جاسوسی در اسلام
چکیده
جاسوسی و کسب اخبار و اطلاعات از دشمن از ابتدای زندگی اجتماعی انسان همواره با وی همراه بوده است و از آنجایی که دین اسلام، دینی کامل و جامع میباشد نسبت به مقوله جاسوسی نیز بیتفاوت نبوده است و در این رابطه نیز حاوی دشتورات و پیامهای مهمی میباشد. جاسوسی به مفهوم به دست آوردن اطلاعات برای اداره بهتر امور مسلمانان و جلوگیری از نابودی اسلام و جامعه اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پژوهش دیدگاه دین اسلام را در مورد مقوله جاسوسی و انواع آن مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
واژگان کلیدی: جاسوسی, پیامبر اکرم(ص), قرآن, مصلحت, اطلاعات
مقدمه
جاسوسی یکی از موضوعات مهم جامعه انسانی میباشد، درواقع بعد از تشکیل دولت-ملتها این مقوله مورد توجه و اهمیت خاصی قرار گرفت. جاسوسی قبل از تشکیل دولت-ملت به معنای امروزی هم وجود داشته و تنها شیوهها و ابزار و نحوه اعمال آن در گذر زمان دچار تحول شده است.جاسوسی یا به عبارتی، کسب اخبار و اطلاعات از دشمن راجع به موضوعات مختلف با موجودیت و تامین امنیت انسان گره خورده است. درواقع هر چقدر اطلاعات ما راجع به نیروهای نظامی، ادوات جنگی، مسائل اجتماعی، اقتصادی و … در ارتباط با سایر گروهها و یا دولت-ملتها بیشتر باشد بهتر میتوان در شرایط جنگ و صلح تصمیم گیری کرد.
پدیده جاسوسی همواره مورد توجه قرآن، پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده است و پیامبران و امامان همواره از جاسوسی در موارد مختلف استفاده میکردند. رویکرد دین اسلام نسبت به جاسوسی به صورت پدیدهای کاملا مثبت نیست و تنها در حد ضرورت و برای رفع خطرات و به صورت کلی برای مصلحت جامع اسلامی از جاسوس استفاده میگردد.
هدف ما در پژوهش حاضر این است که، جاسوسی را از دیدگاه دین اسلام مورد بررسی قرار دهیم و کنکاش کنیم که در چه مواردی جاسوسی مجاز میباشد. با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات ائمه(ع) پژوهش را در چهار بخش تنطیم نمودهایم. بخش نخست راجع به پیشینه جاسوسی و به عبارتی تاریخچه کوتاهی از کاربرد جاسوسی در زمانهای گذشته ارائه دادیم و در بخش دوم مقوله جاسوسی را از منطر قرآن کریم مورد بررسی قرار دایم. در بخش سوم و چهارم به ترتیب انواع جاسوسی از دیدگاه اسلام و مجازات کسی که به ضرر جامعه اسلامی جاسوسی نماید را مورد تحلیل قرار دادهایم.
1-پیشینه جاسوسی
واژه جاسوسی از دو بخش "جاسوس" و "یاءِ" مصدر در نقش پسوند شغل سازساخته شده و در زبان فارسی به معنای جست و جوی خبر، خبر پرسی، خبر چینی ، سخن چینی ، به دست آوردن اخبار و اسرار فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ "جاسوسی کردن" نیز کاربرد دارد.( عمید،1342: 450)
اصطلاح جاسوسی در حوزه حقوق و روابط بین الملل، حقوق جزای خصوصی و جرم شناسی کاربرد دارد و فارغ از پاره ای اختلافات جزئی، به کسب اطلاعات محرمانه نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش عناوین غیر واقعی، با قصد ارائه به بیگانگان و عمدتا متخاصم تعریف شده است.
جاسوسی درتمدن بشری دارای سابقه ای طولانی است وتاریخ آن ،باتاریخ جنگ در جامعه انسانی عجین بوده است چه اینکه یکی از راه های پیروزی دشمن ،آگاهی از اسرار نظامی وامکانات اقتصادی وتوان رزمی اوست به همین جهت ،طرفین در گیر می کوشیده اند باارسال جاسوسانی کارازموده ،اطلاعات واگاهی های خودرا در مورد دشمن کامل نمایند. گزارش های تورات درباره اتهام جاسوسی به برادران یوسف علیه السّلام پس از ورود نخستین آنان به مصر، ارسال جاسوسان دوازده گانه بنی اسرئیل از سوی موسی علیه السّلام برای شناسایی سرزمین کنعان.( کتاب مقدس، اعداد، ) در تاریخ اسلام نیز نمونه هایی از جاسوسی در خلال درگیری های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم با مشرکان به چشم می خورد که فرستادن افراد و گروه های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛ هم چنین گزارش هایی درباره شیوه حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن، در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به چشم می خورد. فعالیت های یاد شده در زمان ها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و… گزارش شده اند(طباطبایی،1390: 224)
پدیده جاسوسی نیز مانند بسیاری دیگر از پدیده های اجتماعی ،در تاریخ وتمدن بشری تغییر شکل یافته وتحولات بسیاری پیدا کرده است به صورت رشته ای ازعلم ودانش بشری درآمده است.هدف از جاسوسی نیز دگرگون شده است ؛بدین معنا که در آغاز ،شاید تنها مقصود ازآن کشف اسرار نظامی دشمن بود،ولی در حال حاضر ،کشف اسرار نظامی در درجه دوم از اهمیت قرار دارد ودر درجه اول ،سازمان های جاسوسی در صدد کشف اسرار علمی واقتصادی پیچیده یکدیگر هستند ،چیزی که پایه اصلی اسرار نظامی را تشکیل می دهد .(ابراهیمی، 1377: 93)
جاسوسی یا به تعبیری کسب اطلاعات از سایر کشورها ، ملت ها و گروهها،در زمینه های مختلف اقتصادی ، احتماعی ، سیاسی و… داشته و تنها شیوهها و ابزارهای آن در گذر زمان تغییر کرده است.
2-جاسوسی از منظر قرآن
در اسلام نیز جاسوس از همان آغاز مورد استفاده نطام حکومتی قرار گرفت و به کسب اطلاعات چه در زمینه اوضاع داخلی وچه در زمینه اوضاع خارجی اهمیت بسیاری داده شده است وحاکم اسلامی وحتی شخص پیامبر(ص) وحضرت علی (ع) نیز جاسوسانی را برای اطلاع از اوضاع دشمن قرارداده ولی روش دولت اسلامی باروش دولت های دیگر متفاوت است واین تفاوت را دراین بوده که دولت اسلامی حداقل در دوره پیامبر وحضرت علی به حد ضرورت از جاسوس استفاده می شده است وماموران اطلاعاتی جز در موارد لازم اقدام به کسب خبر نمی کردند وازتجسس در رفتار افراد -جز انچه به امنیت اجتماعی مربوط -می شود ،اجتناب می کردند(ابراهیمی ، محمد،1377: 268-267)
واژه جاسوس و جاسوسی و مشتقات آن جز در حوزه فقه اجتماعی یعنی تجسس در احوالات مردم، در قرآن به کار نرفته است ولی واژگان و جملاتی در قرآن به کار رفته که بیانگر همین مفهوم اصطلاح سیاسی جاسوسی است. از جمله واژگان و اصطلاحاتی که برای معنای جاسوسی به کار رفته، واژه"سمّاعون" است که در آیه ۴۱ سوره مائده از آن سخن به میان آمده است. مفسران قرآن از جمله شیخ طبرسی در مجمع البیان و فخر رازی در کتاب تفسیر کبیر خود سماعون را به معنای جاسوسان معنی کرده است. (مجمع البیان،1383: 56)
خداوند در آیه ۱ سوره ممتحنه در جمله "تلقون الیهم بالمودّه" نسبت به جاسوسی هشدار می دهد و می فرماید که اخبار و اسرار پیامبر(ص) را به دلیل مودّتى که بین شما و مشرکان است به آنان مى رسانید که این کار خیانت و گناهی بزرگ است. در روایات تفسیری آمده که آیه درباره "حاطب بن ابى بلتعه" است که آماده شدن پیامبر(ص) براى جنگ با مشرکان را به آنان نوشت و زمینه ساز آمادگی آنان برای جلوگیری از حملات غافگیرانه شد.(مجمع البیان، 1384: 409)
در آیه ۲۷ سوره انفال، خداوند مومنان را از خیانت به خدا، رسول و امانت های خود باز داشته است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمـنـتِکُم واَنتُم تَعلَمون". در ادامه، دارایی و فرزندان مومنان زمینه امتحان آنان خوانده شده و بر پاداش عظیم الهیِ کسانی که امانت های خدا و پیامبرش را پاس دارند تاکید می شود: "واعلَموا اَنَّما اَمولُکُم و اَولـدُکُم فِتنَهٌ و اَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجرٌ عَظیم" از این آیه برمی آید که خیانت یاد شده با انگیزه حفظ دارایی ها و فرزندان از گزند دشمنان صورت پذیرفته است چنان که جمله "واَنتُم تَعلَمون" نشان می دهدکهآنانازخیانتبودنکارخویشآگاهبوده اند.
مفسران دو شان نزول مختلف برای آیات یاد شده گفته اند که به رغم تفاوت، هر دو از مصادیق جاسوسی برای دشمنان اسلام اند. چنان که ابن جوزی نیزتصریح می کند، بیشتر مفسران با پذیرش دیدگاه کلبی، زهری و قتاده، نزول آیات را در سال پنجم هجری، مرتبط با غزوه بنی قریظه و در شان ابولبابه انصاری دانسته اند. در حدیثی منسوب به امام باقر علیه السّلام و امام صادق علیه السّلام نیز این شان نزول آمده است. براساس این دیدگاه، یهودیان بنی قریظه پس از ۲۱ روز محاصره شدن از سوی مسلمانان، خواستار صلح و خروج از مدینه شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم با ردّ این خواسته و با درخواست اوسیان به داوری سعدبن معاذ رئیس قبیله اوس رضایت داد. سعد به کشتن مردان جنگی، اسارت زنان و غنیمت دارایی آنان حکم کرد. یهودیان ابولبابه را به سبب الفت و روابط پیشین با وی، برای مشورت طلبیدند و او با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش داوری سعد همه مردان جنگی کشته خواهند شد. گفته اند که دارایی و زن و فرزندان ابولبابه در میان قبیله بنی قریظه بود و او برای جلب حمایت آنان چنین کرد؛ هم چنین آورده اند که وی پس از این خیانت و آشکار کردن راز جنگی مسلمانان به سختی نادم و اندوهگین شد و با بستن خود به ستونی در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم سوگند یاد کرد که لب به آب و غذا نزند تا بمیرد یا توبه اش پذیرفته شود. هفت شبانه روز چنین کرد و توبه اش پذیرفته شد. مقایسه آیه ۲۷ سوره انفال با آیات پیش از آن نشان می دهد که سیاق واحدی دارند و اندکی پس از جنگ بدر نازل شده اند
شان نزول دوم را جابربن عبداللّه انصاری روایت کرده است. بر اساس این گزارش هنگامی که کاروان قریش همراه با اموالی فراوان و به سرپرستی ابوسفیان از مکه خارج شد، پیامبر به وسیله جبرئیل از محل استقرار آنان آگاه شد و مسلمانان مامور شدند با رعایت پنهانکاری، بدون اعلام مقصد و برای غافلگیر کردن مشرکان حرکت کنند؛ اما یکی از منافقان با نامه، ابوسفیان را از حرکت مسلمانان آگاه کرد. غرابت متن و سیاق روایت، مخدوش بودن سند و عدم تناسب تعبیر "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا" با منافقان از چالش های پیش روی این شان نزول است. برخی دیگر از مفسران به پیروی از سدّی و ابن اسحاق و بدون اشاره به فرد یا شان نزولی خاص، آیه را ناظر به کسانی دانسته اند که اخبار و اسرار جنگی را پس از شنیدن از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم آشکار ساخته، به گوش مشرکان می رساندند، در هر صورت و براساس آیه یاد شده انتقال اسرار سیاسی و نظامی مسلمان ها به دشمنان از مصادیق خیانت همزمان به امانت خدا، رسول و خود مسلمانان خوانده شده است که موجودیت، استقلال و منافع جامعه اسلامی و در نتیجه حیات و هویت دینی آن را به مخاطره میافکند.( طباطبایی، 1363: 83-54)
موضوع جاسوسی برای مسلمانان در هیچ یک از آیات قرآن نیامده است؛ اما پاره ای از روایات تاریخی که ارسال جاسوس از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم را بیان می کنند، در حاشیه برخی آیات گزارش شده اند. این موارد به دو ماجرای غزوه حمراء الاسد و جنگ احزاب مربوطمیشوند:
غزوهحمراءالاسد
پس از جنگ احد و بازگشت مسلمانان به مدینه، خبر رسید که مشرکان با توقف در منطقه ای به نام "روحاء" برای یورش و جنگ دوباره آماده می شوند. رزمندگان اسلام در پاسخ به فراخوان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم به سوی دشمن حرکت کرده، پس از رسیدن به منطقه حمراء الاسد در ۸ میلی مدینه، بدون درگیری بازگشتند: "اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ والرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ… اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم… فَانقَلَبوا بِنِعمَهٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ" (قرآن کریم،205) بر اساس گزارش های رسیده، سپاه قریش پس از رسیدن به منطقه "روحاء" و پشیمان از نیمه تمام گذاشتن کار مسلمانان، زمزمه بازگشت دوباره سر دادند تا با کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و دیگر سران، کار مسلمانان را یکسره کنند. رسول خدا پس از آگاهی از این توطئه، برای قدرت نمایی و ترساندن دشمن، با ۷۰ نفر از مسلمانان در پی دشمن روانه شدند و در منطقه حمراء الاسد اردو زدند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم داوطلبی خواست تا از وضع دشمن خبر آورد. به جز امام علی علیه السّلام کسی داوطلب نشد و رسول خدا به او فرمود: اگر دیدی که مشرکان سوار بر شتران، از اسبان کناره گرفته اند، معلوم می شود که به سوی مکه روانه اند؛ ولی اگر سوار بر اسبان و بر کنار از شتران بودند، بدان که عازم مدینه اند. امام علی علیه السّلام با تنی مجروح نزدیک دشمن رفت و عزیمت آنان به سوی مکه را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم گزارش داد .
جنگاحزاب
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم در این جنگ حذیفه بن یمان را برای کسب خبر از اوضاع دشمن، روانه اردوگاه آنان می کرد. این گزارش ذیل آیه ۹ سوره احزاب بازتاب یافته است :"یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَهَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحـًا وجُنودًا لَم تَرَوها…". اوضاع سخت جنگی که در آیه مزبور ترسیم شده است، موجب شد که به رغم درخواست سه باره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و وعده بهشت و همنشینی با خویش در آن، کسی از شدت ترس ، گرسنگی و سرما برای کسب خبر از اردوگاه دشمن داوطلب نشود. سرانجام رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم حذیفه را به نام خواند و با تاکید بر پرهیز از هرگونه اقدامی، او را روانه این ماموریت کرد. حذیفه در تاریکی شب وارد اردوگاه دشمن شد و دید که باد و توفان شعله های آتش آنان را خاموش کرده، خیمه ها را از جا کنده و اوضاعشان را به هم ریخته است و ابوسفیان دور آتش کوچکی و در حلقه ای از یاران خود ضمن تشریح اوضاع سخت و بحرانی پیش آمده، از بازگشت به مکه خبر می دهد. وی در آغاز سخن و برای اطمینان از عدم حضور جاسوسی از مسلمانان، از اطرافیان خواست که هرکس نام شخص کناری خود را بپرسد. در این هنگام حذیفه، پیش دستی کرده، نام افراد در کنار خود را پرسید و در نتیجه آنان از پرسش نام وی غفلت کردند. ابوسفیان پس از پایان سخن، سوار بر شتر به سوی مکه حرکت کرد. از حذیفه نقل شده است که اگر سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم نبود، با یک تیرمیتوانسته اورا بکشد.(www.wikifeqh.ir)
3-انواع جاسوسی از دیدگاه اسلام
اگر دیدگاه اسلام را با استفاده از آیات قرآن و روایات ائمه اطهار(ع) در رابطه با جاسوسی مورد بررسی کلی قرار بدهیم باید اذعان کنیم جاسوسی از نگاه دین اسلام امری پسندیده نیست بلکه دولت و حاکم اسلامی تنها از روی ضرورت و برای مصلحت جامعه اسلامی این امر مجاز شمرده است. دین اسلام جاسوسی در هر موردی را مجاز نمیداند و جاسوسی در برخی موارد مجاز و در برخی موارد حرام میباشد:
3-1جاسوسی مشروع
تجسس در امور و ویژگی های مثبت و پسنندیده ی افراد مشروع مجاز است. جمع اوری اطلاعات در امور مثبت در پاره ای زمان ها لازم و ضروری است . شاید از سیاق ایات 11،12و 13 سوره ی حجرات بتوان مدعای فوق را مستدل نمود،زیرا ایه ی 11 سوره ی حجرات در مورد توهین و تحقیر واشاعه ی کاستی ها و عیوب دیگران سخن می کوید واز همین وحدت سیاق به دست می اید که نهی از تجسس در جایی است که هدف ،توهین،تحقیرو… باشد.به نظر می رسد این برداشت از ایه با معنای لغوی تجسس نیز سازگار است ،زیرا تجسس بر تفتیش در امور شر اطلاق می شود. از این که در روایات جاسوسی از عثرات و گناهان مورد نهی واقع شده است می توان استفاده کرد که جاسوسی در امور مثبت مجاز و مشروع است.
تجسس در ویژگی های افراد که مربوط به مصالح جامعه است به طور کلی میتوان ادعا کرد یکی از اموری که با حرمت تجسس معارضه مینماید، مصلحت نظام اسلامی است ؛ یعنی در جایی که مصلحت نظام اسلامی اقتضای جمع اوری اطلاعات درباره ی عده ای از افراد و اشخاص نماید ،در حقیقت محل تزاحم دو مصلحت میباشد ویا محل دفع مفسده و جلب مصلحت می باشد و در این جا قاعده ی دفع مفسده جاری نیست.
پس در اینجا بین دو حکم حرمت تجسس و وجوب حفط نظام اسلامی قرار داریم و باید مصلحت اقوا واهم را مقدم نماییم ودر جایی که محرز گردد که حفظ نظام اسلامی متوقف بر جاسوسی در برخی امور است قطعا از مصادیق اهم بوده و بر حرمت تجسس مقدم است ؛ مثل این که میخواهیم شخصی را در محل حساس از پست های کلیدی کشور بگماریم که در حقیقت سرنوشت کشور و نظام اسلامی در دست او قرار خواهد گرفت ،به نظر می رسد تفحص و تفتیش در زندگی او به میزان لازم مجاز و مشروع است .
نکته ی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد هدف،قصد و انگیزه از جاسوسی است که میتوان ان را وجه تمایز بین جاسوسی مشروع و حرام دانست.در صورتی که هدف از جاسوسی،انگیزه ی نامقدس و غیر صحیح باشد مشمول نهی (لاتجسسوا) می شود. بنابر این اگر غرض از جاسوسی ، به دست اوردن امور پنهانی دیگران و رسوا نمودن ان ها و معارضه با شخصیت افراد و توهین به انان باشد حرام و ممنوع است. از ویژگی های حاکم موفق در اداره ی امور کشور،توانایی شناخت استعدادهای افراد جامعه می باشد تا بتواند در راه خیر و سعادت جامعه از ان استفاده نماید ،برای وصول به این هدف نیروی استخباراتی و اطلاعاتی وسیله ای موثر برای حکومت اسلامی است.
مورد بعدی، تجسس درباره ی متهمین و افراد مشکوک میباشد. از اموری که مورد اهتمام شارع مقدس اسلام قرار گرفته است،حفط آزادی در حقوق افراد است،ولی باید دانست که منطور از این آزادی معنای مجرد و بدون قید نیست تا افرادی تحت لوای آن به ارتکاب هر عملی دست یازند که در این صورت زندگی ،رنگ زندگی حیوانی و جنگلی را پیدا خواهد نمود بنابراین باید گفت که آزادی افراد در محدوده قانون و شرع محترم است.
خداوند آزادی را به عنوان یکی از حقوق انسانها معین فرمونده که سلبش مجاز نیست مگر با نصی که از سوی شارع مقدس رسیده باشد.گاهی از مواقع بین آزادی اشخاص و منافع اجتماعی معارضه به وجود می آید،مثل اینکه تحقیق و تفتیش در باره متهمین و افراد مشکوک دربردارنده حفظ منافع و امنیت اجتماعی است.در اینجاست که باید دو مصلحت مورد سنجش قرار گرفته و موضع صحیح انتخاب گردد.در قرآن مجید خداوند می فرماید: "یا ایهاالذین آمنوالا تدخلو بیوتا غیربیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها" :1ای اهل ایمان هرگز به هیچ خانه ای، مگر خانه های خودتان ،تا از صاحبش انس (اجازه)ندارید وارد نشوید…. .
و در آیه بعدی می فرماید:
"فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم و ان قبل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و الله بما تعملون علیم" اگر در خانه ای کسی را نیافتید وارد نشوید تا اجازه یافته آنگاه درآیید و چون به خانه ای درآمدید و گفتند برگردید به زودی برگردید که این امر بر تنزیه و پاکی شما بهتر است و خدا به هر چه می کند داناست.
شرطی که می توان قائل به وجوب تفحص و تفتیش شداین است که :اگر در مورد متهمین و افراد مشکوک تفحص و تجسس نکنیم، اختلال نظام پیش می آید بنابراین تجسس و تفتیش لازم است.1پس امنیت مردم در زندگی خصوصی شان مورد احترام اسلام است اما محدوده ی تحریم مذکور تا جایی است که با مصالح اجتماعی ارتباط ندارد،ولی اموری که به مصالح جامعه و حفظ نظام اسلامی مربوط است ،باید مورد تفتیش قرار گیرد زیرا از نظر عقلی هم حکومت اسلامی مسولیت حفظ نظام و جامعه ی مسلمین را بر عهده گرفته است و حفظ کیان اسلام بر عهده ی اوست ،در صورتی که دریابد که با عدم تفتیش و تجسس درباره ی متهمین و افراد مشکوک کیان اسلام و نظام جامعه ی اسلامی در معرض اضمحلال قرار می گیرد، واجب خواهد شد،به خصوص در اتهاماتی که بر ضد اسلام و مسلمین و کشور اسلامی از قبیل تحرکات خائنانه دشمنان و جاسوسان و توطئه های کفار و منافقینو ستمگران انجام می شود ،باید تجسس و تفتیش انجام و توطئه های انان خنثی گردد. بنابر این عقل سلیم و احکام شرعی اسلام در مورد فوق حکم بر ترجیح مصالح عموم بر ازادی های فردی می کنند ومسولیت چنین کار حساس ، مهم و گسترده ای به عهده ی حاکم اسلامی است .
کسب اطلاعات و مراقبت از کارگزاران و مآموران از دیگر مواردی است که جاسوسی مجاز شمرده میشود. از نظر عقلی و شرعی مراقبت از اعمال کارگزاران حکومتی صحیح است و پیامبر اسلام (ص)و ائمه (ع) برای تحقق امر فوق افرادی را تعیین می نمودند ،زیرا نفس انسان همواره او را به بدی فرمان می دهد و چه بسا مآموری به خطا رود. بنابراین ،مراقبت و تچسس از مدیران ومسئولان حکومتی و گماردن مآمورانی مخفی جهت زیر نظر گرفتن اعمال و کردار ان ها امری لازم و ضروری است.(ساریخانی،1378: 130-117)
در عهدنامه ی مالک اشتر حضرت علی (ع) پس از ذکر اوصاف کارگزاران دولتی می فرماید:
"…سپس مراقب کردار کارگزاران باش و بازرس های مخفی که راستگو و وفادارند بر ان ها بگمار ، زیرا اگر به صورت پنهانی ،پی گیر کارهای انان باشی سبب می شود که ایشان امانت را رعایت کرده و با زیر دستان به رفق و ملایمت رفتار کنند و اگر یکی از کارگزارانت خائن و نادرست شد و بازرسانت به حقانیت او گواهی دادند ،به گواهی انان اکتفا کن و او را به مجازات رسان و در میان مردم از شآن و قدرت او بکاه و وی را خوار گردان و به خیانت متمایزش ساز … .
درهمان عهدنامه امده است…سپس باید بر ان ها مآمورینی مخفی که در میان مردم به امانت و حق گویی معروف باشند بگماری تا حسن خدمت هرکدام از مخلصین انان را ثبت کند و ان ها نیز اعتماد داشته باشند که تو حسن خدمت ایشان را می دانی و از هر کدام که خدمتی بهتر ارائه می دهند تقدیر می کنی". (نهج البلاغه، نامه ی 53)
تجسس علیه دشمنان یکی از موارد مهمی است که مورد تاکید دین اسلام قرار گرفته است. در نظر داشتن تحریکات دشمن و شناخت مواضع و اسرار نظامی و اقتصادی و آگاهی از مقدار نیرو های انسانی و غیر انسانی او از مهم ترین عوامل پیروزی بر دشمن است،به همین علت در گذشته و حال فنون علم جاسوسی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده است.(ساریخانی ؛عادل،1378: 132)
با ملاحظه ی ایات قرآنی و سیره ی معصومین (ع) در می یابیم که این امر از دیدگاه اسلام مورد تاکید قرار گرفته و یکی از ابزار و وسایل دفاع از کیان اسلام و شکست دشمن به شمار امده است ،تا جایی که قرآن مسلمانان را امر به آماده کردن نیرو وسایل پیروزی تا حد نهایی توان آن ها نموده و فرموده است: "واعدوا لهم مااستطعتم من قوۃ و من رباط الخیل" در مقام مبارزه با کافران تا آن حد که می توانید خود را محیا کنید و آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمن فراهم اورید … .
پیامبر اسلام (ص) در جنگ بدر ،که اولین جنگی بود که بین مسلمانان و مردم مکه رخ داد ،به طور مکرر اقدام به کسب خبر نموده است . اولین بار پیامبر اکرم (ص) به طور ناشناس به همراه یکی از دلاوران مسلمان پیش یکی از روسای قبایل عرب رفت و از موضع سپاهیان اسلام و سپاهیان قریش سوال نمود .آن مرد عرب گفت : بر ان چه به من ارث رسیده ،سپاهیان محمد در فلان روز از مدینه خارج شده اند و قهرا باید در فلان موضع باشند و سپاهیان مکه نیز بر اساس گزارش رسیده در فلان روز از مکه خارج شده اند واکنون باید فلان موضع باشند ،و اتفاقا حدس ان مرد درست بود و مسلمانان و سپاهیان قریش درست در جایی قرار داشتند که او گفته بود .
پیامبر(ص) مجددا علی (ع)را همراه گروهی از مسلمانان برای کسب اطلاعات اعزام کرد و انان نیز در کنار چاه های بدر با دو تن از غلامان قریش برخورد نموده ،انان را اسیر کردند و از ایشان جویای اخبار قریش شدند .انان جایگاه قریش را خبر دادند،ولی از تعدادشان اظهار بی اطلاعی نمودند. پیامبر(ص) پرسید:ان ها روزی چند شتر برای تامین گوشت سپاه می کشتند ؟ گفتند:روزی نه یا ده شتر ،پیامبر(ص) فرمود:تعداد انان بین نهصد تا هزار نفر است .ان گاه،ان دو اسیر ، نام بزرگان قریش را که در سپاه مکه حضور داشتند ، ذکر کردند. پیامبر (ص) فرمود :شهر مکه پاره های جگر خود را بیرون ریخته وسپس فرمود :دو غلام را موقتا بازداشت نمایند.پیامبر(ص) برای سومین بار ، دو نفر را مامور ساخت که وارد دهکده ی بدر شوند واز گفتار مردم دریابند که سپاه قریش چه روزی وارد بدر خواهد شد. ان دو نیز پی بردند که روز بعد ، سپاهیان مکه به بدر خواهند رسید. (ابراهیمی،محمد؛1377 :269-268 )
در تفسیر ((نور الثقلین))به نقل از امالی شیخ طوسی به سند خود از حلبی چنین آمده است :از امام جعفر صادق (ع) درباره ی شان نزول آیه ی (والعادیات ضبحا)؛1سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس می زنند ، سوال کردم ،فرمود: پیامبر(ص) در یکی از سرایا عمر بن خطاب را به همراه عده ای به جنگ اعزام فرمود. عمر شکست خورد و عقب نشینی کرد ، در حالی که لشکریان خود را ترسانده بود وی نیز بیم از دشمن را در دل انداخته بودندǃ چون خبر شکست و هزیمت عمر به نبی اکرم(ص)رسید،خطاب به علی (ع) فرمود :تو فرمانده ی این گروهی ،با هرکس از شجاعان انصار و مجاهدین که می خواهی آماده ی جنگ شو . آن گاه رو به علی (ع) کرد و فرمود :روزها مخفی شو و شب ها حرکت کن و دقت نما لحظه ای ماموران اطلاعاتی از تو جدا نشوند… .علی(ع) بر طبق فرمان و رهنمود های رسول خدا (ص) به سوی دشمن حرکت کرد و چون صبح فرا رسید بر انان حمله برد و در این هنگام خداوند ایه ی (والعادیات ضبحا) را بر پیامبر خود فرو فرستاد .(العروسی الحویزی ، 1370: 651)
پیامبر(ص) در جنگ احد دو مامور اطلاعاتی به نام انس و مونس ،را برای کسب خبر از اوضاع سپاهیان قریش روانه داشت و ان دو ، در مکانی به نام وادی عتیق به سپاه قریش رسیدند و مسافتی همراه انان بودند وسپس به مدینه آمده و خبر انان را به پیامبر رسانیدند.
در همین غزوه ،پیامبر(ص) حباب بن منذر را برای به دست آوردن اطلاعات از وضع سپاه قریش فرستاد و به اوگفت: نتیجه ی اطلاعات خود را در جمع مسلمین با من مطرح نکن ،مگر آن که تعداد آن ها کم باشد .(واقدی،1405: 207)
عباس بن عبد المطلب عموی پیامبر(ص) نیز یکی از جاسوسانی بود که در مکه حضور داشت و مردم قزیش از اسلام آوردن او بی خبر بودندو او نیز اخبار قزیش را برای پیامبر (ص) می نوشت.
واقدی در مغازی می نویسد:در غزوه بنی مصطلق ،پیامبر (ص)برید بن حصیب اسلمی رامآمور ساخت تاازوضع دشمنان خبرآورد.بریده ازپیامبر اجازه گرفت که آنچه لازم بود ،برای کسب خبر بگوید وپیامبرنیز به اواجازه دادند .بریده ازمدینه بیرون آمدتااینکه به کنار آبی که ایشان دران جمع بودند،رسید .اومردمی مغرور رادید گروه هایی راجمع کردند .آنان ازاو پرسیدند :توکیستی ؟وی گفت:مردی ازخود شما هستم .هنگامی که خبردار شدم در صدد جنگ با محمد برآمده اید ،میان قوم خود وکسانی که از من اطاعت می کنند ،راه افتادم تا همه دست به دست هم بدهیم واورادرمانده سازیم …حارث بن ابی ضرار گفت :من هم برهمین عقیده ام ،پس عجله کن .بریده هم اکنون سوارمی شوم وباگروه زیادی ازقوم خود پیش شما برمی گردم وآنان ازاین سخن سخت مسرور شدند.بریده پیش رسول خدا آمد واخبار آنها راگزارش داد.ازاین واقعه تاریخی ضمنا استفاده می شود که توسل به دروغ برای کسب خبر از دشمن،شرعا جایز ومورد تایید پیامبر (ص)بوده است.(واقدی، 1405 :404)
مرحوم طبرسی می نویسد :در غزوه حدیبیه ،پیامبر (ص)جاسوسی ازقبیله خزاعه همراه داشت وهنگامی که به غدیر اشطاط رسیدند ،جاسوس خزاعی خبر آورد که مردم مکه گروه های زیادی فراهم آورده در صدد مقابله با شما هستند ولذا نخواهند گذاشت شما خانه کعبه را زیارت نمایید.
همچنین واقدی می نویسد :در جنگ خیبر ،پیامبر (ص)عباد بن بشر رابه همراه چند سوار به عنوان طلیعه (پیشاهنگ)فرستاد اوموفق شد نزدیک خیبر،جاسوسی از یهودیان را دستگیر کند .ازاو پرسید:توکیستی ؟گفت :شترانی گم کرده ام و به دنبال آن می گردم .عباد بن بشر گفت :ازخیبر چه می دانی؟پاسخ داد تازگی درآنجا بودم. ازچه می پرسی؟عباد گفت؟ازیهودیان واستحکام قلعه وفراوانی آذوقه وغیر قابل شکست بودن آنان توضیحاتی داد.عباد دریافت که اودروغ می گوید ،به اوگفت؟اگر راست نگویی تورا خواهم کشت .اعرابی گفت:حقیقت این است که یهودیان از شما سخت وحشت کرده اند وبه دلیل آنچه با یهودیان مدینه کرده اید ،سخت ازشما ترسان ومضطربند.(سبحانی ،1351: 56)
از آنچه گفته شد ،اهتمام فراوان پیامبر (ص)به ارسال جاسوسان وتوجه ان حضرت به نقش ویژه آنان ،به خوبی روشن می گردد.
حضرت علی (ع) نیز همانند رسول خدا (ص) بر مساله ماموران اطلاعاتی ،چه در امور داخلی وچه در امور خارجی ،اهمیت زیادی می داد به همین جهت ،در نامه اش به مالک اشتر می نویسد :"..ثم تفقد اعمالهم وابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهداک فی السر لامورهم حدوه لهم علی استعمال الامانه والرفق بالرعیه وتحفظ من الاعوان ،فان احد منهم بسط یده الی خیانه اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک اکتفیت بذالک شاهدا فبسطت علیه العقوبه فی بدنه واخذته بما اصاب من عمله ثم نصبته بمقام المذله وسمته بالخیانه وقلدته عار التهمه…،" برتوست که اعمال آنان رابازرسی نمایی ومامورانی صادق ووفادار به خویش ،برآنان بگماری ،زیرا بررسی مخفیانه تواز کارهایشان آنان را وادار می کند که مراعات امانت نمایند وبا رعیت خوشرفتاری کنند.ازیاران خویش برحذر باش وچنانچه یکی از آنان مرتکب جنایتی شد که گزارش های ماموران اطلاعاتی تو برخیانت اومتفق باشند،بدان گواه بسنده کن واورا با تنبیه بدنی مورد عقوبت قرارده وآنچه بدست آورده از اوبستان ،سپس خوارش گردان وداغ خیانت برپیشانی اش بزن وننگ تهمت وبدنامی را به گردنش بیاویز …{تابرای همگان عبرت باشد}
در کتاب دعائم السلام آمده است :حضرت علی (ع)معتقد بود که همیشه باید جلو لشکر ،جاسوسان وطلایه داران را روانه سازد ومی فرمود :پیامبر (ص)در سال حدیبیه پیش از سپاه اسلام ,جاسوسی ازقبیله خزاعه روانه ساخت. همانگونه که گونه ملاحظه می شود ،علی (ع)نیز همانند پیامبر (ص)بویژه در دوران جنگ ،به گسیل داشتن جاسوس اهمیت فراوانی می داده ودر امور داخلی نیز از ماموران اطلاعاتی کمک می گرفته است .شاهد این سخن ،نامه های آن حضرت به فرماندارانش می باشد ، که معمولا هنگام ملامت یاتشویق آنان می نویسد : مامور اطلاعاتی من خبر داده ویا فرستاده من نوشته است که توچنین وچنان کرده ای ودر نامه اش به مالک اشتر نیز ملاحظه نمودیم که امام (ع)دستور می دهد که برای کنترل کارگزاران وجلوگیری از سوء استفاده آنان ،برآنها جاسوسانی گمارده شود.(حر عاملی،1403: 405)
جاسوسی علیه دشمنان خارجی درزمان صلح نیز از مواردی است که در دین اسلام مشروع میباشد. ازآنجاکه طبیعت دشمن به طور دایمی سرزمین اسلامی را تهدید می کند وامنیت کشور بسته به احتیاط کامل ازدشمن می باشد وازآیات قرانی وروایات معصومین در این باره می فهمیم درزمان صلح نیز مراقب تحرکات دشمن نیز باشیم وامادگی کامل درمقابل دشمن وجواز تجسس ابتدایی منظور ازتجسس ابتدایی در اینجا ،جمع آوری معلومات لازم درزمان صلح ازدشمن داخلی وخارجی وحکومت اسلامی بایستی ازتمام امکانات خویش جهت به دست اوردن اطلاعات لازم استفاده کند تابتواند به حیات خود ادامه دهد وامنیت مردم مسلمان رانیز تامین کند.
در سیره پیامبر اکرم(ص) مطالعه می کنیم که در حالت غیر جنگ نیز به جمع اوری اطلاعات از دشمن اهمیت می دادند .اولین موردی که پیامبر به طور رسمی ،گروهی را مامور کسب اطلاعات از دشمن نمود ،سریه عبدالله بن جهش بود که در آن پیامبر(ص)وی وگروهی از مسلمانان را ازمدینه اعزام داشت وبه آنان فرمود : ماموریت شما را در نامه ای که دراختیارتان قرار می دهم ، مشخص می سازم ولی شما باید نامه را هنگامی بگشایید که از مدینه به اندازه دوروز راه ،دور شده باشید.مضمون نامه پیامبر چنین بود:"هنگامی که به نامه من نگریستی ،توماموری که تانخله که بین مکهوطایف واقع است – پیش روی ودر جستجوی قریش برآیی وبرای ما از اوضاع انان کسب خبر نمایی".(ابراهیمی ؛ محمد، 1377،268-267). باتوجه به انچه از ایات وروایات مورد بحث قرار گرفت ،می توان به روشنی اثبات نمود که تجسس علیه دشمن در زمان صلح یا در زمان غیر جنگ ازنظر اسلام نه تنها امری مجاز ومشروع می باشد بلکه در پاره ای ازمواقع برای حفط امنیت کشور اسلامی امری لازم وواجب است.
در اسلام جاسوسی علیه دشمنان داخلی نیز مورد توجه و تاکید است. دشمنی وکینه توزی منافقان علیه اسلام در طول تاریخ برکسی پوشیده نیست وعلاوه بر منافقان برخی ازدشمنان داخلی دیگر مانند یهود نیز در بستر تاریخ اسلام توطیه های بسیار خطرناکی رابرای مقابله بااسلام طرح ریزی نموده اند.پیمان شکنی وخیانت های قبیله بنی نضیر از یهویان مدینه،موجب اخراج آنان ازمدینه به وسیله پیامبر گرامی اسلام گردید.
در تاریخ می خوانیم که تحرکات وفعالیت های یهود ومنافقان داخل مدینه در نهایت مخفی کاری انجام می گرفت.در عین حال پیامبر اسلام جاسوسانی را داشت که غایت زیرکی ودقت ،اخبار آنان را برای پیامبر اکرم می آوردند.پیامبر به وسیله ماموران اطلاعاتی زبر دست خود ،از پیمان شکنی بنی قریضه،در لحظه ای حساس آگاه گردید وسخت پریشان گشت .فوراسعد معاذ وسعد عباده راکه از افسران ارشد اسلامورییس قبیله اوس وخزرج بودند مامور ساخت تا اطلاعاتی دقیقی به دست آورند که اگرخیانت آنان حقیقت داشته باشد پیامبر را با رمز "عضل وقاره"آگاه سازند واگر آنان در پیمان خود استوار بودند به طور آشکار مطلب را تکذ یب کنند.در اولین برخورد با کعب جز فحش وناسزا جز فحش وناسزانسبت به پیامبر وسعد چیز دیگر نشینیدند .سعد باالهام غیبی گفت :به خداوند سوگند سپاه عرب ازاین سرزمین می رود وپیامبر گرامی این دژ را محاصره می کند وگردن تورا می زند قبیله تورا به روز بدی می نشاند .سپس بلافاصله برگشتند وبه رسول خدا گفتند :"عضل وقاره" پیامبر باصدای بلند فرمود :الله اکبر ابشرو یا معشر المسلمین بالفتح؛خدابزرگ است ای گروه مسلمانان بشارت برشما باد که پیروزی نزدیک است.این جمله که کمال شهامت وسیاست قاید اعظم اسلام را می رساند ،برای این بود که مبادا روحیه مسلمانان باشنیدن پیمان شکنی بنی قریضه ضعیف گردد. یهود بنی قریضه که دشمنان داخلی در شهر مدینه محسوب می شدند نقشه های خباثت آمیز وجنایت
بار مختلفی برای براندازی حکومت اسلامی طرح کردند .در عین حال،ماموران اطلاعاتی پیامبر
به شدت مراقب اعمال آنان بودند.
-در مورد اصحاب عقبه و بانیان مسجد ضرار نیز با وجود آن که قرآن سوء نیت آنان را بیان کرده و در توطئه ی عقبه نیز پیامبر شخصا آنان را شناخته بود پیامبر به دلیل مصلحت متعرض آنان نگردید و تنها اسامی منافقان را به بعضی از اصحاب خود ذکر فرمود وبه آنان نیز اجازه ی افشای نام آن هارا نداد ودر فتنه ی مسجد ضرار نیز تنها به خراب کردن آن مسجد اکتفا نمود.این اشاره به این موضوع دارد که پیامبر در مورد دشمنان داخلی بعضی مواقع با توجه به مصلحت آنان ا مجازات نمی کرد. (ساریخانی ،1378: 142-135)
3-2 جاسوسی حرام
تجسس دراسرار خصوصی مرد م و جاسوسی به نفع دشمن از موارد جاسوسی حرام و نامشروع در اسلام میباشد. اسلام جهت تامین امنیت مردم در زندگی خصوصی شان اهمیت به سزایی قایل است وبرای تامین این امر ،باتجسس در امور شخصی ومسایل پنهانی زندگی افراد به مبارزه برخاسته است ،زیرا اگر اجازه داده شود که در زندگی خصوصی افراد تجسس شود آبروی مردم با افشای اسرار آنان به باد می رود وامنیتی در جامعه باقی نمی ماند .لذا قراینی برحرمت جاسوسی در امور شخصی افراد وجود دارد"یاایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ولاتجسسو ولایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه واتقو الله ان الله تواب رحیم"؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ازبسیاری از گمان ها بپرهیزید چراکه بعضی از گمان ها گناه است،وهرگز در کار دیگران تجسس نکنید هیچ یک از شمادیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خودرا بخورد همه شما ازاین امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر ومهربان است .ازاین آیه برمی اید که اسلام می خواهد مردم در زندگی خصوصی خود ازهرنظر در امنیت باشند .
رساندن اطلاعات و اخبار به دشمنان اسلام و کشوراسلامی به ضرورت عقل و دلالت برخی از ایات قران و روایات معصومین ع حرام و خیانت به خدا و پیامبر(ص) و مومنین است . و بر اساس مفاد برخی از ایات شریفه قرآن این عمل خیانت به امامت بزرگ الهی شمرده شده است و قطعا چنین عملی از گناهان بزرگ است . در این باره به ایاتی از قران کریم و برخی روایات اشاره می کنیم:
قرآن کریم در آیه ی 50 سوره ی مائده می فرماید: "یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود والنصاری اولیا بعضهم اولیا بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین" ای مومنین ǃ یهود و نصارا را به دوستی نگیرید،بعضی از آن ها دوستان بعضی دیگرند ،هر که از شما با ایشان دوستی کند او از ایشان است . خداوند مردم ستمگر را هدایت نمیکند.
این آیه مربوط به بنی قریضه است که در نامه ای که به ابوسفیان بن حرب نوشتند پیمان میان خود و پیامبر (ص) را شکستند و ابو سفیا ن و قریش را دعوت کردند که به قلعه های آنان در آیند ،پیامبر (ص ) ابوالبابه بن عبدالمنذر را به سود آنان فرستاد که از قلعه هایشان پایین آورد . وقتی ایشان از او پذیرفتند و پایین امدند او گلوی خود اشاره کرد ؛ یعنی اگر تسلیم شوید کشته خواهید شد . طلحه و زبیر هم با نصاری و اهل شام مکاتبه می کردند و برایم نقل شد که عده ای از اصحاب پیامبر (ص) از ترس فقر و تنگدستی با یهودیان بنی قریضه و بنی نظیرمکاتبه کردند واخبار پیامبر رابرایشان می نوشتند تا بدین وسیله ازایشان وام سودی ببرند وآنان ازاین کار نهی شدند. در سوره مائده آمده است:"یاایها الرسول لایحزنک الذین یسارعون فی الکفر من الذین قالو آمنا بافواههم ولم یومن قلوبهم ومن الذین هادوا سماعون الکذب سماعون لقوم آخرین…" ای رسول خدا،آنهایی که بازبان می گویند ایمان آوردیم وقلب آنها ایمان نیاورده ودر مسیر کفر بریکدیگر سبقت می جویند تورا اندوهگین نکند واز یهودیان آنها زیاد به سخنان تو گوش می دهند تا دست آویزی برای تکذیب توبیایند انها جاسوسان جمعیت دیگری هستند که خود انها نزد تو نیامده اند…دربرخی تفاسیر "سماععون لق2وم آخرین"رابه جاسوسان دشمن وجاسوسان بنی قریضه معنا کرده اند. (ساریخانی،1378: 153-144)
4-مجازات جاسوس در اسلام
مجازات جاسوس در ایام جنگ با زمان صلح و آرامش یکسان نبوده ،در اسلام حکم مشخصی درباره جاسوس در قرآن و سنت پیامبر وارد نشده است بنابر این در فقهای اسلام درباره مجازات جاسوس نظرهای متفاوتی داشته اند بین فقها در ماهیت ،میزان و نوع مجازات جاسوس ،اختلاف نظر وجود دارد. درباره مجازات شخص مسلمانی که به نفع بیگانگان و دشمنان اسلام و کشور اسلامی جاسوسی میکند
آرا و نظریات متفاوتی ارایه شده است که به برخی از آنها میپردازیم:
الف) در صورتی که مسلمانی برای بیگانگان و دشمنان اسلام جاسوسی کند ،کشته میشود و مجازات او قتل است .مالک به قتل و اعدام جاسوس مسلمان فتوا داده و احمد بن حنبل در یکی از دونظریه خویش بر همین عقیده است نظریه دیگری به این شرح است : در صورتی که باتکرار عمل جاسوسی آن را حرفه وشغل خود قرارداده وبه این کار عادت پیدا کند مجازات اوقتل است. این نظریه ،رای وفتوای عبدالملک بن الناجشون از فرقه مالکیه است. رای اثبات این نظریه نیز به قضیه حاطب تمسک واستدلال کرده اند ودر مقام استدلال گفته اند:علت اینکه پیامبر حاطب را به قتل نرساند این بود که بار اول ارتکاب وی به عمل جاسوسی بود ولی در صورتی که عمل راتکرار می نمود کشته می شد بنابرین ،در صورتی که شخصی جاسوسی را حرفه وپیشه خود قرارداده باشد مجازاتش اعدام وقتل است ودر غیر این صورت تنها تعزیر می شود.
نظریه سوم، براساس مذهب شافعی ،مجازات مسلمانی که برای کفار وبیگانگان جاسوسی می کند ،قتل نیست ،بلکع تعزیز می شود واین بستگی به نظر امام دارد وازسخن احمد بن حنبل وبعضی از مالکیه نیز همین نظر برمی آید. در این نظریه نیز به قضیه حاطب ،استناد شده است وکیفیت استدلال این است که گفته اند :اگر عمل حاطب ،مستوجب مجازات اعدام وقتل بود پیامبر آن را ترک نمی کرد واورا می کشت واستناد ونسبت به بدریون ،مانع از قتل حاطب نبود ،بلکه اگر مستوجب قتل بود ،کشته می شد خواه از اصحاب بدر باشد یاازاصحاب بدر نباشد.بنابرین ،ازقضیه حاطب برمی آید که جاسوس ،در صورتی که مسلمان باشد وبه نفع کفار ودشمنان اسلام جاسوسی کند وکفار رابراسرار مسلمین مطلع گرداندوبه ارتکاب عمل اقرار نماید ،کشته نمی شود،بلکه اختیار مجازات ومیزان آن به دست امام وحاکم مسلمین است وامام می تواند به هر شکلی که مصلحت بداند وی رابه مجازات برساند.
بنابرین در مورد جاسوس مجازات منصوصی وجود ندارد ،واز طرفی سیره عملی مسلمین در حدود ،براین بوده که در صورت امکان ،در مورد شبهات ،حکم به برائت مجرم می کردند واصراری برکشف جرم نداشتند ؛چراکه پیامبر فرمودند:"ادروواالحدود بالشبهات؛در هرمورد که شبهه دارید حد را اجرانکنید" ودر این مطلب بین شیعه واهل سنت کمترین اختلافی نیست،تاآنجا که طرفداران قیاس از اهل سنت نیز ،قیاس در حدود ومجازاتها راجایز ندانسته اند .برهمین اساس ،فقهای شیعه وبرخی از فقهای اهل سنت ،اعدام جاسوس تنها به دلیل جاسوسی جایز ندانسته اند ،بلکه معتقدند که جاسوسی در هر موردی حکم خاصی دارد (ساریخانی،1378: 158)
در ارتباط با جاسوس ذمی نیز نظر و عقیده یکسانی وجود ندارد. یک نظریه معتقد است: اهل ذمه با انعقاد عقد ذمه با مسلمین و کشور اسلامی در حقیقت متعهد می شوند که به شرایط ذمه عمل نمایند و با انجام عمل جاسوسی ،پیمان را شکسته و از عقد ذمه خارج می شند و امام و حاکم مسلمین می تواند یکی از مجازات های قتل، ثلب، ویا استرقاق را در باره وی اعمال نماید. این نظریه ،فتوای شیعه امامیه و مالک و اوذاعی و ابویوسف و احمد حنبل است .شافعی ها معتقدند، جاسوس ذمی با ارتکاب جاسوسی کشته نمی شود، و از دمه خارج نمی گردد ،یعنی با ارتکاب جاسوسی ،قرار داد ذمه فسق نمی گردد،مگر اینکه در قرار داد ذمه ،ترک جاسوسی صریحا ذکر شده باشد..
نظریه سوم:در صورتی که ذمی برای دشمنان اسلام و مسلمین جاسوسی نماید ،کشته نمی شود و عقد ذمه نیز با جاسوسی نقض نمی گردد خواه ترک جاسوسی در عقد ذمه ذکر و شرط شده باشد یا ذکر نشده باشد ولی در هر دوحالت مجازات خواهد شد،حنفیه به این قول قائل شده است،به غیر از ابو یوسف که می گوید، جاسوس ذمی کشته می شود و به قتل جاسوس ذمی بعضی از شافعیه فتوا داده اند.
کافر مستامن کسی است که برای مدت معینی وارد سرزمین اسلامی شود و در آن با امان نظام اسلامی زندگی کند.فقها گفته اند که اگر مستامن جاسوسی کنند و بر او شرط عدم تجسس شده باشد ،یعنی شرط شده باشد که خودش اسرار مسلمین را فاش نکند و یا دیگران را بر اسرار مسلمانان راهنمایی نکند،در صورت مبادرت به عمل فوق ،عقد امان وی نقض می شود. شیخ طوسی می گوید:مستامن و معاهد دو عبارتند که یک معنا دارند و او کسی است که برای مدتی موقت وارد سرزمین اسلامی می شود،که اگر برای یک سال اقامت گزیند برای امام مستقر نمودن او بدون اخذ جزیه جایز نیست ولی اگر از یک سال کمتر باشد هر چه مصلحت بذاند را انجام می دهد پس اگر امام حراس از خیانت او داشته باشد عقد امان را نقض و او را به سرزمین خودش باز می گرداند. در ارتباط با مجازات جاسوس کافر حربی، فقهای عامه اتفاق واجماع برقتل جاسوس کافر حربی دارند .ازانجاکه کافر حربی امانی ندارد وخونش هدر وقتلش جایز است ،به نطر می رسد که باارتکاب جاسوسی برضد کشور اسلامی،کمترین مجازات اوقتل است .
در حدیثی که از پیامبر نقل شده به این مورد اشاره شده: "والجاسوس والعین اذا ظفر بهما قتل وفیه قتل الجاسوس الحربی وهوبالاتفاق" چنان که ازروایات ونظر فقها برمی اید جان کافر حربی ،بدون ارتکاب جاسوسی نیز هدر است پس با ارتکاب جاسوسی به طریق اولی قتل وی جایز خواهد بود. (ابراهیمی ،1377: 160-155)
نتیجه گیری
جاسوسی یکی از نیلزهای جامعه اسلامی از گذشته تا امروز میباشد و دین اسلام به این موضوع توجه داشته است. تامین امنیت مسلمانان همواره نیازمند آگاهی از اخبار و اطلاعات دشمن بوده است. بنابراین جاسوسی در مواردی که مصلحت جامعه اسلامی اقتضا نماید امری پسندیده و مطلوب است ولی در مواردی که جاسوسی منجر به ایجاد اختلاف، سوءظن، تهمت و… گردد مانند تجسس در زندگی خصوصی افراد که به صورت صریح در قرآن کریم آمده است ممنوع میباشد. در تاریخ اسلام همواره استفاده از جاسوس و جاسوسی چه در داخل محدوده حکومت برای اطلاع از امور کارگزاران و چه در خارج برای اطلاع از اوضاع احوال دشمن برای اداره بهتر امور مسلمانان انجام میشده است. میتوانیم به صورت کلی نتیجه بگیریم که جاسوسی در امور مجاز و مشروع در دین اسلام امری پسندیده و مورد تاکید است و یکی از نیازهای مهم اداره حکومت توسط حاکم اسلامی میباشد.
مراجع
* قرآن کریم، سوره آل عمران.
* نهجالبلاغه
* ابراهیمی،محمد(1377)اسلام و حقوق بینالملل عمومی. تهران: سمت.
* حرعاملی، محمدحسین(1367) ترجمه وسائلالشیعه: کتاب جهاد النفس. تهران: ناس.
* العروسی الحویزی، عبد علی(1370) تفسیر نور الثقلین. قم: موسسه اسماعیلیان.
* ساریخانی، عادل(1378)جاسوسی و خیانت به کشور. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
* ضیایی بیگدلی، محمدرضا (1367) حقوق بینالملل عمومی. تهران: سمت.
* طباطبایی، محمدحسین(1390) المیزان فی تفسیر القرآن ترجمه علی نریمانی. قم: ذویالقربی، جلد 11.
* طباطبایی، محمدحسین(1363) المیزان فی تفسیر القرآن ترجمه ناصر مکارم شیرازی و دیگران. تهران: امیرکبیر،ف جلد 9.
* طبرسی،فضلبن حسن(1383) مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصرخسرو، جلد 5و 6.
* طبرسی،فضلبن حسن(1384) مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصر خسرو، جلد 9 و10.
* عمید،حسن(1342) فرهنگ فارسی عمید. تهران: انتشارات امیرکبیر.
* کتاب مقدس، اعداد 13.
* واقدی،محمدبن عمر(1390) تاریخ جنگهای پیامبر اعظم(ص) ترجمه محمدمهدی دامغانی. تهران: مرکز نشز دانشگاهی جلد 1.
1
—————
————————————————————
—————
————————————————————