بنام خدا
راهنمای
آزمون ویسکا نسین
آزمون دسته بندی کارت ویسکانسین
(WCST)
آزمون دسته بندی کارت ویسکانسین
( WCST )
این آزمون به کوشش " گرانت" و" برگ" در سال 1948 انجام وبه طور وسیع برای مطالعه " رفتار انتزاعی" و" تغییر مجموعه" تهیه شده است. به آزمودنی دسته ای از 64 کارت ارائه می شود که برروی آنها یک الی 4 نماد بصورت مثلث، ستاره، صلیب، دایره که به ترتیب به رنگهای قرمز، سبز، زرد، آبی نقش بسته است که هیچ دو کارتی شبیه یکدیگر نمی باشد ( مثلث به رنگ قرمز، ستاره به رنگ سبز، وصلیب به رنگ زرد ودایره به رنگ آبی ) ( تصویر4- 15 ) را ملاحظه نمائید )
وظیفه آزمودنی این است که باید بر اساس اصلی که از الگوی پاسخهای آزماینده نسبت به جایگذاری کارتها توسط خودش استنباط می کند کارتها دیگر را یکی یکی زیر 4 کارت اصلی که به ترتیب شامل 1 مثلث قرمز، 2 ستاره سبز، 3 صلیب زرد و4 دایره آبی است قرار دهد. برای مثال اگر اصل مذکور رنگ باشد، جایگزینی صحیح این است که کارت قرمز قطع نظر از شکل یا تعداد نمادها در زیر یک مثلث قرمز قرار می گیرد، متقابلا آزماینده هم جواب خود خواهد داد، آزمودنی فقط شروع به جایگذاری کارتها می کند وآزماینده به او می گوید که آیا هر جایگزینی درست است یا خیر؟ بعد از اینکه یک دور جایگزینی صحیح 10کارت در یک ردیف انجام شد آزماینده اصل مذکور را تغییر می دهد به این ترتیب که الگوی گفته های " درست" و" غلط" خود را عوض می کند.
آزمون به این ترتیب شروع می شود:
ابتدا رنگ بعنوان پایه دسته بندی مطرح می گردد، بعد شکل، وسپس تعداد نمادها بعنوان اصل دسته بندی در نظر گرفته می شوند دوباره رنگ وسایر موارد به ترتیب اصل قرار می گیرند.
آزمون ادامه پیدا می کند به زمانی که آزمون جایگزینی صحیح 10 کارت را برای 6 بار انجام و، بیش از64 کارت را دریک طبقه قرار داده ویا به طورخود بخودی اصل زیر بنایی مذکور را گزارش دهد مثلا ( شما مرتبا اصل صحیح را تغییر می دهید ا زتعداد طرحها به شکل آنها یا رنگ وبرگشت مجدد ) اگر دسته کارتهای متحرک قبل از اینکه 6 بار عملیات با موفقیت انجام شود خراب گردد.
کارتها از اول منظم ومرتب گردیده و آن دسته کارتها مجددا بکار برده می شود.
معمولا بعد از اینکه 30 الی 40 کارت اشتباها جایگذاری شده باشد وبه نظربرسد که آزمودنی رغبتی دردرک وفهمیدن تکلیف ندارد آزمون را متوقف می نمائیم.
اگرآزمودنی از10 بار اجراء بطور متوالی 4 بار را بدرستی انجام می دهد بدون در نظر گرفتن یک یا دو کوشش ما بین دورها جهت تعیین نمودن اصل جدید، اصل کلی آزمون را بیان نماید ودر صورتی که پاسخ درست دهد، می خواهیم که آزمون را ادامه ندهد.
" میلنر" درسال ( 1963 ) یک دسته 128 کارتی را مورد استفاده قرارداده وبعد از 6 دور یا وقتی که همه 128 کارت جایگذاری شد، آزمون را قطع کرد، اوهم تعداد طبقه های حاصل آمده وهم تعداد پاسخهای غلط را در نمره ها منظور کرد.
" تئوبر" وهمکارانش در سال ( 1951 ) این آزمون را روی سربازان آسیب مغزی در اثر جنگ، اجرا کردند واصل پاسخ را درهر10 کوشش قطع نظرازصحت عملکرد آزمودنی تغییر دادند. ( گرچه این روش بسیاری از آزمودنیها را به میزان زیادتری در معرض " جنبه تغییر" این تکلیف قرار می دهد ) با این حال میلنردر سال ( 1972 ) هوشمندانه مشاهده کرد که چنین وضعیت مانع ازاین می شود که بیماران مبتلا به آسیب قطعه پیشانی مدت زیادی درمعرض هر یک ازاصول دسته بندی قرار گیرند ویک " مجموعه پاسخ نیرومند برای هر یک " بوجود آورند. آزمودنیهای آزمون دسته بندی کارت " وسیکانسین " را می توان به چند طریق نمره داد. بیشترین نمرات بکاررفته برای طبقه های بدست آمده وخطاهای " درجا ماندگی" می باشند. براساس ملاکهای میلنر ( 1963 ) طبقات بدست آمده به تعداد دوره های صحیح طی ده بار دسته بندی اطلاق می شوند که این تعداد در دامنه ای ازصفربرای بیماری که ابدا اصل آزمون را دریافت نمی کند تا 6 که دراین حالت آزمون طبیعتا قطع می شود،
قرار می گیرد.
" مالمو" درسال ( 1974 ) ومسکویچ درسال ( 1976 ) با استفاده از 2 دسته 128 کارتی که امکان تعداد مطلوبی از11دوردر هر ده باردسته بندی صحیح را فراهم می کند. بعنوان نماینده عملکرد موفقیت آمیزنمره طبقه بدست آمده را 4 یا 6 مشخص کردند.
خطاهای " در جا ماندگی " یا ثابت هم درمواقعی است که آزمودنی بر طبق اصل موفقیت آمیز قبلی دسته بندی را ادامه می دهد وهم زمانی است که دراولین سری، دردسته بندی کردن بر اساس یک حدس غلط اولیه پافشاری می نماید. خطای " در جاماندگی " برای مستند کردن مشکلات درزمینه شکل گیری مفاهیم سود بردن از تصحیح وانعطاف پذیری ادراکی مفید وقابل استفاده است. آزمودنی های گروه کنترل که توسط ا- ال- رابینسون وهمکارانش در سال ( 1980 ) مورد مطالعه قرار گرفتند در جریان کامل کردن 6 دوربطورمتوسط تنها 06/12 خطا داشتند در صورتی که بیماران مبتلا به آسیب قطعه راست پیشانی، بطور متوسط تقریبا 60 خطای اینچنینی مرتکب شدند. وقتی که خطای کل نیزجدول بندی گردد، نمره سایر خطاها از تفاضل خطای کل و خطاهای درجاماندگی بدست می آید.
برای مثال جدول (2- 15) نگاه کنید.خطاهای دیگر ممکن است نشان دهنده تخمین یاحدس آزمودنی،
Errors
Categoriies Achieved
n
Locus of Lesion
Other
Perseverative
21.7
51.5
1.4
18
Dorsolateral
(Frontal)
180
18.1
4.6
46
Posterior
(Cortex)
گم کردن روال اصل دسته بندی جاری، یا احیانا، تلاش برای اختراع کردن یک طرح پیچیده باشد یک معمولا نشان می دهد، یک آزمودنی باهوش از لحاظ کلامی، در توجه کردن به الگوی پاسخهای آزماینده یا پذیرش سادگی این الگو موفق نبوده است.
" تارنز" وپارسونز( 1971 ) 2 جنبه جالب دیگر از عملکرد در این آزمون را به فهرست درآوردند: درصد خطاهایی که پس ازیک رشته پاسخهای صحیح حادث شده ودرصد خطاهایی که بعد از یک رشته خطاهای یک مدت معین رخ می دهد.
درصد نخست نشان داد که چگونه آزمودنی به خوبی می تواند یک مجموعه را ادامه دهد و دومین درصد را نشان می دهدکه بیمار تا چه حد از تصحیح کردن آزمون سود برده یا اینکه تا چه حد الگوی خطا را ثابت ودائمی می کند داده های حاصله با استفاده از این دو درصد بخوبی دو دسته از بیماران الکلی را از یکدیگر تمیز داد: " الکلی دچار مشکل بودند شکل ( 5- 15 ) ودسته دیگر الکلی های کوتاه مدت ونیز آزمودنیهای طبیعی گروه کنترل که این مشکلات را نشان نمی دادند.
ثبت عملکرد بویژه اگر آزمودنی دراین آزمون به سرعت عمل نماید می تواند دشوار باشد، کاربرد نظام ( I ) امکان می دهد که بدون تلاشی اضافی ثبت دقیقی انجام دهیم ودر یک نظر اجمالی عملکرد را مورد ارزیابی قرار داده ونمرات مورد نیاز را محاسبه کنیم.
این نظام ساده مشتمل است بر مشخص کردن طبقه ای که حاصل شده در سمت چپ کاغذ یا علامت گذاشتن خط کوتاه 1 برای هر دسته بندی صحیح، حرف اول طبقه برای هر دسته بندی نادرست (C N, C F, N, F, C وغیره، زمانی که دسته بندی غلط دو طبقه رال تحت الشعاع قرار می دهد).
ویک علامت (در موقعی است که هیچ یک از طبقه ها بادسته بندی جوروهماهنگ نیست. مثلا وقتی آزمودنی کارت حاوی 3 دایره آبی را زیر کارتی قرار داده که 2 ستاره سبز در آن وجود دارد ). وقتی که طبقه کامل شدیعنی ( درزمانی که 10 خط کوتاه / رسم گردید) به سمت چپ خط بعدی می رویم وطبقه جدیدی را مشخص می کنیم وهمانند قبل، ثبت وقایع را ادامه می دهیم ) شکل ( 5- 15 ) رامشاهده نمائید.
عملکرد ضعیف در انجام این آزمون می تواند ناشی از انواع مختلفی از نقائص ذهنی باشد، آزمودنی ممکن است در" دسته بندی کردن مطابق طبقه " امکان داشته باشد که این اشکال حاکی از توانستن مختل درمفهوم سازی است، این اشکال در آزمودنی هایی روی می دهد که دچار آسیب قطعه پیشانی ( آسیب درلب فرونتال ) بویژه قطعه پیشانی چپ درناحیه میانی می باشد ( دراو 1974 ).
یک دسته ای ازبیماران اسکیزوفرنیک که تقریبا 25 سال از آزمون شدن یا WCST تحت عمل جراحی قطعه پیشانی قرار گرفته بودند به اندازه تعداد طبقات حاصل شده توسط آزمودنیهای طبیعی گروه کنترل، در اولین 64 کارت، طبقاتی ایجاد کردند ( رابینسون 1981 ) به همه آزمودنی ها مطالبی درمورد 3 طبقه دسته بندی گفته شد.
این اطلاعات سبب گردید که عملکردهای آزمودنی های گروه کنترل به نحو معنی داری بهبود پیدا کرد درحالیکه عملکرد بیماران بواسطه آن بدتر شد " گویی اطلاعات اضافی مانع از عملکرد آنان شده بود" اشکال درتغییر به هنگام عوض شدن طبقه یا به عبارت دیگر مشکل در" جاماندگی " نیز درمیان بیماران آسیب دیده مغزی " دراو" قطع نظر ا زعمل آسیب، خطای شایعی بود. " میلنر" ( درسال 1968و 1964) گزارش کرده که قبل از عمل جراحی برداشتن تومورهای مغزی، عملکرد بیماران مبتلا به آسیب ناحیه پشتی به جانبی قطعه پیشانی بطور معنی دار ضعیف تراز عملکرد بیمارانی بود که درجای دیگری از مغز دچار آسیب بودند.
بیماران مبتلا به آسیب قطعه پیشانی به طبقات دسته بندی کمتری دست یافتند وخطاهای درجاماندگی بیشتری مرتکب شدند درمقایسه با بیماران مبتلا به تومورهای مغزی ( جدول 2- 15 ) ار ببینید ) رابینسون وهمکارانش درسال ( 1980 ) متوجه شدند که هم بیماران مبتلا به آسیب قطعه پیشانی وهم آنهایی که دچار صدمه مغزی پراکنده بودند استعداد زیادی درارتکاب به خطاهای درجاماندگی داشتند.
ال- بی- تایلر درسال ( 1976 ) خطاهای درجاماندگی را باآسیب های پیشتی قطعه جانبی پیشانی ( لب فرونتال ) مرتبط دانست. ولی گزارش داد که بیشتر بیماران مبتلا به آسیب سمت چپ ( لب فرونتال ) بعداز عمل جراحی ( معمولا برای کنترل صرع یا برداشت تومور ) درانجام این آزمون اختلالات پایدار نشان دادند تا بیمارانی که در قسمت راست دچار آسیب شده بودند گروه رابینسون با استفاده از بررسی " دراو" بعنوان یک مدرک حمایت کننده درست عکس این مسئله را گزارش کرده، مطالعه " دراو " حکایت ازخطای درجاماندگی تقریبا بیشتری دربیماران دچار آسیب راست قطعه پیشانی درمقایسه با افراد مبتلا به آسیب سمت چپ داشته است.
این پرسش که آیا تفاوت مذکور ناشی از تفاوت میان ماهیت آسیب ها با سایر متغیرهای بیماری است نیازمند بررسی وپژوهش می باشد، معهذا این امر که بیماران مبتلا به آسیب های قطعه پیشانی مستعد خطای " درجاماندگی " به هنگام اجرای آزمون ویسکانسین WCST هستند جای سئوال ندارد.
علاوه براینها خطای " درجاماندگی " یا ثابت ازخصوصیات عملکرد الکلی های بلند مدت نیزمی باشد.
( پارسونز1975 و " تارتر" 1971 ) پارسونز توجه را به یک خطای سوم رایج جلب نمود علاوه بر اشکال درمفهوم سازی واشکال در تغییر ) وبه آن اشکال در ادامه دادن….. مجموعه اطلاق کرده است، دراین خطا بیمار قادر است به آسانی طبقات را تشکیل دهد وبسرعت تغییر کند، لیکن پس از چند تغییر او روال طبقه حاضر را ازدست می دهد وممکن است، درمانده وگیج دست از کاربشوید.
تصویر( 5- 15) مثالی از این پدیده طبیعی دریک کارمند 55 ساله مسئول کنترل صورت حسابها که 13 سال تحصیلات آموزشگاهی داشت ودارای سابقه ای 20 ساله در سوء مصرف الکل بود.
این الگوی خطای عجیب وغریب روشن کننده وقفه ها، وناپایداریهاست که به توصیف پارسونزمشخص کننده عملکرد الکلی های مزمن می باشد.
1