دانشگاه آزاد اسلامى واحدابهر
پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته کشاورزی (باغبانی)
موضوع پایان نامه :
نقش ریشه و پایه های درختان میوه
در سازگاری با عوامل محیطی
استاد:
جناب آقای دکتر کامران اکبری
تهیه کننده:
جلیل عطائی
تابستان 87
فهرست
مقدمه……………………………………………………………………………………………..3
مرفولوژی ریشه…………………………………………………………………………………4
رشد ریشه های درختان…………………………………………………………………………5
اعمال ریشه های درختان میوه………………………………………………………………….7
پایه ها و عوامل طبیعی…………………………………………………………………………9
راندمان محصول……………………………………………………………………………….10
انواع پایه ها و کنترل رشد…………………………………………………………………….12
عوامل محیطی مختلف………………………………………………………………………….14
کنترل رشد………………………………………………………………………………………18
پایه های گیلاس…………………………………………………………………………………18
پایه های آلو……………………………………………………………………………………..19
پایه های هلو و زرد آلو………………………………………………………………………..20
پایه های درختان آجیلی………………………………………………………………………..21
پایه های انگور…………………………………………………………………………………22
شناسایی انواع سرما……………………………………………………………………………25
درجه بروز خطر………………………………………………………………………………29
انواع یخبندان…………………………………………………………………………………..31
علایم خسارت و سرمازدگی………………………………………………………………….32
روشهای حفاظت نباتات از سرما و یخبندان…………………………………………………34
منابع……………………………………………………………………………………………38
تصاویر
همسر مهربان ،فداکار و عزیزم بخاطر صبر و حوصله ای که در طول مدت تحصیلی ام از وی مشاهده نمودم.
در مقابل این فداکاری چیزی نمی توانم بگویم. بجز اینکه بگویم هر چه دارم از برکت وجود توست از صمیم قلب قدر دان محبتت هستم و سپاسگزارم.
خداى بزرگ را شاکرم که به من توان مجددى براى کسب علم و بالا بردن معلومات در این شرایط خاص عطا نمود.
از راهنمایى هاى استاد بزرگوارم جناب آقاى دکتر کامران اکبرى و دیگر اساتید محترم گروه باغبانى دانشگاه آزاد اسلامى واحد ابهر که در طول4 سال تحصیل اینجانب نهایت لطف را در مورد اینجانب و دیگر دانشجویان
داشتند سپاسگزارم از راهنمایى هاى آقاى مهندس یوسف حیدرى نهایت تشکر را دارم.
از صبر و حوصله اى که در طول مدت تحصیل از طرف خانواده ام محخصوصاً همسر مهربان و فداکارم مشاهده نمودم چیزى نمى توانم بگویم بجز اینکه بگویم مدرک کارشناسى کشاورزى را مدیون زحمات همسر عزیزم هستم.
مقدمه
ریشه ها اغلب فراموش شده بوده اما اندام بسیار مهمى از نظام درخت میوه هستند.دلیل فراموش شدگى آنها سختى دیدن آنهاست و اساساً زیر کف باغ دیده شدنى نیستند.ریشه ها اگرچه دیده نمى شوند ولى بطور معنى دارى رشدبوده و کارکرد درختان میوه را تنظیم مى کنند.به دلیل تنگناهاى موجود در دیدن آنها اطلاعات مربوط به سیستم ریشه اى درخت میوه محدود تر از اطلاعات مطالعه شده است.به هر صورت دانش درباره رشد و نمو ریشه و تنظیم ریشه بکار گرفته شده بوسیله پایه به اداره بهتر باغ منجر خواهد شد.هنگام بررسى درختان میوه در باغ باید به یاد بیاوریم که آنها یک نظام واقعى ژنتیکى مرکب هستند.یک درخت ترکیبى از بخش هوایى یعنى رقم میوه یا پیوندک و یک رقم پایه است.ریشه ها باید به همان اندازه مورد توجه قرار گرفته که بخشهاى هوایى مدیریت مى شوند.
مورفولوژى ریشه
ریشه عضوى از گیاه است که معمولاً در داخل خاک قرار داشته املاح محلول و آب را براى تغذیه گیاه از زمین جذب مى کند.در تعریف ریشه و مقایسه آن با ساقه،ریشه فاقد برگ است.گرچه ریشه نهاند انگان بطور عادى فاقد برگ است ولى با اثر دادن هورمونها و تغییر محیط کاشت مى تواند تحول یافته و برگ دار شود.ریشه اصلى دو لپه اى ها از رشد ریشه چه حاصل شده با دوام است و تا آخر عمر گیاه باقى مى ماند.در صورتیکه در تک لپه اى ها ریشه اصلى زود از بین رفته و ریشه هاى نابجا جانشین آن مى گردند.ریشه هاى نابجا در گیاهان تک لپه مانند گندم و ذرت معمولاً در نزدیک خاک و در محل یقه ظاهر مى شوند.ریشه هاى فرعى در نهاند انگان دو لپه اى با نظم و قاعده ثابتى در اطراف ریشه هاى اصلى ظاهرشده و رشد مى کنند.منشاْ ریشه هاى فرعى در دو لپه اى ها همیشه درونى است و از تقسیم سلولهاى دایره محیطیه یا ریشه زا که در برابر دسته هاى چوبى قرار دارند حاصل شده به تدریج با هضم و حذف بافت هاى سر راه ریشه اصلى از آن خارج مى شوند.
ریشه در پایین بطور معمول منتهى به کلاهک است.پس از کلاهک ناحیه تارهاى کشنده و بعد از آن منطقه ریشه هاى فرعى و بالاخره یقه قرار دارد که به ساقه متصل است.
ریشه ها متناسب با اعمال و کارى که به جز جذب مواد انجام مى دهند ممکن است تغییراتى در زیر به آنها اشاره مى شود پیدا کنند.
الف)ریش هاى غده اى:در این ریشه ها ریشه اصلى و فرعى پس از آنکه رشد معمولى خود را تمام کردند رشد راْسى آنها به تدریج متوقف شده در بافتهاى آنها مواد ذخیره اى متراکم و انباشته مى گردد.ریشه هاى غده اى از ساقه هاى غده اى (مانند سیب زمینى)به علت نداشتن جوانه به خوبى متمایزند.شکل کلى ریشه هاى غده اى تقریباً دوک مانند است.
ب)ریشه هاى مرکب:مانند ریشه ثعلبیها که غده اى ساده یا پنجه اى شکل هستند.هر غده در این ریشه ها از الحاق چندین ریشه فرعى به وجود مى آید.
ج)ریشه هایى که وظیفه مکانیکى دارند:مانند ریشه هاى خار مانند بعضى از نخل ها و یا ریشه هاى هوایى لوروزانیشلیا که از این دسته به شمار مى روند.
د)ریشه هاى مکنده:گیاهانى مانند دارواش سس و گل جالیز داراى ریشه هاى مکنده اى هستند که وارد تنه گیاه (ریشه- ساقه و حتی برگ) میزبان که ممکن است درخت،درختچه و علفى باشند که شیره غذایى را از آنها جذب مى کنند.
ه)ریشه هاى برگى:ریشه بعضى از ثعلبهاى نواحى حاره که در سطح خاک یا در هوا قرار دارند مانند برگ یا ساقه هاى جوان داراى کلروپلاست فراوان بوده عمل کربن گیرى را انجام مى دهند.
رشد ریشه هاى درختان:
ریشه هاى جوان یک درخت میوه معمولاً درابتدا به رنگ سفید وآبدار همراه با ریشه هاى مویین کوتاه هستند.بعد از 1 تا 4 هفته به رنگ قهوه اى در مى آیند و ریشه هاى مویین پژمرده مى شوند.قهوه اى شدن در طى یک دوره 2 تا 3 هفته اى در تابستان اتفاق مى افتد.ولى این پدیده در زمستان تا 12 هفته طول مى کشد.قهوه اى شدن قشر پوست در نتیجه تجزیه و فساد صورت مى گیرد.به دنبال از بین رفتن قشر پوست برخى از ریشه ها ضخیم مى شوند که موجب تولید سیستم ریشه دائمى در درخت مى شود.حداکثر میزان رشد ریشه هاى سیب در حدود یک سانتیمتر در روز است.رشد ریشه عمدتاً در هنگام شب است.بر خلاف قسمت هوایى درخت ریشه ها دوران استراحت ندارند.آغاز رشد ریشه درختان میوه بستگى به درجه حرارت دارد.بر اساس گزارش کولسینکوف(1971) در تحت شرایط کنترل شده رشد ریشه سیب درختى در 5-4 درجه سانتیگراد،گلابى 7-6 درجه سانتیگراد،زرد آلو و هلو در 12 درجه سانتیگراد آغاز مى شوند.
پدیده دوره اى بودن رشد ریشه به طور فزاینده اى بستگى به رشد شاخه و میزان باردهى درخت دارد.معمولاً پایان اوج آغازین رشد ریشه مرتبط با شروع رشد فعال شاخه است و دومین اوج فعالیت ریشه بعد از توقف رشد شاخه آغاز مى شود.تنظیم کننده هاى رشد که رشد شاخه را کاهش مى دهند بالعکس رشد ریشه را افزایش مى دهند.پاکلوبوتازول یک ماده بازدارنده بیوسنتر جیبرلین است که بطور فزاینده اى رشد شاخه سیب را کاهش مى دهد ولى در عوض موجب رشد ریشه ها مى شود.عوامل زیادى بر روى نقش ریشه تاْثیر دارند که بعضى از آنها میزان اکسیژن و دى اکسید کربن خاک،رطوبت خاک،درجه حرارت،سموم بیولوژیکى،بقایاى مواد شیمیایى،تراکم خاک،اسیدیته،وسعت میکوریزه،خصوصیات ژنتیکى ریشه و فیزیولوژى ویژه سیستم ژنتیکى مرکب رقم،پایه مى باشند.خصوصیات ژنتیکى ریشه حائز اهمیت مى باشند زیرا ریشه وسعت کنترل رشد،تحمل به انواع مختلف خاک و محیط،مقاومت به امراض،حشرات و آفات خاکزاد،سازگارى پایه با پیوندک،جذب و توازن مواد غذایى و نهایتاً عواملى چون کیفیت میوه و راندمان محصول را تعیین مى نماید.
اعمال ریشه هاى درختان میوه:
ریشه ها چندین عمل کلیدى در درختان انجام مى دهند.آنها با خاک برهمکنش داشته و ساختارى را به منظور نگهدارى درخت فراهم مى کنند.ریشه ها در گرفتن آب و جذب و تحلیل عناصر غذایى از خاک مهم هستند.ریشه ها اندامى مهم در ذخیره کربوهیدراتها بوده و تولید آنها در طول فصل رشد و براى فصول رکود و هنگام ادامه فعالیت زیست شناختى مورد نیاز است.ریشه ها همچنین مقدارى کنترل ژنتیکى بربخش هوایى اعمال مى کنند و مى توانند گسترش گیاه را مانند تاریخ شکفتن گل،مقدار شکوفه روى درخت،زمان به بار نشستن،اندازه میوه،کیفیت و زمان برداشت و مقاومت زمستانى متاْثر کنند.پایه ها در سازگارى با نوع خاک(شنى در برابر رسى)و PH خاک(اسیدى در برابر قلیایى )متفاوت هستند.برخى از پایه ها نسبت به حشرات خاک،مهره داران یا برخى امراض و آفات مقاوم هستند و بنابراین اجازه مى دهند تا باغ ادامه حیات بدهد در حالى که وجود این آفات و امراض عامل محدود کننده مى باشند.یکى از مهمترین امتیازهاى بکارگیرى پایه هاى افزایش یافته از راه همگروهى کنترل ژنتیکى بر بخش هوایى درخت و طبیعت آنها به منظور زود به گل رفتن یا تولید زودتر میوه بوسیله پایه است.اکنون پایه بهینه یا کاملى وجود نداشته و تنوع زیادى در بین وظایف و کنترل رشد درخت بوسیله پایه ها وجود دارد.پایه ها از نظر توانایى پشتیبانى از درخت متفاوت هستند.برخى از ژنوتیپهاى پایه ها به دلیل ماهیت ژنتیکى آنها به داشتن ریشه هاى ترد و شکننده گرایش دارند در صورتیکه در دیگر پایه ها ریشه هاى انعطاف پذیرى بیشترى دارند.
ازریشه ها و پایه ها ریشه هایى روى سطح خاک خارج مى شود درحالى که دیگر پایه ها از تنه اصلى خود ریشه هایى با فعالیت محدود یا رشدى بطور ژرف در خاک تولید مى کنند.هنگامى که ریشه ها داراى ویژگى هاى ترد و شکنندگى بوده ریشه ها قطر کمى دارند و یا ریشه هاى ژرف با فرآورده زیاد همراه باشند خاک هاى سنگین و مرطوب و یا بادهاى شدید به شکستن ریشه یا خم شدن درخت به یک سمت مى انجامد که اداره شدنى نیست.در چنین حالتهایى اغلب بکار گیرى قیم به منظور پشتیبانى از توان ژنتیکى پایه ضرورى است و اجازه مى دهد تا درخت بتواند فرآورده بیشینه را حمل کرده و در برابر باد ایستادگى کند.
پایه ها و عوامل محیطی
تحمل خاکهاى مختلف:
تهویه خاک در اعماق مختلف یک عامل کلیدى در رشد ریشه مى باشد.
اکسیژن کم و دى اکسید کربن بالا مى تواند رشد ریشه را کاهش دهد یا متوقف نماید و مانع جذب مواد غذایى گردد.بوینتون(1939)ثابت کرد که در درجات حرارت 1،21 – 12،7 درجه سانتیگراد خاک ، وقتى اکسیژن خاک به زیر حدود 15% رسید کاهش قابل توجهى در تشکیل ریشه هاى کوچک جدید در سیب بوجود آمد.در 10% میزان اکسیژن و تجمع دى اکسید کربن به میزان 5 تا 10 درصد رشد محدود شده ریشه منجر به کاهش رشد قابل توجه قسمت فوقانى گردید.ریشه هاى کوچک براى فعالیت عادى خود به مقدار تهویه بیشترى از ریشه هاى بزرگتر نیاز دارند.بقاى درختان در خاکهاى ماندآبى شده اساساً به دلیل اکسیژن کم مى باشد.ریشه هاى آلو،محیط یا شرایط ماندآبى را خیلى بهتر از هلو یا زردآلو تحمل مى کنند.زیرا آندو در اثر آزاد شدن هیدرولیکى سیانید هیدروژن از نسوج خودشان در شرایط اکسیژن کم صدمه مى بینند.(روو وکاتلین 1971).بعضى از گونه ها مثل مرکبات در شرایط غیر هوازى تمایل به تولید سولفید هیدروژن در ریشه هاى خود نشان مى دهند که موجب صدمه مى گردد.سیب کلاً خاکهاى مرطوب را بهتر از درختان میوه هسته دار تحمل مى کند و ریشه هاى گلابى متحملترین درخت در بین تمام درختان خزاندار مى باشد.
خاکها ممکن است بصورت منبعى براى بقایاى شیمیایى علفکشها و آفت کشها درآیند و در این صورت امکان دارد مسائل خاصى براى پایه ها به وجود آورند.این که آیا یک گونه بقایاى خاصى را تحمل خواهد کرد یا بوسیله آن صدمه خواهد دید به خصوصیات ژنتیکى ریشه و میکروکلیهاى بستگى دارد.بعضى مواقع خاک را قبل از کاشت تدخین مى نمایند.به خصوص در جایى که زمین قبلاً در زیر محصولات میوه اى بوده باشد.خاک حاوى پاتوژنهاى گیاهى بالقوه زیادى است که شامل انواع قارچها،باکتریها و کرم هاى حلقوى بیماریزا یا نماتدها مى شود.تدخین خاک با متیل بروماید،کلروپکرین و سایر بیوسایدهاى آلى اغلب موجب بهبود رشد گیاهان در طول سال اول یا دوم مى شود.ولى این مواد ضدعفونى کننده براى ریشه ها سمى بوده لذا ضدعفونى کردن باید به قدر کافى قبل از کاشت صورت بگیرد تا پراکنده شدن سم امکان پذیر گردد.یکى از بهترین راه ها براى مقابله به آفات و بیماریهاى خاک،انتخاب یا اصلاح براى مقاومت ژنتیکى است.این راه باعث اجتناب از مشکل کنترل به وسیله مواد شیمیایى مى شود که اغلب مساْله اى به آلودگى محیط اضافه مى نماید.مقاومت ژنتیکى در برابر بعضى آفات پیدا شده است.براى مثال مقاومت در برابر شته هاى ریشه سیب و گلابى،نماتدهاى گلابى و میوه هاى هسته دار،فیتوفتراى گلابى و غیره….
راندمان محصول:
نوع پایه شدیداً در روى عملکرد یک رقم معینى تاْثیر مى گذارد.تا 50 درصد یا بیشتر اختلاف عملکرد یک رقم در روى پایه هاى مختلف مى تواند وجود داشته باشد.نه تنها محصول در هر درخت بلکه راندمان محصول یعنى عملکرد در هر واحد اندازه درخت شدیداً با نوع پایه تغییر مى کند.دلایل این اثرات همیشه آشکار نیست ولى این اثرات را اغلب مى توان به اختلافات در تحمل پایه ها به خاکهاى نامطلوب،در مقاومت به آفات یا در جذب مواد غذایى مربوط نمود.عملکرد نه تنها به رقم،آب و هوا و عملیات زراعى مربوط مى شود بلکه به نوع پایه اى که بکار مى رود نیز مربوط مى گردد.راندمان یک پایه به عنوان یکى از عوامل ثابت که نمى توان آنرا بدون کشت دوباره باغ یا تاکستان تغییر داد بلکه مى باید قبل از انتخاب شناخته شود.
کیفیت میوه:
پایه مى تواند به مقدارزیادى روى کیفیت میوه تاْثیر بگذارد.معمولترین اثر پایه روى میوه اختلاف در سفتى،در مقادیر اسیدهاى آلى و در مقدار قند مى باشند.توازن این سه عامل میل به تغییر طعم و بافت میوه را نشان مى دهد.پیوندکهاى سیب معمولاً روى پایه هاى گونه مربوط به خود سیب تکثیر مى شوند.لذا اختلاف در کیفیت حداقل میباشد.پایه هاى آلو ممکن است مقادیر متفاوتى قند و اسید ایجاد کنند ولى بعضى از آنها مى توانند وقوع ناهنجاریهاى قهوه اى شدن داخلى،چروکیدگى انتهاى متصل به شاخه و لکه صمغى میوه را تحت تاْثیر قرار دهد.کیفیت گیلاس،هلو و میوه هاى آجیلى زیاد تحت تاْثیر پایه قرار نمى گیرد اگرچه بعضى از مواقع گونه هایى به غیر از رقم مورد نظر بکار مى رود.
انواع پایه ها:
پایه هاى سیب:خصوصیات ویژه پایه هاى کلونى باید شناخته شوند تا از مزایاى آنها استفاده شود.صفات مهمى که میباید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از:کنترل رشد،تحمل متغیرهاى خاک و آب و هوا،مقاومت به حشرات و امراض،زودرسى و راندمان محصول،استقرار در خاک و آسانى تکثیر.
کنترل رشد:
پایه M-27 حدود نصف اندازه درختان پیوند شده بر روی پایه M-9 میباشد.اندازه قطعی درخت بالغ روی یک ریشه مفروض به وسیله خاک،آب و هوا،سیستم کشت و رقم پیوندک تعیین میشود.قدرت ارثی یک رقم علیرغم نوع پایه منتقل خواهد شد.لذا انواع قوی مثل گراونستین و موتسو روی پایه پا کوتاه M-9 شاید تا دو برابر بزرگتر از جاناتان یا لبنانی زرد روی M-9 خواهند بود.موتانتهای پا کوتاه یا اسپور روی پایه های پا کوتاه خیلی کوچکتر از ارقام والدین میباشد.خاکهای کم عمق و کم حاصلخیز باعث میشود که درختان کلاً کوچکتر از حد متوسط روی پایه مفروض باشند.
استقرار در خاک:
پا کوتاهترین پایه های سیب(M-27, M-9, M-26, M-7)معمولاً نیاز به قیم و یا سیم های نگهدارنده داربستی دارند.به خصوص در سالهای اول و جایی که محصول سالیانه سنگین مطلوب میباشد.ضعف استقرار آنها به دلیل طبیعت شکننده ریشه ها است نه به دلیل سطحی بودن ریشه آنها.آزمایشات نشان میدهد که در خاک های عمیق،عمق ریشه پایه های پا کوتاه،درست به اندازه عمق ریشه پایه های قوی تر مثل M-2, MM-104, MM-109 به اندازه پایه های بذری دارای استقرار خوبی هستند.
تولید پاجوش:
تولید ریشه جوش و پاجوش در بعضی از پایه های کلونی سیب مثل M-7, M-9 یک مشکل میباشد.این مشکل تا حدودی با پیوند نمودن واریته مورد نظر در قسمت بالاتر در خزانه حل میشود،که در این صورت درختان را میتوان عمیق تر کاشت.کشت خیلی عمیق در خاک سفت و بافت ریز ممکن است منجر به رشد و دوام ضعیفی گردد.همیشه باید دقت نمود که محل پیوند 10 تا 15 سانتیمتر بالای سطح خاک باشد،بطوریکه پیوندک از بالای محل پیوند ریشه ندهد.اگر پیوندک ریشه بدهد درخت دیگر پا کوتاه باقی نخواهد ماند و در عرض چند فصل بصورت یک درخت عادی رشد خواهد کرد MM-106 نیمه پا کوتاه تمایلی به تولید پاجوش نشان نمیدهد و از این نظر مطلوب تر از M-7 میباشد.
پایه های سازگار سیب نسبت به عوامل محیطی مختلف
دمای خاک:
گرچه سیستم ریشه درختان به خواب نمیرود ولی وقتی دمای خاک 1-4 درجه سانتیگراد است،رشد فقط در حداقل آن انجام میگیرد.عموماً معتقدند که رشد فعال ریشه زمانی شروع میشود که دمای خاک به 7 درجه سانتیگراد برسد.دمای بالای 28 درجه سانتیگراد خاک ممکن است رشد درختان را بر روی اکثر پایه ها محدود کند.در شرایط کنترل شده،محققان متعدد نشان داده اند که M-7, M-16, M-25, MM-109 و پایه بذری به دمای بالای خاک نسبتاً مقاوم هستند،ولی پایه های M-1, M-2, M-9, MM-104 در دمای 25 درجه سانتیگراد و یا بالاتر از آن کارآیی ضعیفی دارند.پایه M-7 و پایه های بذری به دامنه وسیعی از مناطق پرورش درختان میوه سازگار میباشند.
رطوبت خاک:
پایه های M-26, MM-106 عملاً به شرایط زهکشی کاملاً ناقص حساس میباشند.
MM-111 مقاومت کمی نسبت به شرایط غرقابی دارد ولی مقاومترین پایه برای شرایط خشکی محسوب میشود و میتوان در مناطق خشک از آن به عنوان پایه کلونی استفاده نمود.در حالیکه M-9, M-26 پایه های غیر مقاوم به خشکی تعیین شده اند.پایه MM-111 به علت داشتن ریشه های مویین فوق العاده زیاد میتواند رطوبت را از خاک کاملاً جذب کند.اما کمبود اکسیژن در یک محیط آب گرفته باعث میشود در سیستم ریشه مویین این پایه کاهش تنفسی سریعتر اتفاق بیفتد.آزمایشها نشان میدهد که غرقاب شدن،سبب تشکیل ریشه های نابجا بر روی پایه MM-106 میشود که ممکن است تا حدودی مقاومت بیشتر آنرا تحت این شرایط توضیح دهد.
سرما:
در بین پایه های سیب از نظر مقاومت به سرما تفاوتهای ژنتیکی وجود دارد.عموماً پایه های مالینگ و مالینگ مرتون از نظر تجاری به مقدار کافی به سرما مقاوم میباشند.در آمریکا مشاهدات مزرعه ای به دنبال دمای 31 تا 34 درجه سانتیگراد زیر صفر آشکار نموده است که گروهی از پایه ها مقاومت نسبتاً خوبی از خود نشان داده اند که عبارتند از :
1-مقاومت نسبتاً زیاد:M-12, M-16, M-1, M-2, M-3, M-4, M-5, M-7
2-کمترین مقاومت:M-9, M-13
3-بدون مقاومت:M-10, M-15, M-6, M-8
یکی از مهمترین روشهایی که پایه ها میتوانند مقاومت ارقام پیوندی را تحت تاْثیر قرار دهند،تسریع بلوغ در پاییز و تاْخیر در شکست خواب جوانه در بهار میباشد.پایه هایی که زودتر حالت بالغ شدن را در پیوندکها را القاء میکنند مثل پایه های پا کوتاه کننده M-7, M-9 باعث میشوند که درختان پیوند شده بر روی آنها از سرمای پاییزه محافظت گردند.پایه های M-7, M-5, M-4, M-1 دو ماه زودتر از پایه M-2 به مرحله بلوغ میرسند.بنابراین پایه M-2 بیشترین حساسیت به سرما را در اوایل پاییز دارد.پایه های متعددی از قبیل M-13 و یا M-16 وقتی که دیرتر گل میدهند،با وجود این زمان گل دهی از پایه به درختان پیوند شده منتقل نمیشوند.
حشرات:
شته مومی سیب برای پایه هایی که در مناطق گرمتر به عمل میایند یک مشکل به شمار میرود.سیب نورسرن اسپای به شته مومی سیب مقاوم است،و سری پایه های مالینگ مرتون(MM)که از یک برنامه اصلاحی با استفاده از نورسرن اسپای به عنوان والدین به وجود آمده دارای مقاومت به شته مومی هستند.سوسکها اغلب بر روی گره های پوست زیر خسارت وارد میکنند.بنابراین پایه هایی مثل M-9 و M-26 و M-7 و MM-111 که مساعد برای تولید گره های پوست زیر هستند بیشتر تحت تاْثیر قرار میگیرند.
جوندگان:
پایه M-9 با داشتن پوست ضخیم برای موشها جالب توجه هستند.ولی اخیراً پایه ای تحت عنوان نوول(NOVOLE)مقاوم به موش خوردگی،لکه سیاه سیب،پوسیدگی یقه و آتشک،معرفی شده است.
پایه های گلابی:
بر خلاف پایه های سیب که همگی malus pumila میباشند.پایه های گلابی از چندین گونه متفاوت pyrus بوده و حتی تعدادی از آنها به جنس دیگری متعلق میباشند.به همین دلیل در گلابی مسائل ناسازگاری پایه و پیوندک و مسائل کیفیت میوه بیشتری وجود دارد.پایه های گلابی عموماً به خاکهایی با زهکشی ضعیف و بافت ریز تحمل بیشتری از هر درخت میوه دیگر دارند.پایه های گلابی در خاکهای رسی که برای تولید سیب و میوه های هسته دار نا مناسب میباشند،رشد و عملکرد خوبی دارند.
مقاومت به آفات و مراض:
بیماری جدیدی با نام زوال گلابی(pear decline)،پایه های حساس p.ussuriensis و p.pyrifolia را از بین برده است.زوال گلابی یک ناسازگاری پایه و پیوندک تحریکی است که بوسیله انتقال میکوپلاسما توسط حشرات پسیل گلابی به درختان به وجود می آید.عامل بیماریزا از طریق آوندهای آبکش به طرف محل پیوند پایین می آید.اگر پایه حساس باشد،آوندهای آبکش درست زیر محل پیوند از بین رفته و بطور موثری تنه را حلقه می اندازند و به مرور ریشه ها دچار گرسنگی شده و سپس پژمرده شده و از بین میرود.پایه های بذری از نظر تحمل به زوال گلابی متفاوت به نظر میرسند،به استثنای پایه های p.betulaefolia که تماماً مقاوم میباشند.
آتشک جدی ترین بیماری گلابی بوده که تولید گلابی را به مناطقی که در تابستان هوای خشک دارند و از گسترش آتشک جلوگیری میکند،محدود شده است.ریمر(1925،1950)چندین منبع ژنتیکی مقاومت به آتشک را شناسایی کرده است که در این میان p.communis, p.calleryan, p.ussuriensis دیده میشوند.درختان پیوند شده روی ریشه ای که در خاک خوب زهکشی نشده و مرطوب کشت شده اند به دلیل شرایط خاک دچار زوال گردیدند.
کنترل رشد:
به پایه پا کوتاه استانداردی برای گلابی میباشد،ولی یک کلون دورگ اولدهم X فارمینگدل(OHxF51) به عنوان یک p.communis پا کوتاه انتخاب گردیده است.سایر کلونهای دورگ FxOH که نیمه پا کوتاه هستند شماره های 69،9،87،333،217 میباشند.تمام این پایه ها در مقابل مقاومت به آتشک آزمایش شده اند.سایر پایه های کنترل کننده رشد زالزالک(گونه های ( Crataegus ،زبان گنجشک کوهی(گونه های Sorbus)و pyrus fauriei میباشند.گونه های اخیر به خاکهای خیلی مرطوب مقاوم میباشند ولی خشکی طولانی را تحمل نمیکنند.
P.betulaefoila عموماً قویتر از هر پایه دیگر میباشد و بهتر است در خاکهای ضعیف که به دست آوردن رشد کافی سخت میباشد،بکار برده شود.این گونه دارای ریشه عمیقی بوده و به همین دلیل خاکهای خشک را تحمل میکند،ولی به کلروز ناشی از آهک حساس میباشد.
پایه های گیلاس:
معمولیترین پایه هایی که برای تکثیر گیلاس بکار میرود،مازارد(prunus avium) ، محلب(p.mahaleb) و استاکتون مورلو(p.cerasus) میباشند.علیرغم آزمایشات زیادی که با گیلاسها روی اختلاف نظر قابل توجهی بین باغداران،خزانه کاران و محققین وجود دارد مبنی بر اینکه کدام یک از گونه های فوق رضایت بخشترین پایه میباشند؟شاید هیچکدام از پایه ها برای تمام موقعیتها بهترین پایه نیستند.بعضی از اختلاف نظرها در مورد سازگاری گیلاس و پایه و عملکرد ممکن است به دلیل وجود یک یا چند ویروس باشد.
بیشتر باغداران،مازارد را ترجیح داده و معتقدند که محلب اثر پا کوتاه کنندگی دارد.محلب پایه ارجح برای آب و هوای خشک و خاک شنی یا ریگ دار میباشد.در حالی که استاکتون مورلو در سازگاری گیلاس به خاکهای رسی مرطوب کمک میکند.مازارد در خزانه به شته لکه برگ حساس تر میباشد و نهالها به سرما حساس ترند.بطور کلی گیلاس های پیوند شده روی محلب در باغ مقاوم تر بوده و کمتر از درختان پیوند شده روی مازارد در معرض سرمازدگی قرار میگیرند.جذب پتاسیم توسط محلب کمتر از ریشه مازارد است.
استاکتون مورلو یک کلون p.cerasus است و بهترین پایه پا کوتاه کننده شناخته شده برای گیلاس میباشد.درختان پیوند شده روی این پایه زودتر از درختان پیوند روی پایه مازارد باردهی را آغاز خواهند کرد.آنها همچنین خاک سنگین با زهکشی ضعیف را بیشتر از سایر پایه ها تحمل مینمایند.مقاومت این پایه به گموز باکتریایی استفاده از آن را در شرایط آب و هوایی مرطوب دریایی امکان پذیر میسازد.
پایه های آلو:
از نظر تاریخی،آلوها عمدتاً روی پایه های هلو تکثیر شده اند.پایه های گوجه میروبالان و ماریانا،خاکهای سنگین و زهکشی ضعیف را بهتر از پایه های هلو و زرد آلو تحمل مینمایند.ولی حتی پایه های آلو در خاکهای با بافت ریز(سنگین)و مرطوب خوب عمل نمی آید.ریشه های هلو،بادام و زردآلو در خاکهای بافت درشت اب زهکشی خوب بهتر رشد میکنند.ریشه بادام به خاکهای مرطوب خیلی حساس است.پایه های بادام مقاومترین پایه به برزیاد در خاک بوده و بعد از آن گوجه میروبالان است.برعکس،پایه های هلو و زردآلو در جذب براز خاکهایی که کمبود بر دارند کارآمدتر میباشند.بادام مقاومترین پایه به کلروز ناشی از آهک بوده و هلو کمترین مقاومت را دارا است.
موقعی که باید درختان جدیدی در زمین یک باغ قدیمی که در آن درختانی با پایه هلو کشت گردیده بود،بازکشت گردد.نباید از پایه های جدید هلو استفاده نمود،زیرا ماده ای سمی بوسیله ریشه های هلوی قدیمی در خاک آزاد میشود که از رشد ریشه هلوهای جدید روی نهال های بازکشت شده جلوگیری مینماید.در چنین موقعیتهایی یک پایه مناسب آلو بهتر از هلو رشد خواهد کرد.
پایه های هلو و زردآلو:
ارقام هلو روی پایه هلو بهتر به عمل می آید ولی بعضی مواقع هلو روی نهال های بذری زردآلو یا بادام پیوند زده میشوند.اگرچه ریشه های زردآلو و بادام به کلروز ناشی از آهک مقاومتر از هلو هستند،به دلیل سازگاری مشکوک آنها با هلو هیچکدام توصیه نمیشود.
زردآلو معمولاً بهترین پایه برای ارقام زردآلو در خاکهای خوب میباشد.ولی پایه های هلو و گوجه نیز رضایت بخش هستند،ولی به دلیل استقرار و رشد ضعیف درختان،پایه های هلو را نباید در زمین باغ قدیمی بعد از هلو دوباره کاشت.پایه های آلو برای زردآلو فقط موقعی بکار میروند که خاک برای کشت پایه هلو یا زردآلو خیلی مرطوب باشد.
پایه های درختان آجیلی:
استفاده از گونه های مختلف گردوی سیاه به دلیل اینکه محل پیوند تمایل به توسعه یک ناسازگاری به تاْخیرافتاده،بنام خط سیاه نشان میدهد،متوقف گردیده است.در آمریکا juglans hindsii سیاه که بومی کالیفرنیای شمالی است.به دلیل اینکه نمکهای موجود در خاک یا آب آبیاری را تحمل مینماید و به خاطر مقاومت آن به پوسیدگی ریشه در اثر Armillaria mellia ، هنوز بکار میرود.
دو رگهای J.hindsii. XJ regia بنام پایه های پارادوکس به خاطر اینکه به نظر میرسد آنها در خاکهای ضعیف تپه ها بهتر از J.hindsii بوده و به پوسیدگی طوقه و نماتدهای مولد زخم ریشه مقاومترند،به عنوان پایه بکار میرود.
بادام معمولاً روی ریشه بادام خوب رشد میکند ولی پایه هلو نیز در خاکهایی که برای بادام کمی مرطوب هستند یا در خاکهای شنی که نماتدها ممکن است مساْله ساز باشند،رضایت بخش است.پایه بادام به کلروز ناشی از آهک و سمیت سدیم یا بر مقاومتر از پایه هلو میباشد.همچنین درختان بادام پیوند شده روی هلو به اندازه درختان پیوند شده روی بادام عمر نمیکنند.
پایه های انگور:
مساْله مرگ Vitis vinifera د ر مستعمره های آمریکای شمالی در امتداد اقیانوس اطلس سبب نا امیدی مستعمره نشینان شده بود،اما فاجعه عظیم وقتی رخ داد که مرگ مشابهی در موهای فرانسه مشاهده شد.عامل این مرگ تا زمانی که پلنچون فیلوکسرای،مو را بر روی یک مو آلوده در سال 1968 کشف کرد،ناشناخته بود.
فیلوکسرایی که به ریشه حمله میکند بسیار خطرناکتر است.این حشره پس از گذراندن چندین نسل بر روی برگها،بعضی از حشرات به روی زمین افتاده،خاک را سوراخ کرده و با رسیدن به ریشه از آن تغذیه میکند.این عمل موجب تشکیل گال در ریشه میشود.این تغذیه به علت تخلیه مواد غذایی ریشه بطور مستقیم به ریشه خسارت زده و نیز موجب خسارت فیزیکی و فیزیولوژیکی به بافتهای ریشه میشود.در اثر این آفات حدود یک سوم باغهای فرانسه قبل از یافتن راه های کنترل آفت از بین رفتند.
پایه های مقاوم به فیلوکسرا:
گونه های آمریکایی انگورها بیش از هزار سال در جوار این حشره قرار داشتند و نتیجه آن مقاومت موها در برابر آن بوده است.این قضیه وسیله ای را برای حل مشکل اریه نمود.پس از تعداد زیادی آزمایش و خطا،سلکسیونهایی از V.ripariaو V.rupestris به دست آمدند و دوتا از آنها به نامهای – -riparia Gloria و Rupestris st.georgeپذیرفته شدند،اما اخیراً میزان استفاده از هر دوی آنها در فرانسه کاهش یافته است.
این دو گونه و V.berlandieri سه گونه مهم مقاوم به فیلوکسرا هستند و به این دلیل است که اکثر ارقام پایه های مطلوب از تلافی بین این سه گونه میباشند.
پایه های مقاوم به PH خاک:
اثرآهک زیاد در گونه های غیر متحمل،ظاهر شدن کلروز آهک است.در صورتی که PH بالا موجب کاهش آهن قابل استفاده در مو میشود،که نتیجه آن بروز علائم کمبود آهن میباشد.انگور V.vinifera نسبت به آهک و PH خاک مقاوم است.این رقم به فیلوکسرا حساس است لذا بعد از آزمایشات متعدد رقم V.berlandieri معرفی شد.محاسن این رقم عبارتند از:به عنوان پایه در خاکهای آهکی خیلی خشک موفق بوده،به فیلوکسرا مقاوم و عمر زیادی دارد.این پایه عموماً دارای یک نقص جدی است و آن اشکال ازدیاد از طریق قلمه زدن است.بدین دلیل اکثر پایه های برلاندیری را به عنوان قسمتی از والدین با rupestris و riparia و vinifera تلاقی میدهند.پایه هایی که بیشترین مقاومت را در برابر آهک دارند 41B و 333EM میباشند.هریک از اینها از تلاقی بین berlandieri x vinifera حاصل شده اند و هرکدام از اینها بیش از 40 درصد آهک فعال در خاک را تحمل میند.
پایه هایی که به نماتد خاک مقاوم هستند از تلاقی V.riparia و V.berlandieri حاصل شده اند و به نامهای SO 4و 5C نامگذاری شده اند.
پایه های مقاوم به خشکی نیز از همین تلاقی حاصل شده اند و بنامهای 110 R و 140 RU معرفی شده اند.از پایه های مقاوم به نمک میتوان 1616 C و 1202 C را نام برد که به ترتیب از تلاقی riparia x Solonis و rupestris x vinifera حاصل حاصل شده اند.
پایه های آمریکایی که در انگور مورد استفاده قرار میگیرند:
الف) Vitis riparia :اینگونه شدیداً به فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش یخبندان مقاوم است.این پایه در بین انگورهای آمریکایی مقاومترین پایه به سرما است.
ب) Vitis rupestris :عموماً آنرا انگور شن زار یا انگور ساحل شنی مینامند.این گونه شدیداً به فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش یخبندان مقاوم است.
ج) Vitis berlandieri :عموماً آنرا انگورکوچک کوهی مینامند. شدیداًبه فیلوکسرا،سفیدک سطحی،پوسیدگی سیاه و تنش خشکی مقاوم است.بطور متوسط در برابر تنش یخبندان مقاوم است.در خاکهای آهک دار و شنی رشد قوی دارد.
د) Vitis champini :به انگورهای زمینهای رسی مشهور است.در خاکهای خشک رسی و آهکی گونه قابل قبولی است و در برابر فیلوکسرا خیلی مقاوم میباشد.مقاوم به پوسیدگی سیاه بوده به یخبندان در حد متوسط است.
مطالبی که عنوان شد مختصری بود از عنوان پروژه که میتوان با بکار بستن آنها درصد قابل ملاحظه ای از خسارت وآفات را تعدیل داده و راندمان محصول را بطور چشمگیری افزایش داد.
از آنجایی که اکثر محصولات باغی شهرستان خرمدره از قبیل؛بادام،زردآلو،آلو،انگور،سیب و… همه ساله در اثر هجوم سرمای دیررس بهاره دچار سرمازدگی و خسارات جدی(تا حد 100٪)میشوند و با عنایت به این امر که هیچگونه تغییری در اقلیم منطقه نمیتوان داد لذا با گریزی به سرمازدگی درختان میوه و همچنین انواع سرمازدگی و راه های مقابله با آ ن میتوان امیدوار بود که درصد قابل توجهی از خسارات به وسیله سرمازدگی در منطقه کاسته شود.
شناسایی انواع سرما:
دو نوع سرما ممکن است در هر منطقه به وجود آید:
1-سرمایی که در اثر هجوم یک جریان سرد قطبی و عبور آن از منطقه پیش می آید که موجب تقلیل شدید و ناگهانی درجه حرارت و سقوط آن به چندین درجه زیر صفر میشود.این جریان اغلباً تواٌم با نزولات آسمانی بوده و خاصیت کلی آ نها این است که همواره از یک منطقه به منطقه دیگر نفوذ میکنند و محلی نمیباشند و بیشتر در دوران خواب درختان و در دوره غیر فعال،یعنی زمستان بروز میکنند.البته درختان میوه سردسیر تا حد زیادی در مقابل آن مقاومت دارند و به ندرت در بعضی سالها چنین سرماهایی در اوایل بهار دیده شده و موجب تحمیل خسارات سنگین به باغداران میگردد.
2-سرمایی که کاملاً منطقه ای بوده و در یک محدوده معین و محدود بدون اینکه هوای سردی از سایر جاها به منطقه نفوذ کند،در اثر تشعشع در خود محل به وجود میاید.این نوع سرما بر خلاف سرمای نوع اول،همواره در شب های ساکت و آرام بدون ابر و باد و برف و باران ظاهر میشود،و اگر در اواخر زمستان یا اوایل بهار بروز کند خطرناک محسوب میشود.
سرمای اول که بیشتر در فصل زمستان و گاهی نیز در اوایل بهار به وجود میآید و باغدار چاره ای ندارد جز اینکه درختان و محصولات را با شرایط اقلیمی تطبیق دهد،ولی با سرمای نوع دوم میتوان تا حدی مبارزه نمود و خسارات ناشی از آن را به حداقل رساند.
مناطق زیادی را میتوان پیدا کرد که علیرغم داشتن کلیه شرایط مساعد،تنها به علت بروز مکرر هوای سرد بهاری که شکوفه و میوه های جوان را در یک شب از بین میبرد،کشت و پرورش پاره ای میوه جات به صورت تجاری در سطح بزرگ در آن نقاط میسر نیست.این محدودیت بیشتر در مورد آن دسته از درختان میوه ایست که در بهار زودتر از سایر انواع مشابه شکوفه میکنند،مثل بادام و زردآلو،این هوای نامساعد که مانع پرورش این قبیل درختان است ممکن است در یک منطقه به طور گسترده وجود نداشته باشد و یا امکان دارد در یک ناحیه ای که کشت و پرورش این درختان کاملاً موفقیت آمیز و بی خطر است مکان هایی باشد که به علت شرایط خاص توپوگرافی(پستی و بلندی سطح زمین)و اقلیمی،بالاخص در معرض سرماهای بهاری دیررس یا خزانی زودرس قرار گیرند و نتوان در این نقاط به پرورش این محصولات بدون ریسک اقدام کرد.
سرمای زودرس خزانی کمتر موجب محدودیت کشت میوه جات سردسیر میشود.این موضوع برای محصولاتی مثل انگور و انواع توت در بعضی سالها و بعضی نقاط ممکن است ایجاد محدودیت کند.مسلم است که در دنیا کمتر جایی را میتوان پیدا کرد که بطور استثنائی همواره مصون از هوای نامساعد بوده و محصولات آنها در طول سالها هیچوقت در اثر عوامل طبیعی صدمه ندیده باشند.ولی در هر منطقه ای میتوان با کشت ارقام مناسب(مثلاً کشت بادام دیرگل در منطقه خرمدره)این خسارات را به حداقل رساند.
شناسایی انواع یخبندان بوسیله کشاورزان:
تعیین انواع یخبندان هم برای برنامه ریز و هم برای کشاورز اهمیت بسزایی دارد.
یک برنامه ریز لازم است که انواع یخبندانهایی را که در یک منطقه به وجود میآید بشناسد تا در پلان خود که برای کشت محصول در آن منطقه در نظر دارد موفق بوده و بتواند به موقع وسایل حفاظت از سرما و یخبندانهای اتفاقی را پیش بینی و با قبول عوامل خطر مانند یخبندان های جبهه ای اقدام به زراعت نماید.همانطوریکه کشاورز باید با تشخیص نوع یخبندان در شب های سرد بتواند روشهای حفاظت از سرما را بکار گرفته و از خسارت آن جلوگیری کند.
یخبندان جبهه ای را میتوان به وسیله باد شدید سرد تشخیص داد که در این حالت ممکن است آسمان ابری یا نیمه ابری باشد.به هرحال باد شدید باعث نزول سریع درجه حرارت در محیط میشود.
بعد از یک یخبندان جبهه ای معمولاً قسمت هایی از درختان آسیب میبینند ولی گیاهانی مانند علفهای هرز در زیر سایه درختان قرار گرفته اند و برگ هایی که در داخل حجم درخت یا در یک ارتفاع مناسب از درخت قرار دارند مصون از خسارت میباشند.
یخبندان تشعشعی همانطوریکه قبلاً اشاره شد در مواقعی که آسمان صاف،بدون ابر و آرام است بیشتر اتفاق می افتد.در چنین شرایطی امکان دارد که بعضی مواقع نسیم های ملایم،ضعیف و کم دوام نیز وجود داشته باشد.در کل باید یک برنامه ریز و یا باغدار توانایی مقابله با نوسانات سریع و ناگهانی درجه حرارت را داشته باشد.
از نظر یک دیده بان آموزش دیده هواشناسی وضعیت روشنایی نسبی در شب و حرکت ملایم شاخ و برگها از خصوصیات یخبندان تشعشعی است.یخبندان تشعشعی معمولاً بعد از عبور جبهه به وقوع می پیوندد و باید آنرا از یخبندان جبهه ای تفکیک نمود.
در یخبندان جبهه ای خسارت سرمازدگی موقعی اتفاق می افتد که جبهه در حال عبور است و درجه حرارت هوای جبهه ای ممکن است آنقدر سرد نباشد که خطری ایجاد نماید.ولی هوای جبهه ای میتواند درجه حرارت نبات و خاک را آنقدر سریع و به میزان زیاد تقلیل دهد که تشعشع شبانه در شب بعد به حد نهایی رسیده و باعث یخبندان گردد.عبور جبهه ای سرد در روز ابری نیز خطرناک میباشد،زیرا هوای ایجاد شده در روز از تابش انرژی آفتاب کاسته و مانع از گرم شدن خاک و نبات میشود.این امر اگر با عبور جبهه ای سرد در طول روز و تشعشع های منفی در شب های قبل یا بعد تواْم شود،خطر سرمازدگی و خسارت را تقریباً زیاد میکند.
با وجود یخبندانهای تشعشعی و جبهه ای که فوقاً به آن اشاره شد ممکن است یخبندان های مختلط نیز وجود داشته باشند که به گیاهان خسارت وارد میسازد.به این ترتیب که یخبندانهای تشعشعی،حرارت خاک و گیاه را کاهش داده و یخبندان های جبهه ای حتی در شرایط آسمان ابری،اثرات منفی و سرمازدگی شدید خود را داشته باشد.
درجه بروز خطر:
پرورش دهنده درختان میوه سردسیر نه تنها باید از چگونگی و کیفیت تولید سرما در منطقه اطلاعات کافی داشته باشد،بلکه لازم است درجه بروز خطر،برای انواع درختان میوه مورد پرورش خود را نیز بداند و اقتصادی ترین و موثرترین طریق مبارزه و جلوگیری از صدمات و خسارات وارده از این بلای طبیعی را آموخته و در وقت ضرورت بکار برد.
میزان مقاومت و دوام نسوج مختلف نباتات بر حسب نوع و جنس آنها و حالات مختلف تکامل، در زمان های مختلف رویش،در مقابل حرارت های پایین متفاوت است.
چند نکته مهم:
*درجه حرارت خطرناک تعیین شده برای مراحل مختلف گل و گیاه جوان در نقاط مختلف دنیا یکسان نیست و در بعضی موارد حتی تا 5 درجه با یکدیگر اختلاف دارند.(به علت یکسان نبودن شرایط محیط و خواص ذاتی ارقام مورد مطالعه).
*وضع هر گل یا هر دسته گل،با توجه به موقعیت خاص قرار گرفتن آن در روی درخت،از نظر میزان تشعشع و درجه حرارت فردی،با دیگری اختلاف دارد.
*چندین گل که ظاهراً به همدیگر شبیه و در شرایط مشابه قرار دارند،ممکن است به علت اختلاف در شرایط درونی مقاومتهای متفاوتی نسبت به یک درجه حرارت نشان دهند.
*ارقام مختلف درختان از یک نوع،مقاومتهای متفاوتی دارند.
از ملاحظات فوق نتیجه میگیریم که در شرایط باغ و محیط های آزاد نمیتوان دقیقاً تعیین کرد که تا چه حد شکوفه های میوه میتواند سردتر از محیط مجاور باشند و در چند درجه ذرات یخ در انساج نباتی تشکیل و ظاهر میشود و در چند درجه حرارت صدمه وارد میگردد؟یا یک یخبندان غیر منتظره و آنی بعد از سرد شدن شکوفه ها در اثر تشعشع،تا چه حد میتواند زیان بخش باشد و تا چه حدودی شکوفه ها قادرند خود را با آن تطبیق دهند؟با توجه به عوامل گوناگون،مطمئن تر آنست که فرض کنیم درجه حرارت خطرناکی که با روش های علمی لابراتواری تعیین میشود،تا چه حدی کمتر از حرارتی است که معمولاً در طبیعت اتفاق می افتد و با میزان الحراره های معمولی منصوبه در هوای آزاد نشان داده میشود.زیرا همواره اختلافی بین حرارت هوای محیط و هوای مجاور نبات در شرایط طبیعی به خاطر تشعشع اضافی وجود دارد که علاوه بر تشعشع سطح زمین،به وسیله خود شکوفه ها در محیط هر درخت ایجاد میشود.به همین جهت تعیین دقیق حرارت خطرناک که موجب از بین رفتن انساج گل یا میوه های جوان میشود،در تمام سطح باغ و برای همه درختان عملاً غیر ممکن است.با این حال نتیجه مطالعات محققین ثابت کرده است که میتوان از روی درجه تولید شبنم ارتباط آن با بروز سرما میزان صدمه وارده را تخمین زد.طبق گزارش آنان،با اندازه گیری درجه حرارت هوا در لحظه ظهور شبنم میتوان به میزان خسارت و صدمه وارده از سرما تا حدی پی برد.زیرا واضح است هر قدر شبنم در حرارتهای بالاتری تولید شود،صدمه وارده از سرما کمتر خواهد بود و بالعکس.مثلاً اگر شبنم در حرارت صفر درجه تشکیل شود،مقدار خسارت خیلی کمتر خواهد بود،تا زمانیکه تشکیل شبنم در 2 تا 3 درجه زیر صفر اتفاق افتاده باشد.
بطور کلی گیاهان به دو طریق زیر از یخبندان آسیب می بینند:
1-یخبندان درون حجره:
این نوع یخبندان خیلی سریع بوده و منجر به تشکیل کریستالهای یخ در داخل حجرات میگردد.برای تشکیل یخ در داخل حجره گیاهی،حرارت حجره باید در ظرف مدتی کمتر از نیم ساعت،از صفر به 10- درجه سانتیگراد تنزل نماید.
این نوع یخبندان کمتر در طبیعت اتفاق می افتد،به دلیل اینکه شدت سرمای هوا و اختلاف کاهش ناگهانی جبهه باید آنقدر زیاد باشد که بتواند در مدت نیم ساعت منجر به سرد شدن ناگهانی عضوی نبات و انجماد حجرات نبات شود.این یخبندان را در شرایط آزمایشگاهی میتوان ایجاد نمود،ولی ذکر این نکته حائز اهمیت است که اگر عمل سرد شدن و انجماد حجرات با سرعت کافی انجام شود یخ بسته و بصورت متبلور در می آیند بعد از ذوب شدن دوباره به زندگی خود ادامه دهند.
عملیات آزمایشگاهی با چنین یخبندان سریع بر روی مگس خانگی و پوستهای پیاز با فرو بردن آنها در نیتروژن مایع انجام و موارد ذکر شده فوق به اثبات رسیده است.
2-یخبندان بیرون حجره:
در طبیعت اختلاف درجه حرارت حجره نباتی و هوا بیش از چند درجه نمی باشد.بنابراین یخبندان همیشه در فضاهای بین حجروی به وقوع پیوسته و معمولاً رطوبت بین حجره را منجمد میکند،در چنین حالت اختلاف فشاری بین آب حجره و فضاهای بین حجره به وجود می آید که باعث میشود رطوبت از واکوئل هاحرکت نموده و بروی کریستالهای یخ فضای بین حجروی جذب شوند(متراکم گردد)این فعل و انفعالات تا طلوع آفتاب ادامه یافته و گاهی منتج به تشکیل یخ هایی که چندین برابر اندازه حجرات هستند میشود،و این عمل باعث پارگی حجرات و فساد آنها میگردد.در این نوع یخ زدگی،پروتوپلاسم ،توانایی خود را از دست داده و نمیتواند مجدداً رطوبت از دست رفته را جذب نماید،به همین دلیل است که اندام های خسارت دیده(یخ زده)نسبت به اندام های سالم نبات،وزن مخصوص کمتری دارند،زیرا تبادل رطوبت در نباتات از طریق مجراها انجام میشود و به همین دلیل است که میوه های یخ زده مرکبات موقع خوردن خشک میباشند،شاید این فرضیه درست باشدکه محققین اصلاح نباتات در جهت یافتن ارقام متحمل به خشکی موفق به پیدا نمودن ارقام مقاوم به سرما زدگی نیز شدند.
علائم خسارت و صدمه سرما زدگی:
تعیین میزان خسارات ناشی از سرما،تنها با ملاحظه درجه میزان ترمومتر میسر نمیباشد.برای اطلاع دقیقتر ضرورت دارد،نزدیک ظهر بعد از شب که سرما بروز کرده،چندین شکوفه را بطور اتفاقی چیده و به دقت تخمدان آنها را معاینه کرد.ممکن است گلبرگها به ظاهر سالم باشند،ولی فریب آنرا نباید خورد،بلکه باید با معاینه تخمدان و دانه های درون آن که لطیف تر از نساج احاطه کننده آنها(گلبرگها)هستند،از سلامت یا صدمه دیدن آنها اطلاع حاصل کرد،زیرا تخمدان و دانه های بذر معمولاً حساس ترین اعضاء در مقابل سرما میباشند.اگر اینها سالم و سبز بودند در اکثر موارد،گل سالم تلقی میشود.ولی مثل اکثر اتفاقات طبیعی این قانون نیز عمومیت ندارد،بلکه درختان میوه ای دانه دار مثل:سیب و تاک و….و درختان هسته دار مانند:آلو و زردآلو و…،در ارتباط با این موضوع حالات مختلفی نشان میدهند.طبق نظر دانشمندان،اگر سرما بعد از عمل تلقیح پیش آید،گل های سیب مقداری از صدمه وارده از سرما به بذر ها را تحمل میکند و میوه به رشد خود ادامه میدهد،بطوریکه بعضی انواع سیب قادراند میوه های بدون دانه خود را تا مرحله رسیدن و قابل خوردن پرورش دهند،هرچند این قبیل میوه ها کوچکتر از اندازه معمولی میباشند.تاک از این حیث از سیب نیز بهتر عمل میکند و میوه اکثر انواع تاک علی الرغم از بین رفتن بذر،قادر هستند به رشد خود ادامه داده و به طور طبیعی برسند.در سیب اگر خسارات به انساج مجاور حفره بذرها وارد شود،میوه به مرحله کمال نخواهد رسید،ولی تاکی که چنین صدمه دیده باشد،شکل غیر عادی پیدا میکنند،یعنی اطراف دم ضخیم شده و به اصطلاح دم کوتاه میشوند،ولی به مرحله کامل میرسند.صدمه وارده به تاک موقعی موثر خواهد بوده که سرما به انساج گوشتی اطراف تخمدان به ضخامت اکثری اثر کرده باشد و به عبارت دیگر روی انساج ناشی از تلقیح ثانوی نیز اثر گذاشته باشد.
در انواع هسته دارها ممکن است میوه صدمه وارده را ابتدا نشان ندهد ولی در آخرین مراحل بزرگ شدن،قبل از رسیدن،میوه صدمه دیده از سرما معمولاً مقداری صمغ ترشح میکند و حالت طبیعی خود را از دست میدهد.این نوع میوه ها ممکن است به مرحله پخته شدن نرسند و قبل از آن بریزند.اگر صدمه سرما زیادتر باشد،آنها بعد از گل کردن در مدت کمی ریخته میشود.طبق نظریه پژوهشگران،در آلو بعد از تلقیح و شروع اولین مراحل تشکیل میوه حساس ترین قسمت را آوندهای اطراف تخمدان تشکیل میدهند.بعد به ترتیب جدارهای تخمدان،قسمت گوشتی میوه،در مراحل بعدی حساسیت به سرما قرار گرفته اند.
قبل از پایان دادن این بحث،یادآوری این نکته لازم است که در بعضی موارد صدمه وارده به محصول لازم نیست که حتماً با نزول درجه میزان الحراره به زیر صفر همراه باشد.بلکه آزمایشات علمی و تجربی نشان داده است که در بعضی میوه جات،پایین آمدن درجه حرارت برای چند روز حتی در حرارت های کمی بالای صفر در موقع گل،موجب وارد آمدن صدمه به محصول شده است و این صدمه ناشی از صدمه مستقیم به گل و اعضای جنسی آن نیست،بلکه به علت رشد ساختمان تولید کننده گرده در اثر سردی محیط میباشد.این تاْخیر در رشد موجب میشود که گل قبل از انجام تلقیح در اثر به وجود آمدن طبقه جدا کننده در زیر تخمدان یا دم گل بریزد،همچنین هوای سرد بارانی و بادی حتی اگر به زیر صفر هم نرسد،در درختان که تلقیح آنها به وسیله حشرات باید انجام گیرد،موجب عدم فعالیت حشرات یا تقلیل آن شده و از این راه سبب عدم تشکیل میوه و کمی یا فقدان محصول خواهد شد.
بنابراین نتیجه میگیریم که تنها هوای زیر صفر نیست که موجب خسارت و کمی محصول میشود،بلکه هوای سرد بالای صفر نیز در این ضایعه متواند به طریق دیگری موثر باشد.
روشهای حفاظت نباتات از سرما و یخبندان:
در مناطقی که سرمای بهاری در اکثر سالها موجب از بین رفتن یا خسارات محصول میشود،باغداران به طرق مختلف برای کم کردن اثر سرما یا جلوگیری از خسارت وارده تلاش میکنند.موضوع سرمازدگی درختان میوه زود گل مانند:بادام،زردآلو،آلو و شفتالو و در بعضی از نقاط حتی سیب و تاک از اهمیت خاصی برخوردار است،بطوریکه در بعضی از سالها بروز یا عدم بروز سرما در این قبیل محصولات بخصوص بادام و زردآلو،شرایط اثربخشی در منطقه ایجاد میکند.آزمایشات و تحقیقات زیادی در زمینه جلوگیری از سرمازدگی محصولات دردنیا صورت گرفته که موثر بودن آنها از نظر علمی و عملی محرز بوده،ولی اجرای آنها در باغات کشور بستگی به شرایط اقتصادی و وضع تولید هر منطقه دارد.
ذیلاً به روش های مهم جلوگیری از خطر سرمازدگی یا کم نمودن خسارات آن اشاره و انتخاب هر یک از روش های موثر را به امکانات مالی باغداران و حمایتهای مسئولین امر واگذار می نماییم.
قابل ذکر است که حفاظت گیاهان از سرمازدگی به دو بخش عمده قابل تقسیم است:
ACTIVE-روش های حفاظت فعال 1
PASSIVE-روش های حفاظت غیر فعال 2
سیستم های روش های فعال نیاز به هزینه نسبتاً زیاد و زمان محدودی دارند که بکار گیری آنها را عملاً محدود می سازد.
ولی از روش های غیر فعال میتوان در فرصت های مناسب با اقداماتی از قبیل تغذیه مناسب و پاشیدن مواد و انتخاب ارقام مقاوم و غیره نسبت به حفاظت محصول و نباتات اقدام نمود که به چند نمونه از آنها ذیلاً اشاره میگردد:
1-حفاظت به وسیله بخاری
حفاظت به وسیله بخاری متداولترین و قدیمی ترین روشی است که در باغهای میوه مورد استفاده قرار میگیرد.اساس آن تاْمین انرژی حرارتی به وسیله سوخت مواد در طول شب سرد میباشد،بر اساس آزمایشات انجام شده،تشعشع های حرارتی از دست رفته در چنین شبهایی،مساوی 9 فیصد الی 18 فیصد کالری در سانتیمتر مربع در دقیقه است.چون راندمان گرم شدن پایین است،باید 3 فیصد تا 5 فیصد کالری در هر سانتیمتر مربع در هر دقیقه تاْمین شود تا درجه حرارت علیرغم تشعشع های خالص حرارتی از دست رفته باغ میوه ثابت بماند.
علت پایین بودن راندمان حرارتی این است که مقدار زیادی از تشعشع حرارتی بدون اینکه حتی به درختان برسد در فضا از بین میرود،گرچه هوای گرم شده به دلیل سبکتر بودن بطرف بالا صعود میکند،ولی حرارتی به بالاتر از سطح محوطه گیاه میرود،حرارت از دست رفته محسوب میشود.حرارت از بخاری به درخت از طریق تشعشع و جابجائی هوا انجام میشود،تشعشع حرارتی به وسیله اندامهای نبات که مستقیماً در میدان عمل بخاری ها قرار دارند جذب میشود.
2-انتخاب باغ های میوه در جایی که هوا جریان داشته باشد.
3-فرش نمودن پلاستیک سیاه در روی باغ که در طول روز انرژی آفتاب را جذب نموده ودرجه حرارت محیط را بالا میبرد.
4-آتش نمودن تایر و دیگر مواد سوختنی که باعث بالا بردن هوای سرد از سطح باغ میشود،البته دود دادن از طرف شمال باید صورت گیرد تا به تمام باغ انتشار پیدا کند.
5-فرش نمودن ریگ درشت به سطح باغ که در طول روز حرارت را جذب نموده و در شب حرارت سطح باغ را بالا برده و هوای سرد را از سطح باغ بلند میکند.
امید وارم با بکار گیری و رعایت مواردی که در این نوشته به آنها اشاره گردید،اولاً بتوانیم باغهایی با معیارهای علمی و مطابق با استانداردهای روز جهانی احداث نمائیم و بتوانیم با بکارگیری ارقام مناسب با اقلیم محل مقدار خسارات ناشی از بلایای طبیعی را به حداقل رسانده و شاهد رشد و شکوفائی منطقه و کشور خویش باشیم و بتوانیم ایران عزیز را به تکیه بر دانش های روز دنیا در همه عرصه ها مخصوصاً در عرصه کشاورزی به خود کفائی برسانیم.
منابع:
1- روی سی.زم /رابرت اف.کارلسون/1375/پایه های درختان میوه/ترجمه:رادنیا،حسین/انتشارات نشر/آموزش کشاورزی
2- فاست.میکلوس/1377/فیزیولوژی درختان میوه مناطق معتدله/ترجمه:طلائی،علیرضا/انتشارات دانشگاه تهران
3- وست وود.م ان/1375/میوه کاری در مناطق معتدله/ترجمه:رسول زادگان،یوسف/انتشارات دانشگاه صنعتی شریف اصفهان
4- قهرمان.احمد/1378/گیاه شناسی پایه/انتشارات دانشگاه تهران
5- آندرسون.مایر.بونیگ.فرایتان/1374/فیزیولوژی گیاهی/ترجمه:لسانی،حسین-مجتهدی،مسعود/ انتشارات دانشگاه تهران
6- معینی،مهندس عباس علی/مبانی علمی پرورش درختان میوه
7- فرانسیس.چارلز/کشاورزی پایدار در مناطق معتدله
8- سالاردینی،علی اکبر/حاصل خیزی خاک
9- بلک.برنت/دنیس/فرانک/1380/فیزیولوژی درختان میوه:رشد و نمو/ترجمه راهمی- مجید/انتشارات جهاد کشاورزی دانشگاه مشهد
5