تارا فایل

نقش مدرسه در بهداشت روانی دانش آموزان




موضوع تحقیق:

نقش مدرسه دربهداشت روانی دانش آموزان

تعریف بهداشت روانی وروشهای پیشگیری:

در تعریف اول منظور از بهداشت روانی عبارت از رشته ای، تخصصی در بهداشت عمومی است که در زمینه کاستن اختلالات روانی در یک جامعه فعالیت می نماید.
به عبارت دیگر، بیماریابی Finding Case و پیگیری up Follow موارد روان پزشکی را به عهده دارد و هدف اصلی آن، کشف علت این اختلالات و ریشه کنی آنها disease of Eradication می باشد. بدین ترتیب بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل زیستی، روانی، اجتماعی Factors Social – Psycho – Bio در این رشته علمی مورد بحث قرار می گیرند. به همان ترتیب در بهداشت عمومی مثلا بیماریهای عفونی مورد بررسی واقع می شوند و عامل بیماری زا و چگونگی ایجاد بیماری و علائم آنها و راه های سرایت مورد توجه واقع می شوند و عامل بیماری زا و چگونگی ایجاد بیماری و علائم آنها و راه های سرایت مورد توجه واقع می گردند تا روش پیش گیری مشخص شود، در مورد اختلالات روانی نیز سعی می شود تا عوامل بیماری زا و طرز بوجود آمدن بیماری مشخص گردند تا طرز پیش گیری نیز شناخته شود و بتوان نسبت به از بین بردن این بیماریها در اجتماعات انسانی اقدام نمود. با این دید، منظور از بهداشت روانی بررسی روش های پیش گیری است.
در این مورد باید توجه داشت که اصول بهداشت روانی به سادگی اصول بهداشت عمومی نیست. مخصوصا در مورد بیماریهای عفونی، فعالیتهای شبانه روزی دانشمندان این رشته، روشنائی زیادی ایجاد کرده است و در ممالکی که بهداشت عمومی پیشرفت قابل ملاحظه ای نموده است، پیداشدن یک بیمار مبتلا به تیفوئید موجب شگفتی می شود. بوسیله ایجاد آب لوله کشی و گسترش آن برای تمام مردم و آموزش راههای مبارزه با این بیماری، ریشه کنی بیماری به مقدار زیادی تحقق یافته است. مثال دیگر را می توان در مورد بیماری مالاریا زد که روزی در تمام جهان و مملکت ما بلای عظیمی به شمار می آمد و تلفات زیاد و ضررهای اقتصادی فراوان به بار می آورد، ولی چون عامل بیماری زا و طرز سرایت آن شناخته شد، با توجه به فعالیت سازمان ریشه کنی مالاریا واقعا به حد ریشه کنی رسیده است. در مورد بیماریهای روانی هنوز وضع به این روشنی نیست زیرا در ایجاد بیماریهای روانی چند عامل باید دست به دست دهند تا بیماری ایجاد گردد ولی خوشبختانه فعالیت های زیادی می شود تا وضع شبه به بیماری جسمی گردد و با نتایجی که بدست آمده، این امید هست که بتوان به نتایج بیشتر و آینده درخشان تری امید داشت.
در تعریف دوم بهداشت روانی "ثابت و برقرار نمودن وضعیتهائی که سلامت روانی مثبت سازنده را به بار می آورد" مورد توجه واقع می گردد. به عبارت دیگر، تنها "نبودن بیماری" کافی نیست بلکه سلامت فکر یا سلامت روان و بالابردن میزان سلامت و رشد به صورت روزافزون از اهداف این بعد از بهداشت روانی است. با نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی می توان نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی و بین المللی اقدام نمود. هنگامی که سلامت روانی و معیارهای آن شناخته شد، نسبت به دستیابی به آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی گشوده می گردد. به این منظور معیارهای سلامت روانی و رشد باید مشخص گردند و راه های دستیابی به آن کشف شوند تا بتوان از طریق آموزش و فراهم آوردن تسهیلات در حد فرد و اجتماع، رشد را به ارمغان آورد.
با این برداشت، دستیابی به بهداشت روانی تنها از طریق کشف قوانین و روش هایی است که بتوانند سلامت روانی و رشد انسان را تامین نمایند و با برداشت فوق، تعریف زیر برای بهداشت روانی انجام شده است بهداشت روانی عبارتست از بررسی قوانین و روش های زندگی که به کاربردن یا قبول آن، موجب سلامت روانی و جلوگیری از ابتلای به بیماری های روانی می شود."
"به نظر می رسد پذیرش هیچ قانونی به تنهایی نتواند سلامت روانی و رشد را به ارمغان آورد و بهتر است تعریف فوق به صورت زیر اصلاح گردد:
"بهداشت روانی عبارت است از بررسی قوانین و روش های زندگی که یادگیری پذیرش و کاربرد آنها موجب سلامت روانی و جلوگیری از ابتلای به بیماری های روانی می شود."
نقش عوامل مختلف در اختلالات روانی و لزوم مبارزه با آنها
هیلی برونر Bronner & Healy از متخصصان "بهداشت روانی، بعد از تحقیق درباره جوان هایی که در آستانه سقوط بوده اند به این نتیجه رسیده اند که دلایل مشکلات هیچ یک از آنها، کمتر از سه یا چهار دلیل نبوده است.
در مواقع بروز بیماری جسمی وقتی مشخصات میکروب و سموم و عوارض ناشی از آن به مردم القا شود به علت علاقه ای که به سلامت خود دارند، همکاری خواهند کرد و به عنوان مثال تا آب آشامیدنی آلوده را نجوشانده مورد استفاده قرار نخواهند داد. در مورد بهداشت روانی هم باید سعی کرد تا عوامل بیماریزا را که مانند میکروب قابل دید با چشم مسلح نیستند شناخت و آنها را در حد عموم شناساند.
نکته بسیار مهم در آموزش بهداشت روانی، کمک به افراد نسبت به پذیرش واقعیات و طرح برنامه های منطقی برای از بین بردن مشکلات زندگی است. نادیده گرفتن حقایق مسلم و تنها توجه به تمایلات شخصی، یقینا یک راه حل موقت است و کمکی به از بین بردن مشکلات نخواهد نمود.
اساس کلی در پیشگیری بیماریها، جلوگیری از بروز علت و مبارزه با آن است. در مورد بیماری های عفونی شامل معالجه بیماران و مجزا نمودن آنها (مخازن انسانی) انهدام برخی مخازن حیوانی، حفظ و رعایت موازین بهداشتی و بالاخره مجزا نمودن افراد سالم و واکسیناسیون است( 7 ، 6 ) . آموزش بهداشت شامل آشنا نمودن مردم به وضع بیماریها، عوامل موثر در ابتلای به آنها، تشویق به رعایت نظافت شخصی و محیط می باشد. باید توجه داشت که انجام هر اقدام بهداشتی بدون آماده کردن افکار عمومی مردم غیر ممکن است، زیرا در صورت عدم همکاری مردم با برنامه ها حتی اگر اقدامات بهداشتی بزور انجام شود، نتیجه ای نخواهد داشت.
تکامل روشها در بهداشت روانی
بررسی بهداشت روانی از نظر تاریخی نشان می دهد که همواره با تغییرات فراوانی همراه بوده است و هرگاه روشی در مورد پیشگیری به وجود آمده است، با پیشرفت و تکامل آن، روشی دیگر جایگزین شده و بیشتر چندین روش که با هم تداخل داشته اند مورد استفاده قرار گرفته و می گیرند. البته این سیر در طول تاریخ تدریجی بوده و در جوامع مختلف نیز برحسب قدرت علمی و فرهنگی و اقتصادی این کیفیت تبدیل را به صورت تدریجی مشاهده می کنیم. ایده آل است که آهنگ تغییر و تکامل روش های بهداشت روانی سریعتر و در جوامعی که از این امکانات محرومند به صورت خط مستقیم و میان بر انجام شود و کمبودها جبران شوند. میزان انرژی و نیروی انسانی که در این راه صرف می گردد، یقینا با رسیدن به این هدف بستگی مستقیم دارد.

تمرکز فعالیت ها بر محیط
در گذشته، تمرکز اصلی و هدف بهداشت روانی فرد و شخصیت فردی بود و علل بوجود آورنده بیماری های روانی را مربوط به خود شخص و مخصوصا تجربیات سال های اول زندگی او می دانستند. بنابراین وظیفه اصلی بهداشت روانی، بررسی فرد ایجاد تغییراتی در نیروهای روانی او بود.
با تغییراتی که در برداشت های روان پزشکی به عمل آمده، به جای بیماری اختلالات روابط بین فردی وبه جای بررسی مسائل فردی، بررسی مسائل فرد در محیط مورد توجه قرار گرفت و واحدهای بزرگ اجتماعی در بهبود مسائل بهداشت روانی دست اندرکار شدند. این واحدها از یک خانواده کوچک شامل یک زن و شوهر و یا خانواده بزرگ شروع و به تدریج شامل همسایگان و تمام اجتماع می شوند. به این ترتیب، فعالیت ها بیشتر بر روی محیط متمرکز می شوند و نه بر روی فرد و با بهتر کردن وضع بهداشت روانی محیطی متمرکز می شوند و نه بر روی فرد و با بهتر کردن وضع بهداشت روانی محیطی که فرد در آن زندگی، کار و بازی می کند، بهداشت روانی فرد را بهبود می بخشند. بنابراین بعضی از کارهائی که تحت عنوان بهداشت روانی انجام می گیرند با روش های گذشته متفاوتند. این فعالیت ها اعم از اینکه تحت عنوان های بهداشت روانی و یا رفاه اجتماعی انجام شوند، بدون شک در بهزیستی گروه های عظیمی از مردم موثر خواهند بود.
استانفورد Stanford معتقد است که نسل کنونی درمان کننده گان روانی آخرین گروهی هستند که فعالیت های خود را در درجه اول به بخش خصوصی اختصاص داده اند. اگر چه در آینده نیز تشخیص بیماریهای فردی و درمان آن نیز مورد توجه خواهد بود ولی مسئولین درمان های روانی باید در آینده افق دید خود را وسیعتر نمایند و بیشتر در حد اجتماعی فعالیت نمایند و معلومات خود را به منظور ایجاد رفاه عمومی برای همه طبقات به کار ببرند.
برنامه ریزی های جامع
واحدهای مختلف روانپزشکی و بهداشت روانی هر کدام در بهبود بهداشت روانی نقشی دارند. بیمارستانها، درمانگاهها، کارگاه های روانپزشکی و سایر تاسیسات رفاهی، بهداشتی و اجتماعی را می توان در این دسته نام برد. وسعت این واحدها در نقاط مختلف متفاوت است و در بعضی مناطق به هیچ وجه وجود ندارند. در بعضی مناطق واحدهای مختلفی فعالیت می نمایند که بعضی خصوصی و بعضی دولتی هستند، اینک نیاز فراوان به یک دستگاه برنامه ریزی جامع می باشد تا نیازهای هر منطقه را بررسی نماید و بین واحدهای کوچک، واحدهای جامعی به وجود آیند تا جوابگوی تمام نیازهای اجتماعی باشند و از اتلاف وقت و انرژی و دوباره کاری جلوگیری به عمل آورند. یقینا برنامه ریزی های جامع، بازدهی تاسیسات موجود را نیز برای فرد و اجتماع بیشتر خواهند نمود. همکاری مردم عادی
افزایش تمایل عمومی به فعالیت های بهداشت روانی، میزان کمک و آمادگی برای همکاری داوطلبانه را وسعت داده است. اینک در بسیاری از جوامع سعی می گردد تا به میزان حداکثر از این داوطلبان استفاده به عمل آید و از کمک دهندگان غیر حرفه ای نیز کمک گرفته شود. در حال حاضر روانپزشکان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی و سایر کادر بهداشت روانی قادر نیستند نیازهای بهداشت روانی را برآورند. روش های گروه درمانی و درمان های کوتاه مدت در این مورد می تواند جبران این کمبود را بنمایند. تربیت داوطلبان کمک به بهداشت روانی نیز به عنوان وسیله ای دیگر می تواند مورد قبول واقع شود. همکاری افراد عادی با کادر درمانی بیمارستانها سابقه تاریخی نیز دارد و اکنون این جنبش بیشتر به چشم می خورد و اگر سعی شود این همکاری با آموزش و مراقبت این افراد پاسخ داده شود می توانند نقش موثری را در روش های درمانی به عهده گیرند. تربیت این افراد در بعضی موارد موجب شده بتوانند به طور تمام وقت در جنبه های درمانی انجام وظیفه نمایند.
آرکف Arcoff در این زمینه آموزش دو ساله بهداشت روانی را در مورد زنان خانه دار داوطلب که مدرک دیپلم داشته اند ذکر می کند که پس از آن، این افراد
توانسته اند در کلینیک های آموزشگاهی نقش درمانی داشته باشند. در طرح دیگر این افراد برای راهنمایی مادرانی که کودکانی در سالهای قبل از مدرسه داشته اند. تربیت شده اند.
درمان علائم
با پیشرفت بهداشت روانی در طول تاریخ، ابتدا کنترل بیماران روانی شدید مورد توجه قرار گرفت و معمولا بیماران را از اجتماع خارج و به موسسات روانی می فرستادند. این موسسات امکان درمانی زیادی نداشتند و بیشتر مراقبتهای بدنی از بیمار به عمل می آمد. برداشت های خاصی موجب تصمیم به طرد بیماران روانی از اجتماع شده بود که می توان آنها را در زیر خلاصه نمود:
1 ، این کیفیت به علت عدم شناسایی بیماریهای روانی بود و در نتیجه به بیماران روانی با سوظن و عدم اعتماد نگاه می کردند.
2 ، بیماران روانی برای خود و دیگران خطرناک شمرده می شدند و معتقد بودند که با توجه به مزاحمت و اشکالاتی که این بیماران ایجاد می نمایند خارج کردن آنها از اجتماع به نفع همگان است.
3 ، این افراد را مبتلا به بیماری شدید و احتمالا غیرقابل برگشت می دانستند که کار زیادی برای آنها نمی شد انجام دهند و در نتیجه بهتر بود که آنها را از اجتماع خارج سازند و منافع اجتماعی را در موارد امیدوارکننده ای مورد استفاده قرار دهند.
4 ، بیماران روانی را رویهم فاقد عواطف نسبت به محیط خود می دانستند و از آنجا که آنها را دیوانه می خواندند، برایشان مهم نبود که چگونه با این افراد رفتار نمایند و رویهم معتقد بودند که درمانهای خشن باید نتایج بهتری داشته باشند.
پیشرفتهای اخیر، نظر عمومی را نسبت به کنترل این بیماریها تغییر زیادی داده است. اطلاعات بیشتری در مورد بیماریهای روانی به دست آمده و نسبت به افرادی که به نام بیمار روانی طبقه بندی می شوند. با ترس و سوظن کمتری برخورد می شود. اگرچه این افراد بار زیادی از مشکلات را به دوش می کشند از افراد دیگر متفاوت نیستند. اشکال اساسی آنها آموزش ناجور در رفتار است و چنانچه به آنها کمک شود به زمینه های بهتر رفتار تغییر خواهد یافت. روش های پیش گیری از بیماریهای روانی
همانطور که ذکر شد، پیشرفت بهداشت روانی از جنبه نگهداری به اصلاح علائم گرائیده است و اینک ضمن اصلاح علائم به پیش گیری از بوجود آمدن بیماری نیز توجه می شود. یقینا هیچکس نمی تواند ارزش پیش گیری را انکار نماید ولی با توجه به محدودیت منابع باید چه تعداد به اصلاح علائم و چه مقدار به پیش گیری اختصاص یابد و چه نوع پیش گیری باید مورد توجه قرار گیرد
لانگسلی sley Lang روشهای پیش گیری از بیماریهای روانی را بطور کلی به سه دسته تقسیم می نماید.
1 ، روشهای پیش گیری اولیه
2 ، روشهای پیش گیری ثانویه
3 ، روشهای پیش گیری نوع سوم
پیش گیری اولیه
منظور از پیش گیری اولیه prevention Primary طرح و برنامه هایی است که با تاثیر بر عوامل به وجود آورنده بیماریهای روانی، از بروز این بیماریها جلوگیری به عمل می آورند. این برنامه ها معمولا در مورد تمام افراد اجتماع و یا گروه کثیری از مردم یک منطقه مورد عمل قرار می گیرند. در بعضی از موارد بروی گروه های زخم پذیر اجتماع مانند آنها که در معرض بروز جرم و جنایت و یا بیماریهای روانی قرار دارند، پیاده می شوند.
روش پیش گیری اولیه به منظور کاهش تظاهرات هیجانی در جامعه از طریق مبارزه با عوامل استرس زا و حالاتی که بالقوه منجر به عوارض روانی می شوند، انجام می شود. در مواردی که تظاهرات روانی به وجود آمده باشند، دخالت فوری نیز پیش گیری اولیه محسوب می گردد. بدین ترتیب در مورد پیش گیری اولیه باید تمام نیروهایی که اجتماع بوجود می آورند تجهیز گردند و با همکاری یکدیگر در پیش گیری روانی بکار روند. در این مورد نقش فعالیت گروه های اجتماعی، مدرسه، روحانیون، پزشکان، مسئولین امور بهداشتی دولت و مهمتر از همه خانواده فرد و افراد مهم دیگری که در زندگی او نقشی دارند، باید به حساب آیند در حقیقت پیش گیری اولیه موضوع جدیدی است که به روانپزشکی اضافه شده و در زمینه بهداشت عمومی، رفاه، آموزش امور منزل و نوسازی شهری یقینا به کیفیت و بازدهی بهداشتی خواهد افزود.
روشهای پیش گیری اولیه در تمام مراحل زندگی قابل اجرا می باشد. این روشها از مراقبتهای زنان باردار شروع و به صورت مراقبت از کودک در محیط خانواده و مدرسه در سنین اولیه کودکی ادامه می یابد. در دوران بارداری این روش ها به صورت جلوگیری از تولد کودکان نارس، جلوگیری از بیماریهای مادر که ممکن است تولید ضایعات مغزی در کودک نماید و جلوگیری از تظاهرات هیجانی در مادر، که از طریق مشاوره فوری روانپزشکی در صورت بروز عوامل استرس زا، انجام می گیرد.
راهنمایی مستقیم پزشک عمومی و یا بحث هایی که به وسیله مسئولین امور رفاهی و اجتماعی انجام می شود، سطح اطلاعات والدین رابالا می برد و پی می بردند که تکامل سالم فرزندشان به مقدار زیاد با قدرت آنها نسبت به ارضای نیازهای اساسی او بستگی دارد. ایده آل این است که بخشها بیشتر در مورد تمایل به استقلال و وابستگی که بطور متناقضی در کودک در حال رشد و در مراحل مختلف تکامل وجود دارد، متمرکز شوند.
"آموزش" اساسی ترین روش پیش گیری اولیه
آموزش" را باید اساسی ترین روش پیش گیری اولیه دانست و به این منظور متخصصین بهداشت روانی با همکاری سایر گروهها مانند افرادی که در خدمات عمومی کار می کنند و حتی داوطلبین غیرحرفه ای به منظور گسترش اطلاعات بهداشت روانی باید همکاری نمایند.
از طرف دیگر، شرکت در فعالیتهای پیش گیری اولیه موجب ایجاد محبت و گسترش آموزش در این گروه خواهد شد که در پیشبرد و تسریع فعالیتهای پیش گیری نیز موثر خواهد افتاد. این فعالیت ها بطور غیرمستقیم به پیش گیری درجه دو نوع سوم نیز کمک خواهد نمود.
آلبی Albee از متخصصین بهداشت روانی معتقد است که "هر چیز را که موجب بهبود وضع بشر گردد و بازدهی بیشتری ایجاد نماید و معنای بهتری به زندگی انسان بدهد، می توان به عنوان جزیی از روش های پیش گیری اولیه از اختلالات هیجانی به حساب آورد."
بر این اساس، مخصوصا می توان از فرهنگ غنی اسلامی حداکثر استفاده را نمود. آموزش های اسلامی که به طور منطقی و واقع بینانه طرح ریزی شده اند در انسانها زیربنای فطری دارند و در صورتی که به خوبی توجیه گردند توسط انسانهایی که توانسته اند بر تمایلات غریزی خویش غلبه نمایند، مورد پذیرش قرار می گیرند و عملا هم در پیش گیری از اختلالات روانی واکنشی و هم در ایجاد رشد در حد فرد و اجتماع می توانند موثر باشند پیشگیری ثانوی
پیش گیری ثانویه Prevention Secondary به برنامه هایی گفته می شود که شامل تشخیص سریع و وادار نمودن به درمان و اصلاح رفتارهایی که با تطابق غلط با افراد خانواده یا جامعه بوجود آمده اند، می باشد. به این منظور تعیین وقوع Incidence بیماریها که عبارت از کشف مواردی که اولین بار مبتلا شده اند، نهایت اهمیت را دارد. مداخله در بحرانها و موارد حاد نیز در این محدوده قرار می گیرند. بررسی های علمی نشان داده اند که چنانچه در مورد عامل بیماری زا و مکانیسم انتقال و انتشار بیماریهای مسری تحقیق شود و جنبه های مزبور کشف گردند، تحت کنترل در خواهند آمد. به عنوان مثال انجام بررسی های همه گیرشناسی در مورد تشخیص سریع و ریشه کن کردن سیفلیس در بعضی از کشورهای غربی ذکر می شود. مطالعات همه گیرشناسی همچنین می توانند در مورد شیوع مواردی که از تطابق ناجور رنج می برند اطلاعات لازم را کشف نمایند و در اختیار محقق قرار دهند. به عنوان مثال، این مطالعات نشان داده اند کسانی که از دانشگاه اخراج شده اند، کسانی که اخیرا طلاق گرفته اند، افراد بیوه و افرادی که عقیم هستند، افرادی که از نظر فکری ضعیف هستند، افراد پیری که تنها زندگی می کنند، گروههای در معرض خطر جدی qroups risk High می باشند و شیوع اختلالات روانی در آنها شایع تر می باشد.
مطالعات همه گیرشناسی مشخص می نمایند که به "چه چیز" و به "کجا" توجه کنیم وظیفه بعدی ما توجه کردن به این موارد و نقاط می باشد.
تنوع امکانات بهداشت روانی، طبقه بندی بیماران بر حسب نوع و شدت اختلال روانی موجب برگشت سریع تر بیماران به اجتماع می شود. مثلا بستری شدن کوتاه مدت برای یک روز یا یک شب در بخشهای فوریت روان پزشکی شبانه روزی، ضمن برطرف کردن نیازهای موقعیتی بیماران امکان بازگشت سریع آنها را به جامعه فراهم می آورند.
"مراکز جامع مراقبتهای بهداشت روانی" امکان شرکت فعال افراد عادی جامعه را در طرح ریزی برنامه درمانی و پیش گیری فراهم می سازند و این خود بهترین برخورد با نیازهای اجتماعات مختلف می باشد. این افراد می توانند به عنوان داوطلبان غیرحرفه ای خدمات خود را ارائه دهند. جوابگویی به مشکلات و واکنشهای موقعیتی زودگذر کودکان نیز در این محدوده قرار می گیرد. به عنوان مثال، کنترل و مراقبت از کودکانی که به علت طلاق با جدایی والدین از یکدیگر، دچار ضربه روانی شده اند و یا کشمکشهای ناشی از اختلالات قومی و تبعیضات نژادی را نیز می توان ذکر نمود. ایجاد واحدهای اضطراری برای طیف وسیعی از مشکلات روانی و هیجانی مورد توجه واقع شده و در بعضی از ممالک به وجود آمده اند. این واحدها را نه تنها در مراکز بهداشت روانی، بلکه در بیمارستانهای عمومی می توان دایر نمود. این واحدها از طریق تهیه امکان تماس تلفنی می توانند نسبت به راهنمائی و کمک به افرادی که با مشکلات اقتصادی، روانی، اجتماعی مختلف درگیر هستند وارد عمل شوند. اشکالات در ارتباطات بین فردی، کشمکشهای خانوادگی مسائل قانونی، تنهائی. دلتنگی، سقطجنین و به طور کلی تمام مسائل بحرانی که به نوعی سلامت روانی و بازدهی فرد در معرض خطر قرار دهند، همگی مسائلی هستند که می تواند در این تماسهای تلفنی مطرح شوند و متخصصین مختلف راهنمائی لازم را بنمایند. در بعضی از ممالک تلفنی از طریق رادیو نیز پخش می شود و افرادی که مشکلات مشابهی دارند نیز جواب خود را دریافت می نمایند.
باید توجه داشت که به طور کلی ما نمی توانیم از تمام بحرانها جلوگیری کنیم و از تمام فشارهای هیجانی و کشمکشهای روانی اجتناب نمائیم. مهار موفقیت آمیز کشمکشها و بحران ها می تواند منجر به از هم پاشیدن سازمان شخصیتی و نهادهای اجتماعی و کاهش بازدهی در رده های مختلف شود. بنابراین مداخله و کنترل بحرانها باید به عنوان یک جنبه جدی در پیش گیری ثانویه در نظر گرفته شود.
پیش گیری نوع سوم
علیرغم دخالت در بحرانها و دیگر روشهای پیش گیری ثانویه برخی از افراد برای کنترل اختلالات روانی و اضطرابی شدید نیاز به بستری شدن دارند. پیش گیری نوع سوم Prevention Tertiary شامل درمان به وسیله بستری شدن این اختلالات است و هدفش این است که از مزمن شدن اختلالات روانی پیش گیری نماید و فرد را قادر سازد تا هر چه زودتر به خانه و اجتماع خود برگردد. در بسیاری از موارد بستری شدن می تواند در مراکز بهداشت روانی منطقه ای یا یک بیمارستان عمومی انجام شود. حتی هنگامی که افراد نیاز به درمان در یک بیمارستان روان پزشکی منطقه ای دولتی را دارند "به بستری شدن کوته مدت و مراقبت پیگیری با برنامه درازمدت" تاکید می شود. مسئولیت پیگیری در این موارد به طور مشترک به عهده خانواده بیمار و کادرهای بهداشت روانی می باشد. هدف اصلی این فعالیت "بازگشت مجدد فرد به جامعه و کار، با صرف حداقل وقت توسط کادر درمانی" می باشد.

واحدهای وابسته به بخش روانپزشکی
وقتی بیمار به بخش روانپزشکی معرفی شد پس از فروکش کردن دوره حاد بیماری که به نوع بیماری بستگی دارد، بیمار به بخش کادر درمانی معرفی می شود و این بخشها به عنوان ارزیابی بیماران بستری به کار می روند. به تدریج میزان ساعات کار افزایش می یابد تا به میزان 15 ساعت در هفته برسد. در طول بستری شدن، متخصص کار درمانی وضع عمومی بیمار را کنترل و به روانپزشک گزارش می نماید. چنانچه در مدت بستری بودن بیمار در بخش روانپزشکی، که معمولا بین یک تا سه ماه متغیر است، قادر شود که به کار خود ادامه دهد، از بیمارستان مرخص و ضمن اشتغال به کار در محیط اجتماع به طور سرپائی تحت مراقبت روانپزشک خواهد بود.
در صورتی که بیمار قادر به کار در محیط معمولی اجتماع نباشد، به بیمارستان روزانه hospital Day معرفی می شود. این بیمارستانها عبارت از کارگاههایی هستند که معمولا در کنار بیمارستانهای روانی ولی به طور مستقل به کار خود ادامه می دهند. در این کارگاهها انواع کارهای معمولی وجود دارند و بسته به میزان استعداد و کار قبلی و تمایل بیمار و همچنین با توجه به ارزیابی که در ضمن بستری در بخش روانپزشکی در کارگاه کار درمانی بخش روانپزشکی از بیمار شده است، کاری به او ارجاع می شود.
کار بین 20 تا 30 ساعت در هفته متغیر است و معمولا در هر کارگاهی 35 تا 40 نفر به کار اشتغال دارند. علاوه بر بیماران معرفی شده از بخش روانپزشکی، بیماران از بخش فوریت های روانپزشکی، درمانگاه های روان پزشکی و نیز توسط پزشکان عمومی و مسئولین بهداری و اداره کار نیز به این کارگاهها معرفی می گردند.
مسئولیت اداره و نظارت بر این کارگاهها به عهده یک روانپزشک می باشد و روانشناس بالینی و متخصصین کار درمانی و پرستار روانی و مددکار اجتماعی نیز با او همکاری می نماید.
در بعضی از ممالک از جمله انگلستان تا مدتی پیش چنانچه بیمار بیش از یکسال نیاز به نوتوانی داشت، او را به واحدی دیگر به نام مرکز نوتوانی Center Rehabilitation معرفی می کردند و در صورت لزوم، بیمار تا پایان عمر در این واحد تحت پی گیری قرار می گرفت. بررسیهای انجام شده نشان داد که نیازی به ایجاد واحد جدیدی به نام مرکز نوتوانی نیست و گسترش بیمارستان های روزانه روان پزشکی عملا می توانند کار مرکز نوتوانی را انجام دهند.
چنانچه بیمار نیاز به دریافت دارو دارد می تواند داروی خود را از این مراکز دریافت نماید و چنانچه نیاز به دریافت دارو ندارد، فقط از طریق اشتغال به کار و سرگرمی تحت نوتوانی قرار خواهد گرفت.
کارگاههای حمایت شده، واحدهای دیگری هستند که هرگاه بیمار قدرت کار بیشتری پیدا کرده است، می تواند در آنجا اشتغال یابد. در این کارگاهها تسهیلات بیشتری از کارگاههای معمولی وجود دارند. و با توجه به محدودیتهای بیمار، کار متناسب با او ارجاع می گردد. در تمام موارد، در صورتی که بیمار قدرت کار در بازار آزاد را بیابد، توسط مددکار اجتماعی برای او کاریابی می شود به هر علت که علائم بیماری عود یا تشدید یابند، کنترل روانپزشکی بیشتری صورت خواهد پذیرفت و به صورت سرپائی یا بستری علائم مهار خواهند شد و مجددا بیمار از سیکل فوق استفاده خواهد نمود. در این سیستم، نیازها، محدودیتها و امکانات بیمار به طور واقع بینانه مورد توجه قرا رمی گیرند و در صورت بروز هرگونه تغییر وضع، برنامه معقول و منطقی برای او درنظر گرفته می شود. در کارگاه های نوتوانی، بیماران مزد دریافت می دارند و خانواده آنها توسط مددکار اجتماعی برری می شود و در صورتی که مزد بمیار تکافوی مخارج آنها را ننماید، از طریق مراکز رفاهی به آنها کمک می شود و آسایش فکری بیمار و خانواده اش تامین می گردد.
مدرسه پل ارتباطی بین معلم ودانش آموزان
بسیاری از کشورهای در حال توسعه در فرآیند جهانی شدن با تضادهایی مواجه می شوند که وحدت و همبستگی آنان را تهدید می نماید. بدون تردید در این شرایط نظام رسمی تعلیم و تربیت با بهره گیری از زنجیره پویای مدارس بیشترین نقش را در ارتقا و همبستگی گروه های جامعه برعهده دارد.
یکی از رسالت ها و مسئولیت های مدارس در طول تاریخ، در همه عصرها، در همه تمدن ها و کشورها، انتقال دادن ارزش های حاکم برجامعه به درون خانواده ها و بسترسازی برای توسعه اجتماعی و تحولات فرهنگی بوده است. مدارس در همه سطوح، به ویژه در مقطع ابتدایی، به طور مستقیم و غیرمستقیم این نقش را برعهده داشته اند و معلمان به عنوان الگوهای مطلوب و برتر جامعه، در مقام رابطان صالح، پیوند دهنده آرمان های صاحبان اندیشه های والا و مروجان ارزش های مقدس، اعم از بزرگ سالان دیروز و امروز به آرمان های کودکان و نوجوانان امروز و الگوهای پیشتاز فردا بوده اند. به سخن دیگر مدارس در یک نگاه کلان علاوه برفراهم آوردن زمینه مطلوب یادگیری و دانش افزایی کودکان ونوجوانان متناسب با تفاوت های فردی آنان احساس همبستگی ملی و پیوندهای اجتماعی دانش آموزان را تقویت می نماید، چرا که آموزش های مستقیم و غیرمستقیم فرهنگی – اجتماعی توسط معلمان فرهیخته امری است فوق العاده مهم واساسی. حفظ و اعتلا و انتقال ارزش های اصیل فرهنگی و باورهای مطلوب اجتماعی، رفتارهای متعالی فردی و جمعی، مانند نشاط و پویایی، عطوفت و استواری، عزم و تلاش و امیدواری و مطلوب اندیشی به کودکان ونوجوانان از اساسی ترین رسالت های پدران و مادران فهیم و معلمان بصیر و دوراندیش جامعه است. با این نگاه توجه خاص به مدارس به عنوان سنگرها و پل های ارتباطی، تعاملی و انتقال فرهنگ و ارزش ها از جهات مختلف و از مناظر گوناگون، زیبایی فضا، معماری آموزشی و فرهنگی، تجهیزات کامل بهداشتی و مهندسی آموزشی، برخورداری از وسایل پیشرفته کمک آموزشی امری است فوق العاده مهم و ضروری. لذا کارگزاران نظام و مسئولان فرهنگی و آموزشی کشور و مدیران ارشد جامعه می بایست با بینش عمیق فرهنگی جایگاه مدارس را به عنوان اصلی ترین منابع فرهنگی مورد توجه قرار دهند.
با یک تامل و اندیشه و تطبیقی بین فرهنگی به کشورهای مختلف به وضوح در می یابیم که در بسیاری از کشورهای پیشرفته زیباترین، مطلوب ترین و خوشایندترین بناهای ساختمانی متعلق به نظام تعلیم و تربیت و مدارس است و کودکان ونوجوانان با احساسی از شادمانی و نشاط و نگرشی پویا از فضاهای زیبا، امن و دوست داشتنی مدرسه ها بهره مند می گردند. تزلزل در کانون خانواده ها و روابط نامتعادل و ناخوشایند و بازدارنده و طردآمیز بین بسیاری از همسران و پدران و مادران جوان و بالا رفتن نسبی فراوانی همسرگریزی و جدایی وطلاق در جامعه، نه تنها بستر پرورش مطلوب شخصیت کودکان را ناهموار و نامساعد می نماید، بلکه سلامت و بهداشت روان آنان را به مخاطره انداخته و رشد مطلوب ایشان را در دوره حساس نوجوانی و بلوغ با دشواری مواجه می سازد. بدون تردید در چنین شرایطی آهنگ گسست روانی و فرهنگی در بین نوجوانانی که دچار آزردگی عاطفی و ناکامی های مکرر روانی می باشند فوق العاده پرشتاب خواهد بود.
از همین رو رسالت تربیتی و اصلاحی و پرورشی مدارس به ویژه مدارس ابتدایی که از آن به عنوان گذرنامه زندگی کودکان یاد می شود (یونسکو، 1997) به مثابه اولین نهاد رسمی جامعه و دورنمای نظام ارزشی و دکترین حاکمیت و مسئولیت تعهدات اخلاقی و معنوی معلمان به عنوان برترین الگوهای اجتماعی و اسوه های برگزیده جامعه ارزشی مضاعف می گردد. به سخن دیگر مسئولیت هدایت خانواده ها و تامین امنیت و بهداشت روانی همه کودکان و دعوت از همه اولیا برای همدلی و همگامی با آرمان های مقدس مدرسه در تربیت فرزندان سالم و صالح و پویا، مستقیم و غیرمستقیم به عهده مدارس و معلمان باکفایت واگذار می گردد و مسئولیت پیشگیری از آسیب های اجتماعی و کژروی های فردی و اخلاقی کودکان و نوجوانان، به خصوص آنانی که از خانواده های متزلزل پای به عرصه مدرسه می گذارند و هدایت اخلاقی و معنوی و تحکیم اندیشه های ارزشی و احساس هویت ملی و دینی در ایشان به معلمان بصیر و فهیم محول می گردد. از همین رو بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان با عنایت به رسالت خطیر و مضاعف مدارس در تحکیم پیوندهای ملی و پیشگیری از شکاف و گسست نسل ها با تجدیدنظر در ساختار مدارس سرمایه های کلانی را برای پویایی و اعتلای مدارس اختصاص داده اند، به گونه ای که میانگین زمان (دقیقه های آموزشی) در یک روز تحصیلی و میانگین ساعات آموزشی در یک سال تحصیلی و میانگین روزهای غیرتعطیل آموزشی در یک سال به طور قابل توجهی افزایش یافته و برتنوع برنامه های علمی، فرهنگی- اجتماعی برنامه ها افزوده شده است. در این ارتباط علاوه بر فراهم نمودن زمینه های مطلوب دانش افزایی معلمان و بهره مندی از وجود معلمان تحصیل کرده و علاقمند و پویا و خلاق در مقاطع مختلف تحصیلی به ویژه در مقطع ابتدایی، میانگین نسبت معلم به دانش آموز به طور معناداری کاهش یافته است. جامعه ای که وارث معلمان مقتدر باشد به یقین صاحب ارزش های والای فرهنگی و توسعه یافته ترین نهادهای اجتماعی خواهد بود.
جامعه ای که بیشترین معلمان مقتدر را داشته باشد، از رشد یافته ترین فرهنگ بهره مند خواهند بود.
جامعه ای که در آن افراد هوشمند، سرآمد و خلاق در کسوت معلمان مقتدر، سنگربان عرصه های فرهنگ و تعلیم و تربیت باشند، دیگر نگران گسست نسل ها نخواهد بود.
جامعه ای که نوجوانان و جوانان آن آرزومند پوشیدن جامه پرصلابت معلمی باشند، در برابر همه هجمه های فرهنگی مصون و سالم خواهند ماند.
جامعه ای که با بلنداندیشی و جامع نگری، رایزنی و مشورت با اهل نظر، انجام اقدامات فرهنگی و اجتماعی و اتخاذ تدابیر روان شناختی بتواند در میان کودکان و نوجوانان هوشمند نگرشی پویا و بازخوردی غنی و قوی نسبت به منزلت و مقام معلمی ایجاد کند، بالفعل و بالقوه شایسته ترین و لایق ترین نیروی انسانی مولد را در اختیار خواهد داشت. این جامعه بستر همانند سازی و پیوند فرهنگی را به شایستگی فراهم کرده است.
جامعه ای که عزم و همت خود را به تربیت مربیان و معلمان توانمند، مقتدر و محبوب و حمایت همه جانبه از آنان معطوف کرده باشد، دیگر وارث دستگاه قضایی پریشان و پرونده های فراوان دزدی و کلاه برداری خرد و کلان و شاهد بزهکاران روزافزون کم سن و جوان و گرایش چشمگیر به سیگار و مواد مخدر نخواهد بود.
جامعه ای که به دور از شعارها و تصمیمات عجولانه و شتاب زده، با تفکر و آینده نگری مطلوب برترین امکانات بالفعل و بالقوه خود را برای پرورش معلمان هوشمند و خلاق، متخصص و متبحر، آشنا به مبانی روان شناختی تعلیم و تربیت، عارف به تدریس و تحقیق و متصف به والاترین ویژگی های اخلاقی و رفتارهای پرجاذبه و محبت آمیز صرف نماید، موثرترین و کارآمدترین روش های پیش گیری از کژروی ها و آسیب پذیری های رفتاری و اجتماعی را در بین کودکان و نوجوانان اتخاذ کرده و شاهد گسست تاسف بار فرهنگی نسل جوان نخواهد بود. جامعه ای که امکانات برتر خود را برای تربیت، حفظ و تقویت معلمان مقتدر و برقراری نظام پویا و کارآمد تعلیم و تربیت با بایسته ترین امکانات و شایسته ترین تجهیزات صرف کند، کمترین هزینه ها را برای اداره دادسراها و زندان ها و ترمیم آسیب پذیری های اجتماعی و فرهنگی خواهد پرداخت.
جامعه ای که بتواند از میان معلمان مقتدر و توانمند، منطقی، متعهد و مهربان، بهترین ایشان را در مقطع ابتدایی با بیشترین امکانات، امتیازات و حقوق اجتماعی داشته باشد، سالم ترین، صالح ترین و موفق ترین کودکان، نوجوانان و جوانان را تربیت می کند و از پدید آمدن زمینه آسیب پذیری های دوران نوجوانی، کم اشتهایی تحصیلی و بی تفاوتی فرهنگی پیشگیری خواهد کرد.
جامعه ای که بخواهد سررشته علوم و فنون برتر و فناوری نو را به دست گیرد باید بیشترین بها را برای تربیت تفکر خلاق و ذهن های نوآور قایل شود این امر مقدور و میسر نخواهد شد مگر با وجود معلمان مقتدر و خلاق و نظام پویای تعلیم و تربیت، برنامه های جامع و فراگیر و محتوایی متناسب و کارآمد و جوانان تلاشمدار و فرهیخته.
اندیشیدن برای اعتلای مقام و منزلت فردی و اجتماعی معلمان، این پیونددهندگان نسل ها و ایجاد انگیزه برای هوشمندان خلاق جامعه در راه نیل به مقام معلمی از اصلی ترین رسالت های دولت محترم و مجلس ارجمند است و هرگونه تاخیر و کوتاهی در این امر مهم، به هر دلیل و بهانه ای که باشد، عواقب ناخوشایندی برای جامعه اسلامی درپی خواهد داشت. سعادت و سربلندی ملت در گرو تعلیم و تربیت و تعلیم خلاق، پویا و مطلوب نیازمند معامان مقتدر و محبوب است.
اگرچه رسانه های گروهی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و وسایل و ابزارهای صوتی و تصویری و اطلاع رسانی نوین می توانند نقش قابل توجهی در تبلیغ، ترویج و تعمیم بسیاری از باورها، آموزه ها و ارزش های فرهنگی داشته باشند، لیکن به یقین، معلمان در تعمیق و درونی کردن ارزش های فرهنگی و بسترآفرینی برای پدیدآیی رفتارهای ارزشی هویت ملی و احساس خودارزشمندی و بالندگی فرهنگی بیشترین سهم را دارند. معلمانی که با اندیشه و کلام و رفتاری توام با منطق و عطوفت، به طور مستقیم و غیرمستقیم و در همه شرایط و موقعیت ها، ارزش ها را پاس می دارند و خوشایندترین فرصت ها را برای نکوداشت ارزش های اخلاقی و هنجارهای فرهنگی توسط دانش آموزانشان فراهم آورده، بستر تکوین و پدیدآیی اندیشه ها و رفتارهای مطلوب فرهنگی را هموار می کنند.
آنگاه که فرهیختگان جامعه در کسوت والای معلم، امور فرهنگی و تعلیم و تربیت کشور را برعهده می گیرند و نونهالان و نوباوگان به عنوان امانت به آنان سپرده می شوند، دیگر سخن از گسست نسل ها و از دست دادن هویت نمی تواند معنا و مفهومی داشته باشد. احساس هویت ملی و پیوند با ارزش های فرهنگی زمانی در نوجوانان و جوانان تبلور می یابد که از دوران کودکی، به ویژه طی سال های دبستان، نگرش مثبت و خوشایندی نسبت به ارزش های ملی و فرهنگی در ایشان به وجود آید. بدیهی است که این نگرش و بازخورد غنی و باور پایدار در شرایطی ایجاد می شود که احساس خوشایندی از خودارزشمندی، عزت نفس، عزت ملی و اعتبار و اقتدار فرهنگی، به ویژه از طریق مدرسه و توسط الگوهای مطلوب و محبوبی چون معلمان، در کودکان پدید آید و ایشان با آداب و رسوم و بایسته ها و ارزش های ماندگار فرهنگی آشنا شوند. به سخن دیگر، برای نوجوانان، آن دسته از ارزش های ملی و فرهنگی ارزشمند و پرجاذبه خواهد بود که مروجان و حامیان این ارزش ها را در مطلوب ترین منزلت اجتماعی مشاهده کنند و بدین ترتیب است که براحساس خودارزشمندی، تعلق، وابستگی و وحدت، عزت فردی و ملی و پیوند فرهنگی ایشان افزوده می شود.
برنامه روان بهداشتیاران مدارس

درحال حاضر بیش از نیمی از کودکان ایرانی در مدارس ابتدایی به تحصیل مشغولند. براساس آمار موجود حدود 10 میلیون دانش آموز فقط در مقطع ابتدایی به تحصیل اشتغال دارند. مدرسه کانون تعلیم و تربیت, پایگاه دانش و دانایی و مظهر فرهنگ وتمدن بشری است. دانش آموزان در محیط مدرسه با انواع دانشها, مهارت ها, ارزشها, هنجارها, قوانین و مقررات و شیوه های ارتباط اجتماعی و آئین مشارکت اجتماعی آشنا می شوند.
بنابراین یکی از اهداف اساسی تعلیم و تربیت عمومی این است که کودکان و نوجوانان را با راهها, شیوه ها و روشهای مقابله با مسائل و مشکلات زندگی آشنا نموده و روحیه مسئولیت پذیری آنان را در مقابل سرنوشت اجتماعی خویش و دیگران برانگیزاند.
مشارکت در فعالیتهای جنبی مدرسه و اجتماع از طرف دانش آموزان از یک سو به تکوین شخصیت اجتماعی آنان مدد می رساند و از سوی دیگر اداره محیط آموزشی را آسان و دلپذیر می گرداند ومهمتر از آن, آنان را برای پذیرش مسئولیتهای مهم و بزرگ اجتماعی درآینده آماده می سازد.
کودکان یکی از مهمترین منابع نیروی انسانی هر جامعه هستند و امروزه در آموزش و سایر فعالیتهای مشارکتی مربوط به بهداشت از آنها استفاده می شود تحقیقات زیادی نشان داده است که شرکت دادن و درگیر ساختن کودک در روند یادگیری و آموزش سطح یادگیری آنان را ارتقاء می بخشد. مهمترین مزایای استفاده از رویکردهای مشارکتی برای کودکان, صرفه جویی در هزینه ها و منابع نیروی انسانی است. تجربه نشان داده است که اگر مسئولیتهای بهداشتی را در حد توانایی کودکان به ویژه در سالهای 6 تا 12 سالگی به آنها واگذار کنیم آنها قابلیتهای خود را بهتر از سایر گروههای سنی نشان می دهند همچنین کودکان مطالب آموزشی را از همسالان خود بهتر فرا می گیرند.
طرح روان بهداشتیاران مدارس
درحال حاضر مدارس با حمایت کامل خانواده و اجتماع بهترین محل برای برنامه های جامع بهداشت روانی است. زیرا تقریباً تمام کودکان در دوره ای از زندگی خود به مدرسه می روند و برنامه بهداشت روانی مدارس در بهبود یادگیری سلامت روان و درمان اختلالات روانی موثر و موفق بوده است. هدف مداخلات مبتنی بر مدرسه فراهم آوردن تجاربی است که از طریق آن بر توانایی های مقابله ای کودکان در رویارویی با استرس های محیطی و شرایط نامساعد زندگی بیفزاید. نتایج برنامه های آموزش بهداشت روانی بر پایه یادگیری مشارکتی متنوع بوده است نظیر افزایش حضور در مدر, کلاس, موفقیت های تحصیلی و کاهش رفتارهای ضداجتماعی و مصرف الکل, مواد مخدر و سیگار.
در همین رابطه به منظور آموزش موضوعات بهداشت روانی به کودکان در کنار آموزشهای بهداشت جسمی با همکاری کارشناسان معاونت امورفرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی تشکل جدیدی تحت عنوان (روان بهداشتیار) به تشکل بهداشتیاران اضافه گردید.
در برنامه روان بهداشتیاران مدارس مطابق با چهارجوب بهداشتیاران, پیامهای بهداشتی و فعالیتهای آموزشی درجهت ارتقای بهداشت روانی و پشگیری اولیه از آسیب های روانی- اجتماعی تهیه شده است. در این برنامه دانش آموزان می آموزند که نه تنها به عنوان آینده سازان جامعه اهمیت دارند بلکه کسانی هستند که درحال حاضر می توانند مشارکت ارزنده ای در بهبود سلامت خود و دیگران داشته باشند.
بیان مسئله:

در سال 1371 اداره کل مشاوره و بهداشت مدارس (تغذیه و بهداشت مدارس) اقدام به اجرای طرح بهداشتیاران مدارس نمود که براساس آن کودکان تحت عناوین بهداشتیار کلاس, محیط, مواد غذایی و آموزشیاران بهداشت زیرنظر مربی بهداشت فعالیت می کردند که این فعالیتها تنها بر حفظ و ارتقاء سلامت جسمی دانش آموزان استوار بود.
با توجه به اینکه کودکان از اقشار آسیب پذیر جامعه هستند و همانطور که جسم آنان احتیاج به محافظت دارد روان آنان نیز نیازمند مراقبت است, بنابراین ارتقاء سطح آگاهیهای کودکان در زمینه بهداشت روانی امری ضروری بوده و باعث افزایش کارایی و توانمندیهای آنان می گردد.
کودکان کنجکاو و با نشاط, با انرژی و فعال بوده و دوست دارند به دیگران کمک کنند از طریق گفتگو و بازی, اطلاعات خود را منتقل می سازند و اگر نقش فعال خود را حفظ نمایند آموخته هایشان پایدار شده و به تدریج جزئی از باورهایشان می شود. زمانیکه کودکان در مرکزیت قرار گیرند اطلاعات را بخوبی منتقل نموده و روحیه مسئولیت پذیری, اعتماد به نفس, درک و شکیبایی و رفتار اجتماعی در آنان تقویت می شود و همانطور که اشاره شد می توانند آنچه را که آموخته اند به دیگران منتقل ساخته و علم را به عمل تبدیل کنند. بنابراین با تجارب کسب شده و ارزشیابی به عمل آمده ضرورت ایجاد بهداشتیار جدیدی با عنوان (روان بهداشتیار) بیش از پیش احساس گردید که از پاییز 1377 بصورت آزمایشی در هفت استان به اجرا درآمد و در سال 78 در یازده استان کشور اجرا شد.
در استان خراسان تعداد مدارس تحت پوشش طرح از 10 مدرسه در سال 77 به 20 مدرسه در سال 78 و 30 مدرسه در سال 79 افزایش یافت.
روان بهداشتیار دانش آموز پایه چهارم ابتدایی است که از بین دانش آموزان کلاس انتخاب می شود و زیرنظر مربی بهداشت مدرسه, آموزش دیده و اطلاعات خود را از طریق روشهای فعالی یادگیری به همسالان خود منتقل می نماید. ماهیت وجودی این برنامه افزایش کارایی و ایجاد شایستگی و فعالیتهای گروهی است.
در این برنامه کودکان محور اصلی هستند و فعالیتها درحد توان آنان جالب و شادی آفرین طراحی شده اند. در واقع دانش آموزان کلاس براساس این فعالیتها از یکدیگر آموخته و به هم می آموزند و تقویت اعتماد به نفس و برخی از مفاهیم بهداشت روانی را کسب می نماید.

تعریف مفاهیم
آموزش
مجموعه فعالیتهایی که به منظور ایجاد یادگیری در یادگیرنده که از جانب آموزگار یا مربی برنامه ریزی می شود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده بصورت کنش متقابل جریان می یابد. آموزش نه یک نهاد است نه یک دوره. آموزش به فعالیتهایی گفته می شود که در خدمت پرورش و کارآموزی قرار دارند.

سلامت روان
توان مقابله و سازگاری, ایجاد شایستگی جسمی, اجتماعی و شخصی, تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای زندگی, کار و تفریح

پیشگیری
به مجموعه تدابیری اطلاق می شود که برای جلوگیری از بروز یا گسترش پدیده خاصی در یک مجموعه بخصوص صورت می گیرد.
مدرسه
نظام اجتماعی کوچکی است که کودک در آن قواعد اخلاقی, عرف اجتماعی, نگرشها و شیوه های برقراری ارتباط با دیگران را می آموزد و غالباً مدرسه شبکه ای از گروه همسالان را برای کودک مهیا می کند.
روان بهداشتیار
دانش آموز علاقمند, توانا و داوطلب پایه چهارم ابتدایی است که از طرف مربی بهداشت انتخاب و بنا به شرح وظایف محوله فعالیت می نماید.
اهداف کلی
– افزایش سطح آگاهی بهداشت روانی دانش آموزان
– جلب مشارکت فعال دانش آموزان درانتقال آموخته های بهداشت روانی خود به سایرین (دوستان, همکلاسی ها و اعضای خانواده)
– افزایش سطح آگاهی بهداشت روانی مربیان بعنوان سطوح میانی
– ایجاد شیوه جدید آموزش توسط دانش آموزان به همسالان خود زیرنظر مربی بهداشت در قالب (روان بهداشتیار)

ویژگیهای اختصاصی برنامه
این برنامه:
1- مشوق, همکاری بین دانش آموزان است.
2- عملی بوده و مستقیماً با زندگی و دنیای واقعی دانش آموزان در ارتباط است.
3- برنامه ای است مشارکتی در کسب دانش, معلومات و مهارتها که در آن دانش آموزان از یکدیگر یاد می گیرند و به هم می آموزند.
4- دانش آموزان را تشویق می کند که بتوانند نقش مهمی در کمک به سلامت روان خود و خانواده داشته باشند.

استراتژیها
– جلب مشارکت فعال مسئولین آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی به منظور پشتیبانی از اجرای طرح
– استفاده از مدارس ابتدایی به عنوان بستر اصلی طرح با بهره گیری از ساختار برنامه بهداشتیاران مدارس
– آموزش و آگاهسازی در زمینه بهداشت روانی به مربیان بهداشت به عنوان سطوح میانی فراگیران
– آموزش و آگاهسازی در زمینه بهداشت روانی به دانش آموزان به عنوان محورهای اصلی یادگیری و جلب مشارکت فعال آنان.
– تامین نیروی انسانی متخصص
– ایجاد هماهنگی و بهره گیری از امکانات و فعالیتهای درون بخشی و بین بخشی

محتوای فعالیتهای آموزشی
در برنامه روان بهداشتیاران مدارس آموزش سه مهارت (عزت نفس), (دوستیابی) و (فکر کردن یا حل مسئله) مورد توجه قرار داده شده که هر کدام از این مهارتها به ترتیب در شناسایی خصوصیات و تواناییهای فردی و ارزش نهادن بر آنها, اهمیت دوست و روابط دوستانه و راههای بهتر ساختن دوستی, و اهمیت فکر کردن قبل از حل مشکلات و پی بردن به راههای حل یک مسئله, قسمتی از بهداشت و سلامتی روان فرد را تامین می سازند و مهارتهایی را جهت مقابله و حل مشکلات روزمره به آنها می آموزند.
در اینجا به شرح مختصری درمورد هریک از موضوعات ذکر شده و ارتباط آنها با تامین بهداشت و سلامتی روان می پردازیم.

عزت نفس

عزت نفس یک ارزیابی است ارزیابی از خصوصیات خود که منجر به احساس کودک نسبت به خود و خصوصیاتش می گردد. اگر کودکی از خصوصیات خود ارزیابی منفی داشته باشد و به آنها ارزشی نگذارد می گوییم وی دارای عدم عزت نفس یا عزت نفس ضعیف است اما زمانیکه کودک ارزیابی مثبتی نسبت به خود و خصوصیات خود داشته باشد می گوییم وی دارای عزت نفس مثبت یا عزت نفس بالا می باشد.
در واقع عزت نفس یعنی دیدن خود بعنوان یک فرد توانا, با کفایت, دوست داشتنی, منحصر به فرد و با ارزش, توانا به این معنی است که من می دانم کارهایی را می توانم انجام دهم. با کفایت یعنی من کارهایم را به اندازه کافی خوب انجام می دهم بسیاری از کودکان متاسفانه فکر می کنند تنها زمانی باکفایت هستند و کارشان باارزش است که آنرا بصورت کاملاً ایده آل و کامل انجام دهند در غیراینصورت بی کفایت هستند. این فکر در آنان اضطراب ایجاد خواهد کرد.
(دوست داشتنی بودن) نیز در تعریف عزت نفس هر فردی نقش و مرکزیت دارد. این نگرش که دنیا آنها را دوست دارد و می پذیرد بسیار مهم است و بنابراین کودکان باید یاد بگیرند که حتی اگر رفتار اشتباهی انجام می دهند بازدوست داشتنی هستند.
(منحصر به فرد بودن) یعنی من فردی هستم با تواناییها و خصوصیات خاص خودم هیچ کس در دنیا مانند من نمی باشد و (ارزشمند بودن) یعنی اینکه من مفید هستم و ارزش دارم ممکن است این تصور پیش آید که این طرز تفکر نوعی تکبر و فخر فروشی است اما واقعیت این است که عزت نفس به معنی بیش بها دادن به خود و خودپسند و خودمحور بودن نیست. باید توضیح داده شود که عزت نفس بعنوان یک دید سالم نسبت به خود محسوب می شود.
مهارتهای اجتماعی
وجود پیوند ها و ارتباط اجتماعی با انسانهای دیگر نقش مهمی هم در سلامت روانی و هم در سلامت جسمانی دارد. پژوهشهای علمی نشان داده اند افرادی که ارتباط اجتماعی بیشتری دارند و همچنین افراد متاهل کمتر دچار بیماریهای روانی و جسمانی می شوند برعکس بیماری های روانی و جسمانی در افراد تنها گوشه گیر و منزوی و مجرد بیشتر است.
وجود حتی یک شخص که فرد با وی احساس صمیمیت و نزدیکی کند اثر شدیدترین سختی ها و فشارها را نیز کاهش می دهد. پیوندها, روابط ومعاشرتهای اجتماعی همانند سپری در برابر ناملایمات زندگی از انسان دفاع می کنند و قادرند اثر شدیدترین فشارها و مصیبت ها را نیز خنثی کنند.
در بیان علمی به چنین ارتباطها و پیوندهای اجتماعی (حمایت اجتماعی) می گویند.
منظور از حمایت اجتماعی میزان راحتی, اهمیت, احترام, امنیت, کمک و آسایشی است که انسان می تواند از مردم و یا گروههای مختلفی دریافت کند. این نوع حمایت به صورتهای وسیع و گوناگونی است از جمله: ابراز همدلی, اهمیت دادن, دوست داشتن, احترام گذاردن, ارزشمند دانستن, کمک کردن (چه به صورت مادی و وسیله ای و چه به صورت هم فکری), راهنمایی کردن, پند و اندرز دادن, فراهم آوردن اطلاعات.
تمامی این موارد این احساس را به فرد منتقل می کند که او تنها نیست و در مواقع ضروری افرادی وجود دارند که به او کمک می کنند به او یاری می رسانند, او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و اینکه او تنها نیست و متعلق به گروهی از انسان هاست. در نهایت تمامی موارد بالا به فرد کمک می کند تا به سطح بالاتری از سلامت روانی و جسمانی دست یابد.
تمامی این موارد این احساس را به فرد منتقل می کند که او تنها نیست و در مواقع ضروری افرادی وجود دارند که به او کمک می کنند به او یاری می رسانند, او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و اینکه او تنها نیست و متعلق به گروهی از انسان هاست. در نهایت تمامی موارد بالا به فرد کمک می کند تا به سطح بالاتری از سلامت روانی و جسمانی دست یابد.

مهارت فکر کردن ( حل مساله)
مهمترین ویژگی انسان, توانایی فکر کردن, انتقال آن به دیگران و عمل کردن براساس آن است. فکر کردن همانند نفس کشیدن یک فعالیت طبیعی برای هر انسان است. در واقع زندگی روزمره به توانایی فکر کردن بستگی دارد. به گفته (رنه دکارت): من فکر می کنم پس هستم
شخصیت هر کسی براساس طرز تفکر و نحوه تخیل او شکل می گیرد. از این رو اندیشمندان برای نیروی اندیشه به ویژه تفکرمثبت نقش مهمی قائل می شوند و فکر را عنصری زنده و خلاق می شمارند فکر کردن طیف وسیعی از فعالیت های ذهنی را دربردارد هرگاه مسئله ای در کلاس درس مطرح می شود و بکوشیم آنرا حل کنیم فکر می کنیم, وقتی منتظریم تا کلاس شروع شود و در همان حال غرق در رویاهای خود شده ایم فکر می کنیم, زمانی که می خواهیم خرید کنیم, برای تعطیلات خود نقشه می کشیم, نامه می نویسیم یا نگران وجود مشکلاتی در روابطمان هستیم. باز هم فکر می کنیم درهمه این موارد می توان فکر را (زبان ذهن) تلقی کرد.
با استفاده از فکر به توانایی های گوناگونی نظیر حل مسئله, تصمیم گیری, برنامه ریزی, پیش بینی, استدلال, تجربه و تحلیل اطلاعات و… دست می یابیم. درنظر بسیاری از مردم فرایند حل مسئله نمونه اعلای تفکر است در فرآیند حل مسئله برای دستیابی به هدفی می کوشیم که هیچ وسیله از پیش آماده ای برای آن در دست نداریم. باید آن هدف را به هدف هایی فرعی و شاید آنها را هم به هدفهای کوچکتری تجربه کنیم تا سرانجام به وسایل لازم دست یابیم.
در واقع مهارت حل مسئله چیزی جدا از یک روش صحیح درست فکر کردن نیست. در این روش به فرد یاد داده می شود که در شرایط سخت زندگی (چگونه فکر کند) نه اینکه به (چه چیزی فکر کند) بنابراین مهارت حل مسئله یعنی نحوه (تفکر صحیح)
در واقع مهارت حل مسئله چیزی جدا از یک روش صحیح درست فکر کردن نیست. در این روش به فرد یاد داده می شود که در شرایط سخت زندگی (چگونه فکر کند) نه اینکه به (چه چیزی فکر کند) بنابراین مهارت حل مسئله یعنی نحوه (تفکر صحیح)

روش اجرای طرح
اجرای این طرح در سه بخش اصلی به شرح ذیل می باشد:
– بخش اول: تحت عنوان (عزت نفس و ارزشمند بودن) دارای 3 جلسه آموزشی با هدف افزایش عزت نفس و شناخت خود است . در این قسمت دانش آموزان یاد می گیرند که هر فردی در این جهان منحصر به فرد و بی نظیر و باارزش است و به خصوصیات مثبت خود فکر کرده و آنها را کشف می کنند.

– بخش دوم: تحت عنوان (مهارتهای اجتماعی) دارای 5 جلسه آموزشی با تاکید بر اهمیت (دوست یابی) است در این قسمت دانش آموزان به اهمیت دوست خوب پی می برند و می آموزند که خصوصیات یک دوست خوب چیست و چگونه می توان روابط دوستانه را بهتر ساخت.

– بخش سوم: (مهارت فکر کردن) دارای 3 جلسه آموزشی با تاکید بر (مهارت حل مسئله) است. دانش آموزان در این بخش به اهمیت فکر کردن در حل مسائل پی می برند و راههای حل مسائل را تمرین می کنند.
در این برنامه اکثر فعالیتها بصورت گروهی طراحی شده و مربی بهداشت می تواند با جلب مشارکت تمامی دانش آموزان و دقت و حسن نظر در اجرای برنامه کمک بسیار بزرگی در رسیدن به اهداف طرح داشته باشد.
نتایج حاصله
به دنبال این آموزشها تغییرات و مهارتهای ذیل در دانش آموزان گروه هدف مشاهده گردیده است
– افزایش توانایی دوست یابی
– افزایش روحیه همکاری در فعالیتهای گروهی دانش آموزان
– افزایش روحیه تشکر و تقدیر از یکدیگر
– کاهش خجالت و گوشه گیری
– بوجود آمدن حسن رقابت سالم بین دانش آموزان
– تشویق به تمرکز و تفکر
– انتقال اطلاعات به خانواده
– تقویت وضعیت تحصیلی
– کاهش خود محوری
– گزارش معلمین و والدین از اثرگذاری مثبت طرح بر دانش آموزان
– کاهش پرخاشگری
– رضایت مربیان بهداشت از اجرای برنامه
– علاقه مندی سایر دانش آموزان به شرکت در برنامه
– ایجاد صمیمت بیشتر بین دانش آموزان و مربی بهداشت
– توانایی تصمیم گیری حل مسئله – تفکر خلاق
– توانایی همدلی با دیگران
– توانایی آگاهی از خود و توانایی های خود
– توانایی برقراری رابطه موثر

منابع:
http://www.behzisti-kh.org
http://www.ettelaat.com/local/ettelaat/rooznameh
http://www.kayhannews.ir/840630/8.htm

فهرست مطالب
تعریف بهداشت روانی وروشهای پیشگیری: 2
تمرکز فعالیت ها بر محیط 5
واحدهای وابسته به بخش روانپزشکی 13
مدرسه پل ارتباطی بین معلم ودانش آموزان 15
برنامه روان بهداشتیاران مدارس 21
بیان مسئله: 23
تعریف مفاهیم 24
عزت نفس 27
مهارت فکر کردن ( حل مساله) 30
روش اجرای طرح 31
منابع: 34

30


تعداد صفحات : 35 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود