معنا و مفهوم ذکر
ذکر به معنای: " یاد کردن" و " به خاطر آوردن "است و در عین حال چون معتقدان به شریعت ذکر را به کار ببرند مراد و مقصود آنان همان یاد خداوند بزرگ است و همچنین قرآن ودیگرکتب آسمانی را بدین اعتبار ذکر گویند که یادآور خداوند بزرگ بوده و نیز به یاد دادن مواعظ و علوم آخرت مبادرت ورزیده است.
درآیات قرآنی گاهی با کلمه تعلم مواجه می شویم و گاهی نیز با کلمه تذکر.
تذکر یعنی یاد آوردن وتعلم یعنی یادگرفتن است. با استفاده ازمفهوم ظاهری و معنای ساده آن به دست می آید که, تعلم در جایی بکار می رود که فرد نسبت به موضوعی هیچگونه اطلاع و آگاهی قبلی نداشته و با ذهنی خالی از موضوع معین درصدد یادگیری آن موضوع برمی آید, ولی تذکر در جایی بکار میرود که فرد موضوعی را دقیقا" می دانسته و نسبت به آن آگاهی داشته است ولی به علت یا عللی آن موضوع راازخاطر برده و به دست فراموشی سپرده است و اینک سعی دارد آنرا مجددا" به خاطر بیاورد. پس در تعلم دو گام وجود دارد یکی جهل ودیگری علم ولی در تذکر سه گام قرار دارد,اول" علم" دوم " نسیان وفراموشی" سوم " تجدید خاطره علم وآگاهی اولیه و به خاطر آوردن آنچه که در ضمیر انسانی محفوظ بوده است.
شناخت خداوند و پرستش وی عهد و میثاقی بوده که در طول زمان به دست فراموشی سپرده
شده وخداوند بزرگ با ارسال یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر یکی پس از دیگری ,از آدم
تا خاتم,فلسفه ای جز این را منظور نداشته که توسط این مردان الهی انسانها متذکر آن حقیقت
و میثاق فراموش شده باشند و مجددا" آن عهد و پیمان را به خاطر آدمیان بیاورند و به دنبال آن
همگان در آن خط که نهایتش پس از ذکر خدا منتهی می شود رهبرو رهنمون باشند تا بشر به کمال مطلوب و معهود, و نهایت سعادتش در دنیا و آخرت نایل آید.
اینک برای این مطلب به سراغ قران که بزرگترین مرجع فکری و تربیتی بشر می باشد می رویم تا این مطلب را از ایات قرانی استنتاج کرده , به نتیجه ئ مطلوب خو یش نایل آئیم .
قران در ایات زیادی از عهد و میثاق و پیمانی که با بشر بسته است یاد میکند و همواره از نوع
بشر گله می کند که چرا پا بند میثاق و عهد و پیمان خویش نبوده است مواردی که به این حقیقت اشاره می کند .
آیاتی است که به عهد الست یا میثاق الست مشهور گشته است:
و اذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهد هم علی
اناانفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامت
کنا عن هذا غافلین او تقلوا انما اشرک آباو من قبل و کناذریته من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون. سوره اعراف / 172-173
و (ای رسول ما )یاد آر (و خلق را متذکر ساز) هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و آنها را بر خود گواه ساخت , که آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همه گفتند بلی, ما به خدایی تو گواهی می دهیم ,که دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم,یا آنکه نگوییدکه چون منحصرا" پدران ما به دین شرک بودند .ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم , پس پیروی پدران خود کردیم,آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رساند.
بر طبق این آیه حقیقت فراموش گشته که رسولان الهی موظف به تذکر دادن آن میباشندگواهی دادن بر خدایی خداست,که او پروردگار همه عالمیان است,فلسفه' بعثت انبیاوارسال رسل دقیقا" قسمتی این است که مردم را به آن حقیقت مطلق مرتبط ساخته و آن عهد ومیثاق را به یادشان بیاورد ولذاست که می بینیم خداوند بزرگ در قرآن کریم مهمترین وظیفه' رسول اکرم را و شاید هم وظیفه' انحصاری وی را تذکر دادن میداند:
فذکرانما انت مذکر. سوره غاشیه / 21
پس تو ذکر کن و بیادشان بیاور (یاد آوری کن)به درستی که آنچه بر توست ذکرکن
ویاد آوری نمودن می باشد.
اهمیت ذکر
اهمیت یاد خدا علاوه بر اینکه از طریق تکرار بیش از حد در قرآن مشخص می شود,در آیاتی اشاره مستقیم به کثرت ذکر و ذکر کثیر و نیز شدت ذکر میکند و خداوند از بندگان خودمی_
خواهد که وی را بسیار یاد کنند ,ما ذیلا" چند نمونه از این آیات را متذکر می شویم.
یا ایها الذین آمنوا اذکروالله ذکرا" کثیرا" سوره احزاب / 41
ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید ذکر حق و یاد خدا (به دل وبه زبان )بسیار کنید.
یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکرو الله کثیرا"لعلکم تفلحون
ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه با فوجی از دشمن رویاروی شدید پایداری و مقاومت کنیدو ثابت واستوار باشید وخداوند را پیوسته یاد آرید باشد که فاتح گردید. انفعال / 46
مراتب و انواع ذکر
صاحبان ذوق و حکمت برای ذکر,مراتب وانواعی آورده اند که هریک در جای خود قابل نظر وتامل می باشد,امااختصار آن چنین است,بعضی ذکر لفظی ولسانی را اولین مرتبه دانسته و پس ازآن ذکر معنوی رادر دومین مرتبه معرفی کرده وآخرین مرحله و مرتبه آن را ذکرقلبی قلمداد نموده اند,حال آنکه هیچگاه ذکر لفظی و لسانی مقدم بر سایراذکار نیست,چرا که محل اصلی واساسی ذکر,قلب آدمی است,تا قلب آدمی متذکر نشود و رابطه بامقام ربوبی حاصل نکند چگونه می توان لسان را متحرک ساخت که یاد حق کند؟
در روایات تقسیم بندی دیگری نیز برای ذکر آورده اند که آن رابه هفت دسته تقسیم بندی کرده اند وآن هفت مقام عبارتنداز:
1-ذکراللسان,حمدوثنا 2-ذکرالنفس,جهدوعنا 3-ذکرالروح,خوف و رجا 4-ذکر القلب,صدق وصفا 5-ذکر العقل,تعظیم وحیا 6- ذکر المعرفه,تسلیم ورضا 7-ذکر السر,رویه ولقا.
البته در تقسیم بندی فوق نیز اشکالاتی وارد است که خواننده ما بخودی خود متوجه آن میباشد وضرورتی برای توضیح آن احساس نمی شود.
اما تقسیم بندی دیگر که عامتر وکلی ترمی باشد به ذکر جلی و ذکر خفی,که این تقسیم بندی مشهور بین عام و خاص است وقرآن نیز هر دوذکر رادرآیتی بیان کرده وبه آن امرفرموده است.
واذکر ربک فی نفسک تضرعا"و خفیه و دون الجهر من القول بالغدو والصال و لاتکن من الغافلین.ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون. سوره اعراف/205-206
ای محمد خدای خویش را در دل خویش به زاری وبیم و به آوازی فروتراز بانگ,در بامدادها وشبانگاه یاد کن و از غافلان مباش,آنانکه به نزدیک خداوند تو هستند از بندگی وپرستش اوسر نمی پیچند و گردن نمی کشندو او را به پاکی می ستایند و وی راسجده می کنند.
خواجه عبدالله انصاریدر ذیل آیه شریفه در تفسیر نفیس عرفانی خود می نویسد:
" یاد کنندگان خدا سه دسته اند:یکی به زبان یادکنددر حالی که دل از آن بی خبر,یکی به زبان ودل هر دو یاد کند اماکارش برخطر,یکی به زبان خاموش ,ودل در اومستغرق. "
آن چنانکه در آیه شریفه ملاحظه می فرماییدامر ذکررااول به نفس یا قلب نسبت می دهد.یعنی ذکر باید درونی باشدوآنگاه به ذکر آهسته قولی امر می فرمایدکه این نوع ذکر,پی آمد ذکر اولی است,تا ذکر اول که ذکر قلبی یا نفسی است نباشد ذکر دوم صورت نمی گیردوجالب اینجاست که قرآن کریم ذکر رااز صبحگاه تا شامگاه امر فرموده است.
اثریاد خدا
در خصوص اینکه اگر انسان به یاد خدا باشدچه فایده واثری خواهد داشت و نتایج ظاهری وباطنی آن چیست بحث فراوان است,قرآن در بسیاری از آیات در این مورد به بیان نتایج وآثار ذکر خداوندی می پردازد,ذیلا" موردی ازتاثیرات ذکر خداکه مورد نظر قرآن است می آوریم الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله تطمئن القلوب. سوره رعد/ 28
آنانکه ایمان آورده اند آرام گیرد دلهایشان به یاد خدا ,همانا به یاد خدا دلها آرام می گیرد.
در اینجا در نگاه اول به آیه ,دو نکته به نظر میرسد یکی اینکه هرکسکه به خدا ایمان آورد همین ایمان به خدا وذکر الله بر ایشان موجب اطمینان قلب مبی باشد ودیگر اینکه با در نظر داشتن تاکیدآیه بر روی ذکر الله این مطلب نیز بدست می آیدکه تنهاچیزی که موجب اطمینان واقعی قلب می شود همین توجه به یاد خدا و یاد اوست.
چگونه بیاد خدا باشیم
اگر انسان در فساد فرو نرفته و پیرامن قلبش محل طواف شیطان نباشدوقساوت ومرض قلب نداشته باشد,کافی است که چشم بصیرت خویش رابگشاید تا حقایقی که نشانه های خداوند بزرگ می باشد را به خوبی ببیند و از آن دریچه,مدام در ارتباط با خداوند باشد.در عالم هستی هر چه هست ,از ذرات کوچک اتم گرفته تا هر چه که در بالاست همگی گویای وجود حق تعالی می باشند,دقت در آفرینش و نظم مو جودات می تواندانسان را بیاد خدا بیاندازد,چرا که همه عالم جلوه ای از جمال وی بوده و نظم ودقت و سختی وبزرگی آفرینش جلوه ای از جلال آن حضرت است,اگر بدنبال یافتن خدا می گردید کافی است کمی توجه داشته باشید,آنگاه خواهید دید که سراسر گیتی یکجابه شما راه را نشان خواهدداد ,جالب این است که قرآن تمامی هستی رابا همه مظاهر و جلوه ها ی گوناگونش ,آیه می خواند,و آیه به معنای نشان است بدین معنا که خداوند بزرگ هر موجودی را که آفرید نشانی از بزرگی خود را در آن پدید آورد,لذا به هر چه بنگری نشان خدا هستو راه اوست , کافی است که از ناحیه انسان همتی مبنی بر شناخت و دریافت خدا حاصل شود آنگاه هستی با تمام سیل خروشانش یکجا بر فرد هجوم می آوردتا بوی حضور و قدرت خدا را به نمایشدر آورد,اما این همه ,تشنه می طلبد,تشنه ای که جویای حق و حقیقت باشد آنچنانکه بزرگان وعارفان گفته اند:
تشنگان گر آب جویند از جهان آب هم جوید به عالم تشنگان
آب کم جو تشنگی آور بدست تا که آبت جوشد از بالاوپست
آری اگر تشنه ای باشد که آب بخواهد ,آب نیز تشنه را می جویدو نه تنها جویای تشنه است بلکه مشتاق وی نیز می باشد ,اگر تشنه ای باشدکه جویای حق باشدسراسر هستی یکپارچه حکم آب را داردکه آدمی راسیراب نماید.
خداوند در آیتی از کتاب جاویدش می فرماید :
" والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا " سوره عنکبوت / 29
خداوند خود راهنمای کسانی است که در جستجویش هستند,از هر راهی که بروید ختم به اوست هیچ راهی را نیست که خداوند در آخر آن نباشد,برای همین هم هست که راههای یافتن خدا یکی و دو تا نیست بلکه از هر مخلوق,موضوع و موجودی می توان راهی به دوست باز کرد.
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم ترا کی بوده ای نهفته که یدا کنم ترا
غائب نگشته ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
" فلینظر الانسان مم خلق " سوره طارق / 5
پس چرا انسان نمی نگردکه از چه چیزی آفریده شده است.
" لقد خلقنا الانسان فی کبد" سوره بلد / 4
تحقیقا" انسان را در سختی آفریدیم.
" لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم " سوره تین / 4
تحقیقا" انسان را در نیکوترین قوام آفرینش دادیم.
ایجاد زمینه تذکر
قرآن کریم برای اینکه در وجود انسانهازمینه ذکر پیدا شود ومتذکر انسانها باشدمطالبی را بیان می کند واظهار می دارد که این سلسله مطالب ممکن است که شما را به تذکر برساند در صورتیکه نسیان و غفلتی نا خودآگاه صورت گرفته باشدوحالتی از جحد و انکار در آن مشاهده
نشود.اینک آیات قرآنی که این مطلب را بیان می کند ذیلا" می آوریم.
یا بنی ادم قدانزلنا علیکم لباسا" یواری سوآتکم و ریشا" ولباس التقوی ذلک خیرذلک من آیات الله لعلکم یذکرون. سوره اعراف /26
ای فرزند آدم,ما بر شما پوشیدنی وجامه و متاع مناسب هر گروه فرستادیم,لیکن جامه پرهیز-
کاری بهترین لباس است و این از نشانه های نیک واز شگفتیهای لطیف خداوند است تا شاید متذ کر شوید.
ولقد اتینا موسی الکتاب من بعد ما اهلکنا القرون الاولی بصائر للناس و هدی" ورحمه"لعلهم یتذکرون. سوره قصص / 43
ما پس از آنکه مردمان پیشین را هلاک کردیم,موسی را کتاب تورات دادیم که در آن حکمها وپیغامهای روشن برای مردم و راه نمونی و بخشایش است,تا مگر آنان متذکر شوند.
دعوت به تذکر
دعوت به تذکر یکی دیگر از مباحثی است که در قرآن به آن توجه فراوانی شده است,آیات زیادی در آن وجود داردکه آدمیان را بیاد خدا دعوت می کند نمونه ای را در زیر می آوریم:
ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الامن بعداذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه افلا تذکرون. سوره یونس / 3
پروردگار شما خدایی است که آسمانهاوزمین را در شش روز آفرید آنگاه بر عرش مستولی
شد,او کار را پیش می برد و می اندازد,هیچ شفیعی بی اذن او نیست,اوست خداوند شما پس او رابپرستید,آیا متذکر نمی شوید؟
مثل الفرقین کالا عمی والاصم والبصیر والسمیع هل یستویان مثلا" افلاتذکرون. سوره هود / 24
مثل این دو گروه (مومنان و کافران) سان نابینا و شنوا است,آیا اینان در صفت برابرند,آیادر نمی یابیدکه چنین نیست.
خداوند حضرت موسی را متذکر می شود.
وحی آمد سوی موسی از خدا بنده ما را زما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی
تا توانی پا منه اندر فراق ابغض الاشیا عندی الطلاق
هر کسی را سیرتی بنهاده ام هر کسی را اصطلاحی داده ام
در حق او مدح و درحق تو ذم درحق او شهد و درحق تو سم
ما بری از پاک و ناپاکی همه از گرانجانی و چالاکی همه
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم