تارا فایل

بررسی دلایل و پیامدهای فردی و اجتماعی طلاق


طلاق در اسلام
بررسی دلایل و پیامدهای فردی و اجتماعی طلاق

امام صادق علیه‏السلام :
خداوند عز و جل خانه‏اى را که در آن عروسى باشد دوست دارد و خانه‏اى را که در آن طلاق باشد ، دشمن دارد و نزد خداوند عز و جل چیزى منفورتر از طلاق نیست .
الکافی : 6 / 54 / 3 منتخب میزان الحکمه : 344

مقدمه
پدیده طلاق، پدیده چند عاملى است و هرگز یک عامل به تنهایى نمى‏تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئى‏ترین مسائل ایجاد مى‏شود. همین جزئیات و جرقه‏هاى کوچک آتشهاى بزرگى را ایجاد مى‏کند که باعث ویران شدن خانواده مى‏شود.
آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصرى، چنین نگران‏کننده نبوده است. با این که مى‏دانیم مساله طلاق یک امر ضرورى است، ولى باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامى طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است.

با توجه به اهمیت موضوع سعى داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتى‏هاى روحى و روانى، فساد اخلاقى، ناتوانى جنسى، بى‏کارى، دوستان ناباب، دخالتهاى بى مورد دیگران، ازدواجهاى اجبارى و… اشاره شده است.
در پایان نیز مطالبى درباره پیامدهاى مختلف طلاق و راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیرى از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب براى شناخت یکدیگر و… آورده شده است.

امروزه شاهدیم که خانواده‏ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایى دارند. از قبیل این که:
روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبرى نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولى وضعیت زندگى، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه‏اى رشته حیات خانوادگى را از هم مى‏گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده‏ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بى‏عاطفه‏اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکارى کودکان رو به افزایش است.

اینها از جمله نابسامانیهایى است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهاى آگاه و دلسوز به جامعه انسانى، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتى که باعث اضمحلال خانواده است، نموده‏اند و با نوشتن کتابها و مقاله‏ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده‏اند.

مفهوم طلاق
طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنى بیزارى و جدایى کامل است.(1) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر براى گسست پیوند زناشویى به کار مى‏رود.(2)
طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که: «و شرعا ازاله قید النکاح بصیغه طالق و شبهها.»(3) طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، مى‏باشد. در اصطلاح حقوقى طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتى خاص از جانب مرد یا نماینده قانونى او، که با حکم دادگاه انجام مى‏شود.

در اصطلاح حقوقى، طلاق این گونه تفسیر شده است:
«طلاق ایقاعى است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنى را که به طور دائم در قید زناشویى اوست، رها مى‏سازد.»(4)
در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویى به فسخ یا طلاق صورت مى‏گیرد.(5)
مفهوم طلاق

انواع طلاق
در یک نگاه طلاق را به چهار نوع مى‏توان تقسیم نمود:
1ـ طلاق رجعى، که طى آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، مى‏تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.
2ـ طلاق بائن، که طى آن، مرد بعد از جدایى، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد. 3ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر مى‏خواهد تا او را طلاق دهد.
4ـ طلاق مبارات، نیز هنگامى صورت مى‏گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده‏اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن براى تحقق طلاق مى‏تواند همه دارایى‏اش را ببخشد، فقط مى‏تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف‏نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(6)

مبغوضیت طلاق در اسلام
در اسلام، پیوند زناشویى پیوند مقدسى است که براى آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضرورى است. قرآن کریم در آیات بسیارى به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تاکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و ندارى، تن به ازدواج ندهند، بر حذر مى‏دارند.(7)

همانگونه که در اسلام، ازدواج امرى مقدس و پسندیده مى‏باشد و براى ثبات آن تاکید فراوان شده است، طلاق امرى ناپسند و نامقدس است که براى جلوگیرى از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امرى که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است.

امام صادق علیه‏السلام فرمودند:
«ما من شى‏ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق…»(8) هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‏است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست.
در سخنى دیگر فرموده است: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده‏تر از خانه‏اى نیست که با جدایى و طلاق خراب شود. خداوند از کسانى که به طلاق روى مى‏آورند، بى‏زار است و هنگامى که طلاق رخ مى‏دهد، عرش خداوند به لرزه در مى‏آید.(9)
مبغوضیت طلاق در اسلام

اسلام به عنوان یک دین همه بعدى و مترقى، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال مى‏شمرد. در اینجا یک سوال مهم پیش مى‏آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‏دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام براى طلاق شرایطى قرار مى‏داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق مى‏داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایى پیدا مى‏کرد.
مبغوضیت طلاق در اسلام

اساسا معنى این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟
اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفى مرد طلاق دهنده را زیر نگاههاى خشم آلود قرار مى‏دهد و از او بیزارى دارد، از طرف دیگر وقتى که مرد مى‏خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونى در برابر او قرار نمى‏دهد، چرا؟ این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلى مطلب این است که زوجیت و زندگى زناشویى، یک علقه طبیعى است نه قراردادى، و قوانین خاصى در طبیعت براى او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهاى اجتماعى، بر اساس یک خواهش طبیعى از طرفین باید تنظیم شود.(10)

پیمانى که اساسش بر محبت و یگانگى است نه بر همکارى و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونى، مى‏توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک‏دیگر همکارى کنند و پیمان همکارى خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکارى خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونى، دو نفر را وادار کرد که یک‏دیگر را دوست داشته باشند. مکانیزم طبیعى ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگى محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللى زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بى‏علاقه شد، پایه و رکن اساسى خانوادگى خراب شده است؛ یعنى، یک اجتماع طبیعى، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعى با نظر تاسف مى‏نگرد؛ ولى پس از آن که مى‏بیند اساس طبیعى این ازدواج متلاشى شده است، نمى‏تواند از لحاظ قانونى، آن را یک امر باقى و زنده فرض کند.

با این حال، اسلام کوششها و تدابیر خاصى به کار مى‏برد که زندگى خانوادگى از لحاظ طبیعى باقى بماند؛ یعنى، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقى بماند. توصیه‏هاى اسلام مبنى بر این که زن حتما باید خود را براى شوهر بیاراید و رغبتهاى او را اشباع کند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانى کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه براى این است که اجتماعات خانوادگى از خطرات از هم پاشیدگى مصون و محفوظ بماند.(11) با این حال، گروهى از جامعه شناسان و حقوقدانان مى‏گویند: درست است که طلاق آثار نامطلوبى بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده‏اى که صحنه زد و خورد و اختلاف دائمى بین زن و شوهر است، براى آن خانواده جهنمى بیش نیست و براى کودکان ایشان هم، محیط نامناسبى است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند که نمى‏توانند با هم زندگى کنند و زندگى زناشویى آرامى را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فکر امروزه در بیشتر کشورهاى جهان پذیرفته شده است.(12)

مواردى که مبغوضیت طلاق را افزایش مى‏دهد
طلاق امرى منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولى مواردى وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه‏هایى را بیان مى‏کنیم:
الف) طلاق زنى که گناهى را مرتکب نشده است.
ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگرى انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع‏طلبى و هوس‏بازى از همسرش جدا شود.
ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردى زیباتر.
د) طلاق زنى که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختى او ساخته و شکوه‏اى نکرده است.
ه) طلاق زنى که از شوهر خود فرزندى دارد و پس از طلاق، فرزند بى‏سرپرست مى‏شود.
و) طلاق زنى که در حال بیمارى است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.

مواردى که مبغوضیت طلاق را کاهش مى‏دهد
شکى نیست که در مواردى امر طلاق را مى‏توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقى که به خاطر بیماریهاى جسمى سرایت کننده، بیمارى روانى، کمبود جنسى، بد اخلاقى، بد دهنى، بى توجهى به جنبه‏هاى عفت و پاکدامنى، معاشرتهاى ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بى‏توجهى به زمینه‏هاى مذهبى و عقیدتى و… صورت مى‏گیرد.
بى‏تردید چنین مراقبتهایى باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه براى ناسازگاریهاى بعدى فراهم نگردد.

طلاق در ایران
زندگى اجتماعى امروزى بیش از پیش موجبات جدایى و تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. شهرنشینى و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینى، خود مشکلات خاص جوامع پیشرفته را در پى دارد. هر چه مشکلات خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایى خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهرى معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایى آنان با مراکز قانونى همراه است. حتى گاه این آشنایى به شکایت از مرد و دستگیرى آنان با مراکز قانونى منجر مى‏شود. اما زنان کم سواد و یا بى‏سواد در شهرهاى کوچک و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واکنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالى و پشتوانه اقتصادى و عاطفى پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشکلات خانوادگى غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن مى‏دهند و اصلاً نمى‏دانند چگونه باید اقدام به طلاق کنند. این در حالى است که امکان دارد برخى زنان در شهرهاى بزرگ به کوچکترین بهانه‏اى به سبب آشنایى با قانون بتوانند خود را مطلقه کنند. ولى بروز این مساله در روستاها از شدت کمترى برخوردار است.

براى حل این مشکل چه مى‏توان کرد؟
نخست باید دید، درد چیست؟
تا بتوان در مورد درمان آن چاره‏اى اندیشید. آیا با شناسایى درد، بدون توجه به علل و اسباب آن مى‏توان درد را درمان کرد؟ براى این که دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیمارى از کجا پیدا شده و چه عواملى باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این که مساله طلاق پدیده‏اى مجزى از سایر مشکلات اجتماعى نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسى قرار گیرد و به جاى مبارزه با معلول، علت را پیدا کرد و در صدد رفع آن برآمد.

علل و عوامل فردى طلاق
ـضعف ایمان دین و مذهب، مهمترین عاملى است که مانع گسست زندگى زناشویى مى‏شود. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، اولین معیارهاى انتخاب همسر را تدیّن، اخلاق نیک و شرافت خانوادگى‏مى‏داندومى‏فرماید: کسى که با زنى براى ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وا مى‏گذارد و کسى که فقط به خاطر زیبایى‏اش با او ازدواج کند، در وى امور ناخوشایند خواهد دید و کسى که براى دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد.(14)
همچنین در حدیث گوهربارى از نبى مکرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم که فرمود: «اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تکن فتنه فى الارض و فساد کبیر.»(15) آن کسى که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى کنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده‏اید.

ناراحتى‏هاى روحى و روانى
روایات بسیار مهمى از مصادر وحى و در معتبرترین کتابها در مورد رذایل اخلاقى که ریشه در مشکلات روحى و روانى دارد، نقل شده است؛ رذایلى چون: کبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلى و… که هر کدام به تنهایى مى‏تواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایدارى را در خانواده به وجود آورد. در اینجا به ذکر حدیثى اکتفا مى‏شود. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «ایاکم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»(16)
از ازدواج با زن کودن و احمق بپرهیزید که همنشینى با آن تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمکار است. آنچه مسلم است پیشگیرى بهتر از درمان است و توصیه‏هاى اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیرى از تزلزل نظام مقدس خانواده مى‏باشد. بنابراین قرار دادن ملاکها و معیارهایى تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیرى در امر ازدواج است، بلکه بیانگر اهمیت کانون مقدس خانواده است.
علل و عوامل فردى طلاق

فساد اخلاقى
شکستن حریم خانواده؛ زن و مردى که حریم خانواده را مى‏شکنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار مى‏دهند، تا غرایز نامحدود جنسى خود را ارضا کنند، خیلى زود تن به انحلال نکاح داده و کانون گرم خانوادگى را رها مى‏کنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانى و بى حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالى که بى‏اطلاع از عواقب وخیم آن ـ که خود عامل انواع بیماریهاى جسمى و روحى است ـ مى‏باشند. متاسفانه عده زیادى از مردان و زنان به علت اغفال عده‏اى هوس‏ران و شهوت‏پرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بى‏بند و بارى را بر زندگى شرافتمندانه ترجیح مى‏دهند و براى این که آسانتر و راحت‏تر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهرى را پاره مى‏کنند.
ـ اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگى به عوامل یا موادى که تکرار مصرف آنها در زمان معینى از سوى معتاد، ضرورى مى‏باشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهاى روانى در فرد به وجود مى‏آورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزه‏ها و کنشهاى درون و برون مبتنى بر خیالبافى همراه با خوش‏بینیهاى اغراق‏آمیز، غوطه‏ور شدن در مظاهر هوسناک محسوسات و…
علل و عوامل فردى طلاق

اعتیاد
عتیاد یکى از عوامل موثر در زوال و نابودى خانواده است. پدرى که جانش را براى همسر و فرزندانش فدا مى‏کرد، اکنون آنها را نمى‏شناسد و حاضر است براى به دست آوردن ذره‏اى از آن مواد نابود کننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بى‏اعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانواده‏اش را امضا مى‏کند. امید است با استفاده از راهکارهاى مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهى از آمار طلاق به علت اعتیاد کاهش یابد.
علل و عوامل فردى طلاق

ناتوانى جنسى
ضعف قدرت جنسى در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجى زن ـ که این حالت غالبا معلول‏نارسایى در آموزش زندگى زناشویى است ـ از دیگر عوامل طلاق به شمار مى‏آید.
بى‏کارى
یکى دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بى‏کارى است. ممکن است بى‏کارى ناشى از علل و عوامل مختلفى از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص کافى، عدم وجود امکانات شغلى، تنبلى و راحت‏طلبى و نداشتن سرمایه و… باشد. در حالى که لازمه یک زندگى شرافتمندانه، تعهد و احساس مسوولیت است. کسى که مى‏خواهد با عزت و آبرو زندگى کند باید عضو مفیدى براى جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگى خویش کارى را بر عهده گیرد.
علل و عوامل فردى طلاق

کسانى که از قبول مسوولیت و انجام کار شانه خالى کرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده مى‏کنند، مورد بدبینى اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بى‏کارى و تن پرورى، آنها را به راه فساد سوق مى‏دهد. حضرت على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید: «ان یکن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده»(17) اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بى‏کارى دائم، باعث فساد است.
نابراین بى‏کارى یکى از عواملى است که باعث درگیرى و بر هم زدن آرامش و سکون زوجین مى‏شود. توقعات بى‏جا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوى زن باعث فروپاشى بنیان خانواده مى‏شود.

علل و عوامل فردى طلاق

دوستان ناباب
نیروى تقلید در آدمى بسیار قوى است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمى‏رسید و زندگى او همپایه زندگى آدمیان نخستین باقى مى‏ماند؛ اگر الگوهاى مورد تقلید، ممتاز، عالى و محتواى آن قدسى و ملکوتى باشد، وسیله‏اى براى بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تکامل و سعادت گام نهادن است. این کار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیرى از خصوصیاتى است، که کم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معکوس دارد؛ به طورى که اشخاص ضعیف بى‏اراده تحت تاثیر تلقین دیگران قرار مى‏گیرند. دوستى زمینه تلقین‏پذیرى این گونه افراد را مساعدتر مى‏سازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگى ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگى ما موثر است. بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگى انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، کج رفتار و از الگوهاى ناباب و بدآموز باشند، کناره‏گیرى و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست که اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متاثر و اشک آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادى که با دورى نکردن از آنان زندگى خانوادگى خود را متلاشى ساخته و رو به طلاق آورده‏اند.
علل و عوامل فردى طلاق

علل و عوامل خانوادگى طلاق
دخالتهاى بى‏مورد دیگران دخالتهاى بى‏جاى اطرافیان و آشنایان در زندگى خصوصى دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى است که پیوندها را مى‏گسلد. تجربه نشان داده است، که اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزى نمى‏گذرد که این آتش خاموش مى‏شود. ولى دخالت نزدیکان دو طرف، که غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است، کار را مشکلتر مى‏کند.

ازدواجهاى اجبارى
عامل دیگرى که مى‏تواند در افزایش طلاق نقش داشته باشد، تحمیل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر براى فرزندان است. این اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهى پدر و مادر است. در بعضى موارد ممکن است نیازهاى مادى یا معاملات سیاسى، پدرى را بر آن دارد که فرزند خود را همچون کالا مورد معامله قرار دهد. پیامدهاى چنین ازدواجهایى طلاق، خودکشى، خیانت و… خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگى و اجتماعى، این‏گونه ازدواجها رو به تقلیل نهاده است.(18)
علل و عوامل خانوادگى طلاق

عدم تربیت صحیح خانوادگى
پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «ایاکم و خضراء الدّمن قیل یا رسول‏الله و ما خضراء الدَّمن قال: المراه الحسناء فى منبت السُّوء.»(19) از سبزه مزبله پرهیز کنید. پرسیدند مزبله کدام است؟ فرمود: زن زیبارویى که در خانواده‏اى پست و بد و فرومایه بار آمده است. همچنین پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در معرفى بدترین زنان مى‏فرماید: زن کثیف، لجباز و نافرمان کسى است که، در دید فامیل پست و بى مقدار، نسبت به شوهرش فخرفروش و در نظر خود عزیز، نسبت به شوهرش سرکش، و با دیگران رام و تسلیم، زنى که در غیاب شوهر خود را زینت دهد و در خصوص وى بى پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نکند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمکین نکند، عذر شوهر را نپذیرد و از خطایش در نگذرد.(20)
علل و عوامل خانوادگى طلاق

علل و عوامل اجتماعى طلاق
پذیرش اجتماعى شاید مهمترین عاملى که باعث افزایش میزان طلاق در قرن بیستم شده است، پذیرش اجتماعى روز افزون وقوع طلاق باشد. این پذیرش، در نتیجه کاهش نگرشهاى منفى نسبت به طلاق در کشورها مختلف بوده است. اگر چه طلاق همچنان به صورت یک امر نامطلوب و غیر خوشایند به نظر مى‏رسد، اما در بین بیشتر مردم جامعه، دیگر گناهى غیرقابل بخشش جلوه داده نمى‏شود. زندگى اجتماعى امروزى طورى شکل گرفته که بیش از پیش موجبات جدایى، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. مجله نیوزویک مى‏نویسد:
«طلاق گرفتن در آمریکا به آسانى گرفتن یک تاکسى است.»(21) همچنین در فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى آمده است: «در غرب سهولت امر طلاق به قدرى است که اخیرا در خیابانهاى آمریکا ماشینهایى است که روى آن نوشته شده «ماشین طلاق»؛ یعنى، اگر زن و شوهر در خیابان در رفت و آمد هستند و مشکل خانوادگى دارند یا در پارک دعوایشان شد به آن ماشین مراجعه مى‏کنند و در همان جا از یک‏دیگر جدا مى‏شوند.»(22)

ناهماهنگى طبقاتى
اختلاف طبقاتى بین زن و مرد را مى‏توان یکى از عوامل اجتماعى طلاق دانست. معمولاً اختلاف طبقاتى متضمن اختلاف شدید تربیتى است و هر یک از دختر و پسر با خواسته‏ها و طرز اندیشه‏هاى مختلفى رشد پیدا کرده‏اند و انتظارات مختلفى از یک‏دیگر دارند و توافق و سازگارى در بین آنها کمتر مشاهده مى‏شود.
علل و عوامل اجتماعى طلاق

فقر اقتصادى
مشکلات مالى به تدریج در زندگى زوجین ظاهر مى‏شود و ممکن است قسمتى از آنها مربوط به هزینه جشن ازدواج باشد. گاهى اوقات چشم هم‏چشمیها باعث بالا رفتن هزینه‏ها مى‏شود. قسمت دیگر مشکلات مربوط به نداشتن مسکن و پرداخت اجاره بهاى سنگین مى‏باشد که این هزینه‏ها با تولد فرزند چندین برابر مى‏شود.
علل و عوامل اجتماعى طلاق

پیامدهاى طلاق
پیامدهاى فردى
سرخوردگى از زندگى طلاق یک حالت سرخوردگى و یاس از زندگى و لذتها را براى طرفین به وجود مى‏آورد. ممکن است هر کدام از این دو، بار دیگر ازدواج کنند؛ ولى زندگیشان آن خلوص و صفاى بى غل و غش و مهر و صمیمیت اولیه را ندارد. محبتها نسبت به هم اغلب تصنعى و برخوردهاى جدید ـ به سبب تجارب قبلى که زمینه جدایى را فراهم آورده است ـ اغلب توام با بى‏صفایى است.

حس بدبینى و تردید در ازدواج بسیارى از زنان بعد از طلاق، شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدیدى مى‏شوند. حتى مردان نیز، بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود. مخصوصا اگر پاى فرزندانى در میان باشد، غالبا ناچار مى‏شوند، تن به ازدواجى دهند که تا پایان عمر رنج ببرند. همچنین اگر در جامعه‏اى طلاق رو به فزونى گذارد، اعتماد جوانان نسبت به همسر آینده کم خواهد شد و تا حدودى در ذهنشان چنین القا خواهد شد که زندگى متعادل و سازگارى با همسر، کارى دشوار و حتى غیر ممکن است.
پیامدهاى فردی طلاق

مشکلات مالى زوجه زنان مطلقه، بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادى دچار مشکل مى‏شوند. همچنین خانواده برخى از این زنان آنها را مورد حمایت مادى خود قرار نمى‏دهند. برخى از زنان هم به حق و حقوق دسترسى ندارند و همین مشکل، گاه موجب فساد و فحشا مى‏شود. این زنان اغلب دچار مشکلات روانى مى‏شوند که حداقل آن افسردگى است. در صورتى که میزان افسردگى بیشتر شود، فرد دچار یاس و نا امیدى شده، دست به جنایت و یا خودکشى مى‏زند. حتى برخى زنها فرزندان خود را مى‏کشند. برخى نیز به اعتیاد روى مى‏آورند تا خودشان و مشکلاتشان را فراموش کنند.
پیامدهاى فردی طلاق

پیامدهای خانوادگی
پیدایش عقده‏هاى روانى در کودکان اعضاى خانواده هر کدام بخشى از یک زنجیر هستند که پس از پاره شدن، فرزندان بى‏پناه و سرگردان مى‏شوند؛ حتى اگر زیر حمایت یکى از این دو زنجیر قرار گیرند، باز هم حلقه‏اى گسسته به شمار مى‏آیند و اغلب دچار کمبود عاطفى مى‏گردند. از این رو موجبات خسران اجتماعى را فراهم مى‏سازند.

«آنتونى گیدنز» در این باره چنین مى‏گوید: «میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایى، سن کودکان در آن زمان، این که آنها برادر یا خواهر دارند یا خیر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یک از والدین و این که اغلب تا چه حد پدر و مادر را مى‏بینند، همه این عوامل و عوامل دیگر مى‏توانند بر فرایند سازگارى تاثیر داشته باشند. تحقیقات نشان مى‏دهد که کودکان پس از جدایى پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفى آشکارى رنج مى‏برند.»
پیامدهای خانوادگی

وى در ادامه در مورد کودکانى که اضطراب عاطفى شدیدى را در زمان‏طلاق‏تجربه‏کرده‏اند،مى‏گوید:
«کودکانى که در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمى و وحشت بودند، و معمولاً خود را به خاطر این جدایى مقصر مى‏دانستند. کودکانِ بزرگتر بهتر مى‏توانستند انگیزه‏هاى پدر و مادرشان را براى طلاق درک کنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالبا احساس خشم شدیدى را نشان مى‏دادند.»(23) روان‏شناسان با مطالعه همه جانبه و بررسى‏هایى که به عمل آورده‏اند، دریافته‏اند کودکانى که پدر و مادرشان از یک‏دیگر جدا شده‏اند و یا والدین خویش را از دست داده‏اند، معمولاً به عوارض زیر دچار مى‏شوند:
پیامدهای خانوادگی

1ـ ترس بدون دلیل 2ـ بى‏خوابى 3ـ بى‏اشتهایى و اختلال در تغذیه 4ـ لکنت زبان 5ـپرخاشگرى و تجاوز به دیگران.(24) اهمیت تربیت کودکان به اندازه‏اى مهم است که روان‏شناسان براى جلوگیرى از آثار مخرب ناشى از جدایى و طلاق بر روى کودکان، توصیه مى‏کنند والدین حتى بعد از طلاق سعى کنند رابطه خود را با فرزندان مثل سابق حفظ کنند؛ چون بسیارى از کودکان، پس از طلاق، پدر خود را از دست مى‏دهند و حتى هفته‏اى یک‏بار هم پدرهاى خود را نمى‏بینند. اغلب والدین از اهمیت این مساله که وجود پدر تا چه حد در پیشرفت فرزند موثر است، غافلند و این عدم توجه در روابط خانوادگى پس از طلاق تاثیر مى‏گذارد. دکتر ادوار تایبر معتقد است: «حتى بعد از طلاق پدر را باید در زندگى کودک فعال نگه داشت. همچنین فشارهاى زندگى پس از طلاق، و فعالیتهایى که مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد، سبب مى‏گردد اوقات زیادى از روز را از فرزند خود جدا بماند که این حالت اثرات ناگوارى بر روى تربیت فرزندان مى‏گذارد.»(25)
پیامدهای خانوادگی

گرایش به خلافکارى در فرزندان آسیب‏شناسان اجتماعى، یکى از عمده‏ترین علل بزهکارى کودکان را ستیز در خانواده مى‏دانند و معتقدند جدایى والدین نقش بسیار منفى و ویران‏گرى در شخصیت کودکان دارد و زمینه را براى ارتکاب بزهکارى در آنان فراهم مى‏آورد. بیشتر بزهکاران آغاز سرکشى خود را جدایى پدر و مادر، اختلافات خانوادگى و متشنج بودن فضاى خانواده ذکر کرده‏اند. جاى تردید نیست که خانواده نقش مهمى در پایه‏ریزى شخصیت کودک بر عهده دارد. کودک امنیت عاطفى خود را در آغوش خانواده به دست مى‏آورد. بنابراین هر نوع خدشه‏اى که به این امنیت عاطفى وارد شود، در روند طبیعى شکل‏گیرى شخصیت، ممکن است.
پیامدهای خانوادگی

ناسازگارى فرزندان با نامادرى یا ناپدرى کمتر دیده شده که نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلا عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده‏اند، پر کنند. در مورد ناپدرى نیز همین امر صادق است. البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند؛ ولى مسلما تعداد آنها کم است. به همین دلیل فرزندان طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى‏شوند و شاید اغلب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست بدهند.
پیامدهای خانوادگی

پیامدهاى اجتماعى
انحرافات جنسى از هم گسیختگى خانواده، کمبود محبت، طرد خانوادگى، تحقیر و بالاخره بیماریهاى روانى و شخصیت تلقین‏پذیر، جوانان را به سوى فحشا سوق مى‏دهد. یکى از انحرافات جنسى، «همجنس‏گرایى» است. تحقیقات در این زمینه بیانگر این مطلب است که، یکى از عوامل گرایش به همجنس گرایى «همانند سازى» است. در آسیب‏شناسى اجتماعى همانندسازى چنین تعریف شده است: «همانندسازى به فرایند عادى یادگیرى نقشهاى اجتماعى مناسب در دوره کودکى گفته مى‏شود که کودک به طور ناهشیار از رفتار بزرگسالانى که براى او مهم هستند، یاد مى‏گیرد.»(26)

خانواده‏هاى تک والدى که بر اثر گسست خانواده، به ناچار چنین شرایطى را براى خود پذیرفته‏اند در ایجاد همجنس‏گرایى موثر هستند. روان‏شناسان بر این باورند که محرومیت و دورى از پدر بویژه در زمانى که کودک در مرحله رشد جنسى است، با وجود مادرى سختگیر یا مادرى که دائم به تنهایى در کار پرورش فرزند پسر دخالت مى‏کند، سبب مى‏شود که پسر به چنین انحرافى دچار گردد. بنابراین اگر پسر در خانواده‏اى رشد کند که به شیوه مادرسالارى اداره مى‏شود و مادرش فردى سلطه‏گر و محدود کننده و نقش پدر ضعیف باشد، چون مادر را مظهر و منبع قدرت مى‏داند، خود را با او همانندسازى کرده، و نقش زنانه را مى‏پذیرد و به همین دلیل، ممکن است از نظر برقرارى رابطه جنسى به مردها متمایل گردد.
پیامدهاى اجتماعى

افزایش بزهکارى تحقیقات زیادى گویاى این واقعیت است که رابطه نزدیکى، بین بى‏ثباتى در زندگى و بزهکارى جوانان و نوجوان وجود دارد. شکى نیست که خانواده اولین پایه‏گذار شخصیت هر فردى است که نقش مهمى در تعیین سرنوشت و زندگى آینده او دارد و اخلاق و سلامت روانى فرد تا حدود بسیار زیادى در گرو آن است؛ چرا که فرد پس از متولد شدن تحت تاثیر افکار، عقاید و رفتار اعضاى خانواده خود قرار مى‏گیرد. از این رو خانواده اولین عاملى است که در رفتار تاثیر مى‏گذارد. به طور کلى، طرز تفکر والدین یا سایر اعضاى خانواده ـ به هر شکلى که باشد ـ کم و بیش در فرزندان آنان تاثیر مى‏گذارد و آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، آثار بد نواقص و کمبودهاى خانوادگى است که متوجه سایر اعضاى خانواده نیز مى‏شود. در اثر همین نواقص است که فرزندان تحت شرایط خاص در معرض فساد و تباهى قرار مى‏گیرند و به تدریج به سوى بزهکارى سوق داده مى‏شوند. در درون خانواده نیز، در مقایسه با سایر اعضا، مادران بیشترین و موثرترین نقش را در صلاح و فساد فرزندان دارند؛ چرا که در این رابطه از پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که فرمود: «السعید من سعد فى بطن امه و الشقى من شقى فى بطن امه.»(27)
سعادت و شقاوت هر کس از زمانى شروع مى‏شود که در رحم مادر زندگى مى‏کند.
پیامدهاى اجتماعى

راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق
راهکارهاى فردى
کفو و همسان بودن از شرایط مهم ازدواج، همسان بودن است. زن و مردى مى‏توانند در کنار همدیگر زندگى سعادتمندى را آغاز کنند که از نظر ظاهر و باطن به هم شباهت داشته باشند. قرآن در این زمینه مى‏فرماید: «و الطیبات للطّیبین و الطیّبون للطیّبات»(28) زنان پاک، از آنِ مردان پاکند و مردان پاک از آن زنان پاک. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه مى‏فرماید: «انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنُطِقکُم.»(29)

زمینه ازدواج هم‏کفوها را فراهم کنید و با همسان خود ازدواج کنید. و آنان را براى به وجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود در آورید.
اولین مساله در همسان بودن، ایمان و دیانت است. چه بسا زن و مردى که هر دو مسلمانند، ولى یکى مومن و دیگرى بى‏ایمان است. دومین مساله، داشتن تقوا است که در جنبه‏هاى رفتارى، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگى نمود مى‏یابد.
سومین مساله، داشتن عقل و هوش است. در اسلام در مورد سطح هوشى توصیه شده است که همسرى انتخاب کنید که توان عقلانى و شناخت زیادى داشته باشد.
در روایات است که براى پسرانتان از احمقها که بهره هوشى کمى دارند، انتخاب نکنید. البته احمقها چند گونه‏اند: اول کسانى که بهره هوشى کمى دارند. گاه ممکن است کسى هوش معمولى داشته باشد، ولى قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشکل و تفکر نداشته باشد؛ دوم کسانى که قدرت بحران‏شکنى ندارند و بعد عاطفى آنان معمولاً به توانهاى شناختى آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطراب‏انگیز مى‏گیرند. بنابراین شایسته انتخاب نیستند.
راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

جلوگیرى از ازدواج در سنین پایین
درباره ازدواج در سالهاى پایین، دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى‏پردازیم. ـپیامد جسمانى؛ آمیزش در سنین پایین، به سبب آن که هنوز اندامهاى جنسى دختر نوجوان کاملاً رشد نیافته به وى آسیب وارد مى‏کند. ـپیامد روانى؛ برخى مى‏گویند با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى، ازدواج در سن پایین، سبب ضرر بر عروس نوجوان مى‏شود. اما مخالفان افزایش سن ازدواج بیان مى‏دارند: به نظر مى‏رسد که با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى، این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى، نوجوان در این دوران داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید است و از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارند. او مى‏کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است. ازدواج براى چنین فردى مى‏تواند مفید باشد. نیاز جنسى او را تامین مى‏کند، هویت مستقلى به عنوان بانوى خانه براى او فراهم مى‏سازد و آشفتگى روحى او را تسکین مى‏دهد.
راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

در گذشته دختران را از سنین پایین آموزش مى‏دادند که چگونه از کودک نگهدارى کنند و خانه‏دارى نمایند. به همین جهت دخترانى که در سنین پایین ازدواج مى‏کردند، بسیارى از اوقات ازدواج موفقى داشتند؛ ولى اکنون برخى دختران که در سن بالا نیز ازدواج مى‏کنند ـ به سبب آن که هیچ‏گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى‏بینند ـ مشکلات زیادى دارند. بى‏گمان، آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى، مى‏تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آورد.(30) بنابراین، جوانان علاوه بر بلوغ جنسى باید به بلوغ فکرى نیز رسیده باشند و آمادگى لازم را از هر جهت براى ازدواج داشته باشند.

راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

راهکارهاى مناسب براى شناخت متقابل وقتى قرار است دو نفر یک عمر با یک‏دیگر زندگى مشترک داشته باشند، باید دیدگاههاى مشترک، سلیقه‏هاى متناسب با هم و افکار و اخلاق و روحیاتى که به یک‏دیگر نزدیک بوده، داشته باشند و حساسیتهاى خانوادگى از دو سوى مورد توجه باشد. مگر نه این که ناسازگاریهاى اخلاقى، اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخى توقعات متقابل یا ناهنجاریهاى رفتارى زوجین یا فامیلهاى آنان بروز مى‏کند! شناخت قبلى و پرس و جوهاى پیش از عقد و کسب آگاهى از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهى براى پیشگیرى از بروز اختلافات است.
راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

راهکارهاى خانوادگى
رفع اختلافات از طریق بزرگان فامیل یکى دیگر از فرامین اسلام در جهت محدود کردن طلاق و جلوگیرى از وقوع آن، که متاسفانه در جوامع اسلامى فراموش شده است، لزوم رجوع اختلافات زناشویى به حکمیت است. این حَکَم‏ها باید از بین خویشاوندان طرفین و نزدیکان آنها باشند، تا دامنه اختلافات به خارج از محیط خانواده کشانده نشود؛ زیرا اختلافات خانوادگى، همین که از حدود خانواده تجاوز کرد، باعث مى‏شود، زن و مرد اعتماد قبلى را از دست داده و محبت و دوستى که لازمه زندگى زناشویى است، از بین برود. به همین جهت، خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ اَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ اَهْلِها اِنْ یُرِیدا اِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»(31) آیه مذکور، اهمیت اصلاح و جلوگیرى از جدایى و اختلاف را با نکته‏اى بس لطیف یادآور شده است و مى‏فرماید: خداوند توفیق خود را شامل حال داورانى خواهد کرد که قصد اصلاح داشته باشند.

نداشتن توقع بى‏جاى اطرافیان
اطرافیان باید بدانند که نباید بدون اجازه زن و مرد جوان، وارد حریم زندگى آنها شوند. اگر یک مادر، پسرش را براى مرد بودن و شوهر بودن، درست تربیت کرده باشد، دیگر نباید بعد از ازدواج در زندگى او دخالت کند. پدر و مادر باید فکر کند که پسرش بعد از ازدواج وظایف دیگرى هم دارد. همچنین زن باید فکر کند که پدر و مادر شوهرش نهالى را بزرگ کرده و آن را به میوه‏دهى رسانده است و باید از او تقدیر کند. دخالتهاى بى جا در زندگى زوجین از سوى فامیل هر دو طرف (مرد یا زن) ناپسند و غلط است؛ ولى دلسوزیهاى صادقانه و اظهار نظرهاى دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهى ـ نه دو به همزنى و انتقام‏گیرى و تلافى کردن و… ـ لازم و کارساز است و خلا کمبود تجربه را در زندگیهاى مشترکى که تازه پاگرفته‏اند، پر مى‏کند.
راهکارهاى خانوادگی

راهکارهاى اجتماعى
برگزارى دوره‏هاى مناسب آموزش قبل از ازدواج ایجاد واحدى آموزشى در دبیرستان که موضوعاتى چون آیین زندگى و سازگارى و تکامل را آموزش دهد، بسیار کارساز است. باید انگیزه‏هاى ازدواج، انتخاب و گزینه‏هاى مورد نظر را به جوانان آموزش داد.
آموزش حقوق زوجین تدوین و ارائه آموزشهاى عمومى و رسمى حقوق زوجین به نسل جوان، براى آشنایى و آمادگى قبول مسوولیت وظایف خود در خانواده مى‏تواند در استحکام و دوام آن موثر باشد.
مشاوره رایگان ایجاد و توسعه مراکز مشاوره و راهنمایى مخصوص خانواده، متشکل از کارشناسان علوم دینى، روان‏پزشکان و مددکاران اجتماعى، راهگشا خواهد بود.

پی نوشت ها
15ـ علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 373. 16ـ همان، ج 103، ص 232. 17ـ محمد بن محمد بن نعمان مفید (شیخ مفید)، ارشاد مفید، ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، ص 141. 18ـ مهدى کى‏نیا، عوامل اجتماعى طلاق، صص 26ـ25. 19ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232. 20ـ على مشکینى، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتى، صص 77ـ74. 21ـ هدایت‏الله ستوده، آسیب‏شناسى اجتماعى، ص 209. 22ـ سید محمدتقى مدرسى، تصویرى نو از روابط خانواده در قرآن، فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى، 1379، شماره9، ص 55. 23ـ آنتونى گیدنز، جامعه‏شناسى، صص 432ـ431. 24ـ اکرم حیدرى، بلوغ ـ مشکلات روانى جوانان و نوجوانان، افت تحصیلى، صص 70ـ69. 25ـ ادوار تایبر، بچه‏هاى طلاق، مترجم توراندخت تمدن، ص 93. 26ـ حسن نیک چهره محسنى، روان‏شناسى رشد، ص 182. 27ـ محمدرضا قره‏بگلو، روانشناسى و مسائل نوجوانان و جوانان. 28ـ نور / 26. 29ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232. 30ـ مجله پیام زن، سال هشتم، شماره 2. 31ـ نساء / 35.
http://iec-md.org/khanevadeh/mabqooziyat_talaaq_islam_rezaaei.html
منبع: رواق اندیشه، شماره 30
1ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، واژه طلاق. 2ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده طلاق. 3ـ محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، کتاب طلاق، ص 274. 4ـ 5ـ سید مصطفى محقق داماد، بررسى فقهى ـ حقوق خانواده، ص 379. 6ـ شیخ مفید، المقنعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1410 ق.، ص 530. 7ـ محمد محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمه، ج 5، ص 547. 8ـ همان. 9ـ محمدبن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 7، ص 267. 10ـ شهید مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص 312ـ311. 11ـ همان، ص 315. 12ـ عزت‏الله عراقى، حقوق زناشویى در اسلام، ص 20. 13ـ مجله پیام زن، بهمن 82، صص 50 و 143. 14ـ محمدبن حسن حر عاملى، پیشین، ج 14، ص 31.

از شکیبایی
شما سروران گرامی
سپاسگزاریم

پایان


تعداد صفحات : 54 | فرمت فایل : ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود