تارا فایل

مروری بر روند مشروطیت در کرمانشاه




مقاله:

مروری بر روند مشروطیت در کرمانشاه

فهرست:
نگاه اجمالی برمشروطیت در ایران
کرمانشاه در آغاز مشروطیت
مروری بر کتاب "ایران بین دو انقلاب" و نقش متشرعان کرمان در مشروطه
منبع

منابع:

www.tarikheiranzamin.com

www.adinehsara.com

نگاه اجمالی برمشروطیت در ایران
در این زمان خواسته های مردم و متحصنین ابعاد وسیعی تری یافت. از جمله این خواسته ها عزل مسیو نوژ بلژیکی وعلاء الدوله و تاسیس "عدالتخانه" بود.
با بحرانی تر شدن اوضاع، شاه سرانجام در اواخر دی ماه مجبور به پذیرش خواسته های مردم و تاسیس عدالتخانه شد.
با پذیرش شاه اوضاع مدتی آرام شد، اما با گذشت چند ماه شاه و درباریان نسبت به تعهدات خویش بی تفاوت برخورد کردند، از این رو در اوایل سال ‪" ۱۲۸۵‬سید محمد طباطبایی" درنامه هایی دوگانه به شاه وعین الدوله(صدراعظم وقت) از آنان خواست که وعده های خود را برای اصلاح نظام عملی کنند.
در قسمتی از عریضه آیت الله طباطبایی به مظفرالدین شاه آمده است:
"اعلیحضرتا، مملکت خراب، رعیت پریشان و گداست. تعدی حکام و مامورین بر مال و عرض و جان رعیت از ظلم حکام و مامورین اندازه ندارد، از مال رعیت هر قدر میلشان اقتضا کند می برند. پارسال دخترهای قوچانی را در عوض سه ری گندم مالیات که نداشتند بدهند، گرفته به ترکمانان و ارامنه عشق آباد به قیمت گزاف فروختند…"
با وجود چنین تمهیداتی ظاهرا شاه و درباریان گوش شنوایی برای این حرف های نداشتند ازاین رو با بالا گرفتن اعتراضات، عین الدوله دستورداد "شیخ محمد واعظ اصفهانی"- از منتقدین سلطنت و دربار -را دستگیر کنند.
در طی این درگیری یک طلبه کشته شد. بازار تهران بار دیگر تعطیل شد و مردم به رهبری آیت الله طباطبایی و بهبهانی در مسجد جامع متحصن شدند. در این تحصن برای نخستین بار شیخ فضل الله نوری،به عنوان بزرگترین مجتهدوقت تهران نیز به متحصنین پیوست.
گفت وگوهای شاه ونمایندگان متحصنین برای عزل عین الدوله بی نتیجه ماند. بااوج گرفتن درگیری ها میان سربازان ومردم، علما وهمراهانشان تهران را به قصد قم ترک کردند. این حرکت بعدها به "مهاجرت کبری" معروف شد.
جالب اینکه همزمان با مهاجرت علما به قم، به ابتکار آقا سید عبدالله بهبهانی عده ای از روحانیون و کسبه نیز به کنسولگری انگلستان روی آوردند و در آنجا متحصن شدند.
با چنین حرکتی جنبش ابعاد تازه ای یافت. هرروز بر تعدادمتحصنین افزوده می شد. به طوری که پس از گذشت چند روز به روایت مورخان به بیش از ده هزار نفر رسیده بود.
مردم از همه طبقات و بویژه از اصناف مختلف به تحصن می پیوستند.
صحنه های تاریخی وبه یاد ماندنی در باغ سفارت انگلیس بوجود آمده بود.
چادرها ی بر پا شده، دیگ های بزرک غذا، ترددها و گفت وگو های مردم از علمای متحصن در قم و واکنش های دربار به موضوعات روز همه وهمه بر هیجان و اضطراب مردم بیشتر می افزود.
بازرگانان بزرگی مانند "حاج محمد حسن امین الضرب"، "حاجی محمد معین التجار" و"ارباب جمشید" به جهت همکاری و همیاری بامردم هزینه های تحصن را تقبل کردند.
در اینجا مردم سه خواسته اصلی را مطرح کردند: عزل عین الدوله، بازگشت علما از قم و تاسیس عدالتخانه.
جالب اینکه مردم درآغاز خواهان پارلمان نبودند، اما با طولانی تر شدن تحصن و گفت وگوهای نمایندگان اصناف وگروههای مختلف مردم، منجر به آن شدکه خواسته اساسی تری مطرح نمایند و آن چیزی نبود جز تاسیس مجلس شورا.
با گسترش فشارها، شاه موافقت اولیه خودرا با تاسیس مجلس اعلام کرد و عین الدوله بلافاصله ازصدراعظمی استعفا داد وبالاخره درروز چهاردهم مرداد ماه ‪ ۱۲۸۵‬مظفرالدین شاه قاجار فرمان تشکیل مجلس شورای ملی و مشروطیت سلطنت ایران را صادر کرد.
صدور فرمان مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و به دنبال آن تدوین قانون اساسی سر آغاز جریانی بود که با مرگ مظفرالدین شاه و سلطنت محمد علی شاه خود منشاء تحولات دیگری را رقم زد.
نهضت مشروطه هر چند به علت نفوذ افراد تند رو و فشارهای روس و انگلیس نتوانست کاملا به آرمان های خودبرسد و مشکلات بسیاری گریبانگیر نهضت مشروطه شد، امابا وجود همه این مشکلات بسیاری از محققان مشروطه را دارای جنبه های مثبت بسیاری می دانند که مهمترین آن ایستادن در برابر استبداد مطلقه قاجاری بود.
در واقع مشروطه در بدترین وضع قابل مقایسه با استبداد ناصرالدین شاهی نبود. از درون همین مشروطه و مجلس آن بود که آزادیخواهانی چون مدرس و خیابانی بیرون آمدند و همین ها بودند که معترض دیکتاتوری رضا شاه شدند.
مخالفت با قرارداد استعماری مانند ‪ ۱۹۱۹‬درقبل از این جنبش سابقه نداشت و بعدها روی کارآمدن افرادی ماننددکتر مصدق وآیت الله کاشانی را باید از نتایج این نهضت دانست.
اجتماع مردم کرمانشاه به حمایت از مشروطیت

کرمانشاه در آغاز مشروطیت
در آغاز سده بیستم هم زمان با حرکت مردم در تهران برای تاسیس عدالتخانه و برقراری مشروطیت در دیگر شهرها نیز فعالیت های زیادی از جانب طرفداران مشروطه انجام گرفت که با مخالفت طرفداران استبداد روبرو شد. این فعالیتها دامنه کشمکش ها راگسترش داد و اوضاع کشور را به سویی کشاند که این دو گروه در مقابل یکدیگر شروع به دسته بندی نمودند. این دسته بندی ها در کرمانشاه منتج به درگیری میان مستبدین و مشروطه خواهان گردید و باعث نا آرامی منطقه شد.
براساس نوشته های انگلیسی ها در کتابهای آبی در این ایام آشوب واغتشاش سراسر شهر و حوالی کرمانشاه را در بر گرفته بود و ایلات وعشایر که چارچوب جمعیتی کرمانشاه از آنها شکل گرفته بود از این رهگذر استفاده نموده وبه غارت کرمانشاه دست می زدند. هر قبیله وایلی ازآنجا که مسلح بودند به طرفداری از یک گروه خاص به چپاول طرف مقابل می پرداختند. مشروطیت برای ایلات معنای دیگری داشت. هنگامی ایلیاتی ها و ولایتی ها می خواستند به قتل و غارت در جایی اشاره کنند می گفتند مشروطه شد.
از طرفی سیف الدوله حکمران کرمانشاه که مردی مستبد واز طرفداران سرسخت محمد علی شاه بود، بدون توجه به تلگرافات مجلس درجهت رسیدگی به شکایات و امورات مردم و همچنین اعلام بی طرفی، به عنوان رهبر مستبدین عمل می کرد و به این مشکلات دامن زده اوضاع را آشفته تر می ساخت. ملک زاده در ذیل حوادث شهرهای ایران در این ایام، راجع به اوضاع کرمانشاه می نویسد:
این شهر که مرکز ایالت غرب ایران است و بیش از سایر شهرها، مردان مستبدو مقتدر دارد در طلوع مشروطیت میدان جنگهای خونین و قتل و غارت هایی شد که در سایر نقاط ایران نظیر آن دیده نشده بود. حاکم شهر حاجی سیف الدوله برادر عین الدوله مرد مستبدی بود و نمی خواست وکلایی برای مجلس انتخاب شوند. این بود که به مخالفت مشروطه خواهان بر خاست و در نتیجه جنگ در میان دو دسته در گرفت. مستبدین خانه های ملاهای معروف را که مخالف مشروطه بودند مرکز خود قرار دادند و مشروطه طلبان در قنسولخانه انگلیس و تلگرافخانه اجتماع کردند. شهر به کلی در حال تعطیل بود بازارها بسته و هزاران مرد مسلح از دو طرف شب و روز با هم جنگ و تیراندازی می کردند. چندین هزار نفر از ایلات مسلح اطراف کرمانشاه به تحریک مستبدین به شهر هجوم بردند، بازارها وخانه های مردم را غارت کردند و عده ای بی گناه را کشتند.
مشکلات وفشار فراوان برمردم وعدم توجه حکمران به تلگرافات مجلس و اصرار در مخالفت با مشروطه تا آنجا بود که مردم و مشروطه خواهان تلگرافی برای علماء ثلاثه در نجف مخابره نمودند. ناظم الاسلام در ذیل حوادث روز دوشنبه ۱۳ ذی الحجهالحرام به سال ۱۳۲۴ه.ق می نویسد:
امروز مجلس تعطیل است. در انجمن طلاب مذاکره از اختلاف کرمانشاه بود که در کرمانشاه اختلافی بزرگ در قبول مشروطیت به میان آمده، بالاخره رجوع به علماء عتبات کرده اند. علماءثلاثه نجف یعنی جناب حجهالاسلام آقای حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و جناب حجهالاسلام آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وجناب آقای حاج شیخ عبدالله مازندرانی حکم کرده اند به وجوب مشروطیت دولت ایران و این که مردم اطاعت احکام مجلس شورای ملی را بنمایند. با این وصف جمعی از مستبدین وعلماء مخالفت نموده مانع انتخاب وکلا می باشند. ولی امام جمعه کرمانشاه با نهایت میل در امر مشروطیت و امر انتخاب ساعی است از بذل مال وجان دریغ نمی فرماید. بنای طلاب بر این شد که مجلس رسماً از دولت بخواهد که مانعین مشروطیت را جلوگیری نماید.
این اقدامات نیز تاثیر چندانی نداشت از طرفی رهبر مشروطه خواهان، یعنی امام جمعه کرمانشاه فوت شد و به قولی توسط مستبدین مسموم گردید. و از طرف دیگر سیف الدوله همچنان در عقیده ومرام خویش در دشمنی با مشروطه خواهان استوار بود، وایلات و عشایر بیشتر طرفدار مستبدین و قشون دولتی بودند تا مشروطه خواهان. به همین خاطر طرفداران مشروطه و رهبر آنها که پس از فوت امام جمعه، اکنون حاج محمد مهدی روحانی محبوب و سرشناس کرمانشاهی بود وقتی که دیدند سیف الدوله حاکم کرمانشاه با مستبدین آشکارا همراه است و به تلگرافات مجلس وقعی نمی نهد از ترس جان به قنسولگری انگلیس پناه آوردند. با وجود این باز مستبدین و ایلات و طوایف طرفدار آنها در آنجا به متحصنین که جمعیت آنها در حدود ۲۰۰۰ نفروبلکه بیشتر بود حمله ور می شوند. ملک زاده می نویسد:
چون مستبدین از کمک ایلات بهره مند بودند به طرف قنسولخانه که مشروطه خواهان در آن متحصن بودند هجوم بردند وتیر اندازی کردند ولی جرات نکردند وارد قنسولخانه شوند و متحصنین را به قتل برسانند. آقا محمد مهدی که رئیس حزب ملیون بود، با دوهزار نفر در قنسولخانه انگلیس متحصن بود ومحمد علی شاه تسلیم او را از سفارت انگلیس تقاضا کرد. ولی سفارت نپذیرفت.
متحصنین مدتی در قنسولگری متحصن بودند تا اینکه در نتیجه اعتراضات سفارت انگلیس و شکایات متحصنین و مردم، سیف الدوله مستبد عزل گردید و ظهیرالدوله که مردی آزادی طلب وخیرخواه بود به جای او منصوب گردید.
وزیرمختار انگلیس به سر ادوارد گری وزیرخارجه راجع به چگونگی اوضاع متحصنین و علل پدیدآمدن این مشکل چنین گزارش داده است:
مکتوب سر اسپرینگ رایس به سر ادوارد گری (وصول هشتم ژوئیه) از قلهک ژوئن۱۹۰۷-خرداد۱۲۸۶-جمادی الاول۱۳۲۵ با کمال افتخار آنجناب را از حادثه ای که وقوع آن سبب نگارش مراسله مفصلی به دولت ایران گردید مستحضر می دارد. تا چندی قبل در کرمانشاه به واسطه منازعه مابین طرفداران "عامه" و حامیان "حکومت اشرافی" هرج ومرج وبی نظمی باقی بود. این دو حزب از زمان تاسیس مشروطیت ایران همواره کوشش مینمودند که هر یک دیگری را مغلوب خود ساخته، استیلا حاصل نماید. حاکم آن ولایت سیف الدوله برادر عین الدوله صدراعظم پیشین ارتجاع طلب با طرفداران اشراف که تا این اواخر غلبه وزبردستی داشتند همراهی دارد وهیچ جای تردید نیست که درباریان نیز آن جماعت را تقویت می نمایند. به هر حال همین که قشون دولت که بیشتر آن از طوایف چادرنشین آن حوالی بود به شهر وارد گردید اجتماعی از مردم به طرف خانه یکی از ارتجاعیون هجوم آوردند. این حرکت دست آویز مناسبی به دست داد، قشون دولتی به امر سرکرده خود یا اجازه حاکم به بازار حمله برده، آنچه بود غارت کردند. چون عامه حاکم را محرک غارت و خود را در مقابل او عاجز یافتند لهذا به قصد تحصن متوجه قنسولخانه انگلیس شدند. در این هنگام شخص حاکم پنهان گردید طبیب قنسولخانه متظلمین را از ورود به قنسولخانه انگلیس جداً مانع بود ولی بدون اینکه اعتنایی به سخنان او بنمایند ۲۰۰۰ نفر از باغستانی که دیوار نداشت داخل گردیده ودر آنجا اقامت نمودند. حزب مخالف (مستبدین) به من تلگرافی کرده که تمام مبنی بود بر تهمت و تهدید متحصنین و همچنین بدگویی از رئیس آنها موسوم به ملا مهدی که طرف اعتماد ووثوق عامه است. اما متحصنین به اصرار تمام شکایت داشتند که چون تلگرافخانه در تصرف دشمنان آنها است نمی توانند به تهران مخابره نموده شرح حال وتظلمات خود را به دولت و مجلس معروض دارند.
سر اسپرینگ رایس در ادامه می نویسد که "جریان را به اطلاع دولت ایران رساندم که آنها نیز در جواب مدیر کارهای انگلیس را نزد من فرستادند و از قنسولخانه برحسب حکم شاه تقاضای تسلیم روسای حزب عامیون، خصوصاً آقا محمد مهدی را نموده بودند که من موافقت ننمودم." او می گوید:"این کار را به خاطر این انجام ندادم که از لحاظ اخلاقی زشت بود." ولی باید گفت که انگلیسی ها از ترس شورش آن دوهزار نفر متحصن آنها را تحویل ماموران دولتی ندادند نه از لحاظ اخلاقی.
به هر روی متحصنین در قنسولخانه انگلیس مشکلات عدیده ای داشتند. آنها از ترس جان بیرون نمی آمدند این در حالی بود که عمال انگلیس از دولت ایران می خواستند ترتیبی اتخاذ نمایند تامتحصنین قنسولخانه را تخلیه نمایند. به همین خاطر بین مجلس و اتابک جلساتی تشکیل گردید و در پی آن تلگرافی به کرمانشاه مخابره کردند. سیف الدوله حاکم تلگراف را به قنسولخانه دادند آنها نیز متن تلگراف را در اختیار متحصنین قرار دادند تا با اعتماد لازم قنسولخانه را ترک کنند. اما ناگهان تیری به طرف متحصنین قنسولخانه شلیک گردید که تمام تمهیدات انجام شده را از بین برد. اوضاع کرمانشاه به دنبال این شلیک گلوله از نو متشنج شد. مشکلات همچنان باقی بود تا اینکه همچنانکه گفته شد سیف الدوله معزول و ظهیرالدوله جانشین او گردید.
از طرفی در جریان درگیری هایی که بین هواداران مشروطیت و مستبدین روی داد گروه های زیادی بی خانمان شده ومورد تهاجم ایلات و طوایف واقع گردیدند. این ها که بالغ بر دو یا سه هزار نفر می شدندبه طرف تهران رهسپار گردیده، شکایت وتظلم نمودند. که قرار شد به آنها خسارت داده شود وزیانهای آنها جبران گردد. اما قتل علی اصغر خان اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ ه.ق اوضاع مملکت را آشفته ساخت، وضعیت مجلس ودولت به هم ریخت وآشوب وهرج ومرج تمام کشور، بویژه پایتخت را در بر گرفت. به همین خاطر غارت شدگان کرمانشاهی به آنچه مطلوبشان بود نرسیدند و با مشقت فراوان به کرمانشاه برگشتند.
شخص دیگری که می خواست از این آب گل آلود ماهی بگیرد سالارالدوله قاجار بود. او نیز برای روزگاری چند منطقه غرب را به آشوب کشاند و در سال ۱۳۲۵ه.ق شورشی را به راه انداخت و با کمک عشایر لُر، علیه محمد علی شاه دست به حرکتی گسترده زد که مجلس ودولت را غافلگیر ساخت هر چند آنها می توانستند از این فرصت نهایت استفاده را ببرند اما به قول ملک زاده: "برای تملق و چاپلوسی از محمد علی شاه" اعلامیه ای برضد سالارالدوله صادر کردند. این شورش عاقبت با یاری داودخان به همراه سواران ایل کلهر در منطقه نهاوند و بروجرد ساقط گردید.
این اوضاع پر آشوب کرمانشاه در آغاز مشروطیت، زمینه مناسب را برای شورشیان فراهم می کرد تا علیه دولت و مجلس از این منطقه شورش هایی را آغاز نمایند. ایلات قدرتمند و بزرگ در این خطه نیز وضعیت را به نفع این گروه ها رقم میزد. اشخاصی مانند سالارالدوله قاجار با کمک همین ایلات و عشایر که گرایش همیشگی به خودمختاری داشتند چند صباحی مشروطیت را با مشکلاتی مواجه می کردند.
مروری بر کتاب "ایران بین دو انقلاب" و نقش متشرعان کرمان در مشروطه
آبراهامیان در کتاب "ایران بین دو انقلاب" مى نویسد: "آنان بدین ترتیب قادر شدند موازنه قوا را در اقصى نقاط کشور به وجود آورند. اختلافات سنتى و قومى بین "حیدرى" و "نعمتى"، شیخى ها و متشرعى ها، کریمخانى ها و نعمت اللهى ها، شیعه و سنى، شاهسون ها و افشارها…" اما جالب است که یکى از این اختلاف ها باعث نزدیک شدن دو سید مشروطه خواه شد و یکى از ستون هاى انقلاب را استوار کرد و آن اختلاف کریمخانیان (شیخیان) و متشرعان (بالا سریان) در کرمان بود. چشم و هم چشمى ها و کینه توزى هاى این دو هرازگاهى آتش زیر خاکستر را به شعله مى کشاند. آغاز آشوب کرمان را بهتر است از قلم سیداحمد کسروى بخوانیم: "شیخ برینى نامى به کرمان آمد و در منبرها به بدگویى از کریمخانیان برخاست و متشرعان را بر ایشان آغالید… در این میان حاجى میرزا محمدرضا نامى از علماى کرمان که سال ها در نجف درس خوانده و مجتهد گردیده بود، با دلى پر از پیشوایى به شهر خود بازگشت. او نیز فرصت جسته در دامن زدن به آتش آشوب با شیخ برینى همدست و همداستان شد." اوضاع زمانه به گونه اى بود که هر کس مى خواست از این نمد کلاهى براى خود بسازد و بازارش را گرم بدارد. حتى این اغراض شخصى چنان نمود پیدا کرده بود که وقتى سیدعبدالله بهبهانى، معتمدالاسلام رشتى را به سوى طباطبایى روانه مى کند تا در اندیشه مشروطه همداستان شوند، طباطبایى پیغام مى دهد: "اگر جناب آقا سیدعبدالله مقصود را تبدیل بدارد و غرض شخصى در کار نباشد من همراه خواهم بود." (کسروى) در این میان میرزا محمدرضا نیز از دایره خواستن خود خارج نبود و "چون طایفه کریمخانیان زبون شده بودند بر آن شد که مسجدى را که در دست آنان مى بود و"موقوفات" بسیار داشته، گرفته و به یکى از خویشان خود بسپارد." (کسروى) این مسئله حکمرانان را خوش نیامد، در برابر او ایستادند و به سمت فرستادگان میرزا آتش گشودند و کسانى را کشتند و زخمى کردند. این حادثه زمانى رخ داد که مظفرالدین شاه در اروپا ایام مى گذراند. اما میرزا محمدرضا دست از کار برنداشت و در پى خواسته هاى خود بود. در این زمان محمدعلى میرزا (نایب السلطنه) حکمران قبلى کرمان- رکن الدوله- را بر کنار کرده، ظفرالسلطنه را جایگزین کرد. "پس از رسیدن ظفرالسلطنه یک داستان ناستوده دیگر رخ داد و آن اینکه پیروان آقا به خانه هاى جهودان ریخته و خم هاى آنان را شکستند و مى ها به زمین ریختند." میرزا محمدرضا که از این رخداد بدش نمى آمد و در پى سود بردن از آن بود، براى آنکه دیگران او را نکوهش نکنند که چرا جلوى مردم را نمى گیرد و یا حتى براى تشویق آنان به ادامه این کشمکش، آهنگ زیارت مشهد مى کند: "ولى مردم ریخته و جلوى او را گرفتند… حکمران ناگزیر شد مردم را بپراکند و این بود که یک دسته سرباز و تفنگچى بر سر خانه حاجى میرزا محمدرضا فرستاد… تفنگچیان به خانه درآمده حاجى میرزا محمدرضا را با چند تن از خویشانش گرفته و با رسوایى جلو انداخته و با موزیک روانه شدند… دستگیران را به اداره حکمرانى آورده خود حاجى میرزا محمدرضا و سه تن دیگر از ملایان را به فلک بسته، چوب به پاهایشان زدند و سپس آنان را از شهر بیرون کرده، به رفسنجان فرستادند." (کسروى) خبر به فلک کشیدن یک مجتهد که به تهران رسید، مردم و روحانیت، به خصوص دو سید را گران آمد و بر منبر داستان از این واقعه و خود کامگى عین الدوله گفتند. دو سید که علیه دولت شوق همداستانى داشتند از این مسئله سود جستند. "بهبهانى به خانه طباطبایى آمد و دو تن نهانى با هم گفت وگو کردند و پیمان همدستى میان ایشان از این شب [دوم آذر ۱۲۸۴ ه .ش، ۲۵ رمضان ۱۳۲۳] هر چه استوارتر گردید."

7


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود