تارا فایل

مفهوم تربیت و ویژگی های تربیت اسلامی


بسمه تعالی

موضوع تحقیق:
مفهوم تربیت و ویژگیهای تربیت اسلامی

بنام خدا
فهرست مطالب تحقیق

فهرست
صفحه
مقدمه
2 1
تعرف و مفهوم تربیت
2 2
ماهیت تربیت
3 3
عناصر تربیت
43 3
تربیت در اسلام
5 5
ویژگیهای تربیت اسلامی
10
تربیت انسان
11
دانایی مربی
12
کمالات معنوی مربی
12
آگاهی به قانون ها و روش های تربیت
12
هدف ازتربیت
12
نتیجه گیری
19
منابع
21

بسمه تعالی
مفهوم تربیت و ویژگیهای تربیت اسلامی
مقدمه
تربیت باغبانی وجود انسان است. شکوفایی و رشد هماهنگ و متعالی شکوفه های زندگی در گروی وجود باغبانان دلسوز و تواناست. آنچه باغبان انجام می دهد هموار نمودن زمینه های جوانه زدن دان و نهال و تجلی استعدادهای نهفته است. در واقع تربیت چیزی جز از قوه به فعل رسانیدن استعدادها و تواانمندی های بالقوه انسان نیست.
تربیت از سویی علم است چون دارای موضوع و هدف و روش است و از سویی فن است زیرا جریان نشو و نمای قوای انسانی با فنونی باید تحت مراقبت آید. ممکن است فردی با سواد و عالم باشد ولی معلم نباشد.
تربیت از سویی هنر است چون در آن توجه به لطافت ها و ریزه کاری هایی است که برای دوباره ساختن و سازمان دادن ضروری است.
از سوی دیگر ، خدمت است به خود فرد و به جامعه انسانی است و به وسیله آن می توان فرد را موجودی مفید ساخت و به حقیقتِ آدمیت واصل کرد.
تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد.این کمال گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش،شناخت و آگاهی انسان مربوط می شود گاهی نیز جنبه کنشی یا حرکتی دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان که اغلب دارای مظاهر جسمانی هستند مربوط می شود و بالاخره گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی دارد که با نگرش،اعتقاد،ایمان و علایق،احساسات انسان مرتبط است.
تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد.ارائه یک تعریف جامع و مانع از تربیت قدری مشکل به نظر میرسد.به همین دلیل اغلب کسانی که در این راه تلاش کرده یا می کنند،بالاخره یا به تعریف تجویزی یا قیدی از تربیت روی می آورند و یا مانند فلاسفه پیرو مکتب تحلیل زبان به جای تعریف معین از تربیت به تحلیل و تبیین مفهوم آن با توجه به مصادیق می پردازند.
گروهی هم وجود دارد که دادن تعریف معین و مشخص از تربیت را ممکن می دانند و عقیده دارند برای اینکه بین تربیت نظری و تربیت عملی تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد لازم است که تعریف روشنی از تربیت بدست داد.
تعریف و مفهوم تربیت
برای رسیدن به تعریف تربیت بحث را با توجه به معانی لغوی تربیت و اصطلاحاتی که مترادف آن بکار می روند پی می گیریم.
تربیت به معنای پروردن است و با ایجاد دگرگونی به منظور دستیابی به کیفی مطلوب،حاصل می شود، و با عینیت بخشیدن به کمالات بالقوه به طور تدریجی به دست می آید.
اگر پدیده ای جاندار و قابل رشد را، از صورت و حالت نامطلوب به سمت کیفیت مطلوب یا بهتر، کمال بخشیدیم، می گوییم او را تربیت کرده ایم استعدادهای بالقوه آن را، برای کمال فعلیت بخشیده ایم. بر اساس این تعریف، موضوع قابل تربیت، پدیده های قابل رشد و تکامل پذیری چون انسان ها، حیوانات و گیاهان می توانند باشند و درغیر این موارد کاربردی ندارد؛ زیرا اشیایی که تمام کمالات بالقوه آنها فعلیت یافته یا فاقد کمالات بالقوه اند تربیت هم نمی پذیرند. به همین دلیل است که واژه تربیت در مورد انسان و حیوان و روییدنی ها که رشد و نمو محسوس دارند، به کار می رود و در هر کدام از این موارد نیز معنای خاصی دارد. در مورد انسان، تربیت به معنای رشد گرایش های متعالی و اخلاق نیکو و فعلیت یافتن کمالات بالقوه نفسانی است و درباره حیوانات، رشد غرایز یا عادت دادن آنها به کاری است که مورد نظر تربیت کننده است و در مورد گیاهان، رشد و باروری بیش از حد معمول مراد است که با ایجاد اوضاع مناسب صورت می گیرد.
از سوی دیگر در زبان فارسی،هر دو کلمات تعلیم و تربیت هم در مورد انسان و هم در مورد حیوان بکار می روند و تربیت حتی درباره گیاهان نیز کاربرد دارد.اما کلمه در مورد انسان دارای کاربرد عمیقتر و وسیعتری است.در مفهوم لغوی به کار بردن کلمه تربیت از پرورش عضلات بدن تا کمالات معنوی را شامل می شود.
بنابراین آنچه از واژه تربیت استنباط می شود این است که تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد.این کمال گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش،شناخت و آگاهی انسان مربوط می شود گاهی نیز جنبه کنشی یا حرکتی دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان که اغلب دارای مظاهر جسمانی هستند مربوط می شود و بالاخره گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی دارد که با نگرش،اعتقاد،ایمان و علایق،احساسات انسان مرتبط است.
کاربرد کلمه تعلیم و تربیت در مورد غیر انسان آنهم برای دست اندرکاران علوم تربیتی مسامحه آمیز است و اهل فن هر دو آنها را درمورد انسان بکار می برند.

ماهیت تربیت
آیا تربیت فن یا هنر است؟
درست بر سر همین مسئله که آیا تربیت فن یا هنر است بیشتر صاحب نظران تربیتی اختلاف نظر دارند.مثلا ً بعضی از آنان تربیت را فن و بعضی دیگر آنرا نوعی هنر می دانند.برخی هم با دلایلی که ارائه می دهند آنرا نوعی علم می خوانند.
معلم باید برای روشن شدن کار خود و منظم و منطقی عمل کردن در جریان تربیت به تدوین نظریه تربیت یا لااقل نظریه تدریس اقدام کنند.
هرگاه علمای تربیتی بتوانند در مورد مسائل خاص خود دست به پژوهش بزنندو این پژوهش هم پژوهش کاربردی باشد و نتایج بدست آمده از این پژوهش از خاصیت نظم پذیری و قدرت پیشبینی برخوردار باشد می توان تربیت را نیز یک علم دانست.با توجه به این نکته که خاصیت نظم پذیری و قدرت پیش بینی قوانین حاصل از این نوع پژوهشها به قدرت و استحکام سایر علوم نیست باید گفت که علم تربیت هنوز دوران نوزادی خود را می گذراند.
بسیاری از علمای تربیتی هنوز هم دوست دارند به علت استفاده های فراوانی که از تحقیقات و یافته های علوم دیگر و حتی فلسفه می برند این رشته از دانش بشری را به جای علم تربیت یا تربیت شناسی با اصطلاح آشنای علوم تربیتی بنامند.
عناصر تربیت
گذشته از مسئله فن،هنر،یا علم بودن تربیت که زمینه های مناسبی برای اختلاف نظر در مورد ماهیت تربیت هستند. زمینه های دیگری نیز برای اختلاف نظر صاحب نظران تربیتی وجود دارند.عناصری که در یک جریان تربیتی مداخله می کنند از جمله آنها است.
یکی از این عناصر مورد اختلاف،جامعه و دخالت آن در جریان تربیتی است.بدین معنی که بعضی از متخصص های تربیتی علاوه بر مربی و متربی جامعه را نیز جزء عناصر تربیت محسوب می کنند.
بیشتر دست اندر کاران تربیت در این مورد موافقت دارند که تربیت به عنوان تاثیر ارادی بزرگسالان روی خردسالان به منظور سوق دادن آنها به حالت بزرگسالی تلقی گردد.
در تعریفی که می خواهیم از تربیت ارائه دهیم اشاره به نقش دو عامل مربی و متربی لازم بنظر می رسد این بدان معنی است که تربیت مانند یک جریان طبیعی یا مکانیکی یک سویه نیست که از مربی آغاز و به رشد و کمال متربی و تغییر در رفتار وی ختم گردد.
هر فرایند تربیتی به نحوی از انحنا دارای محتوی است البته مکاتب مختلف با مسئله محتوی یا باصطلاح برنامه تربیتی برخوردهای متفاوتی دارند.ولی در مجموع هر تربیتی حتی تربیت کودک مدار افراطی به نوعی محتوای تربیتی که با رغبتها و علایق شاگردان منطبق باشد عقیده دارند.
وقتی از هدف و محتوای تربیت سخن می رانیم طبعا ً مسئله روش تربیتی نیز مطرح می شود البته شاید روش از اهمیتی که محتوا دارد برخوردار نباشد ولی روشهای تربیتی نیز به نوبه خود می توانند خشک و غیر قابل انعطاف و احیانا ً خشن و در نتیجه نامطلوب باشند و برعکس ممکن است منطبق بر نیازها و علایق و شخصیت کودک به عنوان انسانی بالقوه دارای اراده و مختار باشند که تا حد زیادی مطلوب و با ارزش است اصولا ً موضوع تربیت به طور اعم موجودی است که نشو و نمو یا رشد می کند و بالقوه استعداد بالندگی را دارد و بطور اخص انسان کمال پذیری است که در صدد تغییر مطلوب حیات و زندگی خود می باشد و بالقوه قابلیت رسیدن به عالیترین مراحل کمال را دارد.اخلاق و تربیت اسلامی، با ویژگی و بعد متعالی خود و به موجب برتری که بر دیگر مکاتب اخلاقی دارد، تضمین کننده سعادت انسانها در همه عصرها و ره توشه همه ره پویان راه کمال است و فراگیری علمی و تخلق عملی به آن، یکی از فرایض اولیه در کنار شرایع و عقاید به شمار می آید.. هدف از تربیت اسلامی، ساختن انسانی است متعادل، انسانی به دور از افراط و تفریط انسانی با فضیلت و همانگونه که علمای اخلاق بیان می دارندهر آنچه که در واحد اعتدال باشد، فضیلت است .تعلیم وتربیت در زندگی بشر مهمترین و اساسی ترین جنبه زندگی است به گونه ای که هرگونه، اعوجاج و انحراف در آن باعث انحراف در همه امور زندگی می شود. تواناییهای انسان در زندگی بروز و ظهور پیدا می کند و انسانیت انسان تحقق می یابد.
تربیت در اسلام
در اسلام به این موضوع مهم توجه بسیار شده و قواعد مناسبی برای رشد انسان تعیین گردیده است. بدیهی است"یک مکتب که درای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبه ای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی دارد، نمی تواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد.کلمه ی "تربیه" بر وزن "تفعله" که از نظر قواعد عربی مصدر باب تفعیل و از باب های متعدی است، از ریشه ی واژه ی" ربو"اشتقاق یافته است که به معنای زیادت و فزونی است، از جمله در آیه ی: (یمْحَقُ اللهُ الرِّبوا وَ یرْبِی الصَّدَقاتِ (
(خداوند ربا را کم و کاست و بی برکت می گرداند و صدقات را افزایش می دهد. )
معنی دقیق تربیت که معادل "پرورش" در فارسی است بر عملی قابل اطلاق می باشد که توانایی های نهفته ی یک چیز یا یک شخص را از قوه به فعل آورد؛ مثلاً یک دانه ی گندم که بالقوه دارای ریشه، ساقه و … است، برای آنکه بالفعل به این مرحله برسد نیازمند شرایطی است: اول فراهم نمودن مواد غذایی و رساندن مستمر مواد رشد دهنده به آن در زمینه ای قابل رشد، و دیگری نبودن یا دور ساختن موانع و آفاتی که به رشد طبیعی آن آسیب می رساند. عین آن چه درباره ی گندم گفتیم بر نطفه انسانی نیز صادق است. به این معنی که نطفه ی انسانی بالفعل نطفه ای بیش نیست، ولی بالقوه انسانی است دارای پا، سر، دست، کمر و… و انتقال آن از شکل نطفه به شکل تکامل یافته ی انسانیش نیازمند دوره ای زمانی است که در خلال آن تغذیه ی مستمر و بدون مانع صورت گرفته و پرورش یابداز جمله موضوعات اساسی که لازم است طرح شود این است که تربیت چیست؛ آیا تربیت مخصوص انسان است یا موجودات دیگر و یا اشیای دیگر نیز تربیت پذیرند؟ در ماهیت تربیت می توان گفت: "تربیت با صنعت فرق دارد. با توجه به همین تفاوت، انسان می تواند جهت تربیت را بشناسد. صنعت، "ساختن" است به معنی اینکه شیء، یا اشیا را تحت نوعی پیراستن و آراستن قرار می دهند؛ میان اشیا و قوای آنها ارتباط برقرار می کنند. قطع و وصلهایی در جهت مطلوب انسان صورت می گیرد و آن گاه این شیء می شود مصنوعی از مصنوعهای انسان. فرض کنید که از گل یک حلقه انگشتر یا یک زیور دیگری می سازیم، آن را شکل می دهیم یا به قول معروف پرداخت می کنیم؛ وضع مخصوصی به آن می دهیم و می شود یک مصنوع برای ما ولی تربیت، پرورش دادن است؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است.هدف غایی تربیت اسلامی، پرورش انسان مقرب الهی است که شاکله دینی در وجود او به طور کامل شکل بگیرد و رفتارهای دینی ریشه دار از او سربزند. فلسفه خلقت بشر را نیز در همین نکته می توان یافت که خداوند انسان را برای این آفرید که او به وسیله تربیت صحیح، کمال یابد و به سر منزل مقصود برسد. با علم به این هدف غایی، تربیت اسلامی اهمیت و جایگاه خاصی پیدا می کند. تربیت اسلامی به ایجاد وضعیت مناسبی اطلاق می شود که زمینه را برای بروز و ظهور استعدادهای فطری آدمی فراهم می کند و او را بالنده تر و کمال یافته تر می سازد. هر زمان فرصت و امکان برای فعلیت یافتن استعدادها فراهم می شود، آن زمان قداست و ارزش پیدا می کند. به همین دلیل می توان در تفکر اسلامی سخن از امور مقدس و نامقدس گفت. امور مقدس اموری است که منسوب به خداوند متعال و موجب رشد انسان می شود. امور نامقدس اموری است که خداوند آنها را نامطلوب و مضر به حال آدمی معرفی کرده و آدمیان را از اجرای آنها بازداشته است. با این رویکرد، هرقدر انسان رشد واقعی پیدا کند و به خداوند نزدیک شود، حریم پیدا می کند. برای ورود به این حریم باید آدابی را مراعات کرد و قواعدی را به جان خرید. تربیت اسلامی نیز به دلیل ارتباطش با فطرت الهی انسان، ارزش و اهمیت والایی پیدا می کند و به علم مقدسی تبدیل می شود. هرچند تربیت در مفهوم کلی مقوله ای با ارزش است تربیت اسلامی به دلیل انتساب به اسلام قداست پیدا می کند. براین اساس ورود به عرصه تربیت اسلامی به اصول و قواعد ویژه نیاز دارد.در وجود انسان از سوی خداوند متعال ویژگیهایی قرار داده شده است که او را از سایر موجودات متمایز می کند؛ خردورزی، حقیقت جویی، زیباگرایی، عدالت طلبی، خداگرایی و سایر ویژگیهای ذاتی از جمله این استعدادهای فطری را تشکیل می دهند. مجموعه وضعیت زندگی آدمی باید به گونه ای سامان یابد که این ویژگیها، که به مثابه بذرهایی است که در زمین خلقت انسان وجود دارد، رشد کند. تعلیم و تربیت در بین مجموعه اموری که زندگی آدمی را شکل می دهد، مهمترین و اثرگذارترین عامل است و باید با استعدادهای عالی فطری هماهنگ باشد. لزوم این هماهنگی به طور کامل مورد تایید عقل است.از نظر عقلی اگر وضع حاکم بر فطرت با فطرت همسو نباشد، استعدادهای عالی آدمی رشد نمی کند. محیط غیرعقلانی نمی تواند عقل را رشد دهد و محیط غیرمعنوی نمی تواند معنویت را در انسان پرورش دهد. "اگر انسان دارای یک سلسله فطریات باشد قطعاً تربیت باید با درنظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد. چون تربیت یعنی رشد و پرورش دادن و این براساس قبول کردن یک سلسله استعدادها و به تعبیر امروزیها یک سلسله ویژگیهای انسان است.انسان را دو جور می توان ساخت: یکی ساختن، آن چنانکه اشیا را می سازند؛ یعنی سازنده فقط منظور خود را درنظر می گیرد و فرد را به شکلی درمی آورد که آن منظور را تامین کند؛ حال با ناقص کردن یا کامل نمودن آن. دیگر، تربیت یعنی پرورش دادن استعدادهای واقعی انسان. او اگر استعداد عقلانی و فکری دارد و چون و چرا در مسائل دارد، این را باید پرورش داد نه اینکه اینها را کشت.
به این ترتیب، تربیت در مورد انسان عبارت از این است که با کوشش و تلاشهای سنجیده، برنامه دار و مستمر، شخص را که مجموعه ای از خامی ها و کاستی ها است و جز مجموعه ای از استعداد نهفته چیز دیگری ندارد، از رکود و سقوط بیرون آورد و وارد مسیری سازد که توانایی هایش را به کار اندازد و رشد دهد و همزمان با آن موانع رشد را که هم در وی نهفته است، از وی بزداید. دقیقاً مانند مواد خامی که می توان به بهترین یا به بدترین شکلش درآورد.
اما تربیت اسلامی دارای مفهوم خاصی است که از تربیت به معنای عام کلمه جدا می گردد، وبرای آشنایی بهتر با مفهوم آن باید نخست دید که انسان از نظر "اسلام" چگونه موجودی است، و برای چه هدفی آفریده شده است؟ هر تلاشی که برای تحقق آن هدف موثر واقع شود، تلاشی تربیتی است، و می توان بر آن نام "تربیت" نهاد. از دیدگاه اسلام انسان دارای کرامتی است که آفریدگارش به وی بخشیده و به همان دلیل اشرف مخلوقات گردیده و شایستگی یافته که فرشتگان الهی برایش سجده، و بر این منزلت اعتراف کنند و باز به همان دلیل بسیاری از آن چه در جهان آفرینش می توان یافت به جهت تمتّع و بهره وری او آفریده و در دسترسش نهاده شده است، تا با استفاده از آنها به ادای وظایف و تکالیفی که بر عهده اش گذاشته شده بهتر بپردازد. وی برای آنکه بتواند هدف از آفرینش خویش را تحقق سازد، علاوه بر دسترسی به امکانات طبیعت و آفاق هستی، به نیروهای برتری مجهز گردیده است که به او توانایی انجام کارها و طرح ها و نوآوریها را داده و برای اختراعات و ابتکارات استعدادهای بی نظیری به او بخشیده است، و جمع کردن این همه استعداد جسمی، ذهنی و روحی در یک جا او را موجود منحصر بفردی گردانیده است که در جهان هستی جایگاه والایش را از دور نمایان می سازد. هدف از آفرینش وی آن است که پروردگار بزرگ را با صفات شایسته ای بشناسد و وظایف خویش را در برابر او دریابد و آن وظایف را به نیکوترین وجه عملی نماید.
این وظایف البته ابعاد و اشکال مختلف دارد . بخشی از آنها اعمالی است که جنبه ی ستایشی و پرستش خالص دارد که امروزه اصطلاحاً "عبادات" نامیده می شود. بخشی دیگر به کسب و کار و نحوه زندگی انسان ارتباط دارد تا مشکلاتش را برطرف سازد و از موانع گوناگونی که در راهش سر برمی آورند عبور کند و در پیمودن مسیر زندگی گرفتار ناتوانی ها و ناکامی ها نگردد. بخشی دیگر به طرز رفتارش با همنوعان تعلق دارد که امور اخلاقی و حقوقی خوانده می شود، و زندگی سعادتمندانه اش در زمین به رعایت کردن این احکام و دستورات بستگی زیادی دارد. اولین قدمی که در زمینه انجام دادن این تکالیف برای انسان نیاز است فراگیری علم و دانش است و این از مهمترین خصوصیات اوست که در بدو آفرینش نیز بعنوان برترین ویژگیش نسبت به فرشتگان جلوه گر شد، و برای دست یافتن به آن، گذشته از هوش و ادراک خاصی که دارد، زمینه های فراوانی در جهان پیرامونش نیز وجود دارد که میدان مناسبی برای شکوفایی آن استعداد و تواناییهای درونی اوست. علاوه بر فراگیری علم و دانش، سعی و تلاش جدی و مستمر در پرتو آموخته ها و استعدادها و پای بندی صحیح به موازین و مقررات، و کوشش خستگی ناپذیر در راستای رسیدن به خواسته های مادی و معنوی، از دیگر نیازمندی های او در جهت ادای وظیفه است. مهمترین خواسته های مادی او تسخیر طبیعت و استفاده ی درست از منابع آن و تهیه ی اسباب و امکاناتی است که موجب تسهیلاتی در بالا بردن سطح زندگی می شود. اما نیازهای معنویش نیازهایی است که در عمق وجودش جای دارد و در راس همه ی آنها تحقق بخشیدن به فضایلی از قبیل عدالت، اخوت، ایثار، خیرخواهی، نوع دوستی، یک رنگی، صمیمیت، امنیت، اطمینان، صلح، مودّت و… را می توان نام برد. هر گاه انسان بتواند دراین مسیر بدرستی گام بردارد و بدون وقفه و رکود، به حرکتش ادامه دهد و خواسته های مادی و معنوی حقیقی اش را جامه ی عمل بپوشاند و در انجام وظیفه به موفقیت و سربلندی دست یابد، شایستگی می یابد که او را خلیفه ی خدا در روی زمین خواند و برترین آفریده ی پروردگار به شمار آورد. اما اسلام بر این موضوع نیز تاکید دارد که رسیدن به چنین منزلتی به آسانی و سهولت فراهم نمی شود و تحقق بخشیدن به این هدف آرزویی شیرین است، ولی مشکلات و سختی هایی در راه است که عده ای را در آغاز راه و جمعی دیگر را در نیمه های آن وادار به عقب گردی زیانبار و در11دآور می سازد. کسانی که از پیمودن این مسیر عاجز می مانند خواسته یا ناخواسته به سوی پرت گاهی خواهند رفت که مهمترین ویژگی انسانی را از آنها می گیرد. و صفت حیوانی به خود می گیرند. با سقوط در آن پرت گاه وی دیگر یک موجود عادی نیست که در ردیف دیگر آفریدگان الهی و هم سطح آنان قرار داشته باشد، با توجه به آن همه استعداد نهفته در او زمینه ی سقوط و تباهی را در وی چند برابر می سازد و در تبهکاری، جنایت، فسادپیشگی، ویرانگری، شرارت و بسیاری معایب دیگر او را نمونه می گرداند. از آن پس دیگر نه می تواند خلیفه ی خدا باشد، و نه لیاقت دارد که فرشتگان بر او سجده کنند و نه اشرف مخلوقات است، بلکه سربازی از سپاهیان شیطان و حیوانی از حیوانات زیان رسان می گردد که جز بدی و بزهکاری توقعی دیگر از وی نمی توان داشت، و نه تنها خود در تحقق آن هدف والا که در آفرینش وی منظور بوده است سهمی نتواند گرفت، بلکه دیگران را نیز از پیمودن آن مسیر مانع خواهد شد، و برای آنان که قصد اصلاح و نیکوکاری دارند مایه مزاحمت و مشکل تراشی خواهد شد. همه ی انسانها بر سر این دو راهی قرار دارند و بزرگترین گزینه در زندگی شان انتخاب یکی از این دو راه است، و راه سومی غیر از این دو نیست که نه اولی باشد و یا دومی، چه بخواهند یا نخواهند باید یکی از دو راه را بعنوان راه زندگی خویش برگزینند. که البته گفتیم راه دومی راهی است تماماً متفاوت با راه اولی و سرانجامش کاملاً متفاوت و در جهت عکس آن است. توجه به این حقیقت است که ضرورت و اهمیت تربیت را آشکار می سازد و نشان می دهد که هیچ انسانی بدون تربیت اصیل و درست اسلامی راهی برای نجات، ترقی و اعتلاء معنوی نمی تواند در پیش داشته باشد. و پس از این توجه و دقت معلوم می شود که تربیت اسلامی تنها به برنامه ریزی و کوششی قابل اجرا است که انسان را در این مسیر به پیش ببرد و از آن سقوط احتمالی که بدون تربیت، سقوطی حتمی و اجتناب ناپذیر است به دور نگهدارد، و هر تلاشی به نام تربیت که از تحقق چنین هدفی عاجز باشد، می توان بر آن هر اسمی نهاد، غیر از اسم تربیت اسلامی. پس تربیت اسلامی عبارت از پرورش مستمر و بدون وقفه که صفات شایسته را در انسان پدیدار سازد و رذایل را از وی بزداید تا از این طریق به درجه ای نیل گردد که بحق سزاوار کسب مقام خلافت الهی باشد. معنی مختصر تربیت اسلامی این بود، و برای آشنایی با مفهوم وسیع آن باید ابعاد تربیت اسلامی را مورد نگرش و مطالعه قرار دهیم، به صورتی که در زیر می آید.
ویژگیهای تربیت اسلامی:
تربیت اسلامی دو ویژگی اساسی دارد که آن را با همه شیوه های تربیتی دیگر متمایز می سازد. اولین ویژگی مهم آن این است که پایه ها و اصول کلی آن را نه فکر و تجربه ی بشر بلکه تعالیم آسمانی وضع نموده و از رهنمودهای الهی الهام می گیرد. طبیعی است آن چه از ذهن و مغز انسانها تراوش یابد به هر اندازه از پختگی هم که برسد، به هیچ وجه نمی تواند با تعالیمی برابری کند که از عالم بالا فرود آمده و رنگ و نشان کاستی های بشری در آن قابل مشاهده نیست. این درست است که در تربیت اسلامی نیز تجربه بشری تاثیر دارد اما این دخالت تنها به جزئیات و شرح و مقایسه آن است و نه در پایه گذاری و ترکیب کلّی آن. با توجه به این ویژگی و نبودن آن در دیگر نظام های تربیتی است که ما معتقدیم بشر راهی بسوی تکامل نهایی نخواهد گشود مگر آن که به این نظام روی آورد و از این برنامه پیروی نماید.
دومین ویژگی آن، کامل و همه جانبه بودن است. به این معنا که در تربیت اسلامی پرورش هر بعد از ابعاد شخصیت انسان در نظر گرفته شده و متناسب با رشد آن دقیقاً مورد عنایت قرار گرفته است، تا یک بعد بر ابعاد دیگری برتری نیابد، و رسیدن به کمال را ناممکن سازد؛ زیرا به همان گونه که ساختار ظاهری انسان از اجزاء و اعضای مختلف بوجود آمده، ساختار کلّی شخصیت وی نیز از ابعاد مختلف تشکیل شده، و باز به همان گونه که در پرورش سالم و مطلوب وی باید همه ی اجزاء و اعضای وجودش یکسان و هماهنگ و بدون استثناء شرکت داشته باشد تا هماهنگی دقیق میان شان در زمینه ی رشد حفظ شود. در پرورش و رشد کلّی شخصیت وی نیز حفظ این برابری ضروری و حیاتی است. همان طوری که رشد نامیزان جسمی، سیمای ظاهریش را سخت بدریخت و زشت می سازد، رعایت نکردن هماهنگی در پرورش همه ی ابعاد شخصیتش آسیبی به مراتب زیان بارتر را متوجه کمال انسان ساخته و او را از نیل به انسانیت راستین و رسیدن به مقام الهی باز می دارد. یکی از مشکلات بزرگ نظام های تربیت مکاتب فکری و حتی ادیان مختلفی که پرورش سالم و کامل انسان را مدعی گردیده اند در همین بعد، نمایان می شود، زیرا غیر از اسلام، نمی توان مکتبی را یافت که توانسته باشد در برنامه ی تربیتی اش این هماهنگی و شمولیت را در نظر گرفته و انسان را به کمال شایسته برساند.
در فرهنگ اسلامی، تربیت در مورد کل نظام هستی مصداق می یابد و همه چیز در راستای تربیت قرار دارد. در قرآن کریم، حدود 970 مورد از خداوند به عنوان "ربّ" یاد شده است و پروردگاری از غیر خداوند، نفی شده است. رب به معنی آفریننده و مدیر پرورنده است. بر اساس آیات قرآن، تربیت بر سراسر نظام هستی حاکم، و همه چیز در حال تربیت پذیری و کمال یابی است و این کار، تنها با اراده خداوند انجام می گیرد. هر موجودی که در حال تربیت است، استعدادهای سابق او به طور مرتب فعلیت یافته، آمادگی های جدید، در نهاد او پدید می آید. کمالی در او تحقق یافته و زمینه، برای پذیرش کمال برتر، فراهم می شود. هر موجود تربیت پذیر در حال حرکت به سوی کمال است.اگر در نظام تکوین، تنها خداوند مربی است، در نظام تشریع هم باید تنها خداوند، مربی باشد، تا تشریع با تکوین هماهنگ شود و انسان در راستای کمال واقعی خود قرار گیرد. بعثت پیامبران و نزول کتاب های آسمانی، برای ایجاد همین هماهنگی و تربیت انسان هاست.
تربیت انسان:
در وجود انسان، دو گونه استعداد و توانایی نهفته است: یکی استعدادهای طبیعی، که بدون دخالت و اراده انسان، رشد و فعلیت می یابد. و قانون هدایت عمومی بر آنها حاکم است. دیگری، توانای های معنوی که در پرتو اراده و خواست انسان، فعلیت می یابد و با عینیت یافتن آنها شخصیت حقیقی انسان شکل می گیرد. این استعدادها اصلاح شدنی، و همین ها موضوع تربیت است. در وجود انسان، استعدادهای معنوی فراوانی نهفته است و کمال انسان با رشد صحیح آنها تحقق می یابد. هر کسی در رشد استعدادهای معنوی خود دخالت مستقیم دارد؛ یعنی اگر بخواهد، می تواند استعدادهایش را رشد دهد. از آنجا که برای ارزش های معنوی و کمالات انسان، نهایتی تصور نمی شود، هیچ کسی، هر چند از ارزش های والا و بلندی برخوردار باشد، باز هم از تربیت بی نیاز نیست. این جهات، سبب شده است که انسان بیش از هر پدیده دیگر اصلاح پذیر و تربیت او ضروری باشد.
دانایی مربی:
مربی باید انسان را به طور کامل بشناسد. شناخت کامل از انسان ناظر به چنین پرسش هایی است انسان چیست؟ از کجا آمده است؟ برای چه خلق شده است؟ پایان زندگی او چیست؟ کمال او کدام است؟ رابطه او با نظام هستی چگونه است؟ هر کسی برای این سوال ها پاسخ صحیح و روشن داشته باشد، انسان را شناخته، و بر ابعاد وجودی او احاطه علمی پیدا کرده است. شناخت ابعاد وجودی انسان، در تربیت، امری ضروری و حیاتی است. بدیهی است که تربیت انسان به طور کامل، بدون شناخت و آگاهی از کمالات او، غیر ممکن است. کسی که نسبت به انسان و کمالات او و رابطه او با نظام جهان، آگاه نیست، چگونه می تواند انسان را تربیت کند؟
کمالات معنوی مربی:
مربی باید کمالاتی را که می خواهد در وجود فرد تربیت پذیر تحقق بخشد خود دارا باشد؛ زیرا فرد تربیت پذیر نخست به کمالات عینی مربی اقتدا می کند و او را به عنوان الگوی عینی کمالات می شناسد. کسی که خود از کمالی برخوردار نیست، نمی تواند دیگران را که برتر از او، یا همسان اویند تربیت کند.
آگاهی به قانون ها و روش های تربیت:
وجود قانون ها و روش های تربیتی و دانستن و به کارگیری آنها امری ضروری و حتمی است. تربیت بدون به کارگیری قوانین تربیت، محقق نمی شود و تلاش مربی، بدون آن ثمر نمی بخشد. به کمال رسیدن هر پدیده، قانون و روش خاصی دارد. انسان هم از آن مستثنی نیست و کمال او را باید در قانون و روش مخصوصی جستجو کرد. کسی که عهده دار تربیت انسان است، باید بهترین را به کار گیرد.
هدف ازتربیت:
هدف از تربیت در مورد انسان، فعلیت یافتن کمالات بالقوه اوست. دگرگونی باید در جهت تعالی او صورت گیرد. نخست باید استعدادهای معنوی انسان مورد توجه قرار گیرد، تا با پدیدار شدن آن توانایی ها، انسان، کامل شود و سپس باید تمام ابعاد معنوی او به طور هماهنگ رشد داده شود؛ زیرا کمال انسان با تربیت یک یا چند بعد تحقق نمی یابد. انسان و جامعه کامل هنگامی پدید می آیند، که تمام استعدادهای معنوی و کمالات بالقوه انسانی، به طور هماهنگ پرورده شود. پس هدف از تربیت، پدید آوردن انسان و جامعه کامل و والاست.
تربیت اسلامی اصولاً از خصوصیات منحصر به فردی برخوردار است که ذیلاً به اهم جوانب آن پرداخته می شود:
۱ـ تربیت اسلامی در صدد بارآوردن انسان صالح است. البته هدف مکاتب تربیتی دیگر، غالباً در آماده سازی فرد به اساس اصل خدمت به وطن و آنچه اخلاق ملی خوانده می شود، خلاصه می گردد و در بستر ارزش های انسان شمول رشد و نمو نمی کند. لذا تمام اصول تربیتی از قبیل وفاء، درستکاری، صلح، عدم تجاوز بر حقوق دیگران، عدم تقلب در تولید کالا و امثال آن در مکتب های بیگانه، نسبی بوده و در همه حال بستگی به مصالح ملی و میزان خدمت به وطن دارد. پس انسان شایسته از نقطه نظر غربی، همان است که اخلاقیاتش از منافع ملی و قومی او سرچشمه گیرد و تنها به ارزش هایی متعهد باشد که به مصلحت وطنش می انجامد و بس؛
اما اسلام عزیز از چنین دوگانگی در اهداف تربیتی، بیزار بوده و اخلاق بر حساب مصلحت را نمی پذیرد. اخلاق در اسلام عبارت از یک سلسله ارزش ایمانی است که انسان مسلمان در هر وقت و زمانی باید به آن ملتزم باشد و از پیامد آن هم بیم نکند. ازینرو مسلمان در هرجا و هر زمانی راستگو و درستکار بوده و از خیانت با مسلمان و یا غیرمسلمان اجتناب می ورزد. و اگر به این دست از ارزش های اخلاقی و تربیتی پابند نبود، دانی که او از اسلام دور و یا روش تربیتی او ناتمام بوده است. و البته برنامه تربیتی سالم و پخته اسلامی، همان برنامه ای است که افرادی را بارآورد که علیرغم تفاوت در رنگ و بو و یا در چهارچوب مصالح قومی، بازهم در حوزه اخلاق و تعهد به اصول تربیتی باهم یکسان و همنوا باشند.
۲ـ تربیت اسلامی عمدتاً یک تربیت الهی است. جنبه ایمانی و ربانی بودن در تربیت اسلامی از مهمترین ویژگی های آن به شمار می رود. بدیهی است که تربیت اسلامی قبل از همه در صدد ساختن انسان مومن و بادیانت می باشد. و البته ایمان در قاموس اسلام تنها حرفی بر زبان و یا آوازی در هوا نیست، بلکه ایمان حقیقتی است که دامنه شعاع آن وقتی به عقل می رسد، آن را قانع می سازد و چون به عاطفه سرایت می کند، آن را می شوراند و هرگاه به اراده می پیوندد، آن را برمی انگیزد و به حرکت درمی آورد و بالاخره ایمان پدیده ای است که در قلب جا می گیرد و عمل آن را تصدیق می کند. خداوند می فرماید:
اِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ الَّذِینَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.
( الحجرات/ ١۵)
مومنان راستین کسانی اند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و در ایمان خویش متزلزل نیستند و با مال و جان در راه خدا به جهاد و مبارزه ی یپردازند.
همچنان ایمان از دیدگاه اسلام، تنها شناخت ذهنی مجرد از نوع شناخت علمای کلام و فلاسفه و یا محض ذایقه روحی همانند جذبات صوفیانه و یا مجرد سلوک تعبدی خالص از قبیل سلوک زاهدان نمی باشد. بلکه ایمان اسلامی از مجموع این امتیازات برخوردار بوده که افراط و تفریط در آن راه ندارد و علاوه بر آن ایمان یگانه نیرویی است که به اعمار زمین بر اساس حق و عدالت می پردازد و زندگی را پر از خیر ساخته و بشر را به سوی رشد و تکامل در تمامی عرصه ها و زمینه ها سوق می دهد.
نباید فراموش کرد که محور تربیت ربانی، همانا قلب زنده و بیداری است که متوجه خداوند بوده و به ملاقات و بازپرس او در روز رستاخیز باور قاطع داشته و به رحمتش امیدوار و از عذابش بیمناک می باشد. در حدیث آمده است: "آگاه باشید که در بدن، پاره گوشتی است که اگر صلاح یافت، همه بدن صلاح می یابد و اگر فاسد شد، بدن را نیز فاسد می گرداند. و آن قلب است". قلب زنده همواره مورد توجه خداوند و جایگاه تجلیات و روشنایی های او بوده و سلامت آن هم تنها وسیله ای است که بنده آن را به پیشگاه خداوند در روز قیامت بخاطر نجات خویش تقدیم می کند. خداوند می فرماید:
یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (۸۸) اِلَّا مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.( الشعراء/٨٨ – ٨٩)
در آن روز به کسی مال و فرزندش سودی نمی بخشد، مگر کسی که در پیشگاه خداوند همراه با قلب سالم حاضر گردد.
هرگاه انسان دارای قلبی نباشد که با ایمان اعمار شده و با نور یقین روشن است، پس او انسانی است مرده که گرچه ظاهراً با زندگان محشور است، اما آب حیات را نچشیده و لذت زندگانی را لمس نخواهد کرد.خداوند می فرماید:

اَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا. (الانعام/ ١٢٢)
آیا آن کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و برایش نوری بخشیدیم که با پرتو آن در میان مردم راه می رود، همانند کسی است که در تاریکیها به سر می برد و راه بیرون رفتن از آن را ندارد؟!
با توجه به این حقایق است که تربیت اسلامی قبل از همه در صدد زنده سازی و تقویه دل های مردم بوده تا آن را از خراب و فساد جلوگیری کند و به راه سلامت و اطمینان استوار گرداند.
خداوند می فرماید:
اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ آَمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ. (الحدید/١۶)
دل های مومنان باید هنگام یاد خدا و آنچه از حق نازل فرموده، خاشع باشد. نه مانند اهل کتاب که چون مهلت طولانیتر شد، دل هایشان نیز سخت تر گردید.
آری، با این شیوه تربیتی سازنده است که قلب مومن نرم و لطیف شده و در برابر رنج ها و ناملایمت ها نیروی مقاومت و شکیبایی یافته و حتی از هر درد و مصیبتی که در راه خدا به وی برسد، احساس لذت می کند و دایم لبریز از رضا و خوشنودی می باشد. البته قلب انسان درست همانند بدنش به سه چیز نیاز دارد: یکی به پاسداری و حفاظت تا سالم بماند. دوم به غــذا تا زنده بماند. سوم به علاج و مداوا تا درمان شود. پس نخستین چیزی که قلب را از آن باید نگه داشت، حب دنیا است. زیرا حب دنیا منشا هر گناه و اساس هر درد و مصیبت است. و البته یقین به آخرت و یادآوری پاداش الهی و بازپرس او در آن روز و همچنان درک و لمس این حقیقت که آنچه در نزد خدا است با ارزش و آنچه در نزد ما است بی اهمیت است، بهترین وسیله پاسداری و نگهداری دل از گزند این بیماری می باشد.
خداوند می فرماید:
مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ. (النحل/ ٩۶)
آنچه در نزد شما است، فانی و آنچه در نزد خدا است، همیشه ماندنی است.
همچنان فرموده است:
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْاَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآَبِ. قُلْ اَوُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَاَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ.( آل عمران/ ١۴ – ١۵)
محبت امور مادی از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است. اینها سرمایه زندگی هستند و البته فرجام نیک در نزد خدا است. بگو آیا شما را از آنچه بهتر از این همه باشد، آگاه کنم؟ آن اینکه برای پرهیزگاران در نزد پروردگارشان باغ هایی است که دارای نهرها بوده و در آنجا جاودان خواهند ماند. و همچنان ایشان را همسران پاکیزه توام با خوشنودی الهی است و خداوند به همه بندگان خویش بینا است.
البته شهوات انسان صرف در گرایشات مادی از قبیل غریزه جنسی، شهوت شکم و حب مال و جاه خلاصه نمی گردد. بلکه فراتر از اینها شهوات خطرناکتر دیگری وجود دارد که اصولاً شهوات قلبی و هوای نفسانی خوانده می شود و در واقع بدترین پدیده ای است که بازهم مورد پرستش و کرنش طبقه ای از انسان ها قرار می گیرد! چنانچه خداوند فرموده است:
فَاِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ اَنَّمَا یَتَّبِعُونَ اَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ اَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. (سوره القصص/۵۰)
چه کسی گمراه تر از شخصی است که بجای پیروی از رهنمود الهی از هوای نفسانی خود پیروی می کند؟ یقیناً که خداوند گروه ستمکار را راهنمایی نخواهد کرد.
یکی از مرض های کشنده ای که قلب آدمی را میرسد و بالاخره آن را فلج می سازد، همانا شهوت جاه طلبی و حب ریاست و عشق شهرت در میان مردم و امثال اینها است. متاسفانه بسیاری از مردم این چنین مهلکات معنوی را که دامنگیر افراد و جامعه ها است، از نظر دور انداخته و کلیه توجه و اهتمام خود را صرف مهلکات ظاهری از قبیل دزدی، زنا، شراب نوشی و امثال آن می کنند. در حالی که مهلکات معنوی از حیث زیان و خطر به مراتب بالاتر از مهلکات ظاهری بوده و تاثیر منفی آن در هردو قلمرو فرد و جامعه بیشتر می باشد. و البته یگانه درمان بیماری قلب، همانا ادامه رابطه با خداوند و ذکر دایمی او در ضمن شکر نعمت ها و عبادت شایسته او تعالی می باشد و تنها از همین رهگذر است که دل بیمار شفا یافته و در راه مستقیم استوار می گردد. خداوند می فرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ.( الذاریات/۵۶)
من انسان و جن را صرفاً بخاطر عبادت آفریده ام.
روی هم رفته، جنبه ایمانی و ربانی در تربیت اسلامی از مهمترین ویژگی های آن به حساب می آید و برنامه تربیتی اسلام روی همین محور در چرخش است، بگونه ای که نسل خداجویی را بارمی آورد که در هر کار به خداوند توجه داشته و جز خشنودی او هدف و مرام دیگری به دل ندارند. از اینرو هر حرکت و جنبش اسلامی در صورتی که تربیت افراد با تربیت ایمانی و ربانی در صدر برنامه کار و فعالیتش قرار نگیرد، ناکام و نافرجام است. به این معنا که هرنوع فعالیت و تلاش دیگر آن بی نتیجه بوده و تاثیر ثمربخشی در جهت رسیدن به هدف از خود بجا نخواهد گذاشت.
البته از جمله اصول اساسی که تربیت اسلامی در زمینه تربیت معنوی انسان از طریق انجام عبادت و پرستش سالم مقرر داشته است، قرار ذیل می باشد.
التزام به سنت و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم و خودداری از هرنوع بدعت.
اهتمام به فرایض دینی.چنانچه در حدیث قدسی بنا به روایت بخاری آمده است: ادای فرایض، کوتاهترین راه رسیدن بنده به من می باشد.
رغبت در ادای نماز با جماعت.
میل به انجام عبادات نفلی.
رغبت در ذکر و یاد همیشگی خداوند.
نباید فراموش کرد که بهترین نوع ذکر، همانا تلاوت قرآن بوده و ضمناً تسبیح و تمجید و تهلیل و تکبیر و دعاء و استغفار و درود گفتن بر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم از طریقه های دیگر ذکر به شمار می رود. همچنان توبه نصوح و استغفار راستین از مهمترین وسایل معالجه دل های بیمار می باشد. به این معنا که باید انسان شعور به گناه داشته و در عین حال از کیفر الهی در هراس باشد و آنگه از صدق بندگی به خداوند تضرع نموده و به گناهش عاجزانه اعتراف و سپس از بابت کرده هایش پوزش بخواهد. چنانچه خداوند با حکایت از نحوه توبه آدم و حواء می فرماید:
قالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.( الاعراف/۲۳)
پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم. اینک اگر تو ما را مشمول بخشایش و رحمت خود نسازی، یقیناً که زیانکار خواهیم بود.
پس انسان مسلمان و مومن وقتی مسئولیت ایجاد دگرگونی در صحنه زندگی را بدوش می گیرد و می خواهد که بر وفق منهج متکامل تربیت اسلامی در این راه به پیش رود، نخست باید از خودش آغاز کند. زیرا خودسازی یگانه وسیله بهتر و موثر در راستای جامعه سازی و ایجاد تحول مثبت در زندگی می باشد.
در تربیت اسلامی، تمام اعمال باید در جهت عبودیت حقیقی خداوند باشد. ملازم هدف نهایی تربیت اسلامی، ساختن عبد صالح است. عبد کسی است که تنها خدا را ربّ و پرورنده خویش ببیند و بداند. عبد شدن خروج از سلطه همه ارباب و خدایان غیر از ربّ العالمین است.
اسلام با راهکارها و مبادی جاودان خود برنامه ها و راه حل های تربیتی ویژه ای جهت رشد عقیدتی و اخلاقی، جسمی و عقلی تجویز نموده که مراحل آن به سادگی قابل اجرا است که اگر در تکوین نسلها و تربیت جوامع بکار گرفته شود امت، امتی دیگر و نسلها، نسلی دیگر خواهند شد. اسلام مکتبی جامع و فراگیراست که تمام شئون حیات انسانی را در برمی گیرد و احکام آن بطور کلی همه برای اصلاح و تربیت افراد جامعه وضع شده است.
اسلام می خواهد با تعلیم و تربیت نوین خود فرد را طوری پرورش دهد که بتواند خود را در اجتماع منسجم ساخته و در میان افراد جامعه که خود نیز یکی از آنها است کامیاب گردد و در پیشرفت جامعه سهیم بوده و نیرویی باشد که به ضمیمه نیروهای دیگر، جامعه را به انتهای ترقی و کمال برساند.متاسفانه جوامع غربی و غیراسلامی عملا" از تربیت انسان استعفاء داده و از دو امر تعلیم و تربیت تنها به تعلیم همت گماشته و دومی (تربیت) را مسکوت گذاشته است که با این امر، مغزها پرورش داده می شوند اما دلها می میرند و آخرین بقایای عاطفه، محبت و انسانیت نیز در لابلای محفوظات ذهنی و غرور علمی به نابودی و خاموشی می گراید و عملا علم، هنر، سیاست و.. همه و همه و سیله ای برای چپاول وغارت سرمایه های انسانی و مکیدن خون انسانها می شود.پرواضح است فردی که از تربیت واقعی بی نصیب باشد هرچه بیاموزد و هرچه بیشتر تحصیل کند به ضرر او و همنوعانش بوده و گویا این علم بسان تیغ برّانی در کف فردی بی کفایت است.
بنابراین اسلام تنها مکتبی است که توانسته هردو عنصر تعلیم و تربیت را تا سرحد کمال برساند، زیرا تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی بر وحی بوده و از تعالیم الهی نشئت می گیرد.
اسلام با تربیت جامع خود نهال ایمان به خدای عزوجل و فرشتگان، کتابها و پیامبران الهی، قضا و قدر و سوال دو مامور قبر، عذاب قبر و احوال حشر و نشر، بهشت و جهنم و سایر مفاهیم ضروری را در اعماق وجود بشرجایگزین می سازد و این نهال همراه با اخلاص، عمق اندیشه و رسوخ مفاهیم ایمانی، درخت توانمندی خواهد شد که ثمره اش حُسن مراقبت و نظارت الهی، ترس از او و تسلیم بودن در مقابل او و التزام به مجموعه اوامر و نواهی است.اسلام با راهکارها و مبادی جاودان خود برنامه ها و راه حل های تربیتی ویژه ای جهت رشد و نمو عقیدتی و اخلاقی، جسمی و عقلی، روانی و اجتماعی تجویز نموده که مراحل آن به سادگی قابل اجرا است که اگر در تکوین نسلها و تربیت جوامع بکار گرفته شود امت، امتی دیگر و نسلها، نسلی دیگر خواهند شد و در صلابت عقیدتی و رفعت اخلاقی، نیروی جسمی و پختگی عقل و زیبایی برخورد به اوج نائل می شوند و باری دیگر برای تجدید تاریخ پاکان و وارستگان و برپائی جامعه ای همانند جامعه یاران و پیروان پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم برمی خیزند.
نتیجه گیری
تربیت اسلامی از منبع وحی سرچشمه گرفته و از این رو تربیت اسلامی تربیتی دینی الهی و معنوی محسوب می گردد پیامبر اکرم (ص)به طور مستقیم با منبع وحی ارتباط داشته و تحت تربیت الهی قرار گرفته است پیشوایان معصوم ما نیز مستقیم تحت تربیت الهی قرار داشته اند مسلمانان همه تحت تربیت پیامبر اکرم (ص) و پیشویان معصوم (ع)و طبق موازین اسلام پرورش یافته اند در زمینه برخورداری پیامبر اکرم (ص) از تربیت الهی در قرآن آمده است و خداوند به تو کتاب و حکمت را فرو فرستاد و آنچه را که نمی دانستی به تو تعلیم داد وبخشش خداوند برتو عظیم است . یکی از ویژگی های اساسی تربیت اسلامی مهم تلقی کردن عقل و نقش آن در پرورش شخصیت افراد است .خداوند متعال انسان را از دو طریق هدایت می کند اول بوسیله انبیاء و پیشوایان و دوم از طریق عقل پایه و اساس تعلیم و تربیت پرورش جنبه عقلانی شخصیت آدمی است مربیان بزرگ جمال وقتی از تعلیم و تربیت انسان بحث می کنند. پرورش نیروی عقلانی انسان را پایه و اساس تعلیم و تربیت تلقی می کنند . اسلام یک مکتب الهی است و تربیت در این مکتب جنبه دینی و معنوی دارد مع ذالک چون اسلام دینی فطری است ابعاد اساسی شخصیت آدمی را نیز تحت تربیت قرار می دهد و سخن دیگر تربیت اسلامی تربیتی است معنوی و عقلانی هدف اساسی تربیتی مکتب اسلام پرستش خدای یگانه است و آیه شریفه (ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون )عبادت وپرستش خدا یعنی خود را تسلیم حق نمودن و از او اطاعت کردن آنکه خدا را می پرستد با تمام وجود از او تبعیت می کند و در مسیر خداشناسی حرکت می کند خدا مظهر کمال ،حرکت، عدل،نیکی ، و قدرت است آنکه خدا را می پرستد و در مسیر توحید گام برمی دارد در جریانی شرکت می کند که ارکان آن کمال طلبی ، تزکیه ،حکمت آموزی ، خرد دوستی ، عدالتخواهی ، ایثار و از خود گذشتگی است . خدا پرستی از یک جهت یعنی خداگونه زیستن و در مسیر توحید حرکت کردن است آنکه دربرابر خداوند حکیم و عادل و مهربان تسلیم می شود و بندگی او را می پذیرد عالیترین انگیزه های انسانی را بر وجود خود حاکم ساخته است تقوا تزکیه خرد دوستی عدالتخواهی و ایثار از خود گذشتگی براساس خدا شناسی عالیترین هدفهایی هستند که نه تنها موجبات رشد و کمال انسان را در حیات فردی فراهم می سازند بلکه باعث رشد و کمال انسان را در حیات فردی فراهم می سازند بلکه باعث رشد و حیات جمعی نیز می شوند از سوی دیگر خداشناسی و پرستش خدا بنیان استواری است که نه تنها حرکت دائمی انسان را به سوی کمال و رشد تضمین می کند بلکه بصورتی اطمینان بخش جلوی انحراف فرد و جمع را نیز می گیرد آنکه به خدا می پیوندد از پلیدیها ،بیداد گریها ،هوا وهوس یا تمایلات بی ارزش و از خود خواهیها خود را می رهاند او تسلیم خدا می شود برای اینکه خود را از شر طاغوتها و از نفوذ قدرتهای اهریمنی آزاد سازند. انگیزه رفتار فرد خدا شناس فقط نزدیک شدن به خدا و در سیر توحید گام برداشتن است بنابراین او آنچه را که انجام میدهد خالصانه برای خدا انجام می دهد و چون راه خدا به نحو کامل خیر و صلاح انسانها را دربردارد روی این زمینه اعمال او ضامن سعادت او ودیگران است بنابراین پرستش خدا بنیان استواری است که نه تنها حرکت دائمی انسان را به سوی کمال و رشد تضمین می کند بلکه بصورتی اطمینان بخش جلوی انحراف فرد و جمع را نیز می گیرد آنکه به خدا می پیوندد از پلیدیها ،بیدادگریها ،هوا وهوس ها یا تمایلات بی ارزش و از خود خواهیها خود را می رهاند او تسلیم خدا می شود برای اینکه خود را از شر طاغوتها و از نفوذ قدرتهای اهریمنی آزاد سازند . انگیزه رفتار فرد خداشناس فقط نزدیک شدن به خدا و در سیر توحید گام برداشتن است بنابراین او آنچه را که انجام می دهد خالصانه برای خدا انجام می دهد و چون راه خدا به نحو کامل خیرو صلاح انسانها را دربردارد روی این زمینه اعمال او ضامن سعادت او ودیگران است بنابراین پرستش خدا یعنی مقدم در راه کمال گذاشتن درمسیر حق حرکت کردن حرکتی دائمی و مطمئن داشتن ، حرکتی که به سوی ابدیت جریان دارد ، حرکتی که تا بی نهایت رشد فرد و جمع را تضمین می کند حرکتی که نفی پلیدیها و تثبیت ارزشهای اساسی را در بردارد و بالاخره حرکتی که انسان را برای سعادت ابدی و ملاقات پروردگار آماده می سازد و موجب تقوا می شود .

منابع و مآخذ
1-قرآن کریم
2–صبحی صالح، نهج البلاغه ،طبع بیروت ،لبنان
3- علی قائمی، زمینه تربیت، چ چهارم، تهران، انتشارات امیری، ۱۳۶۵
3- ـ دکتر علی شریعتمداری ـ اصول فلسفه تعلیم وتربیت ،تهران امیر کبیر : 1364
4- زاهدی، مرتضی. ، فلسفه تربیت و فعالیتهای تربیتی تهران، آوای نور.1375
5- جعفری، محمد تقی ، انسان در افق دید قرآن ،بنیاد بعثت ، تهران
6- حجتی ،محمد باقر ، اسلام و تعلیم و تربیت ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران
7- علی اشرف جودت، تقی. نقش عادت در تربیت اسلامی. تهران: انتشارات امیرکبیر، 1378.
8- مطهری، مرتضی. تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: انتشارات صدرا، 1374.
9- ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج دوم، چ چهارم، تهران، انجمین اولیاء و مربیان ، ۱۳۷۶
10- شکوهی، غلامحسین. ، تعلیم و تربیت و مراحل آن، مشهد، آستان قدس رضوی.1367

22


تعداد صفحات : 23 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود