گفتــار 1
تنفس
تنفس یعنی انتقال اکسیژن(O2 ) از هوا به بافتهای بدن و انتقال دی اکسیدکربن (CO2 ) از بافتهای بدن به هوای بیرون .
اکسیژن با مجموعه های سلولی بدن تماس مستقیم ندارد ، بنابراین شبکه ای پرشاخه از لوله ها هوا را به بدن وارد می کند و دی اکسید کربن زاید را به بیرون می فرستد. این لوله ها که هوا را تا اندامهای اصلی دستگاه تنفسی یعنی ریه ها ( کیسه های هوایی ) به طور رفت و برگشت هدایت می کنند « مجاری تفنسی » نامیده می شوند. برای اینکه هوا وارد ریه ها شود، ابتدا باید اکسیژن از بینی و بعضی مواقع از دهان عبور کند.
تنفس از راه بینی بر تنفس از راه دهان ارجحیت دارد ، زیرا مجاری بینی برای این هدف طراحی شده اند. هوایی که به درون بینی کشیده می شود از روی سطوحی که از دیواره بینی و شاخکهای بینی ساخته شده است عبور می کند . این سطوح هوای تنفسی را گرم و مرطوب می کند . همچنین یک لایه مخاطی که مجاری بینی را پوشانیده است مانع عبور ذرات گرد و غبار و سایر ذرات خارجی موجود در هوا می شوند.
شکل 4-1 نای را نشان می دهد که بعد از حنجره ( محفظه صوت ) قرار گرفته و در پایین گردن به دو نایژه اصلی تقسیم می شود که هر کدام به یکی از ریه ها متنهی می گردند.
درون هر ریه ، نایژه ها به دفعات به شاخه های کوچکتر یا نایژکها انشعاب می یابند تا به صورت نایژکهایی در می آیند . هر نایژک انتهایی به دو نایژک تنفسی سپس به شاخه های کوچکتر تقسیم می شود و مجاری کیسه های هوایی را تشکیل می دهد. نایژک ها به ساختمانهای کیسه مانندی به نام «حبابچه» منتهی می شوند. تبادل اکسیژن و دی اکسیدکربن عملاً بین هوای درون حبابچه ها و خونی که در مویرگهای مجاور آنها جریان دارد به وقوع می پیوندند.
گفتار 2
تنفس داخلی ، تنفس خارجی و تنفس سلولی
تنفس به لحاظ ویژگی عمل ، به سه مرحله تقسیم می شود : « تنفس خارجی » ، یعنی روندی که در آن گازها بین خون و هوا تغییر می کنند ( انتقال اکسیژن از حبابچه ها به خون و انتقال دی اکسیدکربن از خون به حبابچه ها ) فرایندی که موجب تغییر گازها بین خون و سلولها می شود، «تنفس داخلی » نام دارد ( انتقال اکسیژن از خون به سلولها و دریافت دی اکسید کربن از سلول ها توسط خون ) ؛ « تنفس سلولی » که روندی که در آن سلولها از اکسیژن برای سوخت و ساز استفاده می کنند. حاصل این فرایند تولید گاز زایدی چون دی اکسیدکربن نیز هست.
گفتار 3
چگونگی تنفس
دو حرکت اصلی در تنفس وجود دارد که عبارت است از عمل دم که در جریان آن هوا به داخل ریه ها آورده می شود و عمل بازدم که در طی آن هوا از ریه ها بیرون رانده می شود.
عمل دم
عمل دم باانقباض عضله دیافراگم وعضلات بین دنده ای خارجی شروع میشود.
انقباض دیافراگم سبب می شود که این عضله گنبدی شکل به طرف پایین حرکت کند و قفسه سینه را از بالا به پایین بزرگ کند.
عضلات شکمی به تدریج که دیافراگم پایین می آید شل می شوند. در همین حال ، انقباض عضلات بین دنده ای ، دنده ها را بالا می کشد. این عمل قفسه سینه را از طرفین و نیز از جلو به عقب بزرگ می کند. همراه با اتساع قفسه سینه بر حجم ریه ها نیز افزوده می گردد. هنگام دم فشار درون ریوی به کمتر از فشار جو تنزل می یابد و هوا به داخل ریه ها رانده می شود. باپر شدن ریه ها از هوا ، فشار درون ریوی افزایش می یابد و هنگامی که دوباره با فشار جو برابر شد ( در پایان دم ) ، جریان هوا به داخل ریه ها متوقف می گردد.
عمل بازدم
عمل بازدم بیشتر عملی غیر فعال است که در شرایط معمولی استراحت ، به علت رفع انقباض از عضلات دمی (دیافراگم و عضلات بین دنده ای خارجی ) و بازگشت آنها و ریه ها به حالت اول ، صورت می گیرد.
فشردگی حجم قفسه سینه باعث افزایش فشار درون ریوی می شود، به طوری که مقدار آن بیشتر از فشار جو می شود و هوا از ریه ها به خارج جریان می یابد. در پایان بازدم ، فشار درون ریوی دوباره با فشار جو برابر می شود و جریان هوا از ریه ها به خارج توقف می یابد.
گفتار4
حجمها و ظرفیتهای ریوی
برای تعیین دقیق حجمهای ریه در جریان تنفس ، از «اسپیرومتر » استفاده می شود. منحنی به دست آمده به هنگام نفس کشیدن در اسپیرومتر « اسپیروگرام» نامیده می شود. اسپیرومتر دستگاهی است که شخص آزمایش شونده از راه لوله ای به درون سرپوش آن که بر محفظه ای آب شناور است ، تنفس می کند . این محفظه آب سبب می شود که هوا در زیر سرپوش اسپیرومتر محبوس بماند. وقتی شخص یک دم انجام می دهد ، سرپوش اسپیرومتر پایین می آید و وقتی شخص بازدم انجام می دهد، سرپوش بالا می رود . حرکات سرپوش با با استفاده از قلم ثباتی که به وزنی تعادل متصل شده بر روی کاغذ مدرجی که بر حسب میلی لیتر مدرج شده ثبت می گردد (شکل 4-4)
حجمهای ریوی
حجمهای ریوی را چهار حجم مختلف تنفسی به شرح زیر تشکیل می دهند.
حجم جاری
حجم هوایی که با حرکت تنفسی (دم یا بازدم ) به داخل یا خارج ریه ها جریان می یابد. حجم جاری نامیده می شود و تقریباً 500 میلی لیتر ( نیم لیتر ) است .
حجم ذخیره دمی
حجم هوایی که ، به دنبال یک دم عادی ، با یک دم عمیق دمی توان به ریه ها وارد کرد به حجم ذخیره دمی موسوم است و مقدار آن معمولاً برابر 3000 میلی لیتر است.
حجم ذخیره بازدمی
ذخیره بازدمی مقدار هوایی است که می توان بعد از پایان یک دم عادی با یک بازدم عمیق از ریه ها خارج کرد و مقدار آن به طور طبیعی در حدود 1100 میلی لیتر است.
حجم باقیمانده
حجم باقیمانده ، حجم هوایی است که متعاقب یک بازدم حداکثر در ریه ها باقی می ماند. این حجم در یک مرد جوان ، به طور متوسط حدود 1200 میلی لیتر است . لازم به ذکر است که حجم باقیمانده مستقیماً توسط اسپیرومتر قابل اندازه گیری نیست .
ظرفیتهای ریوی
ریه دارای ظرفیتهای متفاوت به شرح زیر است :
ظرفیت دمی
این ظرفیت مرکب از دو حجم جاری و حجم ذخیره دمی است . این ظرفیت نمودار حداکثر مقدار هوایی است که شخص می تواند از سطح استراحت بازدمی با یک دم عمیق وارد ریه ها کند و آنها را تا حداکثر ممکن متسع سازد. مقدار آن در حدود 3500 میلی لیتر است.
ظرفیت باقیمانده عملی
پس از یک بازدم عادی ، حداکثر که در ریه ها باقی می ماند و معادل مجموع حجم ذخیره بازدمی و حجم باقیمانده است ، ظرفیت عملی خوانده می شود و مقدار آن 2300 میلی لیتر است .
ظرفیت حیاتی
به مقدار هوایی که شخص می تواند بعد از یک دم بسیار عمیق با یک بازدم کاملاً عمیق از ریه های خود خارج کند، ظرفیت حیاتی می گویند. این ظرفیت از سه حجم جاری ، حجم ذخیره دمی و حجم ذخیره بازدمی تشکیل می شود . مقدار این ظریت معادل 4600 میلی لیتر است .
ظرفیت کل ریه
به حداکثر هوایی گفته می شود که بعد از یک بازدم کاملاً عمیق در ریه ها وجود دارد. ظرفیت کل ریه تشکیل شده از چهار حجم جاری ، حجم ذخیره بازدمی و حجم باقیمانده است و مقدار آن بین 5 تا 6 لیتر در افراد متفاوت است. باید توجه داشت که تمام حجمها و ظرفیتهای ریه در زنان 20 تا 25 درصد کمتر از مردان است.
گفتار 5
تهویه ریوی
تهویه ریوی یا تهویه دقیقه ای عبارت است از مقدار هوایی که ما در مدت زمان یک دقیقه از محیط خارج می گیریم یا آن را به محیط خارج پس می دهیم ( نه هر دو باهم ) . تهویه ریوی از حاصلضرب حجم جاری و دفعات تنفس در یک دقیقه به دست می آید . بنابراین:
( تعداد تنفس در دقیقه ) × ( حجم هوای جاری ) = تهویه ریوی
( سرعت تنفس ) لیتر لیتر در دقیقه
در حال استراحت ،مقدار تهویه ریوی برای افراد سالم معمولی حدود 5 تا 8 لیتر در دقیقه است که این میزان با توجه به حجم جاری 500 میلیمتر و تعداد تنفس 10 تا 16 بار در دقیقه محاسبه می شود .
فعالیتهای عضلانی حجم جاری و تعداد تنفس در دقیقه را به طور بارزی افزایش می دهد و تهویه ریوی می تواند به 50 لیتر در دقیقه برسد . دامنه این افزایش به دنبال یک فعالیت شدید ورزشی ممکن است از 130 لیتر در دقیقه برای زنان و 180 لیتر در دقیقه برای مردان تجاوز کند. هنگام تهویه ریوی هوای تازه ای که در دقیقه وارد بدن می شود به حبابچه ها که در آنها تبادل گازها با خون صورت می گیرد نمی رسد و مقداری از آن در مجاری عبور هوا چون بینی ، دهان حلق ، حنجره ، نای ، نایژه ها و نایژک ها باقی می ماند. این مقدار از هوا از نظر رساندن اکسیژن به خون بدون فایده است . بنابراین ، هوایی که در این مناطق باقی می ماند، هوای « فضای مرده » خوانده می شود. تعیین مقدار هوای فضای مرده در انسان ، بویژه در هنگام فعالیتهای شدید ، به علت مشکلات روش شناختی کاری بس مشکل است . بنابراین ، محققان برآورد کرده اند که مقدار هوای فضای مرده 150 میلی لیتر برای مردان و 110 میلی لیتر در زنان جوان است . این ارقام با افزایش سن مختصری افزایش می یابد.
تهویه حبابچه ای به سه عامل بستگی دارد : 1- عمق تنفس ( حجم جاری) 2. سرعت تنفس (تعداد تنفس در یک دقیقه ) و 20 مقدار هوای فضای مرده .
تهویه حبابچه ای مهمترین معیار برای موثر بودن تنفس یک فرد به حساب می آید.
برای مثال ، اگر حجم هوای تنفسی 500 میلی لیتر و تعداد تنفس در دقیقه 50 بار در دقیقه و حجم فضای مرده 150 میلی لیتر باشد .،مقدار تهویه ریوی و تهویه حبابچه ای به شرح ذیل خواهد بود:
= 500×50=25000ml تهویه ریوی
=(500-150)×50=17500m.l تهویه حبابچه ای
بهترین طریق افزایش تهویه حبابچه ای افزودن به عمق تنفس ( حجم جاری ) و نه تعداد آن است.
گفتار 6
تنظیم تنفس
عضلات تنفسی نقش مهمی در حرکت دادن هوا به درون ریه ها دارند تا احتیاجات متغیر بدن به اکسیژن را برآورده سازند. یک مرکز تنفسی فعالیت عضلات تنفسی را با یکدیگر مربوط می سازد. این مرکز تنفسی که در پیاز مغز تیره قرار گرفته از دو گروه نورونهای دمی و بازدمی تشکیل شده که از نظر تشریحی مجزایند ، اما از نظر عملی با هم ارتباط دارند.
کنترل عصبی
تا چندی پیش تصور می کردند که تنها مرکز تنفسی در سیستم عصبی پیاز مغز تیره است که مسئول ارسال ریتمیک امواج عصبی از راه اعصاب حرکتی به عضلات تنفسی است . ولی امروزه معلوم شده است که مراکز مهم دیگری نیز که با مرکز تنفسی پیاز مغزتیره مربوط اند برای تنفس طبیعی ضروری اند.
مرکز پیازمغز تیره
حرکات دم و بازدم را به طور منظم و با توالی مناسب کنترل می کند.
مرکز آپنوستیک
این مرکز در پل مغزی قرار دارد و در صورتی که تحت تاثیر سایر مراکز قرار نگیرد، سبب اسپاسم دمی مداوم می گردد.
مرکز پنوموتاکسیک
این مرکز قادر است در فعالیت دم از طریق مرکز آپنوستیک و یا مستقیماً با تاثیر بر روی مرکز دم در پیاز مغز تیره وقفه ایجاد اند. این مرکز نیز در پل مغزی قرار دارد . اگر قفسه سینه به حال خود رها شود، در حالت دم باقی می ماند . در انتهای بافت ریوی سلسله ای از اعصاب مخصوص ( اعصاب واگ ) وجود دارد که با کشش و باز شدن ریه ها تحریک می شود.
اعصاب واگ مسئول ارسال جریانهای عصبی (تحریکات ) دریافت شده توسط «گیرنده های حساس به کشش » به مرکز پیاز مغز تیره است که باعث جلوگیری از عمل دم و شروع عمل بازدم می شود. با این عمل بازدارنده ، مرکز دم دیگر پیامهای عصبی به عضلات تنفسی نمی فرستد و در نتیجه ریه ها می توانند در حالت غیر فعال تخلیه شوند. پس از خالی شدن ریه ها از هوا ، فعالیت گیرنده های حساس به کشش فروکش می کند و تاثیر بازدارنده مرکز بازدم کاهش پیدا می کند. به فاصله کوتاهی پس از آن جریانهای عصبی از مرکز مجدداً شروع می شود و سیکل یاد شده از سرگرفته می شود. این عمل انعکاسی برای جلوگیری از ورود بیش از حد هوا به درون ریه ها به نام « بازتاب هرینگ بروئر » شناخته شده است .
کنترل شیمیایی
فشار اکسیژن
برخلاف آنچه انتظار می رود میزان اکسیژن خون سرخرگی عملاً اثری برمرکز تنفسی در پیاز مغز تیره ندارند، مگر آنکه میزان آن به قدری کم شود ( مانند زمان صعود به ارتفاعات )که تمام سلولهای بدن دچار کمبود اکسیژن شوند. در چنین حالتی مکانیزمی به نام « سیستم گیرنده های شیمیایی » موجب افزایش تهویه ریوی می شود. گیرنده های شیمیایی در دیواره قوس آئورتی و محل دو شاخه شدن سرخرگ کاروتید ( سرخرگ اصلی اطراف گردن)قرار دارند. این گیرنده ها به کمبود اکسیژن خون حساس اند و از راه عصب واگ زبان حلقی باعث تحریک مرکز تنفس می شوند.
فشار دی اکسید کربن و غلظت یونهای هیدروژن
نیرومندترین عامل شناخته شده موثر در مرکز تنفسی پیاز مغز تیره افزایش مختصر فشار دی اکسید کربن در خون سرخرگی است. هنگامی که میزان دی اکسید کربن در خون زیاد است ، گیرنده های شیمیایی مرکزی در نزدیکی مرکز تنفسی پیاز مغز تیره تحریک می شوند و تعداد و عمق حرکات تنفسی فزونی می یابد. در نتیجه ، افزایش بارزی در تهویه حادث می شود.
این موضوع کاملاً آشکار شده که هرگاه میزان دی اکسید کربن خون سرخرگی زیاد شود یا هرگاه PH خون سرخرگی کاهش یابد ، افزایشی در تهویه حاصل می شود. این افزایش تهویه سبب می شود که دی اکسید کربن به خارج دفع شود ت میزان آن سقوط کند و غلظت اسید خون کاهش یابد.
گیرنده های شیمیایی محیطی در اجسام سباتی و آئورتی نیز بر اثر افزایش دی اکسید کربن خون سرخرگی و افزایش دی اکسیدکرب خون سرخرگی و افزایش غلظت یون هیدروژن ، که سبب پایین آمدن PH خون می شود ، تحریک می گردند(شکل 4-7)
گفتار 7
تبادل گازها
تبادل گازها (اکسیژن و دی اکسیدکربن ) بین حبابچه ها و خون و همچنین بین خون و سلولهای بافتها تماماً به نیروی فیزیکی انتشار (حرکت مولکولهای گاز از ناحیه ای با فشار بیشتر به ناحیه ای با فشار کمتر ) انجام می پذیرد . گازها فقط به علت اختلاف فشار از نقطه ای به نقطه دیگر حرکت می کنند.
بنابراین ، اکسیژن هنگامی که حبابچه ها به درون خون انتقال می یابد که مقدار فشار آن در خون کمتر از حبابچه ها منتقل می شود که فشار آن در حبابچه آن در حبابچه کمتر از خون باشد.
برای درک چگونگی جذب و دفع اکسیژن و دی اکسیدکربن توسط خون در بدن ، آشنایی با یکی از قوانین حاکم بر گازها تحت عنوان « قانون فشار سهمی دالتون» ضروری است . این قانون اصل زیر را مطرح می کند:
« فشاری که یک گاز در مخلوطی از چند گاز وارد می کند ، برابر با فشاری است که همان مقدار گاز به تنهایی ایجاد می کند».
فشار سهمی ، که با حرف p نشان داده می شود، برحسب میلیمتر جیوه اندازه گیری می شود.
بنابراین ، فشار سهمی هر یک از گازهای موجود در هوای اتمسفر با توجه به نسبت درصد آن گاز تعیین می شود.
هوای حبابچه ای به طور کامل از بخار آب اشباع می شود. بنابراین سهم آن در فشار کل 760 میلیمتر جیوه ، برابر با 47 میلیمتر جیوه است . بدین ترتیب 713 میلیمتر جیوه باقیمانده ناشی از وجود سایر گازها یعنی اکسیژن، دای اکسیدکربن وازت خواهد بود.
انتقال اکسیژن
خون با فشار اکسیژن 100 میلیمتر جیوه ، ریه ها را ترک می کند و از راه وریدهای ریوی به نیمه چپ قلب می رسد (شکل 4-8) سپس از راه آئورت و شریانها به مویرگهای بافتی می رسد تا زمانی که خون به بافتها نرسیده هیچ گونه تغییری در فشار اکسیژن به وجود نمی آید. بدین ترتیب ، خونی که به مویرگهای بافتی می رسد دارای همان فشار اکسیژن 100 میلیمتر جیوه است .
خون با فشار اکسیژن 40 میلیمتر جیوه از راه وریدها به طرف راست قلب باز می گردد و پس از عبور از راست قلب از راه شریانهای ریوی به ریه می رسد. در این هنگام ، فشار اکسیژن خون 40 میلیمتر جیوه است. خون در ریه در مجاورت هوای حبابچه ای با فشار اکسیژن 100 میلیمتر جیوه قرار می گیرد.
انتقال دی اکسیدکربن
فشار دی اکسید کربن در ریه 40 میلیمتر جیوه است . فشار دی اکسید کربن در بافتها 46 میلیمتر جیوه است و به تدریج که خون از میان مویرگهای بافتی جریان می یابد فشار دی اکسید کربن در خون تا 46 میلیمتر جیوه بالا می رود. خون ، مویرگهای بافتی را ترک می کند و از راه وریدها به طرف راست قلب و سپس از راه شریان ریوی با فشار دی اکسید کربن 46 میلیمترجیوه به ریه هامیرسد (شکل 4-9)
توجه : دی اکسیدکربن در جهت مخالف اکسیژن حرکت می کند، زیرا فشار دی اکسیدکربن در بافتها زیادتر از فشار دی اکسیدکربن در ریه است .
چگونگی حمل اکسیژن و دی اکسیدکربن در خون
حمل اکسیژن
اکسیژن به دو طریق در خون حمل می شود : 1. به صورت محلول در پلاسمای خون2. به حالت ترکیب شیمیایی با هموگلوبین موجود در گویچه های قرمز .
(Hbo2 ) اکسی هموگلوبین (o2 ) اکسیژن +(Hb ) هموگلوبین
هرگرم هموگلوبین ظرفیت دارد که با 34/1 میلی لیتر اکسیژن ترکیب شود و چون خون افراد معمولی در حالت استراحت و در سطح دریا تقریباً محتوی 15 گرم هموگلوبین در هر 100 میلی لیتر خون است ، در چنین شرایطی یک فرد معمولی حدود 20 میلی لیتر اکسیژن در 100 میلی لیتر خون (34/1 × 15) حمل می کند که آن را «ظرفیت اکسیژن خون» می نامند . ظرفیت اکسیژنی خون معمولاً برحسب حجم درصد، یعنی مقدار موجود در 100 میلی لیتر خون بیان می شود. بنابراین ، می توان گفت که ظرفیت اکسیژنی خون در یک فرد معمولی 20 حجم درصد است .
شکل 4-10 رابطه بین اکسیژن و هموگلوبین را به کمک منحنی تجزیه اکسیژن نشان می دهد. این منحنی به ما نشان می دهد که :
1. ترکیب اکسیژن با هموگلوبین تحت تاثیر فشار سهمی اکسیژن (PO2 ) است. یعنی هرچه فشار اکسیژن زیادتر باشد، میزان اشباع هموگلوبین از اکسیژن بیشتر خواهد بود.
2. چنانچه در شکل 4-10 نشان داده شده ، فشار زیادی دی اکسید کربن سبب تغییر منحنی تجزیه اکسیژن به طرف راست می شود . این موضوع نشان می دهد که اگر خون به طرف اسیدی شدن تمایل پیدا کند، قابلیت ترکیب هموگلوبین با اکسیژن عملاًکاهش می یابد. به تدریج که درجه حرارت بالا می رود، اکسیژن کمتری با هموگلوبین ترکیب می شود و برعکس هنگامی که درجه حرارت پایین می آید ، منحنی تجزیه اکسیژن به طرف چپ تغییر محل می دهد ( شکل 4-10) این موضوع نشان می دهد که در درجه حرارت پایین مقدار اکسیژن بیشتری نسبت به حالت طبیعی با همولگوبین ترکیب می شود.
حمل دی اکسیدکربن
بیشتری مقدار دی اکسیدکربن به صورت ترکیب شیمیایی همراه با خون حمل می شود (68 درصد به صورت یونهای بی کربنات ، 25 درصد به صورت « کربامینوهموگلوبین » و 7 درصد باقیمانده که به صورت محلول فیزیکی حمل می شود از لحاظ سازوکار انتقال اهمیت زیادی ندارد.
یونهای بی کربنات
یونهای بی کربنات (HCO3- ) هنگامی که خون از میان مویرگهای بافتی عبور می کند و به تدریج که دی اکسید کربن وارد پلاسمای خون می شود، قسمتی از آن با آب ترکیب می شود و اسید کربنیک تشکیل می دهد. به بیان دیگر ، تشکیل اسید کربنیک در درجه اول درون گویچه های سرخ خون به وقوع می پیوندد .
سرعت زیاد واکنش در گویچه های سرخ ناشی از وجود آنزیمی موسوم به «کربنیک انیدراز » است . اسید کربنیک با همان سرعتی که تشکیل شده ، بلافاصله ، به یک یون هیدروژن (H+ ) و یک یون بی کربنات (HCO3- ) تجزیه می شود. این تجزیه به قدری کامل صورت می گیرد که اسیدکربنیک بسیار کمی باقی می ماند.
CO2+H2O→H2CO3→H+HCO3
بر اثر وجود تعداد زیاد یونهای هیدروژن مثبت در داخل گویچه های سرخ عمل تعادل الکتریکی ایجاد می شود و برای برقراری مجدد یک حالت تعادل ، یونهای کلر (CL- ) منفی به داخل گویچه سرخ حرکت می کنند. حرکت یونهای کلر از پلاسما به داخل گویچه های سرخ عدم تعادل ناشی از یونهای هیدروژن را ختثی می کند این تبادل یونها «جابه جایی کلر » نامیده شده است.
کربامینوهموگلوبین
حدود 25 درصد از دی اکسیدکربن ، پس از ورود به خون ، به صورت یک ترکیب شیمیایی با هموگلوبین به نام کربامینوهموگلوبین حمل می شود. بدین ترتیب ، در داخل گویچه سرخ ، اکسید دو کربن به جزء پروتئین (گلوبین ) مولکول هموگلوبین و نه جزء هم ، که مربوط به اکسیژن است ، متصل می شود. این نکته موید آن است که هموگلوبین قادر است همزمان با اکسیژن و دی اکسیدکربن به صورت شیمیایی ترکیب شود و آنها را با خود حمل کند. با این حال ، هموگلوبین آزاد که اکنون مقدار آن کمتر است می تواند با دی اکسید کربن ترکیب شود و کربامینوهموگلوبین تشکیل دهد. سرعت این واکنش بیشتر از تشکیل اکسی هموگلوبین است.