دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران مرکزی
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی
رشته روان شناسی گرایش کودکان استثنائی
موضوع :
بررسی تاثیر شیوه های فرزند پروری بر رشد اجتماعی کودکان
استاد راهنما :
سرکار خانم دکتر افسانه پازند
نگارش :
سعید اسدیان
زمستان 1387
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه
طرح مسئله
ضرورت و اهمیت پژوهش
اهداف پژوهش
پرسش های پژوهش
فرضیه های پژوهش
متغیرهای پژوهش
تعاریف پژوهش
فصل دوم
مقدمه
الف ) رشد اجتماعی
رشد اجتماعی در دوران های مختلف
رشد اجتماعی در دوره ی پیش دبستانی
رشد اجتماعی در دبستان
رشد اجتماعی در نوجوانی
اهداف رشد اجتماعی
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
مطالعات عروسک بلوبد
تاریخچه ی فرزند پروری
شیوه ی فرزند پروری ازنظر باوم مریند
شیوه مقتدرانه
شیوه سهل انگاری
شیوه خودکامه
الگوی جدید فرزند پروری بام مریند
نظریه های مربوط به شیوه ی فرزند پروری
پژوهش های انجام شده در خارج و داخل کشور
فصل سوم
مقدمه
جامعه آماری پژوهش
نمونه و روش نمونه گیری
ابزار پژوهش
الف) مقیاس شیوه های فرزند پروری
روایی
پایایی
تهیه نسخه فارسی
نمره گذاری
مقیاس رشد اجتماعی و ایلند
پایایی
اعتبار
روش جمع آوری داده ها
روش آماری
فرمول ضریب هم بستگی پیرسون
تحلیل داده ها
فصل چهارم
مقدمه
بخش اول : توصیف نمرات به دست آمده از آزمون های رشد اجتماعی
وایلند و روش فرزند پروری باوم مریند
1- نتایج بدست آمده از روش فرزند پروری
2- داده های آماری مربوط به آزمون رشد اجتماعی وایلند
3- داده های آماری مربوط به آزمون فرزند پروری سهل گیرانه
4- داده های آماری مربوط به آزمون فرزند پروری مستبدانه
5-داده های آماری مربوط به آزمون فرزند پروری آزاد منشانه
بخش دوم : بررسی فرضیه های پژوهش
1- بررسی فرضیه اول پژوهش
2- بررسی فرضیه دوم پژوهش
3- بررسی فرضیه سوم پژوهش
فصل پنجم :
بحث و نتیجه گیری
محدودیت های پژوهش
پیشنهادها
فصل ششم
خلاصه پژوهش
فهرست منابع
چکیده :
در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر شیوه های فرزند پروری بر رشد اجتماعی کودکان ( )پرداخته شده است . در پژوهش تعداد 60 نفر به عنوان گروه نمونه به شکل انتخاب در دسترس دبستان کیمیای سعادت منطقه 3 تهران انتخاب شده است.
برای سنجش روش فرزند پروری از آزمون بامریند و برای سنجش رشد اجتماعی کودکان از آزمون وایلند استفاده گردیده است و بدین منظور هر دو آزمون توسط والدین پاسخ داده شده است و داده های آماری بدست آمده توسط روش های آماری توصیفی و استنباطی محاسبه گردیده است .
نتایج پژوهش حاکی از آن است که در بین سه سبک فرزند پروری ( مستبدانه ، سهل گیرانه ، آزاد منشانه ) فقط بین سبک فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی ارتباط معناداری وجود دارد . به این معنا که انتخاب سبک فرزند پروری آزاد منشانه از سوی والدین به افزایش رشد اجتماعی کودکان منجر می شود .
فصل اول :
کلیات پژوهش
مقدمه :
خانواده پایه و اساس اجتماع وسلول سازنده ی زندگی و حیات بشری است و در وسیع ترین مفهوم کلمه ، خاستگاه اصلی اعضای خویش و پناهگاه آن است . پناهگاهی که نخستین تجربه ی انسان برای " اجتماعی زیستن " در آن صورت می گیرد . از خانواده است که فرد بر می خیزد و به خانواده است که فرد روی می آورد ، تا در آنجا با گروهی که با یکدیگر پیوندی نزدیک و صمیمی دارد آرام گیرد .
خانواده از مهم ترین و کهن ترین واحدهای اجتماعی است که بر نهادی به نام ازدواج بنا نهاده شده است . ( جامعه شناسی مفاهیم کلیدی ، قنادان ، مطیع ، 1383)
شیوه های تربیتی ،کنترل و اداره ی کودکان توسط والدین ، بدون شک یکی از مهمترین عوامل به وجود آمدن مشکلات رفتاری کودکان است . اغلب والدین اطلاعات و آشنایی کافی در زمینه ی شیوه ی برخورد و تربیت فرزندان خود را ندارند و این امر هم به علت فقر فرهنگی و تربیتی والدین ، سرپرستی ناقص یکی از والدین ، نابسامانی های خانوادگی یا دعوا و جدایی والدین است .
کودکان در جریان اجتماعی شدن مهر و صحبت ، فداکاری و گذشت ، خشم و نفرت ، حسادت و شک و کینه توزی را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می کنند . خانواده آن قدر به هم وابسته اند که هر نوع مشکل یا مساله یک عضو خانواده به طور مستقیم بر زندگی سایر اعضاء تاثیر می گذارد .
روان شناسان سالهاست با ابداع روش های ویژه کوشیده اند تاثیر خانواده را بر چگونگی رشد شخصیت روشن کنند .( احدی ، جمهوری ، 1380)
در ابتدا ، نوزاد ، موجودی است ناتوان متکی به دیگران و این والدین هستند که باید نیازها و احتیاجات جسمی و روانی او را تامین کنند . اما با رشد و نمو جسمی ،ذهنی و روانی کودک آرام آرام روند دلبستگی و وابستگی خود را تغییر می دهد و به جای دیگران فقط به خودش متکی می شود . ( سیف نراقی ، نادری ، 1380)
طرح مساله :
زندگی برای انسان از راه تعامل و ارتباط ممکن می شود و اصلی ترین منبع ارتباط والدین هستند خانواده بیش از تمام محیط های اجتماعی در رشد و تکامل فرد تاثیر دارد و کودک بیش از آن که از اوضاع اجتماع متاثر شود ،تحت تاثیر شیوه های تربیتی خانواده است .
والدین به عنوان الگوی فرزندان و خانواده بوده و فرزندان سعی می نمایند که اعمال و رفتارشان را با آنها مطابقت دهند( خادمان ، 1383).
والدین از عوامل مهمی هستند که به فرزندان کمک می کنند تا از عهده ی آن چه که لازمه ی مستقل شدن است برآیند و تبدیل به بزرگسالی توانا ، متکی به خود دارای تصویر مثبت از خود شوند . والدین برای بدست گرفتن ابتکار عمل و انجام وظیفه لزوماً اطلاعات خود را هر روز غنی تر کنند تا بتوانند بر کودکان خود موثر واقع شوند . والدین ، باید بدانند که کودکان در هر سنی توانایی انجام دادن چه کارهایی را دارند و متناسب با توانایی آنها ، از آنها انتظار داشته باشند .( احدی ،محسنی ،1376)
پژوهشگران معتقدند رابطه های والد فرزندی بر جهت یابی های تشخیص و رشد نیازهای روان شناختی و سایر خصوصیات فردی تاثیر میگذارد و شیوه های فرزند پروری والدین در برگیرنده ی الگوهای گسترده ای از تربیت کودک و ارزش ها و رفتارهای خاص تربیتی والدین است که در رشد و شکوفایی فرزندان و هم چنین طرز رفتار فرزندان نفوذ فراوانی دارند .( قربانی ، 1383)
ضرورت و اهمیت پژوهش
شیوه ای که والدین در مورد تربیت فرزندان به کار می گیرند ، در شخصیت فرزند و ویژگی های شناختی او تاثیر به سزایی دارد . با توجه به اهمیت و نقش والدین در تربیت فرزندان و الگوپذیری کودکان ، آشنایی والدین با شیوه های صحیح فرزند پروری و نحوه ی برخورد با کودکان درجهت بهداشت روانی خانواده و یافتن رابطه و تعامل والدین با فرزند خویش ما را بر آن وامی دارد که با بررسی بیشتر این الگوها ، خانواده ها را در قرار گرفتن روند صحیح فرزند پروری یاری دهیم و بهتر کردن شیوه های فرزند پروری و تربیتی والدین و به دنبال آن رشد اجتماعی بهتر کودکان و به کار بستن روش های صحیح و برخوردهای منطقی تر از طرف والدین اهمیت و ضرورت این تحقیق را آشکار می سازد .
این تحقیق می تواند رابطه ی بین شیوه های فرزند پروری و رشد اجتماعی کودکان را مورد آزمون قرار دهد و اعلام دارد چه روشی در پرورش کودکان به رشد اجتماعی بالاتر می انجامد .
اهداف پژوهش :
اما چگونه شیوه های فرزند پروری والدین در کیفیت و چگونگی رشد اجتماعی افراد ایفای نقش می کنند؟
اینکه بتوان نقش فرزند پروری والدین را در تولید رشد اجتماعی تعیین کرد ، مساله بسیاری مهمی است که این نکته می تواند گامی درتحقیق این هدف باشد زیرا که در ای تحقیق همبستگی بین سبک فرزند پروری و رشد اجتماعی فرزندان مورد بررسی قرار می گیرد که می تواند مشخصاً رابطه ی بین این دو را بیان کند .
این کشف رابطه می تواند در مراکز مشاوره مورد استفاده قرار بگیرد ، بدین صورت که از آن جهت که یکی از رسالت های مراکز مشاوره ایجاد رشد و ارتقای سلامت در مراجعین است به صورتی که می توان از این راه برای زوج ها مشخص کرد که با توجه به روشی که در تربیت فرزند خود انتخاب می کنند چه تاثیری در شکل گیری شخصیت فرزند خود می توانند داشته باشند و این روش چه نتایجی برای فرزندان در ساختار خانواده به وجود خواهد آورد .
بدین ترتیب می توان آن ها را در جهت اتخاذ روحیات ، باورها و رفتارهایی که در زمینه شیوه ی مناسب و کارآمد است یاری دهند .
خانواده اولین زمینه های رشد و تکوین کودک را فراهم می آورد ، کودک زبان را از افراد خانواده می آموزد و ارزش های اخلاقی را از آنان یاد می گیرد و روابط اجتماعی آینده متاثر از چگونگی روابطش با اعضای خانواده است .
گذشته از این شاهد تغییراتی در افراد از نظر الگوی زندگی خود در طول رشد هستیم که از یک حالت خودمداری کودکی آغاز و باطی فرایند ازدواج و تشکیل خانواده مجدداً به یک خود مداری " والد مابانه " منجر می شود و در این فرایند باز شاهد هستیم که ویژگی های محیط خانواده است که بیشترین میزان تاثیر را در رفتار و تصمیم گیری های شخصی دارد .
از این نظر پژوهش حاضر می تواند به شناسایی یکی دیگر از تاثیرات اجتماعی خانواده بر قابلیت های فرزندان یعنی رشد اجتماعی آنان کمک کند .
پرسش پژوهش :
آیا بین شیوه های فرزند پروری با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد ؟
فرضیه های پژوهش :
1- بین شیوه های فرزند پروری سهل گیرانه با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد .
2- بین شیوه های فرزند پروری مستبدانه با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد .
3- بین شیوه های فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد .
متغیرهای پژوهشی :
متغیر مستقل : شیوه های فرزند پروری
متغیر وابسته : رشد اجتماعی کودکان
تعاریف پژوهشی :
منظور نحوه ی ارتباط و طرز برخورد والدین نسبت به فرزندان و احساسات و علاقه ی آن ها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای مهم و همکاری با فرزندان خود شیوه های تربیتی در این پژوهش به سه دسته :
1- سهل گیر 2- مقتدرانه 3- استبدادی
تقسیم شده اند .( شریعتمداری ، 1376 به نقل از شفیع نصب 1386)
1- شیوه سهل گیر
این والدین از لحاظ کنترل فرزندان در پائین ترین سطح قرار دارند و فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات اهمال کارانه است و والدین سهل گیر در عین حالی که ظاهراً به کودکان خود حساس هستند ، اما توقع چندانی از آن ها ندارند فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری درگفتگو با کودک همواره از ویژگی های این شیوه به شمار می آید . در این خانواده ها هیچ ملاک و معیاری برای تربیت کودکان وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد بنا به شرایط و مقتضیات دگرگون می شود .
هرج و مرج حاکم بر خانواده و مشخص نبودن ضوابط ، پیروی از تمایلات را شدت می بخشد و کودک را از برخورد با واقعیت های زندگی دور می سازد و کودکان آنها ، سهل انگار ، خود خواه و بی هدف هستند .( شریعتمداری 1384)
2- شیوه مقتدرانه
این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استقلال و منطق بهره می جویند و نیز به منظور توافق با کودک ، از ارتباط کلامی استفاده می کنند ، والدین رفتار حمایتی دارند و از مشوق های مثبت بیشتری استفاده می کنند . در چنین خانواده هایی استقلال فردی مورد اهمیت می باشد و همچنان که هر عضو از اعضای خانواده وظیفه ای را بر عهده دارد . از حق و حقوق خاص نیز برخوردار است و ارتباط دوسویه ای بین فرزندان با محیط خانواده وجود دارد .( ماسن ، 1370)
3- شیوه ی استبدادی :
قوانین در چنین خانواده ها ثابت و لازم الاجرا هستند و فرزندان باید بدون چون و چرا آن را بپذیرند و انجام دهند . والدین بسیار پر توقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند .
آن ها هنگام اعمال رهنمودها دلیل ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق پاسخ های کلامی می پردازند و تا آن جا که ممکن است در برابر استقلال کودکان خود تغییر موضوع نمی دهند .
والدین در این شیوه نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بی تفاوت هستند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند.( استافورد ، جری به لیر ، 1377)
رشد اجتماعی :
برای تعریف رشد اجتماعی ابتدا باید تعریفی از اجتماع بیان نمود . اجتماع مجموعه ای از افراد با ویژگی های متفاوت است در این اجتماع با تفاوت بسیاری که وجود دارد ، باعث شده است که برای جلوگیری از مشکل یک سری بایدها و نبایدهایی وجود دارد ، که باعث شده است که برای جلوگیری از مشکل یک سری بایدها و نبایدهایی وجود داشته باشد که به آن ها هنجار اجتماعی می گویند و فردی دارای رشد اجتماعی است که این بایدها و نبایدها را بدون هیچ اجباری بپذیرد و آن ها را رعایت کند و هر چه این مساله قوی تر باشد ، فرد دارای رشد اجتماعی وسیع تری است .( روایی ، 1386)
فصل دوم :
مقدمه :
در عصر حاضر که همه چیز با شتاب در تغییر و تحول است دامنه ی دگرگونی به کانون خانواده نیز نفوذ کرده است و روابط انسانی را در شبکه ی ارتباطی خانوادگی به شدت تحت تاثیر قرار داده است ، به گونه ای که گاهی پدران و مادران پاسخ روشنی برای مسائل اخلاقی و تربیتی خود و فرزندانشان نمی یابند و مضطربانه از خود می پرسند اکنون چه باید کرد ؟
در خانواده است که کودک نخستین چشم انداز پیرامون خود را به دست می آورد و احساس وجود می کند رو در واقع روابط صمیمانه اعضای خانواده است که در تکوین رشد و شخصیت کودک و نوجوان تاثیر میکند .( پارسا ، 1376)
روان پزشکان معتقدند جبر و زورگویی تار و پود حیات کودک و استعدادهای فطری او را به هم می ریزد ، و برعکس عشق و محبت والدین و آموزگاران باعث تعادل رشد دستگاه های عصبی مرکزی و در نتیجه در حالت های روانی او می شود (میلاد فر ، 1370)
والدین خشک و غیر منطقی و بیش از حد سخت گیر که از قبول هرگونه دلیل برای رعایت مقررات سرباز می زنند و می توانند سبب اختلال های شخصیت در کودکان گردند .
از طرفی تسلیم شدن والدین نسبت به خواسته های کودک نیز می تواند موجب اختلال در شخصیت کودک شود ، نگرش گرم یا سرد والدین می تواند باعث سازگاری یا ناسازگاری فرزندان در آینده باشد .( پارسا ، 1376 )
الف ) رشد اجتماعی 1
رشد اجتماعی به معنی تکامل روابط اجتماعی فرد است . رشد اجتماعی مستلزم هماهنگی با گروه اجتماعی و پیروی از هنجارها و سنتهای آن است .
برای رسیدن به این مرحله از رشد اجتماعی کودک می بایست علایق خود را دگرگون کرده و شیوه های جدید رفتار او فراگیرد و دوستان جدیدی را برگزیند( رشد کودک ، احمدی و بنی جمال 1371) اهمیت رشد اجتماعی و اجتماعی شدن در آن است که هر کس در جامعه به دنیا می آید ، در آن نشو و نمو می کند و جوانی و بزرگسالی و در واقع زندگی خود را در جامعه می گذراند .
به این ترتیب فرایند اجتماعی شدن کودک شبیه به خود را دارا می شود ، کودک علامتی به محیط می فرستد در جهت هدف خاص و هنگامی که همسالان یا همبازی های این علائم را دریافت کردند پاسخ آنها را ارسال می دارند و فرد متوجه می شود تا چه حد مقبولیت دارد .
به بیان دیگر واکنش دیگران به او می گوید که چگونه است ، البته ناگفته نماند که تفاوتهای فردی در روابط گروهی اثرات قابل ملاحظه ای دارد .
در واقع حساسیت کودکان در برابر تاثیرات اجتماعی ، متفاوت است، یعنی گروه در بعضی از کودکان بیشتر از بقیه تاثیر می گذارد .
کودک " تنها " یعنی کسی که بیشتر وقت خود را به مطالعه یا اندیشه یا بازی انفرادی می گذراند ، یا در مغازه به پدرش کمک می کند ، در مقایسه با کودکی که رهبر کودک است و بیشتر اوقات خود را با دیگران می گذراند تاثیرات اجتماعی بسیار کمتری دریافت خواهد کرد .( شعاری نژاد ، 1364)
از سوی دیگر تحقیقات نشان می دهد که تاثیر کودکان در یکدیگر از تاثیر بزرگسالان در کودکان زیادتر است ، هر چند این تاثیرات کودکان مدت باشد . این تفاوت به تفاوتهای دو دنیای کودکان و بزرگسالان بستگی دارد .
هم چنین دو مقایسه تاثیر معلم یا تاثیر همگنان باز هم گفته می شود تاثیر همگنان در واقع تحقیق نشان داده است که اگر بین خواسته های معلم و همگنان تعارض به وجود آید ، کودکان در این مواقع تسلیم همگنان می شوند .
هر چند بهتر است گفته شود ، که تاثیر والدین ، معلمان و همگنان مکمل یکدیگر .( راجرز ، عظیمی ، 1373)
رشد اجتماعی در دوران های مختلف :
اولین رفتار اجتماعی کودک با تفاوت گذاری میان شخص و شیء آغاز می شود ، اما به درستی زمان تشخیص این جدایی را نمی توان مشخص کرد ، زیرا تنها ملاک قضاوت واکنش های آنی کودک است که با مشاهده این واکنشها نمی توان مطمئن بود که چندمین واکنش است .( احدی و بنی جمالی ، 1371)
روان شناسی در بیشتر سالهای قرن حاضر بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنها را به عهده دارند تاکید کرده اند و این واکنشهای متقابل را اساس عمده رشد عاطفی و شناختی قلمداد کرده اند .
در زمینه ی رشد اجتماعی در دوران کودکی ، روانکاوی انگلیسی به نام " جان بالبی" و اتولوژیست امریکایی به نام " هارلو" تئوری را به نام دلبستگی در سال 1958ارائه نمودند .
هارلو که بر روی میمونها تحقیق می کرد به این نتیجه رسیدند که نیاز کودک به حضور ما حتی از نیاز به گرسنگی هم مهمتر است .
بالبی رفتارهای کودکان از قبیل: خندیدن ، دنبال کردن مادر ، مکیدن سینه ، آویزان شدن کودک به مادر را به عنوان رفتارهای دلبستگی نامید .
اهمیت تئوری دلبستگی در این است که ارگانیسم بدن یک سیستم دریافت کننده دارد و یک سیستم عمل کننده که وقتی محرک دریافت می شود وادار می شود آن را دریافت کند و سپس از طریق سیستم عمل کننده ی رفتارهایی را نشان می دهند علاوه بر کارهای بالبی در سال 1970، اینزو ورث 2 ، نظریه بالینی را پذیرفت و تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام داد . وی به این نتیجه رسید که نزدیکی به افراد یک عامل ژنتیکی دارد یعنی او پذیرفت که انسان موجودی اجتماعی است.
بعد از چندی اینزو ورث چهار مرحله را در فرایند دلبستگی تشخیص داد .
مرحله اول :
واکنش نامتمایز در برابر انسانها ( جواب اجتماعی به شیوه ای نامتمایز نسبت به افراد) که از تولد تا سه ماهگی می باشد . در این مرحله عکس العمل نسبت به محرک های محیطی غیر انتخابی است .
مرحله دوم :
تمرکز بر روی افراد آشنا یا تشکیل دلبستگی که از سه تا شش ماهگی می باشد .
مرحله سوم :
دلبستگی کامل یا تقرب جویی فعال است که از شش تا بیست و چهار ماهگی ادامه داد ، در این مرحله علاوه بر پنج رفتار دلبستگی یک رفتار دیگر نیز اضافه می شود ، به نام رفتار واکنشی .
اینزوورث می گوید :
بچه ها هنگامی که میخواهند محیط را کشف کنند به عنوان پایگاه به مادر نگاه می کنند. محیط را می گردند .سپس به سوی مادر نگاه می کنند تا از وجود او خاطر جمع شوند، دوباره اکتشافات را از سر گرفته و به مادر لبخند می زنند .
به نظر وی اگر مادر به لبخندهای کودک جواب بدهد ،مادر تبدیل می شود به یک پایگاه محکم و باعث قوی شدن حس اعتماد به نفس و اکتشافات کودک می شود . در این مرحله انیزو ورث یک صحنه را تصور و به مرحله آزمایش در می آورد .
این صحنه که به موقعیت بیگانه معروف است ، دارای هشت مرحله می باشد که در هر مرحله مدت زمان سه دقیقه می باشد. این مراحل به ترتیب :
1- مادر و کودک وارد یک اتاق نا آشنا می شوند .
2- مادر در اتاق نشسته و کودک آزادانه به اکتشاف می پردازد .
3- فرد بیگانه وارد اتاق می شود .
4- مادر از اتاق خارج شده و کودک و فرد بیگانه در اتاق باقی می ماند .
5- مادر در داخل اتاق شده و فرد بیگانه از اتاق خارج می شود .
6- مادر از اتاق خارج شده و کودک در اتاق تنها می ماند .
7- فرد بیگانه به اتاق آمده و کودک و کودکواردر اتاق می باشند .
8- فرد بیگانه بیرون رفته و مادر به اتاق باز می گردد.
اینزوورث در ارزیابی مراحل فوق سه نوع کیفیت دلبستگی امن ( مطمئن ) گروه B که این کودکان در هنگام ورود مادر به اتاق از او استقبال می کند و نسبت به او اعتماد داشته و به دنبال تماس بدنی با مادر خود می باشند .
گروه دوم ؛ گروه کودکان اجتناب کننده هستند ، که دلبستگی آنها ناامن می باشد گروه A نام دارند که این کودکان از تماس با مادر و ارتباط با او به هنگام مراجعت به اتاق اجتناب نموده و از او دوری می نمایند .
گروه سوم ؛ گروه کودکان مقاوم و مضطرب گروه C هستند .
این کودکان حالتی دارند که هم علاقه دارند به مادر نزدیک شوند و هم از او اجتناب می کنند و در واقع بین رفتارهای آنان تضاد وجود دارد.
به عقیده انیزوورث ، کیفیت دلبستگی ، بستگی به توانایی و قابلیت مادر در جواب دادن به علائم فرزندانشان دارد .
اهمیت تئوری دلبستگی این است که انسان به طور ژنتیکی انسان اجتماعی است و می خواهد با اطرافیانش رابطه برقرار کند .( پاپالیاواولذر3، 1992)
رابطه عاطفی بین کودک و اطرافیان- مخصوصاً در اولین سال زندگی در رشد اجتماعی او نقش تعیین کننده ای دارد ، و نحوه ارضای نیازهای کودک از جمله گرسنگی و تشنگی زیر بنای نگرش آینده او را نست به دیگران مشخص می سازد .
مادر عصبانی و مضطرب ،کودک را به طور مناسبی تغذیه نمی کند و با او ارتباط عاطفی مطلوبی برقرار نمی سازد . با ادامه این عمل به تدریج تغذیه و نحوه ارتباط برای کودک ناراحت کننده می شود و دردآور می گردد، چون ارگانیسم به طور طبیعی ، از ناراحتی و درد اجتناب می کند کودک از مادرش احتراز خواهد کرد و این عمل را به افراد دیگر تعمیم خواهد داد . از این رو طرد کودک توسط والدینش تعامل او را با دیگران مختل می سازد . ( سلیگمن و شافر4 ، شفیع آبادی، 1991)
رابطه ی عاطفی بین کودک و مادر و در دومین سال زندگی ، در رشد روابط اجتماعی کودک اهمیت بسیار دارد ، کودک برای آنکه مورد پذیرش اطرافیان واقع شود به تدریج باید توقعات آنان را برآورده سازد ، قوانین و مقررات را رعایت کند .
آهسته و بی سر و صدا غذا بخورد و مدفوع و ادرارش را کنترل کند .
چنانچه توقعات اطرافیان از کودک نامناسب و غیره منتظره باشد ، کودک نگران و ناراحت می شود و رشد اجتماعی او مختل می گردد .( پاپالیا واولدز )
کودک به واسطه علاقه به والدین ، دختر بچه کفش مادرش را می پوشد و پسر بچه وسایل پدرش را تصاحب می کند .
کودک زمانی می تواند از رفتار والدین تقلید کند که شاهد اعمال آنان باشد ، همچنین کودک از تقلید رفتار والدین ، باید پاسخ مطلوب و خوشایندی دریافت کند تا آن را ادامه دهد هر چه پاداش قوی تر باشد ، امکان تقلید افزایش می یابد .
کودکان نقاط ضعف والدین را می شناسند و از آنها در موارد ضروری خود به خود استفاده می کنند .
ارتباط نادرست با کودک ، مشکلاتی را در رشد اجتماعی او باعث می گردد، خواه پنداره ی کودک که ارزشیابی آگاهانه و ناآگاهانه او از توانائیها و ضعفهایش است ، بر اثر تعامل با اطرافیان حاصل می شود که بی توجهی به کودک و ارتباط نامناسب والدین با او ممکن است در کودک احساس بی کفایتی و طرد شدگی به وجود آورد و کودک خود را فردی ارزشمند تلقی نکند .
رشد اجتماعی در دوره ی پیش دبستانی :
کودک به تدریج و کم کم در ارتباط با دیگران ، بر مهارتهای اجتماعی می افزاید ، علیرغم دوره اول کودکی که هم بازی هایش نقش چندانی در زندگی کودک ندارد ،در دوره پیش دبستانی در دبستان دوستان و هم بازیها تاثیر به سزائی دررشد کودک دارند .
کودک در رابطه با هم بازیها ، از الگوهای رفتاری آموخته شده در خانواده تبعیت می کند بر اثر آمیزش باهمسالان در مهد کودک و کودکستان و در بیرون از خانه کودک به تدریج پی می برد که برخی از آموخته های مناسب و مقبول نیستند و باید رفتارهای دیگری جایگزین آن شود .( پاپالیا واولدز1992) .
مادر ، اولین منبع برای فراگیری رفتارهای اجتماعی کودک است . رابطه درست کودک با مادر باعث می گردد که کودک در ارتباط با دیگران آنچه را که آموخته مورد استفاده قرار بدهد و اگر رابطه کودک با مادر سرد و محروم کننده باشد کودک با دیگران رابطه نامطلوب خواهد داشت . کودکان در دوره پیش دبستانی بیشتر با هم جنسان خود دوست می شوند و در گزینش همبازی ، تشابهات جنسی ، خانوادگی وسنی را مدنظر قرار می دهند .
روال انتخاب دوست به تدریج دگرگون می شود ، در آغاز که کودک تعداد زیادی دوست موقت دارد ، به مرور از تعداد دوستان می کاهد و رابطه پایدارتر و عمیق تری با آنان برقرار می سازد و کمتر به مناقشه می پردازد ، کنترل پرخاشگری ،یکی از ملاک های رشد اجتماعی در این دوره است .
کودک پرخاشگر ، دیگران را آزار می دهد ، آنان را کتک می زند ، اموال دیگران را تخریب می کند در برابر تقاضای اطرافیان مقاومت می کند و به ناسزاگویی می پردازد .
کودکانی که به علت ترس از نتیجه پرخاشگری ، خود را پنهان می سازند ، در موقعیتهایی نظیر بازی با وسایل و اسباب بازیها ، پرخاشگری خود را ظاهر می کند ، به عنوان نمونه کودک ممکن است ناراحتی از مادر را ضمن بازی با عروسکهایش بروز دهد .
معمولاً انتظار می رود که پسران بیش از دختران پرخاشگری خود را بروز دهند . شایان ذکراست که ، مهد کودک و کودستانی که امکانات کافی دارد می تواند مهارت های اجتماعی کودک را افزایش دهد . کودک در این مکان ها به یادگیری و تجربه می پردازد و روش های ارتباط با دیگران را فرا می گیرد و به نکات قوت و ضعف خود پی می برد . مهد کودک و پیش دبستانی را باید ابتکار و اعتماد به نفس کودکان را افزایش ، مهارت های اجتماعی آنها را گسترش دهند و رفتارهای مناسب او را اصلاح کنند ( شفیع آبادی ، 1371)
به غیر از نکات یاد شده ، همانند سازی و بازی نیز در این دوره در رشد اجتماعی کودک اهمیت به سزایی دارند ، برای وقوع همانند سازی خواست کودک و نیز تقویت رفتار توسط اطرافیان ضروری است . کودک از رفتار والدین تقلید می کند چون مورد تشویق قرار می گیرد ، به تدریج به انجام آن عادت می کند .
ارتباط مادر با کودک ، نقش ویژه ای در همانند سازی دارد ، اگر کودک مورد معیت مادر قرار نگیرد ، برای تقلید از رفتارهای مادر انگیزه ای نخواهد داشت . درمقابل اگر مادر رابطه صمیمی و گرمی با کودک داشته باشد ، کودک از رفتارهای او تقلید خواهد کرد.
ازاین رو هر چه تفاهم و توافق بین کودک و والدین بیشتر باشد ، همانند سازی کودک سریع تر انجام می گیرد .( ماسن و همکاران ، براهنی 1373) .
بازی نیز وسیله مناسبی است که به توسط آن کودک نیز خود را در جهت مطلوب مصرف برساند . مهارت ها فرا گرفته شده را تحکیم بخشد ، مشکلات خود را ظاهر بسازد . و نقش افراد مختلف را ایفا نماید . بر طبق اشل ارائه توسط پارتن در سال 1932 ما می توانیم ، قابلیت های اجتماعی کودک را به هنگام بازی مورد ارزشیابی قرار دهیم .
این اشل به نام " اشل بازی های اجتماعی " نامیده می شود که دارای شش سطح می باشد .
1- سطح اول5: دراین سطح بچه ها بیکار می مانند .
2- سطح دوم6 : در این سطح بازیکردن بین کودکان رایج است .
3- سطح سوم7 : در این سطح کودک بازی نمی کند بلکه به مشاهده و اظهار عقیده می پردازد .
4- سطح چهارم8 : دراین سطح کودک به موازات دیگران بازی می کند .
5- سطح پنجم9: در این سطح بچه ها با هم بازی می کنند ، ولی بازیها قانون مند نیست.
6- سطح ششم10 : در این سطح کودکان با داشتن رهبر و طبق قانون باهم بازی و همکاری می نمایند.
البته در بازی های این دوره ، نقش رفتارهای اجتماعی و نیز برخورد کودکان با یکدیگر در نحوه قضاوت و چگونگی رشد قابلیت های اجتماعی بسیار مهم می باشد .( حجازی ، 1380)
بر طبق مطالعاتی که در مورد رفتار کودکان پیش دبستانی انجام شده است ،آشکار گشته ، پرخاشگرترین ، کودکان اجتماعی ترین آنانند ، هم چنین برطبق تحقیق ، فرایند ریچ و استالین در سالهای ( 1973 و 1975) آن دسته از کودکان که پیش از همه با هم همکاری داشتند سخاوتمندترین بودند و هم چنین پر جرات تر و اجتماعی تر .( ماسن و همکاران ، 1973)
به طور کلی می توان گفت ؛ استفاده از مکانیسم های دفاعی ، حسادت ، ترس ، پرخاشگری بین کودکان در این دوره رواج دارد و رشد اجتماعی به تدریج رفتار کودک رامطلوب تر می سازد و همانند سازی او با والدین در جامعه پذیری بعدی وی نقش قالبی دارد . ( شفیع آبادی ، 1380)
رشد اجتماعی کودک در دبستان :
رشد اجتماعی کودک در این دوره بسیار سریع تر می باشد و معلمان و هم بازیها در آن نقش ایفا می نمایند . کودک درمدرسه علاوه بر تقویت آموخته های خانوادگی ، مطالب جدید و روش زندگی را نیز می آموزد .
مدرسه ، روابط کودک با دیگران را گسترش می دهد و روش حل مسال ه و انجام صحیح کارها را به او می آموزد و در کنار آن مهارتهای ذهنی او را نیز تقویت می کند. در دوره دبستان ، روابط کودک و معلم در یادگیری و سازگاری او نقش مهمی دارد.
عملکرد کودک در کارهای مدرسه با نحوه رفتار معلم بستگی دارد . معلمان در کلاس داری و برخورد با شاگردان تفاوت دارند و هر یک رفتار خاصی را بیشتر مورد توجه قرار می دهند . عده ای از نافرمانی و دزدی کودکان به شدت ناراحت می شوند و برخی از تنبلی در درس نخواندن کودکان به ستوه می آیند .
عواملی نظیر رضایت شغلی و روابط خانوادگی در چگونگی ارتباط معلم با دانش آموزان موثرند . ( شفیع آبادی ، 1380) به غیر از نقش معلم باید اضافه نمود که ارتباط والدین با کودک نیز در این دوره نقش ویژه ای دارد .
رفتار والدین ابعاد مختلف دارد و فقط شامل تغییرات یکنواخت نمی شود، والدین ممکن است هم فرزندان خودشان را دوست بدارند وهم اینکه آنها را طرد کنند یا اینکه ،در عین دوست داشتن آنها ،آنها را در انضباط نیز سخت گیری نمایند .
در سالهای اخیر برخی از محققین کوشیده اند ، روابط دارای مفهوم والدین و رفتارها و ارتباط آنها را با یکدیگر بدست آورند . در این تحقیقات دو بعد مهم مورد توجه قرار می گیرد که عبارت است از ابعاد محبت و خصومت و نظارت – خود مختاری .
رشد اجتماعی در دوره نوجوانی :
نوجوان که خواهان استقلال و همکاری است در نیل به استقلال با نوعی تضاد و کشمکش درونی مواجه می شود .
از سویی می خواهد ، مستقل زندگی کند و از جانب دیگر برای ارضای نیازهایش وابستگی به خانواده را ضروری می داند . در جوامع مختلف با استقلال طلبی نوجوانان با روش های مختلف برخورد می شود .
خانواده هایی که از آغاز کودک را به تدریج به مستقل زیستن عادت می دهند ، از میزان کشمکش و تضاد او در نوجوانی به مقدار قابل توجهی می کاهند .( شفیع آبادی، 1371)
درباره محیط خانواده و توصیف تاثیرآن بر رشد ، " کلمان " به پژوهش الدوز استفاده می کند .
این پژوهش به توصیف سه گونه نفوذ والدین پرداخته است .
کنترل یانفوذ مستبدانه که در آن والدین به جای نوجوانان تصمیم می گیرند و او باید طبق نظر آنان عمل کند . نفوذ با کنترل دموکراتیک ( آزاد منشانه ) که در آن نوجوان در تصمیم گیری و پیشی گرفتن راه و روشها با والدین مشارکت دارد ، اما همیشه حرف آخر با او نیست و بالاخره کنترل یا نفوذ مجاز که در این شیوه نوجوان خود مختار است و خود تصمیم می گیرد و به دلخواه خود عمل می کند .
این پژوهش به این نتیجه رسیده که فراوانی اعتماد به خود نزد پسران و دختران درخانواده های دموکراتیک بیشتر است ، اما این فراوانی به ویژه در نزد خانواده های مجاز ، یا آزاد گذار کم است. از این گذشته ، صرف نظر از نوع کنترل یا نفوذ خانواده ها در همه حال توجیه علت رفتار یا مداخله از سوی خانواده موجب رشد بهتر نوجوانان می شود و تاثیر این امر به ویژه در خانواده های مستبد و آزاد گیر بیشتر محسوس است .
در خانواد ه های دموکراتیک تاثیر این امر به ویژه از طریق ارتباط آزادی که به هر صورت در خانواده موجود است قابل توجیه است .( شافر و سیگلمن 1991)
کودکی درزندگی خوشبخت است که خانواده اش از هر گونه افراط و تفریط به دور باشند بدین معنا که نه او را نازپرورده و دردانه بار آورند و نه به کلی مطرود ساختن از محبت محرومش کنند . فرد رشد و تکامل اجتماعی خود را از فضای روانی حاکم برخانواده اش و ارتباط های موجود میان افراد آن متاثر می شود و حالات روانی خود را به تقلید از والدین و اطرافیان ، با تکرار تجارب اولیه خانوادگی و تصمیم آن ها و یاهیجان های تند و شدیدی که بر فضای زندگی او مسلطند ، کسب کند . شخصیت سالم ،جزء در محیطی که اطمینان ، وفاداری محبت و الفت در آن معلوم و حکم فرماست ایجاد نمی شود .
خانواده ای که برای کوچکترین موضوع عصبانی می شود به کینه توزی با مردم می پردازد و به انتقام راغب می شود جز یک عده بیمار که همواره با اضطراب شدید و ناراحتی های روانی دیگر زندگی می کنند به جامعه تحویل نمی دهند .
در دوران نوجوانی ، علاقه ی فرد نسبت به خانواده اش کاهش می یابد و بشتر با همسالان و دوستانش ارتباط پیدا می کند ، سپس این ارتباط و علاقه نیز کاهش می یابد تا از نزدیک به جامعه اش مربوط شوند . بنابراین وظیفه ی خانواده اش است که او را بر این آزادی کمک کنند و به تدریج از سلطه ی خود بر او بکاهند تا قدمی در راه رشد و نمو خود بردارد .( شعاری نژاد ، 1364)
یکی دیگر از ویژگی های این مرحله از نوجوانی ظهور علاقه به جنس مخالف است ، بدین معنا که نوجوانان ضمن آن که می کوشند ، هویت جنسی و رابطه خود را با گروه همتایان حفظ کند به ارتباط و دوستی با جنس مخالف نیز علاقه نشان می دهند. ( پاپالیا و اولدز 11، شفیع آبادی ، 1992)
اهداف رشد اجتماعی
محتوای فراگرد رشد اجتماعی به گوناگونی جامعه انسانی است ، بدین معنا که هر جامعه ای با توجه به شرایط و مقتضیات خود افراد ، آنها را اجتماعی می سازد . علی رغم تفاوت های محیطی و فرهنگی ، رشد اجتماعی دارای هدف ها و مقاصد مشترکی است که در زیر به آنها می پردازیم :
1- یکی از مقاصد رشد اجتماعی آن است که قواعد و نظامات اساسی از آداب و عادات و رفتار ، روزمره گرفته تا روش های علمی به افراد آموخته می شود رفتار مبتنی بر نظم و انضباط ، برای کسب مقبولیت اجتماعی یا به منظور دستیابی به هدف آتی ، خشنودی های آتی وزودگذر را به تعویق انداخته ، آنها را اصلاح ، تعدیل و محدود کند . انضباطی که طی فراگرد رشد اجتماعی در رفتار ایجاد می شود ممکن است چنان عمیق باشد که حتی اعمال فیزیکی فرد را تغییر دهد .
2- فراگرد اجتماعی کردن به همان اندازه که عادات و رفتار فرد را مطابق هنجارهای اجتماعی ،تحت نظم و انضباط در می آورد به وی امید و آرزو می دهد .زیرا انضباط به خودی خود وقتی برای فرد بی پاداش باشد عقل سوز است و عقل و رعایت هنجار زمان به خوبی میسر است که فرد آنها را وسیله ای برای تحقق هدف های خویش ببیند . جامعه به تدریج در هر سنی از اعضای خود ، خواستها و آرزوهای متنوعی در خود پایگاه ها که با توجه به جنس، سن ، وابستگی گروهی یا منشا خانوادگی را القا میکند .
3- فراگرد رشد اجتماعی از طریق برآوردن خواستها ، آرزوها ، امیدها و ممانعت دهی از آنها ،برای او هویت می آفریند ،در جامعه کنونی احساس هویت فردی نه تحت تاثیرگذشته فرد ، بلکه بعداً طی زندگی حاصل می شود .
4- فراگرد رشد اجتماعی ، نقش های اجتماعی و نگرش هاانتظارات و گرایش های مربوط به آن نقش ها را به فرد می آموزد ، نقشهای اجتماعی ،آمار و آرزوها و هویت ها و قواعد و نظامات رفتارهای روابط متقابل تنگاتنگی با یکدیگر دارند .
مثلاً معلمی که یک آرزوی معنوی او شغل است . قواعد و هنجارهای ویژه دارد ، نوعی هویت مشخصی است و بالاخره یک نقش اجتماعی است .
5- هدف دیگر فراگرد رشد اجتماعی و آموختن مهارت هاست فقط با اکتساب و یادگیری مهارت هاست که افراد می توانند درجامعه منشا اثر واقع شوند .
6- آدمی باید بتواند با دیگران به گونه ای موثر ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن ، نوشتن و سخن گفتن را فرا بگیرد ؛ اما علاوه بر این امور جامع پذیری باید ثبات یک جامعه را تامین کند زیرا هر جامعه ای با وجود تغییرات مستمر عضوهایش از طریق زاد و ولد باید به عنوان یک نظام سازمان یافت ه به حیات خود ادامه دهد .
نظریه های یادگیری اجتماعی " بندورا"
نظریه بندورا این است که یادگیری می تواند از طریق مشاهده یا سرنخ رخ دهد و نه صرفاً با تقویت مستقیم .
بندورا اهمیت تقویت مستقیم را به عنوان راهی برای تاثیر گذاشتن بر رفتار انکار نمی کند ، اما او به این موضوع که رفتار می تواند تنها از طریق تقویت مستقیم آموخته شود یا تغییر کند را به چالش انداخت .
او می گوید شرطی سازی کنشگر که طی آن رفتار کوشش و خطا ادامه یابد تا شخص پاسخ درست را بیابد ، راه بی کفایت و بالقوه خطرناک یادگیری مهارتهایی چون شنا کردن و رانندگی کردن قبل از اینکه شخص ترتیب درست رفتارهایی را که به تقویت مثبت منجر می شود دریابد ،ممکن است غرق شود ، یا تصادف کند .
بندورا معتقد است که بیشتر رفتار انسان یا به صورت آگاهانه ویا تصادفی ، از طریق سرمشق یا نمونه آموخته می شود و به سخن دیگر مابا مشاهده رفتاردیگران یاد می گیریم و رفتارمان را طبق رفتار آنها در می آوریم .( سیدنی آلن شولتز ، ترجمه سید محمدی ، 1379)
مطالعات عروسک بوبو:
از طریق سرمشق گیری12 ، یعنی مشاهده رفتار یک الگو و تکرار آن رفتار ،فراگیری پاسخ هایی که هرگز قبلاً انجام یا آشکار نمی شدند و تقویت یا تضعیف پاسخ های موجود امکان پذیر است .
نمایش اکنون کلاسیک بندورا درباره سرمشق گیری ، عروسک بوبو را شامل می شود که یک چهره پلاستیکی بادشدنی به بلندی 3 تا 4 فوت بود .( بندورا ، ژش و ژش ، 1963)
آزمودنی ها که کودکان پیش دبستانی بودند، بزرگسالانی را تماشا میکردند که بوبو13 را کتک می زد ، هنگام حمله به عروسک ، الگوی بزرگسال فریاد می زد :" بزن تو بینی اش " و " پرتش کن به هوا " بعداً هنگامی که این کودکان با عروسک تنها گذاشته شدند ، رفتارشان را مطابق سرمشقی که تازه دیده بودند شکل دادند .
هنگامی که رفتار آنها با رفتار کودکان گروه گواه که ندیده بودند ، الگو به عروسک حمله کند مقایسه شد ، دو برابر پرخاشگرانه تر بودند . چه الگو زنده بود ، یا در تلویزیون و یا به صورت فیلم کارتون ، شدت رفتار پرخاشگری یکسان بود .
اثر الگو در هر سه فیلم ، یک نوع رفتار را فراخوانی می کرد ، رفتاری که توسط کودکان هم سنی که الگوها را مشاهده نکرده بودند ، با شدت یکسان نشان داده نشد.( همان منبع )
تاریخچه فرزند پروری :
شیوه های تربیتی ، کنترل و اداره کودکان توسط والدین بدون شک یکی از مهمترین عوامل به وجود آمدن مشکلات رفتاری کودکان است ، به عبارتی دیگر مشکلات شخصیتی و عاطفی والدین خود محتاج کمک و ارائه راه حل ها و راهنمایی های گسترده باشد قبل از آنکه این والدین قادر باشند تا گرمی و صمیمیت مورد نیاز فرزندانشان را فراهم کنند . ( داگلاس ر، ترجمه جمالفر 1376، ص 22)
والدین براساس الگوها و آرمان های فرهنگی خود کودکانشان را با شیوه های گوناگون پرورش می دهند و بین گروه های اجتماعی مختلف ، کشورهای مختلف به تفاوت های چشمگیری در زمینه شیوه های فرزند پروری برمی خوریم .
شیوه های فرزند پروری کودکان در گذر قرن ها و دستخوش تحولات زیادی شد است درجامعه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود ، همان جامعه ای که والدین امروزی در آن پرورش یافته اند ، بیشتر روابط در قالب روابط مافوق و زیر دست بود .
هرگز او را در آغوش نکشید و روی زانوی خود ننشانید .( واتسون 1928به نقل از رئیس دانا ، 1370)
در سالهای 1940 روند شیوه های فرزند پروری در جهت سهل گیری و انعطاف بیشتر دگرگون شد در این دهه نظریه های فرزند پروری زیرنفوذ مکتب روان کاوی قرار داشت ، مکتبی که در آن به امنیت عاطفی کودک و زیان های ناشی از کنترل شدید تکانه های او تاکید شد .
تحت راهنمایی های دکتر بنجامین اسپاک به والدین توصیه شد از شم طبیعی خود پیروی کنند از برنامه های انعطاف پذیری کم هم با نیازهای خود و هم بانیازهای کودک سازگاری داشت استفاده کنند .( اتکینسون ، ترجمه براهنی ، 1370)
روش های جدید فرزند پروری بر مبنای اصول برابری و احترام متقابل استوار است . منظور از برابری کودک و بزرگسال در ارزش انسانی و شان آنها است و لازمه این برابری و درک ارزش انسانی کودک این است که والدین با توسل به شیوه های منطقی و مسوولانه فرزند پروری کودک به خودش اطمینان دهد که دارای ارزش و شان انسانی می باشد و در روش های تربیتی خود این نکته مهم را مدنظر قرار دهند . ( اکبری ، 1379)
صرف نظر از نوع و شیوه فرزند پروری تنوع فرهنگی نیز شاخصه کلی از نوع تربیت فرزند به حساب می آید .
بدین معنی که گروه های قومی اغلب عقاید و شیوه های فرزند پروری خاص خودشان را در نظر می گیرند ، سازگارانه هستند .
به عنوان مثال : بزرگسالان چینی، شیوه های تربیتی خود را بسیار پرتوقع توصیف می کنند .
این تاکید بر آموزش و برنامه ریزی اوقات بیانگر عقاید کنفسیوس به اهمیت انطباق قاطع احترام به بزرگترها و آموزش رفتار جامعه پسند است .( برک ، ترجمه سید محمدی 1383، ص 384) در خانواده های امریکای لاتین کنترل شدید والدین ( به خصوص توسط پدر ) بامحبت شدید مادر همراه می شود . مادران سیاه پوست اغلب به شیوه بزرگسال محوری متکی هستند به طوری که انتظار دارند فرزندانشان بی چون و چرا اطاعت کنند این مطالب حاکی از آن است که رفتار والدین خود را در نظر می گیرند در طول تاریخ می توان پیامدهای آن را تغییر دهد .
شیوه های فرزند پروری از نظر باوم مریند14:
دایانا باوم مریند در یک رشته تحقیقات ، با زیر نظر گرفتن والدینی که با فرزندان پیش دبستانی خود تعامل می کردند ، اطلاعاتی را در مورد شیوه های فرزند پروری گردآوری کرد معلوم شد که فرزند پروری دو جنبه گسترده دارد .
جنبه اول : پرتوقع بودن است .
جنبه دوم : پاسخ دهی است ( ای برک ، لورا15) مطالعه با مریند از شیوه های تربیتی ، رویکرد التقاطی است که به آسانی نمی توان آن را با نظریه تاریخی مرتبط دانست ، طبقه بندی باوم مریند از تحلیل عمیق او چند روش تعادل والد – کودک حاصل آمد .
تحلیل رفتار کودک و والدین سه شیوه تعاملی متمایز را آشکار ساخت .
1- مقتدرانه ( الگوی 1)
2- سهل انگار ( الگوی 2)
3- استبدادی( الگوی 3)
شیوه مقتدرانه
والدین در الگوی اول نسبت به سایر والدین واقعیتها و جنبش های شناختی به کودکان خود منتقل می سازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک یک رهنمود از خود نشان می دهند .
این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استقلال و منطق بهره می جویند و نیز به منظور توافق با کودک از ارتباط کلامی استفاده می کنند رفتارهای نامطلوب این والدین را مرعوب نمی سازد .والدین مقتدر به آغاز تعامل کودک به گونه و درجه ای پاسخ می گویند که معمولاً برای کودک خشنود کننده است .
تفاوت مهم بین این گروه و والدین مستبد در رفتارهای حمایتی و استفاده از مشوق های مثبت است .
والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می کنند . علاوه بر این والدین مقتدر در برابر محبت و تفاهم والد کودک به طور چشمگیری نمرات بالاتری می گیرند و در تمام متغیرهای در برگیرنده بعد محبت نیز رتبه های بالاتری را احراز می کنند .
در خانواده های مقتدر ، استقلال فردی مورد اهمیت می باشد و همچنان که هر عضوی از اعضای خانواده وظیفه ای را بر عهده دارد از حق و حقوق خاص نیز برخوردار است و ارتباط دو سویه ای بین فرزندان با محیط خانواده وجود دارد .
بنابراین انجام وظایف متناسب با کارکرد خانواده و مسوولیت پذیری باعث می شود امتیازهای ویژه فرزندان شکل می گیرد که از جمله این امتیازها به استقلال فردی و حق رای در کارکردهای آتیه خانواده معطوف است .( ماسن ، 1370)
شیوه سهل انگاری
والدین سهل انگار در ابعاد کنترل و خواسته های معقول در پائین ترین سطح هستند و در مهرورزی حد وسط سه الگویی موجود را به خود اختصاص می دهند خانواده والدین سهل انگار نسبتاً آشفته است.
فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات اهمال کارانه است .
براساس گزارش های موجود هر دو والد کنترل اندکی برکودکانشان دارند این والدین همچنین در خصوص انضباط کودک با نگرش هایی متعارض برخورد درند .
والدین سهل انگار در عین حال که به ظاهر به کودکان خود حساس هستند اما توقع چندانی از آنها ندارند .
فقدان خواسته های معقول همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار می رود .
این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیقی ارائه می دهند . در عین حال والدین سهل انگار در توالیهای کنترل والدین زورگو و سرکوب گر هستند آنها از روشهای احساس گناه و انحراف استفاده می کنند .
در این خانواده ها هیچ ملاک و معیاری برای تربیت کودکان وجود دارد و اگر هم وجود داشته باشد ، بنا به شرایط و مقتضیات دگرگون می شود .
هرج و مرج حاکم بر خانواده و مشخص نبودن ضوابط ، پیروی ازتعاملات را شدت می بخشد و کودک را از برخورد با واقعیت های زندگی دور می سازد . این کودکان افرادی بی بند و بار ، سهل انگار ، خود خواه و بی هدف هستند . میزانی برای اعمال و رفتار خود ندارند ، احساس مسئولیت نمی کنند ، بنابراین قادر به زندگی اجتماعی مطلوب نمی باشند .( شریعتمداری ، 1364، به نقل از روحی ، منصوره )
شیوه خودکامه :
نمایش قدرت والدین عاملی است که این شیوه ( الگوی 3) را از دو شیوه دیگر متمایز می سازد . این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند . پیا م های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است . والدین مستبد غالباً هنگام اعمال رهنمودها دلیل ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق پاسخ های کلامی می پردازند همچنین تا آنجا که ممکن است در برابر استدلال کودکان خود تغییر موضع نمی دهند . والدین مستبد نسبت به سایر والدین در میزان مرغوب شدن دربرابر رفتارهای نامطلوب درصد متوسط قرار دارند .
در میان این سه الگوی خودکامه کمترین مهرورزی را اعمال می کند به ویژه این والدین به ندرت در تعاملی که منجر به خشنودی کودک شود شرکت می جویند . والدین مستبد عموماً نسبت به تلاش های کودکان برای حمایت و توجه بی تفاوتند و به ندرت از شیوه تقویت مثبت استفاده می کنند . ابراز محبت در این الگو در پایینترین سطح خود قرار دارد . این مادران تاثیر همدلی ، همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابزار می کنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط عاطفی قوی بین مادر و فرزند وجود دارد .در حقیقت بر اساس گزارش های موجود ، این مادران برای کنترل کودکان خود از شیوه های ایجاد ترس استفاده می کنند ، نکته جالب این است که بین والدین مستبد و فرزندانشان هیچ گونه تفاهمی وجود ندارد .براساس مشاهدات باومریند ( 1961) کودکان والدین خودکامه نسبت به کودکان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همتاها و احراز موضع فعال و نیز استقلال رای در رتبه های پایین تر قرار می گیرند.
این کودکان همچنین به صورت افرادی با خصومت نافعال ، منزوی ، فقر زده ، آسیب پذیر نسبت به فشار و محتاط توصیف شده اند .( استافورد جری پدیر، 1977)
این خانواده ها بین روابط معیوب با فرزندانشان می باشد قوانین خشک و محدوده کننده با ممنوعیت ها و تابوها به قدرت تمام حاکم است در این خانواده اند یک یا دو نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است که غالباً پدر است در بعضی موارد هم ، مادر نقش دیکتاتور را دارد .کودکان پرورش یافته در این خانواده ها متمایل به مودب بودن و خجالتی بودن از نظر اجتماعی غیر مثبت و درمانده ، بسیار همرنگ و فاقد کنجکاوی و خلاقیت هستند ( ماسن ، 1370)
از نظر تاریخچه ای ، شاید تحقیقات ( لوی16 ، 1942) جزء اولین بررسی های منظم و علمی درباره ارتباط والد و فرزند است . وی توجه افراطی مادر را مورد پژوهش قرار داد . منظور از توجه افراطی به کودکان ، نوعی از توجه است که متناسب با نوع و شرایط آنهاست و افراط در مراقبت و مواظبت زیاد ، نوعی شیوه تربیتی است که سبب عدم رشد صحیح عاطفی و به خصوص عدم اتکا به نفس می گردد.
کودکان این مادران از خود مختاری بی بهره اند ، زیرا که مجبورند در حیطه اراده اختیار و تسلط مادر باقی بمانند . این تحقیقات نشان داده اند مادرانی که توجه افراطی به فرزندان خود دارند این توجه و تسلط را مدت ها ، حتی هنگامی که کودک قادر به انجام مسوولیت ها و وظایف خود است ، ادامه می دهد .( بکر17 1964 ، و به نقل از بیابانگرد ) نیز در تحقیقات خود نتیجه می گیرد درحالی که محدودیت ممکن است موجب رفتار اجتماعی خوب و کنترل شده گردد ولی موجب ترس عدم استقلال ، سردرگمی ،دشمنی سرکوب شده و تا اندازه ای سبب کرختی فعالیت های هوشی نیز می گردد.( روحی ، منصوره ، 1383)
الگوهای جدید فرزند پروری باوم مریند18 :
باوم مریند در گزارش های اخیرش ( 1989) به نقل از ویش شوارتز19 هشت نوع از سبک های والدین را مشخص کرد . که به ترتیب زیر ذکر می شود .
اقتدار منطقی
والدینی که در محیط خانوادگی آنها فشار روانی و مشکلات رفتاری استفاده از مواد و الکل دیده نمی شود و دارای نظام تربیتی ثابت ومحیط گرم و حمایتی هستند . در این خانواده ها سازگاری با کودکان و تصویب عقاید آنها و مشورت کردن در امور خانواده در سطح بالایی است .
مردم سالار :
والدین در این خانواده ها ثبات خیلی کم و نامتعارفی را نشان می دهند اعمال قدرت و دستور دادن خیلی کم است . حمایت و مراقبت زیاد و مشکلات رفتاری کمتری دیده می شود .
دستوردهنده :
این خانواده ها محدود کننده و درخواست کنندگی بالایی دارند و پاسخگویی در آنها دیده نمی شود .
آنها به اطاعت و همنوایی با قدرت ارزش می گذارند و یک محیط منضبط و مجموعه ای روشن از قوانین ایجاد می کنند و بر فعالیت های فرزندانشان نظارت دارند و نیز طردشدگی و فقدان مسئولیت اجتماعی در آنها وجود دارد .
استبدادی – آمرانه :
این نوعی تیپ دستور دهنده است که والدین، حالت دخالت کنندگی کمتر دارند .
غیر متعهد :
این والدین نه پاسخگو هستند و نه حالت درخواست کنندگی دارند . آنها هیچ نظارتی بر فرزندانشان ندارند و حالت طرد کنندگی و غفلت در این خانواده ها زیاد دیده می شود . مادران غیر متعهد ارتباط ضعیفی دارند و مشکلات رفتاری در پدران دیده می شود .
محبت کافی مشکلات و نابسامانیهای رفتاری در این خانواده ها وجود ندارد و والدین همه ابعاد شیوه های فرزند پروری را تا حدودی رعایت می کنند . ( شفیعی نسب ، 1383)
نظریه های مربوط به شیوه های فرزند پروری :
نظریه فروید : او معتقد بود حاصل همانند سازی تحول یک فرامن محکم است که نماینده درونی شدن استعدادهای اجتماعی است . که در نتیجه این همانند سازی پسرها چگونه مرد بودن و دخترها چگونه زن بودن را آموخته اند . کودک از طریق همانند سازی با والدین قواعد رفتارهای استاندارد مورد انتظار جامعه را می آموزد .مفاهیم اجتماعی شدن کودک و نوجوان در تجارب دوران اولیه کودکی تاثیر دارد . ( برجعلی 1384، ص 29و 25)
نظریه اریکسون :
این نظریه تاکید بر تلفیق جنبه های بیولوژیایی ، روانی و اجتماعی تحول دارد و چرخه کامل تحول در یک حرکت روان پریش در دو خیز بزرگ تحقق می یابد و در هر خیز چهار مرحله وجود دارد و جمعاً هسته مرحله به گروه تحول انسان پوشش می دهد .
مرحله اول :
اعتماد در برابر عدم اعتماد :
در این مرحله کودک نیاز دارد که رابطه برقرار کند تا از این راه نیازهای خود را تامی کند مراقبت های منظم و محبت آمیز برای ایجاد احساس اعتماد در کودک ضروری است .(بر جعلی ، 1384، ص 27)
مرحله دوم :
استقلال عمل در برابر شرم و تردید :
طی این مرحله خود راهبر و به تنهایی عمل کردن در کودک آغاز می شود و اریکسون بر اهمیت بازخورد والدین در این مرحله تاکید می کند و معتقد است که نباید کودک را در رفتار ناشایسته اش دچار شرمساری کرد .( برجعلی ، 1384؛ ص 28)
اگر پدر و مادر اصرار داشته باشند که فرزندانشان وابسته به آنها باقی بمانند ، فرزندان در قابلیت هایشان تردید و احساس عدم ایمنی می کنند و هراسان می شوند . (به نقل از قراچه داغی ، 1378)
مرحله سوم:
ابتکار در برابر احساس گناه :
کودک در این مرحله بر انجام تکلیف تمرکز دارد و برای فعالیت های جدید برنامه ریزی می کند .و دراین مرحله است که والدین متوجه کنجکاوی های جنسی و خود ارضایی کودک می شوند .
براساس نظریه اریکسون خطر در این مرحله است که ممکن است کودک به خاطر اعمالی که از او سر می زند ، دچار احساس گناه شود ( ماسن و همکاران ترجمه یاسایی ، 1370)
مرحله چهارم :
تحقق عمل در برابر احساس کهتری :
کودکان در اواسط دوره ی کودکی نیاز دارند تا تضاد بین احساس کهتری و کارایی را حل کنند در این مرحله موفقیت و احساس کفایت اهمیت می یابد . کودکی که هیچ توانایی خاصی ندارد و یا به کرات با شکست مواجه می شود، ممکن است شدیداً احساس حقارت کند . ( همان منبع )
مرحله پنجم:
احراز هویت در برابر پراکندگی نقش :
بنا به نظریه ی اریکسون ، کودک یا نوجوان در پی من یا جستجوی هویت خویش است. او سعی می :ند تعارض های قلبی خود را از نو تجربه کند و در این راه غالباً با والدین خویش درگیر است .( همان منبع )
مرحله ششم:
دیگر آمیزی در برابر مردم گریزی یا انزوا طلبی :
در این مرحله فرد برای صمیمیت و سرمایه گذاری در این راه آماده می شود و ظرفیت عشق واقعی را دارد .( برجعلی 1384، ص 20)
مرحله هفتم :
پدیدآورندگی در برابر راکد ماندگی :
طولانی ترین مرحله بوده و معرف احساسی است که فرد در به راه انداختن فعالیت های خود برای نسل آینده دارد .(همان منبع )
مرحله هشتم :
شکستگی و رشد یافتگی در برابر نومیدی :
و این آخرین مرحله از نظام اریکسون دارد که مربوط به دوران پیری است .( همان منبع )
پژوهشهای انجام شده در خارج کشور :
سال پژوهشهایی که در ارتباط با پژوهش حاضر است به اختصار می دهیم . تحقیقی در سال ( 1997) توسط دکوویک و میوز انجام شد به بررسی ارتباط بین والد کودک و رابطه آن با همسالان در 507 خانواده دارای نوجوان 12 تا 18سال پرداخته شد . نتایج نشان داد که سبک فرزند پروری والدین تاثیر مستقل در درگیری نوجوانان با همسالان داشت .
در تحقیق دیگری توسط دوایری ( 2004) ارتباط بین سه شیوه فرزند پروری ( استبدادی مقتدرانه ، سهل گیر ) با سلامت روانی نوجوان " عرب " بررسی شد . در این پژوهش پرسش نامه های اقتدار والدین ، نگرش کودک نسبت به والدین ، مقیاس خودپنداره کودکان لیپیت و مقیاس عزت نفس روزنبرگ و مقیاس حالت روان شناختی برای 431 نوجوان تنظیم شده بود.
نتایج نشان داد که شیوه های فرزند پروری اعمال شده بر دختران نسبت به پسران بیشتر گرایش به مقتدرانه بودن دکتر مستبدانه است . نمرات دختران در اختلال شخصیت ،اختلال اضطراب و درجه افسردگی بالاتر از پسران بود در حالی که نمره پسران در اختلالات رفتاری نسبت به دختران بیشتر بود.
ارتباط معناداری بین شیوه های فرزند پروری استبدادی با اندازه سلامت روانی وجود نداشت . اما یک رابطه مثبت معنادار بین شیوه مقتدرانه با مقدار سلامت روانی وجود داشت . در میان پسرها اعمال شیوه سهل گیرانه با نگرش منفی نسبت به والدین کاهش عزت نفس و افزایش اختلال شخصیت ، اضطراب خوئی ، افسردگی و اختلال سلوک رابطه داشت.( شفیعی نسب ، 1382)
در تحقیقی که در مورد نظریه با موریند توسط استینرگ ( 1992) انجام شد.اثر شیوه فرزند پروری مقتدر ، درگیری فعال و والدین یا امور مدرسه تشویق والدین بر موفقیت و پیشرفت تحصیلی نوجوانان در 9 دبیرستان با حدود 1400 دانش آموز بررسی شد .
اطلاعات مربوط به روش تربیت خانواده ها از طریق گزارش دانش آموزان در مورد اعمال تربیتی والدین جمع آوری گردید .
نتایج نشان داد ، عملکرد تحصیلی فرزندان والدینی که از روش تربیتی مقتدرانه استفاده می کرده اند وبا امور تحمیلی کودک بیشتر درگیر شده اند ، بهتر است .( صاحب الزمانی ، زهرا ، 1375)
در پژوهش پور عبدلی سردرود ( 1381) با عنوان " بررسی ارتباط بین نگرش به شیوه های فرزند پروری مادر ( اقتدار ، استبدادی ، آزاد گذاری ) و ادراک فرزند از آن شیوه ها با مکان کنترل خود پنداره دانش آموزان پسر پایه سوم ، راهنمایی شهر تهران و با استفاده از جامعه آماری دانش آموزان پسر پایه سوم راهنمایی شهر تهران و نیز مادران با سواد آنها یک نمونه 388 نفری از طریق نمونه گیری چند مرحله ای از 5 منطقه آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب کرد .تحلیل آماری داده ها نشان داد بین نگرش به شیوه های فرزند پروری ( اقتدار منطقی ، استبدادی ، آزادی گذاری ) با ادراک فرزند از آن شیوه ها متفاوت معناداری وجود ندارد .
بین نگرش به شیوه های فرزند پروری مادر و خود پنداره دانش آموزان رابطه معناداری مشاهده نشد . بین ادراک دانش آموز از شیوه های فرزند پروری با خود پنداره او تفاوت معناداری مشاهده شد .
بین امکان کنترل دانش آموز با خود پنداره او تفاوت معناداری مشاهده شده بین مکان کنترل دانش آموز با خود پنداره رابطه معناداری مشاهده شد .
باوم مریند ( 1972) بیان کرد که والدین مقتدر در پرورش کودکانی که مهارت اجتماعی دارند موفق اند ، به دلیل این که بیش از والدین سهل گیر و خودکامه به شیوه های تربیت کودک خود اعتماد دارند ( ماسن ، یاسایی ، 1380)
مارتین در سال ( 1975) و ماسن ( 1979) معتقدند که شخصیت و الگوهای رفتاری نوجوانان وابسته به نحوه تربیت دوران کودکی و چگونگی برخورد والدین است . و والدین در جریان جامعه پذیری کودکان سهم عمده ای دارند ، همچنین رفتار بچه ها مستقیم و غیر مستقیم بر والدینشان تاثیر می گذارند .( ماسن ، یاسایی ، 1380)
پاترسون ( 1994) نشان داد کودکانی که تحت سبک مقتدرانه والدین پرورش یافته بودند در مقایسه با کودکانی که تحت تاثیر شیوه های دیگر پرورش یافته اند ، نمره های بالایی در مقیاس های شایستگی و روان شناختی و پیشرفت تحصیلی در مدرسه داشتند . ( پورافکاری ، 76)
شعبانی و همکارانش در سال ( 1371) در پژوهشی تحت عنوان بررسی شیوه های فرزند پروری و عوامل ناسازگاری در دانش آموزان دبیرستان های شهر تهران نشان داد که 4/7 درصد دانش آموزان ناسازگار اظهار داشتند که والدین یا سرپرستان نسبت به آنها بی تفاوت بوده اند.
یافته های تحقیق بین ارتباط نوجوانان ، والدین و گفتگوهای نوجوانان با والدین در زمینه بلوغ اجتماعی، آزادی ، استقلال طلبی ، وضعیت تحصیلی ، کسب شخصیت و مورد اعتماد بودن رابطه معناداری وجود دارد .
فصل سوم
روش پژوهش
مقدمه
پژوهشگر در این فصل به بیان و معرفی جامعه آماری پژوهش ، نمونه روش نمونه گیری پژوهش ، ابزار پژوهش روش گردآوری اطلاعات ، روش آماری و تحلیل داده ها پرداخته است .
جامعه آماری پژوهش :
جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر و پسر دوره ابتدایی در شهر تهران که در سال تحصیلی 87-88 مشغول به تحصیل بوده اند را تشکیل می دهند .
نمونه و روش نمونه گیری :
نمونه مورد بررسی در پژوهش حاضر شامل 50 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران در محدوده سنی 7 الی 12ساله می باشد و روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری به صورت تصادفی است .
به این صورت است که از دانش آموزان دو مدرسه ی ابتدایی 25 نفر پسر و 25 نفر دختر انتخاب شده اند .
ابزار پژوهش :
در این پژوهش برای سنجش شیوه های فرزند پروری والدین از مقیاس شیوه های فرزند پروری دایاناباومیرند برای سنجش رشد اجتماعی از مقیاس رشد اجتماعی وایلند استفاده شده است .
الف) مقیاس شیوه های فرزند پروری
این پرسشنامه برای اندازه گیری دیدگاه اولیه اقتدار والدین باومریند 1971 در سه سطح:
1- اقتدار منطقی
2- استبدادی
3- آزاد گذاری توسط بوری20 در سال 1991 تهیه شده است .
این پرسشنامه ابتدا 48 سوال تهیه شد با این وجود از مقیاس 48 سوالی اولیه 36 سوال به وسیله 21 متخصص در حوزه روانشناسی تربیتی جامعه شناسی برای بیان سه دیدگاه اولیه والدین باومریند انتخاب شد و در نهایت از 36 سوال 30 سوال در مقیاس نهایی جای گرفت .
که هر 10 سوال آن مربوط به یکی از سه روش فرزند پروری می باشد . ( هان و براکن ، 1993 ، به نقل از مهرافروز )
روایی 21:
بوری ( 1991) با بررسی " روایی مربوط به ملاک " نیز به این نتیجه رسید که پرسشنامه مذکور از روایی قابل ملاحظه ای برخوردار است .
استدلال بوری در این زمینه این بود که اگر این پرسشنامه ابزار مناسبی برای اندازه گیری شیوه های فرزند پروری موردنظر باومیرند است می بایست اقتدار منطقی والدین رابطه مثبت با مهرورزی والدین و شیوه استبدادی والدین رابطه منفی با مهرورزی ایشان داشته باشد .
لذا بوری با تهیه یک مقیاس معتبر در زمینه مهرورزی والدین با مقیاس( ملاک ) مهرورزی والدین رابطه ی مثبت و معنی داری دارد .
(r=0/56, p<0/0005) و شیوه استبدادی والدین با مقیاس مهرورزی آنها رابطه منفی داشت ( r =-0/36,p<0/0005)و شیوه آزاد گذاری والدین رابطه ای با مقیاس مهرورزی نداشت . (r=0/013 p >0/1) بوری ( 1991)
پایایی 22
بوری 1991 به نقل از هال و براکن 1996 پایایی این پرسشنامه را با روش باز آزمایی به شرح زیر بدست آورده است .
81% برای آزاد گذاری مادران ، 78% برای اقتدار منطقی مادران و 86% برای شیوه استبدادی همچنین بوری 1991 به نقل از سمتاتا 1995همسانی درونی را با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه خود که دامنه آن برای شیوه آزادگذاری مادران 74% و برای شیوه اقتدار منطقی مادران از 82% و برای شیوه ی استبدادی مادران 80% بوده است .
تهیه ی نسخه ی فارسی :
این پرسش نامه توسط اسفندیار ( 1374) به فارسی برگردانده شده است بدین صورت که ابتدا فرم اصلی ترجمه و اطلاعات لازم در آن صورت گرفته است و در مرحله بعد تعداد 10 نفر متخصص در زمینه روانپزشکی و روانشناسی ( دو نفر دکترای روانشناسی ، یک نفر روانپزشک ، دو نفر کارشناس ارشد روانشناسی ، دو نفر دانشجوی کارشناسی ارشد و سه نفر کارشناس روانشناس ) خواسته شده است تا میزان اعتبار هر جمله را با زدن علامت مشخص نمایند .
نتایج بدست آمده نمایان ساخت که پرسشنامه مذکور دارای اعتبار ( روایی ) خوبی است : در پژوهش اسفندیاری ( 1374) با استفاده از روش باز آنهایی میزان پایایی برای شیوه آزاد گذاری 96% برای شیوه استبدادی 77% و برای اقتدار منطقی 73% بدست آمده است .
در پژوهش دیگر ، پژوهش با استفاده از اطلاعات ، ضریب پایایی را به روش " آلفای کرونباخ " برای شیوه ی انتقال منطقی مادر 55% و شیوه ی استبدادی مادر 74% و شیوه ی آزاد گذاری مادر 61% بدست آورد .
همچنین ضریب پایایی به روش دو نیمه کردن تضعیف برای شیوه اقتدار منطقی مادر 52% و شیوه استبدادی مادر 73% شیوه ی آزاد گذری مادر 55% بدست آمد .
نمره گذاری :
در این آزمون در مقابل هر عبارت ، پنج ستون با عناوین کاملاً موافقم ، موافقم ، تقریباً مخالفم ، کاملاً مخالفم 4-0 نمره گذاری می شود با جمع نمرات سوالات مربوط به هر شیوه سه نمره مجزا بدست می آید ، شماره سوالهایی که به هر یک اختصاص دارند به صورت جدول در زیر می آید :
شیوه سهل گیرانه :28-24-21-19-17-14-13-10-6-1
شیوه مستبدانه :29-25-18-16-12-9-7-3-2-26
شیوه آزاد منشانه :30-23-22-20-15-11-8-5-4-27
ب) مقیاس رشد اجتماعی وایلند23
این مقیاس توسط اوگارا ، در سال 1973 ،تهیه و سپس در سال 1965 در آن تجدید نظر به عمل آمد . مقیاس وایلند یکی از مقیاس هایی است که با میزان توانایی فرد در برآوردن نیازهای عملی خود و قبول مسوولیت سروکار دارد . این مقیاس یک دوره سنی از هنگام تولد تا بالاتر از 25 سالگی را در بر می گیرد .
مقیاس وایلند دارای 117 پرسش است که به گروههای یک ساله تقسیم شده اند . در هر پرسش اساسی مقیاس براین امر استوار است که فرد در زندگی روزمره ، توانایی انجام چه کارهایی را در حد " عادت " و به طور معمول دارد .
در هر ماده اطلاعات مورد نیاز از طریق آزمون یا که از راه مصاحبه با اطرافیان آزمودنی ، یا خودش ( چنانچه او اقتضا کند ) بدست می آید . اساس مقیاس براین امر استوار است که فرد در زندگی روزمره توانایی چه کارهایی را دارد .
1- خود یاری عمومی ( مواظبت از خود به طور کلی )
2- خود یاری در غذا خوردن ( غذا خوردن بدون نیاز به دیگران )
3- خود یاری در لباس پوشیدن ( لباس پوشیدن بدون نیاز به دیگران )
4- خود فرمانی( خود رهبر )
5- اشتغال ( مسائل شغلی : مشغولیت و سرگرمی )
6- ارتباط با دیگران
7- تحرک بدنی ( جا به جایی )
8- اجتماعی شدن
پایایی :
ساله ویلدیک می نویسد : در مقیاس رشد اجتماعی وایلند ثبات داخلی محاسبه نگردیده است ، دال به دفعات برای تعیین پایایی دوباره سنجی انجام داده است .
25 نفر از گروه هنجاریابی به فاصله ی زمانی یک سال از اجرای اول دوباره سنجی شدند . همبستگی میان آزمون اولیه و آزمون ثانویه دررابطه با سن اجتماعی و با فاصله سنی 7/1 تا 9/1 ، 98% گزارش شده است .
برای همان گروه همبستگی آزمون اولیه و ثانویه برای نمره بهره اجتماعی با فاصله 10 نفره برابر 57% بوده از آنجا که بهره ی اجتماعی نباید به مقدار زیاد تحت تاثیر سن شناسنامه ای باشد ، دوباره سنجی احتمالاً روش مناسبی برای تعیین پایایی می باشد . سالویا ویلدیک می نویسد :دال همچنین همبستگی نمراتی که آزمایندگان مختلف به یک آزمون داده اند و نمراتی که از طریق پاسخ دهندگان مختلف درباره ی یک آزمودنی بدست آمده را گزارش کرده است که برابر 92% برای سن اجتماعی بوده است .
زامیاد برای برآوردن پایایی مقیاس از روش بازآزمایی استفاده شود وی مقیاس مذکور را بر روی 6 نفر به فاصله دو هفته و دو بار اجرا کرد که ضرایب پایایی برای مهارتهای ارتباطی 940% اجتماعی شدن 95% و مهارتهای روزانه زندگی 90% میباشد . این ضرایب حاکی از پایایی بسیار قابل توجه این مقیاس است .
اعتبار :
سالویا ویلدیک می نویسد : اعتبار مقیاس وایلند با محاسبه اعتبار محتوائی و همبستگی نمرات رشد اجتماعی به دست آمده از طریق افراد نزدیک به آزمودنی و سن اجتماعی برابر 80% بوده است .
همانطور که قبلاً توضیح داده شده است این دو معتقدند که مشکل عمده در رابطه با محتوای مقیاس متغیر سن می باشد .اگر چه بسیاری از پرسش ها در زمان شروع ساخت این مقیاس با آنچه که امروز معمول است ، تفاوتی ندارد ولی ترتیب قرار گرفتن آنها از نظر قرار گرفتن دو دوره سنی خاص امروز صحیح به نظر نمی رسند و در نتیجه نیاز مبرم به تجدید نظر دارد .
زامیاد برای برآوردن ؟؟ مقیاس از روش ملاکی استفاده کرده است که نتایج آن به قرار زیر است .
در قلمرو مهارت های ارتباطی 71% اجتماعی شدن 70% مهارتهای روزانه 69% و در قلمرو کلی 75% و این نتایج حاکی از روائی مناسب مقیاس هستند .
روش جمع آوری داده ها
خودم باید بگم : ابتدا یکی از مدارس شهر تهران انتخاب شد و سپس از هماهنگی با مدیر مدرسه به منظور اجرایی پرسشنامه اقدام شد سپس تعداد 50 نفر از دانش آموزان دبستان انتخاب شدند و در خصوص چگونگی پاسخگویی به دو پرسشنامه فرزندپروری باوم مریند و رشد اجتماعی دایلند.
این پرسشنامه ها از طریق معلمان به والدین کودکان داده شد تا پس از تکمیل پرسشنامه ها آنها را دوباره به مسئولین مدرسه ارجاع دهند و از والدین خواسته شد که حتی المقدور با حوصله و دقت زیاد به آن پاسخ دهند .
و در پایان به نظر می رسد با توجه به تذکرات لازم امید می رود طبق خواسته محقق پرسشنامه تکمیل شده باشد تا از آن طریق بتوان با توجه به فرضیه های این پژوهش ، اظهار نظر نزدیک به واقع ارائه نمود .
روش آماری :
برای تحلیل داده های خام حاصل از پرسش نامه ها از روش آمار توصیفی چون میانگین ، انحراف استاندارد و واریانس استفاده شد و از آنجا که هدف از این پژوهش کشف رابطه بین متغیرهای شیوه های فرزند پروری والدین و رشد اجتماعی کودکان است و چون داده های پژوهش از نوع مقیاس فاصله ای است از ضریب همبستگی پرسون استفاده می گردد.
فرمول ضریب همبستگی پیرسون :
تحلیل داده ها :
اگر r بدست آمده =1+ باشد ، نشان ، نشان دهنده همبستگی مثبت و کامل است .
اگر r به دست آمده = 1- باشد رابطه کامل و منفی است یعنی بین دو متغیر رابطه کامل ومنفی است یعنی بین متغیر رابطه ی معکوس وجود دارد و اگر r بدست آمده =0 باشد نشان از عدم همبستگی بین متغیرهاست .
دلاور معتقد است می توان به عنوان راهنما برای توصیف و تفسیر تقریبی همبستگی از اطلاعات مندرج در جدول ذیل استفاده کرد .( دلاور، 1381)
معنی
rxy
همبستگی خیلی پایین
19/0 تا 0
همبستگی پایین
39/0 تا 20/0
همبستگی متوسط
69/0 تا 40/0
همبستگی بالا
82/0 تا 70/0
همبستگی خیلی بالا
1 تا 90/0
فصل چهارم
مقدمه :
در این فصل در بخش آماری داده ها پرداخته می شود . تا به حال پژوهش فوق به صورت کیفی بررسی شده است اما در فصل حاضر به بررسی کمی اطلاعات آماری می پردازیم و تحلیل داده های آماری یکی از ارکان مهم پژوهش های روان شناسی محسوب می شود و به کمک آن می توانیم به صورت دقیق تری به نتیجه معینی برسیم تا بدین وسیله نمونه بررسی شده را به جامعه وسیعترین تعمیم دهیم .
و به این منظور از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است در سطح آمار توصیفی و استنباطی از موارد زیر استفاده شده است .
1- شاخص های گرایش مرکزی نظیر : میانگین ، میانه ، نما
2- شاخص های فراوانی نظیر : فراوانی ، درصد فراوانی ، فراوانی تراکمی
3- شاخص های پراکندگی نظیر : انحراف معیار و واریانس
4- نمودار
5- ضریب همبستگی پیرسون
6- آزمون اعتبار ضریب هم بستگی
بخش اول : توصیف نمرات بدست آمده از آزمون های رشد اجتماعی وایلند و روش فرزند پروری باوم مریند
1- نتایج به دست آمده از روش فرزند پروری
چنانچه در جدول 1-1 ملاحظه می شود حجم نمونه بررسی شده تعداد 50 نفر می باشد که از این تعداد 41 نفر به سبک آزاد منشانه و تعداد 6 نفر از والدین به سبک مستبدانه و در نهایت 3 نفر از آنها به سبک سهل گیرانه می باشد ، که نتایج بدست آمده در نمودار 2-1 رسم شده است .
جدول 1-1
توزیع فراوانی سبک های فرزند پروری بررسی شده
گروه
معرف
فراوانی
درصد فراوانی
سهل گیر
الف
3
6
مستبد
ب
6
12
آزاد منشانه
ج
41
82
مجموع
50
100
نمودار 1-2
نمودار میله ای توزیع فراوانی سبک های فرزند پروری
2- داده های آماری مروبط به آزمون رشد اجتماعی وایلند:
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی در جدول 3-1 و توزیع فراوانی نمرات رشد اجتماعی در جدول 4-1 آمده است .
جدول 3-1
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی
شاخص ها
مقادیر
میانگین
64/91
میانه
87/87
نما
33/80
انحراف استاندارد
96/7
واریانس
418/63
دامنه تغییرات
28
مینیمم
70
ماکزیمم
98
جدول 4-1
توزیع فراوانی نمرات رشد اجتماعی
FX2
FX1
X1
FXC2
FXC
XC
CF
F
طبقات
108
18
6-
15123
213
71
3
3
72-70
75
15
5-
16428
222
74
6
3
75-73
64
16
4-
23716
308
77
10
4
78-76
45
15
3-
32000
400
80
15
5
81-79
16
8
2-
27556
332
83
19
4
84-82
5
5
1-
36980
430
86
24
5
87-85
0
0
0
63368
712
89
32
8
90-88
7
14-
1+
59248
644
92
39
7
93-91
28
14-
2+
63175
6650
95
46
7
96-94
36
12-
3+
38416
392
98
50
4
99-97
384
44-
376010
50
مجموع
3- داده های آماری مربوط به آزمون فرزند پروری سهل گیرانه
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی در جدول 5-1 و توزیع فراوانی نمرات فرزند پروری سهل گیرانه در جدول 6-1 آمده است .
جدول 5-1
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی
شاخص ها
مقادیر
میانگین
2/17
میانه
42/16
نما
66/15
انحراف استاندارد
35/5
واریانس
65/28
دامنه تغییرات
21
مینیمم
9
ماکزیمم
30
جدول 6-1
توزیع فراوانی نمرات فرزند پروری سهل گیرانه
FX2
FX1
X1
FXC2
FXC
XC
CF
F
طبقات
32
16-
2-
800
80
10
8
8
11-9
8
8-
1-
1352
104
13
16
8
14-12
0
0
0
3584
224
16
30
14
17- 15
7
7+
1+
2527
133
19
37
7
20-18
24
12+
2+
2904
132
22
43
6
23-21
36
12+
3+
2500
100
25
47
4
26-24
32
8+
4+
1568
56
28
49
2
29-27
25
5+
5+
961
31
31
50
1
32-30
164
20+
16196
860
50
مجموع
4- داده های آماری مربوط به آزمون روش فرزند پروری مستبدانه شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی درجدول 7-1 و توزیع فراوانی نمرات شیوه ی فرزند پروری مستبدانه در جدول 8-1 آمده است .
جدول 7-1
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی
شاخص ها
مقادیر
میانگین
98/17
میانه
76/17
نما
32/17
انحراف استاندارد
33/6
واریانس
12/40
دامنه تغییرات
27
مینیمم
10
ماکزیمم
37
جدول 8-1
توزیع فراوانی نمرات شیوه فرزند پروری مستبدانه
FX2
FX1
X1
FXC2
FXC
XC
CF
F
طبقات
9+
9-
1-
25/1190
5/102
5/11
9
9
13-10
0
0
0
75/3603
5/232
5/15
24
15
17-14
11
11
1+
75/4182
5/214
5/19
35
11
21-18
16
8
2+
4418
188
5/23
43
8
25-22
9
3
3+
75/2268
5/82
5/27
46
3
29-26
32
8
4+
5/1984
63
5/31
48
2
33-30
50
10
5+
5/2520
71
5/35
50
2
37-34
127
31
5/20168
954
50
مجموع
5- داده های آماری مربوط به آزمون روش فرزند پروری آزاد منشانه شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی در جدول 9-1 و توزیع فراوانی نمرات شیوه ی فرزند پروری آزاد منشانه در جدول 10-1 آمده است .
جدول 9-1
شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی
شاخص ها
مقادیر
میانگین
78/29
میانه
72/28
نما
6/26
انحراف استاندارد
41/8
واریانس
73/70
دامنه تغییرات
29
مینیمم
15
ماکزیمم
44
جدول 10-1
توزیع فراوانی نمرات شیوه فرزند پروری آزاد منشانه
FX2
FX1
X1
FXC2
FXC
XC
CF
F
طبقات
16
8-
2-
1089
66
5/16
4
4
18- 15
7
7-
1-
75/2395
5/129
5/18
11
7
22-19
0
0
0
25/5402
5/220
5/24
20
9
26-23
6
6
1+
5/4873
171
5/28
26
6
30-27
32
16
2+
8450
260
5/32
34
8
34-31
63
21
3+
75/9325
5/255
5/36
41
7
38-35
112
28
4+
5/3960
5/283
5/40
48
7
42-39
50
10
5+
75/11481
89
5/44
50
2
46-43
286
66+
5/46978
1475
50
مجموع
بخش دوم : بررسی فرضیه های پژوهش
ما در بخش دوم به بررسی فرضیه ها می پردازیم برای این کار ما ابتدا ضریب هم بستگی را به روش پیرسون محاسبه کردیم و بعد با استفاده از آزمون اعتبار ضریب هم بستگی مقدار t را محاسبه کردیم و بعد به مقایسه با t جدول پرداختیم .
لازم به ذکر است چنانچه t محاسبه شده از t جدول بزرگتر باشد ، فرض صفر رد می شود و فرضیه تاکید می شود و رابطه معنادار است ولی چنانچه t محاسبه شده از t جدول کوچکتر باشد ، فرض تائید فرضیه رد می شود و رابطه معنادار نیست .
1- بررسی فرضیه اول پژوهشی :
بین شیوه ی فرزند پروری سهل گیرانه و رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد .
آمارهای محاسبه شده برای بررسی و فرضیه فوق در جدول 11-1 می باشد .
جدول 11-1
آمارهای محاسبه شده برای فرضیه اول پژوهش
ضریب هم بستگی
t محاسبه شده
درجه آزادی
مقدار t جدول
5/0
01/0
228/0
62/1
48
2/2
70/2
نتیجه :
بین شیوه فرزند پروری سهل گیرانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه ی معناداری وجود ندارد ، چون t محاسبه شده بین روش فرزند پروری سهل گیر و رشد اجتماعی کودکان از t جدول کوچکتر است . بنابراین فرضیه پژوهش رد می شود و فرضیه صفر تائید می گردد و بین شیوه ی فرزند پروری سهل گیرانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود ندارد .
2- بررسی فرضیه ی دوم پژوهش:
بین شیوه های فرزند پروری مستبدانه و رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد .
آمارهای محاسبه شده برای بررسی فرضیه فوق در جدول 12-1 می باشد .
جدول 12-1
آمارهای محاسبه شده برای فرضیه دوم پژوهش
ضریب هم بستگی
t محاسبه شده
درجه آزادی
مقدار t جدول
5/0
01/0
45/0-
314/0
48
2/2
70/2
نتیجه :
بین شیوه فرزند پروری مستبدانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود ندارد چون t محاسبه شده بین روش فرزند پروری مستبدانه در رشد اجتماعی کودکان از t جدول کوچکتر است . بنابراین فرضیه رد می شود و فرضیه صفر تائید می شود و بین شیوه ی فرزند پروری مستبدانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه ی معناداری وجود ندارد .
3- بررسی فرضیه ی سوم پژوهش :
بین شیوه ی فرزند پروری آزاد منشانه و رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود ندارد .
آمارهای محاسبه شده برای بررسی فرضیه فوق در جدول 13-1 آمده است .
جدول 13-1
آماره های محاسبه شده برای فرضیه سوم پژوهش
ضریب هم بستگی
t محاسبه شده
درجه آزادی
مقدار t جدول
5/0
01/0
63/0
58/5
48
2/2
70/2
نتیجه :
بین شیوه ی فرزند پروری آزادمنشانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد .
چون t محاسبه شده بین روش فرزند پروری آزاد منشانه و رشد اجتماعی کودکان از t جدول بزرگتر است بنابراین فرضیه تائید می شود. و فرضیه صفر رد می شود .
به این علت که ضریب همبستگی به دست آمده مثبت می باشد ، هم بستگی بین دو متغیر مستقیم است و در نهایت بین روش فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد .
فصل پنجم :
نتایج پژوهش
بحث و نتیجه گیری :
شخصیت کودکان در ابتدای تولد مانند مومی می باشد که شکل دهنده ی اصلی آن والدین هستند و این والدین هستند که آگاهانه یا نا آگاهانه به رفتار و کردار آنها جهت می دهند .
و این مطلب بر همگان پوشیده نیست که پایه ریزی ارکان شخصیتی افراد در پایگاهی به نام خانواده شکل می گیرد که رهبری خانواده به عهده پدر و مادر می باشد و آنها هستند که با اتخاذ روش های فرزند پروری کودکان خود را پرورش می دهند .
در این پژوهش تعداد 50 نفر از دانش آموزان در مقطع دبستان انتخاب شده اند و آزمون هایی از مادران آنها گرفته شده تا مشخص گردد آیا اتخاذ شیوه های فرزند پروری بر رشد اجتماعی افراد تاثیر دارد .
به این منظور پژوهشگر از 2 آزمون استاندارد شده با عنوان آزمون رشد اجتماعی وایلندر و آزمون شیوه های فرزند پروری باوم مریند استفاده کرده است .
و پس از محاسبه ی آماری داده های حاصله از هر دو آزمون با کمک روش های آماری توصیفی و استنباطی این نتیجه حاصل می شود که از میان 3 فرضیه مطرح شده یکی از آنها اثبات و تائید شد و دو فرضیه ی دیگر رد شد .
به این ترتیب که روش های فرزند پروری مستبدانه و سهل گیرانه هیچ تاثیری بر رشد اجتماعی کودکان نداشته و فقط روش فرزند پروری آزاد منشانه بر روی رشد اجتماعی کودکان موثر بوده است .
یافته های فوق حاکی از آن است که بین شیوه فرزند پروری آزاد منشانه و رشد اجتماعی رابطه ی معناداری وجود دارد . بنابراین 95% اطمینان می توان چنین نتیجه گیری کرد که سبک فرزند پروری آزاد منشانه تاثیر مستقیمی بر رشد اجتماعی کودکان دارد . با توجه به نتایج سایر پژوهش ها در مورد تاثیرات شیوه های فرزند پروری در ابعاد مختلف تشخیص فرزندان از جمله ی پژوهش ( شفیعی نسب ، 1383) بین شیوه فرزند پروری آزاد منشانه و خود پنداره دختران رابطه معناداری وجود دارد .
و تحقیق فائزه محمدی (85-84) نشان دهنده ی رابطه ی بین شیوه ی فرزند پروری والدین با میزان خلاقیت کودکان است .
محدودیت های پژوهش :
1- تاثیر وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ها و سطح سواد والدین و شغلی و طبقه اجتماعی آنها تاثیر زیادی روی یافته های پژوهش داشت چون خانواده ها را از این نظر تفکیک نکرده بودیم و به طور حتم اکثر والدین انتخاب شده تفاوت زیادی در این زمینه با هم داشتند .
2- این تحقیق مشخص نمی کند که کدام یک از ویژگی های خانواده های آزاد منشانه روی رشد اجتماعی تاثیر مستقیمی دارد لذا ضروری است که تحقیقات دقیق تر و جزئی تری در ارتباط با شیوه فرزند پروری با رشد اجتماعی انجام گیرد .
3- عدم دسترسی به پیشینه های پژوهشی که مستقیماً با موضوع پژوهش ارتباط داشته باشند .
4- محدودیت زمانی در انتخاب گروه نمونه و جمع آوری اطلاعات .
5- مشکل عدم همکاری مربیان والدین و برخی از مسئولان مراکز آموزشی .
پیشنهادها :
1- نمونه حاضر از مادران کودکان انتخاب شده است پیشنهاد می شود که راجع به سبک فرزند پروری پدران هم تحقیق شود و به دو گروه تقسیم شوند و با یکدیگر مقایسه شوند .
2- از نتایج پژوهش های انجام شده در این زمینه به صورت عملی در آموزش و پرورش استفاده شود .
3- به پژوهشگران توصیه می شود که تاثیر مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را مدنظر قرار دهند .
4- به علاقه مندان به پژوهش در این زمینه توصیه می شود موضوع حاضر را با حجم نمونه وسیع تری بررسی نمایند .
فصل ششم :
خلاصه پژوهش :
زندگی برای انسان از راه تعامل و ارتباط ممکن می شود و اصلی ترین منبع ارتباطی برای آدمی والدین هستند .
خانواده بیش از تمام محیط اجتماعی در رشد و تکامل فرد تاثیر دارد و کودک بیش از اینکه از اوضاع اجتماع متاثر شود ،تحت تاثیر شیوه های تربیتی خانواده است .
والدین به عنوان الگوی فرزندان در خانواده بوده و فرزندان سعی می نمایند که اعمال و رفتارشان را با آنها مطابقت دهند . ( خادمان ، بهاره 1383)
والدین از عوامل مهمی هستند که می توانند به فرزندان کمک کنند تا از عهده آنچه لازمه مستقل شدن است برآیند و مبدل به بزرگسالی توانا ، متکی به خود و دارای تصویر مثبت از خود شوند ( قربانی ، 1383)
اما چگونه شیوه ی فرزند پروری والدین در کیفیت و چگونگی رشد اجتماعی افراد ایفای نقش می کند ؟
اینکه بتوان نقش فرزند پروری والدین را در تولید رشد اجتماعی تعیین کرد مساله بسیار مهمی است که این تحقیق می تواند گامی در تحقق این هدف باشد .
زیرا که در این تحقیق هم بستگی بین سبک فرزند پروری و رشد اجتماعی کودکان مورد بررسی قرار می گیرد . که می تواند مشخصاً رابطه ی بین این دو را بیان کند و این کشف رابطه می تواند در مراکز مشاوره آموزش و پرورش مورد استفاده قرار بگیرد . ( اسماعیل ، 1367) از این نظر پژوهش حاضر می تواند به شناسایی یکدیگر از تاثیرات احتمالی خانواده بر قابلیت های فرزندان یعنی رشد اجتماعی آنان کمک کند . و فرضیه ها به این صورت مطرح شد که ایا بین سبک های فرزند پروری اعم از سهل گیرانه ، مستبدانه و آزاد منشانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد . جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان ابتدایی 7 تا 12ساله شهر تهران و نمونه پژوهشی ما شامل 50 نفر از دانش آموزان مدرسه و در یکی از مدارس شهر تهران و روش نمونه گیری به صورت تصادفی بوده است .
به این صورت که یکی از مدارس را انتخاب و بعد تعداد 50 نفر گروه نمونه را از این مدرسه انتخاب کردیم . ابزار پژوهشی ما به این شرح است :
1- پرسش نامه ی باوم مریند که در 3 سطح فرزند پروری ( سهل گیرانه ) ، ( مستبدانه ) ، ( آزاد منشانه ) تهیه شده ، و به اندازه گیری والدین می پردازد .
2- مقیاس وایلند که رشد اجتماعی را می سنجد که یا هر دو تست مستقیماً به والدین داده می شده و یا به دانش آموزان داده شده که پس از تکمیل آن را به معلمین خود تحویل دهند .
هر دو تست از جمله آزمون هایی هستند که بسیار مورد استفاده قرار می گیرند و از روایی و اعتبار بالایی برخوردارند ، طرح تحقیقی استفاده شده روش هم بستگی پیرسون است و به این منظور از هر دو روش آماری توصیفی و استنباطی کمک گرفته ایم .
و نتیجه حاصله نشان می دهد : از میان سه سبک فرزند پروری فقط این سبک فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد . و دو روش فرزند پروری سهل گیرانه و مستبدانه هیچ تاثیری بر روی رشد اجتماعی کودک ندارد . و هر چه نمرات بدست آمده روش فرزند پروری آزاد منشانه بیشتر شود ، هم بستگی آن با رشد اجتماعی به عدد 1+ که هم بستگی کامل است ، نزدیک تر می شود .
فهرست منابع :
1- احدی – حسن ، جمهوری ، فرهاد ( 1380) ، روان شناسی رشد ، نوجوانی بزرگسالی تهران ، انتشارات پردیس .
2- ای برک ، لورا ( 1381) ، روان شناسی رشد ،جلد اول ، مترجم یحیی سید محمدی ، تهران ، نشر ارسباران .
3- اکبری ، بررسی تاثیر سبک های تربیتی مادران بر بزهکاری نوجوانان و نیز شرایط خانوادگی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه آزاد اسلامی ( 1379)
4- پاشا شریفی ،حسن ( 1384) ، اصول روان سنجی و روان آزمایی ، تهران ، انتشارات رشد .
5- دلاور ، علی ( 1381) ، احتمالات و آمار کاربردی در روان شناسی و علوم تربیتی ، تهران ، انتشارات دسته.
6- شهیدی ، شهریار ، حمیدیه مصطفی ، ( 1382) ، اصول و مبانی بهداشت روانی ، تهران ، انتشارات سمت .
7- شولتر ، دوان ، سیدنی آلن ، شوارتز ( 1385) ، نظریه های شخصیت ، ترجمه یحیی سید محمدی ، تهران ،موسسه نشر ویرایش .
8- صاحب الزمانی ، زهرا ، بررسی رابطه هوش ، وضعیت خانوادگی و رفتار والدین با افت تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی ، شهرستان اراک ، کارشناسی ارشد ، دانشگاه آزاد اسلامی ( 75-74)
9- فرگوسن ، جرج ، تاکانه ، یوشیوتا ( 1380) ، تحلیل آماری در روان شناسی و علوم تربیتی ، ترجمه دکتر علی دلاور ، سیامک نقش بندی ، نشر ارسباران .
10- ماسن ، پاول هنری و همکاران ( 1380) رشد و شخصیت ترجمه :مهشید یاسایی ، تهران ، نشر مرکز کتاب ماد .
11- میلانی فر ، بهروز ( 1386) ، روان شناسی کودکان و نوجوانان استثنائی ، تهران ،نشر شمس .
1 . Socialization
2 .Insowurth
3 .Papalia & Olds
4 . Sigelman and Shaffer
5 .Inocaupe
6 .Salitaire
7 .Abservatar
8 . Paralle
9 .Assosiative
10 .Cooperation
11 . Papalia & Olds
12 . Modeling
13 .Bobo dull
14 .Daiana Baumrind
15 .Berd Lora
16 . Loy
17 .Becker
18 .Baumrind(1996)
19 .Wish , showarts
20 .Buri
21 . Validity
22 .Reliability
23 .Vienland Social Maturity scale
—————
————————————————————
—————
————————————————————
36