بررسی رابطه بین هوش هیجانی و وسواس در بین دختران و پسران مقطع سوم دبیرستان
فهرست
عنوان صفحه
فصل اول(کلیات تحقیق)
مقدمه 2
بیان مسئله 4
اهداف تحقیق 5
فرضیه تحقیق 7
تعاریف عملیاتی 7
فصل دوم(پیشینه و ادبیات تحقیق)
هوش هیجانی را بشناسیم 10
چگونه می توان در هوش هیجانی پیشرفت کرد؟ 13
مولفه های هوش هیجانی 16
سنجش برای هوش هیجانی 19
هوش هیجانی EI 20
اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی 24
تعریف و پیشینه هوش هیجانی 25
پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی 27
هوش درون فردی 30
مولفه های اصلی هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آنها 32
مولفه ها 33
عوامل 34
فصل سوم(روش تحقیق)
جامعه مورد مطالعه، حجم نمونه، روش نمونه گیری 39
ابزار اندازه گیری 40
روش تحقیق 41
عنوان صفحه
روش آماری مربوط به فرضیه 42
فصل چهارم(یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها)
مقدمه فصل چهارم 44
جدول نمرات خام آزمودنی ها از آزمون هوش هیجانی وضعف روانی 45
بررسی رابطه بین وسواس و هوش هیجانی 47
نمرات خام آزمودنی های از آزمون وسواس در گروه دختران و پسران 48
مقایسه وسواس در بین دختران و پسران 50
نمرات خام آزمودنی ها از آزمون هوش هیجانی در بین دختران و پسران 51
مقایسه هوش هیجانی در بین دختران و پسران 53
فصل پنجم(بحث و نتیجه گیری)
بحث و نتیجه گیری 56
پیشنهادات 59
محدودیت های تحقیق 60
منابع و مآخذ 61
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مساله
اهمیت وضرورت تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیه تحقیق
متغییرهای تحقیق
تعاریف عملیاتی ونظری واژه ها ومفاهیم
مقدمه :
مفهوم هیجانی موضوعی است که مورد توجه دانشمندان وفلاسفه قدیم بوده است وحتی داروین شواهدی یافت که در آن همراه با تکامل دستگاه عصبی مرکزی ،حالات هیجانی نظیر: ترس ،خشم ولذّت جلوه گر می شود .(اتکسیون 1986؛ترجمه براهنی 1380)
ولی بررسی علمی ودقیق آن به دهه ی گذشته بر می گردد که ابتدا در سال 1990پیتر سالوی هوش هیجانی را مطرح کرد و آن را به صورت توجه به هیجان ها وکاربرد مناسب آنها در روابط انسانی ،درک احوال خود ودیگران ،خویشتن داری وتسلّط بر خواسته های آن ،همدلی با دیگران واستفاده مثبت از هیجانها در تفکروشناخت مطرح کردند بعد گلمن 1995 هوش هیجانی را به عنوان یکی از مولفه های سلامت روان معرفی کردند وبر این باور بود که برای ارتقاءسلامت روان افراد باید مولفه های هوش هیجانی را در افراد پرورش داد. هم چنین اون بار آن نیزبا طرح نظر خود تحت عنوان بهره هیجانی آن را عبارت از قابلیت ها ومهارت هائی می دانند که بر روی توانایی فرد برای مقابله موثر با احتیاجات محیط وفشارهای آن اثر می گذارد بطور خلاصه گفته می شود که میزان هوش nافراد ،ضامن موفقیت آنها در درازمدت وکل زندگی نمی باشد بلکه ویژگیهای دیگری برای برقراری ارتباطات مناسب انسانی وموفقیت در زندگی لازمست که هوش هیجانی نامیده شود وطرفداران اصلی روان شناسی انسان گرایانه در این دهه گودون آلبورت ،آبراهام مازلو و کارل راجرز عقیده دارند که یکی از احتیاجات ضروری وجنسی انسان این است که نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد هیجان های خود را مستقیماًتجزیه نماید واز نظر هیجانی رشد کند. (هرمان 1992به نقل از سالوی وهمکاران 1958)
در حیطه روان شناسی اندیشمندان بزرگ از طرفی به علّت شناسی دردهای روانی انسان واز طرف دیگر به طرح روش هایی برای بهره مندی انسان از ظرفیت کامل خود در جهت اختلالات رفتاری به خصوص ضعف روانی ووسواس که توضیحاتی شده که همه در جای خود مقبول وهریک تکامل بخش ویا حداقل همپوش نظریه های پیشگام شده است .
بیان مساله
تجارب هیجانی از دیر باز به عنوان متدی مرکزی درمانگری در نظر گرفته شده است ودرماندگی هیجانی عمده ترین عامل انگیزش برای جستجو درمان است .بر همین اساس نظم جویی عاطفی ،اختلال های عاطفی ،پیوند هیجانی وفرایند تحول نظم جویی عواطف از مباحث مورد توجه روان درمانگران است امروز این امر مورد قبول قرار گرفته است که تنظیم عواطف وطرح یابی زیست شناختی کاملاً وابسته بهم هستند (شور -1994)در دهه های اخیر با تاثیر هیجان در کارکرد شخصیت وسلامت روان تاکید فراوانی شده است ومطالعات روزافزونی به منظور بررسی اینکه افراد چگونه با حوادث هیجانی واسترس زا او کنار می آیند وتاثیرات ضمن این روش ها بر سلامت جسمی ودور از اختلالات رفتاری ماند ضعف روانی ووسواس می شود .(پروین 1996)
در این باره می گوید :دیدگاه غالب این است که هیجاناتی که توسط افراد تجربه می شود ونیز چگونگی کنار آمدن افراد از نظر هیجانی قسمت مهمّی از شخصیت آنها را تشکیل می دهد ودارای تاثیر مهمی بر روی وسواس دارد . انسان ها در موقعیت های متفات واکنش های گوناگون از خود نشان می دهد اما با وجود تمام این تفاوتها ،راهی که برای کنترل واداره هیجانات خود انتخاب می کنند باید از نظر اجتماعی مناسب ومقبول باشد ،اگر چنین نباشد اثراتی که رفتارهایشان به دنبال خواهد داشت می تاند ویرانگر باشد سالووی ومایر (1990-1989)با طرح مفهوم تازه هوش هیجانی که براساس نظریات گاردند درباره استعداد های فردی شکل گرفته بود پاسخ قابل قبولی برای این سئوال مطرح نموده است . وبراساس این نظریه انسان دارای توانایی های قابل پرورش است که می تواند اورا برای مقابله با شرایط زندگی آماده کند .(سید محمدی 1382)
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی ووسواس در بین دانش آموزان مقطع سوّم دبیرستان یا حدود سنی 17ساله شهر ابهر است واینکه آیا هوش هیجانی افراد ووسواس در اعمال وافکار می تواند با هم رابطه داشته باشد وآیا وسواس عملی یا فکری در هوش هیجانی تاثیر مثبت یا منفی دارد . واینکه آیا هوش هیجانی در بین دختران بیشتر از پسران است ویا وسواس در بین دختران وپسران دارای تفاوت است یا نه .
اهمّیت وضرورت تحقیق
باید گفت که بیشتر مهارتهادر اثر تعلیم وتربیت پیشرفته می شود واحتمال دارد که این موضوع حداقل برای بعضی از مهارتهای هوش هیجانی صحیح باشد . مهارتهای هوش هیجانی در منزل وبا تعامل خوب والد وفرزند شروع می شود والدین به فرزندان خود یاد می دهند که هیجانهای خود را تشخیص داده وآنها را نامگذاری کنند ولی اگر غیر از این باشد ممکن است این نشان ندادن هیجانها در فرزندان باعث اختلالات رفتاری در فرزندان شود به این شکل که فرزندان ما به خاطر سرکوب شدن این هیجانات دست به اعمالی می زنند مانند وسواس که خواه به صورت عملی است وهواه به صورت فکری ویا حتی سیتری ونشان دادن بیماریهای مانند سردرد ودل ودرد وامثال اینها که امید است با انجام این پژوهشها بتوانیم میزان ای عوامل را از زندگی نوجوانان بکاهیم وهمین طور روش درستی در ایجاد هیجان فرزندانمان بیابیم . وهمین طور آیا بین هوش هیجانی وجنسیت در بین آزمودنی ها تفاوت معنی داری وجود دارد یا نه .(مهرآور-1385)
فرضیه تحقیق
بین هوش هیجانی ووسواس در بین دختران رابطه وجود دارد .
بین هوش هیجانی دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد .
بین وسواس دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد .
هوش هیجانی ← متغییر وابسته
وسواس ← متغییر مستقل
جنسیت ← متغییر کنترل شده
تعاریف عملیاتی ونظری واژه ها ومفاهیم
هوش هیجانی (تعریف نظری ):
عبارت است از توانایی شناخت ،درک وتنظیم هیجانها واستفاده از آنها در زندگی است وهمین طور هوش هیجانی برای بیان کیفیت ودرک احساسات افراد ،همدردی با احساسات دیگران وتوانایی اداره مطلوب خلق وخو به کار برد .
وسواس (تعریف نظری ):
یکی از اختلالات روانی است که گاهی اوقات با اعمال مستمر و پی در پی مانند دست شستن و راه رفتن وگاهی هم به صورت وسواس فکری واینکه کاری را انجام نداده ومدام ومستمر کاری را انجام دادن وفکر کردن مُداوم .
تعریف عملیاتی هوش هیجانی :
عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون هوش هیجانی بدست آورده است.
تعریف عملیاتی وسواس :
عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون وسواس بدست آورده است .
فصل دوم
پیشینه وادبیات تحقیق
هوش هیجانی وسلامت عمومی
فهرست :
هوش هیجانی رابشناسیم
چگ.نه می توان در هوش هیجانی پیشرفت کرد ؟
مولفه های هوش هیجانی
سنجشی برای هوش هیجانی
هوش هیجانی IE
هوش هیجانی خود رابیازمایید
اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی
تعریف وپیشینه هوش هیجانی
پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
مولفه های اصلی هوش هیجانی واجتماعی وعوامل تشکیل دهنده آنها
هوش هیجانی را بشناسیم
هوش هیجانی (EQ)همان توانایی شناخت ،درک وتنظیم هیجان ها واستفاده از آنها در زندگی است . اولین بار در سال 1990روان شناسی به نام "سالوی "اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت ودرک احساسات افراد ،همدردی با احساسات دیگران وتوانایی اداره مطلوب خلق وخو به کاربرد . در حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش ودیگران واستفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است . به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست ،در شخص ایجاد انگیزه می کند وبه واسطه داشتن مهارتهای اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود تئوری هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل موثر بر موفقیت وهمچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی را فراهم می کند که تکمیل کننده علوم شناختی ،علوم اعصاب ورشد کودک است قابلیتهای هیجانی برای تدبیر ماهرانه روابط با دیگران بسیار حائز اهمیت است .
روان شناسی به نام "گلمن "اظهار می دارد که هوش هیجانی وشناختی در بهترین شرایط تنها 20 درصد از موفقیتها را باعث می شود و80درصد از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است وسرنوشت افراد در بسیاری از موفقیتها در گرو مهارتهایی که هوش هیجانی را تشکیل می دهند . در واقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا وهمچنین موفقیت غیر منتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می کند . یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط وهوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا وهوش هیجانی پایین دارند . پس هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی ونحوه برخورد مناسب با استرسها است .
این هوش بنا به نظر "بار – اون " مولفه به شرح زیر دارد که 15 عامل در آن موثر هستند . افراد تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند .
1- مهارتهای درون فردی شامل :
* خود آگاهی هیجانی (بازشناسی وفهم احساسات خود )
* جرات (ابراز احساسات ،عقاید ،تفکرات ودفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده )
* خود تنظیمی (آگاهی ،فهم ،پذیرش واحترام به خویش )
* خود شکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن )
* استقلال (خود فرمانی وخود کنترلی در تفکر وعمل شخصی ورهایی از وابستگی هیجانی )
2- مهارتهای میان فردی شامل :
روابط میان فردی (آگاهی ،فهم ودرک احساسات دیگران ،ایجاد وحفظ روابط رضایت بخش دو جانبه که به صورت نزدیکی هیجانی ووابستگی مشخص می شود .)
تعهد اجتماعی (عفو موثر وسازنده گروه اجتماعی خود بودن ،نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب )همدلی (توان آگاهی از احساسات دیگران ،درک احساسات وتحسین آنها )
3- سازگاری شامل :
مساله گشایی (تشخیص وتعریف مسائل /همچنین ایجاد راه کارهای موثر )
آزمون واقعیت (ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی وآنچه به طور عینی ،تجربه می شود )
انعطاف پذیری (تنظیم هیجان ،تفکر ورفتار به هنگام تغییر موقعیت وشرایط )
4-کنترل استرس شامل :
توانایی تحمل استرس ومقاومت در برابر وقایع نامطلوب وموقعیت های استرس زا )
کنترل تکانه (ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه )
5- خلق عمومی شامل :
شادی (احساس رضایت از خویشتن شاد کردن خود ودیگران )
خوش بینی (نگاه به جنبه های روشن زندگی وحفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات )
چگونه می توان در هوش هیجانی پیشرفت کرد ؟
باید گفت بیشتر مهارتها در اثر تعلیم وتربیت پیشرفته می شود واحتمال دارد که این موضوع حداقل برای بعضی از مهارتهای هوش هیجانی صحیح باشد . مهارتهای هوش هیجانی در منزل وبا تعامل خوب والد وکودک شروع می شود . والدین به کودکان یاد می دهند که هیجانهای خود را تشخیص داده و آنها را نامگذاری کنند . به عنوان نمونه ،من الان ناراحت هستم ،خوشحالم ،عصبانی ام . پس وقتی از رفتار برادرش شکایت می کند ومی گرید من از او متنفرم ،می توان او را این گونه بازگویی کرد ؛به نظر می رسد رفتار برادرت خیلی تو را عصبانی کرده ،هم نشان داده اید که احساس کودک خود را درک کرده اید وهم الگوی مناسبی برای بیان احساسات فراهم ساخته اید .یکی دیگر از راه های پیشنهادی برای پرورش هوش هیجانی ایجاد یک محیط امن عاطفی است به گونه ای که کودکان بتوانند با آزادی وامنیت خاطر درباره احساساتشان با والدین گفت وگو کنند . پس باید به آنها نشان داد که به احساسات آنها توجه شده ونظریات آنها با صبر و حوصله شنیده می شود . حتی اگر نظریات کودکان مورد قبول والدین نیست بهتر است با استدلال خواهی آنها را توجیه کنند ودر مواردی که آسیب کودک را مورد حمله قرار می دهد بهتر است به جای اینکه بگویند" بالاخره خودت رابه کشتن می دهی "این عبارت را بگویند "من می ترسم به خودت آسیب برسانی "واگر اشتباهی از جانب والدین رخ داد باید از کودکان عذر خواهی کنند تا عملاًآموخته باشند که پذیرش اشتباهات واحساس تاسف امری طبیعی است . عدم رعایت این موارد وعدم ابراز ناراحتی وحتی خشم توسط والدین ممکن است باعث شود بعضی اوقات کودکان دچار اختلالاتی شوند که در آن از احساسات خود دور شوند .
یا در درک احساسات با سوءتفاهم روبه رو شوند . متخصصان باور دارند که آموزش طبیعی هیجانی که با هنرهای آزاد ونظام های ارزشی همراه است اهمیت ویژه ای دارد . در درسهایی که شامل داستانهای مهیج است کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به یادگیری می کنند . پس آنها می توانند یاد بگیرند که چه چیزی باعث احساس شخصیت به صورت شادمانی ،خشم ،ترس و…شده وچگونه اینها با احساسات خود کنار آمده ویا مقابله کنند . آموزش مهارتهای اجتماعی نیز یکی از راه های افزایش هوش هیجانی است . این آموزش ها شامل برنامه های کنترل خشم وعصبانیت ،همدلی،تشخیص وبه رسمیت شناختن تشابهات وتفاوتهای مردم ،اظهار ادب وصمیمیت وتعارف ،اداره خود ،برقراری ارتباط ،ارزیابی خطرات ،خود گفتاری مثبت ،حل مساله ومشکل ،تصمیم گیری ،ایجاد هدف ومقاومت درمقابل فشار گروه هم سن است . موضوع دیگر هوش هیجانی ومقابله با بحران است . دیده شده افرادی وجود دارند که به طور مداوم در مقابله با نتایج منفی دچار مشکل هستند وبه نظر می رسد هیچ گاه از شر حوادث بد در زندگی خلاص نمی شند . در مقابل افرادی وجود دارند که حتی پس از غم انگیزترین تجارب به حال اولیه بر می گردند وحتی به جلو می روند . این موضوع مربوط به قابلیت های هیجانی است که اجزای آن ترکیب کننده هوش هیجانی هستند . هوش هیجانی به این صورت فرآیند مقابله را تشریح می کند :
ابتدا لازم است آنچه را احساس می کنیم درک کنیم ولذا برای ایجاد ارتباط با احساسات خود به دو طریق کلامی وغیر کلامی عمل می کنیم . از آن گذشته لازم است احساسات دیگران را نیز درک کنیم وبا آنها همدلی کنیم .باید بدانیم که هیجانها در افکار اولویت ایجاد می کنند (منجر به وجود آمدن تفکرات خاّص می شوند )حافظه را شکل می دهند دیدگاههای مختلف حل مساله خلق می کنند وخلاقیت را سهولت می بخشند . یکی از پدیده هایی که در دهه اخیر مورد استقبال زیادی قرار داشته است پدیده ی هوش هیجانی بوده است که دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل بهتر مسائل ،کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس می کند با آنچه که فکر می کند – یا همان تقابل قدیمی "عقل ودل " ومشاهده زندگی شد وموفقیت آمیز کسانی بده که از تحصیلات عالی برخوردار نیستند ولی به دلیل هوش هیجانی بالا به این خوشبختی دست یافته اند پژوهش های متعددی نشان داده که هوش هیجانی می تواند سبب افزایش میزان سلامتی ،رفاه،ثروت،موفقیت وعشق وشاد می گردد.
مولفه های هوش هیجانی:
هر چند هوش هیجانی IQارتباط دارد ولی از لحاظ مفهوم نظری وعملکرد کاملاًبا آن تفاوت دارد . مولفه های هوش هیجانی به قرار زیر است :
1.درون فردی :شامل خود شکوفایی ،استقلال وخود آگاهی عاطفی
2. بین فردی :همدلی ومسئولیت اجتماعی
3.سازگاری :شامل توان حل مسائل وآگاهی به واقعیت
4.مدیریت استرس :شامل کنترل تکانه ها وتحمل فشارها
5.خلق وخوی :شامل شادکامی وخوش بینی
همانگونه که از اجزاء هوش هیجانی مشخص می گردد این مفهوم می تواند زمینه ساز پیشرفت شغلی ،رضایت در روابط فردی و…باشد که دراین مقاله به ارتباط EQبا پیشرفت تحمیلی در سطوح بالاتر می پردازیم . در تعیین سهم عوامل مربوط به موفقیت تحمیلی تنها 20%به IQاختصاص یافته است که این میزان برای دانشجویانی که در مقاطع بالای تحصیلی قرار داشته ورشته خوبی نیز دارند حتی به مقادیر پایین تری نیز تنزل می یابد . پس نقش عوامل انگیزشی ،هیجانی وبین فردی در پیشرفت تحصیلی در این گروه از دانشجویان که همگی از هوش عملکرد بالایی برخوردار دارند بسیار مهّم خواهد بود . نکته حائز اهمیت دیگر آن است که اصولاًهوش شناختی یاIQرا نمی توان چندان تغییر داد ولی هوش هیجانی EQقابل تغییر ،اصلاح وارتقاءمی باشد . پس شناخت EQیک استفاده کاربردی نیز خواهد داشت . پژوهش های اخیر نشان داده است که برخلاف نظر اغلب فلاسفه وروانشناسان شناخت وعاطفه مستقل از یکدیگر نیستند . تجارب عاطفی ما به نحوی با ذخیره سازی وبازیابی اطلاعات پیرامون ما مربوط است . حالات خلقی ما تاثیر عمیقی بر اطلاعاتی که به ذهن می سپاریم یا مورد توجه قرار می دهیم و شیوه ای که به موقعیت های اجتماعی واکنش نشان می دهیم ارد در نتیجه به عنوان یک اصل کلی در این دیدگاه می توان گفت :عاطفه خوب ـ تفکر خوب هنگامیکه احساس خوبی داریم دنیارا با عینک خوش بینی می بینیم وبرعکس . عملکرد عاطفی بر کارکرد عصبی روان شناختی فرد نیز تاثیر می گذارد وقتی خوش خلق هستیم . خاطرات خوب را به یاد می آوریم ووقتی افسرده هستیم خاطرات بد اتوماتیک وار به ذهن وارد می شوند . هر چقدر هوش عاطفی فردی بالابر باشد به نقش وتاثیر عواطف بر کنش ها ورفتارهایش آگاه تر است وسعی می کند متناسب با موقعیت بهترین عاطفه را در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر وحل مساله را انجام دهد فردی که EQبالا دارد می داند که چگونه تاثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح نماید . امروزه بین یادگیری،امتحان دادن ونمره گرفتن با آنچه که لازمه زندگی مدرن وروابط پیچیده بین فردی کنونی است تفاوت زیادی قایل شده اند همه ما انسان هایی را می شناسیم که در ظاهر تحصیلات بالایی برخوردارند ونمرات درخشانی گرفته اند ولی در عمل وصحنه اجتماع ومسئولیت . بسیار شکننده ودارای زندگی نه چندان خوب وحتی گاه بسیار ملالت بار هستند . واقعیت هوش هیجانی ومولفه های آن در این زمینه نیز می تواند پاسخگوی بسیاری از چراها باشد مثل اینکه چرا یک مهندس تحصیل کرده نمی تواند با همسر خودزندگی شادمانه ای داشته باشد ؟چرا یک شاگرد اول دانشگاه نمی تواند در کنکور کارشناسی ارشد موفق شود ؟
سنجش برای هوش هیجانی
با فکر کردن به باهوش ترین افرادی که می شناسید احتمالاًچند خصیصه بارزشان را به خاطر می آورید به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش ،بالاترین نمره ها را در مدرسه می گرفتند . آنها شغل های خوبی دارند ولی در ارتباط با همکارنشان موفق نیستند وبا اینکه دوستان زیادی دارند ولی روابط جدی شخصی شان اندک است . حالا به چند نفر از موفق ترین افراد در زندگی تان وبه خصیصه های مشترکی که آنها با یکدیگر دارند فکر کنید . بی شک ،دایره دوستان این افراد بزرگ ومتنوع است . ارتباطات شخصی شان قوی وزندگی خانوادگی شان مملو از افتخار وکامیابی است . آنها نسبت به دیگران حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می کنند ،علاقه نشان می دهند آنها رضایت بیشتری از شغل خود دارند همسالانشان را بر می انگیزند وبه خاطر خوب انجام دادن مسئولیت شغلیشان ،از سرپرست خود امتیاز وترفیع می گیرند . آنها عواطفشان بدون ریا کاری ،احساساتشان بدون نخوت ،واعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است . تفاوت بین این دوگروه ،تفاوت میزان IQیا ضریب هوشی وچیزی است که EIیا "هوش هیجانی "نامیده می شود . هوش هیجانی شیوه ای پذیرفته شده برای ارزیابی موفقیت یک فرد است شیوه ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است .
هوش هیجانی EI
به طور خلاصه باید گفت که تفاوت بین معلومات کتابی ومهارت در زندگی روزمره وارتباطات افراد ،در واقع همان تفاوت بین IQیا ضریب هوشی وIEیا هوش هیجانی آنهاست . از اواسط سالهای 1980 مطالعات روز افزونی در این مورد انجام می شود که هیجانات ما ،وواکنش بعدی ما نسبت به آنها ،چه مقدار سلامت عمومی وموفقیت ما در زندگی نقش دارند وبه خصوص در سال های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته است . در واقع ،مطالعات وسیعی انجام شده تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی لازمه موفقیت نیست . دکتر ریچاردبویاتسیز ،استاد دانشکده مدیریت "ودرهد "در دانشگاه کیلولند" هوش هیجانی را مجموعه ای از شایستگی ها وتواناییهایی می داند که مارا قادر می سازد تا کنترل خودرا به دست گیریم ودر مورد دیگران نیز آگاه باشیم "به بیان ساده ،هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از هیجانات است ودر زمینه حرفه ای به این معناست که احساسات وارزش های خود را نادیده نگیریم وتدثیرشان را بر رفتارمان بشناسیم . دکتر "بویاتسیز "می گوید (برای پی بردن به شدت میزان هوش هیجانی باید توجه کنیم که چقدر نسبت به دیگران دلسوز وحساس هستیم وهمیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه همدلی ،درک کردن افرادی است که مثل شما نیستند ضریب هوشی ما حتی باروند بلوغ مان نسبتاًثابت می ماند ،ولی هوش هیجانی می تواند قوی تر شود .)دکتر بویاتسیز می گوید (بسیاری از مدیران وروسا به آن چیزی که می دانند بهتر است عمل نمی کنند وبه این علت شکست می خورند ).وی همچنین اضافه می کند : (با اینکه کودکان ،قوی تر کردن هوش هیجانی کار ساده تری است حتی بزرگسالان هم می توانند هوش هیجانی را در خود بپرورانند . به عنوان یک بزرگسال شکوفا کردن توانایی های شناختی مشکل است . امّا شما در هرسن وهر مرحله ای از زندگی می توانید هوش هیجانی خودرا پرورش دهید .)طبیعتاًبهتر است که هرچه زودتر شروع کنید . هوش هیجانی خود را بیازمایید .
مایلید بدانید که هیجانات خودرا چقدر هوشمندانه به کار می برید ؟
پاسخ های شما به سئوالات زیر :
به شما بینشی در مورد هوش هیجانی تان می دهد .
این سئوالها ،قسمتی از یک آزمون بزرگ است که به وسیله دکتر ژان سگال روانشناس بالینی در جنوب کالیفرنیا ونویسنده کتاب هوش هیجانی خودرا با یک راهنمای عملی بالا ببرید )تنظیم شده است .
نکته مّهم در این آزمون آن است که :
1. به سئوالات ،هر چه سریعتر پاسخ دهید.
2. برای فکر کردن در مورد پاسخ مکث نکنید .
3. با کلمات هرگز به ندرت گاهی بسیاری اوقات وهمیشه پاسخ دهید .
4. به سراغ سوالات قبلی نروید وآنها را تغییر ندهید .
1.احساس کنار گذاشته شدن یا نا دیده گرفته شدن مرا اذیت می کند .
2.وقتی کاری انجام می دهم که از آن شرمنده ام آن را می پذیرم.
3.اینکه رفتار غریبه با من دوستانه نیست مرا ناراحت می کند .
4.می توانم به ضعفهایم بخندم .
5.به خاطر اشتباهاتم بسیار ناراحت میشوم .
6.می توانم بدون احساس گناه معایبم را بشناسم .
7. وقتی کسی نسبت به من خشمگین می شود تمام روزم خراب است .
8.تصمیم گرفتن برایم عذاب آور است یا از آن سرباز می زنم .
9.هیجانات شدید افراد دیگر باعث می شود احساس کنم کنترلی بر امور ندارم.
بنا بر نظر دکتر سگال :اگر به سوالات فرد پاسخ هرگز یا به ندرت وبه سوالات زوج ،پاسخ همیشه یا بسیاری اوقات داده باشید هوش هیجانی شما( به اوج ظرفیت خود نزدیک شده است) .
در اینجا تمرین ساده ای توسط دکتر سگال پیشنهاد شده تا از یک روش ارتباطی بر پایه تفکر به جای روشی که احساسات هم در آن دخیل است ،استفاده کنید برای بیان عقیده محکم به جای اینکه بگویید (من فکر می کنم) .عبارت (من احساس می کنم )را به کار ببرید . دکتر سگال می گوید :به این ترتیب عبارت ما معتبرتر ومتقاعد کننده تر خواهد بود . واحتمالاًکمتر به نظر خواهد رسید که چیزی می گوییم که خود اعتقادی به آن نداریم …وبه این ترتیب ما از اشتغال ذهنی در مورد نگفتن آنچه که باید می گفتیم ویا گفتن آن به صورت دیگر رها می کند ).
اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی :
واندازه گیری هوش هیجانی بیشتر به توان بالقوه انجام کار توجه می شود تا حاصل کار یعنی بیشتر فرآیندها توجه داریم تا پیامدها . جلالی تاکید نموده است که نتایج پژوهش های انام شده در خصوص هوش هیجانی در خارج از کشور نشان داده است که مدارسی موفق هستند که به ایجاد رابطه مناسب بین دانش آموزان دانش آموزان ومعلمان و دانش آموزان وسایر اعضای مدرسه کمک می کنند .(جلالی 1381)
این نتایج با یافته های پژوهش دیگری در خصوص فرهنگ مدرسه School euiturدر داخل کشور مشابهت دارد (متقی زاده 1380)در یافته های این پژوهش که در مقاله ای تحت عنوان "ارتقای فرهنگ مدرسه "بنیانی برای اصلاح مدرسه در فصلنامه تعلیم وتربیت شماره مسلسل 71 منتشر شده براین نکته تاکید شده است که مدرسه صرفاًیک سازمان آموزشی نیست بلکه جامعه ای کوچک است که از طریق فعالیت ومشارکت دانش آموزان خود به عنوان عناصر اصلی وبزرگسالان مدرسه ،سمت وسو وفرهنگ خاص خویش را پیدا می کند ودارای هویت است.(متقی زاده 1381)
با توجه به اهمیت هوش هیجانی وتازه گی مطالب طرح شده توسط جلالی ،بخشی از مقاله وی که در آن تعریف وبررسی پیشینه نظری هوش هیجانی وپیشینه مطالعات تجربی هوش غیر شناختی وتعریف مختصری از مولفه های اصلی هوش هیجانی واجتماعی وعوامل تشکیل دهنده آن ارائه شده ،عیناًبه تفکیک عناوین مربوطه درج می نمائیم .
تعریف وپیشینه هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی شناور است . این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گولمن (Goleman 1995)به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره در آمد وبحث های بسیاری را برانگیخت .گولمن طی مصاحبه ای با جان انیل (1996)هوش هیجانی را چنین توصیف می کند :
هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است . این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن واستفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است .توانایی اداره مطلوب خلق وخوی ووضع روانی وکنترل تکانش هاست . علمی است که به هنگام شکست ناشی از دست یافتن به هدف ،در شخص ایجاد انگیزه وامید می کند .
هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست .مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم وکنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگران وتوانایی تشویق وهدایت آنان است .
گولمن در همین مصاحبه ضمن مهّم شمردن هوش شناختی وهیجانی می گوید :
هوش بهر (IQ)در بهترین حالت خود تنها عامل 20درصد از موفقیت های زندگی است. 80درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است وسرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد .
هوش غیر شناختی ،ابعاد شخصی ،هیجانی ،اجتماعی وحیاتی وحیاتی هوش را که اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملکرد های روزانه موثرند ،مخاطب قرار می دهد . هوش هیجانی با توانایی درک خود ودیگران (خودشناسی ودیگر شناسی )،ارتباط با مردم وسازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد . به عبارت دیگر "هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیت های فرد را میسر می کند وسنجش واندازه گیری آن به منزله اندازه گیری وسنجش توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی وادامه حیات در جهان است ".
بار-آن (Bar-on 1997)پیتر سالوی (Salovey 1990)ضمن اینکه اختراع اصطلاح سواد هیجانی (Emotional Litesy)به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند :
1.شناخت حالات هیجانی خویش :یعنی ،خود آگاهی
2.اداره کردن هیجان ها :یعنی ،مدیریت هیجان ها به روش مناسب
3.خود انگیزی :یعنی کنترل تکانش ها ،تاخیر در ارضای خواسته ها وتوان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب
4. تشخیص دادن وضع هیجانی دیگران ،همدلی
5.برقراری رابطه با دیگران
پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های ولکسلر به هنگام تبین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست وجو کرد . وکسلر در صفحه 103 گزارش 1943خود درباره هوش می نویسد :کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی ،عوامل غیر هوشی ویژهای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند . نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آمون ها ومعیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی دربرداشته باشد "
وکسلر درصد آن بود که جنبه های غیر شناختی وشناختی هوش عمومی را با هم سنجد . تلاش اودراین زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرده خود،آزمونهای تنظیم تصاویر ودرک وفهم -که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند – یافت .
"در حوزه آزمون درک وفهم "سازگاری اجتماعی ودر تنظیم تصاویر شناخت وتمیز "موقعیت های اجتماعی "مورد بررسی قرار می گیرد.
پژوهش های انجام شده توسط سیپس (Sipps)وهمکارانش (1987)نیز نشان می دهد که بین درک وفهم تصاویر وشاخص های هوش اجتماعی پرسش نامه شخصیت کالیفرنیا (Cpi)،هم بستگی معنا داری وجود دارد .(شریفی 1375)علاوه براین موارد ،وکسلر در کارهای خود با تلاش های "دال"مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است . نتیجه کوشش ها دال – همان گونه که پیش از این نیز عنوان گردید – در مقیاس رشد اجتماعی واینلند (Winlend)منعکس است . لیپر (Leeper 1984)نیز بر این باور بود که تفکر هیجانی بخشی از "تفکر منطقی "است . وبا این نوع تفکر ،یا به معنایی کلی تر "هوش "کمک می کند روان شناسان دیگری نظیر مییر (Meyer 1993)وسالووی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمرکز کرده اند .پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارت های اجتماعی ،توانمندیهای بین فردی رشد روان شناختی وآگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند ،بررسی ابعاداین هوش پرداخته اند . دانشوران علم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوش هیجانی وسبک های مختلف مدیریت ورهبری وعملکردهای فردی وتغییرات درون فردی واجتماعی وانجام ارزش یابی از عملکردهای فردی وگروه ،همت گماشته اند .
شایان ذکر است که ایده هوش هیجانی پس از 50سال بار دیگر توسط گاردنر (1983)استادروان شناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد . گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون زبان ،موسیقیایی ،منطقی ،ریاضی،جسمی ،میان فردی ،درون فردی می داند . اووجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته خودش "شخصی "ترکیب کرده اند . بُعد غیر شناختی (شخصی )مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مولفه کلی است که وی آنها را با عناوین استعدادهای درن روانی ومهارتهای (میان فردی )معرفی می کند .
اختلال وسواس – بی اختیاری
1 – تعریف
مفهوم وسواس ، فکر " محاصره " و مفهوم " بی اختیاری " فکر اجبار را القاء می کند و درک این مفاهیم بدون مرتبط ساختن آنها با " من " فرد که در بیان آزادانه فکر ، تجسم و عمل خویشتن ، احساس محدودیت می کند ، امکان پذیر نیست ؛ محدودیتی که فقط بر اساس و به وسیله فعالیت مرضی درهم شکسته می شود و آرامش موقت ، تنها از طریق تکرار به دست می آید .
بیمار نسبت به اختلال خود هشیار است و آن را تحمیل شده و مرضی می پندارد ، یعنی در واقع ، اختلال را نمی پذیرد بلکه آن را تحمل می کند . مع هذا در پاره ای از شخصیتهای وسواسی ، نشانه مرضی به منزله بخشی از سازمان یافتگی روانی فرد در می آید ( آیسنک ، 1979 ) .
بناب این ، وسواس در واقع فکر ، کلمه یا تصویری است که به رغم اراده ی انسان ، به هشیاری وی هجوم می آورد ، سازمان روانی را تحت سیطره خود قرار می دهد و اظطراب گسترده ای را در فرد بر می انگیزد .
وسواسها را به علت جنبه تحمیلی آنها نمی توان با نگرامنهیای مفرط درباره ی مسائل واقعی یکسان دانست ، چراکه تلاش فرد به منظور بی توجهی یا مقاوت نسبت به آنها به تشدیدتر از پیش ، از نو بروز می کنند .
گرچه ممکن است چندین نوع وسواس همزمان با یکدیگر در یک شخص مشاهده شود اما متخصصان بالینی ، متمایز کردن انواع وسواسها را مفید دانسته اند :
تصویرهای وسواسی گاهی ذهن را به گونه ای تسخیر می کنند که گویی تصویر بر آن حک شده است . مثلا مادری می تواند مدام تصویر به خون آلوده فرزندش را ببیند و یا فردی ممکن است بدون وقفه ، صحنه های منع شده ی جنسی را تصویر سازی کند .
فکر وجود میکرب در همه جا و ترس از خطر سرایت بیماری موجب می شود تا فرد از دست زدن به همه چیز اجتناب کند .
تردیدهای وسواسی ممکن است بر زندگی گذشته و یا آینده متمرکز شوند . تردید وسواس آمیز نسبت به گذشته ، به باز پدید آوری دائم آن منجر می شود و پرسش فرد از خود درباره ی درست بودن اعمال گذشته و پیامدهای آنها ، دلمشغولی اصلی وی را تشکیل می دهد . تردید نسبت به آینده زندگی را دچار اختلا می سازد . چراکه توانایی تصمی گیری را از فرد سلب می کند .
اعمال بی اختیار ( شستن ، وارسی کردن ، لمس کردن و جز آن ) به منزله رفتارهای انعطاف ناپذیری هستند که شخص برای پیشگیری یا کاهش حالت درماندگی و اضطراب ، خود را مجبور به انجام آنها می بیند و تصور می کند که اگر ان اعمال را انجام ندهد ، حادثه ای وحشتناک که ماهیت آن نیز مشخص نیست ، به وقوع خواهد پیوست .
بدین ترتیب مشاهده می شود که رفتارهای وسواسی دارای دو دامنه اند :
– افکار وسواسی ( وسواس ذهنی شده ) ؛
– اعمال اختیار
گرچه پاره ای از افراد مبتلا به وسواس می توانند تنها دارای افکار وسواسی یا اعمال بی اختیار باشند ، اما در اغلب موارد افکار وسواسی با اعمال بی اختیار همراهند . در واقع ، اعمال اخیر غالبا به منزله پاسخی در برابر افکار وسواسی هستند . به عنوان مثال ، اگر فردی مدام درباره ی ایمنی خانه ی خود تردید کند ، ممکن است به وارسی مکرر قفلها یا شعله های گاز و غیره بپردازد و یا اگر کسی به گونه ای وسواس آمیز از سرایت بیماری بترسد ، احتمال دارد که با شستشوی دائم خود با این فکر وسواسی مقابله کند . بدین ترتیب ، بسیاری از افکار وسواسی به اعمال بی اختیار منجر می شوند . اما در پاره ای از موارد ، اعمال بی اختیار با اضطراب توام نیستند و در صورت اخیر شاید بهتر باشد که اصطلاح اعمال آیینی در مورد آنها به کار بسته شود .
گرچه وسواس _ بی اختیاری معمولا در نوجوانی یا نخستین سالهای جوانی آغاز می شود اما امکان بروز آن در خلال کودکی نیز وجود دارد ( DSM IV ، 1994 ) .
کانر این نکته را تایید می کند که بندرت کودکان قبل از سنین چهارده تا پانزده سالگی را به علت وجود وسواس _ بی اختیاری به مراکز درمانگری ارجاع می دهند ، با این حال مولفان دیگر( هال ، 1932 ؛ برمن ، 1942 ؛ رگنر ، 1959 و دیگران ) به مواردی اشاره کرده اند که در کودکان کم سن آغاز شده است . براساس نظر آنتونی ، تقریبا 20 درصد از اختلال های وسواسی قبل از پانزده سالگی و 50 تا 60 درصد آنها قبل از بیست سالگی ، شروع می شوند ( آنتونی ، 1967 ) .
جاد براساس مشاهد ه ی 405 کودک دوازده ساله یا کم سن تر ، 34 مورد وسواس – بی اختیاری را خاطر نشان می سازد که از آن میان ، فقط پنج کودک دارای منظومه ی نشانه های وسواس- بی اختیاری بوده اند .
بررسی سوابق بزرگسالان وسواسی نشان می دهد که نخستین تجربه هایی که می توانند به منزله نشانه ی مرضی در نظر گرفته شوند زودرس بوده اند . اسکوگ ( 1965) که به بررسی آمارای وسیعی درباره ی نشانگان وسواس در بزرگسالان دست زده است ، عقیده دارد که اختلالهای وسواسی بسیار زودتر از بی نظمیهای روانی دیگر متجلی می شوند . وی خاطر نشان می سازد که این نشانه ها در 5 تا 6 درصد از موارد ، قبل از ده سالگی ، در 10 درصد بین ده تا چهارده سالگی و در 15 تا 16 درصد بین چهارده تا نوزده سالگی بروز کرده اند .
به نظر می رسد که در حال حاضر ، این نکته پذیرفته شده است که هرجند بی نظمیهای وسواسی می توانند گاهی به صورت زودرس متجلی شوند ، اما نشانگان واقعی وسواس پیش از سن معین و حدی از تحول روانی ( تقریبا هفت سالگی ) آشکار نمی گردد ( کولون1 ، 1960 ؛ پریک ، 1952 ) . بنابراین می توان گفت که آنچه در کودک به وفور مشاهده می شود اعمال بی اختیار یا آیینی است در حالی که افکار وسواسی بندرت دیده می شود .
گرچه در گذشته ، اختلال وسواس – بی اختیاری را به منزله ی اختلالی نادر تلقی می کردند اما بررسیهای همه گیری شناختی اخیر ، نشان داده اند که 5/2 درصد افراد در سرار زندگی خود از این اختلال رنج می برند ( DSM IV ، 1994 ) . و در تحقیق دیگری ( مایرز و همکاران ، 1984 ) فراوانی آن را بین 1 تا 2 درصد تخمین زده اند و بدین ترتیب ، این اختلال از لحاظ فراوانی ، در مرتبه ی چهارم یا پنجم اختلالهای روانی قرار می گیرد .
سن متوسط بروز این اختلال در مردان پایین تر از زنان است بدین معنا که آغاز آن در مردان بین 6 تا 15 سالگی و در زنان بین 20 تا 29 سالگی قرار دارد . غالبا بروز آن تدریجی است اما در پاره ای از موارد نیز به بروز ناگهانی آن اشاره شده است ( DSM IV ، 1994 ) .
2. شکل گیری وسواس در جریان تحول
نشانه شناسی اختلا وسواس – بی اختیاری در کودک نمی تواند به توصیف ساده ی نشانه ها بدون در نظر گرفتن چهار چوب تحولی آن محدود شود ، چرا که این یا ان نشانه ی قالبی یا آیینی ، برحسب مرحله ی تحول کودک می تواند جنبه ی بهنجار یا مرضی داشته باشد . به عنوان مثال ، وجود پاره ای از رفتارهای آیینی در خلال تحول الزامی است و فقدان آنها می توانند نشان دهنده ی یک نابهنجاری تحولی باشد .
2-1 رفتارهای آیینی دوره ی اول و دوم کودکی آیینی شدن بی اختیار کودک به تحول بهنجار او وابسته است . به عنوان مثال ، " واکنشهای دورانی " متفاوتی را که پیاژه توصیف کرده است به منزله ی طرح اجمالی یک عمل آیینی قلمداد کرده اند . در خلال چنین فعالیتهایی ، لذت و بی لذتی در عین حال به وجود می آیند : لذت از تکرار دست ورزی و بی لذتی ناشی از ناپدید شدن شئ و باز هم لذت از دوباره یافتن آن .
بعدها بازی تکراری ساختن و خراب کردن مشاهده می شود که بخوبی معلوم نیست که کودک از ساختن برج با مکعبها بیشتر لذت می برد یا خراب کردن آن .
اعمال آیینی در همه ی شکلهای یادگیری و بخصوص در زمینه ی نظافت و تغذیه که تابع آهنگ منظم و تحمیل شده ای هستند نیز مشاهده می شوند . در مقابل عادتهایی که بزرگسال سعی در ایجاد آنها دارد ، اغلب کودک آیینها و عادتهای خاص خود را ، که بسیاری از مادران مضطرب و کمال جو بسختی می پذیرند ، قرار می دهد .
از سنین بسیار پایین ، آیینهای به خواب رفتن بروز می کنند ( قرار گرفتن ملحقه ها به شکلی خاص ، تحمیل پاره ای از بازخوردها به مادر ، در آغوش گرفتن شئ یا حیوانی خاص در وهله ی به خواب رفتن و جز آن ) و بسیاری از این عادتها به تحول کودک وابسته اند .
مع هذا در سراشیب مرحله ی مقعدی و به هنگام گسترد ه ی احلیلی و ادیپی ، اگر هراس فراوانترین نوع رفتار است ، کوشش در مهار کردن اضطراب از راه اعمال آیینی ، رفتارهای پیش پا افتاده ای هستند که در اکثر مواقع با هراسها همراهند یا در پی آنها بروز می کنند و مانند هراسها ، از این اعمال نیز در حدود هفت تا هشت سالگی دیگر اثری دیده نمی شود .
2-2 رفتارهای آیینی و وسواس – بی اختیاری دوره ی سوم یا مرحله نهفتگی
در مرحله نهفتگی یعنی هنگامی که تحکیم " من " آغاز می شود و مکانیزمهای دفاعی سازمان می یابند ، کودک در برابر خواسته های جامعه ( آموزشگاهی ، اجتماعی ، مذهبی ) ، هشیاری نسبت به شخصیت و تکالیف خود و واقعیتی که مبنای آن لذت نیست ، فرار می گیرد. و درپاره ای از شراط ، رفتارهای آیینی مراحل پیشین تداوم می یابند ؛ آیینهایی که در حول و حوش همه مفاهیم یا کنشهای در حال شکل گیری ( یادگیریها ، هشیاری نسبت به من ، عشق والدین ، مسائل آموزش و پرورشی ، احساسات اخلاقی یا مذهبی ، مسائل جنسی ، معنای مرگ و جز آن ) متمرکز می شوند . کودکان مسائلی درباره ی خوبی، بدی و پاکی را برای خود مطرح می کنند ؛ مسائلی که تردید اضطراب آمیز کودک ، کمال جویی و احساس نقص بر آنها سایه می افکند .
در این هنگام است که رفتارهای بی اختیار از نوع آیینهای خوابیدن ، شستشو کردن ، ترتیب و شمارش ، نیاز آمرانه به لمس کردن اشیاء یا خودداری از لمس آنها و جز آن مشاهده می شود ؛ رفتارهایی که به بروز پاره ای از رگه های شخصیت فقدان آزادی در بیان لفظی ، رفتار بزرگسالانه و جز آن ، منجر می گردند .
از لحاظ حرکتی ممکن است با نوعی بازداری روانی – حرکتی یا ناپایداری روانی – حرکتی مواجه شویم .
موشکافی مفرط کودک با سیال نبودن فکر او همراه است ، اما نتیجه کار وی به رغم کندی ، خوب است . معمولا در این کودکان ، گسترده ی رغبتها محدود است و توجه آنها به زمینه های زمینه های خاصی ( مانند الکتریسیته ، نجوم وکارهای هنری ) معطوف می شود ، تا جایی که محدودیت بر تحول اجتماعی و تحقق سایر زمینه ها اثر می گذارد . گاهی عشق به خواندن به صورت یک وسواس واقعی در می آید . به نظر می رسد که محدودیت چهارچوب رغبتها ، به منظور هدایت فکر به سوی مسائل انتزاعی باشد تا امکان حذف خیالبافی های خطرناک فراهم گردد .
به طور کلی می توان گفت که رفتارهای بی اختیار در کودکانی که در مرحله رکود یا نهفتگی قرار دارند به دو صورت آشکار می شوند :
– رفتارهای آیینی پاره ای از آنان در یک جو خانوادگی " وسواس زده " توحید می یابند ؛ جوی که غالبا چنین رفتارهایی را اغماض می پذیرد و حتی نسبت به آنها نظری مساعد دارد . در این موارد به ندرت رفتارهای آیینی منجر به ناراحتی یا تنش در کودک می شوند گرچه در اکثر مواقع ، با مجموعه ای از رگه های رفتاری همراهند که سازمان یافتگی وسواسی را به یاد می آورند .
– در پاره ای دیگر از موارد ، به نظر می رسد که وسواس – بی اختیاری نشانگر کوششهای کم و بیش نومیدانه کودک در مهارکردن کشاننده هایی است که وی آنها را خطرناک و ویرانگر به حساب می آورد . در این صورت ، معنای رفتارهای بی اختیار یا آیینی ، حفظ همسانی و ثبات محیط و تضمین ایستایی آن است و به سازمان یافتگیهای روان گسسته که واجد رفتارهای آیینی فراوانی هستند ، نزدیک می شود .
2-3 وسواس ـ بی اختیاری در دوره ی نوجوانی
رفتارهای وسواس ـ بی اختیار رفتارهای خاص دوره ی نوجوانی نیستند . در واقع ، نوجوان مدتها به پنهان کردن رفتارهای وسواسی یا اعمال بی اختیار خود می پردازد و موارد نادری که به مراکز درمانی مراجعه می کنند ، معمولا مواردی هستند که در آنها کنش ورزی روانی و حتی رفتارهای روز مره فرد به طور وخیمی دچار اختلال شده است . البته وجود پاره ای از رفتارهای بی اختیار یا برخی از رگه های شخصیت وسواسی در نوجوان می تواند مبین کوشش " من " در مهار کردن نیازهای کشاننده ای اضطراب انگیز یا مع شده باشد ، در حالی که فزونی و تعداد رفتارهای بی اختیارو افکار وسواسی نشان دهنده ی کوشش در حفظ انسجام وحدت روانی و بدنی در نوجوانی است که در آستانه ی شف پسیکوزی قرار دارد ( مارسلی ، 1984 ) .
به طور کلی در بررسی وسواس – بی اختیاری در خلال نوجوانی لازم است که دو نوع رفتار متمایز شوند : وسواسها و اعمال بی اختیار به معنای اخص و فکر وسواسی یا نشخوار فکری از نوع وسواسی .
الف ) وسواسها و رفتارهای بی اختیار
گرین ( 1965 ) هفت موضوع اصلی را در قلمرو وسواس بزرگسال متمایز کرده است :
– موضوعهای مذهبی و ماوراء الطبیعه ای .
– موضوع های اخلاقی
– موضوع های حمایتی علیه خطرهای برونی .
– موضوعهای موشکافانه .
– موضوعهایی درباره ی گذشت زمان .
– موضوعهایی درباره ی پاکی ، نظافت و حمایت بدنی .
– موضوعهایی مربوط به نظم و ترتیب و قرینگی .
می توان این موضوع های متفاوت را در نوجوان نیز مشاهده کرد اما پاره ای از آنها شد موضوعهای مربوط به ترتیب و قرینگی و موضوعهای نظافت و حمایت بدنی ، فراوانترند .
موضوعهای مربوط به نظم و ترتیب به خصوص در زمینه ی کار تحصیلی ، منظم کردن وسایل و کیف مدرسه ، بازنویسی دروس و تکالیف مشاهده می شوند . گاهی نیز آینهایی در منظم کردن اتاق و شیوه ی لباس پوشیدن دیده شده اند .
موضوعهای مربوط به نظافت و حمایت بدنی در حول ترس از سرایت میکربها و بیماریها متمرکزند و می توانند به افکار وسواسی و رفتارهای بی اختیار فراگیر منجر شوند : شستشوی مکرر ، رفتار امحاء براساس لمس کردن ، برنامه های حمایتی متنوع ( استفاده از چند زیر پیراهنی ، دستکش و جز آن ) .
ب ) فکر وسواسی
در خلال نوجوانی می توان دو نوع فکر وسواسی را متمایز کرد :
– در پاره ای از نوجوانان یک شیوه ی فکری که به منزله ی بستر " شخصیت وسواسی " بزرگسال است ، گسترش می باید ( فکر ، تحت سلطه ی شک و تردید است و نشخوار فکری توام با موشکافی و باریک بینی وجود دارد ) . اما آنچه نوجوان را از بزرگسال متمایز می کند این است که هنوز " شهوی سازی " فکر ، تابع سرکوب گری نشده است و نوجوان از افکار خود لذت می برد بدون آنکه با ابعاد معمول و رایج و رنجی که در بزرگسال مشاهده می شود ، آشنا باشد .
نوجوان از آنچه دائما در فکر خود بنا می کند یا از بحثهای ماوراء البیعه ای لذت می برد . وانگهی چنین " سرمایه گذاری " فکری ، جنبه ی سازشی نیز دارد چرا که نوجوان ساعتهای متمادی با یک دوست یا یک بزرگسال به بحث می نشیند و بدین ترتیب ، لذت لیبیدویی وابسته به رابطه را به قطب فکری و عقلی منتثل می کند .
– شکل دوم فکر وسواسی بیشتر مرضی جلوه می کند : در اینجا صحبت از سرمایه گذاری در یک زمینه ی فکری محدود یا در یک رغبت انحصاری است . بدین ترتیب می توان شاهد رغبتهای خاص نسبت به حساب ، نقشه های جغرافیا ، یک ماده ی درسی معین ( تاریخ ، زبان خارجی یا … ) ، حزب سیاسی مشخص و یا یک موضوع فلسفی یا اخلاقی بود . معمولا چنین رفتاری با هیچ نوع مبارزه و اضطرابی همراه نیست . بالعکس به نظر می رسد که نظر می رسد نوجوان از فعالیت خود لذت می برد ، یا لااقل این چیزی است که در آغاز به چشم می خورد ( مارسلی ، 1984 ) .
برای ارزشیابی بعد مرضی این رفتار باید مشخص شود که این رغبت محدود خاص تا چه اندازه با حفظ فعالیتهای اجتماعی دیگر ( تحصیلی ، فرهنگی ، ورزشی و … ) توام است یا بالعکس ، تا چه پایه به بهانه این رغبت خاص ، نوجوان اندک اندک رخبتهای دیگر را رها کرده و در خود فرو رفته است ؟ شکل اخیر می تواند نشانه ی آغاز در خودماندگی و علامت سرمایه گذاری ناهماهنگ کنش وری روانی تلقی شود .
3. ضوابط تشخیصی اختلال وسواس – بی اختیاری براساس DSM IV
3-1 توصیف ضوابط تشخیصی اختلال وسواس – بی اختیاری
تقریبا همه ی ما ، وسواسها یا رفتارهای بی اختیار ساده را تجربه کرده ایم . این اکان وجود دارد که فکر یک لاقات ، امتحان یا برنامه تعطیلات ، به گونه ای وسواس آمیز ما را به خود مشغول دارد ؛ تردید درباره ی قفل نکردن درها قبل از خروج از خانه ، ما را نگران کند ؛ روزهای متوالی مدام یک شعر را زمزمه کنیم ؛ اجتناب از برخورد با یک گربه ی سیاه احساس راحتی را در ما ایجاد کند ؛ رفتارهای آیینی مشخصی را هر روز صبح به طور دقیق تکرار کنیم و یا گنچه ی لباسهای خود را هموار به شیوه ی معین و مشخصی منظم نماییم و … .
وسواسها و رفتارهای بی اختیار در حد قلیل ، می توانند نقش کمک کننده ای در زندگی داشته باشند ؛ آهنگهای سرگرم کننده یا آیینهای ساده غالبا تنیدگی را کاهش می دهند . مثلا بازی با قلم در یک جلسه ، زمزمه یک آهنگ یا زدن با انگشت روی میز در جریان یک امتحان ، در تقلیل تنش و افزایش کار آمدی فرد ، موثرند .
با توجه به ضوابط DSM IV ، تنها زمانی می توان به تشخیص اختلال وسواس – بی اختیاری مبادرت کرد که وسواسها یا رفتارهای بی اختیار ، جنبه مفرط ، نامعقول ، اجباری نا متناسب داشته باشند ، انصراف از آنها مشکل باشد ، درماندگی مشخصی را در فرد برانگیزند ، وقت قابل ملاحظه ای را به خود اختصاص دهند و کنش وری روزمره فرد را زیر تاثیر خود قرار دهند .
DSM IV وسواسها و رفتارهای بی اختیار را بوضوح از یکدیگر متمایز کرده است . براساس ضوابط این مجموعه ی تشخیصی ، وسواسها به ایجاد اضطراب یا درماندگی آشکار منجر می شوند در حالی که رفتارهای بی اختیار با هدف پیشگیری یا کاهش اضطراب یا درماندگی بروز می کنند و کوشش فرد در مقابله با وسواسها یا رفتارهای بی اختیار ، به افزایش اضطراب می انجامد .
برحسب تعریف ، بزرگسالانی که دچار اختلال وسواس – بی اختیاری هستند ماهیت افراطی یا غیر منطقی وسواسها یا رفتارهای بی اختیار خود را می پذیرند ، اما کودکان ممکن است به علت عدم تحول شناختی کافی ، نسبت به این مساله هشیار باشند گرچه ، سطح هشیاری درباره ی نامعقول بودن وسواسها یا رفتارهای بی اختیاری در بزرگسالان نیز دارای درجات متفاوتی است که روی یک پیوستار قرار دارند و DSM IV با افزودن یک تصریح ، این امکان را برای متخصص بالینی فراهم آورده است تا بتواند اختلالی را که با " فقر دریافت " توام است ، مشخص کند .
4. دیدگاههای نظری درباره ی اختلال وسواس ـ بی اختیاری
موضع گیری مولفان مختلف در قلمرو پدیدآیی اختلال وسواس – بی اختیاری بسیار متفاوت است . پاره ای از مولفان بر عامل وراثت تاکید می کنند و بروز نشانگان وسواس در سطحی از تحول را به منزله تاییدی بر سرشتی بودن آن می دانند . پاره ای دیگر ، به فراوانی رگه ها یا خصیصه های وسواسی در اغلب والدین کودکان مبتلا به این اختلال ، اشاره می کنند . کانر از " کمال جویی مفرط والدین " سخن به میان می آورد و آدامز ( 1972 ) آنها را والدینی نامنعطف ، قراردادی و واجد دو سو گرایی در ارتباط با فرزندانشان می دادند . مولفان دیگری ، روان آزردگی وسواس را در چرخه ی موروثی روان گسیختگی قرار می دهند و برخی دیگر نیز آن را با روان گسستگی آشفتگی – افسردگی مرتبط می سازند . و بالاخره ، پاره ای نیز همخوانی یا تداعی بین نشانه های وسواس – بی اختیاری و بیماریهای عضوی را متذکر شده اند . به عنوان مثال به وجود همبستگی بین اختلالهای وسواسی و صرع از یکسو ، و اختلالهای وسواسی و آسیبهای سیستم سیستم خارج هرمی از سوی دیگر ، اشاره شده است .
روابط بین تیک ها ، تکرارهای بی اختیار و بیماری کره نیز مورد بحث قرار گرفته است . بدون آنکه بتوان تیک ها را معادل روان آزردگی وسواس دانست باید گفت که بخصوص در مورادی که مبارزه ای اضطراب آمیز پیش از برون ریزی حرکتی در فرد به وقوع می پیوندد غالبا تیک ها با رگه های رفتار وسواسی همراهند .
به طور خلاصه می توان گفت که نشانه شناسی وسواس می توان در خلال تحول در چهار چوب پاره ای از سازمان یافتگیهای مرضی دیگر قرار گیرد ، پیش از یک از هم پاشیدگی پسیکوزی مشاهده شود و یا به منزله یک مکانیزم دفاعی علیه پسیکوز به کار افتند . ضمن آنکه برخی از مولفان ( جیانوتی و بولیا ، 1972 ) عقیده دارند که در خلال بروز اختلال وسواس – بی اختیاری ، همواره باید امکان وجود افسردگی بنیادی شخصیت در نظر گرفته شود .
به طور کلی ، مهمترین تبیینهایی را که در این قلمرو ارائه شده اند می توان به چهار گروه عمده تقسیم کرد : تبیینهای روان – پویشی ، شناختی – رفتاری ، الگوهای زیست شناختی و دیدگاه رفتار شناسی طبیعی .
4-1 دیدگاه روان – پویشی
به عقیده فروید و پیروانش ، اختلالهای وسواس – بی اختیاری مانند اختلالهای اضطرابی دیگر ، هنگامی بروز می کنند که ترس از برانگیختتگیهای آزار گرانه و خصمانه بُن ، مکانیزمهای دفاعی را به منظور کاهش اضطراب بر می انگیزند . کشاننده های بُن به صورت افکار وسواسی و مکانیزمهای دفاعی به شکل اعمال بی اختیار متجلی می شوند . به عنوان مثال اگر فردی مورد هجوم دائم افکار جنسی منع شده قرار گیرد ممکن است براساس شستشوی مکرر خود و یا اجتناب نظامدار از هر نوع مکالمه ای که دارای محتوای جنسی است ، با این افکار مقابله کند .
فروید بر این باور است که است که یکی از سرچشمه های سازمان یافتگی وسواس این است که درجه ی تحول یافتگی " من " فراتر کشاننده هایی باشد که " من " آنها را نفی می کند و در این صورت ، فرد معمولا ار مکانیزمهای دفاعی مجزاسازی ، امحاء و تشکیل واکنشی سود می جوید .
آنهایی که به مکانیزم مجزاسازی متوسل می شوند افکار ناخوشایند و ناخواسته را از خود نمی دانند و به آنها به منزله محتوای بیگانه ای می نگرند . مجزا سازی روشی است که به منزوی کردن یک فکر یا یک رفتار می پردازد ، به گونه ای که ارتباط آن را با چهارچوب عاطفی ، افکار دیگر و بقیه زندگی فرد ، قطع می کند و هرگونه همخوانی بین یک فکر و بقیه دستگاه روانی را درهم می شکند . این مکانیزم موجب می شود تا از سرکوب گری اجتناب شود ، البته به این شرط که بار عاطفی تجسم کاملا از بین برود و عاطفه بتواند راه حل دیگری برای خود بیابد و به عنوان مثال ، بر روی یک تجسم دیگر جابه جا شود .
کسانی که از مکانیزم امحاء سود می جویند به اعمالی دست می زنند که کشاننده های ناخوشایند را خنثی کنند . امحاء یک مکانیزم دفاعی است که براساس آن ، فرد به گونه ای عمل می کند که انگار افکار ، سخنان ، حرکات و اعمال گذشته وی هرگز به وقوع پیوسته اند . اما افرادی که به مکانیزم تشکیل واکنشی متوسل مس شوند نوعی سبک زندگی را بر می گزینند که با کشاننده سرکوب شده آنها متضاد است و به منزله واکنشی علیه آن محسوب . به عبارت دیگر ، تشکل واکنشی یک ضد – سرمایه گذاری در یک عنصر هشیار است که با سرمایه گذاری ناهشیار در تضاد است . مثلا مهربانی و ایثار نسبت به دیگران می نواند پارسنگ کشاننده های پرخاشگرانه ی سرکوب شده باشد.
فروید عقیده دارد که در خلال مرحله مقعدی ( تقریبا در حدود دو سالگی ) پاره ای از کودکان ، خشم و شرم گسترده ای را تجربه می کنند که مبارزه بین بُن و من را دامن می زند و زمینه را برای کنش وری وسواس – بی اختیاری فراهم می کند . در خلال این دامن می زند و زمینه را برای کنش وری وسواس – بی اختیاری فراهم می کند . در خلال این دوره از زندگی ، لذت روانی – جنسی کودکان ناشی از عمل دفع است در حالی که در همین زمان ، والدین آنها برای یاددهی مهار عمل دفع ، بیشترین سعی خود را می کنند و می خاهند به کودکان بیاموزند که چگونه لذت مقعدی را به تاخیر بیندازند . اگر والدین به صورت زودرس و به گونه ای شتابزده یاددهی تمیزی را انجام دهند ، کودکان خشم را تجربه می کنند و برانگیختگیهای پرخاشگرانه بُن گسترش می یابند ؛ برانگیختگیهای که به صورت رفتارهای ضد اجتماعی مانند کثیف کردن دائم خود ، تخریب گری ، ریخت و پاش و غیره متجلی می شوند .
در صورتی که والدین براساس فشار تحمیل بیشتر بر کودک ، این پرخاشگری را تقویت کنند ، احساسات شرم ، گنهکاری و آلوده بودن در کودک ایجاد می شوند ، برانگیتگیهای پرخاشگرانه به صورت گرایش به مهارکردن آنها در آیند و تمایل به آلوده کردن ، جای خود را به گرایش به مهار کردن و تمیز بودن می دهند . و این تعارض بین بُن و من می تواند در سرار زندگی ادامه یابد و خصیصه مقعدی با خطوط سه گانه آن یعنی ترتیب ، اقتصاد و سرسختی را تشکیل دهد . وجود این خصیصه ها بخوبی متمایز کردنی است و نخستین قلمرویی است که وجود همبستگیهایی بین رگه های خلقی و شهوت گرایی وابسته به ناحیه شهوت زا در آن ، توسط فروید نشان داده شده است . مرحله مقعدی با اکتساب مهار عضلانی اسفنکترها مطابقت دارد و یکی از وهله های مهم تفرد را تشکیل می دهد ، چراکه در این مرحله ، کودک مختار است محتوای روده ای خود را دفع یا حفظ کند . آموزش براساس توجهی که به این ناحیه معطوف می کند و اشاره ضمنی به آلودگی آن ، به افزایش خصیصه شهوت زا منجر می شود . این امر ، اثر مهمی در شکل گیری خلقی می گذارد و پایداری امیال وابسته به این شهوت گرایی را در پی دارد . سرمایه گذاریهایی که به منظور مقابله با کشاننده سرکوب شده به راه می افتند ، از خصوصیات این مرحله اند .
به طور کلی می توان گفت که این تبیین فرویدی ، مستلزم پذیرفتن فرضیه ای است که بر اساس آن ، بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس – بی اختیاری دارای والدینی انعطاف ناپذیر و فزون طلب هستند . در حالی که بیشتر تحقفیقات انجام شده در این قلمرو ، از چهارچوب تجربی مطلوبی برخوردار نیستند ( فیتز ، 1990 ) و تاریخچه ی زندگی بسیاری از کسانی که دارای چنین اختلالی هستند با آنچه فروید توصیف می کند ، متفاوت است .
آنا فروید بر این باور است که میل مفرط کودک به نظم و نظافت ، وجود آیینها و تشریفات خوابیدن و به طور کلی همه ی رفتارهایی که در قطب مخالف کثیف کردن ، خود را آلوده کردن و یا ویرانگری قرار می گیرند ، در خلال یادر وهله های پایانی مرحله ی مقعدی در غالب کودکان متجلی می شوند ، اما چنین تظاهرات آیینی و بی اختیار به محض گذار از کشاننده ها یا مواضعی از " من " که با آنها مرتبط هستند ، از بین می روند . با این حال ، تظاهرات وسواسی بهنجار و موقت به هنگام وقوع سرمایه گذاری لیبیدویی مفرط در خلال مرحله ی " آزار گری – مقعدی " ، به منزله یک تهدید مرضی دائم محسوب می شوند . به عنوان مثال ، تاکید مفرط والدین در مورد شستن دستها یا درباره ی نگفتن کلمات رکیک و جز آن ، هنگامی که در تضاد با به کار بردن کلمات مستهجن یا پاره ای از رفتارهای ناپخته کودک قرار می گیرد ، به خصیصه های مرحله ی مقعدی شکل می بخشد و منبع احتمالی تثبیت در این مرحله می شود .
اما آنا فروید خاطر نشان می سازد که بازخورد معکوس مادر یعنی موافقت با همه ی خواسته های کودک نیز می تواند به تثبیت در این مرحله بی انجامد . بدین ترتیب است که کودک معمولا پس از چند تجربه تهدید کننده ی مرحله احلیلی ، به مرحله آزارگری مقعدی باز می گردد و تنها چنین واپس رویهایی ، همراه با مکانیزم های دفاعی که علیه آنها برانگیخته می شوند و شکل گیری مصالحه هایی که از آنها منتج می شود به ایجاد یک هسته ی مرضی وسواس واقعی و دوام دار می انجامد.
لبوویسی و دیاتکین ( 1957 ) عقیده دارند که پاره ای از اعمال بی اختیار دوره ی دوم کودکی گذرا و فاقد اضطراب اند و می توان عملا آنها را بهنجار دانست . آیینهای زودرس که همزمان با پیشرفتهای حرکتی و کلامی در کودک مشاهده می شوند ، ترجمان نخستین ساخت پذیری " من " کودک هستند . مع هذا می توانند براساس پاره ای روابط با یک مادر مضطرب و کمال جو ، به صورتی مرضی شرطی شوند . اما هنگامی که والدین بتوانند ایمنی را در کودک ایجاد کنند ، نشانه ها از بین می روند . ولی در کنار آیینهای بهنجار می توان می توان در همین مرحله ، شاهد نشانه شناسی وخیم تری بود که یادآور ساختار پیش – نورزی یا پیش – پسیکوزی است . در چنین مواردی ، اضطراب شدیدی بر جدول بالینی سایه می افکند ، خیالبافهای پیش تناسلی توحید نایافته آشکار می شوند وقطع دوام دار تماس مشاهده می شود .
موضوع گیریهایی که در سطور پیشین به آنها اشاره شده توسط همه ی نظریه پردازان روان – پویشی پذیرفته نشده اند . به عنوان مثال ، نظریه پردازان روابط موضوعی از زاویه ای دیگر به تبیین اختلالهای وسواس – بی اختیاری پرداخته اند و بر این باورند که وجود مشکلات ارتباطی در سالهای نخستین زندگی ، می تواند در دیدگاهی که فرد نسبت به جهان دارد ، نوعی " دوپارگی " ایجاد کند . این باور که افکار ، هیجانها ، اعمال یا اشخاص کاملا خوب یا کاملا بد هستند ، افراد را وادار می کند تا با توسل به وسواسها ، جنبه های افکار یا احساسات خود را تحمل کنند ( اوپنهایم و روزن برگر ، 1991 ) .
از زاویه ای دیگر ، برخی از نظریه پردازان " روانشناسی من " عقیده دارند که برانگیختگیهای پرخاشگرانه کسانی که دارای این اختلال هستند ، بیش از آنکه از تجربه های پیش پا افتاده آموزش نظافت ناشی شود ، منعکس کننده نیازهای تحقیق نایافته بیان خویشتن و یا کوششهایی به منظور غلبه بر احساسات آسیب پذیری یا نا ایمنی است ( سالزمن ، 1968 ؛ اریکسن ، 1963 و دیگران ) . اما باید گفت که این نظریه پردازان نیز درباره ی وجود برانگیختگیها در افراد مبتلا به وسواس – بی اختیاری با فروید توافق دارند .
به طور کلی ، به رغم تبیینهای متفاوت ، نظریه پردازان روان پویشی درباره ی این نکته اتفاق نظر دارند که رفتارهای وسواسی ای که کودک آنها را به منزله تنها وسیله تضمین ثبات و انسجام محیط و شیوه ی احساس فردیتی که با خطر از هم پاشیدگی مواجه است ، تلقی می کند ، از دیدگاه اقتصادی دارای معانی متفاوتی هستند و با در نظر گرفتن :
– فراونی رفتارهای وسواسی ؛
– خصیصه سازش نایافته انها ؛
– سازش نایافتگی فزاینده ی این رفتارها به رغم رشد و رسیدگی بیشتر ؛
– فقدان سرمایه گذاری مخالف مثبت است که می توان آنها را به منزله طلیعه استقرار سازمان یافتگی پیش تناسلی درکودک دانست .
4-2 دیدگاه شناختی – رفتاری
رفتاری نگری نگری کنونی کوشش می کند تا گسترش و استقرار اختلالهای وسواس – بی احتیاری را بر اساس دو نظریه تبیین کند :
الف) موضع گیری رفتاری
از این دیدگاه ، مفهومی که احتمالا از پذیرش بیشتری برخوردار است مبتنی بر نظریه دو عاملی است که توسط مورر ( 1939 ) به منظور تبیین اضطراب و رفتار اجتنابی پیشنهاد شده است .
بر اساس این نظریه ، یک محرک یا ویداد خنثی بر اساس همخوانی با یک واکنش اضطرابی می تواند به شکل یک محرک منزجر کننده ( یعنی رویدادی نامطبوع : نخستین عامل ) در آید . سپس ، فرد می آموزد که برای کاهش اضطراب ، از این رویداد منزجر کننده شرطی اجتناب کند . این رفتار اجتنابی به علت عدم بروز رویداد منزجر مورد انتظار ( عامل دوم ) تقویت ( به طور منفی ) می شود . بدین ترتیب ، اختلالهای وسواسی به صورت یک رفتار اجتنابی عامل در می آیند ، رفتاری که می تواند براساس تعمیم دهی به صورت یک رفتار اجتنابی عاملی در می آیند ، رفتاری که می تواند براساس تعمیم دهی به موقعیتهای دیگر ، گسترش یافته و استحکام یابد .
این نظریه علت شناختی بر آزمایشهای حیوانی مبتنی است ؛ آزمایشهایی که استقرار رفتار اجتنابی و آیینی را در وهله اول ، یعنی هنگام مواجهه با محرک منزجر کننده نشان داده اند و این نکته را برجسته ساخته اند که چنین رفتارهایی مدتهای مدید در چهارچوب رفتاری حیوانی به صورت رفتارهای اجتنابی و آیینهای قالبی باقی مانده اند ، در حالی که امکان خاموشی به علت فقدان نتایج منفی وجود داشته است .
مع هذا انتقال این نظریه دو عاملی به اختلالهای وسواس – بی اختیاری در انسان با مشکلاتی مواجه می شود :
نخست آنکه ، شرطی شدن این اختلالها در هر موقعیتی به وقوع نمی پیوندد بلکه نخست معنای زیست شناختی و تحولی آن است و این نکته ای است که براساس مفهوم " آمادگی " سلیگمن ( 1970 ) برجسته شده است . افزون براین ، دربسیاری از اختلالهای وسواسی ، امکان بازیابی رویداد منزجر کننده وهله نخست وجود ندارد . دوم آنکه در این نظریه شناختی اختلالهای وسواسی به قدر کفایت در نظر گرفته نشده اند . بنابر این ، نظریه شناختی – رفتاری در قلمرو اختلالهای وسواسی کوشش کرده تا این خلا را جبران کند .
ب) موضوع گیری شنخاتی – رفتاری
تبیین بالنسبه جدید و امید بخش در مورد اختلالهای وسواس – بی اختیاری ، تبیینی است که اصول شناختی و رفتاری را در عین حال در نظر گرفته است . از این دیدگاه ، هر کس می تواند دارای افکار ناخاسته ، تکراری و ناخوشیندی مانند صدمه زدن به دیگران ، مبادرت به اعمال جنسی منع شده و یا ترس از خطر سرایت یک بیماری باشد . اما در حالی که بسیاری از افراد این افکار را بی معنا تلقی می کنند و آنها را به آسانی از قلمرو ذهنی خویش بیرون می رانند ، کسانی که دچار اختلال وسواس -بی اختیاری می شوند خود را به خاطر چنین افکار وحشتناکی مسوول و قابل سرزنش می دانند ، می ترسند که این افکار به اعمال یا پیامدهای زیان بخشی منجر شوند و کوشش می کنند تا با استفاده از شیوهایی مانند تجسس ایمنی نزد دیگران ، القای ارادی افکار " خوب " به خویشتن ، بصری سازی تصاویر مثبت ، شستن دستها و یا وارسی منابع احتمالی خطر و جز آن ، به " خنثی سازی " این افکار بپردازند .
کاهش وقت ناراحتی بر اساس اتخاذ چنین راهبردهای خنثی کننده ای ، موجب تقویت آنها می شود و باعث می گردد مه فرد در آینده نیز مجددا به این راهبردها متوسل شود و بدین ترتیب ، یک وسواس یا یک رفتار بی اختیار استقرار می یابد .
یکی از مسائل عمده ای که چنین تنبیینی مطرح می کند این است که چرا افکاری که برای عامه مردم جنبه هماگنی و عام دارند ، می توانند در پاره ای از افراد به ایجاد چنین اختلالهای گسترده ای منتهی شوند ؟ نظریه پردازان شناختی – رفتاری نگر ، چندین عامل را در این امر دخیل می داند :
1. نخست آنکه مشاهدات بالینی نشان می دهند که بیماران وسواسی درجهانی زندگی می کنند که مملو از ناایمنی و تردید است و همواره انتظار وقوع رویدادهای منفی را دارند .
2. افرادی که مستعد اختلال وسواس – بی اختیاری هستند ، بیش از دیگان گرایش به افسردگی دارند تحقیقات نشان داده اند که خلق افسرده نه تنها به ازدیاد و تشدید افکار ناخواسته منتتهی می شود بلکه به افزایش ناراحتی ناشی از این افکا می انجامد ( کلارک و همکاران ریال ، 1993 ) .
3. تجربیات نشان داده اند که بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وساوس – بی اختیاری ، به معیارهای رفتاری و اخلاقی قدرتمندی پایبندند . و از اینجاست که افکار ناخواسته و بخصوص افکار پرخاشگرانه و جنسی ، برای آنها بیش از دیگران غی قابل پذیرش است ، افکار " بد " را معادل " بد " تلقی می کنند و خود را موظف به حذف آنها می دانند ( راچمن ، 1993 ) .
4. همچنین تحقیقات نشان داده اند که بیماران وسواس – بی اختیار ، تصویر درستی از فرایند تفکر انسانی ندارند و به جای آنکه چنین افکاری را بهنجار و یا بی معنا تلقی کنند ، گمان می برند که می توانند و می یابد همه افکار ناخوشایندی را که به ذهنشان خطور می کند ، مهار کنند و می ترسند که ناتوانی در مهار کامل چنین افکاری ، ناتوانی در مهار همه رفتارهایشان را به دنبال داشته باشد ( کلارک و همکاران ، 1993 ؛ راچمن ، 1993 ) . بدین ترتیب ، نارسا کنش وری نظام شناختی بیماران وسواس – بی اختیار ، باورهای نامتناسبی را در پی دارد که به ادراک اشتباه آمیز تهدیدها ، که خود نیز ایجاد کننده اضطرابند ، منتهی می شود .
گرچه فرضیه های مختلف نظریه شناختی درباره اختلالهای وسواسی توانسته اند پاره ای از مولفه های مهم این اختلالها را برجسته سازند اما به پاره ای از مسائل توجه نکرده اند :
نخست آنکه به مساله مهم مبنای ناایمنی و علت انتظار گسترده رویدادهای منفی در این بیماران ، پاسخ داده نشده است .
دوم آنکه درجه اهمیت اعمال و افکار خنثی کنند در تحول این اختلال مشخص نگشته است و در حالی که پاره ای از نظریه پردازان ، آنها را به منزله عامل اصلی تلقی می کنند ، پاره ای دیگر ، ناتوانی نسبی این بیماران در جلوگیری از افکار مهاجم و وجود مفاهیم نامتناسب درباره ی لزوم مهار چنین افکاری را با اهمیت تر می دانند ( کلارک و همکاران ، 1993 ) .
و بالاخره ، مساله دیگری که باید به آن پاسخ داده نقش مکمل عوامل دیگر در گسترش اختلال وسواس – بی اختیاری است . به عنوان مثال می توان از خود پرسید که آیا عوامل زیست شناختی موجب نمی شوند که افراد میتلا به وسواس – بی اختیاری ، افزون بر نارسا کنش وری باورها و بی لذتی خلقی ، هجوم افکار ناخواسته د، افزایش برانگیختگی مبتنی بر این افکار و کوشش در خنثی کردن آنها را در سطح گسترده تری تجربه کنند ؟ پاره ای از تحقیقات اخیر این نکته را القا می کنند که عوامل زیست شناختی در بروز و برجا ماندن این اختلال ، نقش دارند .
4-3 الگوی زیست شناختی اختلالهای وسواس – بی اختیاری
گرچه پژوهشهای روانی – فیزیولوژیکی به نتایج جالبی دست یافته اند و براساس بررسیهای طولی توانسته اند تفاوتهایی را در سطح واکنشهای فیزیولوژیکی شکلهای متفاوت وسواس ، برجسته سازند ( راچمن و همکاران ، 1980 ) اما تاکنون ، معنادار ترین نتایج ، از تحقیقات زیست – شیمیایی حاصل شده اند . تحقیقاتی که درباره ی جنبه عاطفی اختلال انجام شده اند نیز بر وجود مبنای زیست – شیمیایی مشابه در اختلالهای وسواسی و افسردگی تاکید کرده اند و بدین ترتیب ، علت تاثیر داروهای ضد افسردگی در قلمرو اختلالهای وسواسی را تا حدی آشکار ساخته اد .
به طور کلی در حال حاضر ، دو خط عمده پژوهشهای زیست شناختی بسیار امید بخش به نظر می رسند : یکی از این خطوط بر سطح پایین فعالیت سروتونین در افراد مبتلا به اختلال وسواس – بی اختیاری تاکید می کند و خط دیگر ، کنش وری نابهنجار نواحی کلیدی مغز را برجسته می سازد . اما باید گفت که جالبترین تحقیقات درباره ی جنبه زیست – شیمیایی در قلمرو روان – داروشناختی صورت گرفته اند .
فرضیه ای که اختلالهای وسواس – بی اختیاری را به سطح پایین فعالیت سروتونین نسبت می دهد ، از پژوهشهای منتج شده که داروهای ضد – افسردگی انجام شده اند و تا کنون به منزله موثر ترین روش دارو درماندگری در قلمرو اختلالهای وسواسی محسوب می شوند . بین سالهای 1980 و 1990 بیش از بیست پژوهش در این زمینه ، نشان داده اند که درمان اختلالهای وسواسی به کلومی پرامین همواره موثرتر از داروهای کاذب بوده است . بدین ترتیب ، این اختلالها به داروهایی پاسخ داده اند که در درمان اختلالهایی ، که مبنای آنها نیز به اختلال تالیف سروتونین نسبت داده می شود ، موثر بوده اند . پس می توان نتیجه گرفت که اختلال وسواس – بی اختیاری نیز دارای مبنای مشابهی است .
پژوهشهای دیری ، اختلالهای وسواس – بی اختیاری را به کنش وری نابهنجار ناحیه حدقه ای در کرتکس جبهه ای ( بخشی از قشر مخ کخ کمی بالای دقه چشم قرار دارند ) نسبت داده اند . این بخشهای مغز ، تنظیم کننده مداری هستند که تبدیل درونشدهای حسی به شناختها و اعمال را تنظیم کننده مداری هستند که تبدیل درونشدهای حسی به شناختها و اعمال را تضمین می کند . این مدار از ناحیه حدقه ای که برانگیختگیهای مختلف جسمانی را دریافت می کند ، آغاز می شود . فیبرهای عصبی ، این برانگیختها را به سوی هسته های دُمدار برای تبدیل احتمالی آنها به عمل ، هدایت می کنند . این هسته ها به صورت یک صافی عمل می نمایند و فقط به نیرومندترین برانگیختگیها اجازه دستیابی به تالاموس را که به منزله ایستگاه بعدی این مدار است ، می دهند . اگر تالاموس این برانگیختگیها را دریافت کند ، فرد وادار می شود که بیشتر درباره آنها فکر کند . بسیاری از نظریه پردازان زیست شناختی در حال حاضر ، بر این باورند که ناحیه حدقه ای یا هسته دُمدار در پاره ای از افراد آنچنان فعالند که می توانند اختلالهایی را در زمینه اعمال یا افکار درپی داشته باشند ( باکستر و همکاران ، 1992 ؛ راپوپورت ، 1991 ) .
فصل دوم :
منصوری در سال 1369 در تحقیقی تحت عنوان برسی رابطه بین وسواس و سلامت روانی دانش آموزان سال اول دبیرستان شهرستان نور شهر مازندران که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین وسواس و سلامت روانی رابطه وجود دارد .
و همین طور تحقیقی را در سال 1370 که تحقیقی تحت عنوان مقایسه وسواس در بین دختران و پسران حدود سنی 18 ساله شهرستان طالقان که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین دختران و پسران از لحاظ وسواس تفاوت وجود دارد .
وهمین طور تحقیق رضایی در سال 1371 که تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهرستان ملایر که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین هوش هیجانی و رشد اجتماعی رابطه وجود دارد .
مهدی پور در سال 1368 در تحقیقی تحت عنوان مقایسه هوش هیجانی در بین دانش آموزان ممتاز و دانش آموزان متوسط حدود سنی 16 ساله شهرستان زنجان که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین دانش آموزان ممتاز و دانش |آموزان متوسط تفاوت وجود دارد .
مصیبی در سال1369 در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه هوش اجتماعی و هوش هیجانی دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان شهرستان نطنز که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین هوش هیجانی و هوش اجتماعی رابطه وجود دارد .
فصل سوم
روش تحقیق
جامعه آماری
حجم نمونه
روش نمونه گیری
ابزار اندازه گیری
روش تحقیق
روش آماری مربوط به فرضیه ها
جامعه مورد مطالعه :
جامعه ى مورد مطالعه در تحقیق حاضر عبارتند از دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان دختر شهرستان ابهر است که طبق آمار بدست آمده در حدود 7دبیرستان دخترانه وجود دارد که طبق آمار مشاهده شده در حدود 3850 دانش آموز دختر در مقطع سوم دبیرستان در رشته های مختلف مانند ریاضی فیزیک،علوم تجربی ،انسانی ،فنی حرفه ای ،…وجود دارند همین طر در حدود 4250نفر دانش آموز پسر که در مقطع سوم دبیرستان مشغول به تحصیل هستند.
حجم نمونه :
با توجه به جامعه آماری وبرآورد کل آن از بین 8000نفر در حدود 100نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده وآزمون هوش هیجانی ووسواس بر روی آنها اجرا گردیده است .
روش نمونه گیری :
روش نمونه گیری در تحقیق حاضر از نوع طبقه ای است که در بسیاری از تحقیقات انسانی ،محقق قایل است نمونه تحقیقی را به گونه ای انتخاب کند که مطمئن شود زیر گروها با همان نسبتی که در جامعه وجودارند به عنوان نماینده ی جامعه در نمونه نیز حضور داشته باشند . این نمونه ها را نمونه های طبقه بندی شده گویند روش نمونه گیری طبقه ای در مطالعه هایی که محقق قصد مقایسه زیر گروه های مختلف را داشته باشد ،مناسب است .(دلاور 1380ص125)
پرسش نامه شخصیت مینه سوتای m.m.p.i
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر استفاده از پرسش نامه شخصیت مینه سوتا است که این پرسش نامه توسط مک لین دهتاوی جهت شناسایی شخصیت از او و مشکلات روانی افراد را مورد سنجش قرار داده است که این پرسش نامه دارای دو مقیاس بلند و کوتاه است که در هنجار گزینی ایرانی بیشتر از فرم کوتاه آن استفاده می شود که فرم کوتاه آن شامل دو مقیاس روایی و بالینی تشکیل شده است که مقیاس روایی شامل L.F.K که دروغ سنجی – مقاومت دفاعی در برابر صحبتها و حس نامطلوب است و مقیاس بالینی آن شامل عوامل روانی مانند HS هیکپوسندریا – D افسردگی – HY تصیری PT ضعف روانی – Pa پارانویا Pd – رفتار ضد اجتماعی SC اسکیزوفرنی – ma مانیا است که فرد با پاسخ دادن به سوالات می تواند وضعیت خود را مشخص کند و با ترسیم پروفایل مخصوص می توان بیان کرد که آزمونی در کدام عامل دارای بیشترین مشکل است و آیا فردی نرمال است یا نه و در مرحله سایکوتیک قرار دارد نموره گزاری در این آزمون از طریق کلید صورت می گیرد به این صورت که هر عامل دارای یک کلید بخصوص است که اگر آزمودنی مطابق کلید جواب دهد یک نمره و مخالف کلید نمره ای به ان تعلق نمی گیرد . مدت اجرای آزمون در حدود 20 الی 25 دقیقه است و شیوه اجرای آزمون هم به صورت گروهی است و هم به صورت فردی که در تحقیق حاضر اجرا به صورت فردی انجام می گیرد به این صورت که وقتی آزمودنی ها انتخاب شدند آزمون را به آنها داده و از آنها می خواهیم که با تمام حوصله خود به آنها جواب دهند و بعد از جواب دادن و بدست آوردن نمرات خام آزمودنیها در دو گروه X1 و X2 قرار می دهیم . که طبق تحقیقات انجام شده بررسی دانش جویان و کارمندان شهر نیویورک که در سال 1982 انجام شده است روایی این آزمون 68 درصد پایایی آن 72 درصد بوده است و تحقیق انجام شده در سال 1978 که نتایج بدست آمده حامی از آن است که این تحقیق 73 درصد روایی و 62 درصد پایایی بوده است که بر روی فرزندان معلول و عقب مانده و سنجش ضعف روانی آنها بوده است .
هوش هیجانی
مقدمه :
سالهاست تصور می شد که افراد ( IQ )1 ، موفقیت آنان را در زندگی تعیین می کنند . مدارس برای ثبت نام دانش آموزان در برنامه های مختلف و همچنین شرکت ها و کارفرمایان برای انتخاب افراد ، از آزمون IQ استفاده می کردند . ولی در ده سال اخیر ، محققان دریافته اند که IQ تنها شاخص موفقیت افراد نیست . اکنون توجه به سمت هوش هیجانی ( EQ )2 است که به عنوان شاخص دیگر موفقیت افراد محسوب می شود .
هوش هیجانی ، نوع دیگر با هوش بودن است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی است . EQ توانایی کنترل حالت های اضطراب آور و کنترل واکنشهاست . این به معنی پر انگیزه و امیدوار بودن به کار و رسیدن به اهداف است . به طور کلی EQ ، یک مهارت اجتماعی است و شامل همکاری با سایر مردم ، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد می باشد .
لزوم آماده سازی آزمون هوش هیجانی
با توجه به اهمیت هوش هیجانی در زندگی ، لزوم دسترسی به ابزار سنجش مناسبی در این زمینه وجود دارد که متناسب با فرهنگ و جامعه ایرانی قابل کاربرد باشد . در این زمینه ، ضمن جستجو در منابع اطلاعاتی ، پرسشنامه هوش هیجانی بار – اُن ، به دلیل جامعیت ، سادگی ، تنوع سوالات و نابستگی به فرهنگ غیر ایرانی ، انتخاب گردید . این پرسشنامه در مورد میزان هوش غیر شناختی ( هیجانی ، شخصی و اجتماعی ) گزارش می دهد . و در محیط های آموزشی ، صنعتی ، بالینی و طبی قابل کاربرد است . سازنده معتقد است مقیاس های هوش هیجانی ، وقتی با نمرات هوشبهر شناختی بکار رود ، شاخص بهتری از هوش عمومی و متعاقباً موفقیت بالقوه فرد در زندگی می باشد .
معرفی آزمون هوش هیجانی بار – اُن 3
آزمون هوش هیجانی بار – اُن در سال 1980 با طرح این سوال که " چرا بعضی مردم نسبت به بعضی دیگر در زندگی موفق ترند " آغاز گردید . در این سال مولف ، مفهوم ، تعریف و اندازه ای از هوش غیر شناختی ( بار – اُن ، 1988 ، 1992 ، 1996a ، 1996c ، 1997a ، 1997b ) ارائه نمود . استراتژی وی ( جهت ساخت آزمون ) شامل چهار مرحله اصلی است :
1- طبقه بندی متغیرهای مختلف و تشخیص این که این متغیرها ، تحت چه واژه های کلیدی قرار می گیرند ؛ جهت تعیین عملکرد موثر و موفق و همچنین سلامت هیجانی مثبت ( بر اساس تجارب بالینی مولف و مرور پیشینه در رابطه با سلامت روان ) بدست آمده است.
2- تعریف عملیاتی این عوامل
3- ساختن طرحی از پرسشنامه ، جهت آزمون این عوامل
4- تفسیر نتایج و بکارگیری آنها برای دسترسی به پایایی ، ساختار عاملی و روایی آزمون
مشخصات آزمون هوش هیجانی بار- اُن
این آزمون ، دارای 117 سوال و 15 مقیاس می باشد که توسط بار – اُن بر روی 3831 نفر از 6 کشور ( آرژانتین ، آلمان ، هند ، نیجریه و آفریقای جنوبی ) که 8/48 درصد آنان مرد و 2/51 درصد آنان زن بودند ، اجرا شده و به طور سیستماتیک در آمریکای شمالی هنجاریابی گردید .
نتایج حاصل از هنجاریابی نشان داد که آزمون از حد مناسبی از اغتبار و روایی برخوردار است .
پاسخ های آزمون نیز بر روی یک مقیاس 5 درجه ای در طیف لیکرت ( کاملاً موافقم ، موافقم ، تا حدودی ، مخالفم و کاملاً مخالفم ) تنظیم شده است . مقیاس های آزمون عبارتند از :
" خود آگاهی هیجانی " 4 : توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود .
" خود ابرازی " 5 : توانایی ابراز احساسات ، باورها و افکار صریح و دفاع از مهارت های سازنده و بر حق خود .
" عزت نفس " 6 : توانایی آگاه بودن از ادراک خود ، پذیرش خود و احترام به خود .
" خود شکوفایی " 7 : توانایی درک ظرفیت های بالقوه و انجام چیزی که می توان انجام داد ، تلاش برای انجام دادن و لذت بردن .
" استقلال " 8 : توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی .
" همدلی " 9 : توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن .
" مسولیت پذیری اجتماعی " 10 : توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری ، موثر و سازنده در گروه .
" روابط بین فردی " 11 : توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی ، صمیمیت ، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود .
" واقع گرایی " 12 : توانایی سنجش همانگی ، بین چیزی که به طور هیجانی تجربه شده و چیزی که به طور واقعی وجود دارد .
" انعطاف پذیری " 13 : توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیت ها .
" حل مساله " 14 : توانایی تشخیص و تعریف مشکلات ، به همان خوبی خلق کردن و تحقق بخشیدن راه حل های موثر و بالقوه .
" تحمل فشار روانی " 15 : توانایی مقاومت کردن در برابر رویدادها ، موقعیت های فشار آور و هیجانات قوی ، بدون جا زدن و یا رویارویی فعال و مثبت با فشار .
" کنترل تکانش " 16 : توانایی مقاومت در برابر یک تکانش ، سایق یا فعالیت های آزمایشی و یا کاهش آنها ، همچنین توانایی کنترل هیجانات خود .
" خوش بینی " 17 : توانایی زیرکانه نگاه کردن به زندگی و تقویت نگرش های مثبت ، حتی در صورت بروز بدبختی و احساسات منفی .
" شادمانی " 18 : توانایی احساس خوشبختی کردن با زندگی خود ، لذت بردن از خود و دیگران ، داشتن احساسات مثبت ، صریح ، مفرح و شوخ .
مراحل هنجاریابی در اصفهان
پس از مکاتبه با سازنده آزمون و دریافت نسخه ای از پرسشنامه ، کلیه سوالات ترجمه و ویراستاری گردید ، سپس متن ترجمه شده به زبان انگلیسی برگردان شد و دو فرم اولیه مقایسه گردید . نهایتاً در متن ترجمه شده اصلاحاتی صورت گرفت . سپس نسخه هایی تکثیر شد و در اختیار اساتید قرار گرفت و نظرات کارشناسانه آنها لحاظ گردید .
جهت مشخض نمودن روایی صوری و انجام مطالعه مقدماتی ، تعداد 30 آزمون در اختیار دانشجویان رشته های مختلف قرار گرفت و از آنها خواسته شد موارد مبهم و نامانوس را مشخص نمایند . پس از رفع ابهامات و نواقص ، فرم دیگری تنظیم شد و بر روی 500 نفر از دانشجویان رشته ها و سنین مختلف ( 40-18 سال ) در دانشگاههای آزاد و دولتی ( اصفهان ، علوم پزشکی اصفهان و آزاد خوراسگان ) در دو جنس به صورت انفرادی و حضوری اجرا شد . مشخصات پاسخ گویان در جدول شماره ( 1 ) آمده است :
نکته : با توجه به توزیع متفاوت دانشجویان در رشته های مختلف ، تعداد نمونه نیز به همان نسبت متفاوت انتخاب گردید .
جدول ( 1 ) توزیع فراوانی و درصد گروه به تفکیک رشته تحصیلی
در دومین مرحله اجرای آزمون
رشته تحصیلی
فراوانی
درصد
علوم پزشکی ( 1 )
117
4/23
علوم انسانی ( 2 )
237
4/47
علوم ریاضی و مهندسی ( 3 )
146
2/29
کل
500
100
در مرحله دوم اجراء تحلیل اطلاعات در حیطه های زیر انجام پذیرفت :
1- تحلیل عاملی سوالات ؛ سوالاتی که همبستگی بالایی و معنی داری نسبت به هم داشتند ، مربوط به یک مفهوم و در یک مقیاس در نظر گرفته شدند و سوالات دارای همبستگی پایین ، مفاهیم دیگری را دنبال نمودند .
2- همسانی درونی سوالات ؛ محاسبه ضریب همبستگی بین تک تک سوالات و نمره کل آزمون ، نشان دهنده همبستگی پایین و معکوسی بین بعضی سوالات و نمره کل آزمون بوده است ؛ بدین معنی که این سوالات ماده های ضعیفی برای سنجش متغیر مورد نظر ( هوش هیجانی ) می باشند یا بنا به دلایلی خوب طراحی یا نمره گذاری نشده اند . این سوالات بعضی حذف و بعضی تغییر یافت .
3- پایایی آزمون از طریق محاسبه آلفای کرونباخ برای دانشجویان پسر 74% برای دانشجویان دختر 68% و برای کل افراد 93% محاسبه گردید .
4- پایایی آزمون در روش دو نیمه کردن برای دانشجویان پسر 66% برای دانشجویان دختر 57% و برای کل افراد 78% محاسبه گردید ( به دلیل طولانی بودن آزمون و تعداد زیاد سوالات ، این روش سنجش از دقت کمتری برخوردار است )
5- ضریب پایایی به روش باز آزمایی ( اجرای مجدد به فاصله 3 هفته ) 68% گزارش گردید ( این روش جهت سنجش ویژگی هایی مناسب است که از ثبات و پایداری بیشتری برخوردار است . )
پس از انجام برخی تغییرات در متن اصلی پرسشنامه ، حذف یا تغییر بعضی سوالات و تنظیم مجدد سوالات هر مقیاس ، پرسشنامه از 117 سوال به 90 سوال تقلیل یافت . بنابراین لازم گردید در مورد کیفیت روانسنجی فرم جدید نیز اقداماتی به عمل آید .
آزمون نهایی در سومین مرحله اجرا
در مرحله سوم ، از بین جامعه آماری مورد نظر ( دانشگاه اصفهان ، علوم پزشکی اصفهان و آزاد خوراسگان ) به همان ترتیب مرحله دوم ، دانشجویان در رشته های مختلف و از بین دو جنس گزینش شدند و فرم جدید آزمون ، همراه با فرم مصاحبه مجزایی که وضعیت عاطفی و هیجانی فرد را به طور مستقیم مورد سنجش قرار می دهد ، به صورت انفرادی و حضوری اجرا گردید .
در مرحله سوم ، تحلیل اطلاعات در حیطه های زیر انجام پذیرفت :
1- همسانی درونی سوالات هر مقیاس
میزان های P ، در جدول صفحه بعد حاکی از رابطه مستقیم و معنی دار بین سوالات هر مقیاس با نمره کلی آن مقیاس دارد بدین معنی که سوال مورد نظر همان چیزی را می سنجد که مقیاس مربوطه در نظر دارد . ( این 90 سوال ، در مرحله دوم اجرا ، به عنوان مرتبط ترین و معنادارترین سوالات شناسایی شده و برای فرم نهایی آزمون انتخاب گردیدند . )
از بین 90 سوال مذکور ، تنها سوال شماره 63 " تمایل دارم به دیگران بپیوندم " ارتباط ضعیفی با نمره کل مقیاس و نمره کل آزمون داشت . این سوال در مقیاس " استقلال " طراحی شده و هدف طرح از انتخاب سوال مذکور ، این بوده که اشخاصی که از استقلال پایینی برخوردارند شناسایی گردند ؛ ولی پاسخگویان این سوال را با در نظر گرفتن مفهوم " برقراری رابطه اجتماعی و مناسب با دیگران " پاسخ داده اند .
بنابراین این سوال ، همزمان مفاهیم مختلفی را دنبال کرده و نیاز به ویراستاری دارد .
جدول ( 2 ) : همبستگی بین سوالات هر مقیاس با نمره کل همان مقیاس ( س : سوال مورد نظر – r : همبستگی – p سطح مغناداری
1
حل مساله
16=س
6/0=r
P=0/0001
16=س
6/0=r
P=0/0001
31=س
r=0/6
p=0/0001
46=س
r=0/6
p=0/0001
61=س
r=0/6
p=0/0001
76=س
r=0/7
p=0/0001
2
شادمانی
2=س
r=0/7
p=0/0001
16=س
r=0/6
p=0/0001
22=س
r=0/7
p=0/0001
47=س
r=0/7
p=0/0001
62=س
r=0/5
p=0/0001
77=س
r=0/7
p=0/0001
3
استقلال
3=س
r=0/3
p=0/003
18=س
r=0/6
p=0/0001
33=س
r=0/5
p=0/001
48=س
r=0/6
p=0/0001
63=س
r=0/1
p=0/3
78=س
r=0/6
p=0/0001
4
تحمل فشار روانی
4=س
r=0/6
p=0/0001
19=س
r=0/6
p=0/0001
34=س
r=0/7
p=0/0001
49=س
r=0/7
p=0/0001
64=س
r=0/5
p=0/0001
79=س
r=0/7
p=0/0001
5
خود شکوفایی
5=س
r=0/5
p<0/0001
20=س
r=0/7
p<0/0001
35=س
r=0/6
p<0/0001
50=س
r=0/7
p<0/0001
65=س
r=0/4
p<0/0001
80=س
r=0/6
p<0/0001
6
خودآگاهی هیجانی
6=س
r=0/6
p<0/0001
21=س
r=0/5
p<0/0001
36=س
r=0/6
p<0/0001
51=س
r=0/5
p<0/0001
66=س
r=0/5
p<0/0001
81=س
r=0/7
p<0/0001
7
واقع گرایی
7=س
r=0/7
p<0/0001
22=س
r=0/5
p<0/0001
37=س
r=0/6
p<0/0001
52=س
r=0/6
p<0/0001
67=س
r=0/3
p<0/002
82=س
r=0/6
p<0/0001
8
روابط بین فردی
8=س
r=0/7
p<0/0001
23=س
r=0/6
p<0/0001
38=س
r=0/5
p<0/0001
53=س
r=0/8
p<0/0001
68=س
r=0/7
p<0/0001
83=س
r=0/7
p<0/0001
9
خوش بینی
9=س
r=0/6
p<0/0001
24=س
r=0/6
p<0/0001
39=س
r=0/5
p<0/0001
54=س
r=0/3
p<0/008
69=س
r=0/6
p<0/0001
84=س
r=0/6
p<0/0001
10
عزت نفس
10=س
r=0/6
p<0/0001
25=س
r=0/6
p<0/0001
40=س
r=0/6
p<0/0001
55=س
r=0/5
p<0/0001
70=س
r=0/5
p<0/0001
85=س
r=0/6
p<0/0001
11
کنترل تکانش
11=س
r=0/6
p<0/0001
26=س
r=0/5
p<0/0001
41=س
r=0/6
p<0/0001
56=س
r=0/5
p<0/0001
71=س
r=0/7
p<0/0001
86=س
r=0/8
p<0/0001
12
انعطاف پذیری
12=س
r=0/4
p<0/001
27=س
r=0/5
p<0/0001
42=س
r=0/5
p<0/0001
57=س
r=0/5
p<0/0001
72=س
r=0/6
p<0/0001
87=س
r=0/5
p<0/0001
13
مسئولیت پذیری اجتماعی
12=س
r=0/5
p<0/0001
28=س
r=0/4
p<0/0001
43=س
r=0/4
p<0/0001
58=س
r=0/6
p<0/0001
73=س
r=0/4
p<0/0001
88=س
r=0/5
p<0/0001
14
همدلی
14=س
r=0/4
p<0/0001
29=س
r=0/4
p<0/001
44=س
r=0/5
p<0/0001
59=س
r=0/6
p<0/0001
74=س
r=0/5
p<0/0001
89=س
r=0/5
p<0/0001
15
خود ابرازی
15=س
r=0/5
p<0/0001
30=س
r=0/6
p<0/0001
45=س
r=0/6
p<0/0001
60=س
r=0/5
p<0/0001
75=س
r=0/5
p<0/0001
90=س
r=0/6
p<0/0001
س : شماره سوال مورد نظر
r : همبستگی
P : سطح معنا داری
2- همبستگی هر سوال با نمره کل آزمون
در این مرحله تحلیل ، تنها سوال 63 با نمره کل آزمون رابطه معکوس و ضعیفی نشان داد که بنابر توضیح ارائه شده ویراستاری این سوال ، در جهت مفهوم اصلی آن تغییر یافت .
3- همبستگی بین نمره کل هر مقیاس و نمره کل آزمون
جدول ( 3 ) : رابطه بین نمره کل هر مقیاس و نمره کل آزمون
حل مساله
r=0/5
p<0/0001
خودآگاهی هیجانی
r=0/7
p<0/0001
کنترل تکانش
r=0/6
p<0/0001
شادمانی
r=0/6
p<0/0001
واقع گرایی
r=0/7
p<0/0001
انعطاف پذیری
r=0/5
p<0/0001
استقلال
r=0/6
p<0/0001
روابط بین فردی
r=0/7
p<0/0001
مسئولیت پذیری اجتماعی
r=0/4
p<0/0001
تحمل فشار روانی
r=0/7
p<0/0001
خوش بینی
r=0/7
p<0/0001
همدلی
r=0/2
p<0/02
خودشکوفایی
r=0/7
p<0/0001
عزت نفس
r=0/8
p<0/0001
خودابرازی
r=0/5
p<0/0001
نتایج جدول فوق نشان می دهد که بین میانگین نمره هر یک از مقیاس ها و میانگین نمره کل آزمون رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد یعنی تمام مقیاس های موجود در آزمون با متغیر هوش هیجانی دارای ارتباط مستقیم است .
4- پایایی آزمون از طریق محاسبه آلفای کرنباخ
میزان آلفای کرنباخ برای کل آزمون 93% گزارش گردید . این میزان ( آلفای محاسبه شده در مرحله سوم ) با آلفای محاسبه شده در مرحله دوم آزمون ( فرم 117 سوالی ) یکسان بدست آمد ؛ با توجه به این که تعدادی سوال در مرحله سوم حذف شد یا تغییر نمود . در اینجا در نظر گرفتن این نکته حائز اهمیت است که تقلیل تعداد افراد نمونه و کاهش سوالات در میزان پایایی آزمون تاثیرگذار است .
5- پایایی آزمون به روش اجرای فرم موازی یا همتا
همزمان با اجرای آزمون هوش هیجانی مصاحبه ای سازمان یافته در رابطه با میزان و تنوع هیجانات ، عواطف ، ویژگی های فردی و احساسی از گروه مطالعه به عمل آمد . سعی شد سوالات مصاحبه طوری طراحی گردد که در زمینه هوش غیر شناختی افراد ( بعد عاطفی ، اجتماعی و شخصیتی آنها ) ، اطلاع مناسبی بدست آید . بعد از اجرای دو فرم ( مصاحبه و آزمون ) پرسش نامه نمره گزاری گردید . تحلیل نتایج رابطه بین اطلاعات حاصل از مصاحبه و آزمون در نرم افزار spss را در سطح 001/0 معنی دار نشان داد .
6- پایایی آزمون به روش زوج – فرد
مطابق با این روش پایایی آزمون 88/0 گزارش گردید که در سطح p<0/0001 معنادار است .
7- محاسبه برخی شاخص های آمار توصیفی در آزمون
جدول ( 4 ) : محاسبه میانگین ، انحراف معیار ، حداقل و حداکثر میزان نمره آزمون در هر مقیاس و در کل آزمون
مقیاس شاخص ها
میانگین
انحراف معیار
حداقل نمره
حداکثر نمره
حل مساله
3/22
7/3
13
30
شادمانی
5/22
4/4
12
30
استقلال
1/19
1/3
13
25
تحمل فشار روانی
38/17
06/4
10
28
خودشکوفایی
7/21
04/4
11
30
خودآگاهی هیجانی
6/20
8/3
12
30
واقع گرایی
2/19
2/4
8
30
روابط بین فردی
9/23
8/3
10
30
خوش بینی
9/20
1/3
13
27
عزت نفس
05/21
03/4
11
29
کنترل تکانش
7/16
9/4
8
29
انعطاف پذیری
6/18
4/3
9
28
مسولیت پذیری اجتماعی
3/25
7/2
19
30
همدلی
2/25
7/2
19
30
خودابرازی
7/18
1/4
11
28
کل آزمون
6/313
1/37
217
392
مطابق با نتایج جدول شماره ( 4 ) بالاترین میانگین نمره ( 3/25 ) مربوط به مقیاس " مسولیت پذیری " و پایین ترین میانگین نمره ( 7/16 ) مربوط به مقیاس " کنترل تکانش " می باشد . میانگین نمره برای کل آزمون در این مطالعه 6/313 محاسبه گردید .
سایر اطلاعات در رابطه با آزمون
اطلاعات جدول زیر ، در رابطه با فرم نهایی آزمون ( 90 سوالی ) ارائه شده است .
جدول ( 5 ) : معرفی برخی شاخص ها در آزمون هوش هیجانی
برخی شاخص ها
حداقل نمره
حداکثر نمره
میانه
برای هر مقیاس
6
30
18
برای کل آزمون
90
450
270
نتیجه گیری از تحلیل
مطابق با نتایج متون علمی ، ضریب اعتبار برای آزمون ها با هدف پژوهشی 7/0 و بالاتر و برای آزمون ها با هدف بالینی 9/0 مورد تائید و مناسب می باشد . در آزمون مورد نظر ؛ آلفای کرنباخ 93/0 محاسبه گردید . بنابراین برای مقاصد مختلف قابلیت کاربرد داشته ، مورد پذیرش است . از طرفی میزان پایایی مناسب ، در روش های دیگر سنجش پایایی ، 80/0 گزارش شده که در این مطالعه ، پایایی به روش زوج – فرد 88/0 اعلام گردید .
گروه های هدف
افراد از سن 18 سال تا سنین بالاتر ، مشروط بر این که از حد متعارفی از تحصیلات ( حداقل دیپلم ) برخوردار باشند ، می توانند به این آزمون پاسخ دهند . زیرا جامعه مورد مطالعه در این آزمون ، به دانشجویان سنین و مقاطع تحصیلی مختلف از ترم یک تا ده و دو جنس زن و مرد اختصاص داشته است .
نحوه نمره گذاری
از آنجا که گزینه ها بر روی یک طیف 5 درجه ای لیکرت تنظیم شده اند نمره گذاری از 5 به یک ( کاملاً موافقم 5 و کاملاً مخالفم 1 ) و در بعضی سوالات با محتوای منفی یا معکوس ، که در جدول شماره 6 با علامت × مشخص شده اند از یک به 5 ( کاملاً موافقم 1 و کاملاً مخالفم 5 ) انجام می شود . نمره کل هر مقیاس ، برابر با مجموع نمرات 15 مقیاس می باشد . کسب امتیاز بیشتر در این آزمون ، نشانگر موفقیت برتر فرد در مقیاس مورد نظر یا در کل آزمون و بر عکس می باشد . مثلاً کسب امتیاز بالاتر در مقیاس خود ابرازی ؛ نشان دهنده خود ابرازی بیشتر در فرد است .
روش تحقیق :
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع هم بستگی است که هدف از تحقیق هم بستگی عبارت است از درک الگوهای پیچیده رفتاری از طریق مطالعه هم بستگی بین الگوها ومتغییرهایی که فرض می شود بین آنها رابطه وجود دارد این روش مخصوصاًدر شرایطی مفید است که هدف آن کشف رابطه بین متغییرهایی باشد که در مورد آنها تحقیقاتی انجام نشده است .(دلاور -1380-ص203)
روش آماری مربوط به فرضیه :
جهت آزمون فرضیه تحقیق وبررسی رابطه بین هوش هیجانی ووسواس در بین دختران مقطع سوم دبیرستان شهر ابهر از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون در سطح آمار استنباطی استفاده گردیده که فرمول آن به شرح زیر است:
وجهت سنجش فرضیه تحقیق ومقایسه هوش هیجانی در بین دختران وپسران وهمین طور وسواس در بین دختران وپسران از روش tمتغییر مستقل در سطح آمار توصیفی استفاده می گردد که فرمول آن به شرح زیر است :
فصل چهارم
یافته ها وتجزیه وتحلیل داده ها
مقدمه فصل چهارم :
جهت آزمون فرضیه های تحقیق وبررسی رابطه هوش هیجانی ووسواس یا ضعف روانی در بین آزمودنی هایی مورد نظر وهمین طور مقایسه هوش هیجانی ووسواس به طور مجزا دربین دختران وپسران از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون وهمین طور tمتغییر مستقل استفاده گردیده که بعد از آزمودن آزمودنی ها با آزمون هوش هیجانی بار اِن وهمین طور وسواس (ضعف روانی )آزمون تی جر m.mنمرات در جداول مربوط به طور x,yطبقه بندی شده ویا در دو گروه x2,x1جمع آوری شده است وبا بدست آوردن جمع نمرات وبا استفاده از فرمول نتایج را بدست می آوریم.
جدول 1-4نمرات خام آزمودنی ها از آزمون هوش هیجانی وضعف روانی
y
x
ردیف
y
x
ردیف
10
68
36
18
48
1
12
48
37
12
46
2
80
42
38
18
62
3
12
60
39
16
60
4
14
52
40
14
52
5
14
50
41
12
50
6
16
54
42
10
62
7
12
60
43
8
68
8
18
62
44
10
62
9
20
50
45
12
64
10
22
48
46
20
60
11
20
42
47
22
58
12
18
46
48
18
56
13
12
47
49
12
52
14
14
48
50
14
50
15
12
52
51
16
48
16
120
60
52
12
62
17
14
62
53
10
48
18
12
50
54
12
62
19
10
52
55
14
60
20
18
64
56
12
52
21
12
68
57
16
60
22
14
52
58
18
48
23
16
40
59
12
42
24
12
48
60
14
60
25
14
42
61
16
62
26
10
48
62
10
48
27
12
52
63
12
52
28
10
54
64
12
50
29
12
56
65
14
58
30
14
56
66
20
62
31
16
58
67
18
60
32
16
62
68
16
68
33
18
60
69
12
52
34
12
58
70
14
50
35
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه تحقیق وبررسی رابطه بین هوش هیجانی وضعف روانی (وسواس )در بین آزمودنی ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 2-4آورده شده است .
جدول 2-4 :بررسی رابطه بین وسواس وهوش هیجانی
تعداد
آزمودنیها
rxy
Tبدست آمده
T جدول
سطح معنی داری
درجه آزادی
70
دانش آموزان
672/0
671/4
761/2
5%
69
همانطور که ملاحظه می گرددوجدول 2-4 نشان می دهد چون rxyیا ضریب هم بستگی بدست آمده برابر672/0وtحاصل آن جهت اعتبار ضریب هم بستگی بدست آمده برابر 671/4از tجدول 761/2با درجه آزادی 69 در سطح معنی داری 5%بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است وبین وسواس وهوش هیجانی رابطه ی معنی داری وجود دارد .
جدول 3-4 :نمرات خام آزمودنی های از آزمون وسواس در دو گروه دختران وپسران
X2
X1
ردیف
X2
X1
ردیف
16
18
19
18
19
1
10
12
20
12
18
2
12
14
21
10
22
3
14
12
22
10
24
4
10
14
23
9
20
5
12
8
24
8
22
6
14
10
25
12
24
7
12
12
26
14
20
8
10
20
27
11
18
9
10
18
28
10
16
10
18
16
29
12
12
11
12
20
30
14
14
12
10
18
31
12
10
13
14
16
32
10
10
14
10
14
33
8
10
15
10
14
33
8
12
16
12
18
35
10
14
17
8
16
18
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه دوم ومقایسه هوش در بین دختران وپسران از روش آماری tمتغییر مستقل در سطح آماری توصیفی واستنباطی استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 4-4آورده شده است .
جدول 4-4:مقایسه وسواس در بین دختران وپسران
تعداد
آزمودنیها
میانگین
Tبدست آمده
Tجدول
df
سطح معنی داری
35
دختران
61/19
137/4
761/2
68
5%
35
پسران
48/12
همانطور که جدول 4-4 نشان می دهد چون tبدست آمده 137/4از tجدول 761/2 با درجه ازادی 68 در سطح معنی داری 5%بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است وبین وسواس دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد ودختران بیشتر از پسران دچار وسواس می شوند .
جدول 5-4 نمرات خام آزمودنی ها از آزمون هوش هیجانی در بین دختران وپسران
X2
X1
ردیف
52
68
1
48
64
2
42
62
3
48
60
4
40
58
5
52
52
6
50
54
7
42
62
8
48
64
9
42
68
10
40
62
11
38
68
12
42
67
13
40
60
14
38
58
15
42
54
16
48
52
17
52
54
18
50
58
19
50
62
20
52
68
21
62
62
22
68
68
23
52
62
24
50
64
25
48
68
26
42
64
27
48
58
28
52
52
29
48
54
30
42
48
31
52
52
32
48
48
33
46
52
34
44
48
35
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه تحقیق ومقایسه هوش هیجانی در بین دختران وپسران از روش آماری Tمتغییر مستقل در سطح آماری استنباطی وتوصیفی استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 6-4 آورده شده است.
جدول 6-4 :مقایسه هوش هیجانی در بین دختران وپسران
تعداد
میانگین
آزمودنیها
Tبدست آمده
T جدول
df
سطح معنی داری
35
71/64
دختران
961/3
761/2
68
5%
35
61/52
پسران
همانطور که در جدول 6-4 نشان می دهد چون tبدست آمده 961/3از tجدول 761/2 با درجه آزادی 68 در سطح معنی داری 5%بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است ومی توان گفت که بین هوش هیجانی دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد وهوش هیجانی در بین دختران بیشتر از پسران است .
فصل پنجم
بحث ونتیجه گیری
بحث ونتیجه گیری
همانطور که در تحقیق حاضر بیان کردیم گاهی اوقات هیجانها واحساسات ناشی از آنها باعث اعمالی ویا رفتاری در فرد می شود که انجام بیمارگونه انها باعث می شود که اختلالاتی را در فرد به وجود بیاورد که یک نوع از این رفتارها می توان بگوییم که وسواس وتکرر در رفتار واعمال به علت اینکه فرد نتوانسته هیجان خود را کنترل کند گاهی در فرد بوجود می آورد وهمین طور باعث مشکلاتی خواه یا ناخواه می شود که در تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین هوش هیجانی ووسواس در بین دختران وپسران سّوم دبیرستان شهرستان ابهر که فرضیه های تحقیق عبارتند از اینکه بین وسواس وهوش هیجانی رابطه معنی داری وجد دارد وهمین طور هوش هیجانی در بین دختران وپسران وهمین طور وسواس در بین دختران وپسران دارای تفاوت معنی داری است . که جهت آزمون فرضیه های جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانش آموزان سوم دبیرستان شهرستان ابهر است که آزمون ویژگیهای شخصیت بحث وسواس وضعف روانی اجرا گردیده وهمین طور آزمون هوش هیجانی بار این که طبق جامعه مورد مطالعه وبرآورد کل آن 70 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده وبا بدست آوردن نمرات خام وبا استفاده از روش آماری ضریب هم بستگی و tمتغییر مستقل فرضیه ها را مورد آزمون قرار داده ایم که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین وسواس یا ضعف روانی وهوش هیجانی رابطه معنی داری وجود دارد وهمین طوربین وسواس در دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد وهمین طور هوش هیجانی در بین دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد ووسواس در دختران بیشتر از پسران است وهمین طور هوش هیجانی در بین دختران بیشتر از پسران است وسطح معنی داری آن در بین 5%قرار دارد . که نتایج تحقیق حاضر با تحقیق بهاری در سال 1370که تحت عنوان مقایسه هوش هیجانی در بین مادران فرزندان عقب مانده و مادران فرزندان حدود سنی 35 ساله شهرسان زرند که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین هوش هیجانی مادران فرزندان عقب مانده ومادران فرزندان عادی تفاوت معنی داری وجود دارد.
وهمین طور تحقیق مهدیخانی در سال 1368که تحت عنوان مقایسه وسواس در بین فرزندان آخر واول دختران وپسران مقطع اول دبیرستان شهرستان کرمان که نتایج بدست آمده حای از آن است که بین وسواس فرزندان اول وآخر تفاوت معنی داری وجود دارد .
وهمین طور تحقیق بهرام پور در سال 1368 که تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه بین هوش هیجانی وسلامت روانی در بین دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان شهرستان ابهر نطنز که نتایج آن حاکی از آن است که بین هوش هیجانی وسلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد .
پیشنهادات
1. استفاده از مطالب ومنابع معتبر در رابطه با تحقیق حاضر
2. تعمیم دادن موضوع تحقیق در بین آزمودنی های مختلف
3. استفاده از مطالب اینترنتی وجدید در رابطه با تحقیق
4. دسترس بودن آزمونهای تحقیق
5. فرصت زمانی مناسب جهت اجرای آزمون تحقیق
محدودیت های تحقیق
1. عدم استفاده از مطالب ومنابع معتبر در رابطه با تحقیق حاضر
2. محدودیتها زمانی جهات ارائه بهتر تحقیق
3. عدم همکاری آزمودنی ها در جهت اجرای تحقیق
4. محدود بودن آزمودنی در یک محدوده ی سنی
5. عدم دسترسی به آزمونهای مورد استفاده در تحقیق حاضر
6. عدم دسترسی به مطالب اینترنتی
ضمائم
1- اشتهای خوبی دارم .
2- بیشتر صبهها خوش و سرحال از خواب بر می خیزم .
3- زندگی روزانه من پر از چیزهایی است که برایم جالبند .
4- موقع کار فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم .
5- گاهی فکرهای بدی می کنم که درباره آن نمی شود صحبت کرد .
6- بندرت دچار یبوست می شوم .
7- بعضی وقتها خیلی دلم می خواهد خانواده ام را ترک کنم .
8- گاهی اوقات آنچنان به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آنرا بگیرم .
9- هرچند وقت یکبار تهوع و استفراغ ناراحتم می کند .
10- بنظرم هیچکس مرا درک نمی کند .
11- گاهی دلم می خواهد فحش بدهم .
12- هر چند شب یکبار دچار کابوس می شوم . ( خوابهای وحشتناک می بینم )
13- برایم مشکل است حواسم را روی کاری متمرکز کنم .
14- من تجربه های مخصوص و عجیبی داشته ام .
15- اگر دیگران برایم نزده بودند ، من بیشتر موفق بودم .
16- در دوران جوانی مرتکب یک سرقت جزئی شده ام .
17- گاه گاه روزها ، هفته ها و ماهها بوده که دست و دلم به کار نرفته است .
18- خوابم آشفته و ناراحت است .
19- با دیگران که هستم تحمل شنیدن حرفهای عجیب و غریب را ندارم .
20- اکثر کسانی که مرا می شاسند از من خوششان می آید .
21- ای کاش به اندازه دیگران خوشحال بودم .
22- اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیده اند .
23- فکر می کنم بسیار از مردم برای جلب کمک و ممدودی دیگران بدبختی های خود را بزرگتر جلوه می دهند .
24- بعضی وقتها خشمگین می شوم .
25- واقعاً اعتماد به نفس ندارم .
26- خیلی کم ( گاهی ) ، از پرش و تکان ماهیچه هایم ، ناراحت می شوم .
27- خیلی وقتها حس می کنم که مرتکب کار زشت و خطایی شده ام .
28- بیشتر اوقات خوشحالم .
29- بعضی اشخاص آنقدر تحکم می کنند که وقتی می دانم حق با آنهاست ، دلم می خواهد بر خلاف آنچه می خواهند رفتار کنم .
30- معتقدم بر ضد من توطئه چینی می شود .
31- اغلب مردم حاضرند حتی با شیوه های غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند .
32- معده ام خیلی ناراحتم می کند .
33- اغلب نمی فهمم چرا آنقدر بدخلق و بدقلق بوده ام .
34- بعضی اوقات افکارم سریعتر از آن بوده که بتوانم به زبان بیاورم .
35- فکر می کنم که زندگی خانوادگیم به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم .
36- گاهی وقتها احساس می کنم که واقعاً آدم بی مصرفی هستم .
37- در چند سال اخیر بیشتر اوقات حالم خوب بوده است .
38- در زندگی من مواقعی پیش آمده که دست به کارهایی زده ام ولی بعدها نمی دانستم که چه بوده است .
39- احساس می کنم که غالباً بی دلیل مجازات شده ام .
40- هیچ وقت حالم بهتر از حالا نبوده .
41- برایم مهم نیست که دیگران درباره من چه فکر می کنند .
42- حافظه ام خوب است .
43- گفتگو با غریبه ها برایم دشوار است .
44- اغلب سرتاپا احساس ضعف می کنم .
45- بندرت دچار سردرد می شوم .
46- تا به حال اشکالی در حفظ تعادل خود حوقع راه رفتن نداشته ام .
47- بین کسانی که می شناسم بعضی ها را دوست ندارم .
48- کسانی هستند که سعی دارند افکار و عقاید مرا بدزدند .
49- کاش تا این اندازه خجالی نبودم .
50- معتقدم که گناهانم غیر قابل بخشش هستند .
51- غالباً از چیزی دلواپسم .
52- رفقایم غالباً مورد پسند مادر و پدرم نبوده اند .
53- کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم .
54- بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم .
55- تقریباً هیچوقت تپش قلب و یا تنگی نفس نداشته ام .
56- زود از جا در می روم و زود آرام می شوم .
57- بعضی وقتها آنقدر بی قرار بوده ام که نمی توانستم یکجا بند شوم .
58- والدین و اعضاء خانواده ام بیش از حد لازم از من ایراد می گیرند .
59- برای هیچکس چندان مهم نیست چه بسرم می آید .
60- سوء استفاده از کسی که خودش چنین امکانی را می دهد بد نمی دانم .
61- گاهی اوقات احساس می کنم سرشار از انرژی هستم .
62- قدرت بینایی من بخوبی سالهای قبل است .
63- خیلی کم متوجه شده ام که گوشم زنگ بزند یا وز وز کند .
64- یکی دوبار در زندگی احساس کرده ام که کسی سعی دارد با هیپنوتیزم و تلقین مرا وادار به انجام کارهایی کند .
65- مواقعی بوده است که بدون علت خاص و بر خلاف معمول با نشاط بوده ام .
66- حتی وقتی هم که با دیگران هستم غالباًاحساس تنهایی می کنم .
67- فکر می کنم تقریباً هر کس برای اینکه به دردسر نیافتد ، دروغ خواهد گفت.
68- من حساس تر از دیگران هستم .
69- مواقعی است که مغزم کندتر از معمول کار می کند .
70- غالباً مردم مرا ناامید می کنند .
71- در خوردن مشروب افراط کرده ام .
1-فرد نگرانی نیستم .
2- بیشتر افرادی را که با آنها تماس دارم واقعاً دوست دارم .
3- تخیل پردازی من بسیار قوی است .
4- نسبت به قصد و نیت دیگران حساس و مشکوک هستم .
5- دیگران مرا فردی عاقل و محتاط می شناسند .
6- اغلب از طرز برخورد دیگران با خودم عصبانی می شوم .
7- معمولاً از جاهای شلوغ گریزانم .
8- جنبه های هنری و زیبا شناسی برای من زیاد اهمیت ندارد .
9- آدم مکار یا زیرکی نیستم .
10- ترجیح می دهم در طی هر کاری آزادی انتخاب داشته باشم تا اینکه هر کاری را با نقشه از پیش تعیین شده انجام دهم .
11- بندرت احساس تنهایی و غم می کنم .
12- من فردی مسلط ، استوار و قاطع هستم .
13- زندگی بدون عواطف و هیجانات قوی برایم جالب نیست .
14- بعضیها فکر می کنند که من فردی خودخواه و خود محورم .
15- سعی می کنم که همه کارهایم را با احساس مسئولیت انجام دهم .
16- در مواجه با دیگران همیشه نگران هستم که نکند مرتکب اشتباهی شوم .
17- در کار و تفریح عجله و شتاب ندارم .
18- بر اموراتم مسلط هستم .
19- همکاری را بر رقابت با دیگران ترجیح می دهم .
20- سخت گیر نیستم و مسائل را جدی نمی گیرم .
21- بندرت خود را بیش از حد درگیر مسائل می کنم .
22- اغلب تشنه هیجان هستم .
23- اغلب از کلنجار رفتن با نظریه ها یا مفاهیم انتزاعی ( ذهنی ) لذت می برم .
24- بدم نمی آید به استعدادم و کارهایی که انجام داده ام ببالم .
25- بخوبی می توانم کارهایم را طوری تنظیم کنم که درست سر زمان تعیین شده انجام شوند .
26- اغلب احساس درماندگی می کنم و دنبال کسی می گردم که مشکلاتم را برطرف کند .
27- هرگز از شدت خوشحالی از جا نپریده ام .
28- فکر می کنم آموزش مطالب متناقض به دانشجویان فقط به سردرگمی و گمراهی آنها منجر خواهد شد .
29- لازم است که رهبران سیاسی از جنبه های انسانی سیاست های خود آگاهی بیشتری داشته باشند .
30- در طول سالهای گذشته بعضی وقتها دست به کارهای احمقانه ای زده ام .
31- زود می ترسم .
32- از مصاحبت با دیگران چندان لذت نمی برم .
33- سعی می کنم کلیه افکارم را در جهات واقع بینانه هدایت کنم و از تخیل و رویا پردازی اجتناب نمایم .
34- فکر می کنم اغلب نردم در زندگی دارای حسن نیت هستند .
35-من کارهای اجتماعی همچون رای داد را جدی نمی گیرم .
36- خلقی ( روحیه ای ) با ثبات دارم .
37- دوست دارم همیشه با افراد زیادی روبرو شوم .
38- گاهی کاملاً جذب ( محو ) موسیقی می شوم که به آن گوش می دهم .
39- اگر ضرورت داشته باشد آمادگی دستکاری کردن ( گول زدن ) دیگران برای رسیدن به اهدافم را دارم .
40- وسایل متعلق به خودم را تمیز و مرتب نگه می دارم .
41- گاهی کاملاً احساس بی ارزشی می کنم .
42- گاهی نمی توانم آنطور که باید و شاید قاطع باشم .
43- بندرت هیجانات و عواطف قوی در خورم احساس می کنم .
44- سعی می کنم در مقابل همه مودب باشم .
45- گاهی آنطور که باید و شاید قابل اتکا و اعتماد نیستم .
46- وقتی با دیگران هستم راحتم و بندرت نگران رفتار خود هستم .
47- وقتی کاری را می کنم آن را با اشتیاق انجام می دهم .
48- فکر می کنم یاد گرفتن سرگرمی جدید و مهارت پیدا کردن در آن کار جالبی است .
49- هنگامی که لازم است می توانم از دیگران ایراد بگیرم و به آنها گوش زد نمایم .
50- دارای اهداف روشنی هستم و برای رسیدن به آنها طبق برنامه کار می کنم .
51- مقاومت در مقابل خواسته ها و هوسهایم برایم آسان نیست .
52- دوست ندارم تعطیلات خود را در جاهای شلوغ و پر هیجان بگذرانم .
53- بحث های فلسفی برایم خسته کننده هستند .
54- ترجیح می دهم در مورد خودم و کارهایم ( دستاوردهایم ) حرف نزنم .
55- قبل از شروع هر کاری وقت زیادی را تلف می کنم .
56- احساس می کنم که می توانم با اغلب مشکلاتم مقابله کنم .
57- گاهی حالت سرخوشی و نشاط شدیدی را احساس می کنم .
58- فکر می کنم که قوانین و سیاستهای اجتماعی بایستی مطابق با نیازهای زمان که در حال تغییر است تحول پیدا کنند .
59- در روشهایم سرسخت و لجوج هستم .
60- قبل از اینکه تصمیم بگیرم به همه جوانب کار فکر می کنم .
61- بندرت احساس اضطراب یا ترس می کنم .
62- دیگران مرا به عنوان فردی گرم و صمیمی می شناسند .
63- من زندگی تخیلی فعالی دارم .
64- فکر می کنم اگر اجازه بدهی ( امکان بدهی ) بیشتر مردم از تو سوء استفاده می کنند .
65- سعی می کنم از آنچه اتفاق می افتد مطلع باشم ومعمولاً تصمیم های موثر و دقیق می گیرم .
66- دیگران مرا فردی عصبی مزاج و تحریک پذیر می شناسند . ( من به عنوان فردی که زود عصبانی می شود شناخته می شوم ) .
67- غالباً ترجیح می دهم که کارها را به تنهایی انجام دهم .
68- تماشای باله و رقص های مدرن برایم خسته کننده است . ( گوش دادن به موسیقی کلاسیک و یا سنتی برایم خسته کننده است . )
69- حتی اگر بخواهم نمی توانم کسی را فریب دهم .
70- فرد بسیار منظمی نیستم .
71- به ندرت غمگین و افسرده هستم .
72- معمولاً رهبری را در جمع هایی که جزو آن بودم به عهده داشته ام .
73- اینکه راجع به موضوعات چه احساسی دارم برایم مهم است .
74- برخی فکر می کنند من فردی حسابگر و خشک هستم .
75- بدهکاریهایم را سر موقع و کامل پرداخت می کنم .
76- گاهی آنچنان خجالت زده شده ام که فقط می خواستم خودم را پنهان کنم .
77- کارهایم را به کندی ولی پیوسته و به مرور انجام می دهم .
78- هنگامی که راه درست انجام کاری را پیدا می کنم آن روش را همواره در آن مورد ادامه می دهم .
79- حتی هنگامی که ابراز خشم منطقی است در بروز آن تردید دارم .
80- وقتی برنامه ای را برای بهبود وضعیت خودم شروع می کنم معمولاً بعد از چند روز آن را کنار می گذارم .
81- مقابله با هوسهایم کار مشکلی نیست .
82- گاهی کارهائی را فقط برای سرگرمی و وقت تلف کردن انجام داده ام .
83- از حل جدول و معما لذت می برم .
84- بر این باورم که از بیشتر مردم بهتر هستم .
85- فرد فعالی ( مولدی ) هستم و همیشه کارم را کامل انجام می دهم .
86- هنگامی که تحت فشارهای روحی زیادی هستم گاه احساس می کنم که دارم خورد می شوم .
87- شخص خوشحال و امیدواری نیستم .
88- معتقدم که هنگام تصمیم گیری در مسایل اخلاقی باید پیرو مراجع مذهبی مان باشیم .
89- ما هرگز نمی توانیم برای افراد فقیر و سالمند کار زیادی بکنیم .
90- گاهی اول عمل می کنم بعد می اندیشم .
منابع ماخذ
1. آزاد ، حسین – آسیب روانی (1 ) – انتشارات رشد – 1384- تهران
2. آزاد ، حسین – آسیب روانی ( 2 ) – انتشارات رشد – 1385- تهران
3. بیانی ، احمد – روش تحقیق در علوم تربیتی – انتشارات نور – 1383- تهران
4. پیرزاده ، صنوبر – وسواس و روش درمانی – انتشارات بهار – 1385- تهران
5. سعیدی ، روح الّله – هوش هیجانی – انتشارات ارجمند – 1384- تهران
6. دلاور ، علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – 1385- تهران
7. دلاور ، علی – روش تحقیق در علوم انسانی – انتشارات رشد – 1385- تهران
8. کریمی ، یوسف – روان شناسی شخصیت – انتشارات نی – 1384- تهران
9. کاووسی ، تورج – مسائل روانی وسواس – انتشارات باران – 1385 – تهران
10. گوهری ، فرهاد – سلامت روانی – انتشارات راهرو – 1380 – تهران
11. محمدی – سید یحیی – انگیزش و هیجان – انتشارات سمت – 1384 – تهران
12. مهرآور ، یاسر – هیجان طلبی – انتشارات اردشیر- 1385 – تهران
منابع ومآخذ
1. آزاد ،حسین – آسیب روانی (1)- انتشارات رشد -1384- تهران
2. آزاد ،حسین – آسیب روانی (2)- انتشارات رشد -1385- تهران
3. بیانی ،احمد – روش تحقیق در علوم تربیتی – انتشارات نور -1383- تهران
4. پیر زاده ،صنوبر – وسواس وروش درمانی – انتشارات بهار -1385- تهران
5. سعیدی ،روح الله – هوش هیجانی – انتشارات ارجمند -1384- تهران
6. دلاور ،علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد -1385- تهران
7. دلاور ،علی – روش تحقیق در علوم انسانی – انتشارات رشد -1385- تهران
8. کریمی ،یوسف – روان شناسی شخصیت – انتشارات نی -1384- تهران
9. کاووسی ،تورج – مسائل روانی وسواس – انتشارات باران -1385- تهران
10. گوهری ،فرهاد – سلامت روانی -انتشارات راهرو -1380-تهران
11. محمدی -سید یحیی – انگیزش وهیجان – انتشارات سمت- 1384-تهران
12. مهر آور ،یاسر – هیجان طلبی -انتشارات اردشیر -1385- تهران
1 -Intelligence Quotient
2- Emotional Quotrient
3- Bar-On Emotional Questient
4 – Emotional Self – Awareness ( ES ) .
5 – Assertiveness ( AS ) .
6 – Self – Regard ( SR ) .
7 – Self – Actualization ( SA ) .
8 – Indepedence ( IN ) .
9 – Empathy ( EM ) .
7- Social Responsibility ( RE ) .
8- Interpersonal Reiationship ( IR ) .
9- Reality Testing ( RT ) .
10- Flexibility ( FL ) .
11- Problem Solving ( PS ) .
12- Stress Tolerance ( IC ) .
16 – Impulse Control ( IC ) .
17 – Optimism ( OP ) .
18 – Happiness ( HA ) .
—————
————————————————————
—————
————————————————————
76