تارا فایل

پاورپوینت بچه های طلاق


بِسمِ اللهِ اَلرَّحمنِ اَلرَّحیم

بچه های

طلاق

بدون شناخت قبلی بدون اینکه از لحاظ شخصیتی یکدیگر را بشناسند به سرعت تمام ازدواج کردند حال با همان سرعت تمام تصمیم به جدایی دارند و نهایتاً به این طفل معصوم هم رحم نمی کنند و عاقبت طلاق، هرکدام به راه خود می روند یا زندگی جدیدی را شروع می کنند، حال کاری نداریم که در زندگی جدیدشان می توانند موفق باشند یا نه، اما چه بر سر حاصل زندگی شان می آید و سرنوشت بچه طلاق به کجا ختم می شود ؟

* آیا این بچه از لحاظ عاطفی تامین می شود؟
* آیا این بچه از لحاظ روحی دچار مشکل نمی گردد؟
* آیا این بچه دچار دوگانگی نخواهد شد؟
* چه کسی می تواند زمینه ساز یک زندگی آرام و بی دغذغه برای او باشد؟
* چه کسی بهتر از پدر و مادر می تواند او را از هر نیازی سیراب گرداند؟
* آیا پدر و یا مادر به تنهایی قادر به این امر خطیر خواهند بود؟ با توجه به اینکه ازدواج مجددی هم داشته باشند؟
* این فرزند همیشه یک حس کمبود محبت، احساس حقارت، نداشتن اعتماد بنفس کافی و دچار افسردگی روحی و روانی و… خواهد بود چه کسی می تواند جوابگو باشد آیا این خود خواهی نیست؟
* گناه این دسته از بچه ها (بچه های طلاق) چیست؟
* آیا آنها قربانی خود خواهی و ندانم کاری والدین خود نیستند؟
شما عزیزان در این مورد چه تذکرات و راه کارهایی را پیشنهاد می کنید

طلاق و فروپاشی خانواده، ضمن برهم زدن تعادل روانی ـ عاطفی افراد خانواده، موجب بروز
آسیب های اجتماعی مانند فرار فرزندان از خانه، سرقت، قتل، جنایت و…
می شود . با توجه به آسیب های اجتماعی پیامد طلاق و آثار بدی که بر سلامت روانی
ـ عاطفی افراد خانواده و به خصوص کودکان دارد، باید تدابیری لازم برای حفظ و
انسجام خانواده به کار برد . در حال حاضر، جهان با روند رو به افزایش طلاق مواجه است .
طلاق، به هر دلیلی (درست یا نادرست) پیام هایی برای فرد و جامعه دارد . تاثیر طلاق بر فرزندان، بسیار پیچیده و اسفبار است؛ به طوری که آنان به طور ناخواسته درگیر تضادهایی می شوند که نه توان درک آنها را دارند و نه تاب تحمل و کنار آمدن با آنها را. روند سیر طلاق، بدین صورت است که ابتدا تنش و درگیری میان زن و شوهر آغاز می شود و این روند در تکامل خود به بی علاقگی های عاطفی، دوست نداشتن و سپس دشمنی علنی و واقعی با همسر منجر می شود . مرحله بعدی، پیدایش فکر طلاق در یک یا هر دو زوج است و روی آوردن یکی از طرفین فرد یا افراد دیگر به عنوان محرم راز؛ در اینجاست که خانواده، شادابی خود را از دست می دهد و جدایی و طلاق صورت می گیرد.

طلاق و کودکان

الف) عوامل زیستی: شامل عدم تناسب سن، ازدواج در سنین پایین، بیماری های مسری، عقیم بودن مرد و نازا بودن زن و… ب) عوامل روانی و اخلاقی: شامل تزلزل پایه های ایمان و سقوط مبانی اخلاقی، بدبینی، سختگیری و لجاجت زوجین نسبت به یکدیگر، دروغ گویی و… ج) عوامل اجتماعی: شامل ناهماهنگی طبقاتی، دخالت های بی مورد دیگران، ازدواج های اجباری و…

عوامل موثر بر طلاق

تاثیر طلاق روی کودکان:
طلاق می تواند طیف گسترده ای از حالات هیجانی، فکری و رفتاری را در
کودکان ایجاد کند که به عوامل مختلف بستگی دارد. از جمله: سرشت، ذات و
شخصیت کودک، میزان آسیب پذیری یا مقاومت و تاب آوری او، وجود یا عدم
وجود بیماری روانپزشکی، سن کودک، شرایط زندگی خانوادگی قبل از
طلاق، نحوه برخورد والدین با پدیده طلاق و دخالت ندادن فرزندان در روابط
خودشان، چگونگی شرایط و فرآیند طلاق ) مثل حضور در دادگاههای متعدد، نزاع و
درگیریهای متعدد بین خانواده ها و انتقام جویی و…(، وجود سیستم های حمایتی و
برقرار شدن هرچه سریعتر شرایط زندگی عادی کودک پس از طلاق و…
نیمی از بچه های طلاق ارتباطشان با یکی از والدین قطع می شود و از حمایت و
علاقه و توجه او محروم می شوند.

نگرش کودکان نسبت به طلاق والدین
عده ای از بچه ها طیفی از احساسات منفی را نسبت به یکی از والدین یا هر دوی آنها
دارند. احساسات شدید حتی ممکن است تا سال ها طول بکشد. ممکن است آنها
احساس کنند که حداقل توسط یکی از والدین طرد شده اند و دیگر مورد توجه و علاقه
نیستند. ممکن است آنها نسبت به والدین خود خشم و عصبانیت داشته باشند. معمولاً درک
بچه ها، استدلال و احساس آنها به سن آنها نیز بستگی دارد. در برخورد با نوجوانان باید
مواظب باشیم که آنها را در موقعیتی قرار ندهیم که بخواهند ما را حمایت کنند، نباید به بچه
ها تکیه کنیم. گاه بچه ها عصبانی هستند و تمایل دارند از یکی جانبداری کنند. باید به آنها
گفته شود که دعوای والدین به آنها ارتباطی ندارد و نباید خودشان را درگیر ماجرا کنند.لازم
است به آنها این اطمینان خاطر را بدهیم که هم مادر را خواهند داشت و هم پدر را. تماس
مکرر و منظم از طرف هر دو والد بهترین راه حل است. هم در دختران و هم در پسران نیاز به
پدر در دوره نوجوانی افزایش می یابد و احساس طرد شدن توسط پدر در این سن روی رشد
نرمال نوجوان تاثیر می گذارد.

شرایطی که کودکان پس از طلاق تجربه می کنند ممکن است موارد زیر باشد:
ترس از جدایی و ترک شدن توسط والدین و اضطراب این که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد و چه
کسی آنها را ترک خواهد کرد. نگرانی راجع به اینکه آیا والدین باقیمانده قادر است به تنهایی همه چیز را
مدیریت کند. اضطراب شدید که ممکن است روی تکالیف نرمال رشدی تاثیر بگذارد. وابستگی والدین
باقیمانده نسبت به کودک که ممکن است منجر به محدود کردن کودک از ارتباطات لازم متناسب با رشد
و وابستگی و اضطراب در کودک گردد. احساس شوک و بهت، تاسف و حسرت عمیق، عده کمی نیز
ممکن است احساس آسودگی و فراغت داشته باشند مسئولیت گرفتن زیاد بچه ها که ممکن است فکر
کنند که حالا باید نیاز روانی یا فیزیکی پدر یا مادر را برآورده کنند؛ که این موضوع ممکن است آنها را از
پاسخ دهی به نیازهای نرمال رشدی باز بدارد. شاهد خشونت و جنگ بین والدین بودن که روی روابط
آینده آنها با جنس مخالف و رشد روانی آنها تاثیر می گذارد. خشم شدید نسبت به والدین، ترس از این که
باید محبت و  وفاداریشان بین دو والد تقسیم شود. احساس گناه راجع به این که آنها در جدایی و طلاق
والدین نقش داشته اند و شاید می توانستند جلوی آن را بگیرند. در نوجوانی افسردگی، پرخاشگری، اشتغال
ذهنی با خودکشی، خشم شدید، اشتغال ذهنی با اخلاقیات، قضاوت کردن، مقصر را مشخص کردن،
اضطراب راجع به آینده، ترس از این که ازدواج خودش نیز مثل والدینش با شکست روبرو شود؛ دیده
می شود.

پسران بیش از دختران در طلاق آسیب می بینند:
در حوزه ارتباط اجتماعی، مشکلات شخصی و مسائل روانی، هم در مراحل ابتدایی و هم در درازمدت
دختران به خصوص قبل از نوجوانی تطابق بهتری با مسئله طلاق برقرار می کنند. والدین باید به
فرزندانشان بگویند: ما قصد داریم طلاق بگیریم و از هم جدا شویم. این به آن معناست که ما نمی
خواهیم با یکدیگر زندگی کنیم. اما همیشه والدین تو هستیم، هر دوی ما تو را دوست داریم. تو مجبور
نیستی بین ما یکی را انتخاب کنی. تو عامل و باعث طلاق ما نیستی و نمی توانی هم از آن جلوگیری
کنی. بعداً هر زمان که خواستی می توانیم مجدد راجع به آن صحبت کنیم، راجع به احساسات تو،
تغییراتی که رخ داده و… تو همچنین می توانی آن را به دوستانت بگویی یا به هر کس دیگری که فکر می
کنی گفتن آن به تو آرامش می دهد. هیچ کودکی دوست ندارد در مقام قضاوت قرار گیرد. در نیتجه نباید از
بچه ها نظر خواست و از آنها پرسید: فکر می کنی تقصیر کیه؟ من بیشتر تقصیر دارم یا پدرت؟ بچه های
کوچک تر و ناتوان تر از آن هستند که قدرت انتخاب را به آنها واگذار کنیم. این کار بار سنگینی از تصمیم
گیری و مسئولیت را به دوش آنها تحمیل می کند. والدین نبایداز کودک بپرسند: من نمی دانم تو خودت
انتخاب کن با من می خواهی زندگی کنی یا با پدرت؟

هنگام طلاق باید احساس مسئولیت بچه ها را از آنها گرفت. نباید آنها این حس را داشته باشند که بایدکاری
بکنند، باید نجات دهنده باشند و باید یکی را انتخاب کنند. باید والدین به آنها بگویند که این موضوعی است بین
من و پدرت، بین من و مادرت و به تو ارتباطی ندارد .
ما خودمان آن را حل خواهیم کرد.لازم است کودکان جزئیات شرایط زندگی روزمره بعدی خود را بدانند و
اطلاعات لازم به آنها داده شود: فعلاً ما چند ماه در منزل مادر بزرگ زندگی می کنیم و تو به مدرسه قبلی خودت
می روی و ….. کودک باید بداند که هر کجا زندگی کند و با هر کسی زندگی کند ارتباطش با طرف دیگر قطع
نخواهد شد و با هر دو نفر ارتباط خواهد داشت. ممکن است همسرمان برای ما همسر مهربان و خوبی نبوده ولی این
دلیل نمی شود که پدر یا مادر خوبی نباشد. صحبت کردن راجع به خاطرات منفی و بدی که از او و خانواده اش
داریم، کمکی به فرزندمان نخواهد کرد. صحبت ما راجع به والدین دیگر ممکن است حاوی اطلاعات باشد ولی نباید
احساسی، قضاوت گونه و دلالت بر بد بودن او باشد: روز پنجشنبه تو را نزد پدرت می برم. جمعه ساعت 7 شب میآیم
دنبالت. فکر نکنم تو بیشتر از این بتوانی آنجا بمانی چون ظاهراً پدرت عازم سفر است.
خلاصه کلام در زندگی روزمره کودکان، زمان های بسیاری است که آنها تحت تآثیر سوء استرسهای مختلف
هستند، آنچه مهم است سیستم حمایتی پیرامون آنهاست. بچه ها در زمان بحران باید  بتوانند  از بزرگترها حمایت
دریافت کنند. در زمان طلاق نیز حمایت خود را از آنان دریغ نکنیم و آنها را چون وسیله ای برای رسیدن به اهدافمان
استفاده نکنیم. پدیده طلاق پدیده ای است که متاسفانه آمارش نه تنها در مملکت ما، بلکه در تمام جهان رو به
افزایش است مشکلاتی از قبیل فقر، عدم درک متقابل ، دخالت خانواده ، اعتیاد و غیره عواملی هستند که
این آمار را بالا می برند و کافی است که در این میان یک راهنمای درست و منطقی وجود نداشته باشد، گرچه این
روزها طلاق بیشتر چیزی شبیه به مُد شده تا یک پدیده . به امید روزی که هیچ گاه شاهد چنین اتفاقات تلخی نباشیم.

سن کودک:
درباره اثرات طلاق بر روی کودک کوچک تر از 2 تا 3 سال، اطلاعات
بسیار کم است. بچه های خردسال در صورت وقوع طلاق به طور معمول
رنج نمی برند، گرچه در صورتی که رابطه یا پیوند نزدیک، بین یکی از
والدها و کودک آسیب ببیند، ممکن است مشکل به وجود آید. والدین
بایستی نسبت به برنامه های سرپرستی و مراقبت از کودک به
توافق برسند، آنچنان که کودک در حالی که ناسازگاری بین والدینش را
تجربه می کند، به رشد و نمو خود ادامه دهد.

نوزادی:
نوزادان نمی توانند تعارض را درک کنند، اما ممکن است نسبت به
تغییرات خلقی و سطح انرژی والدینشان واکنش نشان دهند. آنان ممکن
است اشتهای خود را ازدست بدهند یا دچار اضطراب شوند.

کودکان پیش دبستانی:
کودکان از 2 تا 5 سالگی به این اعتقاد می رسند که موجب طلاق و
جدایی والدینشان شده اند؛ به طور نمونه، ممکن است فکر کنند که اگر
شامشان را خورده بودند، پدر از آنان دور نمی شد. کودکان پیش دبستانی،
از تنها ماندن یا ترک کامل، هراس دارند. آنان به طور معمول تغییرات را
انکار کرده و همکاری نمی کنند و ممکن است افسرده یا خشمگین شوند.
همچنین ممکن است پرخاشگرانه و نافرمان عمل کنند اگرچه خواستار
امنیت در پناه یک بزرگسال هستند.

کودکان سن مدرسه ای:
بسیاری از روانشناسان معتقدند سازگاری نسبت به جدایی و طلاق برای
کودکان پایه ابتدایی مدارس، از کودکان کودکستانی یا بزرگ تر مشکل
تر است. کودک مدرسه رو به اندازه کافی بزرگ است تا درد و رنج ناشی
از جدایی والدینش را درک کند و در عین حال برای درک یا کنترل
واکنش نسبت به این درد و رنج، خیلی کم سن و سال است. او ممکن
است غم، خجالت، رنجش، وفاداری دوطرفه و عصبانیت شدید را تجربه
کند. توانایی کودک در بازی، فعالیت و تعامل با کودکان دیگر، ممکن
است کمک کند تا از عهده وضعیت زندگی خانوادگی اش برآید.کودکان در این
سن، امید دارند که والدینشان نزد یکدیگر بازگردند. کودک ممکن است
احساس طردشدگی از سوی والدی که او را ترک کرده، داشته باشد و از سردرد
یا دل درد شکایت کند.

نوجوانی:
نوجوانان 10 تا 19 ساله خشم، ترس، تنهایی، افسردگی و گناه را تجربه
می کنند. برخی از آنان احساس می کنند اگر در کارهای روزمره شان یا
مراقبت از خواهر و برادرشان احساس مسئولیت کنند، رو به بزرگسالی
دارند. نوجوانان با انرژی پایین و میزان استرس بالا، به طلاق والدین
پاسخ می دهند که تلاش برای کنترل و حفظ کل خانواده است. درک
عواملی که به جدایی والدین منجر شده و به یاد آوردن استرس طلاق،
ممکن است به توانایی نوجوان در حل مشکلات در خانواده اش صدمه
بزند.

تاثیر جنسیت:
امروزه محققان دریافتند که پسران و دخترانی که به ترتیب نزد پدر و مادرشان
تربیت شده اند، از بچه هایی که به وسیله والد جنس متفاوت تربیت یافته اند،
بهتر عمل می کنند. پسرهای محصلی که با پدرشان زندگی می کنند، به نظر
می رسد در برنامه های سرپرستی، کمتر پرخاشگر باشند. همچنین مشکلات
هیجانی کمتری نسبت به پسرهایی که با مادرشان زندگی می کنند، دارند.
دخترانی که به وسیله مادر تربیت می شوند، نسبت به آنان که توسط پدر
تربیت می شوند، مسئولیت پذیرتر و بالغ تر هستند و این در حالی است که
تربیت یک پسر خردسال توسط مادر و دختر توسط پدر، دردسر سازتر است. در
هر حال، سازگاری کودکان با طلاق، بیشتر به کیفیت رابطه والد ـ کودک
بستگی دارد تا جنسیت و سن کودک.

فرزندان طلاق بیشتر به خودکشی فکر می کنند
نتایج یک بررسی آماری نشان می دهد افرادی که در کودکی، والدین آنها از هم جدا
شده اند و فرزندان طلاق هستند، بیشتر گرایش به خودکشی دارند .به گزارش ایسنا، در
این مطالعات متخصصان علوم پزشکی در دانشگاه تورنتو روی 6 هزار و 647 فرد بالغ
مطالعه کردند که 695 نفر از آنها وقتی والدینشان طلاق گرفته بودند کمتر از 18 سال
سن داشتند .به گزارش سایت اینترنتی هلت دیلی نیوز، این متخصصان دریافتند که
تاثیر طلاق والدین روی فرزندان دختر و پسر متفاوت است. در فرزندان پسر گرایش به
خودکشی و افکار خودکشی سه برابر بیشتر از سایر همسالان و در فرزندان دختر این
قبیل افکار 83 درصد بیشتر است. بعلاوه ارتباط بین طلاق و افکار خودکشی بویژه در
مردانی شدیدتر است که با استرس های دوران کودکی مثل سوء رفتارهای جسمی،
اعتیاد والدین و بیکاری والدین مواجه بوده اند.

چگونه به کودکان طلاق کمک کنیم؟
وقتی استحکام روابط زناشویی از بین می رود و زن و مرد دچار ناسازگاری های
همه جانبه می شوند، راهی جز جدایی باقی نمی ماند اما باید بدانید طلاق علاوه
بر اینکه اثرات منفی برای زوج ها به همراه دارد، صدمات روحی جدی را نیز به
فرزندان وارد می کند و در جسم و روح آنها آثار زیان باری به جا می گذارد.
فرزندان بدون اینکه تقصیری در جدایی والدین داشته باشند شاهد تشنج و
درگیری در خانواده خواهند بود. طلاق برای کودک به معنای وارد شدن به دو
دنیای متفاوت است که باید هر کدام را به طور جداگانه ای درک کند و خود را با
شرایط جدید تطبیق دهد. کودکان طلاق در برابر کودکان عادی احساس
تنهایی، استرس و بی پناه بودن می کنند اما والدین باید در این شرایط
دشوار، امنیت عاطفی و احساس اطمینان را به کودک شان منتقل کنند.

طلاق در دنیای کودکان به چه صورت است؟
طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحت کننده و گیج کننده است، ممکن است کودکان برای اینکه
زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکر شوند و به دلیل
نقطه نظرهای والدینشان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مساله طلاق امری مهم
شمرده می شود و از نظر هیچ کدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین می توانند در
این مورد به گونه ای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانش قابل تحمل تر شود. کمک کردن به
فرزندان برای کنار آمدن با مساله طلاق می تواند به این صورت باشد که اول؛ ثبات را در خانه به
وجود بیاورند و در درجه بعد توجه بیشتری به نیازهای بدنی و روحی روانی فرزندان شود. برای
مثال والدین می توانند دیدگاه مثبت و اطمینان بخشی را به فرزندانشان القا کنند. برای رسیدن به
این هدف پدر یا مادر در درجه اول باید مراقب وضعیت فعلیشان باشند و سعی کنند با همسر
قبلی خود رابطه خالی از جنجال و دعوا داشته باشند. والدین نباید فرزندشان را نسبت به
همسرشان بدبین کنند و ذهن فرزند خود را نسبت به طلاق به گونه ای صلح آمیز و عاری از کینه
آماده کنند. علاوه براین والدین باید سعی کنند محبت کافی غیرشرطی به فرزندانشان عرضه
کنند. به طور کلی صبر و حوصله، اطمینان و گوش دادن می تواند تنش را در کودکان کاهش دهد
و به آنها کمک کند تا با شرایط جدید کنار بیایند.

چگونه کودکانمان را برای طلاق آماده کنیم؟
در ابتدا ممکن است بچه ها چیز زیادی ندانند و نمی دانند واقعاً جدایی برای آنها
چه معنایی خواهد داشت، والدین باید راجع به طلاق با بچه ها صحبت کنند و …
عوامل استرس زای متعدد،عدم توانایی برای مدارا با موقعیت های مختلف،مشکلات
و بیماری های روانپزشکی معمولاً عمده ترین دلایل طلاق هیستند.آنچه از نظر
یک درمانگر و روانپزشک کودک و نوجوان برای مداخله اهمیت دارد این است که:
بچه ها باید مراقبت شوند .
نباید بچه ها قربانی اختلاف والدین شوند و به عنوان گره یا وسیله ای جهت
رسیدن به اهداف واالدین استفاده شوند.

پدر و مادر بعد از طلاق باید چه رفتاری با کودک داشته باشند؟
با توجه به نوع برخورد و رفتار والدین، کودکان دچار مسایل متفاوتی می شوند،
مهم ترین مساله در طلاق، سازگاری والدین و ادامه داشتن دیدارها به یک اندازه با
هر دو آنهاست. کودکانی که دارای خلق وخوی خاص هستند دچار پیامدهای
بیشتری بعد از طلاق می شوند. پدر و مادر بعد از طلاق نباید وظایف اصلی خود را
فراموش کنند و انتظار نداشته باشند که کودکان نیازهای احساسی آنها را برآورده
کنند. دیدار کودک با دیگر والدین باید منظم و قابل پیگیری باشد و بعد از دیدار
دیگر والدین از کودک بازجویی نکنند و نسبت به نیازهای فرزندشان حساس باشند.

عوارض خانوادگی
طلاق زوجین خواه ناخواه روی فرزندان تاثیر منفی می گذارد. بزهکاری و فرار کودکان از خانه،
رفتارهای ضد اجتماعی آنان، مشکلات تربیتی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی،
افت تحصیلی، به هم خوردن تعادل روحی و روانی آنها، مشکل نفقه کودکان و ازدواج مجدد
مادر و … از عوامل خانوادگی است که درگیر زن مطلّقه می شود.کودکانی که پدرشان را نمی بینند
دچار اختلالات شخصیتی می شوند. حتی تحقیقات نشان رشد می یابند در زندگی زناشویی خود از می دهد دخترانی که بدون وجود پدر رشد می یابند در زندگی زناشویی خود از استقلال و قاطعیت کمتری برخوردار هستند و در مقابل جنس مرد کوتاه می آیند. این دختران از روحیات مردان بی خبر هستند و به همین علت در انتخاب همسر نیز دچار مشکل می شوند. طبق بررسی های انجام شده روی نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران، مشخص شده
است که خانواده اولین بستر گرایش نوجوانان به بزهکاری و طلاق، مهم ترین عامل بروز آسیب
های اجتماعی چون خودکشی، فرار، اعتیاد و فحشاست. همچنین بر اساس مطالعات 95% نوجوانان متهم به دزدی که در مراکز بازپروری به سر می برند، فرزندان طلاق هستند. وجود
تعارض و کشمکش های خانوادگی و اختلالات روانی و عاطفی در خانواده ها طلاق و آسیب دیده
موجب وجود تنش های روانی در کودک شده و او را ترغیب به فرار از خانه و همکاری با گروه
بزهکاران می کند.

کودکان نیز چون مادران خود در اثر طلاق دچار مشکلات روحی و جسمی می شوند. کاهش
اعتماد به نفس، اضطراب، زودرنجی، پرخاشگری و عصیان، بی اشتهایی، بی قراری، انتقام جویی،
حسادت، سوء ظن و سماجت، از حالاتی است که در بچه های طلاق دیده می شود. برخی از این
کودکان که در سنین کم شاهد جدایی والدین شان هستند، با توجه به درک خود از وضعیت
موجود، می پندارند که جدایی پدر و مادر تقصیر آنهاست و این احساس گناه تا ابد در ذهن آنها
می ماند. برخی نیز فکر می کنند که والدین، دیگر آنها را دوست ندارند و آنان تنها، در جامعه ای
پرخطر رها شده اند. کودکان طلاق عقده ای و افسرده می شوند، طوری که حتی اگر پدر و
مادرشان فوت می کردند، این قدر متاثر نمی شدند.پژوهش های انجام شده نشان می دهد که
آسیب پذیری پسرها در مقابل طلاق به مراتب بیشتر از دخترهاست. معمولاً دو سال طول می
کشد تا دختر با محیط جدید سازش پیدا کند ولی پسرها زمان بیشتری لازم دارند تا خود را با
شرایط موجود وفق دهند. پسران این ناراحتی را به صورت افت تحصیلی، پرخاشگری و عصیان،
و دختران با انزوا و غمگین بودن، بروز می دهند.عدم امکان تربیت صحیح فرزندان به دلیل
زندگی در خانواده های تک والد و یا در منزل اقوام و پرورشگاهها باعث روی آوردن کودکان به
جرایم می شود. نبودن یک الگوی صحیح تربیتی و دوگانگی الگوهای رفتاری به خاطر زندگی
موقت در نزد مادر و سپس پدر این مشکلات تربیتی را تشدید می کند.

آموزش قبل از ازدواج و مشاوره بعد از ازدواج، بهترین راه حل برای
کاهش طلاق است. آموزش قبل از ازدواج بهترین راه پیشبرد زندگی
خوب و انتخاب همسر مناسب است. مردان و زنان باید با دید وسیع تری
زندگی کنند و مشکلات را از همان اول حل کنند و آنها را سرسری
نگیرند، چه بسا مشکلات کوچک، مشکلات بزرگ تری را در آینده به
دنبال خواهد داشت.

منابع
بخش خانواده ی ایرانی-تنظیم: حدیثه نصری مقدم
مقالات خانم مریم عطاریان
مجله شادکامی و موفقیت
نسیم رضوی، کارشناس ارشد روان شناسی
سایت تبیان
سایت روزمنو
سایت خبر گزاری ایسنا
سایت رسمی آمار کشور

سپاس از حوصله شما


تعداد صفحات : 28 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود