چکیده
در دهه1970، تحلیل گفتمان انتقادی پدید آمد و با قوت به کار خود ادامه داد و در سال 1979 کتابی با عنوان زبان و کنترل تالیف شد و مبنای مباحث تحلیل گفتمان انتقادی را شکل گرفت. ودر همین زمان بحث رابطه زبان و قدرت و زبان حاکمیت مطرح شد، زیرا زبان ابزاری است که حاکمان با آن حکومت خود را مشروعیت می بخشند
به باور" پل گی "گفتمان ها همواره متضمن هماهنگ کردن زبان با شیوه ی عمل، تعامل، ارزش گذاری، باور داشتن، احساس، بدن ها، لباس ها، وی همچنین نمادهای غیرزبانی، اشیا، ابزارها، تکنولوژی ها، زمان و مکان است
در نگرش تحلیل گفتمان انتقادی عده ای به مکتب فرانکفورت روی آوردند که معتقدند تحلیل ها باید فایده ای برای جهان بشری داشته باشد و مشکلی از جوامع بشری مثل تبعیض نژادی را حل کند. عده ای به نقد ادبی و عده ای دیگر به ایدئولوژی متمایل شدندولی آنچه که برداشت شد این بود که امروزه مفهوم گفتمان و تحلیل انتقادى با نام فوکو همراه شده است
در تحلیل گفتمان انتقادی نقد ایدئولوژی و قدرت بیش از سایر انواع تحلیل گفتمان مورد توجه قرار گرفته است
ازجمله اندیشمندانیکه بهصورت عمیق روی گفتمان انتقادی کارکردهاند و در توسعه آن سهم به سزائی داشتهاند
میتوان به وندایک، وداک و فرکلاف اشاره کرد که در مباحث پیش رو به آن پرداخته خواهد شد
واژگان کلیدی : تحلیل گفتمان انتقادی ، پل گی ، مکتب فرانکفورت ، فوکو ، وندایک، وداک، فرکلاف
مقدمه
تحلیل گفتمان وظیفه ی خود را تحلیل انتقادی کسانی که در قدرت اند ،کسانی که مسئولیت دارند و در عین حال کسانی که ابزارها و وسایل حل مشکلات را دارند می داند از این رو، تحلیل گفتمان برای حل کردن این مشکلات، به سمت نقد افراد مسئول چون نهادها و گروه های مسئول و نشان دادن ابزارها و فرصت های حل یک مساله می رود بنابراین، تحلیل گفتمان صرفا یک رویکرد نظری و توصیفی نیست ، بلکه دیدگاه ایجابی نیز می تواند ارائه دهد ( مهرآیین ، مصطفی : بی تا ؛3)
اما در مورد خود نظریه ی گفتمان تحلیلی است که به شکل توصیف نظام مند انجام می شود. تحلیلی که ارائه می شود به شکل کاربرد زبان در موقعیت ها صورت می گیرد و همچنین نشان دادن اینکه نظام های زبانی چگونه به طور اجتماعی ساخته می شوند چون پیامدهای اجتماعی هر شکل تصویر کردن جهان را نشان میدهد (همان ؛25)
بحث هابرماس این بود که ساختار دارد گفتمان را مختل می کند. اما در پساساختارگرایی، موانع اصلی زبان در درون خود الگوهای زبانی است. آن امر ناشناخته که قاعدتا باید مشکلات شناخته شده را توضیح دهد، عبارت است از قواعد و الگوهای زبان قواعد و الگوهای مربوط به استفاده ی جمعی که بدیهی انگاشته می شود. با این حال همین قواعد و الگوها هستند که چهارچوب های اندیشه و تفکر ما را معین می سازند و به موانع موجود در خصوص ارتباط قوام می بخشند ( همان 60 -61)
اما فرکلاف از منظری دیگر به سوالاتی که راهگشای روش شناسی تحلیل گفتمان هستند نگریسته است. به نظر او اولا تحلیل در دو سطح صورت می گیرد: 1- تحلیل زبان شناختی؛ 2 – تحلیل بینامتنی. تحلیل زبان شناختی در پی بررسی تاثیر صورت بر محتواست و تحلیل بینامتنی در خدمت شکل گیری محتواهای یک متن در رابطه با متن ها و ژانرهای دیگر است. با تاکید بر اهمیت تاثیر صورت بر محتواست که فرکلاف معتقد است تحلیل گفتمان انتقادی هر متن ترجمه شده ای ناقص است، چرا که در ترجمه ی صورت ها به نحوی تغییر می کنند( فاضلی ،محمد : بی تا ؛96)
همه ی تحلیل گران تحلیل گفتمان انتقادی باور دارند که این شیوه ی مطالعه، تفسیری است و تلاش آن ها برای تعیین اعتبار پژوهش گفتمانی نیز متاثر از همین دیدگاه است. این نکته به خصوص در دیدگاه گی آشکار است. به اعتقاد وی اعتبار تحلیل گفتمان به موارد زیر بستگی دارد
همگرایی: از نظر گی هر تحلیل گر گفتمان در خصوص شش وظیفه ی زبان، سوالاتی پیش روی متن قرار می دهد. به نظر او تحلیل گفتمان انجام شده به شرطی اعتبار دارد که پاسخ های ارائه شده به این سوالات همگرا بوده و یکدیگر را نقض نکنند
توافق: باید پاسخ هایی که به سوالات مذکور داده می شود، مورد توافق تعداد زیادی از سخنگویان و تحلیل گران قرار گیرد. به عبارتی، سخنگویان و تحلیل گران در باب اعتبار تحلیل گفتمان انجام شده اجماع کنند
پوشش: هر چه تحلیل معتبرتر باشد، می توان آن را به تعداد بیشتری از داده ها تعمیم داد. این امر شامل پیش بینی در وضعیت های مشابه هم میشود
جزئیات زبان شناختی: هر چه تحلیل بر جزئیات زبان شناختی بیشتری متکی باشد، برتر است. بخشی از اعتبار تحلیل گفتمان به این است که تحلیل گر قادر باشد استدلال کند که کارکردهای ارتباطی بیان نشده در تحلیل به ابزارهای گرامری ای مربوط می شوند که می توانند این کارکرد را انجام دهند و این ربط باید مبتنی بر قضاوت سخنگویان بومی زبان مورد تحلیل باشد
این توصیه های روش شناختی با اظهارنظر دانیل لیتل درباره ی اصول روش شناسی تفسیر مطابقت دارد. لیتل ابتدا می نویسد از توصیف های مبهم وبر و گیرتز می توانیم چنین نتیجه بگیریم که روش مشخص و مستقلی برای تفسیر وجود ندارد، یعنی قواعدی در دست نیست که به ما نشان دهد که چگونه از توصیف رفتار اجتماعی به این گفته با آنچه که از وداک نقل کردیم همسان است. در تفسیر آن گذر کنیم(فاضلی ، محمد : بی تا ؛99-100)
اما لیتل مینویسد، این هماهنگی، توافق و همگرایی از جنس هماهنگی ذوقی است و نه هماهنگی منطقی و نمی تواند منبع صدق باشداز همین رو، چیزی بیش از این ها برای اعتبار دادن به تحلیل گفتمان و یافته های آن نیاز است. در درجه ی اول، رسیدن به نظری های که کارکردهای منسوب به گرامر را تبیین کند لازم است. در درجه ی دوم باید نظریه ای در دست داشت که ماهیت تاثیر زبان را بر ذهن توضیح دهد. سوم این که چنین نظریاتی باید نشان دهند که سهم زبان – جدای از سهم عوامل دیگر – در کنش فرد چیست. در این صورت است که می توان یافته ها یا تحلیل گفتمانی را به اعتبار صحت چنین گزاره های نظری ای معتبر دانست. ظاهرًا فقدان چنین نظریاتی اصلی ترین نقد بر مطالعات مربوط به تحلیل گفتمان انتقادی است(همان؛100)
روش پژوهش
در این جا سعی شده است با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای و صرفا توصیفی به موضوع تحلیل انتقادی گفتمان پرداخته شود و سعی بر این بوده که در برخی موارد نظر خودم را دخیل کنم و از منابع متعدد در رابطه با موضوع استفاده شده است .
این تحقیق توسط ابوالفضل قاسمی دانشجوی دانشگاه بیرجندجمع آوری و تحلیل شده است
مبانی نظری
به نظر گفتمان متضمن چیزی بیش از زبان است. به نظر " پل گی "گفتمان ها همواره متضمن هماهنگ کردن زبان با شیوه ی عمل، تعامل، ارزش گذاری، باور داشتن، احساس، بدن ها، لباس ها، وی همچنین نمادهای غیرزبانی، اشیا، ابزارها، تکنولوژی ها، زمان و مکان است
پل گی هشت خصیصه برای گفتمان ها بیان میکند. این ویژگی ها عبارتند از: 1- یک گفتمان می تواند به دو یا چند گفتمان تقسیم شود؛ 2- دو یا چند گفتمان می توانند در یک گفتمان واحد ادغام شوند؛ 3- گفتمان ها در طول زمان تغییر می کنند اما می توان خطوط مشترک میان آن ها یافت؛ 4 – گفتمان های جدید ظهور می کنند و گفتمان های قبلی می میرند؛ 5-همواره باید گفتمان ها را در رابطه ی مکمل بودن یا متخاصم بودن با گفتمان های دیگر دید؛ گفتمان ها وقتی تغییر می کنند که گفتمان های دیگر تغییر کنند؛ 6- به هیچ وجه لازم نیست که گفتمان را پدیده ای کلان یا بزرگ در نظر بگیریم. گفتمان ها از خردترین تا کلا نترین سطوح گسترده شده اند؛ 7- گفتما ن ها می توانند ترکیبی از گفتمان های دیگر باشند؛ 8- گفتمان های متعددی وجود دارند که هیچ راهی برای شمارش آن ها نیست( همان ؛82)
این بدان معناست که گی گفتمان را در خدمت آدمیان می داند و از زبان و مجموعه ای از عوامل که در تعریف گی از گفتمان گنجانده شده است ، استفاده می کند تا خود را به مثابه ی هویتی متمایز ارائه کند
تحلیل گفتمان
مفروضات تحلیل گفتمان
1- متن و گفتار واحد توسط انسانهای مختلف، به شیوه های متفاوت نگریسته میشود.
2-درست خواندن و درک درست یا نادرست خواندن متن، در نوع برداشت معنای آن اثرمستقیم دارد.
3-متن را باید به عنوان یک کل معنا دار نگریست که در پس ان حرف و ادعایی نهفته است ومعنا لزوماً در متن نیست.
4-هیچ متنی خنثی یا بی طرف نیست. متن ها همواره بار ایدئولوژیک دارند.
5-در هر گفتمانی ادعای در باره حقیقت وجود دارد اما هیچ گفتمانی دارای همه حقیقت نیست.
6-معنا همان قدر که در متن است،در زمینه های اجتماعی-فرهنگی نیز هست.
7-هر متنی و گفتمانی در شرایط خاص خود تولید میشود و رنگ ذهنیت تولید کننده اش را با خود دارد.
8-هر متنی و گفتمانی به یک منبع اقتدار (نه لزوماً سیاسی یا مذهبی ) مرتبط است.شاید نظر یک فیلسوف باشد.
9-گفتمان سطوح و ابعاد گوناگون دارد.بنابر این نه یک سطح گفتمانی و نه یک نوع گفتمان داریم (سهراب زاده ،مهران : بی تا ؛7)
تعریف تحلیل گفتمان
گفتمان پدیده ای چندسطحی است که وجوه و سطوح مختلف آن ، موضوع بررسی رویکردهای پژوهشی مختلف قرار می گیرد
پل گی بر اساس تقسیم بندی هایی که انجام داده است می گوید که تحلیل گفتمان به دو شکل می شود انجام شود. یا توصیفی و یا انتقادی هستند . در تحلیل گفتمان توصیفی تنها به چگونگی کارکرد زبان می پردازیم. در انتقادی تحلیل کارکرد زبان با هدف تغییر جهان است، تغییر جهانی که زبان آن را ساخته است. توصیفی ها به انتقادی ها می گویند که شما غیر عینی هستید. انتقادی ها هم میگویند که شما غیر مسئول هستید. از نگاه من البته تمام تحلیل گفتمان ها انتقادی اند. چون همه کنش های زبانی سیاسی هستند( مهرآیین ،مصطفی : بی تا ؛34)
با گذر از کارکردهای ساختنی زبان، پل گی به اموردیگر در زبان می پردازد. او می گوید اولین کاری که زبان می کند، اهمیت بخشی و اعتبار دادن است. دومین کار، فعالیت ها است. سومین کار، هویت سازی است. چهارمین کار روابط سازی است. پنجمین کار، سیاست و یا توزیع خیر اجتماعی است. ششمین کاری که زبان می کند پیوند میان پدیده ها و سلب آنها است و هفتمین کار این است که زبان از نظام های نشانه شناسی نظام معرفت می سازد. این هفت کار را زبان انجام می دهد. او در پی این هفت کار، از یک سری قلمروی زبانی حرف می زند. ترکیب این دو می شود تحلیل گفتمان او می گوید که با گفتن، انجام دادن بازی ها و یا پراکسیس های خاصی را اجرا می کنیم. شما هم دارید قواعد این بازی را اجرا می کنید و هم این قواعد دنیای شما را می سازند. این پراکسیس ها همواره به گروه های اجتماعی یا نهادها مربوط می باشد. در این قلمرو ها که پل گی از آن یاد می کند اولین کاری که زبان می کند اهمیت سازی و یا از اهمیت انداختن است. منظور آن این است که چگونه در قطعات زبانی گزاره ای اهمیت می یابد و یا از اهمیت می افتد. به عنوان مثال ورزش عبادت است. این شیوه ی ساخت و آبادانی عبادت است که آیت الله خامنه ای مطرح می کند( همان ؛34)
به عبارتی دیگر یک چیزی را مهم می کند و چیزِ دیگر را از اهمیت می اندازد
مهم ترین مفاهیم نظریه گفتمان
Artculationمفصل بندی یا
هر عملی که میان عناصر پراکنده، در درون یک گفتمان، رابطه برقرار کند به گونه ای که هویت و معنای عناصر یاد شده، اصلاح و تعدیل شود، مفصل بندی نامیده می شود و درنتیجه کلیت و فرآورده عمل مفصل بندی را "گفتمان" می گویند، چنان که گفتمان لیبرالیسم مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، انتخابات، فردیت و عقلانیت را با هم مفصل بندی می کند
Nodal point دال مرکزی یا
دال مرکزی در منظومه گفتمانی، نشانه ای است که نیروی جاذبه آن، دیگر نشانه های داخل گفتمان را به خود جذب می کند و به آنها معنا و هویت می بخشد. در گفتمان لیبرال، آزادی دال مرکزی است. دیگر نشانه ها و مفاهیم چون دولت، فرد، برابری و …با توجه به دال مرکزی معنا و مفهوم پیدا می کنند
Elemints عناصر یا
عناصر دال های سرگردان و شناوری هستند که در حوزه گفتمانگی بسر می برند و هنوز معنا و هویت گفتمانی نیافته اند. از این رو گفتمان های رقیب تلاش می کنند که بر آنها تسلط یابند و هویت دلخواه خود را به آنها بدهند
Momentsلحظه ها یا وقفه ها
لحظه ها و وقته ها، عناصری هستند که از حوزه گفتمانگی بیرون آمده اند و از حالت شناوری رهایی یافته و در چارچوب یک گفتمان، پهلو گرفته اند. مانند حقوق بشر در اسلام که وارد گفتمان حقوق بشردوستانه شده و به هویت و معنای موقت و جدیدی رسیده است
Field of discursivity حوزه ی گفتمانگی یا
حوزه گفتمانگی، به محفظه ای از معانی امکانی و بالقوه ای گفته می شود که در بیرون از منظومه گفتمانی قرار دارد. دال های حوزه گفتمانگی مانند ظروف خالی ای هستند که آماده دریافت هر نوع معانی بالقوه می باشند. انتخاب یک معنا موجب طرد معانی دیگر می شود و زمینه را برای مفصل بندی های جدیدی در شکل گیری گفتمان های جدید آماده می کند
Dislocationاز جا شدگی یا
از جاشدگی یا بی قراری، حوادثی هستند که حاصل رشد خصومت، ضدیت و تکثر در جامعه اند و این حوادث، نمی توانند با نظم گفتمانی موجود نمادپردازی شوند. از این رو کوشش می کنند که آن را ویران کنند. از جاشدگی تمایل به فروپاشی گفتمان موجود دارد و در دنیای جدید تاثیرگذاری دوسویه دارد یا هویت ها ی موجود را تهدید می کند یا خودش زیر ساختی برای شکل گیری هویت جدید می شود
از جاشدگی هنگامی اتفاق می افتد که گفتمان ها، شروع به واگرایی می کنند. واگرایی گفتمان ها وقتی اتفاق می افتد که آشوب های اقتصادی و اجتماعی فراگیر شود. افزون بر این، از جاشدگی، نشانه موقتی و گذرا بودن گفتمان ها نیز به شمار می آید بنابراین، از جاشدگی بعنوان یکی از ویژگی های ذاتی گفتمان همواره وجود دارد. زیرا گفتمان ها هیچ گاه بطور کامل تثبیت نمی شود. وضعیت آشفته و از جاشده آلمان را در فاصله جنگ جهانی نخست و دوم می توان بعنوان مثال یاد آوری کرد
Colosureانسداد و توقف یا
انسداد یعنی توقف و تعطیلی موقت بی ثباتی، در هویت بخشی به نشانه ها و تثبیت موقت یک معنا برای یک نشانه در یک گفتمان، هر گفتمانی تلاش و کوشش می کند که از طریق تقلیل چندگانگی معانی و تبدیل آن به یک معنای کاملا تثبیت شده گفتمانی عناصر و دال های شناور را در درون خود جذب کند. وقتی که موفق به این کار شد، حالت سیالی و شناور بودن از بین می رود و نوعی انسداد و انجماد در معنای نشانه و دال یاد شده روی می دهد که مانع از نوسان های معنایی می شود، اما این انسداد دایمی و همیشگی نیست
Antagonism ضدیت ، خصومت و غیریت سازی
خصومت به رابطه یک پدیده با پدیده های دیگر اشاره دارد که نقش اساسی در هویت بخشی آن پدیده بازی می کند. اهمیت مفهوم خصومت یا ضدیت در آن است که هر چیزی در ارتباط با غیر و رقیب، هویت پیدا می کند. زیرا پدیده ها هویت و ذات ثابتی ندارند. از این رو خصومت و ضدیت نیز در نظریه گفتمان، کاربرد دوسویه دارد یا مانع عینیت و تثبیت گفتمان ها و هویت می شود یا اینکه سازنده هویت و سازوکار انسجام گفتمان ها را پدید می آورد
Hegemonyاستیلا یا
هویتی که در یک گفتمان به کارگزاران اجتماعی داده می شود تنها با مفصل بندی در درون صورت بندی هژمونیک به دست می آید. رفتار هژمونیک نمونه ای از رفتار سیاسی و شامل پیوند هویت های گوناگون نیروهای سیاسی به یک پروژه مشترک و ایجاد نظم اجتماعی، از عناصر پراکنده و متنوع است
هدف اعمال هژمونیک، ایجادیا تثبیت نظام دانایی و شبکه معنایی و صورت بندی هژمونیک است. این صورت بندی ها در پیرامون دال مرکزی، سازمان یافته اند. و اینکه وجود نیروهای متخاصم و بی ثباتی مرزهای تفاوت دو شرط اساسی برای اعمال هژمونیک است
هژمونیک شدن یک گفتمان به معنای پیروزی آن در تثبیت معانی مورد نظرش است
Equivalence -diffrenceزنجیره هم ارزی – تفاوت
در مفصل بندی، دال های اصلی نه مرکزی زنجیره هم ارزی ـ تفاوت را به وجود می آورند. دال های یادشده، هنگامی که در منظومه گفتمانی قرار می گیرند، از طریق هم ارزی، تفاوت ها و تکثرها را می پوشانند و به آنها هماهنگی می بخشند. مانند گفتمان سیاه در واکنش به نژادپرستی سفیدپوستان. افراد غیرسفید، در زنجیره هم ارزی سیاه قرار می گیرند و تفاوت های ملی و سرزمینی و… به فراموشی سپرده می شود، اما هم ارزی هرگز به حذف کامل تفاوت ها نمی انجامد و همواره امکان ظهور، بروز و خروج از زنجیره هم ارزی وجود دارد
)www.kiankiani.comبی تا :بی نا؛ وبلاگ نمناک ،کلید واژهای روش تحلیل3-6 (
ویژگی های محوری نظریه گفتمان
رهیافت تحلیل گفتمان، از زیرمجموعه های اندیشه انتقادی پست مدرن به شمار می رود و لاجرم ویژگی های اصلی و اساسی پست مدرنیسم، در این رهیافت بازتاب پیدا می کند،
1ـ نفی فراروایت ها
2ـ نفی جوهرگرایی
3ـ نفی تحولات تک خطی
4ـ نفی مبناگرایی
5ـ نفی ثبات مفاهیم
( همان، 7)
انگاره های تحلیل گفتمان
امروزه زبان تنها وسیله و ابزار ارتباطی ساده و اولیه انسان به شمار نمی آید بلکه یک کنش اجتماعی نیز است. بنابراین، هیچ متنی را نمی توان یافت که عاری و خالی ازدیدگاه های نویسنده باشد. همانگونه که واقعیت های ناب اجتماعی وجود ندارد،گفتمان خنثی و بی طرف وجود ندارد. برای درک این مطلب نخست باید پیش فرض های گفتمان مورد توجه قرار گیرد
1ـ انسان های متعدد از یک نوشتار و گفتار، برداشت های گوناگون و متفاوت دارند 2ـ درست خواندن به هیچ کسی تعلق نمی گیرد و خواندن نوشتار و متن، همیشه نادرست خواندن مبنا است.
3ـ باید متن همیشه بعنوان یک کل معنادار نگریسته شود. این معنا لزوما در خود متن وجود ندارد
4ـ متن ها خنثی و بی طرف نیستند و همه بار ایدئولوژیک دارند 5- معنا ، به همان اندازه که از متن ناشی می شود از بافت و زمینه های اجتماعی سیاسی تاثییر می پذیرد
6ـ حقیقت در هر گفتمانی نهفته است، اما هیچ گفتمانی همه حقیقت را در چنگ خود ندارد. به سخن دیگر حقیقت های متعدد آفریده گفتمان های متعدد است
7ـ هر گفتار و نوشتاری در موقعیت ویژه ای تولید می شود، از این رو رنگ و بوی آفریننده خود را همراه دارد
8ـ هر متنی به یک منبع قدرت و اقتداری وابسته است. چون هر قدرتی، دانش فراخور خود را تولید می کند
9ـ گفتمان ها سطوح و لایه هایی دارند. نه یک سطح گفتمانی وجود دارد و نه یک نوع گفتمان
( همان 7-8 )
اهداف گفتمان
باتوجه به پیش فرض های گفتمان، اهداف گفتمان عبارت است از
1ـ نشان دادن رابطه و پیوند میان نویسنده، متن و خواننده، یا میان گوینده، گفتار و شنونده
2ـ آشکار کردن ساختار عمیق و پیچیده تولید متن، یعنی فرایند تولید گفتمان 3ـ نشان دادن تاثیر بافت متن و تاثیرگذاری بافت موقعیت متن
4ـ نشان دادن سیالیت و بی ثباتی معنا
5ـ هدف مهم تحلیل گفتمانی این است که فن و روش نو را در مطالعه متون، رسانه ها، فرهنگ ها، علوم، جامعه و سیاست بدست دهد که مبادی فکری این روش، همان پیش فرض های پست مدرن است
( همان 8-9)
عوامل پیروزی و شکست یک گفتمان
الف) عوامل پیروزی
Availabilityقابلیت دسترسی یا
مفهوم قابلیت دسترسی، پیروزی یک گفتمان را تا اندازه ای تضمین می کند زیرا پیروزی گفتمان ها به دلیل ویژگی ذاتی آنها نیست زیراگفتمان ها همواره در آستانه فروپاشی تدریجی قرار دارندو تنها ساخت منسجم در دنیای کاملا آشفته گفتمانی به نظر می رسد
ازجاشدگی یا بی قراری کشور آلمان در دهه 1920سده گذشته میلادی، درنتیجه جنگ نخست جهانی یک بحران فراگیر را در آن کشور به وجود آورده بود. در این اوضاع و احوال، گفتمان ناسیونال ـ سوسیالیسم ( نازیسم ) بعنوان پاسخی درمان کننده به بحران، ابراز وجود کرد و راهکارهایی را برای برون رفت از بحران پیشنهاد کرد. گفتمان نازیسم از میان چندین گفتمان به این دلیل پیروز شد که اصولی را برای فهم و درک وضعیت آشفته اجتماعی، در دسترس قرار داد. بنابراین پیروزی گفتمان نازیسم معلول و محصول قابلیت دسترسی آن بود نه پذیرش محتوای آن از سوی مردم
Credibilityقابلیت اعتبار یا
شرط دوم پیروزی یک گفتمان، این است که اصول پیشنهادی آن، در میان گروه های اجتماعی، از اعتبار برخوردار باشد و مخالف با اصول اساسی آنان نباشد. گفتمان جنبش طالبان به رغم پشتوانه های مالی و عقیدتی خود در افغانستان به این دلیل در میان گروه های اجتماعی شکست خورده است که از اعتبار لازم برخوردار نیست
ب) عوامل شکست یک گفتمان
1ـ تصلب معنایی
اگر گفتمانی، بدون نگرش فراگیر و جامع، بر مفهوم مورد نظرخود اصرار و پافشاری کند و مفاهیم دیگر را به فراموشی بسپارد، گرفتارتصلب معنایی و جزم اندیشی غیرعقلانی شده است. این شیوه سرانجام شکست و فروپاشی گفتمان را رقم خواهد زد. دراین مورد نیز می توان طالبان را مثال زد
2ـ فراهم کردن زمینه برای رقیب
گفتمان اصلاحی دوم خرداد در ایران دهه هفتاد خورشیدی، به دلیل نگرش تک بعدی به مسایل اجتماعی مانند توسعه سیاسی و گسترش جامعه مدنی که تنها نخبگان و روشنفکران طبقه متوسط به بالا را در بر می گرفت، زمینه را برای گفتمان رقیب با شعار حمایت از گروه های فرودست جامعه، فراهم کرد و سرانجام این گفتمان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد
( همان 9-10)
تحلیل گفتمان انتقادی
متفکران کاربست اجتماعی زبان و فراتر رفتن از صورت های زبان شناختی را وجهه ی همت خود قرار داده اند و هر کدام به طریقی در کار کشف وجوه یا پی آمدهای اجتماعی کاربست زبان هستند
رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی سیری تکوینی از تحلیل گفتمان در مطالعه های زبان شناختی است که تحلیل گفتمان را به لحاظ نظری و روش شناختی از سطح توصیف متون به سطح تبیین ارتقا داده است و به لحاظ محدوده تحقیق نیزگستره آن را ازسطح بافت موقعیت فرد به سطح کلان یعنی جامعه، تاریخ و ایدئولوژی وسعت بخشیده است ( مهر آیین ، بی تا ؛3)
تحلیل انتقادى زمانى ظاهر شد که ناتوانى تحلیل گفتمان توصیفى در ورود به بسیارى از حوزه ها و نگاه عمیق به آنها بیش از پیش خود را نمایان ساخت. از این رو ظهور این روش با متفکرین پست مدرن آغاز شد و در واقع اعتراضى نسبت به تحلیل گفتمان توصیفى بوده است ( گودرزی ، محسن :1388؛77)
"پشو " و " دریدا " ،" فوکو " از جمله این متفکرین مى توان به اشاره کرد که تحلیل گفتمان را از سطح زبان شناسى خارج کردند و در حوزه هاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى وارد کردند و از اینجا بود که تحلیل گفتمان حالتى انتقادى به خود گرفت. این گروه خود را بیشتر وامدار مکتب فرانکفورت مى دانستند و به طور مستقیم و غیرمستقیم از ساختارگرایانى چون " گرامشى " و متفکرین دهه ی 1960 چون"آلتوسر " بهره مى گرفتند. امروزه مفهوم گفتمان و تحلیل انتقادى آن بیشتر با نام فوکو همراه شده است( همان ،77)
آثار فوکو ، فهم متفاوتی از قدرت را رواج داده است که بر اساس آن قدرت به منزله ویژگی فراگیر فناوری هایی است که به ساخت نهادهای جدی می بخشد؛ قدرتی که در اختیار هیچ طبقه اجتماعی، طیف یا گروه خاصی نیست و به آن منتسب نیست. این معنای قدرت جایگزین معنای قبلی و سنتی تر شده است و باعث غافل شدن از تحلیل نامتقارن قدرت و روابط سلطه می شود ( محمدعلی پور ، علی : بی تا ؛61)
فوکو همچنین به فرایند های تولید گفتمان اشاره می کند . در طی این فرایندها برخی گفتمان ها ، ممنوع یا سرکوب می شوندگفتمان ها در این فرایند ، به مستدل و نامستدل و درست و غلط تقسیم می شوند و طی فرایندی که " اراده معطوف به حقیقت " نامیده می شود ، گفتمان های درست بر غلط ترجیح داده می شوند
)www.kiankiani.com(بی تا :بی نا؛ وبلاگ نمناک ،صدرا ،نظریه های گفتمان
یکی از اهداف مهم تحلیل انتقادی، حذف قدرت/ سلطه در نظریه و در عمل است
مقوله ی سلطه و موّلدان سلطه – بالاخص قدرت – حداقل از دوره ی روشنگری به بعد از پرابلماتیک های اساسی علوم انسانی و اجتماعی بوده است و این مساله در عرصه یمطالعات گفتمانی نیز وارد شده است . واژه ی "انتقادی " دال بر همین حساسیت به مقوله ی قدرت و سلطه در تحلیل گفتمان انتقادی است . از آنجا که به گفته ی مک دانل " وظیفه ی گفتمان ، در باز تولید مناسبات سلطه ی اجتماعی از طریق کنترل معنا قرار دارد " و تثبیت مناسبات اجتماعی سلطه متضمن مناسبات گفتمانی و معناست ( فاضلی ، محمد : بی تا ؛90)
ظهور چنین گرایشی در مطالعات گفتمانی توجیه پذیر است. از همین رو برخی از پیدایش و گسترش آگاهی زبان شناسان انتقادی وظیفه ی اصلی تحلیل گفتمان را گسترش آگاهی انقادی نسبت زبان به عنوان عاملی برای سلطه می دانند( همان ، 90)
فوکو بیشتر در نظریه اش، توصیف گر نظم و صورت بندی های گفتمانی است. البته در همین مقدار هم که توصیف می کند انتقادی است؛ چرا که اساسا گفتمان امری رابطه ای است و رابطه ای بودن در درون منطق گفتمان با منازعات گفتمانی درون جامعه فرق می کند. اما "پشو "اعتقاد داشت که هیچ گفتمانی قائل به خود نیست. گفتمان، از طریق رابطه اش با گفتمان های دیگر که در نهایت گفتمانی مخالف هستند اتخاذ می شوند. هر بینشی در درون یک گفتمان از طریق مخالفتش با گفتمان دیگر که در نهایت رقیب اش است اتخاذ می شود. گفتمان ها نه در انزوا بلکه در گفت و گو حادث می شوند ( مهر آیین ، مصطفی : بی تا ؛ 28)
اما وارد شدن در بحث تحلیل گفتمان انتقادی متضمن داشتن نظریه ای درباره ی ایدئولوژی و کارکرد های آن است
به عقیده ی فرکلاف، ایدئولوژی متکفل بازنمودن جهان از دید منافعی خاص است ایدئولوژی همچنین در خدمت آن است که فرد را از فرایندی که وی را در چارچوب ساخت و نهاد سلطه قرار داده است بی خبر نگه دارد. ایدئولوژی به کمک فرایند طبیعی کردن باز نمود های ایدئواوژیک را به صورت عقل سلیم در می آورد . کوشش انتقادی نیز به معنای زدودن این طبیعی شدگی هاست به بیان خود ون دایک، آن چه در عرصه اجتماعی مناقشه ای بر سر آن نیست، وجه ایدئولوژیک ندارد. ایدئولوژی ها هم فردی و هم اجتماعی اند. از آن جهت فردی اند که به مثابه ی نظام باورها در ذهن فرد جای دارند و به مثابه ی امر اجتماعی در بین افراد گروه مشترک اند. ایدئولوژی ها اساسًا حاوی گزاره های ارزیابی کننده هستند( فاضلی ،محمد : بی تا ؛90-92)
از آن جا که تنظیم روابط در سطح خرد براساس ایدئولوژی درو ن گروهی صورت می گیرد، گفتمان ها در خدمت عادی کردن گزاره های ایدئولوژیک هستند. همچنین از آ نجا که منازعه ی اجتماعی مبتنی بر نابرابری است، گفتمان ها وجه شناختی این نابرابری را توجیه می کنند به علاوه، گفتمان ها رفتار تبعیض آمیز در قبال دیگران را برای فرد توجیه می کنند ( همان ؛92)
ون دایک معتقد است که بیشترین کاربرد تحلیل گفتمان انتقادی در پژوهش های ملهم از فمنیسم است. این جهت گیری فمنیست ها از آن جهت است که گفتمان مسلط به صورت تاریخی گزاره های ایدئولوژیک طبیعی شده بسیاری برای تدارک دیدن سلطه ی مردان بر زنان پدید آورده است. با این استدلال، در آ نجا که بیشترین مناقشه بر سر نابرابری وجود دارد و این نابرابری به کمک بازنمایی های اجتماعی/گروهی و گزاره های طبیعی شده، به جزئی از عقل سلیم تبدیل شده است،در اینجا تحلیل گفتمان انتقادی بیشترین قابلیت کاربرد را دارد( همان ؛92-93)
تحلیل گفتمان انتقادی و نظریه ی قدرت
تحلیل گفتمان انتقادی متضمن نظریه ای درباره ی قدرت است که به نحوی در دیدگاه سه بعدی قدرت استیون لوکس بیان شده است. لوکس دیدگاه های مختلف را در باب قدرت به سه بخش تقسیم می کند. در دیدگاه یک بعدی قدرت، سوال تحلیل گر آن است که چه کسی تصمیم می گیرد. به عبارتی قدرت در زمان اخذ تصمیم مورد بررسی قرار می گیرد در دیدگاه دو بعدی قدرت( الف انرژی خود را صرف ایجاد یا تقویت ارز شهای سیاسی، اجتماعی و رفتارهای نهادی شده ای می کند که قلمرو فرایند سیاسی را به ملاحظه ی عمومی مسائلی محدود می کند که در مجموع برای الف بی ضرر باشد )به عبارتی تلاش الف برای خارج کردن یک امر از دستور کار سیاسی نیز مورد ملاحظه قرار می گیرد. در دیدگاه سه بعدی قدرت، باور لوکس بر این است که اعمال قدرت فقط در حالت ستیز بالفعل بروز نمی کند، بلکه موثرترین حالت استفاده از قدرت، جلوگیری کردن از بروز همین ستیز است. لوکس می نویسد " آیا این حد بالای قدرت و نحوه ی اعمال آن نیست که با شکل دادن به درک مفهومی ، شناخت و ترجیحات مردم ،در حد ممکن مانع نارضایتی مردم شویم ، به گونه ای که پذیرای نقش در نظم موجود شوند "
با این نگاه به قدرت تحلیل انتقادی دربرگیرنده ی تحلیل ابعاد دوم و سوم قدرت است ( همان ؛93)
تحلیل گفتمان انتقادی علاوه بر هم نوایی با نظریه ی قدرت لوکس متضمن وجه دیگری از نظریه قدرت است و تحلیل گرانی نظیر ون دایک بر این باورند که جامعه و گفتمان از طریق ذهن به هم مرتبط می شوند. به این ترتیب گروه هایی که قادرند بازنمایی های دلخواه خود را به واسطه ی زبان در اذهان ایجاد کنند، قدرت را در اختیار خواهند داشت( همان ؛94)
با توجه به مطالب فوق، میتوان تحلیل گفتمان انتقادی را در بر دارند ه ی توجه به عمیق ترین وجه اعمال قدرت در اجتماع دانست
کاربستهاى تحلیل انتقادى گفتمان
کاربردهاى تحلیل انتقادی را چه در علوم اجتماعى و چه در مطالعات حوزه ی علوم ارتباطات مى توان از طریق رویکرد نظرى-عملى ذیل بررسى کرد. در واقع کاربست هاى تحلیل انتقادى گفتمان، براساس رویکرد هاى نظرى اى که توسط افراد و گروه هاى مختلف در طول تاریخ تکامل این روش بکار گرفته شده است، مشخص مى شود. لازم به ذکر است که شیوه هاى توصیف و تحلیل اطلاعات نیز براساس این رویکردها است که صورت مى گیرد
تجزیه و تحلیل گفتمان فرانسوی : این روش بیشتر با کارهایی نظیرتئوری ایدئولوژی " فوکالت " و تئوری گفتمان " آلتوسر " شناخته میشود. در اینجا نکته اى کلیدى وجود دارد که زبان و ایدئولوژى به یکدیگر مى پیوندند و تحلیل گفتمان، تحلیل ابعاد ایدئولوژیک استفاده ی زبان و نیز ساده گرایى در زبان ایدئولوژى است
زبان شناسى انتقادى: در دهه ی 1970 و در انگلستان گسترش یافت این رویکرد تئوریک و عملى با تئورى زبان شناسى سیستماتیک پیوند بسیار نزدیکى دارد
معناشناسى اجتماعى: معنا شناسى اجتماعى توجه خود را به کاراکتر هاى چند معنایى متون جوامع معاصر متمرکز مى کند و راه هایى از تجزیه و تحلیل تصاویر بصرى و نیز ارتباط زبان و تصاویر بصرى را کشف مى کند
تغییرات اجتماعى – فرهنگى: فرکلاف بر ارتباط بین تغییر اجتماعى – فرهنگى و تغییر استدلالى متمرکز شده است. در اینجا تحلیل گفتمان با نهاد داراى ارتباط تنگاتنگ است. نهاد همچون پدیده اى است که کنش اجتماعى اعضاى خود را سهولت مى بخشد و همزمان آن را محدود و مقید مى سازد؛ از یک سو چارچوبى براى کنش آن فراهم مى سازد که بدون آن نمى تواند دست به عمل بزند و از سوى دیگر آنان را مقید مى سازد که درون آن عمل کنند. نهادها فاعلان ایدئولوژیک و گفتمانى خود را مى سازند؛ یعنى آنکه نهادها قیود ایدئولوژیکى و گفتمانى را به عنوان شرطى جهت احراز شایستگى براى عمل کردن در مقام فاعل به آنان تحمیل مى کند
مطالعات اجتماعى – شناختى: بیشتر کار انتقادى وان دایک در دهه ی 1980 بر بازتولید تعصبات قومى و راسیسم در گفتمان و
ارتباطات متمرکز شده بود که با تجزیه و تحلیل هاى انتقادى اخبار آغاز شده بود
روش گفتمان – تاریخى: گروهی در وین با محوریت "روث وداک" که زبان شناسی اجتماعی بود ودر سنت برنشتاین تربیت شده بود . وی خودس تحت تاثیر مکتب فرانکفورت خصوصا "هابر ماس" رویکرد تاریخی را در تحلیل انتقادی در پیش گرفت
مکتب دویسبورگ : این مکتب عمیقاً تحت تاثیر " مایکل فوکالت " قرار گرفته است و بر روی کاراکتر های زبانی و نشانه ای متون متمرکز شده بود نظیر علائم تجمعی ( خانه ، ماشین ، مهاجران ) آنچنان که نقش های پیوسته و مهمی در متون در اختیار دارند
(گودرزی ، محسن :1388؛80)
نقاط قوت و ضعف روش
تحلیل انتقادى گفتمان مزیت ها و معایبى نظیر سایر رو شهاى کیفى دارا می باشد. این روش از آنجایى که به ابعاد پنهان گفتمان نظیر ایدئولوژى و سلطه دست می یابد، نسبت به سایر روش هاى کیفى و روش هایى چون تحلیل توصیفى گفتمان، کارآمدتر و کاربردی تر است. نظر داشتن به عمق گفتمان و بازنمایى آن وظیفه اى است که تنها از عهده ی این روش برمی آید. از طرف دیگر و در کنار این مزیت و سایر مزیت ها، معایبى نظیر دخیل شدن پیش فرضهاى تحلیلگر در تحلیل گفتمان را میتوان برشمرد. این مسئله خصوصاً در کارکرد توصیفى تحلیل گفتمان بیشتر نمود دارد. از این رو تحلیلگر می بایست هر چه بیشتر خودآگاهی اش را در تحلیلهایى که صورت می دهد حفظ کند. از طرف دیگر تحلیلى را میتوان کارا و قابل اعتماد دانست که نگاهى چند وجهى را دنبال کند و از افتادن در تجزیه و تحلیل هاى یک رویکردى اجتناب ورزد. به عبارت دیگر توجه به تمامى ابعاد پیدا و پنهان گفتمان است که اعتبار تحقیق و نتایج آن را افزایش می دهد( همان : 81)
قابلیت ها، کارکرد ها و اهداف روش
سه عنصر اصلى گفتمان عبارتند از: متن، تعامل و بافت اجتماعى که در تحلیل انتقادى گفتمان لازم است تا بین سه مرحله ی توصیف متن، تفسیر رابطه ی بین متن و تعامل و تبیین رابطه ی بین تعامل و بافت اجتماعى تمایز قائل شویم
توصیف: تحلیل انتقادى بیش از آنکه در پى اهداف توصیفى باشد، تبیینى است؛ لیکن این به معناى آن نیست که در رویکرد توصیفى نتوان نگاهى انتقادى در پیش گرفت. آنچنان که می توان در تحلیل متن واژگان، دستور و ساخت هاى متنى را مدنظر قرار داد و براى مثال روابط معنایى بین واژگان، ارزش هاى رابطه اى بین جملات دستورى و قراردادهاى تعاملى ساخت سخن به میان آورد. در کارکرد توصیفى مى بایست به تمایز بین ایدئولوژى و دانش توجه ویژه اى مبذول داشت. این بدان معنا است که تا هنگامى که از ابعاد ایدئولوژیک یک گفتمان آگاهى نداریم، احتمال آن مى رود که همچون فاعلى غیرمتخصص، به صورت کاملاً ناآگاهانه در بازتولید ایدئولوژى گرفتار شویم . از این رو مفهوم ایدئولوژى براى درک علمى گفتمان، مفهومى کلیدى است
تفسیر: تفسیرها ترکیبى از محتویات خود متن و ذهنیت مفسر است. منظور از ذهنیت مفسر دانش زمینه اى است که مفسر در تفسیر متن به کار می بندد. از نظر مفسر، ویژگى ظاهرى متن در حقیقت به منزله ی سرنخ هایى هستند که عناصر دانش زمینه اى ذهن مفسر را فعال مى سازند و تفسیر محصول ارتباط دیالکتیک این سرنخ ها و دانش زمینه اى مفسر خواهد بود. البته بایستى توجه داشت که اصطلاح دانش زمینه اى نبایستى مانع از آن شود تا جنبه هاى ایدئولوژیک پیش فرض هاى عقل سلیم را فراموش کنیم. فرکلاف شش قلمرو عمده ی تفسیر را به دو بخش بافت متن و خود متن تقسیم مى کند که شامل: بافت موقعیتى، بافت بینابینى، بافت متنى، ظاهرکلام، معناى کلام، انسجام وضعى و ساختار متن (جا نمایه) براى خود متن مى باشد
تبیین: هدف از تبیین، توصیف گفتمان به عنوان بخشى از یک فرآیند اجتماعى است؛ تبیین گفتمان را به عنوان کنش اجتماعى توصیف مى کند و نشان مى دهد که چگونه ساختارهاى اجتماعى،گفتمان را تعیین می کنند و نیز نشان دهنده ی آن است که گفتمان ها چه تاثیرات بازتولیدى مى توانند بر آن ساختارها بگذارند. تاثیراتى که به حفظ و یا بازتولید آن ساختارها منجر مى گردد
در اینجا لازم است تا اندکى به نقش تحلیل گر اشاره کنیم. تحلیل گر در این میان وظیفه ی گسترش خودآگاهى در مورد ریشه داشتن گفتمان، در پیش فرض هاى عقل سلیم دانش زمینه اى را بر عهده دارد. از طرفى وى در وظیفه ی تبیینى گفتمان نیز داراى نقش ویژه است که البته به علت استفاده از نظریه هاى اجتماعى در منابع مورداستفاده اش کار به مراتب ساده تری دارد ( همان ،78)
رویکردهای تحلیل گفتمان انتقادی
گفتمان انتقادی یکرویکرد مستقل نیست و میان رشتهای عمل میکند. محققان مختلف از روشهای گوناگون تئوریکی استفاده میکنند این روشها شامل دیدگاههای جامعهشناختی خرد، تئوریهای شناخت و گرامر اجتماعی، جامعه و قدرت و مواردی مانند آن میباشدازجمله اندیشمندانیکه بهصورت عمیق روی گفتمان انتقادی کارکردهاند و در توسعه آن سهم به سزائی داشتهاند، میتوان به وندایک، وداک و فرکلاف اشاره کرد.
دیدگاه نورمن فرکلاف به عنوان روشی مطرح میشود که میتوان آن را درتحقیقات اجتماعی علمی مورداستفاده قرارداد فرکلافرویکرد خود را مطالعه انتقادی زبان مینامد و اولین هدف را که بیشتر جنبه نظری دارد "کمک به تصحیح کم توجهیگسترده نسبت به زبان در تولید، حفظ و تغییر روابط اجتماعی قدرت" و دومین هدف را که عملیتر است "کمک به افزایشآگاهی نسبت به این که چگونه زبان در سلطه بعضی بر بعضی دیگر نقش دارد"، میداند
از نظر فرکلاف، زبان یک کردار اجتماعی است. این مفهوم در بردارنده چندمفهوم ضمنی است: 1- زبان بخشی از جامعه است و خارج از آن نیست. 2- زبان فرایندی اجتماعی است. 3- زبان یک فرایند مشروط اجتماعی است. یعنی مشروط به سایر بخشهای غیر زبانی جامعه است
فرکلاف در رویکرد خود بر آن است تا به تبیین قراردادهای موجود بپردازد، قراردادهایی که نتیجه روابط قدرت و نزاع بر سر آن هستند. او بر مفروضات عقل سلیمی تاکید دارد که به طور ضمنی پا بند قراردادهایی هستند که بر اساس آن مردم با یکدیگر تعامل زبانی دارند و عموماً از وجودشان آگاه نیستند. این مفروضات، همان ایدئولوژی است که رابطه نزدیکی نیز با قدرت دارد. اعمال قدرت در جوامع نوین، به طور روزافزونی از طریق ایدئولوژی و به ویژه از طریق کارکردهای ایدئولوژیک زبان صورت میگیرد
فرکلاف محقق پیشگام در گفتمان انتقادی میباشد که به بررسی تئوریهای اجتماعی و قدرت میپردازد. همان گونهکه فرکلاف میگوید : گفتمان انتفادی ابزاری برای بررسی و فهم شکل و محتوای گفتمان میباشد. بنابراین با تحلیل روابط ساختاری مبهم و همچنین واضح و روشن همچون تسلط، تبعیض، قدرت و کنترل در ارتباط است به نحوی که این شرایط در زبان نمایش داده میشود. متون یکی از منابع بسیار مهم برای گفتمان انتقادی میباشند چرا که میتوانند تاثیر علّی بر باورها، دیدگاهها ، اعمال، روابط اجتماعی و جهان مادی مردم داشته باشد و حتی آنها را تغییر بدهد از یک طرف فرایندهای تولید متن و تفسیر آنها از طریق ماهیت عمل اجتماعی شکل میگیرد و از طرف دیگر فرایند تولید، متن را شکل میدهد و فرایند تفسیری بر علائم و کلید واژههای موجود در متن تاثیر میگذارد
ون دایک نیز، بر اساسگرایش چند رشتهای خود، برای روشیکه در گفتمان انتقادی بهکار میگیرد، برچسب تحلیل گفتمان شناختی- اجتماعی را بر میگزیند وندایک بر این باور است که بین ساختارهای اجتماعی رابطه مستقیمی وجود ندارد و آنها همیشه به واسطه شناخت فردی و اجتماعی به یکدیگر مرتبط میشوند. از این رو، او مثلث "جامعه ـ شناخت ـ گفتمان" را عرضه میکند. در مثلث وندایک، گفتمان در مفهوم گسترده بهرویدادی ارتباطی اطلاق میشودکه شامل تعاملهای گفتاری، متن نوشتاری، حرکات دست و صورت، تصاویر و سایر دلالتهای نشانهشناختیاست در این مثلث ایدئولوژی یک نقش چشمگیر در خلق شناختهای اجتماعی مورد پذیرش گروههای اجتماعی، سازمانها یا نهادها بازی میکند. ایدئولوژی دارای بعد شناختی است که شامل هم شناخت فردی و هم شناختاجتماعی ، افکار، باورها، قضاوتها، دانش، ارزشها و ادراکات میباشد. همچنین دارای یک بعد اجتماعی است که شامل گروههای اجتماعی (مانند روزنامهنگاران و اساتید) و گروههای کنش میباشد
جامعه هم تعاملهای رو در رو و موقعیتی و ساختارهای خرد محلی و هم ساختارهای کلان سیاسی، اجتماعی، جهانی که براساس گروه و روابط گروهی (چون سلطه و نابرابری) تعریف میشود جنبشها، نهادها، سازمانها، فرایندهای اجتماعی، نظامهای سیاسی، و ویژگیهای انتزاعیتر جوامع و فرهنگها را در بر میگیردبه باور وندایک، گفتمان انتقادی کارآمد باید درک درستی از ماهیت قدرت و سلطه اجتماعی داشته باشد. به عقیده وندایک قدرت در بردارنده کنترل است، یعنی کنترل اعضای یک گروه روی اعضای دیگر گروهها درکنارکنترل عملکرد ،افراد از طریق اعمال خشونتآمیز، قدرت نوین و موثرتر یعنی قدرتشناختی قرار دارد که با به کارگیری راهکارهای اقناع کتمان یا اجماع در گفتمان، برعقاید و افکار دیگران تاثیر میگذارد و سلطه در گفتمان را باز تولید میکند
روث وداک، بارویکردی جامعهشناختی و تاریخی به گفتمان، معتقد است رویکرد تاریخی به گفتمان (زبان نوشتاری و گفتاری) را شکلی از کردار اجتماعی در نظر میگیرد. توصیف گفتمان به عنوان یک کردار اجتماعی، به این معنا است که یک رابطه دیالکتیکی بینگفتمان ویژه و موقعیتها، نهادها و ساختارهای اجتماعی که آن را استخوانبندی میکند وجود دارد. یعنی گفتمان به وسیلهآنها شکل گرفته است و به آنها نیز شکل میدهد. گفتمان از نظر اجتماعی، سازنده شرایط اجتماعی است. آن، متشکل از موقعیتها، موضوعهای دانش و هویتهای اجتماعی و روابط بین مردم و گروههای مردم است. گفتمان هم از این نظر که به حفظ و باز تولید وضع موجود اجتماعی کمک میکند و هم بر دگرگونی آن تاثیر دارد، سازنده است. از این نظر گفتمان دارای اهمیت تاریخی میباشد
( کلانتزی،دیگران :1388؛12-14)
نتیجه گیری
تحلیل گفتمان وظیفه ی خود را تحلیل انتقادی کسانی که در قدرت اند ،کسانی که مسئولیت دارند و در عین حال کسانی که ابزارها و وسایل حل مشکلات را دارند می داند از این رو، تحلیل گفتمان برای حل کردن این مشکلات، به سمت نقد افراد مسئول چون نهادها و گروه های مسئول و نشان دادن ابزارها و فرصت های حل یک مساله می رود بنابراین، تحلیل گفتمان صرفا یک رویکرد نظری و توصیفی نیست ، بلکه دیدگاه ایجابی نیز می تواند ارائه دهد
به نظر گفتمان متضمن چیزی بیش از زبان است. به نظر " پل گی "گفتمان ها همواره متضمن هماهنگ کردن زبان با شیوه ی عمل، تعامل، ارزش گذاری، باور داشتن، احساس، بدن ها، لباس ها، وی همچنین نمادهای غیرزبانی، اشیا، ابزارها، تکنولوژی ها، زمان و مکان است و بر همین اساس هشت خصیصه را برای گفتمان ها بیان می کند
پل گی بر اساس تقسیم بندی هایی که انجام داده است می گوید که تحلیل گفتمان به دو شکل می شود انجام شود. یا توصیفی و یا انتقادی. در تحلیل گفتمان توصیفی تنها به چگونگی کارکرد زبان می پردازد. در تحلیل انتقادی بحث کارکرد زبان با هدف تغییر جهان مطرح می کند
رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی سیری تکوینی از تحلیل گفتمان در مطالعه های زبان شناختی است که تحلیل گفتمان را به لحاظ نظری و روش شناختی از سطح توصیف متون به سطح تبیین ارتقا داده است و به لحاظ محدوده تحقیق نیزگستره آن را ازسطح بافت موقعیت فرد به سطح کلان یعنی، جامعه، تاریخ و ایدئولوژی وسعت بخشیده است
از اهداف مهم تحلیل انتقادی، می توان به حذف قدرت/ سلطه در نظریه و در عمل اشاره کرد که به نحوی در دیدگاه سه بعدی قدرت استیون لوکس بیان شده است. لوکس دیدگاه های مختلف را در باب قدرت به سه بخش تقسیم می کند. در دیدگاه یک بعدی قدرت، سوال تحلیل گر آن است که چه کسی تصمیم می گیرد در دیدگاه دو بعدی قدرت به تقویت ارزش های سیاسی، اجتماعی و رفتارهای نهادی شده ای اشاره می کند که قلمرو فرایند سیاسی را به ملاحظه ی عمومی مسائلی محدود می کند در دیدگاه سه بعدی قدرت، باور لوکس بر این است که اعمال قدرت فقط در حالت ستیز بالفعل بروز نمی کند، بلکه موثرترین حالت استفاده از قدرت، جلوگیری کردن از بروز همین ستیز است.
از آن جا که تنظیم روابط در سطح خرد براساس ایدئولوژی درون گروهی صورت می گیرد، گفتمان ها در خدمت عادی کردن گزاره های ایدئولوژیک هستند. همچنین از آنجا که منازعه ی اجتماعی مبتنی بر نابرابری است، گفتمان ها وجه شناختی این نابرابری را توجیه می کنند اضافه بر آن گفتمان ها رفتار تبعیض آمیز در قبال دیگران را برای فرد توجیه می کنند
ون دایک معتقد است که بیشترین کاربرد تحلیل گفتمان انتقادی در پژوهش های ملهم از فمنیسم است. این جهت گیری فمنیست ها از آن جهت است که گفتمان مسلط به صورت تاریخی گزاره های ایدئولوژیک طبیعی شده ی بسیاری رابرای سلطه ی مردان بر زنان پدید آورده است
سه عنصر اصلى گفتمان عبارتند از: متن، تعامل و بافت اجتماعى که در تحلیل انتقادى گفتمان لازم است تا بین سه مرحله ی توصیف متن، تفسیر رابطه ی بین متن و تعامل و تبیین رابطه ی بین تعامل و بافت اجتماعى تمایز قائل شویم
تحلیل انتقادى بیش از آنکه در پى اهداف توصیفى باشد، تبیینى است و تفسیرها ترکیبى از محتویات خود متن و ذهنیت مفسر ناشی می گیرد و هدف از تبیین، توصیف گفتمان به عنوان بخشى از یک فرآیند اجتماعى بود
ودر پایان بحث رویکرد های تحلیل گفتمان انتقادی است میباشدازجمله اندیشمندانیکه بهصورت عمیق روی گفتمان انتقادی کارکردهاند و در توسعه آن سهم به سزائی داشتهاند، میتوان به وندایک، وداک و فرکلاف اشاره کرد
فرکلاف در رویکرد خود بر آن است تا به تبیین قراردادهای موجود بپردازد، قراردادهایی که نتیجه روابط قدرت و نزاع بر سر آن هستند. او بر مفروضات عقل سلیمی تاکید دارد که به طور ضمنی پا بند قراردادهایی هستند که بر اساس آن مردم با یکدیگر تعامل زبانی دارند و عموماً از وجودشان آگاه نیستند
ون دایک بر این باور است که بین ساختارهای اجتماعی رابطه مستقیمی وجود ندارد و آنها همیشه به واسطه شناخت فردی و اجتماعی به یکدیگر مرتبط میشوند. از این رو، او مثلث "جامعه ـ شناخت ـ گفتمان" را عرضه میکند. در مثلث وندایک، گفتمان در مفهوم گسترده بهرویدادهای ارتباطی اطلاق میشودکه شامل تعاملهای گفتاری، متن نوشتاری، حرکات دست و صورت، تصاویر و سایر دلالتهای نشانهشناختیاست در مثلث وندایک، ایدئولوژی یک نقش چشمگیر در خلق شناختهای اجتماعی مورد پذیرش گروههای اجتماعی، سازمانها یا نهادها بازی میکند. ایدئولوژی ای که شامل شناخت فردی و شناختاجتماعی است
روث وداک، بارویکردی جامعهشناختی و تاریخی به گفتمان، معتقد است رویکرد تاریخی به گفتمان (زبان نوشتاری و گفتاری) را شکلی از کردار اجتماعی در نظر میگیرد. توصیف گفتمان به عنوان یک کردار اجتماعی، به این معنا است که یک رابطه دیالکتیکی بینگفتمان ویژه و موقعیتها، نهادها و ساختارهای اجتماعی که آن را استخوانبندی میکند وجود دارد. یعنی گفتمان به وسیلهآنها شکل گرفته است و به آنها نیز شکل میدهد. گفتمان از نظر اجتماعی، سازنده شرایط اجتماعی است.و متشکل از موقعیتها، موضوعهای دانش و هویتهای اجتماعی و روابط بین مردم و گروههای مردم است. گفتمان هم از این نظر که به حفظ و باز تولید وضع موجود اجتماعی کمک میکند و هم بر دگرگونی آن تاثیر دارد، سازنده است. از این نظر گفتمان دارای اهمیت تاریخی میباشد
منابع
1 گودرزی، محسن : بی تا ؛ مقاله تحلیل گفتمان انتقادی
2 محمد علی پور ، علی : بی تا ؛ مقاله آشنایی با تحلیل گفتمان
3 مهر آیین ، مصطفی : بی تا ؛ موسسه ی رخداد تازه ؛ مقاله ی درسگفتار تحلیل گفتمان
4 فاضلی ، محمد : بی تا ؛ مقاله ی گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی
5 سهراب زاده ، مهران : بی تا ؛ روش تحلیل گفتمان
6 کلانتری ، دیگران :1388؛ مقاله تحلیل گفتمان : با تاکید بر گفتمان انتقادی به عنوان روش تحقیق کیفی
7صدرا ، محمد: بی تا ؛ وبسایت کیان کیانی : نظریه های گفتمان
https://www.kiankiani.com/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D9%8A%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D9%8A-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A-%D8%AA%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%88/
8 بی نا ، بی تا : وبسایت کیان کیانی ؛ کلیدواژه های روش تحلیل
https://www.kiankiani.com/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/