تارا فایل

نسبت آینده لیبرالیسم با اندیشه عمل مهندس بازرگان


" نسبت آینده لیبرالیسم با اندیشه عمل مهندس بازرگان "
" هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری
همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی افزون باشد"
احمدشاملو
مقدمه:
با سلام و صلوات بر واپسین پیام آور خدا، پیشوایان معصوم و یاوران، پیشگامان دین کرامت بشر به مثابه ی مکتبی در صراط معنویت،عدالت و آزادی
و سلام خدا بر مهندس بازرگان، دین داری اندیشمند و اندیشه ورزی دردمند، انسانی عامل به اندیشه و اندیشه ناک به عمل
حالا دیگر هزاران سال میگذرد از نخستین روزی که استبداد و اختناق، ابزار هرگونه هیجان و اندیشه را در این سرزمین بطور علنی نه تنها محدود که ممنوع ساخت و از این رو سنتی پدید آمد تا بزرگداشت ها و مناسبات در گذشت بزرگواران و ابسته به عزاداری یگانه فرصت ذکر مناقب ایشان باشد که شاخصه این فرهنگ را در مراسم عزداری حضرت سیدالشهدا می توان مشاهده نمود و البته ملت هوشمند ایرانی در طی این سالیان با گزینش هویت شیعی و با شناخت و درک این سنت تاریخی در عرصه های گوناگون همواره از این فرصت یگانه عزاداری بهره جسته و اعتراض و نظر را به حوزه عمومی وارد کرده است.
یکی از سنت های مرسوم رایج در بسیاری از جوامع بشری و بویژه در جامعه اسلامی، تشکیک است همواره کسانی که درصدر جریانات سیاسی و اجتماعی بوده اند مورد تردید قرار داشته اند و این موضوع اگرچه از سویی ریشه در هوشمندی و تعقل مردم ما داشته اما از سوی دیگر، علت آن به توسل غیر اخلاقی جریانات دگیر برای تخریب چهره ی رقیب باز می گردد. علی الاصول ترور وسیله ای است برا ی حذف، حال می خواهد این خوف فیزیکی و مادی باشد یا معنوی و شخصیتی.
و شاید یکی از علت هایی که غربی ها امروز به ما مسلمانان اتهام تروریست میزنند درحیطه همین بحث قابل ارزیابی باشد.
دامنه ی این صورت از تروریسم به حدی وسیع است ک حتی حضرت امیر
پس از ضربت خوردن مورد تردید دستگاه تبلیغاتی معاویه و عوام قرار می گیرد که مگر علی(ع) نماز هم می خواند؟
به هر صورت این داستان در مورد بسیاری دیگر نیز اتفاق افتاده است اتهاماتی نظیر جاسوس، عامل بیگانه، عامل حاکمیت، سوپاپ اطمینان و نظایر آن از جمله واژگانی است که ترسینولوژی فرهنگ تردید و سوء ظن را در جامعه ی ما شکل داده است نکته قابل تاسف آن که به تصریح متون دینی ما سوءظن از جمله گناهان برشمرده شده است. وجالب آنکه درمعبودیتی فرهنگ ایرانی مواردی نظیر صلوات فرستادن برای عطه و اسفنددود کردن برای دوری از چشم زخم بسیار رواج یافته و موهبت انجام می شود اما موارد و اصولی نظیر منع دروغگویی، منع سوءظن و…… هیچگاه جدی انگاشته نشده است.
بدیهی است که مهندس بازرگان نیز بعنوان مرد میدان عمل دو اندیشه از این نسبت تاریخی به دور نمانده و در طی حیات پربرکت و حتی بس از آن نیز مورد ادعاها و اتهامات بسیاری قرار گرفته است که موضوع اصلی این نوشتار تنها به یکی از این اتهامات بازمی گرددد.
همه به یاد دارند که اولین اتهام به مهندس، حداقل پس از انقلاب صفت لیبرال بود که اگر چه امروزه این واژه توهین و اتهام تلقی نمی شود اما در آن روزگار بویژه سبب آتمسفری جاری و اتهامی عظیم و درحد خیانت به انقلاب تلقی می شد.
حتی درسالیان اخیر نیز نه فقط دشمنان که حتی برخی دوستان نیز به سهو مهندس بازرگان و پیرو آن نهضت آزادی ایران را لیبرال تلقی می کرده اند.
نگارنده بر آن است تا با بررسی اندیشه و عمل بازرگان، در سه عرصه روشنفکری دینی بعنوان پدر معنوی این جریان، فعالیت در نهضت آزادی ایران بعنوان دبیرکل و بنیانگذار این حزب، دولتمرد بعنوان رئیس نخستین دولت پس از انقلاب و سپس عضویت در وشورای انقلاب و سپس عضویت در مجلس شورای اسلامی و آکادمی در نهایت مشخص کند که آیا بازرگان یک لیبرال تمام عیار است؟ درآنکه جایگاه آموزه ی عدالت خواهی در حوزه ی اندیشه و عمل بازرگان در کجا قرار دارد.
به دیگر سخن، آزادی و عدالت( برابری) دو ارزشی است که تاریخ بشر تمدن بشری و فرهنگ دینی بر آن تاکید فراوا داشته اند و مرحوم مهندس نیز بارها به صراحت از ضرورت آزادی سخن گفته است چونان که نام حزب متبوعش را نهضت آزادی ایران نام می نهد، آما آیا این آزادی خواهی از جنس لیبرالی و در تعارض با مشیء عدالت خواهی است بدان گونه که کاپیتالیسم در تقابل با سوسیالیسم قرار دارد؟
آزادی این گوهر دردانه هستی، این هم تراز هستی و آفرینش و این آرزوی بشر که حالت آن قدر دیرینگی یافته که گویی در وصالش محالی است به مثابه ی رنجی که فقط می تواند از انسان، انسان بسازد و لاغیر.
آزادی خواسته آدمی و در طی قرون و بهانه ی مبسوط و تبعیدی خودخواسته و رهن عروج و سعادتی جاودانه.
آزادی
آدمی سازنده ی شعر و معنی و فلسفه در یک کلام تعالی شاعر واژه هایش را یا در بوستان آزادی و یا در سیری برای آزادی می جوید و می یابد و شهید جانش را فقط و فقط برای آزادی هدیه می کند.
شاندروپتونی شاعر انقلای و ملی مجارستان فریاد میکند:
" عشق و آزادی
این دو را می خوانم
جانم را فدا می کنم
در راه عشقم
و عشقم را
در راه آزادی"
و هم صدا با او درگوشه ای دیگر از خاک مردی دلیرانه می نویسد:
آه اگر آزادی
سرودی می خواند
کوچک تر حتی از گلوگاه یکی پرنده
برادری از گوشه دیگر می گرید
پرندگانی که بال های خود را باز می آفریند
به پرواز درمی آید
به نغزسرایی می پردازد
و کلماتی که نهان می کند
کلمات آزادی است
و گویی اینان همه هم آوا که رسولی هستند درپس هزاران سال خاطره استبداد که نهیب واپسین اش برآمده از آنجا انت لشت علیهم یمعطیر ( عایشه 21 و 22)
و تربیت یافتگی در مکتبی است که پیشوایش در سخت ترین شرایط و با قلب و بدنی مجروح و خسته از جنگی ناخواسته تصریح می کند قد احسم العباده و لیس لی ان احملکم علی تکرهون(ص84) وسالیانی بعد کربلا را که تاریخ را این جمله می لرزاند:
" اگر دین ندارید لااقل آزاده باشد"
اما سئوال اینجاست که بالاخره آزادی چیست؟
بنظر می رسدکه" ازجمبه مفاهیم و مقولاتی که نیاز چندانی به تعریف و توضیح ندارد " آزادی است که همانند سلامت و امنیت، مطلوب هر انسان بالغ و سالمی به شمار می رود گرچه احساس نیاز به این مقام و تلاش در جهت احراز و استیفای آن تابعی از رشد شخصیت و خودآگاهی افراد و جوامع انسانی است اما به هر حال کمتر کسی منکر آزادی شده و چینن ارزشی را غیرضروری شمرده است. 0حتی دشمنان آزادی هم با تبلیغات گسترده خود را مدافع سرسخت آن جلوه میدهند و در توجه سرکوب غیر موافقین می گویند که هر گونه آزادی جز آزادی خیانت موجودات( عبدالعلی)ص 7
و از سوی دیگر حدود و ثغور این آزادی در کجا قراردارد؟
تعریف لغوی آزادی در فرهنگ معین آمده است:
" حرمت، آزادی مقابل بندگی، و عبودیت، رسایی، خلاص، شادی، استراحت، آرامش و سپاس است." فرهنگ معین
" مراد از آزادی در کلی ترین، معنی حالت فراغت و رهایی و اختیار بی قیدوبندی خلاصی است،نقاد کسی نبودن، گرفتار و دربند نبودن و باری بر دوش نداشتن است. در تاریخچه این مفهوم به تعاریف گوناگونی برمی خوریم، گروهی از معنای عادی آن دور شده و مثلاً گفته اند که آزادی، وجود شرایط یا فرصتهایی است که برای رشد استعدادهای آدمی ضرورت دارد – فیلسوفان نازی و فاشیست به سوء تعبیر به این استدلال و تثبیت شده اند و هایرو جان استوارت میل از جمله کسانی بوده اند که در مفهوم آزادی به معنای عادی آن بحث کرده اند. هایز معتقد بود که آزاده کسی را گویند که در دست یازیدن به کارهایی که توانایی و فهم انجام دادن آنها را دارد چیزی مانعش نباشد تا کاری را بکند که می خواهد. از سوی دیگر آزادی همیشه شیوه خاصی از زندگی قلمداد شده است یعنی دست زدن به کاری که با قانون اخلاقی یا با عقل نیز اعتقاد دارد که اختیار راستین انسان در این است که راه راست را در پیش گیرد. گرین می گوید آزادی اخلاقی همانا تعیین اراده از سوی خود است و هگل از آن هم فراتر می رود زیرا بر این نظریات که معیار خوبی یا خرد را ک باکار بستنش آزادی با بنا مینهد باید در دولت یافت و استدلال میکند که چون فرد، خویشتن راستین خود را در خدمت دولیت می یابد از این رو اگر نافرمانی کند می توان او را واداشت که آزاد باشد.
از این نظر که می توان آزادی را به راههای گوناگون محدود کرد لازم است که بین انواع مختلف اخیار یا آزادی تمایز قایل شویم. آزادی فقط یکی نیست بلکه آزادی های بسیار وجود دارد و این آزادی ها همانقدر گوناگونند که موانع و محدودیت ها یا مخدورات. چنین اند عموماً فرض بر این است که عناصر زیر در هر کاربرد عادی این اصطلاح موجودات، الف]) میل به انجام دادن کاری ب) توانایی( واقعی یا مفروض) انجام دادن آن.
( فرهنگ علوم اجتماعی ص 7،6)
بدیهی است که بررسی و مفهوم و حدود آزادی موضوع صدها کتاب و رسابه در طی سالیان بوده است بیان موضوع در این حد و گستره نه در وسع نویسنده و نه در مجال نوشتار حاضر می گنجد. از این رو با عنایت به رسالت این مقاله صرفاً به شناخت مقوله آزادی براساس سه نگرش زیر و البته باختصار تمام که بی تردی منجر به اجمال و کلی گوی نیز خواهد شد می پردازیم:

بند 1: رویکرد لیبراسیتی
به نظر می رسد که در ابتدا شکلی مضاعف مبتنی بر تعریف خود لیبرالیسم روبرو ایم. امروزه اندیشمندان بسیاری که به تبیین یا نقد لیبرالیسم پرداخته اند ارایه تعریف واحدی از لیبرالیسم نه ممکن نه صحیح به نظر می رسد.
این مفهوم برگرفته از ریشه liberty به معنای کسی است که به آزادی باور دارد، آزادیخواهی لیبرالیستی آن طورکه در انگلستان سال 1910 فهمیده می شد از بیخ با آزادی خواهی مرسوم در آلمان 1848 فرق دارد و هر دو با آزادی خواهیم 1953 ایالات متحده متفاوتند. تحلیل نوین ص 67
ریشه این امر از یک سو باز می گردد به ابهامی که در جمله من آزادم وجود دارد. وقتی فردی می گوید که من آزادم منظورش چیست؟ از چه آزاد است، او باید قید یا مانعی را نیز نام ببرد اگر بگوئیم که از اسارت آزادیم یا اگر بگوئیم که از پراخت بدهی آزادیم آنگاه واژه ی آزادی را به روشنی بکار برده ایم و آیا آزادبودن برای انجام کاری را می باید بیشتر از آزادبودن از چیزی به لحاظ آوریم .قیود مخالف آزادی اند و شگفتا که آزادی به معنای دقیق خود را در بکارگیری معین قیود می باید و از سوی دیگر تفاوتهای مذکور به جنبه های شناختی و گوناگونی منطقه ای یا زمانی باز می گردد.
از بررسی مجموع نظریات لیبرالیستی به نظر می رسد که لیبرالیسم آئین واحدی نیست لیبرالیسم خود را یک فرهنگ و نیز یک حکومت می داند و انگهی بهتر است که این واژه به صورت جمع بکار رود چرا که برای تمایز بین هرازان شکل لیبرالیسم اعم از سیاسی،ا قتصادی، فرانسوی، انگلیسی، بازاری و….. کوشش بسیاری به کار و فراغت
برخلاف آنان پارسایانه که بیانگر مقصود ی اخلاقی است آزادی لیبرال " نوعی جهانبینی و گونه ای جانبیئی که خود را پایه ارزشهای اخلافی می شمارد و همه افراد را دراین ارزش برابر می داند و از اینرو فرد باید در انتخاب هدفهای زندگی خود آزاد باشد و از سوی دیگر لیبرالیسم جریان ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی بورژوایی است که در قرن هجدهم یعنی در اوج بورژوایی صنعتی پدید آمد. در این زمان شعار اصلی لیبرالیسم، فرمول آزادی سرمایه و آزادی تجارت بود. از آنجا که در آغاز پیدایش لیبرالیسم در عرصه سیاست عبارت می شد ازمخالفت با استبداد مطلفه دفاع از و آزادی های بورژوای، عرصه اجتماعی نیز مغایر لیبرالیسم عبارت بود از گسترش مناسبات سرمایه داری به زیان مناسبات فئودالی یکی از ویژگی های لیبرالیسم مخالفت با هر تندروی انقلابی است که حتی ممکن است به همراهی با ضدانقلاب بیانجامد." فرهنگ علوم سیاسی ص 379
از سوی یرچینن می توان مطرح نمودکه" لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشه سایاسی معانی زیادی داشته است اما هرگز از اصل لاتین(liber ) جدا نبوده است این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه خط مشیء های کسانی که گرایش اولیه شان در سیاسیت و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی در زمنیه نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای اختیار انسانی نامطلوب باشد. در قرن نوزدهم تاثیر اندیشه سودگرایانه اهمیت خاصی به مفهوم فرد بخشید. زیرا می شد هر فرد را تنها مرکز تجربه دانست و امیال و نیازهای او راتنها آزمون سودمندی و خوشبختی تلقی کرد. بنابراین لیبرالیسم به صورت عقیده ای درآمد مبنی بر اهیمت فرد درمقابل وجود جمع، خواه دولت و خواه مردم." فرهنگ علوم اجتماعی ص 9
تنها نشاندهنده میل انسان است که حد احتمالی آن، میل دیگری و مروج آن مبادلات اقتصادی است( هراندازه که تولدشود مجاز است) این آزادی امکان اعمال قدرت طبیعی اسنان را به شرطی که مانع اعمال قدرت دیگری نباشد به او می دهد دولت و جامعه متدنی نیز نباید معارض با قدرت فرد باشد. لیبرالیسم حدود پدیده های مشتمل بر دولت یا جامعه مدنی و فرد را معین و صور همکاری آنها را بخود جوشی آنها وا مینهد. گفتگو درباره لیبرالیسم فراوان و بیپایان است حتی بین نظریه پردازانش نیز وحدت نظر وجود ندارد و دیگران حتی با مفهوم واقعی و تاریخی آن آشنایی دارند. مغالطه بین آزادی به معنای سیاسی و آزادی اقتصادی در استنباط مفهوم لیبرالیسم نیز بر اینها افزوده می شود. ارتباط تنگاتنگ ین این دو گانه مفهوم لیبرالیسم بحث را آشفته تر می کند. بویژه که هر یک از این دو مفهوم موضوع حدود آزادی و حتی در مفهوم لیبرالیسم اقتصادی، برای همگان روشن ویکساننیست اساساً آیا لیبرالیسم تنها به معنای آزادی سیاسی است یا اقتصادی یا هر و" گاراندو 13 و14
به نظر جان لاک:" فراتر ازهرگونه محتوای جزم گرایانه و یا حتی صور عینی حکومت، شرط پیشرفت آزادی، ضرورت نبود اجبار اراده افراد و محدودیت دخالتهای زورگویانه بوسیله قانون است، به این ترتیب لیبرالیسم شامل دو نماد همبسته در اقتدارگرایی و مفاهیم رازآمیز اقتدار حاکم اند".( گاراندو 22)
همانگونه که در فوق ذکر شد برای لیبرالیسم نمی توان و یا لااقل در چارچوب نوشتار حاضر نمی توان تعریف و تبیین دقیقی ارائه نمود. از این رو در یک نگاه کلی می توان گفت که لیبرالیسم مکتبی است با گرایش آزادی نامحدود فرد بویژه در حوزه اقتصاد." ( بابایی ب223)
و یا به سخن دیگر می توان ادعا نمود که آزادی خواهی انگلیسی، آئین کمترین دولت است. (اکرستون 70 )
بنابراین چنانچه وجه مشترک تمامی نظرات پیرامون لیبرالیسم و آزادی نامحدود فرد بدانیم در سه حوزه ی واکنش های رفتاری، سیاسی و اقتصادی می توان با سه رویکرد گوناگون از لیبرالیسم آشنا شد:
لیبرالیسم اخلاقی
" آزادی مفهومی است اجتماعی و اخلاقی که در روابط انسان یا روابط اجتماعی انسانها پدیدار می شود. از لحاظ مکتب فردگرایی، آزادی به معنای عدم وجود حتلی از جانب دیگران به شخص است هابزم عتقد است که آزادی قدرت اعمال و کردار شخص بدون وجود عامل بازدارنده است و فرد آزاد کسی است ک بتواند از مسیر دلخواه به هدف دلخواه دست یابد و اراده فرد یا دولت در کار او دخیل نباشد."( فرهنگ ص 46)
زمانی آزادی در اخلاق جا پیدا میکند که برای اخلاق مبنایی نسبی قائل باشیم و اصالت آن را در مطلف ارزیابی نکنیم. براساس چنین نگرشی، انسان آزاد است ک رفتار خود را جدای از اعمال قدرت نه تنها دولت، بلکه عرف و سنن برگزیند، تنها مشروط بر آنکه موجب اضرار به غیر نگردد. و بنابراین اصول مطلق ارزشی نه از طریق دولت و نه از طریق مذهب نمی تواند در رفتارهای فرد دخالت نماید. و به همین جت است که یی از مهمترین دستآورد های نظام لیبرالیسم نفی هر اصل ثابت و در نهایت نفی دین حتی سنن غیرمذهبی است.
هم جنس بازی و ازدواج با حیوانات زندگی مشترک فارغ از رابطه حقوق ازدواج آزادی بیان و عمل نامحدود تا حدی که توهین به غیر تلقی نشود و نظایر آن از جمله دستآوردهای لیبرالیسم اخلاقی است براساس نگرش لیبرالیسم اخلاقی نه نتها فرد آزاد است ک چه دینی داشته باشید بلکه حتی فرد آزاداست که دین نداشته باشد و فقط محدودیت را فوانین کیفری جامعه را معین می کند که البته قوانین کیفر نیز خود بنابر نگرش لیبرال به حداقل جرم انگاری مجاز و به نحو کاملاً مضیق از متن قابل تغییراند.
" از لحاظ اندیشه دینی، لیبرالیسم متضمن اعتقاد به حق انسانهاست در عبادت به هر شیوه و صورتی که وجدانشان دستور می دهد و این حق عبادت نکردن را نیز شامل می شود.
لیبرالیسم سیاسی
همانگونه که ذکر شد لیبرالیسم بطور خلاصه آئین کمترین دولت است.( minimal statc ) بنابراین نظایر خارجی یا دروونی رفتار یا اعتقاداات سیاسی فرد مادام که در تضاد یا قوانین کیفری مبین جرایم سیاسی قرار نگیرد آزاد و قانون تلقی می شود. حق تشکیل اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی بدون نیاز به اخذ مجوز از دولت آزادی بیان و عقیده و ترویج باورهای انتقادی به ظرفیت دولت از جمله حقوقی است که در آئین لیبرالیسم سیاسی به چشم می خورد.
" حق دخالت و مشارکت افراد جامعه در اداره کشور خواه به نحو مستقیم و خواه از راه انتخاب نمایندگان آزادی سیاسی است. ازادی سیاسی یکی از شرایط رژیم دموکراسی است. به نظر مونتسکیو آزادی سیاسی عبارت است از آرامش فکر هر فرد نسبت به سلامت نفس خویشتن و برای حصول این آزادی لازم است. حکومت براساس بنیان باید که لازم نباشد کسی از دیگری خوف داشته باشد." فرهنگ علوم سیاسیص 520
به نظر می رسد که این تعریف از آزادی( لیبرالیسم سیاسی با توسعه سیاسی به مفهوم افزایش ظرفیت و کارآیی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی" هم راستا باشد.
البته اندیشه لیبرالیسم سیاسی منتقدانی جدی نیز بویژه در بین باتیست ها دارد" ژان تیگلر استاد دانشگاههای ژنو در پاریس نیز اعتقاد داد آزادی های سیاسی را محصول نابرابری و حشت آفرین اقتصادی است که سه چهارم تمام بشریت را در ظلمت و جهل و فقر و ضرورت تلاش شبانه روزی برای زنده ماندن فرد برده است و اصولاً لیبرالیسم به علت پیوندی که با سرمایه داری دارد قادر به انجام این وعده نیست هر کسی در تعقیب برنامه های زندگی خود آزاد است. زیرا لیبرالیسم حافظ حکومت طبقه برخوردار از امتیاز مالکیت است و این خود ممکن است هم بر جنگ طبقاتی و هم با تشدید رقابت های تجاری بین دولت ها به جنگ جهانی منجر شود." فرهنگ سیاسی ص 379
لیبرالیسم اقتصادی
" مراد از آزادی اقتصادی، دخالت نکردن دولت است در فعالیت های اقتصادی افراد، این عبارت نخستین بار در اوایل 1751 در ژرنال اکونویک پاریس و توسط فردی موسوم به نمرکی دارژانسون بکار گرفته شد که به طرفداری از آزادی بیشتر تجارت می پرداخت. در طول قرن نوزدهم این عبارت در بیشتر نقاط دنیا به صورت بیان خلاصه ئی از نظریه ای مبنی بر صنعت از مداخلات دولت بکار می رفت و این اصطلاح که در اص عبارتی انقلابی بود و مخالفان ماشین رنج آور کنترل اجتماعی سیاسی آن را بکار می بردند و به عبارتی محافظه کارانه تبدیل شد که طرفداران سرسخت منافع شخصی بکار گرفتند و در قرن بیستم نیز این اندیشه به این نحو بیان می شد که مهمترین دستور کار دولت نه به آن فعالیت های ساسی که فرد انجام می دهد بلکه به آن تصمیماتی مربوط می شود که اگر دولت انجام ندهد هیچکس انجا نخواهد داد." فرهنگ علوم اجتماعی ص 8
" از لحاظ اندیشه اقتصادی مراد از آزادی خواهی مقاومت در برابر کنترل زندگی اقتصادی است بخصوص در برابر محدودیت تجارت از طریق وضع عوارض و واردات و در برابر همه شکلهای انحصارگری و ایستادگی در برابر مداخله غیرضروری و پاگیر حکومت در امر تولید و توزیع ثروت است. از حدود نیمه قرن نوزدهم لیبرالیست های اقتصادی حتی با تنظیم ناموزون کار در کارخانهها مخالفت کردند.( فرهنگ علوم اجتماعی ص 8و9)
ادام اسمیت با تالیف و نگارش کتاب پژوهش در باب ماهیت و علل ثروت ملل بعنوان پایه گذار لیبرالیسم اقتصادی شناخته شده است. لیبرالیسم در آن سیستم آزادی طبیعی معرفی می شود و در عین حال از تکالیف حاکم در برابر اوضاع و نقش نفع طلبی فردی و پیشرفت همگانی تعریف تازه ای به دست میدهد. در این تکاب سخن از آزادی دوگانه ای بکار می رود؛ از آنجا که سودجویی محرک اعضای جامعه است هنگامی که از قیدوبندهای اخلاقی و سیاسی آزاد شوند در راه مصالح همگانی به کار می افتد و حاکم وظایف بیهوده و شئونی که برای کارکرد درست جامعه به عهده دارد آزاد می شود. اما نباید در مفهوم این آزادی ها دچار اشتباه شد. دولت با وجود این آزادی به سیاهی لشکر تبدیل نمی شود بلکه برعکس نقش اقتصادی پیدا می کند. هر جا که هیچکس بدلیل منافع شخصی پا پیش نگذارد دولت باید در نهادها و نیز در کارهای مفید برای همگان سرمایه گذاری کند. بنابر نظریات اسمیت،دولت نباید مدیر فعالیت انسان ها که باید خود سرمایه گذار باشد و اگرچه افراد پیوسته به رجال سودآورترین محل برای بکار انداختن سرمایه خویش است و به واقع آنان، نفع خود را می خواهند ونه جامعه را اما با دقتی که برای رسیدن به نفع خود دارند، طبعاً یا بهتر بگویم ضرورتاً انجام همان کاری را می کنندکه برای جامعه سودمندتر است( تئوری دست ناپیدای بازار)گاراندو صص 73 و 74
بطور خلاصه آنکه رفتار اقتصادی انسان و طبعاً ماهیت اصلی آن که مالکیت بعنوان حق متعلق گرفتن اشیا و ثروت است حال قابل تصور و اجراست. هیچ امری نیست ک اصالتاً در اختیار دولت و در انحصار دولت قرار داشته باشد و بلکه دولت مسئول است تا به نیازهای اساسی مردم که مورد عنایت بازاربخش خصوصی قرار نگرفته است توجه نماید و البته لیبرالیسم اقتصادی اعتقاد دارد که به این وسیله نوعی تعادل در جامعه پدیدار می شود. به عبارت دیگر آنان لیبرالیسم اقتصادی با تکیه اساسی بر مالکیت حداکثری و دولت مواقعی متعادل بازار تولید و مصرف است و هیچگاه به عدالت توزیع کاری ندارد.
عدالتخواهی
و عدالت ین که هم بال با آزادی کبوتر جان آدمی را به تعالی می رساند چیست و درکجاست؟
آیا اصولاً چیزی به نام عدالت وجود دارد یا ساخته و پرداخته ذهنی است که در تاریخی به قدمت صدها قرن جستجوگر خالی ترین هستی بوده است.
آیا عدالت انصاف است یا حق؟ برابری است یا تعادل؟ و آیا عدالت در مقابل ستم و تبعیض قرار می گیرد یا در مقابل فساد؟ و یا عدابت مفهومی است در مقابل بی قانونی و درواقع عدالت همان حکومت قانون است؟ به تعبیر نهج البلاغه الحق اوسیع الاشیاء لتوتصف و اضیقهانی اتناصف " خطبه 207 نهج البلاغه
و بی تردیدیافتن تعریف و یا تعبیری یگانه از عدایت هم چون آزادی چندان امکان پدذر به نظر نمی رسد. از این رو چاره ای اینست جر آنکه به میان چند نظریه بطور اجمال پیرامون عدالت برآئیم تا حدی مشترک از آن میان گزیده شود.
برخی، عدالت را به مثابه ی بی انصافی تعبیرکرده اند:" مطابق این نظریه معقولترین اصول عدابت اصولی است که افرادی که تحت شرایط منصفانه قرار دارند در مورد آن توافق متقابل داشته باشند" (جان رادلز ص 15)
" آتنی ها بر این باور بودند که به دلیل بی تفاوتی جهان واقعی نسبت به عدالت این مقوله قدرتی در امور بین الملل ندارد وبرای نمونه به جمله قدرت بزرگی مثل آتن به قدرت کوچک و بیطرف و کشتار و غارت آنان اشاره می کنند.( عدالت ملل ص 4)
در مقابل اسپارتی ها با طرح ادعای جنگ عادلانه علیه آتنی ها براین باورند که عدالت دردنیای واقعی نیرو و توانی واقعی دارد. ( عدالت ملل صص 30و 31)
آموزش مسیحیت در ارتباط با جنگ عادلانه آن است که در مسیحیانی که حکومت می کند باید بخاطر داشته باشند که انسان عاقل جنگ عاقلانه انجام می دهد. جنگ آنقدر وحشتناک است که اگر او به یاد آورد که انسان است از این ضرورت که باید دست به جنگ ناعادلانه بزند شکایت خواهد داشت حتی درجایی که علت عادلانه ای هست. جنگ باید همیشه آخرین اقدام باشد. عدالت ملل 125
برخی نیز با تکیه بر جایگاه اخلاقی عدالت معتقدند که در درک امروزین ما از عدالت، منابعی چون آزادی، برادری وبرابری تا جایگاهی کلیدی دارند. از دید ما آن نظامی از نرجارهای اجتماعی عادلانه است که همه اعضای جامعه را دارای حقوق مساوی دانسنه و یکایک افراد به تضمین بهروزی و ازادی یکدیگر فرا می خواند و اگر بخواهیم تعریف عام تری از عدالت داشته باشیم باید گفت: که آن نظام هنجار های اجتماعی عادلانه است که به هر کسی اجازه دهد تا بر طبق طبیعت و سرشت خود زندگی کند بر این اساس قرار بود د رجمهوری آرمانی افلاطونی هر کسی بنا به طبیعت خود یا موقعیت که در آن زاده می شد جایگاه و شغل معینی در جامعه داشته باشد و در آغاز دوران مدرن چون گمان می رفت انسان دارای طعی مالکیت طلب است به رسمیت شناختن آزادی عمل اقتصادی و سیاسی او مهمترین حرکت جهت برقراری عدالت بشمار می رود. در دوران معاصر نیز از آنجا که ما انسان را بسان موجودی می بینیم که دارای هیچ تعیین داده شده طبیعی، اجتماعی، سیاسی،فرهنگی نیست تحقق عدالت را منوط به رسمیت شناختن حقوق او یا آزادی عمل او برای تحقق نیازها، امیال و آرمانهای خویش می دانیم." ( اخلاق و عدالت ص 16)
از مجموع نظرات فوی به نظر می رسد که بینش از آن که ارایه تعریفی برای عدالت امکان پذیر باشد در اینجا مصادیق عادلانه اعم از جنگ عادلانه، توزیع عادلانه، و نظایر آن امکانپذیر می باشد.
بنابراین چنانچه از مجموع نظریات فوق حد مشترکی استخراج نمائیم عدالت عبارت است از حق برابر دستیابی به امکانات و حقوق و چنان چه در دو حوزه اقتصاد و سیاست به عدالت توجه نمائیم می توان گفت که عدالت سیاسی حق دستیابی برابر تمامی آحاد جامعه به قدرت سیاسی و عدالت اقتصادی نیز حق برابر تمامی آحاد جامعه در دستیابی به ابزار تولید و برخورداری برابر از تولید و به عبارت دیگر عدالت توزیعی می باشد.
صرفنظر از اینکه رویکرد فوق از عدالت مطلق و آرمانی است اما به عنوان یک گرایش کلی می توان ما را به سمت و سوی مفهوم عدالت رهنمون نموده و البته بی تردید بیانگر تقابلی عمیق با مفهوم مالکیت خصوصی حداکثری است.
نتیجه گیری بخش نخست
رویکرد لیبرالیستی از آزادی بر این باور است که:
– قیود مخالف ازادی اند
– آزادی لیبرال تنها نشاندهنده میل انسان است که حد احتمالی آن میل دیگری و مروج آن مبادلات اقتصادی است( هر اندازه که تولید شود مجاز است )
– شرط پیشرفت آزادی، ضرورت نبود اجبار اراده افراد و محدودیت دخالت های زورگویانه به وسیله قانون است.
– لیبرالیسم مکتبی است گرایش آزادی نامحدود فرد بویژه در حوزه اقتصادی
– لیبرالیسم سیاسی این کمترین دولت است که در آن حقوق ملت اصل و دخالت دولت در حیطه سیاست امری استثنا تلقی می شود بنابراین انسان آزاد است که رفتار خود را جدای از اعمال قدرت نه تنها دولت بلکه عرف و سن برگزیند. و اصول مطلق ارزشی نه از طریق دولت و نه از طریق مذهب نمی تواند در رفتارهای فرد دخالت نماید و به این جهت است که یکی از مهمترین دستآوردهای نظام لیبرالیستی نفی هرا صل ثابت و در نهایت نفی دین و حتی سنن غیر قدیمی است.
– ملت برای تعیین سرنوشت سیاسی خود نیازی به دخالت دولت ندارند.
– لیبرالیسم اقتصادی با تکیه اساسی بر مالکیت حداکثری و دولت حداقلی، متعادل بازار تولید و مصرف را محقق می داند و هیچگاه به عدالت توزیعی نمی اندیشد.
– نظریه اخلاقی عدالت بر این باور است که انسان دارای هیچ تعیین داده شده طبیعی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیست و تحقق عدالت منوط به رسمیت شناختن حقوق او یا آزادی عمل او برای تحقق نیازها امیال و آرمانهای خویش است.
– حد مشترک تبیین عدالت در حق دستیابی برابر آحاد جامعه بر امکانات حقوقی یافت می شود.
– عدالت سیاسی حق دستیابی برابر آحاد جامعه و قدرت سیاسی است.
– عدالت سیاسی یعنی حقی دستیابی برابر آحاد جامعه به ابزار و منابع تولید و برخورداری برابر از تولید و درآمد جامعه
بخش دوم: اندیشه و عمل بازرگان
فصل نخست: بازرگان به مثابه روشنفکر دینی
روشنفکردینی
با تمایز میان نوگرایی دینی و روشنفکری دینی"نوگرایی دینی پدیده ای است به قدمت دین و پدیده ای مستر و دائمی انسان و جامعه انسای در تغییر و تحول دائم است.در حالی که سنت گرایان در برابر این تغییرات مقاومت می کند. نوگرایان ضرورت اجتناب ناپذیر تغییرات را درک کرده و می گویند یا با تفکیک قالب از محتوی ، عناصر اصلی آموزنده های دینی یا ارزش های ملی را حفظ کرده وبرای آنها قالب های جدید متناسب با شرایط جدید بیانجامد. اگرچه پیدایش روشنفکری دینی از همین ضرورت ها سرچشمه گرفته است اما جنبشهای روشنفکری دینی را نابید با نورگرایی دینی مال و مهم معنی دانست. روشنفکری دینی و دغدغه های فراتر دارد و صرفاً محدود به ایران یا جهان اسلام نیست و البته ویژگی های روشنفکری دینی در ایراان و سایر کشوره ای اسلامی با روشنفکری دینی در سایر ادیان متفاوت است. ادوارد شیلز معتقد است که روشنفکران علی القاعده کسانی هستند که آثار فکری پدید می آورند یا سخت به مطالعه آثار فکری می پردازند و روشنفکر دینی کسی است که آثار فکری و دینی پدید می آورد . مراد از آثار فکری دینی آن آثاری است که به بحث از قوای متعالی و تجلیات لفظی و جسمانی و المانی آنها اختصاص دارد.
فعالیت های دینی و هم فکری و هم عملی( اعمال دینی) هدفشان پدیدآوردن یا حفظ کردن حالتی از اعتقاد است که شامل رابطه ای با قوای متعالی است. فعالیت فکری دینی، با تجسم بخشیدن به این حال خاص یا انتقاد، رسیدن به شناخت و انتقال دادن یا فهمیدن قوای متعالی و تجلیات آنها را مقصود دارند.
روشنفکر دینی، نواندیشی است که رسالت های یک روشنفکر را دارد و در برابر وضع موجود جامعه و ضرورت تغییر جامعه احساس وظیفه و مسئولیت می نماید در حالی که برخی نواندیشان چنین احساسی ندارند و صرفاً در قلمرو نظری گام برمی دارند."
دکتر ابراهیم یزدی- روشنفکری سنت و مدرنیته، سیاست نهضت آزادی تشکیل شده چاپ شده در نشریه تابستان 82
قرآن والاترین منبع دین در تمامی عرصه های مورد استفاده دین داران بوده و بدیهی است مهندس بازرگان نیز با تاسی بر این منبع عظیم آموزه ها و عمل خویش را بنیان نهاده است.
آزادی در قرآن
موضوع آزادی( در صورت فردی یا در رابطه با جامعه) چیزی نیست که بتوانیم به سادگی واژه معادل برای آن در قرآن پیدا کنیم. گرچه در برابر کلمه آزادی یا آزادیگ، مترجمین کلمات حر و حریت را به فارسی برگردانده اند و ما می دانیم کلمه حر در قرآن غالباً در برابر عبد یعنی برده بکار رفته، و مفهوم آزادبودن از تملک و تصرف غیر را تداعی می کند. موضوع آن چنان وسیع و گسترده است که ساده نگری خواهد بود اگر تصور کنیم با مطالعه چند واژه قرآنی می توانیم به عمق مطلب پی برده و اصول موردنیاز را استخراج کنیم، پس راه حل این است که حوزه معنایی یا میدان معنی شناسی موضوع را که متشکل از زنجیره ای از کلمات مربوط به یکدیگر است مورد بررسی قرار دهیم."
آیات فراوانی در کنار آیه: " النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازدواجه امهاتکم" اشاره به آن دارد که همین بهترین خلق خدا و کیل خدا و حفظ دین او نبوده و رسالتی مگر ابلاغ آشکار رسالت نداشته و مسلط بر مردم نبوده و خداوند نیز خود را تنها مقام سئوال کننده از انسان برشمرده و حق سپاسگذاری یا انکارورزی را نیز هم او به انسان عطا فرموده است:
* نا هدینا السبیل اما شاکراً و ما کفوراً
* فاعلمو انما علی رسولنا البلاغ المبیس
* فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین
* ماعلی الرسول الاالبلاغ المبین
* ما علیا الاالبلاغ المبین
* فان اعرضو فمما ارسلنا ک حفظنا ان علیک الاالبلاغ دان تولو فانما علیک البلاغ
* لا اکراه فی الدین
* فذکر انما انت مذکر لست علیهم عصیطر
* لکم دینکم ولی الدین
برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شودکتاب آزادی در قرآن نوشته آقای عبدالعلی بازرگان مطالعه شود.
عدالت در قرآن
قرآن کریم به صراحت از عدالت و مفاهیم مرتبط با آن نظیر قسط، میزان، عدل و … نام می برد موسی بمنظور از بین بردن ظالمانه بر فرعون می شد حکومتی که قرائتی مطلق از قدرت داشته و خود را بر جان و مال شهروندان حاکم میداند تا به آنجا که بری تغییر نیافتن خوابی و اجتناب از وقوع سرنوشت دست به کشتتار کلیه اطفال می زند وبه بیان دیگر آفرینش را محکوم می کند. که قرآن از این ظلم، تعبیر به طغیان نیز می نماید و به عبارت دیگر براساس منطق قرآن طغیان در برابر سنت الهی ظلم بوده ودر مقابل با مفهوم عدالت قرار می گیرد قرآن مجید در سوره مبارکه الرحمن، آفرینش عدالت ران نخستین مرحله پس از آفرینش انسان قرار میدهد الرحمن ، علم القرآن، خلق الانسان، علم البیان، الشمس و القمر بحسبان، و النجم و الشجر یسجدان و السماء رفعها و وضع المیزان . سوره الرحمن آیات 1 الی 7
قرآن مجید نتنه تنها به مفهوم عدالت نظر دارد بلکه مصادیق آن از جمله عدالت توزیعی و بذل مال به فقرا و ایتام نیز اشارات فراوان دارد.
الا تطغو فی المیزان و اتیمو الوزن بالقسط و لاتمرد المیزان الرحمن آیات 7 الی 9
و یطعمون الطعام و یسماً و اسیراً سوره انسان آیه 8
ارزش رفتار عادلانه مبتنی بر اخلاق تا به آن حد است که قرآن عدم توجه به آن را مترادف با تکذیب دین برمی شمارد.
الذی یکتوب بالدین ، فذلک الذی یدع الیتیم سوره آیه 1 الی 2
یکی دیگر از مفاهیمی که در خصوص ارج نهادن به عدالت در قرآن ذکر شده است رف و معری زریه ای موسوم به ترنین است که البته قرآن کریم موجودیت این طبقه را محکوم به فنا دانسته و نقطه مقابل و حاکمین واقعی و نهایی تاریخ را مستضعفین می داند.
و نریدان نحن علی الذین استعضفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین سوره 5 آیه 28
البته به نظر می رسد که براساس منطق قرآن، مستضفین تعریف طبقاتی اقتصادی نداشته و ایشان در انبوده خلق هستند که در درون خود از اقشاز متفاوت تشکیل شده اند وجه مشترک ایشان در آن است که از طریق ظالمان شنخت دل از حق و باطل ضعیف می گردد و میزان اختیارشان در پیشامد ها پائین میآید که قدرت تصمیم گیری در تعیین سرنوشت ضعیف بوده و اطمینان و امنیت شان پیوسته تهدید می شود." رمفورد ص 150
* و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها سوره اسرا آیه 16
* حیت اذا اخونا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجرون سوره مومنون آی 64
* سوره سبا آیه 34 و ما ارسلنا فی قریه من تذیر الا قال متروفوها انا مجا ارسلتم به کافرون و انابهم مقتدون زخرف آیه 23
* و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال فی حمیم و ظل من یحموم لابارد و لاکریم انهم کانو قبل ذلک مترفین
" ترف و ترفه هم معنای گشادگی در نعمت و عادت کردن به نعمت است و ترف کسی است که دارای نعمت و ثروت زیادی است و در بهره وری از ثروت همانگونه که خودش می خواهد رفتار می کند. مترفین، قدرتمندان اقتصادی هستندکه دارای امکانات مادی بسیار بوده و در بهره وری از ثروت شیوه خودکامانه ای اعمال می کنند" ( خانم رمفورد ص 81)
چند نکته براساس آیات فوق از مشخصات ترفین استنباط می شود: نخست آن که این طبقه محکوم به فنا بوده و دوم آنکه این طبقه نسبت به آیات و سنت الهی انکار ورزد ودر حکم کفارند به طریقی که پذیرش تغییر در هستی ر ا نداشته و بر آنچه بر ایشان واگذاشته شده پای بندند و این خود نشانه ای از تحجرات و سوم آنکه این طبقه با ضمیر" ها" منسوب به شهرهایی هستند که به هلاکت و نابودی در افتاده اند و قرن کریم ایشان را از مردم نمی داند و بر بیان دیگر کفر ورزی و تحجر ایشان را ازسطح انسانی پائین آورده و در مرتبه ای نازل قرار داده است.
مهندس بازرگان د رفعالیت های روشنفکرانه دینی خود که بخشی از آن ها در نوشتارها و مقالات ایشان انعکاس یافته و خلاصه از انها در ذیل عنوان می شود نسبت به آزادی و لیبرالیسم نظرات زیر را اعلام داشته اند:
مهندس بازرگان اعتقاد دارد یکی از جنبه های سه گانه عبارتند از:
" عبادت نسبت به خلق است، مانند نیکوی به پدر و مادر، ادای خمس و زکات، خیرات، جهاد، اصلاح امور، امر به معروف و نهی از منکر و غیره، همچنین جنبه منفی امر یعنی خودداری از ظلم، دزدی، کمفروشی، فساد، فحشا، قتل و …." جلد 1ص 115
اشان در تببین اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید:
" مواد 1 و 2 این اعلامیه( ماده1: تمام افراد بشر آزاد به دنیا آمده و از لحاظ حیثیت وحقوق با هم برابرند همه دارای عقل و وجدان می باشد و باید با یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. ماده 2: هر کس می تواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصاً از حیق نژاد، رنگ، جنس، زبانف مذهب، و….. از تمام حقوق وکلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضرذکر شده است بدون هیچ تبلیغی استفاده کند) مستفاد از قرما حضرت امیر به محود بن ابوبکر است که ما مسلمانان ناگزیریم که به هرچه غیر از آزادی ومساوات است پشت پا بزنیم و همگان را با هم مساوی بدانیم و همچنین این مواد منطبق با آیه 13 سوره حجرات است/ یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم سعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقکیم.
در خصوص مواد 2 و 5 این اعلامیه که به حق زندگی، آزادی این است که شخصی ومنع شکنجه و رفتار برخلاف شئوون بشری اشاره دارد. قرآن مجید خیلی جلوتر رفته و می فرماید لایجر منکم شنان قوم علی الا تعدلو اعدلو هو اقرب للتقوی(سوره مائده ایه 8) که معنی آین عبارت است از مبادا دشمنی شما با مردم شما را وادار به جرم و اعراض از دولت کند. عدالت کنید که به تقوی نزدیک تر است.
ایشان ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر را که در مقام آزادی فکر، وجدان و مذهب است را در راستای آیه 256 سوره بقره( لا اکره فی الدین) برمی شمارد." جلد 1 ص 127 .
مهندس بازرگان اعتقاد دارد که" برابری در مقابل قانون، سوغات فرنگ است یا تعلیم مکتبی که علی(ع) می فرمایدک پیغمبر اکرم موهومات طبقاتی را لغو کرد. و مسلمانان را در مقابل قانون مقدس قرآن بدون استثناء مساوی و برابر قرارداد و تساوی ملل و زن و مرد و نژاد و ملتها را منشور ملل متحد به دنیا اعلام کرده است. یا پیغمبر اسلام در روز فتح مکه که تمام افتخارات را لغو کرد و برای آن ان اکرمکم عندالله اتقیکم را قرار داد." جلد 1صص 130 و131
" اسلام این حقیقت و توجه به مساوات وحریت را ازهمانجا آوردکه انجیل و تورات آوردند." جلد 1 ص 132
" بشر تمدن برای افراد ملت و کارگران موقعی ارزش قائل شده که آنها دست هب اسلحه زده وطغیان کرده بودند. اما امثال نوح و عیسی و موسی و محمد(ص) موقعی دست پداری بر سریتیمان کشید ه و دست برادری به زیردستان دارند و زمانی در برابر ستمگران و توانگران به دفاع از حیثیت و حقوق اولاد آدم پرداختند که ایشان نه شعور و درک مقام خود را داشتند ونه کمترین زور برای دفاع از آن. امروز اگر پیشوایان حزبی و روشنفکران ترقی، سنگ ملت ها و زحمتکش ها را به سینه می زنند، نباید فراموش کرد که اینها نیروهای بزرگی را تشکیل می دهند که برای احراز مقامات اجتماعی و جلب منافع مادی بسیار موثر می باشند. ولی آن زمان با غلامان و فقیران نشستن ننگ بود و موجب زیان." جلد 1 ص 132
" شما چه تورات و ج اوستا را باز کنید و چه قرآن را می بینید که مسئله اختیار و ازادی در اولین فصل تکوین بشریت و دمیده شدن روح الوهیت و با عنوان کردن قضیه شیطان مطرح بود. پیغمبران اولین اعلام کنندگان حق آزادی طبیعی و نظری بشر بوده و پایه کلیه مذاهب حقه و اساس ههر هدایت و مسئولیت بر اختیار است. تا شیطان نباشد اختیار نیست، تا اختیار نباشد ابتلا نیست. تا ابتلا نباشد کوشش و تربیت و تکامل نیس÷ت. تا تکامل نباشد، کسب استعداد و صلاحیت حاصل نمی شود و تا صلاحیت فراهم نشود، نیل به سعادت بهشت میسر نخواهد بود. این راه حل ومنازل ارزش آن را دارد که به بشر آزادی و اختیار داده شود ولی با هدایت و پشتیبانی." جلد 1 ص134.
" یکی از فواید صدق گفتار و حقیقت دعوی پیغمبر حدیث" الدنیا یبقی مع الذکر و با بقی مع الظلم ات " است دنیا با وجود کفر باقی میماند ولی با ظلم نابود می شود. واضح طریقت و صاحب شریعت انصاف را بجایی رسانده که صریحاً می گوید اگر به دین من عمل نکردید و خدا را نپرستیدید ممکن است دنیای شما آباد و پایدار باشد ولی اگر ظلم پیش گرفتید، یعی از حق و عدالت منحرف شدید، مضمحل خواهید شد. برای بقاء که خود مستلزم ترقی و تکامل است عدالت غیرمذهبی که یک عدالت اجتماعی است برای سعادت کافی است." جلد 1 ص 137
" امروز یک فرد متمدن واقعی یک فرد اجتماعی به تمام معنی است که منافع خصوصی را در مقابل وظایف اجتماعی لغو کرده است." جلد 1 ص 161
" در یک دستگاه اقتصادی آنجایی که هدف و اساس پول می باشد، مال مقام آنتروپی و صورت نامطلوب انرژی را احراز می کند. مال در جامعه اقتصادی در عین آنکه وسیله تصدی است صورت نامطلوبی از دارایی و متعلقات شخصی می باشد." جلد 1 ص 332
مهندس بازرگان در تبیین شرایط سقوط جوامع می گوید:
" شرط دوم مراجع بر روابط طبقات و افراد اجتماع با یکدیگر می باشد، اگر عدالت و انصاف برقرار نباشد جامعه فاسد و مضمحل می شود و این قانون را منطق با منطق آیه 45سوره حج و آیه 59 سوره قصص برمی شمارد." جلد 1 صص 338 و 339
مهندس بازرگان در نقد فقه شیعه می گویدک
هزاران مسائیل داخلی عمومی هست که جواب درستی منطبق با احتیاج روز به آن داده نشده است از قبیل: بیمه، بانکداری، و غیره. تمام این مسائل و موضوعات آمده و از بالای سر ما رفته است. فقه ما به عوض اینکه در کادر بزرگ بین المللی و به قیاس جامعه جهانی مسایل را طرح و حل کند هنوز در خم اول کوچه مانده است." جلد 2 ص 66
" بزرگترین خطری که امروز ملتهای عقب مانده دنیا را احاطه کرد ه است همین عدم آزادی و عدم سنخیت است و بنابراین اگر علاقه مند به اصلاح خود و مردم هستیم و میخواهیم برای تامین سعاد اجتماع نظر دهیم باید:
– ایمان به اثرات آزادی و همکاری اجتماتعی داشته و برای کارهای اصلاحی از دستجات کوچک شروع کنیم.
– معتقدین و مبلغین بدانند و قبول کنندکه بجز انجام وظایف فردی و دینی برای اصلاح افراد، باید ر دریچه دیگر تامین شود.
– بدانیم که ایمان و منظور تنها کافی نیست، حق باید خواسته شود، حق باید گفته شود، حق باید اجرا شود، به جهت اینکه خداپرستی تنها یک مساله نظری، عاطفی و فلسفی نیست. واحدی است که جامع ، قلبی، فکری، عملی و اجرایی همانطور که می بینیم اول" الا تعبدو الاالله(سوره هود آیه 2) می گفتند ولی به این اکتفا نکرده و وزنوا بالقسطاس المستقیم( سوره فطر آیه 82) و لاتنفضو المکیال و المیزان( سوره هود آیه 84) هم می گفتند. جلد 2 صص 71 و 72
" دموکراسی که نه تنها دعوی مساوات می نماید بلکه عدالت اجتماعی را میخواهد و حوقق همه اسنان ها را مساوی و اجب الرعایه می شناسد" جلد 2 ص 80
" دموکراسی به معنای شناسایی حداقل حق و مقام انسنی وسیله ای گردید ک در سایه آزای و حیثیت و عدالت استعداد های بشری، بروز و ظهور کامل پیدا کند و کاخ نیم تمودن بازگردد." جلد 2 ص 81
" اساس روح دموکراسی، قدرشناختن و ارزش دادن به فرد انسانی است انبیاء اولین کسانی بودندکه حتی به پست ترین و زیردست ترین و فراموش شده ترین طبقات مردم عنایت و محبت کردند و دین اسلام که منادی و مجری مساوات و برادری، و آزادی بود خیلی زودتر از انقلاب کبیر فرانسه این شعار را پدید آورد." جلد 2 ص 92
" پیغمیر اسلام این فرق را با مبلغین دیگر دارد که خو مومن به غمل مجری و مباشر بود. اگر می گفتند که:" انماالمومنون اخوه" از سوی دیگر اعلام می کرد که" ان الله یامر بالعدل و الاحسان" و این یک اعلامیه خشم و نطامی و با تذکر نبود. عموماً عدل و احسان را در خانه و در مدینه و جامعه جاری ساخت و متعاقب آن می آید که: یا ایها الذین آمنو انفقوا محارز قناکم( سوره بقره آیه 254) " جلد دوم صص 256 و 257"
اشتباه نشود همانطور که در صدر مشروطیت عده ای آنرا پیراهن عثمان کرده بودند.منظور از آزادی بی بندوباری اخلاقی یا هرج و مرج اجتماعی نیست. آزادی که در دنیا به خاطر ن انقلاب ها شده و خونها ریخته و داده اند و به معنی و به قصد رهایی از اسارت و بندگی ستمکاران و غاصبین حقوق بشری و نشاندن قانون بجای جهل و زور وزارت نه رهاییی از قانون و بی اعتنایی به وظایف و اصول همان عدالت و قسط است." جلد 2 ص321
" آزادی، منافی با زحمت و مسئولیت نیست. آنکه می خواهد دائماً آزاد باشد و از بار سنت و قید اسارت دیگران خلاص باشد، صد در جه بیشتر باید قبول رنج و کار و مسئولیت نماید و اگر ما می خواهیم جوانان آزاد بار بیایند و آزادی را خودسری و دریدگی و خودخواهی نمی دانیم. نشان اول آزادی شخصیت راستی است." جلد 2 ص 312
" تقلید، تکمل آمور نیست. چون همیشه عقب تر و محتاج است و بیشتر اسارت می آورد تا آزادی." جلد 2 ص 396
ایشان دین آزادی را مطلق بر نمی شمارد:
" درواقع بتدریج که مرحله تکامل و سرعت آن بالا می رود ما شاهد د امر یا دو عمل متضاد هستیم. توسعه آزادی از یک طرف و شدت احتیاج از طرف دیگر. انسان در نهایت آزادی نسبی و اختیار، متنهای ضعف و احتیاج را دارد و ضمناً در تحول و تکامل نیز سرعت عجیب و میدان وسیعی در برابرش باز است." جلد 7 ص 182
" درد ما درد عدم عدالت و آزادی و نبودن حکومت ملی و قانون و قانون است. نه درد تشکیلات اداری یا تغییرا ارضی و سماوی . بودن عدالت و آزادی قانونی هرگونه ادعا و اصلاحی حرف سنت و قوز بالاقوز است ." جلد 8 ص 110
" در دموکراسی بر ملت یعنی جمع به فرد ، به جمع افراد امت داده می شود. و با اعطای آزادی و تامین مساوات توجه به عناصر بی نهایت کوچک اجتماع دارند و حکومت انتگرالی است که از طریق مراجعه به آراء عمومی صورت گرفته و ا ختیار را بر سبیل مشتق به دست اکثریت می سپارد." جلد 8 ص 146
" ابراهیم به رهایی و آزادی خود اکتفا نکرده فریاد دعوت و علم مبارزه بلند کرد." جلد 8 ص 171
" آری می تواند کمونیسم را از بین برد که هم اجازه دستور کاسبی و تولید ثروت را داده و ترتیباتی برای فعالیت مادی بشرعین کرده باشد، و هم طبق احتیاج زمانه، پیش بینی و چاره جویی اشکالات جامعه از مالکیت را که مولد کمونیسم است نموده باشد. در هیچ شرایطی مثل اسلام بر طر و اسمی مختلف وسایل پخش ثروت و عمومی کردن پول تامین نشده است. انفاق، احسان، خمس و زکات، صدقه، فطریه، ثلث، هبه، طعام، ولیمه، نذر، مهمانی، و بالاخره وقف که نتیجه نهایی کل ملی شدن و عمومی شدن اراضی و اموال است." جلد 8 صص 207 تا 209
فصل دوم: مهندس مهدی بازرگان به مثابه دولتمرد
از تاریخ که مهندس بازرگان مسئولیت دولت موقت را به عهده گرفت تا 13 آبان 1357 که از این مسئولین بنا به دلایلی استعفا داد و متعاقباً عضویت در شورای انقلاب و مجلس شورای اسلامی یافت مجموعه ای از اسناد را می توان یافت که بیانگر موضع
ری های ایشان در قبال مقولات آزادی و عدالت بوده و به تبیین دیدگاه ایشان در خصوص موارد یادشده اشاره و تصریح دارد. مهمترین سند حقوقی این دوره پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی است که کلاً تحت مدیریت ایشان و سایر همفکران ایشان نظیر زنده یاد دکتر یدالله سحابی، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، و جمعی دیگر از دوستان تهیه و تنظیم شد و حتی به امضای رهبر فقید انقلاب اسلامی نیز رسید.
گفتار نخست: پیش نویس قانون اساسی
در این پیش نویس ضمن اشاره بر رکن اسلامیت در نظام سیاسی ایران اثری از ولایت فقیه بعنوان یک سازوکار اجرایی دیده نمی شود.
اصل 2 این قانون اشاره دارد که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است توحیدی برپایه فرهنگ اصییل و پویا و انقلابی اسلامی با تکیه بر ارزش و کرامت انسان،مسئولیت او درباره خویش، نقش بنیادی تقوا در رشد نفی هرگونه تبعیض وسلطه جویی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و ضرورت استفاده از دستآوردهای سودمند علم و فرهنگ بشری در جهت التزام کامل به همه تعالیم اسلامی
اصل سوم: آرای عمومی را بنای حکومت می داند.
اصل پنجم: هم اقوام را از حقوق مساوی برخوردار می داند.
اصل سیزدهم و چهاردهم: حقوق اقلیت های دینی را برسمیت می شناسد.
اصل پانزدهم: حاکمیت ملی را از آن همه مردم می داند که نباید درجهت منافع اختصاصی هیچ گروه معینی قرار گیرد.
اصل ششم: مقرر می دارد که آزادی و استقلال از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و هیچ فرد یا گروه و هیچ مقام و مرجعی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، بر استقلال و تمامیت ارضی خدشه ای وارد کند و یا به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی عقیده، بیان، قلم و آزادی های مشروع دیگر را از کسی سلب کند.
با قوانین و مقررات بدین منظور دفع کنندگی در حالت جنگ
اصل نهم مقرر می دارد که سعی و کار حاصل آن حثق هر کسی می باشد و هیچ کس نمی تواند بعنوان مالکیت رسمی و کار خود امکان سعی و کار را ازدیگری سلب کند. امکان کار و کوشش برای همه باید چنان فراهم گردد که هیچکس مورد بهره کشی و استثمار دیگران قرار نگیرد.
اصل 22: همه افراد ملت اعم از زن و مرد در برابر قانون مساوی اند.
اصل 25: به بیان آزادی مطبوعات اشاره دارد.
اصل 26: در بیان آزادی تشکیل احزاب و جمعیت ها و آزادی افراد در شرکت یا عدم شرکت در این گروهها می باشد.
اصل 27: به بیان آزادی تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز وفق قانون اشاره دارد.
اصل 28: بر آزادی افراد ملت در انتخاب شغل تصریح دارد.
اصل 29: حق استفاد از بیمه، بهداشت، درمان، بیکاری، پیری و از کار افتادگی حقی است همگانی و دولت مکلف است بر طبق قوانین با استفاده از درآمدهای ملی این بیمه ها را برای یک یک افراد کشور تامین کند. و در این زمینه کشاورزان، کارگران، و گروه های کم درآمد حق تقدم دارند.
اصل 40: مالکیت شخصی که از راه مشروع بدست آید محترم است و حدود آن را قانون معین می کند.
اصل 41: هیچ ملکی را نمی توان بعنوان نیاز عمومی از صاحبش گرفت مگر با تصویب قانون و پرداخت قسمت عادلانه به آن
اصل 47: مالکیت خصوصی د رصنایع، کشاورزی، یا بازرگانی در صورتی که وسیله اضرار یا تجاوز به منافع عمومی شود یا تصویب مجلس شورای ملی، ملی اعلام می گردد.
اصل 66: مجلس شورای ملی نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول مسلم اسلم و قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر طبق اصل 144 به عهده شورای نگهبان قانون اساسی است.
اصل 142: بمنظور پاسداری از قانون اساسی از نظر انطباق قوانین عادی با آن شورای نگهبان قانون اساسی با ترکیب زیر تشکیل می شود:
1- 5 نفر از میان مجتهدان در مسایل شرعی که آگاه به مقتضیات زمان هم باشند،مجلس شورای ملی این 5 نفر را از فهرست پیشنهادی معروف تقلید انتخاب می کند.
2- 6 نفر از صاحبنظران در مسایل حقوقی، سه نفر از اساتید، دانشکده های حقوقی کشور، و سه نفر از قضات دیوان عالی کشور که بوسیله مجلس شورای ملی از دو گروه مزبور انتخاب می شوند.
اصل 46: تصمیم های شورای نگهبان با رای حداقل دو سوم اعضا معتبر است.
اصل 151: در رسانه های گروهی( رادیو و تلویزیون) که دولتی هستند آزادی انتشار باید تامین باشد این رسانه تحت نظارت مشترک قوای سه گانه اداره خواهد شد. ترتیب آنرا قانون معین می کند.
گفتار دوم: قوانین عادی
از جمله قوانین عادی که در دوره دولت برای مهندس بازرگان به تصویب و اجرا می رسد می توان به عناوین زیر اشاره داشت:
1- قانون شورا ی ملی مصوب 14/4/1358
2- لایحه قانون اصلاح قانون مل شدن بانک ها مصوب 17/3/1358 شورای انقلاب اسلامی
3- قانون لغو مالکیت ارضی موات شهری و کیفیت عمران آن 11/4/1358
4- لایحه قانون اصلاح قانون تشکیل سازمان تامین اجتماعی مصوب 2/5/1358
5- الایحه قانون مالکیت و بهره برداری از اراضی واقع در آبخور سد دز و الغای قراردادهای کشت و صنعت مصوب 1/7/58
6- لایحه قانون خرید اراضی و املاک مورد احتیاج دولت و شهرداریها
گفتار سوم: سخنرانی ها و مقالات
" آنطور که از داساان های انبیاء و از شعار لا اله الا الله خودمان می فهمیم ماموریت پیغمبران، آزادی و آزادکردن انسانها بوده است نه به بند کشیدن آنها در مرحله اول عنایت بر قوم و ملت خودشان داشته اند اما آزار کردن از چه چیز و از کی؟"
( بازیابی ارزشها ص 65 )
" ولایت فقیه و نظارت یا حاکمیت که با پیگیری تبلیغ و تحمیل می شود موضوع مهم دقیقی می باشد که باید از جنبه های مختلف فقهی، حقوقی، تاریخی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی مورد بررسی و بیان گردد و طوری اعمال شود که اصالت اسلام و آزادی انسان چنانکه در قرآن و سنت آمده است، تحت الشعاع نباشد."
( بازیابی ارزشها ص 17)
" لازمه نفی اکراه،دردین اجباری نکردن، ایمان و آزادی در عقیده است"
(بازیابی ص 77 )
" این نکته را مجددا متذکر می شومکه پوست کنده آزادی، آزادی مخالفت و مخالف است و اجازه بی دریغ و بی اشکال انتقاد و اعتراض علیه حکومت، اگرچه مخالفت را پیش خود ناحق بدانیم و حکومت را برحق. آزادی یعنی وجود مدعی و بروز جریان های برهم زننده سکونت و حرکت عادی. در غیر اینصورت آزادی، نه معنی دارد ونه فایده
(بازیابی ارزش ص 80 )
" ممانعت آزادی حتماً ناشی از ضعف بنیادی یا خلل در نیت و برنامه است."
(بازیابی ص 85 )
"در یک جامعه اسلامی و مکتبی چگونه ممکن است زمینه امر به معروف و نهی از منکر اجرا شود و آزادی عقیده و بیان و امنیت قضایی و سیاسی نباشد؟ فریضه ای که درباره انس فرموده اند، اگر ترک کنید اشرا ر قوم بر شما مسلط خواهندگشت و دعاهاتیان( یعنی خواستها و هدفها) اجابت نخواهد گشت" .بازیابی ص 85
"لیبرالیسم همان آزادی خواهی، آزادی منشی و آزادی گرایی است یا اصالت دادن و ارزش اصولی قائل شدن برای آزادی انسان، البته نه آزادی به معنای بی بندوباری و پیروی از هوی و هوس های نفسانی. بلکه رهایی از اسارت انسان های دیگر و از قیود غیرعقلانی و خرافات و سنت های جاهلی." بازیابی ص 389
" اگر خواسته باشیم لیبرالیسم را در جبهه های مختلف آنچنانکه از قرآن و سنت
می فهمیم خلاصه کنیم می توانیم بگوئیم:
1) رابطه خدا با انسان – لیبرالیسم صددرصد به مصداق لا اکره فی الدین و همراه با مهلت و اندازه در دوران زندگی دنیا
2) رابطه انسان با خود – عدم لیبرالیسم توام با مسئولیت، محدودیت، مراقبت و حاکمیت تا سرحد نفی و شکستن آزادی و مالکیت و موجودیت، زیر فرمان عقیده و عشق و اراده خود شخص
3) رابطه انسان با انسان- محدودیت های آزاددی و تجاوز و تعدی از هر دو طرف بر طبق اصل لاضرر و لا ضرار فی الاسلام همراه با پیوستگی و تکامل اجتماعی و خدمتگزاری انسان به انسان.
4) رابطه دولت و انسان – هم دموکراسی و هم حکومت مردم بر مردم و نظارت بر دولت وجود دارد و هم لیبرالیسم خدمتگزار دولت نسبت به مردم در آنچه حقوق و آزادی های مجاز افراد می باشد و هم رعایت صادقانه شرایط مقابله و قراردادهای اجتماعی با اطافعت از مقررات مصوب و تمکین به ضوابط و حدود و کیفرهایی که دولت یا دستگاه قضایی درباره متجاوزین و متخلفین برطبق اصول و عهود پذیرفته شده اجرامی نماید." بازیابی صص 411 و 410
فصل سوم: مهندس بازرگان به مثابه رهبر و بنیانگذار نهضت آزاد ی
آنچه درذیل خواهد آمد صرفاً نمونه هایی چند از اسناد بجا ی مانده از نهضت آزادی ایران در دوران دبیرکلی مهندس مهدی بازرگان است که به تبیین دیدگاه ایشان و حزب فوق الذکر در خصوص آزادی دعوات می پردازد:
*در اعلامیه تاسیس نهضت آزادی ایران مورخ 25/2/1340 چنین آمده است:
" اقتضای اطاعت از خدا مبارزه با بندگی غیر او وشرط سپاس ایزدی تحصیل آزادی برای بکاربستن در طریق حق و عدالت و خدمت است." بازیابی ص 69
" در آن آزادی که نهضت آزادی ایران بنام آن و بخاطر آن تاسیس شد تقلید از مغرب زمین نبود بلکه به تبعیت از اسلام و قرآن بود." بازیابی ص 364
" نهضت آزادی ایران برای استقرار( درستی) و ( عدل) و ( آزادی) می کوشد" بیانیه مورخ 25/2/1340
نخستین بیانیه نهضت آزادی ایران:
" نظریه لزوم آزادی تشکیل اجتماعات ملی برای اشاعه این اصل اصیل که سر چشمه هر تحول صحیح اجتماعی نیروی ملت است و تا زمانی که هر فرد ایرانی احساس شخصیت و آزادی و ارزش اجتماعی نکرده خویشتن را در مقررات ود موثرتشخیص نده یا از حق اجتماعی و اعتراض و انتقاد صحیح استفاده ننماید استعداد ملی بروز نکرده، درستکاری ملک و ملت تحقق نخواهد یافت.
نظریه لزوم تامین واقعی عدالت اجتماعی که برای استقرار نظم داخلی و جلوگیری از نفوذ خارجی و حفظ صلح و آرامش جهان، خصوصاً خاورمیانه اهمیتی حیاتی دارد.
نهضت آزادی ایران برای تعقیب هدف های مشروحه زیر فعالیت خود را آغاز می نماید:
اصل اول: 1- احیای حقوق اساسسی ملت ایران با استقرار حکومت قانون بمنظور تعیین حدود اختیارات و مسئولیت های قوای مختلف مملکت و برای تامین حکومت مردم بر مردم.
2- تفویض قدرت ملی و قانونی حکومت بر افرادی که صلاحیت رهبری سیاسی مملکت را داشته باشند.
اصل سوم: آماده کردن تدریجی و اصولی مردم برای شرکت در امور عمومی همچینن برای حسن استفاده از دموکراسی و استیفای حقوق ملی
اصل چهارم:
3- توسعه بیمه های اجتماعی
بیانیه تحت عنوا سازمانهای نهضت آزادی ایران جشن اول ماه مه 1963 را به همه کارگران و زحمتکشان ایران شادباش می گوید. مورخ اردیبهشت 1342
" در راه ایجد اتحاد طبقات زحمتکش و کارگران و دهقانان و سایر قشرهای مترقی بکوشیم. شرط پیروزی علیه استعمار و هیات حاکمه اتحاد نیروهای مترقی است. "
….. این مسائل باید هر چه عمیقتر و وسیع تر با توده انبوده کارگران و دهقانان در میان گذارده شود و از منابع به حق آنان صمیمانه دفاع کرد تا آنان به پشتیباینی نیروهای ملی و شرقی در آینده و با اتحاد این خلق انبوده یک حکومت ملی متکی به طبقات و قشرهای مترقی و ضد استبداد و فئودالیته بوجود آورد.
* بیانیه به مناسبت روز اول ماه مه 1944 مورخ 11/2/1343
" و اما ایران ن گرچه ایران طبق مفاد، نامه های کنفرانس کار ژنو نمی تواند این روز را نادیده بگیرد ولی عملاً کارگر ایرانی نمی تواند چنین جشنی را برگزار کند. زیرا آ"جا استبداد و محرومیت و اختنناق هست جای شادمانی نیست."
" کارگرن ایرانی نیز ضمن بزرگداشت این روز افتخار آمیر اعتراض خود را علیه هیات حاکمه جبار و قانون شکن ایران که تمام حقوق حقه ملت ایران بخصوص کارگران زحمتکش را بازیچه امیال خود را با بیان استثمارگری قرار داده و با تظاهر به طرفدار از آزادی و دموکراسی مانع بوجود آمدن سندیکاهای اصیل کارگری گشته اند اعلام داشته ……"
* بیانیه با عنوان هشدار و اعلام خطر نهضت آزادی ایران
* " قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آزادی اساسی از جمله آزادی مطبوعات را تضمین نموده است و جلوگیری از آزادی های مشروع را تحت هیچ شرایطی اجازه نمی دهد.


تعداد صفحات : 42 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود