تارا فایل

نگاهی تطبیقی به عرف در فقه و حقوق و جامعه شناسی


نگاهی تطبیقی به عرف در فقه و حقوق و جامعه شناسی
عرف جوهره ذاتی عمل انسان ها از روزگاری ست که تعامل بینشان آغاز گردیده بود. تکرار عمل و رفتار جمعی، هنجارها و ارزشهای مشترکی را به وجود آورد که امروزه برای آن اصطلاح "عرف" را به کار می بریم. عرف بیانگر اراده انسانهاست که در روابط اجتماعی خودشان آن را در طول زمان ایجاد کرده اند. دانش جامعه شناسی، اخلاق، سیاست، اقتصاد، حقوق و فقه از دیر باز با این پدیده اجتماعی آشنا بوده و قدیمی ترین پدیده ی حقوقی به شمار میرود. از طرفی بخش عمده ای از متون فقهی در بردارنده مفاهیم و معانی عرفی ست و بسیاری از مباحث آن و حقوق را مسایل و موضوعاتی سامان میدهند که خود دارای ماهیت عرفی اند. عرف در جوامع ابتدایی و قبیله ای اساس همه پدیده های اجتماعی بوده است.
"مردم بابل، روم و مصر قبل از تدوین مجموعه حقوقی و نظام های قانونی به عرف و عادت عمل می کردند. عرب قبل از اسلام و مردم شبه جزیره عربستان، عرف و عادت را تا سر حد تقدیس ارج می نهادند. متابعت از پیشینیان را می ستودند و مخالفت با آنها را قبیح میشمردند."
– اعراب قانون معروفی نداشتند و تنها مرجع شان عرف ها وعادت هایی بود که قسمتی از تجارب خود اعراب و بخشی یادگار شرایع پیشین و برخی برگرفته از قوانین و عرف ملتهای همسایه مانند: ایران و روم بود." اسلام در چنین محیط و مردمی ظاهر شد و به حکم اعتدال و حکمتی که در برخورد با پدیده ها و واقعیت ها داشت همگامی با عرف عملی را تعدیل کرد. از جهت نظری با طرح " توحید در شریعت " تقنین را حق انحصاری خداوند و اراده الهی را منشا پیدایش احکام و مقررات دانست." 2 لذا شان تقنین و خلق حکم از عرف گرفته شد و به عنوان ابزاری در خدمت شریعت، تفسیر قانون شرع و حداکثر کاشف از شریعت و سندی از اسناد فقه و اجتهاد به آن نگریسته شد و" از جهت عملی بسیاری از عرف ها و سنن را امضاء و یا اصلاح و بسیاری را رد نمود. نماز و نیایش آنها را که سکوت و کف زدن بود نپذیرفت" 3 "برخی از معاملات ربوی و مبتلا به غرر و خطر را رد نمود" 4. با عرف و عادت آنها در برخی از ازدواج ها 5، خوردنیها و نوشیدنیها به مبارزه برخاست. 6 البته بر تعداد وسیعی از سیره و منش آنها هم مهر صحت گذاشت. 7
در بین همه ملتها قواعد عرف پیش از قانون وجود داشته است. در جوامع امروزی نیز عرف زائیده نیازهای اجتماعی است که در میان مردم به ظرافت طبع و خود به خود ایجاد شده و به طور دائم در تحول است. 8
علاوه بر این که عرف در اجتماع، در روابط متقابل مردم و گروهای اجتماعی و کشورها مورد عمل قرار می گیرد. مذاهب مختلف فقهی نیز عرف را از منابع استنباط به شمار آورده و تحت عناوین مختلف پیرامون آن به بحث و بررسی پرداخته است. معمولا در این سلسله بحث ها عناوین زیر به چشم می خورد:
"تعریف عرف، انواع عرف، تقسیم عرف به اعتبار مظهر آن، تقسیم عرف به اعتبار منبع، تقسیم عرف به اعتبار مشروعیت، شرطهای معتبر بودن عرف، اهمیت عرف، اعتبار عرف نزد فقهای مذاهب و اثر عرف در اختلافهای فقهی و مسایل اختلافی ناشی از عرف." 9
برداشتهای فراوانی از عرف شده و تفسیرهای متفاوت را این برداشتها در پی داشته به گونه ای که بسیاری از فقها، "عقل و عرف را به عنوان دو منبع جداگانه در حقوق اسلامی ذکر کرده اند و برخی چون محمد غزالی، عقل را به عرف بازگردانده و برخی چون سیوطی، عقل را از منبع فقه حذف کرده ان." 11
برخی هم میدان عمل عرف را تنها در بخش عقل عملی دانسته و بر این باورند که حکم عرفی همان عمل مستمر است و مفهوم تشریعی بر آن نمی توان قائل شد.
برای عرف در جامعه و استدلالات اصولین میتوان نمودها و ظهورات مختلفی را پیدا کرد مثلا وقتی گفته می شود:
__ مرجع در مفاهیم موضوعات که اصطلاح خاص شرعی ندارد عرف است.
__ در برداشت از ادله و مستندات احکام، باید به عرف رجوع کرد.
__ میزان در ظهور، عرف است.
در تمام این موارد عرف، فهم نوعی و مطّرد مردم است و عرف در شکل چنین فهمی ظاهر می شود. پس عرف در این جا یک فهم است. وهرگاه گفته می شود: "عمده دلیل بر سندیّت خبر واحد ثقه، عرف است یا سند اصلی حجیّت ظواهر، عرف است. در این جا مقصود از عرف سلوک و عمل مردم است. در واقع عرف، در این گزاره ها بر مبنا و روش همگانی و عمومی دلالت می کند. گاهی هم اصولین می گویند:" مرجع در تطبیق مفاهیم و موضوعات احکام بر مصادیق آن عرف است" این جا نمود عرف، تشخیص و داوری عمومی و مستمر مردم است." 12
منشاء پیدایش عرف
منشاء پیدایش عرف هر مورد یا موارد خاصی را که علمای هر رشته به تناسب کاربرد آن ذکر کرده باشند مانند حقوقدان ها، عالمان دینی، جامعه شناسان و انسان شناسان فرهنگی و … بازهم برمی گردد به روابط اجتماعی بشر که قبل از هر چیزی به صورت ذهنی و قراردادی یک سری قواعد را بوجود آورده اند، که تبعیّت از آن را الزامی دانسته اند.
باز هم می توان این سوالی را مطرح کرد که عرف و عادت به عنوان یک "پدیده ی روابط اجتماعی"، چگونه و چرا بوجود می آیند؟ مبداء و منبع آنها چیست؟ پاسخ به این سوال را در هر مکتب حقوقی و فقهی به گونه ای می توان یافت امّا هرچه باشد می توان به یکی از منابع و مبادی زیر مستند ساخت:
۱ – درک عقل:
در بسیاری از نوشته ها "درک عقل به عنوان تنها منبع یا یکی از منابع مهم پیدایش عرف ذکر شده است." 13 چون گاه مردم به "جا آوردن یا ترک کردن عملی را دارای مصلحت می بینند، از این رو بر آن توافق می نمایند و به تدریج به عنوان یک هنجار و عادت و عرف در می آید" 14
عقل می تواند ادراک کند آنچه را که به نفع بشریّت و یا به زیان آن می باشد. بنابراین اکثرا؛ عرفها به گونه ای است که به طرف تمدن فکری جامعه پیش می رود به کاربردن عرف در جامعه ساختار تمدنی را بوجود می آورد گر چه که برخی از عرفهای خرافی می تواند موجب رکود و ابتزال در روابط اجتماعی بشر گردد و کنشهایی را بوجود آورد که جامعه همواره جمود را تجربه نماید، مانند عرف عام برخی از قبایل جنگل نشین آمازون و آفریقا .
2 – درک فطری:
" روش عقلا و بنای عرف از فطرتی که خداوندگار به مقتضای حکمت حفظ نظام انسانی در اذهان و طبع عقلا نهاده است، سرچشمه می گیرند." 15 (خواسته های طبیعی، نیازها و ضرورت های انسان) دربین منابع عرف و عادت حضور فطرت و غریزه را می توان به راحتی مشاهده کرد حتی به وضوح می توان دید که بسیاری از مسایل عرفی انسان ها ریشه در غریزه و طبع انسانی دارد، ازدواج که در بین تمام انسان ها یک امری ست غریزی، در عین حال عرف بشری گردیده. به عنوان مثال دیگر فرار اختیاری انسان ها از آن چه مضر به حالش شناخته می شود، یک عرف است که به فطرت و غریزه مستند است. 16
۳ – وحی وشبه آن:
تردیدی نخواهد بود که وحی و اوامر الهی و اندیشه انبیاء و اوصیاء و بزرگان دین در پیدایش بسیاری از هنجارها، عادات نیکو و ارزشهای پسندیده نقش داشته اند. "عرف در صورتی که منشاء الهی و دینی داشته باشد و یا مورد امضای شریعت قرار بگیرد مانند شریعت اسلام و مورد عمل مسلمین هم واقع شود، عنوان " سیره شرعیه " یا " سیره متشرعه " و یا " سیره اسلامی " را به خود می گیرد." 17
۴ – سلطه حاکمان:
جبر و قهر قدرتهای حاکم یکی از علل پیدایش عرف می باشد. منشاء عرف و روش مردم گاه قهر قاهر و جبر سلطان جابری است که مردم زمان خویش را به طریقی ای می گمارد، لیکن" مردم در زمانهای بعد آن را به عنوان مشی برای خود بر می گزینند تا آن جا که در ذهن آنها نهادی و از مرتکزات می گردد."18
برخی بر نظر این فقیه اسلامی ( غروی نائینی ) نقد وارد کرده به این صورت که: راه و رسم حاکم جابر و خودکامه که بنای غلطی را به زور و جبر در جامعه بالا می برد و روش ناپسند را اغلب با فشار و اکراه پیاده می کند، فکر می شود ماندگار نباشد و به نسلهای پس از او انتقال پیدا نمی کند. مثلا با رفتن شاهی ستمگر آن رسم ظالمانه و غلط هم خواهد رفت. به طوری که گفته اند: "القسر لایدوم و لایغلب"، حرکت و عرف غیر طبیعی زیر فشار و جبر دوام نمی یابد.
عده ای این نقد را بر مرحوم نائینی وارد نمی دانند، زیرا" برخی از عرفها در آغاز پدیده ای نا مانوس و استقرار آن، نیازمند قهر و جبر است. نه این که سلطان، جائر باشد بلکه سلطان عادل هم گاهی برای جریان یک عمل نیک متوسّل به قهر می گردد. امّا به تدریج مردم با آن انس گرفته، آن را یک هنجار و الگوی عمل اجتماعی به حساب می آورند." 19
می توان گفت که:" متولیان حاکمیّت به صورت عام، قانونگذاران، کسانی که اداره و هدایت افراد و روابط اجتماعی، قدرت اجبار و الزام را در دست دارند می توانند در پیدایش عرف موثر باشند." 20
برخی، عوامل دیگر را هم در پیدایش عرف دخیل می دانند. مانند: اغراض شخصی، تقلید از گذشتگان، مسامحه و راحت طلبی، وجدان و اراده عمومی مردم. عرف محصول مستقیم اراده ی عمومی مردم است، چون یک منبع اصلی دارد که اراده مردم جامعه باشد، "این اراده زمانی که به ایجاد حقوقی پردازد به شکل عرف و عادت نمایان می گردد." 21
تاثیر عرف در تکوین مکاتب حقوقی
تردیدی نخواهد بود که قبل از پدیده ی قانون و قانون گذاری، عرف به عنوان پایه و مظهر حقوق شفایی و ذهنی رسمیّت و حضور داشته است. تدوین مجموعه های حقوقی و قوانین موضوعه به عنوان یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی نمی تواند ریشه در عرف و عادت نداشته باشد. از این رو با پی جویی سیستم های حقوقی جهان به این حقیقت می رسیم که تمام این سیستم ها و نظام ها از عرف متاثراند و برای آن اهمیّت قایلند. مثلا مجموعه حقوقی روم به این شکل تنظیم شد که هیاتی؛ قانون سنتی و کهن روم را به گونه ی الواح دوازده گانه درآوردند و آن ها را به مجلس(پارلمان) روم عرضه نمودند و مجلس پس از تغییراتی آن را به تصویب رسانیدند.
برخی از حقوقدان ها معتقدند که هیچ یک از مجموعه های حقوقی و مکاتب حقوقی بی تاثیر از عرف نیستند، "قدیمی ترین مجموعه حقوقی " مجموعه حمورابی " مربوط به حدود دو هزار سال قبل از میلاد است. این مجموعه را ششمین پادشاه بابل به نام " حمورابی " تدوین کرد. دومین نظام حقوقی قبل از میلاد " نظام حقوقی تلمود " است که بر اساس برداشتهای دانشمندان یهودی از کتاب تورات تدوین گردیده است، سومین نظام
" مجموعه حقوقی روم " است که در سال 454 ق. م.(قبل از میلاد) تدوین گردیده است که آمیخته ای از آیین های طایفه ای و احکام شاهان و فرمان کشیشان
بود."22
از جانب دیگر روابط اجتماعی مردم به قدری متنوع و گوناگون است که پیش بینی تمام این روابط و مشکلات و مسائلی که بر اثر این روابط به وجود خواهد آمد، غیر ممکن بوده، طبیعی است که پیش بینی راه حل های آن نیز متعدد است. بنابر این قانونگذار هر چه قدر هم به مسائل اجتماعی واقف باشد باز هم نمی تواند این قبیل امور را در قانون پیش بینی نماید. " بنابر این در این قبیل موارد که قانون از حرکت باز می ماند عرف و عادت به عنوان منبع دوّم حقوق به کمک قانون می آیند و به حل و فصل مسائل و مشکلات مردم جامعه می پردازد. پس عرف به عنوان مکّمل قانون یکی از منابع حقوق می باشد. البته بر خی از سیستم های حقوقی جهان که حقوق عرفی دارند مثل کشور انگلستان، عرف مستقیما و مستقّلا اوّلیّن منبع حقوق است نه به عنوان مکمّل و منبع درجه دوّم حقوق. آن چه مسلم است در کشورهای دارای نظام حقوقی رومی _ ژرمنی ( اروپای غربی و امریکای لاتین ) عرف بعد از قانون، جزء منابع حقوق است. چرا که برای درک بسیاری از موارد قانونی مثل این که:"چه وقت رفتار شخص، تقصیر محسوب میشود" و یا "فلان مال یادگار خانواده محسوب میشود" و نظایر این، باید از مفهوم عرفی کمک گرفت بنابر این نقش عملی عرف و یا عادت در این نظام، امری است حتمی ." 23
تا این جا بدون این که عرف و یا عادت را تعریف کرده باشیم و به تعبیر دیگر بدون این که درباره خود عرف چیزی گفته باشیم تاریخچه آن را توضیح دادیم و گفتیم که منشاء حقوق و بلکه قوانین خیلی از مکتب و کشورها است. امّا این سوال نیز به صورت قهری در اذهان مطرح می گردد که اصولا عرف چیست؟ در لسان اهل لغت و دانشمندان حقوق و فقهای مذاهب چگونه به تعریف کشانده شده است؟ ابتدا به سراغ لغت می رویم تا ببینیم که عرف یعنی چه؟
معنای لغوی عرف
"امر پسندیده و نیکو، شناخته، معروف و مشهور، آن چه در میان مردم معمول و متداول است."24 ، " شناختگی، نکویی و احسان. "25 برخی از اهل لغت به معنای رسم، عادت، دءب و خو نیز گرفته اند و شعر فرّخی را نیز به عنوان مثال ذکر کرده اند:
از نکویی که عرف و عادت اوست
نرسد در صفات او اوهام
راغب اصفهانی عرف را به معنی "فعل پسندیده از ناحیه عقل و شرع" دانسته است. آن چه امروزه بیشتر می توان آن را درک نمود امر پسندیده و آن چه بین مردم معمول و متداول باشد کاربرد دارد.
عرف در قرآن شریف
در قرآن شریف واژه "عرف" دو مرتبه و "معروف" سی و دو مرتبه به کار رفته است. در کاربرد اول، عرف به معنای "معروف، کردار و گفتار نیک و پسندیده"26
در این جا "عرف" ضد" نکر" گرفته شده که نکر یعنی امر ناپسند و فاسد و عرف مانند معروف و عارفه یعنی خصلت نیک که فطرت انسانی و عقل آن را می پسندد.27
در کاربرد دوّم معنای احسان و نیکی و یا "تتابع و پی در پی بودن" را می رساند. رسولانی که برای سعادت و رستگاری بشر پی هم آمدند. لذا مفهوم قرآن از عرف جنبه ارزشی، اخلاقی و اصلاحی پیدا میکند.28
عرف در علم حقوق
حقوقدانها در قلمرو حقوق تعریفهای متفاوتی برای عرف ارائه کرده اند. تمام این تعریف ها روشن می سازند این که عرف در حیطه ی حقوق کاربرد های فراوانی در تمام شاخه و موضوعات حقوق پیدا می کند.
ژولین حقوقدان روم باستان می گوید: "عرف و عادت دیرینه عبارت از حقوقی است که از آداب و سجایای مردم پدید آمده و اثر قانونی دارد." 29
وی عرف و عادت را به یک معنی در نظر گرفته و آن را رفتار و روشهای قدیمی مردم تفسیر می کند، که اثر قانونی دارد. برخی آن را حکم مملکتی در نظر گرفته که در تمام کشور یکسان بوده و یکسان هم مورد عمل قرار می گیرد. عرف در حقوق فرانسه "حکمی است که در تمام مملکت یکسان بوده و یکسان نیز عمل می گردد." 30
برخی از تعریفهای عرف از نظر دانشمندان حقوق
" قاعده الزام آوری است که به تدریج و خود به خود میان همه ی مردم یا دسته ای از آنها ، مرسوم شده است ." 31
" قواعدی که از پدیده های اجتماع استخراج شده و بدون دخالت قانونگذار به صورت قاعده در آمده است ." 32
"عملی که اکثریت صنفی از اصناف یا طبقه ای از طبقات یا گروهی از یک اجتماع به طور مکرر انجام دهند و آن عمل مطابق با مصلحت نوعی آن صنف یا آن طبقه و گروه باشد." 33
آنچه که در این تعریف ها مشترک می توان یافت، "عمل اجتماعی" افراد است. در تعریف اول استمرار عمل را به صورت تدریجی و در تعریف دوم پدیده ی اجتماعی را که به صورت قاعده در آمده است موردعمل قرار می دهد که باز هم تدریج و استمرار در آن بوده است که به صورت قاعده در آمده است و عملی که اکثریت یک صنف و یا طبقات اجتماعی انجام می دهند. بدون استمرار و دوام و تدریج این عمل بوجود نخواهد آمد. پس می شود گفت که عرف، عمل و یا اعمالی توافقی بشر است در یک پهنه ای از مکان که دوام و استمرار دارد به صورتی که الزام آور شده و به صورت قاعده در آمده است.
عرف در حقوق عمومی و بین الملل
با توجه به این تعریف ها می توان دخالت عرف را در تدوین حقوق و قانون به وضوح دید. حقوق عمومی یکی از شاخه های حقوق است که بی تاثیر از عرف نمانده است. "در شریعت اسلام، وجود احکام امضایی و وفور آن در مقایسه با احکام تاسیسی بیانگر این حقیقت است که اسلام عرصه جدیدی را در "حقوق عمومی" باز نموده است و قواعد عرفی موجود در این زمینه را امضا نموده است. بسیاری از حقوق عمومی در قلمرو حقوق فردی متکی بر قواعد عرفی به رسمیت شناخته شده از جانب شرع بوده و بر اساس آن تاسیس عقلایی یافته است و اگر از برخی از شعارهای آرمان خواهانه میثاق ها و اعلامیه های بین المللی که در زمینه حقوق بشر تدوین یافته چشم پوشی نمائیم به وضوح می توان بسیاری از موارد حقوق عمومی متکی بر عرف را در این اسناد بین المللی مشاهده نمود."34
تعریف عرف در حقوق عمومی
" تکرار کردار مشابه توسط کشورها و نمایندگان ملتها که به تدریج در روابط مشترک آنها جنبه الزام آور به خودی می گیرد و به عنوان معیار سنجش ارزشهای حاکم پذیرفته شده است ."35
امروزه در روابط بین الملل نیز قواعد عرفی، آن جا که قاعده حقوقی مدون و قراردادی وجود ندارد ازاهمیّت و ارزش یکسانی برخوردار است و در حل اختلافات بین المللی، پایه تصمیمات قضایی میباشد. ماده ی 38 اساسنامه ی دیوان بین المللی دادگستری بر این امر تصریح نموده است.
در سال 1926 م. که دو کشتی به نام های " لوکوس " و "بزکورت" تصادم کرده بودند سه افسر فرانسوی از کارکنان کشتی بزکورت توسط دولت ترکیه که صاحب کشتی بود، محاکمه شدند و دولت فرانسه به محاکمه سه افسر فرانسوی توسط دولت ترکیه اعتراض کرد، ولی دیوان دائمی دادگستری بین المللی در حکم شماره 9 خود به قاعده ی عرفی استناد کرد و اعتراض دولت فرانسه را در رد صلاحیت دولت ترکیه مردود شمرد. البته عرف در حقوق عمومی جایگاه مهمتری دارد. زیرا کمبود قواعد قرار دادی و موضوعه، اهمیت قواعد عرفی را بیشتر کرده است.
عرف در حقوق داخلی همان طوری که ذکر شد، عرف درتمام شاخه های علم حقوق جای دارد، در حقوق داخلی "عرف رفتار مکرری تعریف شده است که نوع آدم آن را بدون احساس نفرت و ناراحتی انجام می دهند و این رفتار شامل کلیه رسوم و عاداتی است که به طور یکنواخت و به تدریج و با گذشت زمان در یک جامعه شکل گرفته و اکثریت افراد آن جامعه الزامی بودن آنرا می پذیرند".
عرف درقانون مدنی افغانستان
در حقوق مدنی هم کاربرد عرف قابل تامل است. در اکثر کشورها عرف زمانی که تفسیر قانون و یا تطبیق و تبیین به میان می آید وارد جامعه می گردد. درقانون مدنی کشور ما نیز از عرف کمک گرفته شده است.
در ماده 2 قانون مدنی کشور آمده است: "در مواردی که حکمی در قانون و یا اساسات کلی فقه حنفی شریعت اسلام موجود نباشد محکمه مطابق به عرف عمومی حکم صادر می نماید. مشروط بر اینکه عرف مناقض احکام قانون یا اساسات عدالت نباشد."
می بینیم در این ماده از قانون مدنی تصریح کرده که در صورت عدم حکم قانونی و شرعی "حنفی" در مورد یا مواردی به عرف عمومی رجوع گردد اما این که عرف عمومی یعنی چه؟ ومنظور از آن کدام نوع عرف است؟ تعابیر و تفاسیر گوناگونی حقوقدانها و علما ی فقه دارند. برخی از دانشمندان حقوق عرف عام را این گونه تعریف کرده اند: "عرف عام: عرف متداول بین گروهی از مردم که جهت جامع صنفی و رسته ای نداشته باشند مانند عرف یک محل معین" 36 و یا یک صنف و طبقه معین. البته در جایی که اقسام عرف را توضیح دهیم از عرف عام هم بحث می کنیم.
در موارد زیادی در قانون مدنی به عرف استناد و اتکا شده است که نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم:
قانون مدنی تمهیدی ماده 9:" … تجاوز از حق در موارد آتی بوجود می آید:1 – اعمال مخالف عرف و عادت." در این مورد در قانون تصریح گردیده که تجاوز از حق خود موجب ضمان است و یکی از موارد آن، عمل مخالف عرف و عادت ذکر شده است.
ماده 91 :" در مورد لزوم کل مهر، خلوت صحیحه، حکم دخول را در نکاح صحیح دارد…". "خلوت صحیحه" در قانون تعریف نشده، آن را باید عرف معین کند که خلوت صحیحه چه زمانی و در چگونه مکانی و در چه وضعیتی برای زوجین تحقق پیدا می کند و یا شرع آن را چگونه مشخص کرده است. در صورتی که شرع معین کرده باشد، بری این عرف جایی باقی می ماند؟
و همچنین در ماده 101 قانون مدنی تمهیدی آمده است :" (1) کل یا قسمتی از مهر، حین عقد طور معجل یا موجل تعیین شده می تواند. (2) در صورت عدم تصریح، به عرف رجوع می گردد…." 37 چنان که ملاحظه می گردد، در صورتی که زمان پرداخت مهر معین نشده باشد. طبق قانون، عرف تعیین کننده است. به جا خواهد بود که در همین جا قانون و عرف را مقایسه نمائیم.
تفاوت عرف و قانون
قطعا افتراق زیادی بین عرف و قانون وجود دارد که برخی از آن ها را ذکر می کنیم:
1- عرف مولود رفتار اجتماعی عامه مردم است و این ممکن است مبنای عقلایی و منطقی نداشته باشد مانند گرفتن "قلین"، "گله" و "پیش کش" توسط پدر عروس از خانواده ی داماد در برخی از مناطق کشور ما. البته این موارد غیر از مهر شرعی می باشد. در حالی که قانون چون مولود اندیشه و فکر مقنن است که افراد منتخب جامعه و برگزیده ی مردم می باشند، منطبق با اصول منطق و عقل می باشد. البته اگر جامعه در سطحی متعالی از رشد اجتماعی و علمی باشد. ممکن است عرف مولود رفتار مردم چنین اجتماعی نیز از منطق و عقل برخوردار باشد.
2- برای آن که عرفی به وجود آید قدمت واستدامه ی یک عمل و رفتار، طی سالیان دراز ضروری است و نسخ عرف هم به وسیله عرفی دیگر مستلزم طی یک دوره طولانی است. در حالی که قانون با انجام تشریفات مقرر در مدت زمانی کوتاه بوجود می آید و نسخ آن به وسیله قانون جدید نیز با فوریت و سرعت انجام می شود به عنوان مثال در مورد تغییر عرف می توان به موضوع سکوت دختر در امر ازدواج اشاره کرد. منقول است که به موجب عرف معمول در زمان رسول اکرم (ص) سکوت دختر نشانه رضای او در امر ازدواج بوده است. "اذنها صماتها" ولی در حال حاضر با توجه به تغییراتی که بر اثر تحولات اجتماعی به وقوع پیوسته است، دیگر به صرف سکوت دختر نمی توان آن را حمل بر رضای او درعقد نکاح و نتیجتا صحت عقد مذکور دانست، بنابراین دختر باید لفظا و به طورصریح اعلام رضایت به عقد نکاح با زوج را بنماید، سکوت او گویای ر ضایت او نمی تواند منظور گردد.
۳- عرف چون از نحوه ی عمل و طرز رفتار عموم مردم نشات می گیرد، بنابر این مستقیما از اراده ی مردم ناشی می شود، بدین لحاظ از جهت دموکراسی محترم ترین قانون تلقی می گردد، زیرا مردم بدون واسطه، اراده و خواست خود را با رفتار مستمر و مداوم خود به صورت یک قاعده و اصل اعلام کرده و قبول نمودند که اختلافات آنان بر اساس این اصول و قواعد حل وفصل گردد. در حالی که قانون با واسطه به وسیله ی نمایندگان انتخابی مردم وضع گردیده است.
4- قواعد عرف وعادت روشن وصریح نیستند در حالی که مقررات قانون به طور دقیق روشن و آشکار هستند، مخصوصا آن که قواعد عرفی اغلب مدون هم نیستند، درصورتی که مجموعه قوانین شامل کلیه مواد قانونی مربوط به هر رشته از حقوق می باشد، مثل قانون مدنی، یا تجارت و امثال آنها 5- عرف و عادت برحسب محل و منطقه متنوع و مختلف است. بنابر این ممکن است در نقاط مختلف یک کشور راجع به یک موضوع عرفهای مختلفی وجود داشته باشد، در حالی که از خصیصه قانون وحدت و یکسانی مفهوم آن در تمام سطح کشور می باشد که نمی شود از آن بر حسب محلات وطبقات و اقوام مختلف تعبیر و تفسیرهای متفاوت نمود . 38
ارکان عرف
رکن های متعددی را برای عرف ذکر می کنند ولی اکثر حقوقدان ها دو عنصر اساسی را یاد آور شده اند:
1- عنصر مادی: برای ایجاد عرف لازم است که عادتی به مدت طولانی بین عموم مرسوم شود وهمه ی مردم در برابر واقعه ی معین آن رسم را به کاربرند و درعین حال، عمومی و پایدار باشد. منظور از عمومی بودن این است که اگر عرف عام است، در بین تمام جامعه رسم باشد و اگر خاص است، بین آن دسته ویا محل که شغل ویا اقامتگاه یکسانی دارند عادت مورد نظر جنبه ی عمومی پیداکرده باشد. منظور از پایدار بودن این است که عرف از عادتهای زود گذر و رسومی که چند صباحی مورد عمل قرار می گیرد جدا گردد. عرفی که مبنای قاعده حقوقی ست باید بر اثر تکرار عمل واحساس نیاز مردم در وجدانها رسوخ کرده باشد.
2- عنصر معنوی : عادتی می تواند به عنوان عرف مورد استفاده قرار گیرد که به اعتقاد کسانی که آن را رعایت می کنند، الزام آورباشد. "بسیاری از عادتها، بااین که مدتها تکرار شده و جنبه ی عمومی پیداکرده است، چون به نظر مردم اجباری نیست و ایشان به عنوان یک قاعده حقوقی آن را محترم نمی دانند، به معنای خاص کلمه "عرف" نیست ، بلکه در شمار آداب و رسوم و نزاکتهای اجتماعی محسوب می گردد، مانند آدابی که مردم درطرز معاشرت و برخورد با هم رعایت می کنند یا رسم محلی که درپاره ای از اعیاد و سوگواری برپا می سازند. عرفی که این دو عنصر در آن باشد، جزو قواعد حقوقی ست." 39
مشخصه های عرف
عرف و عادت چه مشخصه هایی داشته باشد و یا چه ویژگیهایی درآن باشد تا مورد استفاده ی اجتماعی و حقوقی قرارگیرد؟ ویژگیهای زیر می تواند ملاک برای استفاده کردن عرف گردد:
۱- قدمت عرف: عرف باید از نحوه عمل مداوم و طولانی مردم جامعه ناشی گردد که سالهای متمادی به آن عمل کرده باشند و الا اگر درزمان مشخص و محدودی به آن عمل شده باشد نمی تواند به عنوان یک قاعده حقوقی معتبر و لازم الاجراء محسوب گردد. گاه بعضی، اموری را که رسوم می باشند باعرف یکی پنداشته اند ولی باید دانست که اگر چه عرف و رسوم گه گاهی مترادف تلقی می گردند ولی بین عرف و رسم فرق روشنی وجود دارد. "هک ورس" حقوقدان معروف آمریکایی در این باره می گوید:" اگر چه این دو واژه معمولا باهم، تواما به کار برده می شوند، اما باید دانست که دو معنای کاملا مختلف دارند، زیرا عرف به آن چیزی اطلاق می گردد که به طور آشکارا و مداوم اجراء شده و دارای
جنبه ی اجبار و التزام باشد و موجد حق محسوب گردد، ولی رسوم، اعمال و رفتاری هستند که تمایل به عرف شدن را دارند اما هنوز به آن مرحله نرسیده اند و نیازمند طی زمان بیشتری می باشند." 40 شاید عامل مهم "قدرت"، الزامی ست که درعرف وجود دارد و آن را از "رسوم" جداکرده است.
۲-اجبار و الزام: دراندیشه وفکر مردم جامعه آن چه که مدتها به آن عمل شده به عنوان یک اصل مسلم و قابل احترام جایگزین شده و مردم اجرای آن را الزام آور بدانند یعنی، عرف "پذیرش عام" یافته باشد و در نتیجه دارای خصیصه ی الزام و اجبار گردد، یعنی مقبولیت عامه والزامی شدن بتواند موجد حق محسوب گردد.
۳- استمرار و دوام: خصیصه ی دیگرعرف استمرار و دوام آن است، باید به طورمرتب و بدون وقفه به آن عمل شده باشد.
اقسام عرف
۱- عرف به معنای خاص کلمه: عرف به معنای خاص کلمه همان طور که درمواردی ذکر کردیم ، امری ست نسبت به موضوعی که نتیجه ی عملکرد توده ی مردم به نحو واحد و در زمان طولانی باشد. بعضی ازاقسام آن درتمام یک کشور رایج است یعنی عمومی وهمه جایی ست، مثل جهیزیه زن در بین مردم کشور ایران و قسمتی هم محلی ست، مثل معمول مردم لرستان در ایران که به دختری که خانه شوهر می رود جهیزیه نمی دهند بلکه وجوهی هم غیراز شیربهاء از داماد می گیرند.
۲- عرف قضایی: ازعمل کرد یکسان قضات به امری در طی سالها به تکرار حاصل میشود. و" این همان "رویه ی قضایی" است که خود به عنوان منبع مستقلی از منابع حقوق مورد بحث قرارمی گیرد و منظور از آن، طرز کار و نحوه ی عمل و نهایتا درک و استنباط قضات محاکم از قوانین می باشد"41 معنای دیگری هم از رویه ی قضایی ذکر شده " اما این معنا بیشتر در نظام های حقوقی که قانون نوشته دارند کار برد دارد و به این معنا از منابع حقوق محسوب می شود" 42
۳- عرف دانشمندان علم حقوق: حقوقدانان بزرگ در بسیاری از موارد برای اظهار عقیده و نظریه نسبت به مسایل حقوقی و ارائه "دکترین"
از اصول و قواعد کلی پیروی می کنند و آن را پایه و اساس اظهار نظریه های حقوقی خود قرار می دهند، از این قبیل است؛ اصولی به شرح زیر :
_ "هیچ ضرری نباید جبران نشده باقی بماند."
_ " هیچ کس نباید استفاده بدون جهت به زیان دیگری بکند ."
_ "هرکس از منافع امری بهره مند شد ، باید زیانهای ناشی از آن را هم متحمل شود."43
_ " تقلب همه ی عمل را فاسد می کند.
_ "هیچ کس نمی تواند به نوشته ی خود اعتراض کند." 44
اهمیت این اصول کلی حقوق یا عرف دانشمندان علم حقوق به حدی ست که در بعضی از کشورها آن را جزء" منابع حقوق" منظور کرده اند، کما این که در "اسپانیا" این اصول به موجب ماده 6 قانون مدنی از منابع حقوق آن کشور محسوب می شود، وهمچنین به موجب ماده 38 اساسنامه دادرسی بین المللی، اصول کلی حقوق مورد قبول ملتهای متمدن، جزء منابع حقوق بین الملل منظور گردیده است"45
عرف را به گونه های دیگر نیز تقسیم کرده اند، مثلا: تقسیم عرف به " معتبر وغیرمعتبر، تسامحی و غیر دقیق، حکمی و موضوعی، عام و خاص، لفظی و عملی، سابق و مقارن و متاخر، قدیم و حادث ( بعد از اسلام )، ممضا و مردوع و مرسل، مخصص نص وغیر مخصص، مکمل تشریع و مساعد تشریع و مخالف آن، عرف دولت ها و مردم و…." 46
می توان گفت که همه ی این تقسیم ها به کنه کلمه ی عرف ارتباط پیدا نمی کنند بلکه به جهتگیری قانونگزار دربرابر عرف مرتبط می گردد مانند تقسیم عرف به معتبر وغیرمعتبر یا ممضا و مردوع ومرسل، چنان که گاهی تقسیم ها به مو ضعگیری شرع و کارایی عرف راجع می گردد، مانند تقسیم عرف به مکمل تشریع و مساعد و مخالف.
کاربرد " عرف" در مکاتب فقهی
کاربرد عرف در فقه قابل تامل است ، اما این کاربرد باتوجه به اهمیت گزاری مکاتب فقهی متفاوت می باشد . بعضی از مکاتب فقهی عرف را درحدی می پذیرند که تبیین کننده رفتاراجتماعی و یا تعیین کننده موضوع حکم و یا مفسر ان باشد . اما برخی ازمکاتب فقهی " عرف " را در صورت فقد نص به عنوان یکی از منابع در یافت حکم فقهی می دانند و مبنای اعتبار آن را هم حدیثی از رسول اکرم اسلام دانسته اند .این که عرف درفقه اسلامی ساری وجاری ست جای تردیدی نمی باشد و دراصطلاح فقها به قواعدی که از عرف متخذ است بناء عقلا هم گفته اند. میدان کاربرد آن در استنباط فواعد حقوق اسلامی بسیار وسیع است . فقها معمولا در مستندات عرفی تا جایی پیش رفته اند که جمله ی " العرف ببابک " ( عرف بر در خانه است ) را به کاربرده اند . علاوه بر تعبیری که از عرف ذکر شد ، " فقهای شیعه به آن سیره ی عقلا و روش عقلایی نیز گفته اند وگاه از آن به عرف وسیره ی متشرعه یاد کرده اند و منظور از آن تجربیات عملی ست که جامعه در طول فراز و نشیب آزمونهای زندگی به صحت و مصلحت آن پی برده است . " 47
می توان عرف مصطلح در دانش فقه و اصول را به " فهم یا بنا یا داوری مستمر و ارادی مردم که صورت قانون مجعول و مشروع نزد آن ها به خود نگرفته باشد . تفسیر کرد ." 48 البته در مفاهمه ی اندیشمندان دانشهای فقه ، اصول و حقوق اسلامی ؛ گاه عرف را با تعابیر عرف الشرع کذا یا در تعارض بین عرف شرع و لغت عرف شرع مقدم است ، ومنظور ازعرف شرع ، بنا یا رویه شارع است . اما چون درتمام موارد کار برد عرف با قرینه صورت می گیرد ، در عرف مصطلح دگرگونی ایجاد نکرده است .
عرف در مکتب فقهی شیعه
در فقه و اجتهاد شیعه ازعرف بهره گرفته شده ، اما کاربرد عرف در فقه شیعه تقریبا در موارد زیر بوده است :
_ تمییز مفاهیم ومعانی واژه های وارد درمتون دینی
_ فهم ظواهر و تشخیص مراد شارع از ترکیب ها
_ حل تعارض ادله ی شرعی ( جمع عرفی )
و مراجعه به عرف برای جهات :
_ الغای خصوصیت و تعمیم متن دلیل
_ تشخیص موضوعات و تطبیق مفاهیم بر مصادیق تلازم عرف و شرع
فقهای شیعه امامیه ، عرف را برای اثبات حکم تکلیفی حجت نمی دانند ، مگر این که ثابت گردد در زمان ائمه ی (ع ) هم معمول بوده و از آن نهی نشده مثل استصناع و عقد فضولی ، در غیر اثبات حکم تکلیفی عرف را کاملا حجت می دانند ، مثل تشخیص موضوعات و تفسیر اراده متعاملین در موقع انعقاد عقد . از سوی دیگر مانند تشخیص فقیر و فی سبیل الله برای مصارف زکات ، مثلی و غیر مثلی بودن اشیاء ، اضطرار و اکراه طرفین معامله ، غبن و عیب مورد معامله ، مقدار مهرالمثل در نکاح ، مقدار نفقه ی زوجه و اقارب . 49 و فقهای شیعه در متون فقهی به صراحت ذکر کرده اند :" در بعضی موارد ما آن چه را که در آیات و روایات آمده مثل " اوفوا بالعقود" و " احل الله البیع " و " تجارت عن تراض " و به قول
پیامبر اکرم (ص ) : " النکاح سنتی" و"الصلح جایز " و امثال آن را بر مفاهیمی که در نزد عرف قابل قبول بوده ، حمل می نماییم . و از سوی دیگر همان چیزی را که عرف بر آن مبتنی بوده پیامبر اکرم اسلام (ص) هم در آن تصرف لفظی و معنوی نکرده باشد ."

کاربرد عرف در مکتب فقهی حنفی
علمای حنفی علاوه بر این که عرف را حجت می دانند ، میدان عمل به آن را وسیع دانسته ، آن را یکی از پدیده هایی می شمارند که با آن می توان فقه اسلامی را با تحولات روز در جامعه و جهان هماهنگ نمود و نیاز های عالم متغیر و جامعه متبدل را با انعطاف پذیری کامل و تبدیل آن مرتفع ساخت ، از جانب دیگر این مکتب حقوقی اسلامی" عرف را یکی از حجت های شرعی می داند و در صورتی که نصی در آن مورد نباشد ، استفاده ازعرف را واجب می داند "51
ابن نجیم که از فقیهان حنفی ست ، استفاده از عرف را مستند به حدیثی از رسول اکرم اسلام می داند : " ما رآه المسلمون حسنا فهو عند الله حسن " 52 وی اعتقاد دارد که استعمال عرف در فقه اسلامی گسترده است ، وموضوعات فراوانی رابه عنوان مثال ذکر می کند مانند : " سن حیض ، سن بلوغ ، سن انزال ، کمی و زیادی حیض و نفاس و طهارت از آن ها ، افعال منافی نماز ، و نجاساتی که مورد عفو است به خاطر قلیل بودن ، عدم به هم خوردن موالات وضو به جهت این که زمان توقف کم باشد ، بناکردن بر نماز در جماعت و خطبه ی آن ، فاصله ی ایجاب و قبول و سلام و جواب سلام و تاخیری که مانع رد به استفاده عیب می گردد . " 53
دراین مکتب فقهی اگر در جایی بین عرف و شرع تعارضی ایجاد گردد ، عرف استعمال مقدم داشته می شود. به خصوص در باب قسم ، " بنابر این اگر کسی قسم یاد کند که بر فرش ویا بربستر ننشیند و یا با چراغ جایی را روشن نکند ، با نشستن بر زمین یا با استفاده از روشنایی خورشید ، قسمش شکسته نمی شود . این در حالی است که قرآن زمین را " فراش " و " بساط " و خورشید را " سراج " خوانده است ." 54
آن طوری که ملاحظه شد ، عرف در فقه حنفی کاربرد وسیع دارد و علاوه بر کاربرد در موضوعات مبنای استنباط حکم تکلیفی هم قرار می گیرد .
یکی از موارد کاربرد عرف که در آن بارز است بیع معاطات است که درآن لفظ به کار نمی رود در حالی که خرید و فروش صورت می گیرد . شافعی و شیعه بیع معاطات را درست نمی دانند چون معتقدند که شارع تنها به ذکر بیع که لفظ در آن به کار می رود بسنده کرده و خارج از آن بیع نمی باشد در حالی که در " فقه حنفی " معاطات به عنوان یکی از معامله های شرعی پذیرفته شده و مبنای آن عمل به عرف است . فقهای مالکی و حنبلی نیز مانند فقهای حنفی ، بیع معاطات را در اشیای گران قیمت مجاز دانسته و " قرافی " در این باره می گوید : " دلیل ما بر صحت بیع معاطات آن است که خداوند بیع را حلال کرده ( احل الله البیع ) و کیفیت آن را بیان نکرده است به همین سبب در این مورد باید طبق عرف عمل شود"55

عرف در مکتب فقهی مالک
چنان چه در آثاری از فقهای مالکی نظر شود حضور عرف را می بینیم. حضور عرف در آثار منسوب به مالک ، ابن عربی ، احمد ابن ادریس قرافی ، ، مقری ، ابن لب ، شاطبی و … کاملا محسوس است . 56
قرافی که از علمای مکتب فقهی مالکی است در مورد صیغه های طلاق و خرجی و نفقه زن و اولاد تشخیص عرف را معتبر می داند. در این موارد می گوید : " چند چیز بر ما لازم است : اول آن که به منظور دور نگه داشتن مالک و عالمانی چون او که به وقوع طلاق به صیغه های مشخصی فتوا داده اند ، بر این نظر باشیم که آنان تنها بدان دلیل به این صیغه ها فتوا داده اند که در آن دوران قرائنی گواه نقل الفاظ آن صیغه ها از معانی لغوی و اولیه خود به معانی که آنها فتوا داده اند وجود داشته است . "
و همچنان " خرجی زن و اولاد و اقربا و خوراک و پوشاک آن ها نیز از چیزهایی است که به حسب عرف و قرینه تفاوت می یابد و فتوا بر همان تعلق می گیرد که در زمان صدور فتوا جایز است و فتوا دادن بر اساس چیزی جز عادت " 57 موجود حرام می گردد.
این که زن مهر را قبل از همبستر شدن ، یا پس از آن و یا هنگام آن می گیرد نیز مبتنی بر عرف است وغیر از این مسائل ، مسائل بی شمار دیگری نیز وجود دارد که همه بر عرف و قرائن موجود مبتنی می گردد. و هرگاه عرف و عادت در مورد آنها تغییر کند ، حکم انها نیز تغییر می کند و فتوا بر اساس عادت پیشین حرام میشود . 58 مواردی که قرافی در الفروق متذکر شد نشان دهنده بهره گیری علمای مالکی از عرف می باشد.

کاربرد عرف در مکتب فقهی حنبل
از نظر دکتر مصطفی زلمی علمای حنبلی از عرف مانند حنفی و مالکی استفاده وسیع کرده اند . اما برخی معتقدند که در فقه حنبلی از عرف به عنوان منبع استنباط احکام و اجتهاد بهره گرفته نشده است و اگر هم استفاده شده در باب قضا بوده نه افتاء .
منابع اجتهاد را علمای حنبلی : " قرآن ، حدیث مرفوع ، فتاوای اصحاب ، حدیث مرسل و ضعیف ، قیاس ، استصحاب ، مصالح مرسله و سد ذرایع دانسته اند. " 59
اما در این مکتب کاربرد ابزاری " عرف " ضروری دانسته شده است . البته علمایی چون ابن قدامه ، ابن رجب ، ابن قیم ، عرف را در اجتهاد پذیرفته اند . حتی ابن قیم ، " عدم توجه به عرف و قصد متکلم را جنایت بر نوع انسان و شریعت دانسته است ." 60
ان چه که کلمات فقهای حنبلی پیداست از عرف استفاده می گردد منتها با اختلاف در این که در موضوعات و یا این که به عنوان مبنای استنباط احکام.

فقه شافعی و کاربرد عرف
فقهای شافعی هم " عرف " را در فقه و ابواب متفاوت آن به کار می برند منتها این که در موضوعات و تفسیر و تبیین احکام صرفا و یا این که به عنوان منبع اجتهاد هم استفاده می کنند مورد اختلاف است . مثلا آنچه که از عبارت " نهایه المحتاج " استفاده می گردد این است که شافعی مانند شیعه به عنوان منبع استنباط احکام استفاده نمی کند . در نهایه المحتاج آمده : " رضایت پدیده پنهان و پوشیده ای است که ما از آن بی اطلاعیم . از این رو صیغه دلیل بر
رضایت قرار داده شده و لذا بیع به معاطات منعقد نمی گردد." 61
ابو علی مردودی که از فقهای شافعی است ، مذهب شافعی را بر پنج قاعده استوار می داند که یکی از آن قاعده های استواری عرف می باشد . وی پنج قاعده را به این صورت ذکر می کند : " یقین که با شک زایل نمی شود ، ضرری که از بین می رود ، مشقتی که آسودگی در پی دارد ، اموری که تابع مقاصد می باشد و عرف ." 62

عرف در نگاه جامعه شناسی
جامعه شناسی از آنجایی که با روابط متقابل افراد و گروه ها سر و کار دارد ، لذا مفهوم عرف در این علم یکی از مفاهیم اساسی ست که در رفتارهای جمعی به صورت قواعد هنجاری رو نما می گردد. این قواعد هنجاری ست که رفتار اجتماعی افراد را تنظیم می کند در صورت تخلف از آن فرد به نوعی هنجار شکن و در قالب " منحرف اجتماعی " از جامعه طرد می شود .
از این جاست که گاهی حاکم قضایی به قاعده عرف استناد کرده ، فرد یا افراد را به کج روی و یا جرم محکوم می کند . در حالی که جرم نوعی قانون شکنی محسوب شده ولی کجروی ، تخلف از هنجارهای اجتماعی به حساب می آید . از جانب دیگر عرفیات ( ) به عنوان الگوی عمل فرهنگی و اخلاقی محسوب شده و کارشان دوام بخشیدن به تعاملات گروه انسانی است . از این رو ، عرفیات به صورت معیارهایی عمل می کنند که گروه اجتماعی را با قاعده مند کردن رفتار اجتماعی افراد انسجام می بخشد . 63
جامعه شناسان به گونه های متفاوت از عرف بحث کرده اند ، در برخی از موارد تلاش نموده اند که جنبه های منفی و مثبت رفتاری را که عرف تعیین کننده آن است با ذکر مثالهایی بیان کنند . 64 " عرف " ، " به رسومی اطلاق می شود که دلالتهای مهم شایست و ناشایست دارند . عرفهای هر جامعه ای غالبا در نظام حقوقی و آموزشهای مذهبی ان تجسم می یابند." 65 بروس کوئن ، جامعه شناس معروف معاصر معتقد است که قوانین مرحله پیش رفته ای از عرف است که جنبه رسمی بخود می گیرد . " قوانین در واقع همان عرفهایی اند که اهمیت ویژه ای دارند و از همین روی به صورت مقررات قانونی رسمیت می یابند . آنهایی که این مقررات را نادیده می گیرند ، در معرض مجازات قانونی قرار می گیرند ." 66
به عنوان مثال در بیشتر جوامع بشری آدم کشی ، ضرب و جرح ، خیانت به کشور ، تجاوز به عنف ، به شدت ممنوعند.
گذشته از این رفتارهای اجتماعی که قانون به صورت رسمی و آشکار منع کرده است ، عرف هایی هم هستند که اگر کسی آنها را رعایت نکنند ، با واکنش شدید عامه مردم رو به رو می شوند . مانند : اهانت به نهادهای مذهبی و برهنه ظاهر شدن در یک مکان عمومی ، اما عرفها ممکن است طی فرآیندی ناخود آگاه و برنامه ریزی نشده به صورت غیر مستقیم و یا با تصویب قوانین که برنامه ریزی شده و عمدی است ، دگرگون شوند.
عرفها علاوه بر این که مبتنی بر باورهای اخلاقی جامعه از درست و نادرست ، یا خوب و بد اند ، برای یکایک مردم جامعه قابل احترامند .
ماکس وبر جامعه شناس بزرگ آلمانی ، عرف را نوعی از رفتار اجتماعی می داند و " رسم " 68 ، " مد " 69 ، و " قرارداد " 70 را نوعی از رفتارهای اجتماعی دانسته که با تحولی تبدیل به عرف می گردند .
وی عرف را نوعی رفتار اجتماعی می داند که با رفتارهای دیگر اجتماعی تمایز خاص دارد به گونه ای که وی می گوید : " رفتار اجتماعی جهت گیرانه که قابل پیش بینی عملی پایدار نوعی باشند ، عرف نامیده می شوند ." 71
عرفهای اجتماعی که قواعد رفتاری خاص می باشند ، هنجارهای تحول یافته ای هستند که ریشه در ارزشهای اجتماعی جامعه دارند . " هنجارهای اجتماعی " 72، یعنی قواعد و رهنمود های مشترکی که رفتار مناسب را در یک وضعیت معین مقرر می دارند . هنجارها تعیین می کنند که مردم چگونه در یک شرایط معین در یک جامعه باید رفتار کنند . ما آن چنان آسان و سریع با هنجارها انطباق می یابیم که اصلا از وجود آنها آگاه نمی شویم . در واقع ما بیشتر متوجه انحراف از هنجارها می شویم تا انطباق با آنها ، شما از کسی که با شما معارضه می کند تعجب نخواهی کرد که در آن هنگام دستش را به نشانه حمله بلند کند اما تعجب خواهی کرد اگر وی در مقابل شما خم شود و تعظیم کند . 73
عرفی که در جامعه شناسی از آن بحث می کنیم ابتدا در انسان شناسی فرهنگی مطرح می گردد به گونه ای که ارزشهای هر جامعه و افراد باعث بوجود آمدن عرفها می گردند یعنی عرف های هر جامع ای ریشه ای پایدار در ارزشهای آن دارد." ارزشها " 74 عناصر مهم روابط اجتماعی اند . ارزشهای یک جامعه به این دلیل مهم هستند که محتوای هنجارهای آن جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد . چنان که اگر یک جامعه ارزش والایی به تعلیم بدهد ، پس هنجارهای آن جامعه تعلیم و تربیت همگانی را تدارک خواهند دید . همچنین اگر جمعیت زیاد در یک جامعه دارای ارزش باشد ، پس هنجارها ی آن جامعه خانواده های بزرگ را تشویق خواهند کرد . پس می توان گفت که همه ی هنجارها نشانگر ارزشهای اجتماعی می باشند واساسا ریشه در آن ها دارند به طور مثال ، هنجارهایی که اقتضا می کنند یک محصل در برابر استادش مودب تر باشد تا در برابر همصنفی اش ، بیان کننده ی ارزشی ست که جامعه به علم وتعلیم نهاده است . 75

نتیجه و کلام آخر
قواعد عرفی در تمام جوامع بشری با زندگی اجتماعی انسان همراه بوده و قبل از به وجود آمدن قانون مدون ، گاه به صورت قانون شفاهی واراده جمعی کار برد داشته است ؛ در ادیان از عرف استفاده شده و در مواردی قانونگزار دینی آن را ردع کرده و درمواردی هم امضا کرده است که موارد امضا درموضوعات بیشتر از طرد آن است . در دین اسلام هم قواعد عرفی در موارد بسیاری از طرف شارع امضا شده و در مواردی هم رد گردیده . در جوامعی که قانون مدون دارند وقانون نتیجه و محصول پارلمان ها می باشند ، عرف قانونی ویا عرف حقوقی از اعتبار بالایی بر خوردار می باشد به گونه ای که در برخی موارد تبدیل به قانون می گردد . عرف حقوقی ، اوصاف الزام ، پایداری و دوام و ضمانت اجرایی را دارا می باشد ؛ درحالی که عرف جامعه شناسی بر گرفته از هنجارهایی اجتماعی ست که دربین مردم پایدار مانده است ، به طوری که تخلف از آن منجر به واکنش اجتماعی شده و فرد را به صورت کجرو اجتماعی در می آورد . ازطرف دیگر تمام عرفهای اجتماعی ریشه و اساس در ارزشهای آن جامعه دارند .

توضیحات
1 _ قرآن کریم : سوره بقره ، آیه 170 _ مائده ، آیه 104 _ زخرف ، آیه 22
2 – قرآن کریم :مائده آیه 47،45،44 __ انعام آیه 57 __ یونس آیه 55
3 – قرآن کریم : انفال آیه 35
4 – قرآن کریم : بقره آیه 275
5 – از قبیل نکاح شغار که ازدواج دو مرد با دو زن بود به گونه ای که مهر هرکدام ازدواج با دیگری باشد .
6 – قرآن کریم : مائده آیه ،104،90،103
7 – فقه و عرف ، ابوالقاسم علیدوست، ص 27
8 – مقدمه علم حقوق ، دکتر ناصر کاتوزیان، ص 182
9 – درآمدی بر حقوق اسلامی تطبیقی ، عمید زنجانی ، ص192 ، 1382 ش .
10 – همان ، ص 52
11 – عقل عملی عبارتند از آن دسته باید ها و نباید ها که در منطق تحت عنوان " آراء محموده " و بخشی از امور بدیهی شمرده شده است و در علم اصول فقه از آن به احکام عقلی تعبیر شده است. (درآمدی بر حقوق اسلامی تطبیقی ، عمید زنجانی ، ص 54 )
12 – فقه و عرف ، ابوالقاسم علیدوست ، ص 61
13 – فقه سیاسی ، عمید زنجانی ، ج 2 ، ص 42
14 – دانشنامه حقوقی ، جعفری لنگرودی ، ج 2 ، ص 52 ، ترمینولوژی حقوق ، ص 448 __ بدران ابولعینین بدران ، اصول الفقه ، ص 316
15 – و اما ان تکون ناشئه عن فطرتهم المرتکزه فی اذهانهم حسب ما اودعها الله تعالی فی طباعهم بمقتضی الحکمه البالغه حفظا للنظام .
( فوائد الاصول ، غروی نائینی ، ج 3 ، ص 193 )
16 – فقه و عرف ، ابوالقاسم علیدوست ، ص 65
17 – الشیخ محمد رضا مظفر ، اصول الفقه ، ج 2 ، ص 152 __ واما[یعمل بها] جمیع المسلمین بماهم مسلمون ، او خصوص نحله خاصه منهم … و
تسمی السیره حینئذ " سیره المتشرعه " او " سیره الشرعیه" او " السیره الاسلامیه " ، فقه وعرف ، ابوالقاسم علیدوست ، ص 66
18 – فوائد الاصول ، الغروی نائینی ، ج 3 ، ص 192 ( فان مبدا الطریقه العقلانیه ، اما ان یکون لقهر قاهر او جبر سلطان جائر قهر جمیع
العقلاء عصره علی تلک الطریقه واتخذها العقلاء فی الزمان المتاخر طریقه لهم و استمرت الی ان صارت من مرتکزاتهم )
19 – فقه و عرف ، ابوالقاسم علیدوست ، ج 2 ، ص 67 ، 1385
20 – مبانی حقوق ، موسی جوان ، ج 3 ، ص 358 ، حقوق بین الملل عمومی اسلامی ، ص 184
21 – کلیات حقوق ، ناصر کاتوزیان ، ج 2 ، ص 103
22 – درآمدی بر حقوق اسلامی ، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ، ص 37 و 36
23 – مقدمه علم حقوق ، قدرت الله واحدی ، ص 52

24 – لغتنامه دهخدا ، علی اکبر دهخدا ، جلد دهم ، ص15816 ، فرهنگ عمید ، حسن عمید ، ص828
فرهنگ فارسی ، دکتر محمد معین ، ج 2 ، ص 1343
25 – غیاث اللغه ، غیاث الدین رامپوری ، ص 578
26 – خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین ، اعراف 199
27 – ( والعرف ضد النکرو مثله المعروف والعارفه وهو بکل خصله حمیده تعرف صوابها العقول و تطمئن الیها النفوس ).
مجمع البیان فی تفسیر القران ، الطبرسی ، بیروت ، 1986 م ، ص 787
28 – ( المرسلات عرفا ، المرسلات آیه 1 ، یعنی الریاح اسلت متتابعه کعرف الفرس … و قیل انها الملائکه ارسلت بالمعروف من امرالله ونهیه … و قیل
المراد بها الانبیاء جائت بالمعروف ( جلد دهم ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، الطبرسی ، بیروت ص 628 ) در هر سه معنایی که ذکر شد
کلمه "عرف " تتابع را همراه داشت چه ارسال باد یا ملائکه و یا رسل باشد .
29 – مبانی حقوق ، موسی جوان ، ج1، ص 21 ، ارزیابی حقوق اسلامی ، حسین نجومیان ، ص 131و زمینه حقوق تطبیقی ، ص 335
30 – ارزیابی حقوق اسلام ، ص 174
31 – کلیات حقوق ، کاتوزیان ، ج 2 ، ص 104
32 – نقش عرف در حقوق مدنی ایران و مطالعه اجمالی آن در اسلوب های بزرگ حقوقی ، 1347ش .، ص 51
33 – ترمینولوژی حقوق ، جعفری لنگرودی ، ص 448
34 – فقه سیاسی ، عمید زنجانی ، ج 7 ، ص 149
35 – همان ، ص 75
36 – ترمینولوژی حقوق ، جعفری لنگرودی ، ص 448
37 – قانون مدنی افغانستان ، باب تمهیدی ، طبع سرطان 1386 ه . ش.
3 – مقدمه علم حقوق ، قدرت الله واحدی ، 1385 ش . ص 2118
39 – کلیات حقوق ، ناصر کاتوزیان ، ص106 و 107
40 – مقدمه علم حقوق ، قدرت الله واحدی ، ص219 به نقل از کتاب )
41 – همان ص 212
42 – کلیات علم حقوق ، جزوه ی درسی استاد دانشور ثانی برای کارشناسی ارشد ، سال 1385 ش . ، ص 32
43 – مقدمه علم حقوق ، دکتر کاتوزیان ، ص 179
44 – نظامهای حقوقی معاصر ، رنه دیود ، ص 146
45 – مقدمه علم حقوق ، قدرت الله واحدی ، ص 209
46 – فقه و حقوق ، ابوالقاسم علیدوست ، ص 68 و 69
47 – فقه سیاسی ( جلد هفتم ) ، مبانی حقوق عمومی در اسلام ، عمید زنجانی ص 75
48 – فقه و عرف ، ابوالقاسم علیدوست ، ص 64
49 – مبانی استنباط حقوق اسلامی ، ابوالحسن محمدی ، چاپ پانزدهم ص 266
50 – " علی ذلک الاصل ، نحمل ماورد فی الشرع من الآیات والروایات کقوله تعالی " اوفوا بالعقود" و " احل الله البیع " و " تجاره عن تراض " و کقوله ( ص ) : " النکاح سنتی " و " الصلح جایز " و نحو ذلک علی المفاهیم التی قد استقرت عندهم ، وجری دیدنهم علیها ، فا انه ( ص ) لم یتصرف فیها لالفظا و لامعنی و تکلم بماتکلموا به من الالفاظ و اللغات ، اذن تکون تلک الادله مسوقه لامضاء المعاملات العرفیه العقلائیه ." ( محاضرات فی الاصول ، الشیخ محمد اسحاق الفیاض ج 1 ص 184 ) و کفایه الاصول ج 1 ص 33 و اصول الفقه ج 1 ص 38
51 – القواعد الفقهیه علی المذهب الحنفی و الشافعی ، محمد الزحیلی ص 272
52 – سیوطی در کتاب " الاشباه و النظائر " خود از علائی نقل می کند : " این حدیث را من نه به صورت سند مرفوع و نه به سند ضعیف در کتب حدیث نیافتم ، البته بعد از تحقیق و تفحص و پرسش زیاد دریافتم که آن صرفا گفته ی عبدالله بن مسعود می باشد که احمد آن را در مسند خود ذکر کرده است . " ( قال العلایی ولم اجده مرفوعا فی شیء من کتب الحدیث و انما هو من قول عبدالله بن مسعود موقوفا الیه اخرجه احمد فی مسنده ( الاشباه و النظائر فی الفروع ، الامام جلاالدین عبد الرحمن بن ابی بکر السیوطی الشافعی ص 81 )
53 – الاشباه و النظائر علی مذهب ابی حنیفه النعمان ، ابن نجیم ص 93 ، خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب ، مصطفی ابراهیم الزلمی ص536
54 – الشباه و النظائر ، ابن نجیم ص 46
55 – المغنی ، ابن قدامه ، عبدالله ، ج 3 ص 651 ، درآمدی بر حقوق اسلامی تطبیقی ، عمید زنجانی ص 194
56 – فقه و عرف علیدوست ص 30
57 – عرف و عادت را برخی مترادف گرفته اند در حالی که در فقه بیشتر عرف و کمتر عادت به کاربرده شده و عده ای هم عادت را اعم از عرف دانسته و درجایی هم عرف را اعمال جمعی وعادت را فعل فرد دانسته اند به صورتی که عرف بیشتر گفتار افراد وعادت رفتار فرد می باشد .
58 – الفروق ، قرافی ج 1 ص 45
59 – مجمع مصطلحات اصول الفقه ، قطب مصطفی سانو ص71 ، نقل شده در : فقه و عرف ، علیدوست ص 34
60 – ان اهمال قصد المتکلم و نیته و عرفه جنایه علی الانسان و علی الشریعه . ( مجمع الفقه الاسلامی ، مقاله " العرف " ، کمال الدین جعیط ص نقل نقل شده درکتاب : فقه وعرف ، علیدوست ص 34 2977
61 – نهایه المحتاج ج 4 ، ص 3 2 و 22 ، نقل شده در : خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب ، الزلمی ص 541
62 – " ان مذهب الشافعی بنی علی قواعد خمس : هی الیقین لایرفع بالشک ، والضرر یزال و المشقه تجلب التیسر و الامور بمقاصدها و عرف . " فقه و عرف ، علیدوست ص 33 ، به نقل از : مجله مجمع الفقه الاسلامی ، المقاله العرف . ص 3010 ، کمال الدین جعیط .
63 – عرف در نگاه جامعه شناختی و حقوق ، حسین جبلی ( )
64 – ( ) این واژه یک اصطلاح مربوط به روم باستان بود که برای رسوم بسیار محترم و حتی مقدس به کار می رفت ( ترجمه حسین بهروان ص 62 )
65 – درآمدی به جامعه شناسی ، بروس کوئن ، ص 39
66 – همان ص 29
Custom _ 67
Fashion _ 68
Convention _ 69
70 – مفاهیم اساسی جامعه شناسی ، ماکس وبر ص 83
Social norms _ 71
72 – درآمدی به جامعه ، یان رابرتسون ص 61
Values _ 73
74 – درآمدی به جامعه ، یان رابرتسون ص 65

منابع و مآخذ
1 _ ابن امیر الحاج ، " التقریر و التحبیر فی علم الاصول " ، دار الفکر ، الطبعه الاولی ، بیروت ، البنان ، 1417 ه . ق .
2 _ الاصفهانی ، الراغب ،" مفردات الفاظ القرآن"، دار القلم ، الطبعه الاولی ، سوریه ، دمشق ، 1412 ه .ق .
3 _ ابن نجیم ، زین العابدین بن ابراهیم ، " الاشباه و النظائر علی مذهب ابی حنیفه النعمان "، دار الکتب العلمیه ، بیروت ، البنان ، 1400 ه . ق
4 _ اردبیلی ، دکتر محمد علی ، " حقوق جزای عمومی " ، جلد اول ، نشر میزان ، چاپ پانزدهم ، زمستان 1385 ه . ش .
5 _ جبار گلباغی ماسوله ، سید علی ، " در آمدی بر عرف " ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، چاپ اول ، 1378 ه . ش .
6 _ جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، " ترمینولوژی حقوق " ، کتابخانه گنج دانش ، چاپ هفدهم ، تهران ، 1386 ه . ش .
7 _ جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، " دانش نامه حقوقی " ، جلد دوم ، موسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ سوم ، 1372 تهران
8_ جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، " حقوق اسلام " ، نشر کتابخانه گنج دانش ، 1358 تهران
9 _ جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، " حقوق اموال " ، نشر کتابخانه گنج دانش ، تهران 1373 ه . ش .
10 _ جوان ، موسی ، " مبانی حقوق" ، تهران 1326 ه .ش.
11 _ خلاف ، عبدالوهاب ،" علم اصول الفقه " ، دار الحدیث ، 1423 ه .ق . بی جا .
12 _ خلاف ، عبدالوهاب "علم اصول الفقه وخلاصه تاریخ التشریع الاسلامی" ، الطبعه الثالثه ، قاهره ، 1364 ه . ق .
13 _ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ، " درآمدی بر حقوق اسلامی " ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ اول ، 1364 ه. ش .
14 _ رابرتسون ، یان ، " درآمدی به جامعه " ، ترجمه ی حسین بهروان ، موسسه ی چاپ وانتشارات آستان قدس رضوی ، چاپ دوم ، مشهد 1374 ه . ش .
15 _ الزحیلی ، ا . د . محمد ، " القواعد الفقیه علی المذهب الحنفی والشافعی " ، الطبعه الاولی ، لجنه التالیف والتعریف والنشر ، جامعه الکویت ، 1420 ه . ق .
16 _ الزلمی ، دکتر مصطفی ابراهیم ، " خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب " ، ترجمه ی حسین صابری ، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی ، چاپ اول ، 1375 ه. ش .
17 _ سلجوقی ، محمود ،" نقش عرف در حقوق مدنی ایران " ، رساله ی دکتری ، تاریخ تصویب 1347 ه . ش . محل نگهداری کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد ، ایران .
18 _ السیوطی ، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر ، " الاشباه والنظائر فی الفروع " ، مطبعه مصطفی بمصر ، بی تا .
19 _ صابری ، حسین ، " فقه ومصاح عرفی" ، موسسه ی بوستان کتاب ، قم ، چاپ اول 1384 ه . ش .
20 _ الطبرسی ، ابی الفضل بن الحسین ، " مجمع البیان فی تفسیر القرآن " ، دارالمعرفه للطباعه و النشر ، الطبعه الاولی ، بیروت ، البنان ، 1406 ه . ق .
21 _ العراقی ، آغا ضیاء الدین ، " فوائد الاصول " ، موسسه النشر الاسلامی ، الجزء الثالث ، قم ، بی تا .
22 _ علیدوست ، ابوالقاسم ، " فقه و عرف " ، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، چاپ دوم 1385 ه . ش
23 _ عمید زنجانی ، عباسعلی ، " فقه سیاسی " ( جلد هفتم ) ، مبانی حقوق عمومی در اسلام ، موسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ اول 1384 ه.ش
24 _ عمید زنجانی ، عباسعلی ، " در آمدی بر حقوق اسلامی تطبیقی " ، نشر میزان ، چاپ اول ، تهران 1382 ه . ش
25 _ الفیاض ، محمد اسحاق ، " محاظرات فی اصول الفقه " ، موسسه انصاریان ، للطباعه والنشر ، الطبقه الرابعه ، قم ، ایران 1417 ه . ق.
26 _ قرآن کریم
27 _ قانون مدنی افغانستان ، باب تمهیدی ، طبع سرطان 1386، کابل
28 _ کاتوزیان ، ناصر ، " مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران " ، شرکت سهامی انتشار ، چاپ بیست وپنجم ، 1378 ه . ش
29 _ کاتوزیان ، ناصر ، " کلیات حقوق " ، جلد دوم ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1349 ه . ش .
30 _ کوئن ، بروس ، ترجمه محسن ثلاثی ، " در آمدی به جامعه شناسی " ، نشر فرهنگ معاصر ، چاپ چهارم ، زمستان 1372ش . ، تهران
31 _ محمدی ، ابوالحسن ، " مبانی استنباط حقوق اسلامی " ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، چاپ پانزدهم ، خزان 1381 ه . ش .
32 _ المظفر ، محمد رضا ، " اصول الفقه " ، نشر دانش اسلامی ، جلد اول ، محرم 1405 ه . ش.
33 – معین ، محمد ، " فرهنگ فارسی معین " ، موسسه چاپ و انتشارات امیر کبیر ، جلد دوم ، تهران 1343 ه . ش .
34 _ نجومیان ، حسین ، " زمینه حقوق تطبیقی " ، کتابفروشی جعفری ، مشهد ، 1348 ه .ش .
35 _ نجومیان ، حسین ، " ارزیابی حقوق اسلام " ، شرکت سهامی انتشار ، 1344 ه . ش .
36 _ واحدی ، قدرت الله ، " مقدمه علم حقوق " ، نشر میزان ، چاپ پنجم ، زمستان 1385 ه . ش .
37 _ وبر ، ماکس ، " مفاهیم اساسی جامعه شناسی " ، ترجمه احمد صدارتی ، نشر مرکز ، چاپ اول 1367 ه .ش.
38 _ مقاله : " عرف در نگاه جامعه شناختی و حقوق " ، حسین جبلی
http : // www . huquq . com / law / article 552 .htm
39 _ جزوه درسی ماستر ، " کلیات علم حقوق " ، دکتر دانشور ثانی ، 1385 ه . ش . مرکز جهانی علوم اسلامی ، مشهد .
40 _ رامپوری ، غیاث الدین ، " غیاث اللغه " ، موسسه ی انتشارات امیر کبیر ، 1375 ه . ش

1


تعداد صفحات : 44 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود