تولد در خانه خدا
مکه در یکی از ماه های حرام، ماه رجب، پذیرای مقدم زیارت کنندگان خانه خدا بود. زائران با آداب و مناسک خود به گرد خانه خدا طواف می کردند، گاه پروردگارشان را می خواندند و گاه بت ها را. در میان آنان، بانوی بزرگواری هم مشغول طواف بود، ولی نه چنان دیگران به کار پرستش بت ها. او با روحی لب ریز از خضوع و چشمانی گریان از خدا می خواست تا ولادت فرزندش را بر او آسان کرده و او را بر همگان مبارک گرداند. در این هنگام، ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و این بانوی ارجمند به درون کعبه رفت و فرزندش را در آنجا، به دیدگان منتظر گیتی هدیه داد. آن روز مبارک، جمعه سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل بود.
نسب علی (ع)
نسبت که به معنای اصل و نژاد است. از عوامل موثر در ساختار وجودی انسان و تشکیل دهنده شخصیت اوست. طبق گفته قرآن و روایات و ائمه معصومین و نیز علم روانشناسی، فرد بسیاری از صفات و روحیات خود را از طریق وراثت به ارث می برد. حضرت علی (ع) به داشتن این ویژگی ممتاز بوده که اجداد طاهرش همگی از نظر فضلیت و بزرگواری معروف و مشهور بودند. پدر و مادر حضرت علی (ع) هر دو از خاندان هاشم بودند و این خانواده، در فضایل اخلاقی و صفات والای انسانی، در میان عرب و قریش، زبان زد همگان بود و شجاعت و تیزهوشی و زیرکی، از امتیازات آنها به شمار می رفت و همه این فضایل، در حد اعلای خود به علی بن ابیطالب به ارث رسید.
پدر علی (ع)
یکی از شخصیت های نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت علی (ع) و عموی بزرگوار پیامبر خدا (ص) است. او یکی از ده فرزند عبدالمطلب و خود از بزرگان مکه و رئیس قبیله بنی هاشم، و سراسر وجودش، سرشار از بخشش، مهربانی و فداکاری در راه آیین توحیدی بود. ابوطالب بعد از وفات عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر اکرم (ع) را به عهده گرفت و بعد از اینکه پیامبر به مقام رسالت رسید، در راه هدف مقدس ایشان که همان گسترش آیین یکتا پرستی بود، با تمام وجود جانبازی و فداکاری کرد تا آنجا که گفت: "تا جان دارم، از محمد دفاع می کنم." او سرانجام در سال دهم بعثت در سال 64 سالگی دیده از جهان فروبست. حضرت علی (ع) مراحل آغازین کودکی را در دامان تربیت چنین پدری بزرگوار رشد یافت.
مادر علی (ع)
مادر گرامی حضرت علی (ع) فاطمه دختر اسد از فرزندان هاشم است. وی از نخستین زنانی بود که به پیامبر ایمان آورد و در دوران کودکی پیامبر، مدتی سرپرستی او را به عهده داشت. از این رو، پیامبر اکرم ضمن تکریم وی، با تعبیر مادر از او یاد می کرد و حتی هنگام رحلت فاطمه بنت اسد، پیامبر اکرم بسیار متاثر شده و پیراهن خود را بر او پوشانده و بر او نماز خواند و فرمود: "خداوند است که زنده می کند و می میراند. ای خدا، به حق من و همه انبیای پیش از من، مادرم فاطه بنت اسد را ببخشای و دلیل و برهانش را بر او تلقین کن و جایگاهش را وسعت بده، همانا که تو را ارحم الراحمین هستی".
کنیه علی (ع)
در فرهنگ عرب، کنیه اسمی غیر از نام اصلی شخص است، که برای مردان با کلمه اَب و اِبن، و برای زنان با اُم و بنت می آید و غالباً برای تعظیم و تکریم شخص به کار می رود. حضرت علی (ع) هم کنیههای مختلفی داشت: از جمله:
ابو تراب که کنایه از هم نشینی آن حضرت با خاک و سجده های طولانی ایشان داشت. در سال دوم هجری، علی (ع) روزی زمین خوابیده و مقداری گرد و غبار بر لباسش نشسته بود. در این هنگام پیامبر اسلام بر بالین ایشان آمد و با خطاب "یا ابوتراب" آن حضرت را بیدار کرد. از آن زمان آن حضرت به این کنیه مشهور شدند. ابوریحانتین: این کنیه را هم پیامبر برای ایشان قرار داد و به معنای پدر دو ریحانه بهشت، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است.
القاب علی (ع)
در فرهنگ اعراب، لقب اسمی غیر از اسم اصل شخص و نامی است که کسی به آن شهرت می یابد. لقب بر مدح یا ذَمّ شخص اشاره دارد. القاب حضرت علی (ع) فراوان است و همگی دلالت بر مدح حضرت علی (ع) می کنند؛ از جمله:
یعسوب الدین و یعسوب المومنین: ابن ابی الحدید که از بزرگان اهل سنت است، در این باره می گوید: این دو لقب را پیامبر اکرم (ص) در دو نوبت به علی بخشید. یک بار به او لقب یعسوب الدین را داد؛ یعنی مالک و رئیس و حاکم دین، و در نوبت دیگر فرمود: یعسوبُ المومنین؛ یعنی آقا و رئیس مومنان.
مرتضی لقب دیگر حضرت علی (ع) به این معناست که رفتار و کردار آن حضرت، مورد پسند خدا و رسول خداست. از دیگر لقب های آن حضرت، می توان به اسدالله (شیرخدا)، حیدر (شیر بیشه ایمان) و کاشِفُ الکَرب (برطرف کننده غم) اشاره کرد.
نهج البلاغه علی (ع)
یکی از گنجینه های جاوید و درخشان علم علوی که از روح بلند پیشوای پرهیزکاران حضرت امیر مومنان (ع) سرچشمه گرفته است، کتاب گرانسنگ "نهج البلاغــه" است. نهج البلاغــه برگزیده ای از خطبه ها نامه ها و سخنان کوتاه و حکمت آمیز علـی (ع) و قطره ای از اقیانوس بیکران معارف الهــی است. مجموعه ای نفیس از سخنان زیبای امیر کلام حضرت علی (ع) که گذشت روزگار نمی تواند غبار کهنگی بر آن بنشاند. ستاره ای درخشان در آسمان علم و معرفت و هنر و ادب که تا همیشه بر تارک علوم اسلامی خواهد درخشید. تامل و تعمق در محتوای نهج البلاغــه می تواند ما را با گوشه هایی از مکتب مولای دنیا و دنیا پرستی حماسه حکومت عدالت دعا و مناجات مومنان در بخشهای الهیات، شجاعت، تهذیب اخلاق، سلوک و عبادت و… آشنا سازد. توجه به این کتاب شریف یکی از نیازهای نسل امروز جامعه اسلامی است.
مقدمه کتاب نهج البلاغه :
حضرت علی ـ که درود خداوند بر او باد ـ پسر عمو و داماد پیامبر اسلام در سن 10 سالگی، اولین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد و تنها کسی است که در خانه کعبه در مکه به دنیا آمد.
او از کودکی زیر نظر پیامبر اسلام تربیت شد و در همه مراحل زندگی خود از تبلیغ ، جنگ ، سازندگی و … آن حضرت را همراهی می کرد.
پس از رحلت پیامبر اسلام، وی 25 سال خانه نشین شد و موفق نشد رهبری مسلمانان را به دست گیرد. ایشان پس از این مدت کناره گیری ، به علت رجوع بی سابقه مردم به آن حضرت، زمامت و رهبری آن ها را پذیرفت و پنج سال حکومت کرد و نهایتا به دست یکی از مخالفانش، در سحرگاه یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در محراب مسجد و در حال نماز به شهادت رسید.
سید رضی، یکی از دانشمندان شیعه، در حدود 1025 سال پیش سخنان امام علی در دوران امامتش را در کتابی به نام نهج البلاغه، به معنای روش زیبای سخن گفتن، گردآوری نمود که شامل سه بخش شامل: سخنرانی ها، نامه ها و سخنان کوتاه است. این کتاب که در جهان اسلام و پس از قرآن از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار است، تا کنون صدها بار به زیور طبع آراسته شده و حدود 350 شرح و ترجمه ی مختلف از آن به چاپ رسیده است که بیشتر شرح ها به زبان عربی و ترجمه ها به زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، ترکی استانبولی، اردو و … بوده است.
در جای جای بخش های سه گانه نهج البلاغه، سخن از مسایل عینی است که به زندگی معنوی و مادی انسانها مربوط می شود و ضمن توجه به دردها، مشکلات و رنج های انسان ، راه های درمان نیز ارایه گردیده است. نهج البلاغه، کلی گویی، فلسفه بافی و ذهن پردازی نیست، گوینده این سخنان که مرد مبارزه و عمل، زندگی و تلاش و هدف و پیروزی بوده است، در سخنانش همین موضوعات را دنبال کرده است. او وقتی در مورد توحید سخن می گوید و به شرح اسماء و صفات الهی می پردازد، چهره یک فیلسوف الهی را در ذهن انسان مجسم می کند که سالیان سال در این زمینه گام برداشته است. او خدا را آن چنان معرفی می کند که انسان با چشم دل، او را درک می کند؛ هنگامی که در مورد جهاد سخن می گوید، در قالب فرمانده شجاع و دلاوری تجسم می یابد که لباس رزم به تن کرده است و دقیق ترین نکات نظامی را برای افسران و لشکریان خود تشریح می کند؛ زمانی که آیین کشورداری را به استانداران خود گوشزد می کند، گویی در تمام عمر خود، کاری جز حکومت کردن، نداشته است و وقتی که تذکرات اخلاقی می دهد، او را مرد وارسته ای می یابیم که سال ها به خود سازی پرداخته و راه های انسان شدن را به مخاطب خود پیشنهاد می دهد و حقیقتا او انسانی است که قلم از وصفش عاجز است، او برتر از وصف، بالاتر از اندیشه و فراتر از کلام است.
او کسی است که شگفت، زاده شد، شگفت زیست و شگفت از جهان رخت بربست و روش زندگی اش ، الگوی عملی مسلمانان است، چراکه خود، نمونه اجرایی دستورات قرآن بود.
امیر المومنین (علیه السلام ) ، شخصیتی چون اقیانوس
در باب زندگى امیرالمومنین علیه الصلاهوالسلام، شما یک اقیانوس را در نظر بگیرید.احاطه ى به همه ى ابعاد این اقیانوس، در یک نگاه که هیچ؛ در یک مطالعه ى طولانى هم براى یک انسان میسر نیست. از هر طرف که شما وارد مى شوید، دنیایى از عظمت مشاهده مى کنید؛ دریاهاى گوناگون، اعماق ژرف، موجودات آبى گوناگون و متنوع و اشکال مختلف از حیات و عجایب دریا! اگر این بخش را رها کنید و از بخش دیگر این اقیانوس وارد شوید، باز همین داستان و همین ماجراست. اگر از قسمت سوم یا چهارم یا پنجم و یا دهمى وارد شوید – از هر جا که وارد مى شوید – باز شگفتیهایى مشاهده مى کنید. این، یک مثال نارسا و کوچکى از شخصیت امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام است. شما از هر طرف که این شخصیت را نگاه کنید، خواهید دید عجایبى در آن نهفته است. این،مبالغه نیست. این، بازتاب عجز انسانى است که سالهاى متمادى درباره ى زندگى امیرالمومنین علیه الصلاهوالسلام مطالعه کرده و این احساس را در درون و وجود خود پیدا کرده است که به على علیه السلام – این شخصیت والا – با ابزار فهم معمولى؛ یعنى همین ذهن و عقل و حافظه و ادراکات معمولى، نمى شود دسترسى پیدا کرد. از هر طرف شگفتیهاست!
عدالت، بارزترین نکته حکومت امیر المومنین (علیه السلام)
اگر به زندگى امیرالمومنین و حوادث دوران تقریبا پنج ساله ى حکومت آن حضرت نگاه کنیم، مى بینیم عمده ى آنچه براى آن بزرگوار در این مدت به عنوان مشکل پیش آمد، ناشى از عدالتخواهى ایشان بود. این نشان مى دهد که مساله ى عدالت چقدر سخت است. عدالتخواهى و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است؛ اما در عمل آن قدر با موانع گوناگون مواجه مى شود که دشوارترین کار هر حکومت و نظامى این است که عدالت را در جامعه تامین کند. عدالت فقط عدالت اقتصادى نیست؛ عدالت در همه ى امور و شوون زندگى بسیار دشوار است. این همان چیزى است که امیرالمومنین با آن قدرت ملکوتى و شان الهى، آن را وجهه ى همت خود قرار داد و دنبال کرد. لذا امیرالمومنین در این عبارت معروف فرموده است: "والله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا، و اجر فى الاغلال مصفدا، احب الى من ان القى الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد و غاصبا لشى ء من الحطام"؛ یعنى از خلافت کنار آمدن که هیچ؛ اگر مرا به غل و زنجیر بکشند و روى خارهاى مغیلان هم با تن عریان بکشانند، حاضر نیستم حتى به یک نفر از بندگان خدا ظلم کنم. به خاطر همین منطق، امیرالمومنین همه ى مشکلات دوران خلافت خود را لمس کرد و با آنها مواجه شد؛ چون عدالت او بود که آن دشمنها و دشمنیها را علیه او به وجود مى آورد. امیرالمومنین ایستادگى کرد و به خاطر مواجهه با مشکلات و حل آنها حاضر نشد از عدالت دست بردارد؛ این شد درس. …
امیرالمومنین(علیه السلام) ، شخصیتی دست نیافتنی
در روایتى که از امام باقر (علیه الصلاهوالسلام) نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقى و روحى امیرالمومنین(علیه الصلاهوالسلام)، مى فرماید: "و ما اطاق عمله منا احد"؛ از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنى حتى امام باقر و امام صادق و ائمه ى هداه مهدیین(علیهم السلام) هم نمى توانند خودشان را به آن حدى برسانند که امیرالمومنین به آن رسیده بود. طبق این روایت، بعد فرمودند: "و ان کان على بن الحسین(ع) لینظر فى کتاب من کتب على(ع)". بنا بر این روایت، امام باقر فرمود که پدرش على بن الحسین(علیه السلام) به یکى از کتابهاى على بن ابى طالب(علیه السلام) نظر مى کرد – لابد کتابى از دستورات امیرالمومنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگى عملى خود آن بزرگوار بوده است – "فیضرب به الارض"؛ کتاب را روى زمین گذاشت، "و یقول من یطیق هذا؟"، چنین عملى را چه کسى طاقت مى آورد؟ یعنى امام سجاد که سیدالعابدین و زین العابدین است، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمومنین احساس عجز مى کند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان بن حنیف فرمود: "الا و انکم لاتقدرون على ذلک"؛ شما نمى توانید به این سبکى که من عمل مى کنم، عمل کنید. واقعا هم انسان وقتى نگاه مى کند، آنچه از امیرالمومنین نقل شده، دهشت آور است.
10