تارا فایل

معماری افغانستان




موضوع تحقیق

معماری افغانستان

جایگاه تمدن و استراتیژیکی هرات در آئینه تاریخ
هرات یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان است که ریشه های آن به آریانای باستان می رسد. برخی منابع غربی هرات باستان را بنام آریا یاد نموده اند. چنانچه در نتیجه تحقیق زنده یاد اکادمیسین داکتر عبدالاحمد جاوید هرات باستان بگونه های ذیل آمده است:" آریا: Areia هرات یا هری، هریوا( هریرود= Arius ) آرییا Areia یونانی در اوستا Haroiva= Haraevaدر سنگ نوشته نقش رستم هره ایوه Haraiua و هم محل " اسکندر شهر" Alexandria Ariana ".
هرات قبل از کشف بحر هند در گذرگاه راه ابریشم قرار داشت و نقش بزرگ را در تجارت میان نیم قاره هند، شرق میانه ، آسیای مرکزی و اروپا بازی می کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی مدنیت های شرق و غرب نیز به شمار می رفت. ازینرو هرات یکی از گهواره های تمدنی تاریخ پر بار افغاستان شناخته می شود. به قول آرنولد توین بی مورخ شهیر بریتانیا طلایی ترین دوران تاریخ افغانستان را عصر کوشانیان تشکیل می دهد که کابل، بلخ و هرات درین درخشش نقش بزرگی تاریخی را بازی می کردند. اما طلایی ترین دوران تاریخ هرات را سده پانزدهم تشکیل می دهد هنگامیکه شهر هرات به پایتخت پرجلال شاهان تیموریان مبدل گردیده بود.
جایگاه تمدنی و استراتیژیکی هرات به ویژه در عصر تیموریان مشغله فکری بسیاری پژوهش گران تاریخ وکارشناسان خارجی قرار داشته است. احمد رشید ژورنالست و کارشناس امور افغانستان و آسیای مرکزی در مورد عظمت تاریخی هرات در مشهور ترین اثرش" طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید" چنین می نویسد: " هرات گهواره تمدن و تاریخ افغانستان محسوب می شود. این شهر واحه ای در میان صحراست که سابقه آن به پنج هزار می رسد. دشت حاصلخیز هرات که 320 کیلومتر مربع وسعت دارد، چون نگینی در میان حلقه کوه ها قرار گرفته است و گفته می شود حاصلخیز ترین خاک در آسیای مرکزی است. مورخ یونانی "هرودت" هرات را سبد غذای آسیای مرکزی وصف کرده است.امپراطور بابر در خاطراتش نوشته است:" در تمام نقاط مسکون جهان شهری چون هرات وجود ندارد.". بریتانیا ییها زیبایی هرات را به بخشی جزیره انگلیس تشبه کرده اند. جاسوس و جهانگرد انگلیس کاپتن" کنولی" در سال 1831 نوشت:" در میان تپه های سرسبز، روستاهای کوچک و زیبا، باغها و تاکستانها، و مزارع گندم قرار دارند. نهر های کوچک و زلال که از هر طرف دشت حاصلخیز هرات را قطع می کنند، این مناظر دلربا را زیباتر ساخته است"… اولین بنای مسجد اصلی، در مرکز شهر به قرن هفتم میلادی برمی گردد که در سال 1200 میلادی به وسیله غوریان تجدید بنا گردید.
در عصر های میانه، هرات هم مرکزی برای مسیحیت تحت نفوذ کلیسای" نستوری" و هم پایگاه مهم تصوف، یعنی نظریه زاهدانه اسلام به شمار می رفت. افرادی از پیروان" نقشبندیه" و" چشتیه"، انجمنهای اخوت صوفیه به مقامات وزارت و صدارت عظمی رسیده اند.
خواجه عبدا له انصاری در گذشته به سال 1088" پیر" هرات است. او شاعر، و فیلسوف و صوفی مشهوری بود و تا هنوز پیروان زیاد در افغانستان دارد.

…. شاهرخ فرزند تیمور و همسرش گوهر شاد پایتخت امپراطوری تیمور را در سال 1401 م از سمرقند به هرات منتقل کردند این شهر به اوج شهرتش رسید.
تیموریان اولین چادر نشینان بودند که فرهنگ صحرا گردی و چادر نشینی را با فرهنگ شهر نشینی دشتهای هموار فارس در هم آمیخت.آنان با ساختن دها مسجد، مدرسه،کتابخانه وتفریحگاه های عمومی در هرات، این شهر را به شهر بناهای با شکوه تبدیل کردند.
"بهزاد" نقاش و میناتوریست مشهور در خدمت در بار تیموریان در آمده بود. بازار های هرات تولید کننده ای مرغوب ترین قالین ها، جواهرات، سلاح زره و کاشی بوده است.
علی شیر نوایی وزیر، نویسنده و شاعر شاهرخ می نویسد: " در هرات در هر قدمی که برداری به یک شاعر برمی خوری" . نوایی که در هرات مدفون است و شاعر ملی ازبکستان مدرن به شمار می رود، پدر ادبیات ترک" لقب" یافته است؛ زیرا قبل ازینکه سرودن شعررا به فارسی شروع کند به ترکی شعر می سرود.جامی شاعر فارسی سرا نیزکه در هرات مدفون است در دربار الغ بیگ فرزند شاهرخ به سر می برد. وی همچنان ستاره شناس بود ودر رصد خانه اش در سمر قند به مطالعه نجومی می پرداخت. تقویم جامی در سال 1665م در دانشگاه آکسفورد به چاپ رسید.
در 1417 میلادی گوهر شاد که قبلاً دهها مسجد ساخته بود، بنای مجموعه کامل آرامگاه پیش ساخته خودش را در دامنه شهر که مشتمل بر یک مسجد و مدرسه نیز بود، به پایان برد. این ارامگاه با ستون های نما کاری شده به وسیله کاشی آبی گلدار و گنبدی که دور تا دور آنرا نوشته های درخشان و خیره کننده آیات قرانی مزین کرده است، یکی از نمونه های عالی معماری اسلامی در سراسر جهان به شمار می رود." بایرون" در سال 1937 هنگام مشاهده این مجموعه، آنرا " زیباترین نمونه رنگ آمیزی در هنر معماری که تا کنون انسان به خاطر جاودانه کردن رابطه خودش با خداوند ابداع کرده است"، توصیف نمود. وقتی گوهرشاد پس از ساختن 300 بنادر در افغانستان، ایران و آسیای مرکزی در سن هشتاد سالگی مرد، به سادگی روی قبرش نوشتند" بلقیس زمان". قسمت اعظم این بنای با شکوه را انگلیس ها در 1885 ویران کردند و شوروی سابق از ترس اینکه محل، پناهگاه مجاهدین نشود، پیرامون آنرا مین گذاری نمودند."
تاریخ سیاسی هرات پر از فراز و نشیب است. چنانچه هرات همواره میدان لشکر کشی ها جنگهای اشغالگرانه، ویرانگرانه و گذرگاه جهان کشایان نیز بوده است. روی تصادفی نیست که تاریخ هرات مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده است.
اسکندر مقدونی در 330 ماقبل میلادی ازین و ولایت گذشت.در سده 7 م توسط اعراب مسلمان فتح شد. روایت می شود که هرات اولین ولایت افغانستان است که به دین اسلام گروید. اما هرات مثل اکثریت مناطق دیگر خراسان با هجوم چنگیزیان از بنیاد ویران ساخته شد و اهالی بومی آن قتل عام و یا آواره ساخته شدند. به قول احمد رشید" در حمله( چنگیز) بر هرات 1222 م بیش از 60 فیصد جمعیت آن از میان رفت". مثل مولا نای بلخ اکثریت عارفان، شعرا، هنر مندان و نقاشان این شهر نیز راه مهاجرت را در پیش گرفتند. در 1381 تیمور لنگ باوجودیکه یک پایش را در جنگ با مردم هرات از دست داده بود بعد از قتل عام و تخریب این شهر را اشغال نمود. بدین تر تیب برای دومین بار اکثریت اهالی بومی و روشنفکران هرات مثل مناطق دیگر مجبور به مهاجرت شدند. در 1506 شیبانیان آسیای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترول صفویان ایران قرار گرفت. اما در سده هژدهم برای مدتی کوتاهی در تحت تسلط حکومت هوتکیان قندهار قرار گرفت.
در تاریخ معاصر افغانستان هرات از استبداد داخلی، تحجر ، تعصب و تجاوزات خارجی بیش تر از دیگران رنج کشید. هرات سراسر سده نزدهم را در میان کشمکش های سرداران سدوزایی و محمد زایی و "بازی بزرگ" سپری نمود.
در سده نزدهم هرات یکی از دروازه های عمده ورودی به هندوستان تحت استعمار بریتانیا به حساب می آمد. چنانچه هرات در نیمه اول سده نزدهم در مرکز بازی بزرگ میان" فارود پالیسی" بریتانیا، روسیه تزاری و حملات حکومت قاجاری ایران گیر افتید. هرات در محاصره ده ماهه ایران در سالهای 1837-38 قهرمانانه از خود دفاع کرد در نتیجه نخستین حماسه آزادی خواهی و مقاومت را در تاریخ معاصر افغانستان ثبت نمود. اما هنوز زخم های محاصره هرات التیام نیافته بود که اینبار ادامه جنگ قدرت میان سرداران سدوزایی و محمد زایی از یک طرف و اشغال افغانستان توسط بریتانیا از جانب دیگر بلا های جدیدی برسر هرات نازل شد. چنانچه هرات در سال 1862 باری دیگر بعد از 10 ماه محاصره نظامی در اوج فقر و گرسنگی از چنگال یک سردار جاه طلب به چنگال سردار جاه طلب دیگر افتید. سر انجام هرات سده نزدهم رادر اوج استبداد عبدالرحمن خان به پایان رسانید.
هرات در سده بیستم سرنوشت دراماتیک تر از سده ماقبل آن داشت. حماسه های داد خواهانه و مقا ومت های هراتیان درین سده به اوج آن رسید. در سالهای 80 اولین قیام گسترده بر علیه دولت وقت از هرات با شعار های مذهبی سر بلند کرد که به سرکوب خونین هراتیان منجر شد. سر انجام کاسه صبر هراتیان پس از سه صد سال لبریزشده از درون جنگ، جهاد و مقاومت در برابر استبداد داخلی و تجاوزات خارجی رستاخیر بزرگ اجتماعی سربلند کرد که می توان آنرا بیداری اجتماعی نامید. از مهمترین مشخصات این بیداری خود شناسی، هویت شناسی وحق شناسی است که هراتیان به قیمت قربانی ها و قهرمانی های انکار ناپزیر بدست آوردند.ـ

چشم انداز های فرهنگی و بقایای باستانی دره ی بامیان
چشم انداز های فرهنگی و بقایای باستانی دره بامیان، نمایانگر رونق هنری و مذهبی ای است که از قرن اول تا قرن سیزدهم میلادی وجه مشخصه باکتریای باستان بوده است.

چشم انداز های فرهنگی و بقایای باستانی دره بامیان، نمایانگر رونق هنری و مذهبی ای است که از قرن اول تا قرن سیزدهم میلادی وجه مشخصه باکتریای باستان بوده است و نیز با به هم آمیختن مکاتب مختلف فرهنگی، به غنای مکتب هنری قندهار و هنر بودایی می افزاید. این چشم انداز شامل تعداد زیادی دیر و کنشت بودایی است و همین طور عماراتی مستحکم که مربوط به دوره اسلامی است. این محوطه همچنین شاهدی است بر ماجرای تراژیک نابودی دو مجسمه ایستاده بودا توسط حکومت طالبان در مارس 2001 که دنیا را شوکه کرد.

ثبت در لیست میراث جهانی در خطر: 2003
تهدیدات متوجه محوطه
این محوطه در سال 2003 به طور هم زمان در لیست میراث جهانی و لیست میراث جهانی در خطر ثبت شد. محوطه به دلیل متروک ماندن و متحمل شدن عملیات نظامی و انفجار های دینامیت در شرایط حفاظتی شکننده ای قرار دارد. خطر های اصلی محوطه شامل احتمال ریزش قریب الوقوع تاقچه های سنگی که بقایای مجسمه های بودا را در خود جا داده اند؛ وضعیت بد نقاشی دیوارهایی به جا مانده در غار ها و غارت و حفاری های غیر قانونی است. امکان دسترسی به بعضی قسمت های منطقه به دلیل وجود مین های ضد نفر وجود ندارد.
دلایل ثبت
معیار اول: مجسمه های بودا وتزئینات غار ها ی بامیان تجسمی استثنایی از مکتب قندهار در هنر بودایی این قسمت از آسیای مرکزی هستند.
معیار دوم: بقایای هنری و معماری دره بامیان که یکی از مراکز مهم بودائی سر راه جاده ابریشم "جاده ابریشم" محسوب می شود، گواهی استثنایی اند بر تعامل فرهنگی با هندی ها، یونانی ها، رومی ها، ساسانی ها، که این تعاملات فرهنگی در نهایت به عنوان زیربنایی برای شکل گیری مکتب هنری قندهار عمل می کنند. تاثیر اسلام در دوره های بعد را نیز می توان به این تاثیرات فرهنگی اضافه کرد.
معیار سوم: دره ی بامیان گواهی است استثنایی بر سنت فرهنگی آسیای میانه که امروز ناپدید شده است.
معیار چهارم: دره ی بامیان گواهی است استثنایی بر چشم اندازی فرهنگی که ترسیم گر دوره ای مهم از بودائیسم است.
معیار ششم: دره ی بامیان باشکوه ترین تصویر از بودائیسم غربی و یک مرکز زیارتی مهم در طول قرن ها است. این محوطه به خاطر ارزش سمبلیکش در دوره های مختلف با آسیب هایی روبرو شده اند؛ از جمله تخریب عمدی این محوطه در سال 2001 که جهان را تکان داد.
مناره و بقایای باستانی جم

مناره جم با 65 متر ارتفاع، بنایی زیبا و بلند است که قدمتش به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد.

مناره جم با 65 متر ارتفاع، بنایی زیبا و بلند است که قدمتش به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد. این بنا با نمایی مرکب از جنس آجر و کتیبه ای از سفال آبی رنگ در سردر، به دلیل کیفیت معماری و تزئیناتش که نمایانگر اوج سنت هنری خاص این منطقه است، در خور توجه است. تاثیرگذاری این بنا به دلیل مناظر دیدنی اطرافش چندین برابر شده است: دره ای عمیق که بین کوه های سر به فلک کشیده در دل شهرستان غور باز شده است.
ثبت در لیست میراث جهانی در خطر: 2002
دلایل ثبت:
معیاردوم: معماری و نمای مبتکرانه مناره جم در گسترش هنر و معماری شبه قاره هند و مناطق اطراف آن نقش مهمی داشته است.
معیار سوم: مناره جم و بقایای باستانی مربوط به آن گواهی استثتایی اند بر توانایی و کیفیت تمدن غورید که از قرن 12 تا 13 بر این منطقه حاکم بوده است.
معیار چهارم: مناره جم نمونه ای استثنایی از معماری و تزئینات اسلامی در منطقه است و در اشاعه این سبک معماری نقش مهمی داشته است.
شهرهای مهم افغانستان
کابل (Kabul) :
شهری است باستانی، و نام آن در اساطیر هند و اروپایی و خاصه اسطوره های ایرانی شاهنامه فردوسی ذکر شده است دارای نام های تاریخی مختلفی بوده است، از جمله :
1ـ آرتوسپانا یا اُرتاس پانا یا ارتوسپانوم یا ارتوستانا.
2ـ اردهاشتانای.
3ـ اطابان.
4ـ الکساندر یا آدپاروپامیزم (در زمان اسکندر مقدونی و سلسله سلوکیان ).
5ـ اورتسپنه یا اورتوسپانه.
6ـ جروس.
7ـ دیگره ته.
8ـ طابان.
9ـ قابور یا کابور یا کابورا یا کابوره.
10ـ کابولتیه.
11ـ کاروارا.
12ـ کاوپودر.
13ـ کاوفو.
14ـ کسپاتیروس.
15ـ کوبها.
16ـ کوفس.
17ـ کوفن.
18ـ کی پین.
19ـ نیکا یا نیکایا یا نیکه.
20- وای کرت یاوای کرتا یا وای کرته یا وئه کرته یا ویکرتا. پایتخت جمهوری افغانستان، شهر تاریخی "کابل" (Kabul) است، که در سال 1995 م. 2،034،000 نفر جمعیت داشته است، یعنی 10% مردم این کشور به آن کابلستان می گفتند و به صورت "کابول" هم نوشته می شود.
کابل نسبت به سایر شهرهای جهان، حتی در مقایسه با شهرهای منطقه، فوق العاده فقیر و عقب مانده است. کابل، چهره صد سال قبل خود را هنوز حفظ کرده است و فقط بعضی کالاها و لوازم جدید زندگی در آن وارد شده است. الیور روآ (oliver Roa) معتقد است که در افغانستان فقط یک شهر واقعی وجود دارد و آن کابل است.
کابل در میان کوه های سر به فلک کشیده هندوکش قرار دارد. شهر کابل را از سه طرف کوه هایی که بر روی آنها دیواری سست بنا شده به صورت نیم دایره ای در بر گرفته و سمت شرقی آن باز است که در آن قسمت حصار دفاعی و جاده اصلی است که پس از گذشتن از پل بالای رودخانه به مدخل ورودی شهر منتهی میگردد. منظره طبیعی آن فوق العاده زیباست. و شهر در دره ای عمیق و نسبتاً عریض واقع شده و "کابل رود " با پیچ وخم های طبیعی اش، از میانه آن می گذرد. تپه های منشعب از کوه ها نیز بین مناطق شهر فاصله انداخته است. هوای آن در تابستان خنک و مطبوع، و در زمستان سرد می باشد. مهمترین آثار تاریخی و باستانی آن عبارتند از :
1ـ دیوار تاریخی کابل(پیش از اسلام).
2ـ باغ بابری (بابر شاه).
3ـ مقبره تیمور شاه.
4ـ قصر دارالامان.
5ـ قصر چهل ستون.
6ـ منار ده مزنگ.
7ـمقبره نادر شاه.
8ـ قصر دلگشا.
9ـ مسجد پل خشتی.
10ـ مسجد شاه دو شمشیره.
آمیزه ای از اقوام مختلف افغانستان (اعم از تاجیک، پشتون، هزاره،ترکمن ،نورستانی، ازبک، بلوچ و …) در کابل دیده می شود و یک سوم مردم آن شیعه مذهب هستند. بیشتر مردم به زبان فارسی دری صحبت می کنند و مکاتبات نیز عمدتاً به همین زبان می باشد. بازار کابل سبک و سیاق بازارهای سنتی مشرق زمین را دارد، اما بازارهای جدیدی نیز به سبک بازارهای غربی در آن ایجاد شده است. شهر به 12 منطقه تقسیم شده و تنها 3 پارک کوچک و محقر و بدون هر گونه امکانات دارد.
آب و هوا و زیبایی کابل را بسیاری از نویسندگان و شاعران فارسی و هندی ستوده اند. زیبایی شهر، گلهای بی شمار، باغ ها، تاکستان ها و جویبار ها ی آن بر سر زبانها ست و میوه های آن را به دورترین نقاط شبه قاره هند می برند و مردمی بسیار فهیم و کاری دارد.

بامیان (Bamian) :
مرکز استان تاریخی و شیعه نشین بامیان، در میان دامنه های مرکزی دو سلسله جبال بزرگ "هندوکش" و "بابا" که بین خطوط 67 درجه و 29 دقیقه و 41 ثانیه طول شرقی و 34 درجه و 33 دقیقه و 22 ثانیه عرض و شمالی قرار دارد، واقع شده است.
در روزگار باستان به نام های "دارابسا" یا "داراپساکا" (دارابساکا) نامیده می شده و در ادبیات پهلوی"بامیکان" و در دوران اسلامی "بامنج" یا " ماووبالیغ" یا "موبلخ" خوانده می شده است. در سده اول میلادی چینی ها از آن به صورت "هانج"، "هان"، "فان یانگ" (Fan – yong)، "فان یان"، "فان – ین – نا" و "وانک ین" یاد کرده اند.
هنگام عبور "هیون تسینگ" از بامیان، کیش بودایی در این منطقه رواج کامل داشته و نفوذ این آیین از روی تعداد معابد و راهبانی که شمار ایشان را به چندین هزار می رساند، به خوبی مشخص است و تعلیمات بوداییان، بیش از دیگر نقاط آسیای مرکزی در بامیان تاثیر خود را نشان داده است.
این شهر بر روی کوهی بنا شده و در عصر اسلامی به اندازه یک سوم بلخ وسعت داشته است. در آنجا 2 بت بزرگ "سرخ بت" و "جنگ بت" (خنکبد) وجود داشته که 53 و 35 متر ارتفاع داشته اند و در آخرین روزهای حکومت طالبان به کلی از میان رفته اند.
چنگیز مغول، این شهر را با خاک یکسان کرد و تنها از تعرض به "مسجد جامع" آن خودداری نمود.
هزاران هزار بامیانی نیز به دست سربازان مغول قتل عام شدند. امروزه همه مردم شهر و آبادی های آن شیعه بوده و حتی بسیاری از آنان از نسل پیامبر اسلام (ص) (سادات صحیح النسب) هستند. وجود معادن سرب، مس، قلع، جیوه و یاقوت در عصر رنسانس اسلامی موجب ثروت و مکنت اهالی آن شده بود.
شهر باستانی بگرام (begram) :
بقایای شهر باستانی "کاپیسا" (Kapisa) در 80 کیلومتری شمال کابل و مشرف بر دره پنجشیر، در ملتقای دو رود پنجشیر و غوربند، در کنار شهر "بگرام" (Begram) در قرن سیزدهم شناخته شد و تعداد زیادی سکه متعلق به دوران باکتریایی ـ یونانی و کوشانیان از آنجا به دست آمد. بر روی سکه ای اُکراطیدسی، الهه ای بین آج های فیل و نمادی از کوه بر تخت نشسته و همراه با آن، با خط خُروشتهی (Kharoshthi) عبارتی به معنای "الهه شهر کاپیسا" حک شده است. بنا بر گزارش هسوان ـ تسانگ، این شهر در عهد کانیشکا (حکومت: 123 -153 م.) پایتخت تابستانی حکومت کوشانیان بوده است. اولین بار، هاکین (J.Hachin) در 2 نقطه از آن یعنی "شهر سلطنتی نو" (بگرام امروزی) و " شهر سلطنتی کهنه" (برج عبدالله کنونی) به حفاری پرداخت.وی در پشت دیوار اتاق های بنای عظیمی از عهد کوشانیان که احتمالاً کاخ یا بازار بوده، مجموعه با ارزشی از اشیای گرانبها کشف کرد.
اشیاء رومی به دست آمده عبارت است از: مجسمه های کوچک و مفرغی و مجموعه ای از ظروف ساخته شده از مفرغ، سنگ سماق و مرمر سفید. در حدود 50 قالب گچی نقش دار با نشانی خاص، که احتمالاً در اصل برای نقره کاران طراحی شده بود، احتمالاً به دوره سلوکی تعلق دارد. تعداد زیادی لوح شگفت انگیز عاج هندی حکاکی شده و اشیاء و اسباب زینتی دوره کوشانی هم کشف شده است.
بنجامین رولند معتقد است گنجینه بهرام به قرن اول و دوم میلادی تعلق دارد، اما رومن گیرشمن بناهای متعدد شهر باستانی کاپیسا را به دوره ساسانی منسوب می کند. برخی نیز بر این باورند که شهر در زمان شاپور اول ساسانی در 241 میلادی یا به دست هیاطله ویران شده است.
بغلان (Baghlan) :
شهر تاریخی "بغلان" (Baghlan) مرکز ولایت "قطعن" در شمال شرقی افغانستان واقع شده و در سال 1988 م . حدود 41،200 نفر جمعیت داشته است. این شهر در دوره کوشانی ها آباد بوده و نام آن از کلمه باکتریایی "بگولانگو" (Bagolango) به معنای "بتکده" از کتیبه "نوکون زوکو" از آثار باستانی "سرخ کُتل" مشتق شده است. معبدی که در این شهر کشف شده، ظاهراً آتشکده سلطنتی است و احتمالاً در قرن دوم میلادی بنا شده است.
در پایان قرن سیزدهم هجری، جمعیت بغلان شامل 1000 نفر خانوار پشتون و تاجیک بود و حاکمی خاص خود داشت. حاکم نشین آن دهکده "قشلاق قاضی" بود که حاکم آن نیز مطیع حاکم شهرستان مجاور، یعنی "غوری" بود که در جنوب قرار داشت.
رشد شهرهای این شهرستان از دهه 1310 ه. ش. یعنی زمانی آغاز شد که ایجاد راه اتومبیل رومیان کابل و قندوز بر روی تنگه "شَبُر" دره سرخاب را به خط مهم ارتباطی تبدیل کرد. سه مرکز شهرنشینی عمده، که هر سه بغلان نام داشتند، یکی پس از دیگری، پدید آمدند: الف) شهر بغلان کهنه ب) شهر جدید بغلان، در 4 کیلومتری جنوب شهر کهنه پ) شهر صنعتی بغلان، در 7 کیلومتری جنوب، در اطراف کارخانه قند. امروزه بغلان قدیم و جدید شهر واحدی را تشکیل می دهند، اما شهر صنعتی واحدی مستقل است.

قندهار (Qandahar):
شهر "قندهار" (Qandahar) به مرکزیت ولایت "قندهار" دومین شهر پر جمعیت افغانستان است که در سال 1988 م حدود 225/500 نفر جمعیت داشته است.
برخی برآنند که شهر باستانی قندهار را "لهراسپ" شاه معروف ایرانی ساخته است اما شماری هم بنای آن را به اسکندر مقدونی نسبت می دهند ودر این مکان شهر الکساندر پولیس (Alexandropolis) را از شهرهای اقماری ایالت آریایا آرخوزیا به شمار می آورند.
شهرباستانی قندهار تا روزگار فرمانروایی "غلزیان" برجای بود. "شاه حسین شهری جدید، به نام حسین آبادی ساخت و نادر شاه افشار کوشید موقعیتی شهر را تغییر دهد ونادر آباد را ساخت. سرانجام "احمد شاه درانی" در 1753 یا 1754 شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و "اشرف البلاد" لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا "دارالقرار" یاد می شود. دوبار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیموری گورکانی.
قندهار به شکل یک مربع مستطیل است و چون طبق نقشه ساخته شده بسیار منظم است شهر به چند محله تقسیم شده و هر محله متعلق به یک یا چند قوم و قبیله است و اکثر اهالی آن را افغانان (عمدتاً درانی) تشکیل می دهند و از نظر سیمای ظاهری شباهت بسیاری به ایرانیان دارند.در اطراف قندهار باغ های میوه تاکستان ها و زیارتگاههای بسیاری است و مردم بیشتر برای تفریح به آنها می روند تا برای عبادت و زیارت.

مزار شریف (Maza-e-sharif) :

شهر مذهبی و تاریخی "مزار شریف" (Mazar – e – sharif) مرکز استان "بلخ"، در نزدیکی مرز افغانستان و ازبکستان واقع شده و عموم مردم آن شیعه می باشند. این شهر در قرون وسطی به صورت روستای "خیر" یا "خیران" بوده و تا بلخ 2 فرسنگ راه فاصله داشته است. این شهر در سال 1988 م. حدود 600 و 130 نفر جمعیت داشته است و مرکز ازبک های افغانستان است.
در زمان سلطان سنجر مزار حضرت علی (ع) در این منطقه بدین طریق کشف شد که چون سرزمین بلخ مستور از خرابه بود، تصور می کردند که گنج هایی از زمان دیوها در آن مدفون باشد، لذا پادشاه شروع کرد به حفریات عمده (باستان شناسی اولیه ) و در یکی از آن موارد، میز سنگی بسیار قشنگ و سفیدی از خاک بیرون آمد، که این کتیبه بر آن حک شده بود : "این است مرقد علی پسر ابوطالب، پهلوان شجاع و مونس پیغمبر. "
شهرت مزار شریف از صد سال به این طرف زیادتر شده، زیرا در سال 1866 م. مرکز حکومتی ولایت ( استان ) از بلخ به مزار شریف انتقال یافته و تا امروز همچنان باقی مانده است. هنگام انتقال مرکز از بلخ، مزار شریف قصبه ای کوچک بود، ولی از آن به بعد آهسته آهسته از جمعیت شهر بلخ کاسته و به آبادانی شهر مزار شریف افزوده گردید.
امروزه مزار شریف، چهارمین شهر مهم افغانستان بوده و زیارتگاه شیعیان این کشور و دیگر مناطق میباشد، به گونه ای که در فصل بهار زائران بسیاری را به خود جلب می کند. این شهر در زمان حکومت طالبان در کابل، مقر حکومت اسلامی برهان الدین ربانی بوده و ماجرای معروف قتل عام دیپلماتهای ایرانی در این شهر به وقوع پیوسته است. در گذشته روس ها بی میل نبودند که پای تخت به مزار شریف انتقال یابد، چرا که هم به مرزهای شوروی (سابق) نزدیکتر بود و هم استخراج معادن گاز در نزدیکی آن، بر اهمیت آن دوصد چندان افزوده بود.
هرات (Herat) :
هرات (Herat) مرکز استان "ولایت" هرات، در غرب افغانستان واقع شده در سال 1988 م 177/300 نفر جمعیت داشته و نزدیک ترین شهر مهم این کشور به مرز ایران می باشد.
این شهر در روزگار هخامنشیان آرتاکئانا (Artacauan) یا ارتاحوئانا نامیده می شد. سپس به "هاریوا" (hARIVA) تغییر نام داده و در کتیبه بیستون داریوش کبیرها روا (Harua) ثبت شده است هاروا، در زبان ارمنی به معنی "مشرق " می باشد و هرات در زبان با نام عمومی "آریا" (Arya) نیز یاد می شد، و یونانی ها به این نام بیش از دیگر اسامی اعتقاد داشتند. اسکندر مقدونی شهر هرات را بازسازی کرده آن را الکساندر یا اریون (اسکندریه آریا) نامید.هرات یا هری (Harey) از باستانی ترین و نامدارترین شهرهای مشرق زمین است. روزگاری دراز پایتخت امپراتوری "تیموریان" بود که از "تیمورلنگ" برایشان میراث مانده بود. سپس به دست "صفویه" افتاد و در سال 1715 م .توسط "درانیان"، تصرف شد، اما نادرشاه افشار در 1731 م. آن را پس گرفت و در 1749 به دست "احمد شاه" افتاد و تاکنون در اختیار "درانیان" است. دو سوم جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند. شهر در جلگه ای حاصلخیز قرار گرفته و این جلگه را رودخانه ای که پیرامونش پر از روستاهاست، آبیاری می کند و مزارع غله آن را فراگرفته است مسجدها (خاصه مسجد جامع قدیمی هرات)، آرامگاهها و دیگر بناهای با شکوه میان باغ ها، درختزارها و کوهها سر به فلک کشیده پیرامونش زیبایی مناظر طبیعی را دو چندان می سازد.
این شهر در تاریخ قاجاریه به دلیل اهمیت "محاصره" آن اهمیت فراوان داشته و ساکنان آ ن را "هروی" (Hravi) می خوانند زادگاه خواجه عبدالله انصاری (پیر هرات) است.

منابع:

http://www.zorwan.pershianblog.com

http://www.marigo.blogfa.com

فهرست مطالب
جایگاه تمدن و استراتیژیکی هرات در آئینه تاریخ 2
چشم انداز های فرهنگی و بقایای باستانی دره ی بامیان 8
ثبت در لیست میراث جهانی در خطر: 2003 9
تهدیدات متوجه محوطه 9
دلایل ثبت 9
مناره و بقایای باستانی جم 10
دلایل ثبت: 11
شهرهای مهم افغانستان 12
کابل (Kabul) : 12
بامیان (Bamian) : 15
شهر باستانی بگرام (begram) : 16
بغلان (Baghlan) : 17
قندهار (Qandahar): 18
مزار شریف (Maza-e-sharif) : 19
هرات (Herat) : 21
منابع: 24

23


تعداد صفحات : 25 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود