تارا فایل

تحقیق در مورد توسعه تاریخی روانشناسی ورزشی


 مقدمه:
این فلسفه که عقل سالم در بدن سالم است، به تمدن یونان و چین باستان باز می گردد. به هر حال، فقط در سالهای اخیر است که دیسیپلینی، که به نام روانشناسی ورزشی مشهود می باشد، به عنوان جزء مهمی از علوم ورزشی، شناخته شده است.
روانشناسی ورزشی در دو دهه ی اخیر به شکل معنا داری رشد و توسعه یافته است. توجه و علاقه به این رشته تدریجا رو به افزایش است و گستره ی دانش وابسته به این حوزه آنقدر رشد کرده است که به شاخه های متعددی تقسیم شده است.
به مفهوم وسیع کلمه روانشناسی ورزشی در بر گیرنده جنبه های روانشناختی، ورزشهای رقابتی، تمرین، آمادگی جسمانی، استراحت و پیشرفت مهارتهای حرکتی می باشد. در کتابهای دانشگاهی و مجلات علمی بیشماری در این مورد مطالب و مقاله های ارزشمندی نوشته شده است.
به هر حال، این تحقیق سعی ندارد تا تمام جنبه های روانشناسی ورزشی را نشان دهد، اما بر عواملی که با رفتار و اجرای حرکات ورزشی در رشته های رقابتی، بسیار مرتبطند، تاکید می نماید.
بخشهای این تحقیق، عناوین متفاوتی دارند و در نگارش آن از مثالهای عملی استفاده شده است. این مثالها شما را در درک بهتر یاری داده و قادر می سازد تا نحوه ی اجرای حرکات ورزشی خود یا دیگران را بهبود بخشید.

توسعه تاریخی روانشناسی ورزشی
در سال 1895، جورج فیتز1 آزمایشی بر زمان عکس العمل که یکی از قدیمی ترین تحقیقاتی است که توسط آن مراحل روانشناسی و اجرای حرکات ورزشی را می آموزند، انجام داد. در همان زمان نورمن تریپلت2 رابطه ی بین حضور رقیبان و نحوه ی اجرای حرکات در مسابقه دوچرخه سواری را مورد مطالعه قرار داد و کشف کرد که دفعات رکاب زدن در زمان حضور رقیبان تندتر از زمانی است که رقیبان حضور ندارند و فرد تنهاست. بنابراین او حوزه ی تحقیقات "تاثیر حریفان در ورزش" را که امروزه هنوز هم فعالیت دارد بنیان نهاد. چرا بعضی از ورزشکاران در زمان اجرای حرکات در حضور جمعیت و تحت فشار، بهتر عمل می کنند. در حالیکه بعضی دیگر تحت چنین شرایطی دچار افت عملکرد و شکست می شوند؟ برای پاسخ دادن به چنین سوالاتی کلمن گریفیت3 ، اولین آزمایشگاه تحقیقات روانشناسی ورزشی را در سال 1925 بنیان نهاد.
این آزمایشگاه در دانشگاه ایلینویز4 در آمریکا قرار داشت. به زودی بعد از آن، آزمایشگاههای دیگری از این نوع در برلن و لنینگراد ساخته شد. در سال 1965 اولین کنگره ی بین المللی روانشناسی ورزشی در رم تشکیل شد. بعد از آن انجمنهای مشابهی به فواصل زمانی منظمی تشکیل گردید. که آخرین بار با میزبانی سنگاپور در سال 1989 انجام گرفت.
امروزه صدها روانشناس ورزشی در سراسر دنیا مشغول کار هستند. بسیاری از آنها در دانشگاهها و کالجها به دانشجویان درس می دهند و نتیجه ی تحقیقات خود را که به واسطه ی تلاشهای مداوم به دست آمده به دیگران انتقال می دهند تا بدین ترتیب منجر به شناخت هر چه بیشتر ما از مراحل روانشناختی که نحوه ی اجرای حرکات ورزشی و فعالیت های فیزیکی تحت تاثیر قرار می دهند، شوند. این تحقیق یک راهنمای عملی است که بعضی از این عوامل را می آزماید و روشهایی پیشنهاد می کند که با بکارگیری آنها می توانید ادراک خود را از روانشناسی ورزشی بهبود بخشید. سپس می توانید از این دانش در جهات بهبود اصولی که در ورزش به کار می رود، استفاده کنید. حالا فرقی نمی کند که بازیکن، مربی، داور و یا جزء والدین باشید.

انگیزش
اگر بخواهیم کلیه ی مفاهیم این تحقیق را با یک کلمه بیان کنیم، آن کلمه انگیزش است. نوعی خاص از انگیزش یا انواع دیگر آن پدید آورنده ی افکار، هیجانات و اعمال ما می باشند. بنابراین، بعضی از افراد برانگیخته می شوند تا ورزش کنند و گروهی دیگر در پی شهرت و عزت، فداکاری های بزرگی می کنند. در حقیقت هیچ ورزشی خالی از انگیزش نیست. به همین دلیل برای افراد ورزشکار، این موضوع قابل فهم و ادراک است. افرادی که ورزشکار، مربی، مدیر، مامور، طرفداران با حرارت و یا تماشاچیان موقتی هستند، مفهوم انگیزش را درک کرده و آن را تصدیق می کنند.

انگیزه های درونی و بیرونی
افرادی که در مورد انگیزش صحبت کرده و یا مطلبی نوشته اند، به انگیزه های درونی و بیرونی نیز اشاره نموده اند. آنها می گویند: "انگیزه های درونی، از درون فرد سرچشمه می گیرند، و منشا انگیزه های بیرونی محیط پیرامون فرد است."
مساله ای که در این ارتباط وجود دارد عبارتست از اینکه هر انگیزه ای که تحت عنوان "درونی" از آن نام برده شود، محدود بوده و از اینکه بتواند به مساله عمیق تر بپردازد، عاجز است. به عنوان مثال، بوکسوری را در نظر بگیرید که تشنه ی موفقیت است. می گویند که او از درون برانگیخته شده است و این برای ارضای آن افرادی که تمایل دارند بفهمند "چرا او مبارزه می کند؟"، کافی است. ولی راستی چرا تشنه ی موفقیت است؟ چرا برادرش که در همان خانواده بزرگ شده است، به اندازه ی او مشتاق مسابقه و موفقیت نیست؟ برعکس، چرا یک قهرمان و یک میلیونر که به هیچ وجه نیازی به موفقیت ندارد و علی رغم توصیه ی پزشکان و منع او از شرکت در مسابقه، باز هم به جنگیدن و به مبارزه کردن ادامه می دهد؟ اگر انگیزه ی درونی هیچ معنایی ندارد، پس چرا افرادی که هیچ امیدی به موفقیتشان نیست، در مسابقه ی دو ماراتن تا سرحد خستگی مفرط و حتی مرگ می دوند؟
این امر می تواند به دلیل انگیزه های درونی آنها باشد. چون در درون این افراد احساس بدی از مفهوم توانایی جسمی آنها وجود دارد و این احساس به ایشان نهیب می زند که از دویدن باز ایستند. در حقیقت مطلب این است که انگیزه های انسانی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان به ذکر علت آنها پرداخت یا بتوان آن را کاملا درک کرد. حتی ذکر علت برای انگیزه ی شخصی خودمان هم بسیار دشوار است. چون هر چند ما همیشه دلایل خوبی برای بیان علت کاری که انجام داده ایم، ارائه می دهیم ولی تشخیص دلایل واقعی آن، کار مشکلی است.
اگر این موضوع امکان داشت، آن وقت تمام متخصصین روان درمانی افراد بی مصرفی بودند. در این شرایط مسلما ذکر علت برای انگیزه ی افراد دیگر، دشوار خواهد بود و در این حال این دقیقا نمونه ای از همان چیزی است که مربیان سعی می کنند در کلیه ی روابط خود با ورزشکاران انجام دهند.
انگیزه های درونی معینی که نیازی به بحث ندارد فقط گرسنگی و تشنگی هستند. انگیزه های حیاتی بر برانگیزنده های دیگر برتری دارند و دلیل آن هم تلاش بی وقفه انسان در جهت یافت غذا و آب است. بسیاری از صاحبنظران از جمله فروید بر این عقیده اند که سائق جنسی سومین انگیزه ی مهم درونی است و به عنوان بزرگترین منبع انگیزش همه ی انسانها نیز مطرح شده است.
مع هذا برای افرادی که می خواهند به تنهایی و مجرد زندگی کنند، سائق جنسی نمی تواند همسطح گرسنگی و تشنگی باشد. انسان برای زنده ماندن باید به آب و غذا دست یابد و رفع گرسنگی و تشنگی برای او در اولویت قرار دارد.

انگیزش اولیه 5 و ثانویه
برای درک و تشریح انگیزه در ورزش شاید اندیشیدن به منابع اولیه و ثانویه از مهمترین و سودمندترین امور باشد. انگیزه اولیه از خود فعالیت سرچشمه می گیرد. بنابراین در رشته های ورزشی اسکواش و تنیس، زدن توپ به صورت دقیق و با کنترل ایجاد انگیزه ی اولیه می نماید. زیرا ضربه زدن به توپ بستگی به فرد دیگری ندارد. به طور مثال بازیکنان سطح بالای اسکواش، فقط به خاطر خودشان روزی دو ساعت تمرین می کنند. در حالیکه انگیزه ی انجام چنین تمریناتی بسیار متفاوت از انگیزه ی انجام تمریناتی است که فقط برای کسب نتیجه و پایان دادن به بازی انجام می شود ( مثلا بردن در یک مسابقه یا دوره ای از مسابقات) . مع هذا برای بسیاری از افراد تمرینات انفرادی کاملا رضایت بخش است.
مثال بهتر در مورد بازی گلف است. در این ورزش همه ی افراد در هر مرحله ای که باشند می توانند به تنهایی بازی کنند. چه کسی می تواند با فردی که می گوید فعالیتش به خاطر مبارزه و کشمکشی است که خود بازی مهیا می سازد، وارد بحث شود؟ آنها برای حفظ انگیزه شان نیازی به برد ندارند و اینها نشان دهنده ی علت سودمند بودن زنجیره عوامل محرکه می باشند.
دوندگی در مسافت های طولانی، قایقرانی و کوهنوردی شاید مثال های بهتری برای درک بیشتر این موضوع باشند. این نوع فعالیت ها خود گویای این مساله هستند که چرا تعداد زیادی از مردم این قدر مشتاق انجام این ورزشها می باشند.
تعریف انگیزه ی ثانویه در نتیجه کسر عوامل مربوط به انگیزه ی اولیه حاصل می شود. یعنی هر نوع عامل اثرگذار، بجز آنهایی که در خود فعالیت وجود دارند، منبع انگیزه ی ثانویه می باشند. بنابراین مربی، والدین، هم تیم ها، تماشاچیان، جوایز، یادبود ها، همچنین جزء یک تیم یا گروه بودن نیز (به خاطراثرات مثبتی که حضور در جمع همراهی با ایشان دارد ) می تواند تولید انگیزه ی ثانویه نماید. به طور نظری تمایز بین منابع انگیزه ی اولیه و ثانویه با طرح یک سوال واضح و آشکار خواهد شد و آن این است که "هنگامی که کلیه ی منابع بدیهی انگیزه ی ثانویه حذف گردد، آیا باز هم فرد به فعالیت خود ادامه می دهد؟"
پاسخ دادن به این سوال آسان به نظر می رسد اما در عمل پاسخگویی به این سوال از یک طرف به دلیل توانایی ما در طرح نقشه برای آینده و از طرف دیگر به دلیل پرورش انگیزه های بعدی رفتارمان تقریبا غیر ممکن می باشد.

انگیزه ی مثبت و منفی
پیچیدگی انگیزه های انسانی با توجه به این حقیقت که هم منابع اولیه و هم منابع ثانویه ی انگیزه می توانند مثبت یا منفی باشند، بیشتر می شود. آنها اگر چه نه در یک زمان اما اغلب هر دو جنبه را دارا می باشند. خورشید مثالی است از یک منبع اولیه که می تواند به طور پی در پی دارای جنبه ی مثبت و منفی باشد. انگلیسیها در اولین روز تعطیلات در زیر نور گرم خورشید مدیترانه حمام آفتاب می گیرند، اما روز بعد با پوستی آفتاب سوخته، در سایه می نشینند و دعا می کنند که ابری شود. یک ورزشکار می تواندعملکرد خوب و مطلوب (انگیزه ی اولیه ی مثبت) و یا عملکرد نامناسب و نامطلوب (انگیزه ی اولیه ی منفی) ارائه دهد. ادامه ی عملکرد نامناسب در یک دوره ی طولانی منجر می شود که انگیزه ی تمایل به ادامه ی فعالیت ورزشی به تدریج از بین رفته و در واقع ممکن است باعث کناره گیری کامل ورزشکار از ورزش گردد. بنابراین تصمیم به کناره گیری از یک رشته ی ورزشی خاص، ممکن است انعکاسی از عدم توازن بین انگیزه ی اولیه ی مثبت و انگیزه ی اولیه ی منفی باشد. به عبارت دیگر ورزشکار دیگر از شرکت در فعالیت های ورزشی مورد نظر خود احساس رضایت نمی کند. به همین ترتیب، تماشاچیان (انگیزه ی ثانویه) می توانند طرفدار (انگیزه ی مثبت)6 یا مخالف (انگیزه ی منفی) یا یک بازیکن یا یک تیم باشند و قدرت تاثیر آنها را می توانند در زمین بازی میزبان بر روی بازیکنان میزبان مشاهده کرد.
البته اینکه چرا این موضوع باید وجود داشته باشد، اینکه چه تعداد از مربیان و بازیکنان (به عنوان مثال در فوتبال حرفه ای) از رشد این مساله نگران می باشند، سوال جالبی است. با فرض اینکه تعداد اعضای تیمهای میزبان و میهمان مساوی بوده، اندازه ی دروازه ها یکسان باشند و داور و خط نگهداران از هیچ یک از تیمها طرفداری نکنند و اندازه ی زمین بازی هم مطابق با اندازه ی استاندارد باشد، هیچ دلیل آشکاری بر این وجود ندارد که چرا بازی در زمین یک باشگاه دیگر می تواند مضراتی به همراه داشته باشد.
واضح است که طرفداران یک تیم می توانند باعث ناراحتی بعضی از بازیکنان تیم دیگر گردند و این دلیلی است برای اینکه چرا امروزه روانشناسان ورزشی از بخش صدای هیاهوی تماشاچیان در هنگام تمرین استفاده کرده، باعث تولید تحریکات روانی در محیط مسابقه می گردند. اما تماشاچیان حاضر در باشگاه میزبان همیشه تیم میزبان را مورد حمایت قرار نمی دهند. بارها اتفاق افتاده که حتی بازیکن حرفه ای فوتبال در آغاز بازی تقاضای تعویض خود را می کند و می خواهد از هیاهو و تشویق طرفداران تیم میزبان فرار کند (انگیزه ی ثانویه ی منفی). البته استفاده از عبارات نظیر: شکست، پیروزی، رضایتمندی، خوب بازی کردن و اجزای نامناسب، به ما در درک مفهوم انگیزه کمک ناچیزی می کند.
هرگاه که فوتبالیستی موفق نشود به توپ دست یابد مورد شماتت تماشاچیان قرار گیرد، هیچ تعجبی ندارد که دیگر تمایلی به گرفتن توپ نداشته باشد. به همین ترتیب اگر برچسب "بازنده" به تیمی خورده شود نتیجه ی بازی تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت. گلف بازان معمولا اگر نتوانند توپ گلف را طوری بزنند که به داخل سوراخ مخصوص حفر شده در زمین بیافتد، و یا بدتر از آن اینکه اگر نتوانند اصلا به توپ ضربه بزنند به خود برچسب "بازنده" می زنند. اگر تعدا ضربه هایی که خشن بوده و یا از مسیر اصلی خارج می شوند و یا در اثر آن توپ گم می شود، نسبت به تعداد ضربه های خوب و مطلق بیشتر باشد، چنین بازیکنانی ممکن است به نتیجه برسند که "آنها برای بازی گلف اصلا مناسب نیستند".
از جنبه ی مثبت، "موفقیت"، "رضایتمندی" و "بازی کردن مطلوب" اصطلاحاتی هستند که منعکس کننده ی نتایج رفتارهایی است که به صورت مثبت ادراک شده اند. بنابراین؛ دروازه بانی که چندین بار به خوبی از دروازه دفاع کرده، بازیکن حمله ای که گل زده و مدافعی که به خوبی حملات حریف را سد کرده است، همگی به نوعی در تلاش خودشان مورد تشویق و پاداش قرار می گیرند.
آنها با تلاش جهت حفظ توپ در خارج از دروازه، مشاهده ی ورود توپ به داخل دروازه و سد کردن حمله ی حریفی که قصد گل زدن دارد، فورا مورد تشویق قرار می گیرند. آنها بلافاصله توسط تبریک و تمجید هم تیمی ها و تحسین و هیاهوی تماشاچیان مورد تشویق قرار می گیرند و بعدا وقتی در مورد چگونگی بازیشان در روز نامه ها مطالبی می خوانند مجددا پاداش می گیرند. تاثیر همه ی این وقایع ب افراد، مربوط به این است که آنها "از بازی لذت می برند" و در مورد خودشان "افکار مثبتی" دارند و نسبت به بازی بعدی "امیدوار هستند".
فعالیت در ورزش معمولا در نهایت به تنبیه یا پاداش ختم می شوند. اگر غیرممکن نباشد ولی بسیار مشکل است که در مورد فعالیت های ورزشی هیچ احساسی نداشته باشیم. حتی اگر مثلا یک فوتبالیست حرفه ای پنجاهمین بازی خود را در یک فصل انجام دهد شاید او را به عنوان فردی که به راحتی وارد عمل می شود، تعریف نمود. اما باطنا ممکن است به این دلیل که یک دقیقه کار را به خوبی انجام داده و دقیقه ی بعد اشتباه بزرگی مرتکب شده، هیجانات مختلفی را تجربه کند احساسات هیجانی، آخرین عکس العمل او در مقابل نتیجه ی آن چیزی است که در خلال بازی لحظه به لحظه انجام داده است.
شکل 1- خلاصه ای نکاتی است که تا کنون مطرح شده است. رابطه ی بین عملکرد و نتیجه برحسب تاثیر کلی آن بسیار پیچیده است.

بازخورد7:
نتایج رفتارهای ما از طریق چیزی به نام بازخورد شناخته می شود. بازخورد را مانند انگیزه می توان به منابع اولیه و ثانویه تقسیم نمود. منابع اولیه ی بازخورد بخش کاملی از هر چیزی است که ما انجام می دهیم. بنابراین همین طور که من در حال نوشتن این کلمات هستم بازخورد اولیه ی بینایی در مورد شیوه و خوانایی آنچه می نویسم و معانی کلمات به من می رسد.
همچنین بازخورد اولیه ی شنوایی از طریق صدایی که قلمم روی کاغذ ایجاد می کند و توسط عضلات (انرژی حرکتی) با مفاصل، مچ و بازوی دستی که با آن می نویسیم، به من می رسد.
دو مورد اخیر از تغییراتی که در کشش عضلات و در وضعیت دست و بازویم ضمن حرکت در عرض کاغذ و بازگشت مجدد آن به عقب ایجاد می گردد نشاط می گیرد.
به طور همزمان بازخورد اولیه از بدنم در وضعیتی که بدنم با صندلی در تماس است و از کف پاهایم که با فرش در تماس می باشد و از گردن و پشتم که چون در یک وضعیت ساکن نشسته ام در حال درد گرفتن هستند و از شکمم که فقط مدت کوتاهی است که از زمان غذا خوردنم می گذرد بازخورد دریافت می کنم. با این حال هنگامی که بازخورد اولیه رخ می دهد افراد همیشه نسبت به آن آگاهی ندارند. برای مثال من همچنان که در حال نوشتن هستم فقط متوجه بازخوردی می شوم که مربوط به احساس من نسبت به آن جمله ها و سلاست و روانی هر جمله است چون در این لحظه اینها مهمترین چیز برای من هستند و چیزهای دیگر همه مربوط به زمینه و بخش نیمه هوشیار ذهنم است و گویای زمان به چیزهایی که برای ما مهم هستند می اندیشیم.

تعیین8 هدف :
هر فردی که فعالیت ورزشی دارد دارای نوعی هدف می باشد. این اهداف ممکن است توسط ورزشکاران و یا توسط مربی برای آنها تعیین گردد. تعیین هدف جهات حفظ یا تقویت و افزایش انگیزه مهم و حیاتی می باشد. اغلب اهداف به طور نامناسبی تعیین می شوند و فقط موجب خلق و ایجاد انگیزه های منفی می شوند که کاهش میل و رغبت به ادامه تلاش را به دنبال دارد. به همین علت است که تعیین اهداف مناسب، مهارتی عالی به شمار می آید و منجر به تمیز و تشخیص مربیان کارآمد از سایر مربیان می گردد.
یک مربی تازه کار معمولا ترجیح می دهد که هدفها را به ورزشکاران تحمیل نماید تا اینکه با تک تک آنها به مذاکره بنشیند. به علاوه این مربیان معمولا هدف خاصی را تعیین نموده و در رابطه با هدف مذکور، مفاهیمی مانند شکست و پیروزی را با مفاهیمی مانند عملکرد توضیح می دهند. به عبارت دیگر، مربیان تازه کار بیشتر تمایل دارند که به تعیین اهدافی بپردازند که تحت کنترل مستقیم ورزشکاران نباشد. اغلب نقل قولی از یک مربی فوتبال آمریکایی عنوان می شود که همواره به ورزشکاران می گفت: "پیروز شدن امری مربوط به مرگ و زندگی نیست، بلکه از آن مهم تر است " اینها کلمات مناسبی هستند که باعث می شوند هر کسی به این نتیجه برسد که او مربی الهام بخشی است. به هر حال مساله این است که "پیروز شدن" در یک مسابقه تحت کنترل مستقیم بازیکنان نیست. ممکن است عده ای از بازیکنان فوتبال با راهنمایی مربی خود بهترین بازی را ارائه دهند ولی آن را ببازند. آیا این بدان معناست که آنها شکست خورده اند؟
پیروزی در رقابت های ورزشی مساله مهمی است و حتی برای بازیکنان حرفه ای بسیار مهم تر است، چون درآمد انها بستگی به آن دارد. اما پیروزی بازده ی عملکرد می باشد و تحت کنترل مستقیم هر شخص نیست. آن مربی که به ورزشکارش می گوید "از اینجا برو بیرون و برنده شو، برای من هم نیست که چطور این کار رو انجام می دهی"، تاثیر این طرز برخورد ایجاد انگیزه ی مخالف در آینده ای نزدیک یا دور می باشد.
تا جایی که یک ورزشکار یا تیم می تواند ببرد و خوب بازی کند، ببرد و بد بازی کند، ببازد و خوب بازی کند، یا ببازد و بد بازی کند، می توان ورزشکاران را ترجیحا برحسب عملکردشان ارزیابی کرد تا اینکه برحسب نتیجه بازی آنها را ارزیابی نمود. بنابراین اهدافی که تحت عناوینی مانند مهارتها، تاکتیکها، حجم تفکرات، و کاربرد به کار می رود. به احتمال زیاد باعث ثبات انگیزه های مثبت در مسیری طولانی می شود تا اینکه پیروزی یا شکست را تضمین نماید. چون اینها می توانند به نسبت اهمیتی که برای ورزشکاران دارند، کنترل شوند. بنابراین احتمالا یک مربی با نفوذ عبارت است از کسی که :
1. با ورزشکاران در مورد اهداف مشورت نماید.
2. راجع به چندین هدف مختلف در سطوح مختلف سطوح نماید.
3. در مورد اهداف برحسب "عملکرد" مشورت نماید.
به جای اینکه نتایج بازی را مد نظر قرار دهد اصطلاح "مشورت" کرارا جهت شناسایی مراحل تعیین هدف مورد استفاده قرار گرفته است. اگر یک مربی به ورزشکارانش بگوید چه هدفی را دنبال نمایند حتی اگر آن هدف را به شکل "عملکرد" مورد استفاده قرار داده باشد، باز هم مشکلاتی ایجاد می شود. زیرا ورزشکار اجرای حرکت برای مسئولین را به اجرای حرکت برای خودش ترجیح می دهد. به این ترتیب یک زمینه ی مساعد برای ایجاد و پرورش ترس در ورزشکار به وجود می آید یعنی؛ ترس از شکست. این ترس به دلیل عدم موفقیت در برآوردن توقعات مردم افزایش می یابد و به همین دلیل است که امروزه بسیاری از ورزشکاران نیاز به کمکهای روانشناسی دارند و یا حتی ورزش را به طور کلی رها می کنند. شکست خوردن منفی ترین تجربه ی ورزشکار است. هنگامی که مربی و ورزشکار راجع به اهداف با هم مشورت می کنند، در انجام آن تعهد بیشتری خواهند داشت. این موضوع شبیه به امضای قراردادی همراه با جزییات است که جزییات آن به صورت مشخصی برای دو طرف قرارداد تعیین شده باشد. مربی با تجربه به خوبی می داند که ورزشکاران ظرفیت پذیرش چه چیز را دارند و با توجه به این امر می تواند به آنها در تعیین اهداف واقعی یاری نماید.

نتیجه گیری
در نتیجه گیری این فصل باید بر این نکته تاکید نمود که این مطلب کوتاه از آنچه در مردم ایجاد انگیزه می کند، فقط کمی بیشتر از مقدمه ی یک موضوع بسیار پیچیده می باشد. ارزش واقعی و قدرت انگیزه ی هر فرد برای انجام یککار خاص در هر لحظه می تواند با دیگری متفاوت باشد. مانند یک اثر انگشت، زیرا اثر انگشت هر فردی شبیه افراد دیگر نیست. با این تفاوت که انگیزه ی هر فرد می تواند به طرز عجیبی با تغییرات جسمانی فردی و محیط روانی تطبیق پیدا کند و باعث شود که فرد از آنچه پیش آمده، به شدت شگفت زده گردد. با این حال این موضوع فلسفه ی ناامید کننده ای نیست.
انگیزه ای از یک نوع یا نوعی دیگر مسئول کلیه ی رفتارهای آگاهانه ی ما می باشد. بنابراین ما می توانیم با آگاهی بیشتر در مورد نیروهایی که زندگی ما را شکل می دهند و عملکرد آنها به وسیله شناختن مردمی که با آنها بنابر اصول مقبولی ارتباط داریم، شانس کمک به دیگران را برای حفظ و حتی افزایش انگیزه هایشان بیشتر کنیم.

استرس و اضطراب9
قطعه ی زیر از روزنامه تایمز اقتباس10 شده و در سال 1988 نیز در نشریه صبح آخرین زنان بی همتا در ویمبلدون11 به چاپ رسیده است:
"استیفی گرف12 و مارتینا ناوروتیلوا13 در زمینه ی مهارتهای ورزشی و استفاده از راکت بدون هیچ حب و بغضی با یکدیگر مقایسه شدند و به این ترتیب شاید روزنامه صبح آخرین زنان بی همتا بتواند مطالبی را در این باره، با استفاده از پاسخهای ناشی از هیجان آنها ارائه دهد. بر این اساس، چون ناروتیلوا بیشتر در معرض خطر عصبی شدن است، به نظر می آید گرف برنده خواهد بود."
این مطلب نمونه ی خوبی برا ی اثبات این فرضیه است که در بین ورزشکارانی که در سطوح عالی فعالیت می کنند، اختلاف ناچیزی از نظر مهارتهایشان وجود دارد و مهمترین عامل که احتمالا در تشخیص برنده از بازنده وجود دارد، توانایی مقابله با فشارهای روانی است.
به عنوان مثال، بازی گلف را در نظر بگیرید که در آن همه ی 20 نفر بازیکن اول از نظر مهارت یکسان باشند. از نظر تئوری، اگر فقط عامل مهارت بر ورزشکاران موثر بود، باید همه ی آنها در هر ضربه و هر دو بازی امتیاز یکسانی می آوردند. اما اینطور نیست. چرا یک بازیکن گلف 3 امتیاز کمتر و دیگری در همان روز سه امتیاز بیشتر می آورد و حال در نظر داشته باشید که شاید این وضعیت روز بعد دگرگون شود.
با اینکه احتمال دارد شرایط فیزیکی مثل هوا و سرعت رشد چمن برای یک بازیکن گلف مناسب تر از یک بازیکن دیگر باشد ولی باز هم اختلاف بین امتیازات آنها ممکن است به دلیل عوامل روانی باشد. این عوامل ممکن است عبارت باشند از انگیزه، تلاش، تمرکز، اعتماد به نفس و غیره.
اما به هر حال یکی از عوامل حتمی و قطعی، توانایی کنترل استرس حاصل از مسابقه است. امروزه در رشته های ورزشی در سطوح عالی نهتنها رقابتهای شدیدی وجود دارد، بلکه ورزشکاران با تشویقها و جوایز ارزنده ای هم بعد از موفقیت مواجهند (و عکس این موضوع نیز صادق است یعنی شکست نیز همراه با ناامیدی و احیانا سرکوفت می باشد).
اینها عواملی هستند که احتمالا موجب بروز استرس می گردند. در تحقیقی که در آمریکا انجام شد نشان داد که کشتی گیران نخبه ی سنین 15 الی 19 سال در شصت و شش درصد مسابقات دچار استرس و اضطراب می باشند. ظاهرا بسیاری از ورزشکاران به خوبی از عهده ی فشارهای روانی حاصل از مسابقه برمی آیند.
استیو14 به کلی قهرمان پرتاب نیزه جهان گفت که جهت ارائه عملکرد خوب نیاز به فشارهای روانی زیادی دارد و نیز می افزاید که عملکردش در تمرینات حداقل ده درصد بهبود یافته است. از سوی دیگر، ورزشکارانی نیز وجود دارند که تحت فشارهای روانی خرد می شوندو یا حداقل عملکردشان در حد مطلوب نمی باشد. این ورزشکاران استعدادهای خود را نمی شناسند.
دنیای ورزش با وجود ورزشکارانی که دارای استعدادهای درخشانی هستند و عملکردشان در زمان تمرینات عالی است ولی ضمن مسابقات به ندرت متناسب با استعدادهایشان عمل می کنند، آسیب می بیند.
اکثریت ورزشکارانی که راهنمایی و کمک می خواهند و به من مراجعه می کنند، مسائلی در ارتباط با فشارهای روانی حاصل از مسابقه داشته و خود متوجه بوده اند که در زمان اجرای عملکردهایشان و نیز حتی قبل از آن، دچار اضطراب گردیده اند. این ورزشکاران معمولا در رشته های شنا، گلف، راگبی، اسکی روی یخ، اسکواش، جودو و کریکت فعالیت دارند.
اکثر آنها دارای خصوصیات فیزیکی و مهارتهای لازم جهت شرکت در مسابقات سطوح عالی هستند، اما در هر حال نیاز به کسب مهارتهای ذهنی به منظور تشخیص استعدادهای فوق العاده ی خویش دارند. کاملا روشن است که استرس عامل مهمی در ورزش می باشد.

تعریف استرس و اضطراب
یکی از مسائلی که بر تحقیق در این زمینه، خلل وارد می آورد، عدم توافق عمومی در مورد تعریف استرس می باشد. بنابراین، تعریفی که ذیلا عنوان شده است، از خود من است؛ اما این تعریف عمدتا تحت تاثیر رویکرد درونگراها می باشد که مشهورترین و قابل قبول ترین رویکرد در روانشناسی ورزشی می باشد. نظر درونگراها عبارتست از اینکه پاسخ هیجانی فرد یا "تجربه ی موثر" او، همانطور که در شکل 7 آمده است، نتیجه ی فعل و انفعال متقابل فرد و محیط می باشد.
بنابراین استرس محرکی است که به شکل یک نوع نیاز توسط محیط در فرد ایجاد شده است. یکی از اجزاء اصلی این معادله، مراحل تفکر فرد یا ارزیابی شناختی عامل به وجود آورنده ی استرس می باشد که به شکل واسطه ای بین محرک و پاسخ عمل می کند.
به عنوان مثال، مسابقه یکی از عوامل به وجود آورنده ی استرس است. حال چه محیط رقابت و مسابقه منجر به ایجاد عکس العمل اضطراب آمیز (که نتیجه ی ارزیابی فرد از توانایی خود در مواجهه با نیازهای آن موقعیت است) بشود یا نشود.
از آنجا که این ارزیابی اهمیت زیادی دارد، آنچه موجب بروز اضطراب در یک ورزشکار شده است و در ورزشکار دیگر تاثیری ندارد، باید مشخص گردد. آنچه از مصاحبه ها مشهود است این است که لزوما استرس به عنوان پدیده ای منفی ادراک نمی گردد. برعکس بسیاری از ورزشکاران بیان کرده اند که استرس می تواند عامل بسیار مثبتی باشد. در حقیقت همه ی آنها اظهار می دارند که همواره سعی نموده انداسترس حاصل از مسابقه را به شکل مثبتی ادراک و ارزیابی نمایند. بنابراین طبق مدلی که در شکل 7 نمایش داده شده است، می توان استرس حاصل از مسابقه را به دو شکل ادراک نمود- به شکل منفی که منجر به علائم اضطراب می گردد و یا به شکل مثبت که در آن صورت ورزشکار با استرس مقابله می نماید. زمانی شرایط چنین ایجاب می کند که همان پاسخهای قبلی فرد به استرس حاصل از مسابقه، در شرایط ویژه ای تغییر یابد.
برای مثال، ارزیابی یک بازیکن تنیس از مسابقه ای که در آن حریف کسی است که در مسابقات قبل از او برده است، احتمالا مثبت خواهد بود و بنابراین دچار اضطراب کمتری می گردد ولی اگر نتایج مسابقات قبل به شکل دیگری بود، نتیجه ی فوق حاصل نمی شد.
اضطراب در زمان مسابقه
خیلی بعید به نظر می رسد که ورزشکاران قبل از هر مسابقه ای علائم اضطراب را یکسان و با یک درجه از شدت و ضعف احساس کنند. شدت احساس اضطراب بر حسب عواملی نظیر میزان اهمیت یک مسابقه، قابلیتهایی که فرد برای مقابله با شرایط در خود می بیند، نحوه ی اجرای عملیات در مسابقات پیشین، اوضاع جوی و غیره، متفاوت است. ما در این بخش به بررسی اضطراب حالتی مسابقه یا اضطرابی که شما در یک زمان بخصوص و نه در تمام اوقات احساس می کنید، می پردازیم. خصوصا به علائم خاصی از اضطراب که آن را تجربه می کنید و نیز آنچه که پیش از مسابقه و نیز در حین اجرای آن با این علائم خاص رخ می دهد، علاقمندیم.

الگوی علائم اضطراب در زمان معین، به عنوان وسیله ای جهت تشخیص ورزشکاران موفق و ناموفق مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعه ای بر روی چتربازان در روزی که باید از هواپیما بیرون می پریدند انجام گرفت و اشکال متفاوتی از اضطراب در چتربازان با تجربه و چتربازان تازه کار در زمانی که به لحظه ی پریدن نزدیک می شدند، نشان داد. در چتربازان تازه کار اضطراب در طی روز به تدریج افزایش یافت. و درست در لحظه ی قبل از پریدن، به اوج خود رسید. از طرف دیگر چتربازان با تجربه بیشترین حد اضطراب خود را در زمان سوار شدن به هواپیما، در فرودگاه اعلام نمودند، ولی بعد از آن اضطرابشان کاهش یافت. در مطالعه ای که بر روی ژیمناستها انجام گرفت، مشخص شد افرادی که در مسابقه موفق بوده اند، پیش از مسابقه اضطراب بیشتری داشتند تا افرادی که موفق نشدند. اما این وضعیت در طی مسابقه معکوس شد. جالب توجه اینکه، پس از تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که ژیمناستهای موفق تمایل داشتند از اضطراب خودشان به عنوان محرکی جهت اجرای بهتر مسابقه استفاده نمایند، در حالیکه ظاهرا ژیمناستهای ناموفق بیشتر واهمه و ترس خود را برمی انگیختند.

نتایج
از این یافته ها دو نکته ی مهم حاصل می گردد. اول اینکه، ورزشکاران برجسته و ورزشکاران نا موفق اضطراب را در سطح مشابهی تجربه می کنند. اما با این تفاوت که ورزشکاران برجسته قادرند تا اضطراب خود را در لحظات حساس مسابقه کنترل نمایند. دوم اینکه، نتایج مطالعه بر روی ژیمناستها نشان داد که چگونگی ظهور علائم اضطراب قبل از مسابقه عامل بسیار تعیین کننده ای می باشد.
زن شناگری را که در روز مسابقه دچار اضطراب بسیار شدیدی شده بود کمک کردم. او بسیار عصبی بود و در بسیاری مواقع از شدت هیجان بیمار می شد. نگرش او نسبت به این وضعیت کاملا منفی بود، به طوری که حتی از فکر مسابقه هم متنفر شده بود. بر عکس، یکی از بازیکنان اسبق تیم ملی فوتبال را می شناختم که قبل از مسابقه به شدت بیمار می شد، اما به هر حال این وضعیت را واکنشی طبیعی می دانست و آن را به عنوان عاملی تسهیل کننده به حساب می آورد. در حقیقت اگر او در مسابقه بزرگی شرکت داشت و پیش از مسابقه از نظر جسمانی بیمار نمی شد، نگران بود که مبادا از نظر روانی آمادگی لازم برای انجام مسابقه را نداشته باشد.

اضطراب حالتی مسابقه و اجرای مهارتهای ورزشی
تحقیقات بسیاری در زمینه رابطه بین اضطراب حالتی مسابقه و اجرای مهارتهای ورزشی انجام گرفته است. به طور کلی این تحقیق در تشریح جزئیات دقیق این رابطه موفق نبوده اما ثابت کرده است که این رابطه بسیار پیچیده می باشد. اطلاعات حاصله، این تصور را که اضطراب به نحوه ی اجرای مهارت ورزشی آسیب می زند، تایید می نمایند اما به هر حال نتیجه ی دو تحقیقی که اخیرا انجام شده است نشان می دهد که اضطراب لزوما صدمه ای به عملکرد ورزشی وارد نمی آورد و فی الواقع می تواند باعث بهبود آن نیز بشود. به هر حال همان طور که در قسمتهای قبل نیز گفتیم، شرایط کاملا بستگی به هر فرد و اینکه چطور علائم اضطراب را به عنوان عامل تشدید کننده و یا تسهیل کننده ی ادراک نماید، دارد. اما عامل بسیار مهم دیگر این است که طبیعت و چگونگی مهارت ورزشی را نیز در نظر داشته باشیم.
جیمز می15 در ضمن مصاحبه اش بیان کرد که برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی همراه با اضطراب زیاد مانع از انجام حرکات مناسب و کنترل شده ای که در زمان اسب سواری مورد نیاز است، می گردد. اما باعث بهبود بعضی از مهارتهای ورزشی نظیر پرش که از نوع حرکات انفجاری است می شود.
سو چالیس16 بیان داشته است که اضطراب بر توازن حرکات او بر روی تخته ی پرش تاثیر منفی می گذارد. ولی در عین حال دارای تاثیر مثبتی نیز هست؛ به این ترتیب که باعث می شود تا او احساس قدرت بیشتری کند. در حقیقت، بیشتر ورزشکارانی که مورد مصاحبه قرار گرفته اند عنوان داشته اند که اضطراب شناختی کنترل شده باعث بهبود مهارتهای از پیش آموخته شده می شود و اضطراب جسمانی شدید یا برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی در بهبود مهارتهایی که نیاز به سرعت و قدرت دارند موثر است. اما در مهارتهایی که لازمه ی آن اجرای حرکات ظریف و متوازن است، زیان آور می باشد. شاید تحقیقات نیز یافته های فوق را تایید کنند.

اعتماد به نفس
اعتماد به نفس به عنوان عاملی شناخته شده است که ارتباط بسیار نزدیکی با اضطراب حالتی مسابقه دارد. اساسا در زمان مسابقه اضطراب شناختی شدید با اعتماد به نفس ضعیف همراه می باشد. گزارشات حاکی از این است که اعتماد به نفس ضعیف حاصل اجرای نامطلوب حرکات ورزشی است. برعکس، اضطراب بر ادراک و یا اعتماد ورزشکاران در مورد توانایی اجرای مهارتهای پیچیده اثر می گذارد. آن چنان که شاید باعث شود تا ورزشکاری بهاجرای مهارتهای آسان تر و کم خطرتر تن دهد. به عنوان مثال، سو چالیس بیان داشت که گهگاه او در مورد توانایی خود در اجرای حرکاتی با کیفیت مطلوب دچار تردید می شود، تا آنجا که ابتدا حرکتی انجام می داد و سپس حرکتی آسان تر از حرکت قبل انتخاب می کرد. مری نویل17 به من می گفت که او نیز تحت فشار زیاد، در مورد تواناییش در اجرای مهارتهای خاصی در بازی هاکی دچار تردید می گردد.
تمرکز یا توجه منبع کوچکی است که مقادیر نه چندان زیادی از آن در دسترس ما قرار دارد. در نتیجه ورزشکار بخش زیادی از آن را صرف نگرانی ها و یا اضطراب در مورد حریف خاص یا شرایط بازی و غیره نماید؛ فقط مقدار کمی از توجهش را می تواند صرف تمرکز بر اجرای مهارتهای خود کند. مساله ی بزرگی که یکی از بازیکنان اسکیت روی یخ با آن دست به گریبان بود، این بود که به جای تمرکز بر نحوه ی عملکرد خود، در تمام مدت مسابقه و قبل از آن توجهش به وضعیت تیم مقابل معطوف بود. بنابراین می توان اظهار داشت که اضطراب با ایجاد آشفتگی در ورزشکار می تواند در اجرای مهارتهای ورزشی او خلل وارد آورد.
کنترل اضطراب
تحقیقات نشان داده اند که یکی از مهم ترین عوامل تشخیص ورزشکاران برجسته از سایر ورزشکاران همانا توانایی آنها در کنترل اضطرابشان در لحظه ی حساس مسابقه می باشد. یکی از وسایل دستیابی به میزان مناسبی از اضطراب، قرار گرفتن در حالت آرمیدگی18 است، خصوصا برای آن دسته از افرادی که دچار اضطراب شدید هستند و این مساله می تواند عاملی جهت تضعیف نحوه ی اجرای مهارت ها باشند. ذکر این نکته ضروری است که در زمینه ی مسابقات ورزشی، آرمیدگی به معنی آرمیدگی کلی و عمومی نیست؛ به عنوان مثال، برای یک بازیکن راگبی قرار گرفتن در حالت آرمیدگی عمومی آن را 5 دقیقه قبل از مسابقه اصلا مناسب نیست. راگبی بیش از هر چیز نیاز به فعالیت بدنی شدید و تصمیم گیری سریع دارد و زمانی که فرد در حالت آرمیدگی کامل قرار می گیرد این هدف به خوبی میسر نمی گردد.
آرمیدگی در ورزش به معنی کاهش اضطراب و رساندن آن به سطحی مناسب است که البته این سطح مطلوب در افراد مختلف، متفاوت می باشد. علاوه بر استفاده از آرمیدگی قبل از مسابقه، به کار بردن آن در زمان اجرای مهارتها نیز مفید می باشد. در چنین مواردی ورزشکاران باید در مدت بسیار کوتاهی شاید حداکثر یکی دو ثانیه بتوانند به آرامش دست یابند. واضح است که این امر نیاز به تمرین مداوم و دقیق دارد. به هر حال ثابت شده است که این امر در مورد ورزشکارانی که من با آنها کارکرده ام بسیار موثر بوده است. یک بازیکن اسکیت روی یخ در زمانی که قرار بود پرشی سخت و پیچیده انجام دهد به شدت دچار احساس هیجان و کشیدگی در عضلاتش شد که طبق معمول اجرای مهارتهایش دچار اختلال گردید. روشی که در آرمیدگی از آن استفاده می کردیم، بر اساس مراقبه19 بود و در ابتدا به این معنی بود که ورزشکار مدت 15 دقیقه در حالت آرمیدگی قرار می گرفت.

استرس در ورزش
استرس مسلما عاملی بسیار مهم در مسابقات ورزشی عصر حاضر می باشد که محققینی را که سالها در رشته روانشناسی ورزشی فعالیت دارند مجذوب خویش نموده است. تحقیقات نشان داده اند که استرس و اضطراب و ارتباطشان با عملکردهای ورزشی موضوعی بسیار پیچیده است. اولا ورزشکاران در مقابل استرس حاصل از مسابقه به شکلهای مختلف واکنش نشان می دهند و ثانیا ممکن است مهارتهای مختلف به طرق متفاوتی تحت تاثیر قرار گیرند. یافته های حاصل از تحقیقات ، نشان داده اندکه ورزشکاران بر جسته در تداوم و قوت بخشیدن به روشهای کنترل خود تحت فشار شدید حاصل از مسابقات مهم، مهارت بسیار زیادی دارند. مواردی را که یک مربی یا روانشناسی ورزشی باید مورد توجه قرار دهند عبارتند از اینکه جهت آمادگی روانی برای مسابقه ، باید با ورزشکاران بصورت فردی رفتار کرد.
به عنوان مثال تمرینات آمادگی روانی که دائما قبل از هر مسابقه در بسیاری از تیمهای ورزشی انجام میگیرد، ممکن است برای بعضی از اعضای تیم مفید باشد اما کلا برای افرادی که نیاز به کاهش اضطراب دارند و یا افرادی که در سلامت ذهنی هستند مناسب نباشند. مهارت مربی و روانشناس ورزشی در تشخیص این مطلب است که کدام روش روانشناختی برای کدام فرد مناسب است.

مسابقه
یکی از عوامل احتمالی پرخاشگری در ورزش همان طبیعت مسابقه است. یکی از نظریات قدیمی روانشناسی که به منظور تعریف پرخاشگری ارائه شده است، فرضیه ی محرومیت20 – پرخاشگری نامیده می شود. این فرضیه بیان می کند که محرومیت احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه را افزایش می دهد.
در این مورد، محرومیت به عنوان عدم دستیابی به هدف تعریف می شود. با در نظر گرفتن این تعریف، کاملا روشن است که رقابت های ورزشی با دفعات بیشماری از عدم دستیابی به هدف همراه می باشد. بدیهی ست که بازنده با باختن در بازی به وضوح دچار محرومیت می گردد، هم برنده و هم بازنده در سراسر مسابقه با موقعیت های بیشماری مواجه گردیده که حریف مانع دستیابی او به هدف شده است. مثلا فوتبالیست ها دائما وقتی حریفشان مانع موفقیتشان می گردد، دچار محرومیت می شوند. بازیکنان تنیس همواره بعد از هر بار باخت در بازی دچار محرومیت می گردند، بازیکنان گلف هنگامی که یک ضربه ی ساده را در نزدیک حفره ی زمین از دست می دهند دچار محرومیت می شوند. در حقیقت کلیه ی رشته های ورزشی با بعضی اشکال محرومیت همراه هستند. بنابراین با توجه به آنچه که در مورد رابطه ی محرومیت و پرخاشگری می دانیم، عاقلانه به نظر می رسد که فرض کنیم مسابقه ممکن است باعث تولید رفتارهای پرخاشگرانه گردد. اگر چه ما نمی توانیم طبیعت مسابقه را تغییر دهیم با این حال تدابیر مطمئنی وجود دارد که توسط آنها می توانیم عواملی را که موجب پرخاشگری می گردد، کاهش دهیم.

نتیجه گیری فصل
این فصل دامنه وسیعی از عوامل به وجود آورنده ی پرخاشگری در ورزش را مورد بررسی و آزمایش قرار داده است. در مرور این نظریه های مختلف، دائما سعی می کنید با موادی کار کنید که مربوط به رشته ورزشی شما می گردد. امید است این سوالات متوالی وتمرینات، کمکی باشد برای شما در جهت انجام یک تلاش قابل مشاهده و کاربردی در رابطه با جلوگیری از رفتار پرخاشگرانه در ورزش.
بالاخره این فصل با بررسی نحوه ی بازی ورزشکار در زمین ختم می شود. شما تکنیکهای ویژه رفتارهای کنترل خویشتن را مورد ملاحظه قرار دادید. مربیان با صرف وقت جهت آشنایی ورزشکاران با این تاکتیکها می توانند از آن در کاهش درگیریهای ناخواسته ناشی از پرخاشگری در ورزش استفاده نمایند.

نگرشها در ورزش در چه زمانی حاصل می شود؟
محققان رشته روانشناسی ورزشی متوجه شده اند، که احتمالا نوع نگرش برنده ها و بازنده ها متفاوت است. آیا ما بعد از هر مسابقه نگرشی حاصل می کنیم؟ با نگاهی به جراید می توانیم نمونه های بیشماری از ورزشکارانی را بیابیم که تلاش می نمایند تا در مورد عملکرد خود قضاوت کنند. برای مثال بازیکن تنیس باز اسپانیائی ارانتکساسانچزویکاریو21 که برنده مسابقات قهرمانی اوپن فرانسه در سال 1989 شد، بعد از اینکه در مقابل استیفی گراف22 با امتیاز 0-6 و 1-6 در سال 1990 شکست خورد اظهار نمود: "هر وقت که من حمله می کردم او نیز به روش دیگر و بسیار شدیدتر مقابله می کرد." گر چه این حرف کمی جنبه شوخی دارد ولی ارانتکسا می خواست بگوید که حریفش در آن روز بسیار خوب بازی کرده بود، این نگرش یک نوع از نگرشهای مربوط به سختی کار است.
در این مرحله لازم است که از نظر برنارد واینر23 روانشناس کالیفرنیایی نیز بهره جوییم، او معتقد است که نگرشها فقط هنگامیکه محقق از شما می خواهد پرسشنامه ای را پر کنید، حاصل نمی شود. بلکه این نگرشها در شرایط طبیعی زندگی به وجود می آیند. او روشهای مختلفی را که ضامن ادعایش می باشد، ارائه می دهد. و گزارشهایی را که در این رابطه نوشته شده بود، مثلا روزنامه ها را مورد توجه قرار داد. و نیز رونوشت مصاحبههای مختلف را نیز بررسی نمود و به این ترتیب نتیجه گرفت که نگرشها نیز به عنوان بخشی از تفکرات روزانه ما می باشند.

اهداف و نگرشها
بین اهداف ورزشی و نگرشها ارتباطی وجود دارد. ورزشکارانی که توسط تعیین اهداف مربوط به خود در جاییکه پیروز شدن همه چیز است برانگیخته می گردند به تمرکز روی نگرشهای وابسته به توانایی تمایل می یابند. پیروزی نشان دهنده توانایی بالایی می باشد اما شکست به ویژه اگر تکرار شود نشانگر فقدان توانایی است. این موضوع همانطور که بعدا توضیح داده می شود، می تواند یک تاکتیک آسیب زننده باشد. آن افرادی که توسط اهداف مربوط به تسلط و مهارت برانگیخته می شوند. بهاحتمال بیشتر روی نگرشهای وابسته به تلاش و کوشش توجه و تمرکز دارند چون آنها بیشتر به پیشرفتهای شخصی علاقه دارند. این عمل اغلب با سعی بیشتر، پافشاری یا به کارگیری تاکتیکها امکان پذیر است و اینها همه نیازمند تلاشهای شخصی است.
تحقیقی که توسط دکتر کارول دوئک24 و همکارانش در آمریکا انجام شد نشان داده است که این اهداف مختلف می توانند برانگیزه ها و نگرشها اثر گذارند. در مطالعه ای راجع به بچه های کوچک در یک کلاس، او شرایطی به وجود آورد که در آن کودکان یک کار رقابتی انجام می دادند. و در آن تعیین اهداف مربوط به خود همراه بود، نتایج بستگی به ادراک خودشان از اینکه چقدر خوب هستند (یا به اصطلاح چطور توانایی هایشان را ادراک می نمایند.) داشت.

بازسازی نگرشها25
یک روش کمک به ورزشکاران برای اجتناب از شکست خوردن یعنی کاهش درماندگی آموخته شده، کمک به آنان در کسب مثبت ترین نگرشهاست، مخصوصا وقتی شکست خورده اند و احتمالا بیشتر منفی می اندیشند. بعضی از روانشناسان ورزشی سعی دارند در نگرشهایی که مردم می سازند تغییراتی ایجاد کنند و این امر به عنوان بازسازی نگرشها شناخته شده است. دکتر دویک26 اهمیت بازسازی نگرشها را در آزمایشی که با دانش آموزان یک کلاس انجام داد، نشان داده است. او یک گروه آزمایشی داشت که شکست را مرتبا تجربه می کرد و به دنبال آن یک دوره پیروزی داشت و گروه دیگر بعد از تجربه شکست یک دوره بازسازی نگرش داشت.
نگرشهای ناشی از شکست به دلیل فقدان توانایی تبدیل به فقدان نگرشهای ناشی از تلاش می گردند. نتایج نشان داده است که بهترین راه بهبود بازیکن بعد از شکست یک دوره بازسازی نگرشهای گروهی است نه اینکه به کارگیری گروههای موفق. این موضوع توسط گروههای موفقی که نتایج حاصله را به سهولت عمل نسبت می دهند و از این رو موفقیت خود را به عنوان امری خارج از کنترل و تدبیر رد می کنند توضیح داده شده است. به هر حال، با تجدید نگرشها، گروه دیگر احساس کردند که بیشتر تحت کنترل بودند و می توانستند روشی را برای بهبود عملکرد خود در نظر بگیرند.

آمادگی ذهنی برای شرکت در مسابقه27
ورزشکاری که برای شرکت در بازیهای المپیک واجد شرایط است باید با ورزشکارانی رقابت کند که شایسته، قوی، قابل انعطاف، قدرتمند و ماهر می باشند. تمام این افراد انرژی و وقت زیادی را صرف نموده اند تا ورزشکاری نمونه شوند. ولی به هر حال، در نهایت فقط یک قهرمان و دو برنده مدال وجود خواهند داشت. اغلب تفاوت بین فردی که مدال می گیرد با فردی که مقام مثلا هشتم را می آورد، فقط عدم توفیق در احراز یک یا چند ثانیه بیشتر است. مصاحبه با ورزشکارانی که موفق به احراز مقامهای عالی شده اند اغلب نشان دهنده نوعی آمادگی است که آنها را از سایرین متمایز می سازد و از بین هر ده نفر از این ورزشکاران بزرگ، نه نفر اعلام نموده اند که مدتی از نظر روانی دوره ای سخت و دشوار داشته اند.
ورزشکاری که می خواهد با سایر ورزشکاران برجسته رقابت کند باید در مورد آمادگی ذهنی خود به درستی بیاندیشد. انتظار برنده شدن فقط به این دلیل که مسافت بیشتری را نسبت به ورزشکار دیگر طی کرده اید و یا چون وزنه سنگین تری را بالا برده اید کافی نیست. در تجزیه و تحلیل نهایی این موضوع بسیار مهم است که بتوانید تحت فشار شدید مسابقه، آرامش خود را حفظ کنید.

تعیین طرح و نقشه برای پیروزی
در ورزش عوامل بیشماری وجود دارند که ما هیچ کنترلی بر آنها نداریم. بازیهای تیمی با حوادثی چون ضربه های اریب، پرشهای شانسی، داوریهای عجیب با صدمات و جراحات نابهنگامی که به یک بازیکن مهم وارد می شود، توام است. دو و میدانی کاران، بازیکنان گلف و ورزشکاران رشته های قایقرانی، می توانند در مورد باد باران شکوه کنند، در حالیکه دوچرخه سواران و رانندگان فرمول 1 اغلب غیر قابل اعتماد بودن ماشینهای خود را مورد لعن و نفرین قرار می دهند. از زمانی که انسان شروع به برگزاری مسابقات ورزشی نموده است، همواره عوامل غیر قابل کنترلی وجود داشته اند که باعث شکست آنها شده است. همچنان که برای مسابقه ی بزرگی آماده می شوید، این موضوع اهمیت زیادی دارد که عوامل غیر قابل کنترل، شما را کاملا افسرده و مایوس نسازد، اما در عوض توجه خود را به آنچه که قابل کنترل می باشد معطوف سازید. اگر بتوانید مسابقه ای را با این فکر شروع کنید که "خوب، من هر چه را که برای آمادگی در این مسابقه لازم بود، انجام داده ام. تمام نواقص را از بین برده ام و حالا، وجود همه چیز علی السویه است. من واقعا می خواهم مسابقه را شروع کنم.". سپس می توانید یک حضور مشخص یااعتماد به نفس لازم از خود نشان دهید که بر واقعیت استوار باشد. به هر حال اگر سعی کنید مسابقه را خوب شروع کنید اما به این موضوع فکر کنید که چقدر دلتان می خواست وقت بیشتری را صرف امکانات یا انجام تمرینات خود می کردید، به این طریق من دیگر نمی توانم شانس پیروزی شما را تعیین کنم. اگر تا حالا فرصتی جهت تماشای ژیمناستها و بسکتبالیستها، اسکیت بازانی که در سطح جهانی کار می کنند، داشته اید احتمالا متوجه این نکته شده اید که به نظر می آید، نحوه اجرای مهارتها و حرکاتشان همواره یکسان است. اگر آنها را از نزدیک تماشا کرده باشید، این نکته برایتان کاملا روشن می شود، که آنها حرکات را به خوبی آموخته اند و هر بار به شکل ثابتی انجام می دهند. اگر این موضوع را با نحوه کار ورزشکاران بی تجربه مقایسه کنید تناقضاتی را در جریان عادی تمرینات آمادگی آنها خواهید دید.

نتیجه گیری کلی
این تحقیق مبین این نکته است که آمادگی ذهنی برای مسابقه، به طور معمول چیزی نیست که شب قبل از یک مسابقه بزرگ شروع شود. البته، این یک فلسفه عمومی است که باید تقریبا هر چیزی را که آمادگی عمومی خود انجام می دهید، تحت تاثیر قرار دهد. آمادگی رمز موفقیت است و هیچ راه کوتاهی برای قهرمان شدن شما وجود ندارد.
وقتی فرد از مرحله قول به مرحله عمل می رسد، پس بیشتر استعدادهای نهانی خود را به کار گرفته است. تا آن زمان، فرصت برای موفقیت محدود است. ورزشکار متعهد کسی است که روشهای تمرکز، تخیل و تقسیمات عملکردی را می آموزد. این ورزشکار وقت زیادی صرف می کند و برای آزمون تمرکز قبل از مسابقه تلاش می نماید، انرژی کسب می نماید و اهداف خود را برای تمرین و مسابقه تعیین می کند.
وقتی با ورزشکاران حرف می زنم، اغلب آنها را به یاد اصطلاح یا ایده ای پیش پا افتاده می اندازم اما علی رغم پیش پا افتادگی، بسیار مهم است: به خاطر داشته باشی که دشمن تو در واقه کسی است که هر روز صبح او را در آینه می بینی. این فرد کسی است که سعی دارد تا تو را متقاعد کند که تو مجبور نیستی ورزشکار نمونه ای باشی و می توانی راه کوتاهتری را انتخاب کنی. خوب، اگر بتوانی در این جنگ روزانه پیروز شوی، پس به فهم این موضوع در فعالیت ورزشی خود تا چه اندازه می توانی موفق باشی، دست می یابی.
1 George fitz
2 Norman Triplett
3 Coleman Griffith
4 The university of Illinois
5 Primary and Secondary motivation
6 Positive and negative motivation
7 Feed back
8 Goal – setting
9 Dr.Graham Jones
10 The Times
11 Wimbledon
12 Steffi Graf
13 Martina Navratilova
14 Steve backly
15 James May
16 Sue Challis
17 Mary Neville
18 Relaxation
19 Meditation
20 Frustration aggression
21 Arantxa Sanchez Vicario
22 Steffi Graf
23 Bernard Weiner
24 Dr. carol Dweck
25 Attribution Retraining
26 Dr. Dweck
27 Brian Miller
—————

————————————————————

—————

————————————————————

38


تعداد صفحات : 38 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود