تارا فایل

استاد مرتضی مطهری


استاد مرتضی مطهری
َ زاد، زادگاه و زندگی99
-1-13 در 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی در شهر فریمان از توابع مشهد در خانواده ای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود؛ خانه ای که انوار علم و ایمان، تقوا و پاکی، راستی و درستی در آن پرتوافکنده بود و نام شایسته ی "مطهری" بهترین معرف این بیت پاک و مطهر بود. آری این بزرگ ترین نعمتی بود که از جانب پروردگار به شیخ محمدحسین مطهری (مردی که عمری را در طریق حق پیموده و تقوا و پاکی و اخلاص در وجودش تجسم عینی یافته بود) داده شد، چرا که شایسته نبود نور علم و تقوا در این خانواده به خاموشی گراید بلکه باید فرزندی در این خانواده متولد گردد که مشعل فروزان اسلام را در دست گیرد و به اقصی نقاط این جامعه ی اسلامی نور بیفشاند و با کردار و گفتار خویش بشارت از غلبه ی حق بر باطل و ایمان بر کفر دهد. آری، تقدیر خدای تعالی چنین بود که بر این جامعه ی اسلامی منت نهاده کوکب هدایتی ارزانی دارد که در شب یلدای جهل و ظلمت دلیل و رهنمای حقیقت جویان و حق پرستان باشد و در تاریک ترین دورانی که اسلام عزیز از اطراف و جوانب مورد حمله قرار می گیرد با پاسداری از آن برخیزد و دین خدا را یاری دهد. سرانجام این ستاره ی درخشان هدایت در خانواده ی شیخ محمدحسین مطهری طلوع نمود.
خانوادگی اش حکایت از این جنبه های بارز شخصیت او یعنی طهارت و پاکی روحش می کرد ولی باید نامی که برای او انتخاب می شد نشان دهنده ی جنبه ی دیگری از شخصیت او باشد و لذا نام "مرتضی" بر او نهادند تا حکایت از روش پسندیده و شیوه مرضی او در زندگی بنماید، و بدین ترتیب بود که زندگی "استاد مرتضی مطهری" آغاز شد.

هر چند از حالات و خاطرات دوران کودکی اش هنوز اطلاعی در دست نداریم ولی فرازهای حساسی که در طول زندگی او سراغ داریم و تقوا و پاکی و صدق و صفایی که در سراسر زندگی او به چشم دیدیم و نیز نشو و نمای او در چنین خانواده ای پاک و مطهر همه حاکی از آن است که در آن سنین خردسالی نیز بسان دوران کودکی پیامبر اکرم از کژی و ناپاکی به دور بوده و از امدادهای غیبی و تاییدات الهی برخوردار.
پس از دوران کودکی به مکتبخانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدائی می پردازد.
در سنین حدود ده دوازده سالگی شور و عشق و علاقه ی او به اسلام و علوم دینی که در سراسر زندگی درخشان او متجلی بود در وجودش مشتعل می گردد و هر دم این شعله را از اعماق وجود او زبانه می کشد. بالاخره راز دل را آشکار و تصمیم خویش را مبنی بر تحصیل علوم دینی برملا می سازد؛ و این درست هنگامی است که ظلم و فشار حکومت استبدادی رضاخان روزگار را بر علما و روحانیون تنگ کرده و چهره ی ضد اسلامی او را آشکار نموده است. تصمیم استاد مطهری همگان را به حیرت فرو برده بود که شگفتا! در چنین هنگامی که اوضاع سخت و ناگواری را که بر علما و روحانیون می رود به رای العین مشاهده می نماید چگونه این جوانک روزها و شبها را در این اندیشه به سر می برد. ناصحان و خیرخواهان به پند و اندرز پرداختند تا بلکه او را از این اندیشه منصرف سازند ولی غافل از آنکه دست دیگری در کار است و راه دیگری در پیش. هر حیله ای که می اندیشند سودی نمی بخشد و آتشی که در وجود این جوانک پاک سرشت نهفته است نه تنها خاموش نگشته بلکه افروخته تر می گردد. آخرالامر پافشاری و اصرار استاد مطهری در تصمیم خویش بر رای آنان فائق گشته به طوری که بر تصمیم او گردن نهاده و به تحصیل او در رشته علوم دینی رضایت می دهند؛ و این چنین است که خدا دین خود را یاری می دهد.

به سن دوازده سالگی – یعنی در سال 1311 شمسی – به حوزه ی علمیه ی مشهد عزیمت نموده و تحصیل علوم دینی را آغاز می کند. در این دوران باز یکی دیگر از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیین کننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقشی مو ثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان می گردد. اندیشه های مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول می دارد به طوری که خواب و استراحت را از او باز می گیرد، روز را در این اندیشه به شام و شام را به صبح می رساند. روزها و شبها سپری می شود، هفته ها و ماهها و سالها می گذرد و استاد مطهری در این دغدغه های روحی به سر می برد، شک و حیرت وجود او را فرا می گیرد؛ به اصالت و اهمیت این افکار و دغدغه های روحی پی می برد که اگر این مسائل برای او حل نگردد و از این وادی حیرت به سرزمین یقین و ایمان پای ننهد در هر موضوع دیگر اندیشه کردن جز اتلاف وقت نخواهد بود؛ و لذا مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت می آموخت که بتوانند او را آماده ی بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند و لذا از همان دوران، فیلسوفان و عارفان و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشه ها می دانست در نظرش بزرگ می نمودند؛ و لذا مرحوم آقا میرزامهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه ی الهی حوزه ی مشهد در میان آن همه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفته ی خود کرده و دل از دست او ربوده است؛ و شاید جاذبه ی معنوی و آرزوی حاضر شدن در درس او بزرگ ترین مشوق و محرک استاد مطهری در طی هر چه سریع ترِ علوم مقدماتی بوده است.

بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه ی علمیه ی مشهد، در حدود سال 1316 شمسی عازم حوزه ی علمیه ی قم می گردد و این، باز فرازی دیگر از زندگی پر فراز و نشیب اوست که در تکوین شخصیت علمی و روحی او نقشی بسیار مو ثر ایفا نموده است. در طی پانزده سال اقامت در حوزه ی علمیه ی قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، بر اندوخته ی علمی و معنوی خود افزوده و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلفه ی اسلامی ارتقا می بخشد. یکی از فرازهای حساس این دوران که در شخصیت روحی استاد مطهری تاثیر به سزایی بخشیده است آشنایی با مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی قُدٍّسَ سرُّه بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد.

َ مطهری در تهران
-2-15 استاد مطهری در سال 1331 به تهران مهاجرت نموده، فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز می نماید. فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز می گردد. مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 با پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام می رساند. با اینکه بیش از سی و هفت سال از تالیف این کتاب می گذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطقی آن چیزی نکاسته است. استاد مطهری از سال 1332 به بعد مبارزات سیاسی خود را شروع نموده و تا آخرین روزهای حیاتش آن را ادامه می دهد، گرچه در طول تحصیل در حوزه ی علمیه ی قم نیز با "فداییان اسلام" مرتبط بوده است. از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا به مدت بیست سال ادامه می دهد. ضمناً حوزه ی درسی ایشان در مدرسه مروی در زمینه ی تدریس علوم مختلف اسلامی، خصوصاً فلسفه ی اسلامی، از همان سالهای اول مهاجرت به تهران تشکیل گردیده و تا سه سال قبل از شهادت ایشان ادامه داشته است.

دوران اقامت استاد مطهری در تهران از پربارترین دوره های حیات ایشان است و در این دوره است که تمامی خدمات ارزنده ی ایشان از تحقیق و تدریس و تالیف گرفته تا خطابه و وعظ و تبلیغ و کوشش در حل مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی صورت می گیرد.
موضوعی را طی چند بخش ارائه می دهیم.

َ استاد مطهری و فرهنگ اسلامی
-3-15 از مشخصات بارز و مزایای ارزنده ی استاد مطهری و احاطه ی وسیع او بر فرهنگ اسلامی و جمیع فنون مختلف آن از قبیل فقه و ادبیات و اصول و تفسیر و حدیث و فلسفه و اخلاق و عرفان و سیر و سلوک و تاریخ بود.100
در اینجا لازم است که چگونگی نگرش استاد مطهری به فرهنگ و معارف اسلامی را روشن سازیم:
استاد مطهری که با فرهنگ اسلامی و فنون مختلف آن، آشنایی کامل داشت و خصوصاً به انگیزه ی پیدایش و سیر تاریخی آنها واقف و نیز با قرآن و نهج البلاغه و دیگر متون اصیل اسلامی مانوس بود، با دیدی واقع بینانه به فرهنگ اسلامی نظر می انداخت و این معارف را از آن لحاظ که از اسلام و قرآن نشات گرفته اند و فرزندان عزیز اسلام با عشق و اخلاص وافر برای شناخت اسلام آن را بنا به مقتضیات زمان و مسائل مستحدثه در هر عصر گسترش داده اند، مورد توجه قرار می دهد. اصولاً آیاتی از قرآن که راجع به احکام اسلام و درباره ی عبادات و معاملات و حدود و دیات و…است انگیزه ی تکوین رشته ای از فرهنگ اسلامی به نام "فقه" را فراهم می کند، و آیاتی که راجع به اصول عقاید و معارف مبداً و معاد است زمینه ی پیدایش کلام و فلسفه ی اسلامی را به وجود می آورد، و نیز تعلیمات اخلاقی اسلامی، علمای علم اخلاق را به خود مشغول می دارد و قِس علی هذا.
البته استاد مطهری مسائل را به دور از تعصب می نگریست، منکر این واقعیت نبود که برخی اندیشه های بیگانه در طول هزار و چهارصد سال از طریق دشمنان و به قصد خیانت یا از طریق دوستان و به قصد خدمت در فرهنگ اسلامی نفوذ کرده اند؛ و حتی استاد مطهری به این نکته واقف بود که در همین زمان که نهضت اسلامی اوج گرفته است باز اندیشه های بیگانه از سوی این دو گروه با مارک اسلامی عرضه می شود، راه دفاع این است که فرهنگ اصیل اسلام را به زبان روز عرضه کرد و در مقابل اندیشه های بیگانه به پاسداری از ایدئولوژی اسلام پرداخت؛ با استفاده از فقه اسلامی "اقتصاد اسلامی" و "حقوق اسلامی" و "فلسفه ی سیاسی اسلامی" و با استفاده از فلسفه و حکمت و عرفان اسلامی "مسئله شناخت و جهان بینی اسلام" را عرضه نمود و با استفاده از معارف قرآنی به نظر قران درباره ی فلسفه ی تاریخ پرداخت؛ و استاد مطهری خود از کسانی بود که در این راه خدمات ارزنده ای به جامعه ی ما عرضه کرد.

َ استاد مطهری و ادبیات عربی و فارسی
-4-15 استاد مطهری به ادبیات عرب و رشته های مختلف آن از قبیل صرف و نحو، و بیان و بدیع که به عنوان مقدمه ای بر دیگر علوم اسلامی محسوب می شود وقوف و آشنایی کامل داشته و در این موارد در دوران اقامت در قم تدریس نیز می فرموده اند که از آن جمله حوزه ی درسی مطول ایشان را می توان نام برد. آشنایی و اطلاع وسیع استاد مطهری از ادبیات فارسی نیز شایان کمال توجه است. در اثر همین آشنایی دو جانبه با اسلام و ادبیات فارسی بود که استاد به نقش بسیار مو ثر اسلام در ادبیات فارسی پی بردند و در غالب کتب ایشان اشعار زیبایی از مولوی و حافظ و سعدی و دیگران می بینیم که به مناسبت مطلب آورده شده است. احاطه ی استاد مطهری بر شرح اشعار عرفانی و فلسفی، خصوصاً مثنوی مولوی و دیوان حافظ، شایان کمال توجه است.

شاید آشنایی استاد مطهری با ادبیات بسیار غنی فارسی موجب شده است تا کتب و مقالات ایشان از شیوایی کلام و شیرینی بیان برخوردار باشد. کلمات سنگین و دشوار در کتب ایشان معمولاً بسیار کمیاب است و البته چنین شیوه ی نگارش خصوصاً از ایشان که همانند دیگر علما و فضلا زمانی بسیار طولانی از زندگی خود را با کلمات و اصطلاحات فنی و لغات عربی می گذرانند بسیار مورد تحسین است و به تعبیر آیت الله جوادی آملی نوعی فداکاری است.

َ استاد مطهری و فقه و اصول
-5-15 استاد مطهری بر فقه اسلامی تسلط کامل داشتند – تا آنجا که حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه)از ایشان با تعبیر "فقیه عالی مقام" یاد کردند – و در این رشته از محضر اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله سید محمد محقق (داماد) بهره مند شده بودند. خود ایشان نیز در مدرسه ی مروی تهران و جاهای دیگر به تدریس فقه اشتغال داشته اند. استاد مطهری با احاطه ی کاملی که به فقه اسلامی داشتند به حل بسیاری از مشکلات روز در مسائل اسلامی نائل گردیدند که از آن جمله مسائل مربوط به حجاب و حقوق زن در اسلام قابل ذکر است. کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام از جمله کتابهای بسیار ارزشمند استاد مطهری است که در پاسداری از فقه اسلامی به نگارش درآمده است.
ذهن وقاد استاد مطهری در تحلیل مسائل و احاطه ی کامل به جهان بینی اسلامی به انضمام تسلط ایشان بر فقه اسلامی باعث شده است که مسائل مربوط به زن، از نظر اسلامی این چنین محققانه بررسی گردد.
استاد مطهری به ویژه مباحثی از فقه اسلامی را که مورد حمله قرار می گرفت مورد بحث و تجزیه و تحلیل همه جانبه قرار می داد. تحقیقات ایشان راجع به "مسئله بردگی" که در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده و نیز مباحث مربوط به "اسلام و مقتضیات زمان" از این جمله اند.

استاد مطهری علم اصول فقه را در محضر اساتیدی بزرگوار همچون حضرت آیت الله العظمی بروجردی و حضرت آیت الله العظمی امام خمینی آموختند و به واسطه ی وقوف به اندیشه های اصولیین توانستند ریشه ی برخی مباحث فلسفه ی اسلامی را در کلمات علمای علم اصول یافته و نقش علمای علم اصول در فلسفه ی اسلامی را آشکار سازند.

استاد مطهری خود درسهای متعددی در زمینه ی اصول فقه داشته اند که از آن جمله باید از حوزه ی درس رسائل نام برد. به علاوه ایشان جزوه ی مختصری در زمینه ی اصول فقه به عنوان جزوه ی درسی برای دانشجویان دانشکده ی الهیات نوشته اند.

َ استاد مطهری و علم کلام و فلسفه ی اسلامی
-6-15 استاد مطهری، هم در علم کلام و احاطه بر اندیشه های متکلمین اسلامی و هم در فلسفه ی اسلامی و آگاهی بر نظریات فلاسفه ی اسلامی تبحر خاصی داشت. وی از این جهت بسیار عزیزالوجود و کمیاب بود و از معدود افرادی بود که واقعاً فلسفه ی اسلامی را درک کرده و لذت آن را چشیده و به اهمیت این میراث گرانبها پی برده بود.

اگر بخواهیم سیری تاریخی از افکار و اندیشه های فلسفی استاد مطهری ارائه دهیم باید از دوران نوجوانی او و سنین حدود سیزده سالگی که دوران طلبگی را در حوزه ی علمیه مشهد می گذرانده است آغاز کنیم. وی در آن ایام سخت به مسائل اعتقادی و خداشناسی که پایه و اساس دیگر معارف اسلامی است عنایت و توجه داشته و به این نکته پی برده است که اگر این اساسی ترین مسائل برایش حل نگردد سخن از دیگر موضوعات گفتن جز اتلاف وقت چیزی نیست. استاد مطهری خود در این باره چنین می نویسد:

"تا آنجا که من از تحو لات روحی خود به یاد دارم، از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها – البته متناسب با سطح فکری آن دوره – یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد. در سالهای اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به "تنهایی" در من پدید آمده بود، وجود هم حجره را تحمل نمی کردم، حجره ی فوقانی عالی را به نیم حجره ای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه های خودم به سر برم. در آن وقت نمی خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد بیهوده و اتلاف وقت می شمردم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجاً آماده ی بررسی اندیشه ی فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم".

در عرض مدت پانزده سال از اشتغال علمی در حوزه ی علمیه ی قم اندوخته ای بسیار غنی از جمیع رشته های علوم اسلامی کسب کرده و در طول مدت هفت سال، تحصیل علوم عقلی و فلسفه ی اسلامی را به پایان رسانده در سال 1331 شرحی بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم می نویسد که از چنان استحکام منطقی و شیرینی بیان و شیوایی کلام برخوردار است که پس از گذشت بیش از سی سال هنوز بوی طراوت و تازگی از آن به مشام می رسد.

استاد مطهری تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال 1323 آغاز کرده و در سال 1329 در محضر درس استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (رضوان الله علیه) شرکت نموده و الهیات شفای بوعلی را نزد معظم له می آموزد و سپس در حوزه ی درس خصوصی ای که مرحوم علامه برای بررسی فلسفه ی ماد ی تشکیل داده بودند شرکت می نماید. وی در زمینه ی فلسفه ی اسلامی از محضر اساتیدی همچون حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره)، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی و مرحوم آقا میرزامهدی آشتیانی بهره گرفته است.

استاد مطهری در اثر آشنایی عمیق با فلسفه ی اسلامی و به ویژه حکمت متعالیه ی صدرالمتالهین و مقایسه ی آن با میراث فلسفی یونان، به ارزش واقعی هر یک از آنها پی بردند. در این زمینه خود ایشان چنین می نویسد:
"حکمت الهی مشرق زمین سرمایه ی عظیم و گرانبهایی است که در پرتو اشعه ی تابناک اسلام به وجود آمده و به بشریت اهدا گردیده است، اما افسوس که عده ی قلیل و بسیار محدودی عمیقاً با این سرمایه ی عظیم آشنا هستند و از ناحیه ی بی خبران و دشمنان متعصب، بر آن ستمها شده است. مردمی می پندارند حکمت الهی اسلامی همان فلسفه ی قدیم یونان است و به ناروا داخل اسلام شده است. اینان نفهمیده یا فهمیده جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف اسلامی مرتکب می گردند. حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان. دلایلی هست که حتی الهیات ابن سینا هم به طور کامل به اروپا نرفته و اروپاییان از این گنجینه ی ارزنده هنوز هم بی خبرند".

تسلط کامل استاد مطهری بر تفهیم مسائل عمیق فلسفی موجب شده بود که این مسائل را به طور عمیق و اساسی مورد بحث قرار دهد و اصولاً مسئله را درست طرح کند و سپس اشکالات وارده را پاسخ گوید، که درست طرح کردن مسئله و درک صحیح آن بیش از هر چیز دیگر به حل مسئله کمک می کند. این روش استاد از مزایای بسیار پسندیده ی ایشان بود که بر همگان ظاهر و آشکار است و بدون استثنا در تمام سخنرانیها، درسها، مقالات و کتب ایشان تجلی دارد. برای نمونه می توان کتابهای مسئله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، مقدمه و پاورقی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز درسهای فلسفه ی تاریخ را ذکر نمود.
استاد مطهری به ویژه در نقد و بررسی فلسفه ی ماد ی کوشش بسیار نمود. ایشان از حدود سال 1325 به مطالعه ی مستقیم کتب فلسفه ی ماد ی می پردازند و هنگامی که آن را با معارف عمیق فلسفه ی الهی مقایسه می کنند به سستی این فلسفه پی می برند. خود ایشان در این باره چنین می نویسد:
"برای من که با شور و شوق و علاقه زائدالوصفی فلسفه ی الهی و فلسفه ی ماد ی را تعقیب و مطالعه و بررسی می کردم در همان سالها که هنوز در قم بودم مسلم و قطعی شد که فلسفه ی ماد ی واقعاً فلسفه نیست و هر فردی که عمیقاً فلسفه ی الهی را درک کند و بفهمد، تمام تفکرات و اندیشه های ماد ی را نقش بر آب می بیند و تا امروز که بیست و شش سال از آن تاریخ می گذرد و در همه ی این مدت از مطالعه ی این دو فلسفه فارغ نبوده ام، روز به روز آن عقیده ام تایید شده که فلسفه ی ماد ی فلسفه ی کسی است که فلسفه نمی داند".101

استاد مطهری در فلسفه مشا و کتب فلسفی ابوعلی سینا تبحر خاصی داشتند و تنها استاد فلسفه ی مشا در دوره ی دکتری فلسفه و حکمت اسلامی دانشکده ی الهیات بودند. با این حال بر حکمت متعالیه ی صدرالمتالهین شیرازی احاطه ی کامل داشتند و به ایشان عشق و ارادت می ورزیدند – که این امر در جمیع کتب فلسفی شان به چشم می خورد – و تفکر ملاصدرا را اوج تفکر فلسفی در فرهنگ اسلامی می دانستند و خصوصاً به مزایای این فلسفه بر فلسفه ی بوعلی توجه تام داشتند.

استاد مطهری با دانش و بینش گسترده ای که در علم کلام و فلسفه ی اشراق و عرفان و فلسفه ی مشا و حکمت متعالیه ی صدرالمتالهین داشتند در حقیقت عصاره خلاصه ی تمامی اندیشه های ناب بزرگان اندیشه ی اسلامی در طول هزار و چهارصد سال را در خود جمع کرده و به سیر تاریخی تمامی اندیشه های فلسفی و کلامی و عرفانی واقف شده بودند. ایشان خود نیز در برخی مسائل دقیق فلسفی نظریات ابتکاری داشتند که این خود حکایت از صاحب نظر بودن ایشان در مسائل فلسفی می کند. مرحوم علامه ی طباطبائی به صاحب نظر بودن ایشان در فلسفه تصریح کرده اند.

استاد مطهری سالها در مدرسه ی مروی تهران، دانشکده ی الهیات و حوزه ی علمیه ی قم به تدریس کتب فلسفه ی اسلامی مانند شفا، شرح منظومه و اسفار اشتغال داشته اند.

َ شیوه مطهری در تدریس فلسفه
-7-15 از سنتهای بسیار پسندیده ی ایشان در تدریس فلسفه این بود که در هر مسئله، سیر تاریخی آن را ذکر می کردند که این مسئله آیا از فلسفه ی یونان است یا از ابتکارات فلاسفه ی اسلامی است و چگونه مطرح شده است و اگر در دوره ی اسلامی مطرح شده در چه زمانی و توسط چه کسانی مطرح شده است. این صفت در شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم نیز ملاحظه می شود. شک نیست که چنین تحقیقی راجع به سیر تاریخی مسائل که در میان فلاسفه ی اسلامی کم سابقه بوده و معمولاً توسط دانشمندان غربی به کار می رفته، مستلزم وقوف کامل بر آثار همه ی فلاسفه و متکلمین و عرفا و درک عمیق نظریات آنهاست.

َ آثار فلسفی شیخ شهید استاد مطهری
کتابها و مقالاتی که از استاد مطهری منتشر شده است و بیشتر جنبه ی فلسفی دارد عبارت است از:
-1 مقدمه و پاورقی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم (5 جلد)
-2 علل گرایش به مادیگری
-3 انسان و سرنوشت
-4 آشنایی با علوم اسلامی (منطق، فلسفه)
-5 تصحیح و تعلیق کتاب التحصیل
-6 بخشی از کتاب سیری در نهج البلاغه
-7 مقالات فلسفی (تاکنون سه جلد آن منتشر شده است)
-8 نقدی بر مارکسیسم
-9 شرح منظومه
-10 شرح مبسوط منظومه (4 جلد)
-11 حرکت و زمان (تاکنون دو جلد آن منتشر شده است)
-12 درسهای شفا (1)

َ استاد مطهری و قرآن
-8-15 درس و بحث علوم رسمی عقلی و نقلی نتوانست استاد مطهری را از قرآن دور نگهدارد. او که به قرآن و معارف قرآنی سخت عشق می ورزید ارتباط و انس نزدیکی با قرآن داشت به طوری که به مصداق سخن علی (ع): "فَاَمَّا اللیلُ فَصافونَ اَقدامَهُم تالینَ لِاجزاِ القُرآنِ یُرَتَلونَهُ تَرتیلا" (به شبها پاهای خود را برای عبادت جفت کرده، آیات قرآن را با آرامی و شمرده شمرده تلاوت می نمایند) هر شب پیش از خواب حدود نیم ساعت به تلاوت قرآن می پرداخت و این، صفت همیشگی او بود.
استاد مطهری جلسات تفسیر متعددی در تهران داشته اند که شروع آن از سال 1334 بوده است. برای نمونه می توان جلسه ی تفسیر ایشان در قلهک که به مدت پانزده سال ادامه داشته است و نیز درسهای تفسیر ایشان در مسجدالجواد را نام برد.

از ابتکارات بسیار جالب استاد مطهری در معارف قرآنی، بررسی موضوعی معارف قرآنی بود و این شبیه کاری بود که در مورد نهج البلاغه شروع کردند هر چند موفق به ادامه آن نشدند و نام "سیری در نهج البلاغه" بر آن نهادند. این روش بررسی قرآن را "شناخت قرآن" نامیده بودند. از موضوعاتی که استاد مطهری به این شیوه مورد بحث قرار دادند می توان از "شناخت از نظر قرآن" و "فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن" نام برد. استاد مطهری با به کار بردن این شیوه به معارف ارزشمندی دست یافته بود و نه تنها مسائل و موضوعات مختلف را که صریحاً در قرآن ذکر شده است مطرح می کرد بلکه مسائل جدیدی مانند شناخت و فلسفه ی تاریخ را که امروزه مطرح است ولی صریحاً در قرآن ذکر نشده است و باید نظر قرآن را در مورد آنها از آیات مختلف استنباط کرد، مورد بحث قرار داده و نظر قرآن را در آن موارد روشن می ساختند.

استاد مطهری خود از کسانی است که اشکال عدم توجه کافی به قرآن و معارف قرآنی را در حوزه های علمیه سالها پیش گوشزد نموده است و می گوید:
"…یک طلبه، کفایه را خوانده است، رد بر کفایه را خوانده است، رد بر رد کفایه را هم خوانده است…اما از تفسیر قرآن بی خبر است".

َ استاد مطهری و نهج البلاغه
-9-15 استاد مطهری نسبت به نهج البلاغه و حضرت علی (ع) علاقه خاصی داشت. با این کتاب مانوس بود و معمولاً در سخنرانیها هر جا مناسبتی پیش می آمد به فرازهایی از نهج البلاغه اشاره می کرد. از گرایش جوانان به سوی نهج البلاغه تقدیر می نمود ولی به آنها توصیه می کرد که نهج البلاغه یک بعد ندارد، ابعاد گوناگون دارد، سعی کنید به تمام ابعاد آن توجه داشته باشید. بالاخره شور و علاقه ی وافر استاد به نهج البلاغه سبب شد که ایشان مقالاتی تحت عنوان "سیری در نهج البلاغه" منتشر کنند که بعداً به صورت کتابی تحت همین نام به چاپ رسید. البته استاد به علت گرفتاریهای زیاد نتوانست این مقالات را ادامه دهد و در پی فرصتی بود تا این سیر را پی گیرد. امید است که ارائه طریق استاد، انگیزه و نمونه ای برای ادامه ی کارش باشد.
از نظر تاریخی، آشنایی استاد با نهج البلاغه سابقه ی طولانی دارد. ایشان اصولاً از دوران کودکی با نام نهج البلاغه آشنا بوده اند و سپس در دوران تحصیل نیز آشنایی سطحی و معمولی داشته اند، ولی در سال 1320 شمسی در اثر یک برخورد و ملاقات شگفت انگیز با بزرگ مردی به نام حاج میرزاعلی آقا شیرازی اصفهانی (قدس سره) با دنیای نهج البلاغه آشنایی عمیق پیدا می کنند. بهتر است جریان حال را از زبان خود استاد بشنویم:
شاید برایتان پیش آمده باشد – و اگر هم پیش نیامده می توانید آنچه را می خواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید – که سالها با فردی در یک کوی و محله زندگی می کنید، لااقل روزی یکبار او را می بینید و طبق عرف و عادت سلام و تعارفی می کنید و رد می شوید، روزها و ماهها و سالها به همین منوال می گذرد…تا آنکه تصادفی رخ می دهد و چند جلسه با او می نشیند و از نزدیک با افکار و اندیشه ها و گرایشها و احساسات و عواطف او آشنا می شوید، با کمال تعجب احساس می کنید که هرگز نمی توانسته اید او را آن چنان که هست حدس بزنید و پیش بینی کنید.

از آن به بعد چهره ی او در نظر شما عوض می شود، حتی قیافه اش در چشم شما طور دیگری می نماید، عمق و معنی و احترام دیگری در قلب شما پیدا می کند، شخصیتش از پشت پرده ی شخصش متجلی می گردد. گویی شخص دیگری است غیر آنکه سالها او را می دیده اید، احساس می کنید دنیای جدیدی کشف کرده اید.
برخورد من با نهج البلاغه چنین برخوردی بود. از کودکی با نام نهج البلاغه آشنا بودم و آن را در میان کتابهای مرحوم پدرم اعلی الله مقامه می شناختم. پس از آن، سالها بود که تحصیل می کردم، مقدمات عربی را در حوزه ی علمیه مشهد و سپس در حوزه ی علمیه قم به پایان رسانده بودم، دروسی که اصطلاحاً "سطوح" نامیده می شود نزدیک به پایان بود و در همه ی این مدت نام نهج البلاغه بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشم می خورد، چند خطبه ی زهدی تکراری اهل منبر را آن قدر شنیده بودم که تقریباً حفظ کرده بودم، اما اعتراف می کنم که مانند همه ی طلاب و هم قطارانم با دنیای نهج البلاغه بیگانه بودم، بیگانه وار با آن برخورد می کردم، بیگانه وار می گذشتم؛ تا آنکه در تابستان سال هزار و سیصد و بیست پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم؛ تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد؛ آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمی شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که ای کاش کسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن نیز آشنا سازد".102

َ استاد مطهری و عرفان و سیر و سلوک
-10-15 استاد مطهری به عرفان نظری و عرفان عملی هر دو واقف بودند و در این مورد از محضر اساتید متعددی کسب فیض کرده بودند. ایشان با توجه به معارف قرآنی و تعلیمات دین مبین اسلام و نیز سخنان عرفا، بسیاری از حقایقی را که تنها عرفا به آن دست یافته بودند مورد تایید قرار می دادند. البته توجه ایشان به عرفا جنبه ی تعصب نداشت بلکه جنبه ی حقیقت جویی داشت. نظر استاد در این مورد این بود که عرفان به آن معنای اصیل اسلامی اش مورد توجه قرار گیرد، عرفانی که در حضرت علی (ع) سراغ داریم. در اینجا نیز باید این نکته را متذکر گردید که عرفان اسلامی هم از سرچشمه ی اسلام سیراب شده است و نمی توان صرفاً به دلیل شباهتهایی میان عرفان اسلامی و عرفان برخی مکاتب پیش از اسلام، برای آن ریشه ای غیراسلامی تراشید؛ و اگر ما عرفان اسلامی را مورد تایید قرار می دهیم منظور همان رشته ای از معارف قرآنی و تعلیمات ائمه اطهار خصوصاً علی (ع) است که روی تزکیه ی دل و ارتباط معنوی انسان با خدا و طی کردن مراتب قرب و اخلاص و غافل نبودن از یاد خدا و مناجاتها و شب زنده داریها و مبارزه با نفس اماره تکیه شده است و عرفا هم بیشتر همین مسائل را مطرح کرده اند. همان گونه که انحرافات برخی مفسرین در تفسیر قرآن نباید ما را از شناخت صحیح قرآن منصرف سازد، انحرافات برخی متصوفه نیز نباید ما را از بخش بسیار ارزشمند معارف قرآنی که معمولاً عرفا و متصوفه به آن توجه داشته اند منصرف نماید.
استاد مطهری با متون عرفانی فارسی نیز خصوصاً دیوان حافظ و مثنوی مولوی انس و آشنایی زیادی داشت. وی "دل" و "قلب" را که عرفا به آن توجه دارند یکی از منابع شناخت می دانست.

َ استاد مطهری و فلسفه ی اخلاق
-11-15 استاد مطهری به علم اخلاق همانند دیگر فنون فرهنگ اسلامی آشنایی کامل داشت. کتب بسیاری را در علم اخلاق و فلسفه ی اخلاق مطالعه کرده بود و به معارف ارزشمندی در مورد فلسفه اخلاق رسیده بود که نمونه ای از آن را مترجم محترم کتاب کلیات فلسفه با استفاده از تقریرات استاد مرتضی مطهری ذکر نموده است.103
استاد مطهری تحت عنوان فلسفه اخلاق نیز چندین جلسه سخنرانی نموده اند. ایشان از همان آغاز مهاجرت به قم در درس اخلاقی که توسط حضرت آیت الله االعظمی امام خمینی القا می شده است شرکت می کرده و سخت تحت تاثیر قرار گرفته اند.

َ استاد مطهری و فرهنگ غربی
-12-15 استاد مطهری به فرهنگ غربی و رشته های گوناگون آن مانند فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و اقتصاد به حد کافی آشنا بود و این آشنایی نتایج بسیار سودمندی را به وجود آورد، چرا که روح تفکر غربی را در مسائل مختلف اعم از فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی، سیاست و اقتصاد درک کرده بود و پس از مقایسه با روح تفکر اسلامی در این موارد، هم مسائل و مشکلات بهتر در ذهن او مطرح می شد، هم به استحکام تفکر اسلامی پی می برد و هم انحرافات تفکر غربی را روشن می ساخت؛ و به خصوص این آگاهی و آشنایی او به فرهنگ غرب برای پاسخگویی به شبهات کسانی که با روح تفکر اسلامی آشنایی نداشته بلکه روح تفکر غربی بر آنها حکمفرما بود بسیار کارساز بود. در نتیجه ی این آگاهی، تاکتیک دفاع در برابر این حملات را به خوبی می دانست و مسئله را آن چنان حکیمانه و محققانه مطرح کرده و از جمیع جهات به آن پاسخ می گفت که دیگر جای هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نمی ماند.

َ اساتید استاد مطهری
-13-15 استاد مطهری در طول عمر گرانمایه ی خویش به ویژه در مدت پانزده سال اشتغال به تحصیل در شهر مقدس قم از محضر اساتید بسیاری بهره مند شده اند که مشهورترین آنها عبارتند از:
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (رضوان الله علیه): استاد مطهری به مدت دوازده سال از محضر پر فیض این استاد الهی و این بزرگ مرد بهره مند شده است، در درس اخلاق ایشان شرکت کرده و در درس اصول و فلسفه ی ایشان شرکت فعال داشته است. امام خمینی چه از نظر طول مدت تعلیم و چه از آن نظر که در شخصیت فکری و روحی استاد مطهری نقش بسیار مهمی داشته اند از مهم ترین اساتید ایشان به شمار می روند.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره): استاد مطهری در فقه و اصول از محضر پر فیض آیت الله بروجردی استفاده کرده و حتی پیش از آمدن ایشان به قم در بروجرد به حضور ایشان شرفیاب می شده اند. ایشان از شاگردان ممتاز آیت الله بروجردی محسوب می شده اند.
عالم جلیل القدر مرحوم آقای حاج میرزاعلی آقا شیرازی (اعلی الله مقامه): استاد مطهری در تابستان سال 1320 که برای اولین بار به اصفهان مسافرت می کنند با این عالم ربانی بزرگوار آشنا می شوند و از آن پس سخت شیفته ی او می گردند و از وی بهره های روحی فراوان می برند.

مرحوم میرزا مهدی آشتیانی: استاد شهید از محضر این فیلسوف بزرگوار نیز حدود یک سال استفاده کرده اند.
استاد معظم علامه سید محمدحسین طباطبائی (رحمه الله علیه): استاد مطهری در حدود دو سال و نیم از محضر پر فیض این استاد عالی قدر بهره مند شده و فلسفه ی بوعلی را از ایشان آموخته اند و نیز در حوزه ی درس خصوصی که ایشان برای بررسی فلسفه ی ماد ی تشکیل داده بودند شرکت نموده اند.
مرحوم آیه الله سیدمحمدمحقق (داماد): استاد مطهری در علم فقه از محضر ایشان استفاده نموده است.
حضرت آیه الله العظمی سیداحمدخوانساری: استاد شهید قسمتی از تحصیلات خود را در محضر ایشان طی کرده است.

َ شخصیتهایی که در تکوین شخصیت علمی یا روحی استاد مطهری نقش داشته اند
-14-15 در تکوین شخصیت علمی و روحی استاد مطهری شخصیتهای متعددی نقش داشته اند که برخی از آنها جزو اساتید ایشان محسوب می شوند و برخی فقط در اثر جاذبه ی معنوی قوی و نیرومندی که داشته اند نقش بسیار سازنده ای در تکوین شخصیت روحی استاد مطهری ایفا کرده اند. برخی از این شخصیتها عبارتند از:
حجه الاسلام شیخ محمدحسین مطهری: شیخ محمد حسین مطهری (پدر استاد مطهری) از شخصیتهایی است که در تقوا و پاکی و هدایت به راه مستقیم از الگوهای استاد مطهری بوده اند. استاد مرتضی مطهری کتاب داستان راستان را به پدر خود هدیه نموده و در آنجا توضیح می دهند که "تقوا و پاکی ایشان اولین راهنمای من به راه راست بوده است".

حضرت آیه الله العظمی امام خمینی رضوان الله علیه: ایشان از شخصیتهایی هستند که چه در شخصیت روحی و چه در شخصیت علمی استاد مطهری نقش مو ثر ایفا نموده اند. استاد مطهری طی دوازده سال فیض گیری مداوم از ایشان بهره های علمی و معنوی فراوان اندوختند و سخت شیفته ی ایشان بودند و متقابلاً امام خمینی نیز به استاد مطهری عنایت خاص داشتند چنان که از پیامها و سخنان حضرت امام درباره ی ایشان – که تعبیراتی به کار برده اند که در مورد هیچ شخص دیگری به کار نبرده اند – آشکار است.

استاد مطهری درباره ی نقش سازنده ی امام خمینی در تکوین شخصیت فکری و روحی خود می نویسد:
"پس از مهاجرت به قم گمشده ی خود را در شخصیتی دیگر یافتم. همواره مرحوم آقامیرزامهدی را به علاوه ی برخی مزایای دیگر در این شخصیت می دیدم؛ فکر می کردم که روح تشنه ام از سرچشمه ی زلال این شخصیت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در "معقولات" را نداشتم، اما درس اخلاقی که وسیله ی شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آن چنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته ی بعد خودم را شدیداً تحت تاثیر آن می یافتم. بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس – و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم – انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم. راستی که او "روح قدسی الهی" بود".104

حضرت استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائی رحمه الله علیه:از دیگر شخصیتهایی که در تکوین شخصیت علمی و روحی استاد مطهری نقش مو ثر ایفا کرده اند باید از استاد عالی قدر علامه طباطبائی نام برد. استاد مطهری فوق العاده به ایشان ارادت می ورزیدند و در غالب مواردی که نام ایشان را برده اند با عبارت "روحی له الفدا" ارادت خود را نسبت به ایشان ابراز داشته اند. استاد مطهری به طور رسمی در دو سال و نیم آخر تحصیلات خود در قم از حضور ایشان استفاده نموده و فلسفه ی بوعلی را نزد ایشان آموخته است. وی از شاگردان ممتاز و بلکه ممتازترین شاگرد علامه طباطبائی محسوب می شود و علامه طباطبائی عنایت خاص به ایشان داشته اند به طوری که اجازه ی شرح بر اصول فلسفه و روش رئالیسم را فقط با استاد مطهری داده اند، و بیانات مرحوم علامه درباره ی استاد پس از شهادت ایشان نیز بیانگر این حقیقت است.

مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی قدس الله سره: ایشان از شخصیتهایی هستند که در تکوین شخصیت معنوی استاد مطهری نقش بسیار سازنده داشته اند به طوری که استاد بخشی از ذخیره ی معنوی و ملکات اخلاقی خود را مرهون آن بزرگوار می دانند. استاد مطهری هر جا که به مناسبتی نام آن مرحوم را ذکر می کردند امکان نداشت از ابعاد گوناگون شخصیت روحی و علمی ایشان سخن بر زبان نیاورند. در سخنرانیها و در نوشته های استاد مطهری به مناسبتهای مختلف از حاج میرزاعلی آقا شیرازی یاد شده است. استاد مطهری خود در کتاب عدل الهی چنین می نویسد:

"مرحوم حاج میرزاعلی آقا (اعلی الله مقامه) ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیغمبر اکرم و خاندان پاکش (صلوات الله و سلامه علیهم) داشت. این مرد در عین اینکه فقیه (در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی از قسمتها، مثلاً طب قدیم و ادبیات، از طراز اول بود و قانون بوعلی را تدریس می کرد، از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام بود؛ منبر می رفت و موعظه می کرد و ذکر مصیبت می فرمود؛ کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی بنشیند و منقلب نشود؛ خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می کرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر در حد اشباع او را به سوی خود می کشید؛ با ذکر خدا دگرگون می شد؛ مصداق قول خدا بود:
اَلَّذینَ اِذا ذُکِرَ الله وَجِلَت قُلوبُهُم وَ اِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم ایماناً وَ عَلی رَبٍّهِم یَتَوَکَّلونَ (انفال/2).
نام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) یا امیرالمو منین (علیه السلام) را که می برد اشکش جاری می شد. یک سال حضرت آیه الله بروجردی (اعلی الله مقامه) از ایشان برای منبر در منزل خودشان در دهه ی عاشورا دعوت کردند؛ منبر خاصی داشت؛ غالباً از نهج البلاغه تجاوز نمی کرد. ایشان در منزل آیه الله منبر می رفت و مجلسی را که افراد آن اکثر از اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب می کرد به طوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشکها و حرکت شانه ها چیزی مشهود نبود".

آشنایی استاد مطهری با حاج میرزاعلی آقا شیرازی از مهم ترین فرازهای زندگی ایشان محسوب می شود که این آشنایی سپس تبدیل به ارادت شدید از طرف استاد مطهری و محبت و لطف پدرانه از طرف آن مرد بزرگ می گردد به طوری که بعدها هرگاه ایشان به قم می آمده اند، در حجره ی استاد مطهری مقیم بوده اند و آقایان علما بزرگ حوزه ی علمیه که همه به ایشان ارادت می ورزیدند در آنجا از ایشان دیدن می کرده اند.105
آیه الله سید محمدحسین حسینی تهرانی: استاد مطهری در هشت سال آخر حیات پر برکت خود مراوداتی با ایشان داشته و از وی که از مهذِبین و مربیان نفوس است بهره گرفته است.

َ یاران و دوستان بسیار صمیمی استاد مطهری
-15-15 استاد مطهری دوستان و یاران مخلص و با وفا بسیار داشته اند ولی از این میان فقط به ذکر نام دو نفر از آنها اکتفا می کنیم:
مرحوم حجه الاسلام دکتر محمدابراهیم آیتی رضوان الله تعالی علیه. استاد مطهری نسبت به مرحوم دکتر آیتی اخلاص و ارادت خاصی داشتند و در سخنرانیهای خود هر وقت ذکری از ایشان به میان می آمد شمه ای از فضایل آن مرحوم را باز می گفتند. مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی از دوستان بسیار قدیمی استاد مطهری محسوب می شوند به طوری که از دوران طلبگی در حوزه ی علمیه ی مشهد با یکدیگر آشنا بوده اند و بار دیگر در دوران تدریس و تعلیم و تبلیغ و ارشاد این دو یار قدیمی در کنار یکدیگر به انجام وظیفه می پردازند. مرحوم دکتر محمدابراهیم آیتی حدود بیست و پنج سال پیش هنگامی که به جلسه ی درس تفسیر تشریف می بردند بر اثر تصادف اتومبیل دار فانی را وداع می گوید و مصداق قول خدای تعالی (وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ) می گردند. استاد مطهری به ویژه احاطه ی وسیع مرحوم دکتر محمدابراهیم آیتی بر تاریخ اسلام را مورد تایید و تقدیر قرار می دادند.

آیه الله حاج شیخ حسینعلی منتظری. استاد مطهری و آیه الله منتظری که دو شاگرد ممتاز امام خمینی محسوب می شوند یازده سال با یکدیگر هم مباحثه بوده و عشق و ارادت دو جانبه بین آنها برقرار بوده است.

َ خصوصیات روحی استاد مطهری
-16-15 تنها مقام والای علمی استاد مطهری نیست که این چنین جاذبه آفریده و در عمق قلبهای مردم این سرزمین ریشه دوانیده است. اگر چه مقام والای علمی ایشان به تنهایی حائز اهمیت است ولی چیزی که این همه عشق و ارادت و جاذبه آفریده است تنها جنبه ی علمی ایشان نیست.
استاد مطهری از جاذبه ای قوی برخوردار بود همان گونه که دارای دافعه ای قوی بود. دلهای بسیاری را به سوی خود کشید. او مردی با اخلاص بود، صداقت و اخلاص و وارستگی و تقوا و تواضع به یاد خدا بودن و اهل درد بودن و…در او جمع بود؛ وجودش لبریز از ایمان و شور و عشق به خدا بود. اخلاص او در سخن و نوشته و قول و فعل او ظاهر و آشکار بود. تقوای او زبانزد همگان بود. با اینکه از حوزه ی علمیه ی قم به ظاهر دور افتاده بود و در محیطهایی قرار گرفته بود که وسایل خدافراموشی از هر جهت فراهم بود ولی او در اثر ارتباط با قرآن و نهج البلاغه و معارف اسلامی و ایمان قوی، گویی در حوزه ی علمیه ی قم زندگی می کرد. استاد مطهری به نماز شب و عبادت و تلاوت قرآن انس بسیار داشت و این معنا را از قرآن و نهج البلاغه فرا گرفته بود (قُمِ اللَّیلَ اِلا قَلیلاً نِصفَهُ اَوِ انقُص مِنهُ قَلیلاً).106

تواضع و فروتنی او از دیگر ملکات روحی و جنبه های بارز شخصیت وی بود که در اثر تقوا و ارتباط با معارف اسلامی در وجود او به چشم می خورد. استاد مطهری گرچه هم فقیه بود و هم فیلسوف و هم ادیب و هم خطیب و هم مدرس و هم عارف و هم استاد اخلاق و هم…ولی هیچ یک از این عناوین زیبنده ی او نیست، چرا که مُعرف شخصیت او نیست. و از هر قید و بند و از هر عنوانی آزاد بود و لذا نام ساده ی "مرتضی مطهری" بیش از همه نمایانگر شخصیت همه جانبه ی اوست و هم بیش از همه با روح متواضع او سازگار است. اگر هم بخواهیم به او عنوانی بدهیم، عنوان "استاد" که در زمان حیاتش هم تنها عنوانی بود که در غالب موارد بر او اطلاق می شد زیبنده ترین عنوان است که جامعیت استاد مطهری را نشان می دهد. از خصوصیات روحی بارز استاد مطهری این بود که در برابر استاد، خود را بسیار کوچک می کرد و احترام استاد را تا آخرین حد ممکن رعایت می فرمود این حالت حتی در دورانی که او خود به مقامات عالی علمی رسیده بود در وی وجود داشت و اصلاً جزو روحیات آن بزرگوار بود و برای ایشان مقامات عالی علمی مانع از این نمی شد که در مورد چیزی که نمی داند، نزد استاد زانو زده و دست ادب بر سینه نهد و تعلیم گیرد، و استاد مطهری بارها این کار را می کرد و ای بسا استادانی بوده و هستند که استاد مرتضی مطهری از محضر ایشان استفاده ها برده و حال آنکه از شهرت کافی برخوردار نیستند. در حقیقت استاد مطهری هم عالِم ربانی بود و هم متعلم علی سبیل النجاه.
استاد مطهری هنگام مطالعه حالتی دیگر داشت؛ ذهن خود را سخت بر روی مسئله متمرکز می کرد. نقل می کنند که در زمان تحصیل در قم هنگام مطالعه درِ حجره را به روی خویش می بسته و آن گاه به مطالعه می پرداخته است تا ذهنش کاملاً متمرکز باشد. لذا در هنگام کثرت خستگی از جواب دادن به سو الات بسیار عمیق و مشکل که احتیاج به تمرکز فوق العاده ی ذهن بر روی مسئله دارد پوزش خواسته و آن را به وقت دیگر موکول می نمودند.

استاد شهید همواره با حوصله و ملاطفت و خوشرویی به سو الات جوانان گوش داده و پاسخ می دادند. از هیچ سو الی ناراحت نمی شدند. صدای خود را از حد معمول بلندتر نمی کردند.

َ استاد مطهری و روحانیت
-17-15 استاد مطهری با جامعه ی روحانیت پیوندی بسیار عمیق داشت. او گر چه به تهران مهاجرت نموده و ظاهراً پیوندش با حوزه ی علمیه ی قم گسسته بود اما روحش در آنجا بود و از همان هنگامی که به تهران مراجعت نمود، در مدرسه ی مروی تهران به تدریس طلاب مشغول گردید و شاگردانی تربیت کرد که امروزه در زمره ی فضلا به شمار می روند و این سنت حسنه تا دو سال پیش از شهادت ایشان ادامه داشت. به علاوه استاد مطهری در سالهای اخیر حوزه های درسی بسیار گرمی در حوزه ی علمیه ی قم داشته اند که با استقبال زیاد مواجه شده است، مانند درسهای مارکسیسم، جامعه و تاریخ در قرآن، فطرت و درس اسفار. پیوند استاد مطهری با روحانیون نه از این جهت بود که خود فردی روحانی بود – زیرا استاد مطهری از قید تعصبات این چنینی رسته بود – بلکه از آن جهت بود که روحانیت را تنها نهادی می دانست که شایستگی رهبری جامعه را دارد.
استاد مطهری از آن لحاظ که جامعه ی روحانیت را پاسدارن اصلی سنگرهای ایدئولوژی اسلام و معارف قرآن می دانست – که این معنا در طول بیش از هزار سال تداوم جامعه ی روحانیت به اثبات رسیده است – به آنها ارج و احترام می نهاد. تربیت هزاران عالم فاضل کامل با تقوا در این حوزه ها همچون علامه حلی، شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا، شیخ اشراق، ملامحسن فیض کاشانی، شیخ طبرسی، علامه مجلسی، شیخ بهائی، شیخ حُر عاملی، صدرالمتالهین شیرازی، میرداماد، حاج ملاحادی سبزواری، سیدجمال الدین اسدآبادی، مدرس، علامه طباطبائی و امام خمینی همه حاکی از حیات علمی و معنوی این حوزه هاست. در عین حال استاد شهید روحانیت را همچون درختی آفت زده می دانست که با آفاتش باید مبارزه کرد و نه اینکه آن را از ریشه قطع نمود. در مقاله ی "مشکلات اساسی در سازمان روحانیت" استاد مطهری نظرات اصلاحی خود در این زمینه را ابراز داشته است.

َ مطهری حلقه رابط روحانیون
-18-15 استاد مطهری میان جامعه ی روحانیت از احترام خاصی برخوردار بود و از بنیانگزاران "جامعه روحانیت مبارز تهران" به شمار می رود. در واقع استاد شهید حقله ی رابطی بود میان حضرت امام خمینی (ره) از یک سو و سایر مراجع و روحانیون و طبقه ی تحصیل کرده ی دانشگاهی و بازاریان از سوی دیگر و سخت مورد اعتماد امام بودند تا آنجا که حضرت امام مسئولیت تشکیل شورای انقلاب را به ایشان محول کردند.

َ استاد مطهری و دانشگاه
-19-15 استاد مطهری با داشتن بیش از 25 سال تماس مستقیم با مجامع و سمینارهای علمی و دانشگاهی و ارتباط مستقیم با دانشجویان و اساتید دانشگاه و طبقات تحصیل کرده توانست بیش از همه به دردها و مشکلات آنها و روح غالب بر افکار آنها پی ببرد و از این رهگذر است که می توان اد عا کرد وی بیشترین نقش را در پیوند بین روحانیت و مجامع دانشگاهی، چه د رتهران و چه در دیگر شهرستانها، هنوز از خاطره ها محو نشده است. استقبال دانشجویان از سخنرانیها و درسهای ایشان چه در مجامع دانشگاهی و چه در مساجد و مو سسه های اسلامی نمایانگر این پیوند بود.

استاد مطهری علاوه بر آثار قلمی خود، با سخنرانیها و درسهای متعدد خویش در دانشکده ها و دانشگاههای مختلف، مساجد گوناگون، انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان، مو سسه اسلامی حسینیه ی ارشاد، مسجد الجواد و دیگر مراکز علمی و دینی، با طبقات تحصیل کرده سخن گفت و مسائل اسلامی را آن گونه که هست به دور از اوهام و به دور از برداشتها و گرایشهای غربی و روشنفکرمآبانه روشن نمود.

َ استاد مطهری و عامه ی مردم
-20-15 استاد مطهری از این اخلاق پیامبرگونه برخوردار بود که همچون دیگر علما و روحانیون واقعی ارتباط و پیوندش با عامه مردم قطع نشد و علو مقام علمی او مانع از این نشد که به وعظ و ارشاد عامه ی مردم بپردازد. مقام و رتبه ی عالی علمی وی مانع از این نشد که بهره اش به عامه ی مردم هم برسد؛ و اتفاقاً منبرهای وعظ و ارشاد ایشان کم اهمیت تر از درسهایشان نبود، چرا که وعظ و ارشاد ایشان بیشتر جنبه ی حال داشت تا قال، و در آن، معارف عمیق قرآن و نهج البلاغه را تعلیم می دادند؛ و البته سخنرانیها و وعظ و خطابه هایی که برای عامه ی مردم می فرمودند هر چند از لحاظ سطح بیان پایین تر بود ولی هیچ گاه از نکات تحقیقی و عمیق خالی نبود بلکه همان معارف عمیق اسلامی بود که آن را با بیان شیوای خود تا آخرین حد ممکن به صورت ساده در آورده بودند.

َ استاد مطهری و شیوه ی تحقیق
-21-15 یکی از جنبه های قابل توجه و درس آموز استاد مطهری که می تواند سرمشق بسیار خوبی برای تمام کسانی که می خواهند در بررسی و حل مسائل – خصوصاً مسائل اسلامی – به روش علمی عمل کنند باشد، شیوه ی تحقیق استاد مطهری است. قطعاً می توان گفت یکی از بزرگ ترین رموز موفقیت ایشان در شناخت و معرفی اسلام، شیوه ی منظم در تحقیق بود. خود او بارها این نکته را متذکر می گردید که خوب طرح کردن سو ال و درک اشکال، خود قسمت بزرگی از حل مسئله است. شیوه ی صحیح بررسی مسائل در تمام کتابهای استاد به چشم می خورد. در مورد روش صحیح مطالعه، استاد شهید چنین می فرماید:
"…انسان کتاب را بار اول به قصد لذت می خواند؛ در این صورت نمی تواند در مورد مطالب کتاب، حساب و قضاوت کند؛ دور دوم می خواند؛ حتی قوی ترین حافظه ها نیازمند است که یک کتاب مفید را لااقل دو بار پشت سر هم بخواند؛ پس از آن، مطالب را تجزیه و تحلیل و دسته بندی می کند و هر مطلبی را با توجه به اینکه از چه دسته مطالب است به حافظه می سپارد، بعد کوشش می کند که کتاب دیگری را در دستور مطالعه قرار دهد که در موضوع کتاب پیشین است؛ حتی الامکان تا از موضوعی فارغ نشده است و در حافظه به صورت روشن و منظم نسپرده است وارد موضوع دیگر نشود. اشتباه است اگر انسان یک کتاب را مانند یک سرگرمی مطالعه کند و قبل از آنکه مطالب کتاب درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا کرده باشد به کتاب دیگر و موضوع دیگر بپردازد، امروز کتب تاریخی، فردا روانشناسی و پس فردا مثلاً کتب مذهبی مطالعه کند. همه مخلوط می شوند و حکم انباری بی نظم را پیدا می کند.

انسان رشید کتابها و مطالبی را که برای خود لازم می داند جمع می کند آنها را مکرراً مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می کند. خلاصه را یادداشت و به حافظه ی خود می سپارد، بعد به موضوع دیگر می پردازد. چنین فردی اگر حافظه اش ضعیف هم باشد از آن حداکثر استفاده را می کند و مثل کسی می شود که کتابخانه ی منظمی با قفسه های مرتب دارد، کتابخانه ای که هر قفسه اش به کتابهای معینی در رشته ی خاص مربوط می شود به طوری که هر کتابی را که بخواهد فوراً دست می گذارد روی آن و آن را می یابد، اما اگر غیر از این باشد همانند آدمی است که کتابخانه ای با هزارها کتاب داشته باشد اما کتابها را روی یکدیگر ریخته است، هر وقت کتابی را بخواهد دو ساعت باید دنبالش بگردد تا پیدا کند".

َ استاد مطهری و تدریس
-22-15 استاد مطهری به حق در تدریس و تعلیم بسیار کم نظیر بود و مسائل عمیق فلسفی و اسلامی را چنان با مهارت و استادی و با بیانی شیوا و رسا ایراد و تحلیل می کرد که شاگردان را مقهور خویش می ساخت. وی در هنگام تدریس هیچ گاه خستگی از خود نشان نمی داد. به عبارت دیگر نشاط روحی ایشان در امر تدریس آشکار و هویدا بود. استاد مطهری در حوزه ی علمیه ی قم، در مدرسه ی مروی تهران، در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و در جاهای دیگر درسهای مختلفی داشته اند که از آن جمله است:
-1 کتب مختلف ادبیات عرب مثل مغنی -2 درس مطول -3 شرح لمعه -4 رسائل -5 مکاسب -6 کفایه -7منظومه -8 شفا -9 اسفار -10 نجات -11 کلام قدیم -12 کلام جدید -13 فلسفه ی تاریخ -14 شناخت -15 مارکسیسم -16 اقتصاد

َ استاد مطهری و مبارزات سیاسی
-23-15 بعد از سال 1332 فعالیتهای سیاسی به تدریج در زندگی استاد مطهری جا باز می کند. در این سالها میان ایشان و آیه الله طالقانی و مهندس بازرگان همکاریهایی وجود داشته است. در جریان قیام پانزده خرداد سال 42، استاد مطهری در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی (ره) نقشی اساسی داشته است و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیجی علیه شخص شاه ایراد می کند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال می یابد و به همراه عده ای از روحانیون مبارز تهران و شهرستانها زندانی می شود و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه ی علما و مردم بر رژیم شاه وارد می شود به همراه سایر روحانیون آزاد می گردد. سپس به عنوان یکی از نمایندگان حضرت امام در جمعیتهای مو تلفه ی اسلامی که خود از بنیانگزاران این گروه به شمار می رود به فعالیت می پردازد. بعد از ترور حسنعلی منصور توسط این جمعیتها و سپس انقراض آنها و جان سالم به در بردن از مهلکه، ضمن تدریس در دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به فعالیتهایی از قبیل همکاری مو ثر درتاسیس حسینیه ارشاد و عضویت در هیئت مدیره ی آن و سخنرانی در انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی پزشکان، و بعد از استعفااز عضویت در هیئت مدیره ی حسینیه ارشاد107 به اداره ی امور مسجدالجواد و ایراد بحثهای تحقیقی در آن مرکز تبلیغی و نیز سخنرانی در مسجد جاوید و غیره می پردازد و در سال 1354 ممنوع المنبر می گردد.
به عنوان مثال کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که مقدمه ها و پاورقیهای آن به قلم استاد شهید مطهری می باشد، کتابی است در رد ماتریالیسم در ایران و خنثی کردن فعالیتهای گسترده حزب توده که می رفت پایه اعتقادات بسیاری از جوانان این سرزمین را ویران سازد.

کتابهای مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام د رمخدوش کردن سیاست شوم رژیم شاه در دریدن پرده های عفاف و تحقیر و تحریف قوانین اسلام در باب حقوق زن نقش به سزایی داشته و بسیاری از بانوان مسلمان را که می خواستند ضمن ادامه ی تحصیل، دین خود را نیز حفظ کنند از بن بست نجات داد و چه بسیار می دیدیم که بانوان با حجاب کامل اسلامی در دانشگاهها حاضر می شدند و خط بطلانی بر تضاد تحصیل علم و دینداری می کشیدند و با حضور خود جو نامطلوب دانشگاهها را بهبود می بخشیدند.

کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که از شاهکارهای استاد مطهری به شمار می رود، درست در جهت خنثی کردن نقشه ی حساب شده ی تئوریسینهای رژیم شاهنشاهی در اسلام زدایی از ایران و اشاعه ی ایرانی گری و ناسیونالیسم ایرانی و بازگشت به فرهنگ قبل از اسلام – که جشنهای رسوای 2500 سال شاهنشاهی ایران و تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ موهوم شاهنشاهی گوشه هایی از آن نقشه بود – نگاشته شد و خصوصاً در محافل روشنفکری بسیار مو ثر بود و رژیم شاه دریافت که دیده بانی تیزبین در سنگر دفاع از اسلام، آماده و مسلح، نظاره گر اعمال آنهاست و اجازه ی بازگشت از اسلام به زردشتی گری و فرهنگ موهوم قبل از اسلام را نمی دهد.

کتاب علل گرایش به مادیگری نیز در زمانی به نگارش درآمد که جوانان کم مایه ی مسلمان ولی پرشور و انقلابی، مگس وار در تار عنکبوت اندیشه های مارکسیستی گرفتار می شدند و استاد برای آنکه راه را از چاه نشان دهند اقدام به نگارش آن کردند و گر چه آثار استاد از سوی رهبران منافقین بایکوت شده بود ولی این کتاب نیز تاثیرات مثبت زیادی داشته است و بسیاری از جوانان را از ورطه ی هولناک ارتداد و گمراهی سیاسی نجات داده است.

کتاب انسان و سرنوشت محصول درسهای ایدئولوژیک استاد در هیئتهای مو تلفه ی اسلامی است که در هدایت مبارزه در صراط مستقیم اسلام و دفع شبهات در زمینه قضا و قدر تاثیری به سزا داشته و مقدمه ی آن تحت عنوان "عظمت و انحطاط مسلمین" بسیار پر بار و راهگشا و دارای بار اجتماعی و سیاسی است.
کتاب مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی که شامل شش جلد است، در دوره ی اوج گیری نهضت به رشته ی تحریر درآمده و در آن بسیاری از لغزشگاههای فکری روشنفکران مسلمان نشان داده شده و بسیاری از انحرافات فکری آنها و گروههای ظاهراً آشکار شده است.

کتاب نهضتهای اسلامی در صد ساله ی اخیر نیز محصول دوره ی اوج گیری نهضت اسلامی است و در ایام فاجعه ی هفدهم شهریور 1375 انتشار یافت که این امر خطرات زیادی برای استاد داشت ولی خوشبختانه از آنجا که قدرت رژیم شاه رو به تحلیل گذاشته بود خطر جد ی ای متوجه استاد نشد. در این کتاب ضمن سیری در نهضتهای صد ساله اخیر و بحث در ماهیت نهضت اسلامی ایران، تفکرات انحرافی روشنفکرانی نظیر بنی صدر در باب رهبری نهضت مطرح و پاسخ داده شده است و بحثهای جالبی درباره ی آفات نهضت و آینده ی انقلاب اسلامی به عمل آمده است.

سایر تالیفات و نیز سخنرانیها و درسهای استاد مطهری نیز از هدفهای اجتماعی و سیاسی خالی نبوده است. مثلاً درسهای "شناخت" استاد در "کانون توحید" تهران در سال 1356 از آن جهت القا شد که مشکل فکری بسیاری از جوانان مسلمان با توجه به شاعه ی ایدئولوژی ساختگی سازمان موسوم به مجاهدین خلق ایران، مربوط به مسئله ی شناخت می شد. گرچه این درسها از سوی پلیس رژیم شاه تعطیل شد ولی اثرات مثبت فراوانی داشت و بسیاری از جوانان مسلمان، به انحرافات سازمان مذکور پی بردند و با تفکر صحیح اسلامی آشنا شدند.

تحلیل همه ی آثار قلمی و زبانی استاد از این نظر، فرصت زیادی می خواهد. همین مقدار برای این مقاله کافی به نظر می رسد. مهم این است که این گونه تلاشها را هرگز نباید نادیده گرفت و مبارزه را صرفاً در زندان رفتن خلاصه کرد. قطعاً استاد شهید در دورانی که کمتر فعالیت حاد سیاسی داشته و به جای زندان رفتن به تالیف کتابهای بسیار مفید و ایراد سخنرانیها و کنفرانسها در مساجد و دانشگاهها و انجمنهای اسلامی و غیره پرداخته اند وظیفه ی خود را چنین تشخیص داده بودند و این کار را – چنان که خودشان هم اشاره می کردند – یک ضرورت می دانستند و در شرایطی که تبلیغات و کار ایدئولوژیک مارکسیستها و مسلمانان چپ زده بسیار گسترده بود و روز به روز جوانان مسلمان مبارز به خیل آنها می پیوستند و هاله ای از ابهام آینده ی نهضت را فرا گرفته بود، قرار گرفتن استاد در گوشه ی زندان نه تنها دردی را دوا نمی کرد بلکه ضربه ای بود به نهضت اسلامی. البته این نسخه فقط قابل تجویز برای فردی مانند استاد مطهری با تواناییهای شگرف و گوناگون بود نه برای هر کسی، بلکه حضور شخصیتهای مسلمان در زندانهای شاه نیز در اسلامی کردن نهضت بسیار مو ثر بود. در واقع استاد مطهری در برهه ی سال 50 تا 55 که کمتر فعالیت حاد سیاسی داشت، نوعی فداکاری کرد، تهمت عافیت طلبی و مبارز نبودن را پذیرفت و سکوت کرد و در عوض به استحکام بنیان ایدئولوژیک نهضت که از شخص دیگری غیر از او برنمی آید پرداخت و این نکته ای است که بسیاری از افراد از آن غافل می مانند و فقدان حرکتی تند از استاد در آن چند سال را نشانه ی عافیت طلبی ایشان تلقی می کنند در حالی که تلاش عظیم استاد مطهری در قیام پانزده خرداد 42 و سالهای قبل و بعد از آن و نیز نطقهای تند ایشان علیه صهیونیسم و جمع آوری اعانه برای مردم فلسطین و همچنین انتقاد از برنامه های رژیم شاهنشاهی در قالب بیان مفاهیم اسلامی طی سخنرانیها و از همه بالاتر تلاش وصف ناپذیر استاد از زمان شهادت آیه الله سید مصطفی خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، همه و همه بیانگر این است که استاد شهید یک انقلابی واقعی و فداکار بوده است و تنها چیزی که اقدامات ایشان را حاد یا ملایم می کرده است اطمینان یا عدم اطمینان از اسلامی ماندن نهضت بوده است؛ و به طور کلی می توان گفت هر گاه استاد احساس می کرده است که تلاش نیروهای مسلمان می رود که به سود مارکسیستها یا روشنفکران ضد روحانیت تمام شود از فعالیتهای حاد خود می کاسته و بر تلاش فرهنگی و ایدئولوژیک خود می افزوده است.

َ دیدار با امام خمینی
-24-15 استاد مطهری با انجمنهای اسلامی داخل و خارج کشور ارتباط مداوم داشت و از کمکهای ماد ی و معنوی نسبت به این گونه فعالیتها دریغ نمی کرد. در تمام مدتی که امام در تبعید بودند ایشان ارتباط خود با امام را حفظ کرده بود و بارزترین نماینده ی طرز تفکر امام در ایران به شمار می رفت. در سال 1355 توانست علی رغم مشکلات بسیار، خود را به نجف رسانده و به دیدار امام نائل گردد و با ایشان درباره ی وضعیت حوزه ی علمیه ی قم و نیز مسائل نهضت اسلامی تبادل نظر کرده، رهنمودهای لازم را دریافت نماید. به طور کلی میان ایشان و امام (ره) همواره مکاتبه ی خصوصی برقرار بود که تعدادی از نامه ها هم اکنون در دست است.
استاد مطهری برای تبادل نظر درباره ی مسائل مربوط به انقلاب اسلامی با حضرت امام و نیز دریافت رهنمودهای لازم، چند ماه قبل از پیروزی نهضت به پاریس سفر کردند و با حضرت امام خمینی ملاقات نمودند و در همین سفر بود که ایشان از سوی امام مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی گردیدند و پس از مراجعت به تهران اقدام به این کار نموده، با هماهنگی با حضرت امام "شورای انقلاب اسلامی" تشکیل گردید و سپس طی اعلامیه ای از سوی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، موجودیت آن اعلام گردید.
زمانی که دولت بختیار مانع ورود حضرت امام به کشور شده بود، استاد مطهری در صف مقدم روحانیون در راه تحصن در دانشگاه تهران حضور داشت و محل تحصن و شاید اصل طرح تحصن روحانیون نیز به پیشنهاد ایشان بوده است.

َ مجاهدین خلق و استاد مطهری
-25-15 هنگامی که خبر تشریف فرمایی قریب الوقوع حضرت امام به میهن اسلامی، از پاریس به منزل استاد مطهری اطلاع داده شد، حالتی از شادی و نگرانی در چهره ی ایشان مشاهده شد، شادی از بازگشت حضرت امام به ایران و نگرانی از در خطر بودن جان ایشان. به لحاظ حساسیت کار، استاد شخصاً مسئولیت کمیته استقبال از امام را به عهده گرفتند و این کار را به خوبی به انجام رساندند. افرادی قصد داشتند در روز ورود امام به تهران، مادر چند تن از کشته شدگان سازمان موسوم به "مجاهدین خلق ایران" به نمایندگی از طرف خانواده های شهدای کشور در بهشت زهرا سخنرانی کند و این برنامه را با افرادی که در پاریس خود رااز نزدیکان حضرت امام معرفی می کردند هماهنگ کرده بودند و حتی ابراز می داشتند که حضرت امام نیز مخالفتی ندارد، ولی استاد شهید یک تنه در مقابل این توطئه و سوء استفاده ایستاده و با پیامی که برای رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی فرستادند آن را خنثی کردند.

حضرت امام در روزهای اول ورود به ایران در مدرسه رفاه سکونت داشتند، ولی از آنجا که این مدرسه زمانی پایگاه هواداران "سازمان مجاهدین خلق ایران" بوده و ممکن بود از این قضیه سوء استفاده شود استاد مطهری پیشنهاد کردند که حضرت امام به مدرسه علوی منتقل شوند که این کار علی رغم مخالفت برخی افراد انجام شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز استاد مطهری همچون گذشته مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای حضرت امام بود و به طور تمام وقت در مدرسه ی علوی در کنار ایشان حضور داشت و در انتصابها و غیره اظهارنظر می کرد. از جمله انتصاب مسئول کمیته ی انقلاب اسلامی به پیشنهاد ایشان انجام شد، به این ترتیب که افرادی تلاش کردند مرحوم حجه الاسلام لاهوتی به این سمت نصب شود و این کار در شرف انجام بود که استاد شهید با حضور در محضر حضرت امام (ره) و با این استدلال که آقای لاهوتی احساساتی است و به احتمال قوی مجاهدین خلق در ایشان نفوذ خواهند کرد، آیه الله مهدوی کنی را برای این سمت پیشنهاد کردند و از سوی حضرت امام پذیرفته شد، و البته آیه الله مهدوی کنی به این شرط پذیرفتند که استاد مطهری ایشان را در امر تاسیس کمیته ی انقلاب اسلامی یاری نمایند و استاد نیز قبول کرده و در جلسات اولیه ی آن حضور فعال داشتند به طوری که می توان ایشان را اولین سازمان دهنده ی کمیته انقلاب اسلامی دانست. همچنین انتصاب آیه الله امامی کاشانی به مدیریت مدرسه ی عالی سپهسالار به پیشنهاد استاد مطهری انجام شد. استاد شهید در تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نقشی اساسی داشتند و وجود چنین نهادی را خصوصاً با توجه به وجود گروهکهای مسلح ضد انقلاب، ضروری و فوری می دانستند. حضرت امام چنان به ایشان از نظر فکری و عملی اعتماد داشتند که بعد از انتصاب قطب زاده به مدیریت صدا و سیما به وی دستور دادند که تمام کارهایت باید تحت نظر آقای مطهری باشد و البته استاد درگیریهایی با او داشتند، از جمله پس از پخش محاکمه ی گلسرخی از اعضای حزب توده در شبهای اول پیروزی انقلاب، استاد شهید به شدت به او اعتراض کردند.

َ استاد مطهری و مبارزه با صهیونیسم
-26-15 استاد شهید مطهری را باید از پیشتازان مبارزه با صهیونیسم در ایران دانست. نطقهای آتشین استاد علیه صهیونیسم و در دعوت مسلمانان به یاری رساندن به ملت مظلوم فلسطین هنوز در گوشها طنین انداز است. استاد چنان کینه ی صهیونیستها را به دل داشتند که در هر موقع مناسب فریاد حق طلبانه خویش در این باب را سر می دادند.

نطق تاریخی استاد علیه صهیونیسم در عاشورای سال 1390 قمری برابر با اسفند 1348 شمسی در حسینیه ی ارشاد که منجر به دستگیری ایشان شد فراموش نشدنی است. به جاست قسمتی از آن نطق را در اینجا بیاوریم:
"اگر پیغمبر اسلام زنده می بود امروز چه می کرد؟ درباره ی چه مسئله ای می اندیشید؟ والله و بالله قسم می خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود می لرزد. این یک مسئله دو دو تا چهارتاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم والله مرتکب گناه شده ام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. گذشته از جنبه ی اسلامی، فلسطین چه تاریخچه ای دارد؟ قضیه ی فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست، مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانه اش بیرون کرده اند. تاریخچه فلسطین چیست؟

مد عی هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما، داوود و سلیمان برای مدت موقتی در آنجا سلطنت کرده اند. تاریخ را بخوانید، در تمام این مدت دو سه هزار ساله؛ کِی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کِی بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آن ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین در اختیار مسیحیها بود نه در اختیار یهودیها و اتفاقاً مسیحیها که با مسلمین صلح کردند یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند: ما با شما زندگی می کنیم ولی با یهود زندگی نمی کنیم. چطور شد که یک دفعه نام وطن یهودی به خود گرفت؟ یکی از قضایایی که کارنامه ی قرن ما را تاریک می کند (این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادی، نام انسانیت بر آن گذاشته اند) همین قضیه است…اگر حسین بن علی بود می گفت اگر می خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد، شمر امروز موشه دایان است، شمر هزار و سیصد سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می خورد…"108

همچنین استاد مطهری اقدام به گشودن یک حساب بانکی به نام خود و مرحوم علامه طباطبائی و آیه الله سیدابوالفضل زنجانی جهت جمع آوری اعانه برای مردم فلسطین کردند و این امر را در یک سخنرانی تحت عنوان "احیای تفکر اسلامی" در سال 1349 در حسینیه ی ارشاد اعلام نمودند که پس از آن دستگیر شده و مورد بازجویی قرار گرفتند. استاد در آن سخنرانی چنین می فرماید:
"این مرد (علامه طباطبائی) بسیار مرد جلیل القدر و عظیم المنزله ای است و یکی از کارهایی که اخیراً ایشان اقدام فرموده اند موضوع همدردی با برادران اسلامی است؛ این برادران فلسطینی ما که به هر منطقی حتی آمریکاییها نمی توانند به حق آنها اعتراف نکنند. ایشان دو سه حساب اخیراً باز کرده اند در بانک ملی ایران شعبه مرکزی و بانک بازرگانی شعبه ی مرکزی و بانک صادرات شعبه ی بازار؛ آقایان اگر میل داشته باشند شماره ها را یادداشت کنند. البته ایشان هستند در درجه ی اول و بعد، این مرد بزرگی که در همین یادبود اقبال این جلسه را افتتاح کرد، آیت الله سیدابوالفضل موسوی زنجانی، ایشان هم مرد بسیار جلیل القدر و مجهولُ القدری است، مجتهدی مسلم العداله و عادلی مسلم الاجتهاد است؛ و البته برای اینکه پادویی هم داشته باشند، بنده سومشان هستم. این حساب به نام سه نفر باز شده است.

توجه داشته باشید این حسابها و کمک کردنها و حساب بازکردنها به این نظر نیست که پول چقدر جمع می شود. مسلم است همه ی ما ایرانیها اگر بخواهیم همه پولهایمان را روی هم بریزیم، شاید به قدر پول دو تا یهودی که در آمریکا نشسته اند و پول دنیا را از ربا و دزدی ثروت دنیا می برند نشود، ولی حساب این است که مسلمان، شرط مسلمانی اش همدردی است، شرط مسلمانی اش همدلی است".109

َ استاد، عافیت طلب نبود
-27-15 در اینجا لازم است نکته ای را مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه در سالهای آخر حیات استاد مطهری و حتی پس از شهادت ایشان، بوده اند افرادی که استاد را متهم به عافیت طلبی و دوری جستن از اقدامات حاد انقلابی و خلاصه متهم به کندی در مبارزات سیاسی کرده اند، در حالی که شخصیتهایی که از نظر مبارزه ی ظاهری و زندان رفتن و تحت نظر بودن به هیچ وجه در حد استاد نبوده اند آماج چنین اتهامی قرار نگرفته اند.
این اتهام کاملاً بی اساس است و گذشته از مطلبی که قبلاً توضیح داده شد – که توسل با عدم توسل استاد به اقدامات حاد در مبارزه بستگی به اطمینان یا عدم اطمینان ایشان از اسلامی ماندن نهضت داشته است – به نظر ما دو ریشه ی اساسی دارد که هر دو برمی گردد به حساسیت استاد مطهری نسبت به خلوص ایدتولوژیک نهضت و نشر اندیشه های بیگانه به نام و با مارک اندیشه ی اسلامی، گرچه خلوص و عدم تظاهر استاد و نیز زیرکی و تیزبینی و ندادن بهانه به دست دشمن و خلاصه تقیه به معنی واقعی آن یعنی هر چه بیشتر ضربه زدن به دشمن و هر چه کمتر ضربه خوردن را می توان ریشه های دیگر این اتهام به حساب آورد.

َ مخالفت استاد با مجاهدین خلق ایران
-28-15 ریشه ی اول این اتهام مربوط است به مخالفت قاطع استاد مطهری با ایدئولوژی سازمان موسوم با "مجاهدین خلق ایران" گذشته از امام خمینی (رضوان الله علیه) استاد مطهری اولین شخصیتی است که به انحراف فکری سازمان مذکور پی برد و این سازمان را تایید ننمود و دیگران را از همکاری با آنها بازداشت (استاد شهید در نامه ای با امام خمینی (ره) در سال 56 از "مجاهدین خلق" به "منافقین خلق" تعبیر می کند. متن این نامه در چند صفحه بعد آمده است). در آن زمان استاد مطهری تنها شخصیتی در داخل کشور بود که در این زمینه موضعی صریح و روشن در نفی ایدئولوژی این سازمان داشت، دیگران یا بی تفاوت بودند و یا تمایلی به آنها داشتند و بعدها – آن گاه که سازمان از اسلام به مارکسیسم تغییر ایدئولوژی داد و بلکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی – به آنچه استاد مطهری می گفت پی بردند. این موضع گیری اکنون که دوازده سال از پیروزی انقلاب می گذرد و چهره ی واقعی این سازمان آشکار شده است برای ما قابل درک است، ولی آن زمان حتی برای بسیاری از دست اندر کاران نهضت قابل درک نبود و همین نیز موجب آزردگی خاطر استاد بود و از این تنهایی رنج می بردند.

استاد مطهری از سوی اعضا و هواداران سازمان مذکور آماج تهمتهای مختلف قرار گرفت و متهم به عافیت طلبی و مبارز نبودن شد و جوانانی که شیفته ی این سازمان و عملیات نظامی آن بوده و آن را مظهر انقلابی بودن می دانستند، به آسانی اتهامات مذکور را می پذیرفتند و در واقع با خود چنین استدلال می کردند که "سازمان مجاهدین خلق ایران" یک سازمان انقلابی است، استاد مطهری مخالف این سازمان است، پس استاد مطهری انقلابی نیست!

َ استاد مطهری و دکتر شریعتی (بیانیه مطهری و بازرگان درباره شریعتی)
-29-15 ریشه ی دوم این مسئله که استاد مطهری علی رغم داشتن سابقه ی درخشان مبارزاتی، چه مبارزه ی عملی و چه مبارزه ی فرهنگی، متهم به مبارز نبودن گردید، انتقاداتی بود که استاد شهید به برخی تفکرات و نظرات مرحوم دکتر علی شریعتی داشت. البته نمی خواهیم سازمان مجاهدین خلق و مرحوم دکتر شریعتی را به یک نظر نگریسته باشیم، چنان که انتقادات استاد بر سازمان مذکور و انتقادات ایشان بر تفکرات دکتر شریعتی نیز یکسان نبود؛ استاد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق را از اساس مارکسیستی می دانست در حالی که برای افکار مرحوم دکتر نقاط مثبت و نقاط منفی قائل بود و اصولاً خود این دو نیز در تفکر و روش مختلف بودند.

به دنبال اختلافات و بحثهایی که در اطراف مرحوم دکتر شریعتی و آثار او در جامعه ما مطرح بود، در آذرماه 1356 اعلامیه ای با امضای استاد مطهری و مهندس بازرگان در این زمینه منتشر گردید که طی آن ضمن اشاره به نقاط مثبت و احترام به شخصیت آن مرحوم، نقاط منفی آثار وی نیز تذکر داده شده بود. البته آقای بازرگان پس از چند روز امضای خود را پس گرفتند. متن اعلامیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
نظر به اینکه مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی مدتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف، و موجب انصراف آنها از مسائل اساسی و حیاتی، و وسیله ی بهره برداری افراد و دستگاههای مغرض گردیده است، اینجانبان تبادل نظر در این مسائل را ضرور دانستیم و در پی یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدیم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم، و با توجه به اینکه بیشترین افراد که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند از قشر حقیقت طلبند، وظیفه شرعی دانستیم عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه، نخست به طور اجمال و سپس به طور تفصیل، به اطلاع عموم، و به ویژه این قشر، برسانیم، باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سر در گمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد، که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود.

آنچه درباره ی آن مرحوم شایع است یا مربوط است به جنبه ی گرایشهایش و یا به استنباطها و اظهار نظرهایش در مسائل اسلامی که در آثار و نوشته های او منعکس است.
اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشته های مشارالیه با شخص او فی الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبتهایی از قبیل سُنیگری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت گرایش غیراسلامی نداشته است.

ولی نظریه اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه ی وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی خبر می ماند – هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه می افزود – در مسائل اسلامی (حتی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خدا است که: "اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَیٍّناتِ وَ الهُدی مِن بَعدِ ما بَیَّناهُ لِلناسِ فِی الکِتابِ اُولئِکَ یَلعَنَهُمُ اللهُ وَ یَلعَنُهُم اللاعِنونِ".

از این رو با توجه به اقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه، و اینکه خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی غرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش، متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد، اینجانبان بر آن شدیم به حول و قوه ی الهی، ضمن احترام به شخصیت و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده پوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمنان مغرض، طی نشریاتی نظریات خود را درباره ی مطالب و مندرجات کتابهای ایشان بالصراحه اعلام داریم. از خداوند متعال مدد می طلبیم و از همه ی افرادی که بی غرضانه نظریات مستدل خود را در اختیار ما قرار دهند و ما را در این راه یاری نمایند متشکر خواهیم شد.
والسلام علی من اتبع الهدی.

پس از انتشار این اعلامیه، انواع و اقسام تهمتها و شایعات علیه استاد مطهری باریدن گرفت تا آنجا که وی متهم به همکاری با رژیم شاه نیز گردید، و البته قبول این موضع گیری استاد برای برخی از جوانان پرشور و انقلابی دشوار بود چرا که جوانانی که مرحوم دکتر شریعتی را از مظاهر انقلابی بودن می دانستند و به او عشق می ورزیدند، برایشان پذیرش این مطلب که برخی افکار او با نظرات اسلام سازگار نیست بسیار سخت بود و می بایست بر احساسات شدید خود فائق می آمدند. این بود که اتهام مبارز نبودن که از سوی طرفداران متعصب مرحوم دکتر نسبت به استاد ترویج می شد زمینه ی پذیرش داشت و این گونه جوانان با خود چنین استدلال می کردند که دکتر شریعتی فردی انقلابی است، استاد مطهری با افکار او مخالفت کرده است، پس استاد مطهری انقلابی نیست!

اما استاد مطهری که به کار خود ایمان داشت و این اقدام را به عنوان وظیفه ی شرعی خود و برای پیشبرد نهضت در مسیر اسلام راستین انجام داده بود به هیچ وجه از حملات تبلیغاتی این گونه افراد که برخی از آنها ریشه هایی هم در رژیم شاه داشتند تاثیر نپذیرفت و در مقابل اتهامات ناجوانمردانه ی آنها سکوت اختیار کرده بود.

َ نامه مطهری به امام خمینی در مورد مجاهدین خلق، شریعتی و دیگران
-30-15 در اینجا نقل نامه ای از استاد مطهری به امام خمینی که تاریخ آن سال 1356 و بعد از درگذشت مرحوم دکتر شریعتی می باشد و مو ید مطالب فوق است مناسب به نظر می رسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی مولینا امیرالمو منین و امام المتقین و قائدالغر المحجلین والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته.
استاد و مقتدای بزرگوارم! حوادث ناگوار پی درپی برای اسلام از یک طرف، و روشن بینیها اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگوار از طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جد ی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم و از خداوند متعال مسئلت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشان را برای همه مسلمانان مستدام بدارد، اللهم آمین. خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشم.
در حدود دو ماه پیش از اروپا عریضه ای تقدیم داشتم و مایلم بدانم رسیده یا خیر. در اینجا جریانهای پیچیده و گمراه کننده ای وجود دارد که توجه و آگاهی حضرت عالی ضرورت دارد:
اول اینکه شاید به قدر کافی مستحضر باشید که نفوذ افکار مارکسیستی تا برخی محافل مذهبی در میان بعضی از دوستانی که انتظار نمی رفت، پیشروی کرده لااقل در حدی که با هر گونه موضع گیری و لو موضع گیری فکری در برابر آنهابه استناد اینکه فعلاً صلاح نیست مبارزه می شود و حتماً به هر وسیله هست باید نظر حضرت عالی وسیله بیت محترم به افرادی که واقعاً از این جهت در اشتباه اند ابلاغ شود.
جریان دوم جریان به اصطلاح گروه مسمی به "مجاهدین" است. اینها در ابتدا یک گروه سیاسی بودند ولی تدریجاً به صورت یک انشعاب مذهبی دارند درمی آیند، درست مانند خوارج که در ابتدا حرکتشان یک حرکت سیاسی بود، بعد به صورت یک مذهب با یک سلسله اصول و فروع درآمدند. کوچک ترین بدعت اینها این است که به قول خودشان به "خودکفایی" رسیده اند و هر مقام روحانی و مرجع دینی را نفی می کنند. از همین جا می توان تا آخر خواند. دیگر اینکه در عین اظهار وفاداری به اسلام، کارل مارکس لااقل در حد امام جعفر صادق علیه السلام نزد اینها مقدس و محترم است. البته اینها آنهایی هستند که بر مسلک سابق خود باقی هستند. آنها که اعلام تغییر موضع کردند تکلیفشان روشن است. بنده هم اطلاعاتم درباره ی آنها مع الواسطه است، ولی افراد متدین و فهیمی که سالها با آنها هم زندان بوده اند هستند و من معتقدم حضرت عالی از آنها – نه فقط از یک نفر آنها – جداجدا بخواهید نظریات خود و مشهودات خود را بنویسند و خدمتتان ارسال دارند؛ و عجب این است که هنوز هستند برخی از دوستان ما و ارادتمندان شما که کارهای اینها را توجیه و تاویل می کنند.
مسئله سوم مسئله روحانیت است. من خود از منتقدین روحانیت بوده و هستم اما با اعتراف به مزایایش و با اعتقاد به لزوم حفظ و نگهداریش و در همان حال اصلاحش. ولی جریان غیرقابل انکار این است که تنها موضوعی که گروههای مختلف از مقامات دولتی گرفته تا کمونیستها و "منافقین خلق" و برخی جمعیتهای به ظاهر مذهبی مثل شریعتیها در آن وحدت نظر دارند کوبیدن روحانیت از اساس و برداشتن این سد از میان است، البته هر دسته ای به منظوری؛ یکی به منظور ایجاد یک روحانیت فرمایشی به شکل اهل تسنن که مطیع دولتها باشد، و دیگری به منظور از میان برداشتن دین، و سوم و چهارم به منظور تصاحب یک قدرت مردمی که دین است و آن را بر وفق مراد تفسیر کردن. در این مقام نیز باید اظهار تاسف کنم که برخی دوستان ما طلاب جوان و جوانان دانش آموز و دانشجو را بر بغض و کینه ی روحانیین به استثنای شخص حضرت عالی پرورش می دهند و این برای اسلام و روحانیت عاقبت بسیار وخیمی دارد. خوب است حضرت عالی به بیت محترم دستور فرمایید از این جهت درباره دوستان و ارادتمندان تحقیق کامل بفرمایند و به کسانی که چنین روشی دارند تذکراتی داده شود.

چهارم مسئله شریعتیها است. در نامه قبل معروض شد که پس از مذاکره با بعضی دوستان مشترک قرار بر این شد که بنده دیگر درباره ی مسائلی که به شخص او مربوط می شد، از قبیل صداقت داشتن و صداقت نداشتن و از قبیل التزامات عملی سخنی نگویم ولی انحرافاتی را که در نوشته های او هست به صورت خیرخواهانه و نه خصمانه تذکر دهم؛ ولی اخیراً می بینم گروهی که عقیده و علاقه درستی به اسلام ندارند و گرایشهای انحرافی دارند با دسته بندیهای وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرئت اظهار نظر در گفته های او را نداشته باشد. این برنامه در مراسم چهلم او در مشهد – متاسفانه با حضور بعضی از دوستان خوب ما – و بیشتر در ماه مبارک رمضان در مسجد قبا اجرا شد تحت عنوان اینکه بعد از سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص رنسانس اسلامی به وجود آورده و اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم؛ ولی خوشبختانه با عکس العمل شدید گروهی دیگر مواجه شد و به علاوه هوشیاری و حُسن نیت امام مسجد که متوجه شد توطئه ای علیه روحانیت بوده در شبهای آخر فی الجمله اصلاح شد.

عجبا! می خواهند با اندیشه هایی که چکیده ی افکار ماسینیون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحی در مصر و افکار گورویچ یهودی ماتریالیست و اندیشه های ژان پل سارتر اگزیستانسیالیست ضد خدا و عقاید دورکهایم جامعه شناسی ضدمذهب است، اسلام نوین بسازند، پس و علی الاسلام السلام.

به خدا قسم اگر روزی مصلحت اقتضا کند که اندیشه های این شخص حلاجی شود و ریشه هایش به دست آید و با اندیشه های اصیل اسلامی مقایسه شود صدها مطلب به دست می آید که بر ضد اصول اسلام است و به علاوه بی پایگی آنها روشن می شود. من هنوز نمی دانم فعلاً چنین وظیفه ای دارم یا ندارم؛ ولی با اینکه می بینم چنین بُت سازی می شود، فکر می کنم که تعهدی که درباره این شخص دارم دیگر ملغی است، در عین حال منتظر اجازه و دستور آن حضرت می باشم. کوچک ترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاههای ظلم و زور علیه توده ی مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد، مد عی شد که مَلِک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشته اند. این اصل معروف مارکس و به عبارت بهتر مثلث معروف مارکس را که دین و دولت و سرمایه سه عامل همکار بر ضد خلقند و سه عامل از خود بیگانگی بشرند به صد زبان پیاده کرد، منتها به جای دین، روحانیت را گذاشت؛ نتیجه اش این شده که جوان امروز به اهل علم به چشم بدتری از افسران امنیتی نگاه می کند و خدا می داند که اگر خداوند از باب "وَ یَمکُرُونَ الله ُ و یَمکُرُ اللهُ خَیرُ الماکِرین" در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر روحانیت و اسلام می آورد. تبلیغاتی در اروپا و آمریکا له او از زهد و ورع و پارسایی تا خدمت به خلق و فداکاری و جهاد در راه خدا و پاک باختگی در راه حق شده است و بسیار روشن است که دستهای مرموزی در کار بوده و دوستان خوب شما در اروپا و آمریکا اغفال شده اند. من لازم می دانم که حضرت عالی گاهی برخی افراد بصیر را ولو به طور خفا به اروپا و آمریکا بفرستید، جریانها را از نزدیک ببینند و گزارش دهند، که به عقیده بعضی از دوستانتان در آنجا پاره ای از حقایق از حضرت عالی کتمان می شود. گروههای چهارگانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر و نظر و بیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند، شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند، به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است:
به گرداگرد خود چندان که بینم بلا انگشتری و من نگینم
ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیا دین هراسی به خود راه نخواهم داد، این مقدار بَث شکوی را جز به مثل حضرت عالی که استاد عالی قدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروهها هستم، اگر بفرمایید ایستادگی کن ایستادگی می کنم؛ اگر بفرمایید مصلحت نیست، خود را کنار می کشم.

بار دیگر تکرار می کنم من جد اً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه ی این گروهها از او حساب می برند از میان برود، اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود. این بسا که گروههای منحرف و منتحل، مقاصد شوم خود را با نام حضرت عالی تعقیب کنند. این است که لازم می دانم به هر شکل و صورت هست، به وسایل مختلف، حضرت عالی نظرتان را درباره ی راهها و روشها و مسلکهای مختلف روشن و روشن تر بفرمایید و حتی لازم است به بعضی دوستان به طور خصوصی تذکراتی بدهید. شنیدم به یکی از دوستان مشهد که اخیراً به نجف مشرف شده بوده است تذکرات مفیدی داده اید و دورادور اطلاع دارم که مو ثر بوده و در روش ایشان که اخیراً خیلی خطرناک شده بود مو ثر واقع شده و الحمدلله.

خوب است اطلاع داشته باشید که در ماههای آخر عمر شریعتی بنده مکرر وسیله اشخاص مختلف به او پیغام دادم که نوشته های تو مطالبی هست برضد اسلام و لازم است اصلاح شود، من حاضرم در حضور جمعی صاحب نظر یا تنها، هر طور خودت مایل باشی، به تو ثابت کنم، اگر ثابت شد خودت آنها را ولو به نام خودت نه به نام من اصلاح کن و شان تو بالا هم خواهد رفت و الا مجبورم از تو صریحاً و مستدل انتقاد کنم و برایت گران تمام خواهد شد. آخرین شخصی که از طرف او نزد من آمد، اظهار داشت که او حاضر است اختیار بدهد به آقای محمدتقی جعفری و آقای محمدرضا حکیمی که از آثارش انتقاد کنند و در نهایت امر تو صحه بگذاری، من گفتم بسیار خوب ولی به شرط اینکه کتباً بنویسد. مقارن با حرکتش به خارج اطلاع پیدا کردم که تنها به آقای حکیمی نوشته که شما مجازی نوشته های مرا نقد کنی. در اروپا خبر موثق این بود که گفته بود تا یک سال کاری نخواهم کرد جز اصلاح نوشته های خودم و یکی از دوستان نزدیک حضرت عالی نقل کرد که به او گفته بود منتظرم فلانی به اروپا بیاید، راجع به اصلاح کتابهایم با او مشورت کنم، و البته من این جهت را تحسین کردم و دلیل حُسن نیت و سوء نیت اطرافیانش در ایران گرفتم. روی این حساب می بایست از نشر آثار ش قبل از اصلاح و تجدیدنظر لااقل وسیله آقای حکیمی که کتباً به او اجازه داده است جلوگیری شود ولی افرادی که اخیراً تصمیم گرفته اند او را مظهر رنسانس اسلامی قرار دهند و راه را برای اظهار نظرهای خود در اصول و فروع اسلام باز کنند در شعاع وسیعی به نشر و تکثیر همه آثار او پرداخته اند. بنده فکر می کنم اگر صلاح می دانید به برخی از ارادتمندان خودتان در اروپا و آمریکا که ضمناً ناشر آثار و افکار او هستند یادآوری فرمایید که قبل از انجام اصلاحات وسیله آقای حکیمی یا گروهی که خودتان تعیین می فرمایید از نشر آثارش جلوگیری شود و اگر هم صلاح نمی دانید که در کار او مستقیماً دخالتی فرمایید راه دیگری باید اندیشید.

بسیار خوب است و برای شناختن ماهیت این شخص لازم است که حضرت عالی مجموعه مقالات او را در کیهان که یک سال و نیم پیش چاپ شد شخصاً مطالعه فرمایید. این مقالات دو قسمت است: یک قسمت بر ضد مارکسیسم است که مقالات خوبی بود و ایرادهای کمی از نظر معارف اسلامی داشت. ولی قسمت دوم مقالاتی بود درباره ی ملیت ایرانی (و مستقلاً ماشین شده) و در حقیقت فلسفه ای بود برای ملیت ایرانی و قطعاً تاکنون احدی از ملیت ایرانی به این خوبی و مستند به یک فلسفه ی امروز پسند دفاع نکرده است. شایسته است نام آن را "فلسفه رستاخیز" بگذاریم. خلاصه ی این مقالات که یک کتاب می شود، این بود که ملاک ملیت، خون و نژاد که امروز محکوم است نیست، ملاک ملیت فرهنگ است و فرهنگ به حکم اینکه زاده ی تاریخ است نه چیز دیگر، در ملتهای مختلف، مختلف است؛ فرهنگ هر قوم روح آن قوم و شخصیت اجتماعی آنها را می سازد، خود و "من" واقعی هر قوم فرهنگ آن قوم است؛ هر قوم که فرهنگ مستمر نداشته نابود شده است؛ ما ایرانیان فرهنگ دو هزار و پانصد ساله داریم که ملاک شخصیت وجودی ما و من واقعی ما و خویشتن اصلی ماست، در طول تاریخ حوادثی پیش آمد که خواست ما را از خود واقعی ما بیگانه کند ولی ما هر نوبت به خود آمدیم و به خود واقعی خود بازگشتیم؛ آن سه جریان عبارت بود از حمله اسکندر، حمله عرب، حمله مغول. در این میان بیش از همه درباره ی حمله عرب بحث کرده و نهضت شعوبیگری را تقدیس کرده است، آن گاه گفته اسلام برای ما ایدئولوژی است و نه فرهنگ؛ اسلام نیامده که فرهنگ ما را عوض کند و فرهنگ واحدی به وجود آورد، بلکه تعدد فرهنگها را به رسمیت می شناسد همان طوری که تعدد نژادی را یک واقعیت می داند؛ آیه کریمه ی "اِنا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعوباً وَ قَبائِلَ…" که اختلافات نژادی و اختلافات فرهنگی که اولی ساخته طبیعت است و دومی تاریخ باید به جای خود محفوظ باشد. اد عا کرده که ایدئولوژی ما روی فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روی ایدئولوژی ما، لهذا ایرانیت ما ایرانیت اسلامی شده است و اسلام ما اسلام ایرانی شده است. با این بیان عملاً و ضمناً – نه صریحاً – فرهنگ واحد به نام فرهنگ اسلامی را انکار کرده است و صریحاً شخصیتهایی نظیر بوعلی و ابوریحان و خواجه نصیرالدین و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است؛ یعنی فرهنگ اینها ادامه فرهنگ ایرانی است. این مقالات بسیار خواندنی است؛ در انتساب آنها به او شکی نیست، به بعضیها مثل آقای خامنه ای و آقای بهشتی گفته مال من است، ولی مدعی شده که من اینها را چندین سال پیش نوشته ام و اینها آنها را پیدا کرده و چاپ کرده اند؛ در صورتی که دلائل به قدر کافی هست که مقالات، جدید است. به هر حال مطالعه حضرت عالی بسیار مفید است.

این روزها سو ال و جوابی از حضرت عالی مورخ شعبان 97 منتشر شد که اثر بسیار مطلوبی از نظر انحرافات منتحلین داشت و عجب این است که شایع کرده اند این سو ال و جواب وسیله فلانی تهیه شده است. به آنها گفتم شما با این اتهام، به آقا اهانت می کنید، گویی ایشان از خود رای ندارند و تابع رای مثل منی هستند.
خبر عجیب دیگر این است که اخیراً آزادی غیر مترقبی به دسته جات مختلف مخصوصاً دسته جات سیاسی داده شده است. البته نسبت به روحانیین به مقیاس بسیار کمتری داده شده، ممنوعیتهای آنها غالباً به حال خود باقی است. این تبعیض نیز سو ال انگیز است.
خدمت آقازادگان عظام دامت برکاتهم عرض سلام این بنده را ابلاغ فرمایید. والسلام علیکم و رحمه الله و نلتمس منکم الد عا.

َ استاد مطهری و امام خمینی
-32-15 استاد مطهری و امام خمینی دو کتابی هستند که یکدیگر را تفسیر می کنند. از نظر راقم این سطور، هیچ کس به خوبی استاد مطهری امام را نشناخته بود و هیچ کس نیز مانند حضرت امام، استاد مطهری را نشناخته بود و این امر مرهون دوازده سال تلمذ استاد مطهری نزد حضرت امام و ارتباط نزدیک استاد با امام تا آخر حیات پر برکت ایشان و نیز سنخیت روحی و عرفانی این دو بزرگوار علی رغم تفاوت مرتبه است. نگاهی به سخنان استاد مطهری این حقیقت را آشکار می سازد. استاد شهید در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی چنین می گویند:
"من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه ی او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهار تا "آمَنَ" دیدم:
آمَنَ بِهَدَفِه به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند.
آمَنَ بِسَبیلِه به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.
آمَنَ بِقَولِه در میان همه ی رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه ی مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می کنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند سرد می شوند، مردم دارند از پای درمی آیند، می گوید نه، مردم این جور نیستند که شما می گویید، من مردم را بهتر می شناسم؛ و ما می بینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار می شود.

و بالاخره بالاتر از همه آمَنَ بِرَبٍّه. در یک جلسه ی خصوصی، ایشان به من می گفت: "فلانی! این ما نیستیم که چنین می کنیم، من دست خدا را به وضوح حس می کنم". آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می کند و در راه خدا قدم برمی دارد خدا هم به مصداق "اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم" بر نصرت او اضافه می کند. یا آن چنان که در داستان اصحاب کهف مطرح می شود، قرآن می گوید آنها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و به او اعتماد و تکیه کردند، خدا هم بر ایمانشان افزود؛ آنها برای خدا قیام کردند و خدا هم دلهای آنها را محکم کرد.
این چنین هدایت و تاییدی را من به وضوح در این مرد می بینم. او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلاً تزلزل و ترس در آن راه ندارد".
"در مورد این مرد بزرگ یکی دیگر از خصوصیاتش را بگویم، شاید شما باورتان نشود این مردی که روزها می نشیند و این اعلامیه های آتشین را می دهد، سحرها اقلاً یک ساعت به خدای خودش راز و نیاز می کند، آن چنان اشکهایی می ریزد که باورش مشکل است. این مرد درست نمونه علی (ع) است. درباره ی علی گفته اند که در میدان جنگ به روی دشمن لبخند می زند و در محراب عبادت از شدت زاری بی هوش می شود، و ما نمونه ی او را در این مرد می بینیم".

(سخنان حضرت امام درباره شهادت مطهری)
"اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران، ضایعه ی اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قُدٍّسَ سِرُّه را تسلیت و تبریک عرض می کنم؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده ی خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه ی سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه ی خود نورافشانی کرده و می کنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم. من اگر چه فرزند عزیزی را که پاره ی تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
"مطهری" که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملااعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود…
اینجانب روز پنج شنبه 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزای عمومی اعلام می کنم و خودم در مدرسه ی فیضیه روز پنچ شنبه و جمعه به سوگ می نشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز، عظمت و عزت مسئلت می نمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی".110
منابع :

1


تعداد صفحات : حجم فایل:224 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود