انتفاضه
انتفاضه واژه ای است که از سال. 1366 ش وارد واژگان انقلابی سیاسی مصطلح روزمره شده است. تا پیش از این لفظ انتفاضه فقط در کتابهای لغت مشهود بود ولی با خیزش توده های مسلمان فلسطین و استمرار آن امروز شاید کمتر کسی باشد که نسبت به انتفاضه (قیام اسلامی فلسطین) بی اطلاع باشد. فلسطینیان معترض و خشمگین نسبت به نیروهای اشغالگر در مقابله با صهیونیست ها از سنگ استفاده می کردند و با پرتاب سنگ به طرف اشغالگران از خودشان دفاع می کردند به این جهت از انتفاضه به عنوان انقلاب سنگ نیز یاد شده است.
در تاریخ معاصر فلسطین از آغاز اشغالگری اسراییل تاکنون چهار انتفاضه رخ داده که عمر سه انتفاضه در طی سالهای 1300 1312 1318 نسبتا کوتاه بوده و به شکست انجامید در واقع روند سه انتفاضه در همان مقطع اول تاریخ معاصر فلسطین بوده است. اما از انتفاضه ای که از سال 1366 شروع شد به عنوان انتفاضه بزرگ یاد می شود که همچنان ادامه دارد.
انتفاضه دارای دو ویژگی اصلی است: مردمی بودن و اسلامی بودن در واقع با شروع انتفاضه فلسطینیان پس از چهل سال در موضع تهاجمی و اسراییل در موضع تدافعی قرار گرفت. امنیت داخلی اسراییل به شدت به خطر افتاد و همین امر ضرورت طرح حل مساله فلسطین را برای اسراییلیها مطرح ساخت. انتفاضه توانست چند محور اساسی را در تحولات فلسطین ایجاد کند:
1 ـ میدان مبارزه با اشغالگران را پس از سالها بار دیگر به داخل سرزمینهای اشغالی هدایت کرد. این درحالی بود که تعیین سرنوشت مردم فلسطین در مذاکرات دیپلماتیک پشت درهای بسته توسط دیپلمات های عربی و غربی خارج از اراضی اشغالی رقم می خورد.
2 ـ انتفاضه سبب شد عنصر فلسطینی را در موضعی قرار دهد که دیگر نه تنها حکم طرف مغلوب را نداشته باشد بلکه در بسیاری از مقاطع شرایط خاصی را به دشمن خود تحمیل کند.
3 ـ انتفاضه همچنین به گروههای فلسطینی خارج از سرزمینهای اشغالی نیز اعتبار بخشید. به عنوان مثال ساف را از بن بستی که در آن درگیر بود نجات بخشید انتفاضه باعث شد که صهیونیست ها در موضع دفاعی قرار بگیرند و برای خاموش کردن انتفاضه به سازمان آزادیبخش فلسطین امتیاز بدهند. در واقع یکی از علل پیشرفت اولیه روند سازش در خاورمیانه و امضا توافق اولیه بین ساف و اسراییل خطرات انتفاضه و گسترش قیام فلسطینی های مناطق اشغالی بود.
در آستانه امضا پیمان "غزه ـ اریحا" اسحاق رابین در پاسخ به پرسشهای چند تن از اعضای کمیسیون دفاع اسراییل تاکید کرد که نفوذ گروههای اسلامی در سرزمینهای اشغالی هر روز گسترش بیشتری می یابد و این امر برای اسراییل خطرناک خواهد بود. رابین گفت طرفداران خمینی می کوشند تا جناحهای معتدل جنبش فتح را از صحنه خارج سازند. ]امام [ فلسطینی
در همین زمینه روزنامه آمریکایی "ساینس مانیتور" پس از امضای پیمان غزه ـ اریحا نوشت: "اگر به خاطر مسلمانان رادیکال نبود صلح بین اسراییل و ساف هرگز به وقوع نمی پیوست…" از شگفتی های قضیه این است که طرفین معاهده یعنی اسحاق رابین و عرفات هر دو از ترس یک دشمن مشترک که همان اسلام سیاسی رادیکال باشد مجبور به امضای قرارداد صلح شدند.
کارشناسان غربی در تحلیل خود از چگونگی امضای پیمان سازش اعلام کردند که اوج گیری انتفاضه هم صهیونیست ها و هم ساف را تهدید می کرد و آنها را متقاعد کرده بود که اگر فرصت پیش آمده در گفتگوهای جاری را تبدیل به یک صلح و توافق واقعی نکنند در بلند مدت هر دو ضرر خواهند کرد.
همچنین پراودا در بخشی از مقالات خود در این باره نوشت: "اسراییل درصدد بود تا از انتفاضه و تبعات آن رهایی یابد. انتفاضه خسارات سنگینی را برای اسراییل به وجود آورده است. اسراییل ناگزیر به پیدا کردن راه حلی برای انتفاضه بود. صلح اسراییل و عرفات می توانست ابعاد انتفاضه را محدود سازد و این مطلوب اسراییل است. اسراییل هر روز در سرزمینهای اشغالی تلفات می داد و در وضعیت بغرنجی به سر می برد و بسیاری از امکانات نظامی و اقتصادی اش را صرف رویارویی با انتفاضه کرده بود لذا اسراییل فکر می کند که از طریق صلح با عرفات می تواند انتفاضه را خاموش کند.
علل و پیش زمینه های انتفاضه
1 ـ پیروزی انقلاب اسلامی ایران:
وقوع انقلاب اسلامی ایران نقش مهمی در تقویت و گسترش بیداری و خیزش اسلامی در کشورهای اسلامی داشته و همواره انقلاب ایران به عنوان الگویی موفق از جنبش اسلامی مطرح بوده است.
رهبر جهاد اسلامی فلسطین در این رابطه می گوید: "هیچ چیز به اندازه انقلاب امام خمینی (ره) نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ما به خود آمدیم و دریافتیم که آمریکا و اسراییل نیز قابل شکست هستند. ما فهمیدیم که با الهام از دین اسلام می توانیم معجزه بسازیم و از این رو ملت مجاهدمان در فلسطین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به دیده تقدیر می نگرند و امام خمینی را از رهبران جاوید تاریخ اسلام می دانند".
"زیاد ابوعمرو" درباره حرکت اسلامی در کرانه باختری و نوار غزه چنین نوشته است: "تردیدی نیست که ازدیاد نفوذ گرایشهای دینی در خارج از اراضی اشغالی مانند ایران و مصر و لبنان… اثر آشکاری بر مردم کرانه باختری و نوارغزه داشته است." نقش امام خمینی در نهضت فلسطین دو اثر مهم به همراه داشت: "اول هدایت قیام به سمت انگیزه های اسلامی و دیگری حمایت مسلمانان انقلابی جهان از این نهضت.
2 ـ ناامیدی از سازمانها و گروههای فلسطینی به ویژه سازمان آزادیبخش فلسطین:
ساف به تدریج از قاطعیت اولیه تهی شد و پس از خروج از لبنان در تلاش برای حفظ خویش به عنوان تنها نماینده فلسطین اسیر سیاستهای دولتهای منطقه شد و به تدریج به سازش با دشمن صهیونیستی روی آورد؛ هر چند سعی نمود در چارچوب سیاستهای آمریکا و اسراییل حقوق ظاهری برای مردم فلسطین کسب نماید.
اعلام کهنگی منشور ساف از سوی عرفات به رسمیت شناختن قطعنامه 242 و 338 سازمان ملل و به تبع آن شناسایی موجودیت اسراییل از سوی ساف و انصراف از مشی مسلحانه موجب شد تا امید ناچیزی که فلسطینیها نسبت به این سازمان داشتند به ناامیدی تبدیل شود و سعی کنند با تکیه بر خویش به مبارزه علیه دشمن بپردازند. به این ترتیب با پیوند ساف به قطار صلح و پیگیری راه حلهای مسالمت آمیز و تنازل از مواضع اولیه ـ و یا به عبارت بهتر جایگزین شدن شاخه زیتون به جای تفنگ نهال انتفاضه جوانه زد و روز به روز بارورتر شد.
3 ـ ناامیدی مردم فلسطین از دولتهای عرب منطقه برای اقدام مستقیم:
به گفته ابوایاد "تمام انقلابی هایی که در فلسطین شکل گرفته اند در پایتخت های عربی دفن شده اند دولتهای عرب نسبت به فلسطینی ها علاقه ای بسیار ابراز می دارند و وعده و وعید فراوان می دهند اما از کمک واقعی و عملی خبری نیست".
به هر حال شکست اعراب در طول جنگ های اعراب و اسراییل از یک سو و تحولات سیاسی از سال 1361 تا کنفرانس سران امان در سال 1366 فلسطینی ها را بسوی ناامیدی بیشتری سوق داد.
4 ـ عملیات حزب الله در لبنان در سال 1361:
اسراییل در خرداد 1361 با ارتشی مجهز به 100 تانک و وسایل نقلیه ای که بوسیله نیروهای دریایی و هوایی پشتیبانی می شدند به لبنان حمله کرد حمله اسراییل به جنوب لبنان موجب شکل گیری و بروز یک مقاومت مردمی در مقابل ارتش اسراییل شد و سازمانهای اسلامی ـ مردمی از متن مردم جوشید. این سازمانها که دست به عملیات شهادت طلبانه و انفجار مقر تفنگداران آمریکا و فرانسه زده با تمسک به عملیات نامنظم چریکی برای ارتش اسراییل دردسر زیادی ایجاد کردند که به سرعت مورد توجه مسلمانان اراضی اشغالی فلسطین قرار گرفتند. عملیات مقاومت اسلامی در لبنان موجب خروج آمریکا و نیروهای چند ملیتی از لبنان شد؛ از سوی دیگر ادامه عملیات مقاومت اسلامی در لبنان موجب شد نیروهای صهیونیستی در سال 1364 از بیروت به صیدا و از صیدا به نوار ساحلی عقب نشینی کنند. تمام این عملیات به عنوان جرقه های امیدی بود که در دل مردم فلسطینی ساکن در نقاط اشغالی دمید.
5 ـ سیاستهای سرکوبگرانه اسراییل:
فشار رژیم صهیونیستی مبنی بر تحقیر فلسطینی ها به عنوان شهروندان درجه 2 تبعید و اخراج آنها ضرب و شتم و تخریب خانه ها و… جملگی فشارهای متراکمی بود که فلسطینی ها را به واکنش فرا می خواند. سیاستهای اسراییل در از بین بردن هویت اسلامی ـ عربی فلسطین و تثبیت ماهیت صهیونیستی در این سرزمین نیز یکی دیگر از عوامل موثر در شکل گیری انتفاضه بود.
گسترش موج اسلام خواهی
در سالهای اخیر شاهد پیدایش سازمانها و گروههای متعددی بودیم که شعار اسلام را در دست دارند که دامنه فعالیت پاره ای از این سازمانها و گروهها به کار تبلیغ محدود می شد مانند "جماعه التبلیغ و الدعوه" این گروه از انجام هر گونه فعالیت سیاسی خودداری کرده و به تبلیغ در مسجدها و مکانهای عمومی بسنده می کند. آنچه حائز اهمیت است گسترش موج اسلامخواهی در دهه 1350 و 1360 می باشد که نمونه بارز آن چند برابر شدن مسجدها در سرزمین های اشغالی پس از 1346 از پدیده های اجتماعی اوج گیری جریان اسلامی است. براساس آمار موجود در سالهای اخیر تعداد مسجدها در کرانه باختری از 400 مسجد در سال 1346 به 750 مسجد در سال 1366 افزایش پیدا کرده است. همچنین در نوار غزه پیش از 600 مسجد وجود دارد در حالی که 20 سال پیش تعداد آن از 200 مسجد تجاوز نمی کرد.
بسیاری از تظاهرات سیاسی از مسجدها آغاز گشت. مسجدها که در روند تعطیل اماکن عمومی به وسیله مقامهای اشغالگر بیشتر از سایر اماکن مصون مانده اند به میعادگاه بحث و گفتگوی سیاسی روز مبدل شده اند و این مساله بیانگر نقش سیاسی مسجدها در مناطق اشغالی می باشد. افزایش تعداد مسجدها تنها پدیده اجتماعی تغذیه کننده جو مذهبی نبود بلکه در سالهای اخیر همانطور که گفته شد آنچه به نام جمعیتهای اسلامی خوانده می شود رو به فزونی و گسترش نهاده است.
سال 1365 و 1366 سال اسلام مجاهد در فلسطین بود؛ سالی که با خون پاک و طاهر اسلامی زمینه را برای انتفاضه آماده ساخت. اواخر سال 1366 اولین شعله انتفاضه را برافروخت آن هنگام که یک هسته از فداییان جهاد اسلامی با نیروهای اطلاعاتی دشمن درگیر شد و در خلال این درگیری چهار نفر از بهترین جنگجویان جهاد اسلامی به شهادت رسید و تعداد زیادی از افسران و سربازان دشمن کشته و مجروح شدند.
به این ترتیب با شکست و ناکامی جریانهای چپ و ملی و سرخوردگی ملت مظلوم فلسطین از این سازمانها و همچنین دولتهای عرب راه برای یک ایدئولوژی تازه تر همواره شد و اسلام سیاسی مورد توجه و اقبال مبارزان و عموم مردم قرار گرفت. به جهت نقش عمده ای که جهاد اسلامی در شروع انتفاضه ایفا کرد و تاثیری که متقابلا جهاد اسلامی و حماس از انتفاضه پذیرفتند این دو جنبش را مورد مطالعه قرار می دهیم و سپس موضع ساف را نسبت به انتفاضه بررسی خواهیم نمود.
جهاد اسلامی
این جنبش نقش عمده ای در آغاز انتفاضه داشت و در واقع جرقه اصلی قیام در سال 1366 بدست اعضای جهاد اسلامی زده شد و هم تحت تاثیر انتفاضه تقویت شده و گسترش پیدا کرد. جهاد اسلامی در واقع مولود یک انشعاب از اخوان المسلمین است. در سالهای آخر دهه 1350 جوانان انقلابی عضو اخوان المسلمین در غزه دست به انشعاب زدند.
در سال 1365 با دستگیری و زندانی شدن چند عضو جهاد اسلامی بویژه عبدالرحمن ابوحصیر و سپس دکتر فتحی شقاقی نام گروه بر سر زبانها افتاد. بسیاری از اعضا جهاد اسلامی در سال 1365 دستگیر و زندانی شدند. همچنین شیخ عبدالعزیز عوده استاد علوم اسلامی دانشگاه اسلامی غزه بارها گرفتار زندان صهیونیست ها شد.
جهاد اسلامی در سال 1365 و 1366 چندین عملیات نظامی علیه نیروهای اسراییل به راه انداخت که مهمترین آن عملیات اکتبر 1987 در محله "شجاعیه" در شهر غزه بود که زمینه ساز قیام در ماه دسامبر 1987 شد. به اعتقاد دکتر فتحی شقاقی گروه جهاد اسلامی فلسطین از آغاز پیدایش در فلسطین از سه مرحله عبور کرده است:
مرحله اول: مرحله آماده سازی و بسیج از طریق کار سیاسی و مردمی و تبلیغ در مساجد و دانشگاهها و اتحادیه ها و جزوات و اعلامیه ها و نشریه های مخفی.
مرحله دوم: آغاز مبارزه و جهاد مسلحانه که در ایجاد اعتماد به نفس مردم فلسطین تاثیر زیادی داشت؛ مانند درگیری شهادت طلبانه سال 1366 با نیروهای صهیونیستی که اولین شعارهای انتفاضه را برافروخت.
مرحله سوم: انتفاضه ـ که جنبش جهاد اسلامی از روز اول و بطور روزمره در تمامی رویدادهای انتفاضه حاضر بود هفته ها گذشت تا دیگر نیروهای اسلامی و ملی بپا خیزند و صفوف خود را منظم سازند و با قوت در انتفاضه شرکت نمایند.
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)
حماس مخفف واژه "حرکت المقاومه الاسلامیه" یعنی جنبش مقاومت اسلامی است. چنین واژه ای پس از یک هفته از وقوع قیام ملت مسلمان فلسطینی از سوی اخوان المسلمین در سرزمین اشغالی اعلام گردید. اخوان المسلمین طی دهه های 10 و 20 از مبارزات سیاسی و جهادگرانه علیه اشغالگری اسراییل برخوردار بود. در دهه 30 با روی کار آمدن ناصر در مصر از مبارزات سیاسی و نظامی اخوان المسلمین کاسته شد.
اخوان المسلمین در دهه 1340 از فعالیتهای سیاسی دست کشیده و صرفا به فعالیتهای مذهبی پرداخت. پیروزی انقلاب ایران تاثیر به سزایی در درون تشکیلات اخوان المسلمین به لحاظ تحول فکری سیاسی برجای گذاشت.
با بروز قیام ملت مسلمان فلسطین (انتفاضه) در اواخر دهه (1366) اخوان المسلمین مواجه با موج مبارزات ملت مسلمان فلسطین گردید و تحت تاثیر قیام مردم تحت ستم فلسطین جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را اعلام کرد. رهبران حماس در توجیه عدم حضور در عرصه مبارزه چنین می گویند: حماس در آغاز به شیوه های آموزشی و تربیتی گرایش داشت و دست به عملیات مستقیم نمی زد.
ساف و انتفاضه
با وقوع انتفاضه مردمی فلسطین و استمرار آن ساف با توجه به برگ برنده ای که بدست آورد سوار بر امواج حوادث شد و از انتفاضه به عنوان کارتی در مذاکرات صلح با اسراییل استفاده کرد. انتفاضه ای که در نتیجه چندین دهه مبارزه ملت مظلوم فلسطین به عنوان مرحله ای جدید در مبارزات آنان ثبت شد وسیله ای گردید که از طریق آن عرفات که تا آن زمان کمتر در روند صلح به بازی گرفته می شدـ به دلیل شدت و قدرت و گستردگی و استمرار حرکت مردمی انتفاضه و تاثیر منفی ای که بر روحیه و اجتماع و اقتصاد صهیونیست ها گذاشت وارد بازی در منطقه شود.
یک سال بعد از انتفاضه ساف در نوزدهمین اجلاس ملی فلسطین در الجزایر تاسیس کشور فلسطینی در کنار اسراییل را تصویب کرد. و با پذیرش قطعنامه های 242 و 338 موجودیت اسرائیل را پذیرفت این اجلاس از سوی برخی به معنای پایان حیات میثاق ملی فلسطین و آغاز زمان میانه روی به قصد ورود به صحنه مشروعیت بین المللی توصیف شد. هر چند که در عمل مشاهده گردید که معتقدان آن فاقد درک و بینش صحیح سیاسی بوده اند.
در شرایط کنونی و پس از تشکیل حکومت خودگردان می توان گفت آنچه رهبران انتفاضه پیش بینی می کردند تا حدودی محقق شده است. ساف از یک طرف برای تحت فشار قرار دادن اسراییل از انتفاضه استفاده می کند و از طرف دیگر با توجه به مسئوولیت خود برای حفظ امنیت در مناطق خودگردان مجبور به پذیرش خواسته های اسراییل مبنی بر سرکوب انتفاضه فلسطین می باشد. و به این جهت با خشونت تمام انتفاضه را سرکوب می کند. و از زمان تشکیل حکومت خودگردان تاکنون صدها نفر دستگیر و زندانی شده و تعدادی نیز زیرشکنجه افراد حکومت خودگردان به شهادت رسیدند.
یکی از عوامل کاهش قیام عمومی پس از تشکیل حکومت خودگردان سرکوب انتفاضه توسط این حکومت می باشد زیرا فلسطینی ها نمی خواهند درگیری فلسطینی ـ صهیونیست را به درگیری فلسطینی ـ فلسطینی بکشانند.
به هر حال اگر چه قیام عمومی در مناطق اشغالی از 1366 تا تشکیل حکومت خودگردان فلسطین استمرار داشته است و پس از آن از شدت قیام عمومی تا حدودی کاسته شد اما انتفاضه ملت فلسطین هیچگاه خاموش نگشت به شکل و شمایل جدید ظاهر شده و روز به روز بر شدت آسیب های آن بر رژیم صهیونیستی افزوده می شود علاوه بر آن بارها و بارها در مناطق اشغالی اعتصاب و شورش تظاهرات جهت مقابله با صهیونیست ها رخ داد. و سازمانهایی مثل جهاد اسلامی حماس و… فلسطین ضمن دعوت مردم به ادامه انتفاضه با عملیات شهادت طلبانه و شلیک موشک به شهرک های یهودی نشین آتش مبارزه را گرم نگه می دارند و گروهی از جهادگران فلسطینی را امید بر آن است که انتفاضه بتواند حقوق از دست رفته ملت فلسطین را به آنها بازگرداند.
از آغاز اشغالگری اسراییل تاکنون چهار انتفاضه رخ داده که عمر سه انتفاضه در طی سالهای 1300 1312 1318 نسبتا کوتاه بوده و به شکست انجامید در واقع روند سه انتفاضه در همان مقطع اول تاریخ معاصر فلسطین بوده است. اما از انتفاضه ای که از سال 1366 شروع شد به عنوان انتفاضه بزرگ یاد می شود که همچنان ادامه دارد
روزنامه روسی پراودا: "اسراییل درصدد بود تا از انتفاضه و تبعات آن رهایی یابد. انتفاضه خسارات سنگینی را برای اسراییل به وجود آورده است. اسراییل ناگزیر به پیدا کردن راه حلی برای انتفاضه بود. صلح اسراییل و عرفات می توانست ابعاد انتفاضه را محدود سازد و این مطلوب اسراییل است.
با شکست و ناکامی جریانهای چپ و ملی و سرخوردگی ملت مظلوم فلسطین از این سازمانها و همچنین دولتهای عرب راه برای یک ایدئولوژی تازه تر همواره شد و اسلام سیاسی مورد توجه و اقبال مبارزان و عموم مردم قرار گرفت.
پس از تشکیل حکومت خودگردان می توان گفت آنچه رهبران انتفاضه پیش بینی می کردند تا حدودی محقق شده است. ساف از یک طرف برای تحت فشار قرار دادن اسراییل از انتفاضه استفاده می کند و از طرف دیگر با توجه به مسئوولیت خود برای حفظ امنیت در مناطق خودگردان مجبور به پذیرش خواسته های اسراییل مبنی بر سرکوب انتفاضه فلسطین می باشد.
چندى پیش آریل شارون، نخست وزیر رژیم صهیونیستى، در صحبت هاى خود بر اهمیت وجود شهرک هاى یهودى نشین به عنوان "موانع بروز جنگ" تاکید کرد. به علاوه، وى با این استدلال که عقب نشینى یکجانبه اسرائیل از غزه "تنها باعث افزایش حملات تروریستى و فشارهاى وارده بر این کشور مى شود" با این کار مخالفت کرد.
اما با گذشت پنج سال از عمر انتفاضه کنونى (انتفاضه دوم) مى توان به این نتیجه رسید که تخلیه شهرک هاى صهیونیستى و خروج نیروهاى ارتش شارون متاسفانه تنها با جنگ علیه آنان ممکن است؛ درست مشابه آنچه که در عقب نشینى هاى اسرائیل از سینا و جنوب لبنان اتفاق افتاد.دولت اسرائیل این عقب نشینى را نشانه قدرت و نه ضعف خود مى داند.
شارون که خود معمار این شهرک ها است، سعى دارد تخریب آنها را با ذکر دلایل جمعیت شناختى توجیه کند؛ جدا شدن از یک و نیم میلیون سکنه غزه که ۲۰ درصد جمعیت فلسطین را تشکیل مى دهند و دو درصد سرزمین فلسطین باستان را به خود اختصاص داده اند. به هر صورت تعداد سکنه اسرائیل با مقوله "دموکراسى یهودى" در تعارض آشکار است و این تعارض تنها زمانى قابل توضیح است که گفته شود اسرائیل از قبل تصمیم بر الحاق غزه به خود را داشته است.
اما حقیقت امر این است که هزینه تامین امنیت شهرک ها بسیار بالا رفته و نه تنها اوضاع آنها ناپایدار است، بلکه روحیه ارتش اسرائیل نیز رو به ضعف نهاده است. به گفته یکى از تحلیلگران مطرح اسرائیلى، فلسطینى ها در این نبرد "با کسب چندین برترى" به پیروزى دست یافته اند. از این رو است که فلسطینى هاى ساکن غزه آزادى این منطقه را شکستى تحقیرآمیز براى اشغالگران و موفقیتى شیرین براى خود، آن هم پس از سال ها مقاومت و پایدارى مى دانند.
یکى از شعارهاى تازه و محبوب فلسطینى ها چنین است: "امروز غزه، فردا قدس و کرانه باخترى." اسرائیل از لحاظ قانونى و همچنین از سوى کشورهاى جهان تحت فشار است تا پس از تخلیه چهار شهرک محصور خود در کرانه باخترى به عقب نشینى هایش ادامه دهد. اما انتظار مى رود شارون با فرصت طلبى از جایگزینى فلسطینى ها در غزه استفاده کرده و علاوه بر ایجاد وقفه در روند صلح، سلطه اسرائیل بر کرانه باخترى را که ده برابر از غزه بزرگتر است گسترش دهد.
در صورتى که دولت بوش، رئیس جمهور آمریکا، تحت عنوان طرح "حکومت فلسطینى، نخست در غزه" با دولت شارون کنار بیاید، آنگاه آغاز انتفاضه سوم قریب الوقوع خواهد بود.شاخه هاى نظامى فلسطین در تلاشند تا عملیات خود را بیشتر به سمت کرانه باخترى معطوف کنند تا بدین طریق کابوس اسرائیل در غزه را به واقعیتى مشهود در کرانه باخترى تبدیل نمایند.
به نوشته روزنامه اسرائیلى هاآرتص انتفاضه سوم مى تواند خروج اسرائیلى ها از ۹۰ درصد اراضى کرانه باخترى را شتاب دهد. شارون در اظهارات خود چنین بیان داشته که در صورت بروز خشونت از سوى فلسطینى ها، به اقدامات تلافى جویانه بى سابقه اى دست خواهد زد.
اما باید گفت که ۳۸ سال توسل به زور از سوى اسرائیل در ارعاب فلسطینى ها موثر نبوده است و به کار بستن زور و فشار بیشتر تنها چرخه خشونت را نابسامان تر خواهد کرد. علاوه بر این مناخم مازوز دادستان کل اسرائیل به شارون هشدار داده در صورتى که ارتش اسرائیل دست به اقدامات تلافى جویانه علیه مراکز جمعیتى فلسطینى ها بزند (که غیر از این را نمى توان متصور بود)، اسرائیل به عنوان "جنایتکار جنگى" شناخته خواهد شد.
مسئله اسرائیل به واسطه نزدیکى این کشور با فلسطینى ها بسیار پیچیده است، زیرا در این شرایط عملاً جنگ افزارهاى هسته اى و غیرهسته اى اسرائیل بلااستفاده مى ماند. از سوى دیگر، توازن قدرت در مناطق کوچک توسط فلسطینى هایى تعیین مى شود که حاضرند در راه وطنشان کشته شوند و روزبه روز بر تعدادشان افزوده مى شود.
ضمناً از تعداد اسرائیلى هایى که مایل به دفاع از پروژه اشغالند هر روز کاسته مى شود. غزه نمود بارزى از این واقعیت است.پیشتر قدرت هاى استعمارى بزرگتر و قاطع ترى نسبت به اسرائیل وجود داشته اند که همگى در برابر جنبش هاى مقاومت مصمم و با انگیزه شکست خورده اند و در این رویارویى ها جان بسیارى را نیز فدا کرده اند.
شکست اشغال اسرائیلى ها، مانند ناکامى فرانسه، انگلیس و آمریکا با گذشت زمان به اثبات خواهد رسید.برخلاف پنداشت همگان، مقاومت فلسطین _ که به معناى حق اساسى مردم فلسطین در مبارزه با بى عدالتى است- نه تنها با ناامیدى روبه رو نمى شود، بلکه از امید فلسطینى ها به آزادى نیز رونق مى گیرد. فلسطینى ها همچون دیگر ملل ستمدیده افراط در پیگیرى آزادگى هاى خود را گناه نمى دانند و میانه روى در دفاع از عدالت را نیز فضیلت نمى شمرند (تعبیرى که سناتور سابق آمریکایى براى گلدواتر به کار برده بود).
با این وجود، تمام این نکات باز هم نمى تواند حمله به شهروندان یهودى را توجیه کند. حملات انتحارى هرچند ممکن است در کوتاه مدت تاثیر داشته باشند، اما از لحاظ اخلاقى نادرستند و در طولانى مدت نیز نتیجه عکس به بار مى آورند. بدین ترتیب، بار اخلاقى چنین اعمالى همچنان بر شانه هاى آنهایى سنگینى خواهد کرد که با اشغالگرى هاى نظامى خود به رواج تروریسم دولتى دست مى زنند. چند سال پیش چهار تن از سران سابق سرویس امنیتى اسرائیل اعلام کردند که اسرائیل در نتیجه انتفاضه فلسطین در "آستانه آشوب" قرار گرفته است.
ارزیابى آنان صرفاً از دیدگاه نظامى نبود، بلکه یک نتیجه گیرى جامع بود که جنبه هاى اقتصادى، روانى و امنیتى را نیز مد نظر داشت.شکى نیست که بروز انتفاضه اى دیگر در کرانه باخترى نسبت به دو قیام پیشین، به اسرائیل و فلسطینى ها زیان بیشترى وارد خواهد کرد. آنهایى که تاب تحمل آتش جنگ را ندارند زودتر از دیگران صحنه را ترک مى کنند. اگر از من بپرسید، در جواب خواهم گفت این اسرائیل است که صحنه را ترک خواهد کرد. اما در این میان یک نکته مهم نیز وجود دارد: هر گونه مقاومت فلسطینى باید از لحاظ وسعت تنها به کرانه باخترى محدود شود و در نهایت در همین منطقه نیز خاتمه یابد. ضمناً باید براى برقرارى همزیستى مسالمت آمیز آزادى عمل لازم هم وجود داشته باشد.
برخلاف غزه، جنوب لبنان و سینا باید توجه داشت که کرانه باخترى آخرین و باریکترین خط دفاعى اسرائیل است. عقب نشینى اسرائیل از این منطقه تنها با به اوج رسیدن مداخله جوامع بین المللى انجام خواهد شد و با کشمکش هاى شدید داخلى بر سر قدرت همراه خواهد بود. مقاومت فلسطین و فشارهاى جوامع بین المللى باعث شده تا اجتماعات سکولار و طبقات میانى و تجارت پیشه اسرائیل که از ثبات، صلح و مرزهاى باز سود مى برند از شاخه هاى مذهبى و افراط گرایى که بازارشان از درگیرى، تنش و ایده اسرائیل بزرگ رونق مى گیرد هر چه بیشتر فاصله بگیرند.
آن دسته از اسرائیلى هایى که در پى شکوفایى کشورشان و عادى سازى شرایط حاکم بر آنند در جنگ غزه به پیروزى دست یافته اند. آنها هم اکنون باید با عمل سریع خود، این نکته را تضمین کنند که عقب نشینى از غزه تنها مقدمه اى بر عقب نشینى از کرانه باخترى است. بدین شیوه است که از آغاز انتفاضه اى خونین تر جلوگیرى خواهد شد.
* مروان بشاره، استاد مدعو دانشگاه آمریکایى پاریس، کتاب "فلسطین/ اسرائیل: صلح یا آپارتاید" را تالیف کرده است.
به نظر می رسد با آغاز سال جدید مقاومت و مبارزه ملت فلسطین، تعبیر "روشن شدن پنجمین شعله" برای انتفاضه الاقصی بهتر از تعبیر "خاموش شدن چهارمین شمع" برای آن باشد، زیرا روشن شدن متضاد خاموشی است، هر چند که کلمه "خاموشی" تعبیر رایج در باب سالگرد تولد هر فرد یا جریانی است به این جهت که سال دیگری از آن به پایان می رسد و می گذرد. اما لازم است در هنگام اشاره به سالگرد انتفاضه مبارک الاقصی این تعبیر اندکی با دقت بکار برده شود، زیرا ما با پدیده مبارزاتی تازه ای مواجه هستیم که باید در نامگذاری و توصیف آن دقت زیادی به خرج دهیم تا آنکه دلالت ظاهر بر معنا و نام با توصیف مطابق باشد. اگر چنانچه برخی از مردم این کار را نوعی "سخت گیری" و "تشدد" بدانند و بگویند که هدف وصف است نه نام آن، ما از همه درخواست می کنیم که در بکار بردن نامها و توصیف پدیده های سیاسی یا اجتماعی یا مبارزاتی دقت کنند، زیرا این امر می تواند زمینه مناسبی برای پرداختن صحیح به این نامها و فهم این پدیده ها و برخورد منطقی تر با آنها فراهم آورد، چرا که مقدمات صحیح به نتایج صحیح می انجامد و عکس آن نیز نتایج نادرست را در بر خواهد داشت.
ما در اینجا قصد نداریم فقط به نام یا وصف مرادمان بپردازیم، بلکه تلاش خواهیم کرد که ماهیت و ابعاد این پدیده مبارزاتی که آن را "انتفاضه الاقصی" می خوانیم بهتر بشناسیم. ابتدا باید یادآور شویم که این نام بدان سبب بر انتفاضه الاقصی نهاده شد که جرقه های اولیه آن در مسجد الاقصی زده شد.
انتفاضه الاقصی یک پدیده تازه در عرصه مبارزات است، زیرا در طول چهار سال گذشته با بکارگیری ابداعات مهمی به مرحله ای از "اعجاز" رسیده است. ما در اینجا ملتی را می بینیم که از زمین و هوا و دریا با بالگردهای آپاچی و هواپیماهای "اف16" و "اف 18" و تانکهای پیشرفته و جنگ افزارهای مدرن در محاصره است و ماموریت این ادوات جنگی ریختن آتش بر این ملت بی دفاع و بی گناه و غیر نظامی است و آنها هم بی مهابا آدم و عالم را به آتش می کشند. این کار البته برنامه ای از پیش طراحی شده و برنامه ریزی شده است و نه بی هدف. هدف اصلی این عملیات شکستن اراده ملت فلسطین و نابودی پایداری این ملت است تا بالاخره در برابر توطئه های صهیونیستی به زانو درآید و سازشی سیاسی را بپذیرد که مبنای آن قبول اقلیتی در زیر سلطه دولتی یهودی (پاک) است تا بر اساس آن رژیمی سیاسی بدون اراده و استقلال شکل بگیرد که در ظاهر مستقل و در اصل و ماهیت تا خرخره در زیر سلطه بیگانگان اشغالگر باشد!
بنابراین، هر گاه که درصدد ارزیابی ماهیت انتفاضه الاقصی برآمدیم نباید ـ آن گونه که برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی بدان عادت کرده اند ـ فقط به برجسته کردن هزینه زیادی که آن را زیان می نامند، اکتفا کنیم و ضعف و زبونی جهان عرب و اسلام یا عدم حمایت جامعه جهانی از انتفاضه فلسطین یا همدستی پنهان بخشی از جهانیان با رژیم صهیونیستی را بهانه قرار دهیم و نتایج مایوس آوری از این وضع بگیریم و این گونه اعلام کنیم که زمان آن فرا رسیده، انتفاضه متوقف شود و ادامه آن بیهوده و بی فرجام است و هیچ سودی ندارد!
ما درصدد آن نیستیم که معیارهای مخالفان انتفاضه را نادیده بگیریم، اما می خواهیم معیارهای اساسی را که برای ارزیابی درست و جامع بدان نیاز داریم مشخص سازیم که به باور ما با نگاهی به ماهیت و اهداف انتفاضه آشکار می گردد و این روش است که می تواند ما را به ارزیابی درست و منطبق بر واقع رهنمون شود.
انتفاضه، عملیات "دفاعی" است
برخی از نخبگان مدعی اند که انتفاضه عملیاتی "تهاجمی" است و این بر خلاف نظر ماست، زیرا ما انتفاضه را یک عملیات کاملا "دفاعی" می دانیم و بر این باوریم که عملیات نظامی علیه اشغالگران و ضربه زدن به مواضع آنها به هیچ وجه نمی تواند مطلقا تهاجمی تلقی گردد. انتفاضه بخشی از مبارزه ما علیه اشغالگران است و دفاعی بودن آن هم به این سبب است که ملت فلسطین در سرزمین خود مبارزه می کند و می جنگند و حال آنکه دشمن صهیونیستی در سرزمینی می جنگد که صاحبش نیست و جنگ این رژیم علیه ملت فلسطین از همان ابتدای تاسیس رژیمی سیاسی به نام " اسرائیل" تاکنون تهاجمی بوده است. ادامه این تهاجم هم بدانجا انجامیده که سرزمین فلسطین زیر سیطره نظامی "اسرائیل" قرار گرفته است و بخش اعظم ملت فلسطین از این سرزمین اخراج و آواره شدند، هر چند که این کار نیز تاکنون نتوانسته است آرمان فلسطین را نابود کند و پس از گذشت بیش از نیم قرن از تلاش برای به تسلیم واداشتن ملت فلسطین هنوز ره به جایی نبرده است. علتش هم آن است که ملت فلسطین همچنان به دفاع از سرزمین و مقدسات و شرف خود در طول دهه های گذشته ادامه داده و لحظه ای از پای ننشسته است. البته روند عملیات دفاعی فلسطینیان جزر و مدهایی داشته، اما هیچ گاه متوقف نشده است و هر بار با شکل و ابعاد تازه ای به حرکت خود ادامه داده است. شاید بتوان پدیده "انتفاضه" را یکی از ابداعات ملت فلسطین در دفاع از خود بر شمرد.
بنابراین، نگاه ما به انتفاضه عبارت است از آنکه ملت فلسطین بیانیه ای با خون خود امضا و در آن تاکید کرده است که حاضر نیست در برابر منطق اشغالگری سر فرود آرود و هیچ گاه حاضر نیست نتایجی را که اشغالگران تلاش می کنند از طریق قرار دادن این ملت در برابر عمل انجام شده، تحقق بخشند، بپذیرد. این ملت همچنین اعلام کرده است که تا بیرون راندن اشغالگران غاصب از سرزمینش به مقاومت خود ادامه می دهد.
ابعاد انتفاضه
نخبگانی که در این مقال به آنها اشاره کردیم تلاش می کنند شکل مشخصی را که خود می پسندند برای انتفاضه تعریف کنند و آن شکل مسالمت آمیز انتفاضه و محدود بودن آن به "سنگ"است که خوی یکی از ابزارهای مقاومت به شمار می رود. به باور این نخبگان بهره گیری از سلاح در مواجهه با اشغالگران، خروج از مفهوم انتفاضه و انحراف از اهداف آن است. ما این نگاه پدر مآبانه به انتفاضه را محکوم می کنیم و بر این باوریم که آنان حق ندارند ابزارها و ابعاد انتفاضه را "احتکار" کنند، زیرا برای مثال، استفاده از سنگ بر ضد یک نظامی صهیونیست به زخمی شدن او می انجامد و شاید هم به مرگ وی، همان گونه که استفاده از کلت و سلاحهای دیگر چنین نتیجه ای در بر دارد، با این تفاوت که احتمال مرگ در وضعیت دوم بیشتر و ارجح تر است! اما شکل "خشونت" در هر دو مورد وجود دارد با اندکی تفاوت در حد و اندازه آن!
تلاش برای مقایسه میان انتفاضه اول( سال 1987) و انتفاضه دوم(سال 2000 میلادی) با این وصف که اولی حمایت منطقه ای و بین المللی از ملت فلسطین را به همراه داشت به این علت که فقط از سنگ و وسایل مسالمت آمیز مانند اعتصاب و تظاهرات بهره گرفته شد، ولی دومی به دلیل استفاده از سلاح در آن موجب بروز خشم منطقه ای و بین المللی علیه ملت فلسطین شد، مقایسه ای غیر منطقی، نادرست و ناصواب است. روش برخورد دشمن با ملت فلسطین در انتفاضه اول هر چند شدید و وحشیانه بود اما در آن از هواپیما و موشک علیه فلسطینیان استفاده نشد، بر خلاف انتفاضه اول دشمن روشی بی رحمانه و وحشیانه و غیر قابل توجیه را برای مقابله با انتفاضه دوم در پیش گرفت و دستور داد همه بدون توجه به هیچ معیاری، هدف قرار گیرند و در این راستا کودکان و نوزادان شیرخواره زیادی به شهادت رسیده اند که محمد الدره و ایمان حجو نمونه هایی از آن است. مقامات رژیم صهیونیستی همچنین به نیروهای خود دستور دادند بمبهایی به وزن حتی تن را بر سر منازل و در محله هایی مملو از جمعیت بیندازند و ساختمانی را کاملا ویران و به بهانه ترور شیخ صلاح شحاده دهها زن و کودک و سالمند را قتل عام کنند.
در برابر چنین وحشیگری و جنایت پیشگی و تروریسمی که توصیفش دشوار است، تنها سلاح بود که می توانست اندکی از آلام را تسکین دهد هر چند که این سلاح در برابر آن زرادخانه دشمن قابل مقایسه نباشد، اما همین سلاح اندک هم ضرباتی کاری بر دشمن وارد کرده و به نوعی توازن روانی به وجود آورده است. همین عملیات مسلحانه گروههای مختلف مقاومت فلسطین بود که دائما در تقویت روحیه ملت فلسطین موثر بود و بر پایداری این ملت افزود و از اضمحلال این ملت در برابر حملاتی جلوگیری کرد که اگر بگوییم وحشی ترین و خونبارترین حملاتی است که یک ملت در تاریخ معاصر با آن مواجه می شود، مبالغه نکرده ایم.
بنابراین، مقاومت مسلحانه بخشی از این انتفاضه است نه چیزی خارج از آن، هر چند که در مقایسه با دیگر روشهای مقاومت، فراگیرتر بوده است، زیرا ماهیت درگیری چنین اقتضا کرده است و ابزارهای منازعه هم دائما متناسب با ماهیت و مقتضیات آن بکار گرفته می شوند.
ثمرات سیاسی انتفاضه
از آنجا که نخبگان یاد شده تلاش می کنند برای هر نوع مبارزه ثمره ای سیاسی آشکار تعریف کنند و همین را هم از انتفاضه می خواهند، من هم طرح عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه را برای آنان مثال می زنم. هر چند که این طرح هنوز به مرحله اجرا درنیامده است و تردیدهایی درباره امکان تحقق چنین کاری وجود دارد به ویژه که محافل داخلی حزب لیکود و بخشی از جامعه صهیونیستی با آن مخالفند.
این طرح را می توان یکی از ثمرات سیاسی انتفاضه ـ اگر درست باشد ـ نامید، زیرا محض اعتراف شارون به اعلام وجود چنین طرحی ( که قصد داشت آن را یکجانبه و بدون توافق سیاسی اجرا کند) دلیلی محکم بر وجود بحران عمیق در داخل رژیم صهیونیستی است و یقینا اگر ضربات مهلک مقاومت مسلحانه بر پیکره این رژیم نبود، هیچگاه چنین تصمیمی از سوی شارون اتخاذ نمی شد. اکنون نوار غزه به باتلاقی برای صید متجاوزان و پایگاهی برای شلیک موشکهای مقاومت ( همان نخبگان آن را ابتدایی تلقی می کنند) به سوی شهرکها و مواضع صهیونیستها و مرکزی برای ارسال مبارزان تبدیل شده است که اکنون دیگر ماموریتهای آنان به نوار غزه منحصر نیست، بلکه از آنجا به داخل مناطق اشغالی 1948 نیز نفوذ می کنند و در آنجا عملیات انجام می دهند(برای نمونه عملیات اسدود).
بنابراین، وادار شدن دشمن به عقب نشینی از نوار غزه ثمره این انتفاضه است. هر چند که شارون تلاش خواهد کرد به گونه ای این پیروزی مقاومت را محو کند و برای این منظور بر ابقای نیروهایش در کرانه باختری تاکید می ورزد. ما در اینجا صرف نظر از سناریوهای دشمن برای عقب نشینی و ابعاد آن، بر این باوریم که این امر مقدمه اضمحلال پروژه صهیونیسم است و ناظر تیزبین حوادث در آن تامل خواهد کرد و ساخت دیوار امنیتی حایل را نیز می توان در این راستا ارزیابی کرد. این دیوار که خاطره "دیوار برلین" را به ذهن متبادر می سازد و نماد نژادپرستی به شمار می آید، نماد بارز شعارهایی است که رژیم صهیونیستی بر اساس آن پایه گرفت و مدعی دمکراسی و حقوق بشر و دیگر شعارهای دنیای معاصر شد.
بنابراین، این رژیم صهیونیستی که تبلیغات می کرد واحه دمکراسی (در بیابان خاورمیانه) است و می تواند نمونه ای برای سایر کشورهای این منطقه در این زمینه باشد، با انتفاضه مشخص شد که بدترین نمونه در نقض حقوق انسانها و نژادپرستی است و این انتفاضه بود که ماهیت پلید آن را به همگان نشان داد و از نظر سیاسی و اخلاقی آن را رسوا ساخت.
در پایان این نکته را هم باید یادآور شویم که، انتفاضه هم یکی از ابعاد جنگ با این دشمن وحشی و به خواست خداوند متعال مرحله ای بسیار مهم در راه تحقق آزادی است، اما رنجها و آلام و تقدیم جان و خون از لوازم این راه است و بدون آن حرکت در این مسیر میسر نیست. در پایان بی مناسبت نیست که این آیه مبارکه را برای یادآور می شویم که خداوند متعال می فرماید:" ان تکونوا تالمون فانهم یالمون کما تالمون و ترجون من الله ما لا یرجون"(اگر رنجی به شما می رسد (مطمئن باشید که) به آنان هم مانند شما رنج می رسد (با این فرق که شما به خداوند چیزی امید دارید که آنها چنین امیدی ندارند).
طی چند روز اخیر ، همزمان با تشدید تهدید صهیونیست های افراطی در حمله به مسجدالاقصی ، بیش از 20 هزار فلسطینی برای حمایت از نخستین قبله مسلمانان در این مکان مقدس حضور یافتند و ضمن ارسال پیام به مردم فلسطین و ملتهای عرب و مسلمان ، در آستانه شروع انتفاضه سوم ، آنان را به حمایت از قدس شریف و مسجدالاقصی فرا خواندند ؛ همزمانی سفر آریل شارون (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) به امریکا نیز بی ارتباط با از سرگیری تهدیدات جدید یهودیان افراطی علیه مسجدالاقصی نیست.
با توجه به نکات فوق الذکر به نظر می رسد ، این سناریو به عنوان یک اهرم فشار از سوی رژیم صهیونیستی در مذاکره با مقامات امریکایی طراحی شده است. تهدید صهیونیست های افراطی در تعرض به مسجدالاقصی واکنش های تندی در میان محافل اسلامی ، دولت ها و ملتهای مسلمان جهان برانگیخته است ؛ گستردگی اعتراضات مسلمانان جهان در محکومیت تعرض به قبله اول مسلمانان نشان می دهد که مسجدالاقصی ، نه تنها متعلق به ملت فلسطین بلکه به تمام مسلمانان جهان تعلق دارد و بی حرمتی به این مکان مقدس ، موضوعی نیست که صرفا بتوان آن را در روابط دولتها پیگیری کرد، بلکه ملل مسلمان جهان ، تکرار دوباره بی حرمتی رژیم صهیونیستی و گروههای افراطی این رژیم را تحمل نخواهند کرد. (نظیر فجایعی که در سال 1967 پس از به آتش کشیده شدن این مکان مقدس به وجود آمد.)
همچنین تهدید دوباره صهیونیست های افراطی و حمایت سردمداران آنها در دولت اسرائیل ، هشداری به دولتها و کشورهای عربی مسلمان برای تجدیدنظر در روابطشان با رژیم صهیونیستی به شمار می آید و این مساله نشاندهنده آن است که هر گونه بی تحرکی کشورهای عربی در برابر جنایات صهیونیستی در سرزمین های اشغالی ، گروههای افراطی و تندروی اسرائیلی را در افزایش تلاشهای خصمانه شان در اراضی فلسطین ، جری تر خواهد کرد و بدین سبب انتظار می رود که به موازات تلاش دولتهای عربی و مسلمان منطقه ، سازمان کنفرانس اسلامی نیز که در سال 1969 پس از به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی شکل گرفت ، تحرک جدی تری را برای مقابله با افراطی گری این رژیم از خود نشان دهد و به انعکاس اهداف و اقدامات رژیم صهیونیستی برای تغییر هویت اسلامی قدس شریف -که البته از چند سال پیش و با حمایت دولت امریکا شروع شده است -بپردازد.
آریل شارون ، طی دوران نخست وزیری خود 14بار به امریکا سفر کرده است. او طی سفر اخیر خود به امریکا تلاش می کند با استفاده از نفوذ لابی یهودی در امریکا ، در فضای نسبتا مناسبی که این روزها درخصوص پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده است ، به نوعی اخلال ایجاد کند.گرچه با توجه به کوشش جدی در مذاکرات ایران و اروپا برای دستیابی به نتایج مشخص ، بعید به نظر می رسد که نخست وزیر اسرائیل در انجام ماموریت خود، موفق شود؛ بویژه آن که در این صورت ، استقلال عمل طرفهای اروپایی نیز زیر سوال خواهد رفت.
چنان که از شواهد پیداست ، شارون طی این سفر ، اهداف زیر را دنبال می کند: الف رکود در مذاکرات و نقض آتش بس بین گروههای فلسطینی و رژیم صهیونیستی و توجیه شکست های خود ب متقاعد کردن امریکا در اجرای مرحله دوم نقشه راه در ازای طرح عقب نشینی از غزه ، تکمیل دیوار حایل و گسترش سیاست شهرک سازی در کرانه باختری الف نقض آتش بس میان گروههای مبارز فلسطینی و ارتش اسرائیل ، از زمان شکست مذاکرات کمپ دیوید در سال 2000 و انتفاضه دوم با شهادت بیش از 3 هزار و 300 فلسطینی و کشته شدن بالغ بر 1000 اسرائیلی ، اکنون وارد پنجمین سال خود می شود.
اوایل تابستان سال گذشته نیز ارتش اسرائیل حدود 43 فلسطینی را که بیشتر آنها غیرنظامی بودند به شهادت رساند و حدود 277 خانه را ظرف 3 هفته با خاک یکسان کرد و به این ترتیب ، نزدیک به 3 هزار و 500 فلسطینی بی خانمان شدند. همچنین از زمان انتفاضه دوم ، نزدیک به 5هزار فلسطینی در "رفح" ، سرپناه خود را از دست داده اند و در سرتاسر سرزمین فلسطین ، نیروهای امنیتی اسرائیل به ویران کردن خانه های افراد مظنون و همچنین رزمنده های شناخته شده می پردازند. در همین راستا، گفتنی است که برخی از ساکنان شهرکهای یهودی نشین در اواخر دهه 1940 که بسیاری از آنها ملیت امریکایی اسرائیلی دارند ، معتقدند که خداوند ، مناطقی را که اکنون در نوار غزه است به هواداران مذهب یهود هدیه کرده است و خروج از آنها ، چه به دستور دولت و چه به طور داوطلبانه ، مخالف مذهب و دستور الهی است.
صهیونیست های افراطی در حمله به مسجدالاقصی بر یک ادعای تاریخی استناد می کنند ؛ براساس پروتکل های 24 گانه صهیونیستی ، هیکل (معبد) حضرت سلیمان در محوطه مسجدالاقصی مدفون شده است.صهیونیست ها طی سالهای اخیر ، بارها در جهت یافتن این معبد به حفاری و کاوش پرداخته اند ، اما تاکنون هیچ مدرکی مبنی بر اثبات نظر آنها بدست نیامده است. آخرین هجوم صهیونیست ها به مسجدالاقصی که سرآغاز انتفاضه مسجدالاقصی نام گرفت همزمان با ورود آریل شارون (6 مهر 1379)به این مکان مقدس بوده است. ورود توطئه انگیز و برنامه ریزی شده شارون به مسجدالاقصی ، حرکتی حساب شده برای متوقف کردن تمامی توافق ها و پیمان های امضا شده میان دولت اسرائیل با تشکیلات خود گردان (و عرفات) بود. شارون پس از ورود به شبستان مسجدالاقصی ، این مکان مقدس را متعلق به یهودیان خواند و تاکید کرد تحت هیچ شرایطی به فلسطینیان بازگردانده نخواهد شد. این حرکت و اظهارات وهن انگیز شارون ، مقدمه یک قیام خونین از سوی مردم فلسطین شد.
این درگیری ها از مسجدالاقصی آغاز شد و به سایر بخشهای شهر بیت المقدس و سپس از آنجا به دیگر شهرهای کرانه باختری رود اردن سرایت کرد و طی روزهای بعد ، تمامی مناطق عرب نشین فلسطین اشغالی و حتی مناطقی که در جریان جنگ 1948 اعراب و اسرائیل به تصرف صهیونیست ها درآمده بودند را فرا گرفت.تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی بتدریج به پایتخت و شهرهای بزرگ کشورهای اسلامی سرایت کرد و پرچمهای اسرائیل و امریکا هم به آتش کشیده شد. از دستاوردهای مهم انتفاضه ، انتقال مساله فلسطینی ها از خارج فلسطین اشغالی به داخل آن بود ؛ یعنی انتفاضه به فلسطینیان داخل اسرائیل ، هویت و اعتبار بخشید.
در واقع و با شروع انتفاضه ، فلسطینیان پس از نیم قرن در موضع تهاجمی ، رژیم صهیونیستی در موضع تدافعی قرار گرفت ؛ امنیت داخل اسرائیل به شدت به خطر افتاد و همین مساله ، ضرورت حل مسائل فلسطینی ها را برای رژیم تل آویو مطرح ساخت. انتفاضه توانست فلسطینیان را در موضعی قرار دهد که دیگر تنها حکم طرف مغلوب را نداشته باشند بلکه در عوض ، در بسیاری از مقاطع ، شرایط خاصی را به دشمن خود تحمیل کنند. انتفاضه همچنین به گروههای فلسطینی خارج از سرزمین های اشغالی ، اعتبار بخشید.
این حرکت انقلابی ، صهیونیست ها را مجبور کرد برای آرام کردن اوضاع به سازمان آزادیبخش امتیاز بدهند. در حقیقت ، یکی از علل پیشرفت اولیه روند صلح در خاورمیانه و امضای توافق اولیه بین ساف و رژیم صهیونیستی ، خطرات انتفاضه و گسترش قیام مردمی فلسطینیان بود ، ولی تجربه ثابت کرد این حربه نیز نمی تواند روند مبارزات مردمی ملت فلسطین را متوقف سازد.از دیگر دستاوردهای انتفاضه ، اثبات برتری مبارزه تاثیرگذار در مقایسه با مذاکره بود. طی 13 سال مذاکرات صلح خاورمیانه-که عملا از آبان 1370 در مادرید آغاز شد دولتهای عربی هیچ پیشرفت خاصی که بتوان نام آن را "صلح" نهاد و ویژگی های یک صلح ساده و واقعی را در خود داشته باشد ، بدست نیاوردند. طی این مدت ، اگر چه صهیونیست ها ، بلندی های جولان را به سوریه پس ندادند ، اما در نهایت از جنوب لبنان با جنگ و قیام شهادت طلبانه حزب الله بیرون رانده شدند.
از طرف دیگر ، روابطشان با اردن به بهای چشمپوشی دولت امان از پهنه کرانه باختری رود اردن ، برقرار شد ؛ به عبارت دیگر، صهیونیست ها در قبال اردن ، امتیاز گیرنده بودند، نه امتیاز دهنده. به هر حال با توجه به تلاش گروههای جهادی و پافشاری آنها در ندادن امتیاز به رژیم صهیونیستی ، امید می رود این حرکت درونی تحت نام انتفاضه به موفقیت استراتژیک آن برای تاسیس کشور و دولت مستقل منجر شود و اجازه ندهد خارجی ها با تدوین طرحهایی مانند نقشه راه، وعده دروغین تشکیل چنین دولتی را به ملت فلسطین بدهند.
ب: به نظر می رسد شارون در پی سفرش به امریکا، حامل توطئه ای از قبل طراحی شده است. او قصد دارد تهدیدهای جدید علیه مسجدالاقصی را به صورت اهرم فشار در مذاکره با مقامات امریکایی تبدیل کرده و آنها را متقاعد کند ضمن اعطای امتیازهایی به تل آویو با طرح جدید این رژیم برای احداث حدود 28 هزار واحد جدید مسکونی برای یهودیان در بیت المقدس ، موافق کنند ؛ البته اجرای این طرح مانند دیگر طرحهای اشغال خزنده که در پوشش شهرک سازی دنبال می شود ، با اصول و قوانین بین المللی از جمله کنوانسیون ژنو، قطعنامه های سازمان ملل ، حکم دیوان بین المللی لاهه و حتی مفاد طرح نقشه راه که امریکا یکی از طراحان و مجریان آن است – مغایرت دارد.امتیازاتی که آریل شارون در سفر قبلی خود به ایالات متحده بدست آورد درحدی بود که از آن به عنوان بالفور دوم یادشد. این در حالی است که عقب نشینی اسرائیل از نوار غزه باید در چارچوب قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد ، زمین در مقابل صلح و نیز اصل مجاز نبودن تسلط بر سرزمین ها با توسل به زور باشد. از سوی دیگر دولت اسرائیل همچنان بر تکمیل ساخت دیوار حایل با وجود حکم دیوان بین المللی لاهه مبنی بر ممنوعیت ساخت این دیدار ، تاکید دارد.
لازم به ذکر است که دیوان لاهه در پی شکایت فلسطینی ها نسبت به ساخت این دیوار 700 کیلومتری که اوضاع اجتماعی آنان را بویژه در کرانه باختری رود اردن مختل کرده است ادامه ساخت آن را غیرقانونی اعلام کرده است ؛ این دیوار که از بتون است و طول آن در برخی مناطق به 8 متر می رسد به بهانه جلوگیری از نفوذ فلسطینیان شهادت طلب ساخته شده است و از بسیاری از اراضی فلسطینیان عبور می کند.این دیوار ، کرانه باختری رود اردن را به 3قسمت تقسیم و عملا زندگی عادی مردم فلسطین را مختل کرده است ؛ به گونه ای که فلسطینیان حتی برای تردد روزانه خود مجبورند از پست های متعدد بازرسی اسرائیل عبور کنند.
در پی بی اعتنایی رژیم صهیونیستی به حکم دیوان بین المللی لاهه ، این موضوع در مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم مورد بررسی قرار گرفت (19 جولای گذشته) و اکثریت قاطع اعضا ، این حکم را بار دیگر مورد تایید قرار دادند.اگرچه مقامات اسرائیلی با برخورداری از پشتیبانی امریکا بر این باورند که در بدترین حالت و در صورت ارجاع پرونده این کشور به شورای امنیت ، در نهایت قطعنامه ای علیه این کشور تصویب خواهد شد که با وتوی امریکا ، خنثی می شود، دیوان عالی قضایی اسرائیل و مشاور حقوقی دولت این کشور هشدار می دهند ادامه این وضعیت می تواند به تحریم اسرائیل از سوی جامعه جهانی نظیر آنچه که در زمان آپارتاید در آفریقای جنوبی انجام گرفت) منجر شود. به هر حال آنچه که طی چند روز گذشته در فلسطین اشغالی اتفاق افتاده است ، چیزی نیست جز ثمره مقاومت ها و مبارزات مردم فلسطین تحت عنوان انتفاضه مسجدالاقصی (انتفاضه سال2000.)
با وجود مخالفت های گسترده احزاب داخلی رژیم صهیونیستی جهت اجرای تصمیم آریل شارون مبنی بر خروج اجباری یا بهتر بگوییم فرار از نوار غزه ، تحت فشار قیام مردمی ، این رژیم مجبور شده است همانند خروج از جنوب لبنان از برخی سرزمین های فلسطینی نیز عقب نشینی کند.
روزنامه همشهری
روزنامه شرق
منبع: سایت – مرکز اطلاع رسانی فلسطین – به نقل از مجله فلسطین المسلمه اکتبر 2004
روزنامه جام جم