2-2. خودکارآمدی
2-3-1. مفهوم خودکارآمدی
خودکارآمدی1 از نظریه شناخت اجتماعی2 آلبرت بندورا (1997) روان شناس مشهور، مشتق شـده اسـت که به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائیهای خود در انجام وظایف و مسئولیتها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتـباط مـتقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی (عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیک) که به ادراک فرد برای توصیف کارکردهای روان شناختی اشاره دارد، تاکید می کند. بر اساس این نظریه، افراد در یک نظام علّیت سـه جـانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر می گذارند. بندورا (1997) اثرات یک بعدی محیط بر رفتار فرد که یکی از فرضیه های مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد کرد. انسانها دارای نوعی نـظام خـود کـنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و تـوسط آن نـظام بـر افکار، احساسات و رفتار های خود کنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند (عبدالهی، 1385). بندورا روابط متقابل میان این عوامل سه گانه را در کتاب خود با عنوان بنیادهای اجتماعی تفکر و عمل (1986) به صورت شکل 2-1 نشان داده است (سیف، 1392):
بدین ترتیب رفتار انسان تنها در کنترل مـحیط نـیست بـلکه فرایندهای شناختی نقش مهمی در رفتار آدمی دارند. عـملکرد و یـادگیری انسان متاثر از گرایشهای شناختی، عاطفی و احساسات، انتظارات، باورها و ارزش هاست. انسان موجودی فعال است و بر رویدادهای زندگی خود اثر مـی گـذارد. انـسان تحت تاثیر عوامل روان شناختی است و به طور فعال در انگیزه ها و رفـتار خود اثر دارد. براساس نظر "باندورا"، افراد نه توسط نیروهای درونی رانده می شوند، نه محرکهای محیطی آنها را بـه عـمل سـوق می دهند، بلکه کارکردهای روان شناختی، عملکرد، رفتار، محیط و محرکات آن را تـعیین مـی کند(عبدالهی، 1385).
بندورا (1997) مطرح می کند که خود کارآمدی، توان سازنده ای است که بدان وسیله، مهارتهای شـناختی، اجـتماعی، عـاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی می شـود. بـه نـظر وی داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آیـنده افـراد نـیستند، بلکه باور انسان در باره توانائیهای خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش موثر اسـت. بـین داشتن مهارتهای مختلف با توان ترکیب آنها به روشهای مناسب برای انجام وظـایف در شـرایط گـوناگون، تفاوت آشکار وجود دارد. "افراد کاملاً می دانند که باید چه وظایفی را انجام دهند و مـهارتهای لازم بـرای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارتها موفق نیستند" (بندورا 1997).
2-3-2. تعریف خودکار آمدی
در تئوری بندورا منظور از خودکارآمدی شخصی احساس های شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. همچنین بندورا خودکارآمدی را بر میزان ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی مان داریم، تعریف می کند (شولتز، 1998؛ به نقل از طاهری زاده و همکاران، 1390).
کسیدی و ایچوز (1998) خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجام یک کار خاص به صورت موفقیت آمیز می دانند ( به نقل از کوربانگو3 و همکاران، 2006). بندورا (1997) خودکارآمدی ادراکی را به عنوان ایمان به توانایی یک فرد برای سازماندهی کردن و عملی کردن مسیرهای عملی مورد نیاز در مدیریت شرایط آینده، باورهای خودکارآمدی اینکه مردم چگونه فکر می کنند، احساس می کنند و خودشان را بر می انگیزانند و عمل می کنند تعریف کرده است.
پاجارز4 ( 2002) خودکار آمدی را داوری فرد درباره قابلیتهایش برای سازماندهی و اجرای دوره های عمل مورد نیاز در جهت دستیابی و به ثمر رساندن سطح عملکرد و پیشرفت طراحی شده تعریف می کند. شوارزر5 (1992) خودکارآمدی به باورهای فرد نسبت به توانایی هایش گفته می شود که شامل عملکرد موثر فرد در دامنه ای از موقعیتهای استرس زا می باشد.
2-3-3. انواع خودکارآمدی
خودکارآمدی در دو شکل ظاهر می شود:
1- خودکارآمدی عمومی6
2- خودکارآمدی اختصاصی7 یا خودکارآمدی مربوط به یک تکلیف خاص
مفهوم خودکارآمدی عمومی نشان دهنده این است که چرا برخی از افراد چشم انداز مطمئن تری نسبت به زندگی دارند و بدون توجه به سختی کار، می توانند عامل موثری برای انجام کامل کار باشند( شلتون8، 1990).
شرر9 (1982) نشان می دهد که خودکارآمدی عمومی ماحصل کل کارآمدی وظایف فرد است. شرر همچنین یک مقیاس خودکارآمدی ابداع کرد که انتظارات خودکارآمدی عمومی را در زمینه های اجتماعی، شغلی و تحصیلی اندازه می گیرد(مک کنزی10، 1999).
شوارزر و اسکولز11(2005) خودکارآمدی عمومی را به معنی باور به صلاحیت شخص برای اینکه از پس کارهای تازه برآید و از عهده طیف گسترده ای از موقعیتهای چالش برانگیز یا پرفشار برآید را از خودکارآمدی خاص که مقید بودن به انجام کاری خاص را می رساند متفاوت می دانند. آنها ثابت کرده اند که چگونه خودکارآمدی عمومی به عزت نفس و عملکرد تحصیلی و نیز ساختارهای دیگر مربوط است و اینکه چگونه این ارتباط در تمام فرهنگها و نمونه ها محکم حفظ می شوند(کارسیا12 و دکاسو13، 2006 ).
2-3-4. ابعاد خودکارآمدی
بر طبق گفته های بندورا (1997) باورهای خودکارآمدی دارای سه بعد می باشند که این سه بعد شامل سطح14، عمومیت15 و نیرومندی16 است و در اندازه گیری خودکارآمدی این ابعاد بسیار نقش دارند.
سطح: سطح به دشواری مشکلاتی که شخص آمادگی مقابله با آنها را دارد اشاره می کند(محمد خانی، 1380 ). کارآمدی یک فرد در یک قلمرو ممکن است در حد کارهای ساده، متوسط و یا سخت باشد اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد و انجام کاری ساده باشد هرکس ممکن است احساس خودکارآمدی کند(بندورا، 1997).
عمومیت: افراد ممکن است در یک قلمرو و یا بخش کوچکی از فعالیتی خود را خودکارآمد بدانند. عمومیت خودکارآمدی از چند عامل تاثیر می پذیرد, شباهت فعالیتها، حیطه بروز آن، کیفیت شرایط و خصوصیات اشخاصی که آن رفتار یا فعالیت مربوط به آن است(بندورا ،1997 ). عمومیت به میزان احساس اطمینان شخص به خود برای انجام رفتارهای خاص در شرایط و موقعیتهای مختلف اشاره دارد (محمد خانی، 1380 ).
نیرومندی: باورهای خودکارآمدی ضعیف در اثر تجارب ناموفق به آسانی بی اعتبار می شوند، اما کسانیکه اعتقاد محکمی به قابلیتهای خود دارند در برابر موانع آنرا حفظ می کنند. باورهای خودکارآمدی هرچقدر نیرومندتر باشد دوام بیشتری می یابد و رابطه بیشتری با رفتار پیدا می کنند (حمیدی پور، 1383).
2-3-5. منابع باورهای خودکارآمدی
2-3-5-1. تجارب مسلط
یکی از اثربخش ترین شیوه ها برای خلق احساس کارآمدی بالا تجارب مسلط قبلی می باشد. به نظر بندورا موثرترین روش ایجاد احساس قوی کارآمدی از طریق تجارب مسلط است. موفقیت، باورهای خودکارآمدی را افزایش می دهد و شکست آنرا کاهش می دهد، اگر مردم موفقیتهای آسان را تجربه کنند عادت می کنند منتظر نتایج فوری باشند و به آسانی توسط شکستهایشان ناامید می شوند. یک کارآمدی انعطاف پذیر، مستلزم تجاربی در غلبه بر موانع از طریق کوشش سرسختانه و پشتکار است. وجود برخی از موانع و دشواریها در زندگی انسان این نکته را می آموزد که موفقیت معمولا مستلزم تلاش مداوم است. وقتی افراد متقاعد شدند امکانات لازم برای موفقیت را دارند آنها در برخورد با موانع سرسختی نشان می دهند و به سرعت از موانع سرخورده نمی شوند. با تحمل دشواریها آنها مقاومتر از موانع ظاهر می شوند(میرسمیعی، 1385).
2-3-5-2. تجارب جانشینی
دومین راهکار جهت خلق و نیرومندسازی باورهای خودکارآمدی تجربه های جانشینی است که به واسطه الگوهای اجتماعی فراهم می گردد. باورهای خودکارآمدی تحت تاثیر مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای رفتار دیگران قرار دارد بخصوص افرادی که به عنوان الگو پذیرفته می شوند. افراد از این اطلاعات برای ساختن و شکل دهی تجارب خود درباره رفتارشان و پیامدهای آن سود می جویند و این کاملا به این وابسته است که افراد چقدر خودشان را شبیه فردی بدانند که آنرا مشاهده می کنند(جکسون17، 2002 ).
2-3-5-3. قانع سازی کلامی
سومین روش برای نیرومند کردن باورهای افراد قانع سازی کلامی است. بدین معنی که آنها توانایی دستیابی به موفقیت را دارند. باورهای کارآمدی تحت تاثیر گفته های افراد دیگر در خصوص توانایی و قابلیتهای فرد قرار دارد. قانع سازی کلامی زمانی با نفوذتر و اثر بخشتر خواهد بود که بوسیله افراد متخصص و متعهد و جذاب صورت گیرد. دلگرمیها برای ترغیب افراد در تمرکز کردن بر نقاط قوت خود و شایستگیهایشان و نادیده گرفتن نارساییها و عملکرد های ناموفق گذشته شان به کار می روند. اگر قانع سازی کلامی نتیجه بخش باشد احتمالا فرد عملکرد موثری از خود نشان می دهد و برای موفق شدن تلاش می نماید( جکسون، 2002 ).
2-3-5-4. حالتهای فیزیولوژیکی و هیجانی
افراد یاد گرفته اند که عملکرد ضعیف یا ادراک شکست را با برپایی فیزیولوژیکی آزار دهنده و موفقیت را با حالتهای احساس لذت بخش تداعی کنند. بنابر این وقتی افراد از برپایی فیزیولوژیکی ناخوشایند در مقایسه با برپایی فیزیولوژیکی خوشایند آگاه می شوند، صلاحیت خودشان را زیر سوال می برند البته باید توجه داشت نشانگرهای فیزیولوژیکی با برپایی خودکارآمدی متفاوت است, وقتی برپایی فیزیولوژیکی و هیجانی بالا باشد، سطح خودکارآمدی پایین خواهد بود (بندورا، 1994).
مردم واکنشهای استرسی و تنشهایشان را به عنوان علامت آسیب پذیریشان در برابر عملکرد ضعیف تفسیر می کنند.در فعالیتهای قدرتی مردم شکست و درد را به عنوان نشانه های ضعف جسمانی می پندارند. خستگی, از نفس افتادن و درد نشانه های عدم کارایی بدنی است, به علاوه عدم انگیختگی دستگاه عصبی خود مختار احساس کار آمدی فرد را زیاد می کند و انگیختگی زیاد, نشانه عدم کارآمدی است و سطح برانگیختگی به خودکارآمدی موثر است و بسته به این است که این برانگیختگی چگونه تفسیر شود اگر هنگام روبه رو شدن با تکلیف, مضطرب و نگران باشید خودکارآمدی پایین می آید و اگر هیجان زده باشید خودکارآمدی بالا می رود(بندورا، 1994).
با به کار بردن این چهار منبع اطلاعاتی، بندورا دریافته است که امکان دارد سطح خودکارآمدی یک فرد را با راههای ویژه ای بتوانیم بالا ببریم:
1- قراردادن فرد در معرض تجربه های موفق از طریق ترتیب دادن هدفهای قابل دسترسی و همچنین افزایش امکان حصول عملکرد.
2- قراردادن شخص در معرض الگوهای مناسبی که در عمل موفق هستند. افزودن تجربه های جانشینی موفق.
3- فراهم کردن متقاعد سازی و تشویقهای کلامی از قبیل گفتن اینکه فرد توانایی عملکرد موفق را دارد.
4- تقویت برانگیختن فیزیولوژیایی از طریق مثلا رژیم غذایی یا برنامه های ورزشی و در واقع افزایش دادن نیرومندی و انرژی حیاتی(بندورا، 1994).
2-3-5-5. تجارب تصویر سازی ذهنی
افراد با تصویر سازی ذهنی یک موقعیت فرضی و رفتارهای اثر بخش یا غیر اثر بخش خودشان یا دیگران در آن موقعیت می توانند باورهای خودکارآمدیشان را تحت تاثیر قرار دهند(برون18، 1999).
2-3-6. خودکارآمدی بالا و پایین
در چارچوب نظریه خودکارآمدی بندورا چنین عنوان می شود که افراد دارای باورهای قوی بر تواناییهای خود نسبت به افرادیکه به تواناییهای خود تردید دارند، در انجام تکالیف کوشش و پافشاری بیشتری نشان می دهند و در نتیجه عملکرد آنها در انجام تکالیف بهتر است(بندورا، 1997).
پژوهشها نشان می دهند که باورهای خودکارآمدی بر بسیاری از جنبه های کارکرد شخصی تاثیر می گذارند. کسانیکه در مقایسه با دیگران دارای خودکارآمدی سطح بالاتری هستند، امکانات شغلی گسترده تری را مورد ملاحظه قرار می دهند و موفقیت شغلی بیشتری دارند، هدفهای شخصی عالی تری را برای خود بر می گزینند و از سلامت جسمانی و روانی بهتری برخوردارند. احساس کارآمدی بالا؛ سلامت شخصی، توانایی انجام تکلیف و کارها را به طرق مختلف افزایش می دهد. افرادیکه به قابلیتهای خود اطمینان دارند تکلیف مشکل را به عنوان چالش در نظر می گیرند. آنها اطمینان دارند که می توانند موقعیتهای تهدید آمیز را تحت کنترل خود درآورند. چنین برداشتی نسبت به قابلیتها تنیدگی و افسردگی را کاهش می دهد و به تکمیل تکالیف منجر می شود(پاجارز19 و شانک20، 2002).
از دیدگاه بندورا ناکارآمدی ادراک شده نقش مهمی در افسردگی، اضطراب، استرس، روان آزردگی و دیگر حالتهای عاطفی بازی می کند. ناکارآمدی ادراک شده می تواند منجر به احساسات و باورهای پوچی، اندوهگینی و اضطراب گردد. زمانیکه فرد خود را در رسیدن به انتظارات, ناکارآمد بداند افسرده خواهد شد و وقتی خود را در کنارآمدن با محرکهای بالقوه تهدید آمیز ناتوان ببیند، مضطرب خواهد شد( موریس21، 2002).
به عقیده بندورا(1997) وضعیت افرادی که در مقابله با موارد خاص به ویژه به خاطر برخورداری از خودکارآمدی ضعیف در مورد توانمندیهای خود شک می کنند، به قرار زیر است :
1- از انجام دادن تکلیف دشوار پرهیز می کنند.
2- در مقابل مشکلات ایستادگی نمی کنند.
3- نسبت به اهدافی که خود انتخاب کرده اند، احساس تعهد نمی کنند.
4- در موقعیتهای دشوار روی ناتوانیهای خود و نتایج منفی شکست تاکید می کنند.
5- شرایط روانی آنان موجب تضعیف تفکر تحلیلی در آنان می شود.
6- عملکردهای پایین را علامت کم استعدادی خود تعبیر می کنند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.
7- احساس فشار روانی می کنند و در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند.
خودکارآمدی مشخص می کند که انسانها چگونه احساس می کنند، می اندیشند، برانگیخته می شوند و رفتار می کنند.
خودکارآمدی بالا روی فرآیند های پایه شناختی، انگیزشی، هیجانی و فرآیندهای گزینشی آنان اثر میگذارد(موریس، 2002).
2-3-7. اثـرات خـودکارآمدی بـر کارکردهای روان شناختی
الف) اثـر خـودکارآمدی بر سطح انگیزش: خودکارآمدی درک شده نقش تعیین کننده ای بر خود انگیزشی22 افراد دارد. زیرا باور خودکارآمدی بـر گـزینش اهـداف چالش آور، میزان تلاش و کوشش در انجام وظایف، مـیزان اسـتقامت و پشـتکاری در رویـارویی بـا مـشکلات و میزان تحمل فشارها اثر می گذارد (بندورا، 2000). باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده ها بر رفتار انسان نقش اساسی را ایفا می کند. برخی تعیین کننده ها بـه شرح زیر است:
1. انتخاب اهداف: خود کارآمدی به عنوان یک عامل تعیین کننده مهم انتخاب اهداف پرچالش و فعالیتهای دشوار فردی عمل می کند. یک فرد معمولاً اهدافی را انتخاب می کند کـه در کـسب موفقیت آمیز آنها، سطح معینی از توانایی را داشته باشد. براین اساس، افراد از فعالیتهای که توانایی انجام آنها را ندارند، اجتناب می کنند، این اجتناب به نوبه خود می تواند برای افـراد در انـجام فعالیت های چالش برانگیز و میزان تقویت مثبت بازخوردهای حاصل از آن محدودیت ایجاد کند. افرادی که به کارآمدی خود باور دارند، اهداف چالش انگیز را انـتخاب مـی کنند و از تجارب تهدید آمیز اجـتناب مـی کنند و افراد با کار آمدی پایین از رویارویی با تکالیف، وظایف و اهداف مشکل پرهیز می کنند. افراد خود کار آمد بر اساس اهداف انتخابی، خـود را مـوظف به تعیین معیارهای عـملکرد کـرده و پس از آن به مشاهده و قضاوت درباره نتایج عملکرد خود می پردازند و درصورت مشاهده نا همخوانی بین سطوح واقعی و مطلوب عملکرد، آنان احساس نارضایتی کرده و این محرکی برای تعیین و اصلاح عمل در آنـهاست. افـراد از طریق انتخابها بر جریان زندگی شخصی و شغلی خود اثر می گذارند. آنان از موقعیتها، فعالیتها و به طور کلی انتخابهایی که باور دارند بیش از حد توان آنهاست، اجتناب می کنند و آن دسته از فعالیتهایی را انـتخاب مـی کنند. کـه باور دارند می توانند از عهده آنان برآیند. افراد دارای احساس خودکارآمدی بالا، موقعیتها و اهدافی را انتخاب می کنند کـه ممکن است، ولی خارج از توان آنان نیست. باورهای خودکارآمدی در انتخابهای افراد هـمچون انـتخاب رشـته، حرفه، کلاس های پیشرفته تاثیر دارد و نقش مهمی در آینده شغلی و شخصی دارد (عبد اللهی، 1385).
2. کسب نتایج یا پیامدهای مورد انتظار: خـودکارآمدی، هـمچنین نقش موثری در پیامدهای بالقوه مشوقها و بازدارنده های مورد انتظار دارد. پیامدهای قابل پیش بـینی، عـمدتاً بـه باورهای افراد در توانایی انجام فعالیتها در موقعیتهای مختلف وابسته است. افراد دارای کارآمدی بالا انتظار پیامدهای مـطلوب از طریق عملکرد خوب را دارند ولی افراد دارای کارآمدی پایین، انتظار عملکرد ضعیفی را از خود دارند و در نـهایت نتایج منفی یا ضـعیفی را بـه دست می آورند (عبداللهی، 1385).
بندورا (1997) اظهار می کند که فعالیتهای بی شماری وجود دارد که اگر به خوبی انجام شوند، پیامدهای مطلوبی به دنبال دارند، ولی آن فعالیتها توسط افرادی که به تواناییهای خود در انجام مـوفقیت آمیز شک می کنند، پیگیری نمی شوند. بالعکس افراد با کارآمدی بالا، انتظار دارند با تلاشهای خود موفقیتهایی کسب کنند و با وجود پیامدهای منفی به آسانی منصرف نمی شوند. بنابراین، نـظریه خـود کارآمدی بیان می کند که باور فرد به توانائیهای خود، رفتارهای موردنیاز برای کسب نتایج مثبت مورد انتظار را ایجاد می کند و موجب می شود که فرد برای به کارگیری رفتار خـود تـلاشهای مضاعفی انجام دهد.
3. اجرای اهداف: کارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف بلکه بر اجرای آنها نیز اثر می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهـد کـه رفتارهای موردنیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات، استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصمیم گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. شـخص بـاید یـک خود کرداری (عملکردی) را به یک خـود عـزمی اضـافه کند، و گرنه، تصمیم گیرنده اندیشه و تفکر را به کار نگرفته است. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل می دهد که آیـا از فـرصتها اسـتفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زنـدگی جـلوگیری بعمل می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می سازد. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصتهای ارتقاء شغلی و غلبه بر مـوانع مـتمرکز مـی شوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیتها را بدست مـی گیرند. افرادی که دچار خود شکی می شوند، بر موانع و محدودیتها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسـانی تـلاشهای خـود را بیهوده می شمارند. آنان از فرصتهای محیطی کم استفاده می کنند (عبداللهی، 1385).
4. میزان تـلاش: خـودکارآمدی درک شده بر میزان تلاش برای انجام یک وظیفه اثر می گذارد. افرادی که به کارآمدی خـود بـاور دارنـد برای غلبه بر موانع و مشکلات تلاشهای مضاعفی می کنند. در مقابل افرادی کـه بـه شـایستگیهای خود شک می کنند و یا باور کارآمدی ضعیفی دارند، هنگام رویارویی با مشکلات، مـوانع و شـکستها تـلاش کمی می کنند و یا منصرف می شوند و یا اینکه راه حلهای پایین تر از حد مـعمول ارائه مـی دهند و این افراد علت شکست را به ناتوانی خویش نسبت می دهند. در آن موقع تـوجه آنـان بـه جای حل مسئله، متمرکز بر فقدان شایستگی خود است. ولی افراد با کارآمدی بالا عـلت شـکست را تلاش و کوشش کم می دانند (عبداللهی، 1385).
5. میزان استقامت و پشتکار: خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشـتکار فـرد در نـیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویـدادهای دشـوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از منابع مختلف فردی و محیطی بـازخوردهای مـثبت مـی گیرند که آن بازخوردها به نوبه خود به عنوان تقویت کننده یا قدرت دهنده به خـودکارآمدی عـمل مـی کنند. برعکس، افراد با خودکارآمدی پایین، و یا افرادی که در کسب نتایج مـورد انـتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی آنان در انجام وظایف است، دریافت می کنند(بندورا 1997).
6. اسـترس و فـشار روانی: خود کارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیتهای تـهدید کـننده اثر می گذارد. افراد با کارآمدی بالا در مـوقعیتهای فـشار زا سـطح فشار روانی خود را کاهش می دهند. ولی افـراد دارای خـودکارآمدی پایین، در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش مـی دهـد و بسیاری از جنبه های محیطی را پر خـطر و تـهدید زا می بـیند کـه ایـن امر می تواند موجب استرس و فـشار روانـی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدیدها و پافشاریهای بالقوه را کـنترل کـنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خـود راه نمی دهند و و در نتیجه بـه وسیله آنـها آشفته نمی شوند (هاشمیان، 1389).
7. خودتنظیمی: افراد، دارای نـظام خـود تنظیمی هستند. خود تنظیمی آنان را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انـگیزش و رفـتار خود کنترل داشته باشند. انـسان از درجـه و مـیزان کنترل بر زنـدگی و رفـتار خود، ادراکاتی دارد. افراد تـلاش مـی کنند بر رویدادهایی که زندگی را تحت تاثیر قرار می دهند کنترل داشته باشند. بـا اعـمال نفوذ بر موقعیتها می توان آیـنده مـطلوب داشت و از نـتایج نـامطلوب مـمانعت به عمل آورد (عبداللهی، 1385).
ب. تاثیرخودکارآمدی بـر عواطف: موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی و یا هر اقدام دیگر، حـاصل تـصور و نگرش مثبت شخصی او از خویشتن است. ایـن نـگرش مـثبت اسـت کـه فرد را به سـوی مـوفقیت می کشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فـرصتها، صـرف فـکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت مـی تـواند اثـرات سـوء دیـگری در رفـتار خلق و خوی ما با دیگران داشته باشد (عبداللهی، 1385).
منابع
عبدالهی، بیژن. (1385). نقش خودکارآمدی در توانمند سازی کارکنان. تدبیر، شماره 168: 40-35.
سیف، علی اکبر. (1392). تغییر رفتار و رفتار درمانی نظریه ها و روش ها. تهران: نشر دوران.
محمد خانی، پروانه. (1380). منابع استرس شغلی در گروهی از پرسنل سازمان بهزیستی در ایران. مجله توانبخشی، شماره 1 ،دوره 1: 11-1.
حمیدی پور، رحیم. (1383). رابطه جو مدرسه با کارآمدی شخصی مشاور مدرسه. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم.
میر سمیعی، مرضیه. (1385). بررسی بین خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و اضطراب امتحان با سلامت روان دانشجویان پسر و دختر دانشگاه علامه طباطبایی. پایان نامه کارشناسی ارشد, دانشگاه علامه طباطبایی.
طاهری زاده، زینب؛ سلیمی، قربانعلی؛ صالحی زاده، سعید. (1390). رابطه مهارت های ارتباطی اساتید دانشگاه با مهارت تدریس آنان از دیدگاه دانشجویان. فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، سال پنجم، شماره2: 116-95.
هاشمیان، فرزانه. (1389). بررسی رابطه بین خودکارآمدی و استرس کارکنان در سازمان جهاد کشاورزی قم. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پردیس قم.
Bandura,A (1997). Self-efficacy: toward a unifying theory of behavior change. Psychological Review, (84),191-215
Kurbanoglu, S. S, Akkoyunlu, B. &Umay,A (2006). Developing the information literacy selfefficacy scale. Journal of Documentation (62)(6),730-743.
Pajares,F.(2002).Gender And Perceived Self-efficacy In Self-Regulated Learning.
Schwarzer.R.(E.D)(1992).Self-efficacy:Tought Control Of Action.Washington,DC:Hemisphere.
Shelton,S.(1990).Developing The Construct Of General Self-efficacy.Psychological Reports66
MckenziJ.K.(1999).Developing The Construct Of General Self-efficacy.Psychology Reports,66.
Carcia,J.N., & Decaso,A.M.(2006).Changes In Writing Self-efficacy And Writing Products And Processes Throgh Specific Training In The Self-efficacy Beliefs Of Students With Learning Disabilities.A.Contemporay Journal.
Jackson,J. (2002).Enhancing Self-efficacy and Learning Performance.The Journal Of Experimental Education V.(3).PP.243-254.
Bandura,A.(1994).Self-efficacy.In V.S.Ramchaudran(Ed).Encylopedia Of Human Behavior.VOL.4,pp.71-81.New York
Brown,B.L.(1999).Self-efficacy Beliefs And Career Development Clearing House On,Erice Digest,NO.205.
Pajares,F And Shunk,D.H.(2002).The Development OfAcademic Self-efficacy.Parsons,T.The Kinship System Of The Contemporary United States.American Anthropologist.22-38.
Murise,P.(2002).Relationshipe Between Self-efficacy And Symptoms Of Anxity Disorder And Depression In A Norm Adolescent Sample.Personality And Individual Defrences.32.337-348.
Bandura, A. (2000)."Exercise of Human Agency Through Collective Efficacy". Current Directions in Psychological Science. (9) (3); 75-78.
1 Self-efficacy
2 Social cognition Theory
3 Kurbanoglu, S. S
4 Pajares, F
5 Schwarzer, R
6 general self – efficacy
7 speciefice self- efficacy
8 Shelton, S
9 Sherer,M
10 Mckenzi, J. K
11 Scholz,U
12 Carcia,J.N
13Decaso,A.M
14 dimention
15 generality
16 strength
17Jackson,J
18 Broun,S.D
19 Pajares,F
20 Shunk,D.H
21 Murise,P
22 Self- Motivation
—————
————————————————————
—————
————————————————————