی برخوردار است می رساند که او قریب به زمان ظهور پدید می آید و یکی از سه سپاهی است که اگر مردم بدان نپیوندند از بین خواهند رفت.
همچنانکه پیش از این بیان داشتیم سه رایتی که در آستانه ظهور برافراشته می شوند رایت سفیانی، یمانی و خراسانی است که هدایت گرترین آنها رایت یمانی می باشد.
1.پرچم های سیاه خراسان:
قسمت معظم روایات مربوط به زمان ظهور اختصاص به پرچم های سیاه (رایات سود) برخاسته از خراسان دارد. در لسان روایات پرچم های سیاهی که مقارن ظهور برافراشته می شود را منسوب به خراسان می داند و مردانی که به زیر پرچم ها حرکت خود را آغاز می کنند دلهایی از آهن محکم تر دارند. همچنین آمده است که باید به سوی آنها شتافت و اگر شده خود را بر روی برف کشید و با آنها بیعت نمود.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرماید:
ـ پرجم های سیاهی از سوی مشرق به اهتراز درآید که دلهایشان چون پاره های آهن است. هر کس آن را بشنود به سویش بشتابد ـ ولو به سینه خیزرفتن بر روی برف ـ و با آن بیعت نماید.42
حتی در برخی روایات اشاره شده است که حضرت مهدی (عج) در این سپاه شرف حضور دارند، که در برهه ایی از زمان فرماندهی آن را بر عهده دارند.
رسول خدا در این باره می فرمایند:
ـ هنگامی که ببینید پرچم های سیاه از طرف خراسان به حرکت درآمده به سویش بشتابید؛ ولو با سینه خیز رفتن روی برفها، که خلیفه خدا حضرت مهدی در میان آن است.43
البته، شاید مراد روایت که حضرت مهدی روحی فداه در میان آنهاست این باشد که سپاه مورد تایید حضرتش می باشد و یا نمایند ه ای از جانب حضرت در آن لشگر وجود دارد.
رسول اکرم (ص) می فرماید:
ـ پرچمهای سیاهی در خاور زمین به نفع عباسیان به اهتزاز درمی آید، تا هر وقت خدا بخواهد دوام پیدا کند؛ آنگاه پرچم های سیاه کوچکی از خاور زمین به اهتزاز درمی آید که با مردی از اولاد ابوسفیان می جنگند و زمینه فرمان برداری از مهدی (عج) را فراهم می کنند.44
2. سید خراسانی:
در روایات سید خراسانی مردی است که از ری خروج می کند، نامش شعیب بن صالح است و اصالتاً از قبیله بنی تمیم است.
رسول خدا فرمودند:
ـ مردی گندمگون چهار شانه و کوسه به نام شعیب بن صالح با چهار هزار نفر از ری در حالیکه لباسشان سپید و پرچم هایشان سیاه است خروج می کند. او در مقدّمه الجیش ظهور حضرت مهدی است هر کسی در برابرش ایستادگی کند کشته می شود.45
مولی امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
ـ پرچم های سیاهی برای نبرد با سفیانی به حرکت در می آید که در میان آنها جوانی از بنی هاشم هست که صورتش چون قرص قمر است و در دست چپش خالی هست . در پیشاپیش این سپاه شعیب بن صالح تمیمی است.46
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
ـ پرچم هایی از مشرق برمی خیزد که مردی از تمیم به نام شعیب بن صالح، آنها را رهبری می کند. آنچه از اسیران کوفه در دستشان باشد می گیرد و طعمه شمشیر می سازد.47
در وصف شعیب بن صالح پیامبر خدا محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله گوید:
ـ جوانی است نورس، با محاسنی اندک، گندمگون؛ اگر با کوهها درگیر شود از بن بر می کند تا وارد سرزمین ایلیا 48 (قدس) شود. او پرچمدار حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود.
در حدیث سابق الذکر پیامبر خدا فرمودند که هدف نهایی سپاه خراسانی ورود به ارض مقدس و پاکسازی آن از لوث دشمنان است. اما این هدف خراسانی را از دیگر اهداف غافل نمی کند. او پیش از ورود به ارض مقدّس با لشگریانش بر کنار دجله فرود می آید:
ـ پرچم های سیاهی از خراسان برآمده در کنار دجله فرود می آید.
و یا این روایت حضرت رسول اکرم (ص) که در پیرامون سید خراسانی آمده است:
"سپاه سفیانی بغداد را ویران می سازند و به سوی کوفه حرکت می کنند. حوالی کوفه را به آتش می کشند و راهی شام می شوند و اُسرا و غنایم جنگی را با خود می برند. آنگاه پرچمی که پرچم هدایت است (پرچم خراسانی) از کوفه حرکت می کند و سپاه سفیانی را تار و مار می سازد و یک تن گزارشگر هم از آنها باقی نمی گذارد و آنچه اسیر و غنیمت در دستشان هست به آنها باز می ستاند49".
امیر مومنان علیه السّلام از فراهم شدن زمینه و استقبال شایان جهانیان از این حرکت مقّدس سخن می گوید که اخبار آن بلافاصله در سراسر جهان منتشر می شود و نسیم روحبخش آن در اقطار جهان به مشام توده ها می رسد و اخبار نوید بخش آن فضای جهان را عطرآگین می کند:
"ترس و وحشت مسیر یک ماه را پر می کند تا هنگامی که وارد کوفه می شوند و خون نیاکان خود را مطالبه می کنند. در آن هنگام که مشغول کشت و کشتار ظالمانه خود هستند دو لشکر آزادیبخش یمانی و خراسانی همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر وارد می شوند که گرد راه بر سر و صورتشان نشسته و اسلحه چندانی بر تنشان دیده نمی شود؛ ولی با اراده های آهنین و تیرهای فولادین یکی از آنها در حالی که قطرات اشک در دیدگانش حلقه زده با پای خود بر زمین می زند و می گوید: دیگر نشستن فایده ای ندارد، ما به سوی پروردگار خود باز می گردیم. اینان همان ابدال هستند که خداوند در قرآن کریم آنها را ستوده، می فرماید: "خداوند تائبین را دوست می دارد و پاکان را دوست می دارد50"، نظیر آنها فقط در آل محمّد (ص) یافت می شود. آنگاه به سوی نخیله (نجف اشرف) حرکت می کنند و پرچم های هدایت را با خود حمل می کنند. آن روز صیحه آسمانی بلند می شود و ندای موعود رمضان شنیده می شود و مردم در فاروق گرد می آیند و در سراسر جهان سه میلیون نفر کشته می شوند و آیه شریفه "پیوسته ادعایشان این بود تا به صورت دروشدگان خموش در آوردیم51" تحقق می یابد52".
امیر مومنان علی علیه السلام در عزیمت سپاهیان سفیانی به کوفه و دیگر رخدادهای مربوط به آن چنین می فرمایند:
"هنگامی که سپاه سفیانی به سوی کوفه عزیمت می کند سفیانی گروهی را به جستجوی اهل خراسان می فرستد که برای یاری حضرت مهدی (عج) خروج کرده اند، سپاه سفیانی با سپاه سید هاشمی (سید خراسانی) در دروازه اصطخر روبرو می شود که مردی به نام شعیب بن صالح پرچمدار خراسانی هاست و پرچم های سیاهی در دست دارند. نبرد سختی در میانشان پدید می آید که سرانجام صاحبان پرچم های سیاه پیروز می شوند و سپاه سفیانی مجبور به فرار و هزیمت می شوند. در آن هنگام مردم به دیدار حضرت مهدی (عج) مشتاق تر می شوند و به جستجوی او می پردازند. حضرت مهدی در آن هنگام در مکّه ظهور می کند و پرچم رسول اکرم (ص) را در دست می گیرد و آن هنگامی است که مردم بکلی از ظهور او نومید شده اند و حوادث فراوانی بر آنها رخ نموده است. چون حضرت بقیه الله (عج) ظهور کند دو رکعت نماز می گزارد و می فرماید:
هان ای مردم! بلاها بر امت محمّد (ص) فرود آمد، به اهلبیت ما به خصوص، بلاهای فراوان نازل شد، ما مظلوم شدیم بر ما ستم فراوان … تا پایان خطبه معروفش53".
کتابنامه تحقیق
1. بحارالانوار: علامه مجلسی/ متوفای 1111 – موسسه الوفاء، بیروت- 111 جلد- وزیری.
2. کتاب الغیبه: محمد بن ابراهیم نعمانی/ متوفای 360- مکتبه الصدوق، تهران- وزیری- 335 ص.
3. کتاب الغیبه: شیخ الطائفه طوسی/ متوفای 460- مکتبه نینوی الحدیثه، تهران- وزیری- 292ص.
4. کمال الدین و تمام النعمه: شیخ صدوق/ متوفای 381 – کتابخانه صدوق: تهران- دو جزء در یک مجلد: وزیری- 686 ص.
5. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری/ متوفای 405 – دارالفکر، بیروت- 4 جلد: رحلی- 2888 ص.
6. الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر: سید بن طاوس/ متوفای664 – موسسه اعلمی، بیروت-رقعی- 224 ص.
7. اعلام الوری باعلام الهدی: ابوعلی ابوالفضل بن حسن طبرسی/ متوفای 548 – دارالمعرفه، بیروت- وزیری- 460 ص.
8. اثبات الهداه: محدث بزرگ، محمد بن حسن حر عاملی(ره) / متوفای1104- چاپخانه علمیه قم-در سه جلد- وزیری- 2192 ص.
9. الحاوی للفتاوی: جلال الدین سیوطی/ متوفای 911 – دارالکتب العلمیه، بیروت- دو جلد وزیری-755 ص.
10. منتخب الاثر فیالامام الثانی عشر: لطف الله صافی گلپایگانی/ معاصر- کتابفروشی صدر، تهران- وزیری- 525 ص.
11. بشاره الاسلام: کاظمی/ متوفای 1336 – مکتبه نینوی حدیثه، تهران- دو جزء در یک مجلد- وزیری- 292 ص.
12. مشارق انوار الیقین فی اسرار امیر المومنین: حافظ رجب برسی/ متوفای 813 – مکتبه ثفاقه اهل البیت، تهران-وزیری- 253 ص.
1 – بحار الانوار: علامه مجلسی، ج 52: ص206 ] و[الارشا د: شیخ مفید، ص336.
2-قرآن کریم:انعام،6:2.
3 -کتاب الغیبه: نعمانی، ص300 ]و[ بحارالانوار: علامه مجلسی،ج52: ص 204و249.
4 – کمال الدین : شیخ صدوق، ج 2: ص 651/ باب 57: حدیث 9 و اعلام الوری: طبرسی، ص 428 و اثبات الهداه. حرّ عاملی، ج 3: ص 721/ ح 26 و بحارالانوار: مجلسی، ج 52: ص 205/ ح 36.
5 – عصر ظهور: علی کورانی / مترجم: عباس جلالی، ص 116.
6 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 164]و[ الملاحم وفتن: سید بن طاوس، ص 123]و[ الزام الناصب: حائری، ص 201.
7 – جامع البیان: طبری، ج22: ص72 / بحارانوار: مجلسی،ج52 : ص186 / منتخب الاثر: صافی، ص456 .
8 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 302 / بحار الانوار: مجلسی، ج 52 : ص 250 / ح136 .
9 – کتاب الغیبه: شیخ طوسی ، ص ص 168 و 278 ]و[ بحارالانوار: مجلسی، ج 52: ص 208 ]و[ بشاره الاسلام: کاظمی، ص 177 ]و[ منتخب الاثر: صافی، 452.
10 – بحارالانوار: علامه مجلسی، ج 52: ص 273.
11 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 149 ]و[ بحارالانوار: مجلسی، ج 52: ص 298 ]و[ بشاره الاسلام: کاظمی، ص 101 ]و[ الزام الناصب: حائری، ص 178.
– 12 – مشارق انوارالیقین: حافظ رجب برسی، ص ص 166-170 ]و[ کفایه الموحّدین: طبرسی، ج 2 ]و[ العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان ]و[ الایقاظ من الهجعه ، ص 357.
13 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص253/ اثبات الهداه:حر عاملی، ج3: ص 735 / بحارالانوار: علامه مجلسی، ج52 : ص 233 .
14 – الزام الناصب: حائری، ص 198.
15 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص 56.
16 – بحار الانوار : علامه مجلسی، ج 52: ص 215 (به نقل از کتاب الغیبه شیخ طوسی).
17 – کتاب الغیبه: شیخ طوسی ، ص 278 (مرحوم شیخ به گونه مرسل این حدیث را از بشربن غالب نقل می کند) ]و[ بحارالانوار: علامه مجلسی، ج 52: ص 377 ]و[ منتخب الاثر: صافی، 455.
18- المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری، ج 4: ص 442 .
19 – الارشاد: شیخ مفید، ص 338 / بحارالانوار: مجلسی، ج52 : ص238 .
20 – که نام این دو نفر در روایات بشیر و نذیر آمده است، که به احتمال زیاد نامی است کنایی؛ زیرا این خبر برای سپاهیان حضرت مهدی (عج) مسرّت بخش و برای سفیانی نومیدکننده است.
همچنین در روایات آمده است که این دو از قبیله جهینه هستند.
مصادر: ینابیع المودّه : قُندوزی، ج 3: ص 66 ]و[ بشاره الاسلام: کاظمی، ص 192 ]و[ الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج 2: ص 144 ]و[ الامام المهدی: دخیّل، ص 192 ]و[ الزام الناصب: حائری، ص 190 ]و[ منتخب الاثر: صافی، 456.
21 – روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص): کامل سلیمان / ترجمه: علی اکبر مهدی پور، ج 2: ص 1110.
22 – الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج 2: ص 144 ]و[ بشاره الاسلام : کاظمی ، ص 184.
23 – کتاب الغیبه: شیخ طوسی، ص121 / کتاب الغیبه: نعمانی،ص134 / بحارالانوار: مجلسی،ج52 : ص285 .
24 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 106 .
25 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 139 / بحارالانوار: مجلسی،ج52 : ص 235 .
26 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص138.
27 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص 35 .
28 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص 48 / بشاره الاسلام: کاظمی، ص 79 .
29 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 251 / بحار الانوار: مجلسی، ج 52: ص 229 و 285 .
30 – اثبات الهداه:حر عاملی، ج 729 / بحارالانوار: مجلسی، ج 52 : ص 206 / منتخب الاثر: صافی، ص457 .
31 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 149 / بحارالانوار: مجلسی،ج 52: ص223 .
32 – لسان العرب: ابن منظور، مادّه "زکی".
33 – بحارالانوار: علاّمه مجلسی، ج 52: ص 234.
34 – الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج2: ص 135.
35 – مقاتل الطالبین : ابوالفرج اصفهانی ، ص 184
36 – بشاره الاسلام: کاظمی، ص 175 .
37 – بشاره الاسلام: کاظمی، ص 187 (به نقل از عصر ظهور: کورانی، ص 159).
38 – کتاب الغیبه: نعمانی، ص 135 / بحارالانوار: مجلسی، ج52 : ص 210 و 232 / منتخب الاثر: صافی، ص 456 .
39 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص71.
40 – روزگار رهایی: کامل سلیمان/ترجمه: مهدی پور: ج 2: ص 1023.
41 – بحارالانوار: مجلسی، ج52: ص 186 .
42 – اثبات الهداه: حر عاملی، ج3 : ص596 / بحارالانوار: مجلسی،ج52 : ص 84 .
– اثبات الهداه: حر عاملی،ج3 : ص 595 / بحارالانوار: مجلسی، ج 51 : ص 82 . 43
44 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص 55 .
45 – الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص53 .
46 – الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج2 : ص69 .
47 – الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج2: ص160 .
48 – "ایل" در لغت عبرانی یعنی خدا و ایلیا یعنی حرم امن الهی که بر قدس اطلاق می گردد.
49 – الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج2: ص 139.
50 – قرآن کریم: سوره بقره، 2: 222.
51 – قرآن کریم: سوره انبیاء، 21: 15.
52 – بحارالانوار: علامه مجلسی، ج52: ص 274.
53 – الملاحم والفتن: سید بن طاووس، ص 51 ]و[ الحاوی للفتاوی: سیوطی، ج2: ص 141.
—————
————————————————————
—————
————————————————————