فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
مهمترین عاملی که بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب است که جهت کنترل این عارضه باید موارد و یا گزینه هایی را در زندگی وارد کنیم که در مکتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد به نظر فروید اضطراب به عنوان یک تکانه من است یعنسی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم و التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود و اضطراب هم علت محسوب می شود و هم معلول یعنی علت بیماری از ناراحتیهای روانی اضطراب است ، همچنین هر گاه شخص با یک مسله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب که موجب به هم خوردن تعادل روانی وی گردد احساس اضطراب می کند فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم کرده است الف : اضطراب واقعی و هنگامی که تجربه می شود و اضطراب نوروتیک زمانی بروز می کند که تکانه های نهاد موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترلهای من و ظهور رفتارهایی که منجر به تنبیه وی خواهد گردید می شوند و اضطراب اخلاقی وقتی ظاهر می شود که فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد که انجام بدهد به همین دلیل احساس گناه می کند ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است که نهاد قسمتی از شخصیت است که زیست شناسی فطری را شامل می شود و تابعه اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال کسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداکثر لذت برسد که توجه به ظاهر زندگی و تمایل به موسیقی و زیباییهای زندگی می تواند جزء همین اصل لذت جویی باشد که خود این مساله باعث کاهش اضطراب در افراد می شود در حالی که من تابع اصل واقعیت است و کوششهای آن در جهت رسیدن به لذت توجه به واقعیت است به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذت هاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جست و جو می کند وقتی که شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراک می کند درباره ان فکر می کند و نسبت به آن عمل می کند به عبارت دیگر من هر فرد داننده ، کوشنده ، تصمیم گیرنده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . که اساس عملکردهای من پیش فرضهای است که فرد درباره خود و دنیای خود می سازد ( حسین آزاد – انتشارات بعثت ) .
بیان مساله
ممکن است اضطراب را نوعی درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت ه اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد و این خودبستگی به درجه شخصیت افراد که متوجه فرد است اضطراب متعادل یا نرمال آن است که به شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفیداست زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت ، خطرات را از خود دفع کند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد که توجه به تفریحها و علائق آدمی باشد موسیقی و نقاشی گاهی اوقات می تواند تاثیر مثبت جهت کاهش عوامل روانی و مشکلات روحی در افراد باشد که در تحقیق حاضر به نوع علاقه به موسیقی پاپ و تاثیر آن در کاهش اضطراب به همین موضوع پرداخته و اگر با این عملکرد ها بتوان مقدار اضطراب را کاهش داده و فرد را به سلامت روانی سوق دهیم ( سید سعید محمدی – 1382 )
سوال مسئله
آیا موسیقی پاپ می تواند تاثیر مثبتی در کاهش اضطراب داشته باشد .
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر این است که آیا تمایل به موسیقی و نواختن آن می تواند از اضطراب و دلهره کاهش بدهد یا مخصوصاً اگر موسیقی ، موسیقی پاپ باشد و نوع نواختن وسایل موسیقی مانندگیتار و … در اضطراب نقش موثری دارد یا نه .
اهمیت و ضرورت تحقیق
اضطراب بهایی است که بشر کنونی برای تمدن می پردازد به نظر میرسد که در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشکلات انسان را همواره رو به تزایر بوده است که جنگها زندگی شخصی و خانوادگی بشر را در مخاطره انداخته او را در اندوه و ناآرامی اجتماعی رها کرده است امروزه موقعیتهای شغلی و فقر و تنگدستی برای میلیونها تن از افراد بشر نمایان است و به همین دلیل و جهت کاهش اضطراب باید راهکارهایی را به کاربرد تا بتوان دلهره و لرزش و اضطراب را کم و کمتر کنیم که موسیقی و نواختن آن می تواند عامل موثری در کاهش اضطراب به حساب نیاید و گاهی اوقات همین نواختن باعث بالا رفتن اضطراب در افراد می شود که تمام این موارد می تواند به افراد و خصوصیات اخلاقی و شخصیتی آنها مرتبط باشد .
فرضیه تحقیق
موسیقی پاپ در کاهش اضطراب تاثیر مثبت دارد .
متغیرهای تحقیق
موسیقی پاپ متغیر مستقل
کاهش اضطراب و اضطراب متغیر وابسته
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم
اضطراب در مفهوم به معنای یک درد روانی است که فرد زمانی تجربه می کند که با خطرات یا تهدیدهای بیرونی مواجه باشد اضطراب عبارتند از تنش های بدنی و روحی در برابر موقعیتهای مختلف و لرزش دست وپا و تپش بالای ضربان قلب و تعرق زیاد و بالاخره عبارتند از غره ای است که آزمودنی از آزمون اضطراب بدست آورده است .
موسیقی پاپ عبارت است از نواختن یا گوش دادن به موسیقی که از نوع مدرن و کلاسیک است و نواختن آن با وسایلی مثل گیتار – گیتار باس و ارگ و ساکسیفون – و …. دیگر صورت می گیرد .
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
اضطراب
به نظر رولومی 1اضطراب عبارت است از " ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصولی زندگی شخص ایجاد می شود" . ممکن است اضطراب را نوعی دردداخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت که اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد و این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار خطری که متوجه فرد است .
اضطراب متعادل یا نرمال آن است که شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفید است زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت خطرات را از خود دفع می کند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد .
اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضروری است ولی مقدار زیاد آن نیز باعث اختلال در رفتار می شود و اغلب اوقات شخص را به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیوتیک وادار می سازد . رولومی معتقد است که اضطراب شدید عبارت است از آن چنان عکس العملی که :
1- متناسب با مقدار خطر نیست .
2- توام با تعارض و سرکوبی و سایر مشخصات غیر عادی است .
3- با علایم مرضی و مکانیزمهای دفاعی توام است .
باید توجه داشت که این مشخصات با یکدیگر ارتباط دارد بدین معنی که عکس العمل متناسب با خطر واقعی نیست زیرا نوعی از تعارض در شخص وجود دارد شخص نوروتیک بدرستی نمی داند چرا دچار اضطراب است و به همین دلیل عکس العمل های او مربوط است به حالت اضطراب و ارتباطی با دلیل اصلی آن ندارد .
رفتارهایی که از شخص نوروماتیک بروز می کند به منظور کم کردن درجه اضطراب است و هر رفتاری که به فوریت از میزان اضطراب بکاهد تکرار می شود . این نوع سازگاری نه تنا دلیل اضطراب را از بین نمی برد بلکه باعث ازدیاد آن خواهد شد .
یادگیری اضطراب
به منظور اثبات اینکه اضطراب آموختنی است آزمایشهای متعددی بر روی حیوانات و انسان شده است در یکی از آزمایشهای اولیه در این مورد ماور2 با موشهای سفید آزمایشهای به عمل آورد . وی موشها را در جعبه آزمایش که شکل دایره داشت و به صورت میدان ساخته شده بود ، قرار داد .
او برای اینکه از بیرون درون جعبه دیده شود اطراف آن را به وسیله پلاستیک هایی پوشاند . کف اطاق به نحوی سیم کشی شده بود که امکان وارد کردن ضربه الکتریکی به پای حیوان وجود داشت . موشها را به سه گروه تقسیم کرد : افراد گروه اول را به صورت انفرادی در قسمت اول جعبه قرار دادو سپس زنگی برای مدت پنج ثانیه به صدا درآمد و اگر در آخر پنج ثانیه حیوان هنوز در جای خود نشسته بود ضربه الکتریکی به او وارد می شد .
اگر موش به قسمت دیگر جعبه می رفت ، از آزار ضربه الکتریکی مصون می ماند و یا اگر زنگ به صدا درمی آمد موش فوراً به سمت دیگر می رفت و هیچ ضربه الکتریکی به او وارد نمی شد . برای این گروه هر 60 ثانیه یکبار به طور منظم صدای زنگ توام با ضربه الکتریکی داده شد . روش آزمایش برای گروه دوم نیز مانند گروه اول بود با این تفاوت که صدای زنگ توام با ضربه الکتریکی در سه موقع بدون نظم معینی ایجادمی شد . فاصله زمانی میان دفعات شوک و صدا به ترتیب 15 دقیقه و 60دقیقه و 105 دقیقه بود . روش آزمایش برای گروه سوم شامل توام بودن شوک و صدا هر 60 دقیقه بود ولی در این فاصله ضربه الکتریکی بدون اخطار قبلی و بدون توام بودن با صدای زنگ وارد می آمد . این ضربه الکتریکی در 10 دقیقه و 30 دقیقه و 45 دقیقه عرضه می شد .
مقدار یادگیری حیوانات گروه اول حداکثربود گروه دوم کمتر از گروه اول و گروه سوم کمتر از گروه دوم آموختند .
درباره این مطلب ماور می گوید :
به طور کلی می توان گفت که کمی یادگیری در گروه های 2 و 3 نتیجه اضطراب و ترسی بود که در آنها تولید شده بود و مجال آموختن به آنان نمی داد . در گروه 2 حیوانات را به وسیله قرار دادن شوک دایم درباره وارد شدن ضربه الکتریکی مضطرب ساختند .
در گروه 3 این عامل تردید وجود داشت ولی انگیزه آزار دهنده آنچنان به سرعت بر حیوان وارد می شد که حیوان به طور مداوم انتظار آزار کشیدن را داشت در هر دو صورت عکس العمل شرطی حیوان نسبت به صدای زنگ نسبتاً بی اجرا بود و از شدت اضطراب نمی کاست در حالی که برای گروه اول بعد از هر عکس العمل حیوان ، مدت زمان نسبتاً طولانی استراحت وجود داشت و این به عنوان پاداش تلقی می شد . بنابراین از شدت اضطراب کم می کرد . در آزمایش بالا موقعیتی که بیشتر باعث کم شدن اضطراب حیوان می شد در یادگیری موثر واقع گردید زیرا عکس العمل حیوان به واسطه تقلیل اضطراب تقویت شد .
اگربخواهیم این اصل را به رفتار بشر تطبیق دهیم به این نتیجه می رسیم که اگر کودکی را برای عملی تنبیه کنیم و در زمان دیگر او را برای همان عمل تشویق نماییم و یا اگر کودک را به طور دایم در معرض تنبیه قرار دهیم نه تنها از یادگیری او جلوگیری کرده ایم بلکه اضطراب او را نیز شدیدتر ساخته ایم .
این موضوع اساس رفتارهای نوروتیک و پسیکوتیک است زیرا اهداف این نوع رفتارها نیز کاستن شدت اضطراب است .
اگر چه امکان دارد شخص بزرگسالی که دذر دوران کودکی سالم و متعادل بوده است به حالات عصبی گرفتار شود ولی به طور کلی اکثر افراد توروتیک و پسیکوتیک کسانی هستند که در طفولیت زندگی ناآرام و مختلی داشته اند . به عبارت دیگر همه کودکان مضطرب در بزرگسالی نوروتیک نمی شوند ولی اغلب بزرگسالان نوروتیک در کودکی مضطرب و مشوش بوده اند . کودک از بدو تولد رابطه نزدیکی با اعضای خانواده و به ویژه پدر و مادر دارد و از طریق آنهاست که اساس شخصیت او بنا می شود .
روابط میان طفل و اولیای او متعدد و اثرات آن در رفتار کودک مختلف است بعضی از این روابط نتایج مفید و تعدادی از آن نتایج سوء دارد .این روابط را می توان به پنج طریق زیر طبقه بندی کرد:
1- مبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) – به مقدار مساوی از هر یک
2- محبت زیاد و بدون تنبیه
3- خشم زیاد و بدون محبت
4- محبت – خشم – محبت کم – خشم زیاد
5- محبت – خشم – خشم کم – محبت زیاد
1- محبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) به مقدار مساوی
در فصل مربوط به احتیاجات گفته شد که کودک احتیاج شدیدی به احساس ایمنی دارد . اگر او احساس ایمنی نکند مضطرب می شود و رفتاری را که برای تقلیل شدت اضطراب انتخاب می کند رفتاری ناسالم و نا متعادل خواهد بود . در صورتی که کودک تنبیه و پاداش را به یک نسبت از اولیا دریافت دارد، به احتمال قوی رابطه او با آنان مبهم می شود و در نتیجه کودک به نوعی گیجی مبتلا خواهد شد . این موقعیت به ویژه هنگامی که گیج کننده و آزار دهنده می شود که تنبیه یا تشویق ساعتها و یا روزها بعد از انجام عمل صورت گیرد . خلاصه اینکه ابهام و بی نظمی در تنبیه اثرات سویی در رفتار کودک دارد . در اثر این گونه رفتار کودک مضطرب می شود و این اضطراب معمولاً تبدیل به احساس گناه می گردد .
2- محبت ( پاداش ) بدون تنبیه
اگر در رابطه میان کودک و اولیاء هیچ گونه تنبیهی وجود نداشته باشد کودک احساس محرومیت نمی کند و بنابراین آماده مقابله با مشکلات زندگی نخواهد شد . این محافظت زیاداز کودک باعث می شود که به او فرصت تشخیص میان خوشی و ناخوشی داده نشود . البته در چند ماه اول زندگی هر چه اولیتء به کودک توجه کنند زیاد نخواهد بود ولی بعد از آن اگر توجه شدید ادامه یابد کودک می آموزد که از دیگران توقع بیجا و بی اندازه داشته باشد . این گوننه رفتار اولیا نسبت به کودک ایجاد اضطراب را موقتاً به تعویق می اندازد ولی بعدها که این فردخودخواه و لوس با مسائل زندگی روبرو می شود احساس می کند که لیاقت کافی برای حل آنان ندارد در این موقع اضطراب او آغاز می گردد .
3- خشم ( تنبیه ) بدون پاداش
رابطه مملو از خشم درست قطب مخالف رابطه توام با محبت است . زمانی که تنبیه اصل رابطه میان کودک و اولیاست و اصلا محبت و مهربانی وجود ندارد مسلماً اضطراب شدید مزمن در کودک پدید می آید و احساس می کند که والدینش او را طرد کرده اند و عکس العمل او نیز ممکن است طرد کردن آنها باشد . این طرد کردن اولیا ممکن است تعمیم پیدا کند و به صورت طرد کردن اجتماع درآید در این صورت کودک به همه کس و همه چیز بدبین می شود و گمان می کند که منشا تمام ناکامیها ی او محیط است و خود او هیچ نقشی در این مورد ندارد این یکی از اصول اساسی رفتارهای جنایت آمیز و یا اعمال ضد اجتماعی است .
4- محبت ( پاداش ) کم – خشم ( تنبیه ) زیاد
صورت دیگری که گاه بر رابطه کودک با اولیاء مسلط می شود شامل مقدار کمی محبت و مقدار زیادی خشم و تنبیه و عصبانیت است . این نوع رابطه در تولید اضطراب در دوران اولیه زندگی بسیار موثراست . در این مورد اولیاء کودک هم منبع محبت هستند و هم سر چشمه ترس و وحشت بنابراین اگر کودک رفتار بدی کند و تنبیه شود احساس تقصیر و گناه می کند و به شدت خود را مورد ملامت قرار می دهد و سعی می کند عملی انجام دهد تا آن مقدار کمی از مهربانی را که از اولیای خوددریافت می داشته است زیادتر کند .
این وضعیت در به وجود آوردن حالات عصبی بسیار موثر است چنانکه ماور می گوید : به نظر من افراد بشر گرفتار حالات عصبی می شوند البته نه به این دلیل که قادر به انجام عمل مورد نظر خود نیستند بلکه بیشتر به واسطه نادم بودن از عملی که انجام داده اند .
5- محبت ( پاداش ) زیاد – خشم ( تنبیه ) کم
رابطه آمیخته با محبت در درجه اول و خشم در درجه دوم می تواند بهترین نوع رابطه مسلط میان کودک و اولیاء باشد . مقدار زیادی محبت سبب احساس ایمنی و اعتماد به نفس لازم در کودک می شود ، و در ضمن مقدار کمی خشم و تنبیه باعث ایجاد حس تشخیص و مسئولیت در او خواهد شد . این طرز تربیت ، احتیاجات اصلی کودک و به ویژه احتیاج به امنیت و محبت و پیشرفت را ارضا می کند و در مقابل مبتلا کردن او به اضطراب و تشویق احساس اعتماد به نفس را در او به وجود می آورد .
اضطراب سرکوب کننده است
اضطراب یکی از علل مهم سرکوب کردن3 عواطف است . این موضوع به ویژه زمانی صادق است که اضطراب با احساس تقصیر توام شود شخصی که احساس اضطراب می کند میل دارد دلیل ایجاد اضطراب را فراموش کند چنانکه کامرون معتقد است :
اضطراب حاد در ایجاد فراموشی مرضی بسیار موثر است حتی در افرادیکه از لحاظ روانی سالم هستند در افراد نوروتیک تاثیر اضطراب در فراموشی و تعارض و تخیل زیاد ، پر واضح است و اغلب روان شناسان درمانی آن را مشاهده کرده اند .
در اینجا دلیل اصلی اضطراب طوری سرکوب می شود که یادآوری آن برای شخص بسیار مشکل و گاهی غیر ممکن است .
روش دوم شامل سرکوبی مستقیم اضطراب است بدین معنی که اضطراب همیشه موجود است اما شخص از علت آن آگاهی ندارد . به وسیله هیپنوتیزم می توان به اضطراب سرکوب شده و تجارب فراموش شده دست یافت و موضوع ناخودآگاه را به ضمیر آگاه انتقال داد .
برای مثال وضعیت دانشجویی را که گرفتار اضطراب شدید بود ذکر می کنیم . او درباره روابط اجتماعی ، وضعیت دروس ، آینده و تقریباً همه چیز مضطرب بود . او می دانست که گرفتار اضطراب است ولی از علت آن آگاهی نداشت وی در جریان روان درمانی تحت هیپنوتیزم قرار گرفت . این مصاحبه به وسیله ضبط صوت گرفته شده و بنابراین آنچه که در اینجا مشاهده می گردد عین گفتگوهای میان روان شناس و بیمار است :
دانشجو – من احساس حقارت شدید می کنم احساس می کنم خیلی کوچک هستم .
روان شناس – ممکن است کمی بیشتر درباره این احساس صحبت کنید ؟
دانشجو – احساس می کنم که جسماً خیلی خیلی ریز و کوچک می شوم به نظر می رسد که در جلوی من یک تونل بزرگ است که در آآرین حد آن یک نقطه سیاه وجود دارد .
روان شناس – ممکن است بیشتر درباره آن شرح دهید ؟
دانشجو – نه فقط آنچه که گفتم به نظرم می آید .
روان شناس – اولین دفعه که آن را دیدی چند ساله بودی ؟
دانشجو – من آن را قبلاً ندیده ام . من همیشه احساس می کردم که اشیاء به طرفم می آیند . با اینکه خودم با سایر اشیاء کوچک می شوم احساس می کنم که دستهایم خیلی خیلی کوچک است من احساس را تمام مدت زندگیم داشته ام .
روان شناس – خوب فکر کن و به حافظه ات رجوع نما به عقب برگردد . مثلاً به سن سه سالگی و بگو چه می بینی آبا در آن موقع تجربه ای داشته ای که باعث ایجاد ترس در تو شده باشد .
دانشجو – تجربه ای که مرا بترساند نداشتم ولی یک دفعه اتفاقی افتاد که خیلی از آن شرمنده ام . نه نمی ترسم ولی چرا می ترسم از جاهای بلند ترس دارم من این موضوع را هیچ وقت به کسی نگفته ام . وقتی که احساس کوچکی می کنم هنگامی که چشمانم بسته شده ، احساس می کنم که نزدیک است از مکان مرتفعی به زمین پرت شوم . خیلی عجیب است من قبلاً به هیچ وجه این احساس را نداشتم .
روان شناس – در این باره بیشتر شرح دهید .
دانشجو – من این کار را همیشه می کنم ( دستها را به چشم خود می برد ) در حالی که به چشمانم فشار می آوردم نقطه زردی ظاهر می شود . بعد اشکالی به صورت دایره های زرد رنگ ظهور می کند و به زودی این اشکال تغییر شکل می دهد . کم کم بزرگ شده و حالا در وسط آنها سوراخی پیدا شده است رنگ آنها نیز تغییر می کند .
روان شناس – شما چند ساله بودید که پدر بزرگ شما مرد ؟
دانشجو – نه ساله – در آن موقع من بدرستی نمی دانستم که سرطان چیست.
روان شناس – آیا شما علاقه زیادی نسبت به پدر بزرگ خود داشتید ؟
دانشجو – بله من او را دوست داشتم ولی او یک عادت بد داشت و آن عبارت بود از اینکه دو.د سیگار را به صورت من می دمید و من از این کار متنفر بودم .
روان شناس – آیا سرطان پدر بزرگ شما به طول انجامید ؟
دانشجو – من هیچ وقت او را مریض ندیدم . در واقع آنطور که به خاطرم می آید تا وقتی که فوت کرد بههیچ وجه علامت درد و رنج از خود نشان نداد . من دوست داشتم بهمنزل پدر بزرگم بروم . آنجا آرام بود و درختان سبز و جوی آب و آفتاب ملایمی داشت پدر بزرگ من خود قسمتی از این منظره زیبا بود .
روان شناس – ولی سرطان از او قویتر بود و او را از پا درآورد .آیا خود شما از اینکه مبتلا به سرطان شوید بیم دارید ؟
دانشجو – بله من فکر می کنم که مبتلا به سرطان شده ام . دیروز مقداری خون از گلویم بیرون آمد که مرا مضطرب کرد ولی سعی می کنم فراموش کنم.
روان شناس – از چه مدت تشویق شما درباره سرطان شروع شده است ؟
دانشجو – از مدتها قبل ، تقریباً یکسال بعد از اینکه پدر بزرگم فوت کرد احساس کردم که من هم مبتلا به سرطان هستم و بزودی خواهم مرد . این فکر مرا به وحشت انداخت . به طوری که با شدت شروع به فریاد کشیدن کردم . مادرم به اطاق من آمد و مرا آرام کرد ولی از آن به بعد همیشه احساس می کردم که در آستانه مرگ قرار دارم . هر وقت به چشمانم فشار می آورم .اشکالی را مانند ستاره می بینم و بعد شکل مرگ در نظرم مجسم می شود .
از مکالمه بالا مشهود است که دانشجوی مذکور مرگ پدر بزرگ خود را که به علت سرطان مرده بود سرکوب کرده و احساسی را نیز که خود نسبت به آن داشته ، به ضمیر ناخودآگاه فرستاده است . در کودکی او خود را نزدیک به پدر بزرگ می دانسته و او را مردی بسیار قوی و خلل ناپذیر می پنداشته است . ولی بیماری نامعلومی مانند سرطان ناگهان این مرد قوی و خاطرات خوش مربوط به آن را از بیمار گرفته و اساس آرامش و احساس ایمنی او را به هم زده است. به وسیله هیپنوتیزم معلوم شد که احساس اضطراب و ترس و شرمندگی این جوان ، سرکوب شده و مجال آمدن به ضمیر آگاه را نداشته است .
اضطراب
مهمترین عاملی که براساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب4 است . مفهوم اضطراب در مکتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد . فروید اضطراب را درد روانی 5نامیده است .
یعنی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود .
فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم کرده است :
الف – اضطراب واقعی : هنگامی تجربه می شود که شخص با خطرات یا تهدیدهای بیرونی مواجه باشد .
ب- اضطراب نوروتیک6 : زمانی بروز می کند که تکانه های نهاد 7موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترلهای من8 و ظهور رفتارهایی که منجر به تنبیه وی خواهند گردید .
ج – اضطراب اخلاقی9 : وقتی ظاهر می شود که فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد انجام بدهد و به این دلیل احساس گناه می کند ( کلمن10 1972 ، 54)
فروید معتقد است اضطراب بهایی است که بشر کنونی برای تمدن می پردازد . به9 نظر می رسد که در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشکلات انسان همواره رو به تزاید بوده است . انفجار جمعیت مسائل و تنشهای اجتماعی خاصی را به همراه داشته است . تعصبهای نژادی همراه با احساس بی دلیل برتری جویی هم موجب خشم و کینه افراد و هم آسیبهای اجتماعی گردیده است . آلودگی هوا و محیط زندگی و اجتماعی به طرزی خطرناک موجبات اضمحلال، فساد و فرسودگی بشر را فراهم ساخته ، امنیت روانی آنان را به مخاطره انداخته است . جامعه شهری با تحرک زیاد و نا مشخص خود ، نبود روابط خانوادگی نزدیک ، فشار روانی فزاینده ای را بر افراد تحمیل نموده است . توجه به معنویات جای خود را به رقابتهای افراطی و جلوه های خیره کننده زندگی صنعتی بخشیده اضطراب بشر کنونی را عمیقتر ساخته است . تغییرات سریع اجتماعی از دست دادن ارزشها و اعتقادات سنتی و از همه مهمتر سست شدن اعتقادات و نداشتن دین و ایمان تسلی بخش که می تواند پشتیبان و حامی بشر در برابر مسائل و مشکلات باشد اضطراب و ناراحتی بشر را افزایش داده است ( کلمن ، 1972 ، 38 )
آدلر عقیده دارد که اضطراب بهایی است که بشر کنونی برای بی تمدنی می پردازد .
دستگاه روانی
ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است که عبارتند از : نهاد ، من و من برتر . نهاد قسمتی از شخصیت است که سائقهای زیست شناختی فطری را شامل می شود وتابع اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال کسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداکثر لذت برسد . به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذتهاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جستجو می کند ( اسدارو11 ، 1990 ، 439)
وقتی که شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراک می کند درباره آن فکر می کند و نسبت بدان عمل می کند . به عبارت دیگر من فر فرد داننده ، کوشنده ، تصمیم گینده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . اساس عملکردهای من پیش فرضهایی است که فرد درباره خود و دنیای خود می سازد . این پیش فرضها بر پایه یادگیری استوار بوده و بر سه نوع اند .
الف – پیش فرض واقعیت یعنی نظر شخص نسبت به اشیاء به صورتی که واقعاً هستند نوع شخصیتی که دارد و ماهیت دنیایی که در آن زندگی می کند .
ب- پیش فرض امکانات یعنی اینکه اشیا و موارد چگونه می توانند باشند چگونه تغییر می کنند و چه فرصتهایی برای رشد فردی و اجتماعی شخص وجود دارد .
ج – پیش فرض ارزشها یعنی نظر شخص نسبت به اینکه اشیاء و موارد چگونه باید باشند از قبیل درست و نادرست خوب و بد ، مطلوب و نامطلوب ، این پیش فرضها برای فرد به عنوان چهار چوب راهنما یا نقشه شناختی محسوب می شوند و به شخص اولاً احساسی از هویت 12یعنی اینکه شخص کیست و. چه تواناییهایی دارد می دهند . همچنین تصویری از من آرمانی یعنی اینکه فرد چه می تواند باشد و یا باید بشود به شخص ارائه می دهند . اگر هویت شخص نا معین باشد و یا فاصله بین من آرمانی و من واقعی زیاد باشد شخص دچار تعارض درونی می گردد . نتیجه اینکه شخص مایل است از این پیش فرضها دفاع کند و اطلاعات تازه را بپذیرد و اگر مخالف پیش فرضهای قبلی هستند رد نماید . سر انجام شخص دستگاهی برای دفاع از خود تشکیل می دهد تا بتواند کفایت و شایستگی خود را حفظ نماید دنیای خویش را محفوظ نگاه دارد و از آسیب رسیدن به ارزشهایش جلوگیری کند (کلمن ، 1927،97)
رشد روان جنسی
فروید معتقد است که رشد شخصیت بر تغییرات مربوط به توزیع انرژی جنسی که وی آن را لیبیدو13 نامیده استوار است . انرژی جنسی در هر مرحله در ناحیه ای از بدن که فروید آنها را مراکز شهوتزا نامیده است متمرکز می شود به نحوی که تحذریک این نواحی موجب لذت می شود . شکست در پیشرفت آرام و یکنواخت یک مرحله خواه به دلیل ارضای بیش از حد یا منع و محرومیت از ارضاء موجب تثبیت در آن مرحله می شود این مراحل عبارتند از: مرحله دهانی 14، مقعدی 15، احلیلی16 ، نهفتگی 17و تناسلی 18
مرحله دهانی بین تولد و یک سالگی است که مرکز لذت جویی دهان خردسال است . زیرا خردسال از فعالیتهایی مانند گاز گرفتن ، مکیدن و جویدن لذت می برد . مهمترین تعارض اجتماعی در این مرحله موجب تثبیت در این مرحله می شود . مرحله مقعدی بین یک تا سه سالگی است در این مرحله کودک از دفع فضولات لذت می برد . تعارض مهم در این مرحله مربوط به تعلیم توالت است. بر اساس ادعای فروید علیم نامناسب توالت ممکن است منتهی به تثبیت در مرحله مقعدی نیز موجب دو نوع شخصیت می گردد که یکی شخصیت نگهدارنده محسوب شده و ویژگیهایی از قبیل نظم و پاکیزگی وسواسی را شامل می شود و دیگری شخصیت اخراج کننده نامیده شده وشخص بی توجهی ، آلودگی و بی نظمی را دوست دارد . بین سنین سه و پنج کودک مرحله احلیلی را طی می کند که در آن مرکز لذت جویی آلت تناسلی است . در این مرحله در پسران عقده ادیپ به وجود می آید که عبارت است از تمایل کودک به والد جنس مخالف و ترس از تنبیه توسط والد هم جنس خویش . حل این عقده منجر به همسان سازی با والد هم جنس می شود پسر این تمایل به مادر خویش را به دلیل اضطراب اختگی – یعنسی ترس از اینکه پدرش او را از طریق برداشتن آلت تناسلی تنبیه خواهد کرد از دست خواهد داد . دختر به دلیل غبطه آلت تناسلی مردانه به سوی پدر خود جذب می شود که این حالت عقده الکترا نامیده شده است ولی ترس مربوط به از دست دادن عشق مادری موجب می شود که دختر خود را با مادر خویش همسان سازد ، ولی همچنان درآرزوی جلب توجه پدر به سوی خویش باشد . فروید دوره بین پنج سالگی و بلوغ را مرحله نهفتگی نامیده است او باور دارد که در خلال این مرحله کودک رشد روانی جنسی کمی تجربه می کند در عوض در این مرحله مهارتهای اجتماعی و دوستی کودک توسعه می یابد سر انجام در خلال نوجوانی کودک به مرحله تناسلی می رسد و از نظر جنسی جذب و جلب افراد دیگر می شود بر اساس نظریه فروید سه مرحله نخست از لحاظ رشد شخصیت بسیار با اهمیت هستند و شخصیت هر فرد در پنج سال اول زندگی تثبیت می شود .
نابهنجاریها و اختلالات روانی
هدف این فصل عبارت است از بررسی یک دسته اختلالات روانی تحت عنوان اختلالات اضطرابی . بنابراین سعی خواهد شد تا انواع نشانه ها ، تصویر بالینی ، علل و درمان این اختلالات مورد بحث قرار گیرد .
تا اینجا سعی در نشان دادن بعضی تفکرات بالینی در مورد نابهنجاریهای روانی بود و همان گونه که ذکر شد تشخیص نابهنجاری و اختلال بستگی به عوامل متعدد و از آن جمله عوامل ذهنی و شخصی دارد همچنین بر این نکته تاکید شد که تشخیص و طبقه بندی یک جریان ناقص است با این وجود چون بدون تشخیص و طبقه بندی روان شناس نمی داند که کار خود را از کجا شروع کند و ممکن است بسیاری از کوششهای درمانی وی بیهوده باشد بنابراین بر اساس آخرین طبقه بندی تشخیصی و آماری تجدید نظر شده اختلالات روانی یعنی ds miii-r نابهنجاریهای روانی مورد بحث قرار خواهد گرفت .
اختلالات اضطرابی
اضطراب که نوعی احساس ترس و ناراحتی بی دلیل است نشانه بسیاری از اختلالات روان شناختی محسوب می شود که اغلب به وسیله رفتارهای دفاعی مانند فرار از یک موقعیت ناخوشایند یا انجام یک عمل طبق نظم و آیین معین کاهش می یابد به هر حال اضطراب نشانه اصلی و مشترک تمام اختلالاتی است که در این طبقه قرار می گیرد . این اختلالات عبارتند از : اضطراب تعمیم یافته، اختلال رعبی ، فوبی ، وسواس فکری و عملی ،و اختلال استرس پس از ضایعه روانی . در dsmii این اختلالات نوروز محسوب شده اضطراب تعمیم یافته تحت عنوان اضطراب مزمن ، اضطراب رعبی ، تحت عنوان حمله های اضطرابی حاد ، فوبی ، تحت عنوان نوروز فوبی ، و اختلال وسواس فکری و عملی تحت عنوان نوروز وسواس فکری و عملی طبقه بندی شده بودند .
فرویدمعتقد بود که اضطراب می تواند ماهیتی سازشی داشته باشد و آن در صورتی است که ناراحتی همراه با آن فرد را به سوی راه های جدید و مبارزه انگیز زندگی سوق دهد . اگر شخصی از این حیث با شکست مواجه شود نتیجه آن اختلال و اضطراب مرضی است .
اضطراب تعمیم یافته
ویژگی عمده این اختلال ترس از آینده است . این ترس بی اساس بوده و به موضوع معینی مربوط نمی ش. به طوری که هر آن ممکن است بیمار تنرس از موضوعی خاص مانند بیماری فرزند ، مرگ همسر ، اخراج از کار و از این قبیل را نام ببزرد و از رخ نمودن حوادث نامعلئومی که اساس و پایه واقعی ندارد در هراس باشد . به همین دلیل است که اضطراب شناور19 یعنی اضطرابی که به هیچ موقعیتی بستگی ندارد نامیده شده است . علاوه بر نا مشخص بودن منبع اضطراب در این اتلال نشانه های مرضی شایع عبارتند از : ناتوانی در تمرکز ، ناتوانی در تصمیم گیری ، حساسیت زیاد ، اختلال در خواب ، عرق کردن زیاد ، تنش مداوم عضلانی ، این نشانه ها را می توان در چهار زمینه طبقه بندی کرد که عبارتاست از :
1- تنش حرکتی : که نشانه های آن شامل ناتوانی در آرامش عضلانی ، به صورت لرزش و از جا پریدگی است .
2- واکنشهای خودکار : که نشانه های آن شامل فعالیت بیش از حد دستگاه عصبی سمپاتسیک و پاراسمپاتیک مانند عرق کردن زیاد ، گیجی ، طپش قلب ریال سردی دستها و تکرار ادرار است .
3- احساسات تشویق آفرین درباره آینده از قبیل نگرانی بی دلیل درباره آنچه برای خود آنان یا افراد نزدیکشان پیش خواهد آمد .
4- مراقبت بیش از اندازه از قبیل بررسی دائمی محیط اطراف برای احتراز از خطرات احتمالی .
آنچه در این اختلال نابهنجار به حساب می آید تجربه اضطراب نیست بلکه بی تناسب بودن احساس اضطراب با محرک بیرونی و به ظاهر مولد آن است .
اضطراب رعبی
اضطراب رعبی بر خلاف عمیم یافته شامل حمله های شدید ترس و وحشتاست که تمرکز یافته و به موقعیت یا هدف مشخصی محدود شده است . حمله های رعبی به صورت دوره های برگشت پذیر اضطراب شدید است که بیمار تجربه می کند و از چند ثانیه تا چند ساعت به طول می انجامد . اختلالات اضطرابی تمیم یافته و رعبی در خانواده ها جریان می یابد چنان که گویی موروثی است . شیوع آن در زنان دو برابر مردان است ( کرو20 و دیگران 1987) دوقلوهای یکسان بیشتر از دوقلوهای همزاد ملاحظه می شود ( تورجرسن21 ، 1983 ) .
علاوه بر آن شواهد موجود یک علت فیزیولبوژیایی را در بعضی از موارد پیشنهاد می کنند . به ویژه یک بدکار کردی قلبی یعنی سندروم گرفتگی دریچه میترال که می تواند نشانه هایی بسیار شبیه به آنچه در حمله رعبی ملاحظه می شود ایجاد می کند . چنین فرض شده است که بعضی افراد مبتلا به گرفتگی دریچه میترال از احساسات مربوط به تپشهای قلب خود آگاه می شوند و آن را به عنوان حمله های رعبی تلقی می کنند ( کانتور 221980 )
اخیراً فرضیهدیگری به عنوان مکانیزم تاثیر اسید لاکتیک در این اتلال اهمیت خاص یافته است بر اساس یک رویکرد حمله های رعبی با تهویه زیاد یا تنفس افراطی مربوط است ( لی23 1987 ) بدین معنی که تهویه زیاد ممکن است دستگاه عصبی خودکار را فعال سازد و در نتیجه منتهی به جنبه های بدنی متداول در حملههای رعبی گردد حساسیت نسبت بهاسید لاکتیک هم به نوبت منتج به تهویه بیش از اندازه مزمن می شود . بر اساس یافته هایی که نشان داده اند تنفس هوای دارای گاز کربنیک بیش از معمول می تواند موجب حمله رعبی شود حساسیت زیاد گیرندگان گاز کربنیک نیز به عنوان مکانیزمی که می تواند سبب تهویه بیش از اندازه شود مورد توجه قرار گرفته است ( گورمن24 و دیگران 1988 )
فوبی
فوبی ترسی است دائمی از بعضی اشیا یا موقعیتها که هیچ خطر واقعی برای شخص نداشته و بی تناسب با جدی بودن واقعی آنها اغراق آمیز شده است . فوبی از واژه یونانی فوبوس ( نام خدای ترس یونان ) گرفته شده است که با نقاب به صورت و زره بر تن برای ترساندن دشمنان در صحنه ظاهر می شد .
فوبی ممکن است نه فقط به یک ترس مخصوص نسبت به بعضی اشیا یا موقعیتها دلالت کند بلکه ممکن است به یک الگوی کلی ترس و رفتار اجتنابی دلالت داشته باشد . تاثیر کلی که این نوع ترس بر روش کلی زندگی فرد دارد در 1986 اسنیت25 را بر آن داشت که معتقد شود باید عبارت ترسهای مربوط به ناایمنی نامشخص جایگزین ترس از مکانهای سرباز شود .
اغلب افراد ممکن است بی دلیل کمی داشته باشند ولی در فوبی این ترسها شدید است افراد مبتلا غالباً می پذیذرند که هیچ دلیلی وجود ندارد که از چنین شیء یا موقعیتی بترسند ولی اظهار می دارند که قادر نستند خود را از آن رها سازند و اگر به جای اجتناب از موقعیت ترس آور ،؛ کوشش کنند بدان نزدیک شوند اضطراب بر آنان مستولی شده ممکن است به احساس خفیف ناراحتی و فشار تا حمله اضطرابی شدید منتهی گردد . فوبی انواع متعددی دارد از قبیل ترس از مکانهای سرباز ، ترس از مکانهای سر بسته ، ترس از بلندی ، ترس از طوفان و رعد و برق ، ترس از حیوانات و از این قبیل . اما در dsmiii-r سه طبقه عمده فوبی ذکر شده که عبارت است از :
1- ترس از مکانهای سرباز مانند ترس از وارد شدن به مکانهای ناآشنا که از متداولترین آنهاست .
2- ترس اجتماعی مانند ترس و ناراحتی از تماس و ارتباط با افراد ویژه در موقعیتهایی کهخ ممکن است توسط دیگران مورد توجه و اترزیابی قرار گیرند . در نتیجه شخص می کوشد تا از ارتباط و دادوستدهای اجتماعی بپرهیزد .
3- ترس ساده مانند انواع گوناگونی از ترسهای غیر منطقی مثل ترس از تاریکی ، بلندی ، حیوانات ، بیماری ، میکروب و از این قبیل .
در dsmiii-r ترس از مکانهای سرباز به عنوان یک زیر گروه فرعی اختلال رعبی مورد توجه قرار گرفته است . به ویژه آنکه یک جنبه از این اختلال به نظر می رسد که در بعضی از افراد مبتلا به حمله های رعبی شیوه بسیار داشته است ولی چون بسیاری از محققان و متخصصان بالینی ترجیح می دهند که آن را تحت این عنوان ( ترس از مکانهای سرباز ) به کاتربرند در بخش فوبیها مورد بحث قرار گرفته است .
بررسیهای مختلف نشان داده است که زنمان بیش از مردان دچار ترس از مکانهای سرباز می شوند ( برهانی 26، گلر27 ، 1981 )
هانز28 کوچولو ( مورد مشهودی از فوبی )
یک مورد کلاسیک ( سنتی ) فوبی که در 1909 توسط فروید گزارش شده است مربوط به پسر بچه ای پنج ساله به نام هانز است که از اسب می ترسید و بدین ترتیب جرات نداشت که از خانه خارج شود . اهمیت این مورد توسط بسیاری از مکتبهای تحلیلی تایید شده است . ارنست جونز29 که زندگینامه فروید را به رشته تحریر درآورده آن را موقعیت برجسته تحلیل روانی کودک نامیده است ( 1955 ، ص 289 )
اولین نشانه های فوبی در حدود شش ماه بعد هنگامی که هانز با پرستارش به گردش رفته بود آشکار گشت . یعنی وقتی که اسب یک گاری را دید به گریه افتاد و خواست که به خانه برگردد تا مادرش را نوازش کند بعداً معلوم شد که اومی ترسد از خانه خارج شود زیرا ممکن است یک اسب او را گاز بگیرد و پس از ترسهایش را به چیزهای سیاه اطراف دهان و چشمهای اسبها نسبت داد . فروید این سری رویدادها را به تمایل ادیپی هانز نسبت داد که می خواسته پدرش نباشد ا بتواند مادرش را تصاحب کند برانگیختگی جنسی وی نسبت به مادرش به دلیل ترس از تنبیه تبدیل به اضطراب شده است . ماباولپی (1960) هم عقیده ایم که فروید از داده های مربوط به این مورد لغزشهای استنباطی زیادی مرتکب شده است . نخست دلیل بسیار کمی وجود دارد که هانز خواهان تماس جنسی با مادرش بوده است . و این موضوع که هانز می خواسته مادرش را از نظر جنسی تصاحب کند و جانشین پدرش شود . بحث انگیز است . دوم دلیل بسیار کمی وجود دارد که هانز از پدرش متنفر بوده یا از او می ترسیده و در گزارشهای اصلی درباره این مورد بیان شده است که هانز مستقیماً هر گونه ارتباط سمبلیک بین اسبها و پدرش را انکار کرده است . در واقع این موضوع که هانز پس از هراس از حادثه ای که در آن اسبی وجود داشته از اسبها می ترسد ممکن است از طریق شرطی سازی کلاسیک دقیق تر قابل توجیه باشد هر چند این تفسیر نیز خود مسائلی را مطرح می سازد .
وسواس فکری و عملی
در وسواس فکری و عملی به نظر می رسد که شخص مجبور است درباره چیزهایی فکر کند که همواره آرزو می کند بتواند راجع به آنها نیندیشد یا ناچاتر است اعمالی را انجام دهد که دائماً به خود می گوید : ای کاش می توانستم آنها را انجام ندهم . اما وسواسهای عملی رفتارهای به ظاهر نامعقولی را که به صورتی ثابت و تکراری انجام می شوند در بر می گیرند افرادی که اختلال وسواس فکری و عملی دارند از ماهیت اضطراب آور و ناتوان کننده وسواسهای خود آگاهند ولس احساس می کنند که قادر نیستند آنها را متوقف سازند وسواس فکری و عملی غالباً ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند . مثلاً شخصی که به کثیف بودن دستهای خود یا گناه آلود بودن آنها معتقد است امکان دارد که دستهای خود را هر چند دقیقه یکبار بشویند . فرد دیگری که افکار وسواسی دارد ممکن است بکوشد تا از طریق تمرکز برشمردن قدمهایش آنها را از ذهن خویش دور کند .
همه افراد افکاری را که تا حدی حالت وسواسی دارند تجربه کرده اند . مثلاً افکار مصرانه درباره مسافرت یا رسیدن وعده ملاقات که به نظر می رسد شخص نمی تواند خود را از آن خلاص کند یا بعضی از دانشجویان درست قبل از یک امتحان مهم تکرار بعضی اشعار یا آوازهای معروف یا صداهای نابهنجار آگهی های تجارتی را در ذهن خود گزارش کرده اند .
زبانو تکلم افراد وسواسی بیانگر آن است که آنان توجهی اغراق آمیز نسبت به جزییات دارند خواهان فضایی انزوا جویانه هستند و در تصمیم گیری دچار اشکال اند . شایعترین ویژگی های اختلالات وسواسی را مسی توان چنین ذکر کرد :
1- افکار و اعمال وسواسی به گونه ای پایدار تحمیل شونده و مصرانه آگاهی فرد مبتلا را فرا گرفته اند .
2- افکار و اعمال وسواسی برای فرد مبتلا رنج آور ، نا مطلوب غیر قابل کنترل و ناپذیر فتنی هستند .
3- شخص مبتلا ، افکار و اعمال وسواسی را بیهوده و غیر منطقی می داند ولی قادر به متوقف ساهتن آنها نیست .
4- فرد مبتلا در خود نیازی برای مقابله با افکار و اعمال وسواسی احساس می کند اما می ترسد که در صورت ارتکاب این عهمل اضطرابش افزایش یابد .
در وسواس ترس فرد مبتلا نسبت به خود موقعیت نیست بلکه ترس معطوف به پیامدهای مترتب بر آن است در حالی که در فرد فوبیک ترس متوجه یک موضوع یا یک موقعیت خاص است . تفاوت دیگر این است که افراد وسواسی توجه بیشتر و ماهرانه تری درباره افکاری که ذهن آنان را اشغال کرده است و اعمالی که انجام می دهند دارند . در حالی که افراد فوبیک کمتر درباره ترس خود می اندیشد سومین تفاوت این است که به نظر می رسد در وسواس شناختهای فرد بیشتر از فوبی نقش بازی می کنند .انجام عمل وسواسی معمولاً موجب رضایت خاطر و کاهش اضطراب در فرد می شود به همین دلیل کوششهای وی برای منع و توقف اعمال و افکار وسواسی که به نظرش عجیب و مزخرف می رسند با شکست مواجه می شود زیرا می ترسد که این عمل موجب افزایش اضطراب در وی می شود .
علل اختلالات اضطرابی
علل اخلالات اضطرابی را می توان با توجه بهدیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داد .
1- دیدگاه زیست شناختی
گرچه هیچ علت مشخص برای اختلالات اضطرابی شناخته نشده است اما به نظر می رسد که علل زیستی در ایجاد آنها نقش داشته باشند . مثلاً آشکار شده است که داروهای آرامبخش در کاهش اضطراب موثرند . محققان درصدد کشف چگونگی تاثیر این داروها در بعضی قسمتهای مغز هستند . موضوع دیگری که اهمیت عوامل زیستی اشاره دارد وجود شواهدی است که نقش وراثت را در اختلالات اضطرابی تایید می کند . مثلاً هماهنگی بالایی که بین دوقلوهای یک تخمکی از نظر ابتلا به این اختلالات ملاحظه می شود ممکن است حاکی از یک ترکیب ژنتیکی به عنوان علت این اختلال باشد . همچنین دستگاه عصبی افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی به ویژه نسبت به محرکها حساستر است . این موضوع خود ممکن است ناشی از یک آمادگی ژنتیکی خاص باشد .
2- دیدگاه روان پویایی
در این دیدگاه علت اختلالات اضطرابی به تعارضهای درونی و تکانه های ناخودآگاه نسبت داده می شود . در اضطراب تعمیم یافته و رعبی دفاعهای فرد برای کنترل اضطراب وی کافی میست . مثلاً خانمی هرگاه از خانه خارج می شد دچار اضطراب شدید شده احساس می کرد که قلبش به طپش افتاده و مجبور است ضربان آن را بشمارد . تحلیل روانی آشکار ساخت که علت این امر وجود تکانه های جنسی 30غیر قابل قبول از نظر وی است . این نوع احساس اضطراب طغیان روانی 31نامیده شده است .
طغیان روانی تحریف بیش از اندازه تکانه ها و انگیزهها از طریق استفاده از مکانیزمهای دفاعی است که به یکی از شکلهای اختلالات اضطرابی متجلی می شود در این دیدگاه ادراک خویشتن به عنوان فردی درمانده برای سازش با فشارهای محیطی پیش بینی جدایی و رها شدگی محرومیت و از دست دادن حمایتهای عاطفی مورد تاکید واقع شده است .
در این دیدگاه فوبی یکمعنی رمزی داشته و به عنوان ظهور یک تعارض روان شناختی حل نشده نگریسته می شود . ممکن است مکانیزمجابجایی نقش داشته باشد بدین معنی که اضطرابی که از یکموقعیت استرس زا در فرد بهوجود می آید به اشیا یا موقعیتهای دیگر منتقل شود . این عقیده در نظریه تحلیل روانی مورد تاکید بسیار واقع شده و پس از آن توسط سایر محققان نیز تایید شده است . در ظهور وسواس نیز مکانیزم جا به جایی مورد تاکیدواقع شده است . فرد مبتلا به وسواس از طریق افکار مصرانه یاانجام دادن کارهای تکراری خود را از اضطرابی که افکار تهدید کننده ایجاد می کند یا خواسته هایی که موجب آن می شوند محفوظ نگاه می دارد . در واقع افکار وسواسی سالم جانشین افکار ناسالم خطرناک و ناخوشایند می گردد .
احساس تهدید و عدم امنیت نیز می تواند علت مهمی برای وسواس محسوب شود به نظر می رسد که شخص وسواسی محیط و اطراف خویش را بسیار خطرناک احساس می کند و می کوشد تا از طریق نظم افراطی و اطمینان بخش، خطرات و تهدیدهای محیط را کنترل نماید . به همین دلیل وقتی که یک قسمت جزیی از عملی از نظم خارج شود ، تمام ساختمان های دفاعی شخصی وسواسی ، آسیب دیده ، احساس تهدید و تشویق می نماید . تثبیت32 در مرحله مقعدی از موارد دیگری است که در دیدگاه تحلیل روانی به عنوان علت وسواس مورد تاکید واقع شده است .
3- دیدگاه رفتار گرایی
درمانگران و نظریه پردازان رفتار گرا اختلالات اضطرابی را نتیجه یادگیری های غلط و شرطی شدن می دانند . یک موقعیت استرس زا که با موقعیتهای استرس زای قبلی شبیه است ممکن است موجب بر انگیختن اضطراب در فرد بشود . قصور در آموختن شایستگیهای لازممی تواند نیز علت اضطراب محسئب شود زیرا شخصی که شایستگیهای لازم را آموخته است در سازگاری و حل مسائل زندگی موقعیتهای کمی را تهدید کننده می بیند ولی شخص مبتلا به اضطراب به دلیل نبود شایستگی های لازم بسیاری از موارد معمولی زندگی رااضطراب زا و تهدید کننده احساس می کند .در فوبی ممکن است رابطه ی بین حوادث ناخوشایند و موقعیتهای خاص وجود داشته باشد.این حوادث از طریق جریان شرطی شدن کلاسیک یا سایر انواع شرطی شدنها می توانند به وجود آیند . تقویت نیز می تواند عامل مهمی محسوب شود . بدین صورت که اجتناب فرد از موضوعهای ترس آور ، موجب تسکین و کاهش اضطراب در وی می شود .
فوبی ممکن است به ترس از موقعیتهای که رابطه خیلی کمی با ضایعه روانی اصل دارد تعمیم یابد . این جریان تعمیم اغلب به صورت یک سلسله مراتب زنجیره ای در می آید . وسواس نیز ممکن است از طریق یادگیری به وجود آمده باشد این موضوع به ویژه قابل توجه است که اغلب وسواس در چند فرد از افراد مختلف یک خانواده ملاحظه می شود . گرچه ممکن است عامل توارث در اینجا نقش داشته باشد اما عامل یادگیری به نظر می رسد که نقش بیشتری ایفا می کند .
4- دیدگاه شناختی
بر اساس دیدگاه شناختی اختلالات اضطرابی نتیجه افکار و باورهای نادرست غیر واقعی و غیر منطقی هستند ، به ویژه باورهای غیر منطقی اغراق آمییز نسبت به مخاطرات محیطی .
دیدگاه شناختی مانند دیدگاه روان پویایی به جریانهای درونی به عنوان علل اختلالات اضطرابی توجه دارد ، اما به جای تاکید بر تمایلات ، نیازها ، و انگیزه ها معتقد است که افراد اطلاعات کسب کرده را مورد تعبیر و تفسیر قرار می دهند و از آنها در حل مسائل زندگی استفاده می کنند . این دیدگاه بر خلاف دیدگاه تحلیل روانی ، که انگیزه ها ، احساسات و تعارضهای پنهان را مورد تاکید قرار می دهد بر جریانهای ذهنی که به سادگی به آگاهی شخص می آیند تاکید می ورزند . در دیدگاه روان شناختی کوشش می شود که از طریق راههایی که فرد به اطلاعات موجود توجه می کند و آنها را مورد تعبیر و تفسیر قرار می دهد که فرد به اطلاعات موجود توجه می کند و آنها را مورد تعبیر و تفسیر قرار می دهد و به کار می بندد علت اختلالات اضطرابی اضطرابی جستجو گردد .
دلارد و میلر ( پیشگامان یادگیری شناختی ) مفاهیم شناختی را برای توصیف رفتار ناسازگار به عنوان نقطه اتصال تجارب ناخوشایند و اختلالات اضطرابی به کار می برند . آنان باور دارند که باید پاسخهای اکتسابی خود آگاه فرد را به عنوان ریشه های واکنشهای اضطرابی فرد مورد توجه قرار داد . با وجودی که دلارد و میلر ترجیح می دهند که رفتار را بر حسب عادات و یادگیری توصیف کنند اما بر حل تعارضات شناختی فرد نیز تاکید دارند .
راتر نیز نحوه فکر کردن افراد درباره کنترل محیط را به عنوان علل اختلالات اضطرابی مورد توجه قرار می دهد همان طور که قبلاً اشاره شد راتر کسانی را که معتقدند می توانند بر موقعیتها تاثیر بگذارند افراد دارای تمرکز درونی کنترل نامیده است . و کسانی را که باور دارند کنترل کمی بر آنچه بر آنان واقع می شود دارند افراد دارای تمرکز بیرونی کنترل نام گذاری کرده است . آلبرت الیس بر این باور است که رفتار افراد بیش از آنکه به شرایط عینی بستگی داشته باشد به دستگاه های اعتقادی و راه های تعبیر و تفسیر آنان از موقعیتها ارتباط دارد او به هیجانهای شدید و رفتارهای اضطراب انگیز به عنوان نتایج قابل تغییر افکار می نگرد . الیس می پذیرد که ارزشهای غلط احتمالاً در کودکی شکل گرفته اند اما معتقد است که یافتن اینکه افراد چگونه و از چه طریق این رفتارهای اضطرابی را پیدا کرده اند کمتر از کمک کردن به تغییر افکار آنان نسبت به موقعیتهای فعلی اهمیت دارد . بک بیشتر توجه خود زرا بر شناختهای افراد افسرده متمرکز ساخته است او باور دارد که هیجانهای افراد در حد زیاد بر چگونگی نظر آنان درباره جهان قرار دارد . آنان در مورد مشکلات خود اغراق می کنند و به همه موارد تعمیم می دهند ، و احتمال اجرای هر عملی را که می توان در مورد رفع مشکلاتشان انجام داد به حداقل می رسانند .
کلی33 بر نقش ساختارهای شخصی به عنوان واکنشهای هیجانی تاکید می ورزد و اظهار می دارد که وقتی شخص نمی داند در یک موقعیت معین چگونه رفتار کند و وقتی متوجه می شود که دستگاه ساختارهای شخصی وی مسئله ایجاد شده را در بر نمی گیرد احساس اضطراب می کند . بنابراین شناخت بر هیجان و اضطراب مقدم است ( ساراسون 1989-78-76)
5-دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی
همان طور که قبلاً اشاره شده است ریشه های تاریخی دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی را باید در سیستمهای فلسفی و مذهبی که بر شان خوب بودن ذاتی و آزادی طبیعت انسان تاکید دارند جستجو کرد . یکی از فرضیه های اصلی نظریه انسان گرایی این است که در هر فرد نیروی فعالی وجود دارد که وی را به طرف تحقق خود یا کمال خود یا شکوفایی خود سوق می دهد تا تمام آنچه می توانند باشد بشود . وقتی که شخصیت انسان در محیط مساعدی شکل بگیرد فرصت می یابد که نیروهای خلاقه خود را آزاد نماید و طبیعت مثبت درونی انسانی خویش را ظاهر سازد .
مازلو که از روان شناسان مشهور مکتب انسان گرایی است معتقد است که نوروتیکها ( افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی ) کسانی هستند که از دستیابی به نیازهای اساسی خودخواه توسط خودشان ، خواه توسط دیگران محروم شده اند و از کوشش آنان برای رسیدن به کمال و تحقق خویش جلوگیری شده است در نتیجه آنان احساس تهدید و عدم امنیت می کنند . همبستگی نزدیکی بین جنبش انسان گرایی و دیدگاه اصالت وجودی ملاحظه می شود نظریه پردازانی که در اروپا در نقش روان شناس و فیلسوف در پی آن برآمدند که بدانند چگونه وحشتهای جنگ جهانی دوم به وجود آمد و چگونه افراد معینی قادر شدند این وحشتها را پشت سر بگذارند و برای زندگی خود معنایی پیدا کنند به عنوان روان شناسان اصالت وجود شهرت یافتند . نظریه پردازان اصالت وجود بر خود تصمیمی انتخاب و مسئولیت فردی برای غلبه بر نیروهای محیطی تاکید دارند . شعار عمده طرفداران اصالت وجود این است که ما محصول انتخابهای خود هستیم . وجود و معنی آن کاملاً در دست خود ما قرار دارد زیرا تنها خود ما می توانیم تصمیم بگیریم که چه نگرشها و رفتارهایی داشته باشیم . طرفداران اصالت وجود اعتقاد دارند که افراد برای انتخاب راههای پیشرفت و فعالیت خود آزادند دلیل اینکه چرا بسیاری از افراد ناشاد و نازراضی هستند و چرا رفتار ناسازگارانه وجود دارد این است که تمام افراد درباره یک موضوع مشابه انتخاب عاقلانه انجام نمی دهند فرد هم می تواند بخردانه و هم نابخردانه عمل کند بخردانه عمل کردن آن است که فرد هدفهای خود را آزادانه بنا نهد . نابخردانه عمل کردن بدان معنی است که فرد اجازه دهد افراد دیگر هدفهای وی را تعیین کند در هر فرد ویژگی هایی وجود دارد که ممکن است موجب محدودیتهای معینی در وی بشود . این محدودیتها ممکن است مواردی باشند که در زمان تولد وجود دارند از قبیل : ناتوانایی یادگیری ، ظاهر بدنی نامناسب ، و یک بیماری اتوان فرسا یا محیطی باشند از قبیل تاثیر سواد والدین و مدرسه . عوامل محیطی شانسهای فرد را در رسیدن به کامروایی بر اساس کیفیات موجود در زمان تولد ، گسترش داده یا محدود می سازند . از ویژگی های دیگر غیر قابل اجتناب در انسان ، احساس گناه است که از شکست فرد در اجرای همه امکانات ناشی می شود .
نظریه نئوفرویدیها درباره اضطراب
آدلر و روان شناسی فردی
یکی از بانفوذترین پیروان فروید ، آلفرد آدلر ( 1937-1870) است . در 1902 آدلر که یک پزشک وینی بود در بحثهای منظم فروید درباره تحلیل روانی که چهارشنبه شبها در خانه اش دائر بود شرکت کرده یک مرید فدایی وی گردید ولی در سال 1911 آدلر از فروید جدا شد و در تجدید نظرهایی که بر نظریه فروید کرد تاکید کمتری بر انگیزه جنسی و ذهن ناخودآگاه نمود . آدلر در سال 1927 نظریه خویش که آن را روان شناسی فردی نامید ابراز نمود . شهرت نظریه آدلر موجب خشم فروید گردید و اظهار داشت من کوتولهای را شخص بزرگی معرفی کردم ( هرجنهان 34، 1984 ص 65)
آدلر باور داشت که کوشش برای برتری جویی که منتهی به فعالیت در جهت رفاه دیگران گردد سالمترین نوع محسوب می شود او این حالت را علاقه اجتماعی نامید هم یک پزشک و هم یک جنایتکار برای برتری جویی تقلا می کنند ولی یک پزشک این انگیزه را به صورت سودمندی اجتماعی ابراز می نماید کوشش برای برتری جویی ممکن است منجر به جبران افراطی شود که آدلر آن را عصیان مردانگی35 نامیده است .
خلاصه آنکه نوفرویدیها و از آن جمله آدلرهمیشه انگیزه های ناخودآگاه را می پذیرند ولی تاکید بیشتری بر رابطه ایگو با اجتماع می ورزند تا بر ارضای خواستهای نهاد .
کارل یونگ و روان شناسی تحلیلی
کارل یونگ ( 1961 – 1875 ) مرید مورد توجه فروید بود . گرچه یونگ سوئدی بود ولی یک خانواده مذهبی داشت او از رویایی که وی راترغیب به پزشکی می کرد پیروی نمود ( بیرن 36و کلی 1981) یونگ نظریه فروید را درباره ناخودآگاه پذیرفت ولی آن را به عنوان ناخودآگاه شخصی نام برد و ادعا کرد که افراد دارای ناخودآگاه مشترکی نیز هستند که آن را ناخودآگاه جمعی نامید . بر اساس نظر یونگ ناخودآگاه جمعی شامل خاطراتی است که از یک نسل به نسل دیگر به ارث رسیده است . یونگ نمونه هایز از طرحهای باستانی خدا و مادر به دست داده است . دو طرح باستانی دیگر یعنی شخصیت محرمانه و من بر اساس نظر یونگ با یکدیگر در ارتباط اند . در حالی که من واقعی است شخصیت محرمانه تا حدودی نقاب اجتماعی کاذبی است که افراد در جامعه به خود زده اند بر اساس نظر یونگ فرد سالم کسی است که بین شخصیت محرمانه و من وی ناهماهنگی زیادی نیست .
اریک فرام
اریک فرام ( 1980-1900) یک مهاجر آلمانی بود که کتاب وی تحت عنوان " هنر عشق ورزیدن " که مفاهیم تحلیل روانی را برای فهم عشق به کار می گیرد شهرت بسیار دارد . فرام نظریه خود را بر تعارض بین نیاز فرد برای آزادی و اضطرابی که آزادی پیش می آورد بنا نهاده است در جوامع سرمایه داری افراد ممکن است اضطراب خود را با از دست دادن بعضی آزادیها از طریق توسعه یک جهت گیری بازاری که خود را برای دلخوشی افراد دیگر تغییر می دهند کاهش دهند . در کشورهای توتالیتارین ( دیکتاتوری ) افراد ممکن است اضطرابی را که آزادی برایشان پیش می آورد از طریق اجازه دادن به حکومت برای کنترل زندگی اجتماعی ، حرفه ای و سیاسی خویش کاهش دهند . فرام این تمایل را در 1941 در کتاب خود تحت عنوان فرار از آزادی مورد بحث قرار داده است .
هینز کاهوت
کاهوت (1981-1913) مانند ماهلر اساساً به نتایج روان شناختی رابطه والدین با کودک علاقمند بود کاهوت در تجارب خود به عنوان یکدرمانگر با بیماران زیادی مواجه گردید که گرچه مشکلات مشابهی از قبیل خواهندگی زیاد ، اهمیت خویشتن ، عزت نفس بسیار شکننده شخصیت آنها را در بر گرفته بود ولی به نظر می رسید که باهیچ طبقه تشخیصی خاصی جور نیستند . کاهوت اعتقاد داشت که رشد سلف (خود ) یا هسته شخصیت بستگی به دریافت دو حمایت روان شناختی اساسی از جانب والدین دارد . نخستین حمایت عبارت است از تایید احساس نیرومندی و بزرگی کودک دومین حمایت احساس آرامش و منزه بودن از خطاست یعنی ایجاد این احساس که هیچ کاری نیست که کودک نتواند از عهده آن برآید یا هر چیزی درست خواهد بود . بدین ترتیب نظریه کاهوت مانند نظریه ماهلر از این حیث از نظریه فروید متفاوت می شود که هر دو به جای نیازهای زیست شناختی بر ویژگی روابط بین اشخاص و نیازهای شناختی و هیجانی تاکید می ورزند کاهوت نیز مانند ماهلر بر خلاف فروید بر حوادث مراحل اولیه کودکی قبل از مرحله اودیپی تاکید می ورزند .
همچنین کاهوت یک روش درمانی برای شخصیت خود شیفته بر اساس این نظریه ابراز داشت که درمانگر ، به جای کوشش برای سرکوب کردن تمایلات اغراق آمیز بیمار برای تحسین ، بایدکمک کند تا بیمار ریشه های مسائل کودکی خود را کشف کند ( مانند تحلیل روانی فروید ) نیازهای خود شیفتگی ارضا نشده کودکی خود را بپذیرد و اظهار کند سر انجام این بیماران به سوی تایید خود رهسپار خواهند شد ( بوتزین ، اکوسلا ، 1988-43-42)
فصل سوم
روش تحقیق
جامعه مورد مطالعه
جامعه مورد مطالعه در تحقیق حاضر دانشجویان پسر رشته مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که در سال تحصیلی 84-83 مشغول به تحصیل هستند که طبق آمار بدست آمده دانشجویان مدیریت صنعتی در دانشگاه در حدود 540 نفر است که به عنوان جامعه مورد مطالعه به حساب می آید .
حجم نمونه
حجم نمونه در تحقیق حاضر با توجه به جامعه آماری و برآورد کل آن از بین 540 نفر به 50 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون بر روی آنها اجرا گردیده است .
روش نمونه گیری
روش نمونه گیری در تحقیق حاضر به صورت طبقه ای است که در تحقیقات انسانی و تحقیق در یک گروه و در یک سن از یک طبقه تحقیق به صورت طبقه ای شکل می گیرد به این صورت که در تحقیق حاضر دانشجویان رشته مدیریت صنعتی از کلیه رشته های دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر انتخاب شده و آزمون بر روی یکگروه به خصوص اجرا می شود .
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر عبارتند از پرسش نامه اضطراب سنج کتل است که این پرسشنامه توسط کتل در سال 1962 طراحی شده و جهت سنجش اضطراب افراد و اینکه چه مواردی باعث ایجاد اضطراب می شود که این پرسشنامه دارای 40 سوال سه گزینه ای است که این گزینه ها عبارتند از بله ، خیر یا غلط و درست و بین این دو که نمره گذاری این آزمون به این صورت انجام می گیرد و مدت اجرای این آزمون 30 الی 25 دقیقه است این آزمون جهت سنجش اضطراب افراد طراحی شده است . که طبق تحقیقات انجام شده در خارج از کشور این آزمون دارای 67 درصد پایایی و 75 درصد روایی است و شیوه اجرای این آزمون هم به صورتگروهی است و هم به صورت گروهی است و هم به صورت فردی که در تحقیق حاضر اجرای آزمون به صورت گروهی انجام گرفته است و نمره گذاری این آزمونها به این صورت است که از طریق کلید نمره گذاری می شود به این شکل که اگر مطابق کلید باشد 2 و اگر مخالف کلید صفر و همین طور گزینه بین این دو که نمره را به آن تعلق می گیرد و جمع نمرات به عنوان نمره خام به حساب می آید این آزمون اولین بار در لندن مورد اجرا واقع شد که میزان اضطراب خانواده های دارای فرزندان خلافکار و خانواده های دارای فرزندان عادی را مورد سنجش قرار داده است .
روش آماری مربوط به فرضیه ها
روش آماری جهت آزمون فرضیه ها و تاثیر موسیی در کاهش اضطراب از روش آماری X2 و بااستفاده از آمار توصیفی استفاده کرده که فرمول آن به شرح زیر است .
X2 = (fo-fe)2 Fe
روش تحقیق :
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع فرضیه یابی است .
فصل چهارم
یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها
مقدمه
جهت تجزیه و تحلیل فرضیه تحقیق و تاثیر موسیقی پاپ در کاهش اضطراب و اینکه آیا تمایل به موسیقی و به خصوص موسیقی پاپ می تواند در کاهش اضطراب تاثیر گذاشته باشد از روش آمار استنباطی و روش خی دو استفاده گردیده که نمرات را که آزمودنی ها از جوابهای بله و مطابق کلید به دست آورده اند را نوشته و درصد آنها را بدست آورده و طبق آمار و فراوانی مشاهده شده و مورد انتظار جوابها را بدست می آوریم .
جدول 1-4 : نمرات آزمودنیها از گزینه بله آزمون در اضطراب و تاثیر موسیقی بر روی آن و فراوانی و درصد فراوانی این آزمون
فراوانی
بله
خیر
درصد فراوانی
49
31
جمع
25/61
75/38
جدول 2-4: فراوانیهای مورد انتظار مشاهده شده در رابطه با تاثیر موسیقی پاپ بر کاهش اضطراب
بله
خیر
جمع
fo
49
31
80
Fe
40
40
80
(fo-f)
9
9-
0
(fo-fe)2
81
81
162
(fo-fe)2 fe
05/4
05/4
1/8
671/5 = جدول x2 1/8 = fe (fo-fe)2 =x2
همانطور که ملاحظه گردید چون x2 بدست آمده برابر 1/8 از x2 جدول 671/5 بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است پس می توان گفت که موسیقی به خصوص موسیقی پاپ می تواند در کاهش اضطراب نقش موثری داشته باشد .
نمودار ترسیم کاهش اضطراب در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر به خصوص رشته مدیریت صنعتی در سال 85-83
این نمودار نشان دهنده این است که دانشجویان با رونق هر چه بیشتر موسیقی پاپ طی این اواخر علاقه شان نسبت به این نوع موسیقی بیشتر شده است و همین طور با گسترش نوع موسیقی پاپ و گذراندن اوقات فراغت به نواختن وسایل این موسیقی توانسته در کاهش اضطراب نقش بسزایی داشته باشد .
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری
اضطراب یک نوع عامل روانی است که می تواند نشات گرفته از اوضاع ووقایع ناخوشایند زندگی به وجود آید و گاهی اوقات عواملی می تواند در افزایش و کاهش آن نقش بسزایی داشته باشد که امروزه استفاده از آهنگها و موسیقی های مدرن و آرام می تواند تاثیر گذاشته و حتی گاهی هم بر عکس آن ممکن است پیش بیاید باید گفته شود که اضطراب و نوع برخورد آن می تواند از عوامل مهم در زندگی به خصوص زندگی جوانان که علاقه موسیقی در آنها به مراتب بیشتر از سنین دیگر است که در این تحقیق به تاثیر و بررسی موسیقی پاپ در کاهش اضطراب دانشجویان پسر رشته مدیریت صنعتی پرداخته شده است که جامعه آماری عنوان شده دانشجویان رشته مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد اسلامی واحدابهر است که 80 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده که انتخاب نمونه ها به صورت تصادفی بوده و از طریق روش نمونه گیری طبقه ای نمونه ما انتخاب شده است که جهت آزمون فرضیه تحقیق و آیا موسیقی پاپ می تواند تاثیر مثبت بر کاهش اضطراب داشته باشد یا نه از روش آماری x2 ( خی دو ) استفاده گردیده و نمرات آزمودنیها را از آزمون اضطراب سنج کتل که دارای 40 سوال سه گزینه ای بله و خیر است بر روی آنها اجرا کرده و بدست آورده و طبق آماربدست آمده مشخص شد که موسیقی به خصوص موسیقی پاپ می تواند تاثیر مثبت بر روی کاهش اضطراب دانشجویان بگذارد و موسیقی و جایگزین آن به عنوان یک سرگرمی مفید می تواند از ایجاد اضطراب و تشویش در زندگی جلوگیری کند .
منابع
دادستان – پریرخ – روان شناسی مرضی – انتشارات رشد – سال 1382 – تهران
دلاور – علی – روش تحقیق در علوم تربیتی – انتشارات رشد – سال 1383 – تهران
دلاور – علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – سال 1379 – تهران
رحیمیان – حوریه بانو – روشها و فنون روان درمانی – انتشارات نور – سال 1380 – تهران
شفیع آبادی – عبدالله – نظریههای مربوط به اضطراب و افسردگی – انتشارات پیام – سال 1379 – تهران
منصور – محمود – روانشناسی شخصیت – انتشارات رشد – سال 1381 – تهران
معینی – مصطفی – اضطراب و برخورد با آن – انتشارات ارجمند – سال 1379 – تهران
نوری – محمود – اضطراب و سرکوبی آن – انتشارات فرهنگ – سال 1380 – تهران
ضمایم
( پرسش نامه اضطراب سنج کتل )
پرسش نامه آزمون کتل
1- توجه من نسبت به اشخاص یا سرگرمیها تقریباً به سرعت تغییر می کند .
2- اگر اشخاص نظر خوبی نسبت به من ندارند ، این امر مانع آرامش فکری کامل من نمی شود .
3- دوست دارم نسبت به صحت آنچه می خواهم بگویم کاملاً مطمئن باشم قبل از آنکه عقیده خود را ابراز کنم .
4- تمایل دارم خود را بدست احساسات حسادت آمیز بسپارم .
5- اگر قرار باشد زندگی خود را دوباره شروع کنم الف : آنرا به گونه ای متفاوت سازمان خواهم داد . ب : دلم می خواهد همانطوری باشد که قبلاً بوده است .
6- والدینم را در همه مسائل تحسین می کنم .
7- اگر پاسخ نه بشنوم ناراحت می شوم حتی وقتی می دانم که آن چیزی که می خواهم غیر ممکن است .
8- در مورد درستکاری اشخاص تردید می کنم که با من رفتاری دوستانه تر از آن دارند که انتظار داشته ام .
9- وقتی دستوراتی می دادند یا اطاعت مرا خواستار می شدند والدینم ( یا کسانی که مرا بزرگ کرده اند ) الف : همواره بسیار معقول بوده اید . ب : غالباً نا معقول بوده اید .
10- نیاز من به دوستانم بیشتر از نیاز آنها به من است .
11-من یقین دارم که می توانم نیروهایم را بسیج کنم تا با یک مشکل ناگهانی مقابله نمایم .
12- وقتی بچه بودن از تاریکی می ترسیدم .
13- دیگران به من می گویند که به آسانی هیجانم رذا در صدایم و رفتارم نشان می دهم .
14- اگر اشخاص از ملاطفت بطور ناشایسته استفاده کنند الف : جریمه می شوم و کینه به دل می گیرم . ب: به زودی فراموش می کنم ومی بخشم .
15- انتقاد شخصی از اشخاص من را ناراحت می کند به جای آنکه به من کمک کنند .
16- برایم غالباً اتفاق می افتد که زود علیه اشخاص خشمگین می شوم .
17- احساس اضطراب می کنم مثل اینکه چیزی بخواهم بدون آنکه بدانم .
18- گاهی از خود می پرسم که آیا اشخاصی که با آنها صحبت می کنم نسبت به من آنچه می گویم واقعاً علاقمند هستند .
19- من هرگز احساس مبهم ناراحتی هایی مانند دردهای نامعین ، اختلالات هاضمه و احساس ضربان قلب نداشته ام .
20- در موقع صحبت یا برخی از اشخاص آنقدر ناراحت می شوم که به سختی جرات حرف زدن دارم .
21- من بیشتر از اغلب اشخاص هنگام انجام کاری نیرو مصرف می کنم چون آن را با تمام قوا انجام می دهم .
22- همواره به خود می گویم که حواس پرت نباشم و جزییات را فراموش کنم .
23- هر اندازه موانع ، مشکل و ناخوشایند باشد من ایستادگی می کنم و هدفهای نخستین خود را حفظ می کنم .
24- من در موقعیت های مشکل هیجان زده و سردرگم می شوم .
25- من گاه به گاه خوابهایی می بینم که خوابم را مختل می کند .
26- من همواره به اندازه کافی نیرو دارم در برابر مشکلات ازخود نشان دهم.
27- نومیدی من به حدی است که نمی توانم آن را از ذهنم بیرون کنم .
28- شخص ثبت قدمی هستم .
29- وقتی به رغبت ها و تمایلات خود می اندیشم دچار تنش و آشفتگی می شوم .
30- به خودم مطمئن نیستم .
31- درباره چیزی که واقعاً مهم نیست بیش از حد نگرانم .
32- آرام ، خونسرد و ملایم هستم .
33- یک فکربی اهمیت از ذهنم می گذرد و آزارم می دهد .
34- آرزو می کنم به اندازه دیگران خوشحال باشم .
35- احساس می کنم وامانده ام .
36- اعصابم آنقدر تحریک می شود که بعضی صداها مثل صدای در ، به نظرم غیر قابل تحمل می آیند و مرتعشم می کند .
37- اگر چیزی به شدن ناراحتم کند ، معمولاً آرامشم را خیلی زود بدست می آورم .
38- تمایل به لرزیدن و یا عرق کردن دارم وقتی به کار مشکلی فکر می کنم که باید انجام دهم .
39- معمولاً به سرعت در عرض چند دقیقه خوابم می برد ، وقتی به رختخواب می روم .
40- گاهی دچار حالت تنش یا ناآرامی می شوم وقتی به چیزهایی فکر می کنم که اندکی بیش فکرم مشغول کرده و توجهم را به خود جلب کرده بودند .
1 – R.iioli .social learning and personality 1983
2 – o.h.mower anxiety reduction and I earning hownat of experimental psychology
3 – reptession
4 – anxiety
5 – psychic pain
6 – nourotic
7 – id imputses
8 – ego
9 – moral anxiey
10 – coleman
11 – sdorow
12 – identity
13 – libido
14 – oral
15 – anal
16 – phalic
17 – latency
18 – genital
19 – free flooting anxity
20 – crow
21 – torgersen
22 – kantor
23 – ley
24 – gorman
25 – snaith
26 – brchong
27 – geller
28 – hans
29 – jones
30 – scxuat imputse
31 – psychic overllow
32 – fixation
33 – Kelly
34 – Hergenhahn
35 – masculine protest
36 – bvren
—————
————————————————————
—————
————————————————————
3