تارا فایل

مقاله دوستی و دوست یابی


دوستی و دوست یابی

مقدمــــه
اگر اندکی دقت کنید ، متوجه خواهید شد که شما آگاهانه و یا ناخود آگاه به دنبال دوست هستید. اما آیا تا کنون فکر کرده اید که دوستی چیست و دوستی حقیقی کدام است؟ از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است ، صرف نظر از اینکه در چه جامعه ای زندگی می کند طبعاً به دنبال یافتن یاران و دوستان و همراهانی برای خود است . البته چون این گزینش در میان اقوام و ملل مختلف ، شکل های متنوعی پیدا می کند و با انگیزه های گوناگون یا بر اساس احساسات متفاوت عقلانی ، عاطفی و غیر از آن به وجود می آید ، تعاریف مختلفی نیز از این واژه ارائه شده است. گروهی دوستی را صرفاً به معنای " معاشرت" دانسته اند. گروهی دیگربراین باورند که دوستی عبارت است از یک نوع ارتباط خاص که در مقاطع مختلف و یا در زمانی خاص ، میان افراد پیدا می شود. برخی دیگر نیز معتقدند که دوستی یک نوع قرار داد اخلاقی است که با انگیزه های خاص دنیوی و اخروی بین افراد به وجود می آید.
● دوستی یعنی چه ؟
در تفسیر المیزان درتوضیح کلمه " اَخِلاّء" دوستی چنین تعریف شده است: " کلمه اخلاّء جمع خلیل به معنای دوست است. و اگر دوست را خلیل گفته اند بدان جهت است که آدمی ، خُلّت یعنی حاجت خود را به او می گوید. و ظاهراً مراد از اخلاّء ، مطلق کسانی است که به یکدیگر محبت می کنند. چه متقین و اهل آخرت که دوستی شان با یکدیگر به خاطر خداست ( نه به خاطر منافع مادی) و چه اهل دنیا که دوستی هایشان به منظور منافع مادی است در کتاب " المحجّهٔ البیضاء " ، دوستی چنین تعریف شده است: " دوستی یعنی همنشینی ، معاشرت و گفتگوی انسان با افرادی که به آنها علاقه و محبت دارد ، زیرا با غیر دوست معمولاً کسی قصد معاشرت ندارد. این دوستی و ارادت و محبت ، یا لِذاته است (یعنی به خودی خود مطلوب است ) و یا مجازی و واسطه ای است که انسان به وسیله آن به دوست حقیقی برسد."
بنابراین دوستی ها ممکن است براساس منافع مادی و خواهش های نفسانی و اغراض و احساسات باشد و یا بر اساس یک انگیزه صحیح . با استفاده از آنچه گذشت ، دوستی صحیح بر اساس معیارهای دینی را این چنین تعریف می شود :
محبت ، علاقه ، ارتباط روحی ، حسن معاشرت و گفتگو میان دو فرد و یا بین افراد جامعه با ملاک صحیح و انگیزه های الهی ، به طوری که دوستان بر اساس آن بتوانند نیازهای فردی و اجتماعی و احتیاجات دنیوی و اخروی خود را تامین کنند.

● دوستی حقیقی
این نوع از دوستی مخصوص اولیاء و مومنان واقعی است که تمام ارادت و انس و محبت خود را نسبت به خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام صرف نموده اند. آری اینان نخبگان عالم و کسانی هستند که از غیر دوست رسته ، و به دوست پیوسته اند و آنچنان لذت این دوستی را چشیده اند که حاضر نیستند دنیا و آنچه در آن است را با لحظه ای انس و محبت و مناجات با خدای تعالی و ارادت به ساحت معصومین علیهم السلام عوض کنند. زیرا آنها خود مصداق واقعی این آیه هستند
" والّذینَ آمَنوُا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه"1
آنان که ایمان دارند بیشترین محبت و عشقشان به خداست .
● دوستی مجازی
بر پایه آنچه تا بدین جا در تعریف دوستی گفته شد روشن می شود که هر علاقه و محبتی که انسان به غیر از خداوند تبارک و تعالی و ائمه معصومین علیهم السلام دارد ، دوستی مجازی است. حال اگر این دوستی برخاسته از خواهش های نفسانی و شر و فساد باشد ، رهزن آدمی است و انسان را به منجلاب فساد می کشد و اصولاً چنین دوستی هایی ناپایدار خواهد بود.
اما اگر این دوستی ، دارای معیار صحیح بوده و از انگیزه الهی و فطرت انسانی نشات گرفته باشد ، ضمن آنکه پایدار می ماند ، سرانجام انسان را به سعادت رهنمون خواهد شد.
بی شک یک مسلمان که با نگاه دینی ، روش زندگی خود را ترسیم می کند و تمام مراحل و ابعاد آن را حرکت به سوی کمال می داند ؛ در انتخاب دوست- که سهم عظیمی در سعادت و شقاوت دارد و نقش مهمی در زندگی بایفا می کند- دقت کامل را به عمل می آورد و دوستانی را جهت معاشرت و زندگی برمی گزیند که در این مسیر یار و مددکار او باشند. در این صورت است که این نوع دوستی و محبت مجازی ، به بستر و واسطه ای برای رسیدن به آن حقیقت مطلق تبدیل می شود.
آنچه در این جمل ، با استفاده از رهنمودهای انسان ساز پیشوایان معصوم علیهم السلام بیشتر به آن خواهیم پرداخت ، این نوع از دوستی است.

● بهترین دوستان
نخستین نکته ای که در اینجا باید بر آن تاکید شود این است که دوستی و محبت دارای مراتب و درجاتی است. نباید تصور کرد که دوستی بین افراد ، یکسان است. حقیقت این است که دوستان مراتب مختلفی دارند ؛ بعضی به عنوان دوست کامل شناخته می شوند ؛ زیرا از همه ی ویژگی ها و شرایط یک دوست کامل برخوردارند و بعضی شرایط کمتری را در خود جمع کرده اند. با مطالعه احادیث و روایات هم به این مطلب پی می بریم که دوستان به چند نوع تقسیم شده اند.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
دوستی و رفاقت حدودی دارد. کسی که واجد تمام آن حدود نیست، دوست کامل نیست و آن کس که دارای هیچ یک از آن حدود نباشد اساساً دوست نیست.
اول آن که: ظاهر و باطن رفیقت نسبت به تو یکسان باشد.
دوم آن که: زیبایی و آبروی تو را جمال خود ببیند و نازیبایی تو را نازیبایی خود بداند.
سوم آن که: دست یافتن به مال و یا رسیدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به تو تغییر ندهد.
چهارم آن که: در زمینه رفاقت ، از آنچه و هر چه در اختیار دارد نسبت به تو مضایقه نکند.
پنجم: تو را در مواقع مشکلات و مصائب ترک نگوید.
با اطمینان می توان گفت که اینها دوستان برتر هستند و اگر دوستی با این خصوصیات پیدا کردید ، بدانید کیمیایی یافته اید که نباید آن را به آسانی از دست دهید. زیرا ارتکاب چنین خطایی از خرد به دور است و همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید: دوستی برادران مومن ، جزئی از دین می باشد و شخص عاقل مراقب دین خود است.
آن حضرت در حدیث دیگری فرمود:
رفقای صمیمی سه دسته اند:
۱- کسی که مانند غذا از لوازم ضروری زندگی به حساب می آید و آدمی در همه حالات به وی نیازمند است ؛ و او رفیق عاقل است.
۲- کسی که وجود او برای انسان به منزله یک بیماری رنج آور است ؛ و آن رفیق احمق است.
۳- کسی که وجودش نافع2 و به منزله داروی شفابخش و ضد بیماری است ؛ که او رفیق روشنفکر بسیار عاقل است.
تفاوت بین دوستان و مراتب دوستی احتیاج به دلیل و برهان ندارد. لابد شما در زندگی دوستانی دارید که دوستی با آنان عذاب آوراست و به این ترتیب همیشه سعی می کنید خود را از آنان دور نگه دارید. در مقابل بعضی هستند که انسان حاضر است با صرف ساعت ها وقت و طی مسافت های طولانی و یا با تحمل رنج و مشقت ، او را پیدا کند و ساعتی با او همنیشن باشد. این مطلب همان چیزی است که ما از آن به عنوان مراتب دوستی یاد کردیم.

● معیار دوستی
همان طور که در تعریف دوستی اشاره شد، دوستی باید بر اساس معیار و ملاک صحیح استوار باشد. زیرا معمولاً ملاک افراد جهت گزینش دوستان، متفاوت است. چه بسا افرادی که با مقاصد نفسانی برای رسیدن به خواسته های دنیوی و یا بر اساس مقاصد شرورانه و مفسدت آمیز یا انگیزه های عاطفی غیرمعقول – تعصب ها- و خلاصه دوستی های بی بنیاد و تصادفی اقدام به انتخاب دوست کنند. اما مسلمانی که با چراغ راهنمای عقل و با تدبیر و اندیشه، کلیه نیازهای مادی و معنوی و از آن جمله دوست یابی خود را تامین می کند قطعاً دوستان خود را با ملاک صحیح و انگیزه الهی و برای خدا برمی گزیند. او می داند که تنها دوستی های پایدار، دوستی اهل ایمان است که در دنیا و آخرت باقی خواهد ماند، چنان که قرآن کریم می فرماید:
" الاَ خِلاّءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌ الاَّ المُتَّقین" 3
در قیامت همه دوستان به استثنای متقین، دشمن یکدیگرند.
اصولاً لازمه دوستی متقابل این است که یک طرف، طرف دیگر را به کارها و وظایفش کمک کند. اگر این کمک در غیر رضای خدا باشد، در حقیقت به بدبختی و شقاوت و عذاب دائمی آن طرف کمک کرده است. از همین رو قرآن نیز در حکایت گفتار ستمگران در قیامت فرموده که:
" یا وَیلـَتی لَیتَـنی لَمْ اَتَّخِذْ فـُلاناً خَلیلاً4 ." ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم.
بر خلاف دوستی های متقین که دوستی مایه پیشرفت آنان در راه خداست و در روز قیامت هم به سود ایشان خواهد بود.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام این گونه می خوانیم:
" مَنْ اَحَبَّ للهِ وَ اَبْغَضَ للهِ وَ اَعْطی للهِ عَزَّوَجَلَّ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَ ایمانُه."5 (
کسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد وبرای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمانش کامل شده.
آن حضرت در حدیث دیگری می فرماید: از محکم ترین دستگیره های ایمان این است که برای خدا دوست بداری و برای خدا ببخشی و برای خدا منع کنی .

● " برای خدا بودن" به چه معنا است؟
ممکن است این سوال را مطرح کنید که در دوستی، " برای خدا بودن" به چه معنی است؟
قبل از پاسخ دادن به این سوال ، ابتدا باید دانست که این سوال برای چه کسی مطرح است؟ آیا سوال کننده فردی است معتقد به دین؟ آیا فانی بودن این جهان و انتقال به جهان آخرت را باور دارد یا نه بی اعتقاد به این امور است؟ اگر اعتقادی به دین و جهان آخرت ندارد از بحث فعلی ما خارج است ؛ اما اگر معتقد به دین بوده و دستورات دینی را باور کرده باشد، حتماً می داند که هر گونه فعل و انفعالی در این جهان نتیجه اخروی دارد.
در این صورت چنین انسانی در همه مسائل زندگی و از جمله دوستی و خصوصاً در دوران جوانی که زمان شکل گیری شخصیت اوست با توجه به تاثیر حتمی آن در زندگی دنیایی و به تبع آن در جهان آخرت، پیمان رفاقت و دوستی با دیگران بسته ، و پایه معاشرت خود را با دیگران به گونه ای بنیاد خواهد گذاشت که سعادت دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد. ما این نوع دوستی را دوستی برای خدا و مبتنی بر ملاک های الهی و انسانی می دانیم.
ممکن است کسی به غلط تصور کند که چنین دوستی هایی قهراً به معنای بی توجهی به مادیات و لذت های دنیایی است. اما این، تصور نادرستی است. در واقع باعنایت به همان انگیزه الهی که در این نوع رفاقت وجود دارد، دوستان باید در جهت لذت های مشروع و رفاه اجتماعی دوستان خود کمک کنند و این خود یکی از وظایف و حقوق دوستی است که در فصل حقوق دوستان به آن می پردازیم . اما عجالتاً در اینجا تاکید می کنیم که دوستی های صحیح هم در راستای منافع مشروع دنیوی است و هم برای رسیدن به آخرتی بهتر و آبادتر، و اصولاً پایداری آن هم بدین جهت است. در مقابل این نوع " دوستی" که برخوردار از معیار صحیح است، دوستی های خطرناک قرار دارند؛ دوستی هایی که بر اساس هواهای نفسانی و آرزوهای زودگذر مادی وبعضاً با هدف استثمار و سوءاستفاده از دیگران شکل می گیرند. در این گونه دوستی ها افراد در تلاش اند با انواع فریب کاری دیگران را به دام انداخته و به منافع مادی خود برسند. یعنی این دوستی ها پل ارتباطی جهت رسیدن به اهداف آنها است و البته تا زمانی که این پل ارتباطی لازم باشد، ممکن است شما رابرای چند روزی به بعضی خواهش های نفسانی برسانند ؛ اما مطمئن باشید که این حالت موقتی است و دیر یا زود به محض این که احساس کنند به شما نیاز ندارند، شما را به آسانی رها می کنند.

● نقش دوست در زندگی
بدون شک عوامل مختلفی در ساختن شخصیت انسان موثر هستند که از مهم ترین آنها مسئله همنشینی و دوستی و معاشرت است. این عامل از چنان اهمیتی برخوردار است که اسلام فرموده:
المَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ فَلْینْظُرْ اَحدُکُم مَنْ یُخالِل6
آدمی بر دین و روش همنشین خود است پس باید ببیند که باچه کسی دوست می شود.
روشن است که انسان خواه ناخواه از دیگران تاثیر می پذیرد و بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش کسب می کند. این مطلب هم از نظر عقل و هم از طریق تجربه به اثبات رسیده است. ما به وسیله مشاهدات حسی خود و نیز با بازنگری به تاریخ، در می یابیم که چه بسیار افرادی که از راه دوست به سعادت ابدی و یا شقاوت ابدی رسیده اند. نقش دوست در زندگی به قدری زیاد و برجسته است که حضرت علی علیه السلام می فرماید:
هر گاه وضع کسی برای شما نامعلوم بود و دین او را نشناختید، به دوستانش نظر کنید . پس اگر آنها اهل دین و آیین خدا باشند ، او نیز پیرو آیین خداست و اگر بر آیین خدا نباشند او نیز بهره ای از آیین حق ندارد.
تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگاه بگویم که تو کیستی
ابن مسکویه دانشمند مشهور اسلامی و استاد بوعلی سینا گوید:
" تمام سعادت انسان نزد دیگران و دوستان یافت می شود. سعادتمند کسی است که دوستان واقعی برای خود به دست آورد و در دوستی با آنان از هیچ فداکاری و از خودگذشتگی دریغ ننماید تا هم او از آنان فضائل اخلاقی کسب کند و هم آنان از وی بهره اخلاقی برگیرند".
یک روان شناس معروف می گوید: این جمله را در ذهن خود، به خود تلقین کنید: " نیک بختی من، شادی من، عواید من ، بستگی به هیچ چیز ندارد مگر به مهارتی که در شیوه معاشرت با مردمان به کار می برم."
آری انسان در سایه دوستان وفادار و صمیمی است که می تواند پلکان ترقی و تعالی را یکی پس از دیگری طی نماید و این دوست است که گاه بشر را تا اوج افتخار و عظمت رهنمون می شود و منشا خیرات وبرکات اجتماعی می گردد. همچنین در سایه همزیستی و همدلی است که استعدادها شکوفا شده و بشر می تواند اختراعات و اکتشافات وآثار ماندگار از خود بر جای بگذارد که جامعه از آنها سود ببرد.
از سوی دیگر دوستان ناشایست و شرور هستند که بشر را به منجلاب فساد انداخته و او را تا سر حد فنا و نیستی پیش می برند. سقراط گوید: " هر یک از مردم آرزویی دارد، یکی مال می خواهد، یکی جمال و دیگری افتخار؛ ولی به عقیده من یک دوست خوب از همه مهم تر است. "
رسول گرامی اسلام، نقش دوست و اهمیت دوستی را چنین یادآور شده است:
مومن چنان است که با دیگران انس و الفت گرفته و دیگران با او انس دارند و کسی که نه الفت پذیر است و ن الفت می گیرد در او خیری نیست.
اگر تاریخ را ورق بزنید، خواهید دید که نه تنها بیشتر اختراعات و اکتشافات، حاصل همکاری و همیاری بشر با دیگران بوده ، بلکه اکثر موفقیت های اجتماعی و پژوهش ها و تحقیقات علمی نیز در سایه همفکری و همیاری و روابط دوستانه صحیح انجام گرفته است؛ دوستانی که با تلاش جمعی و با کمک فکر و اندیشه دیگران توانسته اند دستاوردهای بزرگ علمی را برای تاریخ به ارمغان آورند.
نقل یک نمونه از حوادث تاریخ معاصر در اینجا خالی از لطف نیست :
جرجی زیدان7 تاریخدان و ادب شناس بزرگ مصری که بسیاری از آثارش از جمله رمان های تاریخی او، به زبان فارسی ترجمه شده، کتاب مفصلی درموضوع تاریخ ادبیات عرب نوشته و در بخشی از آن مدعی گردیده است که شیعیان، آثار مکتوب قابل توجهی در تاریخ عرضه نکرده اند و نقش موثری در پیشرفت علوم اسلامی نداشته اند.
در برابراین سخن نسنجیده و وهن آمیز، سه دوست جوان که از دانش آموختگان حوزه علمیه نجف و تربیت یافته فرهنگ شیعه بودند و عمیقاً جریان فرهنگی شیعه را می شناختند و این ادعا را خلاف واقع می دانستند ، با یکدیگر هم پیمان شدند و تصمیم گرفتند تا هر کدام به گونه ای به آن پاسخ دهند و زیدان را متوجه خطای بزرگ تاریخی اش بنمایند.
یکی از آن سه تن، علامه شیخ محمد حسن کاشف الغطاء8 بود که به نقد روش تحقیق این کتاب پرداخت و خطاهای متعدد آن را برشمرد و محصول کار خود را به صورت کتابی به نام " نقدها و پاسخ ها" منتشر ساخت و در طی آن پاسخ های خود را در کمال استحکام و وضوح مطرح نمود. این کتاب خیلی زود در محافل علمی جای خود را باز کرد و نشان داد که چگونه کاری عالمانه می تواند ادعاهای نادرست و گزاف را بی اثر کند. دوست دیگر او علامه سید حسن صدر9 نقش شیعیان را در پایه گذاری علوم اسلامی نشان داد وثابت کرد که بسیاری از این علوم بدون حضور شیعیان هیچ گاه شکل امروزین خود را نمی یافتند و به این ترتیب تاثیر شیعه در پیدایش آنها انکار ناپذیر است. این تحقیق به نام " شیعه وبنیانگذاری علوم اسلامی" منتشر شد و محققان را متوجه جنبه های ناگفته تاریخ علوم اسلامی نمود.
اما سومین دوست که علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی10 بود ، با کوششی بی مانند کتابخانه های سراسر کشورهای اسلامی را کاوید و از میان کتاب های آنها نزدیک به شصت هزار کتاب شیعی را شناسایی کرد و بدین ترتیب توانست کتابشناسی بزرگ شیعه را از آغاز تاریخ اسلام تا عصرخویش تدوین کند.
این کتابشناسی که نگاهی به هزار و سیصد سال فعالیت علمی شیعه دارد در حدود سی جلد و با عنوان " الذریعهٔ الی تصانیف الشیعهٔ"11 است ، پاسخ محکمی بود به ادعای نابجای جرجی زیدان. این کتاب بعدها خود منشا تحقیقات تازه ای در باب مکتوبات شیعه شد . به راستی این سه اثر گرانبها و ارزشمند و ماندگار که در دفاع از حریم تشیع بر جای مانده وسالیان متمادی است که مرجع اهل تحقیق و تدوین می باشد چگونه سامان یافته است؟ شک نیست که این خدمت بزرگ به جامعه تشیع دراثر دوستی صمیمانه و همفکری و هم پیمانی این دوستان بوده است و این تنها یک نمونه از نقش مثبت و ارزشمند دوستی در جامعه است .

ویژگیهای یک دوست خوب :
دوسـتـان خـوب یـک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کند و سبب میگردد دوستــان بیشتری در کنار خود داشته باشند بنابراین با تـغیـیـر رفـتـار خــود به جرگه اینگونه افراد بپیوندید:
۱) یـک دوسـت خـوب حرفهایی که بصورت محرمانه به وی زده شـده اسـت را نـزد خـود نـگـاه داشـتـه و رازدار شـمــا میباشد.
۲) وقت شناس بوده و در قرار ملاقاتها و یا میهمانیها قابل اطمینان بوده و سر موقع حضور می یابد.
۳) یک دوست خوب به موقعیت، موفقیت ها و یا دوستان دختـر و یـا پسـر جـدیـد شـــما حسادت نمی ورزد.
۴) یک دوست خوب هنگامی که دچار بیماری و کسالت میـگردید با شما تماس گرفته و حالتان را جویا می شود و به عیادت شما می آید.
۵) وی میداند که چه زمانی صحبت و چه زمانی سکوت نموده و تنها گوش دهد.
۶) هنگامی که حالتان مساعد نبوده و یا دل و دماغ کاری را ندارید و پکر میباشید وی از رفتار شما دلخور نمیشود.
۷) اگر شما به فضای بیشتری نیاز داشته باشید و یا می خـواهـید تنها باشید، آنها این رفتار شما را طردشدگی تلقی نکرده و از شما دلگیر نمیشوند.
۸) یـک دوست خــــوب حیوان خانگی شما، مادر زن بدخلق شما و کـودکـان پـر جـنـب و جوش شما را به خاطر شما تحمل خواهد کرد.
۹) وقتی نظر او را در مــورد مسئله ای جویا شوید با جان و دل و صادقانه نظرات و عقاید خودش را در اختیارتان قرار می دهـد و حتـی اگـر بـه نـصایـحش نـیز عـمل نکنید ناراحت نمیشود.
۱۰) وی با شما میخندد،گریه میکند و کارهای ماجراجویانه انجام میدهد اما به دیگران چیزی در مورد آنها نمیگوید.
۱۱) پیش از سر زدن به منزلتان، شما را مجبور نمیکند که خانه را تمیز و مرتب کنید.
۱۲) وی اجازه نمی دهـد کسـی پشت سر شما و در غیاب شما در مورد شما بدگویی کند و به دفاع از شما خواهد پرداخت.
۱۳) شما را به کارهای ماجراجویانه، رشد دهنده و پیشرفت در کار تشویق خواهد کرد.
۱۴) هنگامیکه خودروی شما دچار نقص فنی گردد شما را به مقصدتان خواهد رساند.
۱۵) روز تولدتان همیشه به یادش بـوده و اگر برنامـه خـاصـی بـرای آن روز تـــدارک ندیده باشید شما را به بیرون برده و یـا برایتان کیک سفارش میدهد.
۱۶) دوست خوب از شما انتظار ندارد که اتوماتیک وار با عقاید وی در خصوص مسایلی همچون سیاست،مسایل جنسی و مذهب موافق باشید و به عقاید شما حتی اگر برخلاف عقایدش باشد احترام میگزارد.
۱۷) هیچگاه شما را نزد دیگران خرد و تحقیر نـکرده بلکه همواره به شما احترام میگذارد و در حضور دیگران از شما تعریف می کند.
اگر دوستی را سراغ ندارید که با شما اینگونه رفتار کند شاید یک دلیـل آن ایـن باشد که شما نیز با آنان چنین رفتاری تا بحال نداشته اید .

دانش دوستی و آداب آن :
-1 علاقه عمومی به دانش اندوزی در میان ملت ما هم پیشینه دیرینه و هم پایه های فکری و فرهنگی بسیار ممتاز در میان ملل دنیا دارد. اما این علاقه و اشتیاق مردم به همان اندازه که باعث سوق جوانان و افراد به سوی دانش اندوزی می شود، می تواند خود بستر رشد امراض و آفاتی بشود که دقیقاً برعلیه بسط علم و فرهیختگی عمل نماید. لذا ضروری است که آداب دانش اندوزی و دانش دوستی و دانش محوری برای عموم و برای مجامع علمی و از همه مهم تر حکومت موردتوجه و رعایت قرار گیرد تا از گزند آفات در امان بمانیم.

۲- در شرایط امروز کشور ما، دانش پروری در معرض چهار آفت مهم قرار دارد:
▪اول، کوتوله پروری12 در موسسات علمی؛
▪دوم، فریبکاری های عالمانه؛
▪سوم، سوءاستفاده از پایگاه قدرت در کسب نام و نشان علمی؛
▪چهارم، مدرک بازی.
۳- در پیشرفت علمی، رقابت عالمانه- که حقیقتاً مسابقه در فهم بهتر واقعیت عینی است- نقش مهمی ایفا می نماید. یکی از پدیده های ناهنجار که در بسیاری از کشورها و تجمعات علمی دیده می شود، ایجاد یک "کلوپ بسته" است که به جای رقابت عالمانه، با قلدر مآبی رقیب جدید را از گود مسابقه بیرون می اندازند!
مرض کوتوله پروری علائم متعددی دارد:
یکی از آنها بزرگ کردن اسطوره ای یک فرد و بستن دایره دور اوست، به نحوی که هر سخن دیگر از همان ابتدا مرفوض به حساب می آید؛ علامت دیگر "رفض دیگران" است؛ یعنی یک دانشکده یا مجموعه مدعی می شود که خود ملاک محک توان علمی خود است و لازم نیست علمیت حضرات در مجامع وسیع تر علمی مطرح گردد. گاه با پررویی گفته می شود: "این مقاله بازی، توهین به ملت است؛ چرا باید حتماً مقالات علمی ما در مجلات معتبر دنیا چاپ بشود تا به اعتبار آن ارزیابی مثبت محسوب گردد؛ ما خودمان باید ملاک باشیم!!" البته هیچ فرد ایرانی از این که مراکز و نشریات علمی ایرانی اعتبار جهانی پیدا کنند نه تنها ناراحت نمی شود، بلکه بسیار نیز بدان مباهات می کند. منتها کسب اعتبار در میان علمای جهان با اشتلم خواندن در خانه و یا ادعاهای پرطمطراق تفاوت دارد. وانگهی دانش که امری سری نیست؛ اگر کسی به معرفتی دست بیابد، این معرفت در قالب رساله، کتاب، درس، سخنرانی و امثال آن ظاهر می شود؛ پس هرگاه دیدیم خشکسالی است باید بدانیم که بازار دانش کساد است!
۴- مرض مهلک دیگر، فریب کاری های عالمانه است! آنچه در علم شکوه و جلال می آورد، نزدیکی هرچه بیشتر به واقعیت است و لاغیر.
حال اگر ادعای کشفیات بزرگ بکنیم و رسانه های کشور هم از روی ذوق زدگی این ادعاها را منعکس نمایند و بزرگان سیاسی هم به شکرانه به حمایت برآیند. این یک فریبکاری عالمانه است! در علم هر ادعایی باید با برهان باشد و فقط تا جایی که برهان علمی توجیه می کند، ادعا مورد قبول قرار می گیرد. یکی از نمونه های اخیر، پخش خبر کشف بزرگ یک محقق ایرانی در آمریکا در زمینه خواص ذره ای- موجی نور است که در صدر اخبار برخی خبرگزاری های داخلی و رسانه های ملی قرار گرفت. به نظر من، اگرچه آزمایش و ادعای ایشان قابل توجه است، اما بسیار با آنچه می تواند به عنوان یک کشف عظیم و همسنگ نسبیت مطرح شود فاصله دارد! تجلیل و تکریم های بی پایه، نمونه دیگری است. مثلاً در تجلیل از خدمات علمی فلان دانشمند ایرانی که به رحمت خدا رفته است، هیچ فرد دانش دوستی تردید ندارد. اما وقتی نفس این تجلیل به یک دکان تبدیل می شود و برخی حرف های بی اساسی در نقش آن مرحوم در توسعه نظریه نسبیت یا سایر امور مطرح می نمایند و این سخنان توسط رسانه ها درج و پخش می شود، علامتی روشن از مرض فوق الذکر است. شاید یک راه ساده برای جلوگیری از اینگونه زیاده روی ها، استفاده از مشورت عالمان سختگیر در ارزیابی ادعاهای علمی باشد که می تواند دولت، افکار عمومی و ثروت ملی را از هدررفتن باز دارد.
نمونه دیگر، توجهات فصلی به برخی رشته هاست؛ مثلاً یک وقت دانش و فن "نانو" مد روز می شود و اعتبارات عظیمی به آن تخصیص می یابد و سپس از هر گوشه ای "نانو" شناس سر برمی آورد و داستان تا انتهای خزانه اعتبار تمام می شود و فصل دیگر "IT" مد می شود و همه چیز گویی به سوی "حذف کاغذ" و "دیجیتال شدن" به حرکت می افتند، دادگاه ها تمام اتوماتیک می شوند، ادارات بدون کاغذ، دانشگاه ها مجازی، نسخه ها کامپیوتری و قس علی هذا. و هر کس سعی می کند از اعتبار تخصیص داده شده مانند گوشت قربانی تکه ای بهره مند شود و سپس با ته کشیدن این اعتبار تب IT هم خنک می شود.
من همه اینها را از مصادیق فریبکاری های عالمانه می دانم که در بستر عدم اطلاع مسئولین و حسن نیت آنان و فرصت طلبی "اعتبارپرستان" رشد می یابد.
۵- سوءاستفاده از "قدرت سیاسی" (حکومتی) برای کسب نام و نشان علمی، مرض دیگری است که دانش پروری را در ایران امروز تهدید می نماید. نمونه جالب آن اجیر کردن دانشمندان برای تهیه مقاله و کتاب به نام حضرات است!! جناب وزیر یا مسئول چون فرصت ندارند خود نمی توانند کار علمی کنند، و از سوی دیگر سخت به نام و نشان علمی دلبسته اند؛ لذا از امکانات در اختیار خود استفاده نموده و دانشمندی را اجیر می کنند تا برای او تحقیق نماید و ایشان را به عنوان مولف معرفی کند!! از آن جالب تر سخنرانی علمی "سفارشی" است! البته در امور سیاسی مرسوم است که سخنرانی سیاستمداران بزرگ را گروهی فرهیخته مطابق خطوطی که مدنظر آن سیاستمدار است تهیه نمایند و آن را در اختیار سیاستمداران برای ارائه قرار دهند، اما اینها "امتیاز" محسوب نمی شوند. جالب و بدیع آن است که جناب مسئول در یک سفر کاری و سیاسی هوس سخنرانی علمی می کند، نه وقت دارد که تاملی کند و نه ذهن او مطلبی دارد: لذا به صاحب فضل نیازمندی می گوید: "مقاله علمی درجه یک برای من بنویس!" مقاله را آقا می خواند و در رکورد دانشگاهی برای کسب مدارج، ثبت و ضبط می کند!!
نمونه دیگر، ظهور علامه های رسانه ای است!! یعنی برخی را با بوق و کرنا باد می کنند که فلانی فیلسوف است، متفکر است، سقراط است و… تا بدین وسیله آنچه را که می خواهند از دهان این "نوابغ بادی" در ذهن های ساده و مشتاق بکارند.
در تابستان گذشته یکی از اساتید فلسفه سیاسی دانشگاهی در آمریکا در تهران سخنرانی می کرد و در آن به دفاع از یکی از همین نمونه های "بادی" داد سخن می داد. پس از اتمام صحبت گفتم: "اگر او اینقدر شان علمی دارد، چرا کرسی هیوم را که اخیراً در دانشگاه شما خالی شده به او پیشنهاد نمی کنید؟!" با تغیر گفت که فلانی کوچکتر از این حرفهاست. او حتی یک رساله فنی ندارد، اما برای بسط دموکراسی و تفکر سکولار در کشور شما بسیار مهم است!"
۶- چهارمین افت دانش پروری، مرض و بلکه سرطان "مدرک بازی" است. نمی گویم "مدرک محوری" که داشتن مدارک معتبر علمی برای تصدی امور مربوط حقیقتاً یک حداقل است و حتماً باید چنین باشد. با آن که معتقدم مدرک تنها، حکایت از عمق فهم علمی نمی کند، چه بسا افراد با مدارک علمی هم شان به لحاظ سطح دانش و عمق آن، با یکدیگر اختلافات فاحش دارند.
اما مسئله "مدرک بازی" داستان کاملاً جدایی است! مدرک بازی یعنی در یک سیستم حکومتی- مدنی بتوان مدارک علمی مورد علاقه را- بدون طی مراحل تعلیمی- تولید کرد و از عنوان آن استفاده های معادل مدارک تعلیمی نمود! گزارش اخیر روزنامه کیهان از داستان "دانشگاه آمریکایی هاوایی" دقیقاً گویای این جریان ناخوشایند در زندگی جمعی امروز ما است و متاسفانه این تنها مورد هم نیست. علاوه بر ظهور دکه های چاپ مدرک، برخی روش های دیگر هم باید طرح گردد؛ مثلاً برخی از قدرتمندان سیاسی، استاد خود را به دفتر کار خود احضار می کنند تا از آنان امتحان به عمل آورند! و آن دیگری خود طراح سوالات خود می باشد، یعنی "بالماسکه" به نحو جدید!
از مدیر زحمت کشیده ای پرسیدم: "چرا درحالی که بیش از بیست سال سابقه مدیریت موفق دارد، به سوی مدارک تولیدی روی آورده است؟" در پاسخ گفت: "کسی قدر زحمات مرا نمی داند و با آن که من به واسطه تجربه و دانش، توان بالایی را در کارم کسب کرده ام،
سیستم حکومتی، فلانی را به صرف مدرک تحصیلی بالاتر- که حتی نامربوط به کارش هم هست به من ترجیح می دهد. بنابراین ناچار شده ام برای حفظ حیثیت و سطح حقوق خود مدرکی دست و پا کنم!"
از جوانی که "آقازاده" است پرسیدم: "که چرا دنبال کسب علم نمی رود و به سوی "مدارک تولیدی" روی آورده است؟" گفت: "حقیقت امر این است که در علم پول نیست و من مشغول "بیزینس"13 سنگین هستم، ولی برای حیثیت و ازدواج و حتی پیشبرد امور در داخل، به یک مدرک در سطح دکترا نیاز دارم!"
و بدین سان جمع دانش دوستان و کسانی که با همه توان به آموختن علم همت می گمارند مورد اهانت قرار می گیرند و ارزش کار علمی پایین می آید و از اعتماد مردم کاسته می شود. این مهلک ترین مرض در راه بسط علم در کشور است.
۷- البته برخی از عوامل، مربوط به نقص قوانین و سیستم مدیریت در کشور است: مثلاً سرداری که در تمام طول دفاع مقدس در جبهه بوده، پس از پایان جنگ با یک غفلت بزرگ حکومتی مواجه می شود: دیگر کسی احوال ا و را نمی پرسد! و او برای موقعیت خود باید تمام آن هشت سال را رها کند و تازه از صفر شروع نماید! و یا چرا نباید ارزیابی حکومت از مدیری که صاحب بیست سال کارنامه موفق است، به گونه ای باشد که نیازی به "مدرک تولیدی" احساس نشود؟ چرا نظام حکومتی ما به انسان ها و توان آنها کاملاً بی اعتناست؟ چرا همه چیز صوری است؟
۸- در سال های اخیر، دستگاه وزارت علوم، انصافاً نقش قابل تقدیری در مقابله با جریان مدرک بازی ایفا نموده است که با توجه به تضییقات و محدودیت های موجود باید گفت کارنامه بسیار روشن و درخشانی دارد.
به نظر من، در اولین قدم باید وزارت علوم در مبارزه با این مرض مورد حمایت جدی و وسیع قرار گرفته و به برخورد سخت گیرانه تر با آفات علمی تشویق شود. به عنوان نمونه باید هیات امنای دانشگاه ها و مراکز علمی، صاحب کمیته های انضباطی باشند. این کمیته ها باید بتوانند بلافاصله موارد تخلف علمی اعضای خود را بررسی نمایند و در صورت احراز تخلف، بی درنگ متخلف را از کادر علمی آن موسسه اخراج نمایند. از جمله این تخلفات می توان به مواردی نظیر ثبت مقالاتی که در تولید آن نقشی نداشته اند، مقالاتی که از طریق اعمال فشار و زور موفق به ثبت آن به نام خود شده اند و یا سوءاستفاده از مشاغل سیاسی در "استخدام دانشمند" و ثبت حاصل کار به نام خود، اشاره کرد. برای دقت بیشتر در این امر وزارت علوم هم باید کمیته نظارت بر این گونه تخلفات را داشته باشد و عنداللزوم مقررات و قوانین لازم را تمهید نماید. در حمایت از وزارت علوم، دولت نیز باید مدیران خود را به نحوی جدی برای مقابله با این گونه تخلفات تحت فشار قرار دهد.
در قدم بعد وزارت علوم باید مراکز علمی کشور را درجه بندی نموده و به خصوص سطح آموزش هر کدام را- که موثر در اعتبار مدرک است- برای عموم مردم اعلام نماید. البته این کار وزارت علوم رامورد هجوم وسیع قرار می دهد. لیکن این طبقه بندی مسئولیتی است که باید انجام شود. در مرحله دیگر، دولت و مجلس نیز باید قوانین استخدامی را از نقطه نظر مدارک تحصیلی مورد بازنگری جدی قرار دهند. این بازنگری با توجه به ارزیابی های رسمی وزارت علوم از سطح علمی و آموزشی موسسات می تواند بازار تولید مدرک را کساد نماید! مثلاً در کشور آمریکا متقاضیان شغلی که مدرک تحصیلی لیسانس خود را از دانشگاه برکلی14، استانفورد15، ام ای تی16 و امثال آنها کسب کرده اند به مراتب بر متقاضیان دیگر که صاحب مدرک دکترا17 از فلان موسسه می باشند رجحان داده می شوند! اما قوانین ما نسبت به سطح و ارزش مدارک کاملاً "کور" است!
و بالاخره نعمت بزرگ آگاه شدن مردم از حقایق است که می تواند از بروز مفاسد جلوگیری کرده و چراغ علم دوستی و دانش پروری را در کشور پرفروغ تر نماید .

نوع دوستی در عین فردگرایی :
یکی از فصول مشترک مباحث روشنفکری سده اخیر کشور ما متاسفانه این بوده است که در صورت داشتن جامعه ای با سازوکار اقتصادی نظام "بازار آزاد و رقابتی" معنویت از جامعه رخت بر خواهد بست. روشنفکران ایرانی که به انواع مختلف (چه مذهبی و چه عرفی) تحت تاثیر چپ قرار داشتند (که غالب نخبگان ما چنین بوده اند) همواره این پیش فرض را برای خود داشته اند. یعنی تقابل، تضاد یا حداقل تنافر "اخلاق" و "نظام بازار آزاد اقتصادی" را فرضی مسلم پنداشته اند. این پنداشت غلط اکنون باوری عمومی در عرصه های عادی و الیت اجتماعی ماست. عبارات زیادی هم در طول مناسبات روزانه می شنویم که ناشی از این فرض غلط است: "اگر همه چیز را به دست بازار بدهیم تکلیف فرهنگ چه می شود"، "اگر بازار حرف آخر را می زند پس اصول اخلاقی چه خواهد شد"، "نگاه صرف اقتصادی به مسائل جامعه ما را از تحلیل فرهنگی آنها بازمی دارد"..
ایده تضاد اخلاق و بازار آزاد، این فرصت را برای منتقدان بازار آزاد فراهم کرده است که خود را، یگانه دلسوز و معتقد به اخلاق بدانند و حتی دفاع از بازار آزاد را مترادف با بی اخلاقی یا السویه شمردن اخلاق ذکرنمایند. شاید به دلیل وجود سنت های دیرینه ما که اخلاق و رفتار محترمانه در آن جایگاهی موثر دارند ادبیات چپ و ستیز با بازار آزاد، ادبیات غالب سده اخیر جامعه ایرانی است. حتی آنهایی که با گفتاری آمیخته به مذهب یا سنت هنگام نقد و نفی مظاهر بازار آزاد، نمادهای جهانی چپ را هم نهی می کنند باز هم بازار را نماد بی اخلاقی می پندارند.به همین دلیل اکثراً وقتی به دنبال تقلید از جوامع صنعتی در پی بنا نهادن هرنهادی بوده ایم غالباً بی بند و بار و غیرمسئولانه و تنها سخت افزاری به آن مبادرت ورزیده ایم. نگاه عام و بعضاً خاص به مقوله اقتصادچیزی از جنس شعبده بازی، زد و بند و کلاهبرداری شده است. و باز به همین دلیل نگاه مردم به یک فرد موفق در حوزه اقتصاد به گونه ای است که گویی سوءاستفاده هایی او را به موفقیت رسانده نه استفاده های هوشمندانه. این طرز تفکر معلول چند فاکتور اساسی است که نوشت حاضر بنا دارد با طرح مقدماتی آن باب بحث در این زمینه را بگشاید، ضمن آنکه به برخی مسائل مطروحه اخیرپاسخی داده باشد.
در این زمینه مطالعه آرای "جان لاک"18 فیلسوف شهیر انگلیسی و یکی از پایه گذاران مکتب فکری لیبرال بسیار برای ما مفید است. او نیز در دوره ای زیست می کرد که ارزش های سنتی جامعه اش را فراگرفته بود و می خواست با ارزش هایی مدرن (نه ضدارزش) به مصاف ارزش های سنتی برود. شرایطی که گرچه از نظر تاریخی فاصله فراوانی با دوران لاک دارد اما دارای تشابهات زیادی است. یعنی در کشور ما به رغم شکست خوردن تمام ایده های ضدبازار هنوز دلیلی برای تجدیدنظر در آرای روشنفکری به وجود نیامده و همچنان لیبرالیسم در عرصه فکری و فرهنگی تفکری ناجوانمردانه است. یکی از اساسی ترین ایرادهایی که از سوی مخالفین بازار آزاد به آن وارد می شود اصالت "فرد" است. فردگرایی و محترم شمردن و حقوق فردی و اساساً مقدم دانستن آن نسبت به جمع ویژگی مهم نظریه لیبرال است. ویژگی ای که در مملکت ما سودجویی معنی می شود و تقدم فرد به جمع دلیلی بر بی اعتنایی به اخلاق و مضامین آن نظیر "نوع دوستی" و "عدالت" محسوب می شود. اما چرا چنین نیست؟ چرا حتی با مولفه های سنتی اخلاق، فردگرایی بی اخلاقی را دامن نمی زند؟ جان لاک که در فضای سنت تنفس کرده بود این پرسش ها را با بسط نظریه مالکیت پاسخ می دهد.
بی شک "جان" و "حق حیات" از جمله حقوق انسانی است که با هر طرز تفکری احترام به آن لازمه اخلاق است. اساساً اگر فردی جان افراد را محترم نداند باب اخلاق را بسته است. هر فردی که برای حفظ و ارتقای کیفی حیات خود به کار و تلاش بپردازد و ماحصل کار خود را صرفاً برای خود و در انحصار خود به مالکیت درآورد در طول ارزش اخلاقی حفظ حیات قدم نهاده است.بنابراین مالکیت فردی که ناشی از کار است از نظر لاک حتی مقدس است و مال در عرض جان محترم شمرده می شود؛ گرچه در طول آن حاصل می شود. اما منتقدان سنتی و چپ یک نقد به ظاهر بشردوستانه مطرح می کنند؛ اینکه مالکیت فردی نباید به حدی باشد که بقیه افراد را از داشتن حق مالکیت محروم کند. یعنی یکی آنقدر مواهب طبیعی را از آن خود نماید که به دیگران سهمی نرسد.
سپس نتیجه می گیرند چون بازار توان تشخیص و برخورد با متجاوزان از این حد را ندارد پس یک قدرت بشری (حال منتخب اکثریت افراد در نهاد دولت) باید وجود داشته باشد تا مبادا فردی از فرط گسترش مالکیت خود دیگران را بی نصیب گذارد. این را دلیلی برای وجود دولت و وظیفه نوع دوستانه آن معرفی می کنند. امری که به زعم آنها بازار از انجامش ناتوان است. اما حتی با پذیرش این اصل اخلاقی که مواهب طبیعی و نعمت های زمینی و خدادادی برای عموم است و حق برخورداری از آن نباید به عده ای خاص برسد، می توان نقد مذکور را غلط دانست. اساس تفکری که افزایش مالکیت یک فرد را معادل کاهش سهم دیگران می داند دارای یک فرض غلط است. این تفکر که از اشتراکات تفکر چپ و تفکر سنتی است، منشاء ثروت را "طبیعت" می داند در حالی که منشاء ثروت تا درصد بالایی ناشی از "کار" است. برای همین دیدگاهی که ثروت را ناشی از طبیعت می داند، ثروت را محدود می پندارد. درریاضیات جدید، مجموعه ها به دو قسم قابل شمارش و غیرقابل شمارش تقسیم می شوند.
مراد از غیرقابل شمارش، سختی شمارش اعضای آن مجموعه نیست بلکه بی انتهایی مجموعه را می رساند. مثلاً تعداد درختان کره زمین مجموعه ای قابل شمارش است گرچه شمردن آن بسیار سخت است اما مجموعه اعداد حقیقی غیرقابل شمارش است چون از دو سو و تا بی نهایت قابل تولد و تولید است و ته ندارد. آنهایی که ثروت را ناشی از طبیعت می دانند آن را به مثابه یک مجموعه قابل شمارش دارای انتها می پندارند، بنابراین دیگر به تولید آن فکر نمی کنند و به سراغ توزیع بهینه آن می روند. از همین جا است که "عدالت توزیعی" چپ ها متولد و ارزشی اخلاقی می شود. ارزشی که از منظر لیبرالی ارزش نیست چون لیبرال ها ثروت را محدود و ناشی از طبیعت نمی دانند. آنها منشاء ثروت را کار و تلاش و صنعت انسان می پندارند. بنابراین کار بیشتر، ثروت افزون تر در پی دارد.
به همین دلیل دیگر توزیع بهینه (عدالت توزیعی) نه ارزش و نه استراتژیک است. چون مجموعه ما قابل شمارش نیست که به تعداد افراد معین (انسان های روی زمین) به مساوات یا به عدالت افراز شود بلکه و یک بلکه مهم: تولید بهینه ثروت ارزش می شود. اگر مراد چپ ها از عدالت توزیعی رعایت اصول اخلاقی و نوع دوستانه برای بهره مندی عادلانه از ثروت و به تبع آن رفاه همه انسان ها از ثروت است در تفکر لیبرال تولید ثروت این اصل اخلاقی را بسط می دهد. چون کار بیشتر و ثروت بیشتر عایدی بیشتری برای بشر می آورد و رفاه اینگونه افزون تر خواهد بود. متاسفانه این دیدگاه که ثروت ناشی از طبیعت است در مملکت ما نسبت به سایر جوامع حالت اکستریمم دارد. یک علت آن هم بهره مندی ما از نفت به عنوان یک نعمت الهی است.

ما غالب هزینه ها و مایحتاج خود را از قبل فروش این نعمت تامین می کنیم و همواره دغدغه توزیع عادلانه این درآمد را داشته ایم و نیز به علت انحصار فروش نفت از طریق دولت همواره امکان بهره مندی های ویژه از سوی مقاربین دولت از درآمد نفت بوده و به این دیدگاه دامن زده است. به همین جهت از زمان ملی شدن نفت تا پیروزی ایده "بردن نفت بر سر سفره های مردم" همواره دغدغه توزیع عادلانه توانسته است نظر عامه مردم را جلب کند.اما در دوران جان لاک نفتی در کار نبود. بنابراین او و تمام لیبرال ها قبول دارند که مواهب طبیعی متعلق به همه بشریت است ولی این اصل، حدی برای توسعه مالکیت فردی ای که ناشی از کار باشد نیست و مالکیت ناشی از کار به خاطر نامحدود بودن ثروت بلامانع است. با بسط همین طرز تفکر است که عدالت توزیعی بلاموضوع خواهد شد؛ نکته ای که امروز چالشی پیش روی سوسیال دموکرات ها محسوب می شود. اما مخالفان اقتصاد آزاد نقد دیگری هم به مالکیت فردی و تقدیس آن وارد می کنند. اینکه افزایش و رشد تصاعدی ثروت گاهاً یا غالباً به بلااستفاده ماندن مواهب تحت مالکیت درآمده منجر می شود. سپس خواهان ضبط اموال مازاد مالکین بزرگ می شوند تا با توزیع مجدد اموال بلااستفاده امکان استفاده بهتر را برای سایرین مهیا شود. حتی آنها این کار را رفتاری بهینه و منطبق بر اصول اقتصادی می دانند چون از اتلاف منابع و مواهب جلوگیری می کند.
این نقد نیز دارای یک پیش فرض غلط است که باز هم متاسفانه در افکار عمومی ایرانی نفوذ کرده است. جان لاک که به اندازه قدرت فوق العاده نظریه پردازانه اش دارای صفت هوشمندی و درایت است همچون سایر موارد بدون مواجهه مستقیم با سنت و با به کارگیری ارزشهای سنتی نتیجه ای متفاوت خلق می کند. او در پاسخ به این انتقاد نظریه "عدالت مبادله ای" را طرح می کند. چون در پیش فرضی غلط اما رایج مبادله چیزی که به دو طرف آن سود برساند شناخته نمی شود. گاهاً این تصور وجود دارد که یک سوی معامله سوی دیگر را اغفال یا استعمار می کند و یک سوی معامله سود و سوی دیگر ضرر است. به همین جهت در فرهنگ ما اهل معامله بودن یک صفت رذیله است.
حال چنین نیست. پول وسیله معامله و مبادله است. در معامله یک طرف با دریافت و خرید کالا یا خدماتی، نیازی از احتیاجات خود را برطرف می نماید و طرف دیگر با دریافت پول، امکان رفع نیازهایی را می یابد که قدرت رفع آن نزد تولیدکننده دیگری است پس با اصل مبادله است که هم نیازهای انسانی برطرف می شود و هم تعاملات بین انسانی توسعه می یابد. لاک با بسط اصل مبادله پاسخ آنهایی که مالکیت فردی را منجر به بلااستفاده شدن اموال می دانند را می دهد. به نحوی که هر کس از پی کار خود به قدری مالی را به مالکیت درآورد که مازاد بر نیازش بود با فروش و معامله آن هم نیاز دیگران را برطرف می کند و هم مزد کار خویش را به دست می آورد (از طریق دریافت پول(. لاک به این پدیده "عدالت مبادله ای" می گوید. از آنجا که رقابت عضو لاینفک بازار است فرد عرضه کننده هم منحصراً فروشنده آن مال مازاد نخواهد بود. عدالت مبادله ای برای چپ ها بسیار گران است.
چون هم شان حضور دولت را در اموال مردم می گیرد و هم رد آن برای آنها سخت است. چه آنکه کارل مارکس هم نقد کامل و منسجمی نتوانست بر عدالت مبادله ای وارد کند. پس برخلاف تصور و تبلیغات روشنفکری ما در قرن اخیر که فردگرایی و به تبع آن مال اندوزی غیراخلاقی برشمرده می شده، فردگرایی و احترام به مالکیت فردی بسیار منطبق با اخلاق و مضامینی نظیر نوع دوستی است. برخلاف چپ ها که داعیه اخلاق مداری دارند، تفکر لیبرال تعارضی با نوعدوستی ندارد و حتی به آن در عمل گرایش بیشتری دارد. اخلاقی تر است چون برعکس چپ منافع افراد را حال با توزیع عادلانه آن هدف غایی نمی داند.لیبرال ها پس از ناکامی موعظه در رعایت اصول اخلاقی در جامعه بشری به دنبال سازوکاری سیستماتیک افتادند تا ساختاری به وجود آید که رعایت اخلاق قاعده مند شود. نکته ای که همواره در نقد و تحلیل لیبرالیسم در ایران مورد غفلت واقع شده و به غلط اقتصاد و نفع فردی هدف نهایی لیبرالیسم معرفی شده است. در اندیشه لیبرال انسان آنگونه که هست شناخته می شود و انسان بودن انسان، با تمام نقایص اش عیب نیست. بر عکس دیگر مکاتب فکری ابتدا ایده آلی تعریف نمی شود سپس انسان ها به سوی آن ایده آل دعوت شوند، بلکه با واقع گرایی نظامی اخلاقی می طلبد. البته واقع گرایی به اندازه ایده آل گرایی نمی تواند مدعی و جذاب باشد ولی ممکن تر است. در ساختاری که مال دوستی و منافع فردی به رسمیت شناخته و محترم شمرده می شود جامعه دارای ثبات، آرامش، صلح و سعادت بیشتری است. در اندیشه اقتصاد آزاد رقابتی ساختاری ارائه می شود که رعایت اصول اخلاقی در آن ممکن تر است و حتی تقاضای بیشتری دارد. حال باید دید که این ساختار چگونه موفق به نیل به این مهم می شود؟ پاسخ به این سئوال در نوشتاری دیگر ارائه خواهد شد. در نوشته پیش رو به همین بسنده می شود که به این سوءبرداشت که "فردگرایی" با "اخلاق مداری" در تعارض است پاسخ داده شود .

دوست خوب، دوست بد :
اغلب کودکان، امروز با هم دوستان صمیمی اند و فردا به ظاهر دشمن می شوند. هر کسی که با آنها از مدرسه به خانه می آید دوست لحظه ای آنهاست بدین ترتیب گروه های همسالان و دوستان مداوم تشکیل می شوند و از هم می پاشند، والدین زمانی که کودکشان برای دوست یابی و نگه داشتن آنها مشکل پیدا می کند، احساس ناتوانی می کنند.
هر نوجوانی نیازمند چند دوست خوب و یا گروهی است که بتواند آنها را متعلق به خود بداند، زیرا با داشتن آنها می تواند چیزهای زیادی درباره خودش بیاموزد. بنابراین برای کودکان در تمام سنین لازم است تجارب زودهنگامی فراهم کنید.
چنانچه کودک خردسالی، امکان برقراری ارتباط با دیگران را نداشته باشد، نمی تواند بیاموزید که چطور در اجتماع رفتار کند. به او مهارت های اجتماعی را بیاموزد و هنگامی که دوستی اش خاتمه یافت یا احساس مشکل کرد به او کمک کنید.
برای زمان بازی خردسالان و کودکان قبل از سنین مدرسه برنامه ریزی کنید. اطمینان یابید که کودک نوپای شما فرصت های زیادی دارد که با دیگر کودکان باشد. اگر در محلی که زندگی می کنید کودکان زیادی نیستند دست به کار شوید و کودکان را برای بازی دعوت کنید.
موقعیت و زمان بازی را تا هنگامی که روابط تثبیت نشده اند و بزرگسالان نیز علاوه بر کودکان همدیگر را نشناخته اند، محدود کنید. بر نخستین تجارب کودکان نظارت کنید و آماده باشید تا با دخالت در کارشان بازی آنها را آسان کنید.

● گردش های خانوادگی
اجتماع چند گروه خانواده فرصت خوبی برای ورود کودکان در موقعیت های اجتماعی به همراه کودکان سنین مختلف فراهم می کند. این موقعیت ها به کودک شما فرصت می دهد مهارت های اجتماعی را به کار گیرد و در عین حال شاهد ارتباط شما با مردم دیگر باشد.
همچنین گردش های خانوادگی سبب ایجاد پیوندهای عمیق داخل خانواده می شود و بعدها که کودکتان باید مقابل فشار گروه همسالان ایستادگی کند، چنین گردش هایی نتیجه خود را نشان خواهد داد.
پافشاری نکنید، کودک را در برابر مردم انگشت نما نکنید، از جملاتی مثل "نمی تونی به دایی ات سلام کنی؟" یا "برای همه از یک تا ده بشمار" بپرهیزید. هر چقدر کودک در موقعیت های اجتماعی به خودش توجه بیشتری داشته باشد، احساس راحتی برای او مشکل تر خواهد شد.
به کودک برچسب نزنید، توصیف کودکتان به عنوان خجالتی، تنها، ساکت و یا سرد، روشی غلط است که بعد تاوانش را پس خواهید داد.
برای نمونه در حال گذشتن از کوچه هستید و به آشنایی برمی خورید مریم دو ساله یا بیشتر در سلام کردن یا حتی نگاه به فرد آشنا تردید دارد. رو به فرد آشنا می کنید و می گویید "مریم خجالتیه" ولی نمی دانید که با برچسب زدن به کودکتان رفتار او را تقویت می کنید. عینا زمانی که به کودکتان برچسب انزواطلب و یا دچار مشکل در دوست یابی را می زنید، رفتار اجتماعی نامناسب را در او برمی انگیزید.در حالی که می توانید با گفتن جملاتی او را تشویق کنید تا اجتماعی تر باشد." تازه الان دیدتتون چند دقیقه طول نمی کشه تا بهتون عادت کنه" این جمله را به جای این که بگویید "همیشه همین طوره" به کار ببرید.
وقتی کودکتان دوست گریز است. اگر کودکتان در ایجاد و نگهداری دوستی ها مشکل دارد، بکوشید علت آن را دریابید آیا آنقدر حساس است که همیشه احساساتش جریحه دار می شود و دوستانش را از دست می دهد؟
آیا ساکت است و نسبت به ارتباط با دیگران بی تفاوت است؟ و یا تهاجمی و قلدر؟!
با کودک گفت وگو کنید. دقیق باشید، درباره رفتارهایی که مشاهده می کنید و اینکه چگونه سبب تاثیرگذاری در روابط می شوند، گفت وگو کنید. پیرامون دوستی صحبت کنید. اگر کودک به دلیل تمام شدن یک رابطه دوستی از نظر روانی آسیب دیده است، درباره وضعیت دوستی ها و اینکه چطور طی سال ها دوستان زیادی خواهد داشت که بعضی از آنها به مدت طولانی و بعضی از آنها تنها مدت کوتاهی دوست او خواهند بود، حرف بزنید.
به او بگویید اغلب مردم انواع زیادی دوست دارند. مانند یار ورزشی، همدرس و تعداد کمی یاران مورد اعتماد دارند. مشخصات یک دوست خوب را بگویید، از کودک بخواهید نام یکی از همکلاسی هایش را که همه او را دوست دارند بگوید و سپس درباره خصوصیات او چنین بپرسید: چطور رفتار می کند؟ چه کارهایی انجام می دهد؟ ویژگی های یک دوست خوب چیست؟ کدام یک از این ویژگی ها را دوست دارید کودک شما داشته باشد؟
تعیین اهداف دوستی، با همدیگر در این باره صحبت کنید که دوست دارد چه مهارت های اجتماعی و چه طور دوستی هایی داشته باشد، بیشتر کودکان می توانند به آسانی کودکانی را که دوست دارند با آنها دوست باشند، نام ببرند.
الگوی مناسب ارایه دهید. کودک شما خواهد کوشید دقیقا مانند شما رفتار کند. اگر خجالتی بودن یکی از مشخصات شماست، او ممکن است از خجالتی بودن شما تقلید کند و بنابراین، شاید لازم باشد که این مشخصه خودتان را تغییر دهید.
فراموش نکنید که مهارت های اجتماعی دیگری هستند که شما به طور ناخودآگاه در حال آموختن آنها به کودکتان هستید، حتی اگر ترجیح می دهید که آنها را یاد نگیرد.
ابتدا موقعیت های ساده ای را نشان دهید و سپس آنها را پیچیده تر کنید. موقعیت ها می تواند شامل دعوت یک دوست به بازی، رد یک دعوت، مخالفت مسالمت آمیز، صحبت با تلفن، خوشامدگویی به میهمانان، گفت وگو با کودکان و بزرگسالان و یا نمونه ای از یک ورزشکار خوب باشد. نقش ها را بین خودتان عوض کنید.
مهارت های گفت وگو را آموزش دهید. موارد زیر را تمرین کنید: سلام کردن، معرفی، پرسیدن پرسش های خاصی برای ادامه یافتن گفت وگو مثلا چه خبر؟ دیگه چطوری؟ تکرار نام ها را آموزش دهید. نقش معرفی کردن افراد را گوشزد کنید و به کودک بگویید نام دیگران را تکرار کند، تا اطمینان یابد آنها را به خاطر خواهد آورد. افزون بر آن، شخص دیگر لذت می برد که کودک آنقدر مبادی آداب است که می خواهد اسمش را درست یاد بگیرد.
فرصت هایی برای تمرین، به کودک فرصت دهید. مهارت های جدیدش را به کار گیرد. بدون مجبور کردن او را تشویق کنید دوستان دیگر را برای بازی دعوت کند. به او پیشنهاد کنید با هم فیلم ببینند، ساندویچ بخورند یا به تماشای فوتبال بروند. به سوی موقعیت های طولانی تر و کمتر برنامه ریزی شده بروید. به تدریج زمانی را که کودکان با هم سپری می کنند، زیاد کنید. برای مثال، به او پیشنهاد کنید دوستی را بعد از مدرسه برای بازی دعوت کند و یا اینکه شب را با او بگذراند.
نظارت و تشویق، بگذارید کودک بداند چه کاری دارد می کند. این کار را با دادن نمره انجام ندهید، بلکه به او بگویید. از تحسین استفاده کنید. چند کلمه تحسین آمیز به کار ببرید تا به کودک بگویید چقدر خوب با دوستش کنار آمده، با میهمان صحبت کرده یا اینکه در موقعیت های اجتماعی چقدر هوشمندانه عمل کرده است.
به او اطمینان بدهید گاهی دوستی ها ادامه نمی یابند و حفظ ارتباط ممکن است کاملا در کنترل کودکان نباشد. او را مطمئن سازید که این گونه مسایل هرازگاه اتفاق می افتد، ولی در آینده دوستان پایدارتری خواهد یافت .

شایسته ترین دوستی ها :
از هر چه بگذریم، سخن دوست خوش تر است . و چه دوستانی شایسته تر از"اهل بیت "، برای عشق ورزیدن ، دوست داشتن ، رابطه قلبی داشتن ، به یاد آنها زیستن و نفس کشیدن و با عشق و محبت آنان تربیت کردن فرزند و در نتیجه آن ساختن جامعه است .
وقتی با کسی یا کسانی رابطه داریم ، از آنان یاد می کنیم ، تماس میگیریم و احوالپرسی می کنیم به دیدارشان می رویم ، به مهمانی دعوتشان می کنیم، در غم و شادی آنان شریک می شویم ، در سفر و حضر، پیوند با آنان را مغتنم می شماریم و این رابطه را در همه شئون زندگی خویش ، جریان و سریان می دهیم
اهل بیت عصمت و دودمان پاک پیامبر ، دوست داشتنی ترین خانواده ای هستند که می توان نام برد و پاک تر از آنها وجود ندارد و قرآن به طهارت آنان گواهی داده است و نیز این فرمان قرآن که" کونوا مع الصادقین " یعنی با راستان و راستگویان باشید، بر آن دودمان مطهر تطبیق و تفسیر شده است و مزد رسالت حضرت رسول ، " مودت ذی القربی " قرار داده شده است
با این خاندان تا چه حد رابطه مودت و دوستی داریم ؟ تا چه حد عترت پیامبر، در خانواده ما حضور دارند ؟ آیا عطر وبوی محبت اهل بیت را، در بین خانه و خانواده و فرزندان و بستگانمان ،گسترده ایم؟ اگر عشق انس با خاندان پیامبر (ص) یک وظیفه است ، تا چه حد خود و فرزندانمان به این وظیفه عمل کرده ایم و دیگران را به ادای این تکلیف فرا خوانده ایم
طبیعی است که سخن از " تربیت ولایی " به میان آید و پرواراندن نسلی علی دوست و محب خاندان رسول و دلباخته و پیرو اهل بیت ، که در غم ها و شادیهای این مجموعه نورانی ، غمگین و شادمان شوند . ایشان میان خود و آنان علقه و پیوندی درونی ، عاطفی و روحی احساس می کنند و همین پیوند را سرمایه و خمیر مایه همرنگی و همراهی با آنان قرارمی دهند
حضرت علی (ع) می فرمایند : " علیکم بحب آل نبیکم فانه حق الله علیکم " بر شما باد دوست داشتن خاندان پیامبرتان ، که این، حق خداوند بر شماست . "
راستی با این توصیه پیامبر اکرم چه کرده ایم که از ما خواسته است
" ادبوا اولادکم علی حبی و حب اهل بیتی
فرزندانتان را با محبت من و محبت خاندان من تربیت و تادیب کنید
چنین تربیتی برای فرزندان مصونیت می آورد . دل های شیفته اهل بیت و فرزندان آشنا ودوستدار خاندان پیامبر، کمتر در معرض فساد اخلاق و بی هویتی و خود باختگی در برابر فرهنگ بیگانه و وسوسه های شیطانی و انحرافات قرار می گیرند . وقتی خداوند آنان را از لغزش ها، مصونیت بخشیده است . (عصمکم الله من الزلل)، این عصمت اخلاقی در مرتبه نازل تری به هواداران و شیفتگان هم سرایت می کند و دو ستدار اهل بیت ، دوستدار طاعت و پاکی و بندگی و قرآن و نماز و دعا و همکاری اجتماعی و کمک به محرومان و مبارزه با ظالمان هم خواهد بود
آنان که در صحنه های مختلف جهادو امر به معروف ونهی از منکر و یاری مردم و رفع فتنه ها و عزت خواهی و ظلم ستیزی ، از عصر امامان معصوم تا کنون ، میدان دار و حاضر و فعال بوده اند ، از علی دوستان و عاشقان حسین و محبان اهل بیت بوده اند و الگویشان دراین راه ، خاندان عصمت بوده است . و ما ایشان را تجسم همه خوبیها و پاکیها می دانیم و می گوییم :
این عشق و علاقه و باور ، اهل محبت را به طاعت می کشاند و همدلی به همراهی منتهی می گرد و این محبت ، برکت خانه و خانواده و نمک زندگی می شود . گوهر محبت اهل بیت ، بسیار نفیس و قیمتی است . به گفته روایات ، گناهان را می شوید ، دل را پاک می کند ، مایه کمال دینداری انسان می شود ، وسیله برخورداری از شفاعت اهل بیت می گردد، روز قیامت ایمنی می آورد و از آتش دوزخ نجات می دهد .می توان اذعان داشت که ، ثمره ای چون بهشت ، پیامد این محبت است زیرا که در آخرت ، دوستداران با دوست خود 19 محشور می شوند و آثارو برکات فراوانی دارد و در یک کلمه به گفته حضرت رسول ، سود دنیا و آخرت را به همراه دارد
با این همه ارزش و اثر،که در محبت است چرا "حب اهل بیت " را در دل و جان خویش نپرورانیم و نیفزاییم؟ و چرا فرزندان خود را با این محبت بارنیاوریم ؟
والدین می توانند با انجام دادن این اعمال که در پایین به ذکرش می پردازیم ، عشق به اهل بیت را در دل و جان فرزندانشان همچو بذری بکارند و همچو نهالی غرس کنند و پیوسته آن را آبیاری کنند، تا هر چه بالنده تر و ریشه دارتر شود
▪ نامگذاری فرزندان به نامهای اهل بیت
▪ بردن فرزندان به مجالس جشن و عزای امامان
▪ بردن آنان به زیارت قبور و حرم های مطهرشان
▪ برگزاری مجالس بحث و گفتگو در ایام ولادت و شهادت معصومین در خانه ها
▪ تشویق فرزندان برای خواندن کتاب درباره آنان
▪ نوشتن مقاله و سرودن شعر درباره شخصیت آنان
▪ شرکت در مسابقه های مربوط به اهل بیت به عنوان بهترین الگو در زمینه کمالات و خوبی ها
▪ گفتن داستانهایی از سیره و زندگی آنان برای کودکان
▪ نقل داستانهای جذاب از دوستان و علاقه مندان این خاندان
▪ بیان خاطرات کرامت دیدگان و شفایافتگان از ناحیه اهل بیت
▪ برگزاری جلسات و تاسیس هیات های عزاداری
▪ برخورد احترام آمیز با نام و یاد ائمه پیش فرزندان و کوچک ترها
▪ هدیه وجایزه دادن به آنان به خاطر هم نام بودن با یکی از معصومان
▪ ذکر فضائل و مناقب20 اهل بیت بر اساس روایات
برقراری " رابطه با اهل بیت " بر مبنای محبت و عشق ، بسیار ثمر بخش است. نوجوانانی که در پی یافتن الگویند ، می توانند از شخصیت دوست داشتنی آنان الگو و سر مشق بگیرند و چنان به این الگو ها افتخار کنند ،که حاضر نشوند آن را با هیچ چیز دیگری عوض کنند وهمواره زبان حالشان این بیت باشد که:
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم این گنج ، پر بهاست من ارزان نمی دهم امام صادق (ع) فرمود:
" لا تستصغر مودتنا فانها من الباقیات الصالحات " کم و کوچک مشمار چرا که از باقیات صالحات و شایسته ترین های ماندگار است. "
اینکه امام امت( قدس سره) در مقدمه وصیت نامه خویش مکرر با تعبیر "ما مفتخریم که … "
نسبت به پیروی از مذهب اهل بیت و داشتن پیشوایان و الگوهایی چون ائمه معصومین ابراز خرسندی و سر بلندی می کند ، نشانه شناخت والا از ارزش و قیمت این گوهر است .
با عترتیم و چون غزل عاشقانه ایم
بر شاخه بلند ولایت ، جوانه ایم
در دام عشق ، دانه رنج و بلا خوش است
عمری است ما اسیر همین دام و دانه ایم
دوست واقعی کیست؟
نگاهی به عقربه ساعت که بی خیال ثانیه ها را طی می کرد، انداخت. مضطرب و نگران از تهدیدهای مدیر بود. به تلفن همراهش که همچنان خاموش روی میز مدیر افتاده بود، چشم دوخت.
تلفنی که چند روز پیش از پسر همسایه هدیه گرفته حالا برایش دردسرساز شده بود. پدرش به زودی به مدرسه می رسید و او باید پاسخی می یافت تا زودتر از این معرکه خارج شود. سعی کرد مثل عقربه های ساعت، خود را به دست زمان بسپارد؛ شاید راهی بیابد. سن نوجوانی، سن حس های گوناگون است که آدمی را از همه طرف احاطه می کند؛ حس دوست داشتن، دل دادن و در نهایت عاشق شدن.
حس غریبی که دست خود آدم نیست بلکه با یک نگاه و یا یک کلام آغاز می شود و با بهانه ای کوچک پایان می یابد. صحبت های کوتاه در کوچه پس کوچه های محله، وعده و وعیدها و ده ها خاطره تلخ و شیرین همه می تواند برای یک نوجوان تازگی داشته باشد.
شاید داشتن این تجربیات اولیه فرد را در آینده برای یک زندگی بهتر یاری کند ولی مشکل اینجاست که اکثر نوجوانان گاهی این مسائل را بیش از حد جدی می گیرند و تمام هوش و حواس خود را متوجه آن می سازند.
در این حالت آنان نه تنها از اهداف مهم زندگی دور می شوند، بلکه کارهای روزمره خود را نیز بی انگیزه تر انجام می دهند. دختر نوجوانی مانند مریم که علاقه به تحصیل و مطالعه را از دست داده، تنها دلیلی که برای رفتن به مدرسه عنوان می کند ملاقات های بعد از تعطیلی مدرسه است که با فرهاد دارد و دور از چشم خانواده می تواند با او صحبت کند.
خوش تیپ و خوش قیافه بودن فرهاد، عاملی بود که بیشتر دخترها را متوجه خود می ساخت. مریم می گوید: وقتی فرهاد برای اولین بار از من خواست تا سوار ماشینش شوم، خوشحال شدم. با این کار به دوستانم ثابت کردم که بی عرضه نیستم.
در نگاه او رضایت موج می زند، به ویژه وقتی از قول و قرار های فرهاد و تصمیم ازدواج با او می گوید. ولی شیما که نوجوان باتجربه ای است، نظرش این است که دخترها احساسات متفاوتی از پسرها دارند. او می گوید: ما مسائل را خیلی زود جدی می گیریم ولی آنها برای سرگرمی و وقت گذرانی با ما دوست می شوند.
اولش همه آنها وعده ازدواج می دهند و از وفاداری صحبت می کنند ولی بعد از مدتی دنبال کس دیگری می روند و تمام قول و قرارهای خود را زیر پا می گذارند. صحبت های شیما باعث می شود تا نسترن هم از تجربه خودش بگوید و از بی وفایی کسی که دوستش دارد، به نظر او در دوستی ها نباید زیاد پیش رفت چرا که ضربه روحی وارده می تواند تا مدت ها آدم را افسرده کند.
او می گوید: من خیال می کردم باید برای کسی که دوستم دارد سنگ تمام بگذارم. برای همین مرتب برای او خرج می کردم، یک بار یک پیراهن گران قیمت و یک بار هم ساعتی به او هدیه دادم. با این کار می خواستم محبتم را ثابت کنم ولی حالا او از من می خواهد به دوستی مان پایان دهم و همه چیز را فراموش کنم.
نسترن جزو کسانی است که این تجربه را ناگوار و تلخ می داند. او نیاز به زمان دارد تا به دوستی واقعی پی ببرد و نسبت به افراد شناخت پیدا کند. اما مریم نسبت به فرهاد چه شناختی دارد که او را مرد زندگی اش می داند.
او در این مورد می گوید: ما همدیگر را درک می کنیم و از خصوصیات هم باخبریم مثلاً من می دانم او چه خواسته هایی دارد؟ و از چه چیزهایی خوشش نمی آید؟ تنها عیبی که فرهاد دارد این است که گهگاه از مواد الکلی استفاده می کند، من با او صحبت کرده ام و خواسته ام که این کارش را کنار بگذارد.
مریم فکر می کند که این تغییر را می تواند در فرهاد ایجاد کند، چون قدرتش را دارد. سحر در این مورد به مریم می گوید: قضاوت در این مورد آسان نیست چرا که دختر نوجوانی که هنوز وارد زندگی مشترک نشده نمی تواند از تغییر یک رفتار نادرست برای همیشه با اطمینان صحبت کند.
او به یکی از دوستانش اشاره می کند که با فرد معتادی تنها به خاطر عشق و علاقه فراوان ازدواج کرد و به خیال خودش می توانست او را ترک دهد. اما بیکاری و مشکل اعتیاد باعث تنفر و جدایی او از کسی که زمانه به او علاقه فراوان داشت، شد.
به نظر سحر لزومی ندارد که همه این دوستی ها به ازدواج ختم شود. او می گوید: خود بچه ها بیشتر همدیگر را به سمت این دوستی ها هدایت می کنند مثلاً اگر دختری با پسری دوست نباشد دوستانش او را بی عرضه می دانند.
به همین خاطر اگر کسی خوشش هم نیاید، ناچار برای رفع این اتهام سعی می کند تا با یک نفر دوست شود. البته ین روزها تعداد افرادی که می توان با آنها دوست شد نیز جزو امتیازات نوجوانان محسوب می شود.
با این حساب روابط نوجوانان با هم به بازی کودکانه ای می ماند که در آن افراد به لحاظ تغییرات روحی و جسمی مشغول به آن می شوند؛ شاید گذشت زمان به آنها یاد دهد دوستی واقعی چیست؟ و چگونه می توان به آن احترام گذاشت؟

تشخیص میزان نوع دوستی افراد :
پژوهشگران می گویند نوع دوستی که از بین تمامی رفتارهای انسانی، تعریف بسیار دشوار دارد، با اسکن مغزی قابل تشخیص است. محققان دریافتند فعالیت ناحیه خاصی از مغز می تواند رفتار نوع دوستانه را تشخیص دهد و صحت گفتار برخی افراد که خود را خودخواه یا نوع دوست می دانند روشن کند. "اسکات هیوتل"21 دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی که سرپرستی این تحقیق را به عهده داشته است، می گوید هر چند شناخت عملکرد این ناحیه از مغز لزوما انگیزه افرادی مثل مادر ترزا را مشخص نمی کند، اما سرنخ هایی را در مورد منشا رفتارهای اجتماعی مهمی مانند نوع دوستی، در اختیار دانشمندان قرار می دهد. محققان با استفاده از تصویربرداری "ام آرآی کاربردی ‪ "fMRI‬که تصاویری واقعی از فعالیت مغز را نشان می دهد، مغز ‪ ۴۵‬دانشجو را آزمایش کردند. آنان بازیهای مختلفی در اختیار دانشجویان قرار دادند. نحوه انجام بازی به این ترتیب بود که برندگان مبلغی برای خودشان یا یک بنیاد خیریه بدست می آوردند. دانشجویان قبل از بازی از بین فهرستی که در اختیار آنها گذاشته شد بنیادهای خیریه را برگزیدند. دانشجویان بسته به نیتشان که برای خود یا بنیاد خیریه بازی می کردند هنگام بازی واکنشهای متفاوتی داشتند. کسانی که خود را نوع دوست می دانستند واکنش قویتری داشتند. واکنش سریع در بازی موجب برنده شدن و دریافت پول می شد. این بازی که پرچالش ، خسته کننده و نیازمند تمرکز حواس بود، هرچند هزینه ای برای دانشجویان نداشت، اما مستلزم تلاشی بود که "هیوتل" آن را نشانگر نوع دوستی می داند.
نتایج این مطالعه محققان را متعجب کرد. برخی تحقیقات نشان داده اند بخشش، شبکه پاداش دهی مغز را فعال می کند. اما در این مطالعه هنگامی که دانشجویان پولی برای بنیاد خیریه می بردند، مرکز دیگری از مغز فعال می شد. این ناحیه قشر خلفی فوقانی گیجگاهی مغز است که در لوب آهیانه ای جای دارد. این ناحیه از مغز از مشاهدات انسان به شناخت می رسد. اگر متوجه حرکت سنگی شوید که کسی برداشته است می فهمید که او هدفی دارد. این اتفاق این ناحیه از مغز را فعال می کند. اگر وزش باد برگ درختی را به حرکت درآورد از آنجا که هیچ قصدی در آن برگ نیست، مشاهده این اتفاق این ناحیه از مغز را فعال نمی کند. نوع دوستی به دیگران کمک می کند به نیت افراد پی ببرند. محققان از دانشجویان خواستند به نوع دوستی خود نمره بدهند. نتایج این آزمایش با گزارش دانشجویان از خود مطابقت داشت. محققان اندازه گیری نوع دوستی را بسیار دشوار می دانند. از آنجا بررسی این رفتار انسانی در آزمایشگاه یا مشاهده فعالیتهای روزمره افراد دشوار است، محققان به ارزیابی شرکت کنندگان از خود اکتفا کردند. هیوتل ارزیابی علمی نوع دوستی را ارزشمند توصیف کرد. وی می گوید رفتارهای نوع دوستانه فقط در افراد مذهبی دیده نمی شود و در غیرمذهبی ها هم این رفتار قابل مشاهده است. به گفته او رفتار برخی حیوانات را که حتی به قیمت به خطر انداختن جان خود به هم نوعانشان کمک می کنند، نمی توان در قالبی بجز این ارزیابی کرد .

از دوست شدن تا دوست ماندن :
دوستی یکی از اساسی ترین روابط بین همه انسان هاست. ما به دوستانمان ایمان داریم و به شفایی که از اشک ها و لبخندهای مشترکمان حاصل می شود نیز. ما حکمتی را که در خوشی های دوستانه می یابیم باور داریم و پیوندهایی را که از صداقت و اعتماد بنا می شوند نیز. ما قدرت دستانی را که به هنگام محنت، یکدیگر را می فشارند باور داریم و معجزه آغوش باز دوستان و لبخندشان را نیز. ما به دوستی های پاک و بی آلایشمان ایمان داریم.
در زندگی همواره دوستانی می آیند و دوستانی می روند، همانگونه که فصل ها از نظرمان می گذرند . گذر فصل ها نشانگر آن است که من پیر می شوم و تو نیز. اما دوستی واقعی ما تا ابد پا برجاست.
شاید بتوان گفت دوستی یکی از اساسی ترین روابط بین انسان هاست. بی تردید این ارتباط برای همه افراد ارزشمند است اما نکته حائز اهمیت این است که آنچه از یک ارتباط دوستانه انتظار داریم ، همراهی دل هایی است که می خواهیم در سرد و گرم روزگار کنارمان باشند. در واقع ارتباط دوستانه بین دو نفر منحصر به خود آنهاست و هیچ دو رابطه ای نیست که عینا مانند هم باشد. چرا که تنها طرفین یک رابطه دوستانه هستند که در می یابند بین آنها چه افکار ،احساسات و عواطفی رد و بدل شده است. مسلما همه افراد به نوعی این رابطه را تجربه می کنند اما کیفیت آن در مورد هر دو فرد خاص متفاوت است.
لابد شنیده اید که می گویند دوست خوب مانند یک کتاب جالب و خواندنی است . به طوری که درون آن از ظاهرش بهتر است. دوستان، به صورت های مختلف در مسیر زندگی ما قرار می گیرند. والدین ، خواهر و برادر، دوستان دوران مدرسه ، همسر و همسایگان ما همه و همه می توانند دوستمان باشند . مهم این است که همه موانع را برداریم و اجازه دهیم دوستانمان بدانند واقعا برای آنها ارزش قائلیم واین کار نیازمند بهره مندی از مهارت های ویژه است. البته هیچ موقعیت خاصی لازم نیست تا احساس دوستی ابراز شود اما گاهی برای نشان دادن این ارتباط باید تلاش کرد. در این روزها که همه ما به اشکال مختلف درگیر زندگی هستیم ، معمولا فراموش می کنیم دوستی هایمان را ابراز کنیم . برخی مواقع مانند روز تولد دوستان ، ایام عید و مناسبت های مختلف ، فرصت خوبی برای نشان دادن علاقه به آنهاست . برای انجام این کار کافی است احساسات قلبی خود را در قالب کلماتی چند به آنها هدیه کنیم . به این ترتیب حتی اگر آنها در دورترین نقطه جهان باشند ، احساس می کنید به آنان دسترسی پیدا کرده اید و درکنارشان هستید . کاری کنید تا آنها دریابند که در قلب شما حضور دارند .

● حقوق یخچالی
دکتر ویل میلر در یکی از آثار خود چنین می نویسد : اغلب مردم به همدیگر می گویند که زندگی شان آنقدر پرمشغله شده که وقتی برای دوستی و ابراز دوستی باقی نمانده است. اما من از این افراد می پرسم: آیا به خاطر مشغله زیادتان، دوستی ندارید یا آنکه چون دوستی ندارید ، خودتان را آنقدر در کار غرق کرده اید ؟ حقیقت این است که بخش اعظم شیوه زندگی ما جبران آن چیزی است که اساسا در اختیار نداریم و آن خواهر و برادر ها ، وانواع روابط دوستانه و مفید است که می تواند زندگی ما را بسیار زیباتر کند. بیشتر ازدواج هایی که به ناکامی می انجامد به این دلیل است که هردو طرف بیش از حد مستقلند و بی توجه به همدیگر زندگی می کنند. ما برای این نوع زندگی مستقل ساخته نشده ایم ، بلکه لازمه زندگی انسانی ما این است که از روابط گسترده ای با سایرین برخوردار شویم .

● در مدرسه دوستی
معمولا در برقراری روابط دوستانه هرچه دو نفر به لحاظ شخصیتی شباهت بیشتری به هم داشته باشند و بیشتر مانند هم فکر کنند، از دوستی بهره بیشتری خواهند برد. در حقیقت احساسات درونی ما این امکان را فراهم می کند که هر که را می خواهیم رابطه نزدیکی با او داشته باشیم ، بشناسیم.
یکی از مهم ترین جنبه های دوستی ، درس هایی است که دو طرف از یکدیگر میآموزند و این درس ها استثنایی و تاثیر گذارند. گاهی چیزهایی را از دوستانمان می آموزیم که تحولی درزندگی ما ایجاد می کند، بطوری که حتی شاید درک ما را از جهان تغییر دهد . نکته قابل توجه این است که این تبادل آموخته ها بین ما و دوستانمان باعث نزدیکی بیشتر ما به آنها می شود. این یادگیری طیف وسیعی از موضوعات از جمله مفاهیمی همچون زندگی ، خوشبختی ، عشق ، ترس و بسیاری موارد دیگر را در بر می گیرد. شاید دوستی تنها ارتباطی باشد که ما را نه تنها با دیگران بلکه با خودمان و آنچه به ما مربوط می شود نیز آشنا می کند. دوستی عمیق و نزدیک ،یک رابطه قوی است زیرا زمانی برقرار می شود که بتوان روی فرد مقابل بعنوان دوست حساب کرد و بواسطه این جنبه مهم ، احترام و توجه خاص نسبت به او حاصل می شود که یکی از پیامدهای مثبت دوستی است
گاهی اوقات ممکن است دوست ما یکی از بهترین آموزگاران ما در زندگی باشد. بهرحال دوستی یک رابطه کاملا منحصر به فرد و قدرتمند است که نقش مهمی در زندگی ما دارد.

● الفبای دوست شدن
▪ افرادی که دربرقراری ارتباط دوستانه با دیگران موفق هستند معمولا از ویژگی هایی برخوردارند که دوستی آنها را ژرف تر و پربارتر می نماید . برخی از این مهارت ها عبارتند از
برخورداری از استقلال ، داشتن نگرش مثبت ، صمیمیت ، گرمی کلام ، صادق بودن و قابل اعتماد بودن ، گوینده خوب و شنونده خوب بودن ، احترام گذاشتن به احساسات دیگران ، وارد نشدن به حریم خصوصی دیگران، توجه به آراستگی ظاهر و تمیزی ، پذیرفتن تفاوت های فردی ، پرهیز از قضاوت های عجولانه، به طرف مقابل فرصت کافی دادن و . . .
بهر حال برای حفظ روابط دوستانه باید تلاش کرد . شاید گاهی لازم باشد کارهایی را انجام دهیم که می دانیم حفظ دوستی را آسان تر می کند . بعضی وقت ها ممکن است موانعی بر سر راه دوستی ها بوجود آید که از آن جمله می توان به بیماری ، فاصله جغرافیایی ، استرس ، مشغله زیاد، ترس ، مشکلات مالی یا فقر، تفاوت در انتظارات ، تفاوت در علائق ، و مواردی از این دست اشاره کرد. شناخت این مشکلات حائز اهمیت است. این فاکتورها تغییر می کنند اما غیر ممکن نیستند. برخی عوامل مانند فاصله جغرافیایی را باید براحتی پذیرفت و سایر علل مانند ترس و کار زیاد را می توان تغییر داد.
آنچه اهمیت دارد این است که اکثر ما تشنه ارتباط برقرار کردن با دیگران هستیم و این مستلزم بهره مندی از مهارت های ارتباطی سلامت روان است. این مهارت ها به ما کمک می کنند توانمندتر زندگی کنیم و کیفیت روابطمان را با والدین ، همسر ، فرزندان، همکاران و سایر افرادی که در کنار ما زندگی می کنند، ارتقاء دهیم
اینجاست که اهمیت مهارت های لازم برای بهبود سلامت روان مشخص می شود . در واقع این مهارت ها به هم مربوطند به طوری که به منظور کسب و تقویت مهارت های اتباطی باید به برخی مهارت ها ی دیگر از جمله اعتماد به نفس ، تبدیل خجالت و افسردگی به توانمندی فردی ، تغییر عادات ناسالم ، حفظ حق انتخاب در زندگی ، تعمیق22 روابط احساسی ، درک نیازهایی که در ورای سخن دیگران پنهان شده و … دست یابیم .

برقراری رابطه دوستی
گاهی شخصی از شما درخواست رابـطه دوستـی مـی کند و مـی خــواهد که بهترین دوست او باشید ولی شما بدلایل مختلف مایل به این کار نیستید.
برای رهایی از دست او بگویید:

وقت ندارم. به او بفهمانید که دوست صمیمی بودن نیازمند داشتن وقت زیاد و از خود گذشتگی است و شما بدلیل ضیق وقت نمی توانید از عهده اش برآیید.

مسئولیتش را نمی توانم بپذیرم. وارد شدن شخصی به عنوان یک "دوست صمیمی" به زندگی باری به مسئولیتهای فراوان شما اضافه می کند و شما آنقدر گرفتار هستید که نمی توانید آنرا قبول کنید.

تو لایق بهترین ها هستی. به او بگویید که هر شــخصی لایق داشتن بهترین چیزها در زندگیش است و شما خود را در حد و اندازه ای نمی بـیـنـید کـه بتوانـید برای او بهترین باشید.

من شخصی منزوی هستم. انزوا و ترس شـدیـد از حـضور در اجتماع باعث شده که شما نتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید تا آنجا که حتـی حـاضر بـه شرکت در مراسمات مختلف نیستید و از آن و حشت دارید. شما باید از این مـورد بـه عنـوان آخـرین راه حـل استفاده کنید و از قبل مطمئن شوید که او اطلاعی از قـابلیت های اجتماعی شما ندارد.

مراحل بعدی کار

سخاوتمند باشید. نپذیرفتن دوستی دلیل بر تغییرات کلی رفتار شما با او نمی باشد. با او به مهربانی و گشاده رویی رفتار کنید.

شـخص دیـگری را به او مـعرفی کنید. او مـمکن اسـت به این عـلت شـما را بـرای دوستی انتخاب نموده باشد که تصور می کرده شما بهترین و آخرین گزینه می باشید. افراد دیگری را برای دوستی به او پیشنهاد دهید.

دم دستش باشید. هر گاه متوجه شدید که به کمک و یاری شما نیاز دارد دریغ نکرده و داوطلبانه به سراغش رفته و مشکلاتش را حل نمایید.

ضمانت های پولی، بانکی و کاری

پول و ضمانت کاری 2 مسئله حساس میباشند.دوستی که میدانید دارای سوابق سوء و بدحسابی های بانکی است به سراق شما آمده و درخواست میکند که برای افتتاح حساب یا کار، ضامن او شوید. وقتی موضوع پول بمیان آمد به هیچکس اعتماد نکنید.

برای رهایی از دست او بگویید:

حساب بانکی خودم هم اعتبار ندارد. وقتی پرونده شما در بانک وضعـیت منـاسبی نداشته باشد چگونه می توانید ضامن کس دیگری شوید؟

قولش را به کس دیگری داده ام. با چـهره ای نا امیـدانـه به او بگویید که قبلا شخص دیگری این درخواست را نموده و نمی توانید برای چند نفر اینکار را انجام دهید.

دوست ندارم مسائل کاری و دوستی باهم قاطی شوند. این گفته میـتـواند روابـط دوستی شما را تضعیف کند چراکه شما اهمیت بیشتری برای مسائل کاری قائـل شـده اید تا روابط دوستی.برای توجیه بهتراست به اوبگویید که تجربه تلخی درگذشته داشتید که باعث جدایی شمابادوست سابقتان شده و دیگر دوست ندارید آن اتفاق تکرار شود.

مراحل بعدی کار

به او پول قرض دهید. اگر قبول نکردید که ضـامن او بـرای دریافـت وام از بانـک شـویـد، درصورت امکان به او پیشنهاد قرض مقداری پول دهید. اگرچه ممکن است که هیچ وقت دوباره روی پـول خـود را نبینید ولی این بهتر از آن است که به دلیل ضامن شدن دردسرهای بسیار بزرگتری گریبانگیر شما شود.

سرپوش گذاری بر جرم و شهادت دروغ

معمولا افراد توقع دارند که دوستشان بر عمل خلاف و غیر قانونی آنها سرپوش گذاشته و برای نجات او شهادت دروغ دهند. این عمل خلاف از خیانت به همسر گرفته تا دزدی و قتل ممکن است متفاوت باشد. در ایـن حالت شـما تـمایل نـدارید خـودتان را درگـیـر یـک مسئله غیرقانی نمایید.

برای رهایی از دست او بگویید:

دروغ گوی خوبی نیستم. من بـرای نـجات جان خودم هم نـمی تـوانم دروغ بگویم و اصلا" دروغ گفتن بلد نیستم و مطمئن هستم که کار را خرابتر می کنم و داستان تو بر ملا خواهد شد.

در تحقیقات لو میروم. به دوست خود بفهمانید که شخص مناسبی نیستید که بتواند هنگام بازجویی بخصوص تحقیقات پلیسی دوام بیاورد و صحبت نکند.

نمی خواهم برای خانواده ام ایجاد مشـکل کنـم. دردسـر و عـواقب بـد نـاشـی از درگیر شدن یک فرد در مسائل غیر قانونی برای خانواده آن فرد بیشتر از خود اوست. به دوستتان بگویید که نمی خواهید ریسک از دست دادن خانواده خود را قبول کنید.

هنگام جرم من در مکانی شلوغ بودم. ممکن است دوستتان از شما بخواهد که برای او شهادت دروغ بدهید. به او بگویید هنگامیکه او مرتکب جرم شده، شما در یک محل شلوغ و پر رفت و آمد بودید که بسیاری از این موضوع مطلع هستند و پلیس در تحقیقات خیلی راحت متوجه این مطلب خواهد شد.

مراحل بعدی کار

به او اطمینان دهید که چیزی نخواهید گفت. اگرچـه دادن شـهادت دروغ را قبـول نکرده اید، به دوست خود اطمینان دهید که چنانچه کسی برای پرس وجو پیش شما آمد، خودتان را به بی اطلاعی زده و هیچ پاسخی به او نخواهید داد.
آیا دوست شما مخل زندگیتان است؟

هر فردی در زنـدگـی دارای یـک یـا چـنـد دوست صمیمــی میباشد که لحظات شیرینی را با او گذرانده و تجربـه هـای مهمی را در زندگی بهمراه او کسب کرده است. او میتوانــد دوست دوران بچگی و یا یک هم اتاقی خوابگاه دانشجویـی باشد. گاهی اوقات صمیمیت تا جایی پیش میرود که شما دوستتان را جزئی از خانواده خود به شمار می آورید.

اما چه اتفاقی می افتند هنـگامی که ایـن عـضـو خـانـواده برای شما شروع به ایجاد مشکل و استرس مـی کـنـد؟ به دلایلی او عوض شده و مخل آسایـش و زندگی گردیده. آن رابطه محکم و صمیمی بین شما روبه زوال گذاشته است.

در این وضعیت دشوار و عذاب آور چه خواهید کرد؟ تا چه انـدازه قـرار اسـت در مـورد یـک دوست صمیمی رعوف و با گذشت باشـیـد؟ اگـر او در زنـدگـی برای شما مانند یک برادر بوده آیا با او ادامه می دهید و یا برای حفظ سلامتی و آرامش خود ترکش خواهید کرد؟

نیاز به دوست

دوست خوب بسیار کم و بندرت یافت میشود. در واقع یک فرد باید خیلی خوش شانس باشد تا بتواند حتی سه دوست خوب پید کند. البته بین "دوست" و "آشنایان معمولی" فرق مهمی وجود دارد. آشنایان می آیند و می روند اما دوستان در فراز و نشیب زندگی شما را تنها نخواهند گذاشت.
به همین خاطر است که ما گاهی بیشتر از حد تحمل خود با دوستانمان مدارا میکنیم. در هنگام کشمکش و نزاع سعی میکنیم لحظات خوب با هم بودن را بیاد آورده و آن را پوششی بر اوقات ناخوشایند قرار دهیم به امید این که مشـکل حـل شـده و اوضـاع به حالت قبل برگردد.
اما مسئله این است که در اینصورت ممکن است دوست شما به همین منوال به آزار و اذیت شما پرداختـه و دوبـاره ایـجاد مشکل نماید. آیا رابـطه دوستـی اینگونه باید باشد؟ مسلما" خیر.
فاکتورهای XY
اکثر افراد بخصوص مردان تمایل دارند مشکلات موجود در روابط با دوستانشان را ساده بگیرند. مردان ذاتا" مانند زنان معاشرتی نیستند و معمولا در سنـین پایین تر با افرادی آشنا شده و تا مدتی نامحدود این دوستی ادامه می یابد. واقعیت این است که مردان نسبت به زنان انعطاف پذیر تر بوده و مایل نیستند روابط دوســتیشان را به راحـتـی برهم بزنند و این موضوع متاسفانه می تواند دردسر آفرین گردد.

آیا قرار نیست که "برادرتان" بهترین ها را برای شما به ارمغان آورده و همیشه خیرخواه و کمک حالتان باشد؟ بله، او جزء خانواده شما است. ما پیـشـنـهاد نـمیـکنـیـم که دوست خود را مانند یک عادت بد رها کنید. اما اگر فهمیدید که او مخل آسـایـش و زنــدگی شما شده، باید فکری برای بهبود رفتار و اخلاقش بکنید.

دوستان سمی

هر فردی در حیـطه روابـط با دوسـتانـش نقشی را ایفا مینماید. شخصی نقش یک آدم بامزه را بازی می کند، شخصی نقش یک آدم باهوش و شخصی نقش یک آدم بذله گو را بازی می کند. همه این کاراکترها نرمال و عادی هستـنـد اما اگر متوجه شدید دوست شما یکی از نقشهای زیر را بازی می کند، باید در روابط خود تجدید نظر کنید:

سوء استفاده گر

برخی افراد وانمود میکنند که دوست شما هستند و در واقع بدنبال اهداف شخصیشان هستند. خواه اتومبیل شما باشد، خواه پول شـما و خـواه روابـط ارزشـمنــد شما، او تا زمانیکه میتواند به این منابع دسترسی داشته باشد با شما ادامه می دهد و لحظه ای که احساس کرد که دیگر دستش از آنها کوتاه شده، ترکتان خواهد نمود.

خود شیفته

قسمت عمده گفتگوهای شما در مورد مشکلات و مسائل او سیر نموده و او علاقه ای به شنیدن گفتنی های شما نشان نمیدهد. اگر زمانی دیگر توجهی به او نکنید، شما را کنار خواهد گذاشت گویی که اصلا وجود نداشته اید.

دله

هدف او از دوستی با شما منفعت و سود بدون زحـمت است. غـذایـتـان را مـی خـــورد، لباستان را می پوشد، پولتان را میگیرد و هیچگاه در مقابل برایتان کاری انجام نمیدهد.

مزاحم

او همواره اطرافتان پـرسـه زده و هـمه حـرکات شما را تحت نظر می گیرد. او انتظار دارد هرگاه کاری انجام میدهد، دستش را بگیرید و اگر پیدایتان نکرد، همه را خبردار میکند تا شما را بیابد. به عبارت دیگر،یک مزاحم به حریم شخصی فرد هجوم آورده و نمیگذارد که نفس بکشد.

پخمه

یکی از بدترین حالتهای رفتاری در افراد، غیر قابـل اطـمیـنـان بـودن و بـی اعتـباری آنـها میباشد. همیشه در آخرین لحظه کار را خراب میکنند، قولهایی می دهند که نمیتوانند به آنها عمل کنند، هیچگاه سر وقت حاظر نمیشوند، و در هیچ زمینه ای نمی توان به آنها اعتماد و اطمینان کرد.

علائم پایان دادن به رابطه

اگر در رابطه دوستی خود با فردی به نشانه های زیر برخورد نمودید، وقت آن رسیده که آن رابطه را خاتمه دهید.

همیشه در حال سر و کله زدن با او هستید.
سراسر روز را صرف تفکر در مورد مشکلات خود با او می نمایید.
دریافت ایمیل یا تماسهای تلفنی او با احساس تشویش و اضطراب همراه است.
مشکلات او دارد تبدیل به مشکلات شما می شود.
تمرکز شما بیشتر برای بهبود رابطه تان است تا لذت بردن از آن.
او باعث محروم شدن شما از لذات زندگی می گردد.

برخورد با دوستان سمی

شما به جایی رسیده اید که دیگر نمی توانید گوشه ای بنشینید در حالیکه دوستتان خوره جسم و فکر و سلامتی شما شده است. از طرفی هم ممکن است نخواهید به یکباره همه چیز را تمام کنـید ( ممکن است او فامیل شما باشد ). بـرای ایـن منـظـور میتوانید از مراحل زیر استفاده نمایید:

مرحله 1: از او ببرید

زیاد در دسترس نباشید. وقتی بیرون میروید تحولیش نگیـرید، کـمـکش نـکنـیـد، همه تلفنهایش را جواب ندهید و گوش به حرفهایش ندهید. هرکاری را که احساس میکنید به او می فهماند تحملتان تمام شده، انجام دهید. او ممکن است فورا" احسـاس کنـد که چیزی اشتباه است و درصدد حل آن برآید، ممکن هم است باز متوجه نشود.

مرحله 2: مودبانه به او بگویید

برایش توضیح دهید که از دادن فرصتهای متوالی به او برای تغییر اوضاع خسته شده ایـد23. تا حد امکان با لحنی آرام به او بگویید که نیازهای شما نیز به اندازه نیازهای او مهم هستند و زمان آن رسیده که او هم بخواسته های شما احترام بگذارد.

بعد از اینکه رودر رویش قرار گرفتید،اگر او واقعا" ارزشی برای دوستی قائل باشد، سعی در ایجاد تغییرات درخـود مـی نماید و شما باید بجای جدایی به رابطه برادرانه خود ادامه دهید. اگر اینطور نشد نوبت به اقدامات شدیدتر می رسد.

مرحله 3: با صراحت مطرح کنید

وقت آن است که به او بگویید از رفتار نادرستش نسبت به خود خستـه شده اید و لازم است مدتی از هم دور شوید. چندین ماه از او جدا شـده و هیـچ تـمـاسی برقرار نکنید. ممکن است او تماس بگیرد، ممکن هم است نگیرد ولی این عمل، رابطه دوستی را در یک آزمون نهایی قرار خواهد داد. اغلب اوقات جدایی باعث میشود که فرد به اشتباهات گذشته اش پی ببرد.

به خاطر داشته باشید که جدایی از او می تواند عواقبی نیز در برداشته باشد: اگر فقط شما تنها کسی هستید که با آن شخص مشـکل دارد، دیـگران مـمـکن اسـت با شـمـا مخالفت کرده و تقصیر را به گردن شما بیاندازند و از او طرفـداری نـمایند. بـنـابـراین ابتدا مطمئن شوید که جدایی آخرین راه حل شما است و سپس او را ترک کنید.

تصمیمی عاقلانه بگیرید

طبیعی اسـت که بخواهید از رابطه دوستی خود مراقبـت کرده و نـسبـت بـه آن وفــا دار بمانید، اما این رابطه نباید مخل زندگی شما گردد، و اگر دوستی قصد سوء استفاده از مهربانی شما را داشت و یا الطاف شما را بطور کلی نادیده گرفت، لازم است از طریـق عقلتان فکر کنید نه قلبتان.

ارزش و عمق رابـطه خـود را با دوستـتـان مـورد ارزیابی قرار دهید. به عنوان نزدیکترین دوست، این وظیفه شما است که به هر وسیله ای از رابـطه دوستـی مراقبت و تلاش برای حفظ آن نمایید. اما گاهی اوقات جدایی بهترین لطفی است که کسی می تواند در حق خود بنماید .

رازهایی برای دوستی
برای هر روز از ماه, گفتاری کوتاه پیشنهاد شده است.روز را در ساعت مناسبی آغاز کنید. گفتار را چند بار تکرار کنید
دفعه اول با صدای بلند بعد آرام تر, بعد به صورت یک زمزمه و سپس در فکرتان تکرار کنید
با هر بار تکرار , بگذارید کلمات با عمق بیشتری جذب ضمیر نا خود آگاه تان شود.
به تدیج مفهوم کاملی از این گفتارها به دست خواهید آورد که اگر بخواهید آنها را طی یک دوره یاد بگیرید در پایان حقایق ارائه شده با شما یکی خواهد شد.

آن صفحه ای که گفتار روزتان هست طی روز باز کنید در هر فرصت آن را مرور کنید.

حتی المقدور آن گفتار را با شرایط واقعی زندگی تان تطبیق دهید.شب قبل از خواب چند بار دیگر گفتارتان را مرور کنید.

سعی کنید اثرات مثبت را در تمام وجودتان جذب کنیدو بگذارید با ضمیر آگاهتان یکی شود.
روز اول
راز دوستی در تفاوت قائل شدن میان دوستان است . صداقت را به چاپلوسی و صمیمیت را به لبخندهای تصنعی ترجیح بده.
روز دوم
راز دوستی آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی.
روز سوم
راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن
روز چهارم
راز دوستی در قسمت کردن شادی ها با دیگران است.
روز پنجم
راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.
روز ششم
راز دوستی در این است که در خوشبختی دیگران نه فقط با حرف بلکه با عمل سهیم باشی.

روز هفتم
راز دوستی در دوست داشتن بی قید و شرط دیگران است
روز هشتم
راز دوستی در این است که دوستانت را تحسین کنی بی آنکه بدانند چه احساسی نسبت به آنها دارید.
روز نهم
راز دوستی در این است که دوستانت را همان طور که هستند بپذیری و سعی نکنی آنها را به دلخواه خودت باز آفرینی کنی.
روز دهم
راز دوستی ار این است که حالات خوب و بد خود را به دیگران تحمیل نکنی, اما به آنها فرصت دهی که احساس خود را بیان کنند.
روز یازدهم
راز دوستی در این است که نیاز های دیگران را مقدم بر نیاز های خودت بدانی
روز دوازدهم
راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را نسبت به مسائل مختلف تحقیر نکنی
روز سیزدهم
راز دوستی در محترم شمردن است. به حقوق و دیدگاه های دوستت احترام بگذار
روز چهاردهم
راز دوستی در این است که تغییر حالات خود را با خوشرویی و حسن نیت بپذیری
روز پانزدهم
راز دوستی در این است که محبت را نه تنها با کلام بلکه با نگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.
روز شانزدهم
راز دوستی در این است که دوستان را در آرزوها و اهدافت سهیم کنی, نه این که فقط با آنها وقت بگذرانی
روز هفدهم
راز دوستی در این است که هنگام صحبت با دوستان حواست کاملا جمع آنها باشد.
روز هجدهم
راز دوستی در این است که همواره افکار مثبت در سر داشته باشی. خصوصا هنگام بروز سوء تفاهمات.

روز نوزدهم
راز دوستی در این است که هرگز دوستانت را قضاوت نکنی بلکه همواره نکات مثبت آنها را ببینی.
روز بیستم
راز دوستی در این است که دائما دیگران را سرزنش نکنی بلکه مزایای مثبت کار درست را صادقانه بیان کنی.
روز بیست و یکم
راز دوستی در این است که از سعادت دوستان شاد باشی و هرگز وضعیت خود را با بدبینی با وضعیت آنها مقایسه نکنی.
روز بیست و دوم
راز دوستی در این است که در غم و ناراحتی دوستانت شریک باشی و به آنها دلگرمی بدهی نه این که به آنها دلگرمی بدهی نه این که با ابراز احساسات نادروست ناراحتی شان را تشدید کنی.
روز بیست و سوم
راز دوستی در این است که حامی حقوق دوستت باشی حتی اگر ناچار شوی به اشتباه خود اعتراف کنی.
روز بیست و چهارم
راز دوستی در معتمد بودن است. روی حرفت بایست به قولت عمل کن و به تعهدت پایبند باش.
روز بیست و پنجم
راز دوستی در این است که در معاشرت با جمع رشد کنی و آگاهی ات را افزایش دهی
روز بیست و ششم
راز دوستی در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.
روز بیست و هفتم
راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است
روز بیست و هشتم
راز دوستی در این است که با موهبت دوستی عشق به خداوند را در خودت ایجاد کنی.
روز بیست و نهم
راز دوستی در این است که به تنش های موجود در رابطه ات بها ندهی و دست به کاری بزنی که موجب تقویت دوستی شود.
روز سی ام
راز دوستی در صمیمیت است. برای دوستانت یک دوست واقعی باش حتی زمانی که با تو بد می کنند

از حدود 15 – 16 سالگی به بعد موجود جوان ناخوداگاه و درون خود تصاویر ذهنی والذین را به علت تشدید غرایز و بیدار شدن عقده ادیپ طرد می کند نوجوان در این مسیر به راه حلهایی متوسل می شود.این راه حلها یا به شکل یافتن جانشین برای والدین است که این امر به صورت علاقه مند شدن به افراد مسنتر از خود که یاد آور تصاویر والدین اند صورت می گیرد و یا از طریق همانند سازی با شخصیتهایی است که الگوی جوان قرار می گیرد.افزون بر اینها راه حل دیگری نیز وجود دارد که دوستی با همگنان است دوستی با کسی که با همان شکستها و تردیدها همان طغیانها همان اشتیاقها و علاقه ها و همان تشویقها و اضطرابها روبروست.همانندسازی با کسی کهانسان خود را در او می یابد و سهیم کردن او در احساسات و حالاتی که تحملش برای فرد سنگین و ناگوار است.اگر بپذیریم که دوستی امتزاج کامل دو موجود است ناگزیر به این اعتقاد می رسیم که دوستی در دوره نوجوانی و پس از آن بروز می کند.دوستیهای دوره کودکی تنها رقابتهای سادهای هستند.از حدود 11 سالگی به بعد این دوستیها محکمتر واما بخصوص در دوره بلوغ است که دوستی ریشه عمیقتری می یابد دوستیهای جوانی شباهت بسیاری به عشق دارند و می توان گفت که به خصوص نزد دختران مقدمه بیداری عشق است.داشتن دوست اعتماد به خود را تایید و تقویت می کند.
در دوره جوانی دوست حامی (من) یا به عبارت صحیح تر یک (من) دیگر است .به همین علت پیوند های دوستی در شخصیت جوان تاثیر بسیاری می گذارد و قطع شدن آنها به شخصیت او لطمه وارد می سازد.دوستیهای دوران بلوغ یعنی آغاز جوانی موجب مختل شدن رشد اجتماعی شده معمولا"پدر و مادر برای گسستن پیوند دوستی مداخله می کننداما والدین باید اجازه بدهند تا دوستیها خود به خود خاموش شوند.
دوستی نوجوانی در ابتدا به عشق شباهت دارد و نوجوان در مورد دوست خود هیجانات و تمایلاتی را ابراز می دارد که بعدها به تشدید غرایز جنسی متوجه جنس مخالف می شود .دوستیهای دوران بلوغ خالی از خطر همجنس خواهی نیستند.در مجموع می توان پیوندهای دوستی دوران نوجوانی را به استراحتگاهی تشبیه کرد که نوجوان پیش از ورود به دنیای نا شناخته عشق لحظه ای در آنجا می آساید نیروی خود را تجدید می کند .
دوست یابی :
آیا هیچ وقت به این فکر افتاده اید که چه بر سر بهترین دوست دوران دبستانتان یا یکی از اساتید دانشگاهتان آمده است؟ شاید دلتان بخواهد با یک همکار قدیمی که دیگر از او خبر ندارید تماس برقرار کنید. کاربران اینترنت به طور روز افزون از شبکه برای جست و جوهای فردی استفاده می کنند تا باردیگر با افرادی که در گذشته با آن ها در تماس بوده اند از جمله دوستان قدیم زمان مدرسه، اقوامی که مدت ها است از آن ها بی خبرند و همکارانی که به شغل های دیگر روی آورده اند ارتباط برقرار کنند.
Classmates.com 24و 25Reunion.com در راس این حوزه قرار دارند، با این وجود تارنماهای فراوان دیگری نیز وجود دارند که خدمات مشابهی را ارایه می دهند. تارنمای Classmates.com ۳۸ میلیون عضو به ثبت رسیده دارد. این تعداد در تارنمای Reunion.com ۲۲ میلیون است که روزانه ۴۰.۰۰۰ عضو به آن اضافه می شود. قرار است این تارنماها که مرکزشان آمریکا است در آینده در سطح جهانی فعالیت نمایند.دکتر جان یاگر26 نویسنده بیش از ۲۰ کتاب درباره دوستی، مشاغل و شبکه سازی از جمله "زمانی که دوستی آزار می دهد"که قرار است در ژوئن ۲۰۰۴ توسط جریر27 به زبان عربی چاپ شود می گوید: "دوباره در ارتباط قرار گرفتن می تواند برای هر دو دوست تجربه شگفت آوری باشد. داستان های بی شماری درباره دوستانی که از طریق اینترنت دوباره یکدیگر را پیدا می کنند و یا ایجاد ارتباطاتی با نتیجه مثبت وجود دارد."یکی از این قصه ها مربوط به دنیس رینا28، نویسنده و مشاوری است که در ورمونت زندگی می کند و در نیو حرسی بزرگ شده است. نام بهترین دوست او در دوران دبیرستان فیلیپ لیپ29 بود. این دو مرد به دانشگاه های متفاوتی رفتند و رد یکدیگر را گم کردند. رینا تلاش فراوانی کرد تا دوست خود را بیابد اما درنهایت امیدش را از دست داد. یک روز رینا در حالی که مشغول کار با اینترنت بود به تبلیغ Classmates.com برخورد. او به تارنما مراجعه کرد و بلافاصله نام فیلیپ را روی صفحه نام های دبیرستانشان دید. دنیس مشخصات خود را پست کرد و ظرف ۳۶ ساعت یک نامه الکترونیک از لیپ دریافت نمود. به اعتقاد رینا آن ها "تقریبا تله پاتی داشته اند". این دو نفر کمی پس از آن یکدیگر را در کالیفرنیا، محل زندگی کنونی لیپ ملاقات کردند. "ما ساعات زیادی را با هم گذراندیم و دریافتیم که در زندگی هایمان شباهت های خارق العاده ای وجود دارد."به نقل از چارلین لی30 یک مفسر رسانه در فارستر ریسرچ31، جست و جوی فردی به غیر از دوست یابی می تواند تقاضاهای کار از جمله فروش و استخدام را شامل شود. او می گوید: "عملکرد اینترنت برای به دست آوردن داده ها و اطلاعات عالی بوده است، اما در زمینه جمع آوری 'اطلاعات افراد' چندان موفق نبوده ایم، بنابراین همچنان پیشرفت زیادی باید صورت گیرد." به عقیده او افراد می توانند از این تارنماها برای کاریابی و کمک گرفتن جهت فروش و توسعه کار استفاده کنند. "این یک بخش کاملا جدید شبکه است که افراد می توانند مورد استفاده قرار دهند."تارنماها با وجود تفاوت هایشان در زمینه های کاربرد، هزینه و فن آوری، همگی در کمک به برآورده ساختن تقاضای رو به رشد افراد برای در تماس قرار گرفتن سهم دارند. همه تارنماها از لحاظ فراهم ساختن شرایط فرستادن اطلاعات درباره مدرسه قدیم افراد، محل کار آنان و نیز مشخصات تماسشان تقریبا به یک شکل فعالیت می کنند. فرستادن اطلاعات و نگاه کردن به فهرست ها رایگان است. افرادی که بخواهند مشخصات تماسی را دریافت کنند باید هزینه بپردازند.
جفری تینسلی32، مدیر اجرایی Reunion.com می گوید: "تارنمای ما این امکان را برای افراد فراهم می سازد تا به سادگی با دادن نام و نام خانوادگی و سن تقریبی، دیگران را بیابند." تارنمای او به تازگی برای اولین بار 'جست و جوی معکوس' را ارایه داده است که از طریق آن اگر کسی در جست و جوی بازدیدکنندگان تارنما باشد آنان متوجه خواهند شد. بنابر گفته تینسلی "این جست و جوی معکوس فردی به برقراری مجدد ارتباط بین دوستانی که مایل به برقراری تماس با یکدیگر هستند کمک بیشتری می کند."درکنار تارنماهای موجود برای جست و جوهای فردی، می توان به طور شخصی برای پیدا کردن افراد از شبکه استفاده کرد. مارتا رتالیک33، یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه میشیگان یک همخانه داشت که ارتباطش با او قطع شده بود. مارتا به راهنمای فارغ التحصیلان روزنامه دانشجویان دانشگاه که روزی در آن مشغول به کار بود مراجعه کرد و مشخصات کسی را با نام خانوادگی همخانه اش یافت. او برای این فرد یک نامه الکترونیک فرستاد تا دریابد که آیا با فرد مورد نظر او نسبتی دارد یا خیر. دریافت کننده به او پاسخ داد که برادر همخانه اش است. دو دوست دوباره با یکدیگر در ارتباط قرار گرفتند و موفق شدند هر ۱۶ نفری را که در خانه دانشجوییشان زندگی می کردند پیدا کنند. در حال حاضر رتالیک سالی یک بار به دانشگاه پیشین اش سر می زند و دوستان قدیم را ملاقات می کند.ژممکن است که اینترنت، یافتن دوستان قدیم را آسان سازد، اما دکتر یاگر هشدار می دهد که افراد باید از نظر احساسی آمادگی آنچه را در پیش رو است داشته باشند. او می گوید: "برای ارتباط برقرار کردن مجدد پس از چندین سال یا حتی چندین دهه با یک دوست، شجاعت لازم است. ممکن است که طرف مقابل به دلیل گذشت زمان یا علل دیگر مایل نباشد دوستی را از سرگیرد. این که کسی شما را از طریق اینترنت پیدا کند دلیل یک 'بله' گفتن خودکار نمی شود .

آثار مثبت و منفی دوستی های دوران نوجوانی :
والدین و مسوولان همیشه درباره روابط همتایان با یکدیگر هشدار می دهند اما همتایان می توانند تاثیرات مثبت عمیقی روی یکدیگر داشته باشند.
از اینکه ناچارم همیشه فلان لباس را بپوشم و بهمان کار را بکنم تا دوستانم مرا بپسندند و من را در جمع خودشان راه دهند، خسته شده ام. من دوست دارم بنا به میل و سلیقه خودم زندگی کنم. طبیعی است که بعضی از مردم فیلم های مورد علاقه مرا دوست ندارند، جور دیگری لباس می پوشند یا اصلا آرایش نمی کنند. دوست ندارم به میل دوستان و همسالانم سبک خاصی را در زندگی داشته باشم. هر کس باید آن طور که می خواهد زندگی کند و در عین حال به وجود و شخصیت خودش افتخار کند چون اگر همه ما شبیه هم باشیم،چه طور می توانیم با آدم های تازه و متفاوت آشنا شویم؟
این سخنان یک دختر نوجوان است که از فشار همتایان و همسالان خسته شده و دوست دارد خودش باشد. فشار همسالان باعث سرکشی بسیاری از نوجوانان و درگیر شدن آنها با خانواده می شود.

● همتایان شما چه کسانی هستند؟
وقتی شما بچه کوچکی بودید معمولا والدینتان برایتان دوست پیدا می کردند، شما را به ورزشگاه می بردند و برای تفریحات شما برنامه ریزی می کردند. حالا که شما نوجوان شده اید، خودتان درباره دوستان و گروهی که با آنها اوقاتتان را می گذرانید، تصمیم می گیرید. دوستان و همتایان کسانی هستند که همسن شما بوده و تجربیات و سلیقه آنها مثل شماست. شما و دوستانتان هر روز با همدیگر تصمیم می گیرید و روی انتخاب و رفتار همدیگر تاثیر می گذارید. این مساله تا حدی طبیعی است. بشر به طور طبیعی دوست دارد با افراد همتا و همسن خودش ارتباط برقرار کند. هر چه قدر استقلال شما بیشتر می شود، همتایان شما به طور طبیعی نقش بیشتری در زندگیتان بازی می کنند. در نوجوانی و جوانی بیشتر وقت شما با همسن و سالانتان می گذرد.
همتایان شما می توانند هم رتبه هایتان در مدرسه، دوستانتان در اماکن مذهبی، ورزشی و یا کلوپ های فرهنگی باشند. معمولا همتایان و همسالان در این سنین در شیوه لباس پوشیدن، فعالیت ها و سبک و روش زندگی روی همدیگر تاثیر می گذارند. معمولا آدم ها برای اینکه در گروه همتایان پذیرفته شوند و مورد تحسین آنها قرار بگیرند، در تمام جهات خودشان را به آنها شبیه می کنند.
● تاثیر همتایان همیشه بد نیست
والدین و مسوولان همیشه درباره روابط همتایان با یکدیگر هشدار می دهند اما همتایان می توانند تاثیرات مثبت عمیقی روی یکدیگر داشته باشند.
● امان از دست همتایان ناجور!
گاهی اوقات منشا استرس های زندگی نوجوان به همتایان و دوستان برمی گردد. گاهی همتایان، نوجوان فشار می آورند تا کارهایی خلاف میل خود انجام دهد: دزدی، مصرف مواد مخدر و سیگار و انجام کارهای پرخطر از این قبیل هستند. متاسفانه در بیشتر موارد، مقاومت در برابر فشار همتایان مشکل است. گاهی گروه همتایان بدون آنکه کلمه ای حرف بزنند، به شکلی ساکت و موذیانه پیام هایی به نوجوان می فرستند و به این ترتیب او را وادار می کنند تا فلان جور رفتار کند، لباس بپوشد و سبک زندگی اش طور خاصی باشد.
در این شرایط نوجوان فقط در اثر فشار همتایان کارهایی می کند که شاید خودش مایل نباشد. در این موارد اعتماد به نفس و نقش والدین بسیار موثر اند، چون افرادی که نمی دانند در موقعیت های مختلف اجتماعی باید چگونه رفتار کنند، به رفتار دیگران دقت کرده و سعی می کنند مثل آنها رفتار کنند.

● مقاومت تا پیروزی
بالاخره هر کس در مرحله ای از زندگی به فشار سفت و سختی که همتایان و همسالان به او وارد می کنند، پایان می دهد. مهم نیست چه قدر در انتخاب دوستانتان عقل و درایت به خرج داده اید و یا چه قدر آنها را می شناسید اما دیر یا زود به این مرحله می رسید که اجرای بعضی نظریات آنها، مشکل یا غیرقابل قبول است. مقاومت در برابر خواسته های نادرست دوستان فقط به جرا‡ت و شجاعت شما بستگی دارد
● به ندای درونی تان گوش دهید
▪ اگر درباره موضوعی احساس خوبی ندارید، حتی اگر به نظر برسد حق با دوستانتان است، همین حس ناراحتی شما به این معناست که این موضوع خاص به نفع شما نیست. این نوع تصمیم گیری ها بخشی از جنبه مقاومت درونی است که به اعتماد به نفس شما بستگی دارد.
▪ هر چه بیشتر خودتان را بشناسید، امکان مقاومت در برابر تمایلات دیگران در شما بیشتر می شود.
▪ درباره شرایط احتمالی که فشار ایجاد می کنند برنامه ریزی کنید. اگر دوست دارید به میهمانی یکی از دوستان بروید اما می دانید که ممکن است در آنجا مواردی وجود داشته باشد که خلاف میل شماست، در این باره خوب فکر کنید و اگر هم می روید قبلا درباره شرایط چالش برانگیز مربوطه بیاندیشید. تمرین کنید که چه طور "نه" بگویید.
▪ یک عبارت رمز را میان خود و خانواده تان مشخص کنید. با این کار اگر در یک شرایطی قرار گرفتید که مثلا دوستان از شما درخواست کار خلافی داشته و یا رفتار ناپسندی از آنها سر می زند که شما را هم درگیر می کند، می توانید با تلفن و یا پیام کوتاه و به کار بردن رمز مربوطه به والدین تان خبر دهید که به آنجا آمده و شما را به منزل ببرند.
▪ ( نه) گفتن راحت را یاد بگیرید. این کار به تمرین احتیاج دارد، ضمن اینکه اگر دوستان شما خوب و مناسب باشند هیچ وقت مجبور نیستید "نه"، گفته و یا با توجیه و معذرت خواهی از زیر فشار درخواست نامناسب فرار کنید. پس اگر دوستتان به شما سیگار تعارف کرد خیلی راحت بگویید: "نه" عموی من سال پیش بر اثر سرطان ریه ناشی از سیگار فوت کرده و من دوست ندارم به این عاقبت دچار بشوم"!
▪ با آدم هایی دوست شوید که منش و سبک زندگی آنها مثل شماست. دوست خوب کسی است که در شرایط مختلف حامی شما باشد. مطمئن باشید اگر فقط یک نفر دیگر در گروه دوستان مثل شما باشد و با درخواست های نادرست سایر دوستان شما مخالفت کند، قدرت شما دو نفر چند برابر دیگران می شود.
▪ از نیروی والدین تان کمک بگیرید. اگر دوست شما کار خلافی کرد، به او بگویید: "اگر مادرم بفهمد مرا می کشد! او خیلی زود به این جور مسائل پی می برد و من نمی خواهم او از من ناراحت شود."
▪ اگر شرایطی واقعا خطرناک به نظر می رسد، بدون معطلی مراتب را به والدین، مسوولان مدرسه یا فرد بزرگسال معتمد دیگری اطلاع دهید.
مقاومت در برابر فشارهای منفی دوستان راحت نیست اما وقتی آن را انجام دهید، بعد از آن حس خوبی به شما دست می دهد و حتی گاهی این شما هستید که روی دوستان تاثیر مثبت می گذارید. اگر جرا‡ت بیان مسائل متفاوت از دوستان را داشته و بتوانید در مقابل درخواست آنها مقاومت کنید، این آنها هستند که دنباله روی شما می شوند. شما می توانید یک راهنما باشید و مطمئن باشید این ظرفیت را دارید که تغییرات مثبت و چشمگیری در دنیای اطرافتان ایجاد کنید.

▪ دوستی:
نوجوانان در میان همتایان دوست پیدا کرده، پذیرفته شده و تجربیاتشان را به هم منتقل می کنند که این دوستی ها می تواند سال ها ادامه پیدا کند.

▪ الگوهای خوب و مثبت:
همتایان نمونه های خوبی برای هم هستند. دوستانی که در ورزش، فعالیت های علمی یا فرهنگی در مراحل مطلوبی هستند، تاثیر مثبتی روی دوستان خود دارند. دوستان با وفا و مهربان همین حس را به همتایان منتقل می کنند. حتی دیدن همتایانی که دوست شما نیستند هم تاثیرگذار است. وقتی می بینید فردی همسن شما در المپیک یا مسابقات علمی و فرهنگی به مدارج بالا رسیده، تشویق می شوید که فعالیت تان را بیشتر کنید.

▪ واکنش و نصیحت همتایان:
وقتی شما ایده ای جدید می دهید، باورهایتان را مطرح می کنید و درباره مشکلاتتان صحبت می کنید، همتایان و دوستانتان هستند که واکنش مناسبی نشان داده و به شما گوش می کنند. همتایان در تصمیم گیری ها هم به شما کمک می کنند، اینکه چه واحد درسی را انتخاب کنید، چه طور با فلان معلم و استاد کنار بیایید و مسائلی از این قبیل.
اجتماعی شدن:
گروه همتایان فرصتی را برایتان فراهم می کنند تا مهارت های اجتماعی جدید را امتحان کنید. بودن با افراد مختلف باعث گسترش دایره ارتباطات اجتماعی شما شده، ارتباطات جدید ایجاد می کند و راه کنار آمدن با آدم ها را به شما یاد می دهد.

تشویق:
همتایان شما را تشویق می کنند تا برای یادگیری فلان مهارت یا مطالعه مواد درسی بیشتر تلاش کنید. آنها با شما همدردی می کنند و تجربیات مشترکشان را در زمینه خاص به شما انتقال می دهند .
منابع :

سایت اینترنتی تبیان – روزنامه تفاهم – روزنامه جوان – روزنامه شرق
نوشته های زهرا فقهی – پایگاه اطلاع رسانی تخصصی فن آوری اطلاعات
نوشته محمد قوچانی از روزنامه شرق – نوشته فرشته آل علی از روزنامه سلامت
نوشته پروانه حسن زاده از روزنامه همشهری
نوشته کاظم اشتهاری دانشجوی دکترای مسائل و برنامه ریزی خانواده از روزنامه جوان
http://www.loo3.com/pages/razhaee%20baraye%20doosty.php
shabnamefekr.blogspot.com/2005/12/blog-post_29.html
http://entekhabe3.com/modules.php?name=News&file=article&sid=18
www.aftab.ir

فهرست موضوعات :

مقدمه : ……………………………………………………………………………………….1
دوستی یعنی چه ؟ …………………………………………………………………………..1
بهترین دوستان ……………………………………………………………………………..2
معیار دوستی ……………………………………………………………………………….3
نقش دوست در زندگی ……………………………………………………………………5
ویژگیهای یک دوست خوب ……………………………………………………………….7
دانش دوستی و آداب آن ………………………………………………………………….8
نوع دوستی در عین فردگرائی……………………………………………………………..12
دوست خوب و دوست بد …………………………………………………………………16
گردشهای خانوادگی ………………………………………………………………………..17
شایسته ترین دوستی ها …………………………………………………………………..19
تشخیص میزان نوع دوستی افراد ……………………………………………………….23
از دوست شده تا دوست ماندن ………………………………………………………..24
در مدرسه دوستی …………………………………………………………………………25
الفبای دوست شدن ……………………………………………………………………….26
برقراری رابطه دوستی …………………………………………………………………….26
نیاز به دوست ……………………………………………………………………………….29
فاکتورهای XY …………………………………………………………………………….30
علائم پایان دادن به رابطه ………………………………………………………………..31
رازهای برای دوستی ……………………………………………………………………..34
دوستیابی …………………………………………………………………………………..37
آثار مثبت و منفی دوستیهای دوران نوجوانی ………………………………………..39
همتایان شما چه کسانی هستند ………………………………………………………..39
منابع …………………………………………………………………………………………42

1 سوره بقره آیه ۱۶۵
2 نافع به معنای منفعت آور
3 سوره زخرف – آیه ۶۷
4 سوره فرقان – آیه ۲۸

5 بحارالانوار ، ج ۶۹ ، ص ۲۳۸
6 بحارالانوار ، ج ۷۴ ، ص ۱۹۲
7 متوفای ۱۳۳۲ ق
8 ۱۳۷۴ ق
9 ۱۳۶۴ ه. ق
10 م ۱۳۸۹ ق
11 راهنمایی آثار مکتوب شیعه
12 سفله پروری
13Bissnes
14 Berkly
15 Stanfoard
16 M.I.T
17 Ph.D
18 Jan lock
19 اهل بیت
20 سرنوشت
21 Eskat Hiotel
22
23 مانند یک هشدار
24www. Classmates.com
25www.Reunion.com
26 Dr.Jan Yager
27 Jarir
28 Denic Reina
29 ّFeLeep Leep
30 Charlin Lee
31 Farster Research
32 Jefry Tinesli
33 Marta Rtalik
—————

————————————————————

—————

————————————————————

40


تعداد صفحات : 54 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود