دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
پایان نامه :
برای دریافت درجه کارشناسی در رشته روانشناسی عمومی
موضوع :
مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران
استاد راهنما :
سر کار خانم غیاثوند
پژوهشگر :
نوگل محمد علیزاده عرب
سال تحصیلی : 88 – 87
تشکر و قدردانی :
سپاس بی کران یگانه پروردگار را که بر من توفیقی اعطاء فرمود تا سهم کوچکی از دین خود را نسبت به جهان علم و دانش ادا نمایم. بر خود لازم می دانم از مساعی استاد ارجمند، جناب آقای دکتر داود حسین زاده که در تدوین این پایان نامه از نظرات و راهنمایی های ارزنده خویش بهره مندم فرمودند صمیمانه تشکر و قدردانی نمایم و توفیق روز افزون ایشان را از خداوند منان خواستارم.
همچنین از استاد فرزانه و ارجمند سر کار خانم غیاثوند که در انجام این پژوهش همواره با درایت علمی و شکیبایی قابل ستایش و تذکرات عالمانه و سودمندشان مرا یاری نمودند کمال سپاسگزاری و تشکر را دارم.
قدردانی :
در اینجا لازم می دانم که از جناب آقای علی زاده سرپرست واحد نظارت بر امور زندانیان دادسرای انقلاب اسلامی و جناب آقای شاهین نیا معاون حفاظت و اطلاعات اداره کل زندان اوین که در اجرای این پژوهش نهایت همکاری را با اینجانب داشته اند تشکر و قدردانی نمایم.
حاصل اهتمام خود را تقدیم می کنم به :
ستارگان پرفروغ زندگی ام، اسوه های صبر و پایداری و ایثار،
پدر و مادرم
که چون شمع سوختند و زندگی ام را منور ساختند.
و به آنانکه زبان قادر به بیان و قلم قادر به نوشتن
محبت هایشان نیست.
و به او ….
بسمه تعالی :
این پایان نامه تحت عنوان "مقایسه عزت نفس جوانان عادی و جوانان بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران" جهت دریافت درج کارشناسی رشته روانشناسی عمومی توسط دانشجو فاطمه ابراهیمی تدوین و تنظیم گردید و در تاریخ / / 13 با نمره مورد تائید قرار گرفت.
استاد راهنما
"فهرست مطالب"
عنوان : صفحه :
فصل اول : طرح تحقیق
مقدمه
بیان مساله
هدف پژوهشی
اهمیت و ضرورت پژوهش
فرضیه تحقیق
متغیرهای پژوهش
تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات
فصل دوم : ادبیات و پیشینه تحقیق
بخش اول بزهکاری
بزهکاری
بزه
بزهکار
مفهوم بزهکاری و انواع آن
پیشگیری و برخورد با بزهکاری ها
هفت رویکرد در تعریف جرم
انواع جرم یا بزه
بخش دوم : عزت نفس
عزت نفس چیست
اندازه گیری عزت نفس
اهمیت عزت نفس
عوامل موثر بر عزت نفس
عوامل موثر بر کاهش عزت نفس
تدابیر حفظ عزت نفس
بررسی دیدگاه های نظری عزت نفس
تحقیقات انجام شده مرتبط با موضوع
شکل گیری عزت نفس
مطالبی در مورد عزت نفس
فصل سوم : روش تحقیق
جامعه آماری
نمونه آماری
روش نمونه گیری
ابزار پژوهش
مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت
ساختار
روایی
اعتبار
روش آماری
فصل چهارم : یافته های تحقیق و تجربه و تحلیل آنها
مقدمه
تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش
فصل پنجم : خلاصه تحقیق و پیشنهادها
مقدمه
خلاصه و نتیجه گیری
محدودیتهای تحقیق
پیشنهادها
منابع
پیوستها
"فهرست جداول و نمودارها"
عنوان : صفحه :
جدول شماره 1 : تعداد افراد جامعه آماری
جدول شماره 2 : میانگین و انحراف استاندارد جوانان عادی و بزهکار
جدول شماره 3 : شاخصهای آماری عزت نفس در جوانان عادی و بزهکار
نمودار شماره 1 : میانگین عزت نفس جوانان عادی و بزهکار
نمودار شماره 2 : انحراف استاندارد جوانان عادی و بزهکار
چکیده :
به منظور بررسی رابطه بین عزت نفس و بزهکاری 80 نفر آزمودنی پسر 18 الی 25 سال (40 عادی – 40 بزهکار) با روش نمونه گیری خوشه ای و به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت روی آنها اجرا شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون t استیودنت برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت نتیجه بدست آمده t= 2/328 که در سطح معنی داری 5% از t جدول کوچکتر بوده به عبارت دیگر فرد صفر تائید گردید و بین دو گروه عادی و بزهکار تفاوت معنی داری مشاهده نگردید هر چند واریانس عزت نفس در گروه عادی بیشتر از گروه بزهکار بوده ولی از عزت نفس بیشتری برخوردار نبوده.
فصل اول :
* مقدمه
* بیان مساله
* هدف پژوهش
* اهمیت و موضوع تحقیق
* فرضیه های تحقیق
* تعاریف عملیاتی
طرح تحقیق :
مقدمه :
گر خطا گفتم اصلاحش تو کن مصلحتی تـــو، ای سلطـان سخن
کیمیـــا داری کـه تبدیلش کنی گرچــــه جوی خون بود نیلشکنی
ایـــن چنین مینیاگریها کار تست این چنین اکسیرها ز اسرار توست
مولانا جلال الدین مولوی
ریشه جرم و جنایت را می توان تا سپیده دم تاریخ بشری به واپس برد. از آن هنگامی که آدم و حوا به ارتکاب عمل نهی شده ای چون خوردن گندم یا سیب از بهشت رانده شدند، و پسرشان قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند، جرم را آغاز کرد و از آن زمانی که آدمی با نگاهی حیرتناک و پرسش آمیز، صحنه دریده شدن بره آهویی گریزپا را در چنگ و دندان جانوری برافروخته از هراس گرسنگی دید، شالوده جامعه جرم آفرین نیز ریخته شد. از آن لحظه دردناک تاریخی به این سو، جنابت همان جنایت باقی ماند؛ اما همواره رنگ عوض کرد و سایه خود را بر گستره گیتی افکند. اینک ما روز به روز شاهد، گسترش تبهکاری هستیم و در دنیایی زندگی می کنیم که با هوسهای جنسی، قتل، آدمخواری و آدم ربایی و … آمیخته گردیده است و امنیت انسان معاصر را تهدید می کند و هیچ روزی نیست که در روزنامه ها و رسانه های گروهی از جرم و جنایت گفته نشود و خبرهای هیجان انگیز درباره آدم کشی، دزدی، خودکشی و … در راس خبرها نباشد.
افزایش جرم در شهرهای بزرگ به حدی رسیده است که آرامش جای خود را به بحران سپرده و به تدریج واژه امنیت و آسایش در بسیاری موارد اعتبار خود را از دست داده است.
ریشه های این نابهنجاری های اجتماعی باید مورد مطالعه قرار گیرد و با از بین بردن آنها به کاهش اینگونه بیماریهای اجتماعی اقدام باید کرد وگرنه روز به روز این گونه انحرافات اجتماعی بیشتر شده و سرایت اجتماعی بیشتری پیدا می کند.
باید به این واقعیت توجه کرد که جرم و جنایت، یعنی بیماری های اجتماعی نیز مانند بیماریهای جسمی مسری هستند و اگر از ابتدای وقوع جرم به فکر اصلاح و از بین بردن علل ارتکاب جرم نباشیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند.
افرادی که در آغاز مرتکب بزهی می شوند طبیعی است که نتوانسته اند خود را با موازین اجتماعی آن جامعه تطبیق دهند این عدم هماهنگی ممکن است از نابسامانی اوضاع اجتماعی، اقتصادی و تربیتی آنها ناشی شده باشد. بر اثر ازدیاد جرم و جنابت قدرت کنترل در جامعه هر روز ضعیف تر می گردد و به همین دلیل پیوسته بر تعداد مجرمین افزوده می گردد (فرجاد، 1369).
ریشه اصلی رفتارهای جنایی را باید در کل زندگی اجتماعی و نوع خاص روابط انسانی جستجو کرد. انواع نابسامانیهای اقتصادی – اجتماعی چون فقر، تورم و گرانی، بیکاری، فقدان امنیت مالی و حقوقی و سایر عواملی که باعث محرومیت می شوند، زمینه مناسبی را برای ارتکاب جرم فراهم می آورد.
درباره اینکه چرا در جامعه، جرم و جنایت روز به روز افزوده می شود و چرا تبهکاری رواج می یابد جرم شناسان می گویند : این همه ریشه در آزمندی انسان روزگار ما دارد و علمای علم اخلاق گناه جرم آفرینی را به گردن زمانه بی رحم و فسادپذیر می اندازند و جامعه شناسان از ناهمترازی طبقات اجتماعی و کشمکش فقر و ثروت سخن می گویند و بالاخره روانشناسان جنایی، تبهکاری را در حکم بیماری می دانند که تحت تاثیر انگیزه های درونی و شرایط خاص محیطی دست به ارتکاب جرم زده است.
راه درست پیشگیری، انجام مطالعات علمی برای شناخت ریشه های درد و علل اینگونه جرایم است یعنی باید علل را از بین برد تا معلول که ارتکاب جرم است از بین برود. راستی مفهوم زندگی توام با هراس چیست؟ و چه لذتی دارد؟ اگر انسان آرامش و امنیت نداشته باشد هیچ چیز ندارد چون در آن جامعه آرامش مردم بر اثر وقوع جرایم هولناک از بین رفته و اعتماد عمومی سلب می گردد (فرجاد، 1369).
دوران بلوغ یکی از مراحل حساس زندگی بشری است. رشد و تغییرات جسمی در این دوره گذر از کودکی به نوجوانی و سپس به بزرگسالی، وضع بحران روانی خاصی را به وجود می آورد. دوره بی خیالی، دنباله روی بی چون و چرا به پایان می رسد. جوانان ضمن نیاز مبرم به محبت، حمایت و هدایت، برای ابراز وجود و استقلال تلاش می کنند که با انجام اموری تجربه کسب کنند. هرگاه به علت فقدان آموزش صحیح و بدون توجه به مقتضیات و امکانات جامعه خویش زندگی خود را با آنچه که در رسانه های گروهی می بینند یا می شنوند، می سنجند ولی نمی توانند موقعیت اجتماعی خود را درک و برای ایفای نقش در جامعه آماده شوند. برای نیل به اهداف رویاروی خود، به کارهای فوق قدرت خویش دست می زنند پس از شکست چون قدرت مقابله با مشکلات را ندارند با یاس موقعیت خود را در جامعه از بین رفته تلقی کرده و با اندک برخورد با معضلات اجتماعی، تسلط بر کنترل اعصاب خود را از دست داده مرتکب اعمال توام با خشونت می گردند و برای تلافی و انتقام جویی بر علیه خانواده و اجتماع قیام نموده جرایم مختلفی را مرتکب و یا برای تسکین آلام درونی به طرف اعتیاد کشانده می شوند.
ریشه درد بیشتر در جامعه است نه فرد. باید به فکر بود و راهی پیدا کرد که از ارتکاب روز افزون بزه جلوگیری کرد. مجازات و شکنجه جلوی جرم و بزه را نگرفته است. دیده شده کسی که مرتکب خلافی شده و به زندان سپرده شده است اگر برای بار دوم به زندان آمده مدت زندانی بودنش طولانی تر شده است چون جرمش سنگین تر بوده و برای بار سوم و چهارم با ارتکاب جرایم سنگین تر نیز مدت بیشتری را در زندان بوده اند. پس می توان گفت که زندان ممکن است برای برخی از مردم آموزشگاه مناسبی برای فراگیری جرایم سنگین تر باشد چون در کنار مجرمین سابقه دارتری زندگی می کنند. البته نباید جنبه های آموزشی زندان را هم فراموش کرد چون بوده اند افرادی که حرفه ای را نمی دانسته و به زندان آمده و پس از کسب تخصصی دوباره به جامعه بازگشته و زندگی عادی را برای خود پذیرفته اند اما درصد اینگونه افراد بسیار ناچیز بوده است.
بیان مساله :
عزت نفس به عنوان یک نیاز شامل احساساتی است که انسان به داشتن آن در یک سیستم متقابل اجتماعی محتاج است. بدین معنی که ما نیاز داریم تا احساسات خود را با دیگران رد و بدل کنیم و در درون خود احساس کنیم که با ارزش هستیم و دیگران ما را با ارزش می پندارند و معتقد باشیم که دیگران نیز با ارزش هستند (اسلامی نسب، 1373).
اهمیت عزت نفس برای کسانیکه با کودکان و نوجوانان سر و کار دارند امری روشن است. مشکل است بتوان ارتباط نزدیکی با کودکان داشت ولی از باورهای مهم آنان در مورد خودشان غافل بود (بیابانگرد، 1372).
فرنچ1 و وارگو2 (1972) از عزت نفس به عنوان سپر فرهنگی در برابر اضطراب نام می برند. کوپراسمیت (1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا، افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.
امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی، پرخاشگری، گوشه گیری و بزهکاری به عنوان اولین یا مهمترین گام، به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان می پردازند.
بهره مندی از عزت نفس علاوه بر آنکه جزئی از سلامت روانی محسوب می شود، با بزهکاری نیز مرتبط است (بیابانگرد، 1378).
جوانان و نوجوانان بزهکار تصویر درستی از خود ندارند و دارای دید منفی نسبت به خود هستند و به همین دلیل از احساس عزت نفس و ارزشمندی پایین برخوردار هستند.
این افراد به دلیل کمبود یا فقدان عزت نفس خود را آدمهای نامطلوبی می دانند، آنان خود را دوست ندارند و برای خود ارزش و احترامی قائل نیستند (ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی، 1376).
و اغلب بزهکاران به دلیل ضعف عزت نفس از وجدان اخلاقی ضعیفی برخوردارند و به اصول اخلاقی پایبند نیستند.
با توجه به تحقیقات انجام شده در این زمینه و ارتباطی که بین عزت نفس و بزهکاری وجود دارد، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سوال زیر است :
سوال مساله :آیا میزان عزت نفس جوانان عادی و بزهکار متفاوت است ؟
هدف پژوهش :
هر تحقیقی برای رسیدن به اهداف خاصی که متعلق به آن می باشد انجام می گیرد. پژوهش و کنجکاوی از تمایلات طبیعی بشر است و میل به شناخت و ارضاء این حس موجب دست یافتن مجهولات زیادی شده است.
هدف از انجام تحقیق حاضر شناسایی و پرداختن به انحرافات اجتماعی به عنوان یک پدیده اجتماعی و عوامل موثر بر آن می باشد که عزت نفس جزء عوامل موثر بر انحرافات قرار گرفته است به طور کلی هدف تحقیق، مطالعه رابطه میان عزت نفس و نرخ جرائم و بزهکاریهای جوانان بزهکار و مقایسه آن با عزت نفس جوانان عادی و همچنین طرح راهبردهای مناسب جهت کنترل و تخفیف نرخ جرائم می باشد.
اهمیت و ضرورت پژوهش :
در پاسخ یابی پیرامون اهمیت تحقیق حاضر، ضرورتی که مطالعه آن را ایجاب نمود، ازدیاد بزهکاری در قرن حاضر مخصوصاً ارتکاب جرائم توام با خشونت یکی از معضلات اجتماعی محسوب می شود و افکار عمومی را نگران ومغشوش ساخته است. طبق گزارش سازمان ملل در طی سالهای 1980 تا 1986 سالیانه به طور متوسط 5 درصد به میزان جرائم در سطح جهان افزوده شده که بیش از میزان رشد جمعیت است (دانش، 1374).
همچنین آمارهای انتشار یافته نشان می دهد که علی رغم بهبود وضع زندگی و ازدیاد سریع موسسات پژوهشی و خدمات اجتماعی، در اکثرکشورهای جهان، جرائم ارتکابی توسط نوجوانان و جوانان با سرعت بیشتری افزایش می یابد.
با توجه به این مطلب و ازدیاد روزافزون بزهکاری و جرم و جنایت میان نوجوانان و جوانان حل مساله بزهکاری اجتماعی یا تخفیف آن، نه تنها فقط برای زمان حال بلکه برای آینده اجتماعات بشری حائز اهمیت است. و از همین رو است که تحقیق درباره علل جرائم و انحرافات اجتماعی ضروری به نظر می رسد. چرا که هرگونه بی توجهی نسبت به شناسایی پارامترهای تشدیدکننده بزهکاری، نه تنها سلامت و سعادت فرد را به خطر می اندازد بلکه زیانهای غیرقابل جبران را نیز به جامعه و ساختار آن تحمیل می کند.
یکی از این پارامترها عزت نفس و رابطه آن با بزهکاری است که در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. تا علل و عوامل پیدایش نتایج و پیامدهای آن مشخص و راهی هموار فراسوی برنامه ریزی اجرایی، آموزشی، تربیتی و قضایی قرار دهد.
فرضیه تحقیق :
بین میزان عزت نفس خود جوانان بزهکار و عادی تفاوت وجود دارد.
متغیرهای پژوهش :
متغیرهای پژوهش حاضر عبارتند از :
1 ) جوانان عادی 2 ) جوانان بزهکار
عزت نفس
تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات :
تعاریف نظری :
بزه : اقدام به عملی که برخلاف موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزش فرهنگی هر جامعه باشد (ستوده، 1380).
هر عملی که براساس قانون جرم باشد.
عزت نفس : (احساس ارزشمند بودن) یعنی مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و یا دیگران برای ما به عنوان یک شخص قائل هستند. در واقع، عزت نفس از مجموعه افکار، احساسات، عواطف و تجربه هایمان در فرایند زندگی اجتماعی ناشی می شود. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه ای که از خویش داریم و باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن یا عکس آن را داشته باشیم (ستوده، 1380).
فرد با اطمینان تصمیم بگیرد و احساس ارزشمندی و احترام به خود داشته باشد.
تعاریف عملیاتی :
عزت نفس : در تحقیق حاضر عبارت است از نمره ای که آزمودنی از پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت به دست می آورد.
بزهکار : در تحقیق حاضر منظور جوانانی هستند که در سال 1388 در زندان اوین بوده اند .
جوانان غیر بزهکار ی یا (عادی) : جوانانی به شمار می روند که هیچ کار خلاف و سوء پیشینه ای از آنها وجود نداشته باشد.
فصل دوم :
* مقدمه
* ادبیات تحقیق
* پیشینه های تحقیق
ادبیات و پیشینه تحقیق
بخش اول : بزهکاری
بزهکاری :
به مجموعه جرائمی که در یک زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد، بزهکاری گویند. در واقع بزهکاری شناخت عواملی است که جرم ایجاد می کند، یا به عبارت دیگر، مطالعه این پدیده، رابطه بین عمل و شخصیت را بیان می دارد. به همین جهت موقعی که این پدیده مورد بررسی قرار می گیرد، در حقیقت کلیه پدیده های اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، سیاسی، مذهبی، خانوادگی و … یک جامعه عمیقاً مورد مطالعه قرار می گیرد و بزهکاران از جهات مختلف : سن، جنس، نژاد، تجرد، تاهل، شهر و روستایی بودن، فقیر و ثروتمند بودن و … تقسیم بندی می شوند. بزهکاری در بسیاری از کشورها به جرائمی، از نظر قانونی اطلاق می شود که بوسیله افراد کمتر از هجده سال انجام گردد. البته این افراد نیازمند حمایت و پشتیبانی دادگاه هستند، بدین معنا که دادگاه اینگونه افراد را با چشم محبت آمیز بنگرد. برخلاف قوانین جنائی که به موضوعات خاص مربوط می شود، بزهکاری جوانان و نوجوانان اغلب ویژگیهای عمومی دارد مانند اصلاح ناپذیر بودن، ترک مدرسه و یا غفلت و سهل انگاری در انجام امور. مشکل است، اگر غیرممکن نباشد، که نظریه جامع و کاملی در رابطه با علل انجام جنایات گوناگون توسط بزرگسالان از قبیل قتل، قمار، سرقت مسلحانه و اختلاس مطرح گردد، مشکلتر خواهد بود که نظریه ای اگر در رابطه با علل بزهکاری جوانان از مدرسه گریزی تا فعالیت عصیانگر که در پاره ای موارد از جنایات بزرگسال پافراتر می نهد، ارائه شود.
ژامبو مرسن می نویسد : "بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکاری، می توان آن را مورد بررسی قرار داد و تراکم جرم، اهمیت گونه های مختلف جرائم، تغییرات اجتماعی جرائم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و … دقیقاً تحقیق کرد" (مظلومان، 1353).
برای مطالعه علمی بزهکاری باید به روش مقایسه ای دست زد. این گونه پژوهش بر مبنای تاریخچه، مردم شناسی و آمار صورت می گیرد، به همین جهت در این شیوه تحقیق، جمعیت مورد مطالعه به دو بخش تقسیم می شود :
1 ) جمعیت زندانی و جمعیت کل یک جامعه
2 ) و سپس بر مبنای این دو جمعیت، مقایسه به عمل می آید و درصد بزهکاران یا بزهکاری و میزان افزایش یا کاهش آنها مشخص می گردد (مظلومان، 1356).
در ایران بزهکاری به کلیه جرائمی گفته می شود که در صورت ارتکاب، شخص به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات به مجازات می رسد. در نظام جزایی گذشته ایران، بزهکاری شامل مجموع جنایات، جنجه ها و خلافهای ارتکابی می شد (رسائی نیا، 1375).
بزهکاران را از لحاظ مطالعات اجتماعی و از نقطه نظر عرف و قانون بر حسب نوع کاری که انجام می دهند می توان به سه گونه زیر تقسیم کرد :
الف ) بزهکاری بر علیه اشخاص عادی جامعه که زندگی عادی براساس فرهنگ و قانون برای خود انتخاب کرده اند مثلاً کشتن آنها به عمد و یا غیرعمد، تهدید آنها به ضرب و حمله و تجاوز، این اعمال از لحاظ قانون، عرف و فرهنگ جامعه پذیر نمی باشد و کسی که مرتکب چنین اعمالی می شود بزهکار یا مجرم است.
ب ) بر علیه دارایی و مالکیت دیگران، البته اگر مالکیت از طریق مشروع و نتیجه دسترنج و حاصل زحمات او باشد، مانند ورود به خانه آنها به قصد دزدی و بردن اموال منقول قیمتی، جعل اسناد و مدارک مربوط به مالکیت، به غارت بردن اموال دیگران، کسانی که مرتکب چنین اعمالی می شوند مجرم یا بزهکار نامیده می شود.
ج ) بزهکاری بر علیه نظم عمومی و سلامت افراد جامعه، مانند ارتکاب جرائمی از قبیل فحشاء که نظام اجتماعی خانواده ها را به هم ربط می دهد و یا به عدم تشکیل خانواده منجر می گردد و یا موجب شیوع بیماریهای مقاربتی شده به بیماری مردم جامعه کمک می کند و یا استعمال مواد مخدر و الکلیسم که به اعمال توام با مستی، تجاوز و از همه مهمتر نابودی نیروی انسانی سازنده اجتماع کمک می کند (فرجاد، 1378).
اشاره به برخی مفاهیم در زمینه بزهکاری ضروری است که به برخی از آنها اشاره می شود :
بزه :
بزه نخستین پدیده ای است که با تجمع افراد به دور یکدیگر و شکل گرفتن جامعه، تظاهر پیدا کرده، زیرا گرد هم آمدن افراد موجب سرپیچی آنان از برخی هنجارهای اجتماعی می گردید که به نفع افراد و اجتماع نبوده و به همین دلیل دستورات و قوانینی به وجود آمد تا قدری از آزادی را به سود اجتماع بگیرد و حدود هر یک از اعضای جامعه را مشخص سازد. این امر موجب شد تا بزه به تدریج شکل گیرد و گسترش یابد.
مجازات واکنشی بود که جامعه از همان ابتدا علیه کسانی که برخلاف هنجارها و معیارهای اجتماعی اقدام می کردند، از خود نشان داد.
بنابراین هر عملی که در جامعه قوانین را نقش کند و مجازات در پی داشته باشد، بزه نامیده می شود (ستوده، 1378).
بزهکار3 :
بررسی های جرم شناسی نشان می دهد که هر معلولی، علتی دارد و هیچ چیز به خودی خود به وجود نمی آید. بنابراین، هر جرمی هم دارای علل سازنده ای است که بر روی افراد جامعه اثر می گذارد و آنان را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می دهد. پیامد این سوق دادن ها، ارتکاب بزه است و کسی که مرتکب بزه می شود بزهکار نامیده می شود.
در گذشته دانشمندان صرفاً برای سرکوبی مجرمان به مجازات توجه داشتند، اما با مثالهای بسیار و آمار مشخص گردید که حتی کیفرهای سنگین نیز نتوانسته است جرم را نابود کند. به همین جهت نظرها امروزه به طرف بزهکار برگشته و جرم شناسان معتقد شده اند که هر فردی که دست به نابهنجاریهای اجتماعی می زند در زیر فشارهای گوناگون از مرز سلامت گذشته و مجرم شده است (مظلومان، 1356).
در اثر چنین اعتقادی بود که هر بزهکار از جهات مختلف روانی، هوش و اخلاقی و از نقطه نظر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی، مذهبی و … مورد مطالعه قرار گرفت.
مفهوم بزهکاری و انواع آن :
1 ) نسبی بودن مفهوم بزهکاری :
امروزه در اکثر ممالک جهان جرم به عملی اطلاق می گردد که قانون برای آن مجازات تعیین نموده باشد. اما علی رغم این نشانه ظاهری مفهوم جرم به نسبت زمان و مکان متفاوت است. با بررسی قوانین کشورها و جوامع تفاوت فراوانی در برداشتها و تعابیر مقررات جزائی ممالک به وضوح دیده می شود. بسیارند که در یک جامعه عمل مجرمانه و در کشور دیگر طبیعی و عادی به شمار می روند. امروزه معیارهای سیاست کیفری چنانچه می دانید متاثر از ایدوئولوژی و دیدگاه مکتبی حکومت ها و آداب و مذهب و سنن و ویژگی های فرهنگی ملت ها می باشد به همین جهت اکثر اختلافات در برداشتها از مفهوم بزهکار تناسب مستقیم یا غیر مستقیم با پارامترهای فوق الذکر دارند.
علی رغم اختلافات موجود در مفهوم بزهکاری حقوق اکثر ممالک در برابر آن مواضع مشترکی دارند این مواضع عبارتند از :
الف ) غیر قابل بخشش بودن جرم به طور کلی
ب ) متناسب نمودن مجازات با هرج و مرج اجتماعی ناشی از جرم
ج ) پیش بینی عکس العمل برای ارتکاب عمل مجرمانه (نجفی توانا، 1377).
2 ) انواع بزهکاری :
بزهکاری را می توان از زوایای مختلف به انواع گوناگونی تقسیم نمود. تقسیم بزهکاری و بزهکاران می تواند بر پایه روان شناسی یا روان پزشکی، جنس، سن، درجه خطرناکی، نوع جرم ارتکابی، تعداد عاملین و … انجام گیرد.
الف ) بزهکاری اتفاقی و حرفه ای :
طبقه بندی انسانها براساس رفتار عملی است که از قدیم الایام وجود داشته است و این مسئله افراد بزهکار را نیز مستثنی نمی نماید. اولین تقسیم بندی علمی مجرمین توسط سزار لومبرزو4 پزشک و جرم شناس مشهور ایتالیایی صورت گرفت و طی آن بزهکاران به بالفطره، مجنون اتفاقی و عاطفی تقسیم شدند. بعد از لومبرزو تقسیمات فراوانی از بزهکاران صورت گرفت. مبنای این تقسیمات حالات فعلی مجرمین، درجه اصلاح پذیری آنان و عواملی که آنان را به سوی ارتکاب جرم رهنمون شده است می باشد. آنچه که در میان تقسیم بندی لومبرزو و متفکرین بعد از وی مشترک است شناخت دو نوع بزهکاری است.
یک نوع بزهکاری که در اثر عوامل مختلف جرم زا به طور اتفاقی و زودگذر مبادرت به انجام عمل خلاف قانون می نماید. یک نوع دیگر مربوط است به افرادی که به بدون ترس از قانون و با تجارب حاصل از تکرار بزهکاری را به صورت حرفه ای برگزیده و علی رغم تحمل اخطارهای قانونی و مجازات عمدتاً به ادامه بزهکاری اصرار می ورزند (نجفی توانا، 1377).
بزهکاری اتفاقی :
این نوع بزهکاری معمولاً به اعمالی اطلاق می گردد که مرتکب بدون داشتن ویژگی یک مجرم یا تبهکار به طور اتفاقی و تصادفی و در اثر وجود شرایط خاص و فشارهای خارجی که امکان فرار از تاثیرات آن برای فرد عادی امری مشکل است به ارتکاب عمل دست می زند. ارتکاب جرائم توسط اینان بیشتر ناشی از اوضاع و احوال خاصی می باشد تا تعداد و ابتکارات مجرمانه آن. این دسته از بزهکاران همان طوری که پی ناتل5 می نویسد "تمایل به ارتکاب بدی ندارد و انگیزه آن در ارتکاب بزه مقتضیات خارجی است … ارتکاب بزه اتفاقی آنان مخصوصاً ناشی از عدم پیش بینی است".
مرتکبین جرائم غیر عمدی را از جمله بزهکاران اتفاقی نیز می توان نامید و همچنین اشخاصی که از روی جهالت و ناشی گری، غفلت، تصادف، اعمال حق، انجام وظیفه، دفاع مشروع یا ضرورت و اضطرار مرتکب جرم گردند از بزهکاران اتفاقی محسوب می شوند (نجفی توانا، 1377).
بزهکاری حرفه ای :
در مقابل گروه بزهکاران اتفاقی، مجرمانی قرار دارند که به دلیل سابقه فراوان و تجربه بزهکاری، به صورت مجرم بالعادات درآمده و بدون تاثیر پذیری از تحمل مجازات و اقدامات تامینی دیگر با آگاهی و اصلاح از نتایج حاصله از عمل بزهکارانه با فراغ بال و طیب خاطر مبادرت به انجام عمل خلاف می نمایند.
متاسفانه امروزه علی رغم اینکه اینگونه تبهکاران از نظر کمی نسبت به بزهکاران اتفاقی بسیار کم اهمیت تر می باشند ولی به دلیل ارتکاب جرائم مهم و تشکیل باندهای بزرگ و انجام سرقت ها و آدم کشی های فراوان خطرناکترین و زیان آورترین نوع بزهکاری را به وجود آورده اند. بزهکاران حرفه ای افرادی هستند که تحت تاثیر عوامل مختلف دست به ارتکاب جرم زده اند و به علت عدم کنترل و سرپرستی لازم و تامین نیازهای ضروری پا در دام بزهکاری حرفه ای گذاشته اند و بعد از مدتی هم جواری با بزهکاران بزرگسال، خود تبهکاری حرفه ای گشته اند (نجفی توانا، 1377).
ب ) بزهکاری فردی و بزهکاری گروهی :
مبنای این تقسیم بندی کمیت افراد شرکت کننده در ارتکاب یک جرم است. بزهکاری فردی یا انفرادی به جرمی اطلاق می گردد که فاعل اصلی آن یک نفر باشد. در حالیکه بزهکاری گروهی یا دسته جمعی دارای عاملین متعدد بوده و از باندهای دو نفره شروع و به گروه های بسیار متشکل که در ممالک غربی به عنوان گانگستر مشهورند ختم می شوند. بزهکاری می تواند بوسیله یک گروه متشکل و یا یک باند ارتکاب گردد (نجفی توانا، 1377).
ج ) بزهکاری مردان و بزهکاری زنان :
شکی نیست که در کل پدیده بزهکاری، نسبت بزهکاری زنان به مردان کمتر می باشد و این رابطه در بین دختران و پسران بزهکار نیز جاری و ساری است. بدیهی است که این اختلاف در جوامع مختلف مانند تمام پدیده های اجتماعی تابع زمان و مکان بوده و بسته به فرهنگ و شرایط زندگی و اعتقادات مذهبی متفاوت است. مع الوصف، این رابطه در تمام جهان وجود داشته و آمارها بیانگر بالا بودن سطح بزهکاری جنس مذکر نسبت به مونث است.
توجیه اختلاف بین بزهکاری زنان و مردان به عناوین گوناگون صورت می گیرد. بعضی از متفکران آن را ناشی از تفاوت فیزیکی موجود بین این دو جنس دانسته و زنان را به علت ضعف نیروی بدنی و طبع ظریف و احساساتی بودن قادر به ارتکاب اعمال بزهکارانه مردان نمی دانند (نجفی توانا، 1377).
پیشگیری و برخورد با بزهکاری ها :
برای برخورد با بزهکاری های نوجوانان و جوانان باید ابتدا عوامل ایجاد آنها را شناسایی کرد. بزهکاری ها، مشکلاتی نیستند که بیست و چهار ساعته ایجاد شده باشند تا برای آنها راه حلهایی کوتاه، آسان و سریع وجود داشته باشد.
در کمک به بزهکاران برای ایجاد تصویر مثبتی از خویش، باید آنان را آدم های غریبه و جدای از سایر انسانها ندانیم. به استثنای رفتار بزهکارانه که معمولاً نوجوانان و جوانان را مطرود می کند. فرد بزهکار، انسانی دارای نیازها، احساسات و عواطف مانند سایرین است. در راه حل ها، بایستی ارزش شخصی بزهکاران، گنجانیده شود (احمدی، 1374).
برای مبارزه با بزهکاری بر پیشگیری بیشتر باید تاکید نمود، برای پیشگیری از وقوع بزهکاری و رشد و توسعه آن، لازم است به بحران بلوغ و روابط خانواده با نوجوانان و جوانان و تحول ارزش ها در این دوره توجه نمود و برخی از رفتارها را علامت بلوغ دانست و متناسب با آن عکس العمل نشان داد. اوقات فراغت نوجوانان و جوانان را پر کرد و اشکالات اجتماعی را که منشاء بزهکاری می شوند را از میان برداشت و زمینه را برای رشد متناسب استعداد آماده کرد (احمدی، 1374).
هفت رویکرد در تعریف جرم :
1 ) رویکرد قانونی و حقوقی : پل تاپن6 در سال (1947) تعریف قانونی جرم را ارائه داد و تاکید کرد که ما باید مطالع جرم را بر تفسیر و تعریف قانونی آن محدود کنیم. او می گوید : جرم یک عمل عمدی و ارادی بر علیه قانون است که غیر قابل حمایت و بخشودن بوده و مجرم باید بوسیله دولت دستگیر و مجازات شود.
تاپن اعتقاد دارد که قانون هر جامعه است که می تواند یک رفتار را به عنوان جرم تلقی و تعریف نماید.
2 ) رویکرد قانونی – اجتماعی : ادوپن ساترلند7 (1945) معتقد است که سست بودن معیارهای قانونی باعث به وجود آمدن رفتار ضد اجتماعی جدی می شود، تاکید و پافشاری بر تعریف قانونی جرم توسط دو ملاک تعیین می گردد؛ یکی تعریف رفتارهایی که از قوانین اجتماعی تخطی و تجاوز می کند و دوم مقرارت قانونی برای مجازات یک عمل.
3 ) رویکرد فرهنگی : تورستن سلین8 (1938) معتقد است که هر گروه اجتماعی با توجه به فرهنگ خود، برای خود معیارهایی از رفتار دارد که هنجار نامیده می شود. این هنجارها ضرورتاً در قانون وضع نشده اند و به صورت قانونی در نیامده اند؛ بلکه هر فرد از نقطه نظر گروهی که عضو آن است، عملی را بهنجار یا نابهنجار می داند و این هنجارها بستگی اجتماعی گروه دارد.
4 ) رویکرد آماری : ویل کینز (1964) فرضیه خود را اینطور عنوان کرد که گاهی اوقات در برخی از جوامع همه مشکلات رفتاری را جزو رفتارهای جنایی می نامند. او تاکید داشت که باید به فراوانی وقوع هر رفتار در جامعه خاص توجه کرد؛ یعنی در نتیجه پیوستاری از رفتارها با فراوانی بالا به عنوان رفتارهای طبیعی و رفتارهایی با فراوانی کم، انحراف و خلاف به شمار می روند؛ پس فراوانی یک عمل یا رفتار راهی است که ما می توانیم منحرف را تشخیص دهیم. رویکرد آماری نقش گروههای اجتماعی را در انتخاب فراوانی اعمالی که جرم در نظر گرفته می شود موثر می داند.
5 ) رویکرد بر چسب زدن : هاوارد بکر (1963) می گوید مجرم کسی است که بر چسب خورده است و رفتار انحرافی و جنایی رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده اند. این دیدگاه معتقد است که رفتارها به خودی خود به عنوان جرم یا انحراف محسوب نمی شوند؛ بلکه این افراد و گروه های فرهنگی هستند که به این رفتارها به عنوان جرم برچسب می زنند. این رویکرد در شناخت پاسخ به جرم و انحرافها به ما کمک می کند، اگر چه تعریف جرم از دیدگاه برجسب زدن اغلب مشکلاتی بوجود می آورد.
6 ) رویکرد حقوق بشر : هرمان و جولیا اسچوندینگر (1975) معتقدند که همه افراد باید در جامعه برای مسائلی تامین بوده و در مواردی چون : غذا، مسکن، پوشاک، امکانات بهداشتی، پزشکی، ایمنی و امنیت در برابر غارتگران و … تضمین شوند. این دیدگاه اعتقاد دارد که همه این موارد درست و حق است که قانون باید آنها را تضمین و اجرا نماید؛ پس انکار یا انحراف از این حقوق جرم نامیده می شود.
7 رویکرد هرج و مرج طلبی آرمانی : جرم شناسان معاصر چون تیلور9، والتون و یانگ (1973) معتقدند که در تعریف جرم باید به تفاوت انسانها توجه کرد، زیرا انحراف از یک هنجار می تواند کوشش افراد برای اصلاح جامعه و یا اعتراض به بی عدالتیها باشد؛ اگرچه پاسخ و واکنش جامعه، مبارزه با این افراد به عنوان مجرم است مجازاتی مانند : دستگیری، تعقیب و زندانی کردن را در دارد. به طور خلاصه، در این دیدگاه جرم تعارض بین مظلوم و ظالم است.
براساس این رویکرد برخی از رفتارها مانند : تهاجم، اهانت، جرائم سیاسی، و تخلفات مالی ممکن است جرم نامیده شود؛ زیرا که بر علیه معیارهای بخشی از جامعه است و جرمهای جدی تری مانند : تجاوز به عنف و سوء استفاده از کودکان، پیامدهای قابل توجیهی از دید یک زندگی سیاسی است که هرج و مرج آرمانی را طلب می کند.
انواع جرم یا بزه :
جرم یا بزه عبارت است از عملی که قانون را نقض می کند. به بیان دیگر هر عملی که دارای دو شرط زیر باشد، جرم است :
1 ) رفتاری که بیش از حد قابل قبول مخرب باشد.
2 ) رفتاری که کنترل آن از طریق احکام غیررسمی به تنهایی، دشوار باشد.
انواع جرم یا بزه را به سادگی می توان به چهار دسته گروهبندی کرد : جرمهای جانی، جرمهای مالی، جرمهای بدون قربانی، جرمهای دولتمردان و قدرتمندان.
جرمهای جانی :
هیچ کس پدیده ای را که آمار جرم و جنایت آشکار می سازد، انکار نمی کند و آن میزان فوق العاده زاید جرمهای توام با خشنونت10 است که در گوشه و کنار هر کشوری ممکن است اتفاق بیافتد.
جرمهای توام با خشنونت، جرمهایی است که آمریکاییان بیشترین ترس را از آنها دارند. آمار سال 1988 نشان می دهد که در هر 21 ثانیه در ایالات متحره آمریکا یک جرم جنایی گزارش شده است. از دید مقایسه ای، آمریکا دارای فرهنگی است که در آن جرایم خشن در اوج خود هستند (گیدینگز، 1374).
متحمل ترین تبیین میزان زیاد جرائم خشن در آمریکا، ترکیبی از در دسترس بودن اسلحه، نفوذ کلی سنت مرز نشینی و وجود خرده فرهنگهای خشنونت در شهرهای بزرگ است.
جرمهای مالی :
جرمهای مالی عبارت است از جرمهایی که در آنها مجرم یا بزهکار چیزی را که متعلق به شخص دیگری است می رباید یا آسیب می زند. جرم مالی تنها وقتی به وقوع می پیوندد که شیء موضوع جرم بدون آگاهی و برخلاف میل صاحب آن از تصرف دارنده قانونی آن به تصرف عامل جرم درآید؛ لازمه آن، گرفتن، برداشتن و کش رفتن است (گلدوزیان، 1372). این جرمها بسیار شایعتر از جرمهای مالی است، چنان که به طور متوسط در هر 3 ثانیه یک جرم مالی در آمریکا اتفاق می افتد. جرم مالی در سال 1369 در ایران حدود 114 هزار فقره بوده است (مرکز آمار ایران).
علل جرایم مالی در ایران را می توان رشد سریع جمعیت، فزونی رشد بی رویه مهاجرتها به شهرهای بزرگ، افزایش فقر بویژه در قشرهای آسیب پذیر جامعه، زندگی در حاشیه شهرها، بیکاری، اعتیاد، بی توجهی به امور معنوی و اخلاقی، و توجه بیش از اندازه به ارزشهای مادی دانست.
جرمهای بدون قربانی :
جرمهای بدون قربانی به فعالیتهایی گفته می شود که معمولاً هیچ کس به طور مستقیم، شاید بجز، خود مجرم، کسی از آنها آزار نمی بیند؛ قمار بازی، روسپیگری، ولگردی، استفاده از مواد مخدر و …
جرمهای بدون قربانی معمولاً با دشواری و همراه با رسوایی کنترل می شود؛ این امر به دو دلیل به وقوع می پیوندد :
1 ) جرمها هیچ قربانی ستمدیده ای ندارد که علیه متهم شکایت کنند یا مدرکی ارائه نمایند.
2 ) تبهکاران غالباً قانون را بر خطا می دانند نه خودشان را.
این واقعیت که رفتارهایی مانند قمار بازی یا استفاده از مواد مخدر و شرب خمر غیر قانونی است خود دو مساله دیگر را بوجود می آورد :
1 ) تعقیب و مجازات خطاکاران فوق، تلاش بسیار گسترده پلیس را ایجاب می کند و زندانها و دادگاهها را انباشته می سازد.
2 ) ماهیت غیر قانونی این گونه رفتارهای مجرمانه، به دنبال خود، فعالیتهای سازمان یافته جنایی را برمی انگیزد، چنانچه همواره ادامه حیات قاچاق به عرضه کالاها و خدماتی مانند قمار بازی و مواد مخدر به افراد متقاضی، همبستگی داشته است (رابرتسون، 1374).
جرمهای دولتمردان و قدرتمندان :
اگرچه فقیران جامعه بیشترین جمعیت زندانها را تشکیل می دهند، اما پرداختن به رفتارهای مجرمانه به هیچ وجه به آنان محدود نمی شود. بسیاری از افراد ثروتمند و قدرتمند مرتکب جرایمی می شوند که نتایج آنها می تواند بسیار وخیم تر از جرایم غالباً کوچک فقیران باشد. و نیز این تصور سنتی درست باشد که "فقر باعث افزایش جرم می شود" چرا که به مردم فرو دست جامعه انگیزه ارتکاب سرقت و راهزنی می دهد؛ ولی به نظر می رسد که حرص و فزون طلبی نیز به همان سادگی در میان طبقه مرفه باعث افزایش جرم می گردد.
افراد در طبقات مختلف اجتماعی برای ارتکاب انواع گوناگون جرم فرصتهای متفاوتی دارند. تبهکار فقیر در چنین موقعیتی نیست که بتواند بودجه شرکتها را اختلاس کند یا از طریق اطلاعات درون سازمانی دست به معاملات سهام بزند، بنابراین چاره ای جز توسل به جرمهای کم درآمد و پرخطر مانند سرقتهای کوچک و دزدی شبانه ندارد. بزهکاری که فقیر نیست نیازی به دستبرد به پمپ بنزین یا ربودن کیف زنان یا سرقت وسایل درون اتومبیل ندارد، لذا این گونه افراد به جرمهای کم خطر و پر درآمدی مانند طفره رفتن از پرداخت مالیات یا کلاهبرداری کامپیوتری رو می آورند (رابرتسون، 1372).
یکی از اشکال جرمهای دولتمردان و ثروتمندان، جرایمی است که به جرایم یقه سفیدان معروف شده است. این اصطلاح برای نخستین بار توسط ادوین ساترلند به کار برده شد (1949). او معتقد بود، جرم یقه سفیدان جرمی است که توسط شخصی صاحب مقام، احترام و منزلت در زمینه شغلی انجام می شود. اما امروزه جرم شناسان، جرم یقه سفیدان را نه تنها برای جرایمی که در زمینه ای شغلی و تجاری، بلکه برای جرایمی نظیر سوء استفاده از جاه و مقام و اختلاس که نوعاً توسط اشخاص دارای مقام و کارمندان بلندپایه دولتی جهت کسب منافع شخصی انجام می شود، نیز به کار می برند.
بخش دوم : عزت نفس11 :
عزت نفس چیست؟
آیا خودتان را دوست دارید؟ آیا می توانید خودتان را فردی خوشایند، صمیمی و جذاب توصیف کنید؟ ممکن است این سوالات عجیب به نظر برسند، اما واقعیتی را منعکس می کنند که همه خود به خود و با بینش آن را می شناسیم. هر فردی می داند که نظراتش درباره خودش، الزاماً خنثی نیست. این نظرات بر ارزیابی فرد از ویژگی های شخصیتی، تحت عنوان قوت ها، ضعف ها، محاسن و معایب استوارند و به احساسات کم و بیش مثبت نسبت به خود منجر می شوند. این کار به خصیصه ای می انجامد که آن را عزت نفس نامیده ایم (لوک برار و …، ترجمه گنجی، 1380).
عزت نفس (احساس ارزشمند بودن) یعنی مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و دیگران برای ما به عنوان یک شخص قائل هستند. در واقع، عزت نفس از مجموعه افکار، احساسات، عواطف و تجربه هایمان در فرایند زندگی اجتماعی ناشی می شود.
مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه هایی که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن یا عکس آن را داشته باشیم. به همین دلیل است که ویلیام جیمز عزت نفس را برداشتهای ارزشمندی که فرد برای خود قائل است تعریف می کند. گرین والد وبر کلر عزت نفس را شامل احساس خوب داشتن درباره خود، دوست داشتن خود و دوست داشته شدن و رفتار خوب دیگران با او، احساس موفقیت و احساس توانایی و راحتی در رهبری و تاثیر گذاشتن بر دیگران می داند.
می دانیم که احساس خوب به خود داشتن از نیازهای اساسی روان آدمی است. انسان برای تامین این نیازها و ممانعت از حس تحقیر شخصی، ناخودآگاه دست به تلاشهایی می زند و از ساز و کارهای دفاعی خاصی استفاده می کند. زیرا نیاز به ارزشمندی (عزت نفس) از اهمیت بالایی برخوردار است.
احساس تاثیر و پذیرش از جانب افراد مهم زندگی موجب ایجاد احساس ارزش در انسان می شود که برای حفظ و تامین سلامت و تعادل روانی بسیار ضروری است. معمولاً اگر به این نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و گاه نیز خود بزرگ بینی در فرد ایجاد می شود. این دو قطب احساسی (حقارت و خود بزرگ بینی) نشان دهنده این واقعیت است که فرد مبتلا به اختلال در احساس ارزشمندی، قادر به درک واقعیات و واکنشهای دیگران نسبت به خود نیست.
عزت نفس یا خود ارزیابی، اثرات برجسته ای در جریان فکری، تمایلات، ارزشها و هدف های انسان دارد و کلید فهم رفتار اوست. به منظور شناخت کیفیات روانی انسان و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان عزت نفس و معیارهای متفاوت وی درباره خویش آگاهی یافت (ستوده، 1378).
همچنان که افراد از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند، تلویحاً برای خصوصیات خود ارزشی مثبت یا منفی قائل می شوند. معمولاً این ارزیابی هایی که افراد از خود می کنند عزت نفس او را تشکیل می دهد.
عزت نفس همان مفهومی خود نیست هرچند که غالباً این دو با هم اشتباه می شوند. مفهوم خود مجموعه ای از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت. از طرف دیگر، عزت نفس به ارزیابی های شخصی از خصوصیاتش اطلاق می شود.
اندازه گیری عزت نفس :
وقتی که از کودکان می پرسیم چقدر خود را دوست دارند و یا توانایی های خود را چگونه ارزیابی می کنند غالباً پاسخ هایی می دهند که خالی از جانبداری نیست. ممکن است کودکان نپذیرند که خصوصیات نامطلوبی دارند و یا ندانند که دیگران چه خصوصیاتی را نامطلوب می دانند. یکی از اندازه هایی که برای کاهش چنین جانبداری هایی طرح ریزی شده مقیاس استنباط کودک از توانایی خود است (هارتز، 1982).
براساس این مقیاس در هر پرسش دو نوع کودک توصیف می شود و از کودکان پرسیده می شود که به کدام نوع تعلق دارند. برای مثال، "بعضی کودکان احساس می کنند که اگر می توانستند خیلی از خصوصیات خود را تغییر می دادند. " در مقابل "کودکان دیگر مایلند همین طور که هستند باقی بمانند" (هارتز، 1979).
در مطالعه ای که ارزیابی های کودکان از خود را با ارزیابی های معلمان و همسالان از آنان مقایسه می کند بعضی از مشکلات عزت نفس نشان داده شده است. برای سنجش عزت نفس سه روش به کار رفته :
الف ) کودکان خود را در مقایسه با سایر همکلاسی های خود از لحاظ خصوصیاتی مثل محبوبیت و توانشان رتبه بندی کردند.
ب ) از هر یک از گروه های سه نفری دانش آموزان سوال شد که کدام دو نفر به هم شباهت دارند و چرا.
ج ) فیلمی از کودکان با خصوصیات مختلف نشان دادند و واکنش کودکان را مشاهده کردند تا ببینند کدامیک از کودکانی را که در فیلم دیده بودند شبیه خود می دانند.
با هر سه روش بسیاری از کودکان نمره های نسبتاً ثابتی آوردند. البته تقریباً یک سوم از کودکانی که همسالان و معلمانشان آنان را به عنوان نامحبوب و ناتوان رتبه بندی کرده بودند خود را محبوب و توانا ارزیابی کردند. عزت نفس بعضی از کودکان دست کم در مقایسه با ارزیابی های دیگران زیاد است. یک احتمال دیگر این است که گزارش شخصی آنان عزت نفسشان را بالاتر از آنچه که هست نشان می دهد (به نقل از ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی، 1377).
اهمیت عزت نفس :
عزت نفس از جمله مفاهیمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روان شناسان و پژوهشگران قرار گرفته است، اما از نظر قدمت تاریخی این موضوع در مباحثی که علماء و فلسفه تعلیم و تربیت در گذشته گزارش های تاریخی، نظریات فلاسفه و شاعران گواه بر این مطلب است که انسان دارای نیاز است که خودش را خوب بداند و تمام کارکردهایش را اخلاقی و منطقی جلوه دهد. به طور خلاصه عزت نفس از اختلاف بین تصور فرد از خود و خود ایده آل ناشی می شود. و کلاً روان شناسان زیادی از جمله آدلر، آلپوپ، راجرز، سالیوان، هورنای، ویلیان جیمز، مزلو، مورفی و رانک بر این نظر هم عقیده هستند که انسان دارای نیاز به عزت نفس است. از میان این افراد کارن هورنای روشی را که به وسیله آن افراد تلاش می کنند یک خودپنداره مطلوب از خودشان به دست آورده و از آن دفاع کنند را مورد بحث قرار داده است.
افرادی مثل وارگو و فرنچ (1967) از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام برده اند. کوپر اسمیت (1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند (بیابانگرد، 1373).
عوامل موثر بر عزت نفس :
1 ) احساسات :
الف ) کاوش احساسات خود
ب ) کاوش احساسات دیگران
ج ) برون ریزی یا رهاسازی احساسات
د ) تجربه نقش های مقام بالاتر معلم برای تغییر دیگران و ادراکات خود
2 ) نگرشها، ارزشها، ادراکات :
الف ) شناسایی ارزشهای فرهنگی و خرده فرهنگی
ب ) تبیین و ارزشیابی ارزشهای خود و تعارضات ارزشی
3 ) رویه ها و مهارتهای مشکل گشایی :
الف ) آماده پذیرش راه حلهای ممکن
ب ) توانایی شناسایی مساله
ج ) توانایی ایجاد راه حلهای جانشین
د ) توانایی ارزشیابی راه حلها برای حل مساله خود و دیگران
و ) تجربه پیامدها و اتخاذ تصمیمات نهایی در پرتو این پیامدها
هـ ) کسب رفتارهای تازه برای بالا بردن سطح عزت نفس در افرادی که دارای کاستی در عزت نفس هستند (بیابانگرد، 1376).
عوامل موثر بر کاهش عزت نفس :
الف ) مسائلی ناشی از مراحل رشد
ب ) مسائلی ناشی از گروههای جنسی، نژادی یا اقتصادی، اجتماعی
ج ) موضوع بی ارزشی
د ) موقعیتهای دردسردار
و ) مسائل اجتماعی
هـ ) مسائل جامعه پیرامونی
از جمله نشانه های فردی که می توان برای افراد دارای عزت نفس بالا اشاره کرد عبارتند از :
– مستقل عمل کردن، مسئولیت پذیربودن، با اعتماد کامل عمل کردن و افتخار کردن به پیشرفتها
– مبارزه کردن با مشکلات برای رسیدن به هدفهای مطلوب
– نشان دادن دامنه وسیعی از هیجانها
– تحمل کردن ناکامی های موجود در زندگی و زمان مواجهه با آنها
– پذیرفتن نکات ضعف خود
و نشانه های فردی که می توان برای افرادی دارای عزت نفس پایین اشاره کرد عبارتند از :
– آرزوی بودن به جای شخصی دیگر
– همواره احساس ناکامی بی ارزشی نمودن
– اضطراب آشکار و داشتن دیدی منفی نسبت به آینده
– نداشتن استقلال کاری و مردد بودن در تصمیم گیری
– تکیه کردن به افراد دیگر از پایگاههای اجتماعی بالاتر
– اعتماد نکردن به دیگران، به ویژه بیگانگان و تازه آشنایان
– مطرح کردن مسائل ساده به گونه ای پیچیده
تدابیر حفظ عزت نفس :
شرایط فراوانی وجود دارد که در آن تهدید نسبت به عزت نفس می توان از رویدادهایی که افراد در زندگی روزمره شان با آن مواجه می شوند ناشی شود. اگر امکان داشته باشد، افراد از چنین تهدیدهایی اجتناب خواهند کرد که آن را به حداقل برساند یا کاهش دهند.
اشنایدر و دیگران استدلال می کردند که توجه به حفظ عزت نفس مستلزم دو شرط است :
اول ) اینکه یک رویداد بایستی قابل استناد به خود فرد باشد.
دوم ) اینکه رویداد باید خوب باشد، که بدین وسیله دارای معانی ضمنی برای عزت نفس باشد. هر دوی این محدودیتها معقول هستند. اگر رویدادها به دلایلی خارج از کنترل فرد اتفاق بیفتد عزت نفس او را تهدید نمی کند، به همین ترتیب اگر رویدادی نه عواقب خوبی در پی داشته باشد و نه عواقب بدی، مشکل می توان آن را با عزت نفس مرتبط دانست. بنابراین رفتار محافظ عزت نفس همه وقت اتفاق نمی افتد بلکه تنها در شرایط خاص روی می دهد.
هنگامی که تهدیدی به عزت نفس وجود دارد، درست همان گونه که راجرز پیش بینی کرده، نتیجه یا تحریف ادراکها و یا نفی دسترسی به آگاهی خواهد بود.
به تعبیر اشنایدر و دیگران، زمانی که عزت نفس مورد تهدید قرار می گیرد افراد یا سعی می کنند منفی بودن ادراک شده رویداد را به حداقل برسانند (یا مثبت بودن را به حداکثر برسانند)، یا سعی کنند در اینکه آیا این رویداد به خصوصیات دائمی خود نسبت داده شود یا نه، اعمال نفوذ کنند در شرایط عینی و مجسم شکست، توانایی بالقوه را برای تهدید عزت نفس دارند، خراب کردن کاری یا احمق به نظر رسیدن در برابر یک شخص. شکست خواه تحصیلی و اجتماعی باشد، یا در رقابت در کاری ماهرانه، به نظر می رسد که ذاتاً دارای این توانایی بالقوه است که باعث می شود که ما به عنوان انسان کمتر احساس کفایت و شایستگی کنیم.
مردم هنگامی که در کاری شکست می خورند سعی می کنند از قبول مسئولیت شخصی در آن شکست اجتناب کنند و عواملی خارج از کنترل خود را مقصر آن بدانند. شواهد کافی در دست است که افراد به طور عام شکست را به دشواری کار، عوامل تصادفی، یا فقدان تلاش نسبت می دهند با چنین اسنادی شما بین رویداد تهدید کننده و وجود دائمی خود فاصله ایجاد می کنید. چون مسئول شکست نیستند، آن شکست دیگر عزت نفس شما را تهدید نمی کند.
هنگامی که وقایع اتفاق می افتد، الگوی متفاوت روی می دهد. افراد گرایش دارند که موفقیت هایشان را بیشتر به توانایی های خودشان نسبت دهند تا به هزار و یک عامل دیگری که می توانسته است موجب موفقیت شود. با ارتباط دادن رویدادهای خوب و توانایی های دائمی خودتان، عزت نفس را اعتلاء می دهید. در واقع افراد مایلند به طور کلی تری تصور کنند که خصوصیات مثبت آنها تحت کنترل شخصی خودشان است و این امر به آنها امکان می دهد که مدعی اعتبار برای آنچه که هستند شوند.
بررسی دیدگاههای نظری عزت نفس :
فروید :
فروید معتقد است اولین برقرارکننده احترام به کودک، جهان خارجی است که برای او غذا فراهم می آورد، نخستین میل او این است که از شر محرک ناراحت کننده خلاص شود. رضایتی که جهان خارجی به این ترتیب برای او ایجاد می کند طبعاً این میل را خاموش می کند و احساسات "خودشیفتگی نخستین12" را در او بیدار می سازد. به عبارت دیگر کودک برای اولین بار خود را ارزشمند و قابل توجه می پندارد.
فروم :
فروم عزت نفس را یک نوع تحقیق مثبت یا فعلیت یافتن نفس می داند که فرد را غنی می سازد. به عقیده او شخصی که قادر باشد واقعاً خود را دوست بدارد، به دیگران بیشتر علاقه مند است.
هورنای :
هورنای معتقد است عزت نفس یکی از نیازهای اساسی انسان و عبارت از این است که فرد ارزش خود را در درجه اهمیت و ارزشی که دیگران برای او قائل هستند، بداند.
به عقیده او آگاهی و ارزش گذاری انسان از "خودواقعی13" و از استعدادهای بالقوه و امکاناتی که او قادر می سازد تا کاملاً تسلیم محیط اجتماعی نباشد و از خود ابتکار به خرج دهد و شخصیت خود را به رنگ مخصوص درآورد.
ویلیام جیمز :
ویلیام جیمز از جمله کسانی بود که برای نخستین بار در کتاب اصول روان شناسی خود، بر ضرورت عزت نفس و اینکه عزت نفس تضمین کننده مشکل های متعدد رفتار آدمی است، تاکید نموده است. به نظر وی آرزوها و ارزش های انسان نقش اصلی را در توجه به خویشتن بازی می کند. همین شخص پیشرفتهایش را در رسیدن به این آرزوها مورد ارزیابی قرار می دهد و اگر در رسیدن به آرزوهایش موفق نباشد، عزت نفس وی کاهش می یابد (حاج علی عراقی، 1378).
اریکسون :
اریکسون رشد انسان را شامل یک رشته تعارض می داند که باید با آنها کنار بیاید. زمانی که محیط درخواستهای به خصوصی از فرد می کند، هر مواجه و رویارویی با محیط بحران نامیده می شود. این بحران در طول زمان تغییر می کند و فرد را ملزم می نماید مطابق با درخواست های جدید در هر مرحله زندگی انرژی خود را تنظیم مجدد کند.
درنظر او، برخورد با بحران ها در هر مرحله رشد، اساس سلامت یا ناسلامتی بعدی را پایه ریزی می کند. اگر در هر مرحله برخورد رضایت بخش و مثبت صورت بگیرد، جنبه های مثبت شخصیت مانند اعتماد، خودکفایی و عزت نفس به میزان بالایی جذب خود می شوند و به این ترتیب شخصیت به رشد سالم ادامه می دهد.
آلپورت :
آلپورت معتقد است، عزت نفس زمانی ایجاد می شود که کودکان پی می برند می توانند خودشان کارهایی را انجام دهند. به نظر وی، سومین فاکتوری که در پرورش "خویشتن14" نقش دارد، "رشد خود15" است که در آن کودک عزت نفس خود را رشد می دهد. در این مرحله کودک در جستجوی به دست آوردن احساس غرور و موفقیت است، اگر والدین نیاز به کاوش نمودن او را ناکام کنند مانع از شکل گیری عزت نفس می گردند و احساس تحقیر و خشم جای آن را می گیرد.
آدلر :
آدلر معتقد است مهمترین نیاز انسان کسب عزت نفس است. وقتی انسان خود را از دیگران کمتر و ناتوان تر بداند، جامعه را برتر از خود خواهد دانست و این ناتوانی او را از فراگیری و هماهنگی با اجتماع باز می دارد.
مزلو :
مزلو عزت نفس را دارای دو بعد می داند، ارزش و احترامی که دیگران به فرد می گذارند و ارزش و احترامی که فرد برای خود قائل است. در واقع دو نوع نیاز به احترام وجود دارد، نیاز به عزت نفس و نیاز به احترامی که دیگران به شکل مقام، شهرت یا موقعیت اجتماعی برای شخص فراهم می کنند. وقتی که فرد احساس احترام درونی کند، احساس اعتماد و ایمنی درونی می یابد و خود را ارزشمند و شایسته حس می کند، زمانی که فاقد عزت نفس باشد و در مقابله با زندگی احساس حقارت، دلسردی و ناتوانی می کند، مزلو معتقد است که پابرجا ترین و سالمترین عزت نفس بر پایه احترامی است که شخص مستحق آن است نه براساس آوازه ظاهری (شولتز، ترجمه سید محمدی، 1379).
الیس16 :
به نظر الیس یکی از نیازهای اصلی انسان، اعتماد به نفس و عزت نفس است و آنچه اینها را می سازد، قبول مشکلات است. کودک باید از ابتدای کودکی دارای عزت نفس باشد و راه رشد دادن عزت نفس کودک، دادن مسئولیت به اوست.
بالبی :
بالبی (1973 ، نقل از بیابانگرد، 1380) عزت نفس را قسمتی از شخصیت می داند و اهمیت کسب امنیت را در دوران کودکی به عنوان اصل کلی و پایه ای برای درونی کردن اعتماد به خود متذکر می شود.
گلاسر17 :
گلاسر عزت نفس را به عنوان یک نیاز اساسی تلقی نموده است. وی برای انسان دو نیاز اساسی قائل است، نیاز به مبادله محبت و نیاز به احساس ارزش، این دو نیاز در تشکیل هویت فرد نقش عمده ای دارند (شفیع آبادی، 1368).
گرین والد و برکلر18 :
گرین والد وبرکلر عزت نفس را شامل احساس خوب داشتن درباره خود، دوست داشتن خود و دوست داشته شدن و رفتار خوب دیگران با او، احساس موفقیت و احساس توانایی و راحتی در رهبری و تاثیر گذاشتن بر دیگران می داند (ستوده، 1380).
آرتور جکسون19 :
آرتور جکسون می گوید : افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند با موقعیت های اجتماعی بهتر کنار می آیند و در اظهار عقیده و نظرات خود آسوده خاطرند و ممکن است با دیگران تفاوت داشته باشند (ستوده، 1380).
عزت نفس یا خودارزیابی، اثرات برجسته ای در جریان فکری، تمایلات، ارزش ها و هدف های شخص دارد و کلید فهم رفتار است. به منظور شناخت کیفیات روانی انسان و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان عزت نفس و معیارهای قضاوت وی درباره خویشتن آگاهی یافت (ستوده، 1376).
عزت نفس حدود هشت سالگی ظاهر می شود. کودک به تعریف از شایستگی جسمی، رفتاری، اجتماعی و درسی خود می پردازد و یک ارزش عمومی برای خود قائل می شود (لطف آبادی، 1380).
تحقیقات انجام شده مرتبط با موضوع :
اولین بار در سال 1890 ویلیام جیمز به بررسی عزت نفس پرداخت. وی معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی، یعنی از زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار می گیرد، شکل می گیرد.
روزنبرگ (1965، نقل از ثابت، 1375) نخستین مطالعات علمی را در زمینه عزت نفس انجام داده است وی تاثیر طبقات اجتماعی، نژاد، مذهب، ترتیب تولد و ارتباط بین والدین را بر عزت نفس گروه زیادی از جوانان مورد بررسی قرار داد.
به نظر بارون (1986، نقل از ثابت، 1375) افرادی که عزت نفس پایینی دارند از پیشرفت شغلی کمتری برخوردارند و افرادی که عزت نفس بالایی دارند اغلب سطح بالاتری از رضایت شغلی، انگیزه و تولید واقعی را نشان می دهند.
در مطالعه ای روی دانشجویان دانشگاه که در جستجوی شغل بودند، کسانی که عزت نفس بالاتری داشتند، پیشنهاد استخدام بیشتری دریافت کردند و از سوی استخدام کنندگان رتبه های بهتری کسب کردند، تا کسانی که عزت نفس ضعیفی داشتند (الیس و تایلور20، 1983؛ نقل از شولتز، 1378).
مطالعه دیگری نشان داد که افرادی با عزت نفس بالا با ضایعه از دست دادن شغل خود به مراتب بهتر کنار می آیند تا کسانی که عزت نفس پایینی دارند (شامیر21، 1986؛ نقل از شولتز، 1378).
بروفی22 (1959؛ نقل از کریمی، 1375) در بیمارستانی واقع در نیویورک با دادن پرسشنامه رضایت شغلی به پرستاران دریافت همبستگی بالایی بین رضایت شغلی و مفهوم خود، وجود دارد. آنهایی که عزت نفس بالا دارند اغلب سریعتر شغل انتخاب می کنند و خیلی بهتر با مساله از دست دادن شغل خود سازش می کنند.
در زمینه رابطه عزت نفس با بیماری های روانی تحقیقات زیادی صورت گرفته است. بسیاری از محققین عزت نفس مثبت را عامل اساسی در سازگاری اجتماعی، عاطفی و فردی می دانند و معتقدند که احساس بی ارزشی عمیق ریشه بسیاری از ناهنجاری های روانی است که در بین افراد انسانی دیده می شود (پاپ، 1988؛ نقل از شاملو، 1369).
به طور کلی تحقیقات مربوط به آسیب شناسی روانی نشان داده است که بین عزت نفس پایین با مشکلات روانی چون اضطراب، افسردگی، الکلیسم، روان رنجوری، اسکیزوفرنیا و بسیاری از مشکلات دیگر رابطه وجود دارد. این یافته ها نشان می دهد که افراد برای فعالیت روانی سالم به عزت نفس نیاز دارد (بامیستر23، 1986؛ نقل از ثابت، 1375).
همچنین کومز و استنگ24 (1967؛ نقل از شفیع آبادی، 1361) نیز تاثیر عزت نفس را در پیدایش رفتارهای خاص مورد بحث و بررسی قرار داده اند. به نظر وی، افرادی که عزت نفس پایینی دارند خود را برای انتخاب شغل معینی مستعد و لایق نمی دانند و جهت احراز شغل مورد نظر تلاش نخواهند کرد. این افراد معمولاً می گویند "من چنین فردی هستم، لذا باید به انجام چنان شغلی بپردازم".
نتایج پژوهش سرگ مادهر روی دانشجویان نشان داد که خودپنداره و عزت نفس تاثیر زیادی در قدرت جهت گیری اخلاقی دارد. پژوهش دیگر نشان داد که بین عزت نفس دختران با سطح وفای به عهدشان رابطه وجود دارد. اما این رابطه مشخص نشده است. و افرادی که به طور دائم وعده و وعید می دهند و به آن عمل نمی کنند، عزت نفس پایینی دارند.
سرگ مادهر25 (1990) بر روی 197 دانشجوی در حال تحصیل پژوهشی انجام داد. نتایج نشان داد که جوانانی که جهت گیری مثبتی نسبت به همسالان خود دارند در مقابل سایر جوانان دید مثبت و قابل توجهی از خویشتن دارند (اتکینسون و همکاران، 1378).
در تحقیقی که لوزیا پامبنی26 و همکارانش بر روی 6 گروه همسال شامل 44 پسر و 31 دختر که به صورت گروه های 10 تایی از طبقات مختلف اجتماع انتخاب شده بود مشخص گردید که جوانانی که با گروه همسالان خود ارتباط بیشتری داشته اند دارای شرایط اخلاقی بهتری بوده و مناعت طبع و عزت نفس آنها نیز بالاتر بوده است. همچنین این گروه قادر به حل مشکلات خود بوده و در این راه از حمایت اجتماعی سایرین نیز بهره برده اند. علاوه بر این گروه تغییرات رشدی و فیزیولوژیکی دوران بلوغ را نیز مثبت توصیف نموده اند. در حالی که با گروه همسال خود ارتباط کمتری داشته اند بیشتر مواقع احساس تنهایی و ناامیدی نموده و اغلب قادر به حل مشکلات خود نیستند (کریمی، 1375).
ماکوبی و جاکلین با بررسی جامع تفاوت های جنسی به این نتیجه رسیدند که شباهت دو جنس در عزت نفس تا هنگام نوجوانی به میزان زیادی مشابه هم است.
گرچه اطلاعات مربوط به دوران پس از نوجوانی متناقض است، برخی شواهد نشان می دهند که عزت نفس زنان ممکن است با افزایش سن کاهش یابد (بیابانگرد، 1379).
ناواس27 (1981، نقل از بیابانگرد، 1379) با مطالعه بر روی آزمودنی های مذکر و مونث در سنین 18 و 26 سالگی دریافت که زنان کاهش آشکاری در میزان توانایی های لازم برای غلبه بر مشکلات زندگی و مقابله با هیجانات نشان می دهند، در حالی که مردان در این زمینه ها از 18 سالگی به بعد افزایش نشان می دهند.
مانفرد (1994، نقل از صدیقی، 1380) نشان داد که بالاترین سطح افسردگی با پایین ترین سطح عزت نفس مرتبط است. وال سبیگ (1994، نقل از نجبائی، 1375) رابطه منفی بین اضطراب و عزت نفس را نشان داده اند. بک نیز متذکر می شود که اغلب واکنش های منفی احساسی، ناشی از فقدان عزت نفس است.
افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند تلاش زیادی می کنند و از توانایی بیشتری برخوردارند (بام گاردنر، لویی، 1988) و این افراد سازگاری بهتری نشان می دهند (دیوی، لاتون، 1961).
از شکست ترس کمتری دارند (اسمیت و یتوان، 1971) از مرگ نیز نمی ترسند (بازانگا و همکاران، 1989) پرخاشگری را به صورت مناسب نشان می دهند (ورچیل، 1958) به رفتارهایی که منجر به علو طبع می شود، دست می زنند (بارون و کولینز، اشمیتز، 1988) شکست ها و موفقیت ها را بهتر پیگیری می کنند (روزنبرگ، 1970) (نصرآبادی، 1373).
گازل (1974، نقل از روشن، 1375) در بررسی خود نشان داده است که کمبود عزت نفس پایدارترین مشاهده گزارش شده در میان اشخاص بیکار است.
شکل گیری عزت نفس :
روان شناسی رشد به ما یاد می دهد که نوزاد نمی تواند خود را از اطرافیان تمیز دهد. در یک ماهگی، نوزاد نمی داند که در بیرون از او اشیاء یا اشخاص دیگری نیز وجود دارند. او از وجود گهواره ای که در آن لگد می اندازد، یا فردی که روی بازوهای او آرام می گیرد، بی خبر است. اما به محض اینکه کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند تلویحاً برای خصوصیات خود، ارزشی منفی یا مثبت قایل می شوند. مجموعاً این ارزیابی هایی که کودک از خود می کند عزت نفس او را تشکیل می دهد (پاسایی، 1380).
آلپورت معتقد است که عزت نفس خود به رشد احساس رضایت خاطر و غروری اطلاق می شود که وقتی کودک پی می برد که خود قادر به انجام بعضی چیزها و کارهاست، حاصل می شود. در این مرحله کودک می خواهد چیزهایی را بسازد و محیط خود را کشف یا دستکاری کند، رفتارهایی که می توانند برای محیط خانه مخرب باشند، آلپورت این مرحله را بسیار مهم می دانست او اشاره کرد که اگر والدین این نیاز به کشف و دستکاری را ناکام کنند، عزت نفس حاصل خنثی شده و با احساس حقارت و خشم جایگزین می شود.
هر عامل رشدی که به نوجوان کمک کند تا به اطمینان از خود درک کند که از دیگران متمایز و مجزا است، در حد معقولی ثبات رای و یکپارچگی دارد، در طول زمان تداوم دارد و در ضمن خود را شبیه به آن تصویری بداند که دیگران از او دارند، سبب می شود که در نوجوانان احساس هویت کاملی از خود ایجاد شود و هر عاملی که در این استنباطهای نوجوانان از خودش خلل ایجاد کند باعث سردرگمی هویت و پایین آمدن عزت نفس و عدم توانایی در رسیدن به یکپارچگی و تداوم تصورات فرد از خودش می شود.
مطالبی در مورد عزت نفس :
تحقیقات مربوط به عزت نفس، اغلب ناکام کننده و دلسرد کننده است. چون درجه رضایت شخصی با تعداد بیشماری از عناصر تشکیل دهنده عملکرد ذهنی همراه است، پژوهشگران، علاقه خود به مطالعه عزت نفس را از دست داده اند. اما نباید این واقعیت را ندیده بگیریم که اگر بخواهیم رفتار یک شخص را در تعداد زیادی از موقعیتها پیش بینی کنیم و تنها یک آزمون روانی در اختیار داشته باشیم، این آزمون حتماً باید یک آزمون عزت نفس باشد تا بتوانیم اکثر اطلاعات مورد نیاز را بدست آوریم.
عزت نفس با توانایی سازگاری همراه است. کسانی که عزت نفس بالایی دارند، در مقایسه با کسانی که از عزت نفس پایینی برخوردارند، بهتر می توانند با موقعیتهای مختلف سازگار شوند. به عبارت دقیقتر، افراد با درجه عزت نفس بالا، در مقایسه با افراد با درجه عزت نفس پایین، در موقعیتهای مختلف کمتر اضطراب دارند، کمتر افسرده، هیجانی و پرخاشگر می شوند. افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، از احساس تندخویی، اختلال رفتاری و اندوه رنج می برند. همچنین این افراد از بی خوابی و سندرمهای روان – تنی شکوه می کنند.
عزت نفس مخصوصاً در روابط متقابل اشخاص بهتر خودنمایی می کند. کسانی که نسبت به خود دید خوبی دارند، دیگران را نیز دوست دارند و ضعفهای خود را بهتر می پذیرند. این افراد، به دلیل احساسات مثبتی که به دیگران دارند و آنها را می پذیرند، بهترین دوستان را به دست می آورند. در واقع کسی که مثبت و راحت باشد، کاری می کند که دیگران نیز، در ارتباط با او، مثبت و راحت می شوند. طبیعتاً دارندگان این ویژگی برای مردم بسیار جذاب می شوند و در نتیجه دیگران، هم در محیط اجتماعی و هم در محیط کار، دور او حلقه می زنند.
هر چند که امروزه اصطلاح عزت نفس را در مکالمات روزمره کمتر به کار می بریم، مفهوم عقده خود کم بینی را، که می تواند با عزت نفس پایین مترادف باشد، بهتر می شناسیم. دن هاماچک، مولف کتاب بسیار ارزشمند عزت نفس، معتقد است که عقده خود کم بینی هفت شاخص دارد :
1 ) حساسیت به انتقاد : کسانی که عقده خود کم بینی دارند، با این که می دانند نقایصی دارند، دوست ندارند که دیگران آنها را گوشزد کنند. آنها هر نوع انتقاد را، صرف نظر از این که با چه لحنی بیان شود یا جنبه سازندگی داشته باشد، یک حمله شخصی به حساب می آورند.
2 ) واکنش نامناسب در مقابل خوش خدمتی : این ویژگی به دو صورت خودنمایی می کند. برخی اشخاص با ناامیدی می خواهند که توجه مثبت دیگران را جلب کنند و همیشه در جستجوی تعریفهای دیگران هستند. برخی دیگران هر نوع ستایشی که در مورد آنها انجام گیرد رد می کنند، زیرا این کار با احساسات خاص آنها در یک چارپوب قرار نمی گیرد.
3 ) نگرش بیش انتقادی : کسانی که خود را با ارزش نمی دانند، در ارزش قائل شدن به دیگران نیز دشواری دارند. آنها سعی می کنند کوچکترین معایب دیگران را بزرگ کنند و بدین وسیله متقاعد شوند که آنها شایستگی عزت و احترام را ندارند. این اشخاص نمی توانند خود را باهوش، جذاب و شایسته بدانند، در نتیجه کسی را نیز باهوش، جذاب و شایسته تصور نمی کنند.
4 ) تمایل به سرزنش کردن : برخی اشخاص ضعفهای خود را به دیگران نسبت می دهند تا ناراحتی حاصل از احساس خود کم بینی را کاهش دهند. در واقع آنها دیگران را به خاطر شکستهای خودشان سرزنش می کنند.
5 ) احساس آزار : سرزنش کردن دیگران ممکن است تا آنجا پیش برود که فرد متقاعد شود دیگران فعالانه در پی آزار او هستند. این اعتقاد موجب می شود که او مسئولیت شکست خود را بر عهده نگیرند.
6 ) احساسات منفی نسبت به رقابت : کسانی که احساس خود کم بینی دارند، می خواهند هم در بازیها و هم در رقابتها از همه ببرند. با این همه، تمایل ندارند خطر کنند، زیرا باطناً معتقد هستند که نمی توانند ببرند و به نظر آنها، برنده نشدن نشانه شکست است.
7 ) تمایل به انزوا و کم رویی : اشخاصی که از عقده حقارت رنج می برند، چون خود را به اندازه دیگران با هوش و جالب نمی دانند، خیال می کنند دیگران نیز درباره آنها همین نظر را دارند. بنابراین، سعی می کنند از روابط اجتماعی دوری جویند و وقتی مجبور می شوند از کنار دیگران رد شوند، با آنها حرف نمی زنند، زیرا معتقدند که این کار موجب آشکار شدن ضعف هوشی و شخصیتی آنها خواهد شد (گنجی، 1381).
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور :
رحمتی در سال 1378 در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین بزهکاری و افسردگی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین بزهکاری و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد.
روح تن در سال 1373 در تحقیقی تحت عنوان مقایسه بزهکاری در بین فرزندان پرخاشگر و غیرپرخاشگر حدود سنی 18 ساله شهرستان رباط کریم که نتایج به دست امده حاکی از آن است که بین فرزندان پرخاشگر و غیرپرخاشگر از لحاظ بزهکاری تفاوت معنی داری وجود دارد.
افراسیابی در سال 1380 در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین عزت نفس و کجروی در بین جوانان 20 ساله شهرستان فومن که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین عزت نفس و کجدلی رابطه معنی داری وجود دارد.
ارجمندی در سال 1372 در تحقیقی تحت عنوان مقایسه عزت نفس در بین دانشجویان خودشکوفا و دانش جویان منزوی دانشگاه اصفهان که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین عزت نفس دانشجویان خودشکوفا و دانش جویان منزوی تفاوت معنی داری وجود دارد.
بیرامی در سال 1380 که در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین بزهکاری و رشد اجتماعی در بین دانشجویان رشته روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین بزهکاری و رشد اجتماعی رابطه وجود دارد.
فصل سوم :
* روش پژوهش
* ابزار گردآوری اطلاعات و نحوه اجرای آن
* روش آماری تجزیه و تحلیل یافته ها
روش تحقیق :
جامعه آماری :
جامعه آماری این پژوهش متشکل از جوانان پسر بزهکار مستقر در زندان اوین تهران در سال 1388 می باشد که دامنه سنی آنان بین 18 تا 25 سال است. و نیز پسران جوان عادی که در شهر تهران زندگی می کنند.
نمونه آماری :
نمونه آماری این پژوهش عبارت است از 80 جوان که شامل 40 نفر جوان بزهکار و 40 نفر جوان عادی می باشد که دامنه سنی این جوانان بین 18 تا 25 سال می باشد.
روش نمونه گیری :
روش نمونه گیری در پژوهش حاضر بصورت تصادفی ساده است به این شکل که در هر بند در زندان تعدادی آزمودنی انتخاب گردید و همین طور از بین افراد عادی هم تعدادی که کد گزاری شده ند بصورت تصادفی انتخاب گردیده است.
ابزار پژوهش :
در این پژوهش از پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت28 استفاده شده است.
مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت :
ساختار :
این مقیاس در ابتدا توسط راجرز و دیموند تهیه و تدوین شده است. کوپر اسمیت مقیاس عزت نفس خود را براساس تجدیدنظری که بر روی این مقیاس انجام داد تهیه نمود. این مقیاس شامل 58 ماده است که خود گزارشی مداد کاغذی می باشد که 8 سوال آن یعنی ماده های شماره 1 ، 6 ، 13 ، 20 ، 27 ، 34 ، 41 ، 48 به عنوان دروغ سنج به کار می رود که این هشت سوال برای شناسایی افرادی طرح شده که تمایل دارند خود را بهتر از آنچه که هستند نشان دهند. نمره بالا در مقیاس دروغ سنج نشانگر آن است که آزمودنی در پاسخگویی اغراق کرده تا از نظر اجتماعی مطلوب به نظر برسد. برای تعیین نتیجه در این مقیاس، تعداد پاسخها اگر 3 یا بیشتر باشد، می توان گفت که فرد می خواهد نشان دهد که عزت نفس بالایی دارد. و در مجموع 50 ماده آن محاسبه می شود.
پاسخ به سوالات با علامت گذاری گزینه های بلی یا خیر در مقابل سوالها مشخص می شود. شیوه نمره گذاری به صورت 0 و 1 است یعنی در ماده های شماره 2 ، 4 ، 5 ، 10 ، 11 ، 14 ، 18 ، 19 ، 21 ، 23 ، 24 ، 28 ، 29 ، 32 ، 36 ، 45 ، 47 ، 55 ، 57 اگر پاسخ آزمودنی بلی باشد از هر کدام نمره 1 و اگر پاسخ آزمودنی خیر باشد نمره صفر می گیرد. حداقل نمره ای که فرد می گیرد 0 و حداکثر آن 50 می باشد.
روایی :
روایی پرسشنامه عزت نفس را از طریق تحقیقاتی که به وسیله کوپر اسمیت (1967)، باپیجر (1967)، کمپل (1956)، مورس (1971)، وایف (1969) و هورش (1967) انجام شده است، تائید کرده اند.
هم چنین روایی آن توسط ابراهیمی قوام (1369) روی دانش آموزان شهرستان اهواز 82% گزارش شده است. این مقیاس در دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران توسط شکرکن (1363) نیز اجرا شده است. ضریب روایی آن 69% بوده است. به این صورت که عزت نفس در بین دانش جویان شهرستان اهواز در بین دختران و پسران بوده تفاوت معنی داری آنها در بین 5% بوده است.
اعتبار :
اعتبار این مقیاس نیز در پژوهشهای متعدد مورد تائید قرار گرفته است. کوپر اسمیت و دیگران ضرایب بازآزمایی را بعد از پنج هفته 88% و بعد از سه سال 70% گزارش نموده اند. ضریب اعتبار این مقیاس را شکرکن (1363) 90% گزارش نمود که این ضریب در سطح آلفای 1% معنی دار بوده است.
همچنین این مقیاس در دانشکده فنی مهندسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز توسط عبدالنبی سلیمی (1376) اجرا شده که وی نشان داده است مع بیت نمرات آزمون عزت نفس گیزلی و آزمون عزت نفس کوپر اسمیت همبستگی مثبت معنی دار وجود دارد. ضریب همبستگی کلی میان نمرات دو آزمون 6/0+ است که در سطح 5% P <معنی دار است.
این مقیاس بر روی دانش آموزان ایرانی بررسی شده است. برای نمونه، ابراهیمی از طریق آزمون مجدد با ضریب 1 اعتبار را نشان داده است.
پور شافعی (1371) از روش دو نیمه کردن استفاده کرده و ضریب اعتبار به دست آمده 83% بوده است. فلسفی نژاد (1377) نیز با روش بازآزمایی ضریب اعتبار را محاسبه نموده که 8% است. دهقانی (1383) با استفاده از روش کودر ریچاردسون ضریب اعتبار 86% را گزارش نمود.(گنجی 1381)
روش آماری :
برای رسیدن به اطلاعات موردنیاز در این تحقیق و یافتن پاسخی مناسب برای پرسش تحقیق و نیز تعیین شاخصهای آماری از روشهای آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردیده. در سطح توصیفی با استفاده از مشخصه های آماری نظیر میانگین، انحراف استاندارد، نمودار و جدول به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و در سطح استنباطی متناسب با سطح سنجش داده ها از آزمون t استیودنت برای گروههای مستقل استفاده شده است.
فرمول tاستیودنت برای گروههای مستقل :
= میانگین گروه اول (عادی)
= میانگین گروه دوم (بزهکار)
= واریانس گروه اول (عادی)
= واریانس گروه دوم (بزهکار)
= تعداد افراد هر یک از دو گروه
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع علی – مقایسه ای است .
فصل چهارم :
* تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش
یافته های تحقیق و تجزیه و تحلیل آنها :
به طور کلی یکی از قسمتهای مهم پژوهش تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش می باشد. و برای انجام این مهم بایستی با استفاده از روشهای مناسب یافته ها و اطلاعات خام را طبقه بندی، خلاصه، تفسیر و قابل فهم نمود. لذا در این پژوهش بعد از تنظیم و توزیع و جمع آوری پرسشنامه، ابتدا نمرات آزمودنی ها در دو گروه عادی و بزهکار طب بندی شده و بعد از جمع نمرات و با استفاده از آمار استباطی و روش t گروه های مستقل نتایج بدست آمده در جدول 2 – 4 آورده شده است.
جدول 1-4 : نمرات آزمودنیها از آزمون عزت نفس در بین دو گروه عادی و بزهکار
X2
X1
X2
X1
ردیف
576
1600
24
40
1
324
1764
18
42
2
400
2304
20
48
3
484
2500
22
50
4
900
1444
30
38
5
576
1296
24
36
6
784
1764
28
42
7
900
1600
30
40
8
484
1444
22
38
9
784
1296
28
36
10
576
1936
24
44
11
1024
2500
32
50
12
784
1600
28
40
13
1024
900
32
30
14
1444
576
38
24
15
1764
784
42
28
16
784
1444
28
38
17
1024
1024
32
32
18
784
1156
28
34
19
1764
1024
42
32
20
625
1296
25
36
21
1444
900
38
30
22
1024
1764
32
42
23
784
1936
28
44
24
576
1764
24
42
25
784
1024
28
42
26
X2
X1
X2
X1
ردیف
784
2304
28
48
27
1024
1024
32
32
28
900
1156
30
34
29
1600
1296
40
36
30
1764
1764
42
42
31
784
1296
28
36
32
1024
784
32
28
33
784
1024
28
32
34
1600
2116
40
46
35
1444
1600
38
40
36
576
1444
24
38
37
625
676
25
26
38
676
1444
26
38
39
1444
576
38
24
40
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه تحقیق و بررسی عزت نفس در بین جوانان بزهکار و عادی از روش (t) گروه های مستقل در سطح آمار استنباطی استفاده گردیده نتایج آن در جدول 2-4 آورده شده است.
جدول 2-4 : مقایسه عزت نفس در بین جوانان عادی و بزهکار
آزمودنی ها
میانگین
تعداد
Tبدست آورده
T جدول
Df
سطح معنی داری
عادی
84/36
40
328/2
676/2
78
05/0
بزهکار
92/29
40
همانطور که جدول 3-4 نشان می دهد چون t بدست آمده 328/2 از t جدول 676/2 با درجه آزادی 78 در سطح 05/0 معنی دار است کوچکتر است می توان گفت که فرض صفر تائید شده و بین دو گروه بزهکار و عادی از نظر عزت نفس تفاوت آماری مهنی داری مشاهده نگردیده.
فصل پنجم :
* نتیجه گیری و تفسیر یافته ها
* محدودیتها
* پیشنهادهای مبتنی بر یافته های تحقیق
خلاصه و نتیجه گیری :
هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه سطح عزت نفس در بین جوانان عادی و بزهکار 25 – 18 ساله شهر تهران می باشد. در این تحقیق روش اجرای آزمون به صورت گروهی می باشد و آزمودنی ها به صورت تصادفی ساده انتخاب گردیده اند. حجم نمونه این تحقیق شامل 80 نفر آزمودنی پسر (40 عادی – 40 بزهکار) می باشد برای ارزیابی عزت نفس آزمودنی ها از آزمون عزت نفس کوپر اسمیت استفاده شدتعداد سوالات آزمون58 پرسش است که 8 سوال این مقیاس به عنوان دروغ سنج به کار رفته است. روش نمره گذاری بر اساس پاسخ های بلی و خیر انجام پذیرفت. طرح پژوهشی از نوع علی – مقایسه ای است و از روش های آمار توصیفی (میانگین، واریانس و انحراف استاندارد) و آزمون آماری t برای گروههای مستقل به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها استفاده شد.
در این پژوهش یک فرضیه مطرح شد که عبارت بود از :
بین عزت نفس جوانان عادی و جوانان بزهکار تفاوت معنی دار وجود دارد.
به منظور بررسی این فرضیه از آزمون tبرای مقایسه دو گروه مستقل استفاده شد و مشاهده گردید t محاسبه شده (یعنی 32/2 ) از tمبین جدول که 676/2با درجه آزادی 78 در سطوح اطمینان 05% و 01% کوچکتر است. بنابراین فرضیه پژوهش رد شد. طبق تحقیقات انجام شده در تحقیق حاضر میتوان تحقیق رحمتی در سال 1378 که تحت عنوان بررسی رابطه بین بزهکاری و افسردگی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین بزهکاری و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد که با تحقیق حاضر همخوان بوده است و همین طور تحقیق افراسیابی در سال 1380 در تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه بین عزت نفس و کج روی در بین جوانان 20 ساله شهر فومن که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین عزت نفس و کج روی رابطه معنی داری وجود دارد و بیرامی در سال 1380 که تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین بزهکاری و رشد اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین بزهکاری و رشد اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد.
محدودیتهای تحقیق :
اگر با دید سیستماتیک به پدیده ها نگاه کنیم، کنترل و پیش بینی کامل پدیده ها هرگز امکان پذیر نخواهد بود، چرا که عوامل بسیار متعددی در یک تحقیق دخیل هستند. یکی از موانع شناخت همه پدیده ها، همانا محدودیت بشر می باشد. این محدودیتها می تواند از امکان وجودی بشر و یا از محدودیتهای ابزار او ناشی گردد.
بنابراین در این تحقیق نیز پژوهشگر با محدودیتهای ذیل روبرو بوده است :
1 ) عدم آشنایی بعضی آزمودنی ها به طرز پاسخ گویی و استفاده از جملاتی مانند بعضی اوقات، شاید و … در جواب به پرسشها به جای استفاده از بلی و خیر.
2 ) به دلیل محدودیت در زندان از آزمودنی های کمتری برای تحقیق استفاده شد.
3 ) زیاد بودن تعداد سوالات پرسشنامه، که منجر می شد افراد به سختی قبول به انجام همکاری لازم در جهت پاسخگویی به سوالات بکنند.
4 ) عدم برداشت یکسان افراد از سوالات.
5 ) سختگیری و عدم موافقت مسئولین برای اجرای تست در زندانها.
پیشنهادها :
با عنایت به نتایج تحقیق و محدودیتهایی که پژوهشگر در مراحل مختلف تحقیق با آنها روبرو بوده است و اطلاعاتی که در ضمن پژوهش به دست آمده، پیشنهادات ذیل برای بالا بردن میزان عزت نفس در جوانان و تحقیقات آتی ضروری به نظر می رسد :
1 ) پیشنهاد می شود رابطه عزت نفس با بزهکاری در دختران جوانان نیز مورد بررسی قرار گیرد.
2 ) پیشنهاد می شود رابطه عزت نفس با بزهکاری در دختران و پسران در سنین مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
3 ) فراهم آوردن زمینه های مناسب برای بالا بردن سطح عزت نفس در بین جوانان.
4 ) بالا بردن کیفیت تبلیغات برای آموزش به والدین جهت توجه بیشتر به عزت نفس فرزندانشان.
5 ) توجه به نیازهای متناسب با سن جوانی و برآورده کردن نیازهای جوانان و نوجوانان از سوی خانواده ها و جامعه برای جلوگیری از بروز بزهکاری در میان جوانان و نوجوانان.
6 ) اطلاعات جامعی در مورد بزه و نتایج بزهکاری در اختیار افراد در سنین مختلف قرار گیرد تا افراد نسبت به عواقب بزهکاری اطلاعات بیشتری را در دست داشته باشند تا از بروز جرم در جامعه تا حد امکان جلوگیری شود.
7 ) موضوع تحقیق در شهرستانهای دیگر نیز مورد بررسی قرار بگیرد.
منابع :
آرنسون، الیوت. "روانشناسی اجتماعی". ترجمه حسین شکرکن. تهران . انتشارات رشد. 1369.
اتکینسون، ریتال. اتکینسون، ریچارد. "زمینه روان شناسی". ترجمه محمد تقی براهنی و همکاران. تهران. انتشارات رشد. 1381 .
احمدی، احمد. "روانشناسی اعتماد به نفس". تهران . انتشارات مهرداد. 1377 .
ارجمندی ، محمد پایان نامه کارشناسی .موضوع تحقیق مقایسه عزت نفس در بین دانشجویان خود شکوفا و منزوی دانشگاه اصفهان 1372
اسلامی نسب، علی. "روانشناسی اعتماد به نفس". تهران. انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 1378.
افراسیابی ، محمود (موضوع تحقیق بررسی رابطه عزت نفس و کج روی در بین جوانان 20 ساله شهرستان فومن پایان نامه کارشناسی ارشد 1380
بدار، لوک. درایل، ژوزه. لاماش، لوک. "روان شناسی اجتماعی". ترجمه حمزه گنجی. تهران. انتشارات ساوالان. 1380.
بیابانگرد، اسماعیل. "بررسی ارتباط بین عزت نفس و رشته تحصیلی". تهران. انتشارات پیام نور. 1376.
بیابانگرد، اسماعیل. "روانشناسی نوجوانان". تهران. انتشارات دفتر نشر فرهنگ. 1378.
بیابانگرد، اسماعیل. "روشهای افزایش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان". تهران. انتشارات انجمن اولیاء و مربیان. 1373 .
بیدار، علی رضا. "بررسی و مقایسه عزت نفس در نوجوانان عادی و بزهکار". پایان نامه کارشناسی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه.
بیرامی – موضوع تحقیق بررسی رابطه بین بزهکار و رشد اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر پایان نامه کارشناسی ارشد 1380
دانش، تاج زمان. "اطفال و نوجوانان بزهکار". تهران. انتشارات رسا. 1374 .
ستوده، هدایت الله. "روان شناسی اجتماعی". تهران. انتشارات آوای نور. 1379 .
ستوده، هدایت الله. "آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات". ویرایش دوم. تهران. آوای نور.
ستوده، هدایت الله. میرزایی، بهشته. پازند، افسانه. "روانشاسی جنایی". تهران. انتشارات آوای نور. 1381 .
شاملو، سعید. "بهداشت روانی". تهران. انتشارات رشد. 1378.
شفیع آبادی، عبدالله. ناصری، غلامرضا. "نظریه های مشاوره و روان درمانی". تهران. نشر دانشگاهی. 1381.
رحمتی ، علی بررسی رابطه بین بزهکاری و افسردگی در بین دانشجویان دانشگاه اهواز پایان نامه کارشناسی 1378
روح تن ، مسعود مقایسه بزهکاری در بین فرزندان پرخاشگر و غیر پرخاشگر حدود سنی 18 ساله شهرستان رباط کریم پایان نامه کارشناسی 1373
کلمز، مریس. "روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان". ترجمه پروین علیپور. مشهد. انتشارات آستان قدس رضوی. 1375.
کی نیا، مهدی. "روانشناسی جنایی". تهران. انتشارات رشد. 1374 .
گنجی، حمزه. "ارزشیابی شخصیت (پرسشنامه ها)". تهران. انتشارات ساوالان. 1381 .
گاردنر ، ارزشیابی خود ، ترجمه بهادر رحمتی انتشارات باران 1374
گازل ، فورتن .بهداشت فردی ترجمه ناصر روشن انتشارات رشد 1375
گنجی، حمزه. "بهداشت روانی". تهران. انتشارات ارسباران. 1379.
مظلومان، رضا. "جامعه شناسی کیفری". تهران. انتشارات دانشگاه تهران. 1353 .
مانفرد ، جیمز جامعه شناسی فردی ترجمه مهدی صدیقی انتشارات نور تهران 1380
نجفی توانا، علی. "جرم شناسی". تهران. انتشارات خیام. 1377 .
پیوست :
پرسشنامه :
دوست عزیز …
با سلام
سوالات این پرسشنامه به ما کمک می کند تا مطالبی را در مورد احساس افراد درباره مسائل مختلف بیاموزیم. خواهشمند است احساس خود را در مورد هر یک از جمله های زیر همانگونه که واقعاً هست از طریق انتخاب پاسخ مناسب علامت بزنید. این پرسشنامه متعلق به یک تحقیق دانشجویی است و نتایج آن محفوظ خواهد ماند.
سن : میزان تحصیلات :
تعداد افراد خانواده :
شما چندمین فرزند خانواده هستید؟
آیا پدر و مادر شما در قید حیات هستند؟
1
بیشتر وقت خود را به خیالبافی می گذرانم ….
بلی ( خیر (
2
خیلی به خودم اطمینان دارم ….
بلی ( خیر (
3
دوست داشتم فرد دیگری بودم ….
بلی ( خیر (
4
مردم مرا خیلی دوست دارند ….
بلی ( خیر (
5
من و خانواده ام، وقتی با هم هستیم خیلی از زندگی لذت می بریم ….
بلی ( خیر (
6
هرگز بدون علت نگران نمی شوم ….
بلی ( خیر (
7
صحبت کردن در مقابل گروه برایم خیلی دشوار است ….
بلی ( خیر (
8
دلم می خواست جوانتر بودم ….
بلی ( خیر (
9
اگر می توانستم خیلی از ویژگیهایم را عوض می کردم ….
بلی ( خیر (
10
بدون دشواری می توانم تصمیم بگیرم ….
بلی ( خیر (
11
مردم، زندگی با من را خوشایند می دانند ….
بلی ( خیر (
12
در خانه خیلی زود عصبانی می شوم ….
بلی ( خیر (
13
همیشه آنچه را که لازم است انجام می دهم ….
بلی ( خیر (
14
به کاری که دارم افتخار می کنم ….
بلی ( خیر (
15
لازم است همیشه یکی به من بگوید چه کار کنم ….
بلی ( خیر (
16
مدتها وقت لازم دارم که با شرایط جدید سازگار شوم ….
بلی ( خیر (
17
اغلب به کارهایی که انجام می دهم تاسف می خورم ….
بلی ( خیر (
18
در میان همسالان خود از همه محبوبتر هستم ….
بلی ( خیر (
19
خانواده ام اغلب به احساسات من توجه می کنند ….
بلی ( خیر (
20
هرگز غمگین نمی شوم ….
بلی ( خیر (
21
کارم را به بهترین وجه انجام می دهم ….
بلی ( خیر (
22
به آسانی کارم را ول می کنم ….
بلی ( خیر (
23
معمولاً مواظب خودم هستم ….
بلی ( خیر (
24
تا اندازه ای شاد هستم ….
بلی ( خیر (
25
دوست دارم با افراد جوانتر از خودم معاشرت کنم ….
بلی ( خیر (
26
خانواده ام خیلی به من امید بسته اند ….
بلی ( خیر (
27
همه کسانی را که می شناسم دوست دارم ….
بلی ( خیر (
28
وقتی در جمع هستم، دوست دارم صدایم کنند ….
بلی ( خیر (
29
خودم را درک می کنم ….
بلی ( خیر (
30
برایم خیلی دشوار است که خودم باشم ….
بلی ( خیر (
31
زندگی من کاملاً نامنظم است ….
بلی ( خیر (
32
معمولاً مردم توصیه های مرا به کار می برند ….
بلی ( خیر (
33
در خانه، کسی عملاً به فکر من نیست ….
بلی ( خیر (
34
هرگز خودم را سرزنش نمی کنم ….
بلی ( خیر (
35
آن طور که لازم است کار نمی کنم ….
بلی ( خیر (
36
می توانم نظر بدهم و خودم نیز به آن عمل کنم ….
بلی ( خیر (
37
واقعاً دوست ندارم یک زن (مرد) شوم ….
بلی ( خیر (
38
در مورد خودم یک عقیده کمی فریبنده دارم ….
بلی ( خیر (
39
دوست ندارم همراه دیگران باشم ….
بلی ( خیر (
40
اغلب به ترک خانه فکر می کنم ….
بلی ( خیر (
41
هرگز مورد مزاحمت قرار نگرفته ام ….
بلی ( خیر (
42
اغلب احساس می کنم عصبانی هستم ….
بلی ( خیر (
43
اغلب از خودم خجالت می کشم ….
بلی ( خیر (
44
برخلاف اکثر مردم، ظاهر خوبی ندارم ….
بلی ( خیر (
45
وقتی چیزی برای گفتن دارم، معمولاً می گویم ….
بلی ( خیر (
46
مردم، اغلب مرا آدم مهمی می دانند ….
بلی ( خیر (
47
خانواده ام مرا درک می کنند ….
بلی ( خیر (
48
همیشه حقیقت را می گویم ….
بلی ( خیر (
49
کارفرما یا رئیس به من می فهماند که لیاقت ارتقاء را نداشتم ….
بلی ( خیر (
50
آنچه برایم اتفاق می افتد بی تفاوتم می کند ….
بلی ( خیر (
51
آدم کم استعدادی هستم ….
بلی ( خیر (
52
وقتی دیگران چاپلوسی می کنند به شدت عصبانی می شوم ….
بلی ( خیر (
53
اکثر مردم بیشتر از من محبوب هستند ….
بلی ( خیر (
54
اغلب احساس می کنم که خانواده ام پشت سرم حرف می زنند ….
بلی ( خیر (
55
همیشه می دانم که به مردم چه بگویم ….
بلی ( خیر (
56
اغلب دلسرد می شوم ….
بلی ( خیر (
57
مردم نمی توانند به من اعتماد کنند ….
بلی ( خیر (
58
هرگز پشت سر دیگران حرف نمی زنم ….
بلی ( خیر (
1 French
2 Vargo
3 Crime
4 Neo – lombrosienne
5 Pinatel
6 Paul Tappen
7 E.Sutherland
8 T.Sellin
9 Taylor
10 Crimes of violence
11 Self – Esteem
12 Primary naro issism
13 Real – self
14 Proprium
15 Ego – anhancement
16 Ellis
17 Glasser
18 Green wald & Breckler
19 A. Jackson
20 Taylor
21 Shamir
22 Berufy
23 Bumeister
24 Kums & Stang
25 Serg madbher (1990)
26 Lusia pombeni (1990)
27 Navas
28 Cooper smith Self – Esteem Inventory
—————
————————————————————
—————
————————————————————
71