تارا فایل

پاورپوینت استهلاک سرمایه


1
Advanced Organizational Behavior Management
Dr.Varzeshkar Ahmad.2010

عنوان:
استهلاک سرمایه
2

 
مقدمه
در ساختار سنتی حسابداری، استهلاک یعنی فرآیند تخصیص ارزش اقلام ورودی (که معمولاً برابراست با ارزش بهای تمام شده اولیه یا ارزش تجدید نظر شده داراییهای ثابت) برعمرمفید دارایی یعنی سالهایی که بتوان از این دارایی استفاده کرد.

 
در فرآیند استهلاک معمولاً تاکید اصلی بر محاسبه هزینه دوره است که باید با درآمدگزارش شده در آن دوره مقایسه شود که این با اصل مقابله درآمد با هزینه مطابقت دارد. این هزینه یا به صورت هزینه دوره و یا در قالب بهای تمام شده یک محصول تخصیص می یابد. درمورد استهلاک مشکل جدی این است که نمی توان از هیچ یک از روشهای تخصیص به صورت کامل دفاع کرد. یعنی نمی توان مدعی شد که یک روش تخصیص نسبت به سایرروشها برتری دارد.. مشکل دیگر این است که، برای تخصیص بهای تمام شده اولیه یا ارزش تجدید نظر شده (پس از کم کردن اسقاط) به دوره های زمانی هیچ فرمول یا الگوی مشخصی وجود ندارد. ، زیرا در این راستا باید برآوردهایی انجام شود. نمونه ای از این برآوردها به شرح زیر است:
تعیین ارزش دارایی (به بهای تمام شده یا بر مبنای دیگر) در زمان خرید، یا تعیین ارزش مجدد آن در تاریخ بعدی.
عمر مفید مورد انتظار دارایی.
ارزش اسقاط یا ارزش فروش دارایی در پایان عمر مفیدآن.

حتی اگربتوان چنین برآوردهایی رابه صورت همزمان انجام داد باگذشت زمان تغییرخواهندکردولی درکاربرد روش های سنتی استهلاک هیچ تغییری رخ نمیدهد.این روش هابه گونه ای در می آیندکه گویااین براورد هابه صورت ثابت درطول زمان انجام می شوند.ازاین روحتی اگربتوان ازروش استهلاک به صورت منطقی دفاع کردولی بدان سبب که بایدبراورد هایی انجام شود افشی این نوع اطلاعات درگزاارش های مالی نمی توانداثرگذارباشدوازاین دیدگاه هیچ اهمیتی ندارد.

تعریف استهلاک براساس دیدگاه سیستماتیک و معقول:
کمیته واژه شناسی از جامعه حسابداران آمریکا در 1942 استهلاک را بدین گونه تعریف کرد:
استهلاک عبارت است از یک روش بخردانه وسیستماتیک برای تخصیص بهای تمام شدهدارایی به دوره هایی که منافعی ازآن به دست می آید.

استهلاک به روش خط مستقیم، متداول­ترین روش بخردانه و منظم (سیستماتیک) است. حسن روش مزبور در این است که کاربرد آن بسیار راحت است و افراد می توانند آن را درک کنند. مجموع سنوات و روش مضاعف نزولی از جمله سایر روشهای متداول هستند. حسن روشهای مزبور در این است که شرکتها می توانند بدین وسیله مالیاتهای خود را به دوره های بعد انتقال دهند.

کاهش توان دارایی در ارائه خدمات بالقوه
معمولاً استهلاک را بدین گونه تعریف می کنند: یک روش بخردانه و منظم (سیستماتیک) برای تخصیص بهای تمام شده دارایی بر روی دوره های زمانی. واژه یا عبارت مزبور از دیدگاه ساختاری محض تعریف شده است. در دنیای واقعی این تعریف نمی تواند دارای معنی و مفهوم باشد. در این تعریف بحثی از شیوه محاسبه اعداد و ارقام ارائه نمی شود. همچنین در تعریف مزبور درباره شیوه انتخاب یک روش از میان روشهای موجود) مانند: روش خط مستقیم یا روش مضاعف نزولی مطالبی بیان نمی شود. پژوهشگران و نویسندگان در تلاش برای یافتن راهی جهت انتخاب روشهای استهلاک کوشیدند استهلاک را بر حسب هدفهای رفتاری یا اقتصادی تعریف کنند که در این راستا اغلب به اهمیت اعداد متعلق به استهلاک (از نظر تصمیم گیری) توجه نمودند.

همه این پیشنهادها بیانگراین است که یابایدعلت استهلاک راموردتوجه قراردادیارابطه محصول رابامنافع ناشی ازآن تایید کرد.اغلب منافع رابدین گونه تعریف می کنند:خدماتی که انتظارمی رود درسایه ی وجوددارایی بدست آورد.

درنشریه شماره 3 از سلسله نشریه های حسابداری استهلاک به صورت زیر تعریف شده است:
حسابداری استهلاک عبارت است از فرآیند تخصیص بهای تمام شده خدماتی که دارایی های ثابت به محصولات و یا به دوره هایی که از این خدمات استفاده میشود، ارائه می کنند.
همچنین در بیانیه شماره 6 از مفاهیم استانداردهای حسابداری مالی نیز ابراز شده است که فرسایش ناشی از استفاده کردن از دارایی یکی از علتهای منظور کردن هزینه استهلاک است.

کاهش در ارائه خدمات، از نظر فیزیکی
نخستین استنباط گنجانده شده در تعریفهای مزبور این است خدماتی که دارایی میتواند، از نظر فیزیکی ارائه کندهمواره در دسترس مالک دارایی است (که میتواند از آن استفاده کند یا آن را به مصرف رساند). تعداد آحاد محصولی را که می توان در طول عمر مفید دارایی تولید کرد، تعداد ساعت، روز یا ماهی که انتظار می رود دارایی مورد استفاده قرارگیرد، کیلووات ساعت برقی را که می توان در فرآیند تولید مورد استفاده قرار داد یا آحاد دیگری از اقلام ورودی یا اقلام خروجی می توانند جایگزین خدمات مورد انتظار دارایی شوند. برای مثال، پیش بینی می شود که یک کامیون می­تواند درطول عمر مفید خود 100 هزار مایل طی کند. اگر این کامیون در سال نخست 20 هزار مایل طی کند، باید 20 درصد کل بهای تمام شده آن را به حساب هزینه استهلاک (در آن سال) منظور کرد. و بدین ترتیب هزینه استهلاک (در طول عمر مفید دارایی) تغییر می کنند.

برای بسیاری از دارایی ها کاربرد هزینه متغیر استهلاک می تواند معقول باشد. به ویژه اگر فرسایش دارایی، از نظر فیزیکی، نسبت به منسوخ یا ناباب شدن دارایی، از نظر اقتصادی، اهمیت بیشتری داشته باشد و یا این که بتوان انتظار داشت که دارایی پیش از ناباب یا منسوخ شدن خدمات بالقوه خود را ارائه نماید. از همین دیدگاه اگر در یک سال بخصوص از خدمات بالقوه یک قلم دارایی استفاده نشود، در آن سال نباید هزینه استهلاک ثبت کرد زیرا ارزش دارایی، از نظر ارائه خدمات، کاهش نمی یابد. نمونه این روش هزینه ای است که باید از بابت استفاده کردن از یک توده زغال سنگ منظور کرد: اگر در زمان تعطیل بودن واحد تولیدی زغال سنگ به مصرف نرسد، طی این دوره نباید از این بابت هزینه ای منظور نمود.

 
تعیین قیمت خدمات: بهای تمام شده تاریخی یا هزینه جاری؟
از دیدگاه فرآیند مستهلک کردن دارایی ها باید قیمت خدمات ارائه شده (به وسیله دارایی) را تعیین کرد. اگر مبنای تخصیص همان بهای تمام شده اولیه دارایی باشد، در آن صورت قیمت خدمات ارائه شده را برمبنای آن عدد تعیین می نمایند. گذشته از این، اگر برای تعیین خدمات مورد انتظار کل بهای تمام شده دارایی را بر کل خدمات مورد انتظار تقسیم کنند، در آن صورت روش مزبور مشابه روش خط مستقیم خواهد شد، زیرا در اجرای این روش برای هر واحد خدمت ارائه شده مبلغی یکسانی منظور می­شود. ولی برای تعیین هزینه های یکسان در مورد آحاد خدمات مورد انتظار هیچ مبنای مشخصی وجود ندارد.

کمیته مفاهیم و استانداردها متعلق به انجمن حسابداری آمریکا در 1964 در مورد دارایی های ثابت استهلاک را بدین گونه تعریف کرد:(( انقضای خدمات بالقوه ای که دارایی می تواند ارائه کند)). نشریه شماره 3 از سلسله نشریه های تحقیقات مطالعات حسابداری نیز ابراز کرد که درمقایسه با بهای تمام شده تاریخی، هزینه های جاری جایگزینی اهمیت بیشتری دارد، به ویژه زمانی که در تشکیلات شرکت رویداد مهمی رخ دهد. در این نشریه این دیدگاه مطرح شد که استهلاک نشان دهنده تخصیص هزینه های جاری است و نیز این که هزینه استهلاک برای یک دوره خاص برابر است با هزینه جاری خدماتی که در آن دوره به مصرف رسیده است. این تعریف ها براساس دیدگاه مبتنی بر کاهش ارزش (خدمات بالقوه) دارایی قرار دارد، ولی همچنین براساس دیدگاه مبتنی بر حفظ سرمایه هم قراردارد.

روش مبتنی بر نقش دارایی در ایجاد خالص درآمد
اگر روش محاسبه استهلاک بر مبنای حجم فعالیت تعدیل شود روشی به دست می آید که برمبنای آن بهای تمام شده دارایی برمبنای درآمد تخصیص می یابد. با توجه به اجزای تشکیل دهنده درآمد، این روش می تواند بیانگر میزان تقریبی استفاده از دارایی باشد و مزیت دیگر آن این است که تغییر در درآمد ناشی از هر واحد محصول هم مورد توجه قرار می گیرد. ولی روش مزبور دارای همه نقاط ضعفی است که در روش مبتنی بر حجم فعالیت مشاهده می شود. گذشته از این در مواردی که شرکت کالایی را با هدف انبارکردن تولید می کند نمی توان به شیوه ای معقول نقش اقلام خاصی از دارایی را در ایجاد کل درآمد تعیین کرد. با تخصیص بهای تمام شده دارایی بر مبنای درآمد نمی توان فرآیند تخصیص بر مبنای سود خالص را توجیه کرد. اگر برای تخصیص از سود خالص (به عنوان مبنا) استفاده شود، نمی توان به هیچ یک از هدف های مربوط به استهلاک دست یافت

 
دیدگاههای موافق و مخالف
 
نقطه قوت روش محاسبه استهلاک به روش خدمت بالقوه این است که می توان با توجه به تغییرات غیرمنتظره در الگوی استفاده از دارایی مقدار تخصیص را تغییر داد. به ویژه این انعطاف پذیری در مواردی مفیدتر است که کاهش درمنافع مورد انتظار آینده با میزان استفاده از دارایی رابطه نزدیکتری داشته باشد (در مقایسه با ناباب شدن دارایی و یا گذشت زمان).
ولی روش مزبور دارای چندین نقطه ضعف هم می باشد. نخست : نمی توان علتهای استهلاک ( مانند فرسایش دارایی) رادر یک دوره زمانی مشخص تعیین کرد. از این رو، بین تخصیص و درآمدهای خاص یا دوره های زمانی که این مقادیر منظور می شوند هیچ رابطه قابل ردیابی وجود ندارد. همچنین دلیلی هم وجود ندارد تا باور کنیم که یک خودرو یا کامیون با طی هر کیلومتر مسافت خدمات یکسانی ارائه نماید.دوم: حتی اگر کسی می توانست خدمات حاصل از دارایی را مشخص نماید، باز هم این مشکل وجود خواهد داشت که او ناگزیر می شد بهای تمام شده یا ارزش هرواحد خدماتی را تعیین نماید. دلیلی وجود ندارد که نرخ خدمات ارائه شده به وسیله یک قلم دارایی، در همه دوره ها، یکسان باشد در حالی که اساس فرض بر چنین پایه ای گذاشته می شود. از این رو، ارائه نظر از دیدگاه تفسیری،یعنی بر حسب تهی شدن یا تحلیل رفتن خدمات فیزیکی نمی تواند یک معیار ضابطه مند برای استهلاک ارائه کند.

تعمیرات و نگهداری
در اینجا باید یک بار دیگر ماهیت داراییهای استهلاک پذیر را بررسی کنیم. ما این واقعیت راکه بیشتر دارایی ها به صورت ترکیبی از چند قلم دارایی هستند، نادیده گرفتیم. برای مثال به یک کامیون توجه کنید. می توان آن را به عنوان یک قلم دارایی بررسی کرد، از سوی دیگر می توان آن را مجموعه ای از قطعات اصلی وعمده مانند بدنه، موتور و جعبه دنده مورد توجه قرارداد. هر یک از این اقلام از تعداد زیادی اجزای کوچکتر، مانند کاربوراتور، شمع، سوپاپ و غیره تشکیل می­شود.
هنگامی که درباره کاهش خدمات بالقوه این کامیون صحبت می کنیم می توانیم آن رابه اجزای تشکیل دهنده کامیون ربط بدهیم. گذشته ازاین، می توان کاهش خدمات بالقوه کل دارایی را به عنوان تابعی مورد توجه قرار داد که با کاهش توان بالقوه اجزای تشکیل دهنده خود کاهش می یابد.

شیوه ثبت مجموعه از داراییها
برای راحت شدن حسابداری یا شیوه ثبت اغلب، داراییها را به صورت یک مجموعه مورد توجه قرار می دهند. مجموعه داراییهای مشابه را گروه می نامند. مجموعه داراییهای مختلف و متفاوت را ترکیب می نامند. اقلام جدید را بر حسب بهای تمام شده به هر مجموعه اضافه می کنند. داراییهای قدیمی را بر حسب خالص ارزش دفتری و برابر با ارزش فروش آنها از مجموعه خارج می کنند، یعنی برای خروج اقلام دارایی از مجموعه هیچ سود یا زیانی شناسایی نمی شود

 
عمر دارایی
بدون توجه به موضوع منسوخ شدن دارایی (ازدیدگاه اقتصادی) و سیاست جایگزینی،عمر یک قلم دارایی، مانند یک کامیون، عبارت است از عمر نخستین قطعه مهم که از کار بیفتد (مدت زمانی که این قطعه مورد استفاده قرار گیرد). اگر موضوع سیاست جایگزینی وتعمیرات مطرح نباشد، عمر فیزیکی دارایی برابر است با کوتاهترین عمر فیزیکی مهمترین قطعات (یک لاستیک خراب به معنی پایان عمر کامیون است).

بودجه تعمیرات
در این بحث مقصود ازحفظ و نگهداری دارایی این است که بتوان دارایی یا اموال را از نظر عملیاتی دروضعی نگه داشت که دارای کارآیی یا راندمان باشد. اغلب مقصود از نگهداری این است که تعمیرات عادی و مرتب انجام شود. مقصود از تعمیر همان نگهداری و حفظ دارایی در وضع اولیه است، بدون اینکه عمر مفید آن افزایش یابد. ولی معمولاً تعمیرات به دو صورت انجام می­شود:
1)تعمیر یک دستگاه یا قطعه (و پرداخت دستمزد مربوط) برای اصلاح قطعه خراب و برگردان وضع دستگاه به حالت اولیه
2)جایگزین کردن یک یا چند قطعه از یک دستگاه یا قطعه های جدید (بدون جایگزین کردن کل دستگاه).
هزینه های نگهداری و تعمیرات از نوع اول می تواند عمر مفید دارایی را افزایش دهد، زیرا هر گاه قطعه ای از یک وسیله خراب شودآن را تعمیر می نمایند. این افزایش در عمر مفید دارایی، تا حدی به سبب اجرای سیاستهای مربوط به جایگزینی اقلام است. اگر قرار باشد برخی از قطعه ها هرسال یا هر دو سال یکبارعوض شود و اگر برخی دیگر از قطعه ها در دوره های زمانی بلند مدت ترعوض شود، در سالهای انتهایی عمر مفید دارایی چندین قطعه را باید جایگزین کرد و این اقدام باعث می شود که با گذشت زمان هزینه های تعمیرات (مربوط به قطعه های متعدد دستگاه) افزایش یابد.

گاهی حسابداران توصیه می کنند که با درنظر گرفتن یک حساب به نام حساب ذخیره هزینه تعمیرات در طول عمر مفید دارایی را همسان ساخت؛ نیاز به این شیوه تخصصی یا همسان سازی هزینه های تعمیرات براساس این فرض قراردارد که هزینه استهلاک سالانه نشان دهنده این است که فقط بهای تمام شده اولیه دارایی (بدون توجه به زمان تعمیرات) برروی دوره های زمانی تخصیص می یابد. اجرای این توصیه ایجاب می کند که کل هزینه تعمیرات متعلق به عمر مفید دارایی را برآورد کرد و بتوان بر آن اساس مبلغی را که به عنوان ذخیره برای تعمیرات در نظر گرفته می شود (برای هر دوره) تعیین کرد. معمولاً این حساب را در گروه بدهی ها و زیر عنوان یک ذخیره گزارش می کنند.

 
نگهداری سرمایه
 
اگر داراییها را به عنوان مجموعه ای از اقلام غیرمشابه مورد توجه قرار دهیم، در آن صورت باید شرکت را یک مجموعه بزرگ از قطعه های کوچک مورد توجه قرارداد (مانند دیوار، سقف، دستگاه، وسیله حمل و نقل) که به صورت مرتب جایگزین می شوند. با توجه به اصل تداوم فعالیت فرض بر این است که شرکت عمر نامحدود دارد. در نتیجه، چون از این دیدگاه به شرکت نگاه شود، چیزی به نام استهلاک وجود نخواهد داشت، بلکه شرکت به صورت مستمر قطعه ها را جایگزین می کند و تعمیرات را انجام می دهد. بدیهی است که مدیر می تواند تصمیم بگیرد قطعه ای را تعمیر یا تعویض ننماید. اگرچنین کاری انجام شود، خدمتی را که کل سیستم ارائه خواهدکرد کاهش می یابد. از سوی دیگر، مدیریت می تواند قطعه ها یا بخ­هایی را اضافه کند و بدین وسیله توان بالقوه کل دستگاه را در ارائه خدمت افزایش دهد.

 
اگر واحد تجاری را به صورت مجموعه ای از داراییهای ناهمگون به تصوردرآوریم، دیدگاه مزبور باعث خواهدشد که استهلاک را از زاویه نگهداری سرمایه تعریف کنیم. چنین دیدگاهی ازاستهلاک (که از دیدگاه مبتنی بر کاهش توان دارایی در ارائه خدمت، گسترده تر است) بیانگراین است که فقط در صورتی سود به دست می آید که مبلغ سرمایه گذاری در پایان دوره بیش ازمبلغی باشد که در آغاز دوره سرمایه گذاری شده است (با فرض اینکه طی این دوره در مورد اقلام سرمایه ای هیچ معامله ای انجام نشده و سود تقسیمی پرداخت نشده باشد).نقطه قوت روش مبتنی بر نگهداری سرمایه این است که در اجرای این روش می توان تغییرات در ارزش دلار و برمبنای ارزش جایگزینی را شناسایی (ثبت) کرد. دارایی را که باید نگه داشت می توان از دیدگاه سرمایه گذاری اولیه بر حسب دلار رایج تفسیر کرد، یا می توان آن را برحسب ارزش جایگزینی در آغاز یا پایان دوره حسابداری گزارش کرد. نقطه ضعف عمده روش نگهداری سرمایه این است که در اجرای آن نمیتوان سود عملیاتی را ازسود وزیان غیر مترقبه (و غیر عملیاتی) تفکیک کرد. اگر از شاخصهای دیگری استفاده نشود، نمی توان مبنایی ارائه کرد تا بدان وسیله استهلاک عملیاتی عادی را از زیان غیر عادی (مربوط به توان ارائه خدمات) تفکیک کرد.
 

روش مبتنی بر موجودی کالا
نخستین روش برای شناسایی (ثبت) استهلاک براساس نگهداری سرمایه قرار دارد. در اجرای این روش، در دوره های زمانی مشخص یا هنگام انحلال واحد تجاری ارزش داراییها را دوباره تعیین میکنند. روش مبتنی بر تعیین ارزش موجودی کالا بر پایه تعیین ارزش داراییها (برای یک واحد تجاری جدید) یا برمبنای بهای تمام شده دارایی (با منظور کردن زیان ناشی از کاهش بهره وری) قرار دارد. مبنای نخست را میتوان براساس ارزش انحلال یا برمبنای قیمت رایج بازار تعیین کرد. دومین مبنای تعیین ارزش اقلام باعث میشود پدیدهای به دست آید که آن را استهلاک مورد مشاهده می نامند و برپایه تغییر در کارآیی دارایی (از دیدگاه مهندسی) قرار دارد نه برپایه کاهش توان دارایی در ارائه خدمات بالقوه.
استفاده از ارزش انحلال یا قیمت رایج بازار دارای یک مزیت است، زیرا در روش مزبور می توان رویدادها را از دیدگاه دنیای واقعی تفسیرکرد و نیازی به تخصیص اقلام بر یک مبنای بدون ضابطه نخواهد بود. ولی، کاهش قیمت بیانگر چیزی نیست که به عنوان استهلاک مورد توجه قرار میگیرد، زیرا آن شامل سود و زیان غیر عملیاتی میشود که عوامل بازار درایجاد آنها نقش دارند. معمولاً تصور بر این است که استفاده کردن از استهلاک مورد مشاهده نمیتواند مناسب باشد، زیرا برای تعیین آن عواملی چون واقعیتهای اقتصادی (با توجه به منسوخ یا ناباب شدن دارایی) مورد توجه قرار نمیگیرد.

بازده سرمایه
متداول ترین روش محاسبه استهلاک روشی است که در اجرای آن استهلاک را با گذشت زمان محاسبه میکنند و آن را استهلاک بر مبنای زمان مینامند. در اجرای این روش بهای تمام شده دارایی بر روی دوره های زمانی (و نه برروی میزان خدمات ارائه شده) سرشکن می کنند. شناخته شده ترین روش همان روش خط مستقیم است و نمونه دیگر روش مضاعف نزولی می­باشد.
اساس فرض روش های مزبور بر این پایه قرار دارد که استهلاک تابع زمان ( و نه تابع میزان استفاده ازمحصول) است. منسوخ یا ناباب شدن و فرسایش دارایی در طول زمان از جمله عوامل تعیین کننده کاهش خدمات بالقوه ای هستند که دارایی میتواند ارائه کند (و این دیدگاه مغایر با فرسایش ناشی از استفاده کردن از دارایی است). از این رو، چنین فرض می­شود که در هر دوره ای از زمان مقداری از خدمات بالقوه ای را که دارایی می تواند ارائه کند، کاهش مییابد. فرض بر این گذاشته می شود که بدون توجه به میزان استفاده از دارایی، دارایی مزبور درهردوره خدمات یکسانی ارائه می­کند [کاهش کل بهای تمام شده دارایی در همه دوره ها یکسان است.

روش مبتنی بر نرخ بهره
برای اطمینان یافتن از این که بازده سرمایه با نرخ بهره داخلی برابر است از روشی استفاده میکنند که آن را روش مبتنی بر نرخ بهره می نامند. برای مستهلک کردن حسابهای دریافتنی و پرداختنی بلند مدت این روش بسیار مطلوب است ولی به ندرت امکان دارد که آن را در مورد داراییهای سرمایه ای به کار ببرند. روش مزبور ازاین دیدگاه جالب توجه است که در اجرای آن استانداردی تعیین میکنند که میتوان تفاوت (فاصله بین) بازده سرمایه و نرخ بازده داخلی را تعیین کرددر اجرای روش مبتنی بر نرخ بهره ارزش فعلی جریانهای نقدی آینده را محاسبه میکنند.روش مبتنی بر نرخ بهره را روش مبتنی بر وجوه استهلاکی یا روش مبتنی بر اقساط سالانه هم می نامند. در شرکتهای عام المنفعه [در آمریکا شرکتهای آب و برق] از این روشها استفاده می­کنند. در اجرای این روش، هزینه استهلاک را به صورت نوعی قسط سالانه منظور میکنند و با توجه به افزایش استهلاک انباشته از یک نرخ بهره (برابر با وجوه استهلاکی مفروض) در نظر می­گیرند. به ویژه زمانی که نرخ آب یا برق را براساس بهای تمام شده مستهلک نشده دارایی (به عنوان یک مبنای تعیین کننده نرخ) به کار میبرند. یکی از جنبه های بسیار مهم روش وجوه استهلاکی این است که در اجرای آن شرکت عام­المنفعه [آب یا برق] می توان در زمانی که طبق مقررات درآمد ثابت نگه داشته می شود، نرخ بازده کل سرمایه را به صورت یک عدد ثابت تعیین کرد. در دیدگاه مخالف هم برای محاسبه استهلاک داراییها از همین روش [روش مبتنی بر نرخ بهره] استفاده میکنند و مدعی می شوند که:

نمی توان انتظار داشت که همه داراییها که شاهد افزایش ارزش هستند همواره خدماتی یکسان [با نرخ ثابت] ارائه کنند.
معمولاً هزینه های تعمیرات و نگهداری افزایش می یابد.
معمولاً با نزدیک شدن به سالهای آخر عمر مفید دارایی، کارآیی عملیاتی کاهش می یابد.
روش مبتنی بر نرخ بهره نمیتواند از روشهایی مانند استهلاک به روش خطی مستقیم، بهتر باشند. در اجرای این روشها عامل دیگری (نرخ بازده) مورد توجه قرارمیگیرد، ولی عوامل دیگری را که باید در این محاسبه گنجانید، مورد توجه قرار نمیگیرد.

با تشکر از توجه شما


تعداد صفحات : 28 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود