نقش غریزه و فطرت در تربیت
مقدمه
یکى از مهمترین مسائل انسان شناسى این است که آیا گرایشها و بینشهاى انسان محصول تعاملات او با خارج استیا ریشه آن گرایشها و بینشها در خمیر مایه آدمى نهاده شده است؟ به عبارتى دیگر آیا در انسان چیزى به نام فطرت وجود دارد یا خیر؟ اگر انسان فطرت دارد، چه چیزهائى فطرى انسان هستند؟
فطرت واژهاى عربى از ماده (ف، ط، ر) است . «فطر» در عربى به معنى شکافتن و آفریدن ابتدائى و بدون سابقه، آمده فطرت و فطریات اصطلاحهاى متعددى دارد اما منظور نحوه خاص آفرینش انسان است؛ «انسان فطرت دارد» به این معنى است که انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافتهاى به دنیا نمىآید بلکه از آغاز بینشها و گرایشهاى خدادادى خاصى را به همراه دارد که انتخابها و افعال او را در طول زندگى جهت مىدهد .است و در قرآن به هر دو معنى به کار رفته است.
چیستی فطرت
سرشت انسان، فطرت و تقاضایى است که بعثت انبیا پاسخگوى آن است.پیامبران الهى چیزى را عرضه داشتهاند که بشر طبق سرشتخود در جست و جوى آن است. بنابراین فطریات انسان خدادادى، فراحیوانى، قابل تجربه درونى، همگانى و از بدیهىترین بدیهیات است.
اگر فطرت و فطریات انسان را بپذیریم، آن فطریات باید در تربیت او در نظر گرفته شود . اساسا واژه «تربیت» به معنى رشد و پرورش دادن است و پرورش دادن وقتى معنى پیدا مىکند که وجود یک سلسله استعدادها و ویژگىها را در انسان پذیرفته باشیم . معلم و مربى مانند باغبان است نه مانند صنعتگر یا نجار، باغبان گل و درخت را «پرورش» مىدهد اما صنعتگر، مصنوعات خود را مىسازد . مربى استعداد عقلانى و فکرى انسان را رشد مىدهد . استعداد خداجوى انسان را پرورش مىدهد و احیانا هدایت مىکند؛پس فطرت با تربیت ارتباط دارد.
فطرت و تربیت
همانطور که گفته شد امور فطرى بالقوه و ضعیف هستند و به کمک عواملى بالفعل و قوى مىشوند و عواملى نیز مىتوانند آنها را خاموش یا منحرف سازند . معلمان، مربیان و مسوولان تربیت و تبلیغ، از جمله مدیران و برنامهریزان صدا و سیما با مطالعه و آگاهى از عوامل تقویت و تضعیف امور فطرى مىتوانند براى رسیدن به آرمانهاى تربیتى، از ابزار مهم و قوى فطرت استفاده کرده و در طراحى و برنامهریزى براى تربیت افراد با بصیرت بیشترى اقدام نمایند . البته با توجه به تنوع فطریات، این مساله، ساحتهاى گوناگونى خواهد داشت.
غریزه
غریزه لغتی است که بیشتر در مورد حیوانات به کار برده می شود و کمتر در مورد انسان به کار می رود ولی در مورد جماد و نبات به هیچ وجه به کار برده نمی شود. حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی ای برخوردار هستند که راهنمای زندگی آن ها است و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند. و این حالت اکتسابی هم نیست، یک حالت غیر اکتسابی و سرشتی است.
غرایز حیوانات بسیار مختلف است مثلا مورچه در گرد آوری آذوقه غریزه خاصی دارد، مورچه هنگامی که به دنبال گندم است می داند که اگر گندم سالم باشد بعداً خواهد رویید و به دردش نمی خورد لذا گندم را از وسط میشکافد و آن را می میراند.
بخشی مهم از رشد جسمی، فکری و ذهنی افراد در سایه وجود همین غریزه است آنها که از سلامت غریزی برخوردار نیستند غالباً وضع جسمانی سالمی ندارند و هم آنها که در این زمنیه با نارسائی هائی مواجهند از لحاظ فکری و روانی هم نمی توانند سالم و متعادل باشند. اصولاً حیات غریزه موجب یافتن دید و جهان بینی خاصی برای افراد است. وضع آنها که دارای سلامت غریزی هستند به گونه ای است که گوئی شناخت بهتر و کاملتری را از جهان و پدیده های آن را دارند و به درک بیشتر و پردامنه تری از مسائل دست می یابند.
غریزه در انسان
غریزه عامل انحراف
بسیار بدیهی است که اگر غریزه در افراد تربیت نیابد و جهت پیدا نکند موجب پیدایش انحرافات و لغزش هائی در انسان خواهد شد و دامنه آن از کودکان خردسال ما را گرفته تا پیران کهنسال را شامل می شود چه بسیارند مفاسد اجتماعی، تبهکاری ها تعدی ها بیماری ها و اختلالات که زائیده عدم پرورش و تعدیل مناسب غریزه اند و مسوولان بجای مبارزه با علت به ریشه کن کردن معلول می پردازند.
مرز انحراف این است که فعالیت جنسی برای آنها که کشف کرده اند از لذتبخش ترین فعالیت هاست و هم چون غذایی نیست که که با چند بار خوردن برای آدمی سیری حاصل کند و یا چون ادرار نیست که پس از فراغ برای آدمی بی تفاوتی و بی نیازی پدید آورد، مادام که غریزه در آدمی زنده و بیدار است طلب و خواسته ها برای وصال می آفریند و آدمی را به سوی صید و دام جنسی به تکاپو و تلاش وامی دارد.