تارا فایل

چکیده ای از کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران جلد اول



در خدمت و خیانت روشنفکران جلد اول
نوشته جلال آل احمد

فهرست
درآمد
1 "روشنفکر چیست؟ روشنفکر کیست؟
روشنفکر خودی است یا بیگانه؟
ضمینه اول پیدایش روشنفکران
آنتیو گرامشی
ضمینه دوم: تخمین آمار صاحبان مشاغل روشنفکری
3 زادگاه های روشنفکری
ضمینه سوم روشنفکران چینی و غربی

چاپ اول ۱۳۵۷ هجری شمسی
من دلم سخت گرفته است ازین مهمانخانه مهمان کش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است چند تن ناهموار چند تن خواب آلود چند تن نا هشیار نیما یوشیج

بخش درآمد
بخش کتاب خیانت روشنفکران و خیانت روشنفکران در هر سلسله مراتبی از حرف حسن کفاشی خیاطی رادیو سازی تراشکاری که حرف های جدی دارد بعد از آن شاگردی کارگری سر کارگری و غیره هرکدام با اسامی و معانی مشخصی چه شغلی حکایتی از تکامل پیمودن آن مراحل هستند بار معینی از این فرهنگ ها نفهمه همگانی
و حتی برای یک رئیس شرکت نفت برای زندان یا زندانبان و همه و همه مصداقیه خارجی از درجات شغل و حرفه ها سر و کار داریم فاصله به فرهنگی و آموزشی دبستان دبیرستان دانشجو دانشگاه درجات مختلف تعبیر هایی هستند کلیپ زبان محاوره ای استفاده می کنیم در زبان محاوره ای معنی کلمه اوستا راه استاد دومی روسا خطاب می کنیم درس سلسله مراتب به تصوف می شود تا جانشینی برای مذهب بسازند و به ناچار که گفتن کلمه مانند قرتی ها گشت همه مقامات معلم است و باید راهی را قدم به قدم تا از هیچی و پوچی به چیزی و کسی برسیم
مراتب مذهب مقلد تا مجتهد و مرجع درمانی هستند که وظیفه هر کس در هر یک از این مراحل شعور دینی مشخص است
در مراتب باطنیان و اسماعیلی نیان و در دستگاه فرهنگ ماهی مفاهیم نشانه گذاری شده اند که برای هر کس در هر درجه ای مطلوبی نباشد از نظر مادی مطلوبی نباشد برای لازمه شناخت آن کتاب ها و دفتر ها مراجعه کنیم یه نکته مفهوم ای باقی نماند و از این دست مثال ها فراوان است در حوزه فرهنگی علمی و مسائل اجتماعی سیاسی اما عادتی به بلاتکلیفی و ابهام نداریم.
تعبیر روشنفکری و اسم و مسم های که از صدر مشروطیت تا به امروز با فارسی زبانان و سرنوشت فارسی زبانان گره خورده است.
حد و مرزی نداشته و مشخصاتی نامعلوم است.

روشنفکر کیست و اصلا چه کسی است .
می شود بگویم در ظاهر که دنیای فرهنگی و دانش و فرهنگ یک آدم بیسواد باسواد شود و دیپلم بگیرد و بعد بشود روشنفکر و بعد به درجات بالا هم برسد .
یا باید دکترا گرفته باشد تا روشنفکر خطاب شود
تر بدانیم.
و اینکه کسی که به فرنگ رفته باشد یا کتابی نوشته باشد را روشنفکری بدانیم.
این ها در واقع سوال ها و ابهام های است که باعث شد ما هیچ یک از ملائی و یا نویسنده و واعظی را روشنفکر ندانیم.
و این بسته به شرایط اصل روشنفکری را دارد که نسبت با واعظ و نویسنده مذهبی و ملا جمع هستند یا نیست .
تعبیر روشنفکری با مفهوم با گنگی همراه است مثال باسوادترین سوادتر باهوش تر خنگتر روشنفکر یا تاریکتر می توان نتیجه گرفت که روشنفکر مثل دانایان نادان یک صفت است و مطمئنم متضادی هم دارد آیا می توان برای روشنفکر درجاتی را قائل باشیم
روشنفکری یک صفت نیست حالت کیفیت نیست چراکه حالت کیفیت یک آدم اشتباه پوشیدن و معاشرت او را مدنظر قرار می دهیم .
در موقع به حوزه اندی نقل قول خادمی کشتی که از امور جهان دارد منصوب میشه محسوب میشه و یک امر نسبی است مثالی در این رابطه گفته شده است اگر یک میرزا نویس به علت بی سوادی است اهالی روشنفکر نقیب شوقی میرزا بنویس ۱۱ و جهان دیدگی او را اسباب روشنفکری در نظر می.گیریم
از قلمرو اجتماعات مشفق با یک درجه اجتماعی است روشنفکر عضوی از یک طبقه است نمی توان گفت که بقیه روشنفکران این در احزاب کمونیست یک امر عادی بوده
در واقع از کارگران کشاورزان و روشنفکران تصویری سازنده بنای اجتماعی رو میگم سه طبقه ای که ابزار و کار متفاوتی دارد
سوالات متفاوتی در باب روشنفکری و روشنفکری وجود دارد اینکه به همان اندازه بی اعتبار هستند ایا در طرح ریزی آینده مملکت چه تاثیری دارد چرا ایده های آنها به خاطر نان و آب شده است و سوالاتی از این قبیل ها که بسیارند و اینکه چه فرقی میان روشنفکران ایرانی و اروپایی وجود دارد سوالاتی است که در باب این دفتر به آنها می پردازیم.
در طرح اولین دفتر در دی ماه ۱۳۴۲ نوشته می شود و در اواخر ۱۳۴۲ دستنویس اول آن آماده شد
و پونزده نسخه عکسی یا به دست دوستان آشنایان رسید ۴۵۲ فصل آن در مجله جهان نو که رضا بهرامی سرامیک درآمد و ترجمه هایی از متن انگلیسی را در آن زمینه کرده است

روشنفکر چیست و یا کیست؟
روشنفکر تعبیری است که آن را به جای به جای انتلکتوئل گذاشته چرایی نامگذاری غلط مشهور است یک مفهوم غلط ذهنی این ترجمه ترجمه دقیق نیست و این جای تعجب هم ندارد چرا که تاکنون به خوبی مشخص نبوده است.
اصل فرنگی اینتر ایر در زبان های فرنگی اصل انتلکتو الیس لاتین آمده است اسم مفعول بوده است. ترکیبی است صفت انتلی گه ره مصدری است لاتینی به معنی فهمیدن بهتر بود به جای آن تعبیر فارسی هوشمند یا فهمیده را جایگزین می کردیم
و در مفهوم اجتماعی این کلمه دری زیبایی برگزیده و یا فرزانه به جای آن انتخاب میکردیم
هر چند هسته ای کلمه از نظر مردی معنی با اصل کلمه دور هستند
در زبان های فرهنگی ساعت مارک ایس روس انتلی کنسیا رواج داشته به معنای جماعت زیرکان روس و آنها برای هر تحول سیاسی و اجتماعی درک زودرسی از وقایع اجتماعی داشتند .
روشنفکر در کلمه فارسی در معنی و در عالم خارج مشخصات اسمی آن طرح ریختن از گذشته نهادی برای آینده او است.
اگر به جای واژه فرنگی واژه هوشمند را انتخاب می کردیم کار را آسان تر می کرد ولی گرچه مفهوم گنگ باقی می ماند برای هر از شغل ها این کلمه را به کار می بردیم
و آن وقت هر عطار یا بقال و وزیری را روشنفکر خطاب میکردیم در اصل روشنفکر از نظر دستور زبان فارسی صفت مثل سیاه دل یا سفید رو روشنفکر کسی که فکرش روشن است روشنی است بی دقتی در ترجمه روشنفکر از فرهنگی در همین مبحث آشکار شده است.
فکر و اندیشه روشنایی را لازمه هر فکری می دانیم. در مفهوم ذهنی ما فکر و اندیشه بوده افضل الدین کاشی سخنی در این زمینه مطرح کردند.
لفظ دانش را جز روشنی و پیدایی وجود چیزها نمی خواهیم و چرا که بی دانشی پنهانی و پوشیدگی دارد
اصل چیزی که پیدا آشکار باشد واضح باشد بسته و ناپیدا نادانسته را یافته و بی دانشی می گوییم.
پس روشنفکر کسی است که صاحب فکر می باشد اهل اندیشیدن باشد تا بتوان آن را روشنفکر دانست هر کسی که فکری دارد و اهل اندیشه است خود به خود روشن فکر کنم هست باید ببینیم که حاصل این اندیشه و فکر خود را به دیگران ابلاغ کند در کوته فکر و آزاد فکر به کار می رود بیان که از تجربه ترجمه فرهنگی باشد روشنفکر از اصل ترجمه ای که از منورالفکر گرفته شده در دوره مشروطه مورد استفاده قرار گرفت فرزندان اشرافیت که از فرنگ برگشته اند قانون اساسی بلژیک را داشتند مردم کوچه بازاری نیز به تقلید از روحانیت متجدد تجددخواه خوکی و مثبت فرینگ به کار می بردند آن حضرت خود را منورالفکر نامیدند ترجمه فرانسه یعنی روشن شدگان روشن شدگان آنچه افضل الدین کاشانی و حضرات روحانیت تجدد یا تجددخواه هرگز توجهی به چنین متنی نداشتند ممکن است به این دلیل باشد که با میرزا آقاخان کرمانی صور اسرافیل و و ما نشاط ملک خان بود که این تعبیر استفاده شد دروغ بیشتر توجهشان به پیشوایان قرن هجدهم فرانسه بود دوره خود را قرن روشنایی می نامیدند در غرب زدگی شد که مفاد کج گذاشته شود پیشوایان فکری فرانسه که این چنین نامی داشتند به این دلیل بود که دنیای تاریک قرون وسطایی اروپا را زیر سلطه مسیحیت پشت سر گذاشته بودند به مقدماتی که از علوم دست یافته بودند یا به هنر این موضوع را دایره المعارف می کردند نوزایی رنسانس را

گذرانده بودند و به هزار تعبیر دیگر تعبیر منورالفکر و تنویر افکار سواد و فرهنگ دوران مشروطه اوائل دوره بیست ساله بود که پرورش افکار نیز در همین دوره ایجاد شد صراط من فرا فکرها تاثیر گذاشته بود که منور را ترجمه کردند معرف الامر را از کلمه روشنفکر برداشتند و یک مرتبه در سال ۱۳۲۶ جانشینی واژه روشنفکر روشن شدگان میراث خوار هوشمندان و فرزانگان شدم درباره معنی اصلی روشنفکری خاص روشنفکری یا لوازمی که در تعبیر عصر فرنگی اش بوده و آزاد اندیشی آزادفکری است آزاد اندیشی در سلطه مسیحیت کاتولیک بچه بر سلطنت زمینی پاپ ها در روم بوده آنچه که برای امسال گالیله فراهم کردن یا کشتاری که در قرن ۱۳ میلادی از سال بیوها در جنوب فرانسه کردن و جنگ های مذهبی ۳۰ ساله و صد ساله که میان معاف گروه های مختلف مسیحیت به عراق یا ملت در آلمان در حوزه اقتدار پاپ انجام شد در کار حضرات روشنفکران فرنگ به آنجا رسید که آیه معروف مارکس که مذهب افیون عوام انسان است سرلوحه برنامه روشنفکری در فرق اهنگ رایج شد مخالفت با پاپ و کلیسا و مسیحیت روشنفکران ما به اینکه مقدمات و کافی و برای چنین در دست داشته باشند در زمینه مقلدان روشنفکر فرنگی در آمدند روشنفکر چه حد و مرزی دارد در حدودی یک فکر تفکر دارد یک دهقان در رسیدگی به امور مزرعه خود یک نویسنده در برخورد با مسائل حیاتی اگر بگوییم آن دهقان بهتر از دیگران به امور مزرعه رسیدگی می کند خود روشنفکر است از مقوله روشنفکری دور شده ایم این قدرت تفکر دنیای ذهنی یک آدمه دنیای زنیم آدما وقتی بسته است شور است که دنیای خارجی در دسترس اون ادم نیز محدود می شود یعنی فقط به این دنیا بسنده نمی کند برعکس این بستگی به گستردگی دنیای ذهنی هرکس رابطه مستقیمی دارد کتاب و مدرسه و معلم و آزمایش ادمای سیر آفاق را طی می کنند وقتی که تحولی در منش آدمی است که زمینه ما که ما خود زمینه اصلی تکامل روحی و را در مدرسه به او داده باشیم یا الفبای حروف را از علوم و تجارت را در اختیار او از همین می توانیم بگوییم که روشنفکری چه تو ایران چه در خارج بر مدرسه نهاد است مدرسه در واقع کوچکترین واحدی و اولین حوزه آموزش فرهنگ معلوم است .
به عنوان یکی از خاستگاه ها یا زادگاه های روشنفکری است پس روشنفکری سخن از روشن بینی نیز دارد دیدن که یکی از حواس دریچه است که دنیا به ذهن آدمی و به فکرش این دید را می دهد که هر کس ممکن است آن دیده اش تنگ باشد یا گسترده تاریک باشد یا روشن اما کسی که مینا باشد هست غرض از دید ما جهان بینی است که تنها دیده چشم نیست چراکه یک یک فروشنده نیز می تواند روشنفکر باشد قدرت دیدار بینش همان جهان بینی است که لوازم حتمی روشنفکری است در واقع دیدن است که به عنوان یکی از حواس در امر روشنفکری موثر بوده دید ما انسان ها در ساختمان فکری مان همان اثر را دارد که قدرت یا ضعف عضلات دست در ساختمان بدن ما خطوط اصلی مرض روشنفکری روز مسائل اجتماعی حقیقت یا آدم هایی را می بینیم که کتاب بسیار خوانده اند یا از بر نمیشناسی نشان با مرد با مردم و زبان ها و فرهنگ و مذاهب مختلف نیز در اجتماع مواجه هستیم برای هر وضعیتی از جامعه ما آدمها علت ها و سبب به وجود آمدن آن لحظه ها سرعت اقدامی که برای آن کد پیدا میکنیم با مقایسه تاریخی و دیگر ملت ها مترجم می شویم که تفکر این قسمت از قدرت عقلانی است که می تواند از مجموعه ذهن تخیل حافظه و احساس در ارزیابی آن اندیشه و دقیق تر و سریع تر برای خود فراهم آورد به اندازه ای که یک کودک نابینا حافظه بصری را ندارد و یا حافظه یا یک ناشنوا حافظه سمعی ندارد هر یک دنیای ذهنی ناقص تر و کمتری دارند تا یک آدم سالم پس دریچه ذهنی دیگر نیز اگرچه دریچه های دیگر باز باشند اثر می گذارد و بسته به اینکه دنیای ذهنی خام تر یا پخته تری داشته باشند العمل های متفاوتی دارد زمانی که زده شده است که رخ می دهد یا خورشید گرفتگی یک مردم یک مرد حامی عکس العملی در مقابل این دو واقعیت دارد

آیات می خواند یا تشت می کند چرا که علت زلزله و کسوف هر دو برای او ناشناخته است این دو از عالم غیب ند ما می دانیم که خرافات دریچه دید مرد بدوی است به عالم غیب آیا کلیدی است که برای راه یافتن به عالم غیب یا حضرت جوادی است در اختیار او برای دفع شهر احتمالی مردانی که عملی را انجام می دهد بر آموخته های شفاهی و سنتی است یا بر تربیت مادربزرگی که به دوره گذشته هاش در آن ترس از مظاهر طبیعی اما عکس العمل روشنفکر در مقابل چنین وقایعی به شناخت علوم و تجربه و شناسایی جهان علمی تکامل ابزارها و کشف دنیا های جدید می پردازد در مثال اول رفتار شخص بر تعهد است پذیره پذیرفتن آن که در محیط و خانواده به او داده شده دوم بر علم تجربه است که رها کردن از تعهد نیز ویتنام جنگ آن مرد عادی و عامه بی خبر می ماند علت نو دوستی و خیرخواهی شانه خود جنگ هر چه زودتر تمام شود و دست به دعا بر می دارد مانند قضیه پاپ که فقط دعا کرده است آقای روشنفکر به جستجوی علت چنین جنگی ریشه های استعمار استعمار نو را می جوید و سرمایه داری و حقوق بشری را نمی کند برای اسلحه هایی که فراهم می آورد و برای محصولاتی که ساخته شده است کارخانه ها را فراهم مصرف می کند همه را جنگ مرتبط هست بررسی و شناسایی می کند به این طریق روشنفکری خاص دوره ایست از اجتماعات بشر که به صورت گذشته و به روال تعهد یا ترس از ماورای طبیعت اداره می شود تحول فکری اصل تجربه و تکامل ابزارات صنعت و ماشین به کمک ابزار وسیله و وسیله های ارتباطی دکتر sang ایز و یا خلقت و پدیده هایی که در سرنوشت بشری جراحی در آن تاثیری نداشته است روشنفکری این دوره دوره ایست که درون عوامل طبیعی جدا شده و تنها سرنوشتش در مقابل پشتیبانی آسمانی و یا زمینی نبوده و فقط به اتکای خود عمل است آزاد باشد و مسئول پس در موقعی زلزله تعبیر سرنوشت بی اعتبار است پایان سرگذشت را مورد تایید قرار می دهند و در این قسمت اخلاق و مذهب قانون و سیاست که تکیه بر عوامل طبیعی و یا ماورای طبیعی دارد معانی خود را از دست می دهند

اگر برای رفع سردرد خود سرد بار دعا بخوانیم یا تربت متلاطم و آرام شود آیا میکروب طاعون شناخته شده و این بیماری از صورت دو بلای آسمانی تنزل گردند و اینها مسائلی است که به تعدیل واگذار می شود و روشنفکری حوزه و یا دوره ای است که در آن لحظه بودن از آن الله بودن نمونه طبیعت به اقتدار رساندن معانی ندارند.
روشنفکر کیست؟
صفات آدمی وقتی که از بند قضا و قدر رها شود و مهارت زندگی را خود به دست بگیرد و سرگذشت خود موسس شده و پا به دنیا دایره روشنفکری گذاشته است روشنفکری را تاحدودی آزاد اندیشی نیز معنی کردند غیرت تعصب و مذاهب آزاد از تحقیق و سلطه های قدرت های روز خود از منصور زندگی بودند ناب داند چنین رویکرد برخوردی با جهان بینی و بینش امور زندگی استوکار تلقی می شود اگر در هر اجتماعی درجه اول نتواند تامین نیاز زندگی خود را داشته باشند اما در دفاع نسبی به دست می آورند و دور از بند احتیاجات بدن باشد از بند خود رها باشند و بند دیگران گرفتار شوند روشنفکری و هم از وظایف از مردم که فرصت و اجازه و جرات ورود به لاهوت و ناسوت را دارند یعنی فرصت اندیشیدن در این دو مقوله که امور آسمانها و اعتقادات کنیم و اصول نام خود

باشند و دوم شم زندگی هایی شناس بود شرکت آترا است به معنی وقت فاقد معنی امکان و جواز و توانایی فکری و جرات به معنی دل داشتن آمادگی و نترسیدن اما باید بدانیم که چه نوع کسانی نمی توانند به قلمرو روشنفکری وارد شوند عمل کسانی که در بند تن و شکم هستند طبقات استثمار که در جستجوی لقمه نان می تواند و تمام غمشان صرف این است که شکم خود و فرزندان خود را سیر کنند به معنی آن دسته که عالم اسلامی مسائل اعضای خویش می دانند و امکان اندیشیدن را هم دارند کاری با اندیشه ندارند اندیشه ورزی نمی کند این دسته کارگر زارع و پیشه ورند که هرگز فرصت تفکر لاهوت و ناسوت را ندارند. دسته دوم تا حد کاستی که عمری بنده شکم ایا مزدور معاش خوشگذران و یاش در مقاله دوم اند اهل چون و چرا نیستند و کاری به کسی ندارم دولت خودشان است دوم کسی که در بند تعصب است تعبیر خواب باشد سیاسی باشد نفت کننده یک یا دو نوع آن جواز فکری و جرارد پیکه بندته دست نمی تواند روشنفکر باشد یک نظامی که اگر در بند تعهد تعبد باشد گریست اطلاعات کورکورانه داشته باشد و هر دوی این دسته را می توانیم دعوی رهبری و پیشوایان بدانیم که عمرشان صفحه اطاعت امر است دست هایی دیگر نیز فرمان بر آن حاکم زمینی سالمند به صورت فرمانداری و فرمانداری که صرف کنندگان روشنفکری اند اینجا بحث از اطاعت از قانون نیست ۱۰ تا از دستورهای اخلاقی و مذهبی است در حوزه روشنفکری این اختیار و مسئولیت و آزادی برای آدم عنوان می شود به معنی فرمانبرداری و گوش به فرمان بودن است رقص عبادت و بندگی ابد و بند است عبدالله یعنی بنده خدا در حوزه اسلام نیز اسامی بسیارزیاد اسم پدر پیامبر اسلام است چرا که بیش از اسلام در دوره جاهلیت نیز اسامی مناطق عبدالا هات عبدالعظ آ میز رایج بوده اند متنهای تنیسی در آخر اول آنها آمده است ۱۸ برای حذف اسامی خدایان دیگر نیز به کار رفته است لات و منات و اوضاع دوره جاهلی بوده که نامگذاری عبدالله میان مسلمانان صدر اول باعث شد که امروز به صورت سنتی باقی بمونه در گذشته می دانیم که بنده و خدا بودند .
یکی از بلند ترین مقام انسانی بوده در حوزه اسلام اولین اسمی که برای آنها بر می گزیدند عبدالله بود با این تفاسیر رابطه خالق خدا و مخلوق که آدمی در حوزه دین اسلام رابطه مولا به بنده است در رابطه در مسیحیت رابطه پدر و پسر است در مذاهب هندو و بودایی سخن از وحدت خالق و مخلوق به میان می آید
"صفحه 39 ،40_50"
انتخاب هر یک از مشاغل دستی یا فکر که ذکر شد برای هر کسی باید آزاد باشد با مراجعه به قانون اساسی و قوانین مدنی هیچ مانعی در کار نباید باشد
مثال کارگر ساده ای که به علت پشتکار تجربه و طی کردن درجه شغلی خود به استاد کاری رسیده باشد و تخصص بیشتری را کسب کرده باشد هم که در گذشته نیز دیده شده آخوند زاده ای که آوازه خوان شود یا مهندسی نویسنده از آب در آید که این به صورت واضح است که در تغییر نوع کار خود زمانی است که مدرسه ای باشد وتجربه و محیط آماده بوده و همه این شرایط ها باهم
که همین وضع فعلی در ایران با ۷۵ درصد از جمعیت خود از شهرهای بزرگ به دوره ساسانی خود هم چنان مشاغل ها میانشان ارثی هستند
در جامعه سنتی نیز انتخاب مشاغل مطرح نیست بلکه ارث بردن آن اهمیت دارد و در روستا های کمتر بر می خوریم که کشاورزی به جای پدر شغل اورا نداشته باشد.
و چرا وضع از همین قرار است به دلیل نبود انتخاب شغل و یا نبود مدرسه کلاسی تخصصی و نبود تقاضای جدید پس در این زندگی سنتی وضع فرزندان ما مدت ها همان شغلی را دارند و خواهند داشت که پدرانشان داشتند و حکم کلی اجتماع ما به غیر از شهر های بزرگ در دوره ساسانی نیز درست بوده است .
آیا این خود از دلایل کار و وظایف و معنی وجودی از روشنفکران نیست
اگر روشنفکر ایرانی در چنین محیط سنتی باشد آزادی انتخاب شغل را ندارد و لیاقت و استعداد او به هدر نرفته است آیا این حق را ندارد که این گمان را ببرد که فردی است انتخاب شده در عهد ساسانی که دسترسی به طبقات بالا برایش دشوار بوده
اولین مشکل روشنفکران در مملکت ما این است که آنها برای محیط های دیگر تربیت شده اند و ناچار هستند که در این محیط سنتی باشند
بحث زادگاه های روشنفکری توضیح داده می شود که فرهنگ و مدرسه های غربی در واقع چطور جوانان را برای زندگی در این محیط های فرنگی متروپل پرورش می دهند.
و آنها را در حوزه اجتماعات سنتی که گرفتار استعمار هستند رها میکنند روند این شکل این نتیجه را در بر داشت که فرار مغزها و برخورد اعتقادات سنتی مردم را به حال خود رها میکنند و اگر روشنفکری در محیط های سنتی اصلا بتواند دوام بیاورد این نوعی جایگزین شدن عوامل استعماری یا دلیماج است .نه به عنوان عضوی از جامعه ای سنتی جا افتاده است .
قبل از آن مدرسه که به عنوان کوچک ترین واحدی از حوزه آموزشی که زادگاه اصلی روشنفکری محسوب میشده است. طبیعی بوده است که مکتب های سنتی و مدارس طلبگی ها از این مقوله مدرسه بیرون گذاشته بشوند چرا که مدارس طلبگی ها پیش از دوره روشنفکری ایجاد شده اند و آخوند ها و فقیه و کاتب نویس ها منشی ها و شاعر تربیت می کرده اند
اولین ایجاد تفرقه ای که میان روشنفکر امروزی و محیط سنتی بود به اعتبار این بود که روشنفکر امروزی که در کلاس مدارس بر صندلی و پشت میز می نشیند در واقع همان تربیت شده دیروزی است که در مکتب خانه های سنتی بر روی زمین می نشست
روشنفکری با علوم جدید یک رابطه جدی دارد یعنی روشنفکری زمانی که در اجتماع مطرح شود علوم جدید در آن اجتماع پایگاه های مستقر یافته ای باشد همان مدارس و آزمایشگاه های جدید که به صورت عضو های زنده در درون اجتماع فعالیت فعالی دارند .
ما در دوره قاجار به جای اینکه علوم جدید را وارد مدرسه های قدیم کنیم و مدرسه های تازه,ای جدا از آنها برای علوم جدید ساختیم
آیا ما بر تمام موسسات فرهنگی سنتی خط بطلان کشیدیم? و مدارس جدید ودانشگاه ها را نیز نه چندان تحقیقاتی و مطالعاتی خدمتی به عالم علم کردیم ?
به طور مثال ساختمان دانشگاه کمبریج انگلستان از تقلید مدرسه مادر شاه بود در اصفهان ما مدرسه مادر شاه را به موزه بدل کردیم و بعد دانشگاه اصفهان را باز کردیم ما از این طریق سنت ها را خراب کردیم و همین طور تجدد را و ما هم از دیروز ماندیم و هم از امروز.
یکی از اختلاف های بزرگ در دوره قاجار داشتن موضع تعصب داشتن روحانیت بود از میرزا حسین خان سپهسالار به کفاره ساختن مسجد دارالفنون در این امر دو سند اشاره می شود به اینکه مشیر الملک برای تحصیل شده گان مدرسه دارلفنون از حقوق اسلامی عاری نشوند و درس فقه جز یکی از درس های تحصیلی قرار گیرد
در این راستا علما هیچ یک را در تدریس فقه در آن مدرسه قبول نکردند.
در همین راستا نیز یکی از وکلای کرمان به نام بحر العلوم در صبحت رئیس مجلس اول را که در لایحه انجمن های ایالتی خوانده قطع کرد و به اصرار ایشان خواست که دو کلمه موزه و تآتر را از لایحه به دلیل مخالف احکام اسلامی و ناپاک بودن حذف کنند.
"صفحه 50_60"
روشنفکر یک فرد خودی است یا از کشور بیگانه ای است .
روشنفکر از دیدگاه غرب به سراغ خوده کلمه غربی فرنگی و آمریکایی
اینکه غرب کلمه روشنفکر را چطور معنا می کنند و در چه حدی میبیند و چه کسی را روشنفکر خطاب کرده و چه وظایفی برایش قائل است.
این کار باعث می شود اختلاف روشنفکر ایرانی فارسی زبان با روشنفکر غربی که هر زبانی دارد نیز محرز شود
در رویکرد اول فرهنگ آکادمی فرانسه در چاپ ۱۹۳۵ می نویسد که: روشنفکر به کسانی گفته می شوند که در به کار گرفتن فکر و هوش شان در زندگی خود مسلط بر دیگر امور را داشته و روشنفکر نقطه مقابل کسی قرار میگیرد که کار دستی انجام می دهد
به این معنی روشنفکر نیز یک گام از بقیه جلو تر است
در نقطه نظرات نویسندگان و منتقدان فرانسه آنان به از منتقدانی است که معنی وسیعی تر از روشنفکر را در این باره می داند که روشنفکر صرف نظر از عقاید ذهنی و روانشناسی خاصی که او دارد آن را برای به کار بردن بیشتر از سلول های بافته تر مغز و اعصاب به کار گرفته تا از یاخته های عضلانی .
از سوی دیگر کنگره اتحادیه بین المللی کارگران روشنفکر در سال ۱۹۵۲ در پاریس منعقد می شود که روشنفکر کسی است که فعالیت های روزانه اش لازمه کوشش فکری او باشد و در هم آمیخته با نوعی ابتکار که این نوع از فعالیت فکری او بر فعالیت های جسمی او بیارزد و ارزش داشته باشد یا برای او نون آبی بشود .
هر چند در این تعریف مفاهیم برای ما گنگ هستند ولی به دنبال این تعبیر در یک فهرست مفصلی صاحبان مشاغل روشنفکری را در چهار مقوله اساسی عنوان می کنند.
مقوله اول _ هنر ها و ادبیات .انواع هنرهای مصور و مجسم.ادبیات تآتر سینما موسیقی و علوم صرف.
در مقوله دوم : مشاغل آزاد. شامل مشاغل قضایی،طبی و سایر مشاغل آزاد.
مقوله سوم : کارگران روشنفکر مزدور مهندسان و هیئت آموزشی و کارمندان متخصصان فنی و کادر های نظافت بر صنایع .
در مقوله چهارم: کارگران روشنفکر جوان شامل:دانشجویان دانشگاه به طور عام
در فرهنگ فلسفی روس ها شوروی روشنفکر را به این عبارات می خوانند.
در واقع روشنفکران یک لایه طبقه اجتماعی واسطه هستند مردمی اند که کار فکری می کنند.و این طبقه شامل :مهندسان و متخصصان تکنسین های صنعت محسوب می شوند.
در سال ۱۹۵۵ میلادی انتلی ژانسیا ی روس به ۱۵ میلیون نفر رسیده و چیزی حدود ۲۰۰ میلیون نفر از جمعیت هنرمندان و وکلاء کارگران علوم را در برگرفته است .
درباره آمریکا نظر سیمور مارتین لیپ ست نقل شده است که از صاحب نظران درباره روشنفکران آمریکایی را در مقاله خود به روشنفکران آمریکایی و وضع آنها پرداخته است.
طبق نظر او روشنفکر را کسانی می داند که خلق کننده فرهنگ هستند و یا پخش کننده فرهنگ اند فرهنگ را انتقال می دهند. و آن را به کار می بردند
مقصود او از فرهنگ شامل هنرها علوم و مذاهب است در این گروه از روشنفکران دو دسته اختلاف سطح قرار دارد .
اول آنکه خلق کننده فرهنگ یعنی عالمان و هنرمندان فیلسوفان و نویسندگان و عده ای هم از مدیران مطبوعاتی و برخی از روزنامه نویسان قرار میگیرند.
در بخش دوم به انتقال دهندگان فرهنگ همان کسانی که در دسته اول را به وجود آورده اند .یعنی اجرایان هنرهای مختلف و جمع بیشتری از معلمان و اندکی از روزنامه نویسان هستند
علاوه بر این دسته سومی نیز در خلال حاشیه اند و جزئ روشنفکران به حساب می آیند و تمام کسانی که فرهنگ را به عنوان لازمه و جز شغل های خود به کار می برند مانند پزشکان و وکلاء) از انگلیسی ها متن مستقیمی بدست نیامده است .
اشاره به نظر(ژان پل سارتر در کتاب ادبیات چیست)؟ که جنبه ای از نیش و کنایه ای بوده است .
سارتر در این باره می گوید که :در انگلستان روشنفکران کمتر از ما نسبت به فرانسوی ها با اجتماع خود در ارتباط ها برخورد می کنند .و برای خود نوعی بیگانه و کمی خشونت اند و از عرف عامه ساخته اند .
به این دلیل که آنها شانس ما را نداشته اند و پس از می ریزی انقلاب کبیر فرانسه طبقه حاکم فرانسه پی از یکی دو قرن اندکی از ما می ترسند
اما برادران لندنی ما این افتخار را نداشته اند و هیچ کسی از آنها نمی ترسند و آدم های به ظاهر بی آزار شناخته شده اند
علت بعدی این است که زندگی روشنفکران انگلیسی کاملا در کلوب های خصوصی برای نشر نظر ها و عقایدشان کمتر مناسب بوده و به این جهت اگر در آن کلوب ها انگلیسی ها برای هم حرمتی قائل باشند بیشتر آن را صرف در کار و کسب خود به گپ می گذارند.و یا به منظور از سیاست و یا از زنان و اسبها به کار می گیرند.
ولی خانم های سالوندار خواندن را هنری لذت بخش دنبال کرده و با پذیرای و مهمانی ها خود کمک های بیشتری به سیاستمداران و بانکداران و امرای ارتش و صاحبان قلم کرده اند. اشاره ای به نظر دیگر
(کلوب نشین های انگلیسی )
آنها به خاطر حفظ کردن دوستی شان و دوست داشتنی بودن مدت ها از بحث های داغ سیاسی و مذهبی مذاکرات را کنار گذاشته بودند در همینه زمینه دبیلو اچ آدن می نویسد که :ما تا وقتی که به جای خود از رفتار بی آزار و دربند اشرافی روشنفکر غربی به طور کل از انگلیسی به طور اخص آن سخنی می گویم و متوجه مستعمرات کار حضرات باشیم و خرج چند ساله زندگی در یک مستعمره آزارها و نارضایتی ها را با خود به حاشیه می بریم و وقتی که به متروپل بر می گردید مانند بره های رام شده می مانید.
در متون اصلی مارکسیستی مارکس و انگلیس در مانیفست حزب کمونیست می نویسد: در لحظه ای که مبارزه طبقات و جریان تشتت و پاشیدگی در طبقه حاکم و اجتماع کهن به شدت خود می رسد یک جناح از طبقه حاکم از آن جدا شده و به طبقه انقلابی می پیوندد نقطه ای آینده را با خود دارد همان که در گذشته از انقلاب کبیر فرانسه اتفاق می افتد.
در این باره جناحی از اشرافیت به بورژواری متصل می شود و آن دسته از صاحب نظران بورژوا خود را تا سطح روشنفکری در مجموعه نهضت تاریخی بالا می کشند.
و این به دلیل این است که روشنفکران مانند مارکس یا لنین به خاطر هوشمندی و ابتکار و از تجارب خود می توانند از طبقه ای که هستند و به آن وابسته نیز بودند فرار کرده و به نهضت انقلابی بپیوندند.
"صفحه ۶۳"
جامعه از منشیان که دوایر دولتی را می گردد دانند ادیبان و هنرمندان نیز میراث فرهنگی آن اجتماعی را غنی می سازند وزن نسلی به نسل دیگر انتقال می دهند علمایی که اسرار طبیعت را باز می کرده و به مردم می آموزند که چگونه با بیماریها مقابله کنند ایا چگونه در میدان های جنگ پیروز شوند هیچکدام از اصناف نوآوری های تمدن جدید نیست درصد کارگران آهنگران دستی در صنایع روز به روز بیشتر شده و کارگران کشاورزی کمتر می شود کسانی که از کاغذ بازی ساده در سالن اداره گرفته تا تحقیق یا آزمایشگاه بهانه دارد و با کارهای مختلفی که انجام می دهند روز به روز افزایش پیدا می کند در جوامع صنعتی کارگران فکری بیشتری در درون خود پرورش می دهند ما را حفظ می کند از این تشکیلات و صنعت و فنون اداری می شود در اقتصاد جدید نیز ایجاب که خواندن و نوشتن را بدانند اینها پول بیشتری صرفه تعلیم و تربیت جوانان می کند موسس انفکاک کارگران فکری منشیان و ادیبان متخصصان را در حال گسترش در جامعه به کار می گیرند.
متخصص های بیشتر شده و تقسیم تر شده و به کار دقیق تری نیاز دارند.
"صفحه 67 تا 70"
حکومت ها به کسانی که قدرت با کلمات و افکار خود دارند سخت روی آورده اند و مزد خوبی به آنها می دهند. سردار جنگی که
تکیه بر قدرت و ثروت به تاج و تختی نمی رسد بلکه خطیبان که قدرت حرکت دادن جماعت را دارند به حکومت می رسند و در مهار کردن مجلس قانون گذاری و از طرز تفکر خاصی نیز دفاع می کنند.
دبیر حزب نه تنها تمیز کننده آرائ حزب است بلکه مملکت را و انقلاب را نیز رهبری می کند
صاحبان مشاغل روشنفکری هر چه آزادتر و نزدیک به قدرت در مشخصات کلی اجتماعی جای دارند.
تعریفات دیگر از دسته کارگران غیر دستی اند ولی در فرانسه منشی اداره ای هر چند که دانشگاه درس خوانده باشد لیسانس گرفته باشد کارهای اجرایی انجام داده باشد و بیش از کار یدی او که ابزاریش ماشین او باشد را روشنفکر نمیدانند.
این در حالی است که در مملکت او همان وضعی را خواهد داشت که یک نویسنده غربی نسبت به آن مملکت دارد.
تعبیر دیگری که متخصص به متخصصان و ادبا می شود و مرز بین این دو نامعین است میان اطبای مستقل و پزشکان مشاغل های آزاد اختلاف بارزی است که یا خدمات فلان شرکت اند و یا مزدور دستگاه دولتی اند این اختلاف در طرز تفکر این دو نیز دیده می شود طرز تفکر نوع برخورد و به نوع کار رسمی که دارند. مانند پزشک و یک نویسنده که پزشک کار او با مسائل حیاتی و عینی سر وکار داشته و نویسنده با کلمات رویدادها که خمیر مایه ذهنی اوست .
برای تمیز و تشخیص دادن تعریف دقیق از روشنفکری بهترین روش شروع کردن موارد خاص روشنفکری است.
داستان نویسی مجسمه ساز نقاشان فیلسوفان دایره اصلی روشنفکری را جهت تمرین های فکری به آن نقش می دهند.
اگر از حیطه دیگر ارزش ملاک را در نظر بگیریم به سلسله مراتب نظر بالزاک روژون سو و مارسل پروست به نویسندگان ادیبان روزنامه و مجلات بی آنکه که حرفی تازه ای طرحی نو و یا خلق و ابداعی هم نداشته باشند ولی مانند استادان محققان اهل معرفت اند و فرهنگ را می سازند.
درجه بعد به کارکنان مطبوعات و رادیو قرار می گیرند که ایجاد ارتباط میان جماعت مردم در حوزه روشنفکری در خود خلق کنندگان را داشته ولی برخی مترجم و بازگو کننده این خلق کنندگان نیز نیستند بیشتر دربند موفقیت و درآمد بیشتر این نوع خیانت کنندگان به خلق آثار هنری و علمی است.
چنین هدفی تحقق نمی آید مگر اینکه بنده عوام الناس شده و ذوق ایشان را رعایت کنند دسته بعد نسبت به ارزش های شغاشان خدمت گذارای بی علاقه نشان می دهند که این امر باعث ناراحتی شده و به فراموشی سپرده می شوند موفقیت اجتماعی و درآمدها هدف ذهنی و یا عینی در فعالیت های شغلی دارد .
دو شخص را که جز روشنفکران می نامیم این امر پاسکال و دکارت که پاکسال بورژوا است. وضعیت خانواده نماینده مجلس اعیان است دکارت نجیب زاده شوالیه است در قرن هجدهم این دو معرفی می شوند چرا که در قرن ۱۷ این دو را روشنفکر نمی دانستند بعد از آن دیدرو با دایره المعارف نویسان فیلسوفان را روشنفکر می دانند در امر حیطه روشنفکری بیشتر برای شغل عنوان اجتماعی شان و امراء معاش دنبال می کردند.
اما دسته استادان حقوق و وکیل دعاوی را بیشتر لایق روشنفکری می نامیدند چرا که یک استاد اقتصاد سیاسی و یک روزنامه نویس و وقایع اجتماعی را به گونه های دیگری تبین و تفسیر می کنند.
در روسیه شوروی روشنفکران را مجموعه ای از متخصصان فنی نامیده اند و انسان روح بشری می نامند در اروپای غربی نیز تمایل به حد و مرز قائل شدن به دایره حیطه روشنفکری را محدود تر می کنند کتاب دیدار از اروپاییان به قلم کرین برینتون روشنفکران را مشخص می کند که شغل و حیطه اصلی آن ها در نوشتن باشد و یا تدریس کنند و عاظ خطابه و حضور در صحنه و پرداختن به هنرهای مختلف در ادبیات را داشته باشند.
در قرن نوزدهم تعبیر کنیسا اولین بار به کار گرفته شد این تعبیر درباره کسانی بود که از دانشگاه بیرون آمده و فرهنگ و معارف غربی را درس می دادند شمارش آن کمتر بود و به کادر قدیمی و محلی رهبری از میان خانواده هایی که اشرافی خرده بورژوا ها و فرزندان روستاییان بودند و این که در مسائل اجتماعی اتحاد نظر در حکومت های را داشتند
طرز تفکر آنها علمی افکار آزادیخواه و در حدودی از آن ها نیز به انزوای اجتماعی هم دچار شده بودند و
به میراث سنتی روس بی علاقه نشان داده و به سوی انقلاب روس کشانده شدنند.
"صفحه 70 تا 80"
روشنفکران قرن نوزدهم روس مرحله ای در مراحل مختلف تکامل تدریجی و تاریخ تمدن بریدگی از گذشته و سنت به ظهور رسیدند و در اجتماعات گروه های دیپلم فرقی با بقیه نداشتند روشنفکران بی هیچ شرطی و اساس اجتماع را که محصول قرنها تحول و تکامل است می دانستند شبکه ای در یک اجتماع مخالف بیشرط و همه جانبه با موسسات سنتی آن اجتماعی را داشتند تمامی کتابهای از سنت گرا آزادی خواهان دموکرات ها کمونیست ها هر یک عقل های کل روشنفکری خود را نیز قبول داشتند.
روشنفکر از این طریق که عقایدشان همانند فرقه یا منافع آنی و آتی شان را توجیه تر می کنند در اینجا سخنی جامعیت و مانعیت از سخن آرمون آرون به میان آورده شده است که روشنفکر کسی است که زیستن به تنهایی راضیش نمی کند و در صدد توجیه بودن خودش است چگونگی بودن و دیگران در اجتماع دارد.
"روشنفکر خودی به چه کسی گفته شده است."
روشنفکر را از زبان خود غربی ها و صاحبان قلم بازگو کردیم.
روشنفکر خودی می تواند باشد که به این سوال روشنفکر محصول مختص به غرب است که حدود دویست سال پیش بر اساس انقلاب بورژواری شهرنشینان علوم و پیشرفت و صنعت بازار به مرحله استعماری رسیده اند.
و به این نحو روشنفکران در غرب درون جامعه در جوامع صنعتی پیشرفته دو قرن انگلیسی فرانسه و آلمان هستند و آمریکا نیز جز پیشرفته ترین علوم و هنرمندان و بزرگترین دانشگاه ها نویسندگان موزه ها و غیره را دارند روشنفکر غربی در نویسندگان مانند ژان پل سارتر و برتراند راسل در سالهای اخیر به عنوان وجدان بیمار در اروپا به فریاد اعتراض در مقابل غارت استعمار و کشتار ملل مستمره در واقع از خواب ۲۰۰ ساله در بستر غارت شده سراسر آسیا تا آفریقا و آمریکای جنوبی بیدار شدند.
اگر روشنفکر را محصول جامعه می دانیم که از آن نشات گرفته و به وجود آمده است برای تعین حدود مرز روشنفکری خودی در ایران فارسی زبانان در ابتدا حدود مشخصات آن اجتماع ای ایران است که در این زمینه ایران درمقابل ممالک غرب که از متروپل و حکم ولایت تابع را می گیرند در همین جا روشنفکر ایرانی در ولایت تابع آیا هم کلام با امثال برتراندرسل ژان پل سارتر قرار میگیرند. و نه در حوزه استعمار بلکه در حوزه ضد استعماری را بپذیرند و آن را تبلیغ کنند.
در نکاتی به اشاره به ارزیابی طبقاتی اجتماعی ایران می پردازیم اول باید بسنجیم که روشنفکر ایرانی چه باید کرد .چه چیز را دریافت بکند و باید تحویل بدهد. در چه موقعیتی و ترکیبی از طبقه حاکم نباشد در چه مبارزاتی است در این ارزیابی ملاک تخصصی صاحب قلم از طرف جامعه سوسیالیستی نهضت ملی ایران در سال ۱۳۳۹ منتشر شده و از طرف جامعه سوسیالیستی ایرانی در اروپا در سال ۱۳۴۱ بیان می کنند.
"صفحه 81 تا 84"
۷۵ درصد از مردم آن در روستا زندگی می کنند که اصلاحات ارضی میانشان تقسیم می شود روستاها طبقه خرده مالکی به وجود می آورند. اموال غیر منقول شان به اموال منقول تبدیل می شوند و به پشتوانه اعتبارات کشاورزی و وام های تعاونی بیشترشون از درآمد نفت حاصل می شود به جای سرمایه گذاری به زمین و مزرعه ها اینکه تعاونی ها نتوانستند جایگزین فعالیت ها و سرمایه گذاری ها در مالکیت قدیمی ام مزرعه ها باشند به علت روحیه انفرادی و بدبینی آنها نسبت به یکدیگر کاغذ بازی در اداره شهرهای حاکم بر تعاون روستایی ها بوده و تقسیم مجمع مالک همگانی نبوده و دهقانان از زمین ها دور می شدند و به شهرها هجوم می بردند که در آن شهرها نه کاری برای آنها مهیا بود و نه صنعتی آنها را به مزدوری می گرفت این نعمت و همه تابع درآمد نفت بودند و به طرف حاکم کمپانی ها و خارجی ها هستند و طبقه سرمایه داران ، ضد استعماری و طبقه همپالکی محسوب می شدند رقابت در صنایع دستی و محلی کارخانه های تازه پا و سرمایه های کوچک ملی را از بین می برد و کارگران بیکار و بازرگانان یاور اصلی استعمار می شدند.
این گردش کار در جامعه ایران بود مالکان بزرگ اموال منقول و غیرمنقول سرمایه داران همپالکی – روحانیت آن دسته روشنفکرانی که در چنین دستگاهی از گفته ها و نوشته های خود را توجیه می کنند و مهم تر از ایشان افراد بازنشسته ای و امرا بودند که در گردش این گسترش شهرها و کمک می کردند و بار سنگین رقابت سرمایه داری های بزرگ خارجی با سرمایه های محلی بر دوش طبقات مزد بگیر کارگزار و کشاورز بود که بیشتر ۹۵ درصد مردم مملکت و روشنفکران در این جامعه دو دسته
بودند.که قسمت بزرگتر آن با دستگاه حاکم بود و دسته کمی برای یافتن و نجات از این استعمار در پی جستجوی راه حل بودند و از این دسته از روشنفکران خیلی کم در جامعه بودند دسته اول روشنفکران از مشاغل روشنفکری به نفع گردش حکومتها استفاده می کردند دسته بعد که تنها زیستن آنها راضی نمیکرد دور از خدمتگزاران کمر به خدمت به طبقات محروم را داشتند این دسته از روشنفکران را روشنفکر خودی می نامند که بقیه روشنفکران به نفع استعمار نه پندی در کاراشان بوده ای و نه رهنمودی که خادمان غیرمستقیم دستگاه حاکم بودند.
"صاحبان مشاغل روشنفکری در ایران" .
از هنرمندان نویسندگان شاعران و متخصصان عالی جای می گیرند به این دسته خلق کننده و ابداع را می دهند در زمینه هنری و فرهنگی و آثار و علوم و هسته ای اصلی روشنفکری اند.
که نه به قصد انتفاع از منافع شخصی و نه خدمت مستقیم به حکومت بلکه جان خود را در کار علم و فرهنگ میگذاشتند. اولویت اول با سطح کسانی که سر و کارشان با کلام ابلاغ و رهبری بود نیز برابری داشتند که این هسته اصلی در روشنفکری در ایران بود. اما یکی از علل ناکامی روشنفکران در ایران محدودی از روشنفکری در ایران است. که به علت قضایای فرار مغزها که بر سر زبان ها بوده حاصل نتیجه کار دستگاهی از ممالک غیر صنعتی مواد خام و مواد انسانی را در پخت ترین صورت ها می خواستند وابزار کار حرفه هایی چون نویسندگان منتقدان و کلا نه منفعت شخصی و دور از مزدوری وبه غیر از وکلا که قصد انتفاع در کارشان نیز پیدا بوده است. هر کدام از این مشاغل ها در کلام و تربیت نسل جوان انتقال فرهنگ آن سهم بسزایی داشتند که و ارزش بالایی روشنفکری بیشتری را دارند.
در وقایع سیاسی مملکت از سال ۱۳۱۶ اعتصاب دانشسرایی که در سال ۱۳۱۴ در زمان وزارت فرهنگ دارای دانشسرای عالی بوده اما دانشسرا را بستند و جایش سپاه دانش را تاسیس کنند .در اصل یعنی فرهنگ را زیر بال ارتش قرار دهند.
"صفحه ۸۴"
دسته سوم مهندسان تکنسین ها محققان در متون به ظاهر ارزش روشنفکری این دسته با دسته قبلی فرقی نداشت.
علت آن قصد انتفاع که در کار هم صاحبان مشاغل است به علت این که کاریشان ارزش تربیتی در دسته اول و دسته دوم را ندارند.
روشنفکران مملکت ارزش ساختمانی فراوانی که کارخانه ها بیمارستان ها به همت آنها اداره می شد در شرایط تحولی بیشتر به ارزش های انسانی در حالی که مهندس ساختمان و یا مکانیک مصرف کننده و یا تعمیر کننده موضوع خارجی اند ولی یک طبیب نوعی دلال واسطه به شمار می رفتند.
و تشخیص بیماری به دست آزمایشگاه رادیوگرافی ها در کارخانه ساخته شده و دسته بندی میشد و از این طریق می فرستادند.
در این راستا ارزش جراحان در جای خود قرار داشت ورزش روشنفکرانه نیامد به همراه یک مهارت بود در وضع پزشکان که خادم بیمارستانهای دولتی و بیمه های اجتماعی و خدمات عمومی بودند در آن ها روشنفکری بیشتری بود و بیشتر به بست انتفاع درآمد اداره می شد رونق کار پزشکان در یک سال های جامع با تم رفاه آشنا شده و به دوره ما سال ۱۳۳۲ به بعد افزایش یافت وابسته به عملی بود که در حوزه سلامت و بیماری حقیقت کاری که مرز عالم از کار ایشان بوده نوعی به جای آن به حساب آوردن جادوگران عهد باستان می گرفتند. و جاروگر غیب در کارها نوعی جانشین تقدس بوده که متوسط به یک امامزاده و یا معبد وجود داشت.
به همین روی که طبیب به ابادی می رسید قضیه جادو و توسل ها به دور میشد جامعه با ساخته های ماشینی و پدیده صنعتی شدن به رونق کار پزشکان را جلو گرفت
در دسته بعد معلمان و منشیان اداری در دستگاه تربیتی جایگاه مهمی داشتند.
و پست مالی در آنها دیده نمی شد و جزء کار آموزی ابتدایی و تدریس انتظار دیگری از آنها به عمل نمی آمد و معلمان را در دسته منشیان اداره جای می دادند.
وآشیان آن دسته جدید الواحده و فرهنگ برگشته نیستند که روئسای نفت و سازمان برنامه و موسسات دیگر جزء این دسته هستند.
خانم هایی که مستفرنگ اشرافیت مضحمل و بورژواری بخرج بورسهای خصوصی و یا دولتی فرهنگی آمریکا زندگی کنند به اصطلاح یکی دو زبانه فرهنگی را هم فرا گرفته باشند یا نقش یک دیلماج و نقش دیوار را بازی کنند در دسته مقوله روشنفکری جایی ندارد.
منظور از منشی آن در صف های اداری میرزا بنویس ها چه زن و چه مرد قرار می گیرند.
ضبط کننده و ثابت اند
و یا اندی کاتور مدیر دفتر و معاون و این ها دورتر این مرکز از دسته روشنفکران ند اگرچه جزو وسیعترین و گسترده ترین دستی کارمندان دولت به شمار می روند.
و کارمندان خدمات عمومی بیشتر در معرض خطر بر کنار آمدن از جریان روشنفکری هستند کسانی که در میان آنها دیپلم هم نباشند ولی تجربه شغلی پشت و کار کارآموزی احتمال اینکه روحانیت داشته باشند کارآمد بهایی در این دسته جزو وسیع ترین محیطی است که برای روشنفکر شدن آماده هستند محیطی که کعبه برآمدن آرزوها برای دسته بیشتر از دیپلم هاست در مدارس نیز هستند.
در دسته چهارم به ارزش آموزگاران معلمان روشنفکری در آینده را بیشتر تر می کنند تا اینکه برای منشی آن اداری که فقط به ثبت و ضبط قوانین و حقایق و اعداد و ارقام قرار گیرند.
اما در دسته پنجم از روشنفکران به گویندگان نویسندگان اجرا کنندگان برنامه های رادیو و تلویزیونی و خواب رگان و مطبوعات ناشران توزیع کنندگان علم علم و فرهنگ نیز هستند واسطه قرار می گیرند میان کسانی که سازنده و خلق کننده آثار فرهنگیان ولی به جهت خطر مبلغ شدن برای حکومت ها هستند.
در این دسته پنجم در واقع ابزار همگی آنها کلام است هرچند آنها در کار ابداعی ندارند و یا ابتکاری ندارند قیمت های استعماری حاصل کار ایشان حقیقت است حوزه سانسور عمل می کنند و صرفنظر از اینکه محرک ایشان نفع مادی و شهرت طلبی است کمی از این دست در حوزه روشنفکری اند و به ندرت روزنامه نویس و یا نویسنده به روشنفکری رسیده است.
هرچند که دست در این دسته ای هم ابتکاری آثاری در تربیت مردم نیز به کار گرفته شده است آلمانی به اسم و امضا کار کرده اند و یا به اسم مستعار نه در کار اجرا و یا ناشران و توزیع کنندگان درحالی که نویسندگان و خبرگان حرفه ای بیش از هم در قلمرو تاثیر روشنفکری قرار دارند و کنجکاوی لازم عامری در شغلی آنها نیز مشاهده می شود.
برای مطبوعات و رادیو اگر منصور نمیشدند و نظارت مدیران و مسئولین داشت آنها حرمتی قائل نبودند و کسی را نمی شناختند.
و چرا در این دور روشنفکری به تعبیر دیگر دوران هتک حرمت های قدیمی و دوره کنجکاوی در هر تخریب پناهگاه فکری و مادی که وسیله اعراب خلق و باعث تحمیل دربی عدالتی و فشار است.
فصل سوم
"پیدایش روشنفکران"
روشنفکران دسته های گوناگونی در طی جریان تاریخی خود به دو دسته تقسیم می شدند در گروه اجتماعی در نقش اساسی خود به وجود می آیند و به طور از یک یا چند لایه روشنفکری را به وجود می آورند و هم خونی و گاهی به نقش ویژه خود در گروه اجتماعی دارند در زمینه های مختلف اقتصادی سیاسی مسئولیت هایی که به شغل آنها نزدیک است ظرفیت فنی آن باید تا حدی ظرفیت فنی در خارج از جعبه فعالیت خود و ابتکار را داشته باشند ارگانیسم ها برای رشد در طبقه خود را ایجاد می کنند و باید این قابلیت را داشته باشند که کارمندان فنی و یا منتقدان نقش سازمان دهندگی ارتباط با خارج را برعهده می گیرند آن را انتخاب کنند در واقع این نقش می تواند یک بنگاه سرمایه داری با متخصص خود دانشمند اقتدار وجود آورد ولی باید توجه داشت که هر یک از اینها یک اجتماع عالیست و تا حدی دارای ظرفیت فکری و مدیریتی را سازمان دهنده آنا توده ها توده های انسانی باید باشند که شراب شرایط را برای رشد طبقه خود ایجاد کنند و ارتباط نقش سازمان دهندگی را با خارج برعهده گیرند در طی این روشنفکران ارگانیک ای هر طبقه از خبرهای فعالیت نوع اجتماعی جدید در طبقه نوین به وجود می آورند می شود دوران خانه های ملک التجار فی دارای میزان ظرفیت فنی در زمینه نظامی بودند اشرافیت خلاقیت در زمینه فنی و نظامی را از دست می دهند و بحران این دوران آغاز می شود پیدایش روشنفکران در دنیای فئودالی و کلاسیک و ما قبل آن است.
دهقانان دارای یک نقش اساسی در تولید هستند روشنفکران خاص خود و ارگانیک به وجود نمی آورند و هیچ بشری روشنفکر سنتی را به خود جذب نمیکند در واقع تعداد زیادی از فروشندگان از توده دهقانیان هستند و بخشی روشنفکران سنتی از ریشه های دهقانی دارند.
۲ هر گروه اجتماعی اصلی وقتی که مالک آن هم می توان معنی کرد از ساختمان قبلی خود پیشی می گیرند .
دسته دیگر از روشنفکران نوعی تداوم تاریخی و تحولات اجتماعی و سیاسی جدا نشده اند.
اینها مردان کلیسا هستند که مدت های دراز یعنی سراسر مرحله تاریخی که به این انحصار شناخته می شود انحصار از خدمات مهم برخوردار بودند گوشی مذهبی فلسفه و علوم به اضافه مدرسه اخلاق عدالت و خیریه دسته روشنفکران کلیسایی به نحوی به شش اشرافیت زمین وابسته بودند.
و نظر حقوق و مزایای اشرافیت را برخورداری از امتیازات دولت و وابسته به مالکیت بودند.
"صفحات ۹۳ تا صفحه 95"
اغلب توسط روحانیون غیر مبارز بدون محرومیت در تحقق قدرت مرکزی برایشان فراهم بوده است.
انحصار روستایی ترجمه روحانیان غیر مبارز بدون محرومیت انجام می گرفت.
روشنفکر سنتی با همبستگی تخصص خود وابستگی خود را جدا از گروه اجتماعی مثل کمان می کردند از این جهت مادر از سپاهی بی اهمیت نیست صفحه ای ۱۰ ایالتی مربوط به جهت گیری روشنفکران است.
العباده روشنفکری در چیست و برای تضمین فعالیت روشنفکری میان واحدی وجود دارد یا خیر
فعالیت هایی که از دیگر گروه های اجتماعی را داغ می کند این تفاوت باید در فعالیت ذاتی روشنفکری باشد نه در مجموعه دستگاه و روابط این که تمام مردم روشنفکر هستند علی در اجتماع هر یک نقشه دوشنبه را برعهده ندارند باید مشخص شود به آن کاری که در شرایط و در روابط اجتماعی معین انجام میدهد کار بدنی یا مکانیکی و پست نباشند یک حداقل تخصصی را دارا باشند نوع فعالیت فکری سازنده باشد.
روشنفکر از غیر روشنفکر تمیز بدهیم جهتی را متقابل و در کار عضلانی و عصبی قرار دهیم و این است که وجود ندارد مردمان را جدا از نقش اجتماعی روشنفکران از جهت دو وزنه و تناسب کوشش و فعالیت فکری تلاش بر عضلانی و عصبی آن ها برابری ندارند
حال به فکر این نیست که بدون دخالت فکری وجود داشته باشد از آن انسان سازنده و انسان شناسانده را جدا کرد.
انسان در هر حوزه فقهی اش فعالیت فکری را داشته دارای ذوق و از یک نوع جهان بینی شرکت دارند در ایجاد شیوه های نوین تفکر در بودن و نبودن یک جهان شریک است روشنفکری بهتر شدن فعالیت فکری درجه تفسیر و شرکت و کار و کوشش و عضلانی و عصبی تعادل جدید است همین فعالیت های نو باعث یک جهان بینی مبدل می شود.
نمونه سنتی و جاری روشنفکر مانند ادیب و فیزیک و هنرمند که فکر می کنند روشنفکران حقیقی اند در دنیای مدرن اموزش حتی آنها بستگی دارد که به کار صنعتی هدایت به پایین شکل آن هم نوین روشنفکر باید بتوانند تشکیل دهند.
اصول هفته نامه اردین موو کار شده بود و از اشکالات روشنفکر گری را توسعه داد و شیوه تازه ای را در درک ارائه دانند.
از دلایل موفقیت آن در این هفته نامه بود را با روشنفکر نوین لزوماً تنها مهارت فضاحت کلامی نیست و عامل محرک خارجی احساسات باید شرکت فعال روشنفکر به عنوان سازنده و سازمان دهنده باشد.
این نوع کار به مرحله فنی عمل برسد و ترک بشردوستی تاریخی را رسیده باشند چراکه بدون آنها فقط متخصص باقی می ماند و رهبری محسوب نمی شود رهبر مساوی است با متخصص به همراه رویکرد سیاسی است.
از لحاظ تاریخی دسته های مختلفی در ارتباط هستند و مسلط ترند در گروههای اجتماعی از راه اعمال نقش روشنفکری را رشد و پرورش یافته اند.
"صفحات ۹۶ -98"
مشخصه هر قوی در تکاپوی بدست گرفتن قدرت هستند و جذب آرمان های روشنفکران سنتی می کنند اجتماعی روشنفکران ارگانیک را بیشتر رشد داده اند و به همان اندازه از جذب بیشتری در روشنفکران سنتی را سریع تر و موثر انجام می دهند رشد در زمینه فعالیت های سازمان دهنده و در حد برنامه مدرسه از دنیای قرون وسطایی بیرون آمدند مدرن دسته ها نقشه های روشنفکری اهمیت داشته است ظرفیت کار فکری هر فرد و عمیق تر و گسترده تر خنده تحقیق ها را زیاد تر و دقیق تر کنند در ارگانیسم مدرسه ای که از جهات مختلف برای ارتقا در فرهنگ عالی نامیده می شد زمینه های علم و فن به کار می برند.
مدرسه در موقع ابزاری برای ساختن روشنفکری مواد مختلف به طور عینی تعداد مدارس ها اساسی و مالک و سلسله مراتبی بودند هرچه دامنه آن وسیع تر بوده و دنباله فرهنگ و تمدن پیچیده تر قرار می گرفتند.
صنعتی بودن هر کشوری آزاد ساختن ماشین های ابزار های دقیق کشوری مجزا مجهز تر بود که برای آزمایشگاه که بتواند ابزار قبلی آن را کنترل کند و به عنوان منتقد ترین کشور ها به شمار می رفت.
برای تربیت روشنفکران به عنوان بنگاه های فرهنگ عالی تعبیر کردند.
در دستگاه اداری اجتماعی و حکومتی دسته ای از مشاغل وجود دارند که حیطه کار دستی می کنند .
درفعالیت روشن فکر آن ای در درجه مختلف از نقطه درونی باید در نظر گرفت که اختلاف کیفیت و افراطی حقیقی است که کارمندان نشدند گان گنجینه های فکری موجود انواع شده و در مرتبه پایین درجه بندی می کنند
دنیای مدرن دسته های روشنفکری به طریق معجزه آسا رشد کردند و نظام های دموکراتیک بروکراتیک به وجود آورده اند در تولید ضروریت های اجتماعی نیز قابل توجهی نیستند.

"صفحات ۹۹ -108"
"اختلاف جایگاه روشنفکران شهری و روستایی"
روشنفکران شهری همزمان با صنعت رشد کردند روشنفکران شهری استاندارد دیزه پای ترین آنها حقیقی صنعت اشتباه گرفته می شدند نقش آنها با درجه داران زیر دست ارتش بودند.
روشنفکران روستایی بخش بزرگی از سنتی اند روستاییان و خرده برواری شهرها مراکز کوچک نسبت به سیستم سرمایه داری کمترش کن داده و به جنبش نیافته اند.
دهقانی را با ادارات و محلی مرتبط می کنند مانند سردفتران و وکلای دادگستری مسخ می توان از میان آن ارتباط حرفه ای را از ارتباطات سیاسی تمیز کرد روشنفکر روستا کشیک وکیل معلم پزشک سطح زندگی متوسطی دارند و برای آن ها روشنفکری یک نمونه اجتماعی اند که بیرون رفتن از شرایط کنونی را برایشان راحت تر می کنند روش دهقانان روشنفکر دو جنبه داشت و متناقض می آید روستایی در مقابل موفقیت اجتماعی روشنفکر دولت یک نوع حالت ستایشی به خود دارد و گاهی نیز وانمود می کند و آن را تحقیر می کنند و ستایش او به نحوی غریزی است . و از میل منتهای غضب اوست.
و رشد ارگانیکی توده های روستایی تا حدی مربوط به جنبش روشنایی تان است در این طرح روشنفکران شهری کاملاً رویه برعکس دارند و هیچ نفعی سیاسی بر توده کارگران خودشان را اعمال نمی کند.
برعکس توده کارگران خود از راه روشنفکری ارگانیک تکنسین را تحت تاثیر سیاسی قرار می دهند نقطه مرکزی اینجا از تمیز بین روشنفکر به عنوان دسته ارگانیک گروه اجتماعی اساسی و روشنفکر به عنوان دسته ای سنتی است.
برخی گروه های اجتماعی حزب سیاسی جز روش های آن گروه برای ایجاد روشنفکری ارگانیک با در نظر گرفتن خصایل کلی و توسعه اجتماعی است که مستقیماً در دسترسی و فلسفه انجام می گرفت و نه در بستر فن تولیدی.
تمام گروه های اجتماعی حزب سیاسی مکانیسمی قرار داشت در جامعه مرزی نقشی بر عهده دارند و ارتباط بین روشنفکران اروپایی که یک گروه اجتماعی و گروه مسلط روشنفکران سنتی را نیز نقش دارند این حزب با پرورش دهنده اجزا به عنوان عناصر یک گروه در بستر اقتصادی به وجود می آورند و از آنها روشنفکران سیاسی ساخته می شونند.
نتایج مهمی را به دنبال می آورند مسائل بغرنج و ناخوشایندی برای گروه اجتماعی اساسی دولت ایجاد می کند و تناقض بین سیاستمداران و نیروهای اقتصادی که قدرت را در دست دارند نیز بروز می دهند.

بنای روشنفکری نقش فرهنگ فرانسه
در قرن ۱۸ و ۱۹ تشعشع بین المللی و جهان وطنی است .
نقش توسعه طلبی با نخست امپریالیستی ارگانیک مهاجرت فردیس که پایگاه ملی ارزشی کمکی نمی کند و در تشکیل پایگاه ملی محکم غیر ممکن می شود .
انگلستان مسئله کاملاً با فرانسه فرق داشت یک نوع تقسیم بندی جدید اجتماعی بر پایه صنعت گرایی مدرن فکری سیاسی کورمار پیش می رفت دسته روشنفکران ارگانی خیلی وسیع تر بود و تا مدت های دراز یک توقف سیاسی فکری را حفظ کرده و به عنوان روشنفکران سنتی و هیئت حاکم گروه جدید صاحب قدرت و جذب این گروه شدند.
پس از سقوط امپراطوری روم به فاصله بین جنگجویان آلمانی و رومی برده های آزاد شده بودند پیدا شروع شد کاتولی و سازمان مذهبی در طی قرن های متمادی فعالیت روشنفکر را به خود جذب می کردند مدیریت فرهنگی به همراه مقررات کیفری با این هزار مخالفت داشتند.
جهان وطنی الیتیسم روشنفکران شبه جزیره تظاهری داشتند
تالیا نقش بین المللی یا جهان وطنی حالت از هم پاشیدگی بود شبه جزیره از سقوط امپراتوری روم تا سال ۱۸۷۰ قرار داشت.
در فرانسه نمونه کامل رشد در نیروهای ملی و دسته های روشنفکری در سال ۱۷۸۹ یک گروه جدید اجتماعی و از جنبه تاریخی به وجود آمدند تسلط بر تمام جامعه مبارز بود مصالح های با طبقات قدیمی ندارند و آن طبقات را تابه هدف های خود می کنند.
این روشنفکری هسته ای اقتصادی به وجود می آورند باعث می شود سازمان های مذهبی را تحت تاثیر قرار گرفته و مبارزه ای بین دولت و مذهب شکل می گیرد.
پدیده ای در انگلستان به وجود آمد در آلمان با پیچیدگی عوامل تاریخی و سنتی ظهور کرد آلمان مانند ایتالیا از جایگاه ایدئولوژی و نهادی خصلت جهان وطنی را داشتند.
پایتخت قرون وسطا مقداری کارمند تحویل داد و نیروهای داخلی آن را تضعیف کرد که باعث پیدایش جنگ های شد و آلمان را از مسائل سازماندهی ملی منصرف ساخت در رشد صنعتی نیمه فولادی باعث شده در نوامبر ۱۹۱۸ به توبه انجامد که توقع که تو و قصه سیاسی فکری از گروه معادل انگلیسی خود برای خود حفظ می کردند عکسها روشنفکران سنتی صاحب صنعت آلمان بودن که از امتیازات خاصی برخوردار بودند و خود معتقد بودند که گروه اجتماعی مستقلی هستند که زمین های آنها خاصل خیس تر از انگلستان است.

یونکرس های پرسی کشتی نظامی مانند که نقش آنها اداره سازمان دادن در جامعه سیاسی است و دارای پایگاه اختصاصی مخصوص به خود را دارند و نتیجه آزاد منشی این گروه اجتماعی مسلط اند که این بر خلاف اشرافیت زمین دار انگستان بوده است
از روی حرکات منطقی که سازمان سیاسی اقتصادی توسط نورمن ها وارکا ها برای حفظ حمله در مرحله دوم آلمان ها و فرانسوی ها تجربه اروپایی به روسیه آمدند استخوان بندی تاریخ روز را ساختند نیروهای بی حرکت و غیر فعالی را داشتند و تاثیرات خارجی را کاملا جذب و آنها را روسی می کنند در مرحله تاریخی یکی از فعال ترین افراد مهاجرت می کنند و در آنجا فرهنگ و تجربه تاریخ کشورهای غربی را جذب می کنند بدون آنکه خصیصه اساسی ملیت خود را از دست بدهند بدون آنکه رشته های عاطفی و تاریخی را با خلق و خوی خود قطع کنند راب کشور خود بازمی گردند در پیدا کردن خلق می پوشند و به جهش از مراحل بین راه وارد می کنند تفاوت آنها با نسخه های آلمان در زمان پتر کبیر خصلت این ها به طور عمده مردمی است ولی عدم حرکتی روسها اینها را خنثی نمی کرد و در شرایط زمانی و مکانی متفاوتی نیز بودند مهاجران انگل و سر روشنفکران نخبه های اخلاقی و از قهرمانان جنگ های مذهبی و سیاسی انگلستان شکست خوردند ولی تحقیر نشده و با خود اراده و انرژی اخلاقی به آمریکا وارد کرده اند و تا حدی نیست تکامل تاریخی اروپا را به آنجا بردند.
روشنفکران سنتی به یک معنی واحدی وجود ندارد تفاوت در تعادل عمومی روشنفکران است مبنای صنعت و رو بناهای مدرن که باید روشنفکران سنتی و ارگانیک را به عنوان دسته ای که متولد و دشمن هر نوع تجددخواهی بود که وجود خارجی ندارند در هم آمیخته کرد و نبود روشنفکران سنتی که همانطور که در کشورهای تمدن باستانی وجود دارد وطن ها از طریق دو حزب بزرگ سیاسی با فرانسه که نه تنها بعد از جنگ شمارش بیشتر اعصاب از یک پدیده عمومی تا حدی فرقه های مذهبی را روشن تر می سازند پدیده جالبی که در این خصوص در ایالات متحده مورد بررسی قرار گرفت پیدایش تعداد روشنفکران سیاه پوست بود که تاثیر غیرمستقیم به روی توده های عقب مانده آفریقا و تاثیر مستقیم به دو فرقه داشت. یک توسعه طلبی آمریکا در گسترش تمدن خاص خود بود و دوم مبارزه برای وحدت مردم آمریکا به حدی وخیم بود که سیاهان مهاجرت کرده و نیرومندترین عناصر روشنفکری انسان زیر بار این تحقیر بالا آوردن دارم پایین چیکار کنم نظر مولوی چی بعد از این خراب شد از رسوم معمول نخواهند رفت افتاد یک مسئله زبان زبان انگلیسی نمی تواند زبان فرنگی آفریقا شود و لحظه به لحظه های محلی را هم به هم گره بزند دوم این قشر قدرت جاذبه و سازماندهی داشته و احساس به گدایی بر مبانی آن سیاهان خود را یک نژاد پراکنده می دانند که به یک احساس ملی مبدل می کند قاره آفریقا تا حد افسانه ای به عنوان مهمان مشترک تمام سیاهان را بالا ببرد این در حال حاضر سیاهان آمریکایی دارای روحیه ملی و نژادی اند و این روحی ناشی از مبارزه سفید پوستان است چرا که همین تا قرن ۱۸ برای یهودیان نیز وجود داشت لیبرالها که آمریکایی شده اند و زبان رسمی شان انگلیسی بود شاید می توانستند سیاهان آمریکایی حالت پیمون آفریقا را پیدا کنند.

"ضمینه دوم"
"تخمین آمار صاحبان مشاغل روشنفکری"
البته در ایران آمار دقیقی در دست نبود
اما در سال1345 سر شماری دو تحقیق نمونه از فارغ التحصیل در ایران و خارج بدست آمد
دانشجویان ایران در امریکا به 76000 نفر و دیگر کشور ها در سال 1342 بود طی آمار های بر مهندسان هیئت های آموزشی و قضایی در سال 1344 آمار هیئت های بهداشتی و درمانی در سال 1342
صاحبان مشاغل در سال 1344 در حوزه های مختلف قم .مشهد جمع کل بر 16500 نفر هستند در جمع وعاظ روحانی شهرشستها و روستاها روضه خوانها
کل مشاغل روشنفکری در سال 1342 165400 نفر در خدمات بهداشت و درمانی،خدمات ارتشی و امنیتی فنی ومهندسی آموزشی تعلیمات دانشگاهی و….غیره هستند

"یک نمونه از آمار کلی مشاغل روشنفکری"

"هم چنین آمار روشنفکری در ایران در سال 1345 لیستی از مشاغل روشنفکری مواجه هستیم چیزی حدود 450 هزار شغل را داریم که در حدود یک پنجاهم و پنجم جمیعت را داشته است"

(بخش پایانی کتاب).
"روشنفکران چینی و غربی".
ترجمه فصل آخر کتاب به روشنفکران چینی و غربی اشاره دارد .
اینکه چرا جماعت صد هزار نفری چینی که درس خوانده در فرنگ و امریکا و ژاپن نتوانستند تاثیر کوچکی داشته باشند.
از نظر اجتماعی تغییر وضع روشنفکران چین میان سال های 1911 تا 1927 شمار معدودی هستند و هر چند که انقلابیون نقطه فقهای دارند ولی بیشترشان خود را وقف خیر عموم کرده و نسل طبقه برگزیده اند که به زمین وابسته اند و غالبا روشنفکران جدید از خانواده بازرگانان بودند و استثناء در شهر ها اقامت دارند.
روشنفکران جدید به جای آنکه مانند گذشتگان اعمال سلاطین کار باشند در دست قدرت های موجود به صورت ابزار به کار گرفته شدند. در غرب پیش از رنسانس خود را از موانع های اجتماعی و اخلاقی یکسان و مشابه دور کرده بودند.
در این مقطع از تاریخ دو نهضت اصلی روشنفکری بود.
1. حوزه عرفان و تصوف در سراسر تاریخ تا اوایل صفویه حوزه ارتداد در روشنفکری است.
2. نهضت دیگر باطنیان اسماعیلی است درمقابل قدرت عرف و حکومتها نشان داده اند. و اوصولا تفاوتی هم با حوزه شرع ندارند
نسبت الحاد به آنها نسبت داده می شود که تنها روحانی نیستند و بلکه خواجه نظام الملک وزیر سلجوقی نیز این نسبت را به آنها داده است.
طرح رابطه ارتداد و معجزه مطرح می شود که با رابطه زندیقه و کرامت است.
هر عارفی که بخصوص از ایشان هر اندیشه ای و اثری از خود بتواند به جا بگذارد این در واقع بیانگر روشنفکر زمانه خود است.
به دلیل سلطه حکومت ها دریچ تاریخی لمس نشد و هم به علت کثرت جمعیت و یا اختلاف زبان ها مذاهب ها و اقلیم ها و چیزی به عنوان حکومت که مقتدر مرکزی باشد شکل نگرفت. اما این به این معنی نبود که کسی حق اندیشیدن را کسی سلب کند.یا مانع کسی در راه شود.

این دو نهضت اصلی در روشنفکری مداوم در تاریخ اسلامی ایران نهضت عرفا که از سنایی غزنوی تا جلال الدین رومی در اندیشه کلام به پختگی رسیدند. و بر تمام ادبیات فارسی سایه انداختند بعدها در قرن 9 و 10 به بعد دچار تسلسل شد.
اما نهضت باطنیان در آغاز فریاد اعتراض روشنفکر بود که در مقابل حکومت ها که دچار هرج و مرج طلبی بود و آنارشیسم بوده از زبان ناصر خسرو قبادیانی که او را مجبور به انزوا و تبعید و گوشه نشینی می گردند.
و با حظور خواجه نصیر الدین توسی دست از آستین خود درآورد و بر دست مغولان در آن بحبوحه تاریخی را نشست
در این دو نهضت یکی بر قیام برون اشاره دارد که درونگرا است و تسلاء دهنده است و قیام در بیرون که برونگرا است و بیشتر نظارت کننده است در این دو نهضت فردی به نام منتخبه قوا مانند حافظ که عارفی است و زندیقی که جهان بینی ایرانی است.
این دو نهضت در واقع یکی از موثر ترین در امر ساختن تفکر ایرانی و ساختن تاریخ اسلامی ایران به شمار می روند.
در اینجا جا دارد به سفرنامه ناصر خسرو را نام برده می شود که سهم بیشتری در امر ساختن تاریخ تفکر ایرانی دارد.
زاد المسافرین در عالم اندیشه او روشنفکری است آشنا به مسائل دنیای معاصر خود را دارد در راه نهضت و عهد مترقی مبارزه کرده و در برانداختن ظلم و فقر و جهالت ما ایرانیان از سر بند قضیه سیاووش تاکنون به یک بیماری ای دچار نیز هستیم.
که در واقع در حوزه های خودکامگی و استبداد و خود کامه ای که بر مسند قدرت نشستن و عاقبت روشنفکر تسلیم شونده بر قدرت امر شهادت می شود.
در همین حدود تاریخ فردوسی بعد از حمله اعراب می نشیند که این شاعر فرهیخته و بزرگ با چه صبر و حوصله ای که داشته که عظمتی از غارت و فراموشی را حفظ میکند عظمتی از متون اساطیر و سازنده تاریخ درست به مانند کاری که جلال الدین رومی کرد در آن زمان بحبوبه حملات مغول بود.
روشنفکر امروزی در انتها آیا جرئت و لیاقت آن را دارد که بنشیند و در حملات و هجوم غرب که قدم اول غارت بی ارزش کردن همه ی ملاک های ارزش سنتی چیزی را حفظ بکند و چیزی را به جا بگذارد.
پایان.

1
1 دانشجوی کارشناسی علم اطلاعات و دانش شناسی .مریم محمدپور .دانشگاه خوارزمی واحد کرج نیمسال تحصیلی 99.

—————

————————————————————

—————

————————————————————

خلاصه نویسی کتاب0 0


تعداد صفحات : 27 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود