فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 1
تاثیر دوستان ناباب دربزهکاری: 2
انحرافات و کجروی های اجتماعی: 5
1. عدم پای بندی خانواده ها به آموزه های دینی: 12
2. آشفتگی کانون خانواده: 12
3.طرد اجتماعی: 14
4.نوع شغل: 14
5. بی کاری و عدم اشتغال: 15
6. فقر و مشکلات معیشتی: 16
7. دوستان ناباب: 17
8. محیط: 20
9. فقر فرهنگی و تربیت نادرست: 20
10. رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی: 22
نتیجه گیری 23
پیشنهادات: 25
مقدمه
از نیازهای مهم دوران نوجوانی و جوانی نیاز به گروه همسن و نیاز به مصاحبت با آنها است. براساس هرم نیازهای مازلو یکی از مهمترین نیازهای روانی انسان که بعد اجتماعی قوی نیز در بردارد نیاز به تعلق و گروه همسن است. مازلو در توصیف انسان کامل معتقد است که انسان کامل، انسانی است که همه نیازها ی مربوط به سطوح پائین تر هرم در او تامین شده و نهایتاً به نیاز "خود شکوفائی " نائل شده باشد. لذا انسان کامل از نظر مازلو انسان خود شکوفا است. نکته قابل توجه آن است که انسان به مرز خود شکوفایی نمی رسد مگر آنکه نیازهای دیگر خود را پشت سر گذاشته باشد. از جمله این نیازها، نیاز به تعلق و نیاز به مصاحبت با گروه همسن است. به عبارت دیگر به هر میزان که انسان نتواند از نظر اجتماعی با همنوعان خود و به ویژه با گروه همسن خود ارتباط صحیح برقرار کند به همان نسبت از مرز کمال و کامل شدن و نیل به رشد اجتماعی به دور می ماند.
از وظایف اساسی والدین به ویژه در شرایط حاضر آن است که به این نیاز جوانان و نوجوانان توجه لازم بنمایند. دوستیابی و حفظ دوستی یک هنر است. هر کس در هر مقام و موقعیتی که باشد به این هنر نیازمند است. پزشک، مهندس، حسابدار، معمار، سرمایه دار، بازرگان، مغازه دار، معلم، استاد دانشگاه، دانش آموز و دانشجو همانقدر به این هنر نیازمند است که مدیران اجرائی، صاحبان شرکتها و کارخانجات.
جالب توجه است که به گفته دیل کارنگی (همو، آئین دوست یابی) حتی در کارها و حرفه هایی که صرفاً علمی است نظیر مهندسی، سهم اطلاعات فنی در پیشرفت و موفقیت صاحبان آن حرفه ها تنها پانزده درصد بوده در حالی که هشتاد و پنج درصد عامل پیشرفت و موفقیت آنها مربوط می شود به شخصیت ، جذابیت و هنر آنان در ایجاد شوق در دیگران. این بدان معنا است که بهترین مشاغل و عالیترین مناصب از آن کسانی می شود که علاوه بر دانش تخصصی قادر به نفوذ کردن در همکاران خود باشد. چنین افرادی در زندگی همواره موفق و سعادتمند می باشند.
اینکه دوستی و دوستیابی یک هنر است در واقع چکیده این گفتار علو ی است که:
"اعجز النّاس من عجز عن اکتساب الاخوان، واعجز منه من ضیّع من ظفر به منهم". (سید رضی، نهج البلاغه، حکمت11)
عاجزترین مردم کسی است که از پیدا کردن یک دوست خوب عاجز باشد و عاجزتر از او کسی است که دوست خوبی را از دست بدهد.
تاثیر دوستان ناباب دربزهکاری:
اگر صفحه های حوادث روزنامه ها را ورق بزنیم، به اطلاعات حیرت انگیز و در عین حال ناراحت کننده ای درباره افزایش ارتکاب جرم نوجوانان و جوانان پی می بریم. افزایش 45درصدی دستگیری نوجوانان بزهکار آماری بود که سردار احمدی مقدم، رئیس پلیس کشور سال گذشته اعلام کرد. مطابق این آمار بین سال های 84 تا 88 دستگیری نوجوانان بزهکار بین 40 تا 45درصد افزایش داشته است. این آمار می تواند به طور غیرمستقیم گویای این باشد که ارتکاب جرم نوجوانان زیر 18 سال به نسبت رشد جمعیت در سال های گذشته افزایش چشمگیری داشته.
امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس معتقد است: نخستین عامل موثر در بزهکاری نوجوانان، رابطه آنها با دوستان ناباب یا به بیان دیگر گروه همسالان است. همه جامعه شناسان از جمله کولی و سوروکین با بررسی های متعدد در تمام زمینه های بروز آسیب های اجتماعی گروه، نشان داده اند که گروه دوستان و همسالان یا به قول جامعه شناسان گروه های اولیه نقشی قاطع و تعیین کننده داشته اند. کسی نمی تواند این تاثیر را در وقوع جرایمی چون قاچاق مواد مخدر، سرقت، دزدی، روسپیگری، قتل و جرایم دیگر انکار کند.
این جامعه شناس با بیان این که تحقیقات سوروکین بر 395 نوجوان به این پرسش پاسخ می دهد که چرا نوجوانان از یکدیگر تاثیر می پذیرند، توضیح می دهد: پدر و مادر به فرزندان خود امر و نهی می کنند. مدام می گویند فلان کار را بکن یا فلان کار را نکن. اما دوستان همسال اینطور نیستند.
صحبت هایشان حالت امر و نهی و نصیحت ندارد. به همین خاطر ناخودآگاه بیشتر به حرف های همسال خود گوش می دهند تا خانواده خود.
او درباره عکس العمل خانواده ها به این امر می گوید: خانواده ها گاهی به این مساله توجه نمی کنند که تاثیر گروه همسالان در چه سطحی است. البته در بیشتر مواقع فرزند سالاری قدرت را از پدر و مادر گرفته و آنها نمی توانند کاری بکنند. اما آنها می توانند در مواردی که شاید اهمیتش به چشم نیاید نقش خود را ایفا کنند. مثلا پدر و مادر باید بر روی کودکان خود کمی کنترل داشته باشند. اطمینان حاصل کنند اگر فرزندشان به یک مهمانی شبانه می رود، حتما بزرگ تری آنجا حضور داشته باشد. وقتی همسالان یکجا هستند ممکن است دست به کارهای خطرناکی بزنند. آموزش و پرورش باید این خلا را که فرزند سالاری به وجود آورده و قدرت والدین را کم کرده پر کند. باید مستقیما به فرزندان و خانواده ها آموزش دهد و آگاهی آنها را درباره مساله مهم گروه همسالان افزایش دهد.
حال تاثیر گروه همسالان را از منظر روان شناسی بررسی می کنیم. علیرضا کیهان نیا، روان شناس، گروه همسالان را معلم سوم انسان ها می داند: معلم اول بچه ها تا سن 7 سالگی پدر و مادر هستند. بعد از آن تا سن 14 سالگی معلمان مدرسه بچه ها را آموزش می دهند. بعد از این سن نوجوان به دنبال راهی می گردد که خود را اثبات کند. در مهمانی ها دعوت شود. در بازی ها یارگیر داشته باشد و در واقع وارد گروه شود. اگر افراد این گروه انسان های آلوده ای باشند فرد مجبور می شود برای ماندن در این گروه به خواسته های غیرقانونی و نا مشروع آنها تن دهد. چون اگر این کار را نکند از گروه طرد می شود. در نتیجه مثلا وقتی یکی از دوستانش به او سیگار تعارف می کند ناچار می پذیرد. در مورد جرایم عمومی مانند خط کشیدن به اتومبیل و زنگ خانه ها را زدن هم همین طور است. این نقطه ای است که همسالان آلوده طعمه ها را جذب می کنند.
مریم رامشت، روان شناس در این باره چنین می گوید: این که والدین خود چگونه تربیت شده و در روابط اجتماعی چه رفتاری دارند روی فرزند تاثیر می گذارد. خانواده ها مدل های تربیتی مختلف دارند. بعضی از خانواده ها مستبد و کنترل کننده هستند. در چنین خانواده هایی فرزندان احساس تحقیر و خشم می کنند اما این خشم را بنا به دلایل مختلف فرو می خورند. این خشم فروخورده یا تبدیل به افسردگی می شود و یا در جای دیگر مثلا در قالب بزه در جامعه بروز می کند. بعضی خانواده ها کنترل لازم را روی فرزندان خود ندارند. مثلا اگر فرزندشان دستش کج است به او تذکر نمی دهند و روی ارتباطات او با گروه همسالانش نظارت نمی کنند. وقتی کنترل از سوی خانواده وجود ندارد توقعات فرد از جامعه بالا می رود و فکر می کند باید هر کاری را انجام دهد بی آن که کسی مانعش شود. و به این ترتیب ممکن است کاری انجام دهد که خلاف قانون و هنجارهای جامعه باشد.
رامشت نیز بر نقش سایر نهادهای اجتماعی بویژه معلمان مدرسه تاکید می کند: نهادهای بزرگ جامعه مانند صدا و سیما، آموزش و پرورش، شهرداری، سازمان ملی جوانان و بهزیستی باید طی برنامه های مدونی به خانواده ها آموزش دهند که چه رفتاری با فرزندان خود داشته باشند. متاسفانه در این زمینه کاری جدی صورت نگرفته است.
او بر تعامل اولیا و مربیان تاکید می کند: وقتی برای پدر و مادر این سوال پیش می آید که چگونه باید با فرزندم رفتار کنم باید سراغ مشاور یا معلم مدرسه فرزندش برود و با او مشورت کند. این به آن معنی نیست که والدینی که فکر می کنند رفتارشان با فرزندانشان عالی است نباید از کسی مشورت بگیرند. بیشتر ما فکر می کنیم رفتار درستی با فرزندانمان داریم در حالی که رفتار ما ممکن است غلط باشد.
راه حل چیست؟ کیهان نیا پاسخ می دهد: اگر خانواده ها مدیریت مشارکتی داشته باشند، یعنی مدیریتی که از معایب مدیریت آمرانه بر حذر است، خانه به کانون عاطفه برای فرزند تبدیل می شود. نوجوان احساس می کند فرد مهمی است، برای تصمیم گیری ها با او مشورت می شود و احساس همبستگی و اتحاد با خانواده دارد. خانواده ها باید دریابند که حضور فیزیکی آنها کنار فرزندان مهم است و نیازهای بچه فقط خوراک و لباس نیست. پدر و مادر باید ویژگی های یک نوجوان را بشناسند. بدانند که نوجوانان به ترک دیوار هم می خندند و به جای عصبانی شدن با او بخندند. مثلا اگر فرزندشان به فوتبال علاقه دارد نام فوتبالیست ها را یاد بگیرند. با فرزند خود به پارک و کوه بروند. با او تفریح کنند.
این روان شناس تاکید می کند اگر نوجوان در اثر ارتباط با گروه همسالان مرتکب بزه یا جرمی شد خانواده ها بدانند که دنیا به آخر نرسیده است: پدر و مادر نباید از هر جرم و بزهی مثل سیگارکشیدن یا ماشین والدین را دزدیدن فاجعه بسازند. باید مشکلات آن جرم را به فرزندشان بگویند. بگویند که آینده شغلی ممکن است خراب شود. به هیچ وجه نباید تنبیه بدنی کنند یا با فرزندان قهر کنند. بی اعتنایی و قهر خانواده ها سبب جذب به گروه های ناسالم همسالان می شود.
کیهان نیا تفاوت های جنسی و نه جنسیتی دختر و پسر را گوشزد می کند و می گوید: بعضی خانواده ها ممکن است به خاطر تربیت نادرست و تبعیض بین دختر و پسر، یکی از آنها را سرخورده کنند. مثلا وقتی پسر می خواهد سفره بیندازد بگویند این کار دختر است یا وقتی گریه می کند بگویند مرد گریه نمی کند. تمایزی که بین آنها قایل می شوند در نگاه آنها به زندگی تاثیر می گذارد. پدر و مادرها باید بدانند جنس دختر و پسر فرق می کند و این نباید باعث تبعیض جنسیتی بین آنها شود.
نکته آخری که این روان شناس به آن تاکید می کند تاثیر مثبت ابراز محبت های علنی پدر و مادر به فرزندان است. گفتن دوستت دارم و بوسیدن فرزندان از سوی پدر و مادر مانع پدید آمدن خلا عاطفی و گرایش نوجوانان به گروه های همسال ناسالم می شود.
انحرافات و کجروی های اجتماعی:
مطالعه انحرافات و کجروی های اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی (Social Pathology) عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های اجتماعی. در واقع، آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمی ها، ناهنجاری ها و آسیب هایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و…، همراه با علل و شیوه های پیش گیری و درمان آن ها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است; زیرا اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید می آید و رفتارها آسیب می بیند. یعنی، آسیب زمانی پدید می آید که ازهنجارهای مقبول اجتماعی
تخلفی صورت پذیرد. به بیان دیگرعدم پای بندی به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است.
از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست قلمداد کنند، کجروی اجتماعی تلقّی می شود. سازمان یا هر جامعه ای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهای خود تبعیت کنند. اما طبیعی است که همواره افرادی در جامعه یافت می شوند که از پاره ای از این هنجارها و ارزش ها تبعیت نمی کنند. افرادی که همساز و هماهنگ با ارزش ها و هنجارهای جامعه و یا سازمان باشند، "همنوا" و یا "سازگار" و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدان ها پای بند نباشند، افرادی "ناهمنوا" و "ناسازگار" می باشند. در واقع، کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجار آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد، کجرو یا منحرف نامیده می شوند. این گونه رفتارها را انحراف اجتماعی یا (Social Devianced) و یا کجروی اجتماعی گویند هر چند بررسی عمیق انحرافات اجتماعی مجال دیگری می طلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پیدایش انحرافات اجتماعی اشاره می گردد.
عوامل به وجودآورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل متفاوتند. این تفاوت ها را می توان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق مختلف و محله های یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی، اقلیمی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی، شغلی و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از این ها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد موثر است.
شهرنشینی لجام گسیخته، گسترش حاشیه نشینی و فقر، اتلاف منابع و انرژی را به دنبال دارد. حاشیه نشینی در شهرها، با جرم رابطه مستقیم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، تورّم و گرانی هزینه های زندگی، موجب می شود تا افراد غیر کارآمد که درآمدشان زندگی ایشان را کفاف نمی دهد، برای تامین نیازهای خود، دست به هر کاری هر چند غیر قانونی بزنند. از دیگر عوامل محیطی جرم، می توان فقر، بیکاری، تورّم و شرایط بد اقتصادی نام برد که بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروه ها و نهادها تاثیر گذاشته و آنان را تحت تاثیر قرار می دهد.
در پیدایش انحرافات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز می تواند موثر باشد:
عوامل فردی: جنس، سن، وضعیت ظاهری و قیافه، ضعف و قدرت، بیماری، عامل ژنتیک و….
عوامل روانی: حساسیت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، کم هوشی، خیال پردازی، قدرت طلبی، کم رویی، پرخاشگری، حسادت، بیماری های روانی و…
عوامل محیطی: اوضاع و شرایط اقلیمی، شهر و روستا، کوچه و خیابان، گرما و سرما و….
عوامل اجتماعی: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بی کاری، شغل، رسانه ها، مهاجرت، جمعیت و… .
از آنجا که ممکن است در پیدایش هر رفتاری، عوامل فوق و یا حتی عوامل دیگری نیز موثر باشد، از این رو، نمی توان به یک باره فرد بزهکار را به عنوان علت العلل در جامعه مقصر شناخت و سایر عوامل را نادیده گرفت.
اگر فرد، هر چند برای سرگرمی و تنوع و تفرّج دست به بزهکاری بزند، این کار وی که زمینه ای خواهد بود تا به سمت و سوی بزهکاری سوق یابد. دلیل عمده این کار، چگونگی شروع به انجام عمل بزهکارانه و کشیده شدن فرد به این راه است. افراد بزهکار افرادی هستند که همه زمینه ها و شرایط لازم برای انحراف در آنان وجود دارد. مهم ترین عامل در انحراف افراد و ارتکاب عمل نابهنجار، فردی است که موجب سوق یافتن وی به سمت بزهکاری می شود; چرا که فردی که می خواهد اولین بار دست به بزهکاری بزند، نیازمند فردی است که او را راهنمایی کرده و به این سمت هدایت نماید.
دومین عامل، امکانات و شرایطی است که فرد در اختیار دارد و زمینه ارتکاب وی را برای اعمال خلاف اجتماع فراهم می آورد.
فقر در خانواده، عدم تامین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و…نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است.
در عین حال، به طور مشخص می توان عوامل عمده زیر را به عنوان بسترها و زمینه های پیدایش انحرافات اجتماعی و یا هر رفتار نابهنجار نام برد; عواملی که نقش بسیار تعیین کننده ای در پیدایی هر رفتاری، اعم از بهنجار و یا نابهنجار، ایفا می کنند. در عین حال، مهم ترین عامل یعنی خود فرد نیز نقشی تعیین کننده ای در این زمینه بازی می کنند. اجمالا، علل و عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان را می توان به سه دسته عمده تقسیم نمود:
1. عوامل معطوف به شخصیت;
2. عوامل فردی;
3. عوامل اجتماعی.
الف. عوامل شخصیتی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار و کجرو:معمولا ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار، بی قاعدگی رابطه و ارتباط میان فرد و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعی است، ولی معمولا از نظر مرتکب و عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، این گونه رفتارها ناپسند شمرده نمی شود. افراد روان رنجور و روان پریش نسبت به ارزش ها، هنجارها و مقررات اجتماعی بی تفاوت بوده و کمتر آن ها را رعایت می کنند. اعمال و شیوه های رفتاری این گونه افراد نظام اجتماعی را متزلزل و گاهی نیز مختل می کند و موجب می شود که رعایت ارزش های اخلاقی و هنجارها در جامعه و نزد سایر افراد زیرسوال رفته و آن را به پایینترین سطح عمل تنزل دهد.
برخی از مشخصه های بارز و برجسته شخصیتی این گونه افراد، خودمحوری، پرخاشگری، هنجارشکنی، فریبندگی ظاهری و عدم احساس مسئولیت می باشد. این گونه افراد به پیامد عمل خود نمی اندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت های خود یک سویه می باشند. این نوع شخصیت ها عمدتاً از محیط اجتماع، خانه و مدرسه فرار کرده، پای بند قواعد، مقررات و هنجارهای اجتماعی نیستند و به دنبال هر چیزی می روند که جلب توجه کند. حتی در پوشش و سبک و شکل ظاهری خویش، به ویژه در شیوه لباس پوشیدن، آرایش مو و صورت به گونه ای که خلاف قاعده و خلاف سبک مرسوم سایر افراد اجتماع باشد، عمل می کنند تا جلب توجه نمایند.
گروهی از افراد بزهکار و کجرو نیز ویژگی های شخصیتی دیگری دارند; خودمحور و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات آنان توجه نمی کنند. این افراد اغلب با رویاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عاشقانه آرمانی سرگرم اند. اغلب این افراد والدینی داشته اند که از نظر عاطفی نسبت به آنان بی توجه اند یا سرد و طردکننده بوده و یا بیش از حدّ به آنان محبت کرده و ارج می نهند.آنان به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی، از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه، ترک تحصیل، سرقت و اعتیاد گرایش پیدا می کنند.
گروهی نیز افرادی برون گرا و به دنبال لذت جویی آنی هستند، دَم را غنیمت می شمارند، دوست دارد در انواع میهمانی ها و جشن ها شرکت کنند، تشنه هیجان و ماجراجویی اند، به همین دلیل برای لذت جویی دست به اعمال خلاف و بزهکارانه می زنند.سرانجام گروهی از افراد بزهکار نیز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشی و بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تاثیرپذیری از دیگران است. این گونه شخصیت ها برای آنکه "خود"ی نشان دهند، هر تجربه ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود، انجام می دهند. هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، خودباختگی احساسی و غلبه کنش های احساسی بر کنش های عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیت های خطرزا و ارتکاب اعمال بزهکارانه رهنمون می کند.
از دیگر مشکلات روحی ـ روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی می شود، می توان به ضعف عزّت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی و اختلال خلقی اشاره نمود. چنین افرادی معمولا مستعد انجام رفتارهای نسنجیده و انحرافی هستند.
ب. عوامل فردی
در حوزه عوامل فردی، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. آرزوهای بلند;
2. خوش گذرانی و لذت طلبی;
3. قدرت، استقلال و عافیت طلبی;
4. زیاده خواهی;
5. بی بندوباری و لاابالی گری;
6. بی هویتی و بی هدفی در زندگی.
افراد گاهی اوقات برای رسیدن به آمال و آرزوهای بلند و دست نیافتنی و مدینه فاضله ای که رسانه های ملی و یا ماهواره ها تبلیغ می کنند، مرتکب جرایم می شوند. گاهی اوقات هم ارتکاب جرایم را فقط یک کار تفنّنی و به عنوان گذران اوقات فراغت می دانند با اینکه ممکن است در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم نداشته باشند که آنان را مجبور به ارتکاب رفتار نابهنجار نماید، ولی فقط به خاطر اینکه در چند روز زندگی خوش باشند، دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع می زنند.
گاهی نیز افراد از نعمت خانواده و والدین عاطفی برخوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانی در ادامه تحصیل، تحقیر معلمان و فشارهای بی مورد والدین مجبور می شوند خود را به گونه ای دیگر نشان دهند و ـ به اصطلاح ـ "خودی" نشان دهند. و این حکایت از میل به استقلال طلبی، قدرت طلبی و یا عافیت طلبی در نوجوانان و جوانان دارد که به دلیل عدم ارضای صحیح آن دست به ارتکاب اعمال ناشایست می زنند.عده ای از نوجوانان نیز به دلیل روحیه تنوع طلبی و زیاده خواهی و عدم تربیت صحیح و عدم هدایت درست این غریزه طبیعی، دست به اعمال خلاف می زنند.گاهی هم عده ای ممکن است دارای زندگی مرفهی باشند و هیچ گونه کمبود مالی و عاطفی نداشته باشند، ولی به دلیل اینکه روحیه فاسدی دارند و ـ به اصطلاح ـ بی بند و بار و بی هویت اند و یا هدفی در زندگی ندارند، میل به بزهکاری پیدا می کنند.
ج. عوامل اجتماعی
در بررسی آسیب ها و انحرافات اجتماعی، به عنوان یک پدیده اجتماعی، به علل اجتماعی انحرافات می پردازیم. به هر حال، عوامل متعددی در این زمینه نقش دارند که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می گردد:
1. عدم پای بندی خانواده ها به آموزه های دینی:
مطالعات و تحقیقات نشان می دهد تا زمانی که اعضای جامعه پای بند به اعتقادات مذهبی خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهکاری روی نمی آورند. در پژوهشی که توسط مرکز ملی تحقیقات اجتماعی کشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهکار، که به دلیل سرقت و دزدی توقیف و یا زندانی شده بودند، نماز نمی گزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمی گرفتند. به هر حال، این اندیشه که کاهش ایمان مذهبی یکی از علل عمده افزایش نرخ جرم در جوامع پیشرفته و غربی است، نظری عمومی است. تحقیقات صورت گرفته در کشور نیز موید همین نظریه است.بنابراین، افزایش انحرافات اجتماعی می تواند ناشی از عدم پای بندی خانواده ها به آموزه های دینی باشد.
2. آشفتگی کانون خانواده:
از دیگر مولفه های مهم در سوق یافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوی بزهکاری و انحرافات اجتماعی، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. هر چند در بسیاری از خانواده ها، پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند، اما متاسفانه حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هیچ نظارت، ضابطه و قانون خاصی در خانوده صورت می گیرد. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلا عاطفی فرزندان فراهم می کند.
در برخی از خانواده ها پدر، مادر و یا هر دو، بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و… نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در این گونه خانواده ها که با معضل طلاق و جدایی مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست داده، هیچ هدایت کننده ای در جریان زندگی نداشته، در پاره ای از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید، در دریای موّاج اجتماع، گرفتار ناملایمات می شوند.
علاوه بر طلاق، مرگ پدر و یا مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده سایه افکنده، و در برخی موارد به دلیل بی توجهی یا کم توجهی به فرزندان و جایگزین شدن عنصر نامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحران های روحی و روانی فرزندان و… موجب روی آوری فرد به ناهنجاری ها و انحرافات اجتماعی می شود.
بر اساس نتایج یک پژوهش، 47 نفر از جامعه آماری به نحوی از انحا از جمله عوامل کلیدی و مهم بزهکاری خویش را والدین، خانواده، بی توجهی، بی موالاتی و عدم نظارت آنان دانسته اند; به عبارت دیگر، از نظر آنان والدین ایشان در بزهکاری شان نقش داشته اند. بر اساس نظریه "کنترل" دورکیم که معتقد است ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد ریشه در عدم کنترل صحیح و کارای آنان دارد، به طوری که هرچه میزان کنترل اجتماعی بیشتر باشد و نظارت های گوناگون از راه های رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم توسط والدین و جامعه وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود، نیز بیانگر همین مسئله است که آشفتگی کانون خانواده یکی از عوامل مهم سوق یافتن فرزندان به سوی انحرافات اجتماعی است.همچنین با توجه به پژوهش های صورت گرفته در این زمینه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خویش را "بد رفتاری، بداخلاقی، بی تفاوتی، بدزبانی و عدم برآورده شدن انتظارات از سوی همسر، خانواده و والدین" دانسته اند. در یک پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند که والدینشان در گرایش آنان به سرقت نقش داشته اند.با توجه به همین پژوهش، عدم رضایت از رفتار والدین، تربیت ناصحیح، عدم کنترل و نظارت بر فرزندان، مشکلات عاطفی ناشی از فوت یکی از والدین، بی تفاوتی والدین، بی سوادی آنان و… جملگی حکایت از عدم امکان و یا عدم کنترل و نظارت فرزندان توسط والدین داشته و از آن رو که ارتباط صمیمانه والدین با فرزندان در این پژوهش به میزان قابل توجهی کم بوده و والدین نسبت به فرزندان خویش بی توجه بوده اند، این گونه رفتارها موجب سرخوردگی فرزندان شده، زمینه ساز بروز مشکلات رفتاری برای آنان شده است. روی آوری به سرقت یکی از راه های برون رفت از نظر جوانان در این پژوهش تلقّی شده است.
3.طرد اجتماعی:
چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وی با دیگران تاثیر بسزایی دارد. در مجموع، اگر این برخوردها قهرآمیز و به صورت طرد فرد از محیط اجتماعی باشد، جدایی وی از جامعه سرعت بیشتری می یابد. این نوع برخورد، همواره به عنوان هزینه ارتکاب هر جرمی مدّنظر است. علاوه بر این، افرادی که دارای منزلت و پایگاه اجتماعی پایینی هستند و یا از نقص عضو، بیماری جسمی، روحی، و مشاغل پایین خود یا والدین شان رنج می برند، نیز از سوی افراد جامعه مورد بی مهری قرار گرفته و ناخواسته طرد می شوند. این گونه افراد برای جبران این نوع کمبودها، و شاید هم برای رهایی از این گونه بی مهری ها و معضلات، دست به ارتکاب جرایم و انواع انحرافات اجتماعی می زنند.
4.نوع شغل:
از دیگر متغیرهایی که در مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در زمینه ارتکاب بزهکاری و انحرافات اجتماعی نقش بسزایی دارد، و مورد تاکید قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهکاری است. همواره رابطه ای بین وضع فعالیت و شغل فرد با نوع رفتارهای وی وجود دارد. گرچه بین بی کاری و سابقه جرم و زندانی و دفعات ارتکاب جرم، رابطه معناداری مشاهده می شود، ولی این امر بدین معنا نیست که لزوماً بیکاری علت تکرار جرم باشد; زیرا ممکن است این رابطه به صورت معکوس باشد; یعنی کسانی که بیشتر مرتکب جرم می شوند، بیشتر شغل خود را از دست داده و بیکار می شوند. در یک مطالعه، 79 نفر، که بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، دارای دلایل متفاوتی بودند. از جمله، بی اعتماد شدن مدیریت، (38 نفر)، مقررات مربوط به کارکنان دولت (19 نفر)، غیبت طولانی از محیط کار (12 نفر) و از دست دادن سرمایه (10 نفر). از جمله نکات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهمیت شغل است. هر چه شغل فرد مهم تر و از حساسیت بیشتری برخوردار باشد، هزینه ارتکاب جرم نیز افزایش می یابد. این مهم در خصوص مشاغل دولتی حایز اهمیت است. در حالی که، بیشتر مشاغل مستقل چنین حساسیتی ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذکور نمی شود. بر اساس نتایج یک تحقیق، با افزایش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نیز افزایش می یابد.
علاوه بر این، مشاغل دارای اعتبار و منزلت اجتماعی پایین و کم درآمد نیز موجب می شود که فرد صاحب چنین شغلی برای جبران هزینه های زندگی و افزایش اعتبار و یا منزلت خویش به شغل های دوم و سوم روی آورده، و ناخواسته از خانه، کاشانه، زن و فرزندان و تربیت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشی خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در یک پژوهش از میان سارقان، بالاترین تراکم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل کارگری، رانندگی و دامداری بوده است. عموماً مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پایین جامعه است. این نوع مشاغل عموماً پرزحمت و کم درآمد می باشد.
5. بی کاری و عدم اشتغال:
از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بی کاری یکی از ریشه های مهم بزهکاری و کجروی افراد یک جامعه است. بی کاری موجب می شود که افراد بیکار جذب قهوه خانه ها و مراکز تجمع افراد بزهکار شده، به تدریج، به دامان انواع کجروی های اجتماعی کشیده شوند.علاوه براین، چون بی کاری زمینه ساز بسیاری از انحرافات اجتماعی است، افراد با زمینه قبلی و برای کسب درآمد بیشتر دست به سرقت می زنند; چرا که فرد به دلیل نداشتن شغل و درآمد ثابت برای تامین مخارج زندگی مجبور است به هر طریق ممکن زندگی خود را تامین نماید. از نظر چنین فردی، بزهکاری به ظاهر معقول ترین و بهترین این راه هاست. حاصل تحقیقات صورت گرفته نیز حکایت از تاثیر قاطع بی کاری و فقر بر افزایش بزهکاری دارد.
6. فقر و مشکلات معیشتی:
در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده ها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی در مقطع متوسطه، تامین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و… زمینه ساز بروز دل زدگی، سرخوردگی، ناراحتی های روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم می سازد.این امر موجب می شود تا این افراد برای التیام ناراحتی های ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند. در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری ها، دست به ارتکاب اعمال ناشایست می زنند.
از سوی دیگر، امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم توجهی آنان نسبت به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آن ها گردیده است. در این زمینه، انعکاس شرایط افسانه ای برخی زندگی ها و نمایش فاصله های طبقاتی توسط رسانه ها نقش موثری در ازدیاد این مشکل دارند.در یک پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در میان جوانان قمی، سارقان مورد مطالعه چنین پاسخ داده اند:
"اگر شغل مناسبی داشتم"; "اگر از نظر مالی بی نیاز بودم" و "اگر مسکن مناسبی داشتم" دست به سرقت نمی زدم.از سوی دیگر، بر اساس یافته های همین پژوهش، حدود 47 درصد افراد یا بی کارند و یا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانواده های ایشان در این پژوهش، زیر خط فقر قرار دارند. در حالی که، به گزارش بانک جهانی میانگین شهروندان ایرانی که زیر خط فقر زندگی می کنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) کاهش یافته است.
علاوه بر این، پژوهش های نظری نیز موید این دیدگاه است که فقر زمینه ساز بسیاری از معضلات اجتماعی است. برای نمونه، از نظر مرتون هنگامی که افراد نتوانند وسایل لازم را برای رسیدن به هدف های موردنظر در اختیار داشته باشند (و یا جامعه در اختیار ایشان قرار ندهد)، و هدف اصلی فراموش شود، افراد اهداف و آرمان های موردنظر جامعه را نمی توانند با پیروی از راه های مجاز و نهادی شده تعقیب کنند، از این رو، دزدی، فریب کاری، فساد، رشوه، و ارتکاب انواع جرایم در جامعه افزایش می یابد.
7. دوستان ناباب:
گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزش های آنان است. در غیر این صورت، از آن جمع طرد می شود. از این رو، به شدت متاثر از آن گروه می گردد، تا حدّی که اگر بنا باشد در رفتار فرد تغییری ایجاد شود یا باید هنجارها و ارزش های آن جمع را تغییر داد یا ارتباط فرد را با آن گروه قطع کرد. تاثیر گروه همسالان، همفکران، همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کمتر از تاثیر خانواده نیست; چرا که فرد پس از خانواده، منحصراً زیر نفوذ گروه قرار می گیرد. بدین روی، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تاثیر رفتار آنان قرار می گیرد و معتاد می شود; چون از سویی، ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آن هاست و از سوی دیگر، معتادان هم علاقه مندند که مواد مخدّر را به طور دسته جمعی استعمال کنند که هم در موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند. از این رو، معتادان علاقه مندند که دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتیادشان بکشانند. در این صورت، اگر نوجوانی از تعلیم و تربیت مقدّماتی و صحیح خانوادگی محروم باشد و خانواده اش او را از مضرّات اعتیاد مطلع نکرده باشند و در محیط اعتیاد زندگی کند و با دوستان معتاد نیز سر و کار داشته باشد، احتمال اینکه معتاد شود زیاد است. همین فرایندِ تاثیر گروه بر فرد در سایر انواع بزهکاری به غیر از اعتیاد نیز صادق است.
ساترلند در نظریه "انتقال فرهنگی کجروی" خود بر این نکته مهم تاکید می کند که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران ـ یعنی منحرفان و دوستان ناباب ـ آموخته می شود و همان گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش های فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق می دهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشکن، به سمت و سوی ناهمنوایی سوق داده می شوند.
این نظریه تاکید می کند که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما اینکه کدام یک از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل می کنند و تاثیر می گذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:
1. شدت تماس با دیگران:
احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود;
2. سن زمان تماس:
تاثیرپذیری فرد از دیگران در سنین کودکی و جوانی بیش از زمان های دیگر و سایر مقاطع سنی است;
3. میزان تماس با منحرفان در مقایسه با تماس با همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کج رفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود.
علاوه بر این، پژوهش های میدانی نیز موید همین سخن است. در یک پژوهش، 50 درصد بزهکاران و سارقان اظهار کرده اند که دوستان ایشان توسط پلیس دستگیر شده اند و نیز حدود 47 درصد از آنان، تیپ دوستانشان نوعاً افراد خلافکار بوده اند! 5/87 درصد از آنان نیز اظهار کرده اند که دوستان ناباب نقش زیادی در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همین افراد اظهار کرده اند که به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده اند. در این خصوص سخنان رهبران دینی نیز شنیدنی است. در سخنان پیامبرگرامی(صلی الله علیه وآله) آمده است: "المرءُ علی دین اخیه"; هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی می کند.
از این رو، رهبران دینی ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهکار و دوستان ناباب باز می دارند.
حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: "مُجالسهُ اهل الهوی منساهُ للایمان و محضره للشیطان.";
همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند.
همچنین امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: "لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحد منهم";
با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید; زیرا همنشینی با آنان موجب می شود که مردم شما را یکی از آنان به شمار آورند.
8. محیط:
محیط نیز از جمله عوامل تاثیرگذار در پیدایش رفتارهای شایسته و یا ناشایست است. اگر در منزل و خانه، کوچه، خیابان و مدرسه، و محیط پیرامون زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، فردی را که آمادگی انحراف در او وجود دارد، به سوی جرم و ارتکاب رفتار بزهکارانه سوق می دهد.
در پیدایش هر جرمی، با تحلیل دقیق، به این نتیجه می رسیم که محیط اجتماعی بستر کاملا مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است. اگر فساد و تباهی و بی بند و باری بر جامعه حاکم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهی های آن اسیر می شوند و اگر نظام اجتماعی بر معیارها و الگوهای ارزشی استوار باشد و برنامه های هدف دار و مشخصی طرح ریزی گردد، امکان انحراف اجتماعی در جامعه و در میان افراد بسیار ضعیف خواهد بود. به گفته یکی از محققان، محیط در شکل گیری شخصیت و منش انسان نقش بسیار تعیین کننده و موثری ایفا می کند و رفتار انسان که نشانه ای از شخصیت و منش اوست، تا حد زیادی، ناشی از تربیت اکتسابی از محیط است. بنابراین، محیط آلوده، افراد را آلوده و محیط سالم و با نشاط، زمینه ساز رشد و شکوفایی و شادابی و نشاط افراد است.
9. فقر فرهنگی و تربیت نادرست:
از دیگر عواملی که موجب سوق یافتن جوانان به سوی انحرافات اجتماعی است، فقر فرهنگی و محدودیت ها و تبعیض های ناشی از فقر فرهنگی می باشد. از عوامل مهم پیدایش بزهکاری، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانواده هاست. چنان که سطح تحصیلات (بی سوادی و یا کم سوادی اعضای خانواده)، سطح پایین و نازل منزلت اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزه های مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این مسئله و مسائل دیگری از این دست مولفه هایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوک های روانی و روحی بر فرزندان نوجوان و جوان موثر است و انگیزه ارتکاب انواع جرایم آنان را دوچندان می کند.
تبعیض جنسیتی و یا تبعیض بین فرزندان نیز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگی است. بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی آنان از زندگی می شوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا به عکس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می شود.تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می کند و با ایجاد بحران های روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس العمل های منفی نظیر سرقت، اعتیاد و فرار از خانه سوق می دهد.همان گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل بروز ناهنجاری های رفتاری در فرزندان شود، توجه بیش از حدّ متعارف و در اختیار قرار دادن امکانات رفاهی زیاد هم می تواند زمینه بروز ناهنجاری های رفتاری در آنان شود.در شیوه فرزندسالاری، اغلب تمایالات و خواسته های فرزندان محقق می شود، از این رو، به محض ایجاد مشکلات و بحران ها و فشارهای زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از نیازها سلب می شود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می نمایند، فرزند به دلیل تربیت شدید عاطفی، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و بی تحملی در برابر مخالفت والدین، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد و سرانجام می تواند زمینه ارتکاب انواع جرایم را فراهم سازد.
10. رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی:
رسانه های دیداری، شنیداری و مکتوب می توانند از جمله مولفه های در خور توجه در ایجاد انگیزه روی آوری جوانان به سمت و سوی بزهکاری و رفتارهای انحرافی باشند. بررسی ها نشان داده اند در ظرف چند سال اخیر و در پی ورود برخی مطبوعات زرد ( مبتذل، عامه پسند و جنجالی) به عرصه رسانه های کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره گیری از شخصیت های سینمایی و هنری و درج اخبار بی محتوا و توام با بزرگ نمایی، انعکاس بیش از حدّ اخبار مربوط به بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آن ها جلب شده است. این مسئله موجبات فراهم آوردن زمینه های آسیب های اجتماعی مختلف شده است.از سوی دیگر، پخش شمار قابل توجهی از سریال های تلویزیونی، از طریق صدا و سیما و یا شبکه های ماهواره ای خارجی، با مضامین زندگی های مجردگونه غربی توام با جذابیت، نشاط، رفاه، موفقیت و به طور کلی با تصویرسازی مثبت از این نوع زندگی های از هم گسیخته، نقش موثری در تقویت انگیزه گریز از قید و بندهای خانوادگی و هنجارها، و ارتکاب جرایم اجتماعی ایفا کرده است.
نقش رسانه های جمعی، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پای بندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حایز اهمیت است.
نتیجه گیری
نوجوانی و جوانی یکی از مهم ترین مراحل زندگی آدمی محسوب می شود و آخرین مرحله تحوّل شناختی و گذار از مرحله "پیرو دیگران بودن" به دوره "مستقل بودن" است; دوره ای که نوجوان به هویّت واقعی خویش دست می یابد. نوجوان با خود می گوید: "اکنون من دیگر کودک نیستم، یک بزرگ سالم." در این مرحله، دیگر والدین نمی توانند به او کمک چندانی بکنند; چه اینکه وی الگوهای خود را در جای دیگری جستوجو می کند. میل به اظهار وجود و اثبات خود یکی از طبیعی ترین حالات روانی دوره نوجوانی و جوانی است.نوجوان و جوانی که دوره کودکی را پشت سر گذارده، باید خود را برای زندگی مستقل اجتماعی آماده نماید. تحقق این موضوع، پیش از هر چیز، مستلزم یافتن هویّت خویشتن است. اینک او خود را یافته است. اگر بزرگ سالان ویژگی های این دوره زندگی او را بشناسند و با آنان برخوردی مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هویّت خویش دست می یابند و هم بزرگ سالان کمتر احساس نگرانی می کنند. از این رو، می توان گفت: بیشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ریشه در ناکامی های اولیه زندگی دارد.امام صادق(علیه السلام) با بیان حکیمانه ای به این دوره از زندگی نوجوان اشاره می کنند و می فرمایند:
"اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سنین وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنین وَ وَزیرٌ سَبْعَ سنین." کودک هفت سال اول، سیّد و فرمان رواست. او را آزاد بگذارید تا استقلال در عمل پیدا کند. در هفت سال دوم، آمادگی خاصی برای الگوپذیری دارد; چه اینکه هنوز در مرحله دیگر پیروی قرار دارد و الگوپذیر است. از این رو، سعی کنید در این دوره، الگوهای مناسبی در اختیارش قرار دهید و محیط تعلیم و تربیت او را هرچه بیشتر غنی و اصلاح کنید تا از طریق مشاهده الگوهای مفید و جذّاب، رشد کند.
اما در مورد دوره نوجوانی می فرماید: "وزیرٌ سبع سنین"; یعنی دوره "پیروی دیگران بودن" او سپری شده و با آغاز نوجوانی، دوره دست یابی به هویّت خویشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذارید تا خود انتخاب کند و حتی در مورد مسائل گوناگون زندگی با او مشورت کنید و از او نظرخواه باشید.اگر با نوجوان این گونه برخورد شود و به او شخصیت و هویت و اعتبار اعطا شود، طبیعی است که هم اعتماد به نفس او تقویت می شود و هم احساس امنیت و آرامش می کند. این اساسی ترین راه برای تربیت نوجوان است.بنابراین، هر رفتاری که از آدمی سر می زند، نشئت گرفته و متاثر از مجموعه ای از عوامل است که هرگز نمی توان نوجوان و یا جوان را یکسره مقصر و مجرم اصلی دانست و دیگران را بی گناه. با نگاه فوق، اساساً زمینه پیدایش جرم از بین می رود. از این رو، در پیدایش بزهکاری و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز موثر هستند که فرد مرتکب شونده، تنها بخشی از قضیه می باشد.در واقع، باید با این نگاه به مجرم نگریست که مجرم یک بیمار است. به تعبیر پریودو داریل: "بزهکار یا مریض است و یا نادان. باید به درمان و آموزش او پرداخت، نه اینکه او را خفه کرد."
اصولا اسلام به پیش گیری جرم بیش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همین دلیل پیش از هر چیز به عوامل به وجود آورنده و زمینه های گناه و جرم توجه ویژه دارد و برای مقابله با آن چاره سازی کرده است. اسلام، آگاهی، علم و تفکر را مایه اساسی هر نوع پیشرفت و سعادت دانسته، آن را بسیار می ستاید و از جهل و نادانی که مایه بدبختی و گناه است، نهی می کند. به امر رعایت بهداشت و نظافت عنایت ویژه داشته و برای سلامت روح و روان، نیز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهربانی و صبوری. حق شناسی، سپاسگزاری، رعایت حرمت دیگران، عدل و احسان، توصیه نموده و از نفاق، ریا، دروغ، افترا و تحقیر به شدت بیزاری جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خویش مسئول دانسته و می فرماید: هر کار ریز و درشتی در اعمال افراد ثبت و عمل هیچ کس ضایع نخواهد شد.علاوه بر این، به امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه همگانی توجه کرده و انجام عبادات روزانه فردی و جمعی را به عنوان عوامل پیش گیرانه مطرح کرده است. البته، در جای خود پس از وقوع جرم و علی رغم آن همه التفات و توجه به امر پیش گیری و اصلاح و بازپروری، اسلام برای مجازات نیز ـ به عنوان اهرمی برای جلوگیری از تکرار وقوع جرم ـ تاکید فراوان دارد. در واقع، مجازات ها در اسلام نیز برای امر پیش گیری است.
پیشنهادات:
الف. اقدامات پیشگیرانه:
در اینجا برای پیشگیری از ارتکاب عمل بزهکارانه توسط افراد به ویژه نوجوانان یا جوانان پیشنهاداتی ارائه می شود:
1. هماهنگ کردن بخش های عمومی و خصوصی که در زمینه پیش گیری از وقوع جرم فعالیت دارند; مانند نیروی انتظامی، کار و امور اجتماعی، آموزش و پرورش، شهرداری ها، شوراها، امور جوانان، بهزیستی و… به منظور اجرای برنامه عملی پیش گیرانه و هماهنگی بیش تر؛
2. آگاهی دادن به خانواده ها برای نظارت و کنترل بیشتر آنان بر فرزندان و گوشزد کردن میزان مجازات جرایم در صورت ارتکاب جرم توسط آنان;
3. اتخاذ تدابیر امنیتی بیش تر توسط دولت در محل های جرم خیز و اقداماتی به منظور کمک به خانواده ها، بخصوص نوجوانان و جوانانی که در معرض آسیب قرار دارند;
4. اطلاع رسانی شفاف رسانه های جمعی برای تشویق جوانان درباره تسهیلات و فرصت هایی که جامعه برای آنان قرار داده است;
5. تجهیز پلیس برای مقابله جدّی با باندهای مخوف انواع گوناگون بزهکاری اجتماعی در جامعه;
6. اقدامات امنیتی برای مراکز حساس تجاری، بانکی و… .
ب. راهکارهای شناسایی مشکلات نوجوان و جوانان:
علاوه بر اقدامات پیش گیرانه، شناسایی راهکارهایی برای شناخت مشکلات نوجوانان و جوانان امری لازم و ضروری است. مواردی چند در این زمینه مطرح است:
1. شناخت نیازهای روانی و کیفیت ارضای این نیازها در شادابی و نشاط فرد بسیار موثر است و ارضا نشدن آن و یا ارضای ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جای گذاشته و زندگی را به کام فرد تلخ می کند و فرد را به انحراف می کشاند.
2. توجه به مشکلات جسمانی فرد، مشکلاتی همچون اختلال در گویایی، بینایی، شنوایی، جسمانی و عقب ماندگی ذهنی.
3. توجه به مشکلات آموزشی، مانند ناتوانی در یادگیری، ترک تحصیل، افت تحصیلی، بی توجهی به تکالیف درسی و تقلب در درس.
4. توجه به مشکلات عاطفی، روانی، همچون افسردگی، خیال بافی، بدبینی، خودکم بینی، خودبزرگ بینی، زود رنجی، خودنمایی، ترس، اضطراب، پرخاشگری، حسادت، کم حرفی و وسواس.
5. توجه به مشکلات اخلاقی، رفتاری همچون تماس تلفنی و نامه نگاری با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شرکت در مجالس، خود ارضایی، چشم چرانی، فرار از منزل، غیبت از مدرسه، اقدام به خودکشی، سرقت، دروغگویی، اعتیاد، ولگردی و…
ج. وظایف خانواده:
خانواده ها نیز وظایفی در مقابل پیش گیری از جرم و بزهکاری فرزندان دارند که به برخی از آن ها اشاره می گردد:
1. دوستی با فرزند و حذف فاصله والدین با فرزندان، به گونه ای که آنان به راحتی مشکلات و نیازهای خود را به والدین بگویند;
2. تقویت اعتقادات فرزند، به ویژه در کودکی و نوجوانی، در کنار پای بندی عملی والدین به آموزه های دینی;
3. ایجاد سازگاری در محیط خانه;
4. ایجاد بستر مناسب برای احساس امنیت، آرامش، صفا و صمیمیت و درک متقابل والدین و فرزندان;
5. تلاش در جهت تامین نیازهای مادی و معنوی فرزندان توسط والدین;
6. توجه به نیازهای روحی و عاطفی اطفال و نوجوانان و ایجاد فضای مطلوب و آرام در خانواده;
7. مراقبت والدین نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود;
8. برنامه ریزی مناسب برای تنظیم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان;
9. نظارت جدّی والدین نسبت به دوست یابی فرزندان؛
د. وظایف سایر نهادها:
علاوه بر خانواده، سایر نهادها از جمله مجموعه حاکمیت، آموزش و پرورش، نهاد قضایی، بهزیستی و… نیز در این زمینه وظایفی دارند که به برخی از آن ها اشاره می گردد:
1. تقویت ارتباط میان والدین دانش آموزان با مربیان و عدم واگذاری مسئولیت تربیت فرزندان به مدرسه یا خانواده به تنهایی;
2. تقویت مراکز مشاوره ای مفید و کارامد در مدارس;
3. بها دادن به مسئله ترک تحصیل و یا اخراج دانش آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده های آنان;
4. ضرورت آشنایی نیروهای نظامی و انتظامی با انحرافات اجتماعی و نحوه برخورد با آنان;
5. اعمال مجازت های سنگین، علنی و جدی (در ملا عام) برای باندهای فساد، اغفال و…;
6. تقویت نظارت های اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارت های مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر برای پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادی های اجتماعی;
7. برنامه ریزی اصولی و صحیح برای اشتغال در جامعه، رفع بی عدالتی، و پی گیری منطقی نیازهای جوانان، تامین امنیت و نیاز شهروندان;
8. جلوگیری از مهاجرت های بی رویه به شهرهای بزرگ و جلوگیری از پرداختن جوانان به اشتغال های کاذب مثل کوپن فروشی، سیگار فروشی، نوارفروشی و…;
9. ایجاد مراکز آموزشی، ورزشی، تفریحی، مشاوره ای برای گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان;
10. ایجاد تسهیلات لازم برای جوانان و نوجوانان از قبیل وام ازدواج، وام مسکن، وام اشتغال، و…;
11. ایجاد بستر مناسب برای ایجاد بیمه همگانی، بیمه بی کاری، و برخورداری نوجوانان و جوانان از تسهیلات اجتماعی و…;
12. فراهم کردن موقعیت ها و بسترهای لازم در جامعه تا زندانیان پس از آزادی از زندان مورد پذیرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانه ای به دست آورند; در غیر این صورت، مجدداً دست به اقدامات بزهکارانه خواهند زد;
13. از آن رو که از جمله عوامل موثر در ارتکاب جرم، بی کاری و فقر می باشد، می بایست با برنامه ریزی دقیق، که نیاز به عزم ملی دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ریشه کنی فقر و بی کاری اقدام لازم و بایسته صورت گیرد.