مکتب زاگرب
تهیه کنندگان:
مکتب انیمیشن زاگرب حرکتی نو وآوانگارد بود که در دهه 1950 میلادی به وسیله گروهی از فیلمسازان نسل جوان یوگسلاوی سابق آغاز شد
پیدایش مکتب
یوگسلاوی کشوری بود در جنوب شرقی قاره ی اروپا و در ساحل دریای آدریاتیک که در سال ۱۹۲۹ از به هم پیوستن صربستان، مونته نگرو، بوسنی و هرزگوین، کرواسی و اسلوونی ایجاد شده بود. در سال ۱۹۴۵ با پیروزی حزب کمونیست به رهبری تیتو، جمهوری فدرال سوسیالیست یوگسلاوی تاسیس شد. اما پس از مرگ تیتو در سال ۱۹۸۰، این کشور صحنه ی درگیری ها و جنگ های داخلی گردید و تورم و بحران اقتصادی باعث تضعیف حزب کمونیست شد. بنابراین با آغاز دهه ی ۹۰ میلادی، یوگسلاوی دچار تجزیه ی سیاسی گردید و کرواسی، اسلوونی، بوسنی و هرزگوین و مقدونیه از آن جدا شده و اعلام استقلال کردند. در سال ۱۹۹۲ باقیمانده ی یوگسلاوی سابق یعنی صربستان و مونته نگرو را جمهوری فدرال یوگسلاوی نامیدند که تا سال ۲۰۰۶ دوام یافت. با اعلام استقلال مونته نگرو و جدایی آن از صربستان در سال ۲۰۰۶ نام یوگسلاوی نیز به تاریخ پیوست.
در
یوگسلاوی
پیدایش مکتب
سینما در یوگسلاوی همچون دیگر کشور های اروپای شرقی به وسیله ی بخش دولتی اداره می شد و به رهبران سیاسی وابسته بود که بر تولید فیلم ها نظارت می کردند. در این کشور ها، دولت برای تولید فیلم یک برنامه ی سالانه داشت و هنرمندان مختلف را با یک حقوق ثابت و ماهیانه استخدام می کرد. بنابراین فیلمسازان می توانستند با خیالی آسوده، تمام وقت خود را صرف خلق آثارشان کنند. مهمترین مراکز تولید انیمیشن در یوگسلاوی سابق عبارت بودند از:
۱. زاگرب فیلم (Zagreb Film) واقع در شهر زاگرب (کرواسی امروزی) ۲. نئوپلنتا فیلم (Neoplanta Film) واقع در شهر نووی ساد (صربستان امروزی) ۳. دوناو فیلم (Dunav Film) واقع در شهر بلگراد (صربستان امروزی) ۴. ویبا فیلم (Viba Film) واقع در شهر لیوبلیانا (اسلوونی امروزی) ۵. واردار فیلم (Vardar Film) واقع در شهر اسکوپیه (مقدونیه امروزی)
یوگسلاوی
در
پیدایش مکتب
زاگرب فیلم
فادیل هادزیچ (Fadil Hadžić)، ناشر مجله ی Kerempuh از پیشگامان فیلم های انیمیشن در کرواسی است. او در سال ۱۹۵۱ با حمایت دولت، استودیو دوگا فیلم (Duga Film) را تاسیس نمود. در این استودیو تعدادی از بهترین هنرمندان کرواسی مانند دوشان وُکوتیچ (Dušan Vukotić)، نیکُلا کاستِلاک (Nikola Kostelac)، ولادو کریستِل (Vlado Kristl)، الکساندر مارکس (Aleksandar Marks) و زلاتکو بورک (Zlatko Bourek) مشغول به کار شدند. این هنرمندان، به دلیل عدم تجربه ی کافی در زمینه ی ساخت انیمیشن، به روش سعی و خطا روی آوردند و از آثار والت دیزنی و یرژی ترنکا به عنوان منبع اطلاعاتی استفاده کردند. اما این دوره ی آزمایشی تنها یک سال دوام داشت زیرا بحران اقتصادی حاکم بر یوگسلاوی باعث تعطیلی این استودیو گردید. دو سال بعد عده ای از هنرمندان دوگا فیلم سابق از جمله دوشان وکوتیچ و نیکلا کاستلاک گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند دوباره به ساخت انیمیشن بپردازند.
در
پیدایش مکتب
زاگرب فیلم
آن ها حتی حاضر شدند که خود، بودجه ی فیلم ها را تامین کنند. در چنین شرایطی بود که کمپانی زاگرب فیلم (Zagreb Film) که در آن زمان به تولید فیلم های کوتاه، بلند و مستند (غیر از انیمیشن) می پرداخت مسئولیت توزیع فیلم ها را به عهده گرفت. به دلیل کمیاب بودن مواد اولیه و برای صرفه جویی در هزینه و زمان، آن ها به سبک انیمیشن محدود که در سال های گذشته توسط "یو پی ای" مورد استفاده قرار گرفته بود، روی آوردند. در این روش طراحی ها به حداقل ممکن محدود می شد، طوری که به دینامیک حرکت لطمه ای نزند. بنابراین اگر در استودیو دوگا فیلم سابق یک انیمیشن با ده هزار طرح ساخته می شد، با سبک انیمیشن محدود، تنها به پنج هزار طرح نیاز داشت.
در بهار 1953 از مجموع 570 انیماتوری که در زاگرب فیلم گرد هم آمدند چیزی حدود 19 انیمیشن در زمان هایی حدود 4 تا 8 دقیقه تولید شد که بعدها هرکدام از آنها منشا تولیدات تلویزیونی مشهوری همچون " پروفسور بالتازار" شدند.
در
پیدایش مکتب
زاگرب فیلم
نمایش فیلم های زاگرب در جشنواره ی فیلم کن در سال ۱۹۵۸، جایگاه زاگرب فیلم را به عنوان یک نوآور در دنیای انیمیشن تثبیت کرد. تکنیک فوق العاده و موضوعات جسورانه ی این فیلم ها، همه ی منتقدین را تحت تاثیر خود قرار داد تا جایی که تاریخ نگار فرانسوی، جورج سادول، واژه ی "مکتب انیمیشن زاگرب" را ابداع کرد.
موفقیت های روزافزون این گروه، توجه همگان به خصوص دولت را به خود جلب کرد و سرانجام در سال ۱۹۵۶ با تاسیس یک استودیوی انیمیشن در زاگرب فیلم موافقت شد. دوشان وکوتیچ در همان سال نخستین انیمیشن کوتاه زاگرب فیلم را با عنوان The Playful Robot ساخت و به این ترتیب فعالیت استودیوی جدید زاگرب فیلم به صورت رسمی آغاز گردید. دیری نگذشت که فیلم های این استودیو در جشنواره های مختلف داخلی و خارجی موفقیت های فراوانی را کسب کردند. فیلم The Playful Robot جایزه ای را در جشنواره ی فیلم پولا (Pula) دریافت کرد. فیلم Samac (سال ۱۹۵۸) ساخته ی واتروسلاو میمیکا، برنده ی جایزه ی بهترین انیمیشن کوتاه از جشنواره ی فیلم ونیز گردید. در حقیقت این نخستین جایزه ی بین المللی زاگرب فیلم بود.
در
این مکتب از ابتدا در جریانی مخالف شرکت دیسنی و صنعت انیمیشن تجاری، حرکت خود را آغاز کرد و در دنیای سینمای تجاری به ارائه ی مفاهیم و آثار هنری روی آورد. در دنیایی که (دیسنی) برای تفنن و سرگرمی کودکان اقدام به ساخت آثار انیمشین با هزینه های بالا و صرف زمان زیاد می کرد، مکتب انیمیشن زاگرب به دنبال تولید آثاری برای بزرگسالان وایجاد فضایی برای تفکر بیشتر بود. سینمای زاگرب بیننده را به تفکر وا می دارد و کارشناسان هنری، انیماتورهای مکتب زاگرب را فیلسوفانی می دانند که برای بیان فلسفه خود از زبان انیمیشن استفاده می کنند.
اساس این مکتب بر گرافیک و کاریکاتور استوار بود و مهمترین مشخصات فیلم های آن عبارت بودند از: ۱. پرهیز از طرح های واقعگرایانه ۲. استفاده از طرح های ساده و کاریکاتور ۳. کم شدن نقش نقاشی پس زمینه و یا حذف کامل آن در برخی از موارد ۴. مطرح کردن موضوعات سیاسی و اجتماعی با بیانی طنز آمیز ۵. حذف دیالوگ و استفاده از افکت های صوتی گوناگون به جای آن
ویژگی های
مکتب
بسیاری از مورخین سینما و انیماتور های بزرگ دنیا معتقد بودند که مکتب زاگرب انیمیشن کلاسیک را به اوج خود رسانده است. در آن سال ها زاگرب بدون شک یکی از مراکز عمده انیمیشن جهان بود و بیش از پانصد فیلم انیمیشن در این استودیو تولید شد که بیش از چهارصد جایزه مهم جهانی را به دست آوردند. جوهره اصلی انیمیشن مکتب زاگرب ایجاز و کوتاه گویی و سادگی است، و همانطور که گفته شد این انیمیشن عمومن برای بزرگسالان است گرچه انیمیشن هایی برای کودکان مثل (پروفسور بالتازار) ساخته می شد ولی هنرمندان این مکتب به وسیله رسانه انیمیشن به صورت استعاری، مشکلات و مسائل مهم جهان و پیرامون انسان عصر حاضر را با بیانی ساده و با تفکری روشنفکرانه بیان می کردند و بر خلاف مکتب کانادا در مکتب زاگرب "موضوع" بر" فرم" مقدم بود. به همین دلیل طراحی ها بسیار ساده و گویا ترسیم شده اند تا توجه کاملن معطوف به موضوع باشد نه فرم. عنصر همیشگی طنز در آثار استادان مکتب زاگرب، آرمان واحه کوچک آزادی محسور در فشار، ترور جنگ سرد و خطر بود، و بشر ناچیزی که مورد سوء استفاده قدرتمندان قرار می گرفت و با وجود مشکلاتش برای زنده ماندن و استقلالش می جنگید. در مورد تجسم صحیح واقعیت می توان گفت که هنرمندان زاگرب دیگر به داستان های خلاصه شخصیت های کاریکاتوری نمی پرداختند بلکه به اضطراب، تنهایی، عدم امکان ارتباط ونیروهای شیطانی حاکم بر روابط انسانی می پرداختند. فیلم های مکتب زاگرب به تدریج به شکوه های طولانی و دردناکی از وقایع وحشت انگیز زندگی تبدیل شدند که به علامت تجاری مکتب زاگرب معروف شد.
ویژگی های
مکتب
حسن طنز پوچ نژاد اسلاو و طنز تلخ اجتماعی و طنزسیاه از عناصر مهم و از ویژگی های مکتب زاگرب بودند و موضوعاتی که در آن مکتب بیشتر به آن ها پرداخته می شد مسائل جهانی و استعمار و نژاد پرستی، آلودگی محیط زیست، گرسنگی و فقر، ترس از جنگ هسته ای، استبداد، استثمار و… بود. مکتب زاگرب بر فیگورهای تخت و مسطح و دو بعدی و سادگی در حرکت تاکید داشت. فیگورهایی که از نظر گرافیکی ساده و کوچک شده بودند به نوع دیگری از حرکت نیاز داشتند تا هر چه بیشتر بیان گرا شوند. کارتون هایی که با روش انیمیشن کلاسیک ساخته می شدند بسیار پرهزینه و نیازمند به صرف زمان بسیار بود و شامل حدود هشتصد طرح در دقیقه بودند در حالی که فیلم هایی که با روش انیمیشن کاهش یافته یا محدود زاگرب تولید می شدند تنها از سیصد تا چهارصد طرح در دقیقه تشکیل می شد بدون این که غنای بصری و جذابیتشان کاهش یابد. موسیقی هم در این مکتب تغییر بسیاری پیدا کرد و جای خود را به موسیقی ترکیبی داد و استفاده از صداها و تاثیرهای مختلف صدا هم دستخوش تغییر شدند به طوری که دیگر از حرکت واقعی پیروی نمی کردند بلکه جزیی از محتوا شده و تصویر را می آراستند، در واقع صداهای موجود در صحنه و افکت ها جایگزین موسیقی شدند. راه حل های گرافیکی جایگزین صحبت می شدند و فیگور با رها کردن خود از فرم می توانست به تنهایی وارد عمل شده و زمینه هایی را که منجر به سمبل ها و نشانه ها می شدند به وجود می آورند و این ها باعث پیدایش زیبایی شناسی فوق العاده و مدرن و آوانگاردی در فیلم های انیمیشن هنرمندان مکتب زاگرب شد.
ویژگی های
مکتب
از دیگر ویژگی های مکتب زاگرب استریلیزه کردن طراحی و نادیده گرفتن اصول آناتومیک و استفاده از کاریکاتور، طراحی شخصیت های ساده و گرافیکی است که از خطوط راست و مستقیم و زاویه دار استفاده می شود و پس زمینه ساده و عاری از هرگونه جزئیات تصویری است. در انیمیشن زاگرب رنگ بسیار محدود است و بعضی آثار سیاه و سفید هستند.
ویژگی های
مکتب
ویژگی های
مکتب
بسیاری از انیمیاتورهای مشهور به ویژه آن هایی که در اواسط دهه 1960 میلادی به مکتب زاگرب پیوستند کار خود را از پایین ترین پله نردبان حرفه انیمیشن اغاز نمودند و به تدریج موفق به دستیابی به مدارج بالاتر شدند که به ترتیب طراح شخصیت، انیماتور و حتا کارگردان شدند. بسیاری از انیماتورهای آزاد برای تامین زندگی شان مجبور بودند بینابین کار برای فیلم خودشان و همکارانشان از پروژه دیگران روی آوردند که نتیجه مستقیم این رویه ایجاد روابط نزدیک بین مولفین و انیماتورها و کارگردان ها بود، زیرا آن ها با یکدیگر همکاری می کردند و گاه فیلمنامه نیز می نوشتند و گاه کارگردانی می کردند و گاه حتا به عنوان انیماتور ساده یا کارگردان هنری در فیلم های همکارانشان کار می کردند و در نتیجه تبادل عقیده و تجربه می کردند و بر یکدیگر تاثیر مستقیم می گذاشتند. بسیاری از انیماتورها، علاوه بر انیمیشن به تصویرگری پوستر و کاریکاتور و کمیک استریپ و غیره می پرداختند وکارهای خارج از استودیوی زاگرب ایشان باعث تماسشان با سایر وسایل ارتباط جمعی و گرایش های واقعی رشته های دیگر هنری از جمله گرافیک و هنرهای بصری روز و موسیقی مدرن و تحقیق بر روی صدا می شد و این تجربیات در تکمیل هنر انیمیشن مکتب زاگرب به ثمر می نشست.
بخشی از موفقیت و پیشرفت انیمیشن مکتب زاگرب وابسته به حمایت ها و تشویق دولت سوسیال لیبرال یوگسلاوی سابق بود که اعتبار لازم را برای فیلم های این مکتب تامین می کرد.
با این حال که در استودیوی زاگرب فیلم"آزادی بیان" اصل مهم بود و انیمیشن ها هیچ گرایش سیاسی را تبلیغ نمی کردند ولی دولت یوگسلاوی سابق موفقیت های انیماتورهای زاگرب را موفقیت های خودش می دانست و با تامین مالی ایشان، هنرمندان این استودیو را تشویق می کرد. انیمیشن زاگرب در کنار انیمیشن مجارستان، چکسلواکی و لهستان و … در عرصه تولید و تفاوت در نگره های ایدئولوژیک و فرهنگی و بیان روشنفکرانه و آوانگارد خود، گسست میان انیمیشن شرقی و غربی را آشکارتر می کرد. یوگسلاوی سابق که آرمانی موسوم به (راه سوم) را در سیاست های خارجی خود پیشنهاد می کرد و از نظر جغرافیایی کشوری کوچک بود در میان مرزهای اروپای شرقی و غربی یعنی در میان دو بلوک مخالف شرق و غرب قرار داشت اما به هیچ یک از این دو بلوک قدرتمند تعلق نداشت. استودیوی فیلم های انیمیشن زاگرب به تولید فیلم های تبلیغاتی هم می پرداخت و سالانه به طور مداوم بیست تا سی فیلم 120-180 دقیقه ای برای مشتریان داخلی و خارجی تولید می کرد.
ویژگی های
مکتب
بسیاری از انیمیاتورهای مشهور به ویژه آن هایی که در اواسط دهه 1960 میلادی به مکتب زاگرب پیوستند کار خود را از پایین ترین پله نردبان حرفه انیمیشن اغاز نمودند و به تدریج موفق به دستیابی به مدارج بالاتر شدند که به ترتیب طراح شخصیت، انیماتور و حتا کارگردان شدند. بسیاری از انیماتورهای آزاد برای تامین زندگی شان مجبور بودند بینابین کار برای فیلم خودشان و همکارانشان از پروژه دیگران روی آوردند که نتیجه مستقیم این رویه ایجاد روابط نزدیک بین مولفین و انیماتورها و کارگردان ها بود، زیرا آن ها با یکدیگر همکاری می کردند و گاه فیلمنامه نیز می نوشتند و گاه کارگردانی می کردند و گاه حتا به عنوان انیماتور ساده یا کارگردان هنری در فیلم های همکارانشان کار می کردند و در نتیجه تبادل عقیده و تجربه می کردند و بر یکدیگر تاثیر مستقیم می گذاشتند. بسیاری از انیماتورها، علاوه بر انیمیشن به تصویرگری پوستر و کاریکاتور و کمیک استریپ و غیره می پرداختند وکارهای خارج از استودیوی زاگرب ایشان باعث تماسشان با سایر وسایل ارتباط جمعی و گرایش های واقعی رشته های دیگر هنری از جمله گرافیک و هنرهای بصری روز و موسیقی مدرن و تحقیق بر روی صدا می شد و این تجربیات در تکمیل هنر انیمیشن مکتب زاگرب به ثمر می نشست. بخشی از موفقیت و پیشرفت انیمیشن مکتب زاگرب وابسته به حمایت ها و تشویق دولت سوسیال لیبرال یوگسلاوی سابق بود که اعتبار لازم را برای فیلم های این مکتب تامین می کرد.
ویژگی های
مکتب
از سال 1972 میلادی جشنواره جهانی فیلمی انیمیشن دوسال یک بار در زاگرب برگزار شده است و این جشنواره هنوز هم یکی از مهم ترین جشنوره های انیمیشن هنری دنیا است و در شمار جشنواره هایی مانند آنسی، هیروشیما و اتاوا است.
جشنواره
زاگرب
نمونه
فیلم
کنجکاوی
دوشان وُکوتیچ – Dušan Vukotić ۱۹۲۷ – ۱۹۹۸ دوشان وکوتیچ یکی از شخصیت های مهم در تاریخ استودیو زاگرب فیلم است. او نه تنها به تاسیس بخش انیمیشن زاگرب فیلم کمک کرد، بلکه منبع الهام دیگر هنرمندان برای دنبال کردن شیوه ی بیانی مدرن در فیلمسازی انیمیشن و رهایی از اصول و قواعد مرسوم تولید انیمیشن بود. مشهورترین فیلم او Ersatz (سال ۱۹۶۱) می باشد که جایزه ی اسکار را برایش به ارمغان آورد. منتقد بزرگ، رانکو مونیتیچ می نویسد: "وکوتیچ، طرح های ساده ی کاریکاتوری را روی پس زمینه های سفید و خنثی قرار داد و از رنگ به عنوان بهترین عنصر برای بیان مفهوم تزیینی سطح استفاده کرد. وی به جنبه های تصویری انیمیشن اعتقاد داشت و به ساختار های گرافیکی پیچیده و محکم بر سطوح خنثی و طرح های صریح تاکید می کرد. فضای صحنه های او، شامل لایه هایی از رنگ است که به صورت بند بند و موازی، در عمق صحنه پراکنده اند". (۴) یکی دیگر از فیلم های خوب دوشان وکوتیچ Concerto For Sub-Machine Gun (سال ۱۹۵۸) نام دارد. در این فیلم گروهی دزد پس از اجرای ترفند های گوناگون موفق می شوند پول زیادی را از بانکی سرقت کنند. اما موقعی که به محل اقامت خود در یک آسمانخراش باز می گردند بر سر تقسیم پول به جان یکدیگر می افتند. در پایان فیلم، رئیس دزدان که توسط یکی از زیردستان خود مجروح شده، برای به چنگ آوردن یک اسکناس که از میان همه ی اسکناس ها بیرون افتاده و در هوا معلق است از بالای آسمانخراش سقوط می کند. از دیگر آثار این کارگردان می توان به Piccolo (سال ۱۹۵۹) و The Game )سال ۱۹۶۲، نامزد دریافت اسکار) اشاره کرد.
هنرمندان
شاخص
و
آثار
واتروسلاو میمیکا
۱۹۲۳ – … منتقد، نویسنده و کارگردان فیلم های زنده بود. در اواخر دهه ی ۵۰ میلادی به بخش انیمیشن زاگرب فیلم پیوست و با کارگردانی چند انیمیشن کوتاه، نگاه منتقدین را به خود جلب کرد. میمیکا هرگز طرح های آثار خود را نمی کشید، بلکه از هنرمندانی استفاده می کرد که به نظرش می رسید ایده های او را بهتر ارائه می دهند. به عبارت دیگر او صرفا یک کارگردان بود. رانکو مونیتیچ درباره ی سبک میمیکا می نویسد: "شخصیت های میمیکا به اندازه ی شخصیت های وکوتیچ، طبیعی و متحرک نیستند. انعطاف ناپذیری ظاهری آن ها، استعاره ای شاعرانه از درماندگی انسان گرفتار در دام تمدن مدرن است. ویژگی دنیای میمیکا، آگاهی از تضاد های تراژیک زمان ماست که انسان را به قیمت از دست دادن اصالت فردی، به سازگاری با ریتم شتابنده ی تکنولوژی، مجبور می سازد". میمیکا در سال ۱۹۵۸ با ساخت فیلم Samac موفق شد جایزه ی بهترین انیمیشن کوتاه را از جشنواره ی فیلم ونیز دریافت کند.
هنرمندان
شاخص
مکتب
و
آثار
در این فیلم، مرد ماشین نویسی از زندگی روزمره و تکراری به تنگ آمده است. او نسبت به اطرافیان خود بی تفاوت است تا جایی که حتی متوجه ابراز عشق دختر ماشین نویس همکارش نیز نمی شود. در ذهن او همه ی همکارانش به صورت چرخ دنده های عظیمی که قصد دارند او را لِه کنند مجسم می شوند. او به خانه می رود و در اتاق کوچکش می خوابد. رویا، او را به آرامش و تنهایی بی حد و حصر می رساند. اما سرانجام، تنهایی باعث ایجاد ترس و وحشت در او می شود. صبح که از خواب بر می خیزد، نگاهش به زندگی تغییر می کند و شادمان، برای ملاقات دختر ماشین نویس همکارش از خانه بیرون می رود. یکی دیگر از فیلم های تحسین برانگیز میمیکا The Inspector Returns Home (سال ۱۹۵۹) نام دارد. این فیلم به شیوه ی کُلاژ ساخته شده است. طراحی کاراکتر آن توسط الکساندر مارکس، طراحی صحنه توسط زلاتکو بورک و متحرک سازی آن توسط ولادیمیر یوتریشا انجام شده است. داستان این فیلم، بسیار ساده و درباره ی کارآگاه شکاکی است که هنگام مطالعه ی روزنامه، متوجه یک اثر انگشت مرموز می شود. اثر انگشت می گریزد و کارآگاه آن را دنبال می کند. اما دو مشخصه ی مهمی که باعث شده اند این فیلم به اثری استثنایی تبدیل شود، یکی پس زمینه های آن می باشد، که متاثر از سبک کوبیسم است و دیگری متحرک سازی نومایه و مبتکرانه ی کاراکتر اصلی فیلم. میمیکا در سال ۱۹۶۳ با همکاری الکساندر مارکس (طراح کاراکتر و صحنه) و ولادیمیر یوتریشا (انیماتور) فیلم عالی Typhoid را ساخت. طرح های قوی سیاه و سفید این فیلم تداعی کننده ی باسمه های چوبی اکسپرسیونیست های آلمانی از قبیل بارلاخ، کیرشنِر و اِشمیت رُتلوف می باشند. پس از آن میمیکا به ساخت فیلم های بلند زنده روی آورد. از دیگر آثار این کارگردان می توان به Happy End (سال ۱۹۵۸) و At The Photographer's (سال ۱۹۵۹) اشاره کرد.
هنرمندان
شاخص
مکتب
و
آثار
ولادو کریستِل – Vlado Kristl ۱۹۲۳ – ۲۰۰۴ مهمترین اثر کریستل Don Kihot (سال ۱۹۶۱) می باشد. بیان گرافیکی فوق العاده ی این فیلم جایزه ی جشنواره ی اوبرهاوزن را برای او به ارمغان آورد. فیلم بعدی کریستل با عنوان General i resni clovek (سال ۱۹۶۲) مشکلاتی را برای او در اداره ی سانسور به وجود آورد. پس از آن کریستل به آلمان غربی مهاجرت کرد و در آن جا فعالیت هنری خود را ادامه داد. اگر چه کریستل مدت بسیار کوتاهی در زاگرب فیلم فعالیت کرد اما معیار های پیچیده و ماهرانه ی او میراث مهمی برای زاگرب بر جای گذاشت که بقیه ی هنرمندان از آن الهام گرفتند و بر طبق آن عمل کردند.
هنرمندان
شاخص
مکتب
و
آثار
پایان