موضوع : فرهنگ عمومی
نام استاد: جناب آقای مشکاتی
گردآورنده: صادق سیروسی
زمستان93
مقدمه
اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، «زور بدنی و نیروی بازو» بود، و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیین کننده سرنوشت بشر، «پول و ثروت و قدرت اقتصادی و قدرت نظامی» بود، درجهان کنونی، دیگر نه از زور برای نقش آفرینی بنیادین کاری ساخته است و نه از زر، بلکه آنچه می تواند منشا و پایه تمام تحولات بشری واقع بشود «فرهنگ» است؛
تعریف فرهنگ عمومی:
برای تعریف فرهنگ عمومی ابتدا باید منظور از کلمه «عمومی» به کار رفته در این ترکیب مشخص شود.
در مجموعه سه احتمال قابل تصور است:
1. «عمومی» صفت برای فرهنگ می باشد، اما نه به عنوان تخصیص بلکه به عنوان وصف توضیحی. در این فرض فرهنگ عمومی یعنی فرهنگی که دارای وصف عمومیت است.
2. «عمومی» مضاف الیه برای فرهنگ می باشد. مطابق این فرض، فرهنگ عمومى یعنى فرهنگى که متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.
3. «عمومی» وصف و قید مخصوص برای فرهنگ می باشد. در اینجا فرهنگ عمومی یعنی عرصه ای از فرهنگ که رابطه ای مستقیم با عموم مردم دارد و در برابر فرهنگ خاصه قرار می گیرد که بخش یا قلمرویی یا جنبه ای از فرهنگ قلمداد می شود که چندان رابطه مستقیمی با عموم ندارد.
از این سه احتمال، احتمال اول و دوم منتفی است. منظور از فرهنگ عمومی بیان یکی از ویژگیهای فرهنگ که تعلق آن به عموم مردم است نمی باشد. همچنین مراد این نیست که بخواهیم یکی از شئون عموم مردم را که همانا فرهنگ است بیان کرده باشیم، بلکه منظور از فرهنگ عمومی وجوه یا ابعاد یا قلمرو هایی از فرهنگ است که با عامه مردم
ویژگی های فرهنگ
1. فرهنگ نظم بخش رفتار افراد و تقویت کننده همکاری میان آنهاست.
2. فرهنگ عموماً دو جنبه مادی و غیرمادی دارد.
3. فرهنگ یک امر اجتماعی است یعنی نمی توان آن را به یک فرد نسبت داد. مضاف الیه فرهنگ همواره یک گروه، یک قشر، قوم و غیره می باشد.
4. فرهنگ تغییرپذیر، انتقالی و اکتسابی است.
5. فرهنگ ممکن است جنبه اختصاصی یا عمومی داشته باشد. در مفهوم عمومی مثل میراث اجتماعی بشر و در مفهوم اختصاصی مثل میراث اجتماعی جامعه معینی است.
6. زمان شکل گیری فرهنگها متفاوت است.
و…
درآمدی بر فرهنگ و هنر
«بی شک بالا ترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعد های اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرت مند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند؛ بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد.»
آدمی علاوه بر نیاز های مادی و جسمانی، نیاز ها و خواست های گوناگون دیگری نیز دارد که از جمله آن ها می توان به حقیقت جویی، خدا پرستی، محبت ورزی و همدردی، گرایش به زیبایی و هنر و… اشاره کرد. انس انسان با هنر از جمله ادبیات، موسیقی و … ناشی از حس زیبا شناسی اوست. هنر انسان را به شناخت منبع زیبایی ها فرا می خواند و روح سرکش او را به آرامش می رساند. تمدن بزرگ ایرانی ـــ اسلامی ما همواره توجه ویژه ای به هنر داشته است و از جمله هنر هایی که در سایه فرنگ اسلامی رشد بافته است معماری و نگارگری است که آثار ناشی از آن ها را در گوشه کنار کشورمان می توانیم ببینیم.
واژه های کلیدی
هویت: وجود
هنر انسان را به شناخت منبع زیبایی ها فرا می خواند و روح سرکش
او را به آرامش می رساند.
این عبارت در برگیرنده دو جمله است که «هنر» نهاد هردو جمله می باشد.
فرهنگ و هنر:
فرهنگ واژه ای است درباره شیوه زندگی مردم؛ به معنی روشی که مردم کارها را انجام می دهند. گروه های متفاوت مردم ممکن است دارای فرهنک های متفاوت باشتد. فرهنگ به وسیله آموزش به نسل بعدی منتقل می شود. هر منطقه از سرزمینی می تواند فرهنگی متفاوت با سرزمین دیگری داشته باشد. «دوارد تایلور» فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین و هر چه فرد به عنوان عضوی از جامعه از محیط اطراف خودمی آموزد، می داند. هنگامی که مفهوم فرهنگ برای نخستین بار در قرن 18 و 19 میلادی در اروپا مطرح شد بر کشت و زرع یا ترویج کشاورزی دلالت می کرد. در آغاز قرن 19 «فرهنگ» در مفهوم تهذیب نفس در افراد استفاده می شد و در قرن 20 به عنوان محور کلیدی در انسان شناسی شناخته شد. فرهنگ ایران از زمان حکومت هخامنشیان و در دوره هایی چون:
ساسانیان و صفویان شکل گرفته است.
مهمترین عناصر فرهنگی ایران که از مرز های ایران فراتر رفته اند عبارتند از:
زبان پارسی
جشن ها ملی ایران(نوروز، یلدا و…)
شخصیت های اسطوره ای(رستم، اسفندیار و…)
اساطیر تمثیلی(سیمرغ، دیو و …)
علم و هنر ایرانی(نگار گری، مینیاتور، نقاشی و…)
معماری ایرانی
ارزش ها، هنجارها و آداب و رسومی که در هرجامعه به صورت قانون یا عرف مورد حمایت قرار می گیرد، جهت بخش رفتارها و قوام بخش تفاوت های هویتی هر جامعه نسبت به جامعه دیگراست.
دگرکونی دراین شاخص ها زمینه ساز تغییرات سبک زندگی نهاد خانواده است.
نکته: ارزش ها ، هنجارها و آداب و رسومی که حمایت عرفی یا قانونی خویش را از دست دهد، با تغییرشکل ، موجب دگرگونی های عمیق شاخص های حیات اجتماعی می شوند.
نتیجه این تحول شکل گیری جامعه متمایز از جامعه پیشین است.
شاخص های اساسی حیات اجتماعی تغییریافته درایران معاصر:
تحول در ترکیب جمعیتی
رشد سریع جمعیت در دهه 60 و کاهش محسوس آن از میانه دهه هفتاد و دهه هشتاد شمسی
افزایش تعداد بانوان تحصیل کرده در مقاطع عالی
تغییرات دهه ای در قاعده های هرم جمعیتی.
رشد شهرگرایی
افزایش جمعیت شهری و کاسته شدن از جمعیت روستایی و ایلیایی
مصرفی شدن روستاها
تحول در فرهنگ عمومی
جابه جایی های هنجاری و ارزشی
تشویق مصرف گرایی
تحول در گفتمان های سیاسی
تغییرات در گفتمان های دولت ها همچون گذار از توسعه کالبدی به توسعه سیاسی و از توسعه سیاسی به عدالت.
تحول در ساختار طبقاتی
شکل گیری طبقات ثروتمند جدید در اثر تحولات اقتصادی
نتیجه گیری
یک جامعه سالم برخوردار از الگو ها و شیوه هایی از رفتار عادی و آشکار شهروندانش است که بر معیار های اصولی از فرهنگ پویا، خانواده سالم، گروه های مرجع مفید، نهاد های کارا، شغل و جایگاه مناسب و طبقات هموزن اجتماعی بنا شده باشد که در این میان سبک زندگی افراد و تعامل ارتباطی وی با گزینه های نام برده خصوصا نهاد خانواده، تاثیر قابل توجه ای در افزایش سلامت روانی جامعه دارد. تاکید و توجه به گسترش معیارهای سبک زندگی سالم از اولیت های متخصصان دانش روانشناسی است و این امر ضرورت آشنایی دانشجویان روانشناسی را با مفهوم سبک زندگی توجیه می کند.
مطالعه فرهنگ عمومی به صورت تاریخی در ایران شامل، مطالعه ادبیات و تاریخ ادبیات هنر و تاریخ هنر و فلسفه تاریخ آن مطالعه فرهنگ عامه و تاریخ آن مطالعه تاریخ دین و فرق دینی مطالعه علوم تجربی و تاریخ آن می شود، چرا که بین معارف بشری و فرهنگ عمومی هر جامعه ای رابطه تنگاتنگی وجود دارد که در یک نظام هماهنگ با هم عمل نموده و با تاثیر و تاثر متقابل موجب صعود یا سقوط یکدیگر می شود. کشور ما دارای یک تاریخ معرفتی ـ فرهنگی بسیار عظیم و پیچیده است .
مفهوم فرهنگ عمومی
مفهوم فرهنگ عمومی در تقابل مردم ـ دولت ( از لحاظ مفهومی ) معنی پیدا می کند . هنگامی که دولت و حکومت با برنامه ریزی خود را برای دستیابی به اهدافی تلاش می کند و براساس ارزشهای مورد قبول عمل می کند، با حوزه ای از فرهنگ ( در همه اشکال آن : نمادی، نهادی، درونی و …) مواجهه می شود که با این اقدامات سازگار نیست. از طریق قانون و سایر ابزارهای اعمال قدرت هم قابل تغییر نیست در چنین حالتی حوزه فرهنگ عمومی منکشف می شود و خود را می نمایاند. با توجه به نقش حکومت در جامعه که انسجام بخشی است، عدم تطبیق و همراهی فرهنگ عمومی با اهداف کلی نظام به عنوان « اصلاح فرهنگ عمومی » مورد توجه قرار می گیرد و حکومت با استفاده از مکانیزمهای مختلف تلاش می کند تا فرهنگ عمومی را با اهداف کلی هماهنگ سازد . مروری بر آنچه در مورد فرهنگ و فرهنگ عمومی گفته می شود، نشان می دهد که درک واحدی از این مفاهیم وجود ندارد. دست اندر کاران علوم اجتماعی بعضاً با افزایش تعداد تعاریف فرهنگ، که گاه با بیانی افتخار آمیز هم از آن یاد می شود، با تاکید بر تعدد تعاریف ـ این بازار را آشفته تر می سازند. و سردرگمی تا جایی که اغلب افراد صلاح را در این می بینند که بدون اینکه به تعریف فرهنگ عمومی بپردازند، درباره آسیبها و معایب، وجوه و راه حلهای فرهنگ عمومی صحبت کنند.
حوزه و گستره فرهنگ
با این تلقی، مفهوم فرهنگ کل حوزه زندگی انسانی را در بر می گیرد و مفهومی ویژه علوم اجتماعی نیست. بلکه فرهنگ موضوع کار فلاسفه. علمای رشته های مختلف …. است که هر یک شکل و یا حوزه خاصی از فرهنگ را مورد توجه قرار می دهند . اما هدف همه بررسیها دستیابی به معانی است. از اینرو انتظار می رود که یافته های فیلسوف، عالم اجتماعی و روانشناسی در حوزه یک فرهنگ خاص مکمل یکدیگر و بازگو کننده یک واقعیت باشد. براین اساس اگر بخواهیم تعریف تایلور را، که تعریف معمولی است، تحلیل کنیم، باید گفت تعریف وی تعریفی مصداقی است که مصداقهای مختلف فرهنگ را در تعریف آورده است. این تعریف از آن جهت که همه مصداقها را در خود دارد، کمتر مورد اشکال و اعتراض قرار می گیرد. اما از آن جهت که مصداقها، از هر نوع را، که ریشه در معنی داشتن است، مورد تاکید قرار نمی دهد، تعریف مناسبی نیست.
فرهنگ عمومی در کشور ایران
کشور ایران که یک کشور اسلامی است و از دیر باز دارای تمدن غنی ایرانی و ارزشهای اصیل می باشد، اهمیت خاصی به مقوله فرهنگ و تعامل افراد با یکدیگر نه تنها به عنوان اعضای یک جامعه، بلکه به عنوان یک فرهنگ ویژه و شناخته شده جامعه اسلامی، می دهد. فرهنگ عمومی در کشور ایران مبتنی بر اصول و معارف اسلامی است. در دین مقدس اسلام غیر از اینکه افراد به یک سلسله مبانی فردی از نظر مسائل اخلاقی و فرهنگی معتقد هستند، یک سلسله قوانین و برنامه هایی وجود دارد که بر اساس روابط اجتماعی افراد را به یکدیگر پایبند می سازد. اما برنامنه ریزیهایی که اسلام برای هر فرد دارد، جدا از برنامه هایی نیست که برای فرهنگ عمومی یک جامعه پیش بینی کرده است؛ به عنوان مثال وقتی اعتقاد به یک سلسله مبانی فردی اخلاقی و فرهنگی مثل پاکی، درستی و حق گویی و بسیاری دیگر اصول اولیه برای هر فرد در نظر گرفته می شود، این امر می تواند ریشه و پایه برقراری روابط و مناسبات اجتماعی درستی را بنا نهد.
بدیهی است که در چنین دینی، فرهنگ عمومی نیز بر پایه همزیستی، مودت، محبت، همکاری، همیاری و کمک و دستگیری از یکدیگر است. مهرورزی و عدالت اجتماعی و ظلم ستیزی از محوری ترین اصول اسلام در فرهنگ عمومی جامعه است. در غرب وقتی فرهنگ عمومی تعریف می شود، رفتارهای عرفی مبنا قرار می گیرد. اما در جامعه اسلامی ایران همانطور که در بخش قبل سطوح مختلف فرهنگ را تشریح کردیم، الگوهای رفتاری جامعه اسلامی منبعث از لایه های زیرین است که همانا اندیشه های دینی بر آن حاکمند. در جامعه ایران وقتی از دین صحبت می شود، کلیه سطوح یعنی باورها، ارزشها، هنجارها، رفتار، عرف و شئون اجتماعی که عناصر فرهنگ عمومی هستند، بر اساس تعالیم اسلامی شکل گرفته اند. بنابراین اصلی ترین مساله فرهنگ عمومی در ایران، کمال جویی است. و اندیشه های دینی که وجه ارزشی دارند، بر رفتارها و مناسبات اجتماعی حاکم هستند.
فرهنگ درعین حال که ثابت بوده، تغییر پذیر نیز هست. بنابراین می توان برخی از بنیانهای فرهنگ عمومی را که مطابق دین مبین اسلام نیستند، طراحی کرد و تغییر داد. به منظور اصلاح و توسعه تکاملی فرهنگ عمومی کشور باید سطوح و زیربنا های فرهنگی و اصول بنیانی رفتارهای فرهنگی را شناخت و زیر بناها و ارزشهای نامطلوب غیراسلامی را حذف کرد. به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در فرهنگ عمومی جامعه ایران توجه به ابعاد سه گانه ارزشها، حوزه قوانین و ضوابط و حوزه اجرای قوانین در سطح جامعه ضروری است. در ایران اسلامی به دلیل حاکمیت ارزشهای اسلام، رعایت عدالت اجتماعی و توجه به معنویات در پیشرفت و توسعه مادی جامعه و ترویج روحیه جمع گرایی و اعتقاد به اینکه دستیابی به حد اکثر منافع شخصی از طریق حداکثر شدن منافع جمعی امکان پذیر است، از اولویت های اصلاح فرهنگ عمومی است
ارائه الگو به جامعه در اندیشه و رفتار مردم، گام موثر دیگری در حاکمیت معیارهای اسلامی در فرهنگ عمومی است. در حوزه قوانین، باید قوانین و مقرراتی در سطوح خرد و کلان وضع شوند که با اصول اسلامی و فطرت انسانها هماهنگ باشد. از سوی دیگر پرورش ذهنیت جامعه و ارائه اطلاعات مناسب به مردم می تواند صفات اسلامی را در فرهنگ عمومی کشور احیا نماید. اعتقاد و عمل نمودن گروههای مرجع و پایه در جامعه به مصادیق فرهنگ اسلامی می تواند از جمله مهمترین ابزارهای شیوع فرهنگ صحیح اسلامی و الگوهای رفتار اسلامی در فرهنگ عمومی جامعه باشد. در بخش قوانین تبادل فرهنگی با جوامع دیگر و دریافت جنبه های مثبت فرهنگ دیگران به تقویت و غنای فرهنگ عمومی کمک شایانی می کند.
تقویت فرهنگ عمومی در حوزه قوانین و ضوابط منحصر به امور اخلاقی و معنوی نیست و در ابعاد سخت افزاری هم با اهمیت است؛ به عنوان مثال معماری و همینطور ابزار حمل و نقل و یا محیط های عمومی که افراد با آن هر روز سر و کار دارند، باید بر اساس اصول اسلامی طراحی گردند. در حوزه اجرای قوانین نیز باید همه افراد از اصول سیاستهای فرهنگی نظام و امور شرعی و ملی به عنوان ملاک های اساسی، توجه و عنایت کافی داشته باشند. در پایان اساسی ترین نکته آن است که برای اجرای قوانین اسلامی در فرهنگ عمومی کشور و بازسازی و اصلاح فرهنگ عمومی، دولت باید بیش از آنکه خود را متولی فرهنگ مردم و هدایت فرهنگی آنان بداند، خود را متولی تهیه امکانات و زیر ساختها، به ویژه ساختها و ابزار لازم برای تولید و ابداع و اجرای اصول و ارزشهای اسلامی در فرهنگ عمومی و اشاعه آن در میان مردم بداند.
فرهنگ راستگویی
«رهایی در راستگویی است»، این جمله را همه آدم هایی که با دیگران مراوده می کنند قبول دارند. وقتی انسان راست می گوید خیالش از همه بابت راحت است چون شب ها با آسودگی می خوابد و صبح ها راحت چشم به روی دنیا باز می کند. کسی که راستگوست دوست داشتنی هم هست چون تکلیف اطرافیان با او روشن است و همه می دانند چگونه با او رفتار کنند. حالا اگر این راستگویی را زیر یک سقف ببریم شیرین تر هم می شود. وقتی زن و شوهری با هم یکدل و یک زبان می شوند زندگی آنقدر دوست داشتنی می شود که در سایه امن آن می شود با خیال راحت گذران عمر کرد.
فرهنگ مذهبی
در تربیت، هر فرد منحصر به فرد است و نمی توان افراد هم سال، هم جنس و حتی از یک خانواده یکسان تلقی کرده با یک روش با آنها برخورد نمود. علاوه بر نکته فوق، در تربیت دینی هر فرد می تواند در هر یک از تکالیف ، وظایف و واجبات دینی نیز در مرحله ای متفاوت باشد. برای مثال در امر نماز در مرحله معرفت دینی و در موضوع روزه در مرحله ی شاکله دینی باشد. همین فرد شاید در امر به معروف و نهی از منکر حتی در مرحله انس دینی نباشد و برعکس در حجاب و پوشش اسلامی در مرحله شاکله باشد بدون اینکه معرفت دینی را گذرانده باشد .
انس دینی: ایجاد تعلقات معنوی ازطریق شرطی شدن اعمال و افعال مذهبی. عادت دینی: ایجاد عادت مذهبی به کمک تکرار اعمال و احساس مسئولیت درعبادات. معرفت دینی: فهم و استنباط معارف دینی به کمک تفکر، تعقل و تحلیل مسائل مذهبی. شاکله دینی: تجلی و تبلور فرهنگ مذهبی در وجود و شخصیت نوجوان (اخلاقیات) خودجوشی دینی: درجستجوی عشق، عرفان و معنویت برتر به کمک جاذبه های قدسی