تارا فایل

پاورپوینت علوم هشتم فصل پنجم حس و حرکت


بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 5

حس و حرکت

فهرست مطالب
مقدمه
چگونه اجسام و رنگ ها را می بینیم؟
چگونه صداهای مختلف را می شنویم؟
از وجود بو در محیطچگونه اگاه می شویم؟
مزه دارد یا نه:یعنی چه؟
سرد است یا گرم ؟نرم است یا زبر؟
دستگاه حرکتی

مقدمه
وقتی وارد محیط جدیدی مثل بوستان می شوید، بعضی از احساس های خود را بیان می کنید.چه بوی خوبی؛ چه گل های زیبایی؛ هوا کمی سرد است؛ این صدای چه پرنده ای است؟ بیان این احساس ها نشان دهندهٔ رسیدن اطلاعاتی از محیط اطراف به دستگاه عصبی است. اطلاعات چگونه از محیط پیرامون به دستگاه عصبی وارد می شوند؟
اندام های حسی
در طبیعت محرک های مختلفی وجود دارند که روی بدن ما تاثیر می گذارند؛ مثل نور، صوت،مواد شیمیایی، گرما و فشار.
هر محرکی در هر جایی از بدن احساس نمی شود؛ بلکه فقط در محل های خاص حس می شود؛ مثلاً نور با چشم، صوت با گوش و گرما و سرما با پوست احساس می شوند. به اندام هایی که اثر محرک خاصی را دریافت و به پیام عصبی تبدیل می کنند، اندام های حسی می گویند. مهم ترین اندام های حسی بدن ما کدام اند؟

بازگشت

چگونه اجسام و رنگ ها را می بینیم؟
فرایند دیدن با ورود نور از مردمک و برخورد آن با شبکیه در بخش عقبی چشم آغاز می شود. محیط هایی که نور در چشم از آن ها عبور می کند، عبارتند از: قرنیه، زلالیه، عدسی و زجاجیه. پرتوهای نوری که از بیرون به چشم وارد می شوند بعد از گذر از قسمت های فوق تصویری را بر روی شبکیه تشکیل می دهند. این عمل باعث تبدیل پرتوهای نور به تحریکات عصبی می شود. این تحریکات به مرکز بینایی چشم در مخ می روند و در آن جا به صورت یک تصویر درک می شود.

به منظور واضح دیدن یک جسم، به طور ناخودآگاه چشمان خود را مقابل آن می گیریم تا تصویر بر روی بخشی از شبکیه به نام نقطه ی زرد بیفتد. در این نقطه، بینایی حداکثر وضوح را دارد. تصاویری که دورتر از نقطه ی زرد تشکیل می شوند، وضوح کمتری دارند. در نقطه ای که عصب بینایی از چشم بیرون می رود، گیرنده ی حسی بینایی وجود ندارد و "نقطه ی کور" نامیده می شود. به منظور بهتر دیدن اجسام با فواصل گوناگون، تحدب عدسی چشم تغییر می کند. تغییر قطر عدسی برای رویت بهتر اجسام دور و یا نزدیک، تطابق نامیده می شود. تطابق توسط ماهیچه های مژکی صورت می گیرد. اگر برای دیدن اجسامی در فاصله دور، ماهیچه های مژکی که به مشیمیه متصل اند، منقبض شوند عدسی مسطح تر می شود.

برای دیدن اجسام نزدیک، ماهیچه ها ی مژکی حلقوی منقبض می شوند و تحدب عدسی را بیش تر می کنند. کشسانی عدسی آن را قادر می سازد تا تحدب خود را تا حدی تغییر دهد که تصویر واضحی روی شبکیه تشکیل شود. به خاطر انقباض ماهیچه های مژکی، چشم در دیدن اجسام نزدیک، تا دیدن اجسام دور زودتر خسته می شود. قابلیت مردمک در سازگاری با تحدب عدسی به افزایش وضوح بینایی کمک می کند.
باید توجه داشت که این مراحل به طور هم زمان در هر دو چشم رخ می دهند (دید دو چشمی). برای جلوگیری از ایجاد دوبینی، مغز دو تصویر ایجاد شده را با هم ترکیب می کند و سرانجام یک تصویر درک می شود این عمل، ترکیب تصاویر نامیده می شود.

اندام های درونی چشم
قرنیه :قرنیه یک قسمت دایره ای شکل با تحدب به جلو است.قرنیه قسمت شفاف لایه خارجی در جلو می باشد و تحدب آن به سمت جلو است. قبل از ورود نور به عدسی، نور در قرنیه شکست می یابد. قرنیه عروق خونی ندارد(چون) برای عبور نور باید شفاف باشد و بنابراین از طریق انتشار تغذیه می شود. قرنیه به علت چینش منظم الیاف کلاژن و کم آب بودن نسبی آن شفاف تر از صلبیه است.

صلیبیه :لایه ضخیم و سفیدرنگی است که قسمت خلفی کره چشم را پوشانیده و ضخامت آن از عقب به جلو به تدریج کاسته می شود. سطح درونی آن قهوه ای رنگ و مجاور مشیمیه است.
زلالیه:زلالیه مایع شفافی است که فضای جلوی عدسی را پر می کند. زلالیه از مویرگ ها ترشح می شود و مواد غذایی و اکسیژن را برای عدسی و قرنیه فراهم می کند و مواد دفعی را نیز جمع آوری کرده و از طریق خون دفع می کند.
عنبیه :عنبیه به صورت یک حلقه مدور دور مردمک است.(اگر به چشم فردی از روبرو نگاه کنیم قسمت سفید رنگ، صلبیه و قسمت رنگی چشم عنبیه نام دارد).

عدسی:عدسی چشم کپسولی محدب است که جزئی شفاف از ساختار چشم است که همراه با قرنیه، پرتوهای نور را شکسته و آن ها را بر روی شبکیه متمرکز می کند. تحدب عدسی با انقباض ماهیچهٔ مژکی تغییر و تطابق انجام میگیرد.

زجاجیه:زجاجیه(VITROUS BODY) ماده ای ژله مانند و بی رنگ است که باعث حفظ شکل کروی چشم می شود، و همراه با زلالیه فشار درون چشم را ثابت نگاه می دارد.

مشیمیه:مشیمیه یکی از لایه های ساختمان چشم است که بین صلبیه و شبکیه قرار گرفته است. این لایهٔ رنگ دانه دار حاوی مویرگ های فراوانی است که تغذیهٔ عنبیه و سلول های گیرندهٔ نور شبکیه را بر عهده دارد. مشیمیه در جلوی چشم بخش رنگین آن، یعنی عنبیه را به وجود می آورد.
شبکیه:شبکیه، قسمت حساس به نور چشم است که شامل سلول های مخروطی (مسئول دید رنگی) و سلول های استوانه ای (مسئول دید سیاه و سفید و دید در تاریکی) می باشد. با تحریک سلول های استوانه ای یا مخروطی، سیگنال های عصبی از لایه های عصبی زیرین شبکیه نهایتاً به فیبرهای عصب بینایی و قشر مغز می رسند.

اندام های شنوایی
بازگشت

چگونه می شنویم؟
شنوایی وقتی انجام می شود که امواج صوتی از گوش بیرونی می گذرند و به لابیرنت استخوانی در گوش درونی می رسند. در آن جا این امواج به تکانه های عصبی تبدیل می شوند و در نهایت وارد مغز می شوند. امواج صوتی که به گوش برخورد می کنند توسط گوش بیرونی به سمت پرده ی صماخ هدایت می شوند. پرده ی صماخ شروع به لرزش می کند و این لرزش ها توسط استخوان های کوچک گوش میانی به دریچه ی بیضی منتقل می گردد. لرزش دریچه بیضی به وسیله استخوان رکابی سبب لرزش مایع حلزونی (پری لنف) می شود. این لرزش ها به صورت موجی تا نوک حلزون ادامه می یابد و سرانجام به دریچه ی گرد می رسد و در آن جا خاتمه پیدا می کند. امواج ایجاد شده سبب لرزش بخشی به نام غشای پایه در درون حلزون غشایی را می شود. این لرزش خود سبب لرزش سلول های گیرنده حسی روی غشای پایه می شود

این عمل سبب تولید تکانه های عصبی در این سلول ها می شود. تکانه های ایجا شده به رشته های عصبی منتقل می شوند. این رشته های عصبی با رشته های عصبی اندام تعادل یکی می شوند و به مرکز شنوایی در لوب گیجگاهی مخ می روند.

از وجود بو در محیط چگونه اگاه می شویم؟
حدود ١٠ میلیون سلول بویایی در بینی انسان وجود دارد که او را قادر می سازد تا پهنه ی وسیعی از رایحه ها را احساس کند. وقتی سرما می خوریم، احساس بویایی ما برای مدتی کار نمی کند. اندام بویایی ما در ابتدای مجرای تنفسی قرار گرفته و سطحی معادل یک سکه ی کوچک در بالای حفره ی بینی را اشغال کرده است. رنگدانه های ناحیه ی بویایی رنگ زردی به آن می دهد که از مخاط پیرامون آن قابل تشخیص است. هنوز نقش این رنگدانه در فرآیند بویایی مشخص نشده است. اما مشخص شده است جانوارانی که رنگدانه ی پوستی ندارند؛ فاقد حس بویایی نیز هستند. بافت پوششی ناحیه ی بویایی (با بیش از ١٠ میلیون سلول گیرنده)، ٥٠ میلی متر بالاتر از بافت پوششی مژکی مجرای تنفسی است. سلول های بویایی مژک های ریزی (بیش از ١٢ عدد در هر سلول) دارند که با مخاط پوشیده شده است. دستجات رشته های عصبی از سلول های بویایی به بخش جلویی مرکز شنوایی در قاعده ی لوب پیشانی مخ می روند.

سلول های حسی بویایی توسط استخوان بسیار نازکی به نام صفحه ی غربالی از مرکز بویایی جدا می شوند. رشته های عصبی از درون سوراخ های این استخوان عبور می کنند. سلول های بویایی گیرنده های حسی شیمیایی اند. فقط بوی مولکول های مواد شیمیایی که سبب تحریک سلول های گیرنده بویایی شوند، حس می شود. بوی گازها سریع تر از بوی مایعات و جامدات حس می شوند. حلالیت در آب نیز توانایی بویایی را افزایش می دهد چون مولکول های مواد تبخیر و در هوا پراکنده می شوند. از این خاصیت در صنایع عطرسازی استفاده می شود. احساس بوهای گوناگون قابل تمرین و آموزش است. افراد مجرب در زمینه ی تشخیص بوی عطرها می توانند بین ٥٠٠ بوی مختلف تفکیک قایل شوند. وقتی دستگاه بویایی خسته شود، درک بوهای باقیمانده در هوا نیز متوقف می شود. این حالت وقتی اتفاق می افتد که تمامی گیرند های بویایی توسط مولکول های بو اشغال شده اند و نیازمند زمان برای برگشت به حالت اولیه هستند.

سلول های بویایی پس از حدود ٤ هفته می میرند و با سلول های جدید جایگزین می گردند. سلول های مرده همراه مخاط بینی به بیرون بدن رانده می شوند. در مورد بوهای مختلف توصیف یکسانی وجود ندارد. بسیاری از بوها با جسمی که آن بو را متصاعد می کند نام گذاری می شوند؛ به عنوان مثال رایحه ی گل بنفشه یا بوی سوختن چیزی. جانواران غالباً قدرت بویایی قوی تری نسبت به انسان ها دارند. این قدرت به آن ها کمک می کند تا در شرایط گوناگون خود را با محیط وفق دهند به عنوان مثال یک سگ به کمک بو مسیر خود را پیدا می کند. ما می دانیم که چرا یک بو مطلوب و بوی دیگر نامطلوب است و بین برخی بوها و اتفاقات خاص ارتباط برقرار می کنیم.

بازگشت

حس چشایی
حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک می کند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنی های خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانه ی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفته اند. حدود ٢٠٠٠ جوانه ی چشایی در روی زبان، حفره ی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانه های چشایی در برجستگی های کاسه ای شکل در مخاط زبان قرار دارندجوانه های چشایی ٤٠ میلی متر ضخامت و ٨٠ میلی متر بلندی دارند. در کودکی و نوجوانی، هر برجستگی کاسه ای حدود ٢٥٠ جوانه ی چشایی را در خود دارد در حالی که در بزرگسالی این تعداد به ٨٠ عدد می رسد. هر جوانه ی چشایی ٣٠ تا ٨٠ سلول گیرنده حسی دارد. جوانه های چشایی از سلول های نگه دارنده، سلول های قاعده ای و سلول های حسی درست شده اند و مرتباً بازسازی می شوند. گیرنده های چشایی رشته های عصبی خاصی ندارند. ولی با رشته های عصبی زبان، ارتباط برقرار می کنند.

جوانه ی چشایی به صورت حفره ای است که توسط سوراخی به نام روزنه ی چشایی به سطح زبان باز می شود. مایعات حاوی موادی که مزه شان تشخیص داده می شود از روی این روزنه ها جریان می یابند و بخش بالایی سلول های حسی را می شویند این عمل سبب تحریک این سلول ها می شود. سلول های چشایی نوعی گیرنده حسی شیمیایی اند.

بازگشت

سرد است یا گرم ؟نرم است یا زبر؟
پوست اندامی بسیار حساس است. این اندام بدن را می پوشاند و از آن محافظت می کند و در تنظیم دمای بدن شرکت می کند. تنظیم دما به وسیله ی تبخیر عرق صورت می گیرد. پوست همچنین ما را قادر به درک احساسات متنوع و درد می کند. پوست اساساًً از سه لایه درست شده است: روپوست، جلد (درم)، زیر جلد. ٢ نوع پوست در بدن وجود دارد. پوست کف دست و پا که مو ندارد و غدد چربی نیز در آن موجود نیست و پوست سایر قسمت های بدن. روپوست رگ خونی ندارد و بیرونی ترین لایه ی پوست است. سلول های تازه درست شده به سمت سطح پوست حرکت می کنند. در روپوست این سلول ها هسته ی خود را از دست می دهند و می میرند و با سلول های جوان تر جایگزین می شوند.

در روی روپوست لایه ی شاخی وجود دارد که خاصیت ضد آب به پوست می دهد. رنگ پوست مربوط به وجود رنگدانه ای به نام ملانین است که در سلول های روپوست وجود دارد. کاروتن نیز در جلد و زیر آن وجود دارد. وجود مویرگ های خونی در بخش جلد پوست نیز در تعیین رنگ آن موثرند.
جلد و زیر آن- جلد شامل بافت پیوندی است که در زیر روپوست قرار دارد. این لایه به پوست توانایی کشسانی می دهد. لایه ی بالایی جلد، از بافت پیوندی سست به همراه رشته هایی با خاصیت ارتجاعی ظریف تشکیل شده است. مرز بین جلد و روپوست حاوی مویرگ های خونی است. لایه ی زیرین جلد، که لایه ی شبکه ای نام دارد از بافت پیوندی سختی درست شده است که به طور غیر منظم کنار هم قرار گرفته اند و حاوی کلاژن و رشته های کشسان، رگ های خونی، بافت چربی، پیاز مو، اعصاب، غدد چربی و مجاری غدد عرقی است. زیر پوست حاوی بافت های پیوندی سست است. این بخش از پوست حاوی غدد عرق، بخش پایینی پیاز مو و گیرنده های اختصاصی فشار است. در زیر پوست تجمعات زیادی از سلول های چربی وجود دارد. بافت چربی نیروی ضربات را می گیرد و از نفوذ سرما جلوگیری و انرژی گرمایی را حفظ می کند.

حس لامسه
حس لامسه به گیرنده های لمس وابسته است که روی سطح پوست پراکنده شده اند. مجموعاً حدود شش صد هزار نقطه ی حساس به لمس وجود دارد که ١٥٠٠٠ عدد از آن ها در سطح داخلی هر دست متمرکز شده اند. برای یک شخص نابینا، حس لامسه به عنوان بینایی عمل می کند. پوست بزرگ ترین اندام حسی بدن است. پوست از تعداد زیادی گیرنده ی اختصاصی و پایانه ی عصبی تشکیل شده است. این گیرنده ها و پایانه های عصبی مسوول گرفتن تحریکات لمس، فشار، درد و گرما هستند. گیرنده هایی به نام بن پاچینی، در ناحیه بین روپوست و جلد قرار دارد و حس فشار را دریافت می کند. هم چنین گیرنده های دیگری در پوست وجود دارد که عبارتند از: بن مایسنر (گیرنده لمس)، بن رافینی (گیرنده گرما)، بن کراوز (گیرنده سرما) و پایانه آزاد عصبی (گیرنده درد).
بازگشت

اسکلت
اسکلت بدن انسان بیش از 206 استخوان دارد که همراه با غضروف ها، چارچوب محکمی را برای بدن می سازد. اسکلت، بدن را حفظ می کند ، به آن شکل می دهد و از اعضای حیاتی آن مراقبت می کند. اسکلت غیر قابل انعطاف و سخت نیست و به کمک مفاصل، ماهیچه ها و رباط ها می تواند حرکات گوناگونی را انجام دهد. به طوری که اسکلت هر جانور با ساختار و حرکات آن هماهنگی دارد. در زیر پوست، اسکلت استخوانی محکم و قابل انعطافی وجود دارد که از بدن محافظت می کند. وظیفه ی مهم دیگر اسکلت، علاوه بر نگه داری اندام های داخلی بدن، حفظ قسمت های نرم و داخلی خود برای تولید سلول های خونی و ذخیره ی نمک های معدنی است.

اسکلت به سرعت رشد می کند و با الگوهای حرکتی ما به سرعت تطبیق می یابد. اگر در حین کار یا ورزش، فشار بیشتری به آن بیاوریم؛ به عنوان یک پاسخ، اسکلت در آن نقطه مقاوم تر می شود. محل اتصال استخوان ها با یکدیگر، مفصل نامیده می شود. مفصل ها سبب سهولت حرکت بین استخوان ها می شوند. گرچه استخوان ها ممکن است خشک و سخت به نظر برسند، ولی از سلول های زنده، رگ های خونی و اعصاب تشکیل شده اند. اسکلت بدون کمک ماهیچه ها و رباط ها قادر به انجام حرکت نیست. ماهیچه ها برای حرکت استخوان ها معمولاً به صورت دوبه دو با یکدیگر کار می کنند. همراه با مفاصل و استخوان ها، ماهیچه ها مجموعه حرکتی پیچیده ای را سازماندهی می کنند که به بدن آدمی نیرو و پایداری می بخشند. حرکت های استخوان ها، ماهیچه ها و مفصل ها به وسیله مغز، اعصاب و اندام های حسی، تنظیم می شوند.
بازگشت

استخوان
استخوان استحکام و مقاومت زیادی دارد و در مادهٔ زمینهٔ آن کلسیم و فسفر فراوان است. در ساختار استخوان بافت استخوانی به دو صورت متراکم و حفره دار دیده می شود.
بازگشت

غضروف
در نوک بینی، لاله گوش و محل اتصال استخوان ها غضروف وجود دارد. غضروف نرم و قابل انعطاف است و مانع اصطکاک استخوان ها در مفاصل می شود.
بازگشت

مفصل
به محل اتصال دو یا چند استخوان با یک دیگر مفصل می گویند. مفصل ها انواع گوناگونی دارند. برخی از استخوان ها با رباط به یکدیگر متصل می شوند و می توانند حرکت کنند، برخی دیگر به یکدیگر جوش می خورند و توان حرکت ندارند. در مفاصل ثابت بافت غضروفی یا پیوندی فضای بین استخوان ها را پر می کند و به استخوان اجازه ی حرکت نمی دهند مانند صفحات استخوانی موجود در جمجمه.رباط ها با خاصیت ارتجاعی خود دو استخوان را کنار یک دیگر نگه می دارند. رباط ها از بافت پیوندی ارتجاعی با رشته های کلاژ نی فراوان تشکیل شده اند جنس این رشته های کلاژ نی پروتئین است. مثلاً استخوان درشت نی و نازک نی به وسیله رباط ها کنار یک دیگر قرار دارند.

بر اساس نوع حرکت مفصل ها به سه گروه ثابت، نیمه متحرک و متحرک تقسیم می شوند. در مفصل های ثابت، لبه های دو استخوان محکم کنار هم قرار گرفته اند و مفصل فاقد حرکت است. مفصل بین استخوان های کاسه سر از این نوع اند. در نوزادان هنگام تولد مفصل های بین استخوان های سر به ویژه در ناحیه جلوی سر هنوز کاملاً ثابت نشده اند. به عبارت دیگر بین استخوان های سر نوزاد هنوز بافت پیوندی وجود دارد. بعد از تولد به تدریج همراه با رشد کودک، بافت پیوندی تبدیل به بافت استخوانی می شود و مفصل های بین استخوان های سر کاملاً ثابت می شوند. در مفصل های نیمه متحرک، استخوان ها دارای حرکتی جزیی اند. استخوان مهره های کمر دارای این نوع مفصل اند.

در مفصل های متحرک، حرکت استخوان های در محل مفصل کاملاً مشهود است. بیش تر مفصل های بدن از این نوع اند.به جز مفصل های ثابت در محل مفصل های نیمه متحرک و متحرک غضروف وجود دارد. این غضروف ها به دو صورت غضروف های اولیه و ثانویه وجود دارد. فصل های غضروفی اولیه شامل غضروف های شفاف هستند این نوع مفصل ها را در محل اتصال دنده های اول، ششم و هفتم با استخوان جناغ سینه می توان یافت. غضروف های ثانویه، ترکیبی از رشته های غضروفی و بافت پیوندی اند. این نوع غضروف ها را در دیسک های بین مهره ها و مفصل استخوان ران با لگن می توان دید. مفصل های متحرک- مفصل های متحرک به میزان زیادی توانایی حرکت دارند. در این نوع مفصل ها حداقل 2 استخوان شرکت دارد. در محل مفصل استخوان ها با غضروف پوشیده شده اند.
معمولاً در این مفصل ها، یک استخوان دارای برآمدگی و دیگری دارای فرورفتگی است که روی هم یا کنار هم به آرامی حرکت می کنند.

در محل مفصل پوششی به نام کپسول رشته ای مفصل را می پوشاند. در دیواره داخلی کپسول رشته ای غشایی قرار دارد که مایع مفصلی را در بین دو استخوان ترشح می کند. این مایع لغزیدن دو استخوان را در مجاور هم آسان می کند.

بازگشت

ماهیچه های بدن
ماهیچه ها حدود نیمی از وزن ما را تشکیل می دهند و تقریباً در تمامی نقاط بدن وجود دارند. تمام حرکت هایی که ما انجام می دهیم از در دست گرفتن چیزی تا دویدن یا حتی پلک زدن، حاصل کار ماهیچه هاست. حرکت غذا در طول لوله ی گوارش یا ضربان قلب هم با فعالیت ماهیچه ها انجام می گیرند. حدود ٦٥٠ ماهیچه در اندازه ها و شکل های گوناگون در بدن وجود دارد که سبب حرکت و بسیاری از کارهای دیگر می شوند. ماهیچه ها به بدن شکل می دهند و سبب قائم نگه داشتن بدن در برابر نیروی جاذبه می شوند. حتی هنگامی که نشسته یا ایستاده ایم، ماهیچه ها دائماً با فعالیت های خود وضیعت بدن را متعادل می کنند و اصلاحاتی در وضعیت بدن به وجود می آورند. لئوناردو داوینچی می نویسد: حرکت اساس زندگی است.

در مفهوم عمیق تر، حرکت ناشی از انقباض ماهیچه هاست که در آن میلیاردها مولکول پروتئینی نقش دارند. ماهیچه ها فعالیت های گوناگونی دارند: حرکت و نگه داری اسکلت ، نگه داری و حرکت اندام هام درونی (معده، روده ها، مثانه)، بیان احساسات، تولید و ذخیره ی گرما و حمایت از دستگاه گردش خون و لنف. به مجموع ماهیچه های بدن انسان، دستگاه ماهیچه ای یا ماهیچه بندی گفته می شود. فعالیت ماهیچه ها ناشی از انقباض آن هاست.

بافت در ماهیچه اسکلتی
سلول های ماهیچه ای دراز و نازک اند و در طول، درکنار هم قرار گرفته اند. درون آنها رشته های پروتئینیوجود دارد که می توانند منقبض و کوتاه تر شوند. بافت پیوندی سلول های ماهیچه ای را به هم متصل می کند ورشته های ماهیچه ای بزرگ و بزرگ تری را می سازد که مجموعهٔ آنها ماهیچه را تشکیل می دهند. بافت پیوندی بین رشته ها و روی ماهیچه ها تا دوسر آن ادامه می یابند و طناب یدرنگی به نام زردپی(تاندون)را می سازند که معمولاً به استخوان متصل می شود. وقتی همهٔ سلول ها با هم منقبض می شوند، ماهیچه کوتاه تر و ضخیم می شود و چون زردپی آن به استخوان متصل است، باعث حرکت آن می گردد وقتی همهٔ سلول ها با هم منقبض می شوند،ماهیچه کوتاه تر و ضخیم می شود و چون زردپی آن به استخوان متصل است، باعث حرکت آن می گردد

ماهیچه ها معمولاً به صورت جفت و عکس هم کارمی کنند.وقتی ماهیچه ای منقبض و کوتاه می شود،استخوانی را به یک سمت حرکت می دهد. در حالت استراحت این ماهیچه نمی تواند استخوان را به جای قبلی خود برگرداند. این عمل را باید یک یا چند ماهیچه در سمت دیگر استخوان انجام دهند. به همین دلیل بیشتر ماهیچه های اسکلتی عمل متقابل دارند وجفت جفت کار می کنند

پایان


تعداد صفحات : 39 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود