تارا فایل

بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت دانش آموزان




دانشگاه آزاد اسلامی واحدابهر

پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته مشاوره

موضوع پایان نامه:
بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای

استاد مربوطه :
جناب آقای دکتر قربان فتحی اقدم

تهیه کننده:
خدیجه یوسفی فرخی
رشته : مشاوره و راهنمایی

تابستان 86

فصل اول
انگیزش

چکیده:
به منظور بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران با انگیزش پیشرفت فرزندان آنها دربین دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای دخترانه و پسرانه شهر اردبیل نمونه ای با حجم 200 نفر انتخاب شوند. (50 نفر پسر، 50 نفر دختر، 100 نفر مادران آنها)
سپس پرسش نامه شیوه های فرزند پروری بر مبنای الگوی بامریند روی مادران و پرسش نامه انگیزش پیشرفت هرمنس روی فرزندان آنها اجرا گردید.
پس از جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها توسط نرم افزار کامپیوتریSPSS نتایج نشان داد که مادرانی که شیوه تربیتی آنها دموکراتیک و آزادگذاری است انگیزش پیشرفت فرزندان آنها بیشتر است.
در این تحقیق از نظر انگیزش پیشرفت تفاوت معنی داری بین دو جنس مشاهده نشد.

مقدمه
آدمی موجودی شگفت انگیز است. می تواند رویدادها را ادراک کند، به قضاوت های پیچیده دست بزند، اطلاعات را به خاطر آورد، مسائل را حل کند و نقشه ها را عملی سازد. این ماشین پیچیده ممکن است برای مقاصد مختلف به کار افتد؟ مثلا" نقشه جنگ را طرح کند یا به اکتشافات فضایی پردازد انسان دیگر را تحقیر کند یا بیماری را نوازش کند و بالاخره خواهان محبوبیت، برتری جویییا دوستی باشد. اینکه آدمی استعدادهای خود را صرف چه هدفهایی خواهد کرد منوط به انگیزش او است، یعنی به نوعی امیال، آرزوها، خواسته ها، نیازها، هوسها، گرسنگی ها، عشقها، تفریحها و ترسهای او بستگی دارد. (براهنی، 1366 )
یکی از هدفهای روان شناسی به عنوان یک علم، تبیین رفتار است. از این رو هر موضوعی که در این مورد به ما کمک کند باید مورد توجه قرار گیرد. تبیین رفتار یعنی اینکه چرا رفتار اتفاق می افتد. روانشناسی انگیزش بخشی از پاسخ به این چرا را ارائه می دهد. چرا یک موش به جستجوی غذا می پردازد؟ چرا یک دانشجوی دانشکده سخت تلاش می کند تا مهندس شود؟ در حالی که آن دیگری یا کمتر کار می کند یا کاری انجام نمی دهد؟ جواب سوال اول این است که موش گرسنه است، لکن پاسخ سوال دوم چندان روشن نیست زیرا انگیزش هر دانشجو به عوامل متعدد بستگی دارد. (شکرکن ، 1373)
هدف روانشناسی انگیزش، یافتن علل رفتارهای ساده و پیچیده است. در حقیقت علم انگیزش در جستجوی علت همه رفتارها است و در نتیجه روانسناسی را در تبیین رفتار یاری می دهد.
در طول قرنها عده زیادی از متفکران اجتماعی و فلاسفه پیرامون طبیعت انسان به بحث پرداخته اند و در این بین مطالب نظری خاصی پیرامون انگیزش بیان داشته اند. مثلا" در قرن یازدهم توماس هابز فیلسوف انگلیسی معتقد بود که انسان ذاتا" خودخواه، مخرب و سفاک است و نتیجه گرفت انسانها برای جلوگیری از هرج و مرج باید خود تسلیم قدرت سلطان خودکامه بنمایند.
بعد از هابز، جان لاک انگلیسی که از طرفداران حکومت پارلمانی بود ادعا کرد که انسان ذاتا" صلح جو، پاک طینت و سرشار از حس همکاری است. (به نقل از غفوری ، 1376)
قبل از اینکه به بیان نظریه های انگیزش بپردازیم لازم است که ابتدا تعاریفی از انگیزش عنوان گردد.

تعریف انگیزش :
گیج وبرلاینر انگیزش را به عنوان نیروی محرک فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده رفتار انسان تعریف کرده اند. آنها انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبه کرده اند در این مقایسه انگیزش به عنوان نیرو و جهت دهنده تلقی می شود. (طهوریان و همکاران ، 1374)
اتکنیسون و همکاران انگیزش را به عنوان عامل نیرو و جهت دهنده رفتار تلقی می کنند. (براهنی ، 1371)
اکثر روانسناسان مفهوم انگیزش را به عواملی محدود می سازند که به رفتار نیرو می بخشد و به آن جهت می دهد یک جاندار انگیخته در مقایسه با یک جاندار ناانگیخته با نیرو و کارایی بیشتری در یک فعالیت درگیر می شود. انگیزش علاوه بر نیرو بخشیدن به جاندار معموالا" به رفتار جهت می دهد بدین صورت که مثلا" شخص گرسنه برای جستجوی غذا و خوردن آن برانگیخته می شود.
بولز مفهوم انگیزش را مفهومی بحث انگیز می داند چرا که بعضی از روانشناسان احساس می کنند که فقط جنبه های نیرویابی رفتار را باید به حساب انگیزش گذاشت و مکانیزم های دیگر(یادگیری و شناخت) مسئول جهت دادن به رفتار هستند. از طرف دیگر بعضی روانشناسان مفهوم انگیزش را غیر قابل استفاده می دانند. ( شکرکن ، 1373)
نظریه های متعددی در مورد انگیرش بیان شده است که در اینجا اهم آنها را به ترتیب تاریخی توضیح می دهیم.
نظریه شناخت گرایی : اصطلاح انگیزش تا آغاز قرن بیستم بکار نمی رفت. طی صدها سال عقیده فیلسوفان بر این بود که آدمی موجودی هوشمند است که آزادانه اهداف خود را انتخاب می کند و درباره راه و رسم زندگی خود تصمیم می گیرد. عقل بود آنچه را که آدمی می بایست انجام دهد مشخص می ساخت. انسان آزاد و صاحب اختیار بود و خوب و بد و انتخاب بستگی به آموزش وهوش او داشت. فرض بر این بود که اگر کسی بداند کدام انتخاب خوب است خود به خود آن را برمی گزیند. چنین تصویری از وجود آدمی فردگرایی نامیده می شود. (باقری ، 1373)
در این نظریه مفهوم اراده نقش محکمی دارد و اراده را مثل تفکر و احساس یکی از نیروهای ذهن می دانستند و معتقد بودند چون انسان قادر به کنترل اراده خویش است پس باید مسئول اعمال خود باشد، نه تحت نیروهای خارج از خود باشد بلکه برعکس برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود می تواند جهان را دگرگون کند. (براهنی ، 1366)
اما بتدریج مفهوم اراده مورد اعتراض واقع شد. گاهی اوقات آدمی از انگیزه هایی که اساس رفتار او هستند اطلاع ندارد به همین جهت نیز انگیزه ها را باید چیزی جدا از فرایندهای شناخت و تفکر دانست.
اکثر روانشناسان معتقدند که گرچه نظریه ای شناختی تحلیل ارزنده ای از فرایند تصمیم گیری بدست داده اما متغییرهای انگیزشی را از نظر دور داشته است.
با این حال اکثر روانشناسان در تبیین انگیزش به نظریه شناختی سخت معتقد هستند از جمله جورج کلی مفهوم انگیزش را به کلی بی فایده می داند به نظر وی رفتار چیزی نیست که محتاج به انگیخته شدن باشد. بلکه رفتار دائما" فعال است ومساله اصلی، انتخاب رفتار بخصوص از میان رفتارهای ممکن است. ( گردون ، 1996 )
از متفکران قرون وسطی سنت توماس اکواینیس و از متفکران اخیر دکارت، هابز، اسپنیوزا از طرفداران این نظریه بودند.
نظریه لذت گرایی : همراه با بحث های فلسفی درباره خود و اراده آدمی، این نظریه نیز به میان آمد که آدمی موجودی است در جستجوی لذت و دوری از درد. این نظریه توسط توماس هابز در قرن هفدهم عنوان گردید کوششی است برای تبیین علت رفتار و نیاید آن را با مکتب اخلاقی لذت گرایی اشتباه گرفت. روانشناسان نظریه لذت گرایی را مردود دانسته اند. آنان از این لحاظ لذت گرایی را قبول ندارند که این نظریه بر معرفت خصوصی شخص از تجارب خویش متکی است. ما درباره احساس لذت درونی که به شخص دیگری دست داده است چه می دانیم؟ باید گفت که آنچه به کام یکی شهد است برای دیگری زهر می نماید. از طرف دیگر چون لذت گرایی به بحث تسلطی می انجامد مردود شناخته شده است. با وجود آن اخیرا" روانشناسانی از قبیل پل. ت. یانگ و دیویدس مک کلند نظریه لذت گرایی پیچیده ای را به میان کشیده اند با این تفاوت که مبنای کار این دانشمندان گزارش کار خصوصی افراد درباره لذت و درد نیست بلکه گرایش و گریز را به طور عینی اندازه گیری می کنند این روانشناسان نظریه لذت گرایی آزمایش را پرورش می دهند. (Borich , Tombary ، 1995)
مک کلند در نظریه لذت گرایی خود مدل برانگیختگی عاطفی را پیش کشیده است منظور او این است که پاره ای از محرکهای محیطی به صورت فطری لذت یا درد را برمی انگیزند و در جانداران تمایلی به گرایش یا گریز از این محرکها به عنوان هدف وجود دارد. میزان هیجان لذت بخشی یا دردناکی که به جاندار دست می دهد تابع سطح انطباق قبلی اوست. مثلا" در شرایط عادی صدای بلند آدم را ناراحت می کند ولی پس از چند ساعت توقف در فرودگاه هواپیماهای جت، سروصدا و کوچکترین ناراحتی را ایجاد نمی کند. اگر شدت محرک از سطح انطباق جاندار کمی بالاتر یا پایین تر برود احساس لذت دست می دهد ولی اگر به نحو بارزی تغییر کند موجب ناراحتی می شود. (براهنی ، 1366)
مک کلند انگیزش را مشتمل بر انتظارات آموخته شده ای در مورد هدفها می دادند، انتظار اینکه هدف بخصوص واکنش هیجانی مطبوع یا نامطبوعی ایجاد خواهد کرد. جاندار در گذشته هدفهایی را که مطبوع یافته به دنبال آنها می رود و از نزدیک شدن به هدفهایی که در گذشته درد و ناراحتی ایجاد کرده اند پرهیز می کند به این ترتیب مک کلند تمام انگیزه ها را آموخته شده تلقی می کند. برانگیختگی عاطفه فطری است ولی انتظارات شخص آموخته شده هستند. (باقری،1373)
این نظریه در آثار فیلسوفان باستان نیز منعکس است ولی در قرن هجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید و هر چند که به تدریج از رواج افتاد با این حال در سالهای اخیر بار دیگر نضج گرفته است.
نظریه غریزه ها : صورت افراطی دیدگاه ماشین گرا نظریه غریزه است. غریزه یک نیروی زیستی و فطری است که جاندار را از پیش آماده می سازد تا تحت شرایط مناسب به شیوه ای خاص عمل کند. مدتهای مدیدی رفتار حیوانات با غرایز نسبت داده می شد و گمان می رفت که حیوانات روح یا عقل ندارند و قادر به استدلال نیستند. نظریه تحول انواع داروین که تمایز زیادی بین آدمیان و جانداران دیگر قائل نبود در را به روی استفاده از نظریه غریزه برای تبیین رفتار آدمیان گشود. داروین معتقد بود که پاره ای از اعمال هوشمندانه موجودات زنده ارثی هستند که ساده ترین آنها بازتابها می باشد مثلا" بازتاب مکیدن در نوزادان که که انواع پیچیده این رفتار را غریزه می گویند. (Borich , Tombary ، 1995)
در اوایل قرن حاضر نظریه پردازانی از قبیل ویلیان جیمز، زیگموند فروید، ویلیام مک دوگال، نظریه غریزه را به صورت یک مفهوم تبیینی وارد روانشناسی کردند. بعضی از متفکرین غریزه را قالبی و مکانیکی پنداشتند. ولی مک دوگال آنها را تمایلات غایی هدف جویانه و ارثی دانست. ( براهنی ، 1366)
مکدوگال در کتابش تحت عنوان روانشناسی اجتماعی (1908) غرایز زیر را عنوان کرده است.
اکتساب، ستیزه جویی، تولید مثل، نفرت، خوارطلبی، ابراز وجود، سازندگی، کنجکاوی، گریز، جمعگرایی ، بعدها مکدوگال فهرست غرایز را تا هجده نوع گسترش داد که بعضی از آنها به نیازهای خاص جهانی مربوط بودند.(براهنی،1366 )
بعضی نظریه پردازان به یکی از دو غریزه اکتفا کردند مثلا" فروید معتقد بود که نیروی اساسی اما نو هوشیار وجود دارد که عوامل انگیزش نیرومندی در تعیین رفتار هستند یکی غریزه زندگی که رفتار جنسی تجلی می کند و غریزه مرگ که زمینه ساز اعمال پرخاشگرانه هستند . (باقری، 1373)
نظریه غریزه ها در طول ربع اول قرن حاضر رواج فراوان داشت ولی بعدها با مشکلاتی مواجه شد. اشکال اساسی این بود که هر کسی به سلیقه خود چند غریزه دیگر به به فهرست غریزه ها افزود تا جایی که در حوالی 1920 تعداد غریزه ها به شش هزار رسید. (براهنی، 1373)
همچنین مردم شناسان متوجه شدند که بعضی از غرایز در برخی از فرهنگها یافت نمی شود به عنوان مثال ستیزه جویی در تمام جوامع ابتدایی امری رایج نیست در بعضی از جوامع مردم نیاز به جنگیدن ندارند. (براهنی، 1371)
گرچه نظریه غریزه ها به تدریج از رواج افتاد ولی هرگز به کلی از میان نرفت و در سالهای اخیر گروهی از کردار شناسان اروپایی مثلا" نیکولاس – تین برگن و روانشناسان تطبیقی آمریکا از قبیل فرانک بینچ مساله غریزه را به شکل جدیدی در قالب " نقش پذیری" مطرح می کنند. این دانشمندان سرگرم تشیع جزئیات رفتار غریزی مخصوصا" در حیوانات رده پائینی هستند بحث های نظری را کنار گذاشته اند و به آزمایشگاه روی آورده اند و در جستجوی مکانیسم های فیزیولوژی رفتار غریزی هستند. (براهنی، 1366)
نظریه سائق ها : مهمترین نظریه ای که در حال حاضر مبحث انگیزش دیده می شود مفهوم سائق است که نخستین بار در سال 1918 رابت س. وودورت آن را مطرح کرد. منظور او از سائق نیرویی بود که جاندار را به عمل وامی دارد در مقایسه با عادت که جهت رفتار را تعیین می کند. اگرچه منظور وودورت از کلمه سائق، خزانه نیروی کلی جاندار بود ولی به زودی دیگران سائق های مختلفی از قبیل گرسنگی، تشنگی و میل جنسی را مطرح کردند. سائق از نظر این دسته از روانشناسان عبارت است از تمایل جاندار به گرایش یا دوری از هدفهای خاص بود. گرچه نظریه سائق ها شباهت زیادی با نظریه غریزه ها دارد ولی به عللی نظریه سائق ها بیشتر مورد قبول روانشناسان قرار گرفت.
زمانی که در سال 1931 فیزیولوژیست آمریکایی والترب کنن مفهوم تعادل حیاتی را مطرح کرد نظریه سائق اهمیت بیشتری پیدا کرد. مطابق این مفهوم هرگاه وضع درونی جاندار از حالت عادی منحرف شود بدن او دچار عدم تعادل می گردد. ظهور سائق های روانی، یکی از بدن کم می شود سائق گرسنگی فعال می گردد و جاندار به جستجوی غذا می پردازد و بعد از خوردن غذا تعادل خود را بازمی یابد. (براهنی،1366 )
کلارک هال این نظریه را پیش کشید که تمامی رفتارها یا از سائق های تعادلی ریشه می گیرند (سائق های اولیه نامیده می شوند) یا از سائق های ثانویه که خود از سائق های اولیه بوجود آمده اند. سائق های اولیه نیروهایی هستند که در درون فرد وجود دارند و به وسیله نیازهای زیستی نظیر گرسنگی و تشنگی ایجاد می شوند، این سائق ها باعث ایجاد فعالیت های تصادفی می شوند. این فعالیت ها ضرورتا" بدون جهت هستند تا زمانی که نیاز برآورده شود. اما وقتی که رفتار برآورده شد نیاز از طریق فرایند کاهش سائق و تقویت به عنوان یک عادت آموخته می شود. سائق های ثانویه یا اکتسابی مانند آرزوها و امیال مربوط به پول، عشق، ورزش کردن، نوشتن و یا نواختن موسیقی می باشند این سائق ها ناشی از نیازهای حیاتی نیستند بلکه از طریق همراهی با یک سائق اولیه کسب می شوند.
هال معتقد بود تمام فعالیت های اورگانیزم به سمت کاهش تنش جهت داده می شوند که این تنش به وسیله نیازها و سائق ها ایجاد می شود . ( بوریچ ، تامباری، 1995)
نظریه نیازهای کمبود – رشد : طبق این نظریه عمده ترین نیروی انگیزش فرد گرایشی است که او به رشد و خودشکوفایی دارد در همه ما این نیاز اساسی وجود دارد که تواناییبالقوه خود را در حد کمال پرورش دهیم و به پیشرفتی فراتر از وضع فعلی خود برسیم. تمایل طبیعی آدمی در جهت شکوفایی و تحقق توانایی بالقوه خود سیر می کند اگرچه ممکن است در این راه با موانع محیطی و اجتماعی روبه رو شود.
آبراهام مازلو که یکی از نظریه پردازان و طرفداران این نظریه است تاثیر بسیار مهمی در آموزش و پرورش آمریکا داشته است. نظریه او مبتنی بر این مفهوم است که ارضاء نیازها "مهمترین اصل زیربنای رشد است" (مازلو، 1987). از نظر مازلو مهمترین خصوصیات انگیزش گرایش به نیاز جدید و بالاتر است که با ارضاء نیازهای پایین تر ظهور می کند. وقتی نیازهای اولیه(پایین تر) مانند نیاز به ایمنی – ارضاء شد نیازهای دیگر هم چون نیازهای انگیزاننده جایگزین آنها می شود. انگیزه افراد مستقیما" برخواسته از نیازهای آنها است و لذا انسان در رفتار خویش به ارضاء نیازش گرایش دارد. (بروفینگ، گلاور،ترجمه فرازی، 1375)
سلسله مراتب نیازهای مازلو عبارتند از :
1- نیازهای فیزیولوژیک: گرسنگی، تشنگی و امثال آن.
2- نیازهای ایمنی : احساس امنیت کردن و دور از خطر بودن.
3- نیازهای تعلق و محبت : به دیگران پیوستن، تعلق داشتن.
4- نیازهای عزت نفس : اجرا ودستیابی، نشان دادن کفایت در کارها، مورد تایید دیگران بودن.
5- نیازهای شناختی : دانستن، فهمیدن، کاویدن.
6- نیازهای ذوقی(هنری) : تقارن، نظم و زیبایی .
7- خودشکوفایی و رسیدن به تحقق نفس و شکوفا ساختن توانایی بالقوه.
مازلو چهار نیاز اولیه را نیازهای کمبودی نامید. زیرا وقتی که در انسانها کمبودی پیدا می شود برانگیخته می شود تا نیازهای خودرا تامین کنند. اما زمانی به ارضاء سه نیاز دیگر که آنها باشد نیازهای وجودی نه به دلیل کمبود بلکه به علت علاقه اساسی انسانها به خودشکوفایی، دانش وزیبایی برانگیخته می شود. (باریچ، تامباری، 1995).
در نیازهای پیشنهادی مازلو، نیازهای مراحلی هستند که باید در مسیر حرکت به سمت رشد از آنها گذر کرد. این مراحل به شکل سلسله مراتبی هستند یعنی هر مرحله از نیاز، قبل از اینکه نیاز مرحله بعدی برانگیخته شود باید ارضاء شده باشد تا وقتی نیازهای فیزیولوژیکی برآورده نشود انسان در پی نیازهای ایمنی نیست. همین طور تا زمانی که نیازهای ایمنی تامین نشود انسان درپی ارضاء نیاز به عشق وتعلق برنمی آید. آنچه که بیش از هرچیز ازلحاظ نظری مازلو به آن توجه داشت طرح کلی مسئله بود. درابتدا نیازهایی در زندگی انسان انگیزاننده است که جزء نیازهای کمبودی باشد وپس از آنکه نیازهای کمبودی ارضاء شد نیازهایی که بازتاب علایق درونی انسان برای خودشکوفایی دانش وزیبایی است بروز می کند. (برونینگ، گلاور، ترجمه خرازی، 1375).
گلدشتاین(1962) و راجرز(1970) از دیگر حامیان این نظریه هستند.
نظریه اتکینسون درباره انگیزش: اتکینسون مانند هال ولوین تلاش کرد تا تعیین کنندگان رفتار را بشناسد وبین مولفه ها، ارتباط ریاضی برقرار کند. وجه تمایز اتکینسون از دیگر صاحب نظران پژوهشهای انگیزش این است که وی بر تفاوتهای میان فردی بسیار تاکید می کند ولی با همه این احوال نظریه وی با نظریه های هال ولوین شباهت بسیار دارد. هال ولوین رفتار را تابعی از حالت موجود ارگانیزم(کشاننده، تنش)، ویژگی هدف یا موضوع عشق (ارزش معشوق، جاذبه هدف) وعاملی که بیانگر تجربه ویادگیری است(عادت فاصله روانشناختی ) در نظر می گیرند. اتکینسون نیز عامل مشابه فردی، متغیرهای محیطی وتجربی را تعیین کنندگان رفتار می داند. به نظر اتکینسون رفتار به سوی پیشرفت ناشی از تعارضی است که بین گرایش نزدیکی و دوری بوجود می آید. درهر رفتار موثر احتمال موفقیت (ودر نتیجه احساس غرور) واحتمال شکست (درنتیجه احساس سرشاری) وجود دارد. بنابراین نیرومندی رفتار مورد انتظار برای تصمیم گیری ارگانیزم مبنی بر ادامه یا قطع رفتار تعیین کننده است. به عبارت دیگر انگیزه پیشرفت نتیجه تعارض هیجانی امید به موفقیت وترس از شکست تلقی می گردد. (خداپناهی، 1376)

فصل دوم
ساختار نظریه اتکینسون

ساختار نظریه اتکینسون
اتکینسون رفتار پیشرفت گرا را حاصل جمع دو مولفه عمده یکی امیدبه موفقیت ودیگری ترس از شکست می داند ودر تبیین وتوضیح اجزاء این دو عامل از علائم و روابط ریاضی استفاده می کند. بطور اساسی تئوری انگیزش پیشرفت اتکینسون را می توان با فرمول زیر خلاصه کرد.
ایجاد تمایل به پیشرفت = (maf + pf + if) + ( ms + ps + Is)
که دراین فرمول:
Ms = تمایل به موفقیت که معمولاً به وسیله آزمون تی. ای. تی سنجیده می شود.
Maf = تمایل به دوری کردن یا احتراز از شکست که به وسیله آزمون (T.A.Q) سنجیده می شود.
Ps = احتمال ذهنی موفقیت که براساس مقیاس درجه بندی شده از صفر تا یک تعیین می گردد.
Pf = احتمال ذهنی شکست if = ( 1- ps )
IS = ارزش انگیزش (قدرت جاذبه) موفقیت که دراینجا فرض شده است که :
IS = ( 1- ps)

If = ارزش انگیزش شکست if = (1- PF )
گرچه اصول این تئوری در فرمولهای بالا مستتر است لکن بعضی از فرضیه ها و مشخصات آن را باید بیشتر مورد مطالعه قرار داد.
اولاً باید توجه داشت که این تئوری بیشتر درمورد شرایط مربوط به پیشرفت صادق است. مثلاً شرایطی موردنظر است که که درآن شخص نه تنها خود را مسئول نتیجه نامطمئن اعمال خود می داند بلکه می داندکه نتیجه کار او با معیارهای بهتر وعالی تری مقایسه وسنجیده می شود.
ثانیاً به نظر می رسدکه درچنین شرایط پیشرفت، دو تمایل متضاد بالقوه تحریک می شوند. یکی کشش به طرف موفقیت ودیگری میل به فرار از شکست. بعلاوه باید توجه داشت که این انگیزه های متضاد قسمتی از خصوصیات ثابت ومداوم هر شخص است وقدرت نسبی این دو انگیزه در افراد متفاوت است لذا دراین نظریه تفاوتهای فردی بیشتر درنظر گرفته شده است.
بالاخره باید متذکر شد که این تئوری برخلاف بیشتر تئوریهایی که درمورد انگیزش است این نکته را درنظر گرفته است که ارزش انگیزش یا قدرت جاذبه موفقیت یلا شکست (IS, if) مستقیماً به عامل ذهنی انتظار موفقیت و شکست (ps,pf) بستگی دارد به این معنی که: ارزش انگیزش (قدرت جاذبه) موفقیت وشکست قابع خطی احتمال موفقیت وشکست است (شاملو،1350).
امید به موفقیت: گرایش امید به موفقیت درنتیجه سه عامل بدست می آید:
(1) انگیزه موفقیت یا نیاز به پیشرفت که بیانگر کوشش نسبتاً پایدار در جهت موفقیت است.اتکینسون انگیزه موفقیت را توانایی کسب غرور دربازدهی حاصله تعریف می کند بدین معنی که انگیزه موفقیت یک حالت هیجانی است.
(2) ارزش تشویقی موفقیت عامل بعدی است که اتکینسون به کار می برد. وی معتقد است که ارزش تشویقی موفقیت با احتمال موفقیت رابطه معکوس دارد.
(3) میزان احتمال موفقیت در تکلیف احتمال موفقیت یک هدف شناختی مربوط به انتظار است بدین معنی که آیا آن عمل ابزاری است که شما را به آن هدف هدایت خواهد کرد یا نه (خداپناهی ، 1376)
این سه عامل تعیین کننده امید به موفقیت به صورت حاصل ضرب در این فرمول ترکیب می شوند.
TS= عامل تعیین کننده گرایش به موفقیت PS×IS× TS=MS
MS= نیرومندی انگیزه
PS= احتمال موفقیت
IS= ارزش تشویقی
هرگاه تکلیف دشواری متوسطی داشته باشد TS برای فرد بیشترین نیرومندی را دارد. و هرگاه تکلیف تدریجا" آسان شود TS کاهش می یابد، زیرا فرد ارزش تشویقی موفقیت را از دست می دهد و هنگامی که تکلیفی تدریجا" دشوارتر می شودTS کاهش می یابد زیرا که PS کاهش می یابد و همچنین زمانی که احتمال موفقیت ثابت نگه داشته شده باشد TS برای اشخاص با انگیزه پیشرفت (MS) نیرومندتر بیشتر خواهد شد تا اشخاصی که انگیزه پیشرفت ضعیفی دارند. (سید محمدی ، 1376)
ترس از شکست : اتکینسون (1957 – 1964) فرض کرد رفتارهای پیشرفت نه تنها گرایش نزدیک شدن به موفقیت بلکه توسط گرایش به دور کردن از شکست نیز هدایت می شوند. گرایش به دوری از شکست شخصی را برای دفاع در برابر از دست دادن عزت نفس، احترام اجتماعی و دفاع در برابر تنبیه اجتماعی و سرافکندگی برمی انگیزد. گرایش به دوری از شکست که مخفف آن Taf است با فرمولی محاسبه می شود که برابر با فرمول TS است. Tf × Pf × Taf =Maf
ترس از شکست دارای سه مولفه ی عمده "انگیزه اجتناب از شکست"، "احتمال شکست" و "ارزش مشوقی شکست" می باشد.
انگیزه اجتناب از شکست در فرمول فوق نقشی همپای با انگیزه موفقیت، در امید به موفقیت را ایفا می کند.
انگیزه اجتناب از شکست ظرفیتی، برای به تجربه درآوردن شرمساری حاصل از عدم دستیابی به یک هدف (شکست) است(وایند،1989 ).
ترس از شکست اضطرابی را توصیف می کند که در رابطه با احساس شکست بوجود می آید نه در رابطه با شکست واقعی. فرضیه اتکنیسون این است که در این ویژگی (اضطراب ترس از شکست) تفاوتهای فردی وجود دارد و عده ای از افراد بیشتر از دیگران واجد چنین اضطرابی هستند. وی پیشنهاد می کند ترس از شکست با دیگر ویژگی های فرد وبا موقعیت خاص وی ترکیب می شود و به شرح زیر رفتار موفقیت آمیز را تحت تاثیر قرار می دهد.
1- افرادی که در متغیر ترس از شکست در سطح بالایی قرار دارند عموما" مایلند که از امور موفقیت آمیز پرهیز کنند.
2- این افراد معمولا" تکالیفی با درجه دشواری متوسط را برمی گزینند. اتکنیسون برای این امر دو دلیل را ذکر می کند.
الف : اگر به انجام کار بسیار دشوار بپردازد، هیچ کس آنها را به خاطر شکست سرزنش و نکوهش نمی کند(زیراآنان از شکست واقعی رویگردان نیستند وبلکه از احساس شکست گریزانند)
ب: اگر به انجام وظیفه ای بسیار سهل و آسان بپردازند احتمال اینکه دچار شکست گردند وجود ندارد.
ویژگی های افرادی که واجد ترس از شکست هستند :
1- از موقعیت هایی که دقیقا" در آن ارزشیابی خواهند شد پرهیز می کنند.
2- ترجیح می دهند خود را با گروه هایی مقایسه کنند که با خودشان تفاوت فاحش دارند.
3- حریم خصوصی خودشان را ترجیح می دهند.
4- سنجش مهم و غیر دقیق از عملکرد را ترجیح می دهند.
5- از مسئولیت گریزان هستند.
6- هنگامی که از عهده یک سطح از عملکرد برنیایند دیگران را سرزنش می کنند. (مئروجاگرن، ترجمه شاملو، 1350)
کارایی نظریه اتکینسون :
کوشش هایی که برای استفاده از این تئوری در مورد شناخت کارایی افراد شده است به نتایج متضاد منجر شده است. (1967، اتکینسون، 1966 ، کلینجر) افرادی که انگیزه آنها موفقیت است حداکثر کارایی خود را در شرایط PS = 50 % نشان نداده اند. (اسمیت ، 1966 ،اُ – کوننور، 1965) و به ندرت کارایی افرادی که انگیزه آنها شکست بوده کم شده است. اتکینسون (1967) در این باره متذکر شده است که ممکن است شرایط یا تمایلات دیگری با تمایل موفقیت و شکست مداخله کند و در نتیجه منجر به کم کاری افرادی که انگیزه آنها موفقیت است و پرکاری افرادی که انگیزه آنها شکست است می گردد. البته صحت این گونه توجیه کاملا" معلوم نیست، ولی باید توجه داشت که عدم موفقیت در پیش بینی کارایی خیلی تعجب آور نیست، در صورتی که پیچیدگی عواملی را که سبب کارایی می شوند در نظر داشت بعلاوه می توان گفت که تمایل به انتخاب و میل به پشتکاری ممکن است تاثیر دراز مدت یا کوتاه مدتی در شرایط تربیتی داشته باشد. گویا تحقیقات کوتاه مدت این موضوع را روشن نکرده است.(مئر،جاگرن، ترجمه شاملو، 1350)
نتیجه :
از آنچه گفته شد روشن می شود که تئوری اتکینسون قادر است به دقت گرایش افراد را به سوی درجات متوسط موفقیت بین افراد موفقیت گرا و شکست گرا تشخیص دهد علت اینکه نتایج تحقیقات درباره کارایی افراد مشخص نبوده، می توان آن را تا اندازه ای مربوط به کیفیت پیچیدگی کارایی دانست.
بالاخره گرچه صحیح نیست بگوییم این مدل تئوری فقط در شرایط رقابت انگیز اجتماعی دارای اعتبار می باشد. معهذا بیشتر تحقیقات در شرایطی انگیزه پیشرفت را اندازه گیری کرده اند که تا اندازه ای رقابت در میان بوده است. در شرایطی که رقابت شخص با خودش بوده نه با اجتماع، نتایج مشابه به دست نیامد. (مئر ، جاگرن، ترجمه شاملو ، 1350)
نظریه مک کلند پیرامون انگیزه پیشرفت
مک کلند علاقه مند به رشد انگیزه پیشرفت و پیامدهای اجتماعی آن بود. او در اصل به علت علایق نظری به موضوع شخصیت و سازوکارهای فرافکن، کار خود را در زمینه نیاز به پیشرفت آغاز کرد. مک کلند در این زمینه چندین فرضیه را بیان می کند :
1- افراد از لحاظ درجه ای که پیشرفت را تجربه ای رضایت بخش تلقی می کند با هم تفاوت دارند.
2- افرادی که نیازمند به پیشرفت زیادهستند،موقعیتهای زیرراترجیح می دهند ودرآنهاسختتر به کار می پردازند تا افرادی که نیاز به پیشرفت کمی دارند.
الف- موقعیت های مشتمل بر مخاطره متوسط : در مواردی که مخاطره اندک باشد احساسات مربوط به پیشرفت در حداقل خواهد بود و در مواردی که مخاطره بسیار باشد احتمالا" پیشرفت حاصل نخواهد شد. بنابراین آنها بیشتر موقعیت های مخاطره آمیز متوسط را ترجیح می دهند.
ب – موقعیت هایی که در آن آگاهی از نتایج فراهم می شود: شخصی که دارای انگیزه پیشرفت زیاد است مایل است بداند آیا به حصول پیشرفت نائل آمده است یا نه.
ج – موقعیت هایی که در آن مسئولیت فردی فراهم می شود: شخصی که گرایش به پیشرفت دارد می خواهد مطمئن گردد که کسی غیر از او برای پیشرفتش امتیاز نگیرد.
3- از آنجا که این سه نوع موقعیت در نقش کار آفرینی یافت می شود، افرادی که نیاز بسیار برای پیشرفت دارد به نقش بازرگانان کارآفرین به عنوان حرفه ای مادام العمر جلب می شود.
مک کلند همچنین علاقه مند به پژوهش در مورد چگونگی پیدایش انگیزه بود ولی اعتقاد داشت که پیدایش انگیزه پیشرفت در افراد به شیوه های تربیتی که والدین برای تربیت فرزندانشان به کار می برند بستگی دارد. (باقری، 1373)
مک کلند با بررسی بحثهای سنتی که تلاش می کردند پیدایش و سقوط تمدنها و الگوهای رشد اقتصادی را توضیح دهند به این نتیجه رسید که سازه ای روانی، که همان سطح انگیزش اجتماعی کلی مردم جامعه می باشد، کمتر ازسهم شایسته خود مورد توجه قرار گرفته است. به عقیده او تفاوت در سطح انگیزه برای پیشرفت، تا حد زیادی مسئول الگوهای رشد و سقوط اقتصادی بوده است. وی در مجموعه مطالعه منحصر به فردی برای اثبات پیشنهاد خود تلاش کرد. برای نمونه در یکی از پژوهش های اولیه به بررسی تمدن باستانی یونانی های آتن می پردازد. به طور کلی این چنین فرض می شد که پیشرفت آتن، ناشی از توسعه اقتصادی بوده و نه علت آن، که به نوبه خود، سوگیری پیشرفت در مردم را به وجود آورد. مک کلند استدلال می کند که عکس آن نیز درست است. یعنی سطح انگیزش پیشرفت، جوی روانی به وجود آورد که در آن توسعه اقتصادی بعدی را برای مردم آتن ممکن ساخت. (مسدد ، 1373)
تحقیق مک کلند و همکاران او بعدها بر روی سه نیاز متمرکز شد: نیاز به پیشرفت، نیاز برای پیوستگی و نیاز به قدرت.
نیاز به پیشرفت آرزو وتمایل افراد برای دسترسی به اهداف و نشان دادن شایستگی، تسلط و اقتدار آنها را منعکس می کند. افرادی که نیاز برای پیشرفت در آنها بالا است تمام تلاش هایشان را جهت تسریع انجام کار و انجام تمام و کمال آن مصروف می دارند.
نیاز برای پیوستگی معادل نیاز به عشق و تعلق مازلو است این نیاز تمایل به تعامل اجتماعی، عشق و عاطفه را توصیف می کند.
نیاز به قدرت منعکس کننده قدرت کنترل شخص بر کار خود و دیگران است.
مک کلند بیش از هر محققی به بررسی انگیزه پیشرفت پرداخته است. روش تحقیق وی در این زمینه به کار گیری آزمون اندریافت موضوع(تی.ای.تی.مورای) بوده است به نظر او انگیزه پیشرفت وقتی در کار است که شخص در فعالیتهای خود معیار ممتازی را الگو قرار دهد و یا در پی موفقیت باشد.
رفتار و انگیزه پیشرفت
یک انگیزه طبقات خاص از رفتار را در حالت آمادگی قرار می دهد. انگیختگی انگیزه پیشرفت، فرد را آماده می سازد تا (1) تکالیف نسبتا" چالش انگیز را انجام دهد. (2) در تکالیف دشوار پایداری کند. (3) موفقیت شغلی و رفتاری بازرگانی را دنبال کند. (مک کلند، 1985)
افرادی که نیاز به پیشرفت زیادی دارند در تکالیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری، متوسطند. بهتر است که افرادی که با نیاز پیشرفت کم عمل می کنند ولی افراد با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکالیف آسان یا دشوار عمل نمی کنند. عملکرد در تکلیف نسبتاً شوار برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد، مشوق مثبتی را فراهم می آورند که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمی کند. فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و توانایی وی را بهتر می آزماید.
افراد با نیاز پیشرفت زیاد نه تنها تکالیف نسبتاً دشوار را ترجیح می دهند، بلکه پایداری بیشتری نیز در این تکالیف دارند. طبق نظر فیدر افراد پیشرفت گرایی زیاد، هنگام روبه روشدن با شکست در تکالیف دشوار در مقایسه با افراد پیشرفت گرایی کم پایداری زیادی نشان می دهند.
همچنین مک کلند بین نیاز پیشرفت اشخاص و الگوی رفتاری مربوط به امور بازرگانی، همبستگی نیرومندی می بینند. وی دانشجویان را از نظر نیاز به پیشرفت مورد بررسی قرار داد و انتخاب های شغلی آنها را 14 سال بعد پی گیری نمود.او متوجه شد %83 بازرگانان، 14 سال قبل نمرات بالایی در نیاز به پیشرفت داشتند. بنابر نظر مک کلند، افراد با نیاز پیشرفت زیاد و بازرگانان رفتارهای مشترکی دارند که عبارتند از :
الف: هر دو خطرپذیری متوسطی را ترجیح می دهند.
ب: هر دو ترجیح می دهند مسئولیت اعمالشان را بپذیرند.
ج: هر دو پسخوراند عملکرد عینی و سریع را ترجیح می دهند.
د: هر دو رفتار بسیار ابتکاری و اکتشافی نشان می دهند.(مک کلند، 1985)
نظریه مورای
هنری مورای نخستین نظریه پرداز شخصیت به این مجادله علاقه مند بود که آیا شخصیت به صورت ساختار صفات بهتر توصیف می شود.(آلپرت، 1961) یا به صورت پویاتر بر حسب نیازها یا انگیزه ها بهتر توصیف می گردد. از نظرمورای، بسیاری از رفتارها(نه همه آنها) توسط مجموعه ای از نیازهای انسانی همگانی کنترل می شوند. مهمترین کمک مورای به مطالعه انگیزش، مفهوم نیاز اوست و نیازها پایه فیزیولوژیکی دارند و نیروهای زیست شیمیایی را در مغز درگیر می سازند. نیازها یا از فرایندهای درونی و یا از وقایع بیرونی ناشی می شوند ولی همه نیازها در شخص تولید تنش می کنند و شخص برای کاهش تنش با اارضاء نمودن نیاز عمل می کند هر فرد را می توان صاحب مجموعه مشخص از نیازهای اساسی در نظر گرفت که رفتارش را در جهت ارضاء آن نیازها که برای شخصیتش حیاتی هستند نیرو بخشیده وهدایت می کند.(سید محمدی، 1376).
بر خلاف رویکردهای شناختی، مفهوم نظری مورای بیشتر متاثر از مدلهای بیولوژیکی بود تا فیزیکی. بر طبق نظر وی محیط می تواند نیاز را بروز دهد و می تواند موانعی در جهت بازداری از نیاز و رفتار مربوط به هدف ارائه دهد او بین محیط ادراک شده و محیط مورد هدف فرق می گذارد. به نظر مورای چیزی که اهمیت دارد محیط ادراک شده است و افراد بر اساس ادراک خویش از محیط اطراف عمل می کنند. (واینر، 1990)
مورای فهرستی از نیازهای انسانی را تهیه کرد که عبارت بود از : نیازهای متضاد (مثل تسلط و دنباله روی) نیازهای عقلی (مثل درک کردن) نیازهای تلاش (مثل پیشرفت) نیازهای اجتماعی (مثل مهرورزی) و نیازهای دفاعی (مثل تحقیر گریزی) .
در نظام مورای جفت بودن نیازها مهم بودند زیرا وی معتقد بود تمام نیازها تا اندلزه ای با یکدیگر هماهنگ اند. یک نیاز امکان دارد با نیاز دیگر در تضاد باشد. امکان دارد نیازهای دیگر در هم ادغام شوند (مثل پرخاشگری و تسلط) در حالی که نیازهای دیگر ممکن است یکدیگر را تسهیل نمایند (مثل پیشرفت و عمل متقابل)
تعریفی که مورای از نیاز ارائه می دهد این است که " نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم می کند که وضعیت موجود نامطلوبی را به جهت معین تغییر می دهد" در این تعریف مقصود مورای از تنظیم اندیشه و عمل این است که حرکت و فعلی را که نیاز موجب گردد تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود از وضعیت نامطلوب این است که نیاز زاده نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت بخش متوجه می سازد از نظر نیازها پنج ویژگی عمده دارند که عبارتند از :
1- نتیجه مستقیم یک جریان درونی(انگیزه درونی) یا نتیجه عوامل خارجی هستند.
2- همیشه با یک حالت اففعالی یا هیجانی همراهند.
3- خفیف یا شدید هستند.
4- گذرا یا کم دوام یا پایدار و با دوام هستند.
5- سبب رفتاری نمایان یا فعالیت روانی نا آشکار(خیال بافی) می گردند.
مورای در تشکیل شخصیت به عوامل زیستی اهمیت زیادی می دهد. جمله معروف "اگر مغز نباشد شخصیت نیست" موید تکیه بیش از حد مورای بر پایه های زیستی است. نظریه مورای در شخصیت ریشه در نظریه فروید دارد اما با آن فرق دارد. مورای به نیروی تحرکی شخصیت و انگیزش اهمیت زیادی می دهد. مهمترین نیروهای تحریکی شخصیت از نظر مورای عبارتند از : نیازها (انگیزه های درونی) فشارها (محرک های خارجی)، نیروهای عاطفی، ارزشها و عمل متقابل نیازها و فشارها هستند.(سیاسی ، 1370)
ویژگی های افراد پیشرفت گرا
افراد با نیاز به پیشرفت زیاد به دنبال کسب شهرت در گروه ها بوده و ظاهراً در تلاش برای کسب قدرت یا نفوذ، مایل به یافتن راهی برای نشان دادن خودشان به دیگران هستند مثلاً دانشجویانی که انگیزه پیشرفت زیاد دارند، گرایش به نوشتن نامه به روزنامه دانشگاه دارند آنها همچنین به بحث کردن با استاد متمایل بوده و به کسب امتیازات در کلاس مشتاق ترند. (ونر ، 1973)
افراد پیشرفت گرا از اعتماد به نفس برخوردار هستند. مسئولیت فردی را ترجیح می دهند و علاقه دارند که از نتایج کار خود مطلع شوند. نمرات درسی آنان خوب است، در فعالیت های دانشگاهی شرکت می کنند در انجام کارها همکاری با متخصصان و صاحب نظران را به همکاری با دوستان خود ترجیح می دهند و در برابر فشارهای اجتماعی بیرونی مقاومت نشان می دهند. اشخاص پیشرفت گرا دارای خصوصیاتی هستند که در بازرگانان پرکار و جاه طلب دیده می شود به همین جهت آنها به مشاغلی مانند خرید و فروش سهام و یا مدیریت کارخانه ها را بر سایر مشاغل ترجیح می دهند مک کلند به این نتیجه رسید که پیشرفت گرایی اساسی ترین عامل انگیزش در رفتار رهبران سازمانها، خطرجویان، بنیان گذاران اقتصاد جهان و به طور کلی افراد توسعه جو می باشند (مک کلند، 1985)
به طور کلی مهمترین خصوصیات افراد پیشرفت گرا عبارتند از:
1- آنها ترجیح می دهند به تکالیفی بپردازند که درجه دشواری متوسطی داشته باشند و دوست ندارند با تکالیف آسان کار کنند چون هیچ رضامندی برای آنها حاصل نمی شود و به علت پائین بودن موفقیت، تکالیف خیلی دشوار را دوست ندارند.
2- آنها دوست دارند روی موقعیت هایی عمل کنند که کنترل بیشتری بر نتیجه عمل دارند.
3- آنها تکالیفی را دوست دارند که عملکردشان با دیگران مقایسه شود و از نتایج کارشان بازخورد بگیرند. (غفوری، 1376)
بررسی پژوهشهای انجام یافته
در این قسمت تحقیقات مربوط به فرزند پروری و رابطه آن با انگیزه پیشرفت ارائه می گردد.
1- فرزند پروری با انگیزش پیشرفت
– تحقیق مارتین در سال 1975 به این نتیجه رسیده است که والدین گرم و پذیرا از دیگران در انتقال ارزشها و هدفهای خود به فرزندانشان تاثیر می گذارند. طرد بیش از حد کودکان غالباً با رفتار مشکل برانگیز آنان ارتباط دارند. (پاسایی،1368 )
– در یک بررسی توسط بامریند (1973) فرزندان والدین قاطع و اطمینان بخش، مستبد و سهل گیر را از نظر مسئولیت اجتماعی که این مسئولیت اجتماعی عبارت بود از رفتار دوستانه داشتن، همکاری کردن و جویای موفقیت بودن، مورد ارزیابی قرار گرفتند نتایج نشان داد که تربیت قاطع و اطمینان بخش با تاکید مسئولیت برای پسرها و استقلال برای دخترها است. در این تحقیق کفایت اجتماعی پسرانی که والدین آزاد گذار هوشیار داشتند همانند پسران با والدین قاطع و اطمینان بخش بود. (بامریند، 1973)
– مطالعات مختلفی که در کشور آمریکا و سایر کشورها به وسیله محققین مختلف مانند بامریند، الدر، هاریس و هووارد، هافمن و لوئیس به منظور بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری با متغییرهای عزت نفس، استقلال و رقابت صورت گرفته به این نتیجه رسیده اند که والدین اطمینان بخش به احتمال زیاد فرزندانی دارای اعتماد به نفس، عزت نفس زیاد، پیشرفت طلب، مستقل و احساس مسئولیت دارند. (یاسایی، 1368)
– هم چنین تحقیقات الدر، لوئیس و پیترسون در سال 1984 نشان داد که نوجوانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کار انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت و پیشرفت کمتری دارند، ذهن کنجکاو ندارند، از نظر اخلاقی کمتر رشد یافته هستند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. (باقری ، 1373)
– تحقیق شکرکن تحت عنوان بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری با انگیزش پیشرفت به این نتیجه رسید که هر چه سن آغاز به کارگیری استقلال آموزی، تسلط آموزی، مراقبت آموزی پایین تر باشد، میزان انگیزش پیشرفت بیشتر است به عبارت دیگر این این تحقیق نشان داد که اگر والدین استقلال، تسلط و مراقبت آموزی پسرانشان را از سنین پائین آغاز کنند این پسران احتمالاً از انگیزه بالاتری برخوردار خواهند بود. (شکرکن، 1373)
– بخشی از پژوهش های مک کلند در زمینه نیاز پیشرفت به چگونگی تکوین و پیدایش این انگیزه مربوط است. به اعتقاد وی پیدایش انگیزه پیشرفت در افراد به شیوه های تربیتی والدین آنها بستگی دارد افراد دارای نیاز پیشرفت در محیط هایی پرورش می یابند که از آنان انتظار کفایت و لیاقت می رود و در سنین پایین به آنها استقلال داده می شود و اقتدار گرایی پدری اندکی وجود دارد و عاری از سلطه گری مادری هستند. (مک کلند، 1987)
– تحقیق وینتر باتوم (1986) نشان داد که مادران پسرهای پیشرفت گرا در مقایسه با مادران پسرهایی که انگیزه پیشرفت کمتری داشتند از فرزندان خود در کسب مهارتها و استقلال انتظارات بیشتری داشتند تا در سن 7 سالگی رفت و آمد در شهر را یاد بگیرند، کارهای جدید و مشکلی انجام دهند و در کارهایی که مستلزم رقابت است از خود برتری نشان دهند. برعکس مادران پسرهایی که انگیزه پیشرفت در آنها ضعیف بود محدودیت های زیادی برای فرزندان خود اعمال می کردند اتکاء به نفس را در آنها ترغیب نمی کردند و آنها را متکی بر خانواده بار آورده بودند این مطالعه نشان داد که آموزش استقلال، تسلط و مراقبت در سنین پائین به کودکان در رشد انگیزش پیشرفت انگیزش آنان موثر است. (وینتر باتوم، 1989)
تایلر طی یک بررسی نشان داد که هم راهبردهای تربیتی مناسب که از طرف والدین اعمال می شود وهم تنبیه برای موفقیت تحصیلی مهم است. اگرچه تلفیقی از تربیت خوب با تنبیه مناسب در موفقیت بیشتر تاثیرگذار است وبالعکس تلفیق بدتر زمانی است که تربیت بد همراه با تنبیه بد باشد دراین صورت بر عملکرد تحصیلی تاثیر منفی دارد.(تایلر، 1992).
بامریند درسال 1967 طی مطالعات خود درمورد ابعاد رفتاری والدین وتاثیر آن بر کودکان دریافت که:
– والدین مستبد و قدرت طلب دارای فرزندانی هستند که از نظر خویشتن داری در سطح متوسط قرار دارند وتا حدود زیادی گوشه گیر ونسبت به دیگران بی اعتنایی می کنند(به نقل از ماسن، 1970).
– والدین مستبد و قدرت طلب دارای فرزندانی هستند که از نظر خویشتن داری در سطح متوسط قرار دارند و تا حدود زیادی گوشه گیر و نسبت به دیگران بی اعتنایی می کنند. ( به نقل از ماسن (1970))
– مطالعات پارسوتر و آدلس نشان داد که والدین با انتظارات متفاوت خود به گونه ای مختلف برانگیزش پیشرفت فرزندان خود اثر می گذارند پژوهش آنها روی دانش آموزان کلاس های پنجم تا یازدهم بود. با توجه به اینکه والدین معمولا" انتظار داشتند که پسرها در ریاضیات موفق تر از دخترها باشند این انتظار برآورده شده و توفیق پسرها در این درس بیشتر از دخترها بوده است. در این تحقیق همچنین مشاهده گردید که مادران از سنین پیش دبستانی، پسرها را بیشتر از دخترها، به استقلال و خود کفایی و تسلط بر محیط و پیشرفت ترغیب می نمایند. (پارسونز، آدلس ، 1982)
– تحقیقات کاندری و دایر در سال 1976 نشان داد که وقتی زنان در مشاغل مردانه با مردان رقابت می کنند ترس از موفقیت در زنان بیشتر می شود. وقتی مردان نیز در موقعیت هایی مطرح می شوند که با نقش جنسی آنها مغایرت دارد واکنشی شبیه زنان نشان می دهند. (شهرآراء ، 1375)
– یافته های استوارد و چستر در سال 1982 نشان داد که مردان و زنان از نظر انگیزه پیشرفت با یکدیگر مشابه هستند و ترس از موفقیت در هر دو جنس به یک میزان مشاهده می شود .(شیخی فینی، 1372)
– در ایران مطالعه عبداللهی در سال 1370 نشان داد که در مورد ترس از موفقیت بین دختران و پسران دانش آموز و دانشجو تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود و در بسیاری از دختران انگیزه پیشرفت قوی دیده می شود. (شهر آراء، 1375)
مطالعات ترزمر، زوکرمن و ویلر در سال 1977 نیز نشان داده است که تفاوتهای جنسی در ترس از موفقیت نه معنی دار است و نه ثبات و پایایی دارد. (باقری ، 1373)
با در نظر گرفتن پژوهشهایی که ارائه شد بیشتر پژوهشها به پژوهش های قاطعی در زمینه موضوع ذکر شده نرسیده اند و در بیشتر موارد نتایج ضد و نقیض است که به نظر می رسد عوامل دیگر در این متغییر (انگیزش پیشرفت) علاوه بر شیوه های مختلف فرزند پروری موثر است. از جمله این عوامل، عوامل اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و غیره می باشد که در تحقیقات بایستی به آنها توجه شود. بنابراین لازم است تحقیقات مختلف در این مورد صورت گیرد تا اهمیت مساله بیشتر مشخص و جوانب آن بیشتر شکافته شود.
تلفیق و نتیجه گیری از تحقیقات پیشین
در نتیجه گیری ازپژوهشهای انجام گرفته پیرامون موضوع پژوهش می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تحقیقات انجام گرفته در زمینه ارتباط فرزند پروری با انگیزش پیشرفت به اتفاق معتقدند که بین فرزند پروری به روش اقتدار منطقی والدین با انگیزش پیشرفت فرزندان آنها رابطه مثیت وجود دارد. به این معنی که والدینی که با فرزندان خود رابطه گرم و صمیمی دارند و به کودکان استقلال عمل می دهند و به نظر آنها اهمیت می دهند و بر اعمال کودکان نظارت منطقی دارند انگیزه پیشرفت فرزندان آنها زیاد است (از جمله تحقیقات مک کلند 1985 ، بامریند، 1973،شکرکن، 1373)
به لحاظ اینکه تحقیقی در زمینه ارتباط بین فرزند پروری با انگیزش پیشرفت صورت نگرفته است و در خارج از کشور نیز تحقیق در این مورد کم صورت گرفته است محقق را برآن داشته است که ارتباط بین این دو متغییر را بررسی نمایند و از طرف دیگر اهمیت تعلیم و تربیت و پرورش کودک و لزوم آگاهی دادن به والدین جهت تربیت کودکان فعال، مستقل و پیشرفت طلب واینکه رفتار و برخورهای آنها چه تاثیری در انگیزش فرزندان آنها دارد محقق را بر آن داشت تا به پژوهش در این موضوع مهم بپردازد.

فصل سوم
ابزار و روش تحقیق

فصل سوم :
– مقدمه
– روش تحقیق
– جامعه آماری، نمونه گیری و روش نمونه گیری
– مشخصات ابزار اندازه گیری
– متغیر مستقل و وابسته
– روشهای آماری

مقدمه
در این فصل روش انجام تحقیق و نحوه اجرای آن مورد بحث قرار می گیرد. روش انجام یک تحقیق بر اساس ماهیت موضوع پژوهش، اهداف و وسعت دامنه آن انتخاب می شود. در انتخاب روش تحقیق پژوهشگر سعی می کند روشی را انتخاب کند که دقیق تر و سریع تر به اهداف پژوهشی برسد. (نادری و سیف نراقی، 1373)
لذا به همین منظور در این فصل، ابتدا جامعه آماری دقیقاً تعریف شده و پس از آن نمونه آماری و روش نمونه گیری توضیح داده شده است. بعد از آن درباره خصوصیات و ویژگی های ابزار جمع آوری اطلاعات یعنی هر دو پرسش نامه توضیحات لازم ارائه گردیده است و در پایان روشهای آماری که برای بررسی و تجزیه وتحلیل داده ها و اطلاعات مورد استفاده واقع شده است شرح داده شده است.
روش تحقیق:
روش تحقیق انتخابی در این پژوهش از نوع همبستگی و پیمایش است. در این نوع از تحقیقات هنگامی که محقق، دو یا چند دسته از اطلاعات مختلف مربوط به یک گروه یا یک دسته اطلاعات از دو یا چند گروه را در اختیار داشته باشد می تواند از این روش تحقیق استفاده نماید چرا که این روش برای مطالعه میزان تغییرات در یک یا چند عامل در اثر تغییرات یک یا چند عامل دیگر است. به عبارت دیگر این روش هنگامی به کار می رود که تعداد متغیرهای بازیگر در موقعیت آزمایشی زیاد باشند، به طوری که از طریق روش تحقیق تجربی، کنترل و دستکاری آنها امکان پذیر نباشد. (نادری و سیف نراقی، 1373)
با توجه به اهداف و ماهیت موضوع پژوهشی، شیوه های فرزند پروری به عنوان متغیر مستقل و انگیزش پیشرفت به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. در این تحقیق متغیر مستقل دستکاری نمی شود بلکه این متغیر از قبل اثر خود را گذاشته و از طریق مقایسه بین گروه ها رابطه بین متغیر مستقل و وابسته معلوم می شود.
جامعه آماری :
جامعه شامل گروهی از افراد است که یک یا چند صفت مشترک دارند و این صفات مورد توجه محقق می باشد. جامعه ممکن است همه افراد یک نوع خاص یا عده محدودتری از همان گرووه را در برگیرد به عبارت دیگر جامعه آماری محیطی است که محقق برای انجام تحقیق خود در نظر می گیرد در این تحقیق جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسرکلاس سوم دبیرستان و مادران آنها در شهر اردبیل می باشند.
نمونه آماری و روش نمونه گیری :
نمونه گروه کوچکتری از جامعه است که برای مشاهده و تجزیه و تحلیل انتخاب می شوند. در این تحقیق از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای دو مرحله ای استفاده شده است این نوع نمونه گیری، گونه ای از نمونه گیری تصادفی ساده است که در آن واحد اندازه گیری فرد نیست بلکه گروهی از افراد است که به طور طبیعی شکل گرفته و گروه خود را تشکیل داده اند. نمونه گیری خوشه ای زمانی به کار می رود که انتخاب گروهی از افراد امکان پذیر و آسانتر از انتخاب افراد در یک جامعه تعریف شده است و همچنین جامعه مورد نظر نامحدود یا فهرست افراد جامعه در دست نباشد. ( دلاور، 1371)
ابتدا از بیت دبیرستانهای دو ناحیه آموزش و پرورش اردبیل (دخترانه وپسرانه) 12 دبیرستان به طور تصادفی انتخاب شدند(از هر ناحیه 6 دبیرستان 3 تا پسرانه و 3 تا دخترانه) و باز از هر دبیرستان به طور تصادفی یک کلاس انتخاب گردید و پرسش نامه شیوه های فرزند پروری بر روی 100 نفر از مادران آنها اجرا گردید و پس از شناسایی روشهای تربیتی و فرزند پروری مادران (اقتدار منطقی، استبدادی، آزادگذاری) که در تربیت فرزندان خود از آن روش استفاده می کنند. پرسش نامه انگیزش بیشتر روی فرزندان آنها اجرا گردید.
بنابراین نمونه تحقیق شامل 50 دانش آموز پسر، 50 دانش آموز دختر و 100 نفر مادران آنهاست یعنی جمعاً 200 نفر می باشند.
مشخصات ابزار اندازه گیری
الف- پرسش نامه شیوه فزند پروری بامریند
پرسش نامه ای که جهت مشخص نمودن شیوه ها فرزند پروری استفاده شده است پرسش نامه ای بر اساس الگوی بامریند است. این پرسش نامه بر طبق نظریه بامریند از الگوهای رفتاری و نفوذی والدین با فرزندان در سه حیطه آزادگذاری، استبدادی و اقتدار منطقی ساخته شده است.
این پرسش نامه 30 جمله یا عبارت در مورد نحوه تعامل کودک با والدین است که 10 جمله آن به شیوه آزاد گذاری، 10 جمله به شیوه استبدادی و 10 جمله دیگر به شیوه اقتدار منطقی مربوط می شود. جمله های شماره 1 ، 6، 10،13، 14، 17، 19، 21، 24، 28 مربوط به حیطه آزاد گذاری، جمله های 2، 3، 7، 9، 12، 16، 18، 25، 26، 29، مربوط به حیطه استبدادی و جمله های 4، 5، 8، 11، 15، 20، 22، 23، 27، 30، مربوط به شیوه اقتدار منطقی است.
در این پرسش نامه در مقابل هر عبارت پنج ستون قرار دارد"کاملاً مخالفم، مخالفم، مرددم، موافقم و کاملاً موافقم" که به ترتیب از صفر تا چهار نمره گذاری می شود. بعد از توضیحات کافی از مادران خواسته می شود تا هر جمله را به دقت مکالمه نموده و با زدن علامت × نظر خود را مشخص سازد سپس با جمع کردن نمرات سه حیطه، سه نمره مجزا به دست می آید که هر یک به شیوه خاصی اختصاص دارد.
اعتبار و روایی آزمون پرسش نامه شیوه های فرزند پروری بامریند
میزان پایایی این پرسش نامه از طریق روش بازآزمایی که به وسیله بوری (1991) به دست آمده بدین صورت است : %81 برای آزادگذاری مادر، %86 درصد برای استبدادی مادر، %78 برای اقتدار مادر، %77 درصد برای آزاد گذاری پدر، %85 برای استبداد پدر، %92 برای اقتدار منطقی پدر بدست آورده است.
بوری برای مشخص کردن میزان اعتبار پرسش نامه از روش اعتبار افتراقی استفاده نمود و نتایج را بدست آورد.
مستبد بودن مادر رابطه معکوسی با آزاد گذاری مادر (-38/0) و اقتدار منطقی مادر (-48/0) داشت.
همچنین مستبد بودن پدر رابطه معکوسی با آزاد گذاری پدر (-50/0) و اقتدار منطقی پدر (-52/0) داشت. (بوری ، 1991 – به نقل از فیطن حور، 1376)
غلامرضا اسفندیاری (1374) جهت تعیین روایی محتوای پرسش نامه از ده نفر صاحب نظر در زمینه روان شناسی و روان پزشکی خواسته است تا میزان روایی هر جمله را با علامت زدن مشخص نموده و نظر اصلاحی بدهند نتیجه این نظرخواهی نشان داد که پرسش نامه مذکور دارای روایی بالایی است و برای تعیین پایایی آن از روش بازآزمایی استفاده کرده بعد از گذشت یک هفته میزان پایایی برای آزاد گذاری %69 درصد، برای استبدادی %77 و برای اقتدار منطقی %73 بدست آمده است.
ب – پرسش نامه انگیزش پیشرفت هرمنس
برای اندازه گیری یا ارزیابی انگیزش بیشتر از پرسش نامه انگیزش پیشرفت هرمنس استفاده شده است. هرمنس برای نوشتن سوالات پرسش نامه انگیزش پیشرفت، ده ویژگی که افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا را از افراد با انگیزه پیشرفت پایین، متمایز می کند و از بررسی تحقیقات قبلی به دست آورده است، به عنوان مبنی و راهنما برای انتخاب سوالات بر گزیده است. ابتدا وی 92 سوال را برای پرسش نامه تهیه کرد و در نهایت بر اساس میزان ضریب همبستگی که بین هر سوال با رفتار پیشرفت مندانه بدست آورده است 29 سوال چند گزینه ای را به عنوان پرسش نامه نهایی انگیزش پیشرفت انتخاب نموده است.
سوالات پرسش نامه به صورت 29 جمله ناقص بیان شده که به دنبال هر جمله ناتمام چند گزینه داده شده است.
این گزینه ها بر حسب اینکه شدت انگیزه پیشرفت از زیاد به کم یا کم به زیاد باشند به آنها نمره میزانی تعلق می گیرد.
نمره گذاری پرسش نامه بدین صورت است که سوالات 29 ، 28، 27، 23، 16، 15، 14، 10، 9، 4، 1، به صورت الف (1) ، ب (2) ، ج (3) ، د (4) و سوالات 26، 25، 24، 22، 21، 20،19 ،18، 17، 13، 12، 11، 8، 7، 6، 5، 3، 2، به صورت الف (4) ، ب (3 )، ج (2) ، د(1) نمره گذاری می شود نشان دهنده وجود انگیزه پیشرفت بالا در فرد می باشد و نمرات پائینی بیانگر انگیزه پیشرفت پائین می باشند.
پایایی و روایی آزمون
برای محاسبه پایایی پرسش نامه انگیزش پیشرفت از دو روش محاسبه آزمون کرونباخ و روش آزمون مجدد استفاده شد. به این صورت که در مطالعه مقدماتی برای بررسی ضریب همسانی درباره سوالات ضریب آْلفای کرنباخ محاسبه شد. ضریب پایایی محاسبه شده برای پرسش نامه به میزان %84 به دست آمد. با استفاده از روش آزمون مجدد در مطالعات اصلی پرسش نامه، بعد از گذشت سه هفته مجدداً آزمون دانش آموزان داده شده ضریب پایایی بدست آمده با این روش نیز %82 بدست آمد. ( شیخی فینی ، 1372)
از آنجا که هرمنس سوالات این پرسش نامه را بر اساس پژوهش های قبلی درباره انگیزش پیشرفت نوشته است و در نهایت ضریب همبستگی هر سوال را با رفتارهای پیشرفت محاسبه کرده است، از این نظر آزمون دارای روایی می باشد. ضرایب همبستگی که برای پرسش نامه گزارش شده به ترتیب سوالات پرسش نامه در دامنه ای از %57 تا %31 می باشد علاوه بر این هرمنس در یک مطالعه به وجود همبستگی بالاتر بین این پرسش نامه با آزمون اندریافت موضوع (تی، ای ، تی) اشاره دارد. (شیخی فینی، 1372).
متغیر مستقل و وابسته:
متغیرها شرایط یا خصایصی هستند که محقق آنها را کنترل، دستکاری یا مشاهده می کند. متغیر مستقل، شرایط یا خصایصی هستندکه محقق در عمل آنها را برای اثبات ارتباطشان با پدیده مورد مشاهده دستکاری می کند.
متغیرهای وابسته شرایط یا خصایصی هستندکه با واردکردن، از میان برداشتن یات غییر متغیرهای مستقل ظاهر می شوند، از بین می روند ویا تغییر می کنند.(جان بست، 1983).
متغیر مستقل دراین پژوهش شیوه فرزندپروری مادران ومتغیر وابسته انگیزش پیشرفت فرزندان می باشد. چون طرح بین آزمودنی دراین تحقیق مبتنی براطلاعات قبلی وگذشته است لذا عمل آزمایشی ویا متغیر مستقل از قبل اعمال شده واثر خودرا برجای گذاشته است پس دراینجا متغیر مستقل و وابسته مفهوم ومعنایی که درتحقیقات تجربی وآزمایشی دارد، صدق نمی کند. چون محقق متغیر مستقل را عملاً مورد دستکاری قرار نداده است. درزیر هردو متغیر تعریف می شود.
شیوه فرزندپروری مادران: یعنی اعتقاد ونظر مادر نسبت به چگونگی ارتباط وتعامل با کودک که عملاً در برخورد با فرزند خویش اعمال می کند(شعاری نژاد، 1364).
انگیزش پیشرفت: بنا به تعریف روبینز عبارتند از: سائقی برای پیشی گرفتن بردیگران، دست یابی به پیشرفت با توجه به ملاکهای مشخص وتلاش جهت کسب موفقیت است.
روشهای آماری
در تحقیق حاضر، از روشهای مختلف آمار توصیفی استنباطی جهت تصمیم گیری برای رد یا قبول فرضهای صفر وخلاف استفاده شده است.
برای توصیف داده ها، فراوانی، درصدی، میانگین واغراف معیار از نمودار استفاده شده وبرای تحلیل تبیین اطلاعات وپی بردن به معناداری تفاوت گروهها در فرضیه 4 از آزمونT استودنت استفاده شد وبرای آزمون فرضیه های 1 و 2 و 3 از همبستگی پیرسون استفاده شده است.

فصل چهارم
بررسی فرضیه ها

فصل چهارم
– مقدمه
– جداول ونمودارها واطلاعات توصیفی
– آزمایش تک تک فرضیه ها

مقدمه
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران با انگیزش پیشرفت فرزندان آنها می باشد که بر روی دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای نظام جدید متوسطه شهر اردبیل صورت گرفته است. تعداد افراد نمونه دراین تحقیق 200 نفر می باشند(50 پسر، 50 دختر، 100 نفر مادران آنها) که اطلاعات راجع بع هدف پژوهش از همه اعضای نمونه ومادران آنها به دست آمده است. اصولاً افت آزمودنی دراین تحقیق وجود نداشته است.
متغیرهای مورد بررسی دراین تحقیق عبارتنداز: فرزندپروری به شیوه اقتدار منطقی، فرزندپروری به شیوه آزادگذاری، فرزندپروری به شیوه استبدادی وانگیزش پیشرفت.
به منظور جمع آوری اطلاعات پیرامون هریک از متغیرهای فوق از آزمون شیوه های فرزندپروری براساس الگوی بامریند وپرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس استفاده شده است.
آزمون شیوه فرزندپروری بامریند دارای 30 عبارت می باشدکه فرزندپروری را درسه حیطه اقتدار منطقی، استبدادی وآزادگذاری می سنجد. حداکثر نمره ای که هرفرد درهر یک از حیطه ها کسب می کند 40 می باشد.
درآزمون انگیزش پیشرفت آزمودنی برحسب پاسخ گویی به گزینه ها نمره حداقل 29 و حداکثر 116 بدست می آورد.
بنابراین داده های بدست آمده از متغیرهای فوق برحسب مقیاس فاصله ای می باشند. اطلاعهات بدست آمده توسط نرم افزار کامپیوتری spss تجزیه وتحلیل شده است. کامپیوتر ضریب همبستگی را درسطح معناداری 01/0 و تی- تست را درسطح 05/0 محاسبه نمده است اینک به توصیف داده ها وسپس آزمایش فرضیه ها می پردازیم.
الف- اطلاعات توصیفی: جداول، نمودارها ودرصدها.
دراین بخش از فصل چهار، یافته های توصیفی به صورت جداول ونمودارها ارائه می شود. علاوه براطلاعات مربوط به فرضیه ها که درفصل چهار ضمائم ارائه خواهند شد اطلاعات جنبی نیز دراین قسمت ارائه می گردد.
جدول شماره 1-4 – وضعیت اشتغال مادران
وضعیت اشتغال مادران
وضعیت اشتغال مادران با اقتدار منطقی
وضعیت اشتغال مادران آزادگذار
وضعیت اشتغال مادران مستبد
نوع شغل
خانه دار
شاغل
خانه دار
شاغل
خانه دار
شاغل
فراوانی
62
9
41
6
79
4
درصد
87%
13%
87%
13%
95%
5%
اکثریت مادران شاغل معلم هستند وتعداد کمی به مشاغل دیگر مشغولند. درمیان مادران شاغل علاوه بر معلم، خیاط، گلدوز وغیره دیده می شود. همچنان که می بینیم از نظر شاغل بودن چندان تفاوتی مابین مادران سه حیطه دیده نمی شود:
نمودار شماره 1-4- وضعیت اشتغال مادران
مادرانشغلی مستبر
مادران مقتدر
فراوانی درصدی
مادران آزادگذار

100
%95

80 %87

60

40

20 %13 %13

%5

0
شاغل خانه دار

جدول شماره 2-4 – توزیع فراوانی میزان تحصیلات مادران
میزان تحصیلات والدین
بیسواد
ابتدایی
راهنمایی
متوسطه
بالاتر از دیپلم

فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
مادران بااقتدار منطقی
13
19%
18
25%
20
28%
17
26%
3
4%
مادران آزادگذار
17
36%
22
47%
4
5/8%
3
7%
2
5/4%
مادران مستبد
49
59%
31
37%
2
3%
1
5/1%
0
0

چنانچه از جدول 2-4 پیداست مادرانی که درپرورش فرزندان از شیوه استیدادی استفاده می کنند اکثریت آنها بی سواد(%59) هستند که در مقایسه با مادرانی که روش پرورشی آزاد دارند(%36) ومادرانی که روش تربیتی اقتدار منطقی(%19) دارند، این میزان بسیار بالاست.
در مجموع %86 مادرانی که روش استبدادی را در تربیت فرزندان خود به کار می برند، دراین تحقیق بی سواد یا کم سواد هستنند وهیچ مادری بالاتر از دیپلم سواد ندارد. همچنین درمقایسه با آن %44 مادرانی که از اقتدار منطقی استفاده می کنند بی سواد یا کم سواد هستند و حدود %4 بالاتر از دیپلم هستند.

مادران مستبد
نمودار شماره 1-4- وضعیت اشتغال مادران
مادران مقتدر
فراوانی در صدی
مادارن آزاددگذار
100
%95

%87
80

60

40

%13
%13
20 %5

0
شاغل خانه دار

وضعیت شغلى مادران

***********************2
جدول شماره 3-4 – توزیع فراوانی تعداد فرزندان مادران دارای شیوه اقتدار منطقی
تعداد فرزندان خانواده
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
فراوانی
13
18
16
12
7
3

2


درصد
18%
25%
23%
17%
10%
4%

3%

جدول شماره 4-4 – توزیع فراوانی تعداد فرزندان مادران دارای شیوه آزادگذاری
تعداد فرزندان خانواده
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
فراوانی
7
11
16
6
2
4
1
1


درصد
18%
25%
23%
17%
10%
4%

3%

جدول شماره 5-4 – توزیع فراوانی تعداد فرزندان مادران دارای شیوه استبدادی
تعداد فرزندان خانواده
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
فراوانی
3
8
13
8
21
17
6
4
1
2
درصد
4%
10%
16%
10%
25%
21%
7%
5%
2/1%
5/2%

با توجه به اطلاعات ارائه شده در جدولهای (4-5، 4-4، 4-3) تعداد فرزندان مادرانی که از شیوه استبدادی استفاده می کنند نسبت به مادرانی که از روشهای دیگر استفاده می کنند، بیشتر است.
بر اساس اطلاعات جدول شماره(4-3) حدود %66 مادرانی که از شیوه فرزند پروری منطقی استفاده می کنند کمتر از 5 فرزند دارند و %34 از این مادران فرزندانشان از 5 تا 9 نفر می باشد.
همچنین جدول شماره (4-4) نشان می دهد که %72 از مادرانی که از شیوه فرزندپروری آزاد گذاری استفاده می کنند کمتر از 5 فرزند و%28 بالاتر از 5 فرزند دارند وچنانکه از جدول شماره (4-5) پیداست فقط %30 از مادران روش استبدادی دارند

نمودار شماره 3-4- نمودار ستونى تعداد فرزندان و

فراوانى درصدى
مادران با اقتدار منطقی
40%
مادارن آزادگذار

35% مادران مستبد

30%

25%

20% 25%

23%
15%
18%

10% 13% 10%

4%
5%

0
11 10 9 8 7 6 5 4 2 11111 12

**********************3
جدول شمازه 6-4 – توزیع فراوانی میزان درآمد ماهانه خانواده مادران دارای شیوه اقتدار منطقی
میزان درآمد خانواده
کمتر از 30
31- 40
41- 50
51- 60
61- 70
71- 80
بیشتراز80
فراوانی
4
6
13
18
12
13
5
درصد
6%
5/8%
18%
25%
17%
18%
7%

جدول شماره 7-4 – توزیع فراوانی میزان درآمد ماهانه خانواده مادران دارای شیوه آزادگذاری
میزان درآمد خانواده
کمتر از 30
31- 40
41- 50
51- 60
61- 70
71- 80
بیشتراز80
فراوانی
3
7
11
14
3
3
7
درصد
6%
15%
23%
30%
6%
6%
15%

جدول شمازه 8-4 – توزیع فراوانی میزان درآمد ماهانه خانواده مادران دارای شیوه استبدادی
میزان درآمد خانواده
کمتر از 30
31- 40
41- 50
51- 60
61- 70
71- 80
بیشتراز80
فراوانی
27
18
16
12
4
2
4
درصد
5/32%
22%
19%
5/14%
5%
5/2%
5%

نمودار شماره 4-4- نمودار ستونى درآمد ماهانه (فراوانی درصدی) خانواده مادران

فراوانى درصدى مادران با اقتداد منطقی

مادران آزاد گذار
40%

مادران مستبد
35%

30%

25%

20%

15%

10%

5%

0
میزان درآمد بالاتر از 80 80-71 70-61 60-51 50-41 40-31 کمتر از 30

**************4
نمودار شماره 4-4 نمودار ستونی درآمد ماهانه (فراوانی درصدی) خانواده مادران با توجه به اطلاعات جداول ونمدار 4-4 میزان درآمد خانواده مادران با شیوه های تربیتی سه گانه متفاوت است %5/54 از خانواده های مادرانی که روش استبدادی دارند درآمدشان ماهانه کمتر از چهل هزار تومان می باشد به عبارت دیگر بیشتر این خانواده ها زیر خط فقر زندگی می کنند. همچنین فقط %5 خانواده های این مادران بالاتر از هشتاد هزار درآمد دارند.
نمودار بالا نشان می دهد که %5/14 درصد از مادران خانواده هایی که روش منطقی دارند درآمدشان کمتر از 40 هزار و7 درصد آنها درآمدشان از هشتاد هزار بیشتر است.
همچنین %21 از خانواده های مادران با روش آزادگذاری درآمد کمتر از 40 هزار و%15 درآمدشان بالاتر از هشتاد هزار تومان می باشد.
ب- بررسی آزمایشی تک تک فرضیه ها:
با توجه به اطلاعات بدست آمده وتجزیه وتحلیل آنها به آزمایش تک تک فرضیه ها می پردازیم.
– فرضیه اول: "بین فرزند پروری به روش اقتدار منطقی با انگیزش پیشرفت رابطه مثبت وجود دارد." برای آزمایش این فرضیه بین نمرات اقتدار منطقی مادران ونمرات انگیزش پیشرفت فرزندان آنها ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شده است. میزان این ضریب 2086/0+ = y است که درسطح آماری "01/0 p " معنادار می باشد.
جدول مربوط به فرضیه اول 9-4 : بررسی رابطه بین شیوه فرزندپروری"روش اقتدار منطقی" و انگیزش پیشرفت تحصیلی
تعداد
آزمونها
rxy
t حاصل از ضریب همبستگی
t جدول
df
سطح معنی دار
100
دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان
208/0
671/3
676/2
99
1%

به این معنی که بین فرزندپروری با روش اقتدار منطقی با انگیزش پیشرفت رابطه مثبت وجود دارد یعنی هرچه مادران در تربیت فرزندان خود از اقتدار منطقی برخوردار باشند انگیزش پیشرفت فرزندان آنها بالاتر خواهد بود. بنابراین فرضیه اول این پژوهش تایید می گردد. 01/0 < α احتمال خطا
2086/0 + = y
فرضیه دوم: "بین فرزندپروری به روش استبدادی با انگیزش پیشرفت رابطه منفی وجود دارد." برای آزمایش این فرضیه ضریب همبستگی بین نمرات استبدادی مادران و نمرات انگیزش پیشرفت فرزندان آنها محاسبه شده است.
میزان این ضریب در سطح آماری "01/0 p" معنادار می باشد به این معنی که بین فرزندپروری به روش استبدادی با انگیزش پیشرفت رابطه منفی وجود دارد. یعنی هرچه مادران درتربیت فرزندان خود از روش استبدادی و دیکتاتوری استفاده کنند، انگیزش پیشرفت فرزندان آنها پایین تر است. بنابراین فرضیه دوم این پژوهش نیز تایید می گردد. 01/0 < α احتمال خطا
3679/0 = r
جدول مربوط به فرضیه دوم 10-4 : بررسی رابطه بین روش استبدادی شیوه فرزندپروری و انگیزش پیشرفت تحصیلی
تعداد
آزمونها
ضریب همبستگی
t به دست آمده
t جدول
df
سطح معنی دار
100
دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان
367/0
167/3
676/2
99

فرضیه سوم: "بین فرزندپروری به روش آزادگذاری با انگیزش پیشرفت رابطه وجود دارد." برای آزمایش فرضیه سوم بین فرزندپروری به روش آزادگذاری وانگیزش پیشرفت فرزندان ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شده است. میزان این ضریب "4656/0 + = y " درسطح آماری "01/0 p" معنادار می باشد. به این معنی که بین فرزندپروری به روش آزادگذاری مادران با انگیزش پیشرفت فرزندان آنها رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. یعنی هرچه از شیوه آزادگذاری برای تربیت فرزندان خود استفاده کنند انگیزش پیشرفت فرزندان آنها بالاتر است. بنابراین فرضیه سوم این تحقیق تایید می گردد. 01/0 < α احتمال خطا
4656/0 = y
جدول مربوط به فرضیه سوم : بررسی رابطه شیوه فرزندپروری به روش آزادگذاری با انگیزش پیشرفت تحصیلی
تعداد
آزمونها
ضریب همبستگی
t به دست آمده
t جدول
df
سطح معنی دار
100
دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان
465/0
217/3
676/2
99

فرضیه چهارم: "بین انگیزش پیشرفت پسران ودختران تفاوت معناداری وجود دارد." برای آزمایش این فرضیه از آزمون تی – تست مستقل استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین دانش آموزان دختر وپسر از نظر انگیزش پیشرفت تفاوت معنادار آماری وجود ندارد.
69/0 = t و 05/0 p بدین معنی که هیچ یک از دوجنس از نظر انگیزش پیشرفت برتری محسوس نسبت به جنس مخالف ندارند. میانگین نمرات دانش آموزان دختر وپسر در مقیاس انگیزش پیشرفت بدین قرار است 8571/86 = x میانگین نمرات انگیزش پیشرفت دختران، 5842/87 = x میانگین نمرات انگیزش پیشرفت پسران. بنابراین فرضیه چهارم، یعنی وجود تفاوت معنی دار بین دانش آموزان دختر وپسر از نظر انگیزش پیشرفت رد می گردد.
جدول شماره 11-4 – مقایسه میانگین نمرات دختران و پسران از نظر انگیزش پیشرفت
خطای استاندارد
انحراف استاندارد
میانگین
تعداد
جنسیت
949/6
5842/6
5842/87
50
پسر
808/0
995/7
8571/86
50
دختر

494 = P 69/0 = (م) t 198 = df 05/0 = α

فصل پنجم
بحث ونتیجه گیری

فصل پنجم
– نتیجه گیری از آزمایش فرضیه ها
– بحث درمورد نتایج
– پیشنهادات کاربردی
– پیشنهادهایی برای پژوهش

نتیجه گیری از آزمایش فرضیه ها
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران با انگیزش پیشرفت فرزندان دربین دانش آموزان سال سوم دبیرستان نظام جدید متوسطه شهر اردبیل است. پس از طرح فرضیه ها وجمع آوری اطلاعات لازم، فرضیه های تحقیق آزمایش شد ونتایج زیر حاصل گردیده است:
– بین فرزندپروری به روش اقتدار منطقی با انگیزش پیشرفت رابطه مثبت ومعنادار آماری وجود دارد.(2086/0 = y )
– بین فرزندپروری به روش استبدادی با انگیزش پیشرفت رابطه منفی وجود دارد.(3679/0 – = y)
– بین فرزندپروری به روش آزادگذاری با انگیزش پیشرفت رابطه مثبت ومعنادار آماری وجود دارد.(4656/0 = y)
– بین انگیزش پیشرفت پسران ودختران تفاوت معنادار آماری وجود ندارد.(69/0 = t) 8571/86 = x میانگین نمرات دختران
5842/87 = x میانگین نمرات پسران

بحث درمورد نتایج
– براساس نتایج این پژوهش مادرانی که در تربیت فرزندان خویش از شیوه فرزندپروری اقتدارمنطقی استفاده می کنند، انگیزش پیشرفت فرزندان آنها بیشتر است.
یعنی هرچه مادران در رفتار بات کودکان منطقی باشند ودر چارچوب معینی آزادی قابل ملاحظه ای به کودکان خود بدهند وهمچنین در مواردی محدودیت منطقی برای آنها قائل شوند چنین انظباطی به کودکان فرصت می دهد که محیط اطراف خود را کندوکاو کنند وتوانش میان فردی بدست آورند ودر مجموع چون اینگونه مادران از فرزندان خود انتظار رفتار تکامل یافته مناسبی دارند وخود نیز درصدد ایجاد این تکامل هستند و کودک را برای رسیدن به تکامل وپیشرفت تشویق می کنند زمینه را برای افزایش انگیزش پیشرفت در این کودکان فراهم می آورند. همچنین صمیمیت زیاد ومحدودیت معتدل از جانب اینگونه مادران باعث رشد حس رقابت دراینگونه کودکان می گردد.
این یافته با نتایج بسیاری تحقیقات انجام شده درسایر کشورها همسو می باشد. (مک کلند 1985 ، وینتر باتوم 1956 ، روزن و آندراد 1959 ، بوری 1991)، وهمچنین نتایج این تحقیق با یافته های شکرکن 1373 در ایران همسو می باشد. نتایج مشترکی که از تحقیقات مختلف در مورد روابط والدین- فرزندان وتاثیر این روابط بر انگیزش پیشرفت وعزت نفس در فرزندان می گردد.
الف- گرم وصمیمی بودن والدین با فرزندان، بطوریکه فرزندان احساس محبت کنند ونیز احساس کنند که والدین وسایر اعضای خانواده او را فردی با ارزش می دانند.
ب- رفتار احترام آمیز با کودک، به طوریکه نظرات کودک مورد توجه قرار گیرد وکودک در خانواده موقعیت آزاد منشانه ومعقول داشته باشد.
دراین تحقیق نیز با توجه بهضریب همبستگی (2086/0 = r) بدست آمده می توان مسئله را اینگونه تبیین کرد مادرانی که از شیوه اقتدار منطقی استفاده می کنند فرزندانشان را طوری تربیت می کنند که از همان سنین کودکی از فرزندانشان انتظار کفایت ولیاقت را دارند ودر سنین پایین به کودکان خود استقلال می دهند وهرگونه پیشرفت وموفقیت کودکان خود را با پاداشهای مثبت پاسخ می دهند وآنها را به رقابت سالم با دیگر هم سن وسالان تشویق می کنند وهمین عامل زمینه را برای افزایش انگیزه پیشرفت وکسب موفقیت درآنها بالامی برد.
– دومین نتیجه ای که از آزمایش فرضیه ها بدست آمده است وجود رابطه منفی بین شیوه فرزندپروری به روش استبدادی با انگیزش پیشرفت است.(3679/0 = y) این یافته با نتایج بسیاری از تحقیقات انجام شده به وسیله محققین مختلف همسو است (مارتین ومک کوبی 1983، براد بورن 1979 ، برونستاین 1994 ، بامریند 1967 ).
در تبیین یافته این فرضیه می توان گفت که مادران مستبد برخلاف مادران دموکرات لزومی نمی بینند برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهند. به نظر آنان اطاعت بی چون وچرای فرزندان از والدین یک فضیلت است. این چنین مادرانی از دادن استقلال فکری وعملی به فرزندان خودداری می کنند وبیشتر برملاک ومعیارهای تعیین شده از طرف بزرگترها جهت پیشرفت وموفقیت تاکید دارند. فرزندان چنین والدینی اعتماد به نفس کمتر واستقلال وخلاقیت کمتری پیدا می کنند وبه علت اطاعت بی چون وچرا حس کنجکاوی ورقابت خود را از دست می دهند وخود را دراسارت احساس می کنند ودر نتیجه چنین تربیت وپرورشی مستبدانه، انگیزه موفقیت در کودکان ازبین می رود.
– سومین نتیجه ای که از آزمایش فرضیه ها بدست آمده است این است که بین فرزندپروری به روش آزادگذاری با انگیزش پیشرفت رابطه مثبت ومعنی داری وجود دارد(4656/0 = r ) یعنی هرقدر مادران دربرخورد با فرزندان ودر روش تربیتی خود آزادگذار باشند تا هر آنچه کودک دلش می خواهد انجام دهد ودر کارهای مربوط به بچه ها اصلاً دخالت نکنند وبر سیر رشد طبیعی وذاتی کودکان معتقد باشند چنین روش تربیتی منجربه افزایش انگیزه پیشرفت می گردد.
درتبیین یافته های این تحقیق باید گفت که برخی از صاحب نظران شیوه آزادگذاری والدین را به دونوع تقسیم می کنند یکی آزادگذاری مبتنی بر منطق ویا به عبارت دیگر آزادگذاری همراه با هوشیاری است که به موجب آن والدین کاملاً به فرزندان بی اعتنا هستند، فرزندان خود را کنترل نمی کنند واز آنان هیچ توقعی ندارند ودر تنبیه وپاداش دادن به فرزندان خود جدی نیستند.
تحقیق بامریند درسال 1973 نشان داد که کفایت پسرانی که والدین سهل گیر وهوشیار داشتند به همان اندازه والدین قاطع واطمینان بخش بود وآزادگذاری والدین اگر مبتنی برهوشیاری وفکر باشد با انگیزه پیشرفت رابطه دارد. یافته های این تحقیق از این نظر با تحقیق با مریند(1973) همسو است ولی آزادگذاری نوع دوم (مبتنی بر سهل انگاری) نه تنها زمینه را برای انگیزه پیشرفت مهیا نمی کند بلکه با متغیرهایی مثل انگیزش پیشرفت وعزت نفس رابطه منفی هم دارد وزمینه را برای برخی ناهنجاریهای اجتماعی، عاطفی وبرخی اختلالات دیگر فراهم می آورد.
– نتیجه چهارمی که از این تحقیق بدست می آید این است که بین دختران وپسران از نظر انگیزش پیشرفت تفاوت معنی دار آماری وجود ندارد(69/0 = t)
نتیجه بدست آمده از این فرضیه با بسیاری از تحقیقات انجام گرفته دراین مورد همسو است (ترزمر و زوکرمن و ویلر 1977، کاندی و دایر 1976، استوارد و چستر 1982، عبدالهی 1370).
همچنین نتایج بسیاری از تحقیقات با یافته های این تحقیق همسو نیستند به عبارت دیگر نتایج بدست آمده دراین مورد ضد و نقیض است.
با توجه به نتایج ضدونیضی که از تحقیقات مختلف بدست آمده میتوان چنین تصور کرد که با پذیرش اجتماعی استعداد ورغبتهای زنان درزمینه های تحصیلی وشغلی، تفاوت دوجنس درزمینه انگیزش پیشرفت درحال ازبین رفتن است. تحقیقات متعدد بیش از همه به اثر کنشهای فرزندپروری وارزشهای فرهنگی در انگیزه پیشرفت اشاره دارند. شیوه های تربیتی والدین والگو وارزشهایی که فرهنگ یک جامعه تشویق می کند، می تواند میزان این انگیزه را در پسران ودختران به نسبت جنسی دیگر بیشتر وبالاتر ببرد.
استفاده از روشهای تربیتی مشابه برای هردو جنس وتشویق دختران وپسران در فعالیتهای رقابت آمیز تا حدودی زمینه را برای افزایش انگیزه پیشرفت درهردو جنس فراهم می کند.
سوالی که دردو دهه اخیر، ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغولکرده این است که اگر مرد وزن از نظر"انگیزه پیشرفت" و "ترس از موفقیت" مشابه هستند، آیا درزمینه های دیگر که مربوط به پیشرفت می شود باهم تفاوت دارند. دراین رابطه لیپمن و بلومن(1983) سه سبک پیشرفت رامطرح می کند: سبک پیشرفت مستقیم، سبک پیشرفت ارتباطی وسبک پیشرفت وسیله ای.
این پژوهشگران معتقد هستند که سبکهای مزبور در دوران اولیه کودکی فراگرفته می شود وتا حد زیادی ثبات دارند.
در"سبک پیشرفت مستقیم" افراد با کارهایی که مستلزم پیشرفت، رقابت وموفقیت است به طور مستقیم روبرو می شوند. این افراد یا به علت عوامل درونی مانند چالشهای موجود، یا به علت مقایسه خود با دیگران ورقابت با آنها ویا به علت حفظ سلطه خود بر دیگران برای پیشرفت برانگیخته می شوند.
در"سبک پیشرفت ارتباطی" افراد از طریق برقراری ارتباط با دیگران به موفقیت نائل می شوند. برای مثال فرد از طریق موفقیتهای همکار، دوست یا همسر خود احساس موفقیت می کند. این افراد ممکن است یا به عنوان عضوی از یک گروه یا به علت اینکه می توانند برای دیگران مفید وموثر واقع شوند برانگیخته می شوند.
در"سبک پیشرفت وسیله ای" افراد از طریق تحت تاثیر قرار دادن به هدف می رسند واین عمل معمولاً آگاهانه صورت می گیرد. افرادی که ازاین سبک برای کسب موفقیت وپیشرفت استفاده می کنند، غالباً روابط وموقعیتهای اجتماعی ومنافع خود را مدنظر قرار می دهند. یعنی سعی می کنند از طریق امکانات شخص مانند شهرت ، موفقیتهای شخصی، مقام ، تحصیلات ووضعیت اقتصادی یا سیاسی پیشرفت نمایند. درمواردی نیز دیده شده که این افراد بدون اینکه دیگران را تحت سلطه خود درآورند، سعی می کنند با اتکا به دیگران وبه خصوص استفاده از آنها درحل مسائل مربوط به خود به پیشرفت وموفقیت نائل می آیند.
مطالعات مزبور نشان داد که دربین افراد سنتی، مردان بیشتر از"سبک پیشرفت مستقیم" یا "سبک پیشرفت وسیله ای" وزنان از "سبک پیشرفت ارتباطی" استفاده می کنند ولی زنان در حرفه های غیر سنتی مانند مهندسی، حقوق وتجارت در مقایسه با مردان درهمان رشته ها بیشتر از مردان از "سبک پیشرفت مستقیم" وکمتر از سبکهای مختلف برای پیشرفت ارتباطی بهره می گیرند.
بنابراین زنان نیز مانند مردان از سبکهای مختلف برای پیشرفت استفاده می کنند. این پژوهشگران معتقد هستند باید ارتباط بین ساختار اجتماعی – فرهنگی جامعه وسبکهای پیشرفت را بیشتر مورد توجه قرار داد. به نظر لیپمن- بلومن، بیشتر افراد بدون توجه به عامل جنس، غالباً یک یا دو روش را در اولویت قرار داده اند واز آنها استفاده می کنند. هرچند این پژوهشگران گزارش کرده اند که دراستفاده از سبکهای پیشرفت تفاوت معنی داری بین زنان ومردان مشاهده نشده است، لکن این امید بوجود آمده که با انجام تحقیقات بیشتر در زمینه"سبکهای پیشرفت" بتوان تفاوتهای جنس وفردی در "انگیزه پیشرفت" بین زنان ومردان وحتی بین زنان را بهتر درک کرد وبه عدم همسویی یافته ها دربعضی تحقیقات پی برد.
پیشنهادات کاربردی
1- یافته های این تحقیق بر ضرورت گسترش فعالیتهای انجمن اولیاء ومربیان تحت عنوان"آموزش خانواده" جهت تامین بهداشت روانی دانش آموزان وآشنایی والدین با شیوه های برخورد با فرزندان، پشتیبانی نموده و تخصصی بودن وعلمی بودن این آموزشها تاکید می ورزد.
2- براساس نتایج حاصله، ایجاد وگسترش مراکز راهنمایی ومشاوره کودک ونیز مراکز مشاوره خانواده در آموزش وپرورش ضروری می گردد.
3- آموزشها ودوره های توجیهی برای معلمان مقاطع تحصیلی مختلف جهت تشویق انگیزه پیشرفت فراگیران برپا شود.
4- آموزشگاهها، خانواده ها، مسئولان فرهنگی واجتماعی با هماهنگی وبرنامه ریزی می توانند زمینه های ترقی انگیزه پیشرفت وحضور فعال وموثر دانش آموزان را در عرصه های پیشرفت مندانه فراهم آورند.
پیشنهادهایی برای پژوهش
1- رابطه فرزندپروری با متغیرهایی مانند اختلال رفتاری، عزت نفس، خلاقیت وسلامت روانی و … فرزندان، پژوهش گردد.
2- تاثیر آموزش خانواده برنگرشهای تربیتی والدین وتاثیرات آن برانگیزش پیشرفت فرزندان مورد بررسی وارزیابی قرار گیرد.
3- رابطه بین شیوه های فرزندپروری پدران با انگیزش پیشرفت فرزندان بررسی وپژوهشی گردد.
4- شیوه فرزندپروری والدین از طریق فرزندان آنها مورد ارزیابی قرار گیرد.
5- به منظور پی بردن به تاثیر وضعیت فرهنگی- اقتصادی واجتماعی خانواده ها در ایجاد انگیزش پیشرفت فرزندان، از گروههای مختلف با وضعیت فرهنگی، اقتصادی واجتماعی متفاوت نمونه ای به شکل تصادفی انتخاب واثرات آن بر میزان انگیزش پیشرفت فرزندان مورد ارزیابی قرار گیرد.
6- این پژوهش با طبقات اجتماعی مختلف وبا تعداد نمونه بیشتری اجرا گردد.
7- مقاطع سنی وتحصیلی دیگر مثلاً ابتدایی وراهنمایی را در برنامه های تحقیق بگنجانند تا بتوان سه مقطع ابتدایی، راهنمایی ودبیرستان را باهم مقایسه کرد.
8- نگرشهای معلمان و انتظارات آنها می تواند انگیزه پیشرفت دانش آموزان را تحت تاثیر قرار دهد به محققان بعدی توصیه می شود این عوامل را در تحقیق خود مورد بررسی قرار دهند.

منابع
1- براهنی، محمد نفی، شاملو سعید، هاشمیان کیانوش، گاهان نیسان، کریمی یوسف، (1371) زمینه روانشناسی- تهران: انتشارات رشد.
2- براهنی، محمد نفی(1366) انگیزش وهیجان- تهران: انتشارات امیرکبیر.
3- باقری، مسعود(1373) بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری با انگیزه پیشرفت ورابطه متغیر اخیر با پیشرفت تحصیلی- کارشناسی ارشد- دانشگاه اهواز.
4- بی نام(1370) روانشناسی ارشد(1) – تهران: نشر مطبوعات.
5- جان بست(1983) روش تحقیق در علوم تربیتی ورفتاری(شریفی، حسن پاشا- طالقانی، نرکس، مترجم) تهران: نشر آرین.
6- خداپناهی، کریم(1376) انگیزش وهیجان- تهران: نشر سمت.
7- سید محمدی، یحیی (1376) انگیزش وهیجان- تهران: نشر ویرایش.
8- سیاسی، علی اکبر(1370) نظریه های شخصیت یا مکاتب روانشناسی- تهران: نشر دانشگاه تهران.
9- سیف، علی اکبر(1370) روانشناسی پرورشی- تهران: انتشارات آگاه.
10- ساعتچی، محمود(1369) اصول روانشناسی- تهران: نشر بهمن.
11- شریعتمداری،علی(1369)روانشناسی تربیتی-تهران: انتشارات امیر کبیر.
12- شهرآراء، مهرناز(1375) انگیزش پیشرفت در زنان"بررسی پژوهشهای نیم قرن اخیر"، مجله علوم اجتماعی وانسانی دانشگاه شیراز- دوره یازدهم، شماره اول و دوم.
13- شیخی فینی، علی اکبر(1372) بررسی رابطه انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مقطع متوسطه شهر بندرعباس- کارشناسی ارشد- دانشگاه تربیت مدرس.
14- شاملو، سعید(1369) بهداشت روانی- تهران انتشارات رشد.
15- شکرکن، حسین(1373) یررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری با انگیزه پیشرفت وپیشرفت تحصیلی نشریه دانشکده علوم تربیتی اهواز- سال اول- شماره(1).
16- شعاری نژاد، علی اکبر(1373) روانشناسی رشد- تهران: انتشارات اطلاعات.
17- عبدالهی، عباس(1370) ترس از موفقیت ورابطه آن با پیشرفت تحصیلی میان دانشجویان ودانش آموزان- کارشناسی ارشد-دانشگاه شیراز.
18- غفوری، منصور(1376) بررسی رابطه بین انگیزش پیشرفت، خلاقیت وپیشرفت تحصیلی در دانش آموزان سال سوم نظام جدید شهر تبریز- کارشناسی ارشد- دانشگاه تبریز.
19- فدایی،فربد(1371)پیشگامان روانشناسی رشد-تهران: انتشارات اطلاعات.
20- کریمی، یوسف(1375) روانشناسی اجتماعی- تهران: نشر ارسباران.
21-گنجی، حمزه (1373) روانشناسی عمومی – تهران : انتشارات چاپ و نشر ایران.
22- مسدد، علی اصغر(1373) انگیزش در آموزش وپرورش – شیراز : انتشارات دانشگاه شیراز.
23- هومن، حیدرعلی(1364) اندازه گیری روانی – تربیتی و فن تهیه تست- تهران – نشر چهر.
24- هومن، حیدرعلی(1371) پایه های پژوهشی در علوم رفتاری"شناخت روش علمی" – تهران: انتشارات چهر.
25- پاسایی، مهشید (1368) رشد وشخصیت کودک – تهران:نشر مرکز

بنام خدا
نام ونام خانوادگی فرزند: فرزند چندم: تعداد فرزندان:
میزان تحصیلات مادر: شغل مادر: میزان درآمدخانواده:
میزان تحصیلات پدر: شغل پدر:
وضعیت محل سکونت: شخصی □ استیجاری□

پرسشنامه شیوه های فرزندپروری
مادر گرامی:
دراینجا جملاتی درباره نحوه برخورد والدین با فرزندانشان آورده شده است. لطفاً هریک از جملات را به دقت بخوانید ودر مورد آنها فکر کنید ومشخص نمایید تاچه حد بااین روشها موافق هستید. سپس درمقابل هرجمله میزان موافقت خود را که از "کاملاً مخالفم" تا "کاملاً موافقم" درجه بندی شده است، با زدن علامت × تعیین کنید.
با تشکر از همکاری شما

جمله ها وعبارات میزان موافقت شما
کاملاً مخالفم مخاالفم مردد موافقم کاملاً موافقم
1- والدین باید به بچه های خود اجازه دهند تا هرآنچه راکه می خواهندانجام دهند. □ □ □ □ □
2- بچه ها بایستی از آنچه که والدین شان می گویند پیروی کنند، درغیراین صورت بایدآنهارا تنبیه کرد. □ □ □ □ □
3- اگربه مشکلات توجه شوداین دردسر رابدنبال داردکه آنهاپرروترشده وانتظارات بیشتری ازوالدین خواهندداشت.
□ □ □ □ □

4- هرگاه والدین تصمیمی برای بچه ها می گیرندبایددلایل آنرا به آنها بگویند.
□ □ □ □ □
5- اگربچه هانسبت به محدودیتهای ایجادشده درخانواده اعتراض کردند والدین بایدبا صحبت کردن آنها راقانع کنن □ □ □ □ □
6- والدین نباید درکارهای مربوط به بچه هادخالت کنندچون بچه هابطور ذاتی راه خودشان راپیدا میکنند. □ □ □ □ □
7- اگر بچه هاکاملاً مطابق میل والدین خودرفتارکنند،درآینده افرادموفقی خواهندشد. □ □ □ □ □
8- بچه هابایدکاری راکه والدین ازآنهاانتظاردارند،انجام دهند.امااگرانتظارات والدین غیرقابل قبول بود،بایدبتوانندآن راآزادانه باوالدین خود مطرح کنند.
□ □ □ □ □
9- وقتی والدین ازبچه هامی خواهندتاکاری راانجام دهندبچه هابایدبدون چون وچراآنرا انجام دهند. □ □ □ □ □
10- والدین نبایدبچه هارادرمنزل خود محدودکنندبلکه بایدآنهاراآزادبگذارند تالوازم اطراف خودرادستکاری کنند. □ □ □ □ □
11- هرگاه بچه هابرخلاف میل والدین رفتارکنند،والدین بایدبه جای تنبیه آنها راراهنمایی کنند. □ □ □ □ □
12- والدین خیلی زودبایدبه بچه هابفهمانندکه رئیس خانواده چه کسی است.
□ □ □ □ □
13- والدین باید درتصمیم گیریهای مربوط به خانواده،آنچه خواست بچه هاست انجام دهند. □ □ □ □ □
14- اگروالدین رفتاروخواسته هایبچه هارا محدودنکنند،بیشترمشکلات حل می شود. □ □ □ □ □
15- والدین بایدهنگام تصمیم گیری درموردمسائل وبرنامه های خانواده نظربچه هارادخالت دهندوازآنهانیز نظرخواهی کنند.
□ □ □ □ □
16- والدین بایدبا بچه هایی که بانظرآنهامخالفت می کنندبه شدت برخورد نمایند.
□ □ □ □ □
17- والدین بایدبه بچه هااجازه دهند تادرکارها،خودشان تصمیم گیرنده باشند.
□ □ □ □ □
18- شوخی وبازی کردن بچه ها درحضوروالدین توهین به آنهاست.
□ □ □ □ □
19- بچه هابه بازی وتفریح نیازدارند.برایاین کار والدین باید به آنهااجازه دهندهروقت که دلشان خواست از منزل خارج شوند.
□ □ □ □ □
20- بایدبه بچه هااجازه داده شودکه اگرفکرمیکنند،نظراتشان ازنظرات والدین خودبهتراست، آنراابرازکنند. □ □ □ □ □
21- وقتی بچه هامرتکب اشتباهی می شوند،هیچگاه نبایدآنهاراسرزنش کرد.
□ □ □ □ □
22-اگروالدین تصمیمی برخلاف میل بچه هاگرفتند،درچنین مواردی باید در موردآن بابچه ها گفتگوکنندوحتی اگراشتباه کرده بودند،آنرابپذیرند.
□ □ □ □ □
23- گاهی اوقات والدین بایدبابچه هاسازش کند،نه اینکه همیشه انتظارداشته باشندکه بچه هاباآنهاسازش کنند. □ □ □ □ □
24- بچه هارابایدآزادگذاشت تاخودشان تجربه کسب کنند.
□ □ □ □ □
25- بعضی ازبچه هاذاتاً بدهستند وبایدطوری تربیت شوندتا ازوالدین خود بترسند. □ □ □ □ □
26- بچه هاوقتی بزرگ شوندازسختگیریهای والدین خودسپاسگذاری خواهندکرد. □ □ □ □ □
27- وقتی بچه هادچارمشکل ودردسری شوند یاکارخطایی انجام دهند بایدبدانندکه بامطرح کردن آن مشکل برای والدین خودتنبیه نمی شوند.
□ □ □ □ □
28- درمجالس ومیهمانیهابایدبچه هاراآزادگذاشت تامحیط اطراف خودرادستکاری کنند تاحس کنجکاوی آنهاارضاء شود.
□ □ □ □ □
29-بچه هاجدی وکوشانخواهندبود، مگراینکه درباره کارهای آنهاسختگیری شود. □ □ □ □ □
30- اگرچه بچه هاتجربه کمی دارند، اماگاهی اوقات نظرآنهابهترازنظروالدین است. □ □ □ □ □

پرسشنامه انگیزش پیشرفت
دانش آموز عزیز،
با سلام وآرزوی توفیق شما عزیزان
پرسشنامه ای که دراختیار داریداز 29 جمله ناتمام تشکیل شده است. لطفاً ابتدا جمله ناقص را بادقت بخوانید وبعدبرای تکمیل هریک از جملات ناقص فقط یکی از موارد الف، ب، ج، د را که با نظر شما بیشتر موافقت دارد انتخاب نموده وبا علامت "×" روی پاسخنامه مشخص نمایید.
از همکاری صمیمانه شما سپاسگزاریم.
1- کار کردن چیزی است که …..
الف) اصلاً دوست ندارم آن را انجام بدهم.
ب) دوست ندارم آن راانجام دهم.
ج) دوست دارم آن راانجام دهم.
د) خیلی زیاد دوست دارم آن راانجام دهم.
2- در مدرسه فکرمیکنند که من فردی …..
الف) بسیار سخت کوش هستم.
ب) سخت کوش هستم.
ج) نسبتاً راحت طلب هستم.
د) خیلی راحت طلب هستم.
3- افراد دیگر فکرمیکنند که من …..
الف) خیلی سخت کوش هستم.
ب) سخت کوش هستم.
ج) کم سخت کوش هستم.
د) اصلاً سخت کوش نیستم.
4- اگر خودرا از خیلی قبل برای انجام یک تکلیف مهم آماده کنیم این کار …..
الف) واقعاً بی معنی است.
ب) بی معنی است.
ج) قبول واقعیت است.
د) برای موفقیت ضروری است.
5- توقعی که ازخودم موقع کار کردن دارم ……………..
الف)خیلی بالا است.
ب) بالاست.
ج)پایین است.
د) خیلی پایین است.
6- هنگامی که معلم درکلاس درس می دهد………………..
الف) معمولاً تمام وجودم رابکار می گیرم تا کارم رابه بهترین وجه انجام داده وتصور خوبی به معلم بدهم.
ب) معمولاً به درسهایی که گفته می شود توجه زیادی می کنم.
ج) موقع درس دادن معلم افکار من به سوی امور دیگر منحرف می شود.
د) بیشتر به اموری که مربوط به مدرسه نیستند علاقه مند می شوم.
7- من معمولاً مقدار کاری که انجام می دهم………..
الف) خیلی بیشتر از تصمیمی است که قصد انجام آن را داشته ام.
ب)بیشتر از تصمیمی است که قصد انجام آن راداشته ام.
ج) کمتر از تصمیمی است که قصد انجام آن راداشته ام.
د) خیلی کمتراز تصمیمی است که قصد انجام آن راداشته ام.
8- هرگاه تکلیفم را خوب نداده وبه هدف نرسیده باشم………
الف)برای رسیدن به هدف نهایت کوشش خود رامی کنم.
ب) برای رسیدن به هدف یکبار دیگر تلاش می کنم.
ج) مایلم که از آن صرفنظرکنم.
د) معمولاً ازآن صرفنظرمیکنم.
9- در مدرسه پشتکار داشتن بنظرم…………
الف) خیلی بی اهمیت است.
ب) نسبتاً بی اهمیت است.
ج) بااهمیت است.
د) خیلی با اهمیت است.
10- شرع کردن به انجام تکالیف مدرسه درمنزل………….
الف) تلاش خیلی زیادی لازم دارد.
ب) تلاش زیاد لازم دارد.
ج) تلاش کم لازم دارد.
د) تلاش خیلی کمی لازم دارد.
11- هنگامی که درکلاسهای پایینتر بودم معیارها وانتظاراتی که باتوجه به میزان مطالعه ام از خود داشتم ……………….
الف) خیلی بالا بود.
ب) متوسط بود.
ج) پایین بود.
د) خیلی پایین بود.
12- اگر درحال انجام تکالیفم مرا به تماشای تلویزیون یا گوش کردن به رادیو فرا بخوانند بعد از آن ………….
الف) همیشه بلافاصله به سرکارم برمی گردم.
ب) توقف کوتاهی می کنم وبه سر کارم برمی گردم.
ج) همیشه قبل از شروع مجدد کار کمی منتظر می مانم.
د) برگشتن مجدد به کار را خیلی دشوار می بینم.
13- من کاری که انجام دادن آن احساس مسئولیت زیادی را بخواهد………
الف) خیلی دوست دارم.
ب) تنها درصورتی که پول زیادی بابت آن بپردازند انجام می دهم.
ج) فکرمی کنم نتوانم آن را انجام دهم.
د) دوست ندارم.
14- آن زندگی که اصلاً نیازی به کار کردن نداشته باشد از نظر من……….
الف) خیلی خوشاینداست.
ب) خوشایند است.
ج) ناخوشایند است.
د) خیلی ناخوشایند است.
15- زمانی که درکلاسهای پایینتر بودم فکر می کردم نائل شدن به یک موقعیت بالا در جامعه ………………
الف) اصلاً اهمیتی ندارد.
ب) اهمیت کمی دارد.
ج) زیاد اهمیت دارد.
د) خیلی زیاد اهمیت دارد.
16- موقعی که دربرابر انجام کار با مشکلی روبرو می شوم……..
الف) خیلی سریع از انجام دادن آن صرفنظر می کنم.
ب) سریع از انجام دادن آن صرفنظر می کنم.
ج) از انجام دادن آن صرفنظر می کنم.
د) معمولاً آن را به انجام می رسانم.
17- من به طور کلی…………..
الف) خیلی زیاد آینده نگر هستم.
ب) زیاد آینده نگر هستم.
ج) کم آینده نگر هستم.
د) اصلاً آینده نگر نیستم.
18- در مدرسه به نظر من دانش آموزانی که خیلی زیاد مطالعه می کنند………
الف) افراد خیلی خوبی هستند.
ب) افراد خوبی هستند.
ج) افراد خوبی نیستند.
د) اصلاً افراد خوبی نیستند.
19- در مدرسه کسانی را که به موفقیتهای بسیار بالایی نائل شده اند………
الف) خیلی زیاد تحسین می کنم.
ب) زیاد تحسین می کنم.
ج) کم تحسین می کنم.
د) اصلاً تحسین نمی کنم.
20- برای استفاده از لذتها وتفریحات اضافی زندگی…..
الف) اصلاً وقت ندارم.
ب) اغلب وقت ندارم.
ج) معمولاً به قدر کافی وقت دارم.
د) همیشه وقت دارم.
21- من معمولاً فردی……………
الف) خیلی مشغول هستم.
ب) مشغول هستم.
ج) مشغول نیستم.
د) اصلاً مشغول نیستم.
22- من بدون اینکه خسته شوم می توانم برای………..
الف) مدت زمان خیلی زیادی روی امر خاصی کار کنم.
ب) مدت زمان زیادی روی امر خاصی کار کنم.
ج) مدت زمان کوتاهی روی امر خاصی کار کنم.
د) مدت زمان خیلی کوتاهی روی امر خاصی کار کنم.
23- زمانی که درکلاسهای پایینتر بودم رابطه خوب داشتن با معلمانم ودبیرانم…………..
الف) خیلی زیاد مورد قدردانی قرار می گرفت.
ب) مورد قدردانی قرار می گرفت.
ج) بنظر مهم نبود.
د) بنظر می رسید کاملاً بی اهمیت است.
24- پسران شغل پدرانشان را به عنوان مدیر یک موسسه دنبال می کنند، زیرا………..
الف) آنها مایلند فعالیت موسسه را توسعه بخشند.
ب) از این نظر که پدرانشان مدیر است خوشبخت هستند.
ج) آنها می توانند نظرات جدید خودرا به عمل درآورند.
د) این آسانترین راه برای بدست آوردن پول است.
25- وقتی در کلاسهای پایینتر بودم دلم می خواست که …….
الف) آدم خیلی مهمی باشم.
ب) آدم مهمی باشم.
ج) آدم نسبتاً مهمی باشم.
د) آدم معمولی باشم.
26- من نظم دادن به امور را …….
الف) خیلی زیاد دوست دارم.
ب) دوست دارم.
ج) زیاد دوست ندارم.
د) اصلاً دوست ندارم.
27- زمانی که کاری را شروع می کنم………
الف) هرگز آنرا تارسیدن به یک نتیجه موفقیت آمیز ادامه نمی دهم.
ب) خیلی کم آنرا تا رسیدن به یک نتیجه موفقیت آمیز ادامه می دهم.
ج)گاهی آن را تا رسیدن به یک نتیجه موفقیت آمیز ادامه می دهم.
د) همیشه آن راتا رسیدن به یک نتیجه موفقیت آمیز ادامه می دهم.
28- من …….
الف) بیشتر مواقع خسته هستم.
ب) اغلب خسته هستم.
ج) خیلی کم خسته هستم.
د) هرگز خسته نیستم.
29- خرید کردن کاری است که من آن را …….
الف) خیلی زیاد دوست دارم.
ب) دوست دارم.
ج) دوست ندارم.
د) اصلاً دوست ندارم.


تعداد صفحات : 105 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود