تارا فایل

مقاله بررسی اصل ولایت و ولایت حضرت علی ع بعد از پیامبر


فهرست مطالب
شرح صفحه
مقدمه
موضع رسول اکرم (ص) در مورد آینده
الف- مساله اول
ب- مساله دوم
ولایت امام علی (ع) در قرآن کریم (1)
آیه تبلیغ
شان نزول آیه
مراد از مولی
ولایت امام علی (ع) در قرآن کریم(2)
آیه اکمال
مراد از الیوم چه روزی است؟
الف- نظر زمخشری
ب- عده ای گفته اند مراد از "الیوم" روز فتح مکه است!
ب: روز عرفه
ت: مراد از "الیوم" روز عید غدیر خم است.
شان نزول آیه
شواهد و قرائن موجود در آیه
آخرین سخن
فهرست منابع

مقدمه:
انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنو الذین یقیمون الصلواه و یوتون الزکاه و هم راکعون1
"ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند. همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند"
آیه بالا که به حق "آیه ولایت" نامه گرفته است مطالب ارزشمندی در باب ولایت خدا، پیامبر (ص) و امیرمونان علی (ع) استفاده و می شود که برای رعایت اختصار مربیان بعضی از آن مطالب که مناسبت بیشتری با بحث دارد، سبزه می کنیم.
الف- تنها خداوند متعال، پیامبر اکرم (ص) و مومنان بر پا دارنده نماز و پرداخت کننده زکات در حال رکوع، دارای حق ولایت و حکومت بر مومنان هستند.
خدواند پس از بر حذر داشتن مومنان از پذیرفتن ولایت و سرپرستی ناروای کافران، با جمله (انما ولیکم الله…. ) به معرفی آنان که شایسته ولایت هستند پرداخته و مومنان را به پذیرش ولایت آنان ارشاد کرده است.
اصل ولایت و حکومت در مرحله نخست از آن خداوند متعال است و ولایت پیامبر و مومنانی که در حال رکوع زکات می دهند، در طول ولایت خداوند است و پرتوی از حاکمیت او.
ب- پرداخت زکات در حال رکوع – نشانه فرد تعیین شده برای حکومت و ولایت است. شهید مطهری نوشته است:
"آیه. مطلب را به شکلی بیان می‎کند که عمومیت بردار نیست، و به هیچ وجه نمی توان احتمال داد که این آیه نیز در صد بیان وارء اثباتی عام است؟ 2 زیرا قرآن در اینجا در صدد بیان یک قانون کلی نیست، نمی خواهد استجاب یا وجوب اداء زکات در حال رکوع را بیان کند و به عنوان تشریع یک مندوب یا یک فریضه اسلامی جعل قانون کند. بلکه اشاره به عمل واقع شده ای که فردی در خارج انجام داده و اکنون قرآن، عمل را مصرف آن فرد قرار داده و به نحو کفایه حکمی را که همان ولایت خواص است اثبات می کند."3
حال باید دید آن شخص معین کیست و این ولایتی که خداوند متعال را برای او ثابت کرده است، چه نوع ولایتی است؟
بر اساس شان نزول های متعدد و روایات بسیار، شخصیت مورد نظر در آیه شریفه حضرت امیرالمومنان، علی بن ابیطالب (ع)، است، بنابراین، از آیه شریفه استفاده می شود که ولایت و سرپرستی بر مومنان، از آن خدا، رسول او و علی بن ابی طالب (ع)، است.
مفسران شیعه و اهل سنت گرچه شان نزول آیه را با روایت های مختلف گزارش کرده اند؛ اما تمام این گزارش ها در یک مطلب مشترک اند و آن مطلب این که آیه در شان امیر مومنان علی (ع) نازل شده و آن مومن بر پا دارند. نماز و ادا کننده زکات د رحال رکوع کسی بر علی (ع)، نیست.4
حال سوال اینکه چرا خداوند متعال به صراحت نام علی (ع) را ذکر نکرده بلکه با کنایه ذکر کرده است؟
مفسران و متکلمان شیعه پاسخ های گوناگونی داده اند، اما به پاسخی که امام صادق (ع) و امام علی (ع)، از شبه بالا فرموده اند بدین فرح است. از امام صادق (ع) پرسیدند چرا خداوند متعال نام علی (ع) را به صراحت در قرآن کریم ذکر نکرده است؟ حضرت در پاسخ فرمودند. آیا وقتی خداوند متعال در قرآن کریم حکم نماز را بیان فرمود، کیفیت خواندن آن و تعداد رکعات را هم بیان کرد؟
روای گفت؛ نه! آیا به جز پیامبر گرامی اسلام (ص) چه کسی موظف بود که کیفیت خواندن نماز و تعداد رکعات آن را تعیین کند؟ آیا مردم از کجا فهمیدند که زکات به چه چیزهایی تعلق می گیرد و حد نصاب هر چیز برای تعلق زکات چیست؟ آیا غیر از این بود که تبیین و تفضیل کلیات به عهده پیامبر (ص) بوده است. خداوند متعادل می فرماید:
لتبین للناس ما نزل الیهم5
" تا برای مردم آنچه را به سویشان فرستاده شد تبیین کنی"
در مساله ولایت نیز خداوند در آیه " اطیعوالله . . . " بیان کرد که اطلاعات اولوالامر واجب است و تعیین مصداق را به عهده پیامبر گذاشت.6
امام علی (ع) در مناظره اش با زندیقی درباره آیه " انما ولیکم . . . " فرمودند:
" در میان امت هیچ اختلافی نیست که در آن روزگار جز یک نفر کسی دیگر در حال رکوع زکات نداده است و اگر نام آن شخص به صراحت در قران کریم ذکر می شد نام و قضیلتش را حذف می کردند. این رمز و رموز دیگری را که از قرآن برایت گفتم به این جهت به صورت رمز در قرآن کریم آمده است که تحریف گران از آن بی خبر بمانند و این حقایق به دست تو و امثال تو برسد".7
اگر مراد از جمله " والذین آمنوا …. " علی (ع) است چرا خداوند متعال به صورت جمع بیان فرموده است؟
1- جهت ترغیب مردم
زمخشری، یکی از مفسران بزرگ اهل سنت در پاسخ این پرسش نوشته است:
"این آیه در شان علی (ع) نازل شده و سر این که لفظ جمع در آیه آمده است. با این که اشاره به یک فرد دارد برای آن است که مردم را به چنین کاری ترغیب کند. و بیان کند که بر مومنان لازم است که بر خیر و نیکی به تهی دستان کوشا باشند؛ بهطوری که حتی به انداز ه یک نماز آن را تاخیر نیندازند."8
2- متعارف بودن جمع در فرد
شهید مطهری نوشته است:
"این سبک سخن که یک که یک حادثه شخصی مربوط به فرد معین به لفظ جمع بیان شود در قرآن کریم بی نظیر نیست، مثلاً می فرماید:
"یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجن الاغر منها الاذل"9
"می گوینتد اگر به مدینه برگشتیم، عزیزتر خوارتر را بیرون می کند."
قرآن کریم در این آیه به داستان واقع شده ای اشاره می کند و می فرماید: "می گویند . . . با این که ، گویند، یک نفرد "عبداله بن ابی" بیش نبوده است. که این که در عرف امروزه ما نیز این مطلب متداول است، می گوییم: می گویند چنین و چنان: با اینکه گویند، یک نفر بیش نیست."10
3- پاسخ صاحب المراجعات
مرحوم کاشف العظا نوشته است:
"نرد من نکته تطیف قوی است و آن اینکه …. بدگویان علی (ع) دشمنان بنی هاشم و سایر منافقان و حودان و کسانی که می خواستند خودشان جلو بیفتند، طاقت آنرا نداشتند که این واقعیت را با صیغه مفرد بشوند: چرا که در این صورت هیچ برای مشتبه ساختن حقیقت و محلی برای گمراه کردن مردم، جود نداشت و در این حال، به سبب مایوس شدن آنان از خواسته خود، ممکن بود از ناحیه آنان وضعی به وجود آید که عواقب آن موجب وحشت بر اسلام شود. بنابراین، با این که مراد یکنفر بود و باید با صیغه مفرد آورده می شد با صیغه جمع آورده ضد تا از این وضع پیشگیری شود، آن گاه خصوص و تصریحات دیگری پی در پی با عادات مختلف و در مقامات متعدد، (از طرف آن حرضت)صادر شده تا امر ولایت را بین آنان به تدریج پخش نماید. تا اینکه خداوند دین را کامل کرد و نعمت را تمام فرمود"
در کتاب غایه المرام به نقل از ابوذر آمده است که علی (ع) در روز شورا به این آیه استدلال کرده است. آن حضرت در برابر سعد بن ابی وقاص، عثمان، عبدالرحمان ابن عوف و طلحه و زبیر، آنان را به خدا سوگند داد و فرمود:
"آیا در میان شما کسی هست که در حال رکوع زکات داده باشد، و درباره او این آیه ولایت نازل شده باشد؟ همه گفتند: نه! "11
حضرت امیر (ع) در ابتدای غصب خلافت، در ضمن احتیاج خود با ابوبکر در آیه ولایت استدلال و احتیاج کردند و نفرمودند:
"تو را به خدا سوگند می‎دهم که آیا در قضیه زکات انگشتری، ولایت از جانب خدا، همراه با ولایت پیامبری برای تو جعل شد یا برای من؟ گفت: بلکه برای تو."12
امام علی (ع) فرمود، از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود:
"من و علی دو پدر برای امتیم، و حق ما بر آنان بزرگتر است از حق پدر و مادرشان. اگر ما را اطاعت کنند آنان را از آتش نجات می‎دهیم و به خانه آرامش رهنمون می گردیم . . . "13
موضع رسول اکرم (ص) در مورد آینده دعوت14
در این مبحث باید، مساله ای بزرگ و مهم را که مسلمانان در آن اختلاف کرده اند، بررسی کنیم. این مساله جانشینی نبی اکرم (ص) و آینده دعوت و رهبری آن پس از او می باشد، پیامبر بزرگوار پیش از وفات می دانست که اجل نزدیک است و در "حجه الوداع" با وضوع این مطلب را بازگشت، مرگ او را غافلگیر نکرد و وفات وی (ص) ناگهانی نبود.
پس فرصت کافی داشت تادر مساله آینده دعوت پس از خود بیاندیشد. حتی اگر عامل ارتباط غیبی را هم در نظر نگیریم و از رعایت الهی و آگاه شدن از طریق وحی نیز چشم پوشی کنیم. باز می بینیم که آن رسول قائم (ص) از نزدیکی رحلت خویش آگاه بوده است.
رسول اکرم (ص) می توانست در مورد آینده دعوت موضع منفی اتخاذ کند و در رهبری دعوت و توجیه آن به زمان زندگانی خود اکتفا ورزد و آینده را به اوضاع و احوال و تصادف واگذارد این عمل منفی را نمی توان در مورد نسبی اکرم (ص) فرض کرد زیرا چنین نحوه عمل از یکی از دو امر ناشی می گردد که هیچیک با حضرت تناسب نداشته است.
الف- مساله اول:
اعتقاد به این مطلب که برخورد سلبی و منفی و اهمال در مورد آینده دعوت تاثیری ندارد و امتی که بزودی در محیطشان دعوت واقع می گردد، می تواند از دعوت پشتیبانی کمند و جلوگیری از انحراف را تعیین نماید. به عبارت دیگر ممکن است چنین پنداشت که از نظر رسول اکرم (ص) جای نگرانی نبوده است که دعوت پس از او از بین برود، بلکه حضرتش یقین داشته است که امت دعوت صیح را ادامه خواهد داد و از انحراف جلوگیری خواهد کرد. بر واقعیت چنین اعتقادی دلیلی در دست نیست، بلکه طبیعت امور بر خلاف آن دلالت دارد، چه دعوت به حکم این بود که در آغاز، عملی دگرگون کننده و انقلابی بوده است و هدفش ساختن امت و از بیخ و بن برکندن همه ریشه های دوران جاهلیت بوده است پس وقتی ساحت اجتماع از رهبر آن تهی ماند و قاعد آن اجتماع را بدون هیچگونه برنامه ریزی ترک می کرد، آن جامعه د معرض بزرگترین خطر قرار می گرفت.
1- در چنین وضع، خطرهایی ظاهر می شد که طبیعتاً از روبروئی با خلاء بدون هیچگونه برنامه ریز سابق سرچشمه می گرفت. به عبارت دیگر خطری وجود می یافت که از طبیعت روبروشدن با خلاء برنامه نداشتن از قبل حاصل می گردید راحت را وا می داشت در سایه آن مصیبت بزرگ یعنی از دست دادن نبی اکرم (ص) موضعی فوری اتخاذ کند و هیچ مفهوم و روش قبلی برای این کار نداشت و خلاصه وقتی است بدون داشتن برنامه، با فوت نبی اکرم (ص) مواجه می گردید؛ دست و پای خود را گم می کرد و در کار خود فرو می ماند.
2- خطر دیگر اینکه در چنان مورد، مکتب به درجه ای نرسیده بود که روشی راکه باید برای حفظ دعوت اتخاذ کرد برای رسول اکرم (ص) تضمین کند و در چهارچوب مکتب برای دعوت، هماهنگی تامین شود و بر تناقضاتی که بر اساس تقسیم مهاجران و انصار یا قریش و سایر عرب یا مکه و مدینه در زوایای نفوس مسلمین کمی کرده بود، غلبه یابد.
3- خطر دیگر از وجود گروهی شاسی می شد که تظاهر به اسلام می کردند و در پشت نقاب اسلامی پنهان شده بودند و در حیات بین بزرگوار، پیوسته با اسلام دشمنی می ورزیدند. وقتی تعداد بسیاری از کسانی را که پس از پیروزی اسلام تسلیم شدند و از ناچاری اسلامی آوردند. بر آن دشمنان بیفزائیم می توان خطری را که این گروهها توانستند ایجاد کنند تخمین زد. زیرا پس از فوت نبی اکرم ناگهان فرصتی یافتند تا به فعالیتی گسترده دست زنند و می توانننستند در جامعه ای که از رهبری و رهبر خالی مانده بود ودر سااحتی که از قاعد تهی، به فراغ بال ترکتازی کنند. بعلاوه خطرهایی مثل تدرتها و کشورهای دوره نزدیک از خارج دعوت را تهدید می کرد. لذا خطرناک بودن وضعیت پس از نبی اکرم (ص) چیزی نبود که از نظر رهبری که کار عقیدتی انجام می داد، پنهان باشد، چه رسد از نظر خاتم الانبیاء.
با اینهمه بدهمین است که رهبر دعوت و پیغمبر اکرم (ص) طبیعت موضع و خواسته های عمل و دگرگون سازی را که امت بر عهده است که بنا بر تعبیر ابوبکر تازه از قید جاهلیت رسته بود؛ و خطر منفی مسئله را پیش از همه ادراک می کرد، بهتر از همه می فهمید و عمیقتر از همه در می یافت.
ب- مسئله دوم
ممکن است چنین تصور کرد که رهبر در مقابل آینده دعوت و دگرگون سازی اجتماع پس از وفات خود اهمیتی نمی داده است و روش منتهی به کار می برده است و با وجود توجه به خطر این روش منفی، برای حفظ دعوت در مقابل خطر مزبور کوشش نمی کرده و سعی نمی نمود. که این دعوت را استوار کند و از خطر مصون بدارد. چه، او به دعوت با نظر مصلح می نگریست و جز این نمی خواست که فقط تا وقتی زنده است آنرا محافظت کند تا از آن مستفید گردد و از دستاوردهای آن سود جوید.
در چنین موردی، حتی اگر به کیفیت نبوت نبی اکرم و ارتباط او با خدا نیز توجه نکنیم و او را مانند دیگر رهبران مکتبی فرض کنیم. باز هم این تفسیر درباره آن بزرگوار صدق نمی کند، چه تاریخ رهبران مکتبی ، هیچکس را مانند رسول قائد (ص) از حیث اخلاص و از خود گذشتگی برای دعوت و فداکاری و قربانی کردن خویشتن در راه هدف تا واپسین دم زندگانی نمی شناسیم. در حالی که در بستر مرگ بود، در اندیشه میدان جنگ به سر می برد و برنامه آن را تنظیم کرده بوده و سپاه اسامه را برای داخل شدن در میدان جنگ آماده می فرمود: پس وقتی رسول اکرم در قضیه ای از قضایای جنگی که به دعوت مرتبط بوده، تا این درجه صرف اهمیت کرده باشد و در نفس های واپسین برای حفظ و گسترش دعوت در اندیشه باشدا، چگونه ممکن است تصور کرد که از آینده دعوت نداشته است و برای حفظ و سلامت دعوت پس از درگذشت خود، از خطرهایی که انتظار رویداد آن می رفت برنامه ای تنظیم نکرده باشد.
پس قائد اعظم دور از این فرض است که در مقابل آینده دعوت موضع منفی اتخاذ فرموده باشد، پیغمبر (ص) آنگاه که ارتحال را احساس فرمود، حالی که در سرای او مردانی از جمله عمربن خطاب حاضر بودند فرمود:
"استخوان کتف و دوات برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم تا پس از من گمراه نگردید."15
حال به این نکته می پردازیم که رسول اکرم (ص) برای دعوت پس از وفات خود برنامه ای تعیین کند و موضع ایجابی و مثبت اتخاذ فرماید وسرپرستی دعوت رهبری است را بر پایه نظام شوری در نخستین نسل مکتبی بنیان گذارد تا پس از او اساس حکومت کشور محور رهبری دعوت، در خط پیشرفت آن برقرار گردد.
این فرضیه نیز به دلایل زیر پذیرفتنی نیست.
1- اگر نبی اکرم نسبت به آینده دعوت پس از خود، موضع ایجاد و مثبت اتخاذ می فرمود، هدف وضع نظام سوالاتی را پس از وفات خود دنبال می فرمود و رهبری شوری را به کسی می داد که از آن شوری برخواسته باشد. پس بدیهی ترین امر این بود که رسول اکرم، به آگاه کردن مردم و کسانی که نظام شوری را می خواستند، به بیان حدود و تفاصیل آن می پرداخت تا به آن یک شکل مقدس بدهد و جامعه اسلامی را از لحاظ فکری طوری آماده کند که آن نظام را بپذیرد بخصوص که اجتماع آنروز طوری زندگانی می کرد که روش قبیله ای و غیره ای داشت و در آن ، قدرت و ثروت و عامل وراثت تا حد زیادی حکومت می کرد.
به آسانی می توان دانست که نبی اکرم (ص) کارآگاه کردن به نظام شوری و جزئیات قانونی آنرا بررسی نمی فمرود و اگر کار مزبور صورت واقعی می گرفت طبیعی چنین بود که در احادیث مامور، که صدور آن از جانب معصوم است، منعکس می گردید و در ذهن امت یا دست کم در ذهن نسل پیشتاز است که مگلف بود، نظام شوروی را اجرا کند، این معنی، شکل و واقعیت خارجی می یافت. این درحالیست که وقتی بیماری ابوبکر که به عنوان خلیفه اول منصوب شده بود شدت یافت کار را به عهده عمربن خطاب گذاشت و به عثمان فرمان داد که آنچه را می گوید بنویسد و امر چنین نوشت: "اما بعد، همانا که من عمر بن خطاب را مسئول کارهای شما قرار دادم سپس سخن او را گوش کنید و از او اطاعت نمایند.
از این سبک جانشین کردن و این پشت کردن به مخالفان، واضح است که خلیفه فکر نمی کرد که نظام شوروی دارای تعقل باشد! و تعیین کردن خلیفه را حتی خود می دانست و می پنداشت که قبول تعیین او بر مسلیمن واجب است.
اینها همه این مطلب را تا حدی روشن می گرداند و جای تردید باقی نمی گذارد که نسل پیشتاز، سپس از وفات رسول اکرم (ص)، اصلاً به شوری نمی اندیشید و رای شوری را نمی پذیرفت و هیچ تصوری درباره آن نظام نداشت.
2- اگر نبی اکرم مقرر می فرمود که از نسل نوخاسته اسلامی مهاجران و انصار از یاران او پس از او، سرپرست دعوت و مسئول پیوند دادن کار دگرگونسازی گردند، این نکته رسول اکرم را ناچار می ساخت، نسل مزبور را با مسائل رسالت و فکر گسترده مجهز کند تا بتواند عمیقاً بیاید شیر و در پرتو تامل و اندیشه اطلاعات موجود را با واقعیت تطبیق دهد و آنرا وارسی نماید و دشواریهائی که دعوت در جریان استمرار و پیشامد با آن، روبرو می گردید، حل کند. بخصوص وقتی می بینیم که رسول (ص) بود که سقوط کسری و قیصر را مژده داد پس می خواست که در آینده، اسلام به فتوحات بزرگ دست خواهد یافت و در حدی وسیع جهانگشائی خواهد کرد و بزودی امت اسلام با مسئولیت آگاه ساختن گروههائی مواجه خواهد شد که به اسلام می گردند و با یک امت را از خطرهای آن گسترش ایمن سازند و احکام شریعت را در سرزمین های مفتوح با واقعیات آن منطبق سازند و مردم را از آن احکام مطلع گردانند.
3- با اینکه نسل نوخاسته نسلی بود که دعوت را به ارشاد برده بود. و برای قربانی شدن بیش از همه نسلها استعداد و آمادگی داشتند، با این همه نشانه ای از آمادگی مخصوص که برای سرپرستی دعوت ، به آگاهی وسیع و عمیق مفاهیم آن ضرورت داشت نمی بینیم.
رویدادهایی که پس از رحلت رسول قائد پیش آمد، ثابت کرد که نسل مهاجران و انصار، برای حل مشکلات بزرگ که پس از رسول اکرم (ص) دعوت با آن روبرو گردید، آگاهی کافی نداشتند و فاقد آموزش کافی برای گشودن آن دشواری بودند و نمی توانستند دستورالعمل مقتضی بدهند. معلوم شدکه آنان به هیچوجه سرزمینهای فراوانی را که با فتوجات اسلامی به دست آورند نمی توانستند از نظر قانونی اداره کنند. حتی خلیفه و دولتمردانی که پشتیبان او بودند نمی دانستند احکام شرعی چیست و نیز نمی دانستند تکلیف اموالی که به دست میگردند کدام است.
مطلبی که گفته شد همه دلابت بر این دارد که آگاه ساختن مردم که رسول اکرم در سطح عموم برای مهاجران و انصار به آن مواظبت می فرمود آن ها را به درجه ای بالا نبرد که رهبری آگاه از نظر فکری و سیاسی آنان را برای آینده دعوت و دگرگون سازی آماده ساخته باشد. بلکه آگاهی تا پایه ای بودکه پایگاه مردمی از آن بنیان گیرد و پیرامون رهبری دعوت در حال و آینده حرکت کند.
پس تنها راه مثبتی که پیامبر اکرم (ص) به آن می اندیشید و روش نبی اکرم (ص) با آن در هماهنگی کامل بود و بسیا معقول می نمود انتخاب شخصی بود که به فرمان خدای سبحان عمق وجودش در هستی دعوت شکل گرفته بود و او را با امور مکتب آشنا ساخته و به او آمادگی رهبری داده تا نماینده و نمودار رهبری فکری و سیاسی گردد و پی از رسول اکرم (ص) پایگاههای مردمی آقا. امت دار رهبری فرماید وزیر بنای مکتبی امت را بسازد. پس اینک می بینم که این راه منحصر و یگانه ممکن بود که سلامت آینده دعوت و محفوظ ماندن تجربه را از انحراف در خط پیشرفت آن تضمین کند و چنبن بود.
تصوفی که به تواتر از حضرت رسول اکرم (ص) رسیده است دلیل آن است که امام علی (ع)، آمادگی مکتبی و آموزشی مخصوص او را بر عهده گرفت که وی را برای مرجعیت فکری و سیاسی آماده سازد و آینده دعوت و رهبری امت را پس از خود، از نظر فکری و سیاسی به او بسپارد.
این روش تفسیری است به راهی که رسول اکرم (ص) خود اتخاذ فرمود و طبیعت او را وااشت تا این روش را برگزیند چنانکه سابقاً نیز گفتیم. شخصی که نامزد آماده کردن مکتب رهبری و ادراه فکری و سیاسی امت بود. جز علی بن ابیطالب (ع) کس دیگری نبود که عمق وجودش اساس و پایه دعوت باشد و او در جریان آن مبارزه دشوار و پراز سختی نخستین مجاهد راه دعوت بود و در برابر همه دشمنان و همه دشواریها که به اسلام روی نمود قد بر افراشت.
او تربیت شده رسول خدا بود که در خاندان او چشم به جهان گشوده بود و در سایه حمایت او رشد کرده بود و فرصتهای همکاری با او و استواری در خط او آنچنان برای او آماده گردید که برای هیچکس دیگر چنین روی نداده بود.
شواهد زندگانی رسول الله (ص) و امام علی( ع) گویای آن است که نبی اکرم (ص) امام را بطوری مخصوص مکتبی بار آورد و درین راه سبی کوشید. رسول اکرم (ص)، امام را به بسیاری از مفاهیم دعوت وحقایق آن مخصوص گردانید و هنگامی که امام از و پرسشی می کرد به او کمک فکری می نمود و ساعت ها با او به خلوت می نشست و دیده اش را به مفاهیم مکتب و دشواری های را و برنامه های کار می گشود و تا فرجامین روز زندگانی شریف خود چنین بود.
امیرالمومنین (ع) در خطلبه خود پیوند یگانه خود را با رسول اکرم و عنایت او رابه آماده ساختن و تربیت و توصیف می‎کند: "همانا موضع مرا نسبت به رسول ا… (ص) از حیث نزدیکی بسیار و منزلبت مخصوص می دانید و من چون شتر بچه ای که بدنبال مادرش رود، او را پیروی کردم و هر روز از اخلاق خود ، علمی بر من آشکار می کرد و به من فرمان می داد که از او پیروی کنم. او هر سال به کوه حرا می رفت و من نیز او را می دیدم و هیچکس دیگر جز من او را نمی دید . در آن روزهای نخستین اسلام، جز رسول الله و خدیجه در یک خانه فراهم نمی آمدند و من سومی آن ها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی خوش نبوت را می پوشیدم."
شواهد بسیاری در دست است که امام (ص)، علی (ع) را برای رهبری دعوت پس از خود مهیا می فرمود. رسول اعظم (ص) از برنامه خود رد واگذاری رهبری رسمی فکری و سیاسی بر عهده امام علی (ع) مردم را آگاه می ‏ فرمود و شواهد فراوان از این معنی در دست است. منجمله "حدیث الدار" و حدیث ثقلین16 و حدیث المنزله17 و حدیث غدیر و ده ها حدیث نبوی دیگر.
ولایت امام علی (ع) در قرآن کریم آیات متعددی بر ولایت امام علی (ع) دلالت دارد که برخی از آن آیات در این مبحث بیان شده است.
1- آیه تبلیغ:
2- یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و آن لم تفعل فما بلغت رساله و الله یعصمک من الناس ا ن الله لا یهدی القوم الکافرین18
"ای پیامبر! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است را به مردم برسان، و اگر چنین نکنی. رسالت او را به انجام نرسانده ای، و خداوند تو را از آسیب مردمان حفظ می کند، خداوند کافران را هدایت نمی کند."
در این آیه پیامبر (ص) مامور ابلاغ پیام ویژه چه پیامی است که آیه چنین قاطع آنرا تاکید می کند و رسول الله را تهدید می کند که اگر آن چه را که به تو ابلاغ کردیم به گوش مردم نرسانی. رسالت خویش را انجام نداده ای.
شان نزول آیه
یکی از راه هایی که ما را می تواند در کشف حقیقت و درک" پیام ویژه" الهی در آیه کمک کند، بررسی روایات مختلفی است که از طریق شیعه و اهل سنت در تفسیر آیه شریفه و شان نزول آن نقل شده است.
بسیاری از عالمان و مفسران اهل سنتو همه مفسران شیعه بر این امر انفاق دارند که آیه مربوط است به داستان غدیر و در حجه الوداع نازل شده است. این لفازی داستان غدیر و خطبه معرفو رسول الله را چنین نقل می کند:
"پیامبر خدا در حجه الوداع از مکه برگشتند تا در غدیر جحفه در میان مکه و مدینه توقف کردند و امر کدرند که سایبان بزرگی ترتیب داد. و خس و خاشاک زیر آنرا پاک کنند، پس مردم را به نماز جماعت دعوت نمود و ما در هوای بسیار گرم به سوی او آمدیم و بعضی از ما به سبب شدت گرما ردای خود را به سر کشیده و بعضی دور پایشان می انداختند، سپس روی خود را به جانب ما گرداند. پس از ایراد خطبه ای مفصل فرمودند : "من کنت مولد. فهذا علی مولده و من کنت ولیه نهذا ولیه، الهم و ال من والده و عاد من عاداه ، قالما ثلاثا….." کسی را که من مولای او هستم، علی مولای اوست و کسی که من دوست او باشم این دوست اوست، خدایا دوست بدار کسی را که دوست دارد. او باشد و دشمن بدارد کسی را که او را دشمن دارد، سه بار این را تکرار فرمود:"
آن گاه پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود آیا من بر مومنان از خودشان اولی نیستم ؟ گفتند: آری ای پیامبر خدا! سپس فرمود: هر کس را که من به جان اولی هستم علی به جان اولی است، سپس عمر بن خطاب گفت: به به بر تو! آفرین بر تو ای پسر ابوطالب که مولای من و مولای هر مومن شدی،خدای متعادل این آیه را فرستا: الیو الکمات . . .
طبری از زیرین ارقم نقل می‎کند که پیامبر اکرم (ص) در آخر خطبه فرمودند "ای مردم !بگویند ما بر ولایت علی ابن ابی طالب با روح خود به تو عهد و پیمان دادیم. و از طرف زبان های خود میثاق استوار نمودیم و با دست خود مصافحه کردیم که این ولایت را به اولاد خود برسانیم و به آن ها ادا کنیم و به اهل و قوم خود ابلاغ نمائیم در این حال مردم شروع کردند به گفتن سمعنا و اطعنا علی امرالله و رسوله بقلوبنا "ما گوش می دهیم و امر خدا و رسول را به جان و دل می پذیریم" و اول کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به علی رساندند، ابی بکر، عمر ، عثمان و زیبر بودند و دیگر مهاجران و انصار و سایر مردم تا هنگام نماز ظهر بیعت کردند. نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و این جریان امتداد یافت تا نماز مغرب و عشاء و نماز غرب وعشاء نیز در یک وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بیت ادامه داشت"19
حال باید دید آن "پیام ویژه" چیست؟
گروهی از مفسران اهل سنت بر این باورند که امر و پیام مهمی که پیامبر اسلام مامور به ابلغ آن در آیه بالا شده است عبارت است از مجموع دین، یعنی آنچه به رسول خدا نازل شده ، که بنا به قولی مراد همان قرآن کریم است.20
علامه طباطبائی- رحمه الله علیه- در پاسخ نظریه بالا نوشته است:
"اگر مراد از ما انزل الیک اصل دین یا فرع آن باشد، آیه لغو خواهد بود و برگشت معنای آن به جمله معروف "آن چه در جوی می رود آب است" خواهد بود، زیرا معنای آیه این می شود: ای رسول! ابلاغ کن دین را، زیرا اگر ابلاغ نکنی دین را ابلاغ نکرده ای دین را"21
تعبیرهایی که در آیه به کار رفته نشان می دهد که پیام آن قدر مهم بود که بعضی در برابر آن موضع گیری سختی داشته اند تا آنجا که ممکن بود جان پیامبر (ص) به خاطر ابلاغ آن به خطر بیفتد، و بر همگان روشن است که ابلاغ مجموع دین، آن هم در سال دهم هجری و در میان جمع مسلمانان نمی توانست این همه حساسیت و خطر ایجاد نماید.
از تعبیرهای موجود در آیه استفاده می شود که "پیام ویژه ای" که پیامبر مامور شده است آنرا ابلاغ کند دارای سه ویژگی مهم است:
الف- از نظر اسلام دارای اهمیت فوق العاده ای بود تا آنجا که پیامبر (ص) تهدید نشده است که اگر آنرا به مردم نرساند رسالت پروردگارش را ابلاغ نکرده است. پس پیام، پیامی بوده است هم سنگ مساله نبوت که اگر انجام نمی شد، رسالت پیامبر ناتمام می ماند.
ب- این پیام مربوط به نماز، روزه، حج، جهاد، زکات و امثال آن از ارکان تعالیم اسلام نبوده است، چرا که آیه در سوره مانده است و می دانیم که سوره مانده آخرین سوره ای است که بر پیامبر اسلام نازل شده است. زمانی که این آیه نازل شد در حقیقت همه ارکان مهم اسلام تبیین شده بود و چیزی از نماز، روزه و …. باقی نمانده بود که پیامبر (ص) ماموریت ویژه ای برای ابلاغ آن ها پیدا کند؛ و به یقین آن احکامی که تبلیغ آن ها صورت گرفته بود را شامل نمی شده: بلکه پیامی بوده است که هنوز به گوش مردم نرسیده بود.
ب- از جمله " خداوند تو را از خطر مردم حفظ می کند" استفاده می شود که مساله مورد نظر، مساله ای بوده که بعضی در برابر آن موضع گیری سختی داشته اند تا آن جا که ممکن بوده است جان پیامبر (ص) به خطر بیفتد و از این رو، خداوند حمایت خاص خودش را از پیامبر اعلام می دارد، سپس در پایان آید تاکید می کند "خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند" و این تعبیر خود نشانه دیگری بر موضع گیری های منفی جمعی از مخالفان است.
مجموع این جهات سه گانه نشان می دهد که منظور از آن پیام ویژه چیزی جز ابلاغ "ولایت امام علی (ع) نبوده است؟ زیرا تنااین مساله است که می تواند در اواخر عمر پیامبر دارای چنان اهمیتی باشد که همطراز رسالت پیامبر قرار گیرد و چنین مساله ای بود که اظهار آن ممکن بود مخالفت هایی را بر انگیزد و بیم خطراتی در آن بوده است.22
مواد از "مولی"
بعضی از نویسندگان اهل سنت برای تحریف واقعیت ها "مولی" در کلام پیامبر (ص) را به معنای "دوست و یار و یاور" تفسیر کرده اند که این تفسیر غیر قابل قبول است، زیرا مساله دوستی علی (ع) مطلب مخفی و پنهان و پیچیده ای نبود که نیاز به این همه تاکید و بیان داشته باشد و رسول خدا برای بیان آن، قافله عظیم حاجیان را در وسط بیابان خشک و سوزان متوقف سازد و سپس ازخ واندن خطبه ای مفصل و گرفتن اعتراف های پی در پی از مردم، آن را به مردم ابلاغ کند، و از طرفی خدای متعال پیامبرش را تهدید کند که اگر آن را ابلاغ نکنی رسالتت را به پایان نرسانده ای.
همچنین در قسمتی از آیه تبلیغ که می فرماید:
" و آن لم تفعل فمابلغت رسالته و الله بعصمک من الناس ا ن الله لا یهدی القوم الکافرین"
دو مطلب زیر برداشت می‎شود:
الف- ترس و دلهره پیامبر (ص) از ابلاغ "ولایت علی (ع)"
پیامبر خدا و ص، از چه کسی و چه چیزی دلهره و ترس داشت؟
معلم تر و دلهره پیامبر (ص) از جان خود نبوده، زیرا پیامبر از قربانی جان خود در راه خدا هیچ واهمه ای نداشت بلکه بر آن افتخار می کرد بلکه ترس پیامبر اکرم از نابودی و اضمحلال دین بود.
علامه طباطبائی نوشته است:
"از آیه، کشف می شود که آن پیام، پیامی است که مایه تمامیت دین و استقرار آن است، پیامی است که انتظار می رود مردم علیه آن قیام کنند و در نتیجه واق را برگردانند و آن چه را که رسول اکرم (ص) بنیان دین بنا کرده منهدم و و متلاشی سازند، و نیز کشف می کند از این که رسول اکرم (ص) هم این معنا را درک می کرد. و از آن اندیشناک بود از این رو برای دست یافتن به فرصتی مناسب و محیطی آرام، امروز و فردا می کرد. که بتواند پیام را به عموم مسلمانان ابلاغ کند و آنان هم آنرا بپذیرند."23
ب- حفاظت پیامبر اکرم (ص) از خطرهای احتمالی ابلاغ ولایت علی (ع) خدای متعال در آیه بالا حفاظت پیامبر (ص) از خطرهای احتمالی ابلاغ ولایت علی (ع) خدای متعادل در آیه بالا حفاظت پیامبر (ص) را تضمین کرده است. حال این پرسش مطرح است که خداوند پیامبرش را از چه جیز محافظت کرده است.
علامه طباطبائی در پاسخ این پرسش نوشته است:
"اطلاق جمله بالا شامل تمامی انواع محنت ها می شود، چه آن آزارهایی که ممکن بود در مقابل تبلیغ این حکم ببیند و چه غیر آن . . . خطرهای محتمل در ابلاغ پیام یا این بوده که آن جناب را در حین تبلیغ پیام به قتل رسانند و یا ب راو شوریده و اوضاع را دگرگون سازند و یا او را به باد تهمت هایی که باعث ارتداد مردم شود بگیرند و یا حیله ای به کار برند که این حکم را قبل از آن که به مرحله عمل برسد خفته کرد. و ناکام بگذارند. اما خدای متعال به پیامبرش فرمان می دهد که پیام را به مردم ابلاغ کن و از این خطرها ترسی نداشته باش که خداوند تو را از آسب مردمان حفظ می کند."24
ولایت امام علی (ع) در قرآن کریم(2)
2- آیه الکمال
الیوم یتس الذین کفروامن دینکم فلا تخشوهم و خشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتصمت علیمکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا25
مهمترین بحثی که در این آیه وجود دارد این است که منظور از الیوم که در دو جمله بالا تکرار شده است چه روزی است؟ یعنی کدام روز است که این چهار جهت در آن جمع شده است: هم کافران درآن مایوس شدند، هم دین کامل شد، هم نعمت خدا تام و تمام گردید. و هم خداوند به آئین اسلام به عنوان آئین نهایی مردم جهان راضی شد. در میا مفسران در این جا سخن بسیار است، ولی آنچه جای شک نیست این که چنین روزی باید روز بسیار مهم در تاریخ زندگی پیامبر باشد، نه یک روز ساده و معمولی از این رو، در بعضی از روایات آمده است که یهودیان و نطارا با شنیدن این آیه گفتند اگر چنین آیه ای درکتاب آیه ای در کتاب آسمانی نقل شده بود ما آن روز را روز عید قرار می دادیم.
مراد از "الیوم" چه روزی است؟
در کتاب های تفسیری شیعه و سنی در تعیین این روز اختلاف وجود دارد. عده ای از مفسران اهل سنت به منظور فرار از واقعیت، سعی کرند مصداقی غیر از روز غدیر را برای آیه پیدا کنند. اما خوشبختانه تر این و شواهد موجود در آیه و روایات گوناگون در بیان شان نزول آن به قدری فراوان است که بسیاری از مفسران اهل سنت را نیز وادار به اعتراف کرده که مراد از "الیوم" روز غدیر خم است ما در این بحث به اختصایه برخی نظرها اشاره کرد. و در پایان شواهد و دلایل این نظر را که بر مراد از "الیوم" روز غدیر خم است نقل خواهیم کرد.
الف- نظر زمخشری
زمخشری در تعیین مصداق آیه بر این باور است که مراد از آن زمان ظهور اسلام و بعثت رسول خدا است.26
این تفسیر با هیچ کدام از جمله های آیه سازگاری ندارد: زیرا که مضمون آیه آن است که کافران به ابطال و تحریف اسالم طمع داشتند ولی خداوند در آن روز آنان را مایوس کرد، هم چنین دین، ناقص بود وآن را کامل فرمود و نعمتش رانیز تمام کرد. مسلمانان قبل از اسلام دینی نداشتند، تا آن که کافران در آن طمع کنند و آن دین را خداوند کامل کرده و نعمتش را برآنان تمام نموده باشد.27
ب- عده ای گفته اند مراد از "الیوم" روز فتح مکه است.28
این آیه نیز درست نیست، چون آیه دلالت دارد که در آن روز دین کامل شده و نعمت الهی تمام شده است و در فتح مکه که در سال هشتم از هجرت واقع شده، دین خدا کامل نگردیده بود. بسیاری از واجبات و فرایض بعد از فتح مکه نازل و چه بسا از حلال وحرام که بعد از آن روز تشریح شد.29 علاوه در آن روز کافران هم از تحریف و ابطال دین کاملاً مایوس نشده بودند. از این ها گذشته این احتمال را نشان نزول آیه و روایاتی که در تفسیر آن به دستمان رسیده تایید نمی کند.
عده نیز "الیوم" را روز نزول آیات سوره برائت تطبیق کرده اند، که تفسیر نیز همان اشکالات بالا را دارد.
ب- روز عرفه
سیوطی نوشته است
" از جمله آیاتی که در سفر حج بر رسول الله نازل شد آیه الیوم اکملت …. بود و روایت صحیح از عمر وارد است که در شب روز عرفه در سنه حج الوداع نازل شده و طریق این روایت که عمر بسیار است، ولیکن این مردویه از ابوسعید حذری نقل کرده است که این آیه در روز غدیر خم نازل شده است."30
وی د رادامه افزوده است.
"بعضی از اهل کتاب به عمر گفتند: در قرآن آیه ای است که اگر بر ما جماعت یهود نازل شده بود آن را عید می گرفتیم و آن آیه ایوم اکلمت . . . است. عمر گفت: سوگند به خدا من می دانم روزی که نازل شده روز عرفه از حج الوداع است.31
در پاسخ این نظریه باید گفت:
اول: آیه "اکمال" دلالت دارد بر این که دین کامل شده و تمامی احکام و دستورهای آن ابلاغ شده است. اگر مراد از روز اکمال دین، همان عرفه باشد، پس تکلیف احکام و آیاتی که بعد از روز عرفه نازل شده مثل آیات ربا، ارث کلاسه و به طور کلی آیاتی که در سوره مانده بین روز عرفه و روز غدیر نازل شده، چه می شود و این چگونه با اکمال دین سازگار است؟
دوم: می توان میان نظری که نزول آیه را در روز عرفه می داند با نظری که نزول آن را روز غدیر خم می داند جمع کرد. شاهد بر این جمع روایتی است که عیاشی در تفسیر خود را از جعفر بن محمدبن محمد فزاعی، از پدرش روایت می‎کند که از امام صادق (ع) شندیم که می گفت:
" چون رسول خدا (ص) روز جمعه در زمین عرفات وراد شدند. جرئیل به نزد آن حضرت آمد و گفت: خداوند به تو سلام می ‹ٍاند و به تو ماموریت داده است که به امت خود ابلاغ کنی که امروز دین شم را بر شما با ولایت علی بن ابی طالب کامل کردم و نعمتهایم رابرشما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد و دیگر پس از این بر شما حکمی نازل نمی کنم. من برای شما حکم نماز ، روزه، زکات و حج را فرستادم و این "ولایت" پنجمین از آن ها بود. از این به بعد من از شما هیچ یک از این چهار فریضه را نمی پذیریم مگر با این پنجمین که ولایت است.32
ت: مراد از "الیوم" روز غدیر خم است.
تمامی مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت بر این نظریه تاکید کرده اند روایات متعددی هم که در شان نزول آیه نقل شده این مدعا را تائید می‎کند. این نظر با محتوی آیه نی زکاملاً سازگار است. برای روشن شدن مطلب به شواهد و قرائن موجود در آیه و نیز شان نزول هایی که شیعه و سنی نقل کرده اند اشاره ای کوتاه می کنم.
شان نزول آیه
حاکم حسکانی با سند متصل خود از ابی هارون عبدی از ابی سعید خدری روایت کرده است هک چون آیه "الیوم اکملت . . . " بر رسول خدا نازل شد. پیامبر فرمود.
"الله اکر بر کامل شدن دین و تمام نمودن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و به ولایت علی بن ابی طالب پس از من" 33
سیوطی نیز نوشته است:
"چون رسول خدا (ص) علی را در روز غدیر خم نصب کرد و برای او به ولایت ندا کرد جبرئیل (ع) آیه الیوم الکملت . . . " را فرود آورد. 34
شواهد و قرائن موجود در آیه
چنان که گذشت علاوه بر روایات متعددی که در شان نزول آیه نازل شده و نزول آیه را در واقعه غدیر دانسته است. شواهد و قرائن موجود در آیه نیز همین معنا را دارد.
آنچه از آیات قرآن بهدست می آید آنکه کافران از ابتدای ظهور اسلام پیوسته در صدد بودند که اسلام را از بیخ ریشه کن سازند و امید زوال آنرا از دوران پیشین در سر داشتند و آنان در زمان های مختلف به صورت های متفاوت برای مسلمانان ایجاد نگرانی و مشکلات می کرد و هر روزی که به صورتی تازه رخ می نمود خدای متعال از طمع کافران چنین یاد کرده است:
ردت طائفه من اهل الکتاب لو یصلونکم 35
"گروهی از اهل کتاب دوست دارند که شما را از دین خودتان گمراه سازند"
آنچه مورد مداومت و دشمنی کافران بود، دین اسلام بودند خود مسلمانان، کافران تنها قصد از بین بردن مسلمانان و متفرق ساختن مجتمع ایشان را نداشتند بلکه مقصود اصلی آنان خاموش کردن نور خدا و استوار نمودن ارکان شرک و کفر بود به تعبیر قرآن کریم
"ولایزالون یقاتلونکم حتی پردکم عن دینکم این استطاعوا"36
"پیوسته کافران با شما کارزار می کنند تا شما را اگر بتوانند از دینتان برگردانند"
قوت و شرکت روزافزون اسلام آنان را از جمع اسبابی که بدان امیدوار بودند مایوس کرد، مگر یک چیر که همواره بدان سرور و شادمان بودند و آن این بود که پیامبر پشت ندارد." یعنی پسر ندارد که جانشین او در نگهداری این آئین باشد و پس از دعوت دینی او را حفظ کند. بنابراین آیین او هم به مردن آن خواهد مرد.
از آنچه گفته شد. معلوم است که تمام یاس کافران وقتی تحقق پیدا می کند که خداوند برای این دین قائم مقامی معین کند که در حفظ و تدبیر آموزش های پیامبر بنشیند. امت را به سنت نبوی ارشاد و هدایت نماید.
آخرین سخن
پس از نصب امام علی (ع) به عنوان جانشین پیامبر (ص) و والی امت و روز غدیر خم همه امیدهای کافران مبدل به یاس شد؛ زیرا مشاهده کردند که دین از مرحله قیام شخص به مرحله قیام نوعی منتقل شده است و مسولیت تداوم آن به عده شخصی گذاشته شده که همان صلابت، قاطعیت و شرک ستیزی و نفوذ ناپذیری پیامبر (ص) را دراد و امتداد وجوهی پیامبر (ص) و به تعبیر قرآن "نفس" پیامبر است.
فخررازی نوشته است
"اصحاب آثار گفته اند که چون این آیه بر پیامبر (ص) نازل شد پیامبر (ص) بیش از هشتادو یک روز یا هشتاد و دو روز عمر نکرد و بعد از این آیه در شریعت اسلام زیاده و تبدیل نسخی واقع نشد و این آیه جاری مجرای جز دادن رسول خدا از نزدیکی وفاتش بود و این اخبار از غیب است و معجزه می باشد."37
مبارک خود را در دستان شیرخدا، قرآن ناطق ، علی مرتضی گره زد و بر فراز آسمانها بود. روز غدیر خم بود تا مهر تصدیقی بر ولایت آغاز گر سلسله ولایتمداران بر حق باشد. واسلام نوپای ، در زیر پرچم عدالت علوی جان دوباره گیرد و فرزندان علی استوارانه خط ولایت الله را ادامه دهند روز غدیر خم که یکی از اعیا و بزرگ مسلمانان است همچون خورشیدی بسیار روشن بر تاریخ اسلام محمدی می تابد و روشنا بخش لحظات تاریک و سردی است که اسلام خاموشی آنرا احساس می کرد و گرمایش بر پیکره تازه جان گرفته این دین مبین که از سردی کافران و ستیزه جویان به خود می لرزید، جوانه های امدی رویانید وآب یاریش را فرزندان زهرای اطهر عهده دار گشتند.
آری عید غدیر خم. عید شکوهمند مسلمانان است کسانی که علی را لایق برحق ولایت می دانند و غیر از این نمی تواند باشد.
والسلام

فهرست منابع
البرهان فی التفسیر القران ، ج 2
التفسیر، سعد بن عیاشی سلمی سمرقندی، تهران، المکتبه العملیمه الاسلامیه، بی تا المراجعات،عبدالمحسین شرف الدین موسوی، تحقیق و تعلیق حسین رافی، ج 2، بیروت الولایه، میرزا احمد آشتیانی، قطع حبیبی، 1368 هـ.
المیزان، سید محمد حسین طباطبائی، چاپ بیروت، موسسه اعلمی.
زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، استاد عادل ادیب، ترجمه دکتر اسدالله مشیری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365 قرآن کریم.
ولایت در قرآن کریم ، جمعی از نویسندگان، وزارت جهاد زندگی حوزه نمایندگی ولی فقیه، قم ، شهریار، 1379.

1 سوره مائده (5) آیه 55
2 منظور از ولاء اثباتی عام، دوستی و محبت همه مومنان نسبت به یکدیگر است.
3 ولادها و ولایت ها، ص 30.
4 ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص8؛ التبیان، شیخ طوسی، ج3، ص 561؛ البرهان فی تفسیر القران، ج1، ص479؛ تفسیر الکبیر، فخررازی، ج 12 ، ص 26؛ الکشاف، زمخشری، ج1، ص 649؛ در املمنشور، ج2، ص 293؛ الغدیر، علوم امینی، ج 1، ص 27 ، 101، شواهد التنزیل، حسکانی،ج1، ص 178؛ جامع البیان، ابن جریر طبری، ج 6، ص 165؛ 24 حدیث از طریق اهل سنت و 18 حدیث از طریق شیعه نقل شده است. (ولایت در قرآن کریم، ص 60- پاورقی)
5 سوره نحل (16) آیه 44.
6 راهنما شناسی، استاد و مصباح، ص 454.
7 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 482.
8 تفسیر کشاف. ج1، ص 55.
9 سوره منافقون (63) آیه 8.
10 ولاء ها و ولایت ها، ص 30.
11 غایه المرام، ص108.
12 غابه المرام، ص 108، ج 16.
13 ینابیع الموده، ج 1، ص 123.
14 زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه ص 43.
15 مسند احمد، ج1، ص 355 و صحیح مسلم ، ج 2 و صحیح مجازی، ج 1.
16 حدیث المنزله: انت نمی بمنزله هارون من موسی الاانه لابنی بعدی.
17 حدیث غدیر: من کنت مولده، فهذا علی مولاه، الهم و ال من والاه وعد من عاداه و انصر من نصرف و اخذل من خذله.
18 سوره مائده (5) آیه 67.
19 الولایته، محمد بن حریز، به نقل از القدیر، ج 1، ص 270.
20 جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 307، التفسیر الکبیر، ج12، ص 48.
21 المیزان، ج6، ص 45.
22 پیام قرآن، ج 9، ص 19.
23 المیزان ، ج 6، ص 51.
24 همان ص 53.
25 سوره مانده (5) آیه 3.
26 الکشاف، ج1، ص604.
27 المیزان. ج5، ص 167.
28 البحر المحیط، ج 3 ، ص 425.
29 همان، ص 169.
30 الاتقان، ج1، ص 31.
31 الدر المنثور، ج2، ص 258.
32 تفسثیر عیاشی، ج 1، ص 293.
33 شواهد هوالنتنزیل، ج1، ص 157.
34 الدار المنثور ج 2، ص 256.
35 سوره آل عمران (3) آیه 9.
36 سوره بقره (2) آیه 217.
37 التفسیر الکبیر . ج 11، ص 139.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

0

38


تعداد صفحات : 39 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود