جشن نوروز
انسان ، از نخستین سال های زندگی اجتماعی ، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک های گیاهی روزگار می گذراند ، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی ، یعنی تکرار فصل ها شد. زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها ، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد .
نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت ؛ فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زارعی را به وجود آورد .
محاسبه فصل ها ، بی گمان ، در همه جامعه ها ، با گردش ماه ، که تغییر آن آسان تر دیده می شد ، صورت گرفت . و بالاخره نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری ، با تقویم دهقانی داشت ، محاسبه و تنظیم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت .
آغاز سال . مردم شناسان را عقیده بر این است که محاسبه آغاز سال ، در میان قوم ها و گروه های کهن ، از دوران کشاورزی ، همراه با مرحله ای از کشت یا برداشت بوده و بدین جهت است که آغاز سال نو در بیشتر کشورها و آیین ها در نخستین روزهای پاییز ، زمستان و بهار می باشد .
آغاز سال ایرانیان ، هر چند زمانی دستخوش تغییر گردید ، ولی :
" حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء و بیرونی در آثار الباقیه گویند که آغاز سال ایرانی ، از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم ) روز هرمز از ماه فروردین بود . وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی بود ، و طالع سرطان بود " .
پیدایش جشن نوروز
در ادبیات فارسی جشن نوروز را ، مانند بسیاری دیگر از آیین ها ، رسم ها ، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند . شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری ، چون فردوسی ، منوچهری ، عنصری ، بیرونی ، طبری ، مسعودی ، مسکویه ، گردیزی و بسیاری دیگر ، که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند .
زمان آغاز ، انگیره برگزاری و ماندگاری بسیاری از جشن ها و آیین های کهن روشن نیست . آن چه به عنوان تاریخچه آغازین جشن ها ، در کتاب ها آمده است ، یا نویسندگان و مورخان درباره آن نوشته اند – یا می نویسند – صدها و شاید هزارها سال از برگزاری آن گذشته ، و روایت ها و داستان ها درباره پیدایش آن ها گونه گون است .
گروه و ملتی که جشنی را برگزار می کند ، جشنی که از نیاکان به ارث رسیده و از دوران کودکی برگزاری آن را شاهد بوده ، خواه و ناخواه ، دلبستگی و باوری از سر راستی و بی آلایشی به آن پیدا می کند ؛ باوری که با آن بیگانه نیست . برای نمونه ، چنان که گذشت ، در برگزاری جشن و آیین های نوروز ، که هزاران سال پیشینه دارد ، افزون بر زردشتیان و مسلمانان ، که هر یک باور خود را دارند ، مسیحیان ارمنی و نیز " یهودیان فارسی زبان ، در سمرقند و بخارا و برخی دیگر از شهرهای آسیای مرکزی "1 نوروز و اعتدال بهاری را جشن می گیرند .
بنابراین بن مایه و جانمایه نیکی ، که زیبایی را نیز در خود نهفته دارد ، وجه مشترک هنرها و آیین ها است . از این رو همیشه ، هنرها در قالب آیین های گوناگون سوک و سور ، نیایش ، شکرگزاری ، گذار و جز این ها ، رخ می نمایند ، و رسم و آیین هر اندازه فراگیرتر و بزرگتر باشد و هر اندازه با عرصه های گوناگون زندگی بیشتر پیوند بخورد ، و با رابطه های انسان و محیط در عرصه های طبیعی ، انسان ساخت ، فرا طبیعی بیشتر مربوط باشد ، زمینه های بروز هنر ، در آن بیشتر است و ظرفیت بیشتری برای بروز هنرها دارد . نوروز چنین بود ، و چنین هست .
نوروز ، در سرزمین ما و در تاریخ ما و در همه سرزمین هایی که مردمانش با ما تبار مشترک و جهان بینی و آیین های مشترک و همسان دارند . جشن آفرینش انسان و بازآفرینی طبیعت و جشن بزرگ شکفتگی و نوزایی بوده است و هنوز هم هست .
در نوروز هر کس می خواهد تا آنجا که در توان دارد ، در هر چیز و در هر کار ، بهترین ها را پدید آورد و نیکی ها را در بهترین و زیباترین قالب و با بهترین آرزوها ، بنمایاند .
اگر نوروز را در چشم انداز تاریخ بنگریم، می بینیم که همه ادیان و مذاهب که در ایران رواج داشته اند ، موید آن بوده اند، و همه اقوامی که در پهنه گسترده جغرافیایی این سرزمین استقرار داشته اند به نسبت های متفاوت آن را جشن گرفته اند و گرامی داشته اند . و این جریان در طول تاریخ دراز این سرزمین استمرار داشته است .
ما در ایران قومی نداریم و نداشته ایم که برای نوروز گامی برنداشته و رسم و سنتی درباره آن نداشته باشد که تمام مراسم رایج به شرح زیر می باشد :
مراسم حاجی فیروز
یکی از مراسم نوروزی راه افتادن دسته ها با صورتک های سیاه است که به مراسم حاجی فیروز معروف شده است. در این خصوص مهرداد بهار در مقاله "نوروز، زمان مقدس" می گوید: "اما رسم کهنی که اثری از آن باز نمانده و درگذشته، به خصوص در آسیای میانه مرسوم بوده، آیین های سیاوشی است که به احتمال بسیار در اعصار کهن تر در آغاز تابستان و سال نو صیفی2 انجام می یافته است و سپس زیر تاثیر نوروز جامی در عصر هخامنشیان به اول بهار افتاده است؛ اما هنوز در عصر ابوریحان تقویم های سغدی و خوارزمی با آغاز تابستان شروع می شد و ایشان تقویم خود را با "تَوَرُد" سیاوش در روز ششم فروردین آغاز می کردند و این روزی است که در تقویم ما نوروز بزرگ نام دارد و بنا به اساطیر زردشتی در آن روز کین سیاوش گرفته می شود."
ظاهراً اگر باور کنیم که افسانه های مربوط به سیاوش با دموزی یا تموز بین النهرینی مربوط است و او همان خدایی است که هر ساله به هنگام عید نوروز از جهان مردگان بازمی گردد و نیز آیین های عیاشی و راه افتادن دسته های مردم را در بین النهرین باستان با صورتک های سیاه و بازمانده آن را به صورت حاجی فیروز در ایران به خاطر آوریم شاید نام سیاوش نیز معنایی آیینی و اسطوره ای دقیق پیدا کند. او چون از جهان مردگان بازمی گردد و چون عیاشی ها و دسته های نوروزی به سبب بازگشت وی و ازدواج مجدد او با الهه باروری است و حتی این عیاشی ها و آیین "ارجی" (Orgy) دقیقاً تکرار آیین ازدواج خدای برکت بخشنده با الهه باروری است، پس محتمل است که نام سیاوش در اوستا، syavarsan به معنای مرد سیاه باشد. شاید چهره تموز اسطوره ای نیز سیاه بوده است.
روزهای مردگان و "پنجشنبه آخر سال"
یکی از آیین های کهن پیش از نوروز یاد کردن از مردگان است که به این مناسبت به گورستان می روند و خوراک می برند و به دیگران می دهند. زردشتیان معتقدند که: "روان و فروهر مردگان، هیچ گاه کسی را که بوی تعلق داشت فراموش نمی کند و هر سال هنگام جشن فروردین به خانه و کاشانه خود برمی گردند."3
در روزهای پنجه، از جمله رسم ها، تهیه کردن غذا، آیینی مذهبی بوده، ابوریحان می نویسد:
… و گبرکان در این پنج روز خورش و شراب نهند، روان های مردگان را و همی گویند، که جان مرده بیاید و آن غذا گیرد.4
غذا پختن و بر مزار مردگان بردن در قرن چهارم، رسم بوده است؛ از خوارم تا فارس: خوارزمیان پنج روز آخر اسفند و پنج روز دیگری که در پی آن است و ملحق به این ماه مانند اهالی فارس، در روزهای فروردگان برای ارواح مردگان در گورستان غذا می گذارند5.
یکی از صورت های بر جا مانده این رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن "پنج شنبه آخر سال" است، به ویژه خانواده هایی که در طول سال عضوی از دست داده اند. رفتن به زیارتگاه ها و "زیارت اهل قبور"، در پنج شنبه – و نیز، روز پیش از نوروز و بامداد نخستین روز سال – رسمی عام است. در این روز، خانواده ها خوراک (پلوخورش)، نان، حلوا و خرما بر مزار نزدیکان می گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، یا چراغ روشن می کنند.
در برخی از شهرهای ایران، روز پیش از نوروز، خانواده های عزادار، از خویشان و نزدیکان با غذا و حلوا پذیرایی می کنند و در سر مزار جمع می شوند6. و نیز رسم است که ایرانیان شیعه، در موقع سال تحویل، به زیارت قبر امامان و امام زادگان می روند.
خانه تکانی
اصطلاح "خانه تکانی" را بیشتر در مورد شستن، تمیز کردن، نو خریدن، تعمیر کردن ابزار، فرش ها، لباس ا، به مناسبت فرا رسیدن نوروز، به کار می برند. در این خانه تکانی، که سه تا چهار هفته طول می کشد، بایستی تمام ابزار و وسیله هایی که در خانه است، جابه جا، تمیز، تعمیر و معاینه شده و دوباره به جای خود قرار گیرد. برخی از ابزار سنگین وزن، یا فرش ها، تابلوها، پرده ها و وسیله های دیگر، فقط سالی یک بار، آن هم در خانه تکانی نوروزی، جابه جا و تمیز می شود. در برخی از شهرهای آذربایجان نخستین چهارشنبه ماه اسفند (چهارشنبه موله) به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد.
کاشتن سبزه
اسفند ماه، ماه پایانی زمستان، هنگام کاشتن دانه و غله است. کاشتن "سبزه عید" به صورت نمادین و شگون، از روزگاران کهن، در همه خانه ها و در بین همه خانواده ها مرسوم است.
در ایران کهن، "بیست و پنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا می شد، بر ستونی گندم، بر ستونی جو و به ترتیب، برنج، باقلا، کاجیله7، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد، عدس و ماش می کاشتند؛ و در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی، این سبزه ها را می کندند و برای فرخندگی به هر سو می پراکندند."8 و ابوریحان نقل می کند که: "این رسم در ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات در هفت اسطوانه بکارند و از روییدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند"9.
امروز، در همه خانه ها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش از نوروز، در ظرف های کوچک و بزرگ؛ کاسه، بشقاب، پشت کوزه و… دانه هایی چون گندم، عدس، ماش، و… می کارند. موقع "سال تحویل" و روی سفره "هفت سین" بایستی سبزه بگذارند. در برخی از شهرهای آذربایجان، سومین چهارشنبه به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد10. این سبزه ها را خانواده ها تا روز سیزده نگه داشته، و در این روز زمانی که برای "سیزده بدر" از خانه بیرون می روند، در آب روان می اندازند.11
سفره هفت سین
رسم و باوری کهن است که همه اعضای خانواده در موقع سال تحویل (لحظه ورود خورشید به برج حمل) در خانه و کاشانه خود در کنار سفره هفت سین گرد آیند.
در سفره سفید رنگ هفت سین، از جمله، هفت روییدنیِ خوراکی است که با حرف "س" آغاز می شود، و نماد شگونی بر فراوانی روییدنی ها و فراورده های کشاورزی است – چون سیب، سبزه، سنجد، سماق، سیر12، سرکه، سمنو و مانند این ها – می گذارند. افزون بر آن؛ آینه، شمع، ظرفی شیر، ظرفی آب که نارنج در آن است، تخم مرغ رنگ کرده، تخم مرغی روی آینه13، ماهی (ماهی قرمز)14، نان، سبزی، گلاب، گل سنبل، سکه و کتاب دینی (مسلمانان قرآن و زردشتان اوستا و…) نیز زینت بخش سفره هفت سین است. این سفره در بیشتر خانه ها تا روز سیزده گسترده است.
در برخی نوشته ها از سفره هفت شین (هفت روییدنی که با حرف شین آغاز می شود) سخن رفته و آن را رسمی کهن تر دانسته اند15.
در ریشه یابی واژه هفت سین نظریه های دیگری چون هفت چین (هفت روییدنی از کشتزار چیده شده) و هفت سینی از فراورده های کشاورزی نیز بیان شده است.
پراکندگی نظرها ممکن است به این سبب باشد که در کتاب های تاریخی و ادبی کهن اشاره ای به هفت سین نشده و از دوره قاجاریه است که درباره باورها و رفتارها و رسم های عامیانه مردم تحقیق و بحث و اظهار نظر آغاز شده است. نمی دانیم که آیا پیش از قاآنی هم شاعری هفت سین را در شعر خود آورده است؟
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان دُرد آشام را
میرزاده عشقی نیز در "نوروزی نامه" در اسلامبور در مسمطی برای آگاهی مردم آن دیار سروده:
همه ایرانیان نوروز را از یاد بود کی
بپا سازند از مازندران تا شوش و ملک ری
بساط هفت سین چینند و بنشینند دور وی
در ابتدا این سوال مطرح است که چرا هفت؟ و چرا سین؟ در پاسخ باید گفت نزد بیشتر ملل، عدد هفت برگزیده و مقدس است. در سفره نوروزی انتخاب این عدد بسیار قابل توجه است. ایرانیان باستان این عدد را با هفت امشاسپند، یا هفت جاودانه مقدس ارتباط می دادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوها است و رسیدن به امیدها را در خانه هفتم نوید می دهند. علامه مجلسی (ره) در کتاب بحار می فرماید: "آسمان هفت طبقه و زمین هفت طبقه است و هفت ملک یا فرشته، موکل بر آنند و اگر موقع تحویل سال، هفت آیه از قرآن مجید را که با حرف سین شروع می شود بخوانند آنان را از آفات زمینی و آسمانی محفوظ می دارند."
در آداب و سنن برخی از ادیان، و هم چنین در بسیاری از موارد سنتی و قبیله ای، عدد هفت اهمیت بارزی دارد؛ مانند هفت موضع نمازگزار، هفت سلام قرآن، هفت تکبیر در صفا و مروه، هفت آسمان، هفت تهلیل، هفت روز هفته، هفت دریا، هفت خوان، هفت سبع، هفت هزار سال، هفت در هفت، هفت دوزخ، هفت زندان، هفت سوراخ نفاق، هفت بند نی، هفت اقلیم، هفت پادشاه، هفت خط، هفت دروازه، و هفت شهر عشق و امثال آن فراوان است. هفت سین نیز از جمله این هفت های معتبر است که سال ها و قرن ها و هزاره ها، نزد ایرانیان در آداب نوروز، جایگاه ارزشمند خود را همچنان حفظ کرده است. یکی از قدیمی ترین اسنادی که نشانگر نماد هفت سین است افسانه ای است که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه ذکر کرده است؛ بدین توضیح که چون جمشید بر اهریمن که راه خیر و برکت و باران و سبز شدن گیاه را گرفته بود، پیروز شد و دوباره باران باریدن گرفت و گیاهان سبز شدند، مردم گفتند روز نو (یعنی روز نوین و دوره ای تازه) آمده است. پس هر کس ظرفی جو کاشت و مردم در روز نوروز در هفت ظرف، هفت نوع غله کاشتند و سبز کردند.
در روزگار کهن، ایرانیان در هفت سینی، هفت دانه خوراکی را که شامل گندم، نخود، باقلا، عدس، ماش، جو و لوبیا بود، سبز می کردند و سپس بر اساس سرسبزی و باروری بیشتر هر یک از این دانه ها، پیش بینی می کردند در سال نو کشت کدام یک از این غلات بیش از دیگران رونق خواهد داشت و بدین ترتیب سال را مساعد کاشت و داشت و برداشت آن تشخیص می دادند.
در زمان ساسانیان، نانی را که بر سفره هفت سین می نهادند، از هفت نوع غله و حبوبات درست می کردند که نمادی بوده است از کامل ترین صورت پذیرایی از ارواح و فروهرهای درگذشتگان و علامه دهخدا در تایید این رسم کهن می نویسد:
"از مشهورترین مراسم نوروز آراستن 7 سین است و آن گرد آوردن 7 چیز است که نام آن ها با حرف سین آغاز گردد؛ سیب، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سبزه، سمنو سنت مزبور بسیار کهن به نظر می رسد."
در قرون اولیه اسلام، این رسم هم چنان پابرجا بوده است. دمشقی در کتاب معروف نخبه الدهر آورده است: "مردی وارد مجلس پادشاهی می شد و خوانی سیمین با خود می آورد که بر آن گندم، جو، کنجد و برنج قرار داشت؛ از هر یک هفت خوشه و هفت دانه و پاره ای شکر و آن را روبه روی پادشاه می گذاشت."
در زمان صفویه، بنا بر معتقدات مذهبی خود، در هفت سین تغییراتی دادند. در این زمان سینی هفت سین هفت قل می ساختند و بر روی آن هفت آیه از قرآن کریم را که با کلمه "قل" آغاز می شد، کنده کاری می کردند.
در تورات نیز آمده است: "ای موسی، به قوم بنی اسرائیل بگو شش روز از هفته را کار کنید و یک روز از هفته را استراحت نمایید. آن یک روز، روز آذین بستن و نظافت و استراحت و جمع شدن اقوام است."
و این روز هفتم را پارسیان از آن جا که روز آذین بستن است "آدینه"، و عرب زبانان به دلیل این که اقوام در آن روز یک جا جمع می شوند، "جمعه" نامیده اند.
در سراسر عالم یهودیان نیز در آغاز سال نو، خوانی می گسترند و نُه چیز بر آن می نهند که تقریبا با هفت سین ایرانی مطابقت دارد. آنان مجموعه ای از سین و شین را با هم بر سفره می گذارند و دعایی زمزمه می کنند که نشانگر تمنای انسان زمینی است برای دست یابی به کمال و راه یافتن به آسمان ها.
راز و رمز موجود در عدد هفت موجب شده تا حکیم نظامی گنجوی در مثنوی هفت پیکر یا هفت گنبد با نگاهی رمزآلود به این موضوع بنگرد. در یکی از ماجراهای شیرین این کتاب می خوانیم: "بهرام هفت عروس از پادشاهان هفت اقلیم به خانه می آورد و مهندسی شیده نام و خورشیدرای هفت عمارت بدیع با هفت گنبد رنگین به رنگ های سیارگان هفت گانه برای او بنا می کند و بهرام آن عروسان نوخاسته را هر یک به تناسب رنگ رخسار، در یکی از هفت گنبد می نشاند و هر روز هفته را که نزد پیشینیان، هر یک به سیاره ای تعلق دارد با یکی از آن عروسان به عیش و نشاط می گذراند.
برخی از دانش پژوهان عقیده دارند هفت سین در دوران پیش از اسلام هفت شین بوده است؛ یعنی مردمان هفت چیز را که نام آن ها با حرف شین آغاز می شده است بر سر سفره می نهاده اند. یکی از آن ها شیرینی است که بیشتر عسل را به عنوان شهد بر سفره قرار می داند. شیر و شکر دو دیگر آن ها است. گویند جمشید، هنگام جلوس نوروزی، نی هفت بندی را می خواست به رامشگران بدهد. هنگام شکستن نی، متوجه شد مایعی شیرین از آن فرو ریخت. از آن پس بود که نیشکر شناخته شد و به عنوان گیاهی گران بها، به سفره هفت شین یا هفت سین افزوده شد. شین دیگر شمشاد است؛ نماد سبزی و پاکیزگی، که در بهار و تابستان و پاییز و زمستان پیوسته سبز و خرم است.
روی گشاده که دلی وا شود از او
صائب به صد هزار گلستان برابر است
شمع نیز نمایش ایثار و بردباری است. "شایه" به معنای میوه خصوصاً سیب از دیگر شین های سفره مذکور بوده است. هفتمین شین شراب بوده است. رودکی سمرقندی، این هفت شین را، چنین توصیف کرده است:
عید نورزی، مردم ایران
می نهادند از زمان کیان
شهد و شیر و شراب و شکّر ناب
شمع و شمشاد و شایه اندر خوان
با ورود اسلام به ایران و تغییر برخی آواها در گفتار مردم، و نیز به علت دلبستگی ایرانیان به عدد و مفاهیم باطن اشیای سفره نوروزی، "هفت شین" به "هفت سین" تبدیل شد. گمان می رود یکی از مهم ترین دلایل تبدیل هفت شین به هفت سین مغایر بودن شراب با معتقدات اسلامی است؛ بنابراین با توجه به قدمت و قداست عدد هفت و خوش آوا بودن حرف سین، هفت سین توانست به زودی جای هفت شین را در میان خانواده های ایرانی مسلمان بگیرد.
گروهی دیگر هفت چین را هفت چیدنی می دانند که عبارت بود از سنجد، سمنو، سماق، سیب، سیر، سرکه و سبزی. امروزه هم آن هفت چین را – چون در عرب "چ" نبود – به هفت سین تبدیل کردند و بر سفره گذاردند و این کاری بسیار بخردانه و پسندیده است؛ چون این هفت چین، هم مورد نیاز انسان است و هم احترام به کشاورزی و باغبانی است که میوه های آن ها گل سر سبد سفره هفت چین نوروزی است.16
اما با اندک تاملی در میان این اقوال می توان به خوبی دریافت که گستردن سفره هفت سین توسط ایرانیان نه تنها با فلسفه آن سازگارتر است بلکه شک و تردیدهایی را هم که در سایر اقوال از جمله هفت شین یا هفت چین وجود دارد، در آن نمی توان دید.
چیدن سفره هفت سین نیز ادب و آداب خاص خود را دارد که پس از گستردن سفره آینه و قرآن و ظرفی آب در میان آن می نهند و پس از آن با ترتیبی که خواهد آمد و به گونه ای که بیان خواهد شد، جای هر یک از این اشیاء معلوم و در آن جا قرار داده خواهد شد.
لباس نو
پوشیدن لباس نو در آیین های نوروزی رسمی همگانی است. تهیه لباس برای سال تحویل، فقیر و غنی را به خود مشغول می دارد. جامعه سنتی توجه به تهیدستان و زیردستان برای تهیه لباس نوروزی – به ویژه برای کودکان – رسمی در حد الزام بود. خلعت17 دادن پادشاهان و امیران در جشن نوروز، برای نو پوشاندن کارگزاران و زیردستان بود. ابوریحان می نویسد: "رسم ملوک خراسان این است که در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی می دهند."18 مورخان و شاعران از خلعت بخشیدن های نوروزی فراوان یاد کرده اند. و برای این باور است که در وقف نامه حاجی شفیع ابراهیمی زنجانی آمده است:
هر سال شب های عید نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه، همراه کفش و جوراب از عواید موقوفه تهیه و به اطفال یتیم تحویل شود.19
سفرنامه نویسان دوره صفویه و قاجاریه، در شرح و وصف جشن های نوروزی، از لباس های فاخر مردم فراوان یاد کرده اند.20
خرید لباس نو و برخی وسیله های فرسوده ای که به مناسبت نوروز نیاز به "نو" ساختن دارد، رقم عمده هزینه های فصلی – و گاه سالانه – خانواده ها را تشکیل می دهد.21
بسیاری از خانواده ها که در سوک یکی از نزدیکان لباس سیاه پوشیده اند، به مناسبت نوروز، به ویژه هنگام سال تحویل، لباسی دیگر می پوشند. کسانی که به هر علت لباس نو ندارند، می کوشند هر قدر هم اندک – جوراب، پیراهن – در هنگام سال تحویل، نو بپوشند.
در گذشته که فروشگاه ها و بازارهای فروش لباس دوخته نبود و مردم دوختن لباس خود را به خیاط ها سفارش می دادند، نوبت های دوخت و کار شبانه روزی خیاطان یکی از دشواری های خانواده ها بود.
اگر در روزهای پیش از نوروز، در خانواده ها، محله ها، مدرسه ها و سازمان های نیکوکاری رسم است که برای کودکان نیازمند لباس تهیه کنند، این کار نیک پیش از آن که برای کمک و همراهی باشد، برای لباس نو پوشاندن به کودکان در جشن نوروز است.
خوراک های نوروزی
در کتاب ها و سندهای تاریخی و ادبی کهن، به ندرت، از خوراکی هایی که ویژه جشن نوروز (یا جشن های دیگر) باشد سخن رفته است. نویسندگان و مورخان بحث از "خوردنی"ها را، شاید، پیش پا افتاده، نازیبا یا بدیهی می دانستند. در کتاب های قرن چهارم به بعد، شرح و وصف های دقیق، به شعر و نثر، درباره نوروز و مهرگان و جشن ها و آیین های دیگر کم نیست، ولی از نوع و ویژگی خوراک های جشن ها، نه در دستگاه پادشاه و امیران و نه در خانه های عامه مردم، سخنی نرفته است.
در مقاله ها و پژوهش هایی که در این هفتاد و پنج ساله اخیر درباره نوروز نوشته شده، افزون بر خوردنی های سفره هفت سین، گاه از غذاهای ویژه شب پیش از نوروز، و شب اول سال، در خانواده های سنتی شهرها و منطقه های مختلف یاد شده است. خوراکی هایی که با ویژگی های اقلیمی و نوع فراورده های هر منطقه هماهنگی داشت، و در عین حال بهترین و کمیاب ترین غذای منطقه بود22؛ و همه قشرهای اجتماعی – فقیران نیز – می کوشند که در این روزها، برای فراهم آوردن غذای بهتر، گشاده دستی کنند و به گفته ابوریحان" این عیدها، یکی از اسبابی است که تنگی روزی فقیران را به زندگی فراخ مبدل می سازد23".
امروز، در تهران و برخی شهرهای مرکزی ایران، سبزی پلو ماهی خوردن در شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است، و شاید بتوان گفت که غذای خاص نوروز در این منطقه است. "پلو" در شهرهای مرکزی و شهرهای کویری ایران (می توان گفت غیر از گیلان و مازندران در همه شهرهای ایران) تا چندی گیش غذای جشن ها، غذای مهمانی و نشانه رفاه و ثروتمندی بود. و این "بهترین" غذا، خوراک خاص همه مردم – فقیر و غنی – در شب نوروز بود24. اگر نیک مردی در صد و پنج سال پیش در استرک کاشان، ملکی را وقف می کند که از درآمد آن "همه ساله برنج ابتیاع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالی استرک، وضیع و شریف، ذکور و اناث، صغیر و کبیر، بالسویه برسانند"، بی گمان به این نیت بوده، که در شب نوروز سفره هیچ کس بی "پلو" نباشد.
دید و بازدید نوروزی یا "عید دیدنی"
از جمله آیین های نوروزی، دید و بازدید، یا "عید دیدنی" است. رسم است که روز نوروز، نخست به دیدن بزرگان فامیل، طایفه و شخصیت های علمی و اجتماعی و منزلتی می روند. در بسیاری از این عیددیدنی ها، همه کسان خانواده شرکت دارند. کتاب های تاریخی و ادبی، تنها از عیددیدنی های رسمی دربارها و امیران و رئیسان خبر می دهند. رسمی که هنوز هم خبرگزاری ها و رسانه ها، به آن بسنده می کنند25.
"دیدن"های نوروزی که ناگزیر "بازدید"ها را به دنبال دارد، و همراه با دست بوسی و روبوسی است، در روزهای نخست فروردین، که تعطیل رسمی است، و گاه تا سیزده فروردین (و می گویند تا آخر فروردین) بینِ خویشاوندان و دوستان و آشنایان دور و نزدیک، ادامه دارد. رفت و آمد گروهی خانواده ها، در کوی و محله – به ویژه در شهرهای کوچک – هنوز از میان نرفته است. این دید و بازدیدها، تا پاسی از شب گذشته، به ویژه برای کسانی که نمی توانند کار روزانه را تعطیل کنند، ادامه دارد.
تا زمانی که "مسافرت های نوروزی"26 رسم نشده بود، در شهرها و محله هایی که آشنایی های شغلی و همسایگی و "روابط چهره به چهره" جایی داشت، دید و بازدیدهای نوروزی، وظیفه ای بیش و کم الزامی به شمار می رفت. و چه بسا آشنایی بودند – و هستند – که فقط سالی یک بار، آن هم در دید و بازدیدهای نوروزی، به خانه یکدیگر می روند. به یاد دارم که در کرمان، در بین زردشتیان، هنگامی که کسی از دوست و آشنایش گله می کرد که چرا به دیدنش نمی آید، از جمله می گفت: "اگر با هم قهر هم بودیم، دستِ کم سالی یک بار به خانه هم می آمدیم27" و چه بسیار کدورت ها و رنجش های خانوادگی و خویشاوندی که به یُمن دید و بازدیدهای نوروزی برطرف شده و می شود.28
نوروزِ اول
در دید و بازدیدهای نوروزی، رسم است که نخست به خانه کسانی بروند که "نوروزِ اولِ" درگذشت عضوی از خانواده است. خانواده های سوگوار افزون بر سومین، هفتمین و چهلمین روز، که بیشتر در مسجد برگزار می شود، نخستین نوروز که ممکن است بیش از یازده ماه از مرگ متوفا بگذرد، در خانه می نشینند. و در این روز است که خانواده های خویشاوند لباس سیاه را از تن سوگواران درمی آورند29. جلسه های "نوروز اول" که جنبه نمادین دارد، در عین حال از فضای دید و بازدیدهای نوروزی برخوردار است. و دیدارکنندگان، در نوروز اول، به خانواده سوگوار "تسلیم" نمی گویند، بلکه برای آنان "آرزوی شادمانی" می کنند، تا در آغاز سال نو فال بد نزنند. رسم نوروزِ اول بیشتر در شهرهایی برگزار می شود که آخرین روز اسفند را به عنوان یادبود درگذشتگان سال سوگواری نکنند.
هدیه نوروزی؛ "عیدی"
"هدیه" و "عیدی" دادن به مناسبت نوروز رسمی کهن است، کتاب های تاریخی از پیشکش ها و بخشش های نوروزی – پیش از اسلام و بعد از اسلام – خبر می دهند، از رعیت به پادشاهان و حکمرانان، از پادشاهان و حکمرانان به وزیران، دبیران، کارگزاران و شاعران؛ از بزرگتران خاندان به کوچکتران، به ویژه کودکان.
رسم هدیه دادن نوروزی را، ابوریحان بیرونی از گفته آذرباد، موبد بغداد چنین آورده:
نیشکر در ایران، روز نوروز یافت شد، پیش از آن کسی آن را نمی شناخت. جمشید روزی نی ای دید که از آن کمی به بیرون تراوش کرده، چون دید شیرین است، امر کرد، این نی را بیرون آورند و از آن شکر ساختند. و مردم از راه تبرک به یکدیگر شکر هدیه کردند، و در مهرگان نیز تکرار کردند، و هدیه دادن رسم شد.30
پیشکشی رعیت (تاجر، صنعتگر، کشاورز) و حاکمان ولایت، به پادشاهان و خلفا، در واقع بخشی از باج و خراج و مالیات سالیانه بود که – گفته یا نگفته – به آن متعهد بودند. و "خزانه" کشور از آن آبادان بود. ابوریحان بیرونی می نویسد:
پادشاهان ساسانی آن چه را که پنج روز عید (به ترتیب؛ اعیان، دهقانان، سپاهیان، خاصان و خادمان) هدیه آورده بودند، روز ششم امر به احضار می کرد و هر چه قابل خزانه بود نگه می داشت، و آن چه می خواست به اهل اُنس و اشخاص که سزاوار خلوتند می بخشید.31
البته این باور وجود دارد که گرفتن عیدی از دست کسان مورد احترام (از نظر سنی، منزلتی، خویشاوندی، علمی، نسبی و…) تبرک، دارای شگون و "دست لاف32" است.
سیزده بدر
در کتاب های تاریخی و ادبی سده های گذشته، که رسم ها، ایین جشن های نوروزی کهن را، یاد و یادداشت کرده اند؛ چون تجارب الامم، آثارالباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دوره غزنوی – که بیشترین توصیف جشن ها را در بر دارد – اشاره ای به "سیزده بدر" نمی یابیم.
رسم و آیینی که در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همه قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمی تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می دانیم، کتاب های تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن های رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می کرد، ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام، و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند (و نه شاه پسند) بود.
نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسی از ملت ها، باوری کهن است؛ مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمی خورند33. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است34. ابوریحان بیرونی در جدول "روزهای مختار و مسعود و مکروه" در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را (که تیر نام دارد) منحوس ذکر کرده است35. سال های زیادی فروردین ماه اول تابستان بود36.
یکی از نویسندگان در خاطره های هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، درباره سیزده بدر می نویسد:
روز سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد می گرفت و می گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمی خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آن چه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم می شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم.37
پیشینه و انگیزه برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد38، در همه شهرها و روستاها و عشیره های ایارن سیزدهمین روز فروردین، رسمی است که بایستی از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزار رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانواده ها در این روز به صورت گروهی – و گاه چند خانواده با هم – غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیل ها و خوردنی های سفره هفت سین را، با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت می روند و سبزه هفت سین را، با خود برداشت و به آب روان می اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی کردن، بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمی ها و ویژگی های روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواری ها و برآورده شدن آرزوها، ازجمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که "سبزه گره زدن" دختران "دم بخت"، شگونی برای ازدواج و همسریابی39 می باشد. در فرهنگ اسطیر، برای رسم های سیزده بدر، معنی های تمثیلی آورده:
شادی و خنده در این روز به معنی فرو ریختن اندیشه های تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت، نشانه فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزه های تازه رسته، نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا "ناهید" و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسل ها، رسم مسابقه ها، به ویژه اسب دوانی، یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.40
این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونی های جامعه شهری امروز – که در پی خواهد آمد – در بعدازظهر، هر قدر هم مختصر، "برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده" به باغ یا گردشگاه عمومی می رود.
باورهای عامیانه
رفتارها و گفتارهای هنگام سال تحویل و روز نوروز، به باور عامیانه، می تواند اثری خوب یا بد برای تمام روزهای سال داشته باشد. برخی از این باورها را در کتاب های تاریخی نیز می یابیم، و بسیاری دیگر باورهای شفاهی است، و در شمار فولکلور جامعه است که در خانواده ها به ارث رسیده است:
– کسی که در هنگام سال تحویل و روز نوروز لباس نو بپوشد، تمام سال از کارش خرسند خواهد بود.
– موقع سال تحویل از اندوه و غم فرار کنید، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد.
– روز نوروز دوا نخورید، بد یمن است.
– هر کس در بامداد نوروز، پیش از آن که سخن گوید، شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند.41
– هر کس بامداد نوروز، پیش از آن که سخن گوید، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود کند از هر دردی شفا یابد.42
– کسانی که مرده اند، سالی یک بار، هنگام نوروز، "فروهر" آن ها به خانه برمی گردد. پس باید خانه را تمیز، چراغ را روشن و (با سوزاندن کندر و عود) بوی خوش کرد.43
– کسی که روز نوروز گریه کند، تا پایان سال اندوه او را رها نمی کند.
– روز نوروز باید یک نفر "خوش قدم" اول وارد خانه شود. زنان "خوش قدم" نیستند.
– اگر قصد سفر دارید پیش از سیزده سفر نکنید. روز چهاردهم سفر کردن خیر است.
– روز سیزده کار کردن نحس است.
نوروز جشن بازگشت به زندگی، دو اسطوره به پشتوانه دارد: اسطوره جمشید و اسطوره سیاوش
اسطوره جمشید
پیوند تنگاتنگ جمشید و خورشید و جمشید و نوروز در بنیانگذاری نوروز.
روایات اسلامی
فردوسی:
سر سال نو هـرمز فـروردین بر آسوده از رنج تن، دل ز کین
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نـــو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگـار بمانده از آن خسروان یادگـــار
بیرونی (1): جمشید بر سریر زرتشت و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید چهره جمشید چون خورشید می درخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند.
بیرونی (2): می گویند فرخنده ترین ساعات نوروز ساعت های متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیده دم تا حد اکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم مردم بدان تبرک می جویند زیرا که نام آن روز اورمزد است و آن نام خدا، آفریدگار، سازنده و پرورنده جهان و مردم است او که همت و احساسش قابل توصیف نیست.
نوروزنامه: سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور است و یکی آن که سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آید لیک در سال بعد بدین دقیقه نیامد و چون جمشید آن روز را درک کرد و به احتساب آورد نوروز نام نهادند و جشن گرفتند.
پشتوانه زبان شناسی
جمشید و خورشید هر دو با پسوند "شید" به معنای "درخشان" از اوستایی xsaeta خشئته ترکیب شده اند.
نام اصلی جمشید: yima / جم در اوستا و yama در ریگ وداست.
همین نام اصلی خورشید xwar خور / هور در اوستا و sur/swar در وداست در منابع کهن اسلامی و بسیاری از منابع جدید جمشید را به نام جم می خوانند و لقبش را شید ذکر کرده اند. سبب آن که هر کجا می رفت چون خورشید می درخشید و نور از او ساطع می شد جمشید اسمش جم بود و به سبب زیباییش بدو لقب جمشید دادند چون شید به معنی فروغ و درخشان است (طبری). جم پسر ویونگهان (ویونگهنه / ویوهونت اوستایی) است که معادول ویوسونت vivasvant متون ودایی خدای خورشید است و در ادبیات پس از ودا نیز نام عام خورشید است. رابطه جمشید و میترا که هر دو با روشنی در ارتباط اند و دارای رمه خوب و چراگاه های فراخند نیز شناخته شده است.
پشتوانه تاریخی
نظریه جلوس داریوش در تخت جمشید در بامداد نوروز در سالی که هنگام جلوس او حلول خورشید به برج حمل به ساعت 6 بامداد روی داده است. و در آن ساعت شاه بر تخت می نشست و بار عام می داد و نور خورشید از منفذی بر تخت او می تابید.
نظریه نسبت دادن بنای شهر استخر به جمشید همراه با نقوش و دیوار نگاره هایی که شاه هخامنشی را بر تخت در حال حمل او توسط اقوام تابع گوناگون نشان دهد.
فارسنامه ابن بلخی: جمشید بفرمود تا جمله ملوک و اصحاب جهان به استخر حاضر شوند و جشن گرفت و آن ساعت خورشید به اعتدال ربیعی رسیده بود.
نظریه نجومی: تخت جمشید با محاسبات ریاضی، فیزیکی و ستاره شناسی بسیار دقیقی بنیانگذاری شده است. احتمال می رود که نقش شیر و گاو و پلکان آپادانا نمادی از برج اسد و برج ثور باشند و این هر دو ماه (اردیبهشت و مرداد) در بنا و وضع جغرافیایی آن نقشی داشته باشند؟
پیوند جمشید با نوروز در بازگشت به زندگی و گسترش زمین
بیرونی از قول زادویه: اهرمن برکت را از آب و گیاه گرفته بود و باد را از وزیدن باز داشته بود و درختان خشک شدند و دنیا نزدیک به نابودی بود پس جم به امر خداوند به قصد منزل اهرمن و پیروان او رفت و دیگرگاهی آنجا بماند و چون برگشت جهان به حالت فراوانی و باروری و مردم به اعتدال رسیدند. در آن روز که جم برگشت مانند آفتاب طالع شد و نور از او می تابید و مردم از طلوع دو آفتاب در یک روز در شگفت شدند و آن را روز رانوروز خواندند و جشن گرفتند و چون چوب های خشک سبز شدند مردم به یمن این نعمت در هر ظرفی و طشتی جو کاشتند و سپس این رسم میان ایرانیان پایدار ماند.
متون پهلوی: جمشید به دوزخ رفت و مدتی آنجا بماند و پیمان را که اهرمن ربوده بود از او بگرفت و به زمین بازگرداند.
بیرونی: چون در عهد جم هیچ جانوری نمرد، زیرا خداوند به پاداش خدماتی که جمشید کرد مردم او را از پیری، بیماری، درد و غم رهایی بخشیده بود. در نتیجه جانوران و مردمان چنان رو به فزونی نهادند که فراخنای زمین با همه پهنای آن تنگ شد. آن وقت جمشید به امر خداوند زمین را در سه بار سه برابر کرد پس جمشید به مردمان دستور داد در این روز غسل کنند تا از گناهان پاک شوند.
روایت بیرونی بازتاب روایت و ندیداد است که جم به کمک دو ابزار زرین که خداوند بدو داده بود زمین را گسترش می دهد – در فروردین یشت نیز در برابر خشکی چراگاه ها از فروهر جم استمداد می شود.
روایات اسلامی، بیرونی
خدای گیاهان در این روز زنده می شود. گویند در بامداد نوروز بر کوه بوشیخ شخصی خاموش که دسته ای از گیاهان خوشبو در دست دارد ساعتی آشکار می شود و بعد تا سال دیگر همان زمان ناپدید می گردد.
نرشخی (تاریخ بخارا): بنای ارک بخارا را به سیاووش نسبت می دهند و محل گور او را در دروازه غوران بخارا که مکانی عزیز و محترم است می دانند و هر سال در نخستین روز نوروز پیش از آفتاب یک خروس می کشند و به روایت دیگر مغان بر مرگ او سرود سوگواری می خوانند.
نوروز و آفرینش و جشن توزیع بخت
طبق نظریه ای آفرینش جهان در نوروز صورت گرفته است (نظریه دیگر آن را در مهرگان می داند).
بیرونی: آفرینش جهان در ششمین روز نوروز به کمال رسید و در این روز خداوند از آفرینش بیاسود. روز اول نوروز به نام خداوند (هرمزد) و روز ششم به نام خرداد (امشاسپند) است.
در بیشتر روایات آسمان، زمین، خورشید و ستارگان قبلا آفریده شده بودند. آفرینش زمان در نوروز بود خداوند به خورشید در آن زمان که در برج حمل بود حرکت بخشید و از آنجا زمان آغاز شد و مردم نوروز را جشن گرفتند. در بعضی روایات آفرینش انسان نیز در نوروز بود پس نوروز جشن تولد انسان می تواند بشاد.
بیرونی: نخستین روز از فروردین ماه را از این جهت نوروز نام نهادند زیرا پیشانی سال نوست و به اعتقاد پارسیان نخستین روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای ساکنان زمین توزیع می کنند و از این رو ایرانیان آن را روز امید می خوانند.
نوروزنامه: در آغاز آفرینش حرکت خورشید در بامداد نخستین روز فروردین از نخستین درجه برج حمل آغاز شد. پس آفتاب در سه حمل برفت و آسمان او را گردانید و شب و روز پدیدار گشت و از آن آغازی شد بر تاریخ جهان.
نوروز بزرگ
بیرونی: دانشمندان ایران گویند که در نوروز ساعتی است که در آن سپهر پیروز روان ها را برای ایجاد آفرینش به جنبش درآورد. این روز که روز خرداد است نوروز بزرگ نام دارد و در میان ایرانیان جشنی با اهمیت است. گویند که خدا در این روز آفرینش همه آفریدگان را به پایان رسانید.
در این روز او ستاره مشتری را آفرید و فرخنده ترین ساعات متعلق به مشتری است. اما آخرین عمل آفرینش اورمزد بنا بر اعتقاد زردشتیان، آفرینش انسان است و اگر آفرینش ستاره مشتری بعداً بدان اضافه شده بدین دلیل است که ستاره مشتری هم نام اورمزد است. در نوروز بزرگ (یا روز خرداد ماه فروردین) است که طبق متون پهلوی بیشتر رویدادهای مهم جهان در گذشته و آینده در این روز اتفاق افتد، ازجمله: تولد زردشت، گسترش دین، پیام اورمزد به زردشت، پذیرش گشتاسپ دین زردشت، تولد و عروج کیخسرو، روزی که سام نریمان اژی دهاک را بکشد و چندی به عنوان پادشاه هفت کشور بر تخت نشیند و چون کیخسرو ظهور کند آن را بدون واگذار کند، و در آن مدت سوشیانس موبد موبدان او گردد. پس تن گشتاسپ شاه زنده گردد و کیخسرو فرمانروایی را بدو واگذار کند و سوشیانش مقام خود را به پدرش زردشت دهد. در این روز است که اورمزد خدا رستاخیر تن پسین کند و جهان از مرگ و رنج و بدی برهد و اهرمن سرکوب گردد … (ماه فروردین روز خرداد)44
از نظر آفرینش باید نقش امشاسپندان را در کمک به اورمزد یادآور شد چه غیر از اورمزد که نگهبان انسان است هر کدام از امشاسپندان نگهبان یکی از آفریدگان اند: بهمن / وهونی، "نگهبان حیوان"، اردیبهشت "نگهبان آتش"، اسپندارمز / اسفند "نگهبان زمین"، خرداد "نگهبان آب"، مرداد "نگهبان گیاه" و شهریور "نگهبان فلزات". در رابطه با نوروز باید به ویژه نقش سه امشاسپند مونث اسپندارمز، خرداد و امرداد را ذکر کرد چه این سه هر ……
عید نوروز و آداب آن
مفاتیح الجنان شیخ قمی روایتی از معلی بن خنیس را درباره نوروز ذکر کرده است که اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد. بی آنکه اشاره ای به فضیلت این روز کرده باشد. ولی بحارالانوار مجلسی روایات معلی بن خنیس را به تفصیل آورده است. در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یکی از روایات مفصل معلی بن خنیس از نوروز را این گونه تجلیل کرده است: نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت، روزی است که جبرئیل بر نبی (ع) نازل شد، روزی است که رسول اکرم (ص) علی (ع) را بر دوش کشید تا بت های قریش را از بالای کعبه رمی کند، روزی است که نبی (ع) به وادی جن رفت و از ایشان بیعت گرفت، روزی است که برای علی (ع) از مردم بیعت گرفت (غدیرخم)، روزی است که قائم آل محمد ظهور خواهد کرد و روزی است که امام عصر (عج) بر دجال پیروز خواهد شد …
فرمود: چون نوروز شود غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوهای خوش خود را معطر گردان. پس چون از نمازهای پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شدی، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر رکعت به یک سلام و در رکعت اول بد از حمد ده مرتبه انا انزلنا و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان …45
همان طور که مشاهده می شود این روز نیز چون دیگر اعیاد اسلامی با غسل کردن، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بوهای خوش و روزه داشتن آغاز می شود، ضمن آن که نمازی مشابه نمازهای سایر اعیاد اسلامی دارد.
نماز عید نوروز
نماز عید نوورز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سوره های قدر، کافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است که ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همین طور اعمال روز عید غدیر خم وارد شده است.46
از آنجا که قرائت سوره قدر در نماز عید نوروز توصیه شده است می توان دریافت که عید نوروز نیز چون دیگر اعیاد اسلامی با نزول برکات و آیات الهی همراه بوده است. تاکید بر قرائت سوره های کافرون، توحید، معوذتین نیز می تواند اشاره به درخواست دفع انواع شرور و بدی ها داشته باشد.47
دعای عید نوروز
دعای مخصوص عید نوروز با درود و صلوات بر رسول اکرم (ص) و آل او و اوصیا و همه انبیا و رسولان آغاز می شود آن گاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ایشان ادامه می یابد.48
در این دعا آمده است: "هذا الذی فضله و کرمته و شرفته و عظمت خطره" این فراز با اندکی جابجایی در کلمات در دعای مخصوص ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن نیز آمده است.49
فراز پایانی دعای مخصوص عید نوروز: "اللهم … ما فقدت من شی فلا تفقدنی عونک علیه حتی لا اتکلف ما لا احتاج الیه یا ذالجلال و الکرام"50 از آن جهت که در آن سخن از گم شدن و گمشده ها به میان می آید بیش از اندازه قابل توجه است زیرا، چنانکه در گزارش آیین های ایرانی خواهد آمد عید نوروز همان عیدی است که حضرت سلیمان (ع) انگشتری خویش را پس از مدتی پیدا کرده است.
در آیین ها و اساطیر ایرانی
جشن
همتای واژه "عید" در زبان های ایرانی "جشن" یا "یسن" است، از ریشه yaz به معنای ستایش، نیایش و پرستش "ایزد" به معنای ستایش شده و نیایش شده نیز از همین ریشه است. "جشن" واژه ای ایرانی، مذهبی و بسیار کهن است. این واژه که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجزه آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد. مردم به هنگام برپایی بزرگداشت گرد هم جمع می آمدند و خدای را با مراسم ویژه مذهبی نیایش می کردند، و این نیایش و سپاس همه ساله به عنوان قدرشناسی از موهبتی که از سوی خداوند ارزانی شده تکرار می گردید. این مراسم با رقص های مذهبی و سرود و موسیقی نیز همراه بوده است51. در ایران باستان و پیش از ظهور زردشت همواره مراسم قربانی پس از مراسم نیایش و ستایش انجام می پذیرفت. آن چنان که توده هایی از آتش بر پا می داشتند و در کنار آن صدها و هزارها اسب و گاو و گوسفند قربانی می کردند. آن گاه سهمی از قربانی به آتش داده می شد و باقیمانده آن میان مستمندان و نیایشگران پخش می گردید. و با همین گوشت قربانی سور و مهمانی برگزار می شد.52
یک پدیده کیهانی مانند واقع شدن خورشید در نقطه های اعتدال ربیعی یا خریفی یا انقلاب صیفی و شتوی می توانست انگیزه ای برای برگزاری جشن باشد. همین جشن ها در دوره های مختلف زندگانی اقوام ایرانی، آغاز سال را اعلام می کردند. چنانکه جشن های نوروزی، جشن مهرگان، جشن شب چله تابستان و شب چله زمستان از این قبیل است.53
جشن نوروز
این جشن از کهن ترین جشن های ایرانی است که پژوهشگران بنیاد آن را هند و ایرانی ندانسته اند، بلکه با قید احتمال، آن را با اقوام بومی نجد ایران پیش از مهاجرت آریاییان، منسوب می دانند.
نوروز کوچک و نوروز بزرگ
عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز تعلق داشته است: یکی روز اول فروردین، که خورشید به برج حمل می رسد و به آن نوروز کوچک یا "عامه" می گویند و دیگری نوروز بزرگ یا "نوروز خاصه" است که روز خرداد از ماه فروردین است.54
گفته اند: نوروز کوچک سالروز آفرینش جهان و انسان است و نوروز بزرگ روزی است که در آن جمشید بر تخت نشست، و خاصان را طلبید، و رسم ها نیکو گذاشت، و گفت: خدای تعالی شما را خلق کرده است. باید که به آب های پاکیزه تن را بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر خدا مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید.55
پیوند نوروز با آب
نوروز بزرگ، روز خرداد از ماه فروردین است و خرداد ایزد موکل بر آب در جهان مادی است بر بندهش چنین آمده است:
همه نیکی ها چون از ابر کران (عالم اعلی) به گیتی آید، به خرداد روز آید. باشد که همه روز آید، ما آن روز بیش آید. پیداست اگر آن روز بر تن جامه ای نیکو بدارند، و بوی خوش بویند و مراوای نیک (تفال) کنند … آن سال نیکویی بدیشان رسد و بدی را از ایشان دور می سازد.56
از آنجا که نوروز در آغاز فصل بارش باران های بهاری قرار دارد می توان ردپای اردویسور اناهید را نیز در آن یافت. "اردویسور اناهید" الهه آب است. اوست که به فرمان اورمزد از آسمان باران، برف و تگرگ را فرو می باراند.57 بندهش او را "مادر آب ها" توصیف می کند که پاکیزه نگاه داشتن تخمه مردان، چون از خون پالوده شود و نیز زنان، چون بزایند و دیگر آبستن شوند از خویشکاری های اوست.58
و نیز گفته اند: سبب این که ایرانیان در نوروز غسل می کنند آن است که این روز به الهه آب تعلق دارد. از این رو، مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند. و در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و درباره سبب این کار برخی گفته اند علت آن است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و سپس ناگهان سخت ببارید و مردم به آن باارن تبرک جستند و از آن آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همچنان در ایران مرسوم بماند.59
نوروز پیروز
نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی بر بدی. از همین رو آیین نیایش رپیثون در نوروز برگزار می شود. "رپیثون" سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است. با یورش دیو زمستان به زمین، رپیثون به زیر زمین فرو می رود تا با گرم نگاهداشتن آب های زیرزمینی، گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات بخشد. بازگشت سالانه او در بهار نمادی است از پیروزی نهایی خیر بر شر، به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته است.60
یکی از نوشته های پهلوی به نام "ماه فروردین روز خرداد" این معنا، پیروزی نیکی بر بدی، را بسیار یادآور می شود. در این متن، این روز، روزی است که تهمورث اهریمن دروند (گناهکار) را سی سال به باره کرد، منوچهر به خونخواهی ایرج بیرون آمد و سلم و تور را هلاک کرد، سام نریمان بر سناوذک دیو پیروز شد، کیخسرو به خونخواهی پدر خویش، سیاووش، افراسیاب را هلاک کرد، منوچهر و آرش زمین را از افراسیاب بازستاندند، و بالاخره در ماه فروردین، روز خرداد، اورمزد فرمان رستاخیز دهد و جهان را بی مرگ و بی زرمان (بی پیری) و بی پتیاری (بی عیب و ناآلوده) کند. آن زمان است که اهریمن با دیوان و دروجان … همگی ناکار گردند.61
نوروز روز دین و روز پادشاهی
در ماه فروردین، روز خرداد، فریدون جهان را تقسیم کرد. روم را به سلم، ترکستان را به تور و ایرانشهر را به ایرج داد، کیخسرو سیاووشان را به لهراسب سپرد، زردشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت و کی گشتاسپ شاه دین را از زردشت، و در این روز پشوتن رواج دین خواهد کرد.62
و نیز روایت شده است که کوروش پس از پیروزی بر بابل پسر خود کمبوجیه را در جشن نوروز (گموک بابلی) به عنوان پادشاه بین النهرین معرفی کرد.63
نوروز و سلیمان
در روایات ایرانی آمده است که چون سلیمان بن داود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت. اما پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بازیافت و پادشاهی و فرماندهی به او بازگشت و مرغان به دور او گرد آمدند، و ایرانیان گفتند: "نوروز آمد".64
نوروز در ایران
برگ برگ صفحات تاریخ این قوم گواهی می دهد نوروز باستانی همواره کهن ترین سنت قوم ایرانی و عزیزترین روز سال نزد ایرانیان بوده است. "نوروز" بر جای مانده از روزگاری است که جز با کمک خیال و اوهام و جز به مدد افسانه و اسطوره راهی به آن دیار نیست. در گردونه ی سالانه ی تکرار تکرار تنها "نوروز" یک تنوع روحی و یک انبساط روانی است، خاصه ی قوم ایرانی که دوام خویش را در فراز و نشیب تاریخ مدیون این سنت دیرینه و خردمندانه است.
با طلوع اسلام در این سرزمین "نوروز" زیباتر گردید و بزرگترین حادثه تاریخ اسلام به خصوص تشیع یعنی اعلام ولایت علی (ع) در روز غدیرخم از سوی پیامبر اکرم (ص) در نخستین روز بهار مصادف با "نوروز" باستانی بوده است. تشیع از همان ابتدا که با فرهنگ ایرانیان عجین گشت، هیچگاه به "نوروز" بی مهری نکرد و آن را مورد تقدیر قرار داده چرا که هر جزئی از آیین "نوروز" نمادی از ستایش زیبایی و اخلاق انسانی و مهردوستی است.
"نوروز" در ایران اگر چه یک سنت ملی و برآمده از روزگاران بسیار دور است در عین حال با حال و هوایی معنوی و روحانی عجین است.
نوروز در جمهوری آذربایجان
یکی از جشن های بزرگ مردم آذربایجان "نوروز" است. عید نوروز سال ها پیش از میلاد در آذربایجان برگزار می شده و مردم برخی از احساسات بشردوستانه و جهان بینی خود را با این جشنواره مربوط می دانند، زیرا در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان، نوروز به منزله جشن ستایش رفاه مقدسات محسوب می شود و گفته می شود که نوروز عید فراوانی کِشت و سرآغاز تندرستی و برکت و وفور است.
در جمهوری آذربایجان در خصوص پیدایش جشن "نوروز" اسطوره ها و افسانه های گوناگونی نقل شده است. مثلا در روایتی در خصوص "نوروز" آمده است، سیاوش پسر کیکاووس به کشور افراسیاب سفر می کند افراسیاب از وی به نحو قابل توجهی پذیرایی می کند و حتی دخترش را به عقد وی درمی آورد و سیاوش به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا می کند. ولی دشمنان که از این امر ناخرسند بوده اند میان سیاوش و افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به قتل سیاوش می گیرد و پس از هلاک سیاوش دستور می دهد جنازه اش را روی کنگره های دیوار بخارا قرار دهند. آتش پرستان جسد وی را برداشته و قدمگاه دروازه شرقی دفن می کنند و مرثیه های بسیاری در وصف سیاوش و مرگش سرودند به طوری که این مرثیه ها بین مردم گسترش یافت و در همین مرثیه ها روز دفن سیاوش را آتش پرستان "نوروز" نامیدند.
مردم جمهوری آذربایجان به واسطه اعتقادات شدید به آیین و مراسم نوروز برای باشکوه تر انجام شدن جشن نوروز برای این مدارسم تدارک ویژه ای می بینند از قبیل سرودن ترانه ها پیش از نوروز – تدارک بساط شادی ایام نوروز – تهیه لوازم و مواد مورد نیاز سفره نوروز – تهیه چیستان های نوروزی – ستایش و نفرین های نوروزی – پند و امثال نوروزی – اعتقادات نوروزی – عادات نوروزی – تماشای نوروزی – آزردنی های نوروزی – انجام آیین و مراسم نوروزی.
در میان مردم آذربایجان رسم بر این است پیش از رسیدن "نوروز" پوشاک نو خریده به خانه و حیاط سر و سامان داده، فرش و پلاس نو بافته و به استقبال نوروز می روند، در رابطه با عید نوروز جای مهمی به اعتقادات و فال ها داده می شود به طوری که در شب چهارشنبه سوری دختران نورسیده در ته دل فالی گرفته و مخفیانه پشت در نیمه باز به انتظار ایستاده و اگر در این هنگام حرف خوب و موافقی بشنوند آرزویشان برآورده شده و اگر حرف نامناسبی می شنیدند نیتشان عملی نمی گشته است. بنابراین بر مبنای آیین عید مردم از بدگویی و حرف نامناسب دوری می جویند.
در میان عادات نوروزی مراسم خاطره انگیزی همچون ارسال خوان سمنو، انداختن کلاه پوستین به در ها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست تحفه عید در این سرزمین موسوم است.
نوروز در قزاقستان
مردم قزاقستان "نوروز" بهاری می دانند و بر این باورند که در این روز ستاره های آسمانی به نقطه ابتدایی می رسند و همه جا تازه می شود و روی زمین شادمانی برقرار می شود. همچنین قزاق ها معتقدند که نوروز آغاز سال است و در میان آنان عبارات زیبایی درباره ی "نوروز" وجود دارد. "نوروز روزی است که یک سال منتظرش بوده اند"، "نوروز روزی است که خیر بر زمین فرود آمده"، و بالاخره "نوروز روزی است که سنگ نیلگون سمقرند آب می شود".
در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانه اش روشن می کند و خانه اش را خانه تکانی کرده و چون مردم قزاق عقیده بر این دارند که تمیز بودند خانه در آغاز سال نو باعث می شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند آنان بر این مساله ایمان دارند و آن را هر ساله رعایت می کنند.
در شب نوروز دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که "سوقیم" نام دارد غذایی به نام "اویقی آشار" همراه با آواز می پزند و از جوان هایی که دوستشان دارند پذیرایی می کنند. آنان نیز در قبال آن به دختران آیینه و شانه و عطر هدیه می کنند که آن را "سلت اتکیتر" می نامند و به معنی علاقه آور می باشد.
در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله ای به گردنش در ساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا از این طریق مردم را بیدار نمایند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می کند.
"نوروز" برای قزاق ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می کنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام در این ایام با زدن شانه ها یه یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز می باشد، همچنین پختن غذایی به نام نوروزگوژه (کوژه = آش) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه می شود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین می باشد.
مسابقات معروفی نیز در ایام عید نوروز در قزاقستان برگزار می شود که از مهم ترین آنان می توان به "قول توزاق" اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار می شود. اگر برنده زن ها باشند قزاق ها معتقدند آن سال، سال خوب و پربرکتی است؛ اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از دیگر مسابقات می توان به کوکپار، برداشتن بز از مکانی مشخص توسط سواران، آودار یسپاق، کُشتی، قیزقوو و آلتی باقان اشاره نمود.
در عصر نوروز نیز مسابقه "آیتیس" آغاز می شود که مسابقه شعر و شاعری است.
نوروز در تاجیکستان
"عید نوروز" برای مردم تاجیکستان بخصوص بدخشانیان تاجیکستان عید ملی اجداد است و از آن به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد می کنند و به اسم "خیدیر ایام" یعنی عید بزرگ معروف است.
مردم تاجیکستان بخصوص بدخشانیان تاجیک در ایام عید نوروز خانه را پاک کرده و به اصطلاح خانه تکانی می کنند، همچنین ظروف خانه را کاملاً شسته و تمیز می کنند تا گردی از سال کهنه باقی نماند و برابر رسم دیرینه نوروز قبل از شروع عید "نوروز" بانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک سرنیزه بالا آمد دو جارو را که سرخ رنگ است و در فصل پاییز از کوه جمع آوری کرده اند و تا جشن نوروز نگاه داشته اند در جلوی خانه راست می گذارند. چون رنگ سرخ برای این مردم رمز نیکی و پیروزی و برکت است. پس از طلوع کامل خورشید هر خانواده ای سعی دارد هر چه زودتر وسایل خانه را به بیرون آورده و یک پارچه قرمز را بالای سردر ورودی خانه بیاویزد که این معنی همان رمز نیکی و خوشی ایام سال جدید است. پس از شروع عید تنها زن خانه است که بایستی وارد خانه شود و اسباب و اثاثیه را در داخل خانه مرتب چیده و با باز کردن در و پنجره به نوعی هوای نوروزی و بهاری را که معتقدند حامل برکت و شادی است وارد خانه نماید.
در این سرزمین پختن شیرینی مخصوص و غذاهای متنوع جزء رسم و رسوم این ایام است، همچنین برگزاری مسابقاتی از قبیل، تاب بازی، تخم مرغ بازی، کبک جنگی، خروس جنگی، بُزکشی، کُشتی محلی نیز در این ایام به شادی آن می افزاید. یکی از غذاهای معروف این ایام "باج" نام دارد. در این غذا کله پاچه گوسفند را با گندم پخته و دیگران را با آن مهمان می کنند.
نوروز در ترکمنستان
در کشور ترکمنستان طبق رسم قدیم و جدید دو بار در سال جشن نو گرفته می شود. یکی از این جشن ها با استناد به تقویم میلادی که به تایید سازمان ملل رسیده به عنوان جشن بین المللی (سال نو) شناخته می شود و دیگری برگزاری "عید نوروز" به نشانه ی احیای دوباره ی آداب و رسوم دیرینه مردم ترکمنستان است.
مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشان پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را "نوروز" نامیدند.
مردم ترکمنستان در این ایام با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند: نوروزکجه، نوروزبامه، سمنی (سمنو) و اجرای بازی های مختلف توسط جوانان ترکمن حال و هوای دیگری به این جشن و شادی می دهند.
در ایام "نوروز" مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار می شود که می توان به مسابقات اسب دوانی، کُشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، خروس جنگی، شاخ زنی میش ها، شطرنج بازی، مهره بازی، تاب بازی اشاره نمود.
دید و بازدید در ایام نوروز در میان مردم ترکمن از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار می باشد.
نوروز در قرقیزستان
عید نوورز در قرقیزستان تنها یک روز آن هم در روز اول یا دوم فروردین ماه است که به 29 روز یا 30 روز بودن اسفند بستگی دارد. اگر اسفند 29 روز باشد اول فروردین و اگر 30 روز باشد در روز دوم فروردین برگزار می شود. تا قبل از فروپاشی شوروی سابق این مراسم به دست فراموشی سپرده شده بود ولی پس از فروپاشی دوباره حیات یافت و هر ساله باشکوه تر از سال قبل برگزار می شود.
مراسم جشن این روز را در شهرها دولت تدارک می بیند و در روستاها بزرگان و ریش سفیدان در برگزاری آن دخالت دارند. در شهرها در میادین بزرگ و در روستاها در بیابان های اطراف این جشن برگزار می شود.
در قرقیزستان در این روز پختن غذاهای معروف قرقیزی مثل "بش بار ماق"، "مانته"، "برسک" و "کاتما" مرسوم است که به صورت رایگان بین حاضران در جشن توزیع می شود.
در قرقیزستان در این روز علاوه بر جشن برگزاری یکسری مسابقات از قبیل سوارکاری و غیره نیز مرسوم است و به نحو چشمگیری در این روز مسابقات دنبال می شود و جوایز ارزنده ای به نفرات برتر داده می شود.
نوروز در پاکستان
در پاکستان "نوروز" را "عالم افروز" یعنی روز تازه رسیده که با ورود خود جهان را روشن و درخشان می کند می نامند.
در میان مردم این سرزمین تقویم و روزشمار و یا سالنمای نوروز از اهمیت خاصی برخوردار است. بدین جهت گروه ها و دسته های مختلف دینی و اجتماعی در صفحات اول تقویم های خود به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و اهمیت آن می پردازند و این تقویم را در پاکستان "جنتری" می نامند.
از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان می توان به خانه تکانی یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و کاشانه و پوشیدن لباس و تهیه نمودن انواع شیرینی مثل "لدو"، "گلاب حامن"، "رس ملائی"، "کیک"، "برفی"، "شکرپاره"، "کریم رول"، "سوهن حلوا" و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام اشاره نمود.
در ایام نوروز مردم پاکستان از گفتار نامناسب پرهیز نموده و با نواختن و نوازش یکدیگر با احترام و اخلاص یکدیگر را نام می برند. همچنین سرودن اشعار نوروزی به زبان های اردو، دری و عربی در این ایام مرسوم است که بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان می شود.
پاکستانی ها بر این باورند که مقصد نوروز، امیدواری و در امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین می گردد.
نوروز در افغانستان
نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مرکز آن مزار شریف هنوز به همان فرّ و شکوه پیشین برگزار می شود. در روزهای اول سال همه دشت های بلخ و دیوار و پشت بام های گلی آن پر از گل سرخ می شود گویی بلخ سبدی از گل سرخ است یا به عبارتی مانند اجاق بزرگی که در آن لاله می سوزد. این گل فقط در بلخ به وفور و کثرت می روید و از این رو جشن "نوروز" و جشن "گل سرخ" هر دو به یک معنی به کار می رود.
در اولین روز "عید نوروز" عَلَم معروف به عَلَم مبارک علی (ع) با مراسم خاص و باشکوهی در صبح آن روز برافراشته می شود. با افراشته شدن آن جشن "نوروز" نیز رسماً آغاز می شود و تا چهل شبانه روز ادامه می یابد و در این چهل شبانه روز حاجتمندان و بیماران برای شفا در پای این عَلَم مقدس به چله می نشینند. گفته شده بسیاری از بیماران لاعلاج در زیر همین علم شفا یافته اند. مردم این سرزمین بر این باورند که اگر در برافراشته شدن علم، علم به آرامی و بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود سالی که در پیش است نیکو و میمون است.
از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ می توان به شستشوی فرش های خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شترجنگی، شترسواری، قوچ جنگی و کُشتی خاص این منطقه اشاره نمود.
نوروز در سرزمین ما و در تاریخ ما و در همه سرزمین هایی که مردمانش با ما تبار مشترک و جهان بینی و آیین های مشترک و همسان دارند جشن آفرینش انسان و بازآفرینی طبیعت و جشن بزرگ شگفتی و نوزایی بوده و هست.
آیین خنیاگری65 و نغمه های نوروزی
آنچه امروز از موسیقی مربوط به بهار و نوروز به دست ما رسیده است در چهار گروه اصلی قابل تقسیم است:
1- آیین نوروزخوانی
نوروزخوانی (بهارخوانی) از جمله آیین های کهن ایرانی است که تا چند دهه پیش به شکل گسترده تری در بسیاری از نواحی ایران به ویژه البرز شمالی و جنوبی، مازندران، گیلان و تالش و دیلمان، کومش، طالقان و… رواج داشت و امروز به شکل خیلی پراکنده در روستاهای دوردست نواحی یاد شده مشاهده می شود. گمان می رود که مضمون این آیین در قبل از اسلام، علاوه بر توصیف طبیعت و بشارت بهار، در ستایش اهورا مزدا، مدح شاهان، امیران، بزرگان و مردم گشاده دست و خوشرو بوده است. این آیین پس از اسلام – به ویژه از دوران صفوی – خود را با مضامین، روایات و ا حادیث اسلامی – به ویژه شیعه – منطبق کرده و به حیات خود ادامه داده است.
نوروزخوانان (خنیاگران) گمنان و دوره گردی بودند که از حدود 15 روز مانده به نوروز، بر در هر خانه ای بهار را با شعر و آواز نوید می دادند. خصوصیات مهم نوروزخوانان – به مانند همه خنیاگران – بداهه سرایی و حافظه قوی شعری بوده است. کار نوروزخوانان با فرا رسیدن بهار به پایان می رسید. نوروزخوانان غالباً مایل نبودند تا از طرف مردم محل سکونتشان شناخته شوند و به همین دلیل در مناطقی دور از محل سکونت خود، به نوروزخوانی می پرداختند. بسیاری از اوقات نوروزخوانان کومشی و طالقانی به مازندران می رفتند و نوروزخوانان مازندرانی در کومش و طالقان به نوروزخوانی می پرداختند. نوروزخوانان یکی از عوامل مهم تبادلات و نقل و انتقالات فرهنگی و موسیقایی در شمال و جنوب البرز محسوب می شدند. اشعار مورد استفاده توسط نوروزخوانان به زبان فارسی و نیز لهجه ها و گویش های محلی است. این اشعار از بخش های مختلفی تشکیل می شود که هر بخش نغمه مخصوص به خود داشته است. نوروزخوان غالباً در بخش اول، پس از ستایش خداوند و مدح پیامبر (ص) به توصیف امامان (ع) می پردازد. در پایان این بخش ممکن است برخی روایت ها و داستان ها، مانند قصه آدم و حوا66، حضرت ابراهیم و… نیز استفاده شود. در بخش دوم، نوروزخوانان در توصیف صاحبخانه بداهه سرایی می کنند. در این بخش امکان ارایه طنز و هجو یا ستایش و تمجید وجود دارد. بخش سوم، در توصیف بهار و نوروز است. این توصیف یا به صورت مستقل در قسمتی از نوروزخوانی انجام می شود یا به صورت ترجیع بند توسط همراهان نوروزخوان در جابه جایی بخش اول انجام می شود.
نغمه های نوروزخوانی بسیار ساده و روان است. این سادگی و روانی به دلیل این است که نوروزخوانان معمولا موسیقیدانان حرفه ای نبوده و از جمله مردم عادی روستا بوده اند. همچنین مخاطبین اصلی نوروزخوانی که مردم عادی روستا بودند نیز در سادگی و پالایش نغمه های نوروزی موثر بوده اند. جمله های موسیقی غالبا کوتاهند و دامنه صوتی آنها معمولا از یک تتراکورد (دانگ) فراتر نمی رود. این جمله موسیقی مرتبا تکرار شده و با هر تکرار – به خاطر انطباق با شعر – تغییراتی چندی را پذیرا می شوند67. نوروزخوانی یک موسیقی صرفاً آوازی است و در اجرای آن از هیچ سازی استفاده نمی شود. موضوعات مطرح شده در آیین نوروزخوانی دامنه وسیعی داشته است. نوروزخوان به توصیف و بازگویی احساسات مردم در بازنگری دوباره بهار و نوروز می پردازد، نوروزخوان به تبلیغ افکار آیینی و اعتقادات مذهبی می پردازد، نوروزخوان در بازگویی وقایع ناگوار سیاسی – اجتماعی به شیوه تمثیلی و کنایی و غالباً درقالب طنز و هجو به عنوان ناقل اخبار و وقایع از نقطه ای به نقطه دیگر عمل می کرده است.
2- ترانه های نوروزی
در برخی از نواحی ایران که آیین نوروزخوانی بدان گونه که ذکر شد متداول نبوده است، توصیف بهار و نوروز در قالب ترانه هایی چند صورت می گرفته است. از آنجا که این نوع ترانه ها غالبا توسط خنیاگران حرفه ای اجرا می شده، معمولا از پیچیدگی بیشتری در موسیقی برخوردار بوده است و از نظر فرم نیز تشکل یافته تر می باشند. این ترانه ها اغلب توسط یک یا چند ساز متداول در محل همراهی می شده است.
3- ردیف د ستگاهی و موسیقی قدیم ایران
امروزه در ردیف دستگاهی موسیقی ایران، چند گوشه با عناوین "نوروز عرب"، "نوروز صبا" و "نوروز خارا" در دستگاه راست پنجگاه و همایون اجرا می شود. قدرمسلم آن است که این گوشه ها بازمانده و تداوم یافته نمونه هایی در موسیقی مقامی قدیم ایران هستند. در موسیقی قدیم ایران "نوروز خارا" شعبه ای از مقام نوا، "نوروز عرب" و "نوروز عجم" شعبه هایی از مقام رهاوی و "نوروز ساده" شعبه ای از مقام بوسلیک و حسینی بوده است.
در رساله موسیقی بهجت الروح:
نوا آمد که افتد در جهان شور بود "نوروز خارا" فرع و ماهور
* . * . *
رها وی شد مقام و شعبه او تو "نوروز عرب" را و "عجم" گو
اگر "نوروز" می خواهی ببینی بجوی از بوسیلک و از حسینی
بدان نوروز را ای مرد هشیار که می آید ز چارم نغمه، هشدار
* . * . *
دو عینم بوسیلک است و حسینی بود "نوروز اصلم" زین دو عینی
* . * . *
گوشه ها و شعبه های یاد شده، احتمالا ریشه در موسیقی پیش از خود و شاید موسیقی قبل از اسلام داشته اند. در رساله موسیقی مقاصدالاحال (قرن نهم هـ) از عبدالقادر مراغی، عناوین "نوروزات"، "نوروز اصل"، "نوروز حجازی"، "نوروز خارا"، "نوروز عجم" و "نوروز عرب" ذکر شده است. در رساله جامع الالحان از همان مولف نیز از "نوروز"، "نوروز اصل"، "نوروز اصل صغیر"، "نوروز بیاتی"، "نوروز خارا"، "نوروز عجم"، "نوروز عرب" و "نوروز کبیر" به عنوان الحان موسیقی دوره عبدالقادر مراغی (قرن نهم هـ) سخن به میان آمده است. در منظومه خسروشیرین نظامی نیز در فصل صفت باربد مطرب، در ضمن ذکر 30 لحن موسیقی دوره ساسانی، نام "ساز نوروز" یا "باد نوروز" یا "ناز نوروز" (لحن نوزدهم) آمده است.
در بسیاری دیگر از متون منظوم و منثور، تاریخ ها، لغت نامه ها و… نیز عناوین دیگری در ارتباط با نغمه های نوروزی آمده است، ازجمله:
منوچهری دامغانی:
نوروز برزگم بزن ای مطرب امروز زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
* . * . *
همچنین:
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر گاه "نوروز بزرگ" و گه نوای بشکنه
* . * . *
حافظ:
می اندر مجلس آصف به "نوروز جلالی" نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را "ساز نوروزی"
4- نمایش ها و خرده نمایش های منسوخ شده همراه با موسیقی
در این رابطه می توان به چند نمایش نمادین اشاره کرد:
الف) "کوسه بر نشین"
محتوای این نمایش آیینی، بیرون راندن نمادین سرما و زمستان و استقبال از بهار بوده است. این نمایش تا چند دهه گذشته به ویژه در روستاهای آذربایجان رواج داشته است. نمایش کوسه پیش از اسلام رواج داشته و پس از اسلام نیز به حیات خود ادامه داده است. این نمایش احتمالا در قرن 6-5 هجری با تغییراتی در شکل و هنگام برگزاری به دسته های "میرنوروزی" یا "پادشاه نوروزی" بدل شده است.
حافظ:
سخن در پرده می گویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم "میرنوروزی"!
ب) "آتش افروز"
آتش افروزان، بازیگران دوره گردی بودند با لباس های رنگارنگ زنگوله دار و صورتک که از دسته های نوروزی خوانان محسوب می شدند. اینان با خواندن آواز و رقصیدن و پرداختن به طنز و هجو و لودگی، ضمن سرگرم نمودن مردم، نوروز و بهار را نوید می دادند.
ج) "آتش باز"
آتش بازان نیز به مانند آتش افروزان از جمله دسته های نوروزی خوانان بوده اند. اینان با لباس های رنگارنگ، اغلب مسخره و آرایش غلیظ به آتش بازی، خواندن آواز و انجام رقص می پرداختند.
جملگی آنچه ذکر شد، در چهارچوب آیین خنیاگری قابل تبیین و قابل توضیح است. با تغییر مناسبات اجتماعی در قرن اخیر، وجوه مختلف آیین خنیاگری رو به زوال گذاشته و می رود تا به طور کلی از صفحه فرهنگ و هنر این سرزمین محو گردد.
سخن خود را با بیتی از سعدی شیراز به پایان می برم. سعدی می فرماید:
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را!
نوروزخوانی در گیلان و مازندران
"سرودهای نوروزی که با آهنگ مخصوص خود اکنون در مازندران و گرگان در پیشباز سال نو و روزهای نوروز می خوانند ظاهراً سابقه بسیار قدیمی دارد. اشعار قدیمی آن را ایرانیان پس از اسلام فراموش کردند و یا دگرگون کردند و اکنون اصل آنها در دست نیست لیکن از مضمون برگردان و موضوع آن می توان دریافت که یادگارهای پیش از اسلام است. اشعار نوروزی معمولا در مقام شور خوانده می شود و برگردان ها را ضربی و تند می خوانند و آهنگهای ضربی و غیرضربی شهر وانو، زهرا زهرا، قمرناز (در مایه ترک و افشاری) بویژه آهنگ کتولی یا لیلی که بعضی از آنها ظاهرا بسیار قدیمی است هنوز متداول است. آهنگ لیلی جان چون با جمله "هی لیلی جان" آغاز می شود به هر دو نام لیلی جان یا کتولی معروف است. این آهنگ با عبارت "دلبر بنالم وای" پایان می گیرد. بعد از خواندن کتولی بلافاصله آهنگ ضربی را در دنباله آن می خوانند."68
مراسم میرنوروزی در کردستان
"از سنت های ارزنده معمول در کردستان، مراسم مربوط به "میرنوروزی" است که در گذشته با تفصیل و تشریفات زیاد برگزار می شده و هم اکنون مختصراً در مهاباد بر پا می شود. در این رسم نیز آوازخوانان و سرودخوانان نقش دارند.
ساززن ها که معمولاً تعدادشان به 25 نفر می رسد و آوازخوان ها و سرودخوانان که گاهی دسته جمعی و گاهی نوبتی و بعضی به صورت مشاعره آواز می خوانند."69
منشا پیدایش عید نوروز
نخستن محاسبه ی فصل ها بی گمان درهمه ی جامعه ها با گردش ماه که تغییرآن آسان تردده می شود صورت گرفت وبالاخره نارسایی ها وناهماهنگی هایی که تقویم قمری با تقویم دهقانی داشت محاسبه وتنظیم تقویم براساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
● مقدمه:
انسان ازنخستین سال های زندگی اجتماعی زمانی که ازراه شکاروگردآوری خوراک های گیاهی روزگارمی گذراند متوجه بازگشت وتکراربرخی ازرویدادهای طبیعی یعنی تکرارفصل ها شد.زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها هنگام جفت گیری پرندگان وچرندگان را ازیکدیگرجدا کرد نیازبه محاسبه دردوران کشاورز یعنی به دانستن زمان کاشت وبرداشت فصل بندی ها وتقوم دهقانی وزراعی را به وجود آورد.
نخستن محاسبه ی فصل ها بی گمان درهمه ی جامعه ها با گردش ماه که تغییرآن آسان تردده می شود صورت گرفت وبالاخره نارسایی ها وناهماهنگی هایی که تقویم قمری با تقویم دهقانی داشت محاسبه وتنظیم تقویم براساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال درنزد ایرانیان همواره دارای ٤فصل نبود.زمانی شامل دوفصل زمستان ده ماهه وتابستان دوماهه بوده است وزمانی دیگرتابستان هفت ماه وزمستان پنج ماه بوده است وسرانجام اززمان نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردده است.گذشته ازایران :سال وماه سغدی، خوارزمی ها سیستان هادرشرق وکاپادوکی ها وارمنی ها درمغرب ایران بدون کم وزیاد همان سال وماه ایران است.
مردم شناسان براین عقیده دارند که درمان قوم ها وگروهای کهن ازدوران کشاورزی همراه با مرحله ای ازکشت یا برداشت بود.وبدین جهت است که آغازسال نودربیشترکشورها وآیین ها درنخستن روزها پائیززمستان وبهارمی باشد.
مورخان درکشاکش تارخ کهن ایران زمین ازنوروزبزرگترین آیین وجشن ملی ایران یاد کرده اند وهمه نوروزرا به معنای روزنونوشته اند که درنخستن روزازنخستن ماه یعنی فروردین ماه سال خورشدی است وآن هنگامی است که روزوشب با هم برابرگردند روزاول ماه فروردن ابتدای بهاراست که رسدن به برج حمل است وگویند که خداوند درآن روزازآفرینش جهان آلوده شد درزمینه پیدایش نوروزافسانه های متفاوتی وجود دارد اما درنهایت باید گفت که پیدایش نوروزتحت ریشه درواقیعت طبیعت وسپس گاهشماری آریایی دارد.
وابستگی انسان به طبیعت بیشتربه سبب نقش وتاثیرطبیعت درزندگی اجتماعی واقتصادی اوست هریک ازفصل های سال نقش واثری خاص درشکل دادن فعالیت های مردم درجامعه دارد مثلاً زمستان سرد وپربرف وباران برای مردم جامعه کشاورز و دامدارا ایران فصل توقف کارها درمزرعه وصحرا کوه وکوهستان وماندن وآرمیدن درخانه است. وبرخلاف آن دربهاروتابستان واوائل پاییز فصل کاروکوشش دربیرون ازخانه وکاروزی درکشترارها وکوه ها است.
دگرگونی طبیعت درگردش حال ونقش آن درزندگی اجتماعی اقتصادی مردم واکنش های نمادین درفرهنگ رفتاری مردم پدید آورده است بلکه درمجموعه ای ازآیین ها وآداب ورسوم به هنگام نوروزنمایان می شوند بسیاری ازرفتارهای آیین ونمادین مربوط به نوسال ونوروزبا اسطورهای اولیه درجامعه های انسانی سرزمین ایران ارتباط دارند ونشان دهنده ی رفتارهای هستند که درآغازشکل گیری آن جامعه ها پدید آمده نوروزایرانیان درآغازفروردن وفصل بهارهم جشن اهورامزدا ایزد بزرگ دن مزدسینا که درروزاورمزد نخستین روزازنخستین ماه سال برگزارمی شود وهم روزآفرینش جهان وکائنات وانسان است به بیان ابوریحان بیرونی روزنوزایی آفرینش وبه روایت شمس الیدن محمد مشقی روزآفرینش نوردرونی است که مردم را دراین روزی نو ازماهی نو وسالی نو به آراسته ونو گردانیدن آنچه که گذشت زمان کهنه کرده برمی انگیزاند ومعتقد بودند درنوروزمقدرات مردم برای یکسال تمام تعیین واستوارمی گردد دربیشترروایات اسطوره های وافسانه ای ایران دوره ی پیشدادی را زمان پیدایی نوروز وجمشد چهارمین پادشاه پیشدادی را بنیان گذارنوروز و آیین نوروزی به شمارآورده اند دوران جمشد درپشت ها دوران طلایی به شمارآمده است .درآن دوران خوردنی ها کاهش نمی یافت چهارپا ومردمان نمی مردند سرما وگرما وپیری و رشک وجود نداشتند وجمشد برهفت کشورفرمان می راند درایران باستان رسم چنین بود که ۲۵روزپیش ازنوروز؟ گندم- جو- برنج- ماش- باقلا- ارزن- ذرت- لوبیا- نخود- کنجد می کاشتند ودرششمین روزنوروزکه این جشن پایان می یافت با آهنگ؟؟؟ آن دانه ها را درمجلس بزم می پراکندندازاین مراسم یادگارجشن داریم که درروستاهای نواحی مرکزی ایران هستند چنانکه درمازندران هفت یا هشت روزپیش ازعید کافی است که گندم سبزشود وظرف های سبزه را درسینی بگذارند درسینی چند سکه نقره یکی دوپرتغال یا لیمومشتی برنج وگندم چند گل بنفشه صحرایی ویک جلد قرآن کریم می گذارند.
تمام اقوام ایران درشهر و روستا درآستانه سال نواین آیین کهن را که مقدمه سال نواست برگزارمی کنند درروزگاران گذشته درروستاها دیوارخانه ها از گل اندود یا بالای دیوارها را رنگ می کردند.فرش وگلیم را می تکاندند ودرآب روان می شستند درشهرها خانه ها را سفید می کردند گرد وغبارروی می کردند وخانه ها را می آراستند.حالا هم خانه تکان درهمه جا داریم شستن- تمیزکردن- خریدن وسایل نو وخانه تکانی سه تا چهارهفته طول می کشد دیرینه ترین پیک نوروزی حاجی فیروزاست اوجامه ی سرخرنگ و گیوه ای نوک تیزومنگوله دار دارد وکلاه مخروطی دراز و منگوله دارمی پوشد چهره سیاه ولبان سرخ دندان ها سفید ودایره ای رنگی دردست دارد ودرکوی وبرزن می خواند ومژده بهار را می دهد.
● طرح مسئله:
برگزاری جشن و عید ازویژگی های فرهنگ همه ی جامعه هااست ازکهن ترین زمان ها تا به امروزهمه ملت ها قوم ها وایل ها ودرهمه سرزمن ها روزهایی ازسال را جشن می گیرند پژوهش های مردم شناسی جامعه وگروهی را به سراغ ندارند که مردم روز یا روزهایی را به شادی وشوخی وجنب وجوش شادمان نپردازند.
شادی وتفریح وجشن به علل خاص دریک یا چند روزمعین ازسال جزء آداب ورسوم کهن ملل مختلف خصوصاً ایرانیان بوده است که قیاساً می شود عوامل راانگیزه برقراری آن ها برخی ازاین عوامل عبارتند ازاتفاقات جالب وخوب ازقبیل ظهورپیغمبران تولد اشخاص بزرگ ومحبوب ممکن است درطول حیات یک قوم بارها تکرارشوند به طوری که اگرقرارباشد ازبدو تشکیل یک جامعه کهن تمام این اتفاقات فراموش شده وبرای هریک ازقرن ها جشن وسروری باقی بماند ما ایرانیان علاوه براینکه تمام ۳۶۵روزسال جشن می گرفتیم شاید مثل جامعه ایران دراواخردوره ی ساسانی درهرروزعیدی چند داشتیم ولی چون بعضی ازاین اعیاد دردوره ای محدود رواج داشته که با گذشت زمان یا انقلابات دیگراگربه وسیله عامل مثل دین زنده نگه داشته نشود ازبین می رودعموم جشن ها بعد ازمتروک شدن توسط زرتشت جنبه دینی به آن ها داده شد است واین جشن ها بعد ازمتروک شدن به دینی مبدل براعیاد ملی برای ایرانیان گردده است.
کریستین ایران شناس معروف دانمارکی درکتاب ایران درزمان ساسانیان می گوید جشن ها ایرانیان قدیم عموماً صورت دهقانی و روستای ی داشته ودراصل به امورکشاورزی بستگی داشته است وچون دین رسمی ایرانیان درآن زمان این اعیارپذیرفته بود هنگام اجرای جشن ازیک طرف مراسم مذهبی انجام می گرفت وازطرف دیگرتشریفات واعمال خاص انجام می شد که مبدا آن اعتقاد به سحر و جادو بود اما رفته رفته بدل به مراسم عادی گشته تفریحات عامیانه نیزازهرقبیل درآن وارد شده است.
● منشا پیدایش جشن نوروز
درادبیات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگرازآیین ها، رسم ها،فرهنگ ها وتمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند.شاعران ونویسندگان قرن چهار وپنجم هجری، چون فردوسی، منوچهری، عنصری،بیرونی، طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر، که منبع تارخی واسطوره ای آنان بی گمان ادبات پیش ازاسلام بوده، نوروزوبرگزاری جشن نوروزرا اززمان پادشاهی جمشید می دانند، که تنها به چند نمونه ومورد اشاره می شود:
جهان انجمن شد برتخت او
ازآن برشده فره بخت او
به جمشید برگوهرافشاندند
مرآن روزرا روزنو خواندند
سرسال نو هرمز فرودین
برآسوده ازرنج تن، دل زکین
به نوروزنوشاه گیتی فروز
برآن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند
می ورود ورامشگران خواستند
محمد بن جریرطبری نوروزرا سرآغازدادگر جمشید دانسته :
جمشید علما را فرمود که آن روزکه من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هرچه دراو داد وعدل باشد بنماید، تا من آن کنم.وآن روزکه به مظالم نشست روزهرمزبود ازماه فروردین .پس آن روزرسم کردند.
ابوریحان بیرونی پروازکردن جمشید را آغازجشن نوروزمی داند:
چون جمشید برای خود گردونه بساخت، دراین روزبرآن سوارشد، وجن وشیاطن اورا درهوا حمل کردند وبه یک روزازکوه دماوند به بابل آمد ومردم برای دیدن این امردرشگفت شدند واین روزرا عید گرفته وبرای یاد بود آن روزدرتاب می نشینند وتاب می خورند.
به نوشته گردیزی، جمشیدجشن نوروزرا به شکرانه این که خداوند(( گرما وسرما وبیماری ومرگ را ازمردمان گرفت وسیصد سال براین جمله بود)) [۱]برگزارکرد وهم دراین روزبود که (( جمشید برگوساله ای نشست وبه سوی جنوب رفت به حرب دیوان وسیاهان وبا ایشان حرب کرد وهمه را مقهورکرد.))
وسرانجام، خیام می نویسد که جمشید به مناسب بازآمدن خورشید به برج حمل، نوروزرا جشن گرفت:سبب نهادن نوروزآن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هرسیصد وشصت وپنج شبان روز و ربعی ازشبان روزبه اول دقیقه حمل بازآمد وبه همان روزکه رفته بود بدین دقیقه نتواند ازآمدن، چه هرسال ازمدت همی کم شود؛ وچون جمشید،آن روزدریافت (آن را) نوروزنام نهاد وجشن وآیین آورد وپس ازآن پادشاهان و دیگر مردمان بدواقتدا کردند.
درخور یادآوری است که جشن نوروزپیش ازجمشید نیزبرگزارمی شده وابوریحان نیز، با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند، یادآورمی شود که، (( آن روز را که روزتازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش ازآن هم نوروزبزرگ ومعظم بود ))
گذشته ازایران، درآسیای صغیرویونان،برگزاری جشن ها وآیین هایی را درآغازبهارسراغ داریم.درمنطقه ی لیدی وفری ژی، براساس اسطوره های کهن، به افتخارسی بل، الهه ی باروری ومعروف به مادرخدایان، والهه آتیس جشنی درهنگام رسیدن خورشید به برج حمل وهنگام اعتدال بهاری، برگزارمی شد. مورخان ازبرگزاری آن درزمان اگوست شاه درتمامی سرزمین فری ژی ویونان و لیدی وآناتولی خبرمی دهند.به ویژه ازجشن وشادی بزرگ درسه روز۲۵تا ۲۸مارس (۴تا۷فروردین).
صدرالدین عینی درباره ی برگزاری جشن نوروزدرتاجیکستان ودربخارا( ازبکستان) می نویسد:
… به سبب اول بهار، دروقت به حرکت درآمدن تمام رستنی ها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت می آید. ازاین جاست که تاجیکان می گویند.(( حَمَلْ، همه چیزدرعمل )). درحقیقت این عید به حرکت آمدن کشت های غله، دانه وسرشدن ( آغاز) کشت وکارودیگرحاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده وسبب بقای حیات اومی شود.
وی درجای دیگر می گوید:
دربخارا(( نوروز)) را که عید ملی عموم فارسی زبانان است بسیارحرمت می کردند.حتی ملای دینی به این عید که پیش ازاسلامیت،عادت ملی بوده، بعد ازمسلمان شدن هم مردم این عید را ترک نکرده، رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده می بردند.ازآیت های قرآن هفت سلام نوشته به
(( غولونگ آب)) که خوردن وی درنوروز، ازعادت های ملی، بیش تره بود، ترکرده می خوردند.
فصل ۲روایات اسلامی وروزها وماه های نوروز
۱) روایت های اسلامی درباره ی نوروز
۲) روزها وماه های جشن نوروز
۳) پنجه
۴) میرنوروزی
● روایت های اسلامی درباره ی نوروز
دراین زمینه، ازآن جا که سخن بسیاررفته است، به آوردن دوروایت بسنده می شود:درزمان حضرت رسول(ص)، به روایاتی که عبد الصمدبن علی ازجد خود نقل می کند:
درنوروزجامی سیمین که پرازحلوا بود، برای پیغمبرهدیه آورد وآن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروزاست. پرسیدکه نوروزچیست؟ گفتند،عید بزرگ ایرانیان است.فرمود آری، دراین روزبود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدندعسکره چیست؟ فرمودازعسکره هزاران مردمی بودند که ازترس مرگ ترک دیارکرده وسربه بیابان نهادن وخداوند به آنان گفت بمیرید ومردند.سپس آنان را زنده کرد وابرها را امرفرمود که به آنان ببارد ازاین روست که پاشیدن آب دراین روزرسم شده؛سپس ازآن حلوا تناول کردوجام را میان اصحاب خود قسمت کرده وگفت کاش هرروزی برما نوروزبود.
ونیزحدیثی است ازمعلی بن خنیس که گفت:
روزنوروزبرحضرت جعفربن محمد صادق درآمدم گفت آیا این روزرا می شناسی؟ گفتم فدای توگردم، این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دانند وبه یکدیگرهدیه وارمغان می دهند. پس حضرت صادق گفت، سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروزبه علت امری کهن است که برایت بازگومی کنم تا آن را دریابی … پس گفت؛ ای معلی، روزنوروز روزی که خداوند ازبندگان خدا پیمان گرفت که اورا بپرستند واورا شریک وانبازی نگیرند وبه پیامبران و راهنمایان اوبگروند وبه پیشوایان دین ایمان بیاورند.همان روزی است که آفتاب درآن طلوع کرد وبادها وزیدن گرفت و زمین درآن شکوفا ودرخشان شد.همان روزی است که کشتی نوح درکوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبرخدا،امیرالمومنین(ع) را بردوش خود گرفت تا بت های قریش را ازکعبه به زیرافکند که بتان را خرد کند، چنان که ابراهیم این کاررا کرد.همان روزی است که پیامبربه یاران خود فرمود تا با علی(ع) به عنوان امیرالمومنین بیعت کنند(عید غدیرخم)، همان روزی است که قائم آل محمد(ص) واولیای امردرآن ظهورکنند وهمان روزی است که قائم بردجّال پیروزشود واورا درکنارکوفه بردارکشد وهیچ روزنوروزی نیست که ما درآن متوقع گشایش وفرجی نباشیم، زیرا نوروزاز روزهای ما و شیعیان ماست.
بزرگداشت وبرگزای نوروز، بویژه درنزد شیعان وتا به امروزادامه دارد. وسفره هفت سین، بدون قرآن وتحویل سال وبدون گفتن)): یا محول الحول والاحوال،حول حالنا الی احسن الحال)) نیست.
● روزها، یا ماه جشن نوروز
مدت برگزای جشن هایی چون مهرگان، یلدا، وبسیاری دیگر، معمولاً یک روز(یا یک شب) بیشترنیست. ولی جشن نوروز، که درباره اش اصطلاح (( جشن ها وآیین های نوروزی )) گویا تراست، دست کم یک یا دوهفته ادامه دارد.ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروزرا، پس ازجمشید، یک ماه می نویسد:
چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند.عیدها را شش بخش نمودند:۵روزنخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵روزدوم را به اشراف، ۵روزسوم را به خادمان وکارکنان پادشاهی، ۵روزچهاررا به ندیمان ودرباریان، ۵روزپنجم را به توده مردم وپنجه ششم را به برزیگران.
کمپفردرسفرنامه ی خودآورده که، درزمان شاه سلیمان صفوی، مهمانی ها، تفریح وجشن های نوروزدرمیدان های عمومی تا سه هفته طول می کشید. دروویل مدت تعطیلی جشن نوروزرا درزمان فتعلیشاه دوهفته می نویسد.
ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم ازپنجه و(( چهارشنبه ی آخرسال )) آغازودر(( سیزده بدر)) پایان می می پذیرد.
رسم ها وآیین های نوروزی که ازروزگاران کهن برگزاری آن ها ازنسلی به نسل بعد به ارث رسیده، به ناگزیربا دگرگونی شیوه های زندگی، تکنولوژی های صنعتی وماشینی، سازمان های اداری، شغل ها، قانون ها،وسایل ارتباط جمعی جدید- چنان که خواهیم دید- بدون آن که هویت خود را ازدست بدهد، تحویل یافته است.
ازآداب ورسم های کهن پیش ازنوروز،بایستی ازپنجه(خمسه مسترقه)، چهارشنبه سوری وخانه تکانی یاد کرد، که درواقع، پیش درآمدآماده سازی فضای جشن های نوروزی است، که به ترتیب می بینیم:
▪ پنجه (خمسه مسترقه)
بنابرسال نمای کهن ایران، هریک ازدوازده ماه سال سی روزاست که پنج روزباقی مانده ی سال را پنچه، پنجک،خمسه مسترقه، پیتک (درزبان وتقویم مازندارنی) یا بهیزک(درروزشمارزردشتیان) گویند.ابوریحان درباره ی پنجه می نویسد:
…هریک ازماه های فارسی سی روزاست وازآن جا که سال حقیقی سیصد وشصت وپنج روزاست، پارسیان پنج روزدیگرسال را(( پنجی)) و(( اندرگاه )) گویند.سپس این نام تعریب شده و((اندرجاه)) گفته شدو نیزاین پنج روزدیگررا روزهای مسترقه نامند،زیرا که درشمارهیچ یک ازماه هاحساب نمی شود…. .
این پنج روز را،که همزمان بایکی ازشش(( گهنبار)) است، جشن می گرفتند. مراسم پنجه تا سال ۱۳۰۴، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی ویک روزقرارداد، برگزارمی شد.
برگزاری جشن خمسه دربین همه ی قشرهای اجتماعی رواج داشت.به طوری که در۱۳۱۱هجری قمری مردی نیک اندیش درهزینه کردن درآمد موقوفه ی خود، دراسترکِ کاشان، سفارش می کند که؛((…بقیه منافع وقف را هرساله برنج ابتیاع نموده ازآخرخمسه مسترقه به تمام اهالی استرک وضیع وشریف ذکورواناث، صغیروکبیربالسویه برسانند.))
درگاهشماری تبری، که نوروزدرمرداد ماه برگزارمی شد، مراسم پنجه(خمسه مسترقه)، دردوره ی صفویه،همزمان با جشن و روزآب پاشان بود:
…وحضرت اعلی شاهی ظل اللهی، به دستورولایت بهشت آسای مازندارن کامیاب دولت بودند، وچون فصل نشاط افزای بهاری سپری گشته، هوای آن دیار روبه گرمی نهاد،ارده ی تماشای جشن وسرورپنجه که معتاد مردم گیلان است ازخاطرخطیرسرزد.رسم مردم گیلان است که درایام خمسه خاطرخطیرسرزد. رسم مردم گیلان است که درایام خمسه مسترقه هرسال که به حساب اهل تنجیم آن ملک، بعد ازانقضای سه ماه بهارقرارداده اند، ودرمیانه اهل عجم روزآب پاشان است، بزرگ وکوچک ومذکر و مونث به کناردریا آمده، پنج روزبه سور و سرورمی پردازند وهمگی ازلباس تکلیف عریان گشته، هرجماعت با اهل خود به آب آمده، با یکدیگرآب بازی کرده، بدین طرب وخرمی می گذرانند و الحق تماشای غریبی است.
▪ میرنوروزی
ازجمله آیین های این جشن پنج روزه، که درشمارروزهای سال وماه وکارنبود، برای شوخی وسرگرمی، حاکم وامیری انتخاب می کردند که رفتارودستورهایش خنده آوربود، ودرپایان جشن ازترس آزارمردمان فرارمی کرد. ابوریحان ازمردی کوسه یاد می کند که با جامه وآرایشی شگفت انگیزوخنده آور، درنخستین روزبهارمردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. وهم اوست که حافظ به عنوان ((میرنوروزی ))، دوران حکومتش را (( بیش ازپنج روز)) نمی داند.
مسعودی دراین باره می نویسد:
…پنج روزآخرآن فرودگان است، که روزاول آن درعراق وایران کوسه ای براسترخود سوارشود (واین جزدرعراق ودیارعجم رسم نیست واهل شام وجزیره ومصرویمن آن را ندانند)، وتا چند روزجوزوسیروگوشت چاق ودیگرغذاهای گرم ونوشیدنی های گرما زا وسرمابربه اوبخورانند وبنوشانند وچنان وانمود کند که سرما را بیرون می کند وآب سرد براوریزند واحساس رنج نکند، وبه فارسی بانگ زند:(( گرما،گرما)) واین هنگام عید عجمیان است که دراثنای آن طرب کنند وشاد باشند.
ازبرگزاری رسم میرنوروزی، تا ۷۳ سال پیش، آگاهی داریم؛ علامه محمد قزوینی درپژوهشی ارزشمنددرباره ی میرنوروزی – که مانند همه ی پژوهش های آن علامه ی فقید ادبی وفرهنگی می باشد- شرحی آورده است، که خود می تواند پژوهش مردم نگاری باشد و دریغم آمد که به اشاره ای بسنده شود.
…یکی ازدوستان موثق نگارنده، ازاطبای مشهور، که سابق درخراسان مقیم بوده اند، درجواب استفسارمن ازایشان دراین موضوع،مکتوب ذیل را به اینجانب مرقوم داشته اند که عیناً درج می شود: )) دربهار۱۳۰۲هجری شمسی برای معالجه بیماری به بجنورد رفته بودم.ازاول فروردین تا چهاردهم فروردین درآن جا بودم ، دردهم فروردین دیدم جماعت کثیری، سواره و پیاده می گذارند، که یکی ازآن ها با لباس فاخر، براسب رشیدی نشسته، چتری برسرافراشته بود. جماعتی هم سواره درجلو وعقب اوروان بودند .یکدسته هم پیاده به عنوان شاطروفراش که بعضی چوبی دردست داشتند، دررکاب اویعنی پیشاپیش ودرجنبین و درعقب اوروان بودند، چند نفرهم چوب های بلند دردست داشتند که برسرهرچوبی سرحیوانی ازقبیل سرگاو یا گوسفند بود، یعنی استخوان جمجمه حیوانی، و این رمز از آن بود که امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را باخود می آورد. دنبال این جماعت، انبوه کثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خرد روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند. تحقیق کردم، گفتند که در نوروز یک نفر امیر می شود، که تا سیزده عید، امیر و حکمفرمای شهراست، به اعیان و اعزه شهر حواله نقد و جنس می دهد، که همه کم یا زیاد تقدیم می کنند. به این طریق که مثلاً حکمی می نویسد برای فلان متعین : – که شما باید صد هزار تومان تسلیم صندوق خانه کنید، البته مفهوم این است که صد تومان باید بدهید. البته این صد تومان را کم و زیاد می کردند. ولی درهرحال چیزی گفته می شد، غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی می دادند. زیرا، جزوعادات عید نوروزبه فال نیک می گرفتند.ازجمله به ایلخانی هم مبلغی حواله می دادند که می پرداخت- . بعد ازتمام شدن سیزده عید دوره امارات او به سر می آید، و گویا در یک خاندان این شغل ارثی بود)) .
بی گمان، امروز، کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر و خیابان می بیینم که با دایره زدن و خواند و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند، بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب(( میرنوروزی )) و(( حاکم پنج روزه)) است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند، نه در وقت و جشنی دیگر؛ و آنان خود در شعرهایی که می خوانند، می گویند: حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه،
● نوروزجشن بزرگ ملی
نوروزبزرگترین جشن ملی ایرانیان است. جشن رستاخیزطبیعت وتجدید زندگی است. جشن حرکت وجنبش وتکاپو وکاراست. جشن طبیعت است. عید نوروز وگرامی بودن آن نزد ایرانیان بسیارقدیم وکهن می باشد، چنانکه پیدایش آن را به جمشید نسبت داده اند.
با مطالعه ی آثارمتقدمان، به انگیزه هایی بسیاردرباره ی برپایی جشن نوروزبرمی خوریم که اغلب جنبه ی داستانی دارند. مهم ترین علت وشاید انگیزه راستین این جشن برآن پایه استواراست که آغازسال می باشد وآغازبهار.دربخش های گذشته ملاحظه شد که سال به دوبخش تقسیم می شد: تابستان ((هَمَه)) وزمستان(( زَیَنَه )) تابستان هفت ماهه ازآغازبهاروفروردین ماه بوده تا پایان مهرماه وزمستان بزرگ که ازاول آبان ماه تا پایان اسفند وپنجه ی بزرگ یا ایام کبیسه درشماربوده. به نظرمی رسد که ایرانیان شمالی که دین وآیین زرتشتی نیزداشته اند، آغازسال را با اعتدال ربیعی یا قرارگرفتن برج حَمَل درآفتاب شروع کرده وآن جشن می گرفته اند. اما ایرانیان جنوبی آغازسال را با ابتدای فصل سرد وزمستان پنج ماهه برگزارکرده وجشن مهرگان را بسیارگرامی می داشتند. واژه ی سال درفُرس باستان مشتق ازکلمه سَرِدَ به معنی سرد است و به همین جهت سال را با فصل سرد شروع می کردند. چنانکه بعدها درلهجه های جنوبی ایرانی نیزنوروز به نوسَرد و نَوَسَرد مشهورشد. البته ساسانیان ازشمارایرانیان جنوبی محسوب می شدند، اما چون ازرسوم وآ یین زردتشتی پیروی کردند، نوروزرا به جای مهرگان آغازسال قراردادند، اما مهرگان را نیزبا همان شکوه وجلا ل وشعایروتشریفات دیرین برقرارنگاه داشتند وبه همین جهت است که نوروز ومهرگان درنظرشان یک گونه تقدس داشت و شعایر و آداب یکسانی مرعی می داشتند وبا توجه به روایتی که ازسلمان فارسی نقل می کنند این تقدس وگروش دوگانه ملاحظه می شود:
(( سلمان فارسی می گوید ما درعهد زرتشتی بودن می گفتیم خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوورز و زبرجد را درمهرگان بیرون آورد وفضل این دو برایام دیگر، مانند برتری یاقوت وزبرجد است به جواهردیگر)).
آغازهرماه وسال نزد ایرانیان مقدس بوده است ومراسم دینی انجام می داده اند. تقدس آغازماه بدان سبب بود که روزاول هرماه به نام خداوند هرمزد نام داشت ودراین روزنمازهای ویژه ای تلاوت می شد وبه ویژه چون آغازماه وسال مصادف می شد، این به فال نیک وجشن وشادی همراه بود، چنانکه منوچهری گفته)): اورمزد است وخجسته سرسال وسرماه )) تیمن وتبرک روزاول ماه درایران اسلامی هم چنان باقی ماند وبا تغییردین، روزهای اول ماه قمری مقدس شمرده شده وایرانیان آنرا بسی محترم شمرده واعمال مذهبی ویژه ای به جای می آورند.
دریک متن پهلوی درباره ی روزهرمزد آمده است:
(( به روزهرمزد، ماه فروردین، دادارهرمزد، اشو زرتشت را فرمود که مردمان گیهان را واج(=آموزش آهسته خواندن ادعیه) کُن که اندراین روزواج وَنَنْد کنند که واج چهار درون وَنَنْد گیرد، چرا که درباره ی آن دادارهرمزدفرمایدکه:چهارستاره را بسیاربزرگ آفریدم، باآن چهارستاره، شانزده هزارستاره ی دیگراست…))
ومنظورازآن چهارستاره: نخست تیشْـتـَرTistarودراوستا تیشتریه Tistrya،دوم سَدْویس Sadvisودراوستا سَـتـَه وئِسه Satavaesa، سوم هفتورنگ،دراوستا هَپْتُوایرینگا Haptoiringha وچهارم وَنَنْد Vanandاست.
((… به روزفروردینگان( جشن فرود آمدن فـروهرهاست که درپنج روزآخرسال وپنج روزاول سال به زمین فرود می آیند وبه همین جهت است که در روزهرمزد ازماه فروردین برای خشنودی آنان فرایضی وضع شده است) همه ی دیوان ودروجان بی هوش شوند، که ازروزاَشتاد(روز۲۶ازهرماه) تا روز وَهیشتوایشت گاه ( آخرین روزاسفندماه) آشموغان( کافران، گناهکاران) آگاهی ازاین گیهان ندارد وبه روزفروردینگان روان بهشتیان، همه به این گیهان آیند وهریک به میهن(= خانه) خویش خرمی ورامشی کنند، و روان دوزخیان را نیز، ازوَچَر(=حکم، فتوا) دادارهرمزد، ونند ایزد به این گیهان همراه روان بهشتیان فرستند، وآن روان های دوزخیان نیزبه میهن خویش رامشی کنند، چونان که کسی به سفررود، پس ازدیرزمان وچند سال، ازسفربه دیار خویش باز آید با فرزندان خویش خوشی و رامشی کنند- این چنین روان دوزخیان خوشی کنند و به هنگام وداع پیش ونند ایستند وسخن سپاسگذاری گویند… وازاین گیتی وداع کنند، آیند تا روزفروردینگان ازسال دیگرکه بازازروزاَشتاد تا بامداد وَهیشتوایشت گاه، هست که درگیتی مانند، رامشی کنند. نیزآن روان دوزخیان را اندرآن ده روزبا بیم وترس ماند، که پس ازده روز- روان را بازبه دوزخ برند… پس ازاین گیتی فراز وداع کنند وبه جای خویش روند.
((… ازآن روی دادارهرمزد برهمه ی مردمان بهدین فرض کِرفـَه کردن (نیکی وثواب) برای خشنودی روان را گفته است که به روزهرمزد، ماه فروردین واج وَنَند یَزَند تا به آن جای( = دوزخ) دیوان را زدن، ونند ایزد را خوش دلی ورامشی فرازرسد… ))
مسعود سعد سلمان درباره ی روزاورمزد سروده:
امروزاورمزد است که یارمی گسار
برخیز وتازگی کن وآن جام باده آر
ای اورمزد روی بده روز اورمزد
آن می که شادمان کندم اورمزدوار
ومختاری غزنوی گفته :
دوحاجب اندجهان را به سوی صدرجهان
زاورمـزدی وغـُرّه ی مه رمضان
ملا محسن فیض( ۱۰۰۷-۱۰۹۱هجری قمری) روایت مُعَلّی بن خُنَیْس را درباره ی نوروزوسی روزماه ایرانیان ازامام جعفر صادق نقل کرده است:
(( گفتم ای سید من، فدای توشوم- آیا نمی آموزی به من نام روزها را به زبان فارسی؟- جواب فرمود که آنها روزی چند قدیم ازماههای قدیمند که هرماهی سی روزمی باشد وزیاد وکم ندارد، پس: اول ازهرماه هرمزد نام دارد، این نامی است ازنام های خدای تعالی. دراین روزآدم علیه السلام آ فریده شد. فارسیان می گویند این روزجهت آشامیدن مُفـرَّحات وخوشحالی کردن خوب است وما می گوییم روزی است مبارک و روزسرور و خرمی است…))
تقارن جشن هایی چند سبب امتیازویژه و فوق العاده ی نوروز وگسترش وشمول آن به روزهای قبل وبعد خود شده است. چنانکه گذشت ازروز بیست وششم اسفند این عیدها شروع می شد. ازبیست وششم اسفند تا سی ام اسفند پنجه ی کوچک است. پنج روزاَندَرگاه یا کبیسه- پنجه ی بزرگ بوده. این ده روز رویهم ایام فروردگان بود. آنگاه جشن گاهَنبارهَمَسْپتمَدََم درمی رسید که آخرین روزازپنجه ی بزرگ یا روزآخرسال را شامل می شد وموجب روایات دینی جشن آفرینش انسان بود. اما بعد درپاره ای روایات، این جشن را یک روزجلوآورده وبه روزاول سال ونوروزمنتسب ساختند جهت میمنت ومبارکی فوق العاده ی این روز، چنانکه در روایت اسلامی فوق گذشت. جشن سوری ایران قدیم نیزکه یا شب اول اندرگاه یا شب آخراندرگاه بود، دردوران اسلامی به شب چهارشنبه سوری معروف شد که شرح آن گذشت. پنجه ی اول نوروزجشن بزرگ آغازسال بود، چون بنا به اشارات و روایاتی، ایرانیان هرماه را به شش پنجه تقسیم می کردند، یا لااقل این بخش بندی برای ماه های فروردین ومهررعایت می شد. چون پنجه ی آغازنوروزسپری می شد، روزششم فروردین، یعنی خرداد روزجشن بزرگ دیگری فرامی رسید که جشن تولد زرتشت بود. روزخرداد ازماه فروردین به شکرانه ی آنکه تولد زرتشت درآن روزواقع بود، آن چنان اهمیتی پیدا کرد که بسا ازحوادث ورویدادهای بزرگ را درآن روزوقوع یافته اعلان کردند ورساله ای نیزدرباره ی این روزدرپهلوی موجود است که دربخش آتی بدان خواهیم پرداخت.
پس ملاحظه می شود که چگونه تداوم وجریان حوادث و رویدادها، جشن های پایان سال را به آغازسال پیوند داد وموجب شد که بنابراهمیت مساله، اثربزرگترین جشن آخرسال، یعنی جشن فروردگان درماه آغازسال اثرگذاشته واولین ماه سال به نام فروردین و ارواح درگذشتگان نامگذاری شود.
مساله مهم دیگرآن علت نوروز واین جشن طبیعی را به انگیزه ای دینی متحول کردند واین تداعی حاصل شد که ماه فروردین ماه فرَوَهرهای مقدس وجشن ویژه ی آنان است چنانکه درنقل و نقد وبررسی روایات خواهیم دید که جشن نوروزیک جشن طبیعی است که به سبب آغازبهار، اعتدال هوا، مساوی شدن شب و روز و رستاخیز وتجدید حیات طبیعت پس اززمستان ده روزپایان سال است وآخرین روزاین ده روز، آخرین روزپنجه ی یا اندرگاه می باشد.
● سوابق کهن جشن ومراسم نوروزی، مراسم برای درگذشتگان میان اقوام کهن
درمیان بسیاری ازملل، جشن های بهاری با مراسم وپیرایه های بسیاررواج داشته و رواج دارد.اما هیچ گاه درجه واعتباروکلیت آن که یکی ازنشانه های بارزملیت وقومیت باشد، همانند نوورزایرانی نبوده است. دراین مبحث ناگزیربه جشن بهاری زگموک می پردازیم که ازدوران های کهن، میان بابلیان رایج بوده است وبسیاری ازعناصرومراسم آن را با نوروزایرانی همانند می یابیم. اما ازسوی دیگرباید به این نکته ی مهم اشاره کرد که جشن نوروزوآغازسال درایران، همیشه همراه ومقارن با اعتدال ربیعی وآغازبهارنبوده است، بلکه گاه جشن سال نوبا آغازتابستان وفصل برداشت محصول، یا کاشت برخی ازمحصول ها همراه بوده است وبه همین جهت ملاحظه می شود که مراسم نوروزی وآغازسال وجشن آب پاشان و… درتیرماه برگزارمی شده است. گاه نیزدراعتدال خریفی وآغازپاییز، جشن سال نوشروع می شد، وابتدای سال ازآغازپاییزبود. دراین مورد بستگی داشت به این که آیا سال را درست چهارفصل سه ماهه حساب می کردند، یا آن چنان که دراوستا بدان اشاره است، به دوفصل تابستان بزرگ وزمستان بزرگ. درصورت اول، جشن درمهرروزازمهرماه(( مهرگان)) آغازمی شد. درصورت دوم، که تابستان هفت ماهه وزمستان پنج ماهه محسوب می گشت، سال ازآذرماه شروع می شد والبته دراین مورد یایداحتساب پنجه ها وکبیسه را نیزکرد. دراین صورت است که متوجه می شویم مراسم نوروزازآذرماه شروع شده وجشن آب پاشان وکوسه برنشین و… دراین ماه یاد شده است. درسال فصلی، یعنی چهارفصل تمام سه ماهه، زمانی نیزبوده که سال با آغاززمستان شروع می شد، یعنی دی ماه، که روزنخست آن را خرم روزمی نامیدند وجشن خرم روز دراول دی ماه، مطابق می شود با آخردسامبر درتقویم میلادی جدید که به شرح آن خواهیم پرداخت. دی، ازواژه ی دذوه درآمده به معنی آفریدگاروخداوند( دَثوشَه).
ابوریحان بیرونی می گوید)): دی ماه، وآن را خورماه نیزمی گویند. نخستین روزآن خرم روزاست واین روز واین ماه هردو به نام خدای تعالی که هرمزد است نامیده شده…)) دربخش دهم، زیرعنوان جشن خرم روز این جشن شرح شده است. اما دراین جا ازلحاظ آن که آغازسال زمانی ازتاریخ، با زمستان شروع می شده، اشاراتی نقل می شود. در این گونه موارد، ملاحظه می شود که جشن آغاز سال، با هر فصلی که شروع می شده است، مراسم نوروزی منتقل بدان بوده است. درمهرگان، که سال با آغازاعتدال خریفی یا پاییز شروع می شد، ملاحظه می شود که مراسم بارعام شاهان ودادخواهی مردمان و… که غزالی وجاحظ وبیرونی ونظام اللملک ودیگران یاد کرده اند ودرنوروز انجام می شد- درمهرگان نیزبرقراراست وبیرونی همین مراسم را درآغازدی ماه وروزنخست آن خرم روز گفته است.
دربابل کهن ترین سندی که دردست است مربوط به دوران گودِه آ Gudea حدود۲۳۰۰ سال پیش ازمیلاد می باشد، درباره ی جشن بهاری زَگموک، ازاشارات اندکی که درمنابع پهلوی است، تا اشاراتی که به تفصیل درآثارمورخان ونویسندگان پس ازساسانیان به تازی وپارسی واشعاردرباره ی نوروز باقی است، تا رسومی که امروزه هنوز رایج ومرسوم است، حتا مراسم سیزده به در وافکندن سبزه های نوروزی به آب روان دراین روز، وبسا مراسم دیگری چون هفت سین ومراسم کوسه برنشین ومیرنوروزی واین که نوروزهم جشن وشادی بهاری یاد شده میان مردم بین النهرین باستان ملاحظه می شود که درمطالب بعدی شرحی درباره ی آن نقل شده است.
دراین جا فقط اشاره به موردی ویژه ودرخور توجه می شود، وآن این که بابلی ها وارث تمدن وفرهنگ سومری ها بودند. بسا ازمحققان وباستانشناسان برآنند که سومری ها اقوامی به احتمال آرایایی بوده اند که پس ازورود به فلات ایران که طی مهاجرت هایی صورت گرفت، ازکناره های جنوب شرقی دریای خزر، مهاجرت هایی صورت گرفت، ازکناره های جنوب شرقی دریای خزر، مهاجرت خود را به سوی غرب فلات ادامه داده ودرمیانرودان( = بین النهرین) مستقرشدند. یافته های باستانی این مردم ازکناره های دریای خزر تا بین النهرین مورد بررسی وتحقیق قرارگرفته. زبان ورسوم وقوانین واحکام ودین واساطیرشان به ویژه با ایرانیان نزدیکی فراوان دارد، وبابلی ها، وارث مستقیم همین سومری ها به شمارمی روند. این تنها اشاره ای است جهت دقت و ره گیری برای شناخت همانندی ها.
جشن زَگموک را به نام و افتخارخداوند بزرگ، مردوک Marduk جشن می گرفتند. دراین روزهمه ی خدایان درمعبد بزرگ واصلی که ویژه مردوک بود، حضورمی یافتند. شاه نیز درچنین روزی درمعبد حاضر می شد وبه عنوان تجدید عهد وپیمان، دست تندیس یا پیکره ی مردوک را می گرفت. یکی ازآداب مهم جشن، مقارن با سال نو، افروختن آتش بود. خدایان دراین نشست ومجمع، درباره ی روند حوادث سال جاری تصمیم گرفته وخط مشی رویدادها وسرنوشت و وظایف شاه وخوبی وبدی محصول وهبوط ونزول بلایای ارضی وسماوی وبخت وسرنوشت مردم ومقدرات آنان را رقم می زدند( قابل سنجش با مطالب فرگرد دوم وندیداد). این امر، دراقتدار مردوک بوده وتعیین کننده ی سرنوشت ومقدرات مردم اوبوده که درروزهای هشتم ویازدهم ازجشن، درحالی که خدایان با احترام دربرابرش ایستاده بودند، تصمیم می گرفت. بی گمال این چنین مراسم ومجمعی، الگویی بوده است برای مراسم دربارشاهان هخامنشی وساسانی درچنین ایامی- که شاهنشاه بارعام می داد. بزرگان وصاحبان مناصب حضور می یافتند وشاه مقامات ومناصب مملکتی را به کسانی که می خواست واگذار می کرد وازآنان که می خواست بازپس می گرفت ومالیات های تازه را اعلام می کرد وحقوق ومزایای والیان وحُکام را تعیین می کرد ودستورمی داد تا حقوق کارکنان کشوری ولشکری وهزینه های دیوانی پرداخت شود. وچنان که درشرح نوروزاست وبیرونی ودیگران گفته اند ، نوروز، روز تعیین برات ومقدرات ازسوی شاه است، وبه اشاره خواهد آمد که در(( فرگرد دوم وندیداد )) نیزازمراسم همانندی یاد شده است.
چنین مراسمی، میان یزیدی ها Yezidis نیزوجود دارد. روزنخست سال را اینان(( سَری سال )) یا (( سَرسال )) Sarisal/Sarsalمی گویند. بنابرمعتقدات آنان، درچنین روزی، خداوند برمسند خود می نشیند، درحالی که پیامبران وملایک وی، پیرامونش هستند. خداوند به آنان می گوید من درحالی که شما مشغول شادی وعبادت هستید میان شما فرود می آیم. درچنین روزی، خداوند به اتفاق ملازمان وملایک، تقدیرات وآینده ی مردم ومملکت را تعیین می کند. این وجه اشتراک میان زَگـموک بابلی ها وسَرسال ایزدی ها ونوروزایرانیان به نظرمی رسد.
پس خداوند، یکی ازخدایان را مامور می کند که برزمین فرود آمده وجوازی به اومی دهد تا وظایفی را انجام دهد. البته ترجمه ی متون سُریانی، شرح مبسوط تری را نیزبه دست می دهد: دراین روزخداوند برمسند خود می نشیند وهمه ی بزرگان وارباب اصناف درحضوروی گرد می آیند. پس خداوند مراسم را باایراد سخنانی آغازکرده ومی گوید: گوش کنید ای کسانی که دراین جا حاضرشده اید. من این زمین را با نعمت های خود سرشارمی کنم. پس ازاین خطاب، جشن آغازشده وحاضران به شادی و رامش می پردازند.
ازمراسم نمادین این جشن آن که خداوند طی سندی، به شخصی ازمیان حاضران، زمین وهمه ی متعلقات آن را به اجاره واگذارکرده وسند را مهرکرده وبه بزرگان به عنوان شهود می گوید مهروامضای وی را تصدیق کنند.
دراین مورد نیزباید یادآوری شود که به موجب فرگرد دوم وندیداد، چون خداوند هرمزد باهمه ایزدان و اَمشاسپَندان وبزرگان درمجمع ونشستی گرد می شوند، ازجمشید می خواهد تا نماینده ی وی به روی زمین باشد، که البته جمشید نمی پذیرد. با توجه به رابطه ی عمیق میان جمشید ونوروز، مسائل مطرح شده درفرگرد دوم وندیداد را با توجه به این سابقه بهترمی توان دریافت.
اهورامزدا درآغازازجمشید می خواهد تا دین وی را درزمین، چون پیامبری تبلیغ کند. جمشید نمی پذیرد.آن گاه به وی می گوید حال که پیامبری وتبلیغ دین را نمی پذیری، درگیتی نماینده ی من باش وازجهان وهستی من سرپرستی کن. وجمشید قبول می کند ودارنده ی مقام شهریاری ازسوی هرمزد، درجهان مادی می شود.
بروکلمان درماخذ داده شده، به این مقایسه اشاره کرده است وچنان که یادآوری شد، میان جم ونوروز، رابطه ی بدون واسطه برقراراست وجم همان کسی است که نوروز را دراعتدال ربیعی قرارداد.
باری، به موجب روایاتِ ایزدی ها یا یزدانیان(= یزدی ها) پس ازاین واقعه، مراسم جشن درحضورخداوند پایان یافته وخداوند به اجاره دار خود می گوید به موجب این سند، زمین را به مدت یک سال به اجازه ی تو واگذارکردم که آن چه بخواهی بکنی. دراین جا باید اشاره شود که تقسیم مراسم عید سال نوبه پنج قسمت، که درایران نیزباقی بود وکسروی وبیرونی ودیگران بدان اشاره کرده اند، شایان توجه است. اَکیتو، مراسم بهاری سال نودربابل قدیم وهمانندی آن با روزهای دوازده گانه ی نوروزی وروزسیزدهم که اختتامیه ی جشن بهاری بوده است
هرسال به موجب اسناد باقی مانده ی بابلی به روی الواح، درآغازبهار، مراسم سال نوبه مدت یازده یا دوازده روزبه طول می انجامید که ازآن به عنوان اَکتیوAkitu یاد شده وبرمبنای برخی همانندی ها که درمراسم زگموک Zagmuk وساکِئا Sacea دربین النهرین شایع بود، آن را با نوروز مقایسه کرده اند. اما ازسویی دیگر، بنابرنظرپژوهشگرفقید مهردادبهار، ریشه ی جشن نوروزمربوط به تمدن ها وفرهنگ مردم بین النهرین است. این جشن بهاره درآغازهربهاردرشهرهای بین النهرین برگزارمی شد که دراصل مراسم باروری وجنبه ای تمثیلی از زایش و رویش درطبیعت به شمارمی رفت که اوج مراسم آ ن، ازدواج مقدس بود ودرضمن آن، فرمانروای هرشهری درآغاز، ودردوران های بعدی که حکومت مرکزی شکل گرفت، پادشاه کشوربه عنوان جانشین ونماینده ی خداوند مَردوک ازسویی- و زوجه وهمسریا نماینده ی الاهه و زن خدایی که کاهنه ی بزرگ معبد بود ونماینده ومعرف همسرخداوندگارمحسوب می شد، طی مراسمی نزدیکی می کرد.
دربابل، مراسم بهاره ی سال نو، ازروزماه نیسان Nisanu که مطابق با اواخراسفند واوایل بهارایرانی است آغازمی شد. درایران نیزاین تداخل وجود داشت ودرکهن ترین سند مکتوب، یعنیَ یَشت سیزدهم فرودین یشت احتساب کبیسه وپنجه، آغازمراسم به شمارمی رفت. مراسم جشن اکتیودربابل به دوبخش تقسیم می شد: بخش نخست، هشت روزاول بود که درشکل نمادین وتمثیلی، دورانی است که خداوندگاردرجهان زیرین دربند واسارات بود. قسمت دوم رهایی خداوند مردوک واجرای مراسم مقدس زناشویی وباروری بوده است. به صورتی، هرچند نه بربنیاد تطبیق ومقایسه، جشن بهاره ونوروز هم به دوبخش نقسیم می شدکه شرح آن گذشت .
هشت روزنخست، خود به دو دوره تقسیم می شد. درچهارروزنخستین آماده سازی معبد اِسگیل Esagila برای انجام مراسم بودکه درپایان چهارمین روز، این آماده سازی با همسرایی کاهنان که یشتِ اِنوما- اِلیش Enuma-elis یا سرود آفرینش را همخوانی می کردند، اعلام می شد.
آن گاه ازروز پنجم است که مراسم وشادی که همراه با بی بند وباری های جشن های باروری است آغاز می شود. شادی وهمسرایی وساز ونوا درمعبد مذکور با مراسم ویژه یی ازسوی کاهنان وخادمان معبد، همراه با نهادن مواد خوشبو درآتشدان ها و عود سوزها آغازمی شود. مراسم قربانی با سربریدن گوسفندی که خون آن را به دیوارهای معبد می مالند، مفهومی نمادین دارد. آن گاه لاشه ی گوسفند را به نشانه ی دور کردن بلایا وآلام وهمه ی گناهانی که بندگان مردوک درطول سال انجام داده اند وبخشایش شان ازسوی خداوند، به رود می اندازند واین نظیر مراسم قربانی بزبلاگردان یا بزطلیقه The Scapegotمیان یهودیان می باشد که درروزعید کفاره برگزارمی کردند.
درچهارمین روز ازماه نیسان، یکی ازمراسم اصلی ونمادین جشن برگزارمی شد. درجنوب بابل، معبدبزرگ نبوNabu یکی دیگرازخدایان بزرگ بابلی وپسر مردوک قرارداشت. دراین روزشاه ضمن انجام مراسم وشعایری به معبد نَبو می رفت وتندیسه ی خداوند پسر را ازراه فرات به بابل حمل می کرد. باورهای اساطیری برآن بود که نبو می باشد که توسط او- مردوک ازاسارت درجهان زیرین رهایی می یابد. چنین مراسمی نمادین وکنایت آمیز درباره ی مذاهب اسرار و رموز میترایی ومذاهب آدونیسی وتموز وایشتار ومراسم اورفیوسی وایزیس واوزیریس وسیاوش نیزدرجشن های باروری و بهاره انجام می شد که آزادی ازقیود واصول مدنی واخلاقی وبی بند وباری وهرج ومرج هایی را همراه داشت.
درپنجمین روز، آثاری ازآن چه که درایران ضمن مراسم میرنوروزی باقی مانده درصفحات پیشین شرحی ازآن گذشت نمایانگراست. شاه که درراس هیاتی ازراه آب بت وتندیسه ی نَبو را حمل می کرد، با مشایعت کاهنان وارد معبد اسگیل می شد وطی مراسمی برای تجدید بیعت با خداوند مردوک،قدرت خودرا که ازجانب خدا درسال گذشته به وی تفویض شده بود، واگذارمی کرد.به این صورت که درپای پیکره ی بزرگ خداوند مردوک، عصای فرمانروایی وحلقه ی پیمان وشمشیری را که نماد قدرت ومقام اوبود، به یکی ازبزرگ ترین کاهنان واگذر می کرد وکاهن اعظم نیزآن ها را پیش پای خداوند می نهاد.آن گاه کاهن به عنوان تنبیه وآگاهی، ضربه ای به صورت شاه وارد کرده وگوش اورا گرفته، به عنوان خاکساری مقابل خداوند برده تا ضمن زانو زدن، گزارش کردار یک ساله ی خویش را ارائه نماید.
آن گاه شاه با فروتنی گزارش به پیشگاه خداوند عرضه کرده ومی گوید مطابق با پیمان، درسال گذشته خلافی مرتکب نشده وگناهی نکرده وبه خداوندی مردوک معتقد بوده وهمه ی رسوم و اوامرمعهود را انجام داده است. پس کاهن اعظم که سخن گو و رابط مردوک است به شاه می گوید که خداوند اعترافات وی را شنید و اورا بخشیده ودرمقام خود برای سالی دیگرابقا کرده. پس رو به روی شاه ایستاده ودوباره با دست به گونه ی شاه سیلی می زند.براین سیلی زدن تفال می کردند.اگرازچشم های شاه اشکی روان می شد، نشانه ی آن بود که خداوند هم چنان اورا یاری می کند ودرسال نوپیروزی با اوست؛ اما هرگاه اشکی روان نمی شد، حکایت ازشکست شاه درسال جاری بود.
درهرشهری ازشهرهای بابل خدایی ویژه و حامی آن شهرمورد توجه بیشتربود. درهفتمین روزازسال نو، بت ها وتندیسه های خدایان شهرهای سی پَرSippar، کوت Kut، کیش Kis، نی پورNippur، اوروک Uruk و… با مشایعت کاهنان ویژه- با مراسمی به بابل حمل می شد ودرمعبد بزرگ درکنارمردوک جای می گرفت. اما درکناراین مراسم، شاه وظایفی خاص داشت وآن انجام کارهایی بود که بدان کارها، خداوند ازجهان زیرین با می گشت.
درهشتمین روز، بت خداوند مردوک را درمعبد درجایگاه ویژه ای قرارداده ودرکناراو، بت های دیگرخدایان و الاهگان را برپا می داشتند. شاه ضمن مراسمی، دست بردست مردوک نهاده وهمه ی خدایان وایزد بانوان را به حضور اومعرفی کرده وازآن پس انجمن مشاوره گونه ی خدایان برگزارمی گشت وکاهنان دگرباره یَشتِ آفرینش را درستایش مردوک همسرایی کرده ومراسم قربانی وبخورسوزی به انجام می رسید.آن گاه گردونه ی زیرین و ویژه ی حمل وسواری مردوک را بردرمعبد آورده وخداوند را برآن می نشاندند وهمه ی خدایان وایزد بانوان حاضر، درمشایعت گردونه روان می شدند بزرگراهی ازمعبد اِسگیل تا دروازه ی ایشترIstar مسیروعبوراین جمع بود که سراسرآن را آذین بسته ودرمجمرها مواد وصمغ های خوشبو دود کرده ومردم هلهله وشادی می کردند ودرمقابل عبورخدایان مراسم بندگی به جا آوردند.
پس ازعبور ازدروازه ی یاد شده، به وسیله ی قایق هایی آذین شده درکناررود فرات که خدایان را بدانها سوارمی کردند، عازم بیت- اکتیوBit-Akitu می شدند. خانه اکتیو جایی مقدس بود که مراسم اصلی ونمادین درآن جا برگزارمی شد ومراسم نمادین باروری یا ازدواج مقدس ونزدیکی، میان شاه به نمایندگی مردوک وکاهنه ی بزرگ انجام می گرفت وآن گاه بود که هرگونه قید وبند ازنظرخانوادگی، مذهبی، مدنی واخلاقی برداشت شده وهرج ومرج عنان گسیخته ای، به ویژه ازنظرگاه جنسی میان مردم انجام می گرفت (نوعی مراسم رایج که همراه با شور وجذبه وهرج ومرج اخلاقی بود، یعنی مراسم اُرجی).
ازروز هشتم تا یازدهم، خدایان دربیت- اکتیو به سرمی بردند وبه تبع مراسم نمادین باروری که حاکی ازنوعی جای گزینی هرج ومرج وآشوب برنظم وقانون بود درمعبد، مردم بیرون ازمعبد نیزچنان که اشاره شد همان رفتارمی کردند. پس ازسه روزیعنی روزیازدهم ازماه نیسان، دوباره ضمن برگزاری تشریفاتی، مردوک وخدایان دیگربه بابل ومعبد بزرگ اِسگیل بازگشته ودر روز دوازدهم گردهمایی وانجمن بزرگ خدایان برای تعیین سرنوشت مقدرات سال نو وتصمیم گیری برگزارمی شد.اینکه دیگرمراسم نمادین که تکراری ازیادمان های اساطیری آغازین بودتمام شده ونظام درست پیشین اعاده می گشت.
اشاراتی بسیارشایان توجه ازچنین انجمنی، درفرگرد دوم وندیداد ازاوستا آمده است. پس ازتعیین سرنوشت جهان ومقدارت آن، خدایان را به شهرهای خود برگدانده ومراسم پایان می یافت. هرچند درالواح بابلی، یاد واشاره ای ازروزسیزدهم نیست، اما این گمان که جشن وشادی واستراحت درپس روز دوازدهم رسم بود، دور ازواقع به نظرنمی رسد.
● جشن بهاری ومراسم سوگواری
نوروز، جشن است. بزرگ ترین جشن ملی ایرانیان، کهن ترین جشنی که آغازسال را دربرمی گیرد. هرگاه این آغازسال دراعتدال ربیعی وآغازبهار، یا رستاخیز وتجدید زندگی طبیعت باشد، با مفهوم ویژه ای درتقارن با اساطیرهمراه است ودارای مفهومی خاص می شود،- که آیین های سوگواری نیزانجام می گردد وچنین تقارنی بستگی به زندگی وتمدن شبانی- زارعی دارد. درحالی که اقوام برای ارواح درگذشتگان خود یا فروهرها درآخرین روزهای سال، مراسم سوگ ویادبود واهدای نذور وصدقات وخیرات برپا می کردند، بلافاصله درنخستین روزبهار، مراسم سور وسرور وشادی وجشن آغاز می کردند. زمستان ومرگِ طبیعت تجدید حیات می کرد، جشن می گرفتند. درجابه جایی آغازسال درفصول گوناگون، این کنایت اسطوره ای به تدریج به عنوان یک یادمان همراه شد. به همین جهت است که ایرانیان را تقارنی میان مراسم فروردگان وجشن نوروز بود. به همین جهت است که مراسم سوگ وجشن سغدیان در(( نوسرد)) آغازتابستان که نوروز درآن قرارداشت با مراسم سوگ سیاوش برگزارمی شد که شرح آن یاد شده است.
یزدی ها( = ایزدی ها) چون بابلی ها درزَگموک، جشن آغازسال بابلیان وچون ایرانیان درچنین روزهایی به یاد بود ارواح درگذشتگان مراسمی همانند برگزارمی کردند که ایرانیان هنوز چنین رسمی را ماندگار دارند وشب وروز جمعه ی آخرسال را به یاد بود ارواح درگذشتگان رفته وبرگورها خوراک می نهند- چنان که زرتشتیان نیزچنین می کنند وبه خیرات می پردازند. رومی ها نیزدرعید فِرالیا چنین رسم هایی داشتند.
درمطلب بعدی علت این گونه جشن های بهاری که آیین سوگ وعزابوده ودرعین حال، جشن محسوب می شده است شرحی بیان شده. درزمستان، طبیعت می میرد ودرآغازبهار رستاخیزکرده وزندگی دوباره می یابد. درپایان زمستان مراسم سوگواری وعزا، وبلافاصله روزنخست ازبهار، جشن رستاخیز بوده است. درایران وپیرامون آن به ویژه درشرق ایران، آیین های سوگواری برای سیاوش درپایان زمستان، یا آغازتابستان که ایام مرگ و رکود گیاهان است؛ وبلافاصله مراسم جشن نوروز برگزارمی شد. مراسم سوگواری برای تَمَوز، خداوند گیاهی- مقارن با جشن آغازسال نو، ومراسم آدونیس، وآیین فریجی آتیس ازهمین گونه است. جشن بهاری آدونیس دریونان وآسیای علیا که برپا می شد، درآغازآیین سوگ وعزا بوده است که مرگ خدایان گیاهی را شامل می شد، اما درضمن، جشن نیزبود، زیرا خدا رستاخیزکرده وزنده می شد. چون مراسم سوگواری برای سیاوش، مردم برمرگ آدونیس می گریستند ونوحه هایی را همسرایی می کردند وتندیس خدای مرده را به دریا یا رود می انداختند. آن گاه اغلب اتفاق می افتاد که فردای آن روز، آیین های شادی رستاخیز ودوباره زنده شدن خدا را برگزار می کردند.
● سبزه های نوروزی وبه آب افکندن آن ومراسم سیزده نوروزی
بسیاری ازآیین ها ورسوم که دراین گونه جشن ها رواج داشت، امروزه هنوز دررسوم نوروزی زنده است. یکی ازآیین های نوروزی، سبزکردن دانه ها وحبوبی است که به ویژه زنان درظروف گوناگونی به عمل آورده و روز سیزدهم نوروز وجشن بهاری، دسته جمعی به بیرون شهررفته وآن را به آب روان می افکنند.
درجشن آدونیس، یکی ازرسوم رایج وکنایت آمیز، رویاندن وسبزه کردن گیاهان بود. گیاهانی را سبزکرده ومراقبت کرده وپرورش می دادند که طی هشت روزخوب رشد می کرد. آن گاه پس ازهشت روز، درضمن آیین ها ورسوم سوگواری برای آدونیس، آن سبزه ها را همراه با تندیس مرده ی آدونیس به کناررود یا دریا برده وبه آب می دادند. این نوعی برگزاری درآیین های جادوی تقلیدی بود که بدان وسیله می خواستندطلب باران فراوان کنند. آیین های آب پاشی نیزدرجشن های سال نو به همین منظوراست.امروزه چنین رسمی درایران وازرسوم نوروزی- زنده است. اما در روزسیزدهم سبزه را به آب سپردن، به جای روزهشتم- این اختلاف بی گمان ناشی ازشرایط اقلیمی آب وهوا درمقدار رویش است. درامپراتوری رم، بیز که جشن هیلاریا به یاد رستاخیزدوباره زنده شدن آتیس دربیست وپنجم مارس که مشهور به آغازاعتدال بهاری بود برگزارمی گشت،ازهمین گونه است.
میان مردم پیشاوردرپاکستان، رسم است که درنخستین روزایام نوزوز، پس ازبرگزاری مراسم تحویل سال، همگان به گردش به بیرون شهر وسبزه زارها وچمن می روند. دراین مراسم با پای برهنه روی سبزه ها وچمن راه می روند واین کار سبزه لگد کردن، می گویند وآن را شگون نیک وباعث استمرارشادی ونیک بختی درسال نو می دانند(= �۶۵۲۵۵;�۶۵۲۴۳;:مراسم نوروزدرهند وپاکستان).
● ساکِئا، جشن بابلی- ایرانی ومراسم کوسه برنشین ومیرنوروزی
زگموک، جشن بهاری وآغازسال را اغلب پژوهشگران مسایل فرهنگی آشوری ساکئا یکی می دانند. ازاین جشن ومراسم آن، مورخان باستانی چون بروسوس استرابون یاد کرده اند. دراین جشن ها، بردگان، غلامان یا محکومان به مرگ ویا دلقک ها را عنوان ومنصب بزرگان وحتا مقام صدرات وشاهی می دادند. ازاجرای چنین مراسمی درزمان گودِه آ که به مناسبت مراسمی مقدس سالانه درمعبد انجام می شدآگاهی داریم. شخص مورد نظریا محکوم به مرگی را با پوشاندن البسه ای مضحک به شکل شاه درآورده ودریک رشته اعمال نمایشی، وی را آزاد می گذاشتند تا دست به صدور احکام وفرامین وکارهای شاهانه بزند( سروانتس دردُن کیشوت والکساندردوما درآثارخود، ودرتاریخ سده های میانه درفرانسه، به چنین رسومی برمی خوریم) وسرانجام پس ازانقضای دوران معهود، وی را به کیفری که پیش ازآن برایش تعیین شده بود، یعنی مرگ می رساندند. این رسوم با مراسم میرنوروزی، که حکمی پنج روزه داشت همانندی هایی بسیاردارد. البته چنین مراسمی که ساکِئا نامیده می شد، دربین النهرین، بنابرمنابع درتابستان یا پاییز انجام می شد، اما جشن بهاری زگموک درماه مارس وبهار برگزارمی شد وهمین جابه جایی چنان که اشاره شد درایران نیزوجود داشته است. حالیه مراسم کوسه برنشین، درصورتی نمادین ونمایشی درشهرستانها، به ویژه درشمال وجنوب ایران به شکل محدودی درایام نوروز، وگاه درمواقعی دیگربرگزارمی شود. روش کنایت وبازمانده های زمزآمیز، به صورت اسب هایی چوبی که حرکت دهنده ی آن افرادی هستند که تلفیق اسب وآدمی را نشان می دهندمی باشد و دراروپای سده های میانه نیزرواج داشته است. اما نظایری ازاین جشن ها دریونان، مرسوم به جشن کرونیا و در روم باعنوان ساتورنال های رومی وجود داشته است؛ لیکن وجه جدایی وتمایزاین گونه جشن ها وهمانندی های شرقی قابل شناخت است.
لیکن ازجنبه ی تعلیل، درهمه جا که چنین جشن هایی وجود داشته، بیان سمبولیک جشن های جامعه واقوام کشاورزاست که بربرکت وافزونی محصول آن را دایرمی کردند. خدای باروری وبرکت ومحصول به صورت فردی مشخص می شد که می توان آن را شاه اصلی برای یک سال مجسم کرد آن گاه درانقضای سال کشته می شد تا دوباره زنده شود و رستاخیز کند وبا دوباره زندگی یافتن او، زندگی دوباره طبیعت بیان می شد وتعلیل می گشت. بنیاد نمایشی حاکم وچند روزه، که درآغازمحکوم به مرگی بود که پس ازاجرای نقش کشته می شد- وادواراخیر فردی مضحک ومسخره بود که اعدامش نیزجنبه ی نمایشی داشت؛ ازهمان رهگذراست.
● هنگام جشن ها، نوروز همیشه دراعتدال بهاری نبوده است
نوروز وسال شمسی انتقالی، سال ۳۶۵ روزه بدون کبیسه، نوروز همیشه درآغازبهار واعتدال ربیعی قرارنداشت، سیاربودن نوروز به موجب عدم احتساب کبیسه، جشن نوروز سیاردرهرهنگامی ازسال- با همه ی آیین ها ورسم ها برگزار می شد، جشن مهرگان درآغازپاییز جشن سال نودرزمان هخامنشیان، سال جدید اوستایی و روزشمارآن، سال کهن تراوستایی وچگونگی آن- یا سال گاهنباری با آغازی درتابستان، هنگامی که دی ماه و اورمزد روز جشن آغازسال بود، آخرین گاهنبار وپنجه ی دزدیده دراحتساب جشن نوروز، ایام ده روزه فروردگان به موجب اوستا. درباره ی این موضوع یعنی کاوش وپژوهش درباره ی جشن ها وارتباط آن با موضوع های ملی، اساطیری، عادات و رسوم، شرایط اقلیمی ماحصل کلام باورهای عامه وسنتی ودرنهایت تحقیق جشن ها وحوزه های علومی چون مردم شناسی وجامه شناسی امروزه گستردگی بسیاری یافته وبسیاری درحدودیک سده است که راه گشاهایی کرده اند.
● عید( رامش آغام) درایام نوورزاززرتشتیان یا مغان بخار
بسیاری ازجشن های ایرانیان را سغدی ها و مردم خوارزم نیزگرامی وبرپا می داشتند. میان تقویم آنان وایرانیان اختلاف اندک بود ودرتقسیم سال وماه و روزوگرفتن کبیسه مراعات پنجه با تفاوت های کمی ازایرانیان پیروی می کردند.سغیان نیزماه ها ی خود را مطابق ۴قسمت سال تقسیم کرده بودند اول نوسرد ازماه های سندی اول تابستان بود ومیان ایشان وفارسیان دراوایل سال ها وبرخی ازماه ها اختلافی نبود.نوسرد- روزاول آن نوروز سغدیان است ونوروز بزرگ باش روزبیست وهشتم آن زردتشتیان بخارا را روزی است که رامش آغام می نامند ودرآن عید درآتشکده ای که تزدیک قریه رامش است جمع می شوند واین آغام ها نزد آنان عزیزترین اعیاد است ودرو دی که باشد گرد رئیس خود برای خوردن وآشامیدن جمع می شدند واین عید برای ایشان درچندین نوبت است.
رامش ازدیدگاه ایرانیان وبه ویژه زرتشتیان که تا آن هنگام دین خود را حفظ کرده بودند ازارج و ورجی شایسته برخورداراست این دیه یا قریه راموش یا رامش همان است که ابوریحان بیرونی ازآن درشرح جشن های سغد یان یاد کرده است که شرح آن گذشت (هِرتسفلد) درکتاب زرتشت وهمان اومی گوید که شاه اول ساسانیان شهری به نام رایشن بنا کرد.دربخارا آتشکده های بسیاری وجود داشته است هنگام حمله ی تازیان به ایران وماورلنهر زرتشتی ها به تدریج جای گزین بودایی ها شدند وجا آتشکده ها بنا کرده اند ویا معابد بودایی را به آتشکده بدل کرده اند
1 – نقل از گفته دکتر محمد عاصمی ، استاد دانشگاه و عضو آکادمی علوم تاجیکستان .
2 . مقصود از سال نو صیفی آغاز زمانی است که کشاورزان دانه می پاشند و نشاء می کارند
3 . یشت ها، جلد اول.
4 . التفهیم، ص 256.
5 . آثار الباقیه، ص 368 .
6 . نگارنده در منطقه جیرفت شاهد این رسم بوده است.
7 . کاجیله یا کاجیره، گیاهی است از تیره مرکبان، که ساقه ان 50 سانتی متر است.
8 . به نقل از محاسن والاضداد.
9 . آثارالباقیه، ص 330 .
10 . آثارالباقیه، ص 330.
11 . چندین سال است که در تهران رسم شده، خانواده هایی که با اتومبیل به سیزده بدر می روند، سبزه سفره هفت سین را روی سقف یا جلو اتومبیل می گذارند. و این خود جزیی از مراسم سیزده بدر شده است.
12 . برخی از خانواده های زردشتی در سفره هفت سین سیر نمی گذارند، که بد بو و "انگره مینو" (مربوط به روان بد) است.
13 . بازمانده این باور که، در موقع سال تحویل، تخم مرغی که روی آینه است، می چرخد.
14 . قدحی آب که ماهی در آن می چرخد، نماد شادکامی در موقع سال تحویل است. این که رنگ ماهی قرمز باشد رسمی جدید است.
15 . می گویند، پیش از این، هفت شین بوده، و با آمدن اسلام هفت سین شده، تا به جای "شراب" بتوان "سرکه" بر سفره گذاشت. این سخن بایستی بی پایه باشد چون نه سندی در دست است و نه در بین زردشتیان این رسم هست، و از این گذشته واژه "شراب"خود عربی است و بایستی با اسلام وارد زبان فارسی شده باشد.
16 . تاریخ نوروز و گاه شماری ایران، استاد عبدالعظیم رضایی، ص 474 .
17 . لباس دوخته ای که به زیردستان می بخشیدند.
18 . آثارالباقیه، ص 29.
19 . مقدمه ای بر فرهنگ وقف، تالیف ابوسعید احمد بن سلمان، انتشارات سازمان اوقاف، 1358، ص 42.
20 . سفرنامه آ. کمپفر، ص 241 و سفرنامه دروویل، فصل بیستم.
21 . یکی از زمینه های پژوهشی ارزنده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعه، مطالعه و بررسی موردی هزینه های خانواده هاست. – پژوهشی که در جامعه و فرهنگ ما آسان نیست.
22 . در مقاله ها و گزارش های نوروزی شهرهای ایران به کتاب نوروز، تاریخچه و مرجع شناسی مراجعه شود، در آن به غذاهای نوروزی محلی نیز اشاره شده است.
23 . آثار الباقیه، ص324 .
24 . در ولایت من، کوهبنان کرمان، می گفتند: روزی کودکی فقیر از مادرش پرسید: فرق ما با "اعیان"ها چیست؟ مادرش گفت آن ها یک شب در میان، پلو می خورند. کودک گفت ما اعیان تریم. چون هر نوروز پلو می خوریم و یا تصنیف هایی چون: عید آمد و ما پلو نداریم …
25 . اصطلاح "دید و بازدید عید" را دستِ کم، از دوره صفویه، در ادبیات فارسی سراغ داریم. کلیم کاشانی گوید: به روی ساغر می ماه عید را دیدم / همین بس است در این عید دید و وادیدم.
26 . تحول های اجتماعی، اداری، پیشرفت های تکنولوژی و وسیله های آمد و رفت سریع، باعث شده که بیشتر کارمندان دولت که نزدیک به یک هفته (و فرهنگیان دو هفته) تعطیل دارند از فرصت استفاده کرده به سفر بروند، و مسافرت های نوروزی، سال به سال رو به ازدیاد است (امروز – 26 اسفند 1374 رادیو اعلام کرد که به نخستین مسافر نوروزی که به شیراز و بندرعباس وارد شود، یک سکه بهار آزادی از طرف شهردار جایزه می دهد).
27 . نگارنده خود شاهد بوده که کسانی که ازردشتیان که با هم نقار و کدورت داشتند، به خانه یکدیگر رفته و با گفتگوهایی رسمی و اندک، وظیفه دید و بازدید نوروزی را انجام دادند.
28 . کمتر کسی است که نمونه هایی از این گونه "آشتی کنان" را سراغ نداشته باشد.
29 . خانواده های مسلمان، در عیدهای مذهبی چون عید غدیر خم، عید فطر و عید قربان، به ویژه اگر آن عید نزدیک به زمان فوت باشد، در خانه متوفا می نشینند و آشنایان به دیدن آن ها می روند که "عید اول" است.
30 . آثار الباقیه، ص 328.
31 . همان، ص 332.
32 . در بین کاسب ها، به معنی نخستین فروش و دریافت نخستین پول از هنگام باز کردن دکان است، به آن "دشت کردن" نیز می گویند.
33 . از آن جا که در اخرین غذای حضرت عیسی 13 نفر سر سفره بودند، و یکی از آنان خیانت کرد و به دشمن خبر داد و منجر به مصلوب شدن حضرت عیسی شد، امروز مسیحیان 13 نفر بر سر سفره نمی نشینند. نگارنده شاهد بود که در یک خانواده کاتولیک فرانسوی به علت نیامدن یکی از مهمانان، جمع 13 نفری را در دو اطاق غذا دادند.
34 . بسیاری از هواپیماها (ازجمله هما) ردیف 13 ندارد. در شماره گذاری خانه ها از شماره 13 پرهیز می کنند.
35 . آثارالباقیه، ص 358 و 359 .
36 . همان، ص 323.
37 . کیوان نامه (مجموعه سه کتاب حج نامه، کیوان نامه و عرفان نامه) تالیف علامه عباسعلی کیوان، به کوشش رشید یاسمی، مطبعه بوسفور، بهمن 1308، صص 207 و 208.
38 . در پژوهش های مردم نگاری "چگونه" برگزار شدن ها، موضوع مطالعه است و نه "چرا" برگزار شدن ها.
39 . در فولکلور عامیانه، دختران در هنگام گره زدن سبزه این شعرها را می خوانند: سیزده بدر، سال دگر، خانه شوهر، بچه بغل، (فولکلوری که می تواند از دیدگاهی دیگر نیز مورد مطالعه قرار گیرد.)
40 . فرهنگ اساطیر، تالیف دکتر محمد جعفر یاحقی، نشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی و انتشارات سروش، 1369.
41 . آثارالباقیه، ص 331.
42 . همان، ص 327.
43 . باور زردشتیان
44 . سعدیان و خوارمیان قرون وسطی نخستین روز ماه نوسرد (= سال نو از سال saroda) سغدی و ناوسارجی خوارزمی را جشن می گرفتند که ششمین روز پس از نوروز اهل فارس بود و با نوروز بزرگ آنان مطابقت می کرد (بیرونی: آثارالباقیه).
45 . مفاتیح الجنان، ذیل اعمال عید نوروز، ص 494 .
46 . همان، ذیل اعمال روز جمعه، ص 62 و همین طور نک: ذیل اعمال روز عید غذیر، ص 461 .
47 . نک: همان، ص 62 .
48 . همان، ص 494.
49 . نک: مفاتیح الجنان، ذیل اعمال مشترک ماه رمضان، ص 290.
50 . همان، ذیل اعمال عید نوروز، ص 494.
51 . جشن های ایرانی، ص 5.
52 . همان.
53 . همان.
54 . نک: دهخدا، ذیل نوروز، ص 872.
55 . برهان قاطع و نقل از دهخدا، ص 872
56 . ترجمه فارسی بندهش، ص 116، بند 178.
57 . تاریخ اساطیری ایران، ص 22.
58 . ترجمه فارسی بندهش، ص 114، بند 174.
59 . آثارالباقیه، ص 245.
60 . نوروز، صص 22 و 23.
61 . ایران کوده 16، ماه فروردین روز خرداد، بندهای 16، 17، 2، 22 و 34.
62 . ایران کوده 16، ماه فروردین، روز خرداد، بندهای 12، 13، 23، 25، 26 و 29.
63 . شناخت اساطیر ایران، ص 158 (نقل از نوروز، ص 25).
64 . آثارالباقیه، صص 240-241.
65 . آیین خنیاگری، شاخص ترین چهره آرایه موسیقی در ایران قدیم و البته همه تمدن های کهن بوده است. خنیاگران فقط به اجرای موسیقی نمی پرداختند، بلکه تا حدی، هدایت روحی و معنوی مردم را نیز در دست داشتند. اینان، حافظان، راویان و ناقلان سنت های شفاهی و روایت های ملی – مذهبی بودند. خنیاگران طبیب روحی و معنوی جامعه خود بودند و گاه به نوعی موسیقی درمانی – در جوامع کهن تر، جادوپزشکی – نیز دست می زدند. خنیاگران دارای خصوصیات و صفات زیادی بودند که از ان جمله می توان به بداهه سرایی، بداهه خوانی، بداهه نوازی، راوی و نقال روایت های تاریخی، ملی، مذهبی و عاشقانه و قدرت نفوذ معنوی و روانی بر جمع و… اشاره کرد. همین درجه از اهمیت خنیاگران بود که به آنان اهمیت و اعتبار غیر قابل وصفی می بخشید.
66 . طرح روایت ها و داستان های مربوط به آفرینش در جشن سال نو نه تنها در ایران پیش و پس از اسلام، بلکه در بین النهرین باستان نیز متداول بوده است.
67 . نگاه کنید به: درویشی، محمدرضا، نوروزخوانی (25 آهنگ نوروزی و بهاری)، آروین، 1376.
68 . تاریخ موسیقی ایران جلد 2، حسن مشحو، ص 501.
69 . آیین های نوروزی، مرتضی هنری، ص 74، مرکز مردم شناسی ایران.
—————
————————————————————
—————
————————————————————
82