مسجد شیخ لطف الله
یکی از زیباترین آثار تاریخی اصفهان که هر تماشا کننده ای را خیره می کند و نسبت به هنرمندانی که در انجام آن دخیل بوده اند باظهار تحسین و اعجاب وامیدارد مسجد شیخ لطف الله است که در ضلع شرقی میدان نقش جهان مقابل عمارت عالی قاپو (دولتخوانه مبارکه) واقع شده و بواسطه کاشیکاری های معرق داخل و خارج گنبد و کتیبه های عالی که مقداری از انها بخط علیرضای تبریزی عباسی(2) است از زیبائی و ظرافت کمتر نظیر دارد. این مسجد که شاهکاری از معماری و کاشیکاری ایران در نیمه اول قرن یازدهم هجری است بفرمان شاه عباس اول ساختمان آن شروع 1 شده و سر در زیبای آن در سال 1012 هجری به پایان رسیده و سال اتمام ساختمان و تزئینات کاشیکاری آن 1028 هجری قمری است. سال اتمام سر در مسجد بموجب کتیبه ای که به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی نوشته شده به شرح زیر است:
" امر با نشاء هذا المسجد المبارک السلطان الاعظم و الخاقان الاکرم محیی مراسم آبائه الطاهرین مروج مذهب الائمه المعصومین ابوالمظفر عباس الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان خلد الله تعالی ملکه و اجری فی بحار التایید فلکه ب محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین متبها علی رضا العباسی 1012"(1) و سال اتمام ساختمان مسجد (1028 هجری قمری) در داخل محراب کاشیکاری معرق بی نظیر آن در دو لوحه به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی لاجوردی بشرح زیر آمده است :
" عمل فقیر حقیر محتاج برحمت خدا محمد رضا بن استاد حسین بناء اصفهانی 1028"
در یک لوحه به خط نستعلیق سفید بر زمینه لاجوردی در بالای پنجره کاشیکاری زیبای سر در بخط علیرضای عباسی نوشته شده است:" مایه محتشمی خدمت اولاد علی است"
وجه تسمیه مسجد شیخ لطف الله
شیخ لطف الله بن عبدالکریم بن ابراهیم اصلا از مردم میس از قرای جبل عامل یعنی لبنان حالیه است و خاندان او همه از فقهای امامیه بوده چنانکه پدر و جد و حد اعلا و پسرش همه به این عنوان اشتهار داشته اند. به مناسبت سعی بی اندازه پادشاهان صفوی در ترویج احکام مذهب تشیع و تشویق و اکرام فقهای آن شیخ لطف الله میسی عاملی نیز مانند جمع کثیر دیگری از علمای بحرین و جبل عامل در اویل عمر از موطن خود به قصد ایران عازم و ابتداء در مشهد مقدس مقیم شد و در آنجا پس از استفاضه از محضر علمای ارض اقدس از جمله ملا عبدالله شوشتری از جانب شاه عباس بزرگ بخدمت آستانه رضوی برقرار گردید و تا تاریخ فتنه از بکان و دست انداری ایشان بر مشهد در آن شهر مقیم بود سپس از شر ایشان به قزوین پناه جست و در آنجا بکار تدریس مشغول شد. شاه عباس او را از قزوین به اصفهان آورد و در سال 1011 در جنب میدان نقش جهان مدرسه و مسجدی را که هنوز هم بنام او شهرت دارد برای محل تدریس و اقامت و امامت او پی نهاد و انجام این کار تا 1028 طول کشید و در حین اتمام همین ساختمان بود که شاه عباس در قسمت جنوبی میدان شاه طرح انشاء مسجد جامع عباس یعنی مسجد شاه را ریخت.
بعد از آنکه مدرسه و مسجد شیخ لطف الله برای تدریس و نماز گزاری سیخ مهیا گردید این مرد جلیل محترم در آن مدرسه مقیم و در آن مسجد و مدرسه به امامت و تدریس مشغول گردید و شاه برای وجه معاش او وظیفه ای معین و مقرر داشت شیخ در مسائل قدیمی و فتاوی شرعی بعضی آراء و عقاید خاص داشت و به گفته مولف ریاض العلماء با علمای هم عصر خویش در شر پاره ای از این مسائل بغیر حق مناقشه می کرد از آنجمله اقامه نماز جمعه را در غیاب امام واجب میشمرد و شخصا در مسجد خود هر جمعه به این عمل ادامه میداد و مقلدین او از وی تبعیت می کردند تالیفات شیخ بیشتر منحصر بحواشی و تعلیقاتی است که او بر کتب فقهیه علمای قبل از خود نوشته و رسائلی که بر رد فتاوی دینی معاصرین برشته نگارش در آورده است شیخ لطف الله از علوم ادبی نیز بی نصیب نبود و گاهگاهی هم بگفتن شعر طبع آزمائی می کرد.
تاریخ وفات شیخ لطف الله را مولف کتاب مجمل التواریخ در سال 1032 یعنی در
همان سالی که بغداد به تصرف شاه عباس در آمده است می نویسد همچنین در عالم آرای عباسی تاریخ فوت او را مولف این کتاب در ذیل وقایع همین سال 1032 می آورد و صریحا می گوید که شیخ لطف الله میسی عرب جبل عاملی در اوایل این سال قبل از سفر دارالسلام بغداد که هنوز رایات جلال در ییلاقات فیروز کوه بود در اصفهان مریض گشته بعالم بقاء پیوست.
مولف عالم آرا در ذکر تاریخ فوت شیخ لطف الله گوید که در حین تحریر تاریخ وفاتش چنین بخاطر رسید:
شیخ لطف الله رفت از دار دهر رخت بر بست از جهان بیمدار
عزم عقبی کرد از دنیای دون شد جناتش مامن و دارالقرار
سال تارخش همی جستم ز عقل گفت با من نکته ای آن پیر کار
چون دو" لا" از نام اوساقط کنی سال تاریخ وفاتش زآن شمار
عبارت مهر او جمله :" ثقتی بلطف الله تقینی" بوده است.(1)
کتیبه و خطوط نمای خارجی کنبد مسجد شیخ لطف الله
کتیبه خارجی کنبد مسجد شیخ لطف الله بخط ثلث با کاشیسفید معرق بر زمینه لاجوردی بترتیب شامل سوره های " شمس" و " دهر" و "کوثر" است و در آخر
به این عبارت ختم می شود:
" قال الله و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا"(2)
در یک حاشیه یک سطری به خط نستعلیق ریز سال اتمام تعمیرات گنبد بشرح زیر ذکر شده است:
"در سال هزار و سیصد و پانزده خورشیدی تعمیر شد"
در لوحه دیگری بخط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی در بالای پنجره مشبک کاشیکاری سر در مسجد شیخ لطف الله نیز از تعمیرات مسجد در دوره سلطنت سر دودمان سلسله پهلوی به شرح زیر یاد شده است:2
" در عهد سلطنت اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه رضا شاه پهلوی خلد الله ملکه و سلطانه تعمیر شد آبان 1307"
بر گردنه گنبد بخط سه رگی (دو مشکی در طرفین و یک سفید در وسط) بر زمینه فیروزه ای جملات (یا کریم) (یا الله) (یا رحمن) (یا رحیم) تکرار شده است.
در شمسه های پائین گردنه کنبد به خط بنائی مشگی بر زمینه سفید کلمات و جملات: (الله اکبر) (الملک لله) (الحمد لله) (الله و محمد و علی) تکرار شده است.
کتیبه های فوقانی داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله بخط علیرضای عباسی و
مورخ بسال 1025 هجری
خطوط کتیبه های داخل مسجد شیخ لطف الله را دو نفر خطاط نوشته اند یکی علیرضای عباسی خطاط مشهور دوره شاه عباس اول و دیگری (باقرنا) خطاط گمنامی که کتیبه های اطراف زوایای داخل گنبد را نوشته است و بحدی شبیه بخط علیرضای عبلسی کار کرده که کار او ضمیمه کار علیرضا شده و نام او تحت الشعاع نام آن خطاط مشهور قرار گرفته و با آنکه در آخر کتیبه هائی که به قلم او می باشد نام او مانند نام علیرضا صریحا نوشته شده است معذلک اسم او به فراموشی سپرده شده و کمتر از او یاد کرده اند.
دو کتیبه فوقانی داخل مسجد شیخ لطف الله به خط علیرضای عباسی است و از بالا به پائین کتیبه اول به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی رنگ که نام خطاط آن علیرضا و سال تحریر آن (1025 هجری) را در آخر کتیبه
در بر دارد بشرح زیر است:
" عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال من توضا ثم خرج الی المسجد فقال حین یخرج من بیته بسم الله الذی خلقنی فهو یهدین هداء الله الی الصواب والایمان و اذا قال والذی هو یطعمنی و یسقین اطعمه الله من طعام الجنه و سقاه من شرابها و اذا قال و اذا مرضت فهو یشفین جعل الله ذلک کفاره لذنوبه و اذا قال والذی یمیتنی ثم یحیین اماته الله مینته الشهداء و احیاء حیوه السعداء و اذا قال والذی اطمع ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین غفرالله له خطاء کله و ان کان کزبد من البحر و اذا قال رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین و هب الله له حکما و علما و الحقه بصالح من مضی و صالح من بقی و اذا قال واجعل لی لسان فی الاخرین کتب الله له فی ورقه بیضاء ان فلان بن فلان من الصادقین و اذا قال واجعلنی من ورثه جنه النعیم اعطاء الله منازل فی جنه النعیم و اذا قال و اغفر لا بی غفر الله لابویه. عن ائمه اهل البیت سلام الله علیهم اجمعین اذا دخلت المسجد فقدم رجلک الیمنی و قل بسم الله و بالله من الله و الی الله و خیر الاسماء کلها لله توکلت علی الله و لا حول و لا قوه الا بالله اللهم صل علی محمد و آل محمد و افتح ابواب رحمتک و توبتک و اغلق عنی ابواب معصیتک و اجعلنی من زوارک و عمار مساجدک و ممن یناحک فی الدلیل و انهار و ادحر عنی الشیطان الرجیم و جنود ابلیس اجمعین. و قال الامام ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلم من مشی الی المسجد لم یضع رجلا علی رطب و لا یا بس الاسبحت له الارض الی الارض السابعه صدق رسول الله صلی الله علیه و آله کتبها علی رضا فی 1025
کتیبه دوم قسمت فوقانی داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله که در زیر پنجره های مشبک اطراف گنبد نصب شده است به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی به قلم علیرضای عباسی شامل تمام آیات سوره های" جمعه" و " نصر" است و قسمت آخر آن به عبارت زیر ختم می شود:
" سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین صدق الله العظیم و صدق رسوله النبی الکریم و نحن علی ذلک من الشاهدین و الحمدلله رب العالمین کتبها علی رضا العباسی غفرالله ذنوبه"
خطوط بنائی در داخل مسجد شیخ لطف الله
در زیر کتیبه دوم کمربندی داخل گنبد در هر گوشه در دو شکل مانند به خط بنائی با کاشی مشگی بر زمینه سفید سوره های شریفه " قدر" و "همزه" و "کافرون" و "انشراح" و "فیل" و " ماعون" و " تین" و "فاتحه" نوشته شده است. صفحات کاشیکاری که در هر یک از آنها به خط بنائی یکی از سوره های مذکور نوشته شده است از قسمتهای بسیار جالب و پر حالت داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله است.(2)3
کتبه های خط ثلث در چهار گوشه داخل مسجد شیخ لطف الله
در گوشه جنوب غربی محوطه داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله به خط ثلث سفید با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی سوره(انفطار) نوشته شده و بعد از آن بعبارات زیر خاتمه می یابد:
" صدق الله العظیم الکریم. عن ابی عبدالله علیه السلم اذا کان لیله الجمعه انزل من السماء ملئکه بعدد الذر فی ایدیهم اقلام الذهب و قراطیس الفضه لا یکتبون الی لیله السبت الا الصلوه علی محمد و آل محمد فاکثروا منها قال ان من السنه ان تصلی علی محمد و اهل بیته فی کل جمعه الف و فی سایر الایام ماته مره"
در گوشه جنوب شرقی به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی شوره (لیل)نوشته شده و آخر کتیبه بعبارات زیر ختم می شود:
" صدق الله العظیم و صدق رسوله الکریم. عن جابر عن ابی جعفر علیه السلم قال قال النبی صلی الله علیه و آله لجبریل علیه السلم و ای البقاع احب الی الله تعالی قال المساجد و اهلها احب الی الله اولهم دخولا و آخرهم خروجا منها صدق نبی الله."
در گوشه شمال غربی به خط ثلث با کاشی سفید بر زمینه لاجوردی(سوره البینه) نوشته شده و آخر کتیبه بعبارات زیر ختم می شود: " صدق الله العظیم و صوق رسوله الکریم و نحن علی ذلک من الشاهدین و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین و سلم تسلیما کثیرا برحمتک یا ارحم اراحمین و یا اکرام الاکرمین"
در گوشه شمال شرقی بخط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی سوره (شمس) نوشته شده و قسمت آخر کتیبه بعبارات زیر خاتمه می یابد:" و قال الله تبارک و تعالی و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا صدق الله العظیم و صدق رسوله الکریم و نحن علی ذلک من الشاهدین برحمتک یا ارحم اراحمین. عن ابی جعفر علیه السلام قال لما اسری برسول الله صلی الله علیه و آله الی اسماء فبلغ البیت المعمور فحضرت الصلوه فاذن جبرئیل علیه السلام و اقام فتقدم رسول الله صلی الله علیه و اله صف الملئکه و النبیون خلف محمد صلی الله علیه و آله."
کتیبه های دو ضلع شرقی و غربی مسجد شیخ لطف الله
بخط باقر بنا
کتیبه های دو ضلع شرقی و غربی داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله بخط ثلث با کاشی سفید معرفی بر زمینه لاجوردی شامل اشعاری است به زبان عربی مشتمل بر اسامی چهارده معصوم علیهم السلام و عباراتی که قسمت آخر آنها بجمله " کتبها باقر بنا" ختم می شود. ظاهرا سراینده اشعار شیخ بهائی عالم معروف دوره شاه عباس اول بوده است که در مصراع (بهائک المذنب المستهام) بنام خود هم اشاره نموده. کتیبه بشرح زیر است:
" الهی بحق نبی الانام شفیع الذنوب بیوم القیام
الهی الهی بنفس الرسول قسیم الجنان و زوج البتول
الهی بحق الزکی الحسن بحق الحسین اسیر المحن
الهی الهی بزین العباد و بالباقر الطهر کر الرشاد
الهی و بالصادق المقتدا و بالکاظم الغیظ بحر الندا
الهی بحق الامام المبین علی ارضا قبله الطالبین
الهی الهی بحق التقی الهی الهی بجاء النقی
الهی و بالعسکری الحسن الهی و بالقائم الموتمن
بلطف بعفوک یا ذالجلال علی هائم فی مهاوی الضلال
بهائک المذنب المستهام غریق بحار الخطایا العظام
واعتقه یا رب یوم الورود علیک من النار داب الورود
و یسر له کل امر عسیر فانت علی کل شیء قدیر
باربعه و عشره اعتضادی وهم شفعای فی الیوم العبوس
بطیبه والغری و کربلا و سامرا و بغداد و طوس
نام شیخ لطف الله و باقر بنا در کتیبه های دو جانب
شمالی و جنوبی مسجد نوشته شده است
کتیبه های دو جانب شمالی و جنوبی داخل مسجد شیخ لطف الله نیز یکسان است. این دو کتیبه که نام شیخ لطف الله و باقر بنا را در بر دارد بخط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی به شرح زیر است:
الهی بحق الهاشمی محمد حبیبک طه شافع العرصات
بحق علی نفسه و وصیه ابی ولده والصهر ذی الحسرات
و فاطمه الزهرا قره عینه مجسمه الاحزان و العبرات
و مسموم اولاد الزنا الحسن الذی رمی الکبد الحری جفا قطعات
و مقتول اولاد البغایا بکربلا الحسین شهید الله فی الفلوات
و زین عبادالله ذی الحزن و البکا علی ابی الاوصاب والزفرات
و باقر علم الاولین محمد شبیه رسول الله ذی الدرجات
و مظهر دین الصدق و الحق جعفر و مظهره فی الجهر و الخلوات
و موسی شهید الاشقیاء و نجله علی الرضا المسموم فی العنبات
و معدن تقوی الله الجواد و ابنه محمد المحبور بالنعمات
و هادی الوری نجل التقی معدن النقی علی خفیر الخلق فی القفرات
و بالحسن الاصل الاصیل بعسکر ابی العز و الخیرات و البرکات
بصاحب هذا العصر اعنی محمدا ای الخاتم الثانی لخیر وصات
انلنی انلنی بغیتی برلائهم وصل غلیهم افضل الصلوات
و شفعهم فی عبد عبد عیدهم عبیدک لطف الله فی العرصات
و بالباقرنا النباء کاتب هذه الحروف وقاء الباری العشرات
این مسجد رو به میدان واقع است و مسجد شیخ الاسلام یا فتح الله(شیخ لطف الله) نامیده می شود یعنی گشادگی آسمان آنقدرها بزرگ نیست مدخلش با وجود این بیست پا عرض دارد و فرورفتگی پانزده پا به شکل نیم هلال و از رواقهائی تشکیل شده که دو تای اولش متصل به بازاری است که اطراف میدان را احاطه نموده پائین بنا تا هفت الی هشت قدم از صفحات یشم داخلا و خارجا پوشیده شده، و بالاتر آن را از کاشی الوان پوشیده مثل مسجد بزرگ بالای آن از رواقها و غلام گردشها و قطار آویز با هزاران نقش تشکیل یافته مدخل این مسجد پله کانی است به ارتفاع شش پله و دالان مسقفی که به اندرون بنا منتهی می شود که آن نیز از گنبد بزرگی مستور گشته در اطراف آن حیاط ها حوضها آب انبارها برای تطعیر ساخته اند. منبر آن قابل حمل و نقل است و محراب که می توان آن را نمازگاه محمدیان(ص) نامید از یشم ساخته شده و دارای ستونهایی از مینای سبز است به طریق یونیهای این معبد تاریک و وارد نیش کمتر قصری به آن متصل است متعلق به شیخ الاسلام زمان عباس اول و صفی اول و دوم برادرش را که جانشین آن است وزیر بزرگ عباس دوم انتخاب شد.
عمارت ساعت
دیگر بالاخانه ساعت است که از سایر عمارات مذتفع تر می باشد . عباس دوم این ساعت را در موقع جلوس به کار انداخت که در هنگام زدن زنگ ساعت صورتهای مختلفی عروسک مانند که باعث تعجب ایرانیان بود در آنجا نمایان می شد. با صدای موزیک و ساز و این است بچه بازی که جز مردمانی که هیچ ندیده اند به او نگاه نمی کنند سلاطین ایران در موقع جلوس سلطنت خود به کار می انداختند.
ایرانیان از این ساعت بیشتر تعجب مب کنند تا ما از ساعت(انورث) و استراسبورگ هر چند که این صدا نامطبوع است و این صورتها زشت.
بازار قیصریه و کاروانسرای شاه
بازار قیصریه واقع است در شمال میدان که دارای درب بسیار قشنگی است در سابق گفتم که آن مدخل دارای شکل نیم هلال فرو رفته است، و این را در نقشه می توانید ببینید سر درب آن یک نیم گنبد بزرگی است که ساخته شده از آجرهای کاشی و نقش شده از صورتهای شهوت انگیز بی شرمانه و منتهی می شود به دو سکوییکه احاطه می کند دوره عمارت را به ارتفاع سه یا چهار قدم مرتفع از سطح زمین و پیش آمده از عمارت تحتانی از پانزده الی شانزده قدم و آن دیوارهای مستور شده اند از تخته های سنگ یشم و سنگ سماق تا چند ذراع ارتفاع مانند دیوار خود عمارت و این سکوب جایگاه و جواهر فروشان و زرگرهائی است که مصنوعات جواهری و طلائی و پولهای غریب می فروشند و همچنین فروشندگان لباس های فاخر که همیشه مهیا کرده اند مقدار ریاد و قشنگی از آنها را و فروشندگان یراق اسب، سر درب مصور است به یکی از جنگهای عباس بزرگ با ازبکها و بالا و پائین آن صورتها صورت اروپائیهائی است که در سر میز گیلاس به دست دارند مردها و زنها به وضع فاحشه ها و نقاشی آنها بسیار غلط است بر حسب اینکه ایرانیان مهارتی از این کار ندارند و در بالای سر درب ساعت است به بزرگی سه قدم مربع و حالیه آن را زیر آورده اند یا به سبب ناشی گری ساعت ساز بوده در محافظت آن یا به سبب آنکه صدای نامطبوع بوده استنزد ایرانیان به سبب نهی شریعت از صدای ساز(که به جای زنگ در هر ساعتی از ساعت شنیده می شده) لیکن ساعت بزرگ است در بالای سر درب که در منتهای ارتفاع او است و زنگ نمی زند و وزن او تقریبا هشتصد یا نهصد(لیور) می باشد و در کنار ساعت به خط درشا اسم شهر و کارخانه نوشته شده که دلالت می کند بر اینکه این ساعت در یکی از صومعه های شهر هرمز بوده که از آنجا آورده شده است. هرمز کمی بعد از بنای این میدان گرفته شد، و عباس کبیر که سیاستمدار زیرکی بود و میا داشت تمام ملل را جلب نماید مخصوصا اروپائیان را به واسطه صنعت و تجارت پر فایده آنها و تصادم با تکالیف مذهبی را اهمیتی نداده در مقابل قلوب مللی را که مفید برای متمول ساختن ممالک خود تصور می کرد، جلب می نمود. این بازار را ایرانیان قیصریه می نامند. این لغت ماخوذ از لغت (سزار) ( از امپراطوران روم) است و یا آنکه از لغت آلمانی همان کلمه (کی زر) گرفته شده در کتابهایشان(سزاره) قیصریه می نویسند و عباس کبیر این درب را به این اسم نامیده و اظهار می کرد که از روی نمونه سر درب(سزاره) ساخته است. از این درب به بازار بزرگتر و با شکوه تر اصفهان وارد می شوند و در این بازار قیمتی ترین پارچه ها به فروش می رسد سقفش محدب و وسط آن فضای مدوری است با یک گنبد عالی بسیار مرتفع مانند سقف بازار در طرف راستش مداخل ضراب خانه و از طرف دیگر کاروانسرای با شکوهی است موسوم به سرای شاه زیرا از مستغلات شاهی است این سرای از دو طبقه شاخته شده و در وسط حیاط وسیعی دارد و مشتمل است بر متجاوز اط یکصد و چهل اطاق این دو بنا دارای دو سر درب بزرگ و متشابه با سر درب خود بازار قیصریه است.
سر درب ضرابخانه
بر سر درب ضرابخانه تصویر علی علیه السلام جانشین محمد صلی الله علیه و اله نقش شده که یک شخص قشنگی را از چنگال شیر نجات می دهد این شجاع محمدیها با دو علامت شناخته می شود شمشیر دو سر و نقاب سبزی که صورتش را مستور داشته ایرانیان جمال علی را با نقاب سبز می پوشانند ولی سایر از پیغمبران و مقدسینشان را با نقاب سفید برای آنکه جمال ایشان بی نظیر و نمی توان سیمای نورانی آن را تصویر نمود، در مسافت چند پا پائین تر محوطه ای است محاط از پنج یا شش کاروانسرا که بزرگترین و قشنگ ترین کاروانسراهای شهر محسوب می شوند، مانند سرای اسطبل سرای کاشان(شهر پارسیان است) (گبرها) سرای لاریها(قسمتی از بیابان کرمان است) این کاروانسرا مملو از دوا فروشان عمده است و بالاخره کاروانسراهای مولتانیها (در کنار بازار قشنگی موسوم به بازار مولتانیها) مولتان اولین شهر هندوستان از طرف قلعه قندهار (در سر حد شمالی ایران واقع است) تمام تجارت هندوستان با ایران قبل از دریانوردی اروپائیان از این طرف بود پس از شرح کامل داخله میدان و بازار قیصریه مشغول می شویم به ذکر بازارهای اطراف میدان که محل فروش تمام اقسام امتعه ای است که در میدان می فروختند لیکن ظریف تر و اعلی تر از آنهائی است که در وسط میدان به فروش می رسد و در عوض گران تر نیز هست.
اقدامات شاه عباس کبیر در مورد بازار و کالاهای گوناگون
عباس کبیر موسس میدان شاه چنان دستور داده بود و ترتیبات را منظم ساخته بود که برای سهولت تجارت هر چیزی اعم از آنکه فراوان باشد در بازارهای اطراف یا کمیاب باشد در وسط میدان نیز یافت می شد تا کسبه در بازار اطراف میدان وسط میدان شاه مسغول باشند و نیز حکم کرده بود که تجار و کسبه همکار و هم کتاع تمام یکجا جمع و جداگانه معامله کنند، و در اطراف متفرق نباشند و باز گفته ام که بازارها رواقهای مسقفی هستند به عرض هشت الی نه پا بسیار مرنفع و کنبد مانند دارای دو ردیف دکان، دکانهای نزدیک مسجد شاه پس از قهوه خانه ها صحافانند که شغلشان جلد کردن کتاب و فروش مرکب و قلمتراش و قلم است این رسم میانه ایشان معمول است که عصر جمعه را باز کنند که روز تعطیل محمدیهاست کسی که قرعه به نامش در می آید خوش بخت ترین تمام دیگر آنها است چرا که به مناسبت عید و جمعه و تعطیل عمومی و ازدحام در مسجد در این یک روز بیش از یک ماه فروش می کند.
پس از آن در طرف چپ و سمت عمارت سلطنتی عبور می شود از مکان صندوق سازها که منتهی می شود به گوشه (میدان) که در آنجا دو کاروانسزای بسیار بزرگ می باشد. یکی را مطبخ می نامندو. چ.ن آشپزهای شاهی آنجا هستند دیگری را سلاخی که سر حیوانات آنجا بریده می شود و محل دیگری که جهت عمارات سلطنتی مرغ تربیت می کنند و همچنین جهت اشخاصی که شاه دستور می دهد و در بیرون شدن از مسجد به طرف دست راست مکان سراجهاست که همه قسم زین و یراق ضخیم یا لطیف درست کرده و می فروشند این صنعت در ایران مطبوع می باشد و این مکان تا زاویه میدان امتداد دارد.(نزدیک کاروانسرای قشنگ مقصود عصار که شرح آن را گفته ام) نزدیک این کاروانسرا، کاروانسرای دیگری است که آن را کاروانسرای برنج فروشان می گویند و محلی است که خارجهای بابلی(بغدادی) عادتا منزل می کنند و از آنجا می روند به بازار ریسمان تابها(طناب تابها) بعد به کاروانسرای و بازار خراطها و به عمارت ساعت و بازار پنبه زنها که بالاخره منتهی می شود به مسجد صدر. در پهلوی این مسجد دو مدخل دیده می شود. از دو کاروانسرای بزرگ که یکی نامیده شده است به اسم (گلپایگان) (شهر پارسیان) (گبرها) و دیگری حلاجهای پنبه و در انتهای این کاروانسرا یک میزان شاهی است برای وزن پنبه که عباس بزرگ تاسیس نموده است محض رعایت از رعایایی که پنبه را برای فروش می آورند، متصل به مسجد سر درب عمارت(محمد مهدی صدر اعظم) می باشد و هم عمارت شیخ الاسلام برادر او و همین دروازه سر درب نیز مدخل دو عمارت دیگری است و جلوتر اینها مدرسه بزرگی است به اسم شیخ الاسلام(یا شیخ لطف الله) که در همین وقت ساخته شده است برای همین عبور می کند به محل زنجیره و طوری سازهای ازگلابتون طلا و نقره که منتهی می شود به یکی از خیابانهای بزرگ(خیابان سر چاه خارج میرزا) متصل به میدان شاه که از آنجا می روند به محله که دفترخانه کمپانی هلاندی در آنجاست و هم مریضخانه و دارالضعفای کابوسیان عمارت امام قلیخان معروف نزدیک اوست که سردار کل قشون ایران می بود زمان عباس بزرگ و حربه برنده فتوحات عباس و رفیق قدیمی جنگی او می بود در امتداد این بازارها دکانهای عطاری و قنادی می باشد و دواسازها و در طرف دیگر(شمالی میدان) بازار سمسارها و دست فروشهای معتبر می باشد و این دکانها منتهی می شود به مدرسه ای که نامیده می شود مدرسه ملا عبدالله و در طرف دیگر(ایضا شمالی میدان) بازار آشپزها است که فروش آنها خیلی کم است به قدر کفایت و گذران آنها کم خوردن و امساک شایع و معمول است میانه مسلمین مثل یک معالجه لیکن نه به طور خواری و ذلت(و ریاضت و تحمل نفس آنها خیلی سخت است در استعمال گوشت فقط چنانچه در مذهب رمانیها معمول است) و در روزهای متبرکه و روزهای صیام نمی خورند و نمی آشامند از اول صبح الی اول مغرب و همین طور معمول است میانه عیسویان شرقی و نجبا عیسویان و تفاوتی نمی دانند میانه پرهیز و روزه زیرا وقتی که خودداری می کنند فقط از استعمال گوشت آن را روزه می گیرند و حال آنکه روزه روزه آن است که نمی خورند و نمی آشامند هیچ تا مغرب و روزهای پرهیز عموما حیوانی نمی خورند مانند حیوانات زنده و تخم و شیر و کره بعد از آشپزها کتاب فروشها و بعد از ان گذارگرها یعنی (ریخته گرها) و در وسط اینها یک درب کاروانسرائی است که آن را صفی میرزا پسر بزرگ عباس کبیر ساخته که پادشاه آن را کشت، کاروانسرای دیگری است در نزدیکی بازاری که در آنجا چیت(قلمکار تگرگ) طلائی و نقره می سازند یا از الوان دیگر از روی پارچه های پشمی و پنبه و این صنعت چیت سازی(باسمه گری) به طور خیلی پاکیزه روی پارچه لطیف و ضخیم را استعمال می کنند. برای قلاب دوزی بعد از آن می باشند چاپق فروشان به طرز ایرانی که بازار ایشان منتهی می شود به نزدیک بازار قیصریه به یک محلی که (تیچه بازار قیصریه) قشنگ ترین و عالی ترین قهوه خانه های مرتقع است که از بالا و پائین باز می باشد با تختهائی که در داخل آنجاست و ساخته شده است مانند کرسی خیاط ها(نیمکت) که روی آنها نشسته اند و تکیه داده اند به راحتی و آسودگی، بعد از آن بازار کلاه فروشان از پوست گوسفندانی که پشم آنها پیچیدهاست و از پوست سمور و خز و از آنجا ممتد می شود تا زاویه(زاویه میدان در بازار رنگرزها) بازار یا چهارسوق به اصطلاح ایرانیها که زاویه خیابان را چهار سوق می گویند قدری جلوتر(سمت غربی میدان) می رسند جلو دکلن دوافروشها و جلو دکان تیروکمان فروشها(صدق سساز) و از آنجا می رسند به مدخل کاروانسرای جده به اسم مادر صفی اول که انجا را بنا نمود این کاروانسرا بنای بزرگی است و پر جمعیت در اطراف او چهار کاروانسرای کوچک می باشند به همان اسم و این پنج کاروانسرا را نیز می گویند لندنی فروشی یعنی محل فروش جنسهای لندنی زیرا که در آنجا سکونت داشتند تجار ماهوت فروش لندان و ایرانیان به وسیله انگلیس ها ماهوت پوش شده اند که هنوز هم می پوشن این کاروانسراها مملو از ارمنی ها می باشد که تجارت ماهوت می کنند زیادتر از انگلیسی ها و این تجارت منحصر به آنها بود تا زمان شاه سلیمان و تاجری از ملت ارامنه یافت نمی شود که در اینجا مغازه نداشته باشد و جوراب فروشان نشسته اند درب این کاروانسراها جوراب ها را با پارچه های ایرانی بافته اند و قسم دیگری ندیده ام بپوشند بعد از آن بازار چلانگرها (ضلع میدان که حالیه توپخانه، می گویند میانه مسگر ها و عالی قاپو) و بعد از ان بازار فروشندگان کفش های نا مرغوب پاشنه بلند ساغری و دکان های اینها امتداد دارد تا دروازه(عالی قاپو) عمارت سلطنتی که دور ان در
وازه می بینید عده از ملاها (یا میرزاها) هرکدام روی یک گلیم کوچک نشسته اند با یک میز کوچک و کاغذ و قلمدان پهلوی آنها گذارده شده است محض خدمت دهقانان و کسانی که نمی توانند بنویسند به خرج خود در این جا حسابها و عریض ها و مطالب دهقانان را می نوسیند میان این دروازه و درب خوشید(یا حرمسرا) نشسته اند زرگرها و جواهری ها و آئینه فروشها و خرازی فروشها و سمسارها با خورده فروشها تا به آن طرف میدان که ما شروع کردیم به گردش دور این بازار زیبا.
شاه عباس این مسجد را برای پدر زنش ساخت و نام اورا بر ان نهاد، همزمان با عالی قاپو. این مسجد از لحاظ ساختمانی عبارت است از: یک فضای کنبد خانه با زیر زمینش، یک دالان و یک مسجد بسیار کوچک. همین و بس.
1-فضای گنبد خانه نسبت به میدان 45 درجه چرخیده تا روبروی قبله قرار گیرد . اما خود کنبد درست و راست بر جلوخان خود، در میدان قرار گرفته است، چرخش این 45 درجه را دالان حل کرده است
2-دالان عمدا تاریک طراحی شده با سقفی کوتاه، با انکه معمار می توانسته به راحتی از جهات و شمال و شمرق نور بگیرد، اما به جز یک پنجره ی کوچم مشبک سر پیچ دالان دیگر از این امتیاز استفاده نکرده است نور همین قدر است که جلوی پا را ببینی و نقشی از کاشی ها را. با دالان پیچ می خوریم تا درست در ضلع مقابل محراب قرار گیریم.
3-پائین را نگاه کن یک پله است. از آن بگذر. حالا بالا را ببین. فضا منفجر می شود. انچه می بینی و هرچه هست نور و رنگ و برقق کاشی است. از پنجره های مشبک زیر گنبد نور به درون می پاشد. قد و پهنای پنجره ها درست به اندازه ی سطح جرز های میان انهاست که نوعی توالی شب و روز را القا می کنند. از تیزه ی هر پنجره و از نیزه هر قاب میان آنها لوزی های زرد رنگ می رویند و توری زیبا را تا نزدیک مرکز سقف می بافند. لوزی ها هرچه بالتر می روند کوچکتر و تنگ تر می شوند و به نوعی خطای باصره ایجاد می کنند تا ارتفاع گنبد بیشتر نشان داده شود.
هشت تاک فیروزه ای لبه ی هشت طاق نمای گنبد خانه را حالتی می دهند که به وصف نمی گنجند. اما یکی از این حالت ها آن است که نمی گذارد متوجه شوی چگونه مربع کف مسحد در گردن گنبد هشت ضلعی و دایره شده است.
برای تبدیل مربع بع دایره تفسیری کرده اند که می آورم. اگر حسی را که می گویند در تو انگیخت باور کن: مربع چون ضلع و زاویه دارد، آغاز و انجام دارد یعنی از جائی مشخص شروع و به جایی مشخص ختم می شود. اما دایره چون چند ضلعی نیست و زاویه ندارد بی آغاز و بی انجام است. با چنین تفسیری به این نتیجه رسیده اند که مربه نمادی از عالم خاکی یا ناوستی و زمینی است و دایره یادآورنده عالم ملکوتی، لاهوتی و آسمانی است. حرکت از مربع به دایره یعنی سیر از عالم ماده به عالم معنا:از زمین به اسمان پر کشیدن.
4-به حز پنجره های مشبک یک دهانه بزرگ از سوی مشرق که می توان از درون گنبد خانه آسمان را ببینی، این دهانه درست در جهت عکس بله قرار دارد و بر دیوار قبله و محراب نور می افشاند. بازی نور . کاشی و رنگ در این مسجد همتا ندارد. بشنوید از پروفسور پوپ: " تعبیه نور یکی از ویژگی های چشم گیر است در ساقه ی گنبد در فواصل منطم پنجره هایی تعبیه شده و در انها یک جفت شبکه کار گذاشته اند:یکی داخلی و دیگری خارجی. هر یک شامل نقش های اسلیمی برجشته اس که در انها فضاهای پر و خالی متناسب است. چنان که نور دو بار می شکند و درطول لبه های کاشی آبی رنگ از صافی می گذرد. بدین سان نور تلطیف و تصفیه می شود و بر هزاران سطح شفاف دیوار و گنبد باز می تباد. همه جا را همچون شبنمی براق فرا می گیرد و یک زیبایی غیر زمینی را نمایان می سازد. هیچ کس قادر نیست با حالتی هشیار یا متفکر وارد شود بی انکه تکان و احساسی ناشی از رسیدن به حضور به وی دست ندهد. این بنا به خاطر همه ی برازندگی ها و کمالش فاقد فضا است: فضا کاملا باز و نقش ها بسیلر قوی است"
5-فرم گنبد یگانه است. زاویه ی آن نسبت به افق کمتر از سایر گنبدهاست و رنگ آن هم همین طور. به خصوص وقتی آفتاب بر آن غروب می کند. وقتی باران ببارد رنگ زمینه ی آن ترک ترک می شود. شاید اگر یک حجم دیگر به بلندی آن در طول شرق میدان قرار داشت، این گنبد آن قدر جلوه نداشت که اسن همه آرامبخش، متواضع با زیبایی با زیبایی خیره کننده اش می درخشد.
جابرای انصاری، مولف تاریخ اصفهان و ری، این مسجد را تشبیه کرده به یک کاسه ی چینی که آن را وارونه روی یک کاسه ی چسنی دیگری گذاشته باشند. در محراب آن، که شاهکار نسلم کاشی معرق است، نام معمار مسجد، استاد محمد رضا بن حسین بنای اصفهانی آمده است. نام مغز و دستانی که اثری جاودان پدید آوردند.
و اما تو ای خواننده! اگر از آنهایی هستی که دیوان حافظ را می بوسند، در برابر این نام تعظیم کن. این مسجد در تاریخ معماری ما همان جا نشسته که دیوان
حافظ در تاریخ ادبیات ما.
6- در ورودی مسجد هر لنگه اش یک تخته است از چوب چنار، یعنی درختی که این تخته را داده باید قطرش از دو لنگه ی در بیشتر باشد. حالا حساب کن آن درخت چند صد ساله یوده و بعد عمر این در، یعنی 400 سال را بر ان بیفزای.
7-چهار ستون ستبر زیر زمین این گنبد عظیم را بر پا داشته اند.
نوع سقف این زیر زمین شبیه بیت الشتای مسجد جامع است. اگر هم توانستی سری به مسجد کوچک سمت چپ دالان بزن، انفرادی به نظر می رسد اگر مسجد جامع عباسی را بتوان با مسجد گوهرشاد مقایسه کرد، اگر گنبد نظام الملک یگانه نیست، اگر سی و سه پل رقیبی چون پل خواجو دارد، این مسجد همتا ندارد و چهارصد سال است که یگانه ی روزگار باقی مانده است. مدخلش با وجود این بیست پا عرض دارد و فرو رفتگی پانزده پا به شکل نیم هلال و از رواقهائی تشکیل شده که دو تای اولش متصل به بازاری است که اطراف میدان را احاطه نموده پائین بنا تا هفت الی هشت قدم از صفحات یشم داخلا و خارجا پوشیده شده ، و بالاتر آن را از کاشی الوان پوشیده مثل مسجد بزرگ بالای آن از رواقها و غلام گردشها و قطار آویز با هزاران نقش تشکیل یافته مدخل این مسجد پله کانی است به ارتفاع شش پله و دالان مسقفی که به اندرون بنا منتهی می شود که آن نیز از گنبد بزرگی مستور گشته در اطراف آن حیاط ها حوضها ، آب انبارها برای تطهیر ساخته اند . منبر آن قابل حمل و نقل است و محراب که می توان آن را نمازگاه محمدیان (ص) نامید از یشم ساخته شده و دارای ستونهائی از مینای سبز است به طریق یونانیها این معبد تاریک و وارد نیش کمتر قصری به آن متصل است متعلق به شیخ الاسلام زمان عباس اول و صفی اول و دوم برادرش را که جانشین آن است وزیر بزرگ عباس دوم انتخاب شد .
قیصریه
از چهار ضلع میدان نقش جهان آنچه به نمادهای آن همچون کاخ و مسجد مربوط می شود، دو ضلع شرقی و جنوبی را آخرتو دو ظلع شمالی و غربی را دنیا تعریف کرده اند . اما این قضیه مربوط به نمادهاست وگرنه در باطن همه جا را بازار فرا گرفته است و قلب و مرکز این فعالیت های تجاری – صنعتی در جایی است که قیصریه ورودی آن است . وقتی رو به روی آن بایستی در جلو خان ، و به بالا نگاه کنی نقاشی های رنگ و رو رفته ای را می بینی که استاد هنرمند یگانه ی همه ی زمان ها رضا عباسی ، شاه عباس را در جنگ و درگیری در حال شکار نشان می دهد . به اعتقاد مردم آن زمان که شاه را نماد خودشان و کشورشان می دانستند ، به یک تعبیر این جنگ نماد دلاوری ایرانی برای حفظ قدرت و ثروت و مملکت و آن صحنه ی شکار نماد فراغت و نشاط و شامانی است .
در دو لچکی ایوان در کاشی نقش حیوانی را با سر و دست انسان برآورده اند
کمان در دست که دهان اژدهایی را که دم همان حیوان (شیر – ببر) است نشانه رفته است . نوشته اند که علاء الدوله کاکویه دیلمی حصار اصفهان را بر طالع قوس بنا کرد . قوس یکی از برجهای صورالکواکب است و برج نهم شمسی از منطقه البروج است . قدیمیان برای ساختن شهرها طالعی را تصور می کرده اند .
اما تصویری که در کتاب های نجومی کهن است با این تصویر فرق دارد . می بینید که کماندار اژدها فش خود را می خواهد به تیر بزند . آیا نقاش برای زیبایی و جا انداختن شکل در لچکی این تغییر را داده یا دلیل دیگری داشته است. این چیزی است که من نمی دائم و محتاج بررسی است .
از دو سوی ایوان تا روی بازار قنادها و کفاش ها تا ارتفاع ایوان و تا برود اول جلوخان ، ساخت و سازهای چوبی وجود داشت که در آنها روزی پنج نوبت نقاره می زدند . تنها جایی که هنوز نقاره می زنند در مرقد امام هشتم (ع) در مشهد است .
بر فراز ایوان ، ساعت بزرگی نصب بود .
مرا ببخش . همین جا مجبورم حاشیه بروم . اهمیت این حاشیه کمتر از متن نیست .
ببین هر واحد معماری عبارت است از مقداری مصالح ساختمانی گوناگون که طبق الگوی خاصی برای یک هدف خاص انسان ، فضایی را پدید می آورد . اگر از این تعریف عبارت "هدف خاص انسان" را حذف کنی ، فضای پدید آمده به هیچ دردی نمی خورد . بیخود زحمت نکش . بگذار آن مصالح ساختمانی در مراکز فروش خود باقی بمانند . معماری آن فضای پرداخته شده است به اضافه ی آدم هایی با قاصد خاصی که در آن فضا رفت و آمد می کنند . آنجا کار و هدف خاصی دارند . مثلاً می خواهند عبادت کنند (معبد) ، بازی کنند (استادیوم) ، فیلم ببینند (سینما) و .. پس هدف خاص انسان است که کاربری یا کارکرد هر ساختمان را تعیین می کند و شکل آن بنا تابعی است از این هدف . حالا اگر یک ساختمان ، هر چند عظیم و هنرمندانه باشد کاربری خود را از دست بدهد ، می دانی چه بلایی به سرش می آید ؟ می شود تخت جمشید : یک مرده ی زیبا . لزومی هم ندارد حتماً ویرانه باشد . اگر سالم هم باشد اما کاربری نداشته باشد باز هم فضای مرده است . صفت "زیبا" را برای مرده به کار بردم ، چون این مرده می تواند به ما درس بدهد . می توانیم از تجربه ی زیبایی او بیاموزیم ، به همین جهت است که موزه ها قبرستان زیبایی هایند .
این زیبایی اگر با زندگی بیامیزد و در تب و تاب روزانه ی حیات به من و تو نشاط دهد دیگر تو فقط ناظر زیبایی نیستی بلکه بخشی از وجود تو می شود که با آن می رقصی.
مهم ترین ویژگی یک معماری موفق آن است که به خلاق ترین صورت ممکن کاربری اصیل خود را سامان دهد ، چه از لحاظ جسمی و چه از نظر روانی . از لحاظ جسمی یعنی آنکه با صرف کمترین انرژی بیشترین بهره را از فضا ببری که این خود سودمند است . و از نظر روانی آنکه چشم انداز تو یعنی در و دیوار و سقف و فضا تو را نیازارد ، روحت را نفرساید ، خلقت را تنگ نکند و این جاست که هنر به فریاد می رسد . این جاست که چهره ی دل انگیز نشاط جلوه گر می شود و درست همین جاست که خدا آشکار می گردد : واقعیت با آرزو می آمیزد و از تلخی جدال با طبیعت می کاهد .
بازار پیچیده ترین فضای شهری – معماری است . پیچیده از آن رو که کاربری های بسیار گوناگون دارد و فعالیت های متفاوتی در آن جریان دارند . با توجه به آنکه بازارهای قدیمی فقط جنبه ی تجارتی نداشتند بلکه تولیدی هم بودند . اکنون بعضی را بر می شمارم و فضای مطلوب ویژه ی آنها را نام می برم :
1-انواع پیشه ها : رنگرزی ، آهنگری ، نجاری ، سراجی ، زرگری …
2-انواع تجارت : پشم ، پنبه ، پارچه و …
3-شبکه ی حمل و نقل : سبک ، سنگین ، پیاده ، سواره ، …
4-محل های تخلیه و بارگیری .
5-تجارت (عمده فروشی) .
6-تجارت (جزئی فروشی) .
7-خدمات لازم برای پیشه های یاد شده : خدمات مذهبی ، غذا خوری ، سقاخانه، حمام و …
8-امنیت و حراست .
سازمان دادن یکایک اینها کار بسیار پیچیده و دشواری است . آن قدر دشوار که امروزه با کنار گذاشتن سنت های کهن و دست و پا زدن برای یافتن الگوهای دیگر ، ببین چه شهرهای زشت و بیقواره ای را پدید آورده ایم ، بگذریم .
بازار اصفهان بر سر راه عبور کاروان هایی که در آن چهار سوی فلات ایران به اصفهان می آمدند و یا از آن می گذشتند شکل گرفت . جاده ای که بغداد را به هند می پیوست . جاده ای که خلیج فارس و بصره را به خراسان می پیوست . جاده ای که آذربایجان و ری و بغداد و همدان را به فارس و بندر بوشهر می پیوست . این جاده ها چهار دروازه ی اصل شهر را سامان می دادند . آن که از غرب می آمد از کوچه مسجد سرخی (شمال کنسولگری روسیه) در آن زمان (باغ نقش جهان) وارد بازار رنگرزان می شد و از میدان عتیق سر در می آورد . آن راه که از فارس می آمد از دروازه ی حسن آباد از ضلع شرقی جایی که بعدها میدان نقش جهان شد ، می گذشت و به میدان عتیق می پیوست . این دو جاده هر دو از شمال میدان عتیق ، شمال فلات ایران از آذربایجان تا خراسان را مرتبط می کردند و از دروازه شرقی به یزد و کرمان و سیستان و بلوچستان و هندوستان می رفتند . میدان عتیق قلبی بود که چهار شاهرگش تبدیل به بازار بزرگ شهر گردید : یک تداوم 1100 ساله .
راسته ی بازار
طی تجربیات بسیار ، اجدادمان به این نتیجه رسیده بودند که صاحبان هر شغل و پیشه باید در یک راسته یا رسته یا شعبه گرد هم باشند . همه ی زرگرها یک جا ، همین طور آهنگرها …
محاسن این عملکرد را بر می شمارم ، یادت باشد از وسایل امروزی مثل تلفن و غیره خبری نبود .
1-نرخ ها صبح به صبح کنترل می شد .
2-دستاوردهای فنی رد و بدل می شد .
3-مشتری با یک گشت زدن در سراسر راسته هم مجال انتخاب بهتری داشت هم احتمال فریب خوردنش کمتر بود .
4-صنف برای دفاع از منافع حرفه ای خود آمادگی بهتری داشت .
5-فرهنگ تولید بالا می رفت می نظم و نسق حرفه ای منسجم می شد و …
6-مشتری بالاخره خرید می کرد با خاطری آسوده ؛ چون در جای دیگر کالایش را نمی یافت .
بر پایه ی این اصول و … بازار اصفهان شکل گرفته است و برای این که رابطه ی فروشنده / تولید کننده با مشتری به بهترین وجه صورت گیرد ، اولاً فضای عبور سواره از پیاده جدا شده است . خانم ها و کودکان نباید لا به لای ستوران رفت و آمد کنند و تنه بخورند یا آسیب ببینند . از آن گذشته حواس مشتری و کاسب پرت می شود و ترافیک مختل می گردد . کوچه های کاروان ها از آن گوچه ها می گذشتند و در کاروانسراها بار را تخلیه یا بار می کردند . کاروانسرا در حد فاصل راسته و راه کاروان رو ساخته شده است .
اتاق های اطراف کاروانسرا را واحدهای تولیدی ، مهمانخانه یا تاجران اشغال می کردند . باربرها یا با پشت خود یا گاری بار جزئی فروشی را به راسته حمل می کردند . بارهایی که ممکن بود از چین و هند آمده باشند یا فرانسه و انگلیس ، یا باید به این کشورها حمل شوند .
تولید ملی در همین کاروانسراها سامان می یافت : ابریشم خام . پنبه و پشم ار روستاها گرد می آمد ، توسط استادکاران به خانه ها حمل می شد (عمده ی کار ریسندگی به عهده ی زن ها بود) ، رشته می شد و باز می گشت به کارگاه های رنگرزی و از آنجا به کارگاه های بافندگی در همین کاروانسراها یا مجدداً به خانه ها ارسال می شد (خانه های قدیمی واحدهای مسکونی – تولیدی بودند.) انواع پارچه غروش به کاروانسراها بازگردانده می شدند و از آنجا راهی بازار ، شهرها و کشورهای دیگر می گردیدند .
با توجه به این که صنعت سنگینی در کار نبود و تمام درآمد کشور بر محورهای کشاورزی – تجارت و صنعت استوار بود می توان دریافت که معنای بازار چه وسعت و اهمیتی داشته است .
هنرمندان : خطاطان ، نقاشان ، شاعران . تذهیب کاران و … در حجره های مدرسه ها و کاروانسراهای همین بازار مستقر بودند . بدین ترتیب این همه فعالیت های گوناگون زندگی ساز ، قوانین ، مراسم و آداب خود را می طلبید و اخلاق خاص خود را می خواست . همین جا باید گفت که مذهب نقشی عمده و عالی بازی می کرد . مدارس طلاب در همین بازار ساخته شدند . روحانیت که خود از بازار تغذیه می کرد نه تنها خدمات مذهبی همچون سامان دادن برنامه ی نماز و سایر عبادات را به عهده داشت ، بلکه قضاوت هم در انحصار او بود . از سوی دیگر ضمن کنترل اضناف روابط بازار با حکومت را تنظیم می کرد . پس از بازوی امنیت کشور از فراز عالی قاپو جنوب غربی قاره ی آسیا را زیر نظر داشت ، در همین قیصریه نبض اقتصاد و امپراتوری ایران می تپید .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مسجد شیخ لطف الله 1
وجه تسمیه مسجد شیخ لطف الله 3
خطوط بنائی در داخل مسجد شیخ لطف الله 9
کتبه های خط ثلث در چهار گوشه داخل مسجد شیخ لطف الله 10
کتیبه های دو ضلع شرقی و غربی مسجد شیخ لطف الله 12
نام شیخ لطف الله و باقر بنا در کتیبه های دو جانب شمالی و جنوبی مسجد 13
عمارت ساعت 16
بازار قیصریه و کاروانسرای شاه 16
سردرب ضرابخانه 19
اقدامات شاه عباس کبیر در مورد بازار و کالاهای گوناگون 20
قیصریه 30
راسته ی بازار 35
(1)سفرنامه های سیاحتی که نام برده شد بزبان فارسی ترجمه شده و کسانیکه علاقه مند باشند تغییرات این میدان را در دو قرن اخیر مطالعه نمایند میتوانند بکتابهای سیاحان مزبور مراجعه نمایند.
(2)علیرضای تبریزی از خوشنویسان بزرگ زمان شاه عباس اول است که چون به خدمت شاه عباس در آمد خود را علیرضای عباسی خواند.این خوشنویس استاد در تبریز شاگرد ملا محمد حسین تبریزی و علاءالدین محمد بن محمد تبریزی معروف به (علاء بیک) بود و خط ثلث و نسخ را نیکو می نوشت. پس از انکه در زمان شاه محمدخدا بنده پدر شاه عباس ترکان عثمانی آنشهر را بتصرف آوردند علیرضا از انجا بیرون آمده و به قزوین پایتخت دولت صفوی رفت و در مسجد جامع آنشهر منزل گرفت و بکار کتابت مشغول شد و قسمتی از کتیبه های آن مسجد را با چند قرآن در آنجا تمام کرد ولی چون می خواست که در خط نسخ تعلیق نیز استاد شود به شمق اسن خط همت گماشت و در اندک زمان بزور و قوت ام الخطوط که عبارت از ثلث است خوش نویس شده و خط را بجائی بلند رسانید و در هفت خط مخصوصا در خطوط ثلث و رقاع و نستعلیق استادی کم نظیر شد.
علیرضا روز پنج شنبه اول شوال سال 1001 هجری قمری بخدمت شاه عباس در آمد و در زمره ندیمان مخصوص وی داخل شد و شاه جمعی از خوشنویسان مانند محمد رضا امامی و محمد صالح اصفهانی و عبدالباقی تبریزی را بدو سپرد تا زیر دست او خط ثلث را بیاموزند علیرضای عباسی تا پایان عمر در زمره مقربان و ندیمان مخصوص شاه بود و در سفر و حضر در سلک مقربان شرف اختصاص داشت و بتفقدات و انعامات و نوازش های بیغایات سرافراز و مفتخر بود و به لقب (شاه نواز) ملقب شد. محبت و علاقه شاه عباس به این مرد هنرمند بدان پایه بود که گاه او می نشست و شمعی بدست می گرفت تا علیرضا در روشنائی آن کتابت کند.
(1)نقل از صفحه 58 و 59 شماره اول مجله یادگار.
(2)کتیبه خارجی گنبد مسجد شیخ لطف الله تعمیر اداره باستانشناسی اصفهان در سال 1315 شمسی و بخط علی مسمی پرست است.
(1)سال تاریخی(1025) که سال اتمام تحریر و نصب این کتیبه است که با کاشی طلائی رنگ نوشته شده.
(2)پروفسور پوپ راجع به عظمت معماری و نفاست تزئینات مسجد لطف الله چنین نوشته است:
"مسجدی که در سمت مشرق میدان شاه و مقابل ساختمان عالی قاپو قرار دارد یکی از شاهکارهای بی نظیر معماری است که در سراسر آسیا خود نمائی می کند. این مسجد زیبا که همچون جواهری درخشات در تاریخ معماری ایرانیان می درخشید(شیخ لطف الله نام دارد)
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1
39