تارا فایل

مبانی نظری بهداشت فردی،بهداشت غذایی،بهداشت جنسی و بهداشت روانی


مبانی نظری بهداشت فردی،بهداشت غذایی،بهداشت جنسی وبهداشت روانی

فصل دوم: یافته های تحقیق 11
بخش اول: بهداشت فردی 12
1- وضو 13
مقدمه 13
2- غسل 21
الف – غسل جنابت 22
ب – غسل حیض 28
ج- پاداش غسل در روایات 29
3-طهارت لباس 30
اصول پوشش در اسلام 31
الف – جنس لباس 31
ب- رنگ لباس 34
ج – نظافت لباس 36
بخش دوم: بهداشت غذایی 38
1- دعوت به غذاهای طیب 40
2- ممنوعیت غذاهای غیربهداشتی 43
الف – مردار 44
ب – خون 47
ج – گوشت خوک 49
تغذیه و اخلاق 52
د – ممنوعیت نوشیدن خمر 54
معنی لغوی و اصطلاحی 54
مراحل برخورد قرآن با شرابخواری 56
مرحله اول: رزق نیکو ولی استفاده نادرست از آن 56
مرحله دوم: اشاره به گناه شرابخوار 57
مرحله سوم: نهی از نماز در حالت مستی 58
مرحله چهارم: حرمت شراب 60
آثار و نوشیدن شراب 63
الف – آثار زیانبار روحی و معنوی 64
ب- آثار زیانبار جسمی و مادی 68
1- دستگاه گوارش 69
2- دستگاه تنفس 69
3- خون 70
4- قلب و رگها 70
5- عقل و روان 70
6- نسل 71

بخش سوم: بهداشت جنسی 74
1- ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادت ماهیانه 75
ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادت ماهیانه از نظر پزشکی و علمی 77
احکام حائض 80
2- زنا 80
تعریف اصطلاحی 81
مراحل نکوهش زنا در قرآن 81
مرحله اول: صفات زنا 82
مرحله دوم: وعده ی عذاب اخروی 83
مرحله سوم: زنا نکردن جزئی از یک پیمان عمومی 83
مرحله چهارم: مجازات زناکار 84
برخی از مفاسد زنا 86
انتشار بیماری های آمیزشی در جامعه 87
الف – ایدز 89
ب – سفلیس 90
پ- آتشک یا شانکرنرم 90
ت- گرانوم آمیزشی 91
ث- التهاب مهبل 91
ج – سوزاک 91
روش حکیمانه اسلام در جلوگیری از بیماری های آمیزشی 93
3- لواط 96
موارد بیان لواط در قرآن 97
اول: احکام لواط 104
اسرار معنوی و علمی تحریم هم جنس گرایی 105
4- استمناء (خود ارضایی = جلق زدن) 106
بخش چهارم: بهداشت محیط زیست 110
بخش پنجم: بهداشت روانی 111
تعریف بهداشت روانی 115
فرق شفاء و رحمت 117
قرآن چگونه شفابخش است؟ 117

فصل دوم :

یافته های تحقیق

* بهداشت فردی
* بهداشت غذایی
* بهداشت جنسی
* بهداشت محیط زیست
* بهداشت روان

بخش اول:

بهداشت فردی

1- وضو
2- غسل
3- طهارت لباس

1- وضو
مقدمه
سپاس و ستایش شایسته پروردگار هستی است که ذرات عالم وجود را مظهر جمال و جلال خویش قرار داد ،پروردگار و معبودی که همواره همه موجودات در پرتو عنایات پر مهرش قرار دارند ،کسی که شایسته یاد کردن است و برماست که نعمتهای خالصانه اش را شاکر باشیم و نمازگزاردن وپیشانی سائیدن جز بر پیشگاه او نباشد . چنانچه خداوند متعال نیز از بندگانش خواسته است که همواره او را یاد کنند و به یاد او باشند ،و در قرآن مجید خطاب به انسان آمده است :" اَنَا اللَّهُ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنَا فَاعْبُدْنِی وَاَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی 1"
"بدان که منم خدای یکتا هیچ خدایی جز من نیست پس مرا به یگانگی بپرست و نماز را برای یاد ما بپا دار"
"نماز به عنوان یکی از ارکان دین مبین اسلام عالیترین و کاملترین نوع نیایش و ارتباط با خداوند می باشد بطوریکه قرآن در بیش از 120 آیه از سوره های مختلف این کتاب الهی از نماز ،احکام،آداب و آثار آن به کرات یاد نموده است .
اگر چه افزون بر نماز ،عبادات دیگری همچون خمس،زکات،حج،جهاد و . . . وجود دارند که هر کدام نقش سازنده و تربیتی مهمی بر روی انسان دارند ولی در این میان نقش نماز بسیار سازنده تر است زیرا نماز جلوه ای از حضور بنده در محضر ربوبیت است و ما در هیچ یک از عبادات اسلامی همچون نماز در تمامی مراحل در محضر خدا نیستیم ،تمامی حرکات،صحبتها و ذکرها همه با خداست و لحظه ای غفلت ازاحکام آن با عث ابطال نماز می گردد،در صورتیکه در دیگر عبادات مثل روزه ،اگر چه انسان به نیت قرب به خداوند و خود سازی از خوردن امساک می نماید اما در همین حال در تمامی روز می تواند اعمال روزمره خود را انجام دهد همچنین نماز تکرار بندگی انسان در برابر ذات لایزال الهی است واین تذکر و یاد مکرر خداوند در طول شبانه روز باعث می شود تا بشر کمتر از یاد خدا غافل باشد و به همان نسبت از گناه و عصیان او می کاهد"2
جهان ،محراب وسیعی است که همه کائنات ،درآن به تسبیح و عبادت وسجود در برابر خدا مشغولند ." تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالاَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَاِن مِّن شَیْءٍ اِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ اِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا "3
"هفت آسمان وزمین و هر چه در آنها ست همه به ستایش خداوند مشغولند و موجودی نیست در عالم جز آنکه تسبیح و ستایش پروردگار می نماید ولیکن شما تسبیح آنها را فهم نمی کنید . بدرستیکه خداوند بسیار بردبار و آمرزنده است "
به نماز ایستادن ،همراهی با همه آفریده ها و فرشتگان در پرستش وذکر پروردگار است . به نماز ایستادن رنگ و بوی الهی گرفتن وجلوه و آئینه جمال حق شدن است . لحظاتی را به یاد او ،به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و ورح آلوده را در چشمه صاف وزلا ل الهی شستشو دهیم . این است نمازی که مسلمان روزانه پنج بار می خواند .
نماز در اسلام جایگاه ویژه ای داردو نماز گزار لازم است برای انجام این عبادت مقدماتی را فراهم کند :
1- وضو بگیرد
2- غسل کند (در صورتی که جنب و. . . است)
3- لباس وبدن خود را از نجاسات (مثل خون،بول و . . .)پاک گرداند
4- مکانی پاک را برای سجده فراهم کند"4 .
اسلام عباداتی دارد که دارای دو جنبه است :یکی بعد عبادی آن که موجب تقرب انسان به خدا و کمال معنوی او می شود ودوم بعد بهداشتی ودرمانی آن که آثار مفیدی در محیط اجتماعی و یا شخصی انسان دارد و سلامت انسان را تامین می کند . نماز ،وضو،غسل،روزه و . . . از این قبیل عبادات هستند .
ودر اینجا به بررسی جنبه های بهداشتی وضو وغسل که جزء این عبادات و از مقدمات نماز هستند پرداخته می شود .
وضو
"وضو در لغت به معنای بسیار پاکیزه شده و شرعاً یعنی شستشوی مخصوص که شرط صحت نماز و طواف و موجب جواز مس کتابت قرآن و اسماء مقدسه است " 5
قرآن کریم در مورد دستور وضو می فرماید :
"یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِذَا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاهِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُوُوسِکُمْ وَاَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَینِ …..مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ"6
"ای کسانی که ایمان آورده اید،چون به (عزم)نماز برخیزید ،صورت و دستهایتان را تا
آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین (هر دو پا ) مسح کنید . . . .
خدا نمی خواهد بر شما تنگ بگیرد ،لیکن می خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند،باشد که سپاس ( او) بدارید."
"وضو دارای دو فایده روشن است :فایده بهداشتی وفایده اخلاقی ومعنوی ،از نظر بهداشتی شستن صورت و دستها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه ای در نظافت بدن دارد ،مسح کردن بر سر و پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است ،سبب می شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم وتماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک دارد و از نظر اخلاقی ومعنوی چون با قصد قربت وبرای خدا انجام می شود اثر تربیتی دارد . مخصوصاً چون مفهوم کنایی آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام برمی دارم موید این فلسفه اخلاقی و معنوی است . "7
در روایتی از امام رضا (ع)نقل شده که در مورد حکمت وضو فرمودند :
"لِاَنَّهُ یَکُونُ العَبدُ طَاهِراً اِذَا قَامَ بَینَ یَدَیِ الجَبَّارِ عِندَ مُنَاجَاتِهِ اِیَّاهُ ،مُطیعاً لَهُ فِیمَا اَمَرَهُ ،َنقِیّاً مِنَ الادنَاسِ وَالنَّجَاسَهِ ،مَعَ مَا فِیهِ مِن ذَهَابِ الکَسَلِ وَ طَرَدِ النُّعَاسِ ،وَتَزکِیَهِ الفُوادِ لِلقِیامِ بَینَ یَدَیِ الجَبَّارِ"8
"برای اینکه بنده وقتی برای مناجات با خداوند جبار در برابر او می ایستد ،پاک باشد ،فرمان او را اطاعت کرده باشد و از آلودگی ها و نجاست پاکیزه باشد ،به علاوه اینکه وضو باعث از بین رفتن حالت کسالت و زدودن خواب آلودگی و پاک ساختن دل برای ایستادن در حضور خدای جبار می شود "
امام باقر (ع)وضو را معیاری برای شناخت اطاعت و معصیت خدا معرفی کرده و می فرمایند :
"اِنَّمَا الوِضُوءُ حَدَّ مِن حُدُودِ اللهِ ،لِیَعلَمَ اللهُ مَن یُطیعُهُ وَ مَن یَعصیهِ"9
"وضو در حقیقت حدی از حدود خداست تا اینکه خداوند بداند چه کسی از او فرمان می برد و چه کسی نافرمانیش می کند "
برخی از صاحب نظران در مورد وضو حکمت هایی بیان کرده اند که برخی از آن ها عبارتند از :
1- دست و صورت که غالباً در معرض میکروبهای مختلف می باشد واجب شد که در هر روز چند مرتبه با عنوان وضو شسته شود به طوری که آب به پوست برسد و چربی و کثیفی ها را رفع نماید زیرا غیر از اعضای وضو زیر لباس است و کمتر آلوده به میکروب و کثافات محیط می شود .
2- پیش از این گمان می کردند ورود میکروب به داخل بدن منحصر به سوراخ های بدن (مثل دهان)است ولی اخیراً ثابت شده است که ممکن است میکروب از سطح پوست نیز وارد بدن شود و چون دست و صورت بیشتر در معرض آلودگی ها واقع می شود دستور به شستن داده شد و در پا وسر به مسح اکتفا شده تا موجب سختی نشود .
3- در مسح سر و پا اگر مانعی باشد صحت مسح سر و پا از بین بردن مانع است در نتیجه نظافت محل سر و پا هم تحقق می یابد و این خود یک نکته بهداشتی است .
4- ماساژ دادن به روشهای مختلف خاصیت و فوائد فراوانی برای بدن دارد که وضو نیز همان خاصیت ماساژ را دارا می باشد زیرا وقتی به سطح اعضا ی وضو آب سرد رسید و محل آن سرد شد برای حفظ درجه حرارت طبیعی بدن و جبران حرارت از دست رفته ی اعضای وضو ، دستگاه گردش خون به فعالیت سریع مشغول می شود تا درجه حرارت بدن متعادل شود و در نتیجه نشاط و سلامتی وتعدیل در دستگاه دوران خون که مهمترین عضو بدن است به وجود آید و بهداشت بدن را تامین می نماید." 1
یکی از پزشکان در مورد وضو می نویسد:"اگر دست آوردهای علمی جدید را درباره بهداشت پوست مورد مطالعه قرار دهیم به عمق اهمیت تشریع وضو و طهارت در قرآن پی خواهیم برد .
بهداشت پوست در درجه اول به تظافت و شستشوی بدن ،به ویژه قسمتهای باز آن متمرکز است نظافت مستمر پوست برای باز ماندن سوراخ های غدد عرقی وچربی امری حیاتی است به طوری که لازم می شود هر فرد روزانه حداقل دو بار دست وصورت و گردن خود را بشوید"2
ودر مورد برخی از فوایدهای بهداشتی وضو نوشته اند :"پیشگیری از ابتلاء به بسیاری از بیماری های گوارشی به دلیل آلودگی های دستها عارض می شود . مهمترین این بیماریها ،بیماری های عفونی (مثل وبا،تیفوئید،التهاب معدوی ،مسمومیتهای غذایی)معروفند.
تاثیر مثبت بر فعالیت دستگاه گردش خون ونشاط یافتن شخص به دلیل تحریک اعصاب و ماساژ اعضای بدن ،زدودن آلودگی های بدن و فراهم شدن شرایط مساعد برای فعالیت پوست ."1
یکی از صاحب نظران دیگر می نویسد :"دست و صورت که غالباً در معرض مزاولت و مباشرت با کثافات و میکروبهای مختلف می باشند در هر روزی چند مرتبه واجب شد به واسطه وضو شسته شود ،به طوری که آب به بشره برسد ،رفع چربی و کثافات و موانع وصول آب را بنماید ،تا از ضرر میکروبهای آن مصون ماند و نظافت اجباری حاصل شود واستنشاق جلدی از مسامات بشره میسر گردد. غیر از اعضای وضو ،باقی اعضای بدن زیر لباس است و کمتر آلوده به میکروب و کثافات محیط می شود و لهذا این تکلیف مکرر و مداوم در همه روز و شب ،ویژه تنظیف اعضاء وضو گردید تا مسامات باز شود و میکروبها مرتفع گردد و استنشاق جلدی در همه این اعضا حاصل شود .
سابقا گمان می کردند ورود میکروب در داخل بدن منحصر به ثقب (سوراخ)مخرج ومدخل (مثل دهان)بدن است . اخیراً به ثبوت رسیده که ممکن است میکروب از همان مسامات جلدی وارد بدن می شود .
چون دست وصورت بیشتر در معرض کثافات واقع (می شود )وپا و سر کمتر است لهذا در سر و پا به مسح تنها اکتفا شد تا موجب حرج نشود .

در دنباله می نویسد :
وضوی اسلامی عیناً همان خاصیت ماساز10 "ماساژسوئدی"را به نحو اتم حاوی می باشد زیرا وقتی روی سطح اعضا وضو آب سرد رسید ومحل آن سرد شد قهرا جریان خون به آن سمت شدت یافته و برای حفظ درجه 37 از حرارت طبیعی بدن و جبران حرارت از دست رفته اعضاء وضو تا به حال طبیعی برسد ،دستگاه گردش خون به فعالیت سریع مشغول و در نتیجه نشاط و سلامتی و تعدیل در دستگاه دوران خون که مهمترین جهازات بدن است به وجود آید و بهداشت بدن را تامین می نماید . " 11
"برخی مفسران گفته اند :مقدمات نماز تخفیف بردار است و تعطیل بردار نیست"12 منظور از اینکه گفته شده تخفیف بردار است ولی تعطیل بردار نیست این است که در این آیه (6/ مائده)خداوند گفته است در صورت نبود آب از خاک برای وضو استفاده شود حال سوالی که در این پیش می آید این است که این خاک چه خصوصیتی باید داشته باشد و آیا از لحاظ بهداشتی مشکلی پیش نمی آید ؟
خداوند می فرماید :
"وَاِن کُنتُم مَّرْضَى اَوْ عَلَى سَفَرٍ اَوْ جَاء اَحَدٌ مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ اَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیکُم مِّنْهُ " 13
"و اگر بیمار یا در سفر بودید ،یا یکی از شما از قضای حاجت آمد ،یا با زنان نزدیکی کرده اید وآبی نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید ،و از آن به صورت ودستهایتان بکشید "
"(صعید)از صعود ،رمز زمین بلند است خاک زمینهای برجسته وبلند ،دور از آلودگی ها است ،یا مقصود خاکی است که روی زمین وقسمت فوقانی آن است .
آن گونه که آب زداینده آلودگی است ،خاک پاک هم خاصیت میکروب کشی دارد چون آفتاب به آن تابیده است." 14
"دستور داده شده که هنگام عدم امکان غسل یا وضو با آب، با خاک تیمم کرده بر صورت و دستهایش بکشد ،با این کار یعنی مالیدن خاک به صورت و دستها که از اعضای رئیسه و اصلی بدن هستند در واقع انسان خود را در مقابل خدا به نوعی حقارت و ذلت می کشاند "15
"وضو با آهنگ اخلاص و با ایمان به خدا و برای انجام نماز،لغزش های گذشته را می پوشاند خدا بر آن نیست که بر شما سخت بگیرد و شما را در تنگنای مقررات قرار دهد و به هنگام نبودن آب یا عذر داشتن شما از به کار بردن آن ،دچار سختی و رنجتان کند بلکه می خواهد به وسیله غسل و وضو و انجام آنها با آهنگ تقرب به خدا و فرمانبرداری از او،شما را پاک و پاکیزه سازد "16
"هدف از غسل و وضو و تیمم پاکیزگی جسم است و پاکیزگی روح . جسم را با آب و خاک می توان پاکیزه نمود. خداوند وقتی مقرر داشت که مردم خود را پاکیزه سازند قصدش تکمیل دین خود بود زیرا دین جنبه های معنوی نیست ،بلکه هدف آن همه جانبه است واین کامل شدن نعمت خداوندی است در حق انسان "17
در اسلام برای وضو احکامی ذکر شده است ، اینکه برای انجام بعضی از عبادات وضو واجب وبرای برخی از عبادات وضو مستحب است مثلا:
1-" وضو به عنوان مقدمه نماز بر هر شخص نماز گزار واجب می شود.
2- برای طواف کعبه (تحت شرایطی خاص )وضو واجب می شود ودست گذاشتن به قرآن کریم و نام خدا و پیامبران و ائمه (ع) بدون وضو جایز نیست .
3- وضو به خودی خود مستحب است و خوب است انسان در هر حال وضو داشته باشد و حتی آن را تکرار کند که نور است .
4-در وضو ابتدا با نیت خاص،ابتدا صورت وسپس دست راست و سپس دست چپ شسته می شود و آنگاه مسح سر وپا صورت می گیرد"18
با توجه به مطالب بهداشتی که در مورد وضو بیان شد نتیجه گرفته می شود که اسلام همه این احکام را به خاطر انسان و برای سلامتی جسم و روح او قرار داده است تا انسان به طراوت جسمی و معنوی نائل شود .
2- غسل
غسل :"شستشوی تمام بدن ،یکی از عبادات شرع است که به دو کیفیت انجام می گیرد :
ترتیبی :که ابتدا سر و گردن شسته می شود و سپس بقیه بدن وبعضی ترتیب بین طرف راست وچپ را نیز لازم می دانندو ارتماسی:که همه بدن یکباره در آب فرو رود"19
غسل یکی از مقدمات نماز است (البته در صورتی که جنب و. . .)باشد . غسل هم مانند وضو دارای دو بعد ظاهری و باطنی بوده و اقسام متعددی دارد،که بعضی از آنها واجب وبعضی دیگر مستحب هسنند" غسل های واجب هفت قسم است که عبارتند از: جنابت ،حیض ،نفاس،استحاضه ،مس میت،میت،غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند آنها واجب می شود" 20 محور اصلی بحث در این بخش غسل جنابت و حیض می باشد . قرآن کریم در آیات متعدد افراد پاکیزه را ستایش کرده و آنها را محبوب خدا معرفی می کند . در مورد غسل تعبیر "طهارت"را به کار می برد و در چند مورد دستور انجام غسل می دهد .
الف – غسل جنابت :
فرد جنب"کسی که با جنس مخالف نزدیکی کرده یا به هر دلیلی منی از او بیرون آمده است " 21
که در قرآن کریم در این مورد آمده است که :" وَاِن کُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ …..مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ"22
"ای اهل ایمان هنگامی که می خواهید برای نماز بپاخیزید ) و اگر جنب هستید پاکیزه شوید (غسل کنید ) . . . خدا هیچ گونه سختی برای شما قرار نخواهد داد ولیکن می خواهد (جسم و جان)شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند "
"(جنب )به معنای بعید ،دور و بیگانه است و چون شخص بعد از آمیزش جنسی ویا احتلام،از خواندن نماز و قرآن و رفتن به مساجد دور و بیگانه می گردد ،به وی جنب گفته می شود .
در میان ادیان آسمانی ،دین اسلام ودین حضرت ابراهیم (ع)و دین صائبان بعد از جنابت ،غسل را واجب می دانند . در فهرست ابن ندیم ،صائبان به نام مغتسله نامیده شده اند . کلمه "صابی"واژه ای است کلدانی به معنای شوینده و جمع آن صابون و صابین است . آنها در کنار نهر ها می زیستند تا دائما در آب جاری غسل کنند . از نظر آنها آب جاری رمز و نشانه حیات اعظم است . آنها می گویند:"غسل نه تنها کثافات را از بدن دور می کند،بلکه گناهان و پلیدی های نفس را نیز از بین می برد . آبی که نور را منعکس می کند شکلی از نور است و کسی که غسل کرده است پوششی از نور دارد"23
"در اسلام نیز به غسل و شستشوی چهره و دست و مسح سر و پا "وضو"به معنای نور و روشنایی گفته شده می شود . غسل تمام بدن نه تنها آلودگیهای جسمی را از بین می برد و موجب ترمیم آب کاهش یافته بدن می گردد ،بلکه موجب طهارت و پاکی قلب و روح نیز می شود "24
در پایان آیه برای آنکه روشن شود هیچ گونه سخت گیری در دستورات گذشته (وضو- تیمم -غسل )در کار نبوده بلکه همه آنها بخاطر مصالح خود مردم وضع شده می فرماید :خداوند نمی خواهد شمارا به زحمت بیفکند بلکه می خواهد شما را پاکیزه سازد وتعمت خود را بر شما تمام کند .
"در حقیقت این جمله این واقعیت را تاکید می کند که تمام دستورات الهی و برنامه های اسلامی به خاطر مردم و برای حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچ وجه هدف دیگری در کار نبوده است .خداوند می خواهد بااین دستورها هم طهارت معنوی و هم جسمانی برای مردم فراهم شود . "25
اسلام دستور میدهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالی که فقط عضو معینی آلوده می شود مثل بول کردن که عضو معینی آلوده می شود و با شستن همان عضو انسان پاک می شود . آیا میان بول کردن و خارج شدن منی تفاوتی است که در یکی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را ؟
"خارج شدن منی از انسان یک عمل موضعی نیست (مانند بول و سایر زوائد )بدلیل اینکه اثر آن در تمام بدن آشکار می گردد و تمام سلولهای تن بدنبال خروج آن ،در یک حالت سستی مخصوص فرو می روند و این خود نشانه تاثیر آن روی تمام اجزا بدن است .
توضیح اینکه : طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتی وجود دارد که تمام فعالیتهای بدن را کنترل می کنند "اعصاب سمپاتیک " و "اعصاب پاراسمپاتیک"این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاهها و جهازات داخلی و خارجی گسترده اند ،وظیفه اعصاب سمپاتیک "تند کردن"و به فعالیت واداشتن دستگاههای مختلف بدن است و وظیفه اعصاب پاراسمپاتیک "کند کردن " فعالیت آنهاست ،در واقع یکی نقش "گاز"اتومبیل ودیگری نقش"ترمز"را دارد و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی ،دستگاههای بدن بطور متعادل کار می کند . گاهی جریانهایی در بدن رخ می دهد که این تعادل را بهم می زند ،از جمله این جریانها مسئله "ارگاسم"(اوج لذت جنسی)است که معمولا مقارن خروج منی صورت می گیرد . در این موقع سلسله اعصاب پاراسمپاتیک (اعصاب ترمز کننده)بر اعصاب سمپاتیک (اعصاب محرک)پیشی می گیرد و تعادل به شکل منفی بهم می خورد .
این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله اموری که می تواند اعصاب سمپاتیک را بکار وا دارد و تعادل از دست رفته را تامین کند تماس آب با بدن است و از آنجا که تاثیر "ارگاسم "روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده می شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن بهم می خورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی ،یا خروج منی تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد. البته فایده غسل منحصر به این نیست بلکه غسل کردن علاوه بر این یک نوعی عبادت و پرستش نیز می باشد که اثرات اخلاقی آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیت و قصد قربت و اطاعت فرمان خدا بشویند غسل صحیح نیست در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی،هم روح متاثر می شود و هم جسم ،روح به سوی شهوات مادی کشیده می شود ،و جسم به سوی سستی و رکود ،غسل جنابت که شستشوی جسم است و به علت اینکه به قصد قربت انجام می شود شستشوی جان است ،اثر دوگانه ای در آن واحد روی جسم و روح می گذارد تا روح را به سوی خدا و معنویت سوق دهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت .
از همه اینها گذشته ،وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامی برای پاک نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت در طول زندگی است زیرا بسیارند کسانی که از نظافت خود غافل می شوند ولی این حکم اسلامی آنها را وادار می کند که در فواصل مختلفی خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگه دارند .
بنابراین به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری)و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود)باید غسل کرد وتمام بدن را شست . تمام دستورات الهی و برنامه های اسلامی به خاطر مردم و برای حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچ وجه هدف دیگری در کار نبوده است ،خداوند می خواهد با این دستورات هم طهارت معنوی و هم جسمانی را برای مردم فراهم شود ."26
برخی از پزشکان و صاحب نظران در مورد غسل جنابت نوشته اند :
1-" این غسل باعث نشاط بخشیدن به بدن ،و ورزیده شدن آن از طریق تحریک پایانه های عصبی موجود در پوست می گردد.
2- این غسل موجب احتقان خون در پوست و دستگاه تناسلی و رفع خون های جمع شده در این قسمتها به سایر قسمتهای بدن بویژه قلب و مغز می شود .
3- عمل غسل یک فعالیت عضلانی است که موجب نشاط قلب و حسن جریان خون در بدن و ورزش عضلات ارادی بدن است .
4- غسل ،سلامتی پوست را تامین می کند تا بهتر به وظایف متعدد خود عمل نماید که از مهمترین آنها انتقال احساسات و تنظیم دمای بدن و حفظ سلامتی است .
5- زدودن سلولهای مرده ،چربی زائد و گرد و غبار وسایر آلودگی ها از پوست از دیگر فوائد غسل می باشد . "27
6- "برخی در مورد ترتیب غسل (سروگردن – سمت راست – سمت چپ)نیز نکات بهداشتی و جسمانی ذکر کرده اند که :وقتی انسان با آب سرد مشغول به شستن یک عضو شد درجه حرارت در اعضای بدن مختلف می گردد در نتیجه گردش خون به آن سمت شدید می شود و به دنبال آن عمل حیاتی دوران خون شدت پیدا می کند همانطور که در وضو صورت می گیرد، حتی اگر با آب گرم هم انجام شود باز این فرایند جریان پیدا می کند . "28
یکی از صاحب نظران معتقد است :
"روی پوست بدن منافذی است که قریب دو میلیون عدد هستند که از طریق آنها پوست مبادله گازی با هوای مجاور دارد . یعنی از آن طریق اکسیژن جذب می کند بطوری که هفت درصد تنفس بدن از این طریق است و از طر ف دیگر گازهای سمی و عرق از پوست بیرون می رود که در اثر تبخیر دائمی عرق های خارج از پوست بدن ،مواد سمی و کانی آن باقی می ماند و مواد گازی و مائی آن تصعید می شود . بنابراین رسوبی روی جلد از این مواد چربی و مواد کانی و سمی باقی می ماند . این رسوبات منافذ جلدی را مسدود می کند ومحیط مساعدی برای پرورش و ازدیاد انگلهای ساس و جرب و شپش می شود و در حال عمل آمیزش (در اثر حرکات زیاد)عرق زیاد تری حاصل می شود و در نتیجه رسوبات زیاد تری حاصل می شود (بصورت متوسط در هر 24ساعت یک لیتر عرق از بدن خارج می شود و اگر سوراخ های سطح بدن انسان با وسیله ای مسدود شود ،طولی نمی کشد که انسان هلاک می شود ) لهذا شارع مقدس اسلام ،غسل جنابت را واجب فرمود تا بدن شسته و رسوبها که لانه انگلها است مرتفع گردد و از خطر آن مصونیت حاصل گردد و نیز غسل جنابت باعث می شود که منافذ پوستی بدن باز شود و تنفس جلدی که از لوازم سلامتی وحیات است عادی شود و حیات و نشاط را ارمغان می آورد."29 در سابق خیال می شد که منی از همان محل مخصوص بیرون می آید تا اینکه به قوت علم ثابت شد که منی از تمام بدن بیرون می آید .

یکی از پزشکان می نویسد :
"چون منی دارای مقداری مایع لزج است موسوم به موسین ،اطراف سوراخ(های بدن )را به خوبی می گیرد و به کلی تنفس (جلدی از دو میلیون سوراخ پوست)قطع می شود . هنگام عمل آمیزش در اثر حرکات عنیفه اعصاب خسته و منقبض می شود وغسل کردن به آب گرم ،اعصاب را منبسط و آنها را به حال طبیعی وعادی بر می گرداند و نیز جریان خون را در همه بدن تشدید و تجدید می نماید . "30
ودر روایات نیز در مورد علت غسل جنابت آمده است که :
"عَن مُحَمَّدِ بنِ سَنان عَنِ الرِّضا(ع) اَنَّهُ کَتَبَ اِلَیهِ فِی جَوابِ مَسائِلِهِ ، عِلَّهُ غُسلِ الجَنَابَهِ النَّظافَهُ ،وَ لِتَطهیرِ الاِنسَانِ مِمَّا اِصَابَهُ مِن اَذَاهُ ، وَ تَطهیرِ سَائِرِ جَسَدِهِ ، لِاَنَّ الجَنَابَهَ خَارِجَهٌ مِن کُلِّ جَسَدِهِ فَلِذلِکَ وَجَبَ عَلَیهِ تَطهیرُ جَسَدِهِ کُلِّهِ وَ عِلَّهُ التّخفیفِ فِی البَولِ وَ الغَائِطِ اَنَّهُ اَکثَرُ وَ اَدوَمُ مِنَ الجَنَابَهِ ، فَرَضِی فِیهِ بِالوُضُوءِ لِکَثرَتِهِ وَ مَشَقَّتِهِ وَ مَجیئِهِ بِغَیرِ اِرادَهٍ مِنهُ وَ لَا شَهوَهٍ ، وَ الجَنَابَهُ لَا تَکُونُ اِلَّا بِالاِستِلذَاذَ مِنهُم وَالاِکرَاهِ لِاَنفُسِهِم.
امام رضا (ع)در جواب پرسشهای محمد بن سنان نوشتند :علت غسل جنابت نظافت (وپاکی جسم )و طهارت (و پاکی روح)انسان از اذیت و(فشاری )است که به او رسیده و همچنین پاکی بقیه اعضاء بدن ،چون که جنابت از تمام بدن خارج می شود ،پس به خاطر این پاک کردن تمام بدن بر او واجب شده و علت تخفیف در ادرار و مدفوع آنست که بیشتر و دائمی تر از جنابت است پس خداوند در آنها به وضو گرفتن راضی شد چون(
دفعات)ادرار و مدفوع زیاد و(غسل برای هر مرتبه )سخت وخروج هر یک از آنها از اختیار انسان بیرون است و از روی شهوت هم نیست ولی جنابت از روی شهوت وفشار روحی صورت می گیرد ."31

ب- غسل حیض:
حیض :"بیرون آمدن خون از زن ،ماهی یک مرتبه به مدت چند روز ،که آن را "عادت" و "قاعده" و "قاعدگی" و "بی نمازی" هم می گویند . "32
در قرآن کریم در این مورد آمده است که :
" وَیَسْاَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ اَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَاِذَا تَطَهَّرْنَ فَاْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَمَرَکُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ"33
"از تو درباره عادت ماهانه (زنان)می پرسند ،بگو:"آن رنجی است ،پس به هنگام عادت ماهانه از (آمیزش با)زنان کناره گیری کنید ،و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند ،پس چون پاک شدند ،از همان جاکه خدا به شما فرمان داده است ،با آنان آمیزش کنید ،خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد . "
این آیه به صورت مفصل در مبحث "ممنوعیت با زنان در حال حیض "مورد بررسی قرار خواهد گرفت . فقط در اینجا اشاره می شود که "زنان در هر ماه حدود سه روز خون بااوصاف خاص می بینند که آن را خون عادت ماهیانه یا حیض نامند و زن را در این حالت حائض گویند . "34
"جمله "فَاِذَا تَطَهَّرْنَ فَاْتُوهُنَّ " می رساند که وقتی زنان پاک شدند نزدیکی با آنان جایز است .از این جمله برخی استفاده کرده اند که غسل کردن برای زنان قبل از عمل زناشویی لازم است ولی اکثر فقهای شیعه می فرمایند :عمل زناشویی بعد پاکی زن از حیض و حتی قبل از غسل جایز است و وجوب غسل حیض را از دلایل دیگر ثابت می کنند . "35
"باید دانست که هر گاه شستشوی تام از بدن نشود،مورد سوء خلق می گردد. و به علاوه حالت معاشرت کم میشود و ترک این غسل موجب کم شدن محبت واستشمام بوی تعفن می شود و اشخاص تارک این عمل قوه شامه شان کم می شود . "36
حکمت ها و اسرار علمی آن شامل همان مواردی که در مورد غسل جنابت گفته شد ،می شود . البته به جز این حکمت ها و اسرار علمی ،از بعد روانشناسی می توان گفت :
"امروز علم جدید ضرورت غسل کردن زن ،بعد از حیض را بیان می کند ،بعد از اینکه آیه آن را (222- بقره )قرنها قبل بیان نموده است و آن از جهت بهداشتی به خاطر زدودن ترشحات و چرکها و میکروبهایی که بدن به آن آغشته شده و عرقی که به سبب حیض به بدن راه یافته است ،می باشد . ولی جهت گیری روانشناسی ازپیشرفت علم پزشکی در مورد آن صریح تر است و آن ضرورت غسل کردن است که زن با زینت و نظافت در نزد شوهرش بعد از حیض ظاهر شود تا رضایت و سرور شوهرش را فراهم کند و آثار مریضی و بدحالی زمان حیض را از ذهن شوهرش بزداید . "37
ج- پاداش غسل در روایت :
در مورد ثواب غسل حیض و جنابت می توان گفت که هر کس غسل حیض و جنابت انجام دهد به او ثواب زیادی می رسد همانطور که در روایتی از پیامبر (ص) آمده است :
" مَنِ اغتَسَلَ مِنَ المَحیضِ اَوِ الجَنَابَهِ اَعطَاهُ اللهُ بِکُلِّ قَطرَهٍ عَیناً فِی الحَنَّهِ ، وَ بِعَدَدِ کُلِّ شَعرَهٍ عَلَی رَاسَهَا وَ جَسَدَهَا قَصراً فِی الجَنَّهِ اَوسَعُ مِنَ الدُنیَا سَبعینَ مَرَّهً لَا عَینٌ رَاَت وَ لَا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلبِ بَشَر."38
کسی که از حیض یا جنابت غسل کند خدا به عوض هر قطره آبی که به کار برده چشمه ای در بهشت به وی عطاء فرماید و به عوض هر تارمویی که به سروتن او باشد قصری در بهشت به او بخشد که هفتاد بار از دنیا وسیع تر باشد قصری که نه هیچ چشمی مانند آن دیده و نه هیچ گوشی مانند آن شنیده و در قلب هیچ انسانی خطور نکرده است . "
3- طهارت لباس
اولین قدمی که انسان در آرایش خود برداشته است پوشش قسمتی از بدن یا تمام بدن بوده است . لباس پوشیدن ،شانی از شئون انسان است که تقریبا به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیای امروزی زمین ،گسترش دارد.
"لباس دست کم پاسخگوی سه نیاز آدمی است ،یکی اینکه او را از سرما وگرما و برف و باران حفظ می کند ،دیگر اینکه در جهت عفت و شرم به او کمک می کند ،و بالاخره به او آراستگی و زیبایی و وقار می بخشد . لباس آدمی را می توان از یک لحاظ به مسکن او تشبیه کرد . درست است که انسان در ابتدا برای محفوظ ماندن از سرما و گرما و نیز حمله و هجوم حیوانات به ساختن خانه می پردازد ،اما علاوه بر این منظور ،خانه مامن و ماوایی است برای او، تاخود ،اموال و احوال اختصاصی اش را در چار دیواری آن سامان بخشد و گذشته از اینها خانه هر کس فضایی است که او میتواند ذوق و سلیقه خود را ،در حد امکانات خویش در آن اعمال کند و غریزه زیبایی پسندی اش را ارضاء نماید .
لباس را نیز می توان به تعبیری "خانه "و درست تر بگوییم "خانه اول"هر کس دانست . لباس خانه اختصاصی تر انسان است . چون هر فرد نخست در لباس خود سکونت دارد و بعد در خانه اش و از این قرار است که میتوان گفت ،همه ما به جهت لباسی که بر تن داریم،خانه بدوشیم ." 1
و اما در مورد اینکه چرا با پیشرفت علم ، انسانها نیاز به آموزش در آداب و انتخاب لباس دارند آمده است که :
"اگرچه به نظر نمی رسد که امروزه پوشش ،موضوعی ناشناخته باشد و با پیشرفت علم و آگاهی بشر انسان متمدن نیازی به آموزش در آداب و انتخاب پوشش داشته باشد ،اما چون تمدن ساخته عقل و فکر بشر ،تنها شامل جنبه ظاهری مسائل حیاتی بوده و فاقد اصول و آئین صحیح بهزیستی است ،از اینرو متاسفانه در اثر دخالت عوامل بسیاری از قبیل هوس ،غفلت،غلبه فرهنگها،رقابتهای اقتصادی،صنعتی ،سیاسی و غیره و بالاخره کوته فکری خود انسانها در هر عصری سبب شده است که به علت ناتوانی از انتخاب صحیح پوشاک و نا آشنایی با آداب و اصول بهزیستی ،سلامتی و رفاه بشر به نوعی نادیده گرفته شود و در اثر پیروی کورکورانه از مدیست های پول ساز و خرج تراش ،مشکلات مادی و معنوی واقتصادی و بهداشتی بسیاری در امر پوشاک برای انسانها متمدن معاصر به وجود آید . "1
اصول پوشش در اسلام :
"در اسلام،دستوراتی که در زمینه لباس پوشیدن آمده است بیشتر متوجه جنبه های سلامتی ،اخلاقی و اجتماعی است زیرا لباس با مقتضیات پوست بدن از نظر تهویه ،جذب عرق و تولید بار الکتریکی و غیره سازگار باشد تا به پوست بدن آسیب نرساند و به دلیل اینکه لباس انسان در معرض دید دیگران قرار دارد ،توصیه های زیادی به نظافت و زیبابودن ورنگ وجنس آن شده است و اکنون به توضیح هر کدام از این اصول پرداخته
می شود."2
الف- جنس لباس
با توجه به اینکه لباس در تماس با پوست بدن قرار می گیرد جنس لباس نقش مهمی را در برخورد با پوست دارد و در اسلام نیز به این مورد توجه شده است .
"پوست که بدن را در برگرفته و از محیط خارج جدا کرده یک قشر غیر قابل نفوذ نیست بلکه با روزنه های بسیار ریز بین سلولی با محیط زندگی دائماً در حال تبادلات شیمیایی از مواد فرار و گازی شکل است . پوست بدن سه وظیفه مهم دیگر علاوه به نقش پوشش خارج بدن برعهده دارد:
1- جذب اکسیژن(تنفس پوستی)
2- دفع سموم گازی شکل و فرار بدن
3- عمل تعرق (عرق کردن )یا دفع سموم غیر فرار و املاح والکترولیتها به کمک عرق
بنابراین جنس لباسی که انتخاب می شود باید طوری باشد که مانع هیچ کدام از وظایف پوست نشود زیرا لباس ارتباط مستقیم با پوست بدن دارد.
جنس لباس در آئین بهزیستی اسلام کاملاً مورد توجه قرار گرفته و توصیه شده است که بجای استفاده از اجناس مضر ،حتی الامکان از پوشاک سالم از الیاف طبیعی استفاده گردد و لذا پوشیدن لباس پنبه ای و کتانی در درجه اول و لباس پشمی در درجه دوم اهمیت قرار داده شده است ،حتی استفاده مداوم از لباس پشمی جز در مقام اضطرار،مکروه اعلام شده است . پشم این خاصیت رادارد که حرارت بدن را گرفته ومدتی در خود نگه می دارد و به کندی آن را پس می دهدواز این رو در زمستان لباس پشمی لباس مناسبی است اما در غیر سرما،درتمام شرایط لباس کتانی و پنبه ای از لحاظ آرامش عصبی و کاهش تحریکات و حساسیت اعصاب بهتر است."39 و در روایات به این موضوع اشاره شده است که لباس پنبه ای را پیامبر می پوشید و آن را لباس اهل بیت معرفی می کردند.

حضرت علی (ع)می فرماید :
"اَلبَسُ و الثَّیَابَ مِنَ القُطنِ فَاِنَّهُ لِبَاسُ رَسُولِ اللهِ(ص) وَ لِبَاسُنَا وَ لَم یَکُن یَلبِسُ الصَّوفَ وَالشَّعرَ اِلَّا مِن عِلَّهٍ"40
"لباس پنبه ای بپوشید که آن لباس رسول خدا (ص)و لباسها(اهل بیت)است ؛و آن حضرت از لباس پشمی و مو استفاده نمی کرد مگر بنا بعلتی."
"امروزه پزشکان توصیه می کنند لباس زیر که مستقیماً با بدن تماس دارد ،حتماً پنبه ای باشد . تجربه نشان داده است که پارچه های تهیه شده از مواد مصنوعی به دلیل اینکه با مقتضیات پوست بدن انسان سازگاری ندارد ،سلامتی پوست را در معرض خطر قرار می دهند وهمچنین لباسهایی که از پوست حیوانات حرام گوشت ومرده تهیه می شود به دلیل اینکه به انواع میکروبها آلوده است می تواند ناقل آن میکروبها به انسان باشد و از طرف دیگر فطرت سالم انسان از پوشیدن لباسی که از پوست حیوان مرده تهیه شده باشد ،نفرت دارد و لذا اسلام با تحریم پوشیدن چنین لباسهایی هم زمینه ابتلا به آلودگیهای میکروبی مربوط به آن را از میان برده و هم مانع از کاهش حساسیت روحی انسان نسبت به اشیاء نفرت انگیز شده است . اما پارچه های پنبه ای و کتانی ،چون از مواد طبیعی تهیه می شوند ،علاوه بر اینکه از نظر بار الکتریکی ایجاد مصونیت می کنند بامقتضیات پوست بدن تطابق بیشتری دارند و پوست در این نوع لباسها بهتر می تواند گازهای بدن را دفع نماید . "41
پس از نظر اسلام بهترین نوع جنس لباس پنبه و کتان است و انتخاب این نوع جنس از نظر اسلام بخاطر حفظ سلامتی و تندرستی انسان است در حقیقت همه دستورات اسلام برای سلامتی انسان و به نفع انسان است که جنس لباس هم یکی از این موارد است والبته در اسلام لباسهایی هم وجود دارد که پوشیدن آنها حرام بوده و افراد از پوشیدن آنها نهی شده اند .
"بدانکه مردان را حریر محض پوشیدن و جامه طلا باف پوشیدن حرام است و احوط آنست که عرقچین و کیسه و چیزهایی که عورت را با آن توان پوشید هم از حریر نباشد و باز احوط آنست که اجزای جامه مانند سجاف حریر نباشد و بهتر آنست که چیزی که به ابریشم مخلوط کنند یا پشم یا کتان یا ریسمان باشد و اولی آنست که بقدر ده یک زیاده باشد و اگر مجموع تار یا مجموعه پود غیر حریر باشد بهتر خواهد بود وباید که پوست حیوان مرده نباشد هر چند که دبّاغی کرده باشند بنابرا شهر بین الاصحاب و پوست حیوانی چند که قابل تزکیه نیست نباشد و در نماز باید که پوست و پشم ومو و شاخ و دندان سایر اجزای حیوانی که گوشتشان حرام است نباشد و در سمور و سنجاب و خر که الحال معروف است خلاف است و احوط اجتناب است . اگر چه اظهر در خر و سنجاب آنست که نماز در آنها جایز است و بهتر آنست که در جامه که در زیر آن جامه ها یا در بالای آنها پوشیده باشند نماز نکنند. مبادا مویی چسبیده باشد . منقولست که حضرت رسول (ص)به حضرت امیر المومنین (ع)فرمود که جام حریر مپوش که حق تعالی به سبب این در قیامت پوستت را در آتش می سوزاند و از حضرت صادق(ع) پرسیدند که جایز است مرد را که اهل خود را به طلا زینت کند گفت بلی زنان و کنیزان را اما پسران را نه .42
ب- رنگ لباس
اولین چیزی که در رویارویی با افراد ،حتی قبل از سخن گفتن توجه انسان را جلب می کند ،رنگ یا نوع پوشش یا لباس است . رنگ و نوع لباس انسان ،هم برای خود فرد و هم برای بیننده می تواند نشاط آور و شادی بخش باشد و یا برعکس غم وافسردگی به همراه داشته باشد .
و همانطور که در روایات مثل :رسول الله (ص):"اَلبَسُو البَیَاضَ؛ فَاِنَّهُ اَطیَبُ وَ اَطهَرُ وَ کَفَّنُوا فِیه مَوتَاکُم"43" لباس سفید بپوشید ،زیرا جامه سفید نیکوتر و پاکیزه تر است و مردگان خود را نیز در پارچه سفید کفن کنند."فهمیده می شوداز نظر اسلام مناسبترین رنگ برای پوشش رنگ سفید است .
اما بعد از رنگ سفید ،رنگهای دیگری هم وجود دارد که مورد توجه قرار گرفته و همچنین رنگهایی که مکروه شناخته شده است . از جمله در حلیه المتقین آمده که : "بعد از سفید ،زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیمرنگ و کبود و عدسی و مکروه است سرخ تیره خصوصا در نماز وپوشیدن جامه سیاه کراهت شدید دارد در همه حال"44
البته رنگها بر روان هم تاثیر می گذارند و در کتابهای روانشناسی اشاره شده است که رنگها می توانند در شادی و غم و حالات روانی و روحی افراد تا تاثیر گذار باشند.
"تاثیر رنگها بر روان انسان و نوع اثر گذاری هر رنگ مورد مطالعه روانشناسان و پزشکان قرار گرفته است و کاربرد منفی و یا مفید بودن بعضی از رنگها و تاثیر آنها بر روان انسان انکار ناپذیر است . مثلا رنگ سبز نشاط آور و شادی آفرین است و رنگ آبی ایجاد آرامش می کند و یا رنگ زرد موجب شادی و نشاط ولی رنگ سیاه نشانه غمزدگی و غم و اندوه است . در اسلام به پوشش زیبا و رنگ های شاد توجه شده است و از رنگ سیاه اظهار کراهت و ناراحتی شده و افراد از پوشش سیاه در مواردی منع شده اند . "45
و از نظر بهداشتی در مورد رنگ گفته شده است که :
"رنگ لباس از نظر بهداشت و از نظر جذب حرارت و نور و نظافت و اثرات روانی دارای اهمیت است . لباس سفید آلودگی را نشان می دهد و انسان را وادار به رعایت نظافت بیشتر می نماید و توصیه شده است که لباس کودکان را سفید انتخاب کنند تا زودتر متوجه آلودگی آن شده و در تعویض یا شستن آن اقدام کنند . در حالیکه پوشیدن لباس سیاه را مکروه دانسته اند ،زیرا لباس سیاه چرک و کثافت را دیر آشکار می کند و دیرتر شسته و تمیز می شود و جنبه ضد بهداشتی دارد و برای سلامتی بدن مضر است ."46
پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع)در برخی از روایات مردم را دعوت به پوشیدن لباسهای رنگی وشادی کرده و خود آن بزرگواران در موارد متعدد از لباسهایی با رنگهای مختلف استفاده می کردند .
پیامبر اکرم (ص)درباره پوشیدن لباس سفید می فرماید :
"لَیسَ مِن لِبَاسِکُم شَیء اَحسَن مِن البیَاضِ فَالبِسُوهُ" 47
هیچ لباسی بهتر از لباس سفید در بین لباسهای شما نیست ،لباس سفید را برای پوشیدن انتخاب کنید . "
ج- نظافت لباس
پاکی و پاکیزه بودن لباس یکی از خواسته های طبیعی انسان است که اسلام نیز برآن تاکید کرده است . همه انسانها بالفطره زیبایی وتمیزی را دوست دارند زیرا جدای از جنبه معنوی ،مردم محبت بیش تری به یکدیگر خواهند کرد و از طرف دیگر بهداشت وتندرستی به جامعه اسلامی روی خواهد آورد و قرآن کریم در این باره می فرماید :
"وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ"48
"و لباس خویشتن را پاک کن "
سوره مدثر ،مکی است و از اولین سوره های است که به پیامبر اسلام(ص)نازل شده است ،خطاب آیه به پیامبر است که لباس را به خود پیچیده بوده به ایشان می فرماید :"ای کسی که لباس به خود پیچیده ای برخیز و انذار کن و تکبیر بگوی و لباس خود را پاک کن "
"در مورد اینکه منظوراز این آیه (طهارت لباس)چیست حداقل شش نظر در بین مفسرا مطرح است :
الف- منظور ظاهر آیه باشد یعنی "تطهیر لباس از نجاست برای نماز"مقصود است .
ب- آیه کنایه از اصلاح عمل انسان باشد چون عمل به منزله لباس نفس است .
پ- مراد ازآیه تزکیه نفس از گناهان است .
ت- منظور کوتاه کردن لباس است چون موجب می شود از نجاسات روی زمین دور بماند .
ث- منظور پاک کردن همسران از کفر و گناه است ،چون همسر به منزله لباس انسان است.
ج- منظور از آیه بدست آوردن اخلا ق پسندیده است . "49
"در نظافت و پاکیزگی لباس در اسلام همان بس که اولین برنامه اسلام پس از اعتقاد به مبدا و معاد و اظهار عظمت خداوند دستور نظافت لباس است . که از روز اول بعثت پیغمبر خاتم (ص)پس از مراجعت رسول خدا از جبل حرا به منزل خدیجه ،خود را پوشاند به واسطه احساس سردی (در اثر اضطراب امر نبوت و رسالت )جبرئیل نازل و آیات اول سوره مدثر را آورده و فرمود :"وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْوَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ"50 "ای پیغمبر (ص)باید لباسهایت را پاکیزه نمایی و از قذارات و نجاسات احتراز فرمائید."
و به ضمیمه آیه کریمه"لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ"51 "همه شما امت باید تاسی بر رسول خدا(ص)نمایید ."از اینجا ظاهر می شود نظافت لباس چقدر مورد عنایت خاص شارع مقدس بوده که پیش از همه برنامه ها واحکام اسلام شرف صدور پیدا کرده است . "52
وپزشکان در این مورد می نویسند :
"در اسلام طهارت لباس یکی از شرایط صحیح بودن عبادت است . همین امر ،انسان مسلمان را ملزم می کند تا برای طهارت لباس خود اهمیت خاصی قائل شده واز آلوده شدن آن بوسیله نجاسات جلوگیری نماید . اهمیت این مسئله در حفظ انسان در برابر آلودگی ها بر کسی پوشیده نیست."
لذا انسان می تواند بفهمد که چرا انسان نمازگزار باید لباسش در هنگام نماز پاک باشد .چرا طهارت لباس شرط برخی اعمال حج مثل طواف است و چرا پوشیدن لباس پاکیزه برای نماز و داخل شدن در اجتماعات دینی مستحب است . همه این موارد به نفع انسان است و باعث سلامتی و تندرستی او می شود.
در جامعه اسلامی مسلمانان به پیروی از پیشوایان خود باید لباس و بدن خود را از پلیدیها پاکیزه نمایند و به خصوص در هنگام شرکت در مجالس عمومی تا به این طریق از بروز و شیوع امراض از طریق مستقیم یا غیر مستقیم در جامعه جلوگیری به عمل آید . یک انسان مسلمان قبل از نماز وپیش از ادای مراسم نمازهای جمعه و دخول در مساجد ،زیارتگاهها و . . . باید هر نوع پلیدی را که بر بدن و یا لباسش وارد آمده ،تطهیر نماید . به خاطر اینکه در صورتی که بدن آلوده به کثافات از قبیل خون،ادرار و . . . باشد به لباس سرایت می کند و همین لباس با تماس به اثاثیه و ظروف ،وسیله انتشار بیماری های عفونی از قبیل حصبه ،اسهال خونی ،وبا و غیره خواهد شد.

بخش دوم
بهداشت غذایی

1- دعوت به غذاهای طیب
2- ممنوعیت غذاهای غیربهداشتی
الف – گوشت مردار
ب- خون
ج – گوشت مردار
د – ممنوعیت نوشیدن خمر

1- دعوت به غذاهای طیب
اولین بخش از فصل بهداشت غذایی، غذاهای طیب است که پس از تعریف غذای طیب، آیاتی که در این زمینه وجود دارد مورد بررسی قرار می گیرد.
غذای طیب: " هر نوع مواد غذایی حلالی است که خداوند اجازه داده است. بعضی می گویند منظور از طیبات هر آن چیزی است که دلیلی بر حرمت آن از کتاب و سنت وارد نشده و برخی گفته اند طیبات، چیزهای گوارا و لذت بخش است."53
قرآن کریم در ضمن دستورات خود در مورد غذاهای طیب، مراحل ورود به این بخش را بیان کرده است که در مرحله اول می فرماید از غذاهای طیب وحلال بخورید:
"یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ "54
" ای کسانی که ایمان آورده اید، از نعمتهای پاکیزه ای که روزی شما کرده ایم، بخورید"
"یََا اَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الاَرْضِ حَلاَلًا طَیِّبًا"55
" ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید"
در مرحله دوم قرآن به پیامبران دستور می دهد که از غذاهای طیب و پاکیزه بخورید و در واقع چون انسانها از پیامبران اطاعت کرده و آنها را الگوی خود قرار می دادند لذا می توان گفت که خطاب آیه تنها پیامبر نیست بلکه همه انسانهاست.
" یََا اَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا اِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ "56
" ای پیامبران، از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته کنید، که من به آنچه انجام می دهید دانایم."
و در مرحله سوم قرآن می فرماید غذاهای طیب را بر خود حرام نکنید.

"قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِیَ اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ"57
[ ای پیامبر] بگو :"زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [ نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟"
" از آنجایی که گروهی از مردم عصر جاهلیت بسیاری از کارها را ناروا می شمردند و در حال احرام، خوردن شیر و روغن را روا نمی دانستند و شترانی را که ده بار بچه آورده بودند و نیز شترانی که گوشتشان را شکاف زده بودند، بهره وری از آنها را روا قلمداد می کردند، آفریدگار هستی در راه زدودن این فرهنگ خرافی و جاهلی در آیه 32 / اعراف می فرماید:
" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِیَ اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ "58
نتیجه اینکه بهره وری از همه نعمتهای زندگی برای انسان رواست، مگر اینکه دلیلی آن را تحریم کند."59
نکات تفسیری:
1- " آیه 168/ بقره خطاب به همه مردم (ناس) اعم از مسلمان و غیرمسلمان است. یعنی خوردن غذای حلال و پاکیزه برای عموم بشریت مفید است و این مطلب مورد ابتلاء همه انسانهاست چرا که گاهی غذاهایی را بر اساس عقاید انحرافی یا خرافات و یا عادات بر خود ممنوع می کنند و قرآن همه غذاهای پاکیزه و حلال را جایز می شمارد.
2- آیات دلالت بر حلیت عام در تمام تصرفات دارد، یعنی هر گونه تصرفی در غذاهائی که خدا برای بشر آفریده و جایز است، مگر آنکه دلیل شرعی خاصی آن را منع کند.
3- امتناع کردن ( بدون دلیل شرعی) از آنچه که خدا برای انسان حلال کرده است، تشریع حرام است.
4- حلال به چیزی می گویند که ممنوعیتی نداشته باشد و طیب به چیزهایی گفته می شود که موافق طبع سالم انسانی باشد."60
5- " تا دلیلی بر حرام بودن چیزی به ما نرسیده، قانون کلی، حلال بودن آن چیز است.
6- شرط اساسی در مصرف:
الف – حلال بودن ب- پاکیزه و دل پسند بودن است."61
انسان بطور طبیعی از برخی غذاها لذت می برد و از آنجا که اسلام بر اساس فطرت انسان بوده است به ما دستور می دهد که از غذاهایی که موافق طبع است بخوریم و از خوردن غذاهای مضر و خبیث باز می دارد که خود این باعث حفظ سلامتی و بهداشت جسم می شود و آرامش روانی را با آوردن حلال بودن غذاها تامین می کند. در کتاب طب در قرآن در مورد فوائد روانی غذاهای حلال مطالبی ذکر شده ، از جمله:
" قرآن ، انواع گوناگونی از غذاها را که ذائقه افراد را ارضا کرده و برای جسم و روح آنها نیز مفید بوده و زیانی به آنها نمی رساند را حلال فرموده است.
معنی کلمه طیب در منفعت و ارزش غذایی محدود نمی گردد، بلکه از آن نیز تجاوز می کند و فواید روانی غذا را نیز در بر می گیرد. برای اینکه غذایی طیب باشد، باید حلال هم باشد " وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَیِّبًا "62 " و از آنچه خداوند روزی شما گردانید، حلال و پاکیزه را بخورید." زیرا هنگامی که شخص از دسترنج خود غذا می خورد ضمن دستیابی به یک لذت و نشئه خاص ، احساس سعادت بزرگی نیز به وی دست می دهد، درست بر خلاف آن روحیه حریصی که روی سایرین را به لطایف الحیل از چنگ آنها بیرون می آورد."63

2- ممنوعیت غذاهای غیر بهداشتی:
انسان بطور طبیعی از برخی غذاها متنفر است و از آنجا که اسلام موافق فطرت انسان است در مرحله چهارم اینگونه غذاها را ممنوع و حرام اعلام کرده است و خداوند کریم در این مورد می فرماید:
" وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ "64
" و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را برایشان حرام می گرداند."
خبائث: "( جمع خبیث)، نجس و بد، نفرت انگیز، هر چیز پست و مکروهی که انسان از آن تنفر دارد."65
" آیه یکی از وظایف و اهداف انبیاء را بیان می کند که آنها آمدند تا چیزهایی پاکیزه را حلال و امور پلید را حرام اعلام کنند. مساله حلال کردن طیبات وحرام کردن چیزهای خبیث از فطریاتی است که همه ادیان الهی آن را پذیرفته اند."66
و از نظر علمی در مورد حرام شدن غذاهای خبیث یکی از صاحب نظران می نویسد:
"خبائث چیزهایی است که در فارسی آنها را پلید می خوانند و در نزد مردم، فاسد و گندیده و متعفن و غیرمطبوع است. فساد غذا و گندیدن و کپک زدن آنها بواسطه تاثیر میکروبها و قارچ های سمی است که روی غذا نشسته و آنرا مسموم و آلوده می کند. روشن است که اینگونه غذاها موجب ابتلاء به امراض گوناگون می گردد. غذا در بدن تبدیل به سلول زنده می شود. از غذای نجس و آلوده و پلید، سلول پلید بوجود می آید و چون سلولها عمر کوتاهی دارند از هفت روز تا چهل روز و احیاناً تا هفت سال هم ممکن است سلولی در بدن زنده بماند."67
از جمله چیزهایی که خوردن آن حرام و از گناهان کبیره محسوب می شود خوردن مردار و خون و گوشت خوک و هر چه که هنگام کشتنش یاد خدا نکرده باشند. می باشد که در آیه 173 سوره مبارکه بقره آمده است که:
" اِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا اُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ "
"(خداوند) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که(هنگام سر بریدنش) نام غیر خدا بر آن برده شده،بر شما حرام گردانیده است."
" آیه فوق در چهار سوره قرآن کریم با الفاظ مختلف تکرار شده است یعنی در سوره های انعام، نحل، بقره، ومائده نازل گردیده است. به نظر می رسد که اولین بار در اوایل بعثت در مکه نازل شد و سپس در اواخر اقامت پیامبر (ص) در مکه تکرار شد. و در مدینه هم یکبار در اوایل حضور پیامبر (ص) و بار دیگر در اواخر عمر آن حضرت ( در سوره مائده) نازل شد.
در مورد علت تکرار بی سابقه این آیه در قرآن علل مختلفی بیان شده است. از جمله:
الف- اهمیت موضوع یعنی خطرات جسمی و روحی آن
ب- آلودگی مردم آن روزگار به این مطلب"68
که در اینجا به بررسی علل تحریم خوردن مردار، خون و گوشت خوک پرداخته می شود.
الف- مردار:
اولین مورد از غذاهای خبیث که به بررسی آن پرداخته می شود مردار است.
"مردار عبارتست از لاشه و جسد حیوانی که به طریق شرعی ذبح نشده و طبق شریعت، روح از بدنش جدا نگشته باشد و به عربی میته گویند. مردار در شرع نجس و خوردن گوشت آن حرام است".69
در مورد علت علمی تحریم گوشت مردار می توان گفت که:
" دانشمند معظم جناب دکتر صدرالدین نصیری در کتاب خود بنام " بهداشت اجتماعی در اسلام" چنین می نگارد: گفتگو در نخوردن گوشت مردار خیلی مورد بحث و قابل تذکر نیست، زیرا کلیه ملل متمدن دنیای امروز از آن دوری می نمایند، چون که همه می دانند گوشت های مردار و مانده محتوی میلیونها جانداران ذره بینی بیماری زا می باشند. پس از مرگ، میکروبها و باکتریها به عناصر شیمیایی و گازهای چون اسیدکربنیک، هیدروژن، سولفوره و آمونیاک و غیره می نمایند، این طبقه باکتریها و ذاتاً تولید مسمومیت می نمایند: باکتریهای هواخواه از بیرون به روی اجساد موثرند و بعضی از حشرات خصوصاً انواع مگسها در کار عفونت اثر مهمی دارند و در فساد آنها کمک می نمایند، بطور خلاصه چنانچه بیان گردید ، گوشت فاسد سخت ترین و خطرناکترین مسمومیت پتومائین و غیره را به انسان می دهد.
این مسمومات باعث تولید عوارضی می باشد از قبیل التهاب حاد معده و روده ها، قی و شکم روش تب زیاد، ناتوانی شدید، سرگیجه، اتساع مردمک، پایین افتادن پلک چشم، ضعف و غش."70
امام صادق (ع) در مورد آثار وضعی خوردن مردار می فرمایند: "اَمَّا المَیِّتهُ فَاِنَّهُ لَم یَنِلُ مِنهَا اَحَدُ اِلَّا ضُعِفَ بَدَنُهُ ، وَ ذَهَبَت قُوَتُهَ، وَانقَطَعَ نَسلُهُ وَ لَا یَمُوتُ آکِلُ المَیتَهِ الافجَاهَ "71
امام بعد از ذکر مقدمه ای در مورد اینکه تمام این احکام به خاطر مصالح بشراست می فرماید. " اما مردار را هیچکس از آن نمی خورد مگر اینکه بدنش ضعیف و رنجور می شود ، نیروی او را می کاهد، و نسل را قطع می کند و آن کس که به این کار ادامه دهد با سکته و مرگ ناگهانی از دنیا می رود."
" این مفاسد ممکن است به خاطر آن باشد که دستگاه گوارش نمی تواند از مردار خون سالم و زنده بسازد، بعلاوه مردار کانونی است از انواع میکروبها، اسلام علاوه بر اینکه خوردن گوشت مردار را تحریم کرده، آن را نجس هم دانسته تا مسلمانان کاملاً از آن دوری کنند."72
و امام رضا (ع) نیز به این حقیقت مهم اشاره دارند که خوردن مردار موجب فساد بدن و ابتلای انسان به صفرا می شود.
"حُرمَتِ المَیهُ لِمَا فِیهَا مِن افسَادِ الاَبدَانِ وَ الآفَهِ وَ لِاَنَّهُ یُورِثُ المَاءِ الاصفرِ وَ یَنخِرُ الفَمَ وَ یَنتِنُ الریحَ وَ یَسِیُء الخَلقَ وَ یُورِثُ القِسَوهَ القَلبِ وَ قِلَّهَ الرَّافَهِ وَالرَّحمهِ حَتَی لَا یُومِنُ اَن یَقتُلُ وَلَدَهُ وَ وَالِدَهُ وَ صَاحِبَهُ "73
" حرام شدن مردار برای این است که باعث فساد بدن ها و آفات است و نیز باعث ایجاد صفراء است و دهان را بدبو می کند و باعث بداخلاقی، عصبانیت و قساوت قلب و کم شدن مهر و عطوفت می شود تا آنجا که نمی توان از کشتن فرزند و پدر و رفیق نسبت به او ایمنی داشت."
البته خوردن گوشت مردار علاوه بر آثار زیانبار جسمی، آثار زیانبار روحی و معنوی نیز در پی دارد که در اینجا به برخی از این آثار اشاره می شود.
" خون، پس از مرگ جانور، با توجه به ترکیبات آن ( به رغم اینکه قبل از مرگ بهترین وسیله دفاع از بدن بود) به محل مناسبی برای رشد میکروبها تبدیل خواهد شد.
در بدن مردار، پس از یک ساعت خون در بدن رسوب می کند و پس از 4-3 ساعت عضلات منقبض شده و به دلیل وجود اسیدها ( فسفریک- فورمیک- لاکتیک) بدن خشک می شود و سپس حالت قلیایی به بدن بر می گردد و خشک شدن بدن برطرف می گردد و جسم به تصرف میکروبها در می آید ابتدا میکروبهای موجود در هوا و سپس میکروبهای موجود در بدن شروع به تکثیر نموده و در نتیجه بدن متعفن و متلاشی می شود. محبوس بودن خون نیز تعفن را تسریع و به تولید مثل میکروبها کمک می کند اما در ذبح شرعی (سر بریدن حیوان) با بریده شدن وریدها و شریانهای بزرگ گردن باعث خروج تمام خون بدن حیوان خواهد شد و با زدن حیوان ذبح شده نیز به این امر کمک خواهد کرد."74
دکتر پاک نژاد می نویسد:
" مردار خواری به خون خواری بستگی دارد، زیرا تا شاه رگهای مخصوص حیوان قطع نشود به اندازه کافی خون از بدنش خارج نمی شود و کمتر مرداری است که خون بدنش کاملاً خارج شده باشد."75
از مطالب ذکر شده نتیجه می شود که گوشت مردار هم از نظر بهداشتی و جسمی و هم روحی اثرات منفی بر انسان می گذارد و به همین دلیل اسلام گوشت مردار را حرام کرده است و این به خاطر سلامتی جسم و روح خود انسان می باشد.
ب- خون:
دومین مورد از غذاهای خبیث خون است که خوردن آن حرام است.
" خون مایع سرخ رنگی است که در تمام رگها جریان دارد و بدن بوسیله آن تغذیه می کند . طعمش اندک شود و دارای گلبولهای سفید و سرخ و پلاسما می باشد. مقدار آن در حیوانات پستاندار 13/1 وزن بدن آنهاست، انسانی که وزن بدنش 65 کیلوگرم باشد تقریباً 5 کیلوگرم خون دارد."76
" دومین چیزی که در آیه 173 / بقره تحریم شده، خوردن خون است. فلسفه تحریم خون در اسلام هم از جهت جسمی و هم اخلاقی است ، زیرا از یک سو یک خون معمولاً آماده ترین میدان برای پرورش انواع میکروبهاست، تمام مدافعین کشور تن که گلبولهای سفید نام دارند، همواره در منطقه خون پاسداری دارند، تا میکروبها را در این منطقه حساس که از آنها به تمام منطقه های بدن دسترسی پیدا می کنند نابود کنند، بنابراین خون منبع بسیار آماده برای پرورش میکروبها است مخصوصاً هنگامی که خون از جریان می افتد و به اصطلاح می میرد، گلبولهای سفید از بین رفته اما میکروبها به سرعت به فعالیت خود ادامه می دهند. پس اگر گفته می شود که خون با این که موثرترین عامل حیات می باشد آلوده ترین اجزای بدن حیوان نیز هست گزاف نیست.
از سوی دیگر امروز در علم غذاشناسی ثابت شده که غذاها از طریق تاثیر در غده ها و ایجاد هورمونها، در روحیات و اخلاق انسان اثر می گذارند، از قدیم نیز تاثیر "خونخواری" در قساوت و سنگدلی ضرب المثل بوده است."77
لذا محققین از آنجا که خون محیط مناسبی برای رشد انواع میکروبهاست به شدت انسان را از خوردن آن نهی کرده اند:
" خون غذای انسان نیست، چرا که پروتئین های پلاسما ( آلبومبین، گلاوبومین، فیبرنیوژن) بسیار کم است ( حدود 6-8 میلی گرم درصد) و ترکیبات خون بسیار دیر هضم است و یا به سختی جذب روده ها می شود.
از آنجا که یکی از وظایف خون حمل کردن سموم و مواد زائد بدن ( مثل اوره – اسیداوریک- کریاتینین و گاز دی اکسید کربن ) است، در صورتی که،کسی خون را از طریق دهان بخورد به میزان زیادی از این مواد و سموم را وارد بدن خود کرده است. خون محیط مناسبی برای رشد انواع میکروبهاست که این میکروبها ، از ابزار کشتن (ذبح)، دستها، هوا، مگسها و ظرفی که خون در آن ریخته می شود جذب می شود هنگام خوردن خون از طریق دهان، میزان اوره خون به دلیل شکسته شدن پروتئین ها بالا می رود و گاهی منجر به کما (coma) می شود.
برخی ادعا دارند که خوردن خون برای استفاده از ترکیبات آهن موجود در آن مفید می باشد، این سخن کاملاً مردود است زیرا آهن موجود در خون، آهن آلی است که نسبت به ترکیبات آهن غیر آلی بسیار کندتر و سخت جذب روده ها می شود.
بدین ترتیب می بینیم که تا چه حد دانش پزشکی مهر تایید در نظریات شرعی می زند."78
البته بدلیل استفاده عقلایی و بهداشتی ، خرید و فروش آن حتی در اسلام نهی نشده است.
" استفاده های معقول مانند تزریق خون برای نجات جان مجروحان و بیماران و مانند آن، اشکال ندارد، حتی دلیلی بر تحریم خرید و فروش خون برای این موارد در دست نیست، چرا که استفاده های عقلایی و مشروع مورد نیاز عمومی است."79
ج- گوشت خوک
سومین چیزی که در قرآن خوردن آن نهی می شود، خوردن گوشت خوک است.
" خوک یکی از حیوانات پستاندار است که در خشکی زندگی می کند وگوشت وشیر آن مورد استفاده قرار می گیرد ولی از نظر اسلام این حیوان در لیست غذاهای ممنوع قرار دارد."80
" خوک حتی نزد اروپائیان که بیشترگوشت آن را می خورند سمبل بی غیرتی است و حیوانی است کثیف، خوک در امور حبسی فوق العاده بی تفاوت و لاابالی است و علاوه بر تاثیر غذا در روحیات که از نظر علم ثابت است، تاثیر این غذا در خصوص لاابالیگری در مسائل جنسی مشهود است. در شریعت حضرت موسی (ع) حرمت گوشت خوک نیز اعلام شده است و در اناجیل گناهکاران به خوک تشبیه شده اند و در ضمن داستانها، مظهر شیطان خوک معرفی شده است.
جای تعجب است که بعضی با چشم خود می بینند که از یک سو خوراک خوک نوعاً از کثافات و گاهی از فضولات خودش است و از سوی دیگر برای همه روشن شده که گوشت این حیوان پلید دارای دو نوع انگلی خطرناک بنام کرم " تریشین" و یک نوع " کرم کدو" است باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار می ورزند.
تنها کرم " تریشین" کافی است که در یک ماه 15 هزار تخم ریزی کند و در انسان سبب پیدایش امراض گوناگون مانند کم خونی، سرگیجه، تبهای مخصوص اسهال، دردهای رماتیسی، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پیه ها، کوفتگی و خستگی، سختی عمل جویدن و بلعیدن غذا و تنفس و غیره گردد.
در یک کیلو گوشت خوک ممکن است 400 میلیون نوزاد کرم " تریشین" باشد و شاید همین امور سبب شد که چند سال قبل در قسمتی از کشور روسیه خوردن گوشت خوک ممنوع اعلام شد. آری آئین که دستوراتش به مرور زمان جلوه تازه ای پیدا می کند آئین خدا، آئین اسلام است. بعضی می گویند با وسائل امروز می تواند تمام این انگلها را کشت و گوشت خوک را از آنها پاک نمود ولی به فرض که با وسائل بهداشتی با پختن گوشت خوک در حرارت زیاد انگلهای مزبور بکلی از میان برود، با زیان گوشت خوک قابل انکار نیست، زیرا طبق اصل مسلمی که شد گوشت هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها ( هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه می کنند اثر می گذارد ، و به این ترتیب خوردن گوشت خوک می تواند صفت بی بندوباری جنسی وبی اعتنایی به مسائل ناموسی را که از خصائص بارز نر این حیوان است به خورنده آن منتقل کند.
و شاید یکی از علل بی بند و باری شدید جنسی که در کشورهای عربی حکومت می کند همان تغذیه از گوشت این حیوان آلوده باشد."81
علاوه بر کرم تریشین، کرم تریکین و کرم کدو، در بدن خوک باعث بیماری هایی در بدن انسان می شوند بدین ترتیب که:
" تریکین به محض اینکه در اثر خوردن گوشت خوک وارد بدن انسان شد، ابتدا گلبولهای سرخ شروع به زیاد شدن کرده و بعد به تدریج از بین می روند، تا آنجایی که در اثر کمی گلبول شخص را دچار کم خونی نموده و به حیات او خاتمه می دهد. وقتی که تریکین ها وارد معده و خون بدن می شوند، اثرات اولیه آنها عبارتست از سرگیجه و ایجاد تبهای دستگاه هاضمه بوده و سپس اسهال رخ داده و مرضی بنام " تریکینوز" تولید می کندکه معالجه آن بسیار مشکل بلکه مریض باید خود را آماده برای مرگ نماید."82
و اما کرم کدوی خوک: " طول این کرم 2-3 سانتی متر بوده و دارای آلت مکیدن و قلاب است. لارو این کرم "سیستی سراک" نام دارد و در عضلات و مغز خوک یافت می شود. انسان با خوردن گوشت و یا مغز خوک به آن مبتلا می شود و دچار نارسائی هایی در دستگاه گوارش می گردد. ( مثل کم اشتهایی – احساس درد – اسهال و یا یبوست) این بیماری که بصورت گسترده ای در جهان منتشر شده در کشورهای اسلامی که گوشت خوک مصرف نمی کنند به ندرت دیده می شود."83
و " یکی از بیماری هایی که توسط کرم کدو بوسیله گوشت خوک به انسان منتقل می شود مرض لا دردی است . این بیماری در شهرهای مسیحی نشین فراوان یافت می شود. اما در بین مسلمانان و یهودیان که از خوردن گوشت خوک احتراز می کنند به کلی پیدا نمی شود."84
بر اساس موارد گفته شده می توان نتیجه گرفت که فلسفه حرمت گوشت و نجاست خوک از دو جهت قابل بررسی است: یکی از نظر تاثیرات سوء روانی ، معنوی و اخلاقی و دیگر از نظر تاثیرات جسمی. از نظر روانی و معنوی و اخلاقی زیرا باعث بی غیرتی و بی بند و باری و …. می شود و از لحاظ بهداشتی و جسمی به دلیل اینکه باعث بیماریهایی برای جسم می شود خوردن آن حرام شمرده شده است و امروز از بیماری به نام آنفلونزای خوکی نام برده شده که علت آن خوردن گوشت خوک است و منظور از این بیماری، هم از لحاظ روحی و معنوی و هم از لحاظ جسمی می باشد.

تعذیه و اخلاق
در تمام مواردی که در مورد غذاهای طیب و خبیث مثل خون، گوشت خوک و گوشت مردار گفته شده، صحبت از اخلاق و معنویات شد. سوالی که اینجا پیش می آید این است که چگونه تغذیه می تواند بر اخلاق تاثیر بگذارد در حالی که تغذیه ، جسمی و اخلاق ،امری روحی است؟
" با توجه به رابطه بسیار نزدیک و تنگاتنگی که در میان جسم و روح آدمی است، جایی برای تعجب باقی نمی ماند. بسیار می شود که یک حالت بحرانی روحی و غم و اندوه شدید جسم را در مدت کوتاهی، ضعیف و پژمرده و ناتوان می سازد، موهای انسان را سفید، چشم را کم نور، قوت و توان را از دست و پا می گیرد؛ عکس این مسئله نیز صادق است که حالات خوب جسمانی در روح انسان اثر می گذارد، روح را شاداب و فکر را قوت می بخشد.
از قدیم الایام تاثیر غذاها بر روحیات اخلاق انسانی مورد توجه دانشمندان بوده است و حتی این مطلب جزء فرهنگ توده های مردم شده است! مثلاً، خونخواری را مایه قساوت و سنگدلی می شمردند و معتقد بودند که عقل سالم در بدن سالم است.
در قرآن مجید هم آیاتی برای این معنی دیده می شود.
از جمله در آیه 41 سوره مبارکه مائده درباره گروهی از یهود که مرتکب کارهای خلافی از قبیل جاسوسی بر ضد اسلام و تحریف حقایق کتب آسمانی شده بودند، می فرماید:
" یَا اَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِاَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُوْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَاْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ اِنْ اُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَاِن لَّمْ تُوْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا اُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ اَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ "
" ای پیامبر، غمگین نکند تو را کردار آنان که به کفر می شتابند. چه آنهایی که به زبان گفتند که ایمان آوردیم و به دل ایمان نیاورده اند و چه آن یهودان که گوش می سپارند تا دروغ بندند و برای گروهی دیگر خود نزد تو نمی آیند سخن چینی می کنند، و سخن خدا را دگرگون می سازند، و می گویند: اگر شما را اینچنین گفت بپذیرید و گرنه از وی دوری گزینید و هر کس را که خدا عذاب او بخواهد، توانش از قهر خدا رهایی نخواهی داد. اینسان کسانی هستند که خدا نخواسته است که دلهایشان را پاک گرداند. آنان را در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است."
و بلافاصله در آیه بعد(42/مائده) می فرماید:
" سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ اَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَاِن جَآوُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُم اَوْ اَعْرِضْ عَنْهُمْ وَاِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَاِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ "
" گوش نهادگان بر دروغند، خورندگان حرامند. پس اگر نزد تو آمدند میانشان حکم کن یا از ایشان رویگردان شو و اگر رویگردان شوی هیچ به تو زیانی نرسانند و اگر میانشان حکم کنی به عدالت حکم کن که خدا عدالت پیشگان را دوست دارد."
این تعبیر نشان می دهد که آلودگی دلهای آنها بر اثر اعمالی همچون تکذیب آیات الهی و خوردن مال حرام بطور مدام بوده است زیرا بسیار از فصاحت و بلاغت دور است که اوصافی را برای آنها بشمرد که هیچ ارتباطی با جمله "لَمْ یُرِدِ اللّهُ اَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ " نداشته باشد.85
" لذا از مجموع آنچه گفته شد استفاده می شود که رابطه نزدیکی میان تغذیه و روحیات و اخلاقیات وجود دارد، هرگز نمی گوئیم غذاها علت تامه برای اخلاق خوب یا بد است، بلکه همین اندازه می دانیم که یکی از عوامل زمینه ساز پاکی و اخلاق، تغذیه است هم از نظر نوع غذاها و هم از نظر حلال و حرام بودن آنها."86
و استاد مطهری در این باره می نویسند:
" واقعیت آن است که فلسفه برخی از احکام دقیقاً معلوم نیست اگر چه در پیشگاه الهی مصلحت واقعی و حقیقی دارد که ما از آنها خبر نداریم و به همین خاطر باید تعبداً آنها را پذیرفت."87
د- ممنوعیت نوشیدن خمر:
معنی لغوی و اصطلاحی خمر:
" خمر به معنای پوشش است و هر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند و مخفی کند "خمار" می گویند. ولی در اصطلاح شریعت به هر مایع مسکر (مست کننده) خمر گفته می شود. خواه از انگور گرفته شده باشد و یا از کشمش و خرما باشد و هر نوع مشروبات الکلی را شامل می شود. البته استعمال واژه " خمر" برای مایعات مسکر به علت تناسبی است که بین معنای لغوی آن (پوشیدن) با این معنا وجود دارد، زیرا این مایعات به جهت سستی که ایجاد می کند، روی عقل پرده ای می افکنند و نمی گذارند بد را از خوب و زشت را از زیبا تمیز دهد."88
" کلمه "خمر" در قرآن کریم با 3 اشتقاق (خمراً – خمر – خمرهن) 7 بار تکرار شده است که 2 بار آن در سوره یوسف راجع به تعبیر خواب هم بندی اش، یک بار در آیه 15 سوره محمد (ص) راجع به خمر بهشتی و در آیه 31 سوره نور به معنای پوشش زن آمده است. اما آنچه در اینجا مد نظر است خمر یا نوشابه الکلی سکر آوری است که خداوند ابتدا در آیه 219 سوره بقره مسلمانان را نسبت به زیانمندی آن هشدار داده است و سپس در آیات 90 و 91 سوره مائده مومنان را به پرهیز از آن امر نموده و مصرفش را حرام کرده است."89
" خمر محتوی مواد شیمیایی بسیاری است ، ولی آنچه بیشتر موردنظر است الکل اتیلیک است که در حقیقت ماده اصلی خمر است و سبب تمام زیانهای ناشی از مصرف انواع آن است. این ماده از تخمیر قند انگور بوجود می آید."90
نام های مشروبات الکلی:
" مشروبات مست کننده نام های مختلفی دارد، مانند عرق، شامپاین، ویسکی، برانده، کنیاک، ودکا و آب جو که همه آنها، دارای الکل هستند، ولی مقدار الکلشان متفاوت است، برای مثال، عرق 66% الکل دارد ولی شراب، الکل کمتری دارد."91
شراب (خمر) جزء غذاهای غیربهداشتی است که در اسلام خوردن آن و یا هر مایع مست کننده دیگر حرام شده است و حتی در برخی روایات شراب را بزرگترین گناه معرفی کرده اند، مثل: "قِیلَ لِاَمیرالمومنین (ع): اِنَّکَ تُزعَمُ اَنَّ شُربَ الخَمرِ اَشَدَّ منَ الزِّنَا وَ السِّرقَهِ.فَقَالَ(ع): نَعَم اِنَّ صَاحبُ الزِّنَا لِعِلَّهِ لَایَعدُوهُ اِلَی غَیرهِ وَ اِنَّ شَارِبُ الخَمرِ اِذَا شَرَبَ الخَمرِ زَنَی ،سَرِقَ وَ قَتِلَ النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ تَرَکَ الصَّلاهِ "92
" گفته شده به امیرالمومنین (ع): همانا گمان می کنید که گناه خوردن شراب از زنا و دزدی بیشتر است. پس امام (ع) فرمودند: بله، همانا کسی که زنا انجام می دهد به کس دیگر آسیب نمی رساند ولی شرابخوار وقتی شراب می خورد گناهان دیگر مثل زنا، دزدی و آدم کشی، که خداوند حرام کرده و ترک نماز را انجام خواهد داد."
حال باید دید اسلام در این مورد چه تدابیری اندیشیده است.

مراحل برخورد قرآن با شرابخواری:
اسلام در این مورد هم مثل سایر موارد که لازم بود، تدابیری اندیشیده است، به این صورت که مراحل تحریم شراب را بصورت تدریجی و مرحله به مرحله بیان کرده است و حالا باید دید که چرا اسلام شراب را یکباره حرام اعلام ننموده است و از طرفی این مراحل تدریجی کدامند؟
" شرابخواری و میگساری در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یک بلای عمومی در آمده بود، تا آنجا که بعضی از مورخان می گویند عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه می شد: شعر و شراب و جنگ! و نیز از روایات استفاده می شود که حتی بعد از تحریم شراب مساله ممنوعیت آن برای بعضی از مسلمانان فوق العاده سنگین و مشکل بود، تا آنجا که می گفتند: " هیچ حکمی بر ما سنگین تر از تحریم شراب نبود." روشن است که اگر اسلام می خواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد ممکن نبوده و لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افکار و اذهان برای ریشه کن کردن میگساری که بصورت یک عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود استفاده کرد."93
به همین خاطر خداوند مسئله تحریم شراب را در چهار مرحله اعلام نمود که این چهار مرحله بسیار آموزنده و تربیتی و عبرت آمیز است که در جوامع امروزی می تواند بسیار کاربرد داشته باشد.
مرحله اول: رزق نیکو ولی استفاده نادرست از آن
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
" وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالاَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ "94
" و از میوه درختان خرما و انگور، باده مستی بخش و خوراکی نیکو برای خود می گیرید."
" کلمه "سُکر" به معنای از دست دادن عقل و کلمه "سَکر" به منشا آن می گویند."95 "(سکر) گرچه در لغت معانی مختلف دارد، ولی در اینجا به معنی مسکرات و مشروبات الکلی است و معنی مشهور آن همین است."96 و " اصل این کلمه بر معنای سد مجرای آب است و مستی را سکر گویند چون راه معرفت را می بندد."97
" قرآن در این آیه هرگز اجازه شراب سازی از خرما و انگور نداده ،بلکه با توجه به اینکه "مسکرات" را در مقابل " رزق حسن" قرار داده اشاره کوتاهی به تحریم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است. بنابراین نیاز به این نداریم که بگوئیم این آیه قبل از نزول تحریم شراب نازل شده و اشاره ای به حلال بودن آن است، بلکه بر عکس آیه، اشاره به حرام بودن آن می کند و اولین اخطار در زمینه تحریم خمر است."98
این اولین مرحله در تربیت صحیح افراد و راه جلوگیری از عادات زشت است و از آیه نتیجه گرفته می شود که از میوه های درخت انگور و خرما هم نوشابه های مستی آور و هم رزق حلال و نیکو بدست می آید و در آیه از قرار دادن کلمه سکر یا مستی آورمقابل "رزق نیکو" نتیجه می شود که نوشابه های مستی آور، یک روزی نیکو نیست و در واقع این خود انسانها هستند که از روزیهای نیکو و پربرکتی که خداوند به آنها ارزانی داشته است استفاده نادرست و زیانبار میکنند.
مرحله دوم: اشاره به گناه شرابخواری
خداوند می فرماید: " یَسْاَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا اِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَاِثْمُهُمَآ اَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا "99
" درباره شراب و قمار ، از تو می پرسند، بگو، " در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است. [ولی] گناهشان از سودشان بزرگتر است."
در این مرحله چند نکته قابل توجه است:
اول: " برخی از مسلمانان توجه به مسائلی مثل شراب و قمار داشته و از احکام آن سوال می کردند و آیه در پاسخ پرسش های آنان نازل شده است."100
دوم: " قرآن کریم هنگامی که می خواهد شراب را حرام کند با نرمی و لطافت برخورد میکند و بطور تلویحی متذکر می شود که شراب خواری گناه است.
سوم: روش تربیتی قرآن بسیار جالب است چون در برخورد با دو پدیده زشت یعنی شراب خواری و قماربازی از همان ابتدا برخورد تند و سخت نمی کند بلکه با انصاف می فرماید که: اینها منافعی مادی و زودگذرند، مثلاً تهیه کنندگان شراب از راه کشت انگور یا تهیه کشمش و شراب فروشی و یا از جهت اخذ مالیات عوارض، گمرک و گروههایی با دایر کردن قمار خانه ها بود و منافعی اخذ می کنند، دارد. اما ضررهای روحی وبهداشتی و اجتماعی آن زیادتر است."101
" (اثم) به حالتی گفته می شود که در روح و عقل انسان بوجود می آید و او را از رسیدن به نیکی ها و کمالات باز می دارد."102
و از معنای اثم می توان اینطور برداشت کرد که شراب و قمار ضررهای بسیار گرانی به جسم وجان انسان وارد می کند. چرا که مانع کمالات و نیکی ها است و از اینجا میتوان نتیجه گرفت که در آیه قضاوت یه جانبه نبوده بلکه تمام جوانب آن بیان شده و این بیانگر جامع بودن موضوع است.
مرحله سوم: نهی از نماز در حالت مستی:
خداوند می فرماید: " یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ وَاَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ "103
" ای کسانی که ایمان آورده اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می گویید"
در تفسیر این آیه چند دیدگاه در بین مفسران قرآن وجود دارد:
الف- " مراد از آیه این است که مسلمانان با حالت مستی که بعد از خوردن شراب حاصل می شود وارد نماز نشوند"104 و این امر دو فایده مهم در بردارد:
نخست اینکه "مسلماً کسی که با حالت مستی و بی توجهی در برابر خدا می ایستد و احیاناً هذیان می گوید و یا کلمات و حرکات بی محتوا از او سر می زند، مرتکب بی ادبی و توهین به ذات مقدس حق تعالی شده است در نتیجه حرکات و الفاظ و ظواهر و ظروف نماز کافی نیست، بلکه ادب و تقوی در نماز اقتضا می کند انسان هنگامی که با خدا راز و نیاز می کند. باید بداند چه می گوید و چه می کند : "حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ "105
دوم اینکه " با توجه به نزدیک بودن اوقات پنج گانه نماز واجب ( بویژه در صدر اسلام) عملاً کسی نمی توانست به شراب خواری روی آورد چون اگر صبح یا عصر شراب می خورد اثرات آن تا موقع نماز صبح باقی می ماند و این مطلب نوعی مبارزه با شرابخواری در جامعه بود و در حقیقت ممنوعیت موقت شراب خواری در زمان های خاص بود که مردم را آماده می کرد تا شراب را به صورت کلی بر آنان حرام کند." "106
ب- " برخی از مفسران شیعه و اهل سنت برآنند که مراد از هستی (سکر) در این آیه، مستی خواب است پس معنای آیه این می شود که با حالت خواب آلودگی نماز برگزار نکنید."107
اما برخی دیگر از مفسران به این دیدگاه اشکال کرده اند که : " این تفسیر از مفهوم ( حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ ) استفاده می شود که نماز خواندن در هر حالی که انسان از هوشیاری کامل برخوردار نباشد، ممنوع است. خواه حالت مستی باشد یا باقی مانده حالت خواب باشد."108
چون در جریان مساله ممنوعیت نوشیدن شراب با توجه به دو مرحله مقدماتی، پذیرش نسبی در ذهن های مردم مسلمان نسبت به حرمت مسکرات بوجود آمده بود، و اینک در این آیه با یک ضربه غیرمستقیم و نه رو در رو مساله خوردن شراب را هدف قرار داده و آن را روزانه پنج نوبت زیر نظر و کنترل گرفته و اینطور دایره مصرفش را تنگ تر می نماید و این همان روش معقول و موثری است که برای ریشه کن کردن مفاسد عمیق اجتماعی که در محیط بطور وسیع وجود دارد و محیط را آلوده کرده می تواند نتیجه بخش باشد.
به تدریج که آیات سه مرحله قبل نازل می شود، جامعه جاهلیت که در شراب خواری و میگساری غرق بودند به خود آمده، از نظر اجتماعی و روانی زمینه برای حکم نهایی و تحریم قطعی خوردن "شراب" و قمار آماده می شود و اینجاست که حکم نهایی از طرف باریتعالی صادر می شود.
مرحله چهارم: حرمت شراب
خداوند می فرماید : "یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالاَنصَابُ وَالاَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ اِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ اَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَهِ فَهَلْ اَنتُم مُّنتَهُونَ "109
" ای کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه کشی و پلیدند [و] از عمل شیطان هستند پس از آنها دوری گزینید ، باشد که رستگار شوید، همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد می کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز می دارد. پس آیا شما دست باز می دارید."
" در تفاسیر شیعه و اهل تسنن شان نزولهای مختلفی درباره این آیات ذکر شده است که تقریباً با یکدیگر شباهت دارند از جمله اینکه در تفسیر در المنثور از سعد بن وقاص چنین نقل شده که می گوید: این آیه درباره من نازل گردید، مردی از انصار غذائی تهیه کرده بود و ما را دعوت کرد، جمعی در مجلس میهمانی او شرکت کردند و علاوه بر صرف غذا شراب نوشیدند و این قبل از تحریم شراب در اسلام بود، هنگامی که مغز آنها از شراب گرم شد شروع به ذکر افتخارات خودکردند، کم کم کار بالا گرفت و به اینجا رسید که یکی از آنها استخوان شتری را برداشت و بر بینی من کوبید و آن را شکافت، من خدمت پیامبر (ص) رسیدم و این جریان را عرض کردم در این موقع آیه فوق نازل شد."110
در آیات فوق چند نکته قابل توجه است: " در این آیات تاکیدهای متعددی دیده می شود که دلیل حرمت میخوارگی است از جمله:
1- کلمه "انٍّما" که برای حصر و تاکیدمی باشد.
2- توصیف آن به رجس و پلیدی که نجس است و خوردن و نوشیدن نجاسات حرام می باشد.
3- نسبت عمل میخوارگی به شیطان
4- امر به اجتناب از آن
5- قرار دادن فلاح و رستگاری در اجتناب از آن
6- وسیله بودن آن برای ایجاد عداوت و بغض
7- قسمت آخر آیه: " فَهَلْ اَنتُم مُّنتَهُونَ "111" آیا دست برنمی دارید؟"
8- " آیه با خطاب "یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ " شروع شده و اشاره به اینکه مخالفت با این حکم با روح ایمان سازگار نیست "112
در این آیه حکم تحریم شراب بصورت خشک بیان نشده است بلکه ضررهای شراب خواری و قمار بیان شده است که این عمل از نظر تربیتی بسیار تاثیرگذار است.
فلسفه تدریجی بودن حرمت شراب:
" آیه حکم حرمت شراب را بصورت قطعی بیان کرده است. ولی این عمل پس از سه مرحله قبل بود که ذهنیت مسلمانان برای این حکم آماده شده بود. بطوری که پس از نزول آیه فوق الذکر پاسخ عمر بن خطاب ( که یکی از شراب خواران دوران جاهلیت بود) این بود: " انتهینا…… انتهینا" یعنی دیگر نخواهیم نوشید دیگر نخواهیم نوشید. و با نزول این آیه هر که جامی در دست داشت آن را شکست، کوزه های شراب در کوچه ها ریخته شد. و جامعه مسلمانان یکپارچه به فرامین شریعت گردن نهاد و این تاثیر شگفت انگیز روش تربیتی قرآن کریم بود که بصورت تدریجی و چند مرحله ای اجرا شد."113
این تحریم صریح و موکد، در مقایسه با آیاتی که قبلاً بطور غیرصریح و ساده مردم را از میخواری نهی کرد، نمونه ای است از روش اسلام برای درمان تدریجی اینگونه مفاسد اجتماعی، و این روش تدریجی یکی از رموز موفقیت اسلام است؛ چرا که اگر تمام اوامر و نواهی یکباره نازل می شد و مردم ملزم می شدند که یکباره تمام مسکرات را کنار بگذارند و تمام دستورات را انجام دهند، هیچکس زیر چنین بار سنگینی نمی رفت. برای نمونه میتوان به قانون منع مشروبات الکلی در امریکا اشاره کرد که در جریان آن از سال 1920 تا 1933 خیراندیشان این کشور با تبلیغات وسیع و دستورات طبی و استدلال منطقی و نشان دادن مفاسد و مفسرات جسمی، اخلاقی و اقتصادی مشروبات الکلی، کوشیدند تا مردم را از میخوارگی باز دارند، و سنای امریکا نیز با تمام قدرت و نفوذی که داشت با اکثریت آرا قانون منع مشروبات الکلی نشد و سرانجام مجلس را مجبور ساخت که قانون مذکور را لغو کند . ولی اسلام که حکومت آن حکومت قوانین الهی بر اجتماع است ، با روش تدریجی خود توانست قانون منع شراب را در میان ملتی بدوی به مرحله اجرا در آورد که از ملت آمریکا به شراب علاقه و دلبستگی بیشتری داشت بلکه عاشق و دلباخته آن بود ، بطوریکه در فرهنگ آن ملت شراب در حدود دویست و پنجاه نام داشت و تار و پود اشعارش را تشکیل می داد ( اسلام و تمدن غرب ، ابوالاعلی مودودی ) ؛ ملتی که از نظر دانش و تمدن ، نسبت به ملت امریکا چند درجه زیر صفر بود بطوریکه به جهل و نادانی شهرت داشت ."114
" خداوند متعال همه حرامها را یکبار تحریم کرده است و عوض و معادلی حلال جانشین آن ساخته است مثلاً سفاح و زنا در برابر نکاح و ازدواج ، میته و مردار در برابر ذبح شده ها و قربانی شده ها و امثال این موارد ولی تنها در مورد شراب نه آن را یکباره و نه جانشینی حلال برای آن قرار داد و احتمالاً به این علت بوده که مردم آن زمان شدیداً به شراب علاقه داشتند و شراب باعث نشاط و شادی آنها می شده است و با آن خو گرفته بودند و خداوند هم برای اینکه به مردم سخت نگذرد و این مسئله بر آنها دشوار نیاید آن را بصورت تدریجی و مرحله به مرحله حرام اعلام کرد نخست عیب آن را گوشزد کرد ، سپس بهنگام نماز از نوشیدن شراب آنها را نهی کرد و سرانجام آن را حرام نمود . " 115
از این مراحل تدریجی حرام بودن نوشیدن شراب می توان بصورت یک درس عبرت برای سایر موارد سنتهای اخلاقی نادرست استفاده کرد و باید یاد گفت که برای هر کاری باید مرحله به مرحله و گام به گام پیش رفت تا نتیجه گرفت و برای ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعی و اخلاقی که محیط بطور عمیق به آن آلوده شده است راهی بهتر از این روش نیست که افراد را تدریجاً آماده کنند و سپس حکم نهائی اعلام گردد .
آثار نوشیدن شراب
شراب جزء غذاهای غیر بهداشتی است که اسلام آن را حرام اعلام نموده است ، البته در اسلام هر دستوری که صادر می شود حتماً به مصلحت و منفعت انسان است لذا اگر شراب را حرام ساخته است و انسان را از آن نهی کرده است حتماً زیان ها و مفاسدی را برای انسان داشته ، که می توان این ضررها و آثار زیانبار را از چند جهت بررسی کرد : الف – روحی و معنوی ب – جسمی و مادی و البته در روایات هم به آثار زیانبار نوشیدن شراب اشاره شده است مثلاً پیامبر اکرم (ص) آن را ریشه همه خبائث معرفی می کنند .
عن رسول الله (ص) : " اَلخَمرُ اُمُّ الخَبَائث " 116 " خمر ، ریشه زشتی ها ، جنایات و امور پلید است . "
عن الباقر (ع) : " اِنَّ مُدمِنَ الخَمرِ کَعابدِ وَثَنٍ وَ یُوَرِّثُهَ الِارتِعَاشِ وَ یَهدِمُ مُرُوَّتَهِ وَ تَحمِلُهُ عَلَی التَجَسَّرَ عَلَی المَحَارِِِمِِ مِن سَفَکِ الدِّمَاِء وَ رُکُوِب الزِّنَی حَتَی لا یُومِنُوا وَاِذَا سَکَرَ اَنَّ عَلَی حُرمَهِ وَ هُو لا یَعقِلُ ذَلِکَ وَ الخَمرُ لا تُزیدُ شَارِبُهَا اِلَّا کُلِّ شَر . " 117
" همانا دائم الخمر ، مانند بت پرست است ، شراب ، برایش ، رعشه در بدن پدید می آورد ، مردانگی و مروّتش را نابود می کند . او را وادار بر جسارت بر محرمها و خون ریزی و زنا می کند ، حتی در هنگام مستی ، نمی تواند از زنای با محارم ایمن باشد . او در مستی ، این کار را بدون عقل (فکر) انجام می دهد . شراب ، چیزی جز هر نوع بدی به شرابخوار نمی افزاید . "
الف – آثار زیبانبار روحی و معنوی
این آثار زیانبار شامل ضررهای اقتصادی ، تفرقه بین اجتماع و دوری انسان از خدا می شود .
" شراب و قمار سبب جدایی و تفرقه در بین مردم می شوند ، در حالی که اسلام به وحدت فرمان می دهد و این وحدث را به تحریم هر چه سبب تفرقه می شود استحکام می بخشد . دشمنی به سبب سیطره امیال و شهوات بر انسان ، بوجود می آید و هر کس می خواهد برای تحقق بخشیدن به امیال و شهوات خود به حقوق دیگران تجاوز کند ، در نتیجه جامعه بصورت سلسله ای از ظالم و مظلوم در می آید و دشمنیها به کینه کشیها بدل می شود و جغد کینه در دلها لانه می کند و هر مظلومی خواستار فنای کسی است که بر او ظلم کرده است . مسئله این است که گاه این کینه متوجه غیر شخص ظالم می شود یا حتی همه افراد یک جامعه ، در این حال فریاد بر می آورد و برای خالی کردن کینه خود نفسکش می طلبد .
اکنون این سوال پیش می آید که شراب چگونه سبب این عداوت می شود ؟ شراب عقل را زایل می کند و اراده را ناتوان . انسان ، قدرت تسلط بر شهوات را از دست می دهد و از آن پس این شهوات است که بر او تسلط می یابند و او را به هر جا که خاطر خواهشان است می کشند " 118
این مورد یکی از ضررهای اجتماعی خوردن شراب است زیرا علاوه بر این که به خود شخص ضرر می رساند باعث ضرر رساندن به سایر افراد و به عباراتی اجتماع می شود و همچنین موجب خروج انسان از حوزه انسانیت می گردد زیرا بواسطه خوردن شراب عقل انسان زایل می شود که در اینصورت انسان به حیوان درنده ای تبدیل خواهد شد لذا بهجت اینست که در قرآن شراب خواری از اعمال شیطان محسوب شد است .
" اِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ اَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ " 119
" شراب خواری از اعمال شیطانی است که شیطان می خواهد با آن بین انسانها دشمنی ایجاد کند."
" کلمه شیطان در تعالیم اسلامی و قرآن اعم از " ابلیس " معروف است بلکه به هر موجود خبیث و حیله گر شیطان گفته می شود . " 120
شراب خواران به خاطر روحیه درنده خویی و شرارت که در حال سستی غالباً پیدا می شود ، دست به اعمال جنایت آمیز می زنند ، " به موجب آماری که توسط یکی از دانشمندان به نام " هوگر" ابراز شده ، 60 درصد قتلهای عمدی ، 75 درصد ضرب و جرح ، 30 درصد جرائم ضداخلاقی ( از جمله زنا با محارم !)، 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الکل و مشروبات الکلی بوده است و به موجب آماری از همین دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم دارای سابقه اثر الکلیت هستند . " 121
" طبق آْماری که برخی موسسات تحقیقاتی در غرب منتشر کرده اند : جرائم اجتماعی الکلیست ها از این قرار است :
مرتکبین قتلهای عمومی 50%
ضرب و جرح در اثر نوشیدن الکل 8/77%
سرقت های مربوط به الکلیست ها 5/88 %
جرائم جنسی مربوط به الکلیست ها 8/88% " 122.
" یکی از صاحب نظران می نویسد : یکی از ضررهای مسکرات ، مردم آزاری است ، شخص شراب خوار ، مردم ، همسایگان ، پدر و مادر ، خانواده و فرزندان خود را اذیت می کند . " 123
علاوه بر موارد ذکر شده مصرف الکل ، هزینه فوق العاده زیادی را به جامعه تحمیل می کند و این مشکلات اقتصادی به جامعه و اجتماع ضرر می رساند . " به عنوان مثال : هزینه مستقیم و غیر مستقیم اختلالات وابسته به الکل برای جامعه در ایالات متحده ، 1500 میلیارد دلار در سال یعنی حدود 6000 دلار برای هر نفر تخمین زده می شود . " 124
" یکی از دانشمندان می گوید :
اگر دولتها نیمی از میخانه ها را ببندند ، نیمی از بیمارستها و تیمارستانها بسته خواهد شد . " 125
" از نظر اقتصادی تنها در انگلستان زیانهای ناشی از طریق غیبت کارگران از کار، به خاطر الکلیسم به 50 میلون دلار در سال ( تقریبا 1750 میلیون تومان ) برآورد شده است ، که این مبلغ به تنهائی می تواند هزینه ایجاد هزاران کودکستان و دبستان و دبیرستان را تامین نماید .
و به موجب آماری که درباره زیانهای مشروبات الکلی در فرانسه انتشار یافته ، الکل 137 میلیارد فرانک در سال بر بودجه فرانسه غیر از خسارات شخصی به شرح زیر تحمیل می کند :
60 میلیارد فرانک خرج دادگستری و زندانها .
40 میلیارد فرانک خرج تعاون عمومی و خیریه .
10 میلیارد فرانک مخارج بیمارستانها برای الکلیها .
70 میلیاد فرانک هزینه امنیت اجتماعی .
و به این ترتیب روشن می شود که تعداد بیماران روانی و بیمارستانها و قتلها و نزاعهای خونین و سرقت ها و تجاوزها و تصادفها با تعداد میخانه ها تناسب مستقیم دارد . " 126
اگر چه تجارت مشروبات الکلی سودی زودگذر مثل مالیات برای دولت ها دارد اما ضررهای آن بیشتر از نفع آن است و این حقیقتی است که قرآن قرنها بیان داشت : " وَاِثْمُهُمَآ اَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا " (219/بقره)
لذا مصرف مشروبات الکلی می تواند انسان را از دین الهی خارج نماید و همانطور که قرآن در آیات 90 و 91 سوره مبارکه مائده بیان می کند شراب مانع یاد خدا و نماز است و گرانبهاترین چیزها برای بشر یاد خدا و یاد مسئولیت و تعهد به او است و مصرف مشروبات الکلی مانع این یاد و این مسئولیت ها می شود . و از این جهت است که : " در شخص الکلی عاطفه خانوادگی و محبت نسبت به زن و فرزند ضعیف می شود به طور یکه مکرر دیده شده که پدرانی فرزندان خود را با دست خود کشته اند . " 127 و این موارد از موارد زیانبار معنوی است ، که غیر قابل جبران است .
ب – آثار زیانبار جسمی و مادی
خمر محتوی مواد شیمیایی بسیاری است . ولی آنچه بیشتر مورد نظر است الکل اتیلیک یا همان اتانول است ، که در حقیقت ماده اصلی خمر است و سبب تمام زیانهای ناشی از مصرف انواع آن است .
" اتانول ماده ای بی رنگ ، با بو و طعم مخصوص به خود است . غلظت آن بطور متوسط در آبجو 5% و در شراب 12% است . سرعت جذب گوارشی ( حتی در مخاط دهان ) آن سریع بوده ، در عرض چند دقیقه وارد خون شده و به سرعت در تمام قسمتهای بدن منتشر می شود .
اتانول یک مولکول کوچک و محلول در آب و چربی است که به سرعت از غشاهای بیولوژیک عبور کرده و به تمام بافتهای بدن نفوذ می کند . 90% آن توسط کبد و بقیه بوسیله کلیه ها ، ریه ها و پوست دفع شده و اثرات سمی آن بطور عمده بر روی مغز است."128
" جذب الکل در بدن سریع است و پس از نوشیدن اولین جرعه ، جذب آن شروع می شود و میزان الکل خون 1-2 ساعت پس از مصرف به حداکثر خود می رسد . و اما دفع الکل به مقادیر کمی در حدود 5 تا 10 درصد از طریق ادرار و هوای بازدمی صورت می گیرد ، در حالی که بیشتر الکل مصرف شده بدون نیاز به هضم در کبد اکسید شده و به آب و دی اکسید کربن و انرژی تبدیل می شود ، این عمل در مردها سریعتر از زنها صورت گرفته ، هر ساعت حدود 5 تا 6 گرم آن متابولیزه و تجزیه می گردد و چون محلول در آب است پس از تجزیه بیشتر متوجه خون شده ، گاهی غلظت آن به حدود 15 درصد رسیده و ایجاد مسمومیت می کند . " 129
تمام این جذب و دفعها باعث ضررهایی برای بدن می شود و به قسمتهای مختلف بدن مثل دستگاه گوارش ، دستگاه تنفس ، خون ، اعصاب ، قلب و رگها ، روان و عقل و نسل " آسیب های جدی وارد می کند . که در اینجا به برخی از این آسیب ها اشاره می شود .
1- دستگاه گوارش
" نوشیدن الکل ترشح بزاق را زیاد و رگهای معده را گشاد ، پپسین شیره معده را منعقد کرده و عمل دیاستازی آن را کم می کند و در نتیجه معده و روده دچار التهاباتی می شود . الکل در دستگاه گوارش ایجاد تهوع و استفراغ می کند و از علائم دیگر الکلیستها ، نفخ شدید شکم ، درد ناحیه فوقانی معده ، آروغ زدن و گاهی استفراغ خون است و زخم معده به دنبال این عوارض پدید می آید .
مشروبات الکلی ، کبد را بزرگ کرده و بتدریج آن را سفت و سخت می نماید و مانع کار کبد می شود و کبد که مهمتری اندام ذخیره و جذب و دفع مواد غذائی و سمی است ، به سرعت رو به خرابی می رود . " 130
2- دستگاه تنفس
" الکل بوسیله خون به دستگاه تنفس رفته و از راه هوای بازدم دفع می شود و در نتیجه مقاومت ششها را کم کرده و عوارض عفونی ریه را پدید می آورد و ضایعاتی در حلق و حنجره ایجاد کرده و دستگاه تنفس را مستعد ظهور برونشیت مزمن ، آسم و ذات الریه می نماید . " 131

3- خون
" با توجه به اینکه الکل باعث کم اشتهایی و در نتیجه سوء تغذیه می گردد ، عوارض زیر را در رابطه با خون در پی خواهد داشت :
الف – کاهش آهن خون
ب – کاهش اسید کولیک در خون
پ کاهش ویتامین در خون
ت – کاهش گلبولهای قرمز خون و در نتیجه زرد شدن پوست بدن
ه – بیماری هملوسدرین (Hemosiderin) " 132
4- قلب و رگها
" مصرف الکل یکی از علل اختلال در کار عضله قلب می باشد . این بیماری که به نام کاردیومیوپاتی اتساعی نام دارد با اختلال در عملکرد سیستولی و اتساع یک یا دو بطن(حفره قلب ) مشخص می شود . علائم آن شامل تنگی نفس ، خستگی و ورم پاهاست که درصورت ادامه مصرف الکل ، روز به روز تشدید خواهد شد. از مشکلات دیگری که در مصرف کنندگان الکل دیده می شود ، اختلال در ضربان قلب و به هم خورد ریتم قلبی است . " 133
5- عقل و روان
" عوارض روحی و ذهنی بسیاری وجود دارد که یا بر اثر اعتیاد به الکل و یا ترک ناگهانی و یکباره آن بوجود می آید . مهمترین این عوارض به شرح زیر است :
الف – هذیان ارتعاشی و این ، حالتی است حاد همراه با اختلالات عقلی ، بی توجهی ، رعشه ، هیجان زدگی
ب – جنون کورساف ، عبارت است از ضعف ذاکره و هذیان گویی و التهاب پایانه های عصبی و از بین رفتن قدرت تشخیص و شناخت .
پ – بیماری مغزی ورنیکه ؛ این بیماری ، علاوه بر عوارض جنون کورساکوف ، عوراض دیگری مانند فلج عضلات چشم و از دست دادن تفکر و گیجی و بیهوشی دارد .
ت – عقب ماندگی عقل الکلی ، ضعف ذاکره و ناتوانی در کنترل عواطف و اختلال در فعالیت های مغزی از این قسم است " 134
و در برخی روایات نیز به این حقیقت اشاره شده است .
عَن اَبی جَعفَرِ بنِ علی الباقرِ (ع) ، قال اُوحِیَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الی رَسُولِهِ (ص) انِّی شَکَرتُ لِجَعفَرِ بنِ ابی طَالِب (ع) اَربَعَ خِصالِ ، فَدُعَاهُ النَّبِیُ (ص) فَاَخبَرَهُ فَقَالَ لَولَا اَنَّ اللهَ اَخبَرَکَ مَا اَخبَرتَکَ ، مَا شَرِبتَ خَمرَاً قط لِاَنِّی عَلَمتُ اَن لَو شَرِبتَهَا زَالَ عَقلی ، وَ مَا کَذِبتُ قط لَاِنَّ الکَذِبَ یَنقُصُ المُرُوءَهً وَ مَا زَنَیتُ قط لَاَنِّی خِفتُ اِنِّی اَذَا عَمِلتُ عَمِلَ بِی ، وَ مَا عَبَدتُ صَنَمَاً لِاَنِّی عَلِمتُ اَنَّهُ لَایَضِرُّ وَ لَایَنفَعُ ، قَال فَضَرَبَ النَّبیُ (ص) یَدَه عَلَی عَاتِقِهِ فَقَال حَقُّ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اَن یَجعَلَ لَکَ جَنَاحَینِ تَطیِرُ بِهِمَا مَعَ المَلَائِکَهِ فِی الجَنَّهِ " 135
از ابی جعفر محمدبن علی باقر نقل می کند که گفت : خداوند به رسولش وحی فرستاد که : من از چهار موضوع که جعفر بن ابیطالب داشت ، شاکرم . پیامبر (ص) او را به حضور طلبید و موضوع را به او گفت . جفعر گفت : اگر خداوند برایت خبر نداده بود ، آنها را اظهار نمی کردم و از آنها این است : من هیچ گاه شراب ننشویدام ، چون می دانم که اگر آن را بنوشم ، عقلم زایل می شود ، من هرگز دروغ نگفته ام ، زیرا آن نقص مردانگی به شمار می رود . هرگز زنا نکرده ام ، زیرا ترسدیم ، همین کار با خود من نیز بشود ، و هرگز بتی نپرستیدم ، زیرا دانستم که سود و زیانی ندارد . پیامبر دستان خود را بر شانه او نهاد و گفت : بجاست که خداوند ، دو بال برایت بدهد تا در بهشت به پرواز در آیی . "
7- نسل
عامل دیگر که خوردن شراب بر آن تاثیر منفی می گذارد نسل است
" اعتیاد والدین به خصوص مادر به مواد الکلی می تواند به میزان 40 تا 60 درصد ناهنجاریهای مختلف جنین و عقب ماندگی های پس از ولادت وی را موجب شود . این عوارض را به دو دسته فیزیکی و رفتاری می توان تقسیم کرد که مجموعه آن را " سندرم الکلی جنین " می نامند .
ناهنجاریهای فیزیکی این نوزادان در بدو تولد عبارتند از کم وزنی نوزاد ، وجود تغییراتی در ساختمان ظاهری صورت مثل کوچک بودن سر و فک تحتانی ، کم بودن اندازه جمجمه و شلی لب همراه با شلی یا هیپوتونی عضلات اندام است ، که این علایم با حالت بی قراری زیاد از نظر رفتاری برای نوزادان قابل توجه خواهد بود .
عوارض جسمی پس از ولادت که به تدریج در جریان رشد و تکامل این نوزادان بروز می کند عبارتند از کوتاه ماندن قد و عیوب مفصلی ، وقفه رشد مغزی ، کوچک ماندن جمجمه و عقب ماندگی روانی است هم چنین از نظر رفتاری وجود تحرک و فعالیت زیاد و بی هدف در زمان کودکی یا هیپراکتیویتی به تدریج خودنمایی می کند. " 136
" کسی که در حین انعقاد نطفه مست است 35 درصد عوارض الکلیسم حاد را به فرزندان خود منتقل می کند و اگر زن و مرد هر دو مست باشند ، صد در صد عوارض حاد در بچه ظاهر می شود . کودکانی که زودتر از وقت طبیعی به دنیا آمده اند از پدران و مادران الکلی 45 درصد ، و از مادران الکلی 31 درصد و از پدران الکلی 17 درصد بوده اند .
کودکانی که هنگام تولد توانایی زندگی را ندارند ، از پدران الکلی 6 درصد ، و ازمادران الکلی 45 درصد ، کودکانی که کوتاه قد بوده اند از پدران و مادران 75 درصد و از مادران 45 درصد بوده است . کودکانی که فاقد نیروی کافی عقلانی و روحی بوده ند از مادران و از پدران الکلی نیز 75 درصد بوده است . " 137
و یکی دیگر از نویسندگان می نویسد :
" یکی از پزشکان آلمان ثابت کرده که تاثیر الکل تا سه نسل به طور حتمی باقی است . به شرط اینکه این سه نسل الکلی نباشند . " 138

بخش سوم

بهداشت جنسی

1- ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت حیض
2- زنا
3- لواط ( هم جنسی بازی )
4- استمناء

1- ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادات ماهیانه
اولین بخش از این فصل که بررسی آن پرداخته می شود مسئله ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت حیض می باشد . که در ابتدا عادت ماهیانه توضیح داده می شود و سپس با توجه به آیات قرآن علت این ممنوعیت و حد جماع در این حالت بیان می شود .
" محیض یا دوران قاعدگی عبارت است از خروج دوره ای و مرتب خون و مخاط خراب شده رحم از مهبل در مدت باروری زن یعنی از بلوغ تا یائسگی .
دستگاه سازنده زن در هر 28 روز پیوسته در حال فعالیت برای باروری است . اگر آبستی صورت نگیرد ، دوره سازندگی با آغاز خونریزی پایان می یابد .
توضیح اینکه : در هنگام تخمک گذاری ، مایع فولیکولی بر فولیکول فشار آورده و آن را می ترکاند و در نتیجه تخمک آزاد می شو . در محل خالی شده فولیکول بلافاصله " جسم زرد " با یاخته های زرد طلایی تشکیل می گردد . در این حال ، اگر مقاربت انجام گرفته شود و نطفه بارور شود ، جسم زرد را " جسم زرد آبستنی " و در غیر این صورت آن را " جسم زرد قاعدگی " می خوانند که به تدریج و نزدیک روزهای 25 و 28 قاعدگی از بین می رود . در نتیجه ، بر اثر قطع یکباره هورمونها ، مخاط رحم متلاشی شده و به صورت خون قاعدگی از رحم دفع می شود . پیش از خونریزی ماهانه ،جریان خون عروق متشکل شده در مخاط رحم کند می شود و مرحله کم خونی پدیدار می گردد . در اینصورت ، خون کافی به مخاط نمی رسد و عروق به مرور باز می شوند و حالت طبیعی خود را باز می یابند . با باز شدن دهانه عروق منقبض ، خونریزی شروع شده و دوره قاعدگی آغاز می گردد.
نخستین خونریزی قاعدگی معمولاً هنگامی آغاز می شود که دختر به حدود سیزده سالگی می رسد و آنگاه دوره قاعدگی ، به استثنای مدتهایی که آبستن است ، هر ماه تکرار می شود و معمولاً حدود چهل و پنج تا پنجاه سالگی قطع می گردد . " 139
بانوان در طی این دوره ، از نظر طهارت ، عبادت و آمیزش جنسی مسائلی دارند که باید رعایت کنند و در اینجا ، موضوع آمیزش جنسی در این دوران از نظر قرآن و علوم پزشکی پرداخته می شود .
در قرآن آمده است که :
" وَیَسْاَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ اَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَاِذَا تَطَهَّرْنَ فَاْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَمَرَکُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ " 140
" از تو درباره عادت ماهانه [زنان ] می پرسند ، بگو : آن ، رنجی است ، پس هنگام عادت ماهانه ، از [ آمیزش با ] زنان کناره گیری کنید ، و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند ، پس چون پاک شدند ، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است ، با آنان آمیزش کنید .خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد . "
در تفاسیر آمده است که :
" درباره برخورد با زنان در ایام حیض ، یهود بسیار سخت گیر و نصاری بی تفاوتند .در تورات می گوید : هر کس زن را در حال حیض لمس کند ، تا شام نجس است و هر جا بنشیند نجس است ، رختخوان آن زن نجس است . هر کس بستر او را لمس کند باید لباس خود را بشوید و هر کس چیزی را که او بر آن نشسته لمس کند باید خود را بشوید و تا شام نجس است و اگر مرد با او هم بستر شود تا هفت روز نجس است ، اگر روزهای بیشتر از قاعده خون ببیند نجس است .
در مقابل این حکم سخت و احیاناً اهانت آمیز تورات ، نصاری ، حتی آمیزش جنسی را در ایام حیض جایز می دانند . اما اسلام ، راه میانه و اعتدال را برگزیده است و آن این است که در ایام حیض ، تنها آمیزش جنسی (به خاطر ضررهای بهداشتی ، تربیتی و اخلاقی ) ممنوع است و هر گونه معاشرت و نشست و برخاست با زنان غیر از عمل جنسی هیچگونه مانعی ندارد . " 141
بنابراین دیده می شود که در این آیه که مربوط به حیض است خداوند چگونه و با در نظر گرفتن تمام ابعاد این موضوع ، جامعترین و بهداشتی ترین رهنمودها را به انسان ارائه نموده و حد اعتدال را رعایت کرده و با نزول این آیه در مورد اقوام و اعصار مختلف قبل از اسلام ( مثل یهود و مسیحیان ) بر برخوردهای آنها مهر باطل می زند و حد وسط را رعایت می کند و در حقیقت نه مانند یهودیها طرد کامل زنان حائض را قبول دارد و نه مانند مسیحیان که آمیزش با زنان را در این دوران بلامانع می دانند رفتار می کند در واقع بیان این مسائل برای حفظ و تائید بهداشت و سلامت جسم و روان مرد و زن می باشد .
" دوری از زنان در حالت حیض ، فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است و به همین دلیل ، ایرانیان قدیم معاشرت با زنانی را که در حالت عادت ماهیانه بودند ممنوع می ساختند. " 142
البته متاسفانه این اصل مهم و اساسی بهداشتی و قرآنی مورد دقت قرار نمی گیرد لذا " ممنوعیت نزدیکی با زنان در این حالت ( با وجود همه ضررهای بداشتی آن ) امروزه از طرف بسیاری از مردم جهان رعایت نمی شود و حتی از مسیحیان نقل شده که آن را جایز می شمارند . " 143
ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادت ماهیانه از نظر پزشکی و علمی :
اسلام ، دین جامعی است که برای هر سوالی جوابی دارد و در اول آیه گفته شده است که " و از تو درباره خون حیض سوال می کنند . " که اسلام جواب این سوال را بصورت منطقی و در حد اعتدال و دور از افراط و تفریط جواب داده است و حال باید دید که از نظر پزشکی و علمی علت عدم آمیزش در این دوران چیست و چه ضررها و عواقبی برای جسم دارد ؟
" در ایام عادت ماهیانه ، هورمونها جنسی زنان ( استروژن و پروژسترون ) کاهش می یابد و این کاهش باعث ایجاد مسائلی در کل بدن بویژه در ارگانهای جنسی زنانه می شود ، از جمله :
– در ایام عادت ماهیانه ، بعلت کاهش هورمونهای جنسی زنانه ، شریانهای مارپیچی که به بافت داخل رحم ( آندومتر) خونرسانی می کنند ، دچار انقباض شده و در نتیجه خونرسانی به آندومتر (بافت داخلی رحم ) مختل می شود و این بافت در اثر عدم خونگیری دچار مردگی (نکروز ) شده و ریزش می نماید .
ریزش این بافت همراه با دفع مقداری خون که به آن عادت ماهیانه می گویند ، ریزش بیماری زا ، منجر به عفونت داخل رحمی و سرانجام التهاب و عفونت داخل شکمی می گردد . یکی از عواملی که می تواند باعث تسریع و تسهیل انتقال میکروب های بیماری زا به بافت ریزش کرده رحم شود ، همبستر شدن و نزدیکی در این ایام عادت ماهیانه است ؛ لذا تاکید می شود که در این زمان ، مردان از نزدیکی و همبستر شدن با زنان پرهیز نمایند . " 144
از موارد دیگر مضرات آمیزش در چنین حالتی آسیب های جسمی و روحی و روانی برای زن است که برخی از پژوهشگران به آن اشاره کرده اند .
– " در زمان عادت ماهیانه وضعیت التهابی درون مهبل و کاهش هورمونهای جنسی موجب انقباض عضلات این ناحیه شده و حالت شلی این عضلات که سبب سهولت و بی درد بودن عمل مقاربت در وضعیت عادی می شود کاهش می یابد و در نتیجه ، " نزدیکی " ، در این مرحله برای زن دردناک و ناخوش آیند خواهد بود .
– چون استروژن محرک مهمی برای میل جنسی زن است ودر مرحله عادت ماهیانه ، میزان آن در خون کاهش می یابد لذا تمایل زن نیز از نظر روانی و فیزیولوژی به مقاربت خیلی کم و حتی با تنفر همراه می شود و آن را برای خود امری نامطلوب می داند لذا می بینیم که خداوند نیز مردان را مورد خطاب قرار داده وآنها را از نزدیکی با زنان منع کرده است که در غیر اینصورت به علت ناهمانگی و بی میلی زن گاهی ممکن است پی آمدهای عاطفی زیان باری را برای دو طرف ایجاد کند ." 145
و در کتاب طب در قرآن در این باره آمده است که :
– " در شرایط طبیعی ، مهبل زن بوسیله ترشحاتی نرم می شود و از آسیب محفوظ می ماند و این ترشحات که خاصیت اسیدی دارد مهبل را از آلودگی توسط میکروب ها مصون می دارد . وجود خون در مهبل باعث تغییر این حالت می شود و نزدیکی با زنان به هنگام قاعدگی ، میزان آلودگی را افزایش می دهد که ضررهایی برای مرد و زن دارد . چون از طرفی باعث ایجاد خراشهایی در مهبل ( که التهاب یافته است ) می شود . و غشای مخاطی رحم ( که در حالت پوست اندازی و زحم سرباز است ) محل نفوذ میکروبها از مهبل می شود ، رحم نیز دچار التهاب می شود و در نتیجه باعث پیدایش دردهای شدید در رحم و احساس سنگینی آن و بالا رفتن تب می شود و در صورت شدید بودن التهاب ممکن است به سایر قسمتها هم سرایت کند و در نهایت زن را عقیم نماید .
و نیز آمیزش موجب احتقان خون شده و خونریزی را افزایش می دهد و از طرف دیگر مردی که در این حالت با زن نزدیکی کند در معرض بیماری قرار می گیرد و ممکن است دچار التهاب مجرای بولی شود و گاهی این التهاب به سایر قسمتها از جمله بیضه ها سرایت می کند . " 146
البته این حکم برای مردان نیز یک دستور اخلاقی دارد و آن دعوت به صبر و پرهیز از اسراف در شهوت رانی است .
– " حکمت این حکم از طرفی مربوط به مردان است ، یعنی عادت کردن آنها به صبر و جلوگیری از اسراف در شهوترانی است که در صورت نزدیکی این ناراحتی تشدید می شود . " 147
– " در موقع قاعدگی محل مقاربت به علت خونریزی کثیف و بد بو می باشد لذا تماس جنسی از نظر روانی نیز برای هر دو ناخوش آیند خواهد شد . " 148
احکام حائض :
چند چیز بر حائض حرام است :
" اول : عبادت هایی که مانند نماز باید با وضوع یا غسل یا تیمم به جا آورده شود .
دوم : تمام چیزهایی که بر جنب حرام است .
سوم : جماع کردن در فرج ، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن . " 149
حال اگر مردی در این دوران با زن خود نزدیکی کند کفاره آن چیست ؟
" اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن ، با زن خود در قُبُل جماع کند ، بنابر احتیاط واجب باید هیچده نخود طلا کفاره به فقیر بدهد و اگر در قسمت دوم جماع کند ، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کند ، باید چهار نخود و نیم بدهد " 150
2- زنا
یکی از موارد مهمی که در قرآن بهداشت جسمی آن مورد توجه قرار گرفته شده است بحث زنا و پیامدهای مخرب روحی و جسمی آن می باشد که در این بخش به بررسی آن پرداخته می شود .
" ارضای غریزه جنسی در قالب خاص ازدواج که یک نوع رابطه اختصاصی میان زن و مرد است صورت می پذیرد . با عقد ازدواج ، زن و مرد نسبت به هم متعهد شده و با حفظ حریم یکدیگر نسبت به تربیت ، پرورش و تکامل خود و فرزندانشان تا آخر عمر تلاش می نمایند . ازدواج یا نکاح در همه اعصار بشر و از طرف همه ادیان مورد مدح قرار گرفته و آن را سنت حسنه دانسته اند و زنا که یک نوع بی بندوبای و آزادی جنسی بوده مورد نکوهش قرار گرفته و آن را عملی زشت معرفی کرده اند . حرمت زنا در مورد محارم از قیل مادر ، دختر ، خواهر ، عمه و خاله شدیدتر است و همچنین درخصوص مردی که زن داشته و یا زنی که شوهر داشته باشد ، حرمتش بیشتر است . " 151
تعریف اصطلاحی زنا
" منظور از " زنا " آمیزش آگاهانه با بیگانه و خارج از چهارچوب مقررات شرعی است " 152 که در قران کریم از آن به عنوان " فاحشه " یاد شده است .
و در روایتی از امام علی (ع) به بزرگترین زنا اشاره شده است :
" اَلاِمَامُ عَلَی (ع) : الَا اُخبِرُکُم بِاَکبَرِ الزِّنَا ؟ … هِی اِمراَهٌ تُوطِیُ فِرَاشُ زَوجِهَا فَتَایَ بِوَلَدٍ مِن غَیرِهِ فَتَلزِمُهُ زَوجَهَا ، قَتِلکَ الَّتی لَایُکَلَّمُهَا اللهُ ، وَ لَایَنظُرُ اَلَیهَا یَومَ القِیامَهِ ، وَلَایُزَکِّیها وَ لَهَا عَذَابٌ اَلیمٌ " 153
" امام علی (ع) : آیا شما را از بزرگترین زنا خبر ندهم ؟ …. زنی که به شوهر خود خیانت کن و از بیگانه فرزندی بیاورد و او را به شوهر خود بچسباند ، خداوند در روز قیامت با چنین زنی سخن نمی گوید و به او نمی نگرد و پاکش نمی کند و وی را عذابی دردناک باشد . "
مراحل نکوهش زنا در قرآن
در قرآن کریم از زنا به عنوان " فاحشه " (عمل زشت) یاد شده است و برای پیشگیری از این عمل دستور به ازدواج داده و خواستار حجاب زنان و کوتاه نگاه کردن مردان وزنان شده است و سپس در چند آیه و در چند مرحله آن را نکوهش و ممنوع کرده است که آن مراحل عبارتند از :
مرحله اول : صفات زنا
قرآن می فرماید :
" وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى اِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاء سَبِیلًا "154
" و به زنا نزدیک مشوید ، چرا که آن همواره زشت و بد راهی است "
در این آیه دو صفت " عمل زشت " و " راه ناپسند " را برای زنا بر می شمارد و آن را نکوهش می کند و این اولین مرحله برخورد با یک صفت ناپسند است .
برخی از مفسران می نویسند که این آیه به سه نکته اشاره دارد :
الف – آیه فوق نمی گویند زنا نکنید بلکه می گوید ، به این عمل شرم آور نزدیک نشوید و این علاوه بر تاکیدی که در بر دارد اشاره لطیفی به این نکته دارد که زنا غالباً مقدماتی دارد مثل چشم چرانی ، ترک ازدواج جوانان ، فیلم های بد ، حضور در مکان های بد و …دارد که انسان را تدریجاً به آن نزدیک می کند .
همچنین خلوت با اجنبیه (یعنی بودن مرد و زن نامحرم در یک مکان خالی و تنها ) عامل وسوسه انگیز دیگر است، بالاخره ترک ازدواج برای جوانان و سختگیری های بی دلیل طرفین در این زمینه همه " قرب به زنا " است که در این آیه همه ی آنها را نهی می کند .
ب – جمله " اِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً " مشتمل بر سه تاکید است : ( اِنَّ – استفاده از فعل ماضی کان – تعبیر فاحشه ) که عظمت این گناه را نشان می دهد .
پ – جلمه " ساءَسَبیلاً " بیانگر این واقعیت است که این عمل ، راهی به مفاسد دیگر در جامعه می گشاید . " 155
دکتر رضایی اصفهانی در کتاب خود در مورد ساءَ سبیلاً گفته است که :
" انسان کسی است که بر اساس عقل و اندیشه و دین کارهای خود را در آن چهارچوب ها ، قانونمند می کند و زنا یعنی ارتباط غیر قانونی و بدون ضابطه بین دو انسان (زن و مرد ) که گاهی شکل خشن تجاوز جنسی را به خود می گیرند . پس هنگامی که شخصی زنا می کند یعنی از کرامت انسانی خود عبور کرده و به صورت یک حیوان در آمده است . از این روست که این عمل با شان انسانی انسان ناسازگار است و شاید از همین رو باشد که قرآن از آن به عنوان عمل زشت "فاحشه" و راه ناپسند " ساء سبیلا " یاد کرده است . " 156
مرحله دوم : وعده ی عذاب اخروی
هنگامی که قرآن صفات بندگان خدا را بر می شمارد می فرماید :
" وَلَا یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ اَثَامًا "157
" و زنا نمی کنند و هرکس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد "
در اینجا پاکدامنی از صفت های بندگان خاص خدا شمرده شده است و در ضمن ، تهدید به عقاب می کند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود دچار عذاب الهی می شود .
" برخی از مفسران در مورد این آیه می نویسند که :
1- خطرناکترین غریزه ای که انسان را به گناه وادار می کند ، غریزه غصب و شهوت است و مومن باید بر غرائز خود مسلط باشد . (لایقتلون)
2- دستور قرآن در زمینه شرک ، زنا و قتل ، تنها یک موعظه نیست ، قانونی است که تخلف از آن کیفری شدید دارد . (وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ اَثَامًا) " 158
مرحله سوم : زنا نکردن جزئی از یک پیمان عمومی
هنگامی که زنان بعد از فتح مکه می خواستند با پیامبر (ص) بیعت کنند یکی از مواد عهدنامه آنها زنا نکردن بود و در این رابطه قرآن فرموده است :
" یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِذَا جَاءکَ الْمُوْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى اَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ اَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَاْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ اَیْدِیهِنَّ وَاَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ " 159
" ای پیامبر ، چون زنان باایمان نزد تو آیند که [ با این شرط ] با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند ، و دزدی نکنند ، و زنا نکنند ، و فرزندان خود را نکشند و بچه های حرامزاده ای را که پس انداخته اند با بهتان [ و حیله ] به شوهر نبندند و در [کار] نیک از تو فرمان نافرمانی نکنند ، با آن بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه ، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است . "
" مفسران نوشته اند که این آیه روز فتح مکه نازل شد . هنگامی که پیامبر (ص) بر کوه صفا قرار گرفته بود و از مردان بیعت گرفت ، زنان مکه که ایمان آورده بودند برای بیعت خدمتش آمدند ، آیه فوق نازل شد و کیفیت بیعت با آنان را شرح داد و پس از آن پیامبر (ص) از آنها بیعت گرفت . " 160
در این آیه یکی از موارد شش گانه پیمان " زنا کردن " قرار داده شده است یعنی ترک زنا بصورت یک عهد و پیمان اجتماعی در می آید .
مرحله چهارم : مجازات زنا کار
قرآن می فرماید :
" الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَاْخُذْکُم بِهِمَا رَاْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ اِن کُنتُمْ تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِّنَ الْمُوْمِنِین الزَّانِی لَا یَنکِحُ الَّا زَانِیَهً اَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا اِلَّا زَانٍ اَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُوْمِنِینََ"161
" به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید ، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید ، در [کار] دین خدا ، نسبت به آن دو دلسوزی نکنید ، و باید گروهی از مومنان در کفر آن و حضور یابند . مرد زناکار ، جز زن زناکار یا مشترک را به همسری نگیرد ، وزن زناکار را ، جز مرد زناکار یا مشترک به زنی نگیرد ، و بر مومنان این [امر] حرام گردیده است . "
" (الجلده) ضربه ای است که پوست بدن انسان را لمس می کند و از آنجا که زنا کار از راه پوست خود که پوست جنس دیگر را لمس کرده لذت برده است ، پس باید مجازات این لذت حرام را نیز از همان راه دریابد و همچنین اگر زنا در جامعه رواج یابد خانه ها و خانواده هایی ویران و نابود می شود و کودکان بیگناه تباه و فاسد می گردند یا با عقدهایی روانی فشرده ای پرورش خواهند یافت که خود به جنایاتی زشت و وحشتناک تبدیل خواهد گشت . " 162 و نیز " رابطه فرزند و پدر را مبهم و تاریک می کند ، این عمل ننگین سبب انواع برخوردها و کشمکشها در میان هوسبازان است ، بعلاوه بیماری های روانی و آمیزشی که از آثار شوم آن است بر کسی پنهان نیست و کشتن فرزندان ، سقط جنین و جنایاتی مانند آن " 163
این آخرین مرحله برخورد با مرتکبین این عمل زشت است . چرا که قرآن کریم در آیات قبلی زمینه سازی کرد و ذهنیت مسلمانان را آماده ساخت و در این آیه با شدت هر چه بیشتر حکم صد شلاق را برای زناکاران قرار داد . این آیه مربوط به مدینه است که حکومت اسلام مستقر شد و مسلمانان با احکام اسلام آشنا شده اند .
برخی از مفسران نوشته اند :
" این آیه مشتمل بر سه دستور است :
الف – حکم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشا
ب – تاکید بر این که در اجرای این حد الهی ، گرفتار محبت ها و احساسات بی مورد نشوید . محبتی که نتیجه ای جز فساد و آلودگی در اجتماع ندارد .
پ – دستور به حضور جمعی از مومنان در صحنه مجازات می دهد ، چرا که هدف تنها این نیست که گناهکار عبرت گیرد بلکه هدف آن است که مجازات او سبب عبرت دیگران هم بشود . " 164
در مورد آیه سوم سوره نور (تحریم ازدواج مومنان با زناکاران " دو احتمال داده شده است :
" بعضی معتقدند که آیه تنها یک واقعیت عینی را بیان می کند که آلودگان همیشه دنبال آلودگان می روند . و هم جنس با هم جنس پرواز می کند اما افراد پاک و با ایمان هرگز تن به چنین آلودگی ها و انتخاب همسران آلوده نمی دهند و آن را بر خویشتن تحریم می کنند ( و لذا ظاهر آیه جمله خبریه است )
برخی معتقدند که این جمله بیان حکم شرعی و الهی است . مخصوصاً می خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد چرا که بیماری های اخلاقی همچون بیماری های جسمی غالباً واگیردار است . به علاوه نوعی ننگ است و فرزندان آنان نیز مشکوکند و شاید این ، تفسیر جمله " حرم ذلک علی المومنین " است . شاهد دیگر شان نزول آیه است که گفته اند :مردی از مسلمانان از پیامبر (ص) اجازه خواست تا با " ام مهزول " ( که زنی که در عصر جاهلیت به آلودگی معروف بود و حتی پرچمی برای شناسایی بر در خانه خود نصب کرده بود ) ازدواج کند ، آیه فوق به این مناسبت نازل شد " 165
این برخورد چهار مرحله ای قرآن کریم ، از لحاظ تربیتی بسیار مهم و جالب است چرا که می تواند الگویی برای برخورد با عادات زشت و ناپسند در جامعه باشد .
برخی از مفاسد زنا
در عمل زشت زنا مفاسد زیادی چه از نظر معنوی یا اجتماعی و یا پزشکی وجود دارد که در اینجا این موارد بررسی می شود که عبارتند از :
1- "سرچشمه ی بسیاری از درگیری ها و خودکشی ها ، فرار از خانه ها ، فرزندان نامشروع ، بیماری های مقاربتی و دلهره برای خانواده های آبرومند است .
3- زناکار ، طرف مقابل را شریک زندگی نمی داند ، وسیله ی اطفای شهوت می داند .
4- زنا کار ، سبب کاهش تشکیل خانواده از طریق ازدواج و موجب به وجود نیامدن ارتباط های فامیلی و قطع صله ی رحم است چون باز شدن راه زنا ، بی رغبتی به ازدواج را در پی دارد .
5- در زنا ، احساس تعهد و تکلیف ، نسب به بقای نسل و تربیت کودک نیست و احساس پدری و مادری از میان می ورد .
6- زنا ، نظام ارث بری را بر هم می زند و وارث واقعی معلوم نمی شود .
7- سبب از بین رفتن شخصیت وهویت انسان می شود و موجب مرگ های زودرس می گردد .
8- چون ارتکاب زنا ، بدون زحمت و خرج نیست ، زناکار برای ارضای هوس خود ، به سراغ گناهان زیادی می رود مثلاً گاهی برای کامبیابی خود ، به تهمت و دزدی دست می زند و حتی مرتکب قتل می شود .
9- در جامعه ، فرزنان نامشروع و بی هویت پدیدمی آید ، که زمینه ی بسیاری از مفاسد و جرائم است و مصداق روشنی برای فحشا است . " 166
پیامبر اکرم (ص) طی روایتی پیامدهای شوم این عمل شرعی و اخلاقی را بیان فرموده اند.
" رسول الله (ص) : یَا عَلَِیُّ ! فِی الزِّنا سِتَّ خِصالٍ : ثلاثٌ مِنها فِی الدِّنیا وَ ثلاثٌ فِی الاخِرَهِ ، فَاَمَّا الَّتی فِی الدُّنیَا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ ، وَ یُعَجَّلُ الفَنَاءُ ، وَ یَقطَعُ الرِّزقَ ، وَ اَمَّا الَّتی فِی الآخِرَهِ فَسُوءُ الحَسَابِ ، وَ سَخَطُ الرَّحمانِ وَ الخُلُودُ فِی النَّارِ . " 167
" پیامبر خدا (ص) : ای علی ! زنا شش پیامد در دنیا و سه دیگر در آخرت دارد . پیامدهای دنیایش این است که آبرو را می برد ، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می برد و پیامدهای آخرتش عبارت است از حسابرسی سخت و دقیق ، خشم خدای رحمان و جاودانگی در آتش . "
برخی از مفسران در مورد فلسفه تحریم زنا می نویسند :
" الف : پیدایش هرج و مرج در نظام خانواده و از میان رفتن رابطه فرزندان و پدران ، رابطه ای که وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعی است بلکه موجب حمایت اجتماعی و محبت می شود.
ب : این عمل ننگین سبب انواع برخوردها و کشمکش های فردی و اجتماعی در میان هوسبازان است .
پ : تجربه نشان داده و علم ثابت کرده است که این عمل باعث اشاعه انواع بیماریهاست .
ت : این عمل غالباً سبب سقوط جنین و کشتن فرزندان و قطع نسل می گردد .
چرا که چنین زنانی هرگز حاضر به نگهداری این گونه فرزندان نیستند .
ث : هدف از ازدواج تنها مسئله اشباع غریزه جنسی نیست بلکه اشتراک زندگ و انس روحی و آرامش فکری و تربیت فرزندان و همکاری در شئون حیات از آثار ازدواج است که بدون اختصاص زن و مرد به همدیگر و تحریم زنا ، هیچ یک از اینها امکان پذیر نیست" 168
" تحقیقات نشان می دهد که جنایت ، خشونت ، اعتیاد و … در بین این افراد نسبت به کسانی که در خانواده های سالم پرورش یافته اند ، بیشتر است و این تهدید بزرگی است که امنیت اجتماعی بعضی از جوامع را به مخاطره انداخته و دانشمندان را وادار به موضعگیری کرده است . " 169
انتشار بیماریهای آمیزشی در جامعه :
بیماری های آمیزشی کدامند ؟ بیماری های آمیزشی امراض بسیار مهمی هستند که به دلیل خطرناک و مسری بودن به عنوان مهمترین بیماریهای پوستی ، به شمار می روند . همچنین به دلیل ضایعات و اختلالاتی که در دیگر اعضای بدن وجود می آورند در طب عمومی نیز جایگاه ویژه ای دارند .
با تمامی پیشرفتهای زیاد و شگرفی که در زمینه پیشگیری و درمان بیماری ها حادث شده است ، ولی هر روزه در دنیا شاهد آنیم که تعداد بیشماری از انسان ها به انواع و اقسام بیماریهای منتقله از طریق جنسی مبتلا می شوند که در اینجا به بررسی آنها پرداخته می شود و این بیماری ها عبارتند از :
الف – ایدز (AIDS)
" این بیماری که یکی از وخیم ترین بیماری های فعلی جامعه بشری می باشد ، طاعون قرن نام گفته است ، چرا که در 10 سال گذشته صدها هزار نفر را به کام گر کشانده است . عامل این بیماری ، ویروسی است بنام ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) که از طریق مختلف وارد بدن می گردد . اولین موارد ایدز در سال 1981 گزارش شد که از بین مردان همچنین باز داری فعالیت جنسی در نیویورک ، لوسآنجلس ، سان فرانسیسکو بودند ، از آن زمان تاکنون ، بیماری در سرتاسر جهان گسترش یافته است .
در این بیماری سیستم دفاعی بدن مختل شده و بیمار در مقابل انواع عفونت ها و سرطانها قادر به دفاع نبوده و در نهایت بصورت زجر آوری مرگ او فرا می رسد ، از زمان آلودگی تا مرگ ممکن است حتی 10 سال طول بکشد و در این مدت است که فرد آلوده ، اشخاص سالم را آلوده می کند .
در اثر تماس جنسی ،ویروس ایدز از فرد آلوده به فرد سالم منتقل شده و وی را آلوده می کند و البته این بیماری از سه راه دیگر نیز انتقال می باید که عبارتند از :
1- خون و فرآورده های خونی آلوده به ویروس
2- سرنگهای آلوده ، تیغ خودتراش ، لوازم حجامت و خال کوبی
3- مادر آلوده به طفل ( قبل از زایمان ، حین زایمان یا بعد از زایمان )
و هنوز هیچ درمان موثر و یا واکسن قطعی جهت پیشگیری از ایدز کشف نشده است و بی شک مهمترین راه پیشگیری از ایدز ، پایبندی به اصول اخلاقی ، خانوادگی و اجتناب از بی بند و باری جنسی است . " 170
ب – سیفلیس (syphilis)
" سیفلیس در بین بیماریهای آمیزشی از اهمیت منحصر به فرد برخوردار است زیرا ضایعات اولیه آن بدون درمان اختصاصی بهبود می یابند ، اما عواقب سیستمیک وخیم آن ، خطرات عمده ای برای بیمار ایجاد کرده و عفونت های جفتی نیز خطر بزرگی برای فرزندان محسوب می شود .
تقریباً 50 درصد از افرادی که در تماس جنسی با یک بیمار مبتلا به سیفلیس قرار می گیرند ، دچار عفونت می شوند . جالب است که با تمام پیشرفت های علم پزشکی در مورد پیشگیری و درمان بیماریهای جنسی ، متاسفانه تعداد کل موارد گزارش شده ، سالیانه در مورد پیشگیری و درمان بیماریهای جنسی ، متاسفانه تعداد کل موارد گزارش شده ، سالیانه در ایالات متحده آمریکا (از سال 8986 تا 1990) به میزان 97% افزایش یافته است. " 171
پ – آتشک یا شانکر نرم ( chancroid)
" آتشک یک نوع بیماری واگیر نادر آمیزشی است که اغلب از طریق روابط جنسی به فرد سالم منتقل می گردد . و بر اثر یک یا چند زخم روی آلت تناسلی (محل دخول میکروب) ظاهر می شود . عامل این بیماری با سیلی است به نام دوکری (Haemophilvs Ducrey) . گاهی نیز زیر شانکر سیفلیسی نهفته است که این نوع شانکر را شانکر مختلط یا مرکب می نامند .

ت – گرانوم آمیزشی
این بیماری مخصوص مناطق حاره است و مولد آن با سیلی است به نام دونووانی (Donovania granulomatis) و به صورت جوانه های گوشتی (گرانولوم) روی آلت تناسلی و کشاله ران ظاهر می گردد .
ث – التهاب مهبل
التهاب مهبل ممکن است علل زیادی داشته باشد و توام با ورم مهبل ، خارش ، قرمزی مخلط مهبل و ترشح زیاد است . علت التهاب مهبل اغلب و در درجه اول سوزاک می باشد . این بیماری که در بسیاری از جوامع شیوع فراوان دارد ، از طریق روابط نامشروع به دیگران سرایت می کند . " 172
ج – سوزاک (Gonorrhea)
" سوزاک از جمله شایعترین بیماریهای آمیزشی است و طبق آمار در ایالات متحده در مقام دوم بیماری هایی منتقله از طریق جنسی قرار دارد . از مهمترین عوامل خطر ویژه برای این عفونت ، تعداد تماس های جنسی متفاوت و هم جنسی بازی مذکر است . تحقیقات نشان میدهد که 50% زنانی که با مرد مبتلا به سوزاک نزدیکی داشته اند ، دچار عفونت علامتدار خواهند شد و احتمال خطر ابتلا برای مردان ، بعد از یک تماس جنسی واحد با یک زن آلوده ، 20% است . همچنین تماس دهانی – تناسلی و نزدیکی از طریق مقعد نیز سبب انتقال بیماری می شود . در مردانی که دچار سوزاک علامت دار می شوند ، علائم مزاحی شامل ترشح چرکی خود به خودی و سوزش شدید ادرار می باشد که معمولاً 7-2 روز بعد از تماس جنسی ایجاد می گردد . در زنان سرویسیت (التهاب گردن رحم ) شایعترین تظاهر این عفونت بوده و منجر به ایجاد یک ترشح زرد رنگ فراوان از مجرای تناسیلی زن می شود و در کل 20% زنان مبتلا به سرویسیت ناشی از سوزاک ، دچار بیماری التهابی لگن می گردند . این بیماری می تواند باعث گرفتاری لوله های رحم و نهایتاً نازائی شود ، عدم درمان سریع این بیماری سبب درگیری تناسلی گسترده تر و در نتیجه عوارض جدی می شود . " 173
" دو پزشک به نامهای باتشلر و موریل در رابطه با شیوع بیماریهای آمیزشی می گویند : " علت اصلی انتشار و شیوع بیماری های مقاربتی اساساً به روابط جنسی آزاد و هر چیز که موجب بر هم خودن کانون خانوادگی گردد می باشند .
دکتر جان بیستون نیز در همین رابطه می گوید : " از قرائن بدست آمده ثابت می شود که اغلب بیماریهای آمیزشی در نتیجه وجود روابط جنسی خارج از دایره ازدواج (زنا) شیوع پیدا می کند . "
در 20 سال اخیر دانشمندان به رغم کشف پنی سیلین ( penieiliin) و پایین آمدن آمار مبتلایان به این بیماریها ، به خطر بزرگی که از این بابت متوجه بشریت است ، پی بردند . از این رو در سال 1964 اقدام به تشکیل یک سمینار بزرگ جهانی با حضور 1500 متخصص از 50 کشور در امریکا برای بحث پیرامون بیماریهای مقاربتی نمودند ، و کلیه مطالب و مقالات ارائه شده در این سمینار را در کتابی به نام " عملکرد سمینار جهانی بیماریهای مقاربتی " جمع آوری و منتشر نمودند . از بررسیهای ارائه شده دراین سمینار مشخص گردید که نسبت بیماریهای مقاربتی در فاصله زمانی 1960-1950 در 71 کشور از مجموع 105 کشور مورد مطالعه ، افزایش یافته که اغلب این کشورها را کشورهای اروپائی تشکیل می دهند ، یعنی از مجموع 20 کشور اروپائی در 19 کشور آن بیماریهای مقاربتی افزایش یافته بود .
در همین سمینار مشخص گردید که موارد ابتلا به سیفلیس در آمریکا در سال 1957 جمعاً 7600 مورد بوده که این رقم در سال 1961 به 2080 مورد یعنی تقریباً ظرف چهار سال ، سه برابر شده بود و این بسیار وحشتناک است . " 174
حال باید دید که چرا این بیماری ها در کشورهای اسلامی کمتر و اسلام چه روشی در جلوگیری از این بیماریها داشته است ؟
روش حکیمانه اسلام در جلوگیری از بیماریهای آمیزشی :
چرا بیماری های آمیزشی در کشورهای اسلامی نسبت ب کشورهای صنعتی مثل امریکا و اروپا کمتر دیده می شود در حالی که این کشورهای صنعتی از نظر بهداشت پیشرفته تر از کشورهای اسلامی هستند ؟ مسلماً جواب این سوال در خود اسلام و روش برخوردش با اعمال زشتی چون زنا می باشد که در اینجا به آنها اشاره می شود .
" بدیهی است زشتی زنا نیاز به بحث و بیان ندارد چون از نظر اخلاقی حیثیت انسان را که مستلزم نظم و قانونمندی است دچار آسیب و زوال می کند و از نظر اجتماعی حرمت و قداست خانواده را می شکنند و از نظر بهداشتی زمینه ساز ابتلاء و آلودگی به بیماریهای آمیزشی خواهد شد که انواع سابقه دار و شایع آن همانطور که توضیح آن گذشت سیفلیس و سوزاک بوده و گونه های غیر شایع دیگری نیز گاه و بیگاه بر آن مزید می شود و اخیراً معارضه " ایدز" به عنوان پر مخاطره ترین آنها رخ نموده است . بیماری یا بلای که گرچه کمتر از ربع قرن از بروزش نگذشته است ولی ارقام افزاینده موارد ابتلاء و گسترش روز افزون منطقه ای آن دلیلی است در بی ثمر بودن تلاش های همه جانبه طبی برای کنترل دامنه پیشرفتش چون این کوشش ، تاکنون به جایی نرسیده و دانش طب نیز در برابر درمان موثر آن عاجز مانده است در حالی که می بینیم رهنمودهای قرآنی چگونه از طریق " بهداشت اولیه " بروز چنین عوارضی را پیشگیری کرده است . " 175
این رهنمودها شامل مسائل زیر است :
" 1- توجه و تاکید به وجوب حجاب برای زنان ؛ که خداوند آن را در آیات مختلف یاد آور شده است از جمله می فرماید : " یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ " 176 زنان پوششهای خودرا فروتر گیرند یا می فرماید : "…وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ " 177 و زنان روسریهایشان را به گریبان بیندازند و زینت خود را آشکار نسازند
پس در سخن نرمی نکنند و به این ترتیب ححاب اسلامی زنان را باید لزوم رعایت و پوشش جسمانی ضابطه دار و کیفیت نگاه و رفتار دانست به نحوی که ضمن پرورش حیای فطری آنها ، تحریک غرایز مردان را نیز مانع شود .
2- نهی مردان و زنان از نگاه غرض آلود و شهوانی به نامحرمان که در آیات 29 و 30 سوره نور به آن اشاره شده است .
3- فراخوانی به امر ازدواج که در آیات 21 / روم و 27 / نحل آمده است " 178
4- " ممنوعیت اختلاط زن و مرد در بعضی مکان ها
5- ممنوعیت خلوت مرد با زن نامحرم
6- حرمت نظر به نامحرم و دست دادن با نامحرم و پرهیز از تماشای عکس های تحریک کننده
7- مجازات شدید برای زناکار
8- عبادت شمردن همسرداری و تلاش برای خانواده " 179
9- " کیفر دردناک اخروی برای بی عفتی
10- مقررات کیفری " 180
برخی از پزشکان در این باره می نویسند :
" چه روشی باعث محدود کردن و کنترل این بیماری های هولناک از جوامع بشری است . در حالی که همه این روشها تجربه شده اند ؟ آنها به کارگیری پنی سیلین را تجربه کردند و شکست خوردند ، مراکز فحشا را متمرکز کرده و تحت نظر گرفتند ولی سودی نبخشید ، فرهنگ روابط جنسی صحیح را تبلیغ کردند ولی نتیجه ای حاصل نشد ، همه این روشها تجربه شد و بدون نتیجه ، چه می شود که روش اسلامی موفق در درمان این بیماریها را تجربه کنند . روشی که افراد سطحی نگر و مغرضانی که مایلند رذیلت بر جوامع بشری حاکم شود ، آن را سخت و شاق و دون شان انسانی می دانند ، در حالی که این روش عین رحمت و احترام به انسانیت است . چه می شود اگر روش درمانی قرآن را به کار ببندند . روشی که ابتدا روح انسان را درمان می نماید و سپس آن را با فضایل و خلق نیکو زینت می بخشد به طوری که خود داوطلبانه هر پستی و رذیلتی را رد کند و آنگاه فرمان می دهد با اجتناب از نگاه حرام خود را از مسائل تحریک کننده دور نگهدارد " قُل لِّلْمُوْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ اَزْکَى لَهُمْ اِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ" وَقُل لِّلْمُوْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ "181
" به مردان با ایمان بگو : " دیده فرونهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است " و به زنان با ایمان بگو " دیدگان خود را [ از هر نامحرمی ] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند . "
و نیز با تاکید بر آسان گرفتن مهر ، ازدواج را آسان نموده و از طرفی ارتکاب فواحش را نهی فرموده و اجتناب از آن را صفت مومنان رستگار قرار داده است . اما این روش ترتیبی در کسی موثر واقع نشد و ندای نفس خود را اجابت کرده و مرتکب زنا شد ، چاره ای نمی ماند جز اینکه آخرین دارو را که قادر است لگام به هواهای سرکش او بزند ، به او بچشانند و تازیانه اش بزنند . چنانچه قرآن می فرماید : " الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَاْخُذْکُم بِهِمَا رَاْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ اِن کُنتُمْ تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِّنَ الْمُوْمِنِینَ " 182
" به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید ، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند ، در [کار ] دین خدا ، نسبت به آن دو دلسوزی نکنید ، و باید گروهی از مومنان در کیفر آن دو حضور یابند . "
رسول خدا (ص) این روش را در جامعه اسلامی پیاده فرمود که در نتیجه ، جز چند مورد زدن تازیانه که تعداد آنها از تعداد انگشتان تجاوز نمی کند ، پیش نیامد و بدین طریق جامعه ای پاک به وجود آورد که جوامع امروزی ها پس از گذشت قرنها هنوز هم تاحدی از نعمت طهارت آن بهره مندند . ولی ملل غرب از پذیرش آن امتناع ورزیدند و در بیماری و بلا افتادند و تبدیل به جوامعی غرق در زذایل و آلودگی ها گردیدند . " وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُوْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ اِنَّا اَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا" 183
" و بگو : " حق از پروردگارتان [ رسیده ] است . پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند ، که ما برای ستمگران آتشی آماده کرد ه ایم " ."184
3- لواط :
سومین مورد در بخش بهداشت جنسی ، عمل زشت و ننگین لوط و هم جنس بازی است ، عملی که بر خلاف طبیعت و غریزه انسانی است و پیامبران الهی با این عادت زشت برخورد کرده اند ، در ابتدا تعریفی از لوط آورده شده و سپس با ذکر چند آیه ممنوعیت این عمل بررسی و بیان می شود.
" منظور از " لواط" این است که مردی با مرد دیگری این عمل شنیع را انجام دهد و به تعبیر امروز همجنس گرائی کند ، مسلمان بدون تردید از این عمل احتراز می کند . این عملی است غیر انسانی ، از زنا بدتر است ، موجب لرزش عرش پروردگار و خشم خداوند جبار و لعنت او و عذاب جهنم و خلود در آن می گردد . "185
مواد بیان لواط در قرآن :
از آنجا که عمل لواط اولین بار در قوم لوط پیدا شد ، قرآن کریم در چند مورد ، داستان قوم لوط را بیان کرده و در ضمن آیات ، این عمل را سرزنش نموده و ممنوع اعلام می دارد :
اول : در این آیه خداوند قوم لوط را مردمی متجاوز می خواند .
خداوند می فرماید :
" اَتَاْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ اَزْوَاجِکُم بَلْ اَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ" 186
" آیا از میان مردم جهان ، با مردها در می آمیزید ؟ و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان برای شما آفریده وامی گذارید ؟ [نه ] ، بلکه شما مردمی تجاوز کارید . "
کسی که غذای سالم نیرو بخش را که باعث سلامت جسم و روح می شود رها کند و به سراغ غذای مسموم و آلوده که باعث به خطر افتادن جسم و روح می شود برود طغیانگر و تجاوز کار است .
" شاید این آیه به طبیعت فساد آزاد اندیشی در عمل جنسی و انحراف جنسی اشاره داشته باشد که از حدود یک شهر تجاوز کرده و در آن زمان این تبهکاری اخلاقی در قوم لوط انتشار یافته بود و این کار زشت به همه جهانیان سرایت کرده است .
چشم پوشیدن مردان ایشان از زنان و رو کردن ایشان به نران برای عمل جنسی ، یک تعدی و تجاوز بود ، بلکه نیز تمرد نسبت به فطرتی به شمار می رفت که مردمان بر آن آفریده شده اند و هدف آنان راضی نگاه داشتن شهواتشان نبود ، علی رغم آن که خدا به آنان که عمل لواط نسبت به او صورت می گیرد – العیاذ بالله – شهوت زنان را داده باشد ، و نزدیکی با زنان شهوت انگیز از عمل جنسی با نران است و به همین جهت خداوند سبحانه و تعالی آنان را متجاوز خوانده است . " 187
دوم : برای دومین بار در مورد این عمل زشت (لواط) قرآن سخن به میان آورده و علت گرایش قوم لوط به این عمل اشاره می فرماید .
خداوند می فرماید :
"وَلُوطًا اِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اَتَاْتُونَ الْفَاحِشَهَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ اَحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ اَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ " 188
" و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت : " آیا آن کار زشت [ی ] را مرتکب می شوید ، که به هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است . شما از رو شهوت ، به جای زنان با مردان در می آمیزید ، آری ، شما گروه تجاوز کارید . "
در این آیه اشاره می شود به اینکه " این گناه علاوه بر اینکه خود یک عمل زشت و فوق العاده ننگین است قبل از شما در هیچ قومی و ملتی سابقه نداشته است ، و این زشتی آن را چند برابر می کند زیرا پایه غلط و سنت شوم ، وسیله ای برای گناه دیگران در نزدیک و دور خواهد بود . از این آیه به خوبی بر می آید که این عمل زشت از نظر تاریخی به قوم لوط منتهی می شود که مردمی بودند ثروتمند و مرفه و شهوتران و هواپرست . " 189
" قوم لوط گرفتار زرق و برق زندگی و رفاه طلبی گردید و همین امر ، آنان را به انحراف جنسی سوق داد . سبب این انحراف (لواط) بخیل بود زیرا جوانی که دیگ شهوتش به جوش می آید ، شرط است که زن بگیرد ولی در میان این قوم مهر زنان به قدری بالا بود و هزینه های عروسی به قدری گران که جوان از ازدواج بیزار می شد .
اسرافکاری : زیرا جامعه ای که نمی تواند خود را به یک آینده بهتر برساند و در جستجوی ارزشهای والایی چون فداکاری و از خود گذشتگی باشد ولی از مال و ثروت بهره مند است ، در شهوترانیها اسراف می کند و چون طریق طبیعی دیگر دلش را زاده است ، به انحرافات روی می نهد و عذاب خداوند را به جان می خرد و قوم لوط در این مرحله از تمدن بودند که لوط به ارشادشان آمدو آنان را از عواقب انحرافشان خبر داد "190
سوم : در این آیه حضرت لوط با ذکر یکی از اثرات زیانبار اجتماعی این عمل بی سابقه و ناشایست و پی آمد ناهنجار ، آن را که گستگی در جریان تولید نسل و پیوندهای طبیعی است را برای قومش بازگو می کند .
خداوند می فرماید :
"وَلُوطًا اِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الْفَاحِشَهَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ اَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَاَئِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَاْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ " 191
" و [ یاد کن ] لوط را هنگامی که به قوم خود گفت : " شما به کاری زشت می پردازید که هیچ یک از مردم زمین در آن [کار] بر شما پیشی نگرفته است . آیا شما با مردها در می آمیزد و راه [ توالد و تناسل ] را قطع می کنید و در محافل [انس] خود پلید کاری می کنید؟"
"( فاحشه ) از ماده " فحش " در اصل به معنی هر فعل یا سخن بسیار زشت و زننده است و در اینجا کنایه از " همجنس گرایی " است . " 192
" کلمه ی " نادی " به معنای مجلس عمومی است ، در تفاسیر می خوانیم که قوم لوط از نظر ادب و اخلاق کاملاً سقوط کرده ، در فساد و تباهی غرق بودند ، به گونه ای که در مجالس عمومی ، به یکدیگر سخن زشت می گفتند ، قمار بازی می کردند ، در حضور جمع برهنه می شدند ، به رهگذران سنگ پرتاب می کردند و با مسافران لواط نموده و اموالشان را می گرفتند . " 193

و در تفسیر مجمع البیان آمده است که :
" آیه شریفه نشانگر این نکته درس آموز است که نباید مجالس و محافل و نشست های مردم با ایمان و درست کردار به کارهای ناروا و ناپسند آلوده گردد و باید در میهمانی ها و معاشرت ها پروای از خدا و پاکی و قداست و اخلاق انسانی را اصل قرار دهند و از هر گونه گناه و نافرمانی خدا دوری جویند . " 194
چهارم : در این آیات حضرت لوط ، از این عمل بعنوان کار جاهلانه می کند و با برخورد شدید مردم رو به رو می شود که او را با تهدید به اخراج از شهر می کنند و جرم حضرت لوط پاک بودن ایشان بود .
"وَلُوطًا اِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اَتَاْتُونَ الْفَاحِشَهَ وَاَنتُمْ تُبْصِرُونَاَئِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ اَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ اِلَّا اَن قَالُوا اَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ اِنَّهُمْ اُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ " 195
" و [یاد کن ] لوط را که چون به قوم خود گفت : " آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست [لواط] می شوید ؟ آیا شما به جای زنان ، از روی شهودت با مردها در می آمیزید ؟ [نه ! ] بلکه شما مردمی جهالت پیشه اید . [ ولی ] پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند : " خاندان لوط را از شهرستان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند . "
" فاحشه به معنای کارهایی است که قبح آن روشن و آشکار است و در اینجا منظور هم جنس گرایی یعنی عمل ننگین لواط است و جلمه " وَاَنتُمْ تُبْصِرُونَ " اشاره به این است که شما زشتی این عمل و عواقب شوم آن را با چشم خود می بینید .
این آیه نشان می دهد که این عمل (لواط) نتیجه جهل و نادانی و بی خبری از قانون آفرینش و همه ارزشهای انسانی است .
در پایان آیه کلام قوم لوط را نقل می کند که آنقدر سقوط اخلاقی پیدا کرده بودند که در محیط آلوده آنان ، پاکی ، جرم و خاندان پیامبر خدا (لوط ) را به خاطر پرهیز از آلودگی و ننگ ، تبعید می کنند . " 196
پنجم : این آیات برای نشان دادن شدت علاقه و دلبستگی قوم لوط به عمل زشت خود را ، با ذکر صحنه ای از آمدن فرشتگان و عذاب و کنش و واکنشهای حضرت لوط با قوم تجاوز کارش پرداخته و رفتار آنان را بیشتر به نمود آورده است .
خداوند می فرماید :
"وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌوَجَاءهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ اِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُواْ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَوُلاء بَنَاتِی هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی اَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌقَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَاِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ " 197
" و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند ، به [ آمدن ] انان ناراحت ، و دستش از حمایت ایشان کوتاه شد و گفت : " امروز ، روزی سخت است . " و قوم او شتابان به سویش آمدند ، و پیش از آن کارهای زشت می کردند . [لوط] می گفت : " ای قوم من ، اینان دختران منند ، آنان برای شما پاکیزه ترند ، پس از خدا بترسید و مرا در کنار مهمانانم رسوا مکنید . آیا در میان شما آدمی عقل رس پیدا نمی شود ؟ " گفتند : " تو خوب می دانی که ما را به دخترانت حاجتی نیست و تو خوب می دانی که ما چه می خواهیم . "
این آیات شدت علاقه و دلبستگی قوم لوط به این عمل زشت (لواط) را با صحنه ای از آمدن فرشتگان به زمین و واکنشهای حضرت لوط با قوم تجاوز کارش نشان می دهد و رفتار زشت آنان را بیشتر نمایان می کند .
در تفسیر آمده است :
" لوط در آن هنگام در مزرعه خود کار می کرد ناگهان دید عده ای از جوانان زیبا به سراغ او می آیند و مایلند مهمان او باشن . علاقه او به پذیرایی از مهمان از یک سو و توجه به این واقعیت که حضور این جوانان زیبا در شهری که غرق آلودگی انحراف جنسی است ، موجب نوعی درد سر و احتمالاً آبروریزی است و او را سخت در فشار قرار داد . " 198
( در این مرحله وقی رسولان الهی نزد حضرت لوط می آیند مردم به خانه او هجوم می برند و خواستار تحویل آن مردان الهی می شوند ولی حضرت لوط راه طبیعی ازدواج را پیشنهاد می کند و حتی حاضر می شوند دختران خود را به ازدواج مهاجمین در آورد ولی آنها لجبازی کرده و خواستار هم جنس بازی می شوند که در نهایت عذاب الهی بر این قوم گناهکار نازل می شود و آنها بر گناهکاری خود مداوت دارند . )199
ششم : این آیات عذاب قوم لوط را به خاطر عمل زشت لواط که انجام می دادند بیان می کند و آنان را مسرفین و مجرمین می نامد .
خداوند می فرماید :
" اِنَّا اَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِبًا اِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّیْنَاهُم بِسَحَرٍ" 200
" ما بر [سر] آنان سنگبارانی [انفجاری] فرو فرستادیم [و] فقط خانواده لوط بودند که سحرگاهشان رهانیدیم ."
"قَالُوا اِنَّا اُرْسِلْنَا اِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَلِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجَارَهً مِّن طِینٍ مُسَوَّمَهً عِندَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ فَاَخْرَجْنَا مَن کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُوْمِنِینَ فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَهً لِّلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الْاَلِیمَ " 201
" گفتند : " اما به سوی مردمی پلید کار فرستاده شدیم . " تا سنگهایی از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستیم [که] نزد پروردگارت برای مسرفان نشان گذاری شده است پس هر که مومنان آن [شهرها] بود بیرون بردیم [ولی] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم . و در آنجا برای آنها که از عذاب پر درد نمی ترسند ، عبرتی به جای گذاشتیم . "
" " حاصب" به معنای تند بادی است که " حصباء " یعنی ریگ و سنگ را به حرکت در می آورد ." 202 و این صوفان عذابی بود که خداوند بر قوم لوط فرود آورد و آیات از عذاب قوم لوط سخن می گوید و آنان را مسرفین و مجرمین می نامد.
از آیات نتیجه گرفته می شود که : " این عمل زشت تحت عنوان " اسراف " ، " خبیث " ، "فسق " ، " تجاوز " ، " جهل " ، " قطع سبیل" مطرح شده است .
" اسراف" از این نظر که آنها آفرینش را دراین امر فراموش کرده و از حد تجاوز نمودند و تعدی نیز به همین خاطر بر آن اطلاق شده است ، " خبیث" به معنی کار یا چیز آلوده ای است که طبع سالم آدمی از آن تنفر دارد و چه عملی از این عمل تنفر آمیزتر است . " فسق " به معنی خروج از اطاعت پروردگار و برهنگی از شخصیت انسانی است که از لوازم حتمی این کار است . " جهل " به خاطر بی خبری از عواقب شومی است که این عمل برای فرد و جامعه دارد و بالاخره " قطع سبیل "نتیجه شوم این عمل را که در صورت گسترش منتهی به قطع نسل انسانی می گردد ، چرا که تدریجاً علاقه به جنس موافق جانشین علاقه طبیعی به جنس مخالف می شود می باشد .
انحراف جنسی از خطرناک ترین انحرافاتی است که ممکن است در جوامع انسانی پیدا شود ، چرا که سایه شوم خود را بر همه مسائل اخلاقی می افکند و انسان را به انحراف عاطفی می کشاند . " 203
و این شش مرتبه که در قرآن در سوره قوم لوط ، درباره تحریم این عمل زشت آمده و تکرار شده است ، می تواند درس عبرت برای دیگر انسانها باشد همانطور که در تفسیر نمونه هم به آن اشاره شده است :
" زندگی قوم لوط که به انحراف جنسی و هم جنس گرائی و عادات زشت و ننگین دیگر ، در دنیا مشهورند و همچنین پایان دردناک زندگی آنها می تواند تابلوی گویائی برای کسانی که در منجلاب شهوات غوطه ورند بوده باشد و گسترش این آلودی در میان انسانها ایجاب می کند که این ماجرا بارها خاطر نشان گردد"204
در مورد علت تحریم لواط ،در روایات هم به آن اشاره شده است از جمله روایتی از امام رضا (ع):
الامامُ الرِّضَا(ع):عِلَّهُ تَحریم الذُّکرَانَ الذُّکرانِ وَ الاِنَاثِ؛ لِمَا رُکِّبَ ِفی الاِنَاثِ وَ مَا طَبُعَ عَلَیهِ الذُّکرانِ، وَ لِمَا فِی ایتَانِ الذُّکرانِ الذُّکرَانَ وَ الاِنَاثِ الاَنَاثَ مِنِ انقِطَاعِ النَّسلِ ، وَفَسادِ التَّدبیرِ ، وَخَرَابِ الدُّنیَا"205
امام رضا (ع):علت تحریم روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان ،یکی از ساختار وجود زنان و سرشت وجودی مردان است (که هریک برای جنس مخالف آفریده شده است )ودیگر اینکه روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان سبب از بین رفتن نسل (بشر) و برهم خوردن نظم و تدبیر (جامعه )و نابودی دنیا است .
احکام لواط :
1- "لواط حرام و از گناهان کبیره است .
2- در صورت اثبات این عمل زشت ،لواط کننده و لواط شونده (فاعل و مفعول) هر دو با شرایطی خاص اعدام می شوند .
3- لواط کننده حق ندارد با مادر و مادر بزرگ و خواهر و دختر و نوه پسری لواط دهنده ازدواج کند .
4- اگر با حیوانی حرام گوشت لواط شود گوشت و شیر آن حیوان حرام می شود ."206

اسرار معنوی و علمی تحریم هم جنس گرایی :
بعد از ذکر آیاتی در مورد عمل زشت هم جنس گرایی ،اکنون به بررسی اسرار معنوی و علمی آن پرداخته می شود و باید دید که این عمل زشت چه ضررهای برای روح و جسم انسان داشته که قرآن آن را حرام اعلام نموده است .
" "هم جنس گرایی " چه در میان مردان باشد (لواط) و چه در میان زنان (مساحقه )از بدترین انحرافات اخلاقی است که سر چشمه مفاسد زیادی در جامعه خواهد بود . اصولاً طبیعت زن و مرد آنچنان آفریده شده است که آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازداوج سالم)می بینند و هر گونه تمایلات جنسی در غیر اینصورت ،انحراف از طبع سالم انسانی و یک نوع بیماری روانی است که اگر به آن ادامه داده شود ،روز به روز تشدید می گردد و نتیجه اش بی میلی به "جنس مخالف"و اشباع ناسالم از طریق "جنس موافق"است .
این گونه روابط نامشروع در ارگانیسم بدن انسان و حتی در سلسله اعصاب و روح اثرات ویرانگری دارد : مرد را از یک مرد کامل بودن و زن را از یک زن کامل بودن ساقط می کند ،بطوری که چنین زنان و مردان همجنس بازی گرفتار ضعف جنسی شدید می شوند و قادر نیستند پدر و مادر خوبی برای فرزندان آینده خود باشند و گاه قدرت بر تولد فرزند را به کلی از دست می دهند .
افراد "همجنس گرا "تدریجا به انزوا و بیگانگی از اجتماع و سپس بیگانگی از خویشتن رو می آورند و گرفتار تضاد پیچیده روانی می شوند و اگر به اصلاح خویش نپردازند ممکن است به بیماری های جنسی و روانی مختلفی گرفتار شوند و به همین دلیل به دلائل اخلاقی و اجتماعی دیگر ،اسلام شدیداً همجنس گرائی را در هر شکل و صورت تحریم کرده و برای آن مجازاتی شدید که گاه به سر حد اعدام می رسد قرار داده است .
موضوع مهم این است که بی بند و باری و تنوع طلبی بیمار گونه دنیای متمدن مادی ،بسیاری از پسران و دختران را بسوی این انحراف بزرگ می کشاند ،نخست پسران را تشویق به لباسهای جلف و زنانه و خودآرائی مخصوص و دختران را لباسهای پسرانه دعوت می کند و از اینجا انحراف و همجنس گرائی شروع می شود تا جائی که به رقیحترین اعمال در این زمینه ،شکل قانونی میدهند و از هر گونه پیگرد و مجازات بر کنار می دانند. "207
ودر کتب دیگر در این مورد آمده است که :
"سست شدن عضلات مقعد و از دست دادن کنترل مدفوع و همانطور که می دانید عضلات مقعد برای جلوگیری از دفع خود به خودی و کنترل مدفوع آفریده شده و تحمل فشار آنها محدود است . لذا اگر فشاری بیش از حد به آنها وارد شود ،عملکرد طبیعی خود را از دست داده و نتیجه آن خروج خود به خودی مدفوع از مقعد است . "208
"- باعث انتقال کلیه امراض آمیزشی که در بحث زنا بیان گردید یعنی سیفلیس ، سوزاک، آتشک ،گرانولوم آمیزشی و . . . می شود .
– از هم پاشیده شدن کانونهای خانوادگی به دلیل عدم تمایل مرد به آمیزش با همسر خود
– پیدایش ورشد بیماری ایدز در اثر لواط . " 209
4- استمناء (جلق زدن = خود ارضائی ):
"استمناء بیرون کردن منی خود است از راه غیر طبیعی مانند مالیدن بدست یا سایر اعضاء خود یا به اعضاء دیگری به غیر از همسر "210
قرآن کریم می فرماید :
" وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ اِلَّا عَلَى اَزْوَاجِهِمْ اوْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ"211
"و کسانی که دامن خود را حفظ می کنند ،مگر با همسران خود یا کنیزانشان که (در این صورت )مورد نکوهش نیستد و هرکس با این (حد)فراتر نهد ،آنان همان از حد درگذرندگانند "
این آیات در دو جای قرآن نازل شده است .
اول :در سوره مومنون هنگامی که صفات مومنان را بر می شمارد .
دوم :در سوره معارج هنگامی که صفات نمازگزاران را ذکر می کند .
حکایت شده که شخصی از امام صادق (ع) در مورد استمناء سوال کرد :
"الامامُ الصَّادِقُ(ع): اِثمٌ عَظیمٌ قَد نَهَی اللهُ تَعَالَی عَنهُ فِی کِتَابِهِ، وَ فَاعِلُهُ کَنَالِحِ نَفسِهِ، وَ َلو عَلِمتَ بِمَن یَفعَلُهُ مَا اکَلتُ مَعَهُ. فَقَالَ السَّائِلُ: فَبَیَّن لِی یَا بنَ رَسُولِ الله(ص) مِن کِتَابِ اللهِ نَهَیهُ: فَقَالَ : قَولُ اللهِ : فَمَن ابتَغَی وَرَآءَ ذَلِکَ فَاولَئِکَ هُمُ العَادُونَ وَ هُوَ مِمَّا وَرَآء َذَلِکَ"212
"گناه بزرگی است که خدای متعال در کتاب خود از آن نهی فرموده است و کننده این کار مانند کسی است که با خودش ازدواج کند . اگر بدانم کسی این کار را می کند ،هرگز با او غذا نمی خورم . سوال کننده پرسید : یابن رسول الله (ص)در کجای کتاب خدا از این عمل نهی شده است ؟حضرت فرمود :این سخن خداوند که می فرماید "پس ،هر که فراتر از این جوید ،آنان از حد گذرندگانند . "واین عمل از مصادیق "فراتر از این "است ."
آیه فوق یک حکم کلی را بیان کرده است که هر کس از راه غیر ازدواج و غیر مشروع به ارضاء غریزه جنسی خود بپردازد آن شخص از تجاوز گران محسوب می شود و امام صادق (ع)در این روایت تعیین مصداق کرده است و در مواقع یکی از موارد و مصادیق این حکم کلی را استمناء بیان کرده است و گرنه لفظ استمناء در خود آیه نیامده است .
"یکی از ویژگی های مومنان مساله پاکدامنی و عفت به طور کامل و پرهیز از هر گونه آلودگی جنسی است و از آنجا که غریزه جنسی سرکش ترین غرائز انسان است و خویشتن داری در برابر آن نیاز به تقوی و پرهیزکاری فراوان و ایمان قوی و نیرومند دارد ،تعبیر به محافظت (فروج)گویا اشاره به این دارد که اگر مرافبت مستمر و پی گیر در این زمینه نباشد ،بیم آلودگی فراوان است . "213
"و منظور از حفظ دامان خویش این است که رابطه جنسی آنان تنها در قلمرو خانه و خانواده و در چار چوب مقررات شرعی و اخلاقی و انسانی است وهرگز خود را به پستی و زشتی گناه آلوده نساخته و دامان بر حرام و گناه نمی آلایند و چشم و دل و جسم را از حرام حفظ می کنند . "214
در فقه اسلامی برای استمناء چند حکم قرار داده شده است :
1- "استمناء حرام است و از گناهان کبیره است . "215
2- "کسی که در حال روزه استمناء کند روزه اش باطل است . "216
3- "در صورتی که برای حاکم شرع اثبات شود که کسی استمناء می کند می تواند او را حد (شلاق)بزند ."217
اگر اسلام استمناء را حرام اعلام نموده و آن را جز گناهان کبیره شمرده است حتماً برای انسان وجامعه ضررهایی داشته است و باید دید این ضررها کدامند ؟
استمناء از نظر روانی و اخلاقی ،اجتماعی و جسمی برای انسان زیان بار است .
"از نظر اخلاقی و روانی :برخی از نویسندگان آثار خود ارضائی را اینگونه بر می شمارند:
تغییر اخلاق و مزاج به طور غیر قابل توضیح،حسادت ،غم و کدورت ،مالیخولیا و فکر گوشه گیری ،از نتایج شوم ابتلای به این انحراف جنسی است . "
در مورد اثر زیانبار اجتماعی آن،یکی از صاحب نظران با نقل نوشته های کتاب "ناتوانی های جنسی"این گونه می نویسد :
این عمل ،مبتلایان به ضعف قوای شهوانی دچار می کند ،جنون(ترسو) و بی حال بار می آیند ،شهامت و درستی از آنان سلب می شود چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به جلق چنان دچار ضعف قوای روحی و جسمی می شوند که معتادین به تریاک و شیره و در مقابل آن شیر نری به شمار می آیند . "1
در مورد آثار زیانبار جسمی آن می توان گفت که :
"1- ضعیف شدن دستگاه تناسلی و سست نمودن اعضاء آن است .
2- ضایع نمودن لذت هنگام جماع می باشد .
3- ضعف عمومی در سراسر کشور بدن است .
4- شخص مبتلا را لاغر زرد می کند . چشمان او درشت می شود و هر چه بشنود در فهم آن عاجز است .
5- جهاز هاضمه را ضعیف و گاهی دستگاه گوارش را مختل خواهد کرد .
6- انسان را مبتلا به کم خونی می کند .
7- از قوای عضلات می کاهد و حتی استخوانها را نحیف می سازد .
8- چشم را ضعیف می کند اما در اولین بار درخشندگی فوق العاده ای در چشم پیدا می شود.
9- استمناء گاهی علت فلج شدن بعضی از اعضا و زمانی سبب فلج نمودن تمام اعضا می گردد .
10- بسیار می شود که شخص معتاد در آخرین مراحل به انحطاط اخلاقی می افتد. "2

بخش چهارم

بهداشت محیط زیست

بهداشت محیط زیست
پاک نمودن محیط زیست ،اعم از منزل شخصی ،کوچه ها و خیابان ها ،اماکن عمومی و . . .تاثیر فراوانی در سلامت و بهداشت جامعه انسانی دارد .
"وقتی گفته می شود محیط ،منظور از آن مجموع عوامل و اشیائی است که بر انسان احاطه دارد و بر سلامت و بیماری او تاثیر می گذارد .
محیط زیست فقط شامل محیط طبیعی و جغرافیایی نیست بلکه شامل محیط اجتماعی انسانی هم هست . اسلام به امر بهداشت محیط اهمیت می دهد ودر این راستا به امر بهداشت محیط اجتماعی به مانند بهداشت محیط حیاتی توجه نموده و بر آن تاکید می کند . امر به معروف و نهی از منکر که اسلام موکداً آنرا از پیروان خود خواسته است بر اساس همین مسئله خطیر است .
اسلام مقرر داشته است که هر مفرد موظف است به هر ترتیبی که هست با فسادهای اخلاقی ،آزادیهای بی قید وبند جنسی،آلودگی به مشروبات الکلی ومواد مخدر،روابط ظالمانه سیاسی و اقتصادی ،جهل وبیسوادی و دیگر عوامل تباهی زندگی اجتماعی مبارزه کند و بدین تربیب به بهسازی و پاکسازی جامعه وزندگی اجتماعی خود کمک نماید و لذا سلامت انسان کلا بسته به بهداشت و سلامت محیط اوست . "218
در مورد تاثیر وضع اجتماعی انسان در روحیات واعمال انسان می توان گفت که :
"انسان بسیاری از صفات خود را از محیط کسب می کند . محیط های پاک غالباً افراد پاک پرورش میدهند و محیط های آلوده غالبا افراد آلوده .
درست است که انسان می تواند در محیط ناپاک ،پاک زندگی کند وبعکس در محیط های پاک سیر ناپاکی را طی کند و به تعبیر دیگر ،شرایط محیط علت تامه در خوبی وبدی افراد نیست ولی تاثیر آن به عنوان یک عامل مهم نمی توان انکار کرد . "219
در قرآن کریم در مورد پاکیزگی اماکنی مثل مسجد آمده است که :
"وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ"220
"و خانه مرا برای طواف کنندگان و به نماز ایستادگان و راکعان و ساجدان پاکیزه بدار . "
"حضرت ابراهیم (ع) مامور بود خانه کعبه و اطراف آن را از هر گونه آلودگی ظاهری و معنوی و هر گونه بت و مظاهر شرک پاک و پاکیزه دارد ،تا بندگان خدا را در این مکان پاک جز به خدا نیندیشند و مهمترین عبادت این سرزمین را که طواف و نماز است در محیطی پیراسته از هر گونه آلودگی انجام دهند. "2
از طرفی "این آیه بر لزوم پاکیزگی محیط زیست و به ویژه مساجد اشاره و تاکید دارد و یکی از شروط صحت نماز ،اقامه ی آن در محلی پاکیزه و دور از نجاسات است . "3
برخی از صاحب نظران درباره نظافت اماکن و مساجد تمسک به روایات خواسته اند این مطلب را به اثبات برسانند و می نویسند : "از مراجعه به احکام و سنن منازل و مساکن در وسائل و بحار و حلیه المتقین و آداب الشریعه و غیره ثابت می گردد که شارع مقدس عنایت خاصی به وسعت و پاکیزگی و نظافت منازل داشته است از جمله احکام منازل ،چهل و هشت حکم در آداب الشریعه ضبط کرده است ،که هفت حکم آن محل شاهد فعلی ماست که این هفت سنت و حکم هر کدام مستقیما یا استلزاما دلالت دارد بر اینکه منزل و مسکن باید نظیف و پاکیزه و مطابق مقررات بهداشت محیط خانه و زندگی مومن تامین گردد.
1- فرش منزل باید پاکیزه باشد .
2- محل جداگانه ای برای نماز در منزل قرار بدهند .
3- سگ در خانه نگهداری نکنند.
4- صحن و درب خانه را جاروب نمایند .
5- به خانه درب بگذارند و دیواری اطراف بامها قرار دهند و پرده بیاویزند.
6- درب ظروف غذا را باز نگذارند و روی آنها را بپوشانند .
7- در خانه آب جاری یا کر قرار دهند . "1
در وجوب تطهیر مسجد که یکی از اماکن عمومی است و جزء محیط زیست انسان محسوب می شود آورده شده است که :
– "حفظ حرمت مسجد واجب و اهانت و هتک آن مانند خراب کردن یا آلوده ساختن آن به نجاست ،گناه کبیره است .
– نجس کردن مسجد حرام است ،و همچنین داخل کردن عین نجاست به مسجد اگر مستلزم نجس شدن مسجد شود و یا موجب هتک حرمت مسجد شود نیز حرام است .
– تطهیر و برطرف کردن نجاست از مسجد ،واجب فوری است ،و در این حکم فرقی نیست بین زمین و دیوار و سقف وپشت بام و پشت دیوار . و همچنین تطهیر فرش مسجد نیز واجب است ."

بخش پنجم

بهداشت روان

بهداشت روان
قرآن کتاب انسان سازی است و بخش عمده انسان سازی متوجه بعد روانی – معنوی انسان است ،گاهی دل وقلب و روح انسان بیمار می شود ودر این هنگام خداوند یک نسخه شفا بخش و طبیبی حاذق فرستاده تا انسان را از بیماری نجات بخشد . لذا در این فصل به بررسی بهداشت روان در قرآن پرداخته شده است .
"معمولا سلامتی را به تندرستی تعبیر می کنند ،این تعریف ناقص است . در مفهوم سلامتی باید تن و روان را یکجا لحاظ کرد . انسان دارای دو جنبه و دو بعد است ،یکی جسم ودیگری روح،این مسئله امروز به آن اندازه از بداهت و وضوح رسیده است که روانشناسان و روانپزشکان انسان را موجودن روان تنی یعنی موجودی مرکب از روان و تن تعریف می کنند . نکته مهم این است که بدانیم تن و روان انسان آن چنان در هم رفته و با هم ترکیب شده اند که اصولاً نمی شود آنها را بطور مستقل و جدای از دیگری لحاظ کرد هر نوع وضعیت و حالت اعم از سلامت یا بیماری که برای یکی از آنها پدید آید در دیگری نیز اثر می گذارد و امروز شاخه مهمی در علوم پزشکی باز شده به نام پسی کو سوماتیک یا طب روانتنی که در همین زمینه بحث می نماید .
بطور کلی انسان همانطور که از لحاظ تن بیمار می شود از لحاظ روان نیز بیمار می گردد."1
تعریف بهداشت روانی
"بهداشت روانی عبارت از پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم ساز محیط روانی – اجتماعی است تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیط خود رابطه سازگاری صحیح برقرار کرده ،تا بتوانند به هدف های اعلای تکامل انسانی برسند.
بهداشت روانی مشمول عام دارد و شامل کلیه افراد و گروههای جامعه است و تنها منحصر بیماران روانی نیست . به عبارت دیگر بهداشت روانی یک امر همگانی است و مربوط به تمام طبقات و گروهها اعم از پیر و جوان و کودک و بزرگسال می شود. "221
با توجه به اهمیت و جایگاه بهداشت روانی متفکرین و اندیشمندان زیادی در مورد آن اظهار نظر کرده اند .
"دکارت ،عقیده داشت بین حیات نفسانی و جسمانی یا میان روان و تن ،پیوند نزدیکی برقرار است و این دو متقابلا در یک دیگر تاثیر می کنند .
ماتریالیست ها می گویند تفکر یک کار بدنی است و حالات روانی ،نتیجه کلی و حامل زندگی بوده و مربوط به ماده است . "کانت" می گوید : "به خاطر مصالح اجتماعی و اصل اخلاقی ،بقای روح را باید اضطراراً پذیرفت . "222
بهداشت روان در قرآن
برخی از آیات قرآن حاوی دستورات و سفارش هایی در زمینه عقاید ،اخلاق و عبادت و. . . است که در آرامش روانی و تعادل روحی انسان تاثیر مثبت دارد و مثل مواردی که در فصل های گذشته به آن اشاره شد و نتیجه آنها سلامت روانی انسان است . چرا که موجب رفع اضطرابها و نگرانی های بشر می شود و به اصطلاح او را شفا می دهد .
ودر قرآن کریم چند آیه در مورد شفا بخشی قرآن آمده است :
"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُوْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اَلاَّ خَسَارًا"223
"و این قرآن را که برای مومنان شفا و رحمت است ،نازل می کنیم ،ولی کافران را جز زیان نیفزاید . "
"برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای آمده و شفایی برا ی آن بیماریی که در دل دارید وراهنما و رحمتی برای مومنان . "
فرق شفاء و رحمت :
در آیات بیان شده کلمه شفاء و رحمت آروده شده است ،آیا فرقی بین این دو کلمه وجود دارد ؟
" "شفاء" معمولاً در مقابل بیماری ها و عیب ها و نقصها است ،بنابراین نخستین کاری که قرآن در وجود انسانها انجام میدهد همان پاکسازی از انواع بیماری های فکری و اخلاقی فرد و جامع است . پس از آن مرحله "رحمت" فرا می رسد که مرحله تخلق به اخلاق الهی و جوانه زدن شکوفه های فضائل انسانی در وجود افرادی است که تحت تربیت قرآن قرار گرفته اند و به تعبیر دیگر "شفاء"اشاره به "پاکسازی"و "رحمت" اشاره به "نوسازی"است . "1
قرآن چگونه شفا بخش است ؟
"قرآن شریف در ابعاد گوناگون و جهات مختلف برای مردم حق جو و درست اندیش سرمایه هدایت و نسخه ی شفا بخش است ،برای نمونه :
1- این کتاب پر معنویت با رهنمودهای راستین خود بیماری مرگبار ،کوری ،نادانی و جهل و آفت ویرانگر تردید و حیرت را از دل ها و مزرعه جان ها و جامعه ها می زداید .
2- از چنان نظم شگفت انگیز ،هماهنگی و همسویی در هدف،زیبایی واژه ها و قالب ها و آیات مفاهیم بلند و پر محتوا ،و فصاحتی اعجاز آمیز موج می زند که به روشنی رسالت و دعوت پیامبر را گواهی می نماید و از این زاویه مردم را از آفت نادانی و ناآگاهی در راه شناخت دین حق و گزینش دین درست و دین باوری و دین داری واقعی،شفا می بخشد .
3- قرآن کتابی است که ایمان آورندگان راستین از آن شفا می جویند و شفا می طلبند و با خواندن آن برای برطرف شده بیماری ها ،از فرو فرستنده اش می خواهند که به برکت کتابش ،لطف و مهرش را ارزانی دارد و او نیز بر اساس حکمت و مصلحت بسیاری از رنج ها وزیان ها وبیماری ها و آفت ها را از مردم دور می سازد .
4- و نیز بدان دلیل که در کران تا کران مفاهیم بلند ،معارف انسان ساز،مقررات سازنده،پند و اندرزهای جانبخش و مثال های هدف دار و روشنگرش ،مردم را به توحید وتقوا ،عدل و داد و ارزش ها فرا می خواند و از زشتی و گناه و ضد ارزش ها هشدار می دهد ،به شفا بخش دردهای بی درمان جامعه ها وتمدن ها و رنج های دنیوی و اخروی مردم است . "224
البته شفا بخشی قرآن با شفا بخشی دارو های مادی تفاوت هایی دارد .
که برخی مفسران به این حقیقت اشاره کرده اند :
"داروی قرآن ،ضرری را به دنبال ندارد ،کهنه نمی شود و تاریخ مصرف ندارد . شفا یافته ی قرآن عامل شفای دیگران میشود . در نسخه ی شفای قرآن اشتباه نیست ،همیشه و در اختیار همه است ،طبیب این دارو ،هم ما را می شناسد و هم دوستمان دارد و هم نتیجه نسخه اش ابدی است ،نسخه و داروی او هم مشابه ندارد . "225
و جالب اینکه "داروهای دردهای جسمانی ،غالبا اثرهای نامطلوبی روی ارگانهای بدن می گذارند ،اما این داروی شفا بخش هیچگونه اثر نامطلوب روی جان و فکر و روح آدمی ندارد بلکه برعکس تمام آن خیر و برکت است.
ذکر این نکته ضرورت دارد که این نسخه مانند نسخه های دیگر وقتی موثر است که به آن عمل شود والا صد بار اگر نسخه های شفا بخش را بخوانیم و روی سر بگذاریم ولی به آن عمل نکنیم ،نتیجه ای نخواهیم گرفت . "226
امام علی (ع)نیز قرآن را شفا دهنده ای معرفی می کند که بیماری های وحشت انگیزرا درمان می کند .
در خطبه 198 نهج البلاغه می خوانیم "شِفَاءً لَا تُخشَی اَسقَامُهُ "
"قرآن شفا دهنده ای است که بیماری های وحشت انگیز را بزداید "
و همچنین حضرت علی (ع)می فرمایند:
"فَاستَشفُوهُ مِن اَدوائِکُم وَ استَعِینُوا بِهِ عَلَی لَاَوائِکُم، فَاِنَّ فِیه شِفَاءً مِن اَکبَرِ الدِّوَاءِ: وَ هُوَ الکُفرُ وَ النِّفَاقُ وَ الغَیَّ وَ الضَّلَالُ"227
"پس درمان خود را از قرآن بخواهید ، و در سختی ها از قرآن یاری بطلبید ،که در قرآن ،درمان بزرگترین بیماری ها ،یعنی کفر ونفاق و سرکشی و گمراهی است .
بعد از ذکر مطالب بیان شده می توان نتیجه گرفت که قرآن کتابی بس جامع و کامل است و در مورد هر امری تدبیری اندیشیده است از جمله بهداشت روان واینجاست که معنای جمله "یَا مَن اسمُهُ دَواء وَ ذِکرُه شِفَاء" "ای کسی که نام تو دارو و یاد تو شفاست ".228
"بطور کلی این یک حقیقت در روانشناسی است که ایمان واعتقاد به خداوند ظرفیت روحی و معنوی انسان را در برابر مشکلات زندگی و ناگواریها تا حد بسیار بالا افزایش می دهد و او را چنان می سازد که اساسا هیچ امر نگران کننده ای برای او وجود نخواهد داشت.
یکی از دانشمندان بزرگ می گوید بدون شک ایمان به خداوند بزرگترین نیرویی است که بشر می تواند بوسیله آن بر کلیه اضطرابها و نگرانیها فائق آید و این همان سخنی است که قرآن آن را فریاد می کند " اَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ "2 "آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد."229

منابع و ماخذ
1. قرآن کریم – ترجمه : محمد مهدی فولادوند .
2. نهج البلاغه – دلشاد – قم – 386- چ دوم- سید رضی – مترجم:محمد دشتی (ره)
3. آیین بهزیستی اسلام- دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران- 1366- چ اول – دکتر احمد صبوراردوبادی
4. اخلاق در قرآن- مدرسه الامام علی بن ابیطالب(ع)-بی جا-1377-چ دوم- مکارم شیرازی
5. اخلاق شبر (ترجمه کتاب الاخلاق)- موسسه انتشارات هجرت- بی جا- 1381- چ هشتم – مرحوم سید عبدالله شبر – مترجم :محمد رضا جباران
6. اسرار گناهان کبیره – انتشارات مهدی نراقی- تهران- 1385- چ سوم- علی محمد حیدری نراقی
7. اسلام پزشک بی دارو- دفتر انتشارات اسلامی- تهران- 1373- چ هشتم – احمد امین شیرازی
8. اسلام و بهداشت روان – دفتر نشر معارف-بی جا – 1382- چ اول – نهاد مقا م معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران-محتبی احسان منش
9. اسلام و مقتضیات زمان – انتشارات صدرا- تهران- 1377- چ سیزدهم – شهید استاد مرتضی مطهری
10. اسلام و مسائل زندگی-انتشارات اسوه- بی جا -1372- چ اول- محمد جعفر امامی شیرازی
11. اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن- دفتر نشر معارف- بی جا -1383- چ اول- دکتر محمد علی رضایی اصفهانی
12. اعجاز علمی در قرآن کریم – رزقی – بی جا – 1381- چ اول- محمد سامی محمد علی – مترجم :سید حسن کاظمی
13. امالی شیخ صدوق (ره)- وحدت بخش – تهران – 1384- چ اول – ثقه المحدثین شیخ صدوق (ره)- مترجم :کریم فیضی تبریزی
14. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر – بنیاد فرهنگی شهید پاک نژاد – یزد – 1361- چ سوم – دکتر سید رضا پاک نژاد-
15. برگزیده مفاتیح الجنان – هاتف – مشهد- 1376- چ مکرر- مرحوم حاج شیخ عباس قمی
16. بحارالانوار- دارالکتب الاسلامیه – تهران- 1362- چ چهارم – علامه محمد باقر مجلسی
17. بهداشت – بی نا- تهران- 1363- چ اول – دکتر محمد علی نیلوفرنشان – دکتر جلیل ضرابی و دکتر محمد باقر میر فتاحی
18. بهداشت در اسلام- موسسه انتشاراتی مختومقلی فراغی – گرگان- 1382- چ اول – علی کیا
19. بهداشت در فقه – همیاران جوان- مشهد – 1386- چ اول – حسین جوادی
20. بهداشت در قرآن – انتشارات واقفی – مشهد- 1384- چ اول – دکتر سید محمد رضا نوری
21. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن- انتشارات کتاب مبین – رشت – 1381- چ دوم – دکتر محمد علی رضایی اصفهانی
22. پیام جاویدان "فصلنامه تخصصی قرآن پژوهی – سال دوم – شماره هفتم"- سازمان اوقاف و امور خیریه – بی جا – 1384- بی چا- مقاله روان شناسی اسلامی در قرآن – ربابه رمضانی
23. تحریرالوسیله – دفتر انتشارات( وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) – قم -1386- چ بیست و سوم – حضرت امام خمینی (ره)- مترجم:علی اسلامی
24. تفسیر کاشف – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – بی جا- 1362- چ اول – دکتر سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی
25. تفسیر نمونه – دارالکتب الاسلامیه – تهران- 1376- چ بیست ونهم -ناصر مکارم شیرازی
26. تفسیر نور – موسسه در راه حق- بی جا- 1376- چ دوم- حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی
27. توضیح المسائل مراجع(مطابق با فتوای دوازده نفر از مراجع معظم تقلید)- دفتر انتشارات اسلامی- 1377- چ دوم – سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی
28. حلیه المتقین – گلبان- بی جا- 1380- چ چهارم – علامه محمد باقر مجلسی
29. خواسته ها و ناخواسته های الهی – مکتب اهل بیت (علیهم السلام)- قم-1380- چ اول – حاء- عین
30. رساله توضیح المسائل امام خمینی(ره)-موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) -تهران- 1384- چ پنجم- امام خمینی(ره)
31. رساله نوین فقهی پزشکی (بهداشت)- دفتر نشر فرهنگ اسلامی- تهران- 1374- چ چهارم – عبدالکریم بی آزار شیرازی
32. شادی ونشاط در منابع و متون اسلامی – بی نا- تهران – 1385- چ دوم- شکرالله دانش
33. شرح و تفسیر لغات بر اساس تفسیر نمونه – آستان قدس رضوی – مشهد – 1381- چ دوم – جعفر شریعتمداری
34. طب در قرآن- انتشارات پیام- بی جا- 1370-چ سوم- دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز- مترجم:علی چراغی
35. الفروع من الکافی- داراالکتب الاسلامیه – تهران- 1367- چ سوم- ثقه الاسلام ابن جعفر محمد بن بعقوب بن اسحاق کلینی رازی
36. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی- بی نا- تهران- 1370- بی چا- غلامعلی حداد عادل
37. فرهنگ فارسی امروز- آرین- تهران- 1377- چ سوم- غلامحسین صدری افشار- نسرین حکمی و نسترن حکمی
38. فرهنگ فارسی عمید (سه جلدی)- چاپخانه سپهر – تهران- 1374- چ سوم- حسن عمید
39. فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی – انتشارات سروش- بی جا – 1382-چ اول – دکتر سید محمد حسینی
40. فلسفه احکام- چاپخانه اسلام- اصفهان- 1344- چ اول- احمد اهتمام
41. قرآن و طب نوین- پیام- تهران- 1378- چ اول- محمود نوری شاد کام-
42. قاموس قرآن- داراالکتب الاسلامیه – تهران- 1376- چ دوازدهم- استاد سید علی اکبر قرشی
43. گناهان کبیره – انتشارات هلال- بی جا- 1378- چ مکرر- شهید آیت الله دستغیب
44. لغت نامه دهخدا- موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران – 1377- چ دوم از دوره جدید- علی اکبر دهخدا
45. مجمع البیان فی تفسیر القرآن- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- تهران- 1380- چ اول – ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی – مترجم:حجه السلام علی کرمی
46. مستدرک آثار الصادقین- ستاد برگزاری نماز جمعه گیلان- جاوید-رشت- 1379- چ اول – حاج شیخ صادق احسانبخش
47. مسئله حجاب- انتشارات صدرا- تهران- 1385- چ شصت و نهم- شهید استاد مرتضی مطهری
48. معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی)- بی نا- تهران -1379- چ سوم- سید مصطفی حسینی دشتی
49. مفردات الفاظ قرآن (راغب اصفهانی)- انتشارات مرتضوی-بی جا- 1357- چ دوم – ابوالقاسم حسین بن فضل معروف به راغب اصفهانی-مترجم:دکتر سید غلامرضا خسروی حسینی
50. المیزان- دفتر انتشارات اسلامی( وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)- قم – بی تا- بی چا- سید محمد حسن طباطبایی- مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی
51. میزان الحکمه- دارالحدیث – قم- 1377- چ اول-محمد محمدی ری شهری- مترجم :حمید رضا شیخی
52. نسخه های شفا بخش- انتشارات مهدی نراقی- تهران- 1382- چ دوم- علی محمد حیدری نراقی
53. وسائل الشیعه – دار احیاءالتراث الغربی- بیروت/ لبنان- بی تا- بی چا- شیخ محمد بن حسن حر عاملی
54. هدایت – موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی – مشهد- 1378- چ اول – سید محمد تقی مدرسی- مترجم:پرویز اتابکی
55. www.porsojo.com
56. لوح فشرده جامع تفاسیر نور(2)

-1 طه /14
2 – اسلام بهداشت روان ،دفتر نشر معارف ،بی جا ،تابستان 1382،چ اول ،نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران ،مجتبی احسان منش ،ص 52
3 – اسراء / 44
4 – توضیح المسائل مراجع ،چاپخانه انتشارات اسلامی ،قم ،زمستان 1377،چ دوم ،سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی ،ج1،ص 422
5 – معارف و معاریف ،بی نا ،تهران ،1379،چ سوم ،سید مصطفی حسینی دشتی ،ج10،ص370

6 – مائده/6
7 – تفسیر نمونه ،دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1376، چ بیست و نهم ،ناصر مکارم شیرازی ، ج 4 ،ص291
8 – میزان الحکمه ، انتشارات دار الحدیث،قم، 1377،چ اول ، محمد محمدی ری شهری ، مترجم :حمید رضا شیخی ،ج14، ص6848
9 – همان
1 – فلسفه احکام – چاپخانه اسلام – اصفهان- 1344ش – چ اول- احمد اهتمام -صص 188و 190
2 -طب در قران – انتشارات پیام- بی جا- 1370- چ سوم- دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قر قور – مترجم:علی چراغی -ص130
1 طب در قران -دکتر عبد الحمید دیاب و دکتر احمد قرقور – مترجم :علی چراغی – صص 128-129
10 – در متن و حاشیه توضیح می دهند که ماساژ مالش بدن است .و ماساژ سوئدی ان است که تمام اعصاب را به کار اندازد
11 – فلسفه احکام- احمد اهتمام – صص232-235
12 – تفسیر نور – موسسه در راه حق – بی جا – پاییز 1376- چ دوم -حجت الاسلام و المسلمین قرائتی – ج3 -ص38
13 – مائده 6
14 – تفسیر نمونه – محسن قرائتی – ج3 -ص36
15 – اخلاق شبر (ترجمه کتاب الاخلاق )- موسسه انتشارات هجرت – بی جا- تابستان 1381-چ هشتم – سید عبد الله شبر – مترجم :محمد رضا جباران -ص 60
16 – تفسیر مجمع البیان – وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – تهران – 1380- چ اول-طبرسی – مترجم علی کرمی – ج3-ص575
17 – تفسیر هدایت – موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی – مشهد 1378-چ اول – سید محمد تقی مدرسی – مترجم پرویز اتابکی – ج 2 -ص275
18 – تحریر الوسیله – دفتر انتشارات (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم )- قم – بهار 1386- چ بیست و سوم – حضرت امام خمینی – مترجم علی اسلامی – ج 1 -صص 31-32
19 – معارف و معاریف – مصطفی حسینی دشتی – ج 7- ص610
20 – تحریرالوسیله – امام خمینی(ره) – مترجم علی اسلامی – مبحث غسل –
21 – معارف و معاریف – مصطفی حسینی دشتی – ج 4 – ص 210 .
22 – مائده / 6 .
23 – تفسیر کاشف – دفتر نشرفرهنگ اسلامی – بی جا – تابستان 1362- چ اول – سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی ازار شیرازی – ج3 – ص6
24 – تفسیر کاشف – دکتر سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی ازار شیرازی -ج3 -ص56
25 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 4 -ص284
26 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج4- صص293-294
27 – طب در قران – دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقور – مترجم علی چراغی – ص130
28 – فلسفه احکام- احمد اهتمام – ص206
29 – پژوهشی در اعجاز علمی قران – انتشارات کتاب مبین – بی جا – 1381-چ دوم – دکتر محمد علی رضائی اصفهانی – ج2- ص 359
30 – فلسفه احکام – احمد اهتمام – ص 252
31 – نسخه های شفا بخش – انتشارات مهدی نراقی – تهران- بهار 1382- چ دوم – علی محمد حیدری نراقی – ص 75
32 – شرح و تفسیر لغات بر اساس تفسیر نمونه – موسسه چاپ آستان قدس رضوی – مشهد- 1381- چ دوم- جعفر شریعتمداری – ج1 -ص628
33 – بقره / 222
34 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن – دکتر محمد علی رضائی اصفهانی – ج2 – ص355
35 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج2-ص91
36 – فلسفه احکام – احمد اهتمام – ص252
37 – اعجاز علمی در قران کریم – رزقی – بی جا – بهمن 1381-چ اول – محمد سامی محمد علی – مترجم :سید حسن کاظمی – ص 154
38 – مستدرک آثار الصادقین- ستاد برگزاری نماز جمعه گیلان-جاوید-رشت -1379- چ اول- صادق احسانبخش
1 فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی – سروش – تهران- 1370- چ اول – غلامعلی حداد عادل – ص 6
1 -بهداشت در فقه – همیاران جوان – مشهد -1386- چ اول – حسین جوادی – ص 136
2- آیین بهزیستی در اسلام – دفتر نشر فرهنگ اسلامی – تهران – 1366- چ اول – احمد صورا ردوبادی – ج 1- ص 103 (با دخل و تصرف )
39 – آیین بهزیستی در اسلام – احمد صبورا ردوبادی – ج1 – صص104- 105
40 – همان به نقل از فروع کافی – جلد 6- ص 45
41 – بهداشت در فقه – حسین جوادی – ص 138
42 – حلیه المتقین – گلبان- بی جا – 1380- چ چهارم – علامه محمد باقر مجلسی – صص 15-16
43 – میزان الحکمه-محمد محمد ری شهری-مترجم: حمید رضا شیخی-ج 11 -ص5284
44 – حلیه المتقین-محمد باقر مجلسی-ص17
45 – شادی و نشاط در منابع و متون اسلامی – بی نا – تهران- 1385-چ دوم – شکر الله دانش – ص97
46 – بهداشت در فقه – حسین جوادی – صص139- 140
47 – شادی و نشاط در منابع و متون اسلامی – شکر الله دانش – ص 98-
48 – مدثر / 4
49 – پژوهشی در اعجاز علمی قران – دکتر محمد علی رضایی اصفهانی – ج2 – ص 362
50 – مدثر / 4-5
51 – احزاب / 21
52 – فلسفه احکام – احمد اهتمام – صص 217- 218
53 – تفسیر کاشف، دکتر سید محمدباقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی، ج 3، ص 48
54 – بقره /172
55 – بقره /168
56 – مومنون /51
57 – اعراف /32
58 – اعراف / 32
59 – مجمع البیان، طبرسی، مترجم: علی کرمی، ج 4، ص 690
60 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2 ، ص 302
61 – تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 1، ص 257
62 – مائده /88
63 – طب در قرآن دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی، صص 163-164
64 – اعراف /157
65 – فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی، انتشارات سروش، بی جا 1382، چ اول، محمد حسینی، ص 198
66 – تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم ، بی تا، بی چا، محمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 8، ص 298
67 – فلسفه احکام، احمد اهتمام، ص 309
1- پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2، ص 313
2- معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 9 ، ص 272
70 – گناهن کبیره-انتشارات هلال-بی جا- 1374-نوبت چاپ:مکرر- آیت الله دستغیب
71 – وسائل الشیعه، دارالحیاء التراث الغربی، بیروت / لبنان، بی تا، بی چا، محمدبن حسن حرعاملی، مترجم: تفسیرنمونه ( ناصر مکارم شیرازی)، ج 16، ص 310
72 – تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 1، ص 585
73 – بحار الانوار، دارالکتب الاسلامیه، طهران، بهار 1362، چ چهارم، علامه محمدباقرمجلسی، مترجم: محقق ج 65، ص 165
1- طب در قرآن، دکتر عبدالحمید و دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی، صص 141-142
2- اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، بنیاد فرهنگی شهید پاک نژاد، یزد، تیرماه 1361،چ سوم، دکتر سید رضا پاک نژاد، ج 11 ، ص 210
3- فرهنگ عمید ( سه جلدی)، سپهر، تهران، 1374، چ سوم، حسن عمید، ج 2، ص 1059
1- اسرار گناهان کبیره، انتشارات مهدی نراقی، تهران، 1385، چ سوم، علی محمد حیدری نراقی، ص 226
78 – طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی، صص 144-145
2- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 1، ص 589
3- لغت نامه دهخدا، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1377، چ دوم از دوره جدید، علی اکبر دهخدا، ج 7، ص 10137
1- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 1، صص 587-588
1- گناهان کبیره، آیت ا… دستغیب، ص 81
2- طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی، صص 146-147
3- اسلام پزشک بی دارو، دفتر انتشارات اسلامی، تهران، 1373، ش، چ هشتم، احمدامین شیرازی، ص 55
1- اخلاق در قرآن، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (ع) ، بی جا، 1377، چ دوم، مکارم شیرازی، ص 207
2- همان، ص 214
87 – اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، بی جا، 1377، چ سیزدهم، مرتضی مطهری، ج 2، ص 27
88 – تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، ج 2، ص 73
89 – بهداشت در قرآن، انتشارات واقفی، مشهد، 1384، چ اول، محمدرضا نوری، ص 627
90 – پژوهشی در اعجاز قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ج2، ص 331
91 – انتشارات علمی اعجاز آمیز قرآن، دفتر نشر معارف ، بی جا 1383، چ اول، دکترمحمدعلی رضایی اصفهانی، ص 123
92 – فروع من الکافی ، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1367، چ سوم، کلینی رازی، مترجم: محقق، ج 6، ص 123
1- تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، ج 5 ،ص 70
2- نحل /67
95 – تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 6، ص 419
96 – تفسیرنمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 11، ص 290
97 – تفسیر مجمع البیان، طبرسی، مترجم: علی کرمی، ج 2، ص 50
98 – تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، ج 10، ص 250
99 – بقره /219
100 – طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب، دکتر احمد قرقوز، مترجم: علی چراغی، ص 160
101 – اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ص 125
102 – تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 2، ص 74
103 – نساء/43
104 – تفسیرنمونه، ناصرمکارم شیرازی، ج 3، ص 395
105 – تفسیر کاشف، دکتر سیدمحمد باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی، ج 3، ص 254
106 – تفسیر نمونه، ناصر –مکارم شیرازی، ج 3، ص 396
107 – تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، ص 396
108 – تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، صص 356-357
109 – مائده/91-90
1- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 5، ص 69
2- تفسیری شف، دکتر سید باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی، ج 3، ص 202
3- تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، ج 5، ص 72
1- پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2، ص 334
114 – تفسیر کاشف ، دکتر سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی ، ج 3 ، ص 203 .
115 – ر . ک : کتاب بهداشت در قرآن ،محمد رضا نوری ،ص 620و اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن،محمد علی رضایی اصفهانی،121 .
116 – میزان الحکمه ، محمد محمد ری شهری ، مترجم : حمید رضا شیخی ، ج 4 ، ص 1544 .
117 – بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، مترجم : محقق ، ج 65 ، ص 164
118 – تفسیر هدایت ، محمد تقی مدرسی ، مترجم : پرویز اتابکی ، ج 2 ، ص 391 .
119 – مادده / 91 .
120 – اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ص 132 .
121 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 5 ، ص 75 .
122 – www.porsojoo.com
123 – فلسفه احکام ، احمد اهتمام ، ص 159 .
124 – قرآن و طب نوین ، محمد نوری شادکام ، ص 92 .
125 – تفسیر کاشف ، محمد باقر مجلسی و عبدالکریم بی آزار شیرازی ، ج 3 ، ص 201 .
126 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 5 ، ص 75 به نقل از نشریه مرکز مطالعه پیشرفتهای ایران .
127 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 2 ، ص 75 .
128 – اعجاز علمی در قرآن کریم ، محمد سامی محمد علی ، مترجم : سید حسن کاظمی ، ص 143 .
129 – قرآن و طب نوین،محمود نوری شادکام،ص 92
130 – بهداشت در فقه ، حسین جوادی ، ص 84 .
131 – همان
132 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، ص 344 .
133 – قران و طب نوین ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1378 ، چ اول ، محمد نوری شادکام ، ص 103 .
134 – خواسته ها و نا خواسته های الهی،مکتب اهل بیت(ع)،قم،1384،چ اول،حاء-عین،صص142-143
135 – امالی شیخ صدوق (ره) ، وحدت بخش ، تهران ، بهار 1384 ، چ اول، ثقه المحدثین شیخ صدوق (ره) ، مترجم : کریم فیضی تبریزی ، صص 124-125 .

136 – اشارات علمی اعجاز آمیز قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، صص 142-143 .
137 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 2 ، ص 125 .
138 – اسلام پزشک بی دارو ، احمد امین شیرازی ، ص 44 .
139 – رساله نوین فقهی پزشکی (بهداشت) ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1374 ، چ دوم ، عبدالکریم بی آزار شیرازی ، ج 1 ، صص 151-152 .
140 – بفره ، 222 .
141 – تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج 1 ، ص 352 .
142 – مسئله حجاب ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1385 ، چ شصت و نهم ، استاد مرتضی مطهری ، ص 59 .
143 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 2 ، ص 92 .
144 – قرآن و طب نوین ، محمود نوری شادکام ، ص 43 .
145 – بهداشت در قرآن ، دکتر سید محمدرضا نوری ، ص 105 .
146 – طب در قرآن ، دکتر عبدالحمید و دکتر احمد قرقوز ، مترجم : علی چراغی ، صص 50-51 .
147 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، ص 370 .
148 – بهداشت در قرآن ،محمد رضا نوری، ص 105 .
149 – رساله توضیح المسائل امام حمینی (ره) ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، تهران ، 1384 ، چ پنجم ، امام خمینی (ره) ، ص 65 .
150 – همان
151 – قرآن و طب نوین ، محمود نوری شادکام ، صص 125-126 .
152 – مجمع البیان ، طبرسی ، مترجم : علی کرمی ، ج 8 ، ص 122 .
153 – میزان الحکمه ، محمد محمدری شهری ، مترجم : حمید رضا شیخی ، ج 5 ، ص 2210 .
154 – اسراء / 32 .
155 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 12 ، ص 102 .
156 – پژوهشی در اعجاز علمی قران ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، ص 380 .
157 – فرقان / 86
158 -. تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج 8 ، ص 281
159 -ممتحنه/12
160 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 24 ، ص 44-45 .
161 – نور ، 3-2 .
162 – تفسیر هدایت ، محمد تقی مدرسی ، مترجم : پرویز اتابکی ، ج 8 ، ص 256 .
163 – تفسیر نمونه ، ج ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 14 ، صص 367-368 .
164 – همان ، صص 359-360 .
165 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، ص 277 .
166 – تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج 7 ، صص 52-53 .
167 – میزان الحکمه ، محمد محمد ری شهری ، مترجم : حمیدرضا شیخی ، ج 5 ، ص 2212 .
168 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 12 ، ص 102 (با تلخیص )
169 – فرآن و طب نوین ، محمود نوری شادکام ، ص 131 .
170 – قرآن و طب نوین ، محمود نوری شادکام ، صص 132 – 133 ( با تلخیص )
171 – همان
172 – طب در قرآن ، دکتر عبدالحمید دیاب و احمد قرقوز ، مترجم : علی چراغی ، صص 187-188 .
173 – قرآن و طب نوین ، محمود نوری شادکام ، ص 136 .
174 – طب در قرآن ، دکتر عبدالحمید دیاب و احمد قرقوز ، مترجم : علی چراعی ، ص 181-182 (باتلخیص) .
175 – بهداشت در قرآن سید محمد رضا نوری ، ص 107
176 – احزاب /59 .
177 – نور /31 .
178 – بهداشت در قرآن ، سید محمد رضا نوری ، ص 108 ( با تلخیص ) .
179 – تفسیر نور ، ج 7 ، ص 54 .
180 – مجمع البیان ، طبرسی ، مترجم : علی کرمی ، ج 9 ، ص 546 .
181 – نور / 31-30 .
182 – نور / 2 .
183 – کهف /29 .
184 – پژوهشی دراعجاز علمی قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، صص 382-383 .
185 – اسلام و مسائل زندگی ، انتشارات اسوه ، بی جا ، 1372 ، چ اول ، محمد جعفر امامی شیرازی ،صص 145-146 .
186 – شعراء /165-166 .
187 – تفسیر هدایت ، مدرسی ، مترجم : پرویز اتابکی ، ج 9 ، صص 98-99 .
188 – اعراف / 80-88 .
189 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 6 ، صص 243-244 .
190 – تفسیر هدایت ، مدرسی ،مترجم : پرویز اتابکی ، ج 2 ، ص 316 .
191 – عنکبوت / 28-29 .
192 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 16 ، ص 254 .
193 – تفسیر نور ، محسن قرائتی ، ج 9 ، ص 135 .
194 – تفسیر مجمع البیان ، طبرسی ، مترجم : علی کرمی ، ج 10 ، ص 725 .
195 – نمل / 54-56 .
196 – پژوهشی علمی در اعجاز علمی قرآن ، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی ، ج 2 ، ص 386 .
197 – هود /77-79 .
198 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، چ 9 ، ص 179 .
199 – ر . ک : تفاسیر از جمله تفسیر نمونه ذیل آیه 77/ عود .
200 – قمر /34 .
201 – ذاریات /32-37 .
202 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 23 ، ص 61.
203 – تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 15 ،ص 319.
204 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 15- ص 503
205 – میزان الحکمه- محمد محمد ری شهری- مترجم: حمید رضا شیخی- ج11 – ص 5366
206 – میزان الحکمه – محمد محمدی ری شهری- مرتجم حمید رضا شیخی- ج11-ص5366
207 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 16- ص257-258
208 – قرآن و طب نوین – محمود نوری شاد کام – ص 144
209 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن – دکتر محمد علی رضایی اصفهانی – ج 2- ص 380
210 – گناهان کبیره – دستغیب – ص 355
211 – مومنون/5-7 ، معارج 29- 31

212 – میزان الحکمه- محمد محمد ری شهری- مترجم: حمید رضا شیخی- ج 12 – ص 5654
213 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 14- ص 198
214 – تفسیر مجمع البیان – طبرسی – مترجم :علی کرمی – ج9- ص 358
215 – گناهان کبیره – دستغیب – ص 355
216 – تحریرالوسیله – امام خمینی – مترجم :علی اسلامی – ج 2 – ص 477
217 – تحریرالوسیله – امام خمینی – مترجم :علی اسلامی – ج2- ص476
1 – پژوهشی در اعجاز علمی قرآن – دکتر محمد علی رضایی اصفهانی – ج2- ص393
2 – اسرار گناهان کبیره – علی محمد حیدری نراقی – ص 355
218 – بهداشت در اسلام- موسسه انتشاراتی مختوم قلی فراقی – گرگان – بهار 1382- چ اول – علی کیا – صص 30-31
219 – اسلام و مسائل زندگی – محمد جعفر امامی شیراز – ص 149
220 – حج/ 26
2- تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج14- ص 68
3 – طب در قرآن – دکتر عبدالحمید دیاب و احمد قرقوز – مترجم :علی چراغی – ص 130
1 فلسفه احکام – احمد اهتمام – صص 218-220
1 بهداشت در اسلام – علی کیا – ص 35
221 – بهداشت – بی نا – تهران – آذر ماه 1363- چ اول – دکتر محمد علی نیل فروشان – دکتر جلیل ضرابی و دکتر محمد باقر میر فتاحی – ص 348
222 – پیام جاویدان (فصلنامه تخصصی قرآن پژوهی ) – سازمان اوقاف و امور خیریه – بی جا – 1384- سال دوم – شماره هفتم – ربابه رمضانی (مقاله روانشناسی اسلامی در قرآن )- ص 183
223 – اسراء/82
1 تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 12- ص 237
224 – مجمع البیان – طبرسی – مترجم :علی کرمی – ج 8 – ص 241
225 – تفسیر نور – محسن قرائتی – ج 7- ص 110
226 – تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی – ج 12 – ص 241
227 – نهج البلاغه- دلشاد- قم – 1386- چ دوم- محمد دشتی – خطبه /176-ص 237
228 – برگزیده مفاتیح الجنان – هاتف – مشهد – زمستان 1376- چ مکرر- عباس قمی – دعای کمیل – ص 90
2 رعد/ 28
229 -بهداشت در اسلام، علی کیا ،ص 28
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 113 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود