به نام خدا
مشارکت مادران
درجامعه
تهیه کننده :
مقدمه ……………………………………………………………………………………………………….3
تربیت چیست ؟ ………………………………………………………………………………………..6
اهمیت تربیت کودک…………………………………………………………………………………..6
مراحل نسبی تربیت کودک…………………………………………………………………………8.
تربیت کودک در اسلام………………………………………………………………………………..9
اهمیت مادر………………………………………………………………………………………………..11
اثر اشتغال مادر بر رشد کودک……………………………………………………………………..13
ضرورت وجود مادر برای فرزند…………………………………………………………………….15
نقش پدر…………………………………………………………………………………………………….16
پدر مسئول تربیت فرزنداست ………………………………………………………………………..17
جدایی کودک از مادر و پدر…………………………………………………………………………18
پرورش اجتماعی کودکان…………………………………………………………………………….19
خصوصیات تربیت اجتماعی………………………………………………………………………….19
عوامل موثر در رشد اجتماعی کودک…………………………………………………………….20
خانواده……………………………………………………………………………………………………21
اولین نهاد تربیتی………………………………………………………………………………………21
پرورش اجتماعی………………………………………………………………………………………24
مراحل رشد اجتماعی………………………………………………………………………………..24
نقش مادر در روند رشد اجتماعی کودکان……………………………………………………25
بحث و نتیجه گیری ………………………………………………………………………………..29
منابع ……………………………………………………………………………………………………30
مقدمه :
ارتباط میان مادر و فرزند نه تنها از زمان تولد بلکه حتی پیش از آن نیز اثر بسیار مهمی بر رشد روانی کودک دارد . نگرش گرم و سرد مادر نسبت به کودک موجب سازگاری و ناسازگاری کودک در آینده می شود و محرومیت از مراقبتهای مادرانه رشد اجتماعی و حرکتی کودک را به تاخیر می اندازد
رشد اجتماعی کودک بیانگر آن است که تا چه حدود روابط امور و رفتار اجتماعی را درک و عدل می کند . برای رسیدن به این هدف فرد باید بکوشد علایق دیرین و نا موفق خود را تغییر دهد و از رفتارهای تازه و موثر پیروی کند .
مدرسه در مورد پیوندهای اجتماعی چون آزمایشگاهی بشمار می رود . کودک احساس می کند که چه در خانه به منزله و اصول رفتار به کار می رفت در مدرسه اجرا نمی شود . مدرسه برای بسیاری از کودکان نخستین تجربه گروهی واجتماعی در خارج از محیط خانواده است و در اینجا باید رفتار متناسب با دو محیط باشد . در مدرسه رفتار اجتماعی کودک به مواردی مانند : اظهار ادب ، سکوت ، آرامش ، اجازه گرفتن ، مسخره کردن ، به گفته های دیگران گوش فرا دادن و منافع گروه را مقدم شمردن اطلاق می شود . همکاری کودک به معنای رعایت مقررات و انضباط مدرسه ، سر وقت حاضر شدن ، رفتار منصفانه داشتن است .
ارتباط معنوی کودک با مادری که در بیرون از منزل کار می کند و کودکی که مادرش خانه دار است در دو قطب متفاوت قرار می گیرد که مدرسه نیز در این مورد نمی تواند عواطف عقب افتاده کودک محروم از عاطفه مادری را جبران کند . از اینروست که عضو جامعه و آینده از احساسات متحدالشکل برای گزینش پایگاههای مختلف در جامعه محروم می شود هر چند جامعه خود نیز در پاسخگویی نیازهای کودک سهمیم است و او را در اجتماعی شدن یاری می دهد ولی زیر بنای آمادگی در انطباق با محیط و پذیرفتن انسانها در خانواده بویژه در دامن مادر شکل می گیرد .
مادران شاغل در مقایسه با مادران خانه دار وقت کمتری را به مراقبت کودکان خود اختصاص می دهند . مدت زمانی که مادران شاغل فارغ التحصیل از دانشگاه به مراقب از فرزندانشان اختصاص می دهند حدود یک سوم مدت زمانی که یک مادر خانه دار صرف اینکار می کند .
با وجود این دو نکته را باید اضافه کرد که :
اولاً :مدت زمانی که مادران شاغل صرف مراقبت از فرزندان می کنند از نظر کیفی فعالانه تر ، هدف دارتر و جدی تر از اوقاتی است که مادران غیر شاغل به این می پردازند .
ثانیاً : پدران خانواده هایی که همسرانشان شاغل است در مقایسه با پدارن خانواده هایی که همسرانشان خانه دار است مدت زمان بیشتری را صرف نگهداری بچه می کنند .
البته نوع شغل ، درجه شغلی و میزان علاقه مادران به کار در کیفیت تعامل و میزان مراقبت از کودکان نقش مهمی دارد . بطور مثال : شغلی که روحیه و احساس خود ارزشمندی یک مادر افزایش می دهد بدیهی است که بهتر شدن رابطه مادر با کودک را در پی داشته باشد . با این که وجود مادر در خانه بویژه در یکی دو سال اول زندگی به منظور ایجاد دلبستگی بین مادر و کودک الزامی است و از هر یک سال عمر کودک یک هشتم آن در مدرسه و هفت هشتم بقیه در خانواده سپری می شود . اما شرایط اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی جوامع بسیاری از زنان اندکی بعد از تولد بچه روانه بازار کار کرده است .
بر اساس تحقیقات انجام شده طبق آمار سال 55-50 تنها 9 درصد افراد شاغل جامعه ما زن بوده اند . درحالیکه 6 درصد مردان شاغل تحصیلات عالیه دارند و این رقم در مورد زنان شاغل به 18 درصد می رسد .
با این وجود بانوان از لحاظ دسترسی به آموزش در سطح پایین تری قرار دارند . بعبارت دیگر در شرایط مساوی تنها زمانی می توانند به کسب موفقیت های شغلی موفق شوند و به اشتغال بپردازند که تحصیلات بالاتری داشته باشند .
کودکان مادران شاغل در مقایسه با کودکان مادران خانه دار غالباً سازگاری شخصیتی و اجتماعی بهتری در مدرسه دارند و به نظر می رسد که دختران بیش از پسران از داشتن مادر شاغل بهره می برند . دختران مادران شاغل از نظر اجتماعی یک الگوی شایسته دارند آنها به طریقی تربیت می شوند که سبب افزایش اعتماد به نفس ، احساس خود ارزشمندی و مستقل بودن آنان می شود . اما در مورد پسران به گونه آی دیگر است و ممکن است برای پسران برداشتهای تلویحی منفی بهمراه داشته باشد . مزایای مادران شاغل بیشتر برای نوجوانان مفید است تا نوزادان و کودکان مادران شاغل نوجوانانی مسئولیت پذیرتر ترتیب می کنند . بر خلاف عقاید معمول مبنی بر اینکه اشتغال مادر به کودک آسیب می رساند شواهد نشان می دهد که ممکن است برای کودک فوایدی هم داشته باشد .
تربیت چیست ؟
هیچ کاری دشوارتر ، ظریفتر و در عین حال شیرین تر از تربیت نیست . وقتی نهالی نشکفته در مقابل نگاه منتظر باغبان قامت می کشد و یا غنچه ای زیبا به تبسم می ایستد ، پر شکوهترین و لذت آفرین ترین حادثه اتفاق افتاده است . آنوقت که یک باغبان بی شناخت زمین ، زمان و فصل ، نوعی بذر و مجموعه شرایط فردی برای باروری و شکوفایی به کشت و کار دست نمی یابد . مربی نیز بدون شناخت زمینه عاطفی و ذهنی ، زمان و شرایط کودک گام در قلمرو تربیت نخواهد گذاشت .
تربیت امری جهانی است ، همانگونه که کودک ، پدیده ای جهانی است و تعلق به والدین یا ملت و کشور خاصی ندارد ، زیرا آثار وجودی او در عصر ارتباطات ، همه روابط را نیز می تواند تحت تاثیر قرار دهد . تربیت الزام معنوی ، محوری است که نگهدارنده بشر است .
در تحلیل نهایی شاید آموزش و پرورش و بالاخص تربیت یکی از معدود ریلهای بین این دو جهان باشد .
تربیت ، باغبان وجود انسان است ، شکوفایی و رشد هماهنگ و متعالی شکوفه های زندگی ، در گروی وجود باغبان دلسوز و تواناست . آنچه که باغبان انجام می دهد هموار نمودن زمینه های جوانه زدن دانه و نهال و تجلی استعدادها و توانمدیهای بالقوه انسان نیست .
اهمیت تربیت کودک :
بدون شک شناخت ویژگیها و خصیصه های زیستی روانی کودکان ، اولین و اساسی ترین گام در فرایند تعلیم و تربیت محسوب می شود . هر قدر والدین و مربیان شناخت بیشتر و عمیقتری از روند رشد و تحول کودکان داشته باشند ، با لطبع از آمادگی افزونتری برای درک نیازها و حسن تامین آنها و پرورش توانمندیهای کودکان برخوردار خواهند بود .
بدیهی است پرداختن به امر تربیت فرزند ، سالها قبل از تولد ، شاید تا حدودی بعید الذهن باشد اما آن چه که در این ارتباط مورد نظر است ، توجه به نحوه رشد زیستی روانی و تحول شخصیت و قابلیت های باغبانان شکوفه های حیات یعنی پدر و مادر کودکی است که بعدها پای به عرصه وجود خواهد گذاشت .
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و بارز رشد در دوران جنینی ، تاثیر پذیری عاطفی و روانی جنین ، بخصوص بعد از حدود 16 هفتگی که شباهت نسبتاً کاملی به حیات آدمی پیدا می کند . در این شرایط تاثیر گذاری بسیاری از محرکهای محیطی ، عوامل عاطفی و روانی بر جنین فوق العاده چشمگیر می شود .
بعنوان مثال بررسیهای انجام شده حاکی از آنست که جنین پس از چهارماهگی بطور قابل ملاحظه ای از شرایط عاطفی روانی مادر متاثر شده ، بخصوص محرکهای صوتی ، همچون صحبت کردن و خواندنهای مادر ، گوش دادن به صداها و سرودهای مختلف تاثیر فراوانی بر روند رشد شخصیت او می گذارد . ( افروز ، غلامعلی )
تبین نیازهای زیستی ، روانی ، ذهنی و اجتماعی کودکان در دوره های مختلف رشد و برنامه ریزی تلاش مستمر بر تامین آنها امری است بسیار حساس و خطیر و در واقع به ساده ترین بیان تربیت چیزی جزء این نیست .
با در نظر گرفتن این که رشد و تحول یک جریان دائمی است و شرایط زیستی روانی گذشته کودک با وضعیت فعلی او کاملاً ارتباط داشته ، چگونگی رشد او در زمان حاضر پایه وا ساس رشد او در آینده را تشکیل می دهد ، و نیز از آنجایی که رشد امری است ظریف و پیچیده که همزمان درابعاد مختلف شخصیت انسان صورت می پذیرد و آثار و نشانه های آن در جنبه های بدنی ،ذهنی ، عاطفی و اجتماعی ظاهر گردد ، ناگزیر هستیم حداکثر کوشش خود را صرف تمامی ویژگیها و تبیین نیازها و حسن تامین آنها نماییم .
بسیاری از والدین در جریان رشد و تحول کودکان و نوجوانان ، عمدتاً به رشد جمسانی آنها توجه دارند و سایر جنبه ها را مورد غفلت قرار می دهند . متاسفانه بعضی از مربیان در کلاسهای درس صرفاً به تحول ذهنی کودکان توجه می کنند و به سایر ابعاد رشد به ویژه ابعاد عاطفی و زیستی عنایت کمتری دارند .
در هر حال باید توجه داشت که جریان رشد متاثر از عوامل متعدد ژنتیکی و محیطی است و در همه بچه ها به شیوه یکسان صورت نمی پذیرد . اگر بنابر سخن گزل 1روانشناس شهیر بپذیریم که خمیر مایه شخصیت انسان در کانون خانواده و در سنین پیش از دبستان شکل می گیرد و نیز با گفته او کودک در 5 و 6 سالگی نسخه کوچک جوانی است که بعداً خواهد شد .
این ادعا برای کم بهادادن به اثر تربیت در دوره های مختلف رشد نیست . بلکه تاکیدی بر اهمیت و تاثیر فوق العاده و پایدار تربیت در سنین کودکی است .
بایستی اذعان داشته باشیم که بهترین نیاز کودک در این دوره محبت است و هر شیوه تربیتی که عصاره اش عطوفت و محبت نباشد کار ساز و پایدار نخواهد بود . برای کودکی که وجودش سرشار از مهر و احساس مهرپذیری است نیاز به آرامش خاطر و امنیت روانی بسیار حیاتی است .
مراحل نسبی ترتبیت کودک :
در نظریات تربیتی ائمه معصومین علیهم السلام دوران تادیب و تربیت به سه مرحله اساسی تقسیم شده که در هر دوره باید باروش مربوط به همان دوره با فرزند رفتار شود .
تربیت کودک در اسلام :
برای این که کودک شما به نحو شایسته ای پرورش یابد و عضو مفیدی برای اجتماع باشد و با جسمی سالم و فکری سالم و نکوی تربیت یابد که بتواند از نعمتهای مادی ومعنوی بهره مند شود به عقیده متخصصین تربیت و روانشناسی امروز باید از ابتدای تولد کودک تربیتش شروع گردد . اما عده ای دیگرمی گویند کودک تربیتش باید از 3 سالگی شروع شود ولی اسلام قدم را فراتر نهاده و می گوید پدر قبل از زناشویی و انتخاب همسر باید به فکر تربیت اولاد آینده خود باشد .
زیرا طبق قوانین توارث که مورد توجه بسیاری از روانشناسان است ، شخصیت کودک و طرز افکار او و همچنین عواطف و حالات روانی او بستگی تام به مادر دارد و باید گفت اگر مادر از خاندان اصیل و با فضیلت و خوش سابقه باشد قهراً این مزایا در سرشت کودک نیز پدید می آید . و بالعکس اگر مادری فاقد این مزایای اخلاقی و صلاحیت خانوادگی باشد کودک نیز همانند مادر خود بار می آید .
به همین جهات بوده که اسلام درباره انتخاب زن به مرد دستوراتی داده است و همچنین به زن سفارشاتی کرده که باید در انتخاب همسر رعایت کند و از همین رهگذر است که قسمتی از امراض ، مجوز فسخ ، عقد زناشویی است .
1- از امام صادق (ع) : طفل باید هفت سال بازی کند .
در هفت سال دوم باید خواندن و نوشتن بیاموزد .
در هفت سال سوم مقررات زندگی و حلال و حرام دینی را یاد بگیرد .
2- پیامبر اکرم (ص) : فرزند در هفت سال اول سید و آقای والدین است .
در هفت سال دوم بنده مطیع و فرمانبردار پدر و مادر است .
و در هفت سال سوم وزیر و طرف مشورت والدین است .
3- از امیرالمومنین (ع) : فرزندت در هفت سال اول برگ خوشبویی است در ساقه درخت وجود شما .
در هفت سال دوم خدمتگذار مطیع و فرمانبردار شماست .
و در هفت سال سوم یا دوست تو خواهد بود و یا دشمن تو شده است . ( مظلومی ، رجبعلی ) .
مادر و تربیت :
ایفای وظیفه ای که مربوط به پرورش نسل است پدر و مادر مسئولند و هر دو موظفند که کار تربیت را به عهده گیرند اما در ارزیابی از اهمیت نقش این دو باید بگوییم نقش مادر مهم تر از نقش پدر است و آن بدلیل :
الف : نقش وراثتی
مادر دارای دو گونه نقش و تاثیر درباره کودک است : نقش وارثت و نقش محیطی . در جنبه وراثت همه آنچه که مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و اجداد گذشته است از طریق ژنها و از کانال او به طفل منتقل می شود صفات و شرایط جسمانی از زشتی و زیبایی ، شکل و قد و حتی بیماریهای مزمن از گذشتگان به طفل می رسد و این صفات بگونه ای است که در تمام مدت حاملگی و حتی در دوران شیردهی با طفل همراه است در حالیکه نقش وراثتی پدر پس از انتقال نطفه پایان می پذیرد و انتقال بعدی در دسته از صفات مطرح نیست . در وارثت و ریشه خانوادگی نقش مادر بیشتر از پدر می باشد .
ب : نقش محیطی
آن چه مربوط به محیط می شود طفل تحت تاثیرات محیط رحم ، حجم و فشار و ویژگیهای شیمیایی آن است تا محیط خارجی و بیرون رحم ، طرز فکرها ، خویها ، رفتارهای مادر برای کودک درس است . او نسبت به زندگی دید پیدا می کند . در سایه دیدن نقش های خوب و بد و الگو گرفته و صاحب فرهنگ می شود . طول مدت روابط وراثتی کودک را با مادر در مقایسه با پدر اگر در نظر گیریم خواهیم دید که بسیار و حتی از دیدی می توان گفت قابل مقایسه نیست و به همین ترتیب در جنبه محیطی هم می دانیم طفل تا مدتها در آغوش مادر است و پس از آن هم تا سن مدرسه ای در کنار مادر است مدت رابطه او با مادر به مراتب بیشتر از پدر است . ( رشید پور ، مجید ) .
اهمیت مادر :
کودک وقتی می بیند این مادر است که بیش از همه از او پرستاری و مواظبت می کند انواع خوارکیهای گوارا را برایش فراهم می آورد به او صادقانه مهر می ورزد و میان آنان یک رابطه محبت آمیز و استوار برقرار می شود کودک صلاح خود را در پیروی از دستورهای مادر می دانند اما اگر مادر موجودی خونسرد ، بی قید یا بی ترحم باشد ممکن است کودک را به واکنشهای شدید وادارد و او را موجودی خودخواه ، نادان ، سنگدل و غیر قابل اعتماد بشمار آورد . این نگرشهای مثبت و منفی در ساخت روانی کودک تاثیری بس عمیق دارد .
بعضی از روانشناسان معقتدند میان مادرانی که پستان خود را به فرزندانشان می دهند مهر مادری و فرزندی بیشتری وجود دارد تا مادرانی که چنین نمی کنند . گروه دیگری از روانشناسان عقیده دارند که نگرش گرم و سرد مادر نسبت به کودک موجب سازگاری و ناسازگاری کودک در آینده می شود بررسیها نیز تایید کرده اند مادرانی که برای مدتی طولانی با گرمی و محبت به پسرانشان از پستان خود شیر داده اند بیش از همه فرزندان سازگاری داشته اند اما دختران در همین شرایط سازگاری نسبی داشته اند و پسران و دخترانی که از پستان مادران سرد و کم محبت شیر خورده اند اغلب دارای مشکلات رفتاری بوده اند .
تمایل کودک به برقراری یک رابطه نزدیک با افراد خاص و احساس ایمنی بیشتر در حضور این افراد وابستگی نامیده می شود روانشناسان نخست این نظریه را پیش کشیدند که کودک به این جهت به مادر وابستگی پیدا می کند که مادر به عنوان منبع تغذیه یکی از اساسی ترین نیازهای کودک برآورده می سازد اما این نظریه پاسخگوی برخی واقعیتها نبود .
اغلب کودکان یک وابستگی توام با ایمنی نسبت به مادر خود دارند اما در برخی از آنها این وابستگی توام با نا ایمنی است . رفتار اجتنابی و تردید آمیزی که از کودکان وابسته نا ایمن به هنگام بازگشت مادر به موقعیت نا آشنا سر می زند یک مکانیسم دفاعی در مقابل اضطرابی است که یک مادر غیر قابل اعتماد در کودک بر می انگیزد . این حالت شکل خفیفی از گسلش شدیدی است که در کودکانی دیده می شود که مدتها از والدین خود جدا بوده اند این کودکان در نخستین تجدید دیدار والدینشان یک حالت بی تفاوتی از خود نشان می دهند . ( اتکنیسون ، ام رتیال و هیلگارد ، ارنست ر )
رفتار مادرانه ، عاری از حساسیت و توجه در سال اول زندگی بسبب به وجود آمدن وابستگی توام با نا امنی در کودکان می شود مادران کودکان وابسته نا ایمن بیشتر در جهت خواستها و حالات خلقی گذران خود واکنش نشان می دهند تا در برابر علائم دریافتی از کودک . برای مثال ، این مادران در برابر کودکی که برای جلب توجه گریه می کنند وقتی واکنش نشان می دهند که خود هوس بغل کردن بچه را بکنند و در مواقع دیگر نسبت به گریه های او بی اعتنا می مانند .
احساس اعتقاد کودک نسبت به مردم بستگی به این دارد که نیازهای اولیه او به چه شیوه ای توسط مادر سیراب شده است . کودکان طی دومین سال زندگی دوست دارند محیط خود را بکاوند و بررسی می کنند و برای خود فعالیتهایی داشته باشند هر اندازه والدین مشوق چنین فعالیتهایی باشند به همان نسبت احساس استقلال و خود پیروی در کودکان بیشتر رشد می کند در سالهای پیش از دبستان ( سنین سه تا پنج سال ) کودک از مرحله خود تنظیمی ساده به مرحله ای می رسد که خودش می تواند آغازگر فعالیتهایی باشد و آنها را به اجرا درآورد . در اینجا نیز نگرشهای والدین بسته به اینکه تشویق کننده یا دلسرد کننده باشد می تواند در کودک احساس نابسندگی و یا احساس گناه بوجود آورد . در سالهای دبستان کودکان مهارتهایی را می آموزند که جامعه آنها را ارزشمند می داند این مهارتها محدود به خواندن و نوشتن نیست بلکه مهارتهای بدنی ، توانایی قبول مسئولیت و کنار آمدن با مردم را نیز در بر می گیرد تلاشهای موفقیت آمیز در این زمینه ها احساس چیرگی وتلاشهای توام با شکست ،احساس حقارت در کودکان بوجود می آورد .
اثر اشتغال مادر بر رشد کودک :
همه روزه مادران بیشتری به اشتغال در خارج از خانه روی می آورند فعالیت اجتماعی بانوان و مشارکت آنان در اداره کشور موضوعی است که بخصوص در سالهای اخیر در هر محفلی راجع به آن صبحت می شود با توجه به آمار و ارقام موجود درباره ، جمعیت زنان کشور آمار زنان شاغل و نیاز جامعه به فعالیت آنان در ابعاد و جوانب گوناگون ضرورت این امر انکار ناپذیر است .
با توجه به مسئولیتی که خانمهای جامعه ، ما نسبت به آینده ، احساس می کنند طبعاً می توانند اثر بسیاری در رشد و شکوفایی آن در ابعاد مختلف داشته باشند چون حدود 50 درصد کل جمعیت کشور از زنان تشکیل میشود بنابر این اگر از نظر اجتماعی دید کمی نسبت به اشتغال خانمها بارزتر و مثبت تر شود زنان هم در محیط کار احساس راحتی و دلگرمی بیشتری می کنند و در نتیجه بر تلاش و همت خودشان می افزایند .
در آمریکا قریب 5 میلیون مادر شاغل با کودکان زیر پنج سال وجود دارد و تعداد آنها رو به افزایش است با توجه به نتایج حاصل از پژوهش در زمینه وابستگی کودک و مزایای برخورداری از یک محیط انگیزه قوه در نخستین سالهای زندگی لازم است اثر روند حاضر را بر نسلهای آینده بررسی کنیم .
مادران شاغل ترتیبات گوناگونی را برای نگهداری کودکانشان بکار می گیرند . اکثر آنها به هنگام کار ، کودکان پیش دبستانی خود را تحت مراقبت یک پرستار یا یکی از خویشاوندان خود قرار می دهند و بقیه آنها به مهد کودک می سپارند . روشن است که تاثیر اشتغال مادر بر رشد کودک تا حدود زیادی بستگی به کیفیت مراقبت از کودک توسط جانشین مادر دارد پژوهش در این زمینه برد و حوزه گسترده متمرکز شده است :
1- اثرات عمومی داشتن مادر شاغل در مقایسه با مادر تمام وقت بر کودک
1- اثر مراقبت فردی در مقایسه با مراقبت گروهی
بنظر می رسد ، دختران بیشتر از پسران از داشتن یک مادر شاغل بهره می برند . دخترانی که مادران شاغل دارند ، نسبت به دخترانی که مادران غیر شاغل دارند ، از خود بسندگی ، سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی بیشتری برخوردارند .
پسران مادران شاغل نیز درمقایسه با پسران مادران غیر شاغل از خود بسندگی و سازگاری بیشتری برخوردارند . این یافته ها را چگونه باید تبیین کرد ؟
احتمال دارد فقدان تحریک فکری که از اشتغال مادر ناشی می شود اثر معکوسی هم بر دختران و هم بر پسران داشته باشد ، اما در مورد دختران این کمبود با مزایای دیگری مانند برخورداری از خود بسندگی بیشتر و داشتن مادری لایق و موفق به عنوان الگو جبران شود .
اشتغال مادر ، کودکان طبقه متوسط را بیشتر از کودکان طبقه پایین دچار کاستی می کند اگر برای کودکان طبقه پایین در زمان غیبت مادر محیطی سرشار از تحریک ذهنی فراهم شود ( برای مثال ) کودک را به مهد کودک مجهزی بسپارند که معلمان کار آزموده ای دارد ) می توان انتظار داشت که مهارتهای تحصیلی آنان پیشرفت کند .
دکتر خادم : به عقیده من انگیزه قوی شاید مهمترین انگیزه ، تلاش یک فرد ، موفقیت و به کمال رسانیدن فرزندانش می باشد و با توجه به مسئولیتهای خارج از منزل مادر تا حد زیادی از رسیدگی به فرزندان باز می ماند که همین امر سبب نگرانی وی خواهد بود یا در نظر گرفتن جایگاه ویژه و ارزشمندی که مقام مادری دارد و اشتغال ایشان حقیقتاً یک برنامه دقیق و حساب شده برای هر دوی این وظایف خیلی دشوار است . ( خادم ، منیره )
ضرورت وجود مادر برای فرزند :
برخی از روانشناسان اظهار می کنند محرومیت حاکی از فقدان مادر در خانواده موجب پریشانی و اختلال و آزردگی کامل ، انزوای وی احساس می شود و کودک عکس العمل هایی نظیر عصیان ،یاس ، افسردگی و خشم دارد . همچنین مشکلاتی نظیر عقب ماندگی ذهنی ، عقب ماندگی رشد تکلم و زبان ، ناتوانی در به تاثیر انداختن ارضای فوری خواسته ها ، بی حسی عاطفی ، کم بودن بهره هوشی ، اختلالات خواب ، بی اشتهایی ، حساسیت غذایی و تاخیر در رشد عصبی در کودک به چشم می خورد .
دامن پر مهر ، آغوش گرم ، طنین دلنواز و آهنگ آرامشبخش قلب مادر ، او نیز بزرگترین مواهب الهی است که انسان در دوران کودکی بدان نیاز شدید دارد . در دوران کودکی هیچ عاملی برای پرورش جسمی و عاطفی و روانی و اجتماعی کودک ، بهتر و موثرتر از مادر نیست برای اینکه کودکان بتوانند به طور کامل از تمام امکانات مادی و معنوی برخوردار شوند ضروری و حتمی است که تحت حمایت مادران خویش قرار گیرند .
این هم یکی از شاهکارهای خلقت است که نه تنها کودکان به وجود مادرها نیازمند هستند بلکه زنان نیز به وجود طفل نیاز مبرم دارند ، هنگامی که استعدادهای آنان به اوج کمال می رسد و می توانند از زندگی خویش لذت کامل ببرند که بر مسند مقدس مادری بنشیند و فرزند یا فرزندانی آنها رامادر صدا کنند .
نقش پدر :
وقتی کودک به اندازه کافی بزرگ شد و از دامنه قدرت و اهمیت هر یک از اعضای خانواده آگاهی یافت ، انگاه پدر را یکی از مهره های بسیار مهم در ایجاد نظم و ثبات و محور اصلی در گردش خانواده بشمار می آورد در می یابد که رفع نیاز او اغلب بدست پدر صورت می گیرد .
ارزشهای مثبت خانواده بیشتر به روابط نزدیک با پدر وابسته است تا به مادر .
بعضی از پژوهشگران را عقیده بر این است که پدر بیشتر می کوشد بر پسر و مادر بر دختر خود اعمال قدرت کند . بعضی دیگر معتقدند در حالیکه پدران می کوشند با پسران خود همانندی و یگانگی برقرار سازند مادران کوشش می کنند که با دختران یکرنگی و تفاهم داشته باشند .
مصاحبت گرم و صمیمانه پدر و پسر سبب می شود که پسر اعتماد بنفس و صراحت بیشتری پیدا کند و در او نسبت به دیگران احساس احترام و محبت پدید آید.
در واقع ، پدر پسر را در مقابله با رویدادها مرد زندگی بار می آورد . معمولاً پدر به اندازه ، مادر در دختر خود نفوذ ندارد ، ولی پدر مهربان و دلسوز به اعتماد بنفس و سازگاری دختر در میان همتایانش کمک موثری است .
نقش پدر در تربیت فرزند از یکسو نقش وراثتی است که از طریق انتقال نطفه صورت می گیرد و از سوی دیگر نقش محیطی که از طریق اعمال تربیت انجام می شود . همچنین پدر مسئول آموزش مسائل مربوط به حیات حال و آینده کودک ، اجرای انضباط و قانون است اوست که مظهر عدل در خانواده است اگر لغزش و خطائی از فرزند صورت گیرد به حسابش می رسد و دوباره او تصمیم می گیرد در حالی که مادر بخشنده است و پذیرنده ، پدر مظهر انضباط است و مادر مظهر لطف و عنایت . ( قائمی ، علی )
پدر مسئول تربیت فرزند است :
بهترین هدیه ای که می توان به فرزند داد تا در تمام عمر از آن استفاده کند ، ادب نیکو و تربیت شایسته است .
خداوند بر آن والدین مومن رحمت می فرستد که با تربیت صحیح و رفتار مناسب خویش کاری می کنند که فرزندشان نسبت به آنان اهل خدمت و خیر شود .
جدایی کودک از مادر و پدر :
بعضی از روانشناسان تاکید می کنند که جدایی از مادر اختلال در کودک پدید می آورد . جدایی ناگهانی زمانی بسیار زیان بخش خواهد بود که در خانه کسی نباشد جای مادر را بگیرد و کودک را از مراقبتهای مادرانه محروم سازد . در چنین حالتی رشد اجتماعی و حرکتی کودک به تاخیر می افتد غیبت یا جدایی کودک از پدر ، به ویژه هنگامی که دارای اثرهای ناکوار است که کودک به اهمیت وجود پدر در خانه پی برده باشد .
در پژوهشی که در کشور نروژ انجام گرفت معلوم شد پسران مادر ماهیگیری که مدتها از خانواده دور بوده اند بیش از همه به نارسائی رشد و ناسازگاری اجتماعی گرفتار شده اند . دخترانی هم که پدرانشان غایب بوده اند بیشتر به مادرانشان وابستگی نشان دادند تا دخترانی که از حضور پدرانشان بهره مند بودند . گر چه کودک در اصل به کسی وابستگی پیدا می کند که عهده دار مراقبتهای اولیه از اوست . افراد آشنای دیگر نیز منابعی برای احساس ایمنی او به حساب می آیند . بررسیهایی که در موقعیت نا آشنا و ارتباط با پدر صورت گرفته حاکی از آن است که واکنش کودک نسبت به حضور غیبت پدر نیز شبیه واکنش او در برابر حضور غیبت مادر است ، با این تفاوت که وابستگی به پدر کندتر رشد می کند . علاوه بر این ، کودکان یکساله معمولاً نسبت به ترک مادر در مقایسه با ترک پدر ، واکنش شدیدتری نشان می دهند در تجدید دیدار برای مدت طولانی تری به مادر می چسبد . با افزایش سن ، اینگونه تفاوتها کاهش می یابد .
کودکانی که پدرانشان در مراقبت از آنها نقش فعالانه تری به عهده دارند وقتی با فرد غریبه ای تنها گذارده می شوند کمتر ناراحت می گردند و بهنگام جدایی از پدر یا مادر به مدت کمتری واکنش شدید نشان می دهند تا کودکان خانواده هایی که در آنها بیشترین مراقبت از کودک بر عهده مادر است .
پرورش اجتماعی کودکان :
عقل و دین حکم می کند که پدران و مادران مسئول تربیت کودکان خود می باشند، و باید با نقشه و برنامه ، صحیحی تلاش کنند تا فرزندانشان از گمراهی و فساد بر کنار مانده افرادی برومند و ارزنده گردند . برای وصول به این هدف وظایف دشواری بر عهده آنان قرار گرفته است در درجه اول باید سلامت و بهداشت کودک را تامین نمایند پس از آن اصول اخلاقی و ادب را بیاموزند در خلال آموزش اخلاقی بکوشند عملاً روح ایمان و خدا پرستی را به او تزریق نمایند بدون اینکه اجباری وجود داشته باشد تا او فردی متکی به ایمان بار آید .
خصوصیات تربیت اجتماعی :
با مطالعه اجمالی آشکار می شود که در میان مردم افراد اجتماعی برخی از افراد محبوبیت فوق العاده داشته همه مردم همانند پروانه به گرد آنان می گردند ، با این عده به داشتن پول و مقام و زیبایی نمی باشد بلکه مربوط به خصوصیات روحی است که در این عده وجود دارد .
بررسی روحیات اینگونه افراد حاکی است که آنان در زندگی اجتماعی برای دیگران فداکاری می نمایند ، در آسایش همنوعان از جان و دل مضایقه می کنند با ایمان و صداقت ، در مشکلات دیگران همدردی و همکاری دارند تا سر حد امکانات خود می کوشند که دشواریهای دیگران را بر طرف سازند دارای مدح سازگاری بوده با همه افراد زشت و زیبا خشمگین و خودخواه می سازند نواقص دیگران را با بزرگواری نادیده می گیرند لطف و مرحمت خود را از هیچکس مضایقه نمی کنند از خودستایی و تکبر بر کنار بوده و هیچگاه دچار تند خوئی و بدزبانی نمی شوند ، دارای حس همدردی و فداکاری و روح گذشت و سازگاری بوده بر اساس این تجهیزات معنوی می توانند در دریای پر تلاطم اجتماعی افرادی موفق و پیروز باشند این عوامل هستند که برای افراد محبوبیت اجتماعی فراهم می آورند .
رشد شخصیت کودک :
کودک برای رشد کامل و متعادل شخصیت خود نیازمند محبت و تفاهم است و تا آن جا که ممکن است باید تحت مراقبت و مسئولیت پدر و مادر خود در هر حال در محیطی پر مهر و محبت و با تامین اخلاقی و مادی پرورش یابد . هر فردی در روابط خویش با مردم و در کارهای شخصی خود دارای روش سلیقه ای است که سودمند و یا زیان بخش می باشد این روشها سرچشمه ای جز شخصیت انسان و روحیه های مخصوص او ندارد .
در حقیقت منشاء کارها و خلق و خوهای مختلف اعم از نیک و بد همان شخصی است که گاه مسئول و سزاوار کیفر شناخته می شود و گاه سزاوار پاداش کارها و خلق و خوهای مختلف منوط به راه و روشی است که وی در زندگی خود برگزیده و به آنها عادت کرده است .
پس شخصیت هر کس عبارتست از او و رویه ای که به آن عادت کرده و کار آمدها یی که بدست آمده است ، از همین جا تفاوت شخصیتها روشن می شود می گوییم شخصیت دینی ، شخصیت سیاسی ، شخصیت علمی ، شخصیت اجتماعی ، عوامل بسیاری در پی ریزی شخصیت کودک ، موثرند . خانواده ، مدرسه ، محیط خارج و بسیاری از عواملی که در همین مثلث به او مربوط می شوند .
شخصیت او را پی ریزی می کنند ، نباید غفلت کنیم که انسان ، صرف نظر از اینها خود موجودی است مختار بنابر این اراده و میل خود او نیز در تشکیل شخصیت وی بیش از هر عامل دیگری موثر است .
عوامل موثر در رشد اجتماعی کودک :
عواملی که در رشد صحیح و کامل کودک ، موثرند پاره ای مربوط به مدرسه و پاره ای مربوط به محیط زندگی هستند که به طور اختصار به آنها اشاره می کنیم .
خانواده :
پدر و مادر باید کودک را به عنوان عضو ارزنده خانواده قبول کنند و از ناسازگاری مخصوصاً در حضور وی بپرهیزند و در حدودی که به آسایش دیگران و سعادت او لطمه وارد نشود به وی آزادی دهند . در عین حال ، تنها به فکر سیر کردن شکم و پوشاندن تن او نباشند بلکه در تعیین سیر صحیح زندگی او را یاری دهند و راهنما باشند .
اگر پدر و مادر از روابط سالم بهره مند باشند و وضع مالی ایشان دشوار و غیر قابل تحمل نباشد و از مقبولیت اجتماعی برخوردار باشند زمینه سالم برای رشد کودک فراهم می گردد .
از یک محیط گرم و مطمئن است که کودک پیشرفت می کند و در میان بازوان مادر و آغوش پدر است که احساس امنیت می کند .
والدین برای کودک در حکم همه دنیا هستند ، آنها تمامی نیازهای کودک را برآورده می کنند . در یک محیط خانوادگی و صمیمی است که کودکان از طریق اعتماد تشریک مساعی و وحدت بشترین میزان یادگیری را دارند .
نقش محبت بخصوص در هنگام برقراری ارتباط از اهمیت و عینیت بیشتری برخوردار می گردد .
اولین نهاد تربیتی :
اولین مدرسه ای که کودک در آن پرورش می یابد محیط خانه است ، همان جایی که کودک در آن جا متولد شده در دامان پر مهر و محبت مادر و مراقبت پدر به تدریج با یادگیری خود می پردازد . در اهمیت خانه همین بس که پایه های اولیه یادگیری در آن جا انجام می گیرد و بر اساس همین یادگیری زیر بنای شخصیت کودک ریخته می شود .
بنابر این سازندگان اولیه کودک پدر و مادر هستند و به عبارت دیگر کودک که امانت الهی بوده و از هر عیب برکنار است و با آمادگی فطری می تواند هر نوع کمالی را در خود بپذیرد برای اولین بار در اختیار پدر و مادر قرار می گیرد و تا به کمک آنان پرورش داده شود .
همانطور که مادر بهترین مربی است پدر نیز بهترین آموزگار است و باید این دو در تقسیم وظایف خود و طرز اجرای برنامه تربیتی با هم توافق که موجب تباهی سر نوشت کودک نشوند .
اولین کانون آموزشی ،خانواده و موثرترین فرد در آن مادر است . دامان مادر اولین مکتب تربیت فرزند است . زیرا حسن خلق ، حوصله ، درک و شعور دقت و هوشیاری ، عفاف و تقوا و سرانجام دانش و بینش مادر در شکل گیری شخصیت و در ترکیب اساس و نهاد و پرورش کودک آنچنان تاثیری دارد که به هیچ وجه نمی توان آن را انکار کرد . کودک قبل از رفتن به مدرسه دوره ، تقلیدی خود را می گذراند و با افراد خانواده بخصوص مادر همانند سازی می کند .
او خانواده یعنی وقتی کودک هفت ساله شد به سازمانی بنام مدرسه برده می شود که آموزش ببیند وتربیت شود . درست است که کودک به مدرسه رفته ، مستقیماً تحت تاثیر معلمان و مربیان خود قرار می گیرد ، ولی هنوز تحت تاثیر و نفوذ خانواده است .
تربیت خوی و خصلت که مهمترین وظیفه هر موسسه تربیتی است در دوره ابتدایی حائز اهمیت فراوان است زیرا نوع تربیت به کیفیت حیات اجتماعی بستگی دارد و شکل خاص خانواده و روابط ثابتی که بر آن حکفرماست و بخصوص گذشتی که معمولاً بزرگسالان در برابر خردسالان از خود نشان می دهند کودک را در درک واقعیتهای اجتماعی گمراه می سازد .
احساس تعلق که در حیات عاطفی فرد مانند حیات اجتماعی وی موثر است ابتدا در خانواده پرورش می یابد این احساس که معمولاً در خانواده بر اثر گذشت بی حساب مادران و اغماض سایر افراد خانواده به سهولت در اطفال خردسال حاصل می شود و بدون تلاش خاصی او جانب کودک به امنیت خاطرش می انجامد در مدرسه نیز مورد نیاز است ولی به آسانی بدست نمی آید .
مقبول شدن در محیط اجتماعی جدید مستلزم تلاشی در جهت کسب جاذبه و طرز شایستگی است که معیار آن در درجه اول تایید آموزگار پس سودمندی فرد برای دیگران است .
نیازهای فردی در سنین کودکی بیشتر از بزرگسالان تابع عوامل اجتماعی قرار می گیرد . فرد سعی می کند تا خواسته های اجتماعی را احساس کرده و به عنوان نیاز در برآورده شدن خواسته کوشش کند . به عبارت دیگر نیازهای کودک روی احتیاجات اجتماعی مربوط بنا می شود و می توان نتیجه گرفت که کودک با تاثیر از عوامل محیطی و اجتماعی نیازهای خود را بنا گذارد که سرلوحه ، آنها نیز نیاز ایمنی قرار می گیرد .
متاسفانه در اجتماعات صنعتی امروز ، دگرگونی در زندگی اغلب خانواده ها ، نیازهای تربیتی کودک را دستخوش تغییرات قرار داده است . ولی مساعد نمودن محیط جهت برآوردن نیاز کودک و ایجاد توازن بین عوامل تربیتی موجود در خانواده و جامعه مورد توجه زیاد قرار نگرفته و مشکلات تربیتی آنرا فراهم کرده است .
کودک با ورود به دنیای آموزشگاهی ، زیر پوشش نوین زندگی قرار می گیرد در این مرحله دوره کودکی آغاز می شود . کودک سعی دارد از امور ارزشیابی کند . در این مرحله از سن ، شناخت خوب و بد از نیازهای عمده تربیتی او به شمار می رود . طی سالی چند کودک توجه خود را به مفهوم زمان و مکان و علت معطوف می دارد .
در دبستان کودک به جهان وسیعتری گام می گذارد . فاصله اجتماعی او از مادرش افزایش می یابد شور و شوق و علاقه ومساعدتهای مادر کمتر به یاریش می آید . افراد بیشتری وارد زندگی او می شوند و او باید بیشتر روی پای خود بایستد. افکار در این دوره بیشتر متوجه عالم خارج می شود . برای مشاهده کردن و ادراک دنیای محسوس آمادگی دارند . رشد اجتماعی از 6 تا 11 سالگی در روابط کودکان با پدران ومادران و با بزرگسالان دگرگونیهای فراوان بوجود می آید . این دوره از لحاظ اجتماعی و سازگاری کودک در آینده آنچنان دارای اهمیت است که باید آنرا دوره اصلاح و تصحیح رفتار اجتماعی کودکان نامید .
پرورش اجتماعی :
یکی از اهداف اولیه تقسیم تربیت در کودکی پرورش اجتماعی است .
فرصتهای یادگیری بسیار در محیط آموزشی وجود دارد که می توانند پرورش اجتماعی را فراهم کنند . معلم کلاس با دو نوع پرورش اجتماعی مواجه است : کمک به کودک برای درک وظیفه خود در جامعه آموزشی ، و یاری او در درک وظیفه خود در جامعه وسیعتر با آنکه یادگیری خطوط اصلی پرورش اجتماعی از ناحیه ای به ناحیه دیگر تا حدودی منتقل می شود ، تفاوتهای خاص بسیاری میان دو نوع پرورش یاد شده ، در جهت تضمین نحوه خاص اجرای آنها به چشم می خورد .
مراحل رشد اجتماعی :
پیاژه جامعه پذیری با رشد اجتماعی کودکان را به سه مرحله تقسیم می کند :
مرحله نخست : را خود مداری یا خود میان بینی می نامند در این مرحله انگیزش اجتماعی خارج در کودک تاثیری ندارد .
مرحله دوم : کوشش می کند که روابط اجتماعی واقعی برقرار کند .
مرحله سوم : داد و ستد اجتماعی بوجود می آید و کودک با دیگران رفتار احترام آمیز و متقابل دارد .
البته سن مربوط به هر یک از این مراحل در گروههای اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگهای مختلف تفاوت دارد . تجربه نشان داده است که کودکان خانواده های برخوردار زودتر از کودکان محروم مرحله اول را پشت سر می گذارند در دبستان وظیفه اصلی معلم آنست که مانع بروز رفتارهای نا مطلوب کودکان گردد .
یعنی بکوشد کودکان ناز پرورده را از وابستگی بیشتر به پدر و مادر باز دارد و به آنهایی که محبت کافی ندیده اند روی خوش نشان دهد و مهربانی کند تا هر دو دسته افرادی اجتماعی و متکی به خودبار آیند .
همپای رشد جسمانی نیاز دارد مهارتهای زیادی را بیاموزد . هر چند بخش بزرگی از این مهارتها ، به مفاهیم و وظایف تحصیلی و درسی ارتباط و پیوستگی دارد شمار زیادی از مهارتهای افراد باید به گونه ای باشد که به آنان کمک کند تا بتواند اندیشه ها و عواطف دیگران را درک کنند و متقابلاً اندیشه ها و عواطف خود را به خوبی و روشنی به دیگران انتقال دهند . مهارتهای اجتماعی ، نه تنها از زمان حال ، بلکه در تمامی فرایند رشد کودک از جمله در خلال زندگی اجتماعی و حرفه ای مادام العمر او از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است .
نقش مادر در روند رشد اجتماعی کودکان :
یک مادر می تواند از طریق الگو و سرمشق قرار دادن خود به روند رشد اجتماعی کودکان کمک کند ، او یعنی می تواند ارزشها ، نگرشها و معیارهای رفتاری را در فرزندان خود شکل دهد . بعضی از راههای موثری که مادران می توانند از موقعیت خود به منظور بالا بردن رشد اجتماعی فرزندان خود استفاده کنند از این قرارند :
1- احترام به دیگران :
مادران خوب احترام به دیگران را با مودبانه رفتار کردن و اجتناب از رفتارهایی که حیثیت و اعتبار فرزندان را در نزد دیگران به خطر می اندازد ، الگو قرار می دهند . بسیاری از مادارن در الگو قرار دادن رفتاری از آن صحبت می کنند و با شکست مواجه می شوند و نمی توانند عمل خود را به درستی نشان دهند . اینان مادرانی هستند که مرتباً از فرزندان خود درمقابل کودکان انتقاد می کنند و این قضاوت خود را در موقعیتهای دیگر علنی می سازند .
2- ایجاد فضای گروهی مناسب :
به طور معمول جو و فضای خانه دوستانه است ، ولی به هر حال خانه هایی هم وجود دارد که از جهت سطح حسادت ، خشونت و رقابتهای خشونت آمیز نا سالم کودکان ، قابل توجه است .
در چنین موقعیتهایی ، مادر به طور مستقیم و غیر مستقیم الگوهای نا سالم و یا سالم رفتاری را به کودکان ارائه می دهد . اگر فرزندان مادارن خود را مرتباً به صورتی ببیند که رفتار طعنه آمیز و کینه جویانه را از خود نشان می دهند و نسبت به ناکامیها و ناراحتیهای فرزندان چنین پاسخهایی را بر می گزیند ، به احتمال زیاد آنها نیز چنین الگوهایی را انتخاب می کنند .
3- نشان دادن علاقه به فرزندان :
رفتار غیر کلامی بسیاری از مادران به کودکان می گوید : ( ولم کنید ، تنهایم بگذارید و اذیتم نکنید ) بعضی اوقات این مطلب به طور مستقیم و آشکار نشان داده می شود ، مثل زمانی که مادر به فرزندش که برای سوال کردن جلوی او می آید ، می گوید : " باز چه شده ، حالا دیگه چه می خواهی ؟ " و این درباره کودکان سالهای پایین دبستان بیشتر صادق است ، زیرا غالباً قضاوت مادران درباره این کودکان چنین است که آنان دارای همان رفتارهای اجتماعی بزرگترها هستند ، یعنی توانایی تشخیص موقعیت و رفتار متناسب با آن را دارند و با نحوه انتظار کشیدن برای پاسخ و غیره همانند بزرگتران آشنا هستند ، در حالیکه این کودکان نسبت به کودکان بزرگتر ، کمتر قادر به کنترل خود می باشند و کمتر نسبت به واکنش های فرد بزرگتر در مورد رفتارهای خود آگاهند و این بخصوص به هنگام قطع کردن صحبت دیگران و صحبت کردن به هنگام دعوت به سکوت مشاهده می شود .
بیان : لطفاً حالا مزاحم نشود ، به معنای برو کنار تلقی شود .
برای اجتناب از چنین الگویی یادگیری تلویحی ، مادران باید از نظر عاطفی خود را برای مواجهه با سوالات فرزندان و علایق آنها آماده نگه دارند .
بحث ونتیجه گیری :
همانگونه که ذکر شد هدف پژوهش حاضر تاثیر اشتغال مادران بررشد اجتماعی فرزندان میباشد . نتایج حاصله از توصیف داده های پژوهش نشان میدهد که میانگین نمره های رشد اجتماعی در گروه مادران شاغل بیشتر از گروه مادران غیر شاغل می باشد ، این موضوع بیانگر آن است که اکثر افرادی که مادران شاغل دارند دارای رشد اجتماعی بهتری هستند.
– بیابانگرد . نقش مادران در رشد پیشرفت فرزندان . پیوند ـ شماره 171 . تهران : انجمن اولیاء ومربیان . (1372).
– پارسا ، محمد . روانشناختی رشد کودک ونوجوان . تهران : انتشارات بعثت . (1372).
حسینی ثالث ، سید محمد . بررسی تاثیر شاغل بودن یا خانه داربودن مادرد رپیشرفت تحصیلی دانش آموزان . دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
خادم ، نیره . اشتغال زنان . قدس ، سال هفتم . ( 1373) .
1 – gessel
—————
————————————————————
—————
————————————————————
7