تعریف جهان بینی
نوع تفکر و برداشتی که یک مکتب و دینی نسبت به جهان و هستی عرضه داشته و در واقع تکیه گاه فکری همان مکتب حساب می گردد جهان بینی نامیده می شود.
عناصر جهان بینی
جهان بینی در واقع قسمتی از هستی شناسی می باشد و عناصر آن عبارتند از:
الف : توجیه جهان هستی ب: توجیه انسان ج : رابطه انسان با هستی
شهید مطهری علیه الرحمه می نویسد: جهان بینی به معنی جهان شناسی است نه جهان احساسی و به مساله معروف شناخت مربوط می شود، شناخت از مختصات انسان است بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، لذا جهان شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل وابستگی دارد. سپس در تعریف جهان بینی می گوید:
نوع برداشت و طرز تفکری که حذف یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می دارد زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار می رود، این زیر ساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده می شود. همه دین ها و آیین ها و همه مکتبها و فلسفه های اجتماعی متکی به نوعی جهان بینی بوده است.
انواع جهان بینی
بر اساس تعریف جهان بینیما دارای انواع جهان بینی هستیم که بنا به تفاوت نگاهها بر عالم هستی بوجود آمده، که یه ترتیب زیر است.
* جهان بینی تجربی
در شناخت جهان هستی بر اساس تجربی، جهان بینی ما بر دو عامل فرضیه و آزمون وابسته است، یعنی در علوم تجربی، برای اثبات و کشف علت یک پدیده ابتدا فرضیه ای را ارائه می دهند، و پس آن فرضیه را از طریق آزمایش، بررسی می کنند و با این روش، به کشف علتها و معلولها پی می برند.
مزایای جهان بینی تجربی
البته این یکی از مزایای این نوع جهان بینی است چون که بر اساس آزمون، کشفیات و شناختهایش دقیق و مشخص است و می تواند با این روش در مورد یک موجود جزئی اطلاعات خیلی زیادی به انسان بدهد و دومین مزیتش این است که چون این نوع جهان شناسی، قوانین خاص هر علوم را به انسان می شناساند، راه تصرف و تسلط آن را نیز بر بشر می شناساند.
نقصهای جهان بینی تجربی
ولی در مقابل نقصهایی نیز متوجه این نوع جهان بینی هست و آن اینکه علوم تجربی فقط در مورد چیزهای جزئی قادر بر پاسخگویی است یعنی دایره و حوزه اش محدود است به آزمون یعنی قدرت شناخت در جائی است که آزمون بر آن راه دارد در حالیکه همه عالم هستی را نمی توان به توسط آزمون شناخت یعنی در جهان بینی تجربی مسائلی مانند جهان از کجا آمده است؟ به کجا می رود؟ جهان حق است یا پوچ، زشت است یا زیبا و غیره به دلیل اینکه تحت آزمون در نمی آیند قابل پاسخگوئی نیست و بیشترین جسارتی که اینگونه جهان بینی در مواجه با این سوالات هستی شناسانه از خود نشان داده، گفتن نمی دانم بوده است!
* جهان بینی فلسفی
جهان بینی فلسفی در طرز برخورد و عکس العمل انسان در برابر جهان موثر است یعنی موضع انسان را در جهان مشخص می کند، و نگرش انسان را نسبت به جهان هستی شکل می دهد و به طور کلی این جهان بینی به زندگی انسان، معنی داده و او را از احساس پوچی بدور نگه می دارد بر خلاف جهان بینی تجربی، که قادر نیست به انسان جهان بینی دهد. در واقع جهان بینی فلسفی از آن نظر که متکی به یک سلسله اصول بدیهی و غیر قابل انکار می باشد و دیدگاهایش را با استدلال ثابت می کند و از تزلزل و لغزشی که جهان بینی تجربی دارد، بدور است از محدودیت جهان بینی تجربی نیز بدور می باشد.
* جهان بینی دینی
در برخی از ادیان مانند دین اسلام جهان شناسی دینی در متن دین، صورت فلسفی دارد و به صورت استدلال، به بیان دیدگاهایش می پردازد. یعنی مسائل با تکیه بر عقل و استدلال عرضه شده است از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلی فلسفی است.
معیار مقبولیت جهان بینی
با نظر اینکه سه نوع جهان بینی در شناخت جهان هستی وجود دارد و قطعا از بین این سه نوع، یک نوع آن صحیح می باشد برای اینکه صحیح ترین نظریه را بدست آوریم باید معیار مقبولیت جهان بینی را بدانیم که به ترتیب زیر است.
1) جهان بینی باید از طرف عقل تائید شود.
2) به زندگی انسان و جهان معنی دهد.
3) جهان بینی باید آرمان پرور و شوق انگیز باشد.
4) استعداد و قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد.
5) و جهان بینی ما باید تعهد آور و مسئولیت ساز باشد.
جمعبندی
با نظر به مطالب مطرح شده و با نگاه به انواع جهان بینی ها، ما در جهان بینی تجربی به دلیل محدودیتش در دایره آزمون و خطا و جزئی بودنش چنین معیارهایی را نمی توانیم بدست آوریم و در جهان بینی فلسفی بدلیل اینکه به طور کامل به دلیل عدم شناختنش از جهان هستی، نمی تواند آرمانساز باشد و دیگر معایبش نمی توان به عنوان یک مکتب قابل قبول پذیرفت اما جهان بینی دینی با نظر اینکه همه معیارهای یک جهان بینی را دارد، تنها جهان بینی است که می تواند به عنوان یک جهان بینی قابل قبول در بین سایر جهان بینی ها، لحاظ گردد چون از یک طرف شناخت کاملی از آفریننده عالم هستی دارد و اینکه نظام هستی بر اساس خیر و رحمت و رساندن موجودات به سعادت و کمال می شناسد که موجودات عالم با نظامی هماهنگ در جهت حرکت به کمال به سوی پروردگار عالم در حرکتند و اینکه آفرینش هیچ موجودی از روی بیهوده انگاری نبوده بلکه جهان بر اساس یک سلسله قوانین که به اصطلاح سنت الهی نامیده می شود اداره می گردد. که در میان موجودات عالم، انسان را اشرف مخلوقات می شناساند، و به طور کلی جهان بینی دینی تنها نوع جهان بینی است که تعهد و مسئولیت افراد را نسبت به خودش، نسبت به همنوعانش، نسبت به محیط طبیعت و نسبت به خدایش بوجود می آورد و بر این اساس انسان را از خطر سقوط به دره هولناک پوچ گرایی و نیست انگاری نجات می دهد.
همچنانکه می دانیم جهان بینی به مفهوم نوع دیدگاهی است که یک مکتب و به تبع آن پیروان یک مکتب نسبت به جهان هستی دارد. هر مکتبی بر اساس نوع شناختش از عالم، در جواب سوالاتی از اینکه جایگاه انسان در دنیا کجاست؟ انسان از کجا آمده است؟ اصلا آفرینش انسان به چه خاطر بوده و هزاران سوال دیگر بر اساس نوع نگاهش به عالم هستی و مبدا این عالم و مقصدش جواب داده است. البته لازم به یادآوری است که ما در جهان مجموعا سه نوع جهان بینی داریم، جهان بینی تجربی، جهان بینی فلسفی و جهان بینی دینی که در این نوشتار به جهان بینی دینی توحیدی که در زمان ما اسلام هست خواهیم پرداخت.
جهان بینی اسلامی
از بین انواع سه گانه جهان بینی، جهان بینی دینی بر اساس معیارهای مقبولیت جهان بینی، به عنوان صحیحترین نوع جهان بینی می باشد زیرا جهان بینی تجربی هر چند به دلیل شناخت دقیق از اجزا مورد برسیش دقیقتر می باشد اما چون بر آزمون و خطا وابسته است و دوم اینکه همه چیز عالم امکان را نمی توان بوسیله آزمون شناخت ناقص می باشد، و جهان بینی عقلی را به خاطر اینکه از منبع اطلاعاتی دقیقی برخوردار نیست و اطلاعات ناقصی درست دارد نمی توان به عنوان دقیقترین روش شناسایی جهان برگزید. اما جهان بینی اسلامی به دلیل اینکه از طرف خالق عالم ارائه شده، کسی که عالم به همه موجودات می باشد، دارای همه معیارهای مقبولیت جهان بینی می باشد یعنی هم از طرف عقل و منطق پشتیبانی می گردد و هم به زندگی معنی می دهد و انسان را از پوچگرایی نجات می دهد و آرمانساز می باشد و تعهد آور نیز می باشد و با استدلال گفته هایش را اثبات می کند، به همین جهت در بین انواع جهان بینی به عنوان یک جهان بینی صحیح آشکار می گردد.
نمونه هایی از جهان بینی اسلامی
در دین اسلام نسبت به سوالات هستی شناسی هر انسانی پاسخ دقیق گفته شده وقتی به قرآن مجید که کتاب آسمانی این مکتب است نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که اسلام در برابر سوالات اساسی از قبیل چگونگی آفرینش جهان، پدیده های طبیعی و فراطبیعی، و روابط حاکم بین آنها و اینکه آخر انسان چه خواهد شد و این این قافله عزم کجا دارد؟ رابطه انسان با خدا چگونه باید باشد؟ و غیره، بی پاسخ نشسته و با دلایل محکم عقلی به پاسخگویی می پردازد که در اینجا به نمونه ای از جهان بینی اسلام می پردازیم.
عالم غیب و عالم شهادت
از دیدگاه اسلام، موجودات در همین موجوداتی که ما می بینیم منحصر نمی باشد بلکه علاوه بر این موجودات عادی مانند انسان، حیوانات، گیاهان، کوهها و… یک سری موجوداتی هستند مانند خدا، فرشتگان، عالم برزخ و جنها که به دلیل که به دلیل جسمانی نبودنشان ما توانایی دیدن شان را نداریم. که این نوع نگاه به عالم هستی مهمترین تفاوت این مکتب با مکاتیب دیگر است که در پاسخگویی به چنین سوالاتی درمانده مانده اند. در حالیکه قرآن کریم اعتقاد به عالم غیب را نخستین ویژگی پرهیزگاران بیان می دارد، در آیه دوم و سوم سوره بقره می خوانیم که "این است کتابی در <small>(حقانیت)</small> آن هیچ شکی نیست و مایه هدایت تقوا پیشگان است آنان که به غیب ایمان می آورند." که در واقع پیش شرط هدایت انسانها را ایمان به غیب می داند.
مزایای چنین نگرشی
از مزایای چنینی نگاهی به جهان این است که اندیشه انسان را باز می کند و انسان را آگاهی می دهد که عالم فقط آنچه که تو می بینی نیست بلکه تو یکی از عالمها را می بینی و علاوه بر این عالم، دنیایی نیز هست که در ادراک حس تو، گنجایش درک آن نیست. که در آیه 38 و 39 سوره حاقه نیز به عالم غیب قسم خورده شده که "سوگند یاد می کنم به آنچه می بینید و آنچه نمی بینید".
لازم به یادآوری است که در این دیدگاه، بین عالم غیب و عالم شهادت <small>(دنیا)</small> ارتباط وجود دارد و اصلا قابل جدایی نیستند تا حدی که عالم شهادت <small> (دنیا)</small> مقدمه ای برای درک عالم غیب می باشد.
حق مداری جهان
از دیدگاه اسلامی، جهان بیهوده نیافریده شده و بر اساس حق آفرینش یافته، در آیه هشتم سوره روم می خوانیم که "خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق، و تا هنگامی معین نیافریده است…" لازم به توضیح که حق مداری جهان با سه تعبیر در قرآن آمده که یکی آفرینش آسمان و زمین بر پایه حق است و تعبیر باطل نبودن آفرینش را ازبین برمی دارد و در آیه دیگری آمده که جهان را خداوند از سر بازی نیافریده، بر این اساس که مومنان وقتی نگاهی به عالم هستی می کنند از ته دل فریاد می کنند "پرودگار این <small> (جهان)</small> را باطل و <small>(بیهوده)</small> نیافریده ای" سوره آل عمران آیه 191.
هدفمندی جهان
حق مداری جهان خود به خود هدفمند بودن عالم آفرینش را نیز ثابت می کند، یعنی جهان آفرینش اینگونه نیست که به ناکجا آباد برود بلکه این کاروان هستی، به سوی یک پایانه معلوم و معینی حرکت می کند. در آیات متعددی از قرآن آمده که هر آنچه که در آسمانها و زمین است به سوی خدا در حرکت هستند و به سوی خدا شناورند، که نتیجه چنین دیدگاهی نیز، علاوه بر اثبات بیهوده نبودن انسان، او را از پوچگرایی نجات داده و در زندگیش تعهد ایجاد می کند و با اعتقاد بر اینکه با مردن، از بین نمی رود شور زندگی در وی دمیده می شود. باعث می شود انسان، در هماهنگی با عالم خلقت، اهداف زندگیش را ترسیم کند.
نظام احسن
از دیدگاه اسلامی، نظام فعلی عالم خلقت، بهترین نظام قابل تصور می باشد. چون بر اساس این دیدگاه که خداوند حکیم است و حکیم بودش نیز اقتضا می کند که بهترین و کامل ترین جهان را بیافریند. در آیه هفتم سوره سجده نیز به همین مطلب اشاره شده که" همان کسی که هر چیزی را که آفریده نیکو آفریده" البته شاید سوال پیش آید که پس وجود شرور در عالم چیست. چون بهترین عالمها، عالمی است که هیچ شری در آن نباشد، در پاسخ گفته شده که اگر با نگاهی واقع بینانه به این شرهای ظاهری بیاندازیم خواهیم دید که شر آنها ذاتی نیست بلکه اعتباری است و در برابر هر یک از شرور، حکمتهایی نهفته است که وجود آنها را موجه می کند.
حرف آخر
با نگاهی گذرا و بدون هر گونه پیش داوری به جهان شناسی اسلامی در می یابیم که جهان شناسی اسلامی <small>(دینی)</small> در خدمت انسان شناسی و خداشناسی است و می خواهد واقعیت عالم هستی را آن طور که هست به طور حقیقی و واقعی بشناساند و چون هدفش هدایت انسان به واقعیات می باشد در این راه، از هر ابزار صحیحی که لازم است استفاده شده است به عنوان مثال ما وقتی به قرآن نگاه می کنیم، هر چند که می دانیم قرآن یک کتاب کیهان شناسی، یا زمین شناسی یا زیست شناسی و … نیست اما اطلاعاتی راجع به اینها می توانیم از قرآن بدست بیاوریم. اما هر چند آیات جهان شناسی قرآن حقایقی را درباره پدیده های عالم هستی روشن می کنند اما هدف دیگری دارد و آن این است که بیان این مطالب فقط گذرگاهی برای شناساندن خدا و و اوصاف او، و شناساندن جایگاه واقعی انسان و بیان هدف از آفرینش وی می باشد. بر این اساس است که زمانی توجه انسان را به جهان آفرینش مانند مراحل خلقت جهان و آسمان و زمین و اجرام آسمانی مانند خورشید و ماه و پدیده های زمینی و جانوران جلب می کند و زمانی انسان را متوجه فرشته و جن و شیطان می نماید.
بر اساس پذیرفتن ماوراءالطبیعه و یا انکار آن میتوان جهان بینی را به جهان بینی الهی و جهان بینی مادی تقسیم نمود. پیرو جهان بینی مادی در زمان سابق بنامهای طبیعی، دهری، و احیاناً زندیق و ملحد نامیده می شد ولی اکنون مادی و ماتریالیست نامیده میشود.
* استاد مطهری درباره انواع جهان بینی میگوید: جهان بینی یا جهان شناسی به عبارت دیگر تعبیر و تفسیر انسان از جهان، به طور کلی سه گونه است یعنی از سه منبع ممکن است الهام شود، علم، فلسفه، دین. پس جهان بینی سه گونه است : علمی، فلسفی، مذهبی. جهان بینی علمی یعنی انسان بر اساس دستاوردهای علوم تجربی ، بینش کلی درباره هستی بدست آورد.
استاد مطهری در نارسایی جهان بینی علمی مینویسد: از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است نه اولش معلوم است نه آخرش، اینست که جهان بینی علمی، جزء شناسی است نه کل شناسی، علم ما را به وضع برخی اجزاء جهان آشنا میکند نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان بینی علمی مانند فیل شناسی مردمی است که در تاریکی فیل را لمس می کردند. جهان بینی علمی از نظر جلب ایمان به چگونگی واقعیت هستی متزلزل است. چهره جهان از یک دیدگاه علمی روز به روز تغییر میکند زیرا علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است نه به اصول بدیهی اولی عقلی، فرضیه و آزمون ارزش موقت دارند. لذا جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمیتواند پایگاه ایمان واقع شود. جهان بینی علمی به حکم محدودیتی که ابزار علم یعنی فرضیه و آزمون برای علم جبراً بوجود آورده است از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که خواه ، ناخواه برای ایدئولوژی پاسخگویی قطعی به آنها لازم است، قاصر است از قبیل : جهان از کجا آمده است؟ به کجا میرود؟ ما در چه نقطه و چه موضع از مجموع هستی هستیم؟….لذا علم از پاسخ به اساسی ترین مسائلی که برای جهان بینی لازم است ، ناتوان میباشد.
جهان بینی فلسفی محدودیت جهان بینی عملی را ندارد و پاسخگو به همان مسائلی است که تکیه گاههای ایدئولوژی هستند. تفکر فلسفی چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص میکند.
جهان بینی علمی و فلسفی هر دو مقدمه عمل می باشند، جهان بینی علمی به انسان قدرت و توانایی تغییر و تصرف در طبیعت میدهد او را بر طبیعت تسلط می بخشد.
اما جهان بینی فلسفی جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص میکند. و در طرز برخورد و عکس العمل انسان در برابر جهان موثر است. موضوع انسان را درباره جهان معین میکند نگرش او را به هستی و جهان شکل خاصی می دهد، به انسان ایده میدهد یا ایده او را میگیرد. به حیات او معنی میدهد و یا او را به پوچی و هیچی می کشاند. لذا علم قادر نیست به انسان نوعی جهان بینی بدهد که پایه و مبنای یک ایدئولوژی قرار گیرد ولی فلسفه میتواند.
جهان بینی مذهبی و فلسفی وحدت قلمرو دارند ولی از نظر مبدا معرفت و شناسایی آن با هم فرق دارند. در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی مذهبی در متن مذهب، رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلال به خود گرفته است، بر مسائلی که عرضه شده است با تکیه بر عقل، استدلال و اقامه برهان شده است، از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی است.
از مزایای جهان بینی مذهبی علاوه بر دو مزیت جهان بینی فلسفی یعنی ثبات و جاودانگی و عموم و شمول ، قداست بخشیدن به اصول جهان بینی است. یک جهان بینی آنگاه میتواند تکیه گاه یک ایدئولوژی قرار گیرد که استحکام و وسعت تفکر فلسفی و قدس و حرمت اصول مذهبی را داشته باشد و این از جهان بینی مذهبی بر میآید و همه آن خصائص و خصلتها که لازمه یک جهان بینی خوب است، در جهان بینی توحیدی جمع است، تنها جهان بینی توحیدی است که میتواند همه آن خصائص را داشته باشد.
جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدیدآمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت، و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است، جهان بینی توحیدی، یعنی جهان یک قطبی و تک محوری است ، جهان بینی توحیدی یعنی جهان ماهیت از اویی (انالله) و به سوی اوئی (اناالیه راجعون) دارد، موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل می یابند، آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست، جهان با یک سلسله نظامات قطعی که "سنن الهیه" نامیده میشود اداره میشود.
در این جهان بینی انسان دارای کرامت است و نیز او دارای مسئولیت است این جهان بینی با نیروی منطق و استدلال حمایت میشود و این جهان بینی به حیات و زندگی معنا و روح و هدف می بخشد و دارای کشش و جاذبه است و به انسان نشاط و دلگرمی بخشد و هدفهای متعالی و مقدس عرضه می دارد.
جهان بینی اسلامی نیز جهان بینی توحیدی است، توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است، از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد (لیس کمثله شئی ، شوری 11) خدا شبیه چیزی نیست و هیچ چیز را نمی توان به خداوند شبیه نمود، خداوند بی نیاز مطلق است ، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است (انتم الفقرا الی الله و الله هوالغنی الحمید، فاطر، 15) و او به همه چیز آگاه و تواناست (انه بکل شئی علیم، انه علی کل شئی قدیر، حج 6) و او در همه جا هست …
از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی : جهان یک آفریده است و آفریده دارد و با عنایت و مشیت الهی نگهداری میشود و جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است. هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است. (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،
* استاد محمد تقی مصباح یزدی نیز با توجه به انواع شناخت جهان بینی را به چهار قسم، جهان بینی علمی، فلسفی، دینی و عرفانی تقسیم می کنند وبعد از ذکر معایب هر کدام از این جهان بینی ها ذکر میکند که تنها راهی که جوینده راه حل برای مسائل بنیادی جهان بینی گشوده است راه عقل و روش عقلی است و از این رو جهان بینی واقعی را باید جهان بینی فلسفی دانست. (آموزش فلسفه ، ص 16.
جهان بینی اسلامی و نگرش نمادین
یکی از بارزترین ویژگی های مشترک روشنفکران دینی که متاسفانه به دست مرحوم شریعتی در سطح وسیعی به توده ها نیز رسوخ کرده باور به این است که زبان اسلام و بخصوص قرآن زبانی نمادین و سمبلیک است ، وقتی قرآن می گوید شیطان منظورش نفس انسان و عقده ادیپ است ! وقتی از جن حرف می زند منظورش باکتری است ، و هبوط شاید همان جدا شدن انسان از اجداد چهار پای خود است ! و صد ها و هزاران مورد از این دست . جدا از این که خود شریعتی مدعی بود بسیاری از این نماد ها را کشف کرده ، نماد هایی که سنتی ها و بعبارت گویا تر ملایان ناتوان از فهم آن بوده اند ! مثلا او هابیل را در قرآن نمادی از یک جامعه بی طبقه می داند یک جامعه اشتراکی او در این ره چنان بی مهابا رانده که توحید را مساوی جامعه بی طبقه قرار می دهد،و در مقابل از قابیل به عنوان طبقه ی سرمایه دار و مشرک نام می برد ؛ یعنی شریعتی قایل به وجود خارجی این عناصر نیست و آنها را صرفا داستانی برای آگاهی بخشی به ما می داند؛ نکته مهم در این مورد این است که اولا چنین دیدگاهی چرا بوجود آمده است و دوما این دیدگاه چه نتیجه ای را حاصل می شود؟ (نتیجه ای که حداقل در قشر تحصیل کرده مذهبی ما بوضوح ملموس است.)
خود را برای لحظه ای به جای جوانی نوپا گذارید که به تازگی به دنیای متمدن غرب و عظمت غول آسای متحیر کننده اش وارد شده اید و در اوج باور آن هستید ؛تاریخ آن را می خوانید و اثری از حضرت آدم نمی یابید ، زیست شناسی آن امکان وجود پیامبران والاتر و اقوام خردمندتر از زمان حاضر را نمی دهد و انسان را ابن میمون می داند ،در این علم نه جایی برای آسمان هفتم می ماند نه هبوط را نشان ما می دهد .(1)
شما با اطمینان از این علم و زیر آوار این غول زیبا دو راه بیشتر ندارید یا جهان بینی سنتی خود را کنار گذارید و خرافات گذشته خود را رها نمایید ! یا نظر خود را در مورد بینش پیشین تغییر داده و آن را سازگار با جهان بینی جدید خود نمایید.در قدم برداشتن بر راه دوم اما باید دانست علم غربی توجهی به اسلام شما ندارد و شما ناچارید هر آنجا که آن می رود اسلام خود را ببرید و از طرفی مهم تر این که نمی توان با دو جهان بینی یک جهان را دید ! لفظ آشنای جهانبینی در اینجا بسیار گویاست ؛شما یا باید جهان را مسیری جهت توحید ببینید و یا یک اتفاق ساده که مجبوریم لذت بخشش کنیم ؛همین و بس !حال در این راه جهان بینی اسلامی به یک سری حقایق والا تبدیل می گردد یک سری راهنمایی و دستورات اخلاقی بدون ترسیم سیستمی خاص و بدون عینک جهانبینی .
و این همان کاری بود که علی شریعتی انجام داد .و این تفکری است که با خون و گوشت ما عجین گشته و هیچ وقت از خود نمی پرسیم چرا در کتب تاریخ دبیرستان اثری از آدم و نوح و موسی و سلیمان و عیسی نیست ؟! و هیچگاه به خود نمی گوییم اگر سیب را جاذبه به پایین آورد قضای الهی و اراده ی خدا چه می کند؟سنن الهی کجا می رود؟
و به همین راحتی و با چسباندن برچسب سمبلیک بر حقایق دینی خود را از شر آنها خلاص کرده و در قصه های نه چندان شیرین غربی به خواب زده ایم