تارا فایل

مبانی نظری وپیشینه تحقیق تربیت معنوی


تربیت معنوی
معنای لغوی تربیت:
در فرهنگ فارسی معین واژه تربیت را این گونه تعریف شده است:
(تَ یَ) [ ع . تربیه ] (مص م .) 1 – پروردن . 2 – ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، (معین ،1363)
و همچنین در فرهنگ فارسی دهخدا تربیت چنین تعریف شده است:[ تربیت . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجه رابع رسند. (دره نادره چ شهیدی ص 12). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).]
2-2-2ریشه یابی معنای لغوی تربیت
واژه "تربیت" از ریشه "ربو" و از باب تفعیل است؛ چرا که کلمه ناقص، هنگامی که به باب تفعیل برده می شود ، مصدر آنها بر وزن تفعله می شود . مانند : تربیه ، تزکیه ، تحلیه و …(طباطبایی،1379،ص171)بنا براین، در این ریشه به نوعی می توان معنای زیادت و رشد را یافت و در موارد مختلف استعمال خود نیز این معنا را دارد .
عرب زبانان به تپه " رَبوَه" می گویند ، چرا که نسبت به سطح زمین برآمده تر است ، نفس زدن را "ربو" می گویند چرا که به هنگام نفس کشیدن سینه برآمده می شود و نیز " ربا " را بدین نام نهاده اند از آن روی که بر مال، افزوده می شود . (فارس ، ص483)جدای از ریشه یابی واژه تربیت، لازم است مطلبی کوتاه در مورد واژگان "تربیت" نیز گفته شود . تربیت از باب تفعیل بوده است و تفعیل در علم صرف دارای معانی : تعدیه ، تکثیر ، سلب ، تدریج ، ضد معنای باب افعال و نیز معنای ثلاثی مجرد گفته شده است . (طباطبایی،1379،ص171)
به نظر می آید در مورد تربیت ومعنای این باب که وقتی به این واژه، هنگامی که در باب تفعیل به کار برده می شود همان معنای تعدیه و یا به احتمال بیشتر، در معنای تکثیر باشد .دلیل بر معنای تعدیه آن است که اولاً معنای غالبی این باب است و نیز "ربو" خود معنای لازمی را درخود جای داده است و از آن رو که تربیت یک امری است که مقابلی به عنوان متربی دارد و در مورد غیر صورت می گیرد، این معنا از تمامی معناهای مقابل متناسب تر است. (باقری ،1390 ، ص52)

2-2-3- معنای اصطلاحی تربیت
دیدگاه های متعدد و متفاوتی راجع به معنای اصطلاحی تربیت از سوی اندیشمندان علوم تربیتی، وجود دارد که به برخی آنها اشاره می گردد
.1. تربیت محصول مراقبتی است که از نشو و نمای آدمی زاد در جریان رشد وی یعنی سیر به سوی کمال، به عمل می آید. تربیت عمل عمدی فردی رشید است که می خواهد رشد را در فردی که فاقد ولی قابل آن است تسهیل کند. تربیت سرپرستی جریان رشد یعنی اتخاذ تدابیر مقتضی جهت ساختن شرایط مساعد برای رشد است(بهشتی ، 1387)
2. پرورش (تربیت) به جریان یا فرایندی منظم و مستمر گفته می شود که هدف آن هدایت و رشد جسمانی و روانی، یا به طور کلی هدایت رشد همه جانبه شخصیت پرورش یا بندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنان است. (گروه نویسندگان،1384، ص 166)
3. تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود.(دلشاد تهرانی،1380)
4. تربیت عبارت است از پرورش دادن، استعدادهای درونی که بالقوه در یک شئ موجود است و بر اثر تربیت آن توانی ها را به فعلیت در آوردن و پروردن می باشد.
5. تربیت عبارت است از فعالیتی هدف مند و دو سویه میان مربی و متربی به منظور کمک به متربی در راستای تحقق بخشیدن به قابلیت های وی و پرورش شخصیت او در جنبه های گوناگون فردی، اجتماعی، جسمی؛ عاطفی؛ اخلاقی؛ عقلانی و… (گروه نویسندگان،1384، ص 167)
بنابراین از تعاریف موجود، چنین می توان نتیجه گرفت که هدف از تربیت باروری و شکوفاسازی توانمندی های بالقوه و پرورش دادن استعداد های نهفته ی افراد است که بر اثر تمرین و ممارست مستمر از سوی متربی و جهت دادن و کنترل هدف از سوی مربی، این مهم به فعلیت تبدیل می گردد.
2-2-4- دیدگاههای اندیشمندان در باب تربیت
در باب تربیت نظریات و دیدگا های گوناگونی قرار گرفته که هریک آن را بطور جداگانه بحث کرده اند،علت قرار دادن این دسته بندی به صورت مجزا این بوده که در نزد قدما، می توان مواردی را یافت که در تعریف و نیز کارآیی اخلاق و تربیت خلط شده است و این تعاریف بدین دلیل بیان شده است که نگاه قدما به امر تربیت مورد غفلت قرار نگیرد.افلاطون(۳۴۶-۴۲۷ ق.م) در تعریف تربیت گفته است : تعلیم و تربیت عبارت است از کشف استعدادهای طبیعی و شکوفا ساختن آنها. ارسطو(۳۲۲-۳۸۴ ق.م) نیز تربیت را مجموعه ای از اعمالی دانسته است که به وسیله خانواده یا دولت برای ایجاد فضایل اخلاقی و مدنی در افراد صورت می پذیرد دانسته است. در میان اندیشمندان اسلامی که در قدیم می زیسته اند، برای تربیت نیز تعاریفی بیان شده است . فارابی (۲۶۰-۳۳۹ ه.ق) در تعریف تربیت بیان داشته است که : تعلیم و تربیت عبارت است از هدایت فرد به وسیله فیلسوف و حکیم برای عضویت در مدینه فاضله به منظور دستیابی به سعادت و کمال اول در این دنیا و کمال نهایی در آخرت است. ابن سینا (۳۷۳ یا ۳۶۳ – ۴۲۸ ه.ق) در تعریف تربیت گفته است : تعلیم و تربیت عبارت است از برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک ، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی. از میان آرای تربیتی غزالی (۴۵۰-۵۰۵ ه.ق ) نیز می توان در تعریف تربیت این را به دست آورد که او قائل بوده است ، تربیت از نوعی تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات به وسیله معرفت ، ریاضت و استمرار برای نیل به انس و قرب الهی به دست آورد. (کاردان و همکاران،1374)
برخی از تعاریفی که از سوی دانشمندان مسلمان در عصر حاضر بیان داشته اند عبارت است از:الف) استاد مطهری; در تعریف تربیت اینگونه بیان می دارد : تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنى استعدادهاى درونى‏اى را که بالقوّه در یک شى‏ء موجود است به فعلیّت درآوردن و پروردن. و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنى گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر این کلمه را در مورد غیرجاندار به کار ببریم مجازاً به کار برده‏ایم، نه اینکه به مفهوم واقعى، آن شى‏ء را پرورش داده‏ایم.( مطهری،1384، ص 551)
ب) تربیت عبارت است از عملی که قوای جسمانی و روانی و عقلی انسان را شکوفا ساخته تا آن قوا با نظام و سازمان ویژه ای با استمداد از درون و به مدد کوشش های او به میزان توانایی و استعدادهای خود رشد و پیشرفت نماید. ج) تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود. د) تربیت عبارتست از فرآیند اثرگذاری و اثرپذیری که میان مربی و متربی به منظور ایجاد صفتی یا تغییر و اصلاح در شخصیت متربی برقرار می شود. ه) استاد مصباح نیز در گفتگویی که در عنوان تربیت دینی با ایشان انجام شده بود ، تربیت را اینگونه تعریف کرده اند : تربیت ، فراهم کردن زمینه هایی است برای اینکه استعدادها و نیروهای یک موجود رشد کند تا بتواند از این نیروها برای رسیدن به کمال خودش بهره مند شود. (کاردان،1374 )
و با این نگاه برخی از همین اندیشمندان تربیت اسلامی را اینگونه تعریف کرده اند:
الف) تربیت اسلامی یعنی پرورش همه جنبه های فکری و عاطفی و جسمی و اجتماعی شخصیت اسلامی و ساماندهی رفتارهای او بر اساس مبانی و دستورهای اسلامی برای تحقق هدف های اسلام در زمینه های گوناگون زندگی.ب) تربیت اسلامی یعنی شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و جهان برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر. ج) تربیت اسلامی عبارت است از شکوفایی استعدادهای خدادادی در هر انسان، به منظور ایجاد اعتدال در زندگی و با قصد رسیدن به اهداف و کمال مطلوب مورد نظر خداوندی. (باقری،1385،ص44)
سخن جامع در تعریف اصطلاحی تربیت در نزد اندیشمندان اسلامی، به فعلیت رساندن استعدادهای ذاتی است که خدا در انسان به ودیعت نهاده و با استفاده از عقل و نقل می توان آنها را از بالقوه به بالفعل تبدیل و نمایان کرد.
نکته مهم در این میان این است که تعریف نخست از تربیت اسلامی به گونه ای کامل تر از دو تعریف دیگر است و آن توجه دادن به منبع برای استخراج روش های تربیت است که آن را مبانی اسلامی معرفی کرده است؛ چرا که تعاریف دیگر در اصل به گونه های خاصی از تربیت اشاره دارد و نمی توان آن را خاصِّ تربیت اسلامی نامید. در میان اندیشمندان غیر مسلمان تعاریف زیر برای تربیت، بیان داشته اند:
جان دئویی: تربیت، مجموعه فرایند هایی است که از راه آنها، گروه یا جامعه ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ توانایی ها و خواسته های خود را به اعضا و نسل های جدید منتقل می کند تا بقا و رشد پیوسته خویش را تضمین کند. (بهشتی،1384)میل دورکیم: تربیت آن کارکردی است که در طی آن، نسل بالغ، رسیده و تربیت یافته، بر نسلی که هنوز برای زندگی به اندازه کافی پختگی نیافته است، اثر می گذارد و هدف از آن، برانگیختن و گسترش حالات جسمی، عقلی و اخلاقی متربی است. واتحادیه بین المللی پرورش نو : تربیت، فراهم کردن زمینه رشد کامل توانایی های هر کس ـ در حد توان ـ به عنوان فرد و نیز عضو جامعه ای مبتنی بر همبستگی و تعاون است؛ تربیت از تحول اجتماعی جدا نبوده، بلکه خود یکی از نیرو های تعیین کننده آن است. (بهشتی،1384، ص 167)
روسو: تربیت، هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت و هدایت نیروهای طبیعی و استعداد های متربی و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق می پذیرد. از نظر او تربیت، فرایند پرورش متربی در گستره استعداد های مادرزادی است. کانت: تربیت، پرورش و تادیب و تعلیم توام با فرهنگ است که در پی کامیابی متربی در جامعه آینده است؛ جامعه ای که به مراتب از جامعه کنونی برتر است. (بهشتی،1384، ص 168)
آنچه در اینجا مشخصا وجه تفاوت تربیت در نگاه این دسته از اندیشمندان است ، تفاوت در روش ، غایت ومبانی است که از تعاریف بیان شده قابل مشاهده است.
در جمع بندی تعاریف تربیت می توان گفت که در تمامی تعاریف توجه به استعداد و زمینه ها شده است که بیانگر کارآیی تربیت در صورت وجود استعداد است و چنانچه زمینه تربیت وجود نداشته باشد این امر به سرانجام نخواهد رسید
2-2-5- اهداف تربیت
شناخت اهداف تربیت در هر جامعه و ملتی از راه به دست آوردن طرز و نوع زندگی اجتماعی آن جامعه میسر است. کشورها و جوامعی که براساس طرز فکر، اندیشه، مکتبی خاص و فلسفه ای ویژه اداره می شوند، اهدافی را که برای جامعه و مردم خود در نظر می گیرند آن اهداف مسیر و مقصد تعلیم و تربیت را نیز مشخص می نماید آنچه از مطالعه تاریخ به دست می آید این است که اهداف تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش در میان ملت های مختلف در قرون متفاوت با یکدیگر فرق دارند. مثلاً در یونان قدیم هدف از تعلیم و تربیت منحصر به آزاد مردانی بود که در میدان های جنگ نیرومند و قوی و هنگام سخن گفتن و خطابه، فصیح و بلیغ باشند.
در قرون وسطی در کلیساهای کاتولیکی هدف کشتن شهوات، بریدن و قطع علاقه از دنیا و مسامحات در امور بدنی و جسمی برای تعالی و ترقی روح و نجات و رهایی از عذاب جهنم و پاکیزگی دل و انس به فقر بوده است.
در چین قدیم مقصد و غرض آماده کردن پیشوایانی بود که به معارف قدیم آشنایی داشته تا دارای رفتار خوب در تمام شئون زندگی باشند و نهایتاً اخلاق اجتماعی مردم موافق و هماهنگ با روش های قدیمی کتاب دینی "کنفوسیوس" باشد.
در مصر قدیم هدف تربیت کاهنان بود که در میان آنها احیاناً پزشک، مهندس، معمار، قاضی، هنرمند و نویسنده و امثال آنها دیده می شد. یعنی هدف از تعلیم و تربیت یک امر دنیوی آمیخته به جنبه های دینی بوده است. دنیوی بدین جهت که می خواستند در فنون مختلف انسان ها پرورش یابند تا زندگی مرفه برای آنان مهیا گردد و دینی بدان خاطر که براساس محبت خدایان از طریق پرستش و تقرب به آنها عمل کنند.در آلمان هدف تعلیم و تربیت بیشتر پرورش افراد به منظور وحدت ملی است. فلاسفه و متفکرین نیز هر کدام در طول تاریخ به نوبه خود در مورد اهداف تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش و نقشی که این دو در کمک به تاسیس و حفظ یک جامعه لایق و شایسته ایفا می کنند. دیدگاه هایی داشته اند که برخی از آنها را در این رابطه اشاره می کنیم:
1- سقراط معتقد بود که هدف تعلیم و تربیت عبارت از عشق به زیبایی. لذا به تفهیم زیبایی پرداخت.
2- افلاطون هدف از آن را جنگ علیه زشتی، تصنع و ساختگی ها دانست.
3- "جان لاک" انگلیسی در کتاب افکاری چند در تربیت می گوید: "هدف از تربیت پرورش تن، اخلاق، فضیلت، دانش و علم است." او قایل است که تکیه گاه تربیت پرورش شخصیت اخلاقی است و افراد اشرافی باید الگوی تربیت باشند.
4- ژان ژاک روسو نویسنده کتاب امیل، هدف را در این خلاصه می کند که تمایلات طبیعی به طور عاقلانه مناسب با روش دور از فشار راهنمایی گردند تا طبیعت انسانی کشف و آزادی او تامین شود. او برای وصول به چنین هدفی راه بازگشت به طبیعت و تحول به انسان طبیعی را پیشنهاد می کند.
5- اسپنسر پایه گذار تربیت جدید در اروپا و غرب، هدف از آموزش و پرورش را عبارت می داند از:
الف) رشد شخصیت، استعداد و ایجاد امکانات
ب) ایجاد رضایت خاطر و سرور و زندگی شاداب
ج) ادای وظیفه پدری
د) پرورش رفتار برای انجام وظایف اجتماعی و سیاسی
ه) استفاده مناسب از اوقات آزاد و تفریح ( شریعتمداری-1384)
6- "دورکهیم" هدف از آموزش و پرورش را ترقی دادن برخی حالات جسمانی عقلانی و اخلاقی در خردسالان و مهیا نمودن آنان برای زندگی در جامعه اجتماعی و سیاسی می داند. دورکهایم انسان تربیت شده را دارای دو وجود می داند:
الف) وجود شخصی و فردی.
ب) وجود اجتماعی از قبیل عقاید، مذهب، اخلاق و سنن ملی.
او اعتقاد دارد که انسان در بدو زندگی فاقد وجود اجتماعی است و کار تعلیم و تربیت ایجاد وجود اجتماعی در شخص می باشد. و همچنین نظرات فراوان دیگری در این زمینه وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر همه آنها خودداری می نمایم. (کاردان و همکاران، 1374)
با توجه به نظریاتی که ذکر کردیم، اگر بخواهیم هدف تعلیم و تربیت را از دیدگاه دانشمندان، مکاتب و جوامع در یک کلام خلاصه نماییم. مقصد، سعادت و خوشبختی و سیر استکمالی انسان است و همگان به این موضوع توجه دارند که موجبات آسایش، آرامش و خیر بشر در پرتو آموزش و پرورش فراهم می گردد.
2-3-1- معنای لغوی معنویت
واژه معنویتspiritual از ریشه ی یونانی spiratu به معنی نفس گرفته شده است و در فرهنگ آکسفورد به معنای حیات بخشی است و می توان گفت که با این باور که خداوند روح خودش ( روح حیات ) را در بشر دمیده، سازگار است. بنابراین، روح یک نیروی اتحاد بخش انسان است که در تمام انسان ها مشترک است و حالت هایی مانند درک ابدیت، احساس آرامش، سرور و شادی، رشد معرفت و آگاهی، رهایی از ترس از مرگ، احساس یقین، اشراق، احساس دگرگونی و یکی شدن با دیگران و شاید هزاران نوع احساس را بتوان بخشی از آثار بعد معنوی در انسان فرض کرد، اما با این که معنویت مبهم و اسرار آمیز است، با آنچه که پویا و حیات بخش است در ارتباط است. بنابراین، مرکز و قلب معنویت یک حالت اسرار آمیز و پویایی دارد که می توان گفت که دارای یک بعد غیر مادی و ماورایی است و در پی یک معنا و وجودی مافوق تجربه است. (سلحشوری، 1390، ص44 )
2-3-2-معنای اصطلاحی معنویت
معنویت پذیرش این امر است که خداوند کنترل زندگی شما را در دستان خود دارد و هر موقع خواستید در مشکلات زندگی به او تکیه کنید او در کنار شماست . این سرشاری حضورخداست که به شما توان مقابله با هر سختی را اعطا می کند . معنویت عبارت است از میزان تاثیر گذاری و کنترلی که شما در هدایت زندگی خود در جهت مشخص به کار می گیرید . در معنویت تشخیص این امر نهفته است که شما لازم نیست برای حل تمام مسائل ومشکلات خود به تنهایی خود را به آب و آتش بزنید . معنویت راهی را جلوی شما می گذارد که خود را از احساس بار سنگین مسئولیت اضافی رها سازید و اجازه دهید که خداوند متعال تاثیر خود را در چگونگی حل مسائل و مشکلات شما آشکارا نشان دهد .(غباری بناب،1388،ص4)
معنویت برجستگی تشخیص این امر است که رابطه ات با خداوند نیاز به مداومت و شفافیت دارد تا اینکه بتوانی از غفلت تنهایی بدر آیی ، و این رابطه عاشقانه ات را با نماز ، دعا و اعمال نیک مداومت بخشی . تشخیص این مساله که تمام انسان ها علاوه بر بعد فیز کیی دارای بعد معنوی می باشند و نیاز به مواظبت از این بعد معنوی دارند تا اینکه بتوانند بخوبی زندگی کنند. .(غباری بناب،1388،ص5)
2-3- 3- تاریخچه معنویت :
واژه ی معنویت تا دهه ی 1960بیش تر بیانگر مباحث دینی بود.و از ان زمان به بعد گرایش به کاربرد معنویت در تمام رشته ها مثلا معنویت در پرستاری، علوم اجتماعی، بوم شناسی، حوزه هایی مانند رسانه ها و حتی حوزه هایی مانند فیزیک نوین وجود پیدا کرد.باید این نکته نیز خاطر نشان ساخت که توجه به اهمیت و جایگاه معنویت در عرصه های مختلف زندگی از زمان ویلیام جیمز و نگارش کتاب وی با عنوان " تنوع تجربه های معنوی " در سال 1977 آغاز شد . از دیدگاه جیمز ، معنویت موجب معناداری زندگی انسان می شود . به علاوه ، معنویت باعث شکل گیری روابط اخلاقی و انسانی و ایجاد نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران می شود . از دیدگاه جیمز ، اصولاً تجارب معنوی و مذهبی ، معانی ای را به زندگی انسان می بخشد که به گونه عقلانی یا نطقی قابل قیاس با پدیده های دیگر نیست . اما گذشته از جیمز ، اندیشمندان دیگری همچون گوردون آلپورت و کارل یونگ نیز به طور عام به مبحث معنویت به طور عام به مبحث معنویت و تجربه های معنوی و آثار و نتایج حاصل از آن پرداخته اند . اما در قلمرو آموزش و پرورش یکی از صاحب نظران مقدم در ایجاد تغییر در نوع نگاه ذهنیت به حوزه معنویت و روحانیت ابراهام مازلو است که با تاکید بر رشد ویژگی ها و ابعاد ماوراء فردی دانش اموزان ، دستیابی به تعالی خود ، رشد تفکر شهودی و تکامل معنوی را به عنوان اهداف مهم برنامه های آموزشی و درسی مطرح می سازد . در واقع ، از دیدگاه مازلو " هر یک از ما یک ماهیت درونی دارد که شبه غریزی ، ذاتی ، معین و طبیعی است . مناسب ترین کاری که باید انجام داد این است که به جای سرکوب کردن و فرو نشاندن این ماهیت درونی به بارز کردن ، تقویت و یا حداقل تشخیص آن می پردازیم .(امینی ، الهی نژاد ،1392)
2-3- 4-ابعاد معنویت
وبستر (2004) بر این باور است که می توان ابعاد زیر را برای معنویت قایل شد:
• درونگری: حالتی از آگاهی که فرد را به تفکر در درون خودش وا می دارد.
• رابطه: به این معنا که هدف اصلی معنویت بررسی و واکاوی درون هستی خود و باورهایش نیست بلکه به این برمی گردد که چگونه فرد با دیگران ارتباط برقرار می کند .
• تعادل بین آزادی انتخاب و فرهنگ: به این معنا که فرد قادر است انتخاب کند و پاسخ های خودش را به پرسش های اساسی درباره ی معنای وجود و هستی پیدا کند.
• دید کل نگر و جامع، یعنی معنویت شامل یک تعهد با تمام ابعاد ذهنی، عاطفی و عمل و نیت است. .(سلحشوری ،1390،ص45)
امونز به نقل از سلحشوری برای معنویت سه بعد قایل است: تعالی و فراتر رفتن، هشیاری بالا و ارزشهای ماندگار و بر این باور است که معنویت رشد آزادی و رهایی از چیزهای مادی است و این حالت بیشتر تفکر، آزادی و خلاقیت است که از راه تعهد، ارزشها و اهداف توضیح داده میشود. این حالتها، شکلی از گشودگی را بین فرد و خود تعالی فراهم میکنند بنابراین، میتوان معنویت را ظرفیت و موقعیتی برای فراتر رفتن از خود و ایجاد حس تعالی، رازگونه، هیبت و هماهنگی بین ذهن، بدن، خود و جهان دانست. معنویت بیشتر برخردمندی تاکید میکند تا بر معرفت و دانش. معنویت به دورهی بزرگسالی محدود نمیشود بلکه از زمان تولد و در درون یک محتوای تربیتی و در ارتباط با تقدس فردی شروع به شکل گیری می کند.(سلحشوری ،1390،ص45)

2-3-5- انواع معنویت
برای معنویت میتوان رویکردهایی گوناگون در نظر گرفت. برخی رویکردها معنویت را در برابر ماده و جهان مادی بکار میبرند که میتوان این رویکرد را رویکرد غیر دینی به معنویت نامید. برای نمونه، تفاوت قایل شدن بین ذهن و ماده که از فرهنگ یونان و روم ریشه گرفته است، تاثیری معنادار بر رویکردهای معاصر گذاشته است. افلاطون جهان مادی را به عنوان جهانی که مدام در حال تغییر و دگرگونی است و جهان معنوی را پایدار فرض کرده است و باور دارد که برای ایجاد یک زندگی معنوی و پرسشهای مربوط به غایت زندگی، لازم است که نیازهای مادی را انکار و به سمت نیازهای روحی برویم. این فرایند دوگانگی انسان گرایی، باعث حمله های زیادی علیه ماده گرایی و کاپیتیالیسم شده است. .(سلحشوری، 1390)
گاهی اوقات معنویت با یک امر قدسی یا یک چیز دینی ارتباط دارد که میتوان این را رویکرد دینی به معنویت نامید. برای مثال، دوگانگی بین روح و ماده ناشی از این باور انسانگراهاست که باور دارند روح به عنوان بالاترین واقعیت نهایی انسان است. این رویکرد بر این باور است که خدا یا برخی از شکلهای واقعیت متعالی، مرکز چیزهاست. بنابراین، معنویت بایستی با توجه به پرسشهای امر قدسی شکل گرفته باشد. البته، باید توجه داشت که مرکز و قلب معنویت تفاوت بین امر قدسی و الحاد است تا این که بین معنویت و ماده باشد. در دیدگاه اسلام جهان مادی مخلوق خداوند است. بنابراین، معنویت با جهان مادی در تضاد نیست. بنابراین، میتوان گفت که معنویت مفهوم پویا و منحصر به فردی است که دوگانگی بین ماده و ذهن، تضاد بین امر قدسی و الحاد، معنای غایی هدف و حقیقت تجربهی انسانی را در بر میگیرد. .(سلحشوری، 1390)
روی هم رفته، هنگامی که ماهیت انسان را بررسی میکنیم، در می یابیم که مهمترین بعد انسان، بعد روحی اوست که بیشترین قدرت و نفوذ را در اعمال و رفتارش دارد زیرا این روح خود قدرتش را از خداوند گرفته است. از آنجایی که ماهیت تمام انسانها مشترک است، پس روح درتمام آنها وجود دارد، اما این قدرت به صورت بالقوه و نهفته است و از راه آموزش(کنترل محسوسات) میتوان بخشهایی از این قدرت را بالفعل کرد. بهترین شکلی که میتوان به تمام فعلیتهای قدرتهای روحی رسید، دین است.(سلحشوری، 1390)
پس میتوان گفت که دو نوع معنویت وجود دارد: معنویت غیر دینی که فقط تا حدی میتواند به قدرتهای روح از راه کنترل و تهذیب نفس و کم کردن نقش محسوسات که پایین ترین مرحله ی تربیت دینی است (حداکثر به عالم ملکوت)، دسترسی یابد و معنویت دینی و بویژه دین اسلام که اگر فرد بر اساس راهکارهای آن عمل کند، میتواند به کمال و فعلیت قدرتهای روح و عوالم دیگر مانند عالم جبروت و عالم اسماء الهی برسد.
2-3-6-معنای اصطلاحی معنویت
تعریف واژه ی معنویت دشوار است. شاید دلیلش این باشد که هسته و مرکز معنویت حالت منحصر به فرد و رمزگونه دارد. معنویت از ریشه ی یونانی و عبری واژه spiratuبه معنای تصور حرکت نامحسوس هوا گرفته شده است و یا به قول جان گوسپل، چیزی شبیه به باد که وزیدنش خوشایند است و صدایش را می شنوید ولی نمی توانید بگویید که از کجا می آید و به کجا می رود. بنابراین، می توان معنویت را ظرفیت و موقعیتی برای فراتر رفتن از خود و ایجاد حس تعالی، راز گونه، هیبت و هماهنگی بین ذهن، بدن، خود و جهان دانست. معنویت بیش تر برخردمندی تاکید می کند تا بر معرفت و دانش. معنویت به دوره ی بزرگسالی محدود نمی شود بلکه از زمان تولد و در درون یک محتوای تربیتی و در ارتباط با تقدس فردی شروع به شکل گیری می کند. .(سلحشوری ،1390،ص44)

2-3-7- دیدگاه های اندیشمندان در مورد معنویت
واگان معتقد است ، معنویت اصولاً به عنوان پدیده ای عام در همه انسان ها وجود دارد ولی رشد و پرورش آن مستلزم بسترهای آموزشی مناسب است . این صاحب نظر با استناد به دیدگاه و تعریف پل تیلیج از معنویت به عنوان قلمرو علایق و دغدغه های غایی تاکید می کند که هر فردی می توان یک فرد معنوی باشد ؛ زیرا همه افراد نوعاً دارای دغدغه های غایی هستند . از سوی دیگر ، واگان با نام بردن از مفهومی تحت عنوان بلوغ معنوی معتقد است که این ویژگی ناظر بر فهم دیگران و همدلی با آنها ، صرف نظر از جنسیت ، سن ، قومیت وعقیده و نیز احترام گذاشتن به همه اشکال زندگانی است .(واگان ،2002)
فوکو بر این باور است که معنویت مجموعه ای از کاوش ها ، کارها و تمرین هایی است که منجر به مراقبه می شود ، کارهایی مانند خالص کردن خود ، ریاضت و توجه به روح که این اعمال در قالب دانش و آگاهی نیستند بلکه بخشی از وجود فرد هستند که بمنظور کسب و رسیدن به حقیقت بکار برده می شوند . براساس این گفته ، می توان نتیجه گرفت که حقیقت چیزی نیست که فرد بتواند به آسانی به آن نایل شود بلکه برای رسیدن به آن نیاز است که فرد به تغییر و اصلاح درونی خود بپردازد و این یک مسئولیت متقابل است .از یک سو حقیقت موجب سعدت و نیکبختی و آرامش روح خواهد شد و از سوی دیگر ، فرد برای رسیدن به حقیقت باید نیروهای درونی خود را متمرکز کند و به تزکیه بپردازد .
دیدگاه ویلبر :
ویلبر با استناد به مفاهیم و تعاریف ارائه شده در مورد معنویت ، ویژگی های مشترک این تعاریف را بدین شرح معرفی می کند :
الف ) معنویت اصولاً مستلزم بالترین سطح رشد و تکامل فرد در ابعاد مختلف رشد شناختی ، اخلاقی ، عاطفی و بین فردی است . ب ) معنویت دارای خط سیر رشد و تحول خاص خود است . ج ) معنویت در هر درجه از رشد ، به مثابه نوعی نگرش ( مثلاً باز و گشوده بودن نسبت به مبدا غایی ) است .د ) معنویت ملازم با اوج تجربه انسانی است . به اعتقاد ویلبر ، یک دیدگاه جامع و یکپارچه از معنویت شامل و در بردارنده همه خصوصیات پیش گفته است . (ویلبر ، 2000)
پل هرست:
فیلسوف تربیتی "پل هرست" در سال 1974 معنویت را یکی از هشت منطقه ی اساسی از تجربه و دانش بشر می داند. (هنر و زیبایی، اخلاقی، زبانی، ریاضی، فیزیکی، علمی، اجتماعی و سیاسی، معنوی) و همچنین آن را یک آگاهی از خود فرد و میل به برقراری ارتباط با یک منبع متعالی معنا است. (ریاض،2012 )
با توجه به تعاریف متفاوت ، معنویت یک موضوع پیچیده ، مبهم و کلی است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد . برای تحلیل بیشتر لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد . مطالعات نشان می دهد که معنویت می تواند در برگیرنده موضوعات و مفاهیم زیر باشد . روح ، دین ، مذهب ، احساس و عاطفه ، مهرورزی ،ایمان ، عبادت ، عدالت ، اخلاق ، همدردی ، از خود گذشتگی ، هنر و . . . باشد . نکته مهم این که تمام مفاهیم و موضوعات از طریق آموزش و پرورش و برنامه های درسی قابل رشد و شکوفایی در دانش آموزان است و در سالهای اخیر نظام های آموزش برای رشد و توسعه ابعاد قرن تلاش های بیشتری مبذول شده است که تجارب آن مدارس والدورف ، مدار کوچک ، مدرسه مونته سوری ، مدرسه دموکراتیک و مدرسه سولی است . در بین موضوعات فوق روح ، هنر و اخلاق که بخشی از معنویت را در بر می گیرد اهمیت فراوانی داشته و در برنامه درسی جایگاه ویژه دارند .
2-3-8- ارتباط و نسبت معنویت ودین و اخلاق
از دین تعاریف گوناگونی شده است، مثلا ویلیام جیمز بر این باور است که دین یک نظم نامریی موجود در جهان است و وظیفه ی اساسی انسان هماهنگی با این نظم است. یونگ دین را تفکر از روی وجدان می داند و بر این باور است که یکی از تجارب اساسی انسان تجربه ی خویشتن است و ارتباط با این خویشتن را دین می داند و باور دارد که پیامبر آن ایده آل خویشتن انسانها هستند. بر اساس گفته ی یونگ جهت گیری دینی یک جهت گیری درونی است. فروم بر این باور است که دین نیاز به پرستش است و خدا جلوه ای از نیاز انسان ها به کمال است. (سلحشوری،1390)
از دین دو نوع تعریف شده است: برخی دین را در معنای وسیعی به کار می برند و آن را معادل مجموعه ای از ارزشهای انسانی، پیگیری جدی و قوی اهداف یا نظامی از ارزش ها می دانند و برخی دین را در معنای محدودتری به کار می برند، این افراد دین را نظامی منسجم، متشکل از خداشناسی ( باورهای مربوط به ماهیت خدا و جهان )، عبادات و مناسک، اخلاقیات، معرفت شناسی و غایت و هدف زندگی می دانند. تعریف اول بسیاری از مجموعه های نگرشی و ایدئولوژیک درباره انسان را در بر می گیرد، اما دیدگاه دوم به ادیانی همچون ادیان ابراهیمی محدود می شود هم چنین بهشتی در عرضه تعریفی از دین می نویسد :
دین مجموعه ای از آموزه های نظری درباره ی جهان، انسان و آفریدگار این دو، هنجارهای اخلاقی و دستورهای عملی مبتنی بر آن آموزه ها با سه هدف اعتقاد، تخلق و عمل است. در نتیجه می توان این جهت گیری کلی را در دیدگاه دین باوران مشاهده کرد که در همه ی تعاریف به صورت مستقیم و غیرمستقیم موارد زیر به عنوان پیش فرض و اصل تلقی شده است:
0. این هستی، خالقی دارد و آن خالق خداست.
1. خالق هستی، هدایت مخلوقات را بر خود فرض می داند.
2. خالق مسیری را برای هدایت مخلوقات (که همان مسیر وحی یا فرستادن پیامبر باشد ) در نظر گرفته است.
بهره مندی از هدایت و قرار گرفتن در مسیر حق تنها از طریق عمل به دستور الهی مقدور است.
سبحانی در تعریف دین می نویسد: "دین، مجموعه رهنمودها و قوانینی است که از سوی پروردگار توسط پیامبران برای هدایت انسان در مسیر رسیدن به تعالی ارائه شده است. این رهنمودها و قوانین، سازنده ی یک جهان بینی دینی می شود که عبارت از شناخت کل هستی به وسیله تلقی وحی است."( سبحانی ،1361،ص321 )
با توجه به جهت گیری های مطرح شده، چنین به نظر می رسد که بر اساس تلقی دین باوران از دین، تربیت رکن اساسی آموزه های دینی تلقی می شود، چنانکه باقری در کتاب "هویت علم دینی" با بررسی نظر متفکران اسلامی چون علامه طباطبایی و … در خصوص هدف و غرض دین می نویسد: دین عهده دار بیان هر سخنی و طرح هر گونه معرفتی نیست، بلکه سخن معینی برای گفتن دارد:
شناساندن قدر و منزلت خدا به انسان و به دست دادن دستور العملهای فردی و اجتماعی برای پیمودن راه خدا و تقرب به او، کاری است که دین به طور اعم و اسلام به طور اخص به عهده گرفته است. (باقری 1382 – ص 154 )
علامه طباطبایی(ره) در آثار خویش، تعریفهای گوناگونی از دین ارائه نموده است. ایشان در تعریف و شناسایی دین؛ گاه به معرفی آن به صورت عام وکلی که همه ادیان اعم از آسمانی و غیر آسمانی را در برگیرد نظر دوخته، و زمانی تنها به معرفی ادیان آسمانی پرداخته است. در آثار ایشان با دو تعریف مختلف از دین رو به رو می شویم:
1-ماهیت و حقیقت دین به طور عام و فراگیر: در نظر علامه طباطبایی، انسان در زندگی خود همواره در پی رسیدن به سعادت، خوشبختی و کامروایی است و جز رسیدن به آن هدفی ندارد. از سوی دیگر فعالیتهای انسان هرگز بدون طرح و برنامه انجام نمی پذیرد. از این رو برای رسیدن به خوشبختی، ناگزیر از پیمودن راهی مناسب و به کار بستن قوانین و مقرراتی ویژه است. قوانین و سنتهایی را که انسان برای رسیدن به خوشبختی در زندگی اجتماعی خود از آنها پیروی می کند، به نوع اعتقاد و بینش وی درباره واقعیت هستی و انسان به عنوان جزئی از جهان هستی وابسته است و اختلاف در جهان بینی، سبب بروز اختلاف در سنتهای اجتماعی می گردد. درعرف قرآن کریم، به هر گونه راه و رسم، قوانین و مقرراتی که انسان زندگی اجتماعی خود را بر اساس آن استوار نماید، دین گفته می شود. از این رو، دین حقیقتی فراگیر و عام دارد که هیچ یک از افراد انسان، حتی منکران خداوند، از آن بر کنار نیستند. بنابراین"دین" روش عملی زندگی در این جهان بر مبنای اعتقاد درباره جهان و انسان به عنوان یکی از اجزا آن است، اعم از اینکه این روش از راه نبوت و وحی گرفته شود یا از راه وضع قراردادهای بشری.
2-ادیان الهی و آسمانی: هر چند دین مجموعه قوانینی است که انسان زندگی اجتماعی خود را برای رسیدن به خوشبختی بر اساس آن تنظیم می کند، ولی چنین نیست که همه ادیان بتوانند انسان را به سعادت و خوشبختی واقعی و حقیقی برسانند. از اینجاست که ادیان، به ادیان حق و باطل تقسیم می شوند. از دیدگاه علامه طباطبایی، دینی بر حق است و می تواند سعادت و خوشبختی انسان را تامین کند که از سوی خداوند وضع گردیده باشد؛ چراکه همه موجودات جهان در هستی خود هدف و غایتی دارند که از نخستین روز آفرینش، از مناسبترین و نزدیکترین راه به سوی آن در حرکتند و در داخل و خارج وجود خویش، به تمام چیزهایی که برای رسیدن به هدف به آن نیازمندند، مجهز هستند. انسان نیز به عنوان جزئی از جهان هستی از این قانون بر کنار نیست، بلکه تجهیزات و قوای وجودی او، بهترین دلیل بر آن است که وی نیز همانند دیگر موجودات، هدفی متناسب با تجهیزات و ساختمان وجودی خویش دارد و سعادتش در گرو رسیدن به آن هدف است.( طباطبایی، ۱۳۴۶)

جدول بررسی معنویت و دین

معنویت
دین(مذهب)
سازماندهی

آموزش
سازمان نیافته (غیر رسمی(
خصوصی (فردی)
منحصر به فرد
فردی
به صورت ذاتی
در آهنگ معنویت همه آواز خوانند
سازمان یافته (رسمی(
جمعی
بستگی به آداب و کتاب مقدس
جمعی و فردی
تعلیم توسط آموزش
اما هر مذهب خواننده ی خود را دارد

نوع دوستی، عشق، فداکاری و … علاقه به دیگران
معنویت لازمه ی دین اما دین لازمه ی معنویت نیست.

مدل مهم سقراط خود وارسی یا بررسی و وارسی روح یا پرسش معنوی است. پس می توان گفت که یک بعد اساسی معنویت "خود" است. "خود" به قدری مشکل بود که برخی از رویکردهای فلسفی در صدد منسوخ کردن و براندازی آن بودند. برای مثال، در دیدگاه پساساختارگرایی بنظر می رسد که "خود" از بین رفته است و یا نادیده گرفته می شود تا این که راه برای "دیگری" باز شود. در حالی که "خود و دیگری" مکمل یکدیگرند و تنها "خود"می تواند "دیگری" را بازشناسی کند. شاید بتوان گفت که تنها از راه "خود" است که می توان با "دیگری" ارتباط برقرار کرد. پس تربیت معنوی و فلسفی برای بررسی خود واکاوی مفید است .(سلحشوری، 1390)
می توان از این تعریف نتیجه گرفت که در دین ویژگی هایی مانند ارواح، موجودات و نیروهای فرا طبیعی، قدرت های برتر و امر قدسی مطرح است که نشان می دهد تمام ادیان به گونه ای به بعد غیر مادی باور دارند و بدون چنین بعدی حرف زدن از دین بی معناست، شاید بتوان گفت که یکی از اهداف اصلی دین این است که انسان بتواند از تمام نیروهایی که مانع ارتباط او با خدا می شوند، رهایی بیابد و در این ارتباط می توان دو بعد آفاقی و انفسی یافت و بر این اساس، می توان نتیجه گرفت که دین هم شامل یک سری احکام و مراسم عبادی است و باور به این آموزه ها در درون است و شامل باور به یک واقعیت فرا تجربه و فرا طبیعی است که باعث تمایز بین دو بعد معنوی و دنیوی می شود.
2-3-9- ویژگی های معنویت از نظر اندیشمندان
معنویتی که بر اساس ویژگی های دین می توان به دین نسبت داد، باید حائز ویژگی های مشخصی به این شرح باشد:
• معنویت در ارتباط با وجود خالق معنا می یابد.
• از آنجا که وجود خالق از محسوسات فراتر است، معنویت در فرا محسوسات ریشه دارد.
• معنویت باید در تحول و هدایت زندگی فرد معنوی موثر باشد.
• دست یابی به معنویت باید از طریق راهنمایی های دین باشد.(باغگلی ،1392)
2-3-10- رابطه ی دین و معنویت
مطالعه ی مفهوم معنویت در زمینه ی تربیتی معاصر حکایت می کند که در رویارویی با مفهوم "معنویت" طیفی از دین باوری تا معنویت باوری فارغ از دین وجود دارد. در یک سوی این طیف، متفکران دینی قرار دارند که معتقدند اصولا مفهوم معنویت تنها در چارچوب گفتمان دینی معنا پیدا می کند و غیر از ادیان آسمانی ( حتی ادیان زمینی ) نمی توانند از معنویت به مفهومی معنا دار سخن به میان آورند. ( جوادی آملی) در سوی دیگر این طیف، متفکران سکولار قرار دارند که معنویت را نیاز عاطفی و روان شناختی انسان تلقی می کنند و الزامی در هویت بخشی دینی برای حل نیاز های معنوی نمی بینند.
ایزدی و همکاران (1390) به نقل از اسلاتری (2006) در کتاب خود اشاره می کند: اگر چه اصطلاحات "معنویت" "الهیات" و" مذهب" به یک معنی کاربرد دارند، اما این نکته اهمت زیادی دارد که این کلمات واحد، تاریخچه ی ریشه شناختی یکسانی داشته باشند. چرا که چندین کتاب در طول قرن، برای توصیف معانی متنوع و درست هر یک از این اصطلاحات چاپ شده است. در حالی که مذهب به شکل سنتی به اعتقادات و باورها و مقدسات " خدا، تعالی، مکتب، کتاب های مقدس" مرتب با الگوی معانی و رواج آن در یک حوزه ی تاریخی یا فرهنگی مربوط می شود، اما معنویت به حوزه ی باورها و اعتقادات شخصی وابسته است.
رابرت ناش به توضیح بهتر و واضح تری در این مورد پرداخت، مبنی بر اینکه "مذهب" شامل یک ساختار و قانون است، در حالی که معنویت می تواند جنبه ی شخصی داشته باشد. مذهب با آنچه که با دیگران انجام می دهیم رابطه ی مستقیم دارد، در حالی که معنویت آنچه ما با خودمان انجام می دهیم می باشد. به عبارتی می توان گفت که مذهب جنبه ی اعتقادی عمومی و جامع دارد و معنویت جنبه شخصی دارد. مذهب می تواند به عنوان " سر" و معنویت به عنوان " قلب" معرفی شود. بنابراین " درک معنویت" برای ما بسیار سخت است. چون آن با سمت تعالی و محض در حرکت است و اکثر چیز ها هم از این نقطه آغاز می شوند و می توانند از عشق و یا مرگ و … نشات بگیرند. ( ایزدی و همکاران ،1390 )
با توجه به تعاریف متفاوت، معنویت یک موضوع پیچیده، مبهم و کلی است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد. برای تحلیل بیشتر لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات نشان می دهد که معنویت می تواند در برگیرنده ی موضوعات و مفاهیم زیر باشد:
روح، دین، مذهب، احساس و عاطفه، مهرورزی، ایمان، عبادت، عدالت، اخلاق، همدردی، از خود گذشتگی، هنر و … باشد. نکته ی مهم این که تمام مفاهیم و موضوعات از طریق آموزش و پرورش و برنامه های درسی قابل رشد و شکوفایی در دانش آموزان است و در سالهای اخیر نظام های آموزش برای رشد و توسعه ی ابعاد قرن، تلاش های بیشتری مبذول شده است که تجارب آن مدارس والدورف، مدار کوچک، مدرسه مونته سوری، مدرسه ی دموکراتیک و مدرسه ی سولی است. در بین موضوعات فوق روح، هنر و اخلاق که بخشی از معنویت را در بر می گیرند اهمیت فراوانی داشته و در برنامه ی درسی جایگاه ویژه دارند.
بر این اساس، می توان از دو نوع معنویت سخن گفت: معنویت دینی و معنویت غیر دین. در معنویت غیر دینی فرد به دلیل وجود قدرت های روح، اگر بتواند محسوسات را تحت کنترل درآورد، می تواند تا حدی به نیروهای روح دسترسی پیدا کند، اما بهترین شکلی که می توان تمام نیروهای روح را بالفعل درآورد، تربیت دینی است. (ایزدی و همکاران ،1390)
سلحشوری در سال 1390 اشاره دارد که دو نوع معنویت وجود دارد: معنویت غیردینی که فقط تا حدی می تواند به قدرت های روح از راه کنترل و تهذیب نفس و کم کردن نقش محسوسات که پایین ترین مرحله ی تربیت دینی است ( حداکثر به عالم ملکوت) دسترسی یابد و معنویت دینی و بویژه دین اسلام که اگر فرد براساس راهکارهای آن عمل کند، می تواند به کمال و فعلیت قدرت های روح و عوالم دیگر مانند عالم جبروت و عالم اسماء الهی برسد.
بطور کلی دین شامل باور ها، اعمال و آیین ها ی مربوط به امور مقدس است. (امور مقدس به اموری که مربوط به عرفان یا خداوند می باشد و در مذهب شرق به آخرین حقیقت یا واقعیت است، می گویند.) دین اعتقادات خاص در مورد مرگ و رفتار اخلاقی در طول زندگی است. دین و مذهب هم به صورت جمعی و هم به صورت فردی می تواند انجام گیرد در صورتی که در مقابل معنویت جنبه فردی و شخصی دارد. (وانسا بیانکا 2010)
از نظر کار (2003) سه رویکرد بر تربیت دینی وجود دارد:
3. رویکرد سنتی(قراردادی)به تربیت دینی: در این دید گاه هر ورودی به عقیده ی مذهبی، احکام، عقاید یا یک مجموعه ای از فعالیت هایی که باید در حکم ورود به یک سبک زندگی معنوی باشد است. در این دیدگاه واژه spirit عمداتا با روح و روان آدمی معطوف است.
4. رویکرد نگرشی پست مدرن به تربیت دینی که به رویکرد بین برنامه ای در تربیت معنوی اعتقاد دارد، برخی از سیاست گذارن اخیرا تربیت معنوی نیاز به معنویت را در مواجهه با ماتریالیسم معاصر، لذت گرایی و نیهیلیسم مطرح میکنند.
5. رویکرد ساخت گرایانه یا مدرنیتی به تربیت دینی وجود دارد.
روی هم رفته، درست است که بین معنویت و دین همپوشی وجود دارد و هر دو به وجودی مقدس و متافیزیک باور دارند و در برخی از ابعاد مانند معنا، عشق و تعالی با هم، هم پوشی دارند، اما هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند . بین این سه واژه، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. در کل می توان گفت که غایت تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و غایت تربیت معنوی، تربیت دینی است. به بیان دیگر، ارتباط این سه واژه همانند ارتباط بین جامعه، انسان و سیاست است. همان گونه که واژه های جامعه و سیاست برای انسان بکار برده می شوند، تربیت اخلاقی و معنوی نیز برای تربیت دینی و درخدمت تربیت دینی استفاده می شوند. البته، همانگونه که جامعه و سیاست یک حالت غیر انسانی را بیان می کنند، این احتمال هم وجود دارد که تربیت اخلاقی و معنوی نیز یک حالت غیردینی یا ضددین را بیان کند. (سلحشوری،1390)

ارتباط بین تربیت معنوی ،تربیت اخلاقی و تربیت دینی
تربیت معنوی
تربیت اخلاقی
تربیت دینی

از راه ویژگی های سه مفهوم دین، معنویت و اخلاق میتوان به ارتباط و حدود و ثغور آنها پی برد. ویژگی هایی مانند ارواح، موجودات و نیروهای فرا طبیعی، قدرتهای برتر، امر قدسی نشان دهنده ی این مطلباند که تمام ادیان به گونهای به بعد غیر مادی باور دارند و بدون چنین بعدی حرف زدن از دین بی معناست. شاید بتوان گفت که یکی از اهداف اصلی دین این است که انسان بتواند از تمام نیروهایی که مانع ارتباط او با خدا میشوند، رهایی بیابد. مرکز و قلب معنویت حالتی اسرار آمیز و پویا دارد و میتوان گفت دارای یک بعد غیر مادی و ماورایی است که در پی یک معنا و وجودی فرا تجربه است و معنویت موقعیتی برای فراتر رفتن از خود و ایجاد حس تعالی، رازگونه، هیبت، هماهنگی بین ذهن و بدن، خود و جهان بوجود می آورد و اخلاق هم صفت نفسانی راسخ و استوار است که افعال متناسب با آن بی درنگ صورت میگیرند و این صفت راسخ درونی اگر متناسب با خود ملکوتی باشد، فضیلت و اگر متناسب با خود حیوانی باشند، رذیلت نامیده میشود.
با توجه به این ویژگی ها میتوان گفت که بین سه مفهوم تربیت اخلاقی، معنوی و دین با این که ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد، اما میتوان گفت که پله ی نخست تربیت، تربیت اخلاقی است و هدف غایی تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و هدف غایی تربیت معنوی، تربیت دینی است. بنابراین، بالاترین درجهی تربیت، تربیت دینی است و از آنجایی که مهمترین بعد وجودی انسان روح است و همه ی انسانها در این جنبه مشترک اند .(سلحشوری،1390)

2-4-1- تفاوت دین و معنویت :
بر اساس موارد ذکر شده پیشین ،روی هم رفته ، درست است که بین معنویت و دین همپوشی وجود دارد و هر دو به وجودی مقدس و متافیزیک باور دارند و در برخی از ابعاد مانند معنا، عشق و تعالی با هم همپوشی دارند، اما هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. بین این سه واژه ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. در کل می توان گفت که غایت تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و غایت تربیت معنوی، تربیت دینی است. به بیان دیگر، ارتباط این سه واژه همانند ارتباط بین جامعه،انسان و سیاست است. همان گونه که واژه های جامعه و سیاست برای انسان بکار برده می شوند ، تربیت اخلاقی و معنوی نیز برای تربیت دینی و در خدمت تربیت دینی استفاده می شوند. البته همان گونه که جامعه و سیاست یک حالت غیر انسانی را بیان می کنند، این احتمال هم وجود دارد که تربیت اخلاقی و معنوی نیز یک حالت غیر دینی یا ضد دین را بیان کند.
اسلاتری ( 2006 ) در کتاب خود اشاهر می کند : اگر چه اصطلاحات " معنویت "، " الهیات " و " مذهب " به یک معنی کاربرد دارند ، اما این نکته اهمتی زیادی دارد که این کلمات واحد ، تاریخچه ریشه شناختی یکسانی داشته باشند ، چرا که چندین کتاب در طول قرن ، برای توصیف معانی متنوع و درست هر یک از این اصطلاحات چاپ شده است . در حالی که مذهب به شکل سنتی به اعتقادات و باورها و مقدسات " خدا ، تعالی ، مکتب ، کتاب های مقدس " مرتب با اگوی معانی و رواج آن در یک حوزه ی تاریخی یا فرهنگی می باشد . اما معنویت به حوزه باورها اعتقادات شخصی وابسته است . (اسلاتری،2006)
رابرت ناش به توضیح بهتر و واضح تری در این مورد پرداخت ، مبنی بر اینکه : " مذهب " شامل یک ساختار و قانون است ، در حالی که معنویت می تواند جنبه شخصی داشته باشد . مذهب با آنچه که با دیگران انجام می دهیم ، رابطه مستقیم دارد ، در حالی که معنویت آنچه ما با خودمان انجام می دهیم ، به عبارتی می توان گفت که مذهب جنبه اعتقادی عمومی و جامع دارد و معنویت جنبه شخصی دارد . مذهب می تواند به عنوان " سر " و معنویت به عنوان " قلب " معرفی شود . بنابراین " درک معنویت " برای ما بسیار سخت است .
مفهوم معنویت از ارتباط با مهارت های تفکر و تامل و تنها وابسته به ارتباط با خدا، گسترده تر است. (بیگر،2003 , لوییس داف 2003 ) نیز ارتقاء کیفیت ذهن و قلب دانش آموز را تعریف مناسب تری برای تربیت معنوی می داند. از این طریق، کل شخصیت دانش آموز تحت تاثیر قرار گرفته و بین ابعاد فیزیکی، هیجانی، هوشی و معنوی او توازن و هماهنگی ایجاد می شود. از نظر وی نیز تمرین های معنوی صرفاً بخشی از قلمرو برنامه درسی نیستند، بلکه می توانند در همه ی قلمروهای یادگیری به کار روند.( اشعری و همگاران،1391 )
فوکو بر این باور است که معنویت مجموعه ای از کاوش ها، کارها و تمرین هایی است که منجر به مراقبه می شود، کارهایی مانند خالص کردن خود، ریاضت و توجه به روح که این اعمال در قالب دانش و آگاهی نیستند بلکه بخشی از وجود فرد هستند که به منظور کسب و رسیدن به حقیقت بکار برده می شوند. براساس این گفته، می توان نتیجه گرفت که حقیقت چیزی نیست که فرد بتواند به آسانی به آن نایل شود بلکه برای رسیدن به آن نیاز است که فرد به تغییر و اصلاح درونی خود بپردازد و این یک مسئولیت متقابل است .از یک سو حقیقت موجب سعات و نیکبختی و آرامش روح خواهد شد و از سوی دیگر، فرد برای رسیدن به حقیقت باید نیروهای درونی خود را متمرکز کند و به تزکیه بپردازد. (کار و هادان،ص 38، 2003 )
باید این نکته را خاطر نشان ساخت که توجه به اهمیت و جایگاه معنویت در عرصه های مختلف زندگی از زمان ویلیام جیمز و نگارش کتاب وی با عنوان " تنوع تجربه های معنوی" در سال 1977 آغاز شد. از دیدگاه جیمز، معنویت موجب معنا داری زندگی انسان می شود. به علاوه، معنویت باعث شکل گیری روابط اخلاقی و انسانی و ایجاد نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. از دیدگاه جیمز، اصولاً تجارب معنوی و مذهبی، معانی ای را به زندگی انسان می بخشد که به گونه ی عقلانی یا منطقی قابل قیاس با پدیده های دیگر نیست. (امینی و ماشاالهی نژاد ،1392 )
اما گذشته از جیمز، اندیشمندان دیگری همچون گوردون آلپورت و کارل یونگ نیز به طور عام به مبحث معنویت و تجربه های معنوی و آثار و نتایج حاصل از آن پرداخته اند. اما در قلمرو آموزش و پرورش یکی از صاحب نظران مقدم در ایجاد تغییر در نوع نگاه ذهنیت به حوزه ی معنویت و روحانیت ابراهام مازلو است که با تاکید بر رشد ویژگی ها و ابعاد ماوراء فردی دانش آموزان، دستیابی به تعالی خود، رشد تفکر شهودی و تکامل معنوی را به عنوان اهداف مهم برنامه های آموزشی و درسی مطرح می سازد. در واقع، از دیدگاه مازلو هر یک از ما یک ماهیت درونی دارد که شبه غریزی، ذاتی ، معین و طبیعی است. مناسب ترین کاری که باید انجام داد این است که به جای سرکوب کردن و فرو نشاندن این ماهیت درونی به بارز کردن، تقویت و یا حداقل تشخیص آن می پردازیم. (امینی و ماشاالهی نژاد ،1392)
امینی و ماشاالهی نژاد (1392) به نقل از واگان (2002) معتقدند، معنویت اصولا به عنوان پدیده ای عام در همه ی انسان ها وجود دارد ولی رشد و پرورش آن مستلزم بسترهای آموزشی مناسب است. این صاحب نظر با استناد به دیدگاه و تعریف پل تیلیج از معنویت به عنوان قلمرو علایق و دغدغه های غایی تاکید می کند که هر فردی می تواند یک فرد معنوی باشد، زیرا همه ی افراد نوعا دارای دغدغه های غایی هستند. از سوی دیگر، واگان با نام بردن از مفهومی تحت عنوان بلوغ معنوی معتقد است که این ویژگی ناظر بر فهم دیگران و همدلی با آنها، صرف نظر از جنسیت، سن و قومیت و عقیده و نیز احترام گذاشتن به همه ی اشکال زندگانی است. همچنین آنها اشاره دارند که ویلبر (2002) با استناد به مفاهیم و تعاریف ارائه شده در مورد معنویت، ویژگی های مشترک این تعاریف را بدین شرح معرفی می کند:
• ) معنویت اصولاً مستلزم بالاترین سطح رشد و تکامل فرد در ابعاد مختلف رشد شناختی، اخلاقی، عاطفی و بین فردی است.)
• ) معنویت دارای خط سیر رشد و تحول خاص خود است.)
• ) معنویت در هر درجه از رشد، به مثابه نوعی نگرش (مثلاً باز و گشوده بودن نسبت به مبدا غایی) است.
• ) معنویت ملازم با اوج تجربه ی انسانی است. به اعتقاد ویلبر، یک دیدگاه جامع و یکپارچه از معنویت شامل و در بردارنده همه ی خصوصیات از پیش گفته است.)
2-5-1- معنای لغوی و اصطلاحی تربیت معنوی
لوییس داف ارتقاء کیفیت ذهن و قلب دانش آموز را تعریف مناسب تری برای تربیت معنوی می داند. از این طریق ، کل شخصیت دانش آموز تحت تاثیر قرار گرفته و بین ابعاد فیزیکی ، هیجانی ، هوشی و معنوی او توازن و هماهنگی ایجاد می شود . از نظر وی نیز تمرین های معنوی صرفاً بخشی از قلمرو برنامه درسی نیستند ؛ بلکه می توانند در همه قلمروهای یادگیری به کار روند .(لویس داف ،2003)
2-5-2- ویژگی تربیت معنوی
از آنجایی که افلاطون برای این جهان معنوی بالاترین ارزش را قایل است، اساس و بنیان تربیت را بر پایه ی روح و معنویت قرار می دهد و هدف غایی تربیت را تربیت معنوی می داند. افلاطون دو رکن عمده ی تربیت را پرورش روح و جسم می داند، اما براین باور است که سلامتی جسم به خودی خود موجب سلامتی بعد معنوی نمی شود، اما در روح و بعد معنوی ویژگی ای وجود دارد که می تواند تمام ویژگی های خوب را در جسم ایجاد کند. روی هم رفته، افلاطون تربیت معنوی را مهم ترین بعد می داند و باور دارد که موسیقی و ویژگی های درونی و برونی باید با هم هماهنگ شوند تا بتوانند فضایلی همانند دانایی و شجاعت را بروز دهند. اگر بین این دو هماهنگی ایجاد نشود، نمی توان این فضایل را در نفس ایجاد کرد. بنابراین، افلاطون تربیت اخلاقی را زمینه ای برای تحقق تربیت معنویت می داند. (سلحشوری،1390) فوکو بر این باور است که معنویت مجموعه ای از کاوش ها، کارها و تمرین هایی است که منجر به مراقبه می شود، کارهایی مانند خالص کردن خود، ریاضت و توجه به روح که این اعمال در قالب دانش و آگاهی نیستند بلکه بخشی از وجود فرد هستند که به منظور کسب و رسیدن به حقیقت بکار برده می شوند. بر اساس این گفته، میتوان نتیجه گرفت که حقیقت چیزی نیست که فرد بتواند به آسانی به آن نایل شود بلکه برای رسیدن به آن نیاز است که فرد به تغییر و اصلاح درونی خود بپردازد و این یک مسئولیت متقابل است. از یک سو حقیقت موجب سعادت و نیک بختی و آرامش روح خواهد شد و ازسوی دیگر، فرد برای رسیدن به حقیقت باید نیروهای درونی خود را متمرکز کند و به تزکیه بپردازد .میلر معتقد است زمان برای آموزش با روح فرا رسیده و همه ی ما به قدر کافی روش های آموزش ماشینی و حسابگرانه را که موجب ویرانی روح انسانی می گردد تجربه کرده ایم. توجه به کمیت یادگیری بدون نگرانی درباره ی کیفیت، موجب تضعیف روحیه ی دانش آموزان گردیده، حال آنکه چگونه می توانیم این تغییرات را از سمت آموزش متمرکز بر مغز به سمت و سوی آموزشی مبتنی بر روح هدایت کنیم، چگونه می توانیم در عصر فرا مدرن تغییرات بنیادی را در آموزش و پرورش ایجاد کنیم و مکان و قبله این تغییرات و تحولات کجا باید باشد؟ میلر اشاره می کند از طریق رفتن به سوی برنامه ی درسی معنوی و روحانی است که می توان تجربیات با ارزش و با معنایی را به دانش آموزان داد که نتایج چنین برنامه ی درسی همان دانش آموز با روح، معلم با روح، مدرسه و تغییرات با روح همراه با یک جامعه ی شاد و همدل، کارآمد مهربان و … خواهد بود. (سلحشوری،1390 )
طرح بازگشت به معنویت در دنیای پست مدرن، نه تنها الزاما به معنای به رسمیت شناختن ادیان نیست، بلکه بیشتر به مفهوم تلاش برای پر کردن خلا معنویت انسانی با معنویت هایی است که مشکلات ادیان تاریخی و سنتی را نداشته باشند. مطالعه ی مفهوم معنویت در زمینه ی تربیتی معاصر حکایت می کند که در رویارویی با مفهوم طیفی از دین باوری تا معنویت باوری فارغ از دین وجود دارد. در یک سوی این طیف، " معنویت" متفکران دینی قرار دارند که معتقدند اصولا مفهوم معنویت تنها در چارچوب گفتمان دینی معنا پیدا می کند و غیر ازادیان آسمانی )حتی ادیان زمینی) نمی توانند از معنویت به مفهومی معنادار سخن به میان آورند.در سوی دیگر این طیف، متفکران سکولار قرار دارند که معنویت را نیاز عاطفی و روانشناختی انسان تلقی می کنند و الزامی در هویت بخشی دینی برای حل نیازهای معنوی نمی بینند. (باغ گلی و همکاران ،1392، جوادی آملی ،1378 )
در برخورد رهبران جنبش های نو ظهور با تعریف معنویت، میتوان جهتگیری های گوناگونی را مشاهده کرد که برخی از آنها در تلاش برای شفاف سازی مفهوم معنویت به این شرح است:
• معنویت به مثابه جست جوی معنا در زندگی
• معنویت به معنای کامل شدن و دست یابی به نگاهی کل نگر
• معنویت به معنای نگرش به ژرفای زندگی
• معنویت به معنای تمرکز برانبساط روح به عنوان انرژی (خسرو پناه ،ص 78 ، 1390)

2-5-3- تربیت معنوی و رابطه ی آن با تربیت دینی و تربیت اخلاقی

از آن جایی که افلاطون برای جهان معنوی بالاترین ارزش را قایل است، اساس و بنیان تربیت را بر پایه ی روح و معنویت قرار می دهد و هدف غایی تربیت را تربیت معنوی می داند . کودکان نمی توانند استعاره را از غیر استعاره تشخیص بدهند و آن چه که در این دوره به کودکان گفته می شود، بسیار ماندگار است. پس بهتر است که نخستین داستان هایی که برای کودکان گفته می شود، بیش تر بر انگیزنده و مشوق تربیت اخلاقی باشند. افلاطون مضمون تربیت هنری زمان خود را مورد نقد قرار می دهد و باور دارد که مضمون داستان ها نباید موجب ترس و وحشت افراد از مرگ شود و یا این که این داستان ها نباید گریه و خنده ی مفرط، حرص، شهوت و ظلم را تشویق کنند، بلکه باید بیش تر مروج راستی و خویشتن داری باشند. (سلحشوری، 1390، ص47 )
افلاطون آن قدر به تربیت اخلاقی اهمیت می دهد که باور دارد هنر و تربیت هنری را باید در کنترل داشته باشیم و مراقب باشیم که در نقاشی، معماری، صنایع و … چیزی مطرح نشود که باعث رواج اخلاق نکوهیده، افراط گرایی فرومایگی و زشتی شود. پس محیط تربیت باید در وهله ی نخست به وسیله ی تربیت اخلاقی از هر گونه فساد مبرا شود زیرا محیط زهرآگین باعث می شود که افراد کم کم تحت تاثیر آن محیط قرار بگیرند و باعث بیماری روح که بنیان تربیت است شود.
افلاطون پرورش اخلاقیات را زمینه ای برای تربیت معنوی می داند. وی اوج تربیت معنوی را تجلی زیبایی در روح و جسم افراد می داند. به بیان دیگر، باید بین صفات درونی و برونی افراد هماهنگی ایجاد شده باشد و این هماهنگی فقط از راه هنر و به ویژه موسیقی ایجاد شود.
براساس دیدگاه افلاطون تحقق تربیت معنوی منوط به تربیت اخلاقی است. افلاطون دو رکن عمده ی تربیت را پرورش روح و جسم می داند، اما براین باور است که سلامتی جسم به خودی خود موجب سلامتی بعد معنوی نمی شود، اما در روح و بعد معنوی ویژگی ای وجود دارد که می تواند تمام ویژگی های خوب را در جسم ایجاد کند. روی هم رفته، افلاطون تربیت معنوی را مهم ترین بعد می داند و باور دارد که موسیقی و ویژگی های درونی و برونی باید با هم هماهنگ شوند تا بتوانند فضایلی همانند دانایی و شجاعت را بروز دهند. اگر بین این دو هماهنگی ایجاد نشود، نمی توان این فضایل را در نفس ایجاد کرد. (سلحشوری، 1390، ص48 )
با توجه به این ویژگی ها سلحشوری اشاره دارد که بین سه مفهوم تربیت اخلاقی ، معنوی و دین با این که ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد ، اما می توان گفت که پله ی نخست تربیت ، تربیت اخلاقی است و هدف بالاترین درجه ی تربیت ، تربیت دینی است و از آن جایی که مهمترین بعد وجودی انسان روح است و همه ی انسانها در این جنبه مشترک اند و روح دارای قدرت بسیار زیادی است ، بنابراین ، معنویت می تواند هم تعالی دهنده باشد و هم در خدمت فرهنگ ماده گرایی قرار گیرد .
پس می توان گفت که دو نوع معنویت وجود دارد : معنویت غیردینی که فقط تا حدی می تواند به قدرت های روح از راه کنترل و تهذیب منفس و کم کردن نقش محسوسات که پایین ترین مرحله ی تربیت دینی است ( حداکثر به عالم ملکوت ) ، دسترسی یابد و معنویت دینی و بویژه دین اسلام که اگر فرد براساس راهکارهای آن عمل کند ، می تواند به کمال و فعلیت قدرت های روح و عوالم دیگر مانند عالم جبروت و عالم اسماء الهی برد .

2-6-پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشور
باید بر این نکته تاکید کرد که اساسا در طول تاریخ بشر ، معنویت به شکل های مختلفی تجلی یافته و در مورد آن بسیار سخن گفته شده است . هر کس از دریچه ای به آن نگریسته و با تکیه بربعد یا ابعادی از آن تعریفی ارائه کرده است (برزونی ،1379،ص79) .از همین رو پژوهش های زیادی پیرامون تربیت صورت پذیرفته است. و تربیت معنوی نیز که زیر شاخه ی تربیت می باشد مورد کنکاش پژوهشگران قرار گرفته است، که در ذیل به چند نمونه به همراه دامنه ی مباحث آنها، در دوبخش 1- پیشینه ی پژوهش های داخلی و2- پیشینه ی پژوهش های خارجی اشاره می کنیم.

2-6-1-پیشینه ی پژوهش های داخلی
صالحی و یار احمدی در سال 1387در مقاله ای تحت عنوان تبیین تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه علامه طباطبایی با تاکید بر هدف ها و روش های تربیتی به بررسی مبانی انسان شناسی، ارزش شناسی و معرفت شناسی علامه طباطبایی به طور مختصر می پردازد و سپس بر مبنای اندیشه های ایشان، به استخراج اهداف و روش ها پرداخته و به برخی ویژگی های معلمان در تربیت اسلامی اشاره می کند و یاد آور می شود که تربیت زمانی می تواند موفق شود که به پیدایی برخی صفات رفتاری مطلوب در یاد گیرنده منجر شود و از آنجا که در تربیت اسلامی رسیدن به توحید و پرورش انسان خدا پرست هدف غایی مطرح شده می توان اذعان کرد که نقش اسوه ای مربی یا معلم جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد. (صالحی و یار احمدی، 1387)
سلحشوری در سال 90 پژوهشی را با عنوان حدود و ثغور تربیت معنوی – تربیت دینی و اخلاقی انجام داده است که در آن با توجه به ویژگی های سه مفهوم ذکر شده یاد آور می شود که پله نخست تربیت، تربیت اخلاقی است و هدف غایی تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و هدف تربیت معنوی، تربیت دینی است. بنابراین، بالاترین درجه ی تربیت، تربیت دینی است و از آنجایی که مهمترین بعد وجودی انسان روح است و همه انسان ها در این جنبه مشترکند و روح دارای قدرت بسیار زیادی است، بنابراین معنویت می تواند هم تعالی دهنده باشد و هم در خدمت فرهنگ ماده گرایی قرار گیرد. براین اساس می توان از دو نوع معنویت سخن گفت: معنویت دینی و معنویت غیر دینی ، در معرفت غیر دینی فرد به دلیل وجود قدرت های روح ، اگر بتواند محسوسات را تحت کنترل درآورد می توان تا حدی به نیرو های روح دسترسی پیدا کند، اما بهترین شکلی که می توان تمام نیرو های روح را بالفعل درآورد تربیت دینی است. (سلحشوری، 1390، ص47 )
همچنین در سال 1391 باغگلی و همکارانش به بررسی جهت گیری ها نسبت به تربیت معنوی در پژوهشی به نام نقد مفهوم معنویت در تربیت معنوی معاصر، معنویت دینی و نو پدید تشابه ذاتی یا اشتراک لفظی دو جهت گیری را ارائه میدهد:
• جهت گیری دینی که در آن دین خاص مورد توجه است و تلقی معنویت عبارت از ارتباط با خالق و آماده شدن برای قرب اوست.
• جهت گیری فارغ از دین که ضمن تشکیک در مفروضه های دینی، انسان در وضع جاری مورد توجه است و معنویت تلاشی برای دست یابی آرامش در موقعیت عدم تعین موجود است.
پژوهش دیگری که با روش مصاحبه و مشاهده میدانی انجام گرفته برنامه درسی معنوی (گفتمان جدید) را به عنوان یکی از حلقه های بنیادین تحولات نظام برنامه درسی در قرن 21 در نظر گرفته و نتایج این تحقیق نشان می دهد که برنامه درسی معنوی (گفتمان جدید) می تواند به عنوان یک عامل تاثیر گزار در نظام برنامه درسی و عامل بهبود بخشی و تنظیم فرایند آموزش و پرورش مورد موافقت قرار گیرد.( ایزدی و قادری و حسینی،1390) صالحیان و دیگران به نقل از دسوزا و همکارانش براین باورند که می توان ابعاد زیر را برای معنویت قائل شد:
درون نگری :یک حالتی از آگاهی که فرد را به تفکر درون خودش وا می دارد.
رابطه: به این معنا که در هدف اصلی معنویت بررسی و واکاوی درون هستی خودش و باورهایش نیست بلکه به این برمی گردد که چگونه فرد با دیگران ارتباط برقرار می کند.
تعادل: بین آزادی انتخاب و فرهنگ به این معنا که فرد قادر است انتخاب کند و پاسخ های خودش را با پرسش های اساسی درباره ی معنای وجود و هستی انجام داده و بیاید.
دید کلی نگر و جامع یعنی معنویت شامل یک تعهد با تمام وجود در تمام ابعاد ذهنی، عاطفی و عمل و نیت میباشد .
احمدیان و همکارانش در مقدمه ی خود به نقل از میلر به موضوعی اشاره دارند که حاکی از اهمیت فوق العاده ی تربیت معنوی در سال های اخیر می باشد و با عبارت اینکه "ما در آستانه ی یک رنساس معنوی هستیم" و همچنین " هم اکنون زمزمه ی بازگشت به معنویت به عرصه های زندگی اجتماعی و فرهنگی آغاز شده است، معنویت به همان سرعتی که در طول چند قرن اخیر از اذهان روشنفکران و اندیشمندان غربی رخت بربسته بود، به همین سرعت نیز در حال بازگشت است. ضرورت گرایش به معنویت به عنوان گرایشی نو در عرصه های فرهنگی و تربیتی تمام کشور ها بیش از عرصه های دیگر به چشم می خورد. (1390)

پژوهشی با عنوان رابطه ی بین معنویت و بهداشت روان دانشجویان دانشگاه بو علی سینا همدان در سال 2007- 2006 به وسیله ی یعقوبی و همکاران صورت گرفته است که مهم ترین نتیجه ی آن وجود رابطه ی معنا دار بین معنویت و بهداشت روان است. پژوهشی دیگر با عنوان رابطه ی بین هوش معنوی و صفات شخصیتی در سال 2009 به وسیله ی عابدی و سرخی در شهر ساری انجام گرفت که مهم ترین یافته های آن که عبارت بودند از: بین هوش معنوی و روان نژندی رابطه ی معنادار منفی وجود دارد و بین هوش معنوی و عامل های شخصیتی برونگرایی و با وجدان بودن رابطه ی معنادار مثبت وجود دارد.
در پژوهشی که توسط محمد احسانی در سال 1393در سایت کمیسیون فرهنگی شورای علمای شیعه افقانستان با عنوان عوامل رفتاری تربیت معنوی در تربیت فرزندان در اسلام منتشر شد پژوهشگر به این نتیجه رهنمون شد که قرآن و اسلام کودک را به مثابه انسان بزرگ دانسته، از او به عنوان جانشین خدا در زمین ستایش می کند. کودک به مثابه انسان بزرگی است دارای درک و فهم و رفتارهایی که در برابر او انجام می¬گیرد آنها را مشاهده و در ذهن خود منعکس می سازد. ازاین رو، تربیت معنوی کودک از نظر قرآن بسیار مهم است و این کتاب الهی هدف اصلی بعثت انبیا را در طول تاریخ تربیت و تزکیه نفوس انسانها معرفی کرده است و در این زمینه سرمایه گذاری فراوانی انجام داده است. در بخش عبادت رفتار والدین همانند نماز و روزه و در حوزه اخلاق، تقوا، صداقت و فضای مساعد تربیتی از جمله نمونه¬هایی رفتاری هستند که بی تردید بر رفتار فرزند تاثیر گذار هستند.
تجارب شخصی نشان می دهد که در ایران نیز بسیاری از اختلالات روانی عاطفی و حتی شخصی، در تعامل با مسائل معنوی و مذهبی قرار دارد و بدون توجه به حساسیت به این تعامل، تشخیص و درمان موفقیت آمیز نخواهد بود؛ برای نمونه، اختلال هایی مانند وسواس، اضطراب، افسردگی، احساس گناه، تعارض های درونی و بین فردی، در تعامل با باورها و نگرش های مذهبی قرار دارد؛ بنابراین، می توان راهبرد معنوی را نوعی ابزار مکمل در کنار رو کیردهای دیگر در نظر گرفت و از آن با دقت و حساسیت ویژه ای استفاده کرد (اعتمادی، 1384 )

2-6-2-پیشینه ی پژوهش های خارجی
رایت با بیان دو رویکرد محدود و فراگیر در تربیت معنوی در کتاب خود با عنوان معنویت و تعلیم و تربیت می پردازد و درباره این دو رویکرد چنین می نویسد که، رویکرد فراگیر اولویت به تجربه معنوی دارد آن هم تجربه ای که ماهیت جهانی دارد و اساس و مبنای جستجوی معنا و هدف زندگی ماست، این تجربه هدایت کننده احساسات، عواطف و ظرفیتمان برای خلاقیت است. هم چنین تجربه معنوی به عنوان تجربه اساسی زندگی و شرایط انسان که بسیار فراتر از تجارب عادی و روزمره ماست، مطرح میشود.در این رویکرد فرض بر این است که همه ی انسان ها ظرفیت خود آگاهی پویا برای آگاهی از واقعیت های زندگی و تعالی خود دارند. در رویکرد فراگیر تجربه معنوی در اصل تجارب اخلاقی، زیبا شناسی، دینی و اجتماعی انسان ها را در برمی گیرد و این به معنای توجیه همه ی جنبه های رشد و تعالی انسان در تربیت معنوی است. (2000)
دی مارتین راول (D.Martin Rave) در سال 2008 پژوهشی را با موضوع برداشت از معنویت و رشد معنوی در تعلیم و تربیت برگزار شده توسط معلمان و دانش آموزان در دوره های تربیت معلم با استفاده از روش های کیفی و کمی جمع آوری اطلاعات و ابزار پرسشنامه و مصاحبه و استفاده از یک پژوهش مقطعی از نمونه ای با حجم 428 نفر از معلمان و دانش آموزان در دوره های آموزش معلمی و ارزیابی برداشت آنها از "معنویت" ، "تجربه ی معنوی" و "رشد معنوی" ارایه داد که در نتیجه ی آن این گونه مستفاد شد که درک آنها از معنویت به عنوان کسب مجموعه ای از اصول برای هدایت روزمره ی درک زندگی ممکن است از دین و فلسفه ی شخص و یا از اعتقادات در مورد اخلاق، روابط اجتماعی و افزایش آگاهی از زندگی و جهان ها سرچشمه بگیرد.در پاسخ شرکت کنندگان در پژوهش به معنای "رشد معنوی" آن را بخشی از نقش معلم می دانند و شامل هفت جنبه ی اعتقادات، حس ترس، رمز و راز، تجربه ی احساس تعالی جست و جو برای معنا و هدف، خود دانش، روابط، خلاقیت و احساسات و عواطف می دانند.
معنویت و تحول رهبری در تعلیم و تربیت به عنوان پایان نامه ی دوره ی دکتری عمر ریاض در سال 2012 بود که با هدف بررسی ارتباط بین معنویت و تحول رفتارهای خود و رابطه ی رهبری تراکنشی رفتارهای خود با معنویت بررسی شده است. در این مطالعه که با استفاده از نظر سنجی آن لاین انجام شده بود، 69 معلم شرکت کرده بودند. نظر سنجی اصلی شامل سه بخش بود.
• پرسشنامه ی رهبری چندعاملی مقایسه ی اصلاح رفاه
• معنویت و اطلاعت دموگرافیک که در پایان این مطالعه نشان داد که ارتباط مثبتی بین معنویت و رفتارهای تحول رهبری فرد وجود دارد.
• رابطه ی بین معنویت و مقابله با دیابت در افراد جوان هدف از پژوهش بوده که در سال 2009 توسط نسرین پارسیان در دانشگاه پرستاری ویکتوریای استرالیا انجام شده بود و او هم رابطه ی مثبتی بین معنویات و مقابله با دیابت در افراد جوان را نتیجه گیری کرد.
با استفاده از روش هرمنیوتیک تحلیلی پژوهش در سال 2009 توسط کریستوفر ایپک در دانشگاه بریگهام انگلستان انجام گرفت. عنوان این پژوهش برداشتی از معنویت و برداشتی از خدا در قالب یک مطالعه ی کیفی بود. هدف از این مطالعه بررسی تجارب افراد از توصیف معنویت خود و ارتباط آن با تصویری از خدا بوده است. سوالات پژوهش:
• چگونگی توصیف معنویت افراد
• چگونه افراد تصویر خدا را توصیف می کنند.
• چگونگی توصیف فردی معنویت همراه با توصیف خود از خدا
شرکت کنندگان در این پژوهش تعداد 63 نفر زن و مرد با دامنه ی سنی 18 تا 75 و میانگین 5/37 سال بودند که از کل شرکت کنندگان 62% متاهل و 25% درصد مجرد و 13% بیوه و مذهب آنها 31% آرتودوکس، 24% کاتولیک، 19% پروتستان، 14% مسیحی غیر وابسته و 12% انواع دیگر مذهب ها بوده که از این تعداد 84% به خدا اعتقاد داشتند و این افراد به تکمیل پرسشنامه و انجام مصاحبه دعوت شدند. نتایج حاصل از این مطالعه از روش هرمنیوتیک تحلیلی به دست آمد. در توصیف معنویت، آنها از کلمات "من حدس می زنم"، "من حدس میزنم اما از واقعیت معنویت نمی دانم"، "نظر خاصی ندارم" استفاده می کردند. معنویت احتمالن نماز است، معنویت نزدیکی به خدا، نیاز به بزرگی و عالی بودن دارد مانند هوا در آسمان و باد در روزی که باد می وزد و شما نمی توانید آنرا ببینید اما وجود دارد. مانند اقیانوس، رنگ سبز و … . خلاصه معنویت در چهار تم خلاصه شده:
• معنویت قدرت بیشتری برای غلبه به مشکلات زندگی می دهد.
• معنویت یک حرکت به سمت بالا و بزرگتر است.
• معنویت احساس پرباری است.
• معنویت ارتباط با خدا در یک سطح بالاتر است
• و در برداشت شرکت کنندگان از خدا در پنج موضوع خلاصه شد:
• بزرگی و متعالی
• کوچکی در درک خود
• خدا نمی تواند شناخته شود
• اگر خدا خوب است چرا رنج و عذاب می دهد
• نظر آیینه بودن
ارتباط با خدا و در نهایت در پاسخ به سوال ارتباط درک معنویت با درک خدا اینگونه میتوان گفت که:
• درک معنویت، درک خدا را آسان می کند، اگر چه درک هر دو سخت است.
• درک معنویت هنگامی که خدا مشاهده نمی شود، مشکل است.
• درک از خدا و درک از معنویت در یک سیستم باور یکپارچه سازگار است.
• دیدگاه های انتزاعی بزرگ خدا منجر به توصیف کمتر معنویت شخصی است.
ماده ی روح عنوان پژوهشی بود که در سال 2002 توسط لیکوگای جی واسیلیو انجام گرفت که در آن دیدگاه های پسا دوگانه انگاری از معنویت در ادبیات داستانی و اکسپرسی، تونی مورسیون و گلوریا فیلور مورد بررسی قرار گرفته است. آثار مورد بحث از این نویسندگان طرفداران سینما، صدای سالمون و روز مادر بود که در این آثار معنویت نیاز به ارتباط انسان ها در این جهان و مواد معنویت (روح و حجم) به نظر می رسد. پژوهشگر به این اشاره دارد که در متون مورد بررسی معنویت به عنوان یک واقعیت از جهان فیزیکی باعث مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جهان است و مشکلاتی نظیر بی عدالتی و بهره کشی از انسان ها و مبارزاتی که به خاطر این دو موضوع انجام می شود، بخشی از شرایط انسانی یعنی جسمی بوده و در نتیجه از روح انسان سرچشمه می گیرد.
ارزش ها، معنویت و موضوعات مذهبی مورد بحث در مشاوره، عنوان پایان نامه ای بود که جهت اخذ مدرک دکتری آموزشی برنامه ی مشاوره دانشگاه سینسیناتی توسط کریستینا ماری روزن- گالوین در سال 2004 انجام گرفت. اطلاعات این پژوهش با روش کمی و کیفی جمع آوری شده است. هدف از این مطالعه توسط شش مشاور و شش سرپرست و سپس تکمیل پرسشنامه استفاده شده و هم چنین ارائه ی اطلاعات در این زمینه که تا چه حد مشاوران در حال دریافت آموزش و نظارت مرربوط به مسایل از دین، ارزش ها و معنویت بوده اند. علاوه بر این، این مطالعه تلاش کرده است که کفایت مشاوران در آموزش برای کمک به مشتریان آن در مشاوره، ارزیابی شده و سه عامل مورد نظر در این بحث را که شامل:
• صلاحیت مشاور
• نگرانی های اخلاقی
• رابطه ی مشاوران با سرپرستان
می باشد را تشکیل می دهد. در نتیجه ی این بحث 68% از مشاوران و 30% از سرپرستان ارزش ها را خطاب مشتریان می دانستند و در مورد مباحث دینی 33% از سرپرستان، 5%از مشاوران و بحث های معنویت، 37% از سرپرستان و 25% از مشاوران گزارش کرده بودند.
در پژوهشی که در سال 2007 توسط فردا1 در قالب پایان نامه ی دکتری با عنوان رابطه ی بین معنویت و نگرش مثبت نسبت به کار یا همان رضایت شغلی ارایه شد، نمونه ی این پژوهش 600 کارمند از دو سازمان در آفریقای جنوبی انتخاب شده بودند. در این پژوهش معنویت شخصی، معنویت سازمانی و رضایت شغلی توسط پژوهشگر در بین نمونه ها یا ریشه اندازه گیری شد. داده ها پس از تجزیه و تحلیل با ابزار واریانس آنوا 2و تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون به این نتیجه انجامید که یک رابطه ی مثبت بین معنویت سازمانی و رضایت شغلی وجود دارد و رابطه ی معنا داری بین متغیرهای نوع زندگی یعنی جنس، گروه قومی و قدرت اعتقادات مذهبی با معنویت سازمانی وجود دارد.
ترز اریس در پژوهشی با عنوان رابطه ی بین معنویت و مقابله ی موفق با ناتوانی در افراد سالمند در دانشگاه فلوریدا، دانشکده ی آموزش و پرورش ویژه و خدمات مشاوره ی توانبخشی صورت گرفت، در این پژوهش معنویت در دو سطح الف) شیوه ها و ب) حمایت اجتماعی از جامعه ی مذهبی و یا معنوی فرد مورد ارزیابی قرار گرفت که در آن معنویت متغیر مستقل و انطباق با ناتوانی متغیر وابسته است. این پژوهش با پرسشنامه هایی توسط پژوهشگر ساخته و در آن برای اندازه گیری اعتقادات معنوی و مذهبی در دو سطح ساخته شده بود. شرکت کنندگان در این مطالعه 76 داوطلب بالای 60 سال در خانه ی سالمندان فلوریدا بودند. در پایان پژوهش، پژوهشگر نشان داد که 96% از مردم دارای اعتقادات معنوی به خدا هستند و معنویت یک ابزار قدرتمند و در دسترس برای مقابله با ناتوانایی ها در سالمندان می باشد.
فهرست منابع و ماخذ

قرآن کریم(1380) ترجمه مهدی الهی قمشه ای ، قم ، انتشارات فاطمه الزهرا
نهج البلاغه(1385) ترجمه محمد دشتی ، بوشهر ، موسسه انتشاراتی موعود اسلام .
احسانی ، ساجدی ،محمد ،ابوالفضل(1392) بررسی تطبیقی عوامل رفتاریتربیت معنوی فرزند در خانواده،مجله معرفت، س22-ش194- ص85-71
اشعری ، زهرا،باقری،خسرو،حسینی،افضل السادات(1390) بررسی مفهوم،اصول و روش های تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی,فصل نامه ی علمی و پژوهشی تربیت اسلامی ،س 7،ش 15،ص 89-112.
امینی ،محمد ،ماشاالهی نژاد ،زهرا(1392) تاملی برجایگاه و چگونگی توجه به پرورش معنویت در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ،دو فصل نامه علمی و پژوهشی تربیت اسلامی ،س 8،ش16،ص 29-7
اعتمادی، عذرا (1384) ایمان و معنویت در مشاوره و روا ن درمانی، فصل نامه ی تازه های روان درمانی، س 10،ش 35و 36،ص 131 -146
ایزدی،صمد،قادری ،مصطفی،حسینی ،فاطمه(1390) برنامه درسی معنوی به عنوان یکی از حلقه های بنیادین
باغگلی، حسین ،شعبانی ورکی ،بختیار،غفاری ،ابوالفضل ،نهاوندی، علی (1392) نقد مفهوم معنویت در تربیت معنوی معاصر ،معنویت دینی و نوپدید ،پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی ،س 20،ش16،ص 89-115
باقری،خسرو(1377)مبانی شیوه های تربیت اخلاقی ،تهران ،انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی
باقری،خسرو(1390)نگاهی دوباره به تربیت اسلامی ،جلد اول ،تهران ،مدرسه.
باقری،خسرو(1390)نگاهی دوباره به تربیت اسلامی ،جلددوم ،تهران ،مدرسه.
باقری،خسرو(1382)هویت علم دینی ، تهران، وزارت ارشاد اسلامی ،سازمان چاپ و انتشارات
بهشتی، محمد(1387) آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت، سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ج2، ص 233؛
بهشتی ، محمد(1387) آرای دانشمندان در تعلیم و تربیت، ،سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ، ج5، ص 151-152.
ترکاشوند،احسان؛ میر سپاه،اکبر(1389) تفسیری نو از اعتباریات علامه طباطبائی با نگاهی تطبیقی بر رساله اعتباریات و تفسیر المیزان، معرفت فلسفی،ش 29 ص25 تا 54‏
تحولات در برنامه درسی قرن 21،مجموعه مقالات اولین همایش ملی تحول بنیادین در نظام برنامه درسی ایران،دانشگاه فردوسی مشهد 28، اردیبهشت
تقی پور ظهیر، علی،( 1373 )، اصول و مبانی آموزش و پرورش، چاپ ششم تهران،انتشارات: دانشگاه پیام نور.
جعفری ، محمد تقی (1388) ارکان تعلیم و تربیت، ،موسسه تدوین و نشر آثار استاد علامه محمد تقی جعفری صفحه 58-
جعفری تبریزی، محمدتقی (۱۳۸۹) ارکان تعلیم و تربیت، گردآوری و بازبینی علی جعفری ،تهران،موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری
حسینی تهرانی ،سید محمد حسین(1379)یاد نامه و مصابحات تلمیذ و علامه،مشهد ، نور ملکوت قرآن
خسرو پناه،عبدالحسین( 1390 ) علامه طباطبایی فیلسوف علوم انسانی – اسلامی ج اول. تهران : سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
خمینی ،روح اله(1372) دیوان امام ،بی جا ،موسسه تنظیم و نشر امام خمینی
دهخدا، ج14، ص 550.
فیض کاشانی، ملامحسن(1371) ده رساله، رساله زادالسالک، ، مکتبه الامام امیرالمومنین علیه السلام، اصفهان، ، ص 79-82.
فیض کاشانی، ملامحسن (1383)الحقایق فی محاسن الاخلاق ، موسسه نشر اسلامی، قم، ص 27- 49.
دلشاد تهرانی، مصطفی (۱۳۸۰)، سیری در تربیت اسلامی، تهران، نشر و تحقیقات ذکر، ، چهارم، ص ۷۷٫
راغب اصفهانی ،(1362)المفردات فی غریب القرآن ،نشر المکتبه الرضویه.
رضا پور،یوسف (1389) درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت در المیزان،پزوهشنامه علامه،ص41-71.
سلحشوری،احمد (1390)حدود و ثغور تربیت معنوی، رهیافتی نو در مدیریت آموزشی،س 2،ش 2،ص41-56.
شریعتمداری، علی (1384)اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر
شهیدی ، شهریار (1379) روان درمانی و معنویت ،سخنرانی ماهانه انجمن روانشناسی ایران، تهران :فرهنگ سرای اندیشه
صالحی،اکبر،یار محمدی،مصطفی(1387) تبیین تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه علامه طباطبایی با تاکید بر هدف ها و روش تربیتی -دو فصل نامه علمی – تخصصی – تربیت اسلامی ،س3،ش7،ص24-50.
صمدی ، پروین (1385 ) هوش معنوی ، فصل نامه اندیشه های نوین تربیتی ،س2،ش3و4،ص 114-99
طباطبایی، محمد حسین ) ۱۳۴۶ )، تفسیر المیزان ، ترجمه ی محمد تقی مصباح یزدی،. قم، دار العلم، ج ۳
طباطبایی، محمد حسین (1366)، رساله الولایه، ترجمه همایون همتی، امیرکبیر، تهران.
طباطبایی، محمد حسین(۱۳۶۱ )قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبایی، محمد حسین ) ۱۳۶۳) تفسیر المیزان ، ترجمه ی محمد باقر موسوی همدانی،
.۱۸ ،۱۶ ،۱۵ ،۱۲ ،۱۱ ،۹ ، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ج ۲ ۷
طباطبایی، محمد حسین(۱۳۷۱) انسان از آغاز تا انجام ، ترجمه ی صادق لاریجانی، تهران،
دانشگاه الزهراء.
طباطبایی، محمد حسین) ۱۳۷۱ (، بررسی های اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج ۱
طباطبایی، محمد حسین(۱۳۷۲) اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، انتشارات صدرا، ج ۲
طباطبائی، محمد حسین( 1379 ). آموزش دین یا تعالیم اسلام، گردآوری و تنظیم: مهدی آیت اللهی، ناشر:.( جهان آرا،
عابدی ، نوروزی ،نصرآبادی، منیره ، رضاعلی، حسن علی(1390) تربیت اجتماعی از دیدگاه فرد گرایان و نقد ان بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی ، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی ، س 19 -ش 12- ص 39- 63
غفاری ،ابوالفضل،باقری نوع پرست ،خسرو(1380) تربیت اخلاقی فضیلت گرا از منظر دیوید کار،نشریه دانشگاه الهیات مشهد، ش 53و 54
غباری بناب،باقر(1388) راهی برای رشد معنویت و شکوفایی شخصی، وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فدایی مهربانی، مهدی(1391) ایستادن در آن سوی مرگ: پاسخ های کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی، تهران، نشر نی
کوی،لوتان(1389) ،آموزش و پرورش تطبیقی،ترجمه محمد یمنی دوزی سرخابی تهران:سازمان مطالعه و تطبیق کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) میزان الحکمه، ج 10، ص 722.
کاردان ،علیمحمد(1374) فلسفه تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تهران، چاپ دوم، 1374، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‏ها (سمت)
بهشتی، محمد(1387) مبانی تربیت از دیدگاه قرآن، ،سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ، ص 35 و 36.
قمی، شیخ عباس(1390) مفاتیح الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه ای ، اشجع
محمد نژاد ، حبیب:بحیرانی ، صدیقه :حیدری ، فائزه(1388) مفهوم هوش معنوی مبتنی بر آموزه های اسلام ،فصلنامه علمی پژو هشی فرهنگ در دانشگاه اسلامی ،س 12،ش2،، ص 116-96
محمدی ری شهری، محمد (1363)، میزان الحکمه، ج1، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
معین، محمد(1363) فرهنگ فارسی، شش جلدی، امیر کبیر، دوره چاپ: 4
مطهری،مرتضی( 1362 ). تعلیم و تربیت در اسلام ناشر: الزهراء.
نصری، عبدالله(1383) آیینه های فیلسوف: گفتگوهایی در باب زندگی، آثار و دیدگاه های استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی، چاپ دوم، تهران، سروش:
نظری ، جعفر حاجی کریم (1388)اولین سخن ، ، انتشارات نظری
نجفی ، کشانی ،محمد ،مهدیه(1392) برنامه درسی معنوی برای دستیابی به تربیت دینی
یوحنا (1972)انجیل یوحنا ،انتشارات انجمن کتاب مقدس

Bigger,Stephan(2003)spirituality as process within the school curriculum.A journal of new thinking for Education,vol 9,no 1,pp12-18
Carr,David,Haldane,John(2003) "spiritituality ,philosophy and education"publish in Usa and Canada by Rutledye Falme
Carr, D. (1996) Rival Conceptions of Spiritual Education, Journal of Philosophy of Education, 30 (2), pp.161-178 .
Carr, D. (1999) Spiritual Language and the Ethics of Redemption: a Reply to
Carr, D. (2003) Three Conceptions of Spirituality, in CARR, D. & HALDANE J. Eds Spirituality, Philosophy and Education, Routledge-Falmer), pp. 213-225.
Carr. D. (2005).moral and spiritual development. Journal of moral education.2-207-210
Hand, Michael (2003). The Meaning of spiritual Education, Oxford Review of Education,Vol. 22, No. 3
Karen P .Harlos,(2000) Toward a spiritual pedagogy,journal of management education,Vol24,No5,612-627
Jines ,laura (2005) what docs spiritualitg In Eduction mean ? Stumbling toward wholeness soulthem Oregon universtitg, vvi , No 7 , October 2005 , P3.
Lewis,Jeff(2010) Spiritual Education as the cultivation of qualities of the heart and mind,a
Mackenzie, Journal of Philosophy of Education, 33 (3), pp.451-462 Jim
Mackenzie,Jim(1998) David Carr on Religious Knowledge and spiritual Education,Journal of Philosophy of Education,vol.32,no.3,pp409-425
Wight,A(1996) the child hn relationship.towards a communal model of spirituality in R Best(ed), Education spirituality and the Whole Child, London ;Cassell,pp.139-149
Wight,A(2000) spiritual and Education,simultaneously publish in the USAand ,Canada by Routledge,Falmer29
West 35th, ,street.New York.NY10001
replay to Blake and Carr, Oxford Review of Education, 26,2, pp.263-283
Tichler.L. (2002).linking emotional intelligence, spirituality and workplace performance. Journal of managerial psychology.3.203-218

1 Freda Von Derwalt
2 Anova
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 35 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود