تارا فایل

نقش خانواده در تربیت عبادی نماز و فرزندان


 پیشگفتار

تربیت ابعاد مختلفى چون جسمانى، عقلانى، عاطفى، اجتماعى واخلاقى دارد. از مهمترین ابعاد تربیت، تربیت معنوى است که به ‏عقیده ما در تربیت اسلامى، پرورش این بعد غایت همه ابعاد دیگـراست. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوى انسان و فــراهم‏ نمودن زمینه ارتباط انسان با خداوند و در نهایت پرورش انسان ‏براى رسیدن به قرب الهى است. بسیار مورد تاکید ائمه علیهم السلام بوده است و آن بزرگواران ‏در تمام صحنه‏هاى زندگـى بیشترین اهمیت را به پرورش این بعد فرزندان مى‏دادند و براى تحقق آن از شیوه‏هاى خاص بهره مى‏گرفتندکه به نظر مى‏رسد از مهمترین شیوه‏ها، دو شیوه (ذکر و دعا) است‏ و هر چند دعا نیز یک نوع ذکر تلقى مى‏شود اما از آنجا که درتربیت معنوى عنصرى کلیدى و مهم است از آن به عنوان یک شیوه ‏جداگانه یاد مى‏کنیم. امام باقر(ع) در سیره تربیتى خود از این ‏دو شیوه به شکل خاصى بهره جستند.
ذکر و یاد خدا
ذکر که عبارت از توجه قلبى انسان نسبت ‏به خداوند است و گاهى‏ در قالب الفاظ مخصوصى بر زبان جارى مى‏شود. نقش بسیار مهمى درتربیت ‏بعد معنوى انسان دارد. ابن
قداح از امام صادق(ع) نقل ‏کرده که "پدرم (امام باقر(ع)) بسیار یاد خدا مى‏نمود، همـراه‏ او راه مى‏رفتم او را در حال ذکرمى‏دیدم با او غذا مى‏خوردم او را درحال یادخداوند مى‏دیدم، با مردم سخن مى‏گفت و این کار او را از یاد خدا غافل نمى‏کرد. من مشاهده مى‏کردم که زبان او مدام ‏در حال گفتن ذکر لا اله الا الله بود. پدرم ما را جمع مى‏نمود وما را به ذکر و یاد خـدا امر مى‏فرمود و این کار تا طلوع خورشید ادامه داشت، هر کدام از ما که قرائت قرآن آمـوخته بود به ‏خواندن قرآن و هر کدام که قرآن نیاموخته بود به گفتن ذکر امرمى‏نمودند." ایـن حدیث در بردارنده دو نکته مهم است. نخست آن که بر مطابقت ‏گفتار با عمل حضــرت دلالت دارد و نشان مى‏دهد که امام ابتدا خود عمل مى‏نمودند و از ذکر گفتن غافل نمـى‏شدند و بعد فرزندانشان را به ذکر و یاد خدا امر مى‏نمودند. نکته دوم آن که نباید فرزندان‏ را به حال خودشان رها کرد بلکه مى‏بایست ضمن حفظ آزادى حساب‏ شده و منطقى و توجه به استقلال طلبى و آزادی خواهى آنها در فرصتهاى مناسب با ایجاد انگیزه و شوق به طور عملى آنها را به ‏انجام کار نیک مشغول نمود.
دعا
دعا و مناجات از موثرترین روشها در تربیت ‏بعد معنوى ‏انسان است، از طریق دعا و مناجات انسان با خداوند ارتباط پیدا مى‏کند و در پرتـو آن جان خود را از چشمه معـرفت و محبت ‏سیراب‏ مى‏گرداند. امام صادق(ع) فرمود: "هرگاه مساله‏اى پدرم را محزون مى‏کرد ایشان زنان و فرزندان را جمع مى‏نمود. آنگاه خود دعـا مى‏کردند و آنها آمین مى‏گفتند." همچنین برید بن معاویه عجلــى نقل مى‏کند:"هــرگاه امام باقر(ع) قصد مسافرت داشتند خانواده خود را درمنزلـى جمع مى‏نمودند و این چنین دعا مى‏کردند "اللهم انى استودعک ‏نفسى و اهلى و مالى و ولدى، الشاهد منا و الغائب، اللهم ‏احفظنا و احفظ علینا، اللهم اجعلنا فى جوارک، اللهم لا تسلبنا نعمتک ولا تغیرما بنا من عافیتک و فضلک‏." پرودگارا خــود و اهلـم و مالم و فرزندانم، حاضر و غایب آنها را به تـو سپرده‏ام، پروردگارا ما را حفظ کن و سلامتى ما را مستدام دار، پروردگارا ما را در جـوار خودت جاى ده و نعمتت را از ما مگیر و عافیت و فضیلت را نسبت ‏به ما تغییر مده.‏"
از دو حدیث‏ بیان شده‏ معلوم مى‏شود که آن حضرت فرزندان خود را از طریق دعا به یاد خداوند متوجه مى‏گردانید و غیر مستقیم به آنها تعلیم مى‏داد که ‏باید در تنهایى و هنگام مشکلات بر خداوند توکل نمود و تنها از او در خواست کمک نمود.

حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت "لقد کرّمنا" بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق "فتبارک" بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توام ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شان مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است مى تواند با نماز، پلّه هاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمى ساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمىسازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمى رسد. بسیار زیبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه که: "مبتدى ترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مى کنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز مى جوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن مى یابد"1.
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانى نیاید ز پیر

نقش نماز در شخصیت جوانان
براى پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تاثیر آن تا چه حدى است به نظر مىرسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگرى اهمیت دوران نوجوانى و جوانى و نیز روحیه انفعالى و تاثیر پذیرى این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر مى رسد تا وقتى که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادى یعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقى خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتى و ایفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بیان خواهیم کرد.
روح و حقیقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است که در متون دینى ما بعنوان "صلاه" از آن یاد شده و داراى معانى متعدّدى بوده که یکى از آن معانى، همین عمل مخصوصى است که به نام "نماز" در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخى از آیات به معناى سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن مى فرمایند:
انَّ الله وملائکته یصلّون على النّبى یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.
"همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درود مى فرستند شما هم اى اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید"2.
و در آیه دیگر با اشاره به همین معنى مى فرمایند: هو الذى یصلى علیکم وملائکته "اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت مى فرستند"3.
وبه معناى دعا هم در برخى از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده مىشود خداوند مىفرماید بعد از گرفتن زکات براى آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقه تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم انّ صلواتک سکن لهم.
"اى رسول ما، تو از مومنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر آنهاست"4
"صلاه" به هر دو معناى مزبور که در حقیقت به معناى واحد بر مىگردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از "صلاه" همان معنایى است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملى بخشید. نه تنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاه لدلوک الشمس الى غسق اللیل.
"نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب برپا دار"5.
که این آیه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن براى همه مسلمین روشن و آشکار است چیزى نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده مى شود پر واضح است که این تلقى از نماز یعنى اعمال مخصوص هاى که با تکبیره الاحرام شروع و به سلام ختم مى گردد. و این است معناى دیگرى که از آیات استفاده مى شود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهرى که اصطلاحاً بدان نماز گفته مى شود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى است الهى که تحقق آن همانند سایر امور داراى ظاهر و باطن است که در متون دینى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهرى نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و رکون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات یکتایى که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.
حقیقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادى است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکى و هیکل مادى قالب گیرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهرى وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً "وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید"6.
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگرى است.
هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تاثیر خود را مى گذارد. در چنین صورتى است که این امر الهى، ستون دین7، معراج مومنین8، روشنگر چهره مسلمین9، مقرِّب متقین10، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین11، مسوِّد چهره شیاطین12، وممیّز مومنین از کافرین13، قرار مى گیرد
پس نمازى که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شىء نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکى در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوى ذات بارى به این نماز اقبال و توجهى نیست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
"خداوند متعال نظر نمىافکند به نمازى که آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند"14.
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگرى نماز نیست در نتیجه هم کسانى که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بى خبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمىخوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحى الهام مى گرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس.
"فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم"15.
نقش نماز و تعالیم دینى در شخصیت جوانان
اینکه در انسان تمایلات و گرایشاتى وجوددارد که او را متوجه به اهدافى مى سازد و مى خواهد به دست یابى با آن اهداف خود را تسکین و اطمینان ببخشد نشانه آن است که باید چنین ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حکمت بالغه الهى این است که هیچ نیازى را بدون پاسخ نگذارد.
آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مى کند باید آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و گرسنگى نماید. حال باید دید که چه عواملى اضطراب او را رفع مى کنند و چه دارویى براى او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم مى باشد؟
تردیدى نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیازهاى روحى و گرایشات غریزى و فطرى او برگشت مى کند و با جزم و یقین مى توان گفت که هیچ یک از دستورات دین بى ارتباط با تکامل انسانى او نیست. "جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنیاى متجدد در جهات دینى و معنوى و فکرى زندگى بشر نهفته است. همین جهات است که کردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان پیرامون رقم مى زند. مهمترین پاسخ یک جوان مسلمان و مهمترین گامى که باید او پیش از هر چیز بردارد این است که قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحى اسلامى از دست ندهد. دنیاى متجدد به تدریج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را که مقدس و طبعاً دینى است از بین ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دینى که از نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگیرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نکرده است مخالفت دارد. اکثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مىتاختهاند و سعى داشتهاند به مسلمین یاد دهند که دین خود را چگونه بفهمند"16. همه این تلاشها بدان جهت صورت مى گیرد که اسلام چون مسیحیت و یهودیت تحریف نشده و متون واقعى آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مى توان در او جست.

در متن و منبع همین دین (قرآن) به مسلمانان تعلیم داده مىشود که قرآن شفاى همه امراض قلبى انسانهاست قد جاءتکم موعظهٌ من ربکم وشفاءٌ لما فى الصدور. "اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمد و درمان آنچه که در سینه هاست"17.
و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبیب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه کاملى است که با عمل بدان مى توان سلامت کامل را بدست آورد چنانچه على(علیه السلام) فرمودهاند: "از قرآن براى بیمارىهاى خود شفا طلب کنید و براى حل مشکلات خویش به آن استعانت بجوئید چه اینکه در قرآن شفاى بزرگترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهى است"18.
و نیز در همین دین تاکید بسیار رفته است به اینکه اطمینان قلبى شما انسانها در گرو یاد الهى است. الا بذکر الله تطمئنّ القلوب "آگاه باشید که با ذکر و یاد خدا دلها آرامش مى یابد"19.
پس تنها ملجا و پناهگاه واقعى، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته ببند و از غیر او دل برکند و پاسخ اصلى و برآوردن همه نیاز و فقر خود را در بى نیازى و غناى او یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایى با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.
یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها
انسان موجودى است که در زندگى خود، خواه نا خواه با اضطرابات و نگرانى هایى روبروست. گاهى این نگرانى ها براى برخى محدود به مسائل مادى است و گاهى از این حدگذشته و جنبه غیر مادى و معنوى هم پیدا مى کند. این حالت گاهى برخى از انسانها را چنان به خود مشغول مى دارد که تمام عمرشان را در بر مى گیرد و با همان حالت از دنیا مى روند و در برخى دیگر، مدّتى از حیاتشان را اشغال و زمانى سر بلند مى کنند که مدت زیادى از عمرشان سپرى شده است. امّا عدهاى از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوى این حالات درونى خود را گرفته و نا آرامى درونى خود را آرامش مى بخشند.
براى همه ما این نکته حائز اهمیت بسیارى است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمانینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تامین مى گردد.
آرى خداوند با یک جمله کوتاه و مختصر پاسخ این سوال را دادهاند که "بدانید با یاد خدا دلها آرام مى گیرد".
امّا باید گفت که این کلام الهى براى بسیارى از افراد حتى تحصیل کردههاى ما شاید مبهم بوده و تفسیر آن روشن نیست. علامه طباطبائى(رحمه الله)صاحب تفسیر ارزشمند المیزان در تبیین و تفسیر این آیه مى فرمایند: "در این آیه و کلام الهى تذکر و توجهى براى مردم است که قلبها را متوجه و متمایل به یاد و ذکر او سازند. زیرا هیچ تلاش و همتى براى انسان در زندگیش نیست مگر براى رسیدن به سعادت و نعمت و هیچ ترسى ندارد مگر ترس از افتادن در بدبختى و سختى و شقاوت و خداوند تنها سبب و یگانه عاملى است که امور خیر در دست اوست و نیز همه خوبىها به او بر مى گردد. و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ایشان است. پس توجه و اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابى و کمال مطلوب است.پس قلبهابه یاد اواز نگرانى ها و اضطرابات مطمئن مى شوند و تسکین مى یابند"20.
در روایت وارد شده است که وقتى این آیه (آیه 28 سوره رعد) نازل شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحابش فرمود آیا مى دانید معنى این آیه چیست؟ اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: "کسى که خدا و رسول او و اصحاب پیامبر را دوست بدارد". و در روایت دیگر دارد که خدا و رسول و اهل بیت و پیروان و شیعیان ما را دوست داشته باشد"21.
نماز بارزترین مصداق ذکر خدا
ذکر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با این فرق که حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مى شود و ذکر به ادامه و حاضر داشتن آن. که آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همین خاطر ذکر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسیم کرده اند22.
و امّا مصداق ذکر: براى ذکر افراد و مصادیق زیادى در قرآن و سنت بیان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آیات و روایات بدست مى آید این است که نماز، فرد واقعى و مصداق حقیقى ذکر الهى است چون نماز دستورى است که در همه شرایع و ادیان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که مراد از ذکر الهى، نماز است.
اَقِم الصلاه لذکرى "نماز را بپا دار تا به یاد من باشى"23. و در آیه دیگر مى فرماید:
ولذکر الله اکبر "نماز بزرگترین ذکر الهى است"24.
اینکه نماز را برترین مصداق ذکر خدا یاد کرده شاید بدین جهت باشد که در حال قیام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدا اعلى و خالق یکتا از اضطراب درونى دور شده و سختى ها و ناملایمات را از یاد مى برد. و شاید وجه کمک گرفتن از نماز در آیه استعینوا بالصبر والصلاه "یعنى از صبر و نماز استعانت بجوئید"25 همین باشد. در تفسیر آیه 91 سوره مبارکه مائده "انّما یرید الشّیطان ان یُوقعَ بینکم العداوهَ والبغضا فى الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصّلاه فهل انتم منتهون" "شیطان مى خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند و شما را از ذکر خدا و نماز بازدارد آیا خوددارى خواهید کرد". گفته شد که: "به این دلیل خداوند در این آیه نماز را جداى از ذکر خدا اسم برد ـ با توجه به اینکه نماز هم ذکر خداست ـ که نماز فرد کامل از ذکر الهى است و خداوند اهتمام بیشترى به امر آن دارد و در روایت صحیح هم وارد شده که نماز پایه و ستون دین است"26. و نیز از کلمه "موقوت" در آیه 103 سوره مبارکه نساء که فرمود: انّ الصلاه کانت على المومنین موقوتاً. "استفاده مى کنند که وقت در نماز کنایه از ثبات و تغییر ناپذیر بودن این فریضه الهى است یعنى نماز یک فریضه ثابتى است که در هیچ حال ساقط نمى شود و هرگز تبدیل به چیز دیگر نمى گردد آنطور که مثلاً روزه در مقام اضطرار تبدیل به فدیه مى شود"27.
بنابر این کمترین تردید در این مطلب روا نیست که یاد خدا آرام بخش دلها از همه یاسها و ناآرامى ها بوده و نماز روشنترین مصداق و فرد اکمل از ذکر الهى است.
نتیجه اینکه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تکیه گاه امن و مامن مستحکم براى انسانها خصوصاً جوانان است که هرگز نفس خویش را از افتادن در مهلکه حوادث مصون نمىبینند و شاید به همین سبب باشد که در کتاب آسمانى قرآن کمتر عبادتى چون نماز مورد اهمیت قرار گرفته است تا آنجا که حدود صد و چهارده مورد این کلمه در قرآن بکار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همین بس که جوانى از انصار نماز را با پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بجا مى آورد و با این وصف آلوده به گناهان زشتى نیز بود. این مطلب را به عرض پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:
انّ الصلاهً تناهُ یوماً "نمازش او را روزى از این اعمال پاک مى کند"28.
آیا نماز انسان را از زشتى باز مى دارد؟
چنانچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز مى دارد و در قرآن و سنّت عامل دورى انسان از فحشا و منکرات شمرده شده است. با این توصیف که نماز، تنها ذکر الهى باشد که این همه اثر داشته باشد جاى این سئوال است که: پس چرا بسیارى از افراد خصوصاً جوانان با اینکه اهل نمازند چنین آثارى در زندگى شان مشهود نیست؟ اگر قرآن مى فرماید:اِنّ الصلاهَ تنهى عنِ الفحشاء والمنکر "همانا نماز از فحشا و زشتى دور مى کند"29.
پس چرا بسیارى از افراد نماز مى خوانند ولى دامان آنان به گناهان و زشتى ها آلوده است؟
اگر آثار نماز، نورانیت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاک و طاهر، آلودگى و پلیدى را پذیراست؟
در پاسخگویى به این سئوال عالمان دینى و مفسران، اقوال متعددى را بیان داشته اند که به صورت فشرده بیان مى شود.
1 ـ برخى از ایشان در مقام جواب به این اشکال، در مفهوم و معناى نماز، دقیق شدهاند و گفتهاند که منظور از نماز در این آیه که مىفرماید: "نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منکرات دور مىسازد" به معناى دعاست و مراد دعوت کردن و تشویق نمودن مردم است به امر الهى و معنى آیه این است که: قیام کن به دعوت کردن مردم به سوى دستورات الهى که این دستور الهى مردم را از فحشاء و منکرات دور مى سازد. این قول صحیح نیست چون با ظاهر آیه سازگار نیست.
2 ـ بعضى دیگر قولشان این است که: قسمى از نمازها داراى چنین آثارى مى باشند امّا همه نمازها چنین انعکاس و بازتابى ندارند.
3 ـ عدهاى از مفسرین جواب داده اند به اینکه: نمازگزار مادام که مشغول نماز است اثر دورى از گناه در او ایجاد شده و بعد از اقامه نماز این اثر و فایده مترتب نیست. یعنى اثر نماز که دورى از منکرات و زشتى ها باشد مقطعى و زود گذر است.
4 ـ جواب دیگرى که داده شد این است که: نماز مثل یک انسان به نماز گزار گوید از فحشاء و زشتى دورى و اجتناب کن و لیکن لازمه نهى از گناه و زشتى این نیست که مخاطب در مقام عمل مجبور به ترک یا دورى باشد. نهى نماز از نهى خداوند متعال که بزرگتر نیست. نهى خداوند موجب ترک از زشتى نمى گردد تا چه رسد به نهى نماز.
5 ـ برخى دیگر از مفسرین در دفع اشکال مزبور گفته اند: نماز را براى این مى خوانند که به یاد خدا بیفتند چنانچه خداوند فرمود: اَقِمِ الصلاه لذکرى "نماز را براى یاد و ذکر من بپا دار". و کسى که به یاد خدا باشد قطعاً کارها و اعمالى که مورد رضاى خدا نباشد انجام نمى دهد. و اگر کسى را مى بینیم که نماز مى خواند باز دست به گناه مى زند او اگر نماز نخواند یقیناً گناه و معصیت بیشترى خواهد کرد. و نماز همین مقداردر او تاثیر گذاشته که گناه و معصیت او را کمتر نماید30.
6 ـ قول آخر سخن علامه طباطبائى(رحمه الله) است که به نظر مى رسد مستدلترین پاسخ به این اشکال باشد. ایشان ضمن ردّ و کافى نبودن اقوال و پاسخ هاى مزبور چنین مى فرمایند: "آنچه از ظاهر آیات نماز بر مى آید این است که اگر دستور دادهاند به اینکه مردم نماز بخوانند براى این بوده که نماز آنان را از فسق و فجور باز مى دارد. و این تعلیل مى فهماند که نماز عملى است عبادى که انجام آن صفتى در روح پدید مى آورد که آن صفت به اصطلاح، پلیسى است غیبى و صاحبش را از فحشاء و زشتى دور مى سازد و قلب و دلش از معاصى و منکرات پاک مى گردد. پس اثر طبیعى نماز اجتناب از معاصى است به نحو اقتضاء نه علت تامه دورى باشد. یعنى این اثر در همه نماز گزاران وجوددارد امّا به نحو اقتضاء نه به نحو علیت. پس اینکه گفته شد در بعضى افراد و مصادیق نماز این اثر مطرح است نه در همه نمازها صحیح نیست. و یا اینکه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نیز قول درسى نیست بلکه اثرش دائمى و همیشگى است و همینطور اقوال دیگر با این استدلال طرح مى گردند و رد مى شوند پس نماز این اثر بازدارندگى را در زندگى نمازگزار بصورت مطلق ایجاد مى کند یعنى هم این اثر کلّى است و هم دائمى. امّا در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه. وقتى اقتضائى شد موانع باید برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد"31.
پس تخلف آثار دورى و پاکى از رذایل اخلاقى در نماز، زمانى است که موانعى بر سر راه آن بوده باشد. که آن موانع جلوى تاثیرش را سد کرده است.
بنابر این هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمرى ننشست که نمازگزار از آن بهره گیرد بدون تردید موانعى در آن دخیلاند که نخست باید آن موانع را شناخت سپس در رفع آن باید کوشا بود.
در واقع پاسخ صحیح از میان پاسخهاى ششگانه همین قول آخر است و مطالعه در زندگى قائمین و تارکین به نماز موید همین قول است.چون آنانکه به نماز اهمیت مى دهند نسبت به حلال و حرام الهى مقیدند و کسانى که نسبت به نماز اهمیت کمترى قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسیت کمترى از خود نشان مى دهند.

ج ـ استخفاف و سبک شمردن نماز:
در تعالیم و دستورات دین اسلام اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردى را طبقه بندى نمائیم نماز در بالاترین مرتبه طولى نسبت به سایر احکام قراردارد. مسلّم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهى باید به جایگاه آن توجه کامل بعمل آید چون که آثار و برکات وجودى هر یک از آنها بنابر اهمیتى است که شارع در نظر داشته است سبک شمردن حکمى از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهى را بکاهیم. حال این کاستن مى تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخى از اجزا و ارکان آن و مواردى دیگر بشود. همه این امور مى تواند در حقیقت نوعى تضییع یا تضعیف در حکم الهى بشمار آید. و هر گونه تضعیفى مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود.
در باب نماز که یکى از احکام الهى است تاکید و توصیه زیادى شده است و این حکم از سایر احکام الهى مستثنى نیست. از رسول گرامى اسلام روایت است که: "هر کس به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است"32.
و نیز خاتم رسالت(صلى الله علیه وآله وسلم) در حدیثى دیگر فرموده اند: "کسى که نماز را سبک شمارد خداوند برکت و خیر را از عمر و مال او بر مى دارد و نتیجه کارهایش را از بین مى برد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مى گیرد"33.
و در حدیث دیگر آمده است که: "نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپید و درخشان نزد صاحب خود باز مى گردد و مى گوید: همان طور که مرا رعایت کردى خداوند تو را مورد رعایت و حفظ خویش قرار دهد. لیکن اگر نماز، در غیر وقت آن گزارده شود و رعایت حدود آن نشود سیاه و ظلمانى نزد صاحب خود مى آید و مى گوید: همان گونه که مرا ضایع ساختى خدایت تو را ضایع و تباه سازد"34.
و این روایت از امام صادق(علیه السلام) معروف است که در آخرین لحظات عمر شریفش دستور داد که همه اهل بیتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرین وصیت فرمودند:
"اگر کسى از شما نمازش را سبک شمارد هرگز به شفاعت ما معصومین نمى رسد"35.
این موضوع نه تنها مورد تاکید همه اولیاى دین بوده بلکه سیره مستمرهشان بر این اساس استوار بود که با دقت و توجه هر چه بیشتر از نماز خود محافظت مى کردند. برخى از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کردند که حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتیم هرگاه وقت نماز داخل مى شد از براى آن حضرت حالتى روى مى داد که گویا ما او را نمى شناختیم به او عرض مى کردیم که تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است که خداوند آن را بر آسمانها و زمین و کوهها نه تنها پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بلکه همه اهل بیت عصمت و طهارت بر این سیره مسلک بوده اند و نیز تابعین ایشان در طریق سعادت و وصول به کمال آن را تعقیب مى کردند. در خاطرات امام خمینى(رحمه الله) نقل است که: به نماز اول وقت بسیار اهمیت مى داد روایتى از امام صادق(علیه السلام)نقل مى کردند که اگر کسى نمازش را سبک شمارد از شفاعتشان محروم مى شود. من یک بار به ایشان عرض کردم سبک شمردن نماز شاید به این معنى باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند گفتند نه این خلاف شرع است منظور امام صادق(علیه السلام) این بود که وقتى ظهر مى شود و فرد در اوّل وقت نماز نمى خواند در واقع به چیز دیگرى رجحان داده است36.
د ـ عدم مداومت در نماز:
خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معین براى بندگانش فرض و واجب کرده است. همه فقهاء اعم از شیعه و سنى اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان اوقات شرعى نمازهاى یومیه را مضیق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضّل مى دانند. اینکه شارع براى نماز اوقات پراکنده اى را تعیین فرمود شاید وجهش این باشد که هرگاه انسان به امور زندگى دنیایى بپردازد و به امر معیشت همّت نماید مشاغل مادى او را از تامل وتفکر به امور معنوى بازداشته و یا مورد غفلت قرار مى دهد به همین جهت بر بنده مومن امر شد که در میان فواصل کارهاى دنیوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کُرنش کند تا حقیقت انسانى اش به باده نسیان و فراموشى سپرده نشود و شخصیت آدمى به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ایشان را با سایر حیوانات تمایزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مى باشد که اگر سستى و فترتى در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعاً سلامت روح را تامین نخواهد کرد چنانچه در مرض جسم هم همین است.
پس این فریضه مهم نباید ابزار و وسیله اى براى رفع مشکلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى یا پر نمودن اوقات بیکارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى یک مریض در گرو استفاده بجا و منظم از داروه است. نماز و سایر فرایض دینى نیز چنین است.
با این وصف اگر خواسته باشیم که در سفر یا مرض و یا به بهانه خواب نوشین صبحگاهى نماز را ترک نمائیم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قیام به آن در اوقات بیکارى اکتفا نمائیم بسیار روشن است که از چنین نمازى بهره و نصیبى نخواهیم برد. چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: آفهُ العباده الفترهُ "آفت عبادت سستى و عدم مداومت است"37.
پس در صورت ترک این فریضه الهى و امتثال مقطعى و غیر مداوم آن و یا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بین رفتن آثار و فواید آن خواهد شد بنابر این قیام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شاید به همین جهت باشد که قرآن کریم یکى از اوصاف مومنین را چنین بیان مى کند. الذین هم على صلاتهم دائمون "آنان که همواره نمازشان را مى خوانند و هرگز نماز را ترک نمى کنند"38.
مواردى که بیان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور برکات نماز بشمار مى آیند امّا عناصرى مثل ریا، عجب و خودبینى و گناهان دیگر بسیار مهم مى باشند.
باشد که همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن این موانع و زدودن آن بتوانیم از نورانیت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا که در این فریضه بزرگ الهى نهفته است کمال بهره را ببریم.
در پایان این مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزیز و وارثان خون شهید که ثبات شخصیتشان متضمن قوام و پایدارى جامعه و تزلزل در افکار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است این است که بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اینکه ترک عبادات خصوصاً نماز، منشا سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذایل اخلاقى و مشکلات زندگى است و نماز با حفظ شرایط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوک، مَرکب خلوص و مقصد معبود است.
جوانان عزیز "شماها بهتر مى توانید تهذیب نفس کنید شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه هاى فساد کمتر است. یک پیر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است جوان زودتر اصلاح مى شود. هزاران جوان اصلاح مى شوند و یک پیر نمى شود. نگذارید براى ایام پیرى. الان خودتان را باید تبعه تعلیمات انبیاء کنید مبدا این است از اینجا باید رفت"39.
علل کم توجّهى یا بى توجّهى برخى از جوانان به نماز
راستى چرا در میان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمى دهند و یا اینکه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و یا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمى خوانند؟
این سئوالى است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعى داریم که عوامل آن را شناسایى نموده سپس راه حل ها را ارائه دهیم.
موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیرى از دانش آموزان دبیرستانى، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهى و دانشجویان مطرح گردید تا بدون هیچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینى نزدیک تر گردد.
آنان در این نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند که بسیار جالب توجه است.
لازم به ذکر است که برخى از این علل از درصد بالایى برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضى دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شدهاند. ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر مىشماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمى ارائه خواهیم داد.
محیط خانواده و بى توجهى والدین
بى توجه بودن یا کم توجهى پدر و مادر یا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و یا احیاناً بى مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دینى خصوصاً فریضه نماز تاثیر بسزائى در تربیت فرزندان بجاى مى گذارد.بعنوان مثال فرزند اگر در خانهاى رشد نماید که در آن خانه کسى به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینى خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روى آورد که این احتمال ضعیفى است.
نوجوانى نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگرى بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسى که هیچ یک از اعضاى خانواده اش اهل نماز نباشند. توقع بى جایى است.
اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمى دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایى هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمى دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید مى کنند. این دسته از خانواده ها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انکار نیست. فردى نقل مى کرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل کسى رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهى من با آن نماز مى خوانم و گاهى خانمم.
دسته دیگر خانواده هایى مى باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعى نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزه شان را مى گیرند امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینى پاى بند باشند یا نه براى آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمى خواهند که نمازش را بخواند و یا روزهاش را بگیرد. هیچ مسئولیتى را در قبال آنان احساس نمى کنند. گویا او همه چیز را مى فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتى بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه مى کنند.
بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب مى شود چون کانونى که جوان در آن رشد یافته کانون بى تفاوتى بوده است و هرگز کسى از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادى وادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگى فردى سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتى از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تاکید داشته امّا در امور دینى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمى کردند.
عدم آگاهى و بینش کافى از فریضه نماز
عالم نبودن به محتواى نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تاثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست یابى به آن یکى از عواملى است که جوانان را از این فریضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسیارى از آنان این نکته جلب توجه مى کرد که ما نمى دانیم براى چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه مى شود. با ترک نماز چه چیزى را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده مى شود آنان که نماز را برپا مى دارند با کسانى که تارک نمازند فرقى نمى کنند. اگر نماز باید در زندگى افراد موثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندى را عملاً ما نمى بینیم؟ مگر خدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟ جوان باید قلبش پاک باشد، انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایسته اى داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است. نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبى باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست بلکه دل و قلبى پاک داشتن است.
همه این گفته ها حاکى از آن است که شناخت لازم و آگاهى کافى از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام براى کثیرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
سستى و تنبلى
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگرى که در ترک یا بى توجهى به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعالیت نمى دهند مگر در امورى که بیشتر جنبه احساسى و هیجانى داشته و یا در امورى که با انگیزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدرى مشکل است در هواى سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مى رود و یا براى او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و… .
هر چند که برخى از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمرده اند و لیکن به نظر مى رسد که این علت نمى تواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلى خود معلول علل دیگرى مى باشد.
مجالست و همنشینى با دوستان ناباب
بدیهى است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهى شخصیت انسانى خصوصاً در سنین نوجوانى و جوانى را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و کمال موثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاری هاى اخلاقى. چه بسا جوانانى که در مسائل دینى علاقمند و به دیندارى خود راغبند و لیکن در محیط هاى مختلف از قبیل محل هاى که در آن زندگى مى کنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتى از عمر را سپرى مى سازند با افرادى آشنایى شوند که به تدریج او را در دام بى دینى و لاابالى گرى گرفتار مى کنند.
فساد اخلاقى
برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعالیم دینى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسیار موثر مى دانند. البته این عامل در خانواده ها و محیط هاى مختلف داراى شدت و ضعف مى باشد و در بروز و ظهور آن مى توان عللى را بر شمرد که هر کدام از آن عوامل به تنهایى مى تواند در ایجاد آن و انحراف شخص کافى باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشتههاى تحریک آمیز در مکتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان یا بصورت نظم بوده باشد، تصاویر و عکس هاى مبتذل در بیرون از خانواده و نیز بد حجابى یا بى حجابى برخى از اعضاى فامیلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعایت موازین شرعى و سنّت هاى غلط حاکم بر برخى از خانواده ها در درون خانواده مى توانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تاثیر زیادى داشته باشند. کم نیستند جوانانى که با ایجاد و مهیا بودن چنین زمینههایى غسل بر آنها واجب گردیده و آن اراده و تصمیم راسخ را ندارند که در داخل وقت خود را تطهیر نموده و نماز را بپا دارند و یا اگر در خارج وقت خود را پاک کردهاند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفته اند که نگاه به این تصاویر و صحنه ها، مقدمه و زمینه خود ارضایى و مفاسد دیگر اخلاقى است.
مزاحم دانستن نماز براى کارهاى شخصى
برخى چون در وقت نماز مشغول کارها و اعمال شخصى خود هستند فرصت اینکه نماز را در اوّل وقت آن اقامه کنند ندارند و وقتى که فرصت هاى اوّلیه براى اقامه و برپایى نماز از دست برود تدریجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت مى شوند اقامه نماز را مانعى براى انجام کارهاى خود مى دانند. البته خواهیم گفت که این عامل به بهانه شبیه تر است تا یک علت براى ترک یا بى توجهى به نماز.
نقش خانواده در تربیت فرزندان:
کانون خانواده اولین و بهترین مدرسه اى است که نسل هاى جوامع بشرى از آنجا رشد مى یابند بنابراین اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و با مسئولیتى باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمى براى تعالى و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس اگر مربى خانواده انسان غیر مسئول و بى قید و شرطى باشد قطعاً افرادى که از آن خانه وارد اجتماع مى شوند انسانهاى مفیدى براى اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیرى را برعهده خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را بعنوان بهترین عمل صالح وارثى ماندگار یاد کرده است.در نصوص وروایات که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) و رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)به ما رسیده بخش عمده اى از آن را احادیث اخلاقى و تربیتى تشکیل مى دهد که در اینجا به مناسبت موضوع به چند حدیث اشاره مى شود.على(علیه السلام)درنامه اى خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى فرمایند:
فَبادَرْتُکَ بالادبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَیَشْتَغِلَ لبُّکَ.

منابع و مآخذ
1. پیام مقام معظم رهبرى آیه الله خامنه اى، مهرماه 1370
2. سوره مبارکه احزاب، آیه 56
3. سوره مبارکه احزاب، آیه 43
4. سوره مبارکه توبه، آیه 103
5. سوره مبارکه اسراء، آیه 78
6. سوره مبارکه جن، آیه 14
7. تهذیب، ج1 ص173 روایت 68.
8. اصول کافى، ج7 ص25 روایت 7
9. بحار الانوار، ج82 ص303
10. نهج الفصاحه، حدیث 1874
11. اصول کافى، ج3 ص265 6.
12. نهج الفصاحه، حدیث 1878
13. مجمع البیان، ج7 ص447
14. معراج السعاده، ص668
15. دکتر حسین نصر جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص342.
16. سوره مبارکه یونس، آیه 57
17. نهج البلاغه، خطبه 176
18. سوره مبارکه رعد، آیه 28
19. المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص358 ، ص370
20. سوره مبارکه طه، آیه 14
21. سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45
22. سوره مبارکه بقره، آیه 45
23. المیزان، ج6 ص123
24. المیزان، ج5 ص65
25. مرحوم طبرسى ـ تفسیر مجمع البیان ـ ، ج7 ص447
26. شیخ عباس قمى ـ سفینه البحار ـ ، ج2 ص43
27. امام در سنگر نماز ، ص 16.
28. امام خمینى(رحمه الله) تفسیر سوره حمد، ص41

فهرست مطالب
عنوان
صفحه
پیشگفتار
1
مقدمه
4
نقش نماز در شخصیت جوانان
7
روح و حقیقت نماز
7
نقش نماز در تعالیم دینی در شخصیت جوانان
12
یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها
14
نماز بارزترین مصداق ذکر خدا
16
آیا نماز انسان را از زشتی باز می دارد؟
18
استخفاف و سبک شمردن نماز
22
عدم مداومت در نماز
24
علل کم توجهی یا بی توجهی برخی از جوانان به نماز
27
محیط خانواده و بی توجهی والدین
28
عدم آگاهی و بینش کافی خانواده از فرضیه نماز
30
سستی و تنبیلی
31
مجالست و همنشینی با دوستان ناباب
31
فساد اخلاقی
32
مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی
33
منابع
35

1 پیام مقام معظم رهبرى آیه الله خامنهاى، مهرماه 1370
2 سوره مبارکه احزاب، آیه 56
3 سوره مبارکه احزاب، آیه 43
4 سوره مبارکه توبه، آیه 103
5 سوره مبارکه اسراء، آیه 78
6 سوره مبارکه جن، آیه 14
7 تهذیب، ج1 ص173 روایت 68. کافى، ج7 ص25 روایت 7
8 بحار الانوار، ج82 ص303 روایت 2 باب 4
9 نهج الفصاحه، حدیث 1874
10 اصول کافى، ج3 ص265 روایت 6. نهج الفصاحه، حدیث 1878
11 مجمع البیان، ج7 ص447 ذیل آیه 45 عنکبوت
12 نهج الفصاحه، حدیث 1877
13 نهج الفصاحه، حدیث 1098
14 معراج السعاده، ص668
15 دکتر حسین نصر جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص342.

16 جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص352
17 سوره مبارکه یونس، آیه 57
18 نهج البلاغه، خطبه 176
19 سوره مبارکه رعد، آیه 28
20 المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص358
21 المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص370
22 مفردات الفاظ القرآن، ص181
23 سوره مبارکه طه، آیه 14
24 سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45
25 سوره مبارکه بقره، آیه 45
26 المیزان، ج6 ص123 چاپ بیروت (دوره بیست جلدى)
27 المیزان، ج5 ص65 چاپ بیروت
28 مرحوم طبرسى ـ تفسیر مجمع البیان ـ ، ج7 ص447
29 سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45
30 تفسیر المیزان، ج16 ص138
31 نشان از بى نشانها، ص323
32 شیخ عباس قمى ـ سفینه البحار ـ ، ج2 ص43
33 همان ماخذ، ص43
34 بحار، ج80 ص25 روایت 46
35 بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16
36 معراج السعاده، ص669
37 علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68
38 سوره مبارکه معارج، آیه 23
39 امام خمینى(رحمه الله) تفسیر سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد)
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : حجم فایل:165 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود