تارا فایل

مبانی نظری سلامت روانی و حمایت اجتماعی


فصل دوم : ادبیات و پیشینهی پژوهش
1- مقدمه
سلامت روان توسط محققان از فرهنگهای مختلف، به صورت های متفاوتی تعریف شده است. مفهوم سلامت روان شامل احساس درونی خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکاء به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی توانایی های بالقوه فکری و هیجانی و غیره می باشد. البته با در نظر گرفتن تفاوت های بین فرهنگ ها، ارائه تعریف جامع از سلامت روان غیر ممکن می نماید. با وجود این، بر سر این امر اتفاق نظر وجود دارد که سلامت روان چیزی فراتر از نبود اختلالات روانی است. به این معنی که صرفاً به لحاظ نداشتن بیماری روحی نمی توان سلامت روان را در یک فرد صد در صد تایید کرد. حتی با این که بسیاری از ما از بیماری خاص روانی قابل تشخیص رنج نمی بریم اما واضح است که برخی از ما به لحاظ روانی سالم تر از دیگران هستیم آن چه مسلم است حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. شاید اقداماتی در این زمینه صورت گیرد . ( نجفی پور ، 1382 )
حمایت اجتماعی ادراکشده بر وضعیت جسمی، روانی، رضایت از زندگی و جنبه های مختلف کیفیت زندگی افراد اثرات زیادی دارد (تجیلا و همکاران، 2010) و به عنوان یک عامل تعدیل کننده موثر در مقابله و سازگاری با شرایط استرسزای زندگی شناخته شده است (فریدلندر و همکاران، 2010).
در مطالعات موجود در این زمینه، حمایت اجتماعی به دو صورت حمایت اجتماعی دریافت شده و ادراک مورد مطالعه قرار می گیرد. در حمایت اجتماعی دریافت شده، میزان حمایت های کسب شده توسط فرد مورد تاکید است و در حمایت اجتماعی ادراکشده، ارزیابی های فرد از در دسترس بودن حمایتها درمواقع ضروری و مورد نیاز بررسی می شود. مفهوم حمایت اجتماعی ادراکشده به حمایت از دیدگاه ارزیابی شناختی فرد از روابطش اشاره دارد. نظریه پردازان این حوزه بر این باورند که تمام روابطی که فرد با دیگران دارد حمایت اجتماعی محسوب نمی شود؛ مگر اینکه فرد آن ها را به عنوان یک منبع در دسترسو مناسب برای رفع نیازهایش ارزیابی کند (کلار و همکاران، 2003). مقیاسهای حمایت اجتماعی ادراک شده نیز بر ارزیابی شناختی فرد از محیطشو سطح اطمینان فرد به اینکه در صورت لزوم کمک و حمایت دردسترس خواهد بود متمرکز هستند (برور و همکاران، 2008).
حمایت اجتماعی و میزان آن تابع روابط اجتماعی است فرد در قالب پیوند با دیگران یا عضویت در گروه ها و اجتماعات دارد. بستری که این روابط را برای فرد فراهم می کند جامعه است. جامعه زمینه ساز و بستر شکل گیری روابطی است که فرد می تواند داشته باشد. لذا برای داشتن رابطه می باید با جامعه ارتباط برقرار کرد، یکی از طریق روابط اجتماعی با دیگران و دیگری از طریق عضویت اجتماعی در اجتماعات، که این دو نحوه
ارتباط با جامعه، دامنه روابط اجتماعی فرد را برای بدست آوردن حمایت اجتماعی تعیین می کند. کاهشاین دامنه، کاهش میزان حمایت اجتماعی را به دنبال دارد (چالابی، 1996). در این تحقیق حمایت در برگیرنده کارکردهای حمایتی یعنی شکل های متفاوت کمک و یاری است که فرد در صورت داشتن روابط اجتماعی در سطوح مختلف منابع ساختاری حمایت اجتماعی مانند پیوند قوی، شبکه های اجتماعی و عضویت گروهی می تواند از انواع مساعدت ها و کمک های عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی این سطوح از روابط اجتماعی برخوردار شود.
2- مفهوم سلامت روان
تاکنون تعاریف متعددی از "سلامت روان" ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده اند. گلدشتاین1، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند. چاهن2 (1991) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.
سلامت روانی را می توان براساس تعریف کلی و وسیع تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده ای تغییر یافته است. عمر طولانی تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماریهای مهلک با کشف آنتی بیوتیک ها و پیشرفتهای علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تاثیر می گیرد و بر آنها تاثیر می گذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می کند که فرد با خود وسبک زندگی اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور براین است که فرد باید بر زندگی اش کنترل داشته باشد وفقط در چنین حالتی است که می توان آن قسمت هایی را که در باره ی خود یا زندگی اش مساله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور،1988، ترجمه منشی طوسی،1374 ).
یهودا ( 1959، به نقل از منشی طوسی،1374 ) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد:
الف) نگرش مثبت به خود ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی
ج) عملکرد روانی یکپارچه د) خود مختاری یا استقلال شخصی
ه) درک صحیح از واقعیت و) تسلط بر محیط
دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت1( 1961، به نقل از منشی طوسی، 1374 ) همه ی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود:
الف) نشان دادن ارزش های مثبت بشری ب) داشتن قابلیت اندازه گیری و تشخیص
ج) داشتن ارتباط با نظریه های شخصیت د) مرتبط بودن با بافت های اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شده اند.
به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله2 به منزله ملاک سلامت روانی به نوشته های رشته های تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشن سن و پاور،1988، ترجمه منشی طوسی، 1374). بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، 1999، ترجمه پور افکاری ،1376).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی، و حل مناسب و منتطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، می داند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه می دهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تامین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است:
الف)حفظ و تامین سلامت روان ب)ریشه کن ساختن عوامل بیماری زا و پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی ج)ایجاد زمینه ی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها(سامی کرمانی، 1354 ).
به طور کلی شخص دارای سلامت روان می تواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر می رسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیت آمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته می شود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،1370).

3- ابعاد سلامت:
1) سلامت از بعد اجتماعی:http://images.google.com/imgres?imgurl=http://animalscience.files.wordpress.com/2007/02/8.jpg&imgrefurl=http://animalscience.wordpress.com/2007/02/&h=300&w=300&sz=32&hl=en&start=1&um=1&tbnid=dTDHMknKfI6ERM:&tbnh=116&tbnw=116&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25B3%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2585%25D8%25AA%2B%25D8%25A7%25D8%25B2%2B%25D8%25A8%25D8%25B9%25D8%25AF%2B%25D9%2581%25D8%25B1%25D9%2587%25D9%2586%25DA%25AF%25DB%258C%26svnum%3D10%26um%3D1%26hl%3Den%26sa%3DG
سلامت در بعد اجتماعی وقتی حاصل میگردد که با دیگران تبادل و تعامل مثبت و لذت بخشی داشته باشیم و طی فعالیتهای خانوادگی ، تحصیلی ، شغلی و تفریحی با دیگران صمیمانه و راحت باشیم و در جهت تحقق این امر بهتر است تا:
* روابط اجتماعی خود را در هر فرصتی توسعه دهیم.
* با دیگران برخوردی صیمانه وصادق داشته باشیم.
* ارزشها و باورهای خود را به دور از تعصبات وفشارها حفظ کنیم.
* در کارهای گروهی حضوری فعال و موثر داشته باشیم.
* زمان مطالعه خود را با استفاده از منابع متنوع و مورد علاقه افزایش دهیم.
* مهارتهای برقراری ارتباط موثر را بیاموزیم (دیویسون و گرینگ، 1943).
2)سلامت از بعد فرهنگی:http://images.google.com/imgres?imgurl=http://i19.tinypic.com/4bibs60.jpg&imgrefurl=http://abestan.googlepages.com/&h=470&w=350&sz=42&hl=en&start=34&um=1&tbnid=CsR16RgYJydDEM:&tbnh=129&tbnw=96&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25B3%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2585%25D8%25AA%2B%25D8%25A7%25D8%25B2%2B%25D8%25A8%25D8%25B9%25D8%25AF%2B%25D9%2581%25D8%25B1%25D9%2587%25D9%2586%25DA%25AF%25DB%258C%26start%3D20%26ndsp%3D20%26svnum%3D10%26um%3D1%26hl%3Den%26sa%3DN
آگاهی و شناخت کافی نسبت به فرهنگ، پیشینه و سوابق فرهنگی خانوادگی و ملی خود بنحوی که قادر به تشخیص تفاوتهای فرهنگی، اعتقادات و سنتهای خود با دیگران باشیم از اصول مهم وجود سلامت در بعد فرهنگی است که در دستیابی به آن توجه به امور زیر اجتناب ناپذیر است:
* در باره فرهنگ و آداب ورسوم کشورمان مطالعه و تحقیق کنیم.
* فرهنگ اقوام مختلف را بشناسیم.
* با مردم ارتباط داشته باشیم.
* با آداب ورسوم طبقات مختلف اجتماعی آشنا شویم.
* ابعاد مثبت فهنگ خود را شناخته و با ارج نهادن به آنها نسبت به حفظ شان کوشا و پایبند باشیم.
* ابعاد مثبت دیگر اقوام و ملتها را محترم شماریم.
*برای فرهنگهای مختلف احترام قائل شویم.
* برای شنیده حرفهای دیگران صبور و متواضع باشیم.
* از قضاوت کردن در باره دیگران اجتناب کنیم.
3)سلامت در بعد جسمانی:http://images.google.com/imgres?imgurl=http://blog.wired.com/photos/uncategorized/2007/06/14/doctor2_2.jpg&imgrefurl=http://mar2mi.blogfa.com/&h=1050&w=600&sz=274&hl=en&start=30&um=1&tbnid=LywvfVHs3HKOzM:&tbnh=150&tbnw=86&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25B3%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2585%25D8%25AA%2B%25D9%2585%25D8%25B9%25D9%2586%25D9%2588%25DB%258C%26start%3D21%26svnum%3D10%26um%3D1%26hl%3Den%26sa%3DN
این بعد از سلامت شامل حفظ تعادل در تغذیه و رژیم غذائی، انجام ورزش بصورت مرتب، خواب مناسب، استراحت کافی و توجه به علائم هشدار دهنده جسمانی است.سلامت جسمانی توانائی استفاده از دانش، انگیزش، تعهدو رفتار خود مدیریتی را بهمراه داشته که در نهایت منجر به ایجاد تعادل و تناسب در فرد می شود. آنچه مسلم است، حصول این امر با شرایط زیر امکان پذیز خواهد بود:
* سبک خوردن و آشامیدن خود را مورد بازنگری قرار دهیم.
* یک رژیم غذائی سالم را مد نظر داشته باشیم.
* از تمرینات ورزشی منظم و مناسب غافل نشویم.
* تستهای سنجش سلامت را جدی بگیریم.
* حفظ سلامت دهان و دندان ومعاینات دندانپزشکی را همواره با جدیت پیگیری کنیم.
* از مصرف مواد مخدر ، مشروبات الکلی و یا هرگونه موادی که مصرف آنها باعث بروز آسیب جسمی و روحی است خوداری کنیم.
4)سلامت از بعد معنوی:http://images.google.com/imgres?imgurl=http://www.piciran.ir/albums/ashoura/normal_Doa_4cb.jpg&imgrefurl=http://majidmajid.blogfa.com/8603.aspx&h=400&w=533&sz=38&hl=en&start=4&um=1&tbnid=C_ZoW0tcKZICYM:&tbnh=99&tbnw=132&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25AF%25D8%25B9%25D8%25A7%26svnum%3D10%26um%3D1%26hl%3Den%26sa%3DG
بعد معنوی سلامت فرد با شناخت از خود و خالق تحقق می یابد. اینکه فرد معنای وجودی خلقت خویش را دریابد و بر نقش محوری خود در جهان هستی واقف گردد.
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمائی وطنم
بدین منظور:
* پرداختن به امور معنوی واخلاقی را در برنامه روزانه خود قرار دهیم.
* لحظاتی را با خود خلوت کنیم.
* برای زندگی و فعالیتهای کوچک وبزرگ خود اهدافی را مشخص و تعریف کرده و در عمل به آنها تلاش کنیم.
* ارتباط خود را با خالق هستی نزدیکتر کنیم.
5)سلامت از بعد عاطفی
این به از سللامت شامل شناخت از نیازهای عاطفی خویش و تصمیم گیری صحیح در ارضای این نیازهاست.هرچقدر فرد نسبت به ویژگیهای شخصیتی و افکار و علائق خودش آگاهی بیشتری کسب کند،کنترل بیشتری بر رفتارهای خودداشته ومسئولیت رفتار ها ی خود و تبعات ناشی از آنها را نیز پذیرا خواهد بود.
* نسبت به علائم بدن خود در مقابل فشار و استرس آگاه باشیم.
* باورهای زیربنائی خود را بشناسیم.
* باورهای کلیشه ای خود را مورد ارزیابی مجدد قرار داده و اصلاح کنیم.
*نیازها و احساسات خود را بشناسیم و در فزصتهای مناسب بیان نمائیم.
* برای مقابله با افکار مخرب و منفی خنده و شوخی را از یاد نبریم.
*با خود مهربان بوده وبه توانائیهایمان خوشبین باشیم.
* با مطالعه در خصوص سلامت روان و مشاوره با اساتید مربوطه آگاهیها و مهارتهای خود را ارتقا و توسعه دهیم.
6) سلامت از بعد عقلانی
در این مبحث اشتیاق به یادگیری و کسب مهارتهای لازم در هدف گذاری و قدرت حل مسئله و همچنین ایجاد و تقویت تفکرخلاق، نقاد و مستقل برای تثبیت بعد عقلانی سلامت است.
با این هدف :
* اهداف تحصیلی ، شغلی ، تخصصی و خانوادگی واقع گرایانه ای را طراحی و پیگیری کنیم.
* در تصمیم گیریها آسایش خود و دیگران را همواره مد نظر داشته باشیم.
*مشکلات و موانع را بهترین فرصت برای یادگیریهای تازه بحساب آوریم.
* از هر شکست عبرت گرفته و در هر موفقیت به خودمان پاداش بدهیم.
7)سلامت در بعد برنامه ریزی
این بخش شامل مراحل جستجو و کشف تعادل بین اهداف شخصی، اجتماعی، خانوادگی، شغلی و… است بکه با مدیریت تهدیدها و بهره گیری مناسب از فرصتها تحقق می یابد:
*کارهای ضروری و غیر ضروری خود را بازشناسی کنیم.
* کارهای فوری و غیر فوری خود را بشناسیم.
* براساس طبقه بندیهای فوق اولویتهای خود را مشخص نمائیم.
* علل سستی ویا اهمالل کاریهای خود را بشناسیم.
*اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را واقع بینانه طراحی کنیم.
*نقاط ضعف و قوت خود را در اجرای برنامه ها باز شناسی کنیم.
* مهارتهای مدیریت بر خویشتن و خود انظباطی را بیاموزیم.
8) سلامت از بعد زیست محیطیhttp://images.google.com/imgres?imgurl=http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/shahabblogs/barg.jpg&imgrefurl=http://animal.persianblog.ir/1386_2_animal_archive.html&h=463&w=622&sz=18&hl=en&start=5&um=1&tbnid=pL6Hth3n9QfI6M:&tbnh=101&tbnw=136&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25B2%25DB%258C%25D8%25B3%25D8%25AA%2B%25D9%2585%25D8%25AD%25DB%258C%25D8%25B7%25DB%258C%26svnum%3D10%26um%3D1%26hl%3Den%26sa%3DG
آگاهی از کیفیت هوا و شناخت عوامل فزاینده آلودگیهای محیطی مارا قادر می سازد تا با شناخت کافی نسبت به نقش خود در سالم سازی و یا کنترل آلودگی متعدانه تدابیر لازمه را نسبت به کاهش این آلودگیها ویا اقدامات پیشگیرانه در کنترل آنها صورت پذیرد.بدین منظور:
* محیط زیست خود را دوست بداریم و نسبت به آن مسئولیت پذیر باشیم.
*سهم خود را نسبت به حفظ پاکیزگی محیط شناخته و نسبت به رعایت آن متعهد باشیم.
* آلودگی صوتی را کنترل کنیم.
*قوانین شهر و منطقه خود را برای حفظ سلامت محیط زیست و حقوق دیگر شهروندان رعایت کنیم.

پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان از دیدگاه چاهن
1- حس مسئولیت پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواسته ها و ایجاد آسایش آنان می کوشد.
2- حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده ای مقطعی می انگارد که حل شدنی است. از این رو، موانع، خدشه ای به روحیه او وارد نمی سازد.
3- هدف مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمان های زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت می کند.
4- ارزش های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش می انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است.
5- فردیت3 و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران می شناسد و می کوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونه ای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواسته ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک می شود (غباری بناب، 1374).

ملاک های سلامت روان
ونتیز4 (1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که عبارتند از:
1- رفتار اجتماعی مناسب؛
2- رهایی از نگرانی و گناه؛
3 – فقدان بیماری روانی؛
4 – کفایت فردی و خودمهارگری؛
5 – خویشتن پذیری و خودشکوفایی؛
6 – توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت5؛
7 -گشاده نگری و انعطاف پذیری.

خصوصیات افراد دارای سلامت روانی:
بنابر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی، افراد دارای سلامت روانی دارای خصوصیات زیر هستند:
آنان احساس راحتی می کنند، خود را آنگونه که هستند می پذیرند، از استعدادهای خود بهره مند می شوند، نگرانی، ترس واضطراب و حسادت کمی دارند و دارای اعتماد به نفس می باشند. سیستم ارزشی آنان از تجارب شخصی خودشان سرچشمه می گیرد. احساس خوبی نسبت به دیگران دارند، به علایق افراد دیگر توجه می کنند و نسبت به آنها احساس مسئولیت نشان می دهند. سعی نمی کنند بر دیگران تسلط یابند. آنها با مشکلات روبرو می شوند و نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند. محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل می دهند و تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند(بنی جمال واحدی،1370).
تحقیقات متعددی در خصوص سلامت روانی انجام گرفته است که برخی از این تحقیقات رابط بین سلامت روانی و خانواده و همچنین ازدواج مجدد را مورد بررسی قرار داده اند، پس لازم است تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است مورد بررسی قرار گیرند.
در مطالعه ای که تحت عنوان مقایسه ی بهداشت روانی بین دانشجویان مجرد و متاهل خوابگاهی انجام گرفت به شرح زیر می باشد. نمونه تحقیق مذکور120 نفر(60 نفر مجرد و60 نفر متاهل ) می باشد که به صورت تصادفی انتخاب شده اند و نتایج نشان داد که بین دانشجویان مجرد و متاهل نمره کل سلامت روانی(یعنی از نظر اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و علایم جسمانی) تفاوت معنی داری وجود ندارد. محقق علت معنی ندار بودن دو گروه از لحاظ سلامت روان را به علت وجود عوامل مزاحم مانند نمونه های انتخاب شده هر دو گروه خوابگاه دانشجویی زندگی می کنند و چون هر دو گروه از خانواده همسرشان دور هستند وهمچنین مشکلات مربوط به خوابگاه ها و مشکلات خاص خود دانشجویان می داند(اختیاری امیری،1383).
در تحقیقی که تحت عنوان: بررسی رابطه ی عملکرد خانواده و سلامت عمومی فرزندان انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین عملکرد خانواده به طور کلی و سلامت عمومی دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد. از میان متغییرهای عملکرد خانواده، بین میزان همبستگی خانواده و سلامت عمومی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری به دست می آمد. بین میزان ابزار و بیان خود و سلامت عمومی دانش آموزان نیز رابطه ی مثبت و معنی داری مشاهده شد. نتایج بدست آمده چه در ابعاد نظری وچه در بعد تحقیقاتی نشانگر این است که نحوه ی تعاملات درون خانواده با میزان سلامت عمومی فرزندان آنها در ارتباط است(حنانی،1383).
در تحقیق دیگری که تحت عنوان: ارتباط بین سازگاری خانواده با سلامت روانی و سطح رضاء نیازهای روانشناختی فرزندان نوجوان انجام گرفت. نتایج نشان داد که عملکرد خانواده در ابعاد شش گانه حل مشکل، ارتباط نقش همراهی عاطفی و کنترل عاطفی و نیز عملکرد با مشکلات روانی(شکایت جسمانی، ناسازگاری اجتماعی، اضظراب و افسردگی) همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. به صورتی که هر چه عملکرد خانواده ضعیف تر باشد مشکلات روانی نیز بیشتر خواهد شد. همچنین عملکرد با میزان احساس نیازهای روانی، آزادی عمل، شایستگی و ارتباط، همبستگی منفی معناداری داشت. به صورتی که هر چه عملکرد خانواده ضعیف تر باشد، عدم ارضای نیازهای روانی، ارتباط، شایستگی و آزادی عمل نیز بیشتر خواهد بود. یافته دیگر نشان داد که عملکرد کل، آمیزش عاطفی و همراهی عاطفی خانواده ها با مقیاس ،تفاوت معنی داری نداشت، اما حل مشکل ارتباط کنترل رفتار و نقش ها با جامعه، تفاوت معنی داری داشت و ضیعف تر بود. نتایج تحقیق بیانگر اهمیت تاثیر پذیری فرزندان از ناساگاری والدین و محیط ناآرام خانواده بود ونتایج نشان داد که چنانچه خانواده به وظایف خود عمل نکند، سلامت روانی روزه مره فرزندان، ارتباط کلامی و غیر کلامی اعضاء الگو های رفتاری مناسب و نهایتاً تعیین قواعدی برای کنترل رفتار، دارای عملکرد ضعیف هستند.(رحیمی نژاد و پاک نژاد، 1383).
در پژوهشی که در شهر اهواز تحت عنوان: مقایسه ی سلامت روان زنان در خانواده های تک همسره با زنان در خانواده های چند همسری انجام گرفت. نتایج نشان داد که احتمالاً فشار روانی ناشی از چند همسر داشتن یک مرد، بتدریج تعادل روانی زنان چنین خانواده هایی را بر هم زده و آنها را مستعد ابتلاء به بیماریهای روانی می کند. آشتفگی ناشی از بر هم خوردن شکل طبیعی خانواده منجر به عقاید ضد سازشی و کاهش رضایت از زندگی، عصانیت، عدم کنترل رفتار و … خواهد شد.(زارعی و همکاران، 1383).
همچنانکه در جریان طبیعی رشد جوانان در صدد تثبیت هویت بزرگسالانه ای برای خود هستند سطوح مختلف افسردگی و استرس مرتبط با مشکلات در میان نسل جوان در حال گسترش است علاوه بر این اسمیت1 و راتر2 (1995) گزارش کرده اند که از سال 1945، اختلالات روانی، اجتماعی که در برگیرنده ی افسردگی، اختلالات تغذیه، و رفتار های خودکشی است در بزرگسالان به طور اساسی شیوع بیشری یافته است. همچنین بر اساس گزارش سازمان بهداشتی، طی ده سال گذشته، تعداد جوانانی که بیمار تشخیص داده شده و به بیمارستان های روانی ارجاع داده شده اند افزایش قابل ملاحظه ای یافته است. پژوهشی که روی جوانان 18 ساله در اسکاتلند انجام شده است نشان می دهد که 3/1 پسران و 5/2 دختران دارای اختلالات روانشناختی هستند(بهرامی احسان، 1381).
نتایج مطالعه ات تطبیقی که در سه کشور اروپایی انجام شده است حکایت از آن دارد که حدود 27 درصد افراد از افسردگی رنج می برند. همچنین کاچر3 (1994) گزارش کرده است که بین10 تا 15 درصد جوانان دارای مشکلات رجدی هیجانی، رفتاری هستند(بهرامی احسان،1381).
عوامل موثر در تامین سلامت روان:
روان انسان هم تابع عوامل عضوی، روانی و اجتماعی و ارتباط عوامل مذکور با یکدیگر می باشد. به عبارت دیگر محیط طبیعی و محیط انسانی تنظیم کننده سلامت روان است و مقصود از محیط طبیعی عوامل هادی مثل بهداشت، آنان برای حفظ و سلامت روان خود می باید از جهات مختلف روانی دقیقاً تحت کنترل و مراقبت خود و دیگران قرار گیرد.
نقش خانواده در تامین سلامت روان:
پایه های ریشه روانی و رفتار اجتماعی کودکان و احساس ایمنی و ارضای عاطفی در سالهای نخستین کودکی پایه ریز ی می گردد اولین محیط اجتماعی برای انسان خانواده است که درآن شخصیت هر فرد پایه گذاری می شود و خانواده دو امر مهم را برعهده دارد یکی ساخت فرد به عنوان یک انسان و دیگری انتقال میراث انسانها به نسل بعدی است. درخانواده افراد تشریک مساعی می کنند. تحت تاثیر یکدیگر قرار می گیرند و موجبات نمودپیشرفت شخصیت کلیه افراد در خانواده فراهم می شود. خانواده می بایست کانون گرم و محبت آمیز به وجود آورد و زندگی خود را بر مبنای محبت و پذیرش، احترام متقابل و زندگی مسالمت آمیز بنا کند. زیرا خانه اولیه مرکز آموزش اخلاقی، تربیتی ،اقتصادی، مذهبی،هنری و بهداشتی انسان است، عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبود های عاطفی و مشکلات روانی گوناگون روبرو می سازد و احتمال اینکه این کودک در آینده به اختلالات رفتاری و روانی خانواده، انگیزه اصلی آشفتگی های روانی و نشر خوبیهای مثل عصیان های جوانی فحشا و اعتیاد دانسته شده است.
نظریات مرتبط با سلامت روانی:
جامعه شناسان و روان شناسان بصیرت ها و رهنمودهای عمده ای را برای مطالعه سلامت روانی ارائه داده اند و سلامت روانی را یک مورد مهم می دانند بر نظریات برخی از آنها به طور اختصار اشاره می کنیم:
نظریه ی زیگموند فروید:
به عقیده فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشاری (خود آگاهی) است. بعضا هر آنچه که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برا ی نگهداری آنها در ناخودآگاه بایستی به " من" باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فردکمک شود تا شیوه ارضای کودکانه را رها نماید. درنهایت، خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگراینکه کنترل غیرواقعی و غیر ضروری یازاید " من برتر" درهم شکسته شود. زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از این تحریم ها، ممنوعیت و ایده ال های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی احترام غیرمنطقی و انعطاف پذیر جایگزین وجدان سخت گیر و اخلاقی می شود. این بدین معنی نیست که اگر کنترلهای ناخود آگاه من برتر تضعیف شوند و خواسته های واپس رانده خودآگاه شوند می توانیم زندگی لذت آوری را شروع کنیم. خود آگاهی لذت طلبی نیست، خودآگاهی عنصر اصلی سلامت روانشناختی است و در شخص بالغ نتیجه واپس زنی تمایلات غریزی جایگزین محکومیت آنها می شود. به نظر فروید خود آگاهی برای سلامت روانشناختی کفایت کننده نیست. در نتیجه فرد بیگانگی منطقی از علاقمندی ها و اشتقیاقات عمومی را معیار نهایی سلامت روانشناختی می داند(کورسینی6، 1973).
نظریه ی آدلر:
بنا بر نظریه آدلر فرد برخودار از سلامت روانشناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آنها می کنند(کورسینی، 1973). فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروههای اجتماعی به درستی می شناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالی ترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق "خویشتن" است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می پردازد و اشتباهاتش را برطرف می کند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها. آفرینش گری وابتکار فیزیکی از دیگر ویژگیهای سلامت روانشناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می کند و اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیر ممکن، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزشهای و باورهای غلط می باشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی جراتی است و در نهایت چنین فردی موفق می شود که انگیزه ها نامطلوب خود را دگرگون سازد(کورسینی، 1973).
نظریه ی سالیون7:
ویژگی های سلامت روانشناختی از دیدگاه وی عبارتند از:
1-شخصیت برخورد از سلامت روانشناختی"انعطاف پذیری" است و با توجه به موقعیتهای بین فردی نوین، در روابط اش با دیگران به طور متناسب تغییر پذیر است. 2-فردسالم قادر به تمایز گذاری بین افزایش و کاهش"تنش" است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف می شود. 3-به گفته سالیون شخصیت سالم بایستی بنا به گفته چارلز اسپیرمن در حال"آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات"می باشد.4- زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارایی جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه می سازد که منجر به رضایتمندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. ما برای این شخصیت سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر، واقعی و اعتماد آمیز دارد (سالیوان، 1953).
نظریه ی کارل راجرز8:
به عقیده راجرز آفرینندگی مهمترین میل ذاتی انسان سالم است همه چنین شیوه ای خاصی که موجب تکامل و سلامت فرد می شود و به میزان قسمتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است. ارضای توجه مثبت غیر مشروط و دریافت غیر مشروط محبت تایید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روانی افراد با اهمیت است. شخصیت های سالم فاقد نقاب، ماسک هستند و با خودشان رو راست هستند. چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند.
به عقیده راجرز اساسی ترین خصوصیت سالم زندگی هستی داراست یعنی آماده است که در هر تجربه ساختاری را در یابد و بر اساس مقتضیات تجربه لحظه بعد ی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد می کند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه می کند، انسان سالم محدودیت فکری و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب می کند. انسان سالم آفرینش گری دارد زیرا انسان خلاق با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منقعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید وستایش دیگران نیز دلخوش نمی کند.
نظریه ی آلبرت الیس9:
الیس در پیدایش بیماری عاطفی یا سلامت روانشناختی هر سه عامل فیزیولوژیکی، جسمانی و روانشناختی را مورد توجه قرار می دهد. الیس از لحاظ گرایشهای انسانی تا حدودی زیاد با مازلو شباهت دارد. به نظر سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همه فن حریف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبینانه، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوش رفتاری و خوبی مداوم ازدیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زود رنجی و آشفتگی ناشی می شود. اگر انسان به این تمایلات طبیعی و در عین حال ناسالم خودش نرسد، دیگران و دنیای خارج را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهد. الیس معتقد است که افکار منطقی وعقلی و عواقب و پیامدهای منطقی منتهی می شود و در نتیجه به سلامت روانی فرد ختم می شود. به طور خلاصه ویژگیهای سلامت روانشناختی ازدیدگاه الیس عبارتند از:
1-عشق ورزیدن به دیگران و جویای محبت آنان شدن، اما فرد سالم در جستن محبت دیگران افراط نمی کند.
2-انجام دادن کار به خاطر نفس کار نه به خاطر دیگران لذت بردن از فعالیت خود نه از نتایج آن، فرد سالم با این عمل به سوی کمال حرکت می کند.
3-طبیعی بودن، ناکام شدن و در صورت عدم توانایی مقابله با ناکامی انسان سالم آن را می پذیرد. انسان سالم در هنگام ناکامی موقعیت را تخریب نمی کند بلکه سعی دارد آن را به صورت عینی ادراک نماید.
4-نسبت ندادن شکستها به عوامل بیرونی چون موارد بیرونی به خودی خود موجب اختلال و ناسلامتی نمی شوند مگر این که فرد تلقین به نفس نماید.
5-عدم ترس شدید از خطر های بالقوه انسان سالم سعی می نمایند تا حد امکان احتمال خطر را کاهش می دهد ولی از آن بیش از حد بینماک و هراسناک نمی شود.
6-تلاش برای کسب استقلال و مسئولیت و عدم روگردانی ازکمکهای دیگران در صورت لزوم.
7-انجام وظیفه محوله از خصوصیات انسان سالم است. فرد سالم زندگی را همراه با مسئولیت و حل مشکلات آن لذت می داند.
8-فرد سالم بیش از آن که به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی" اینجا واکنون" توجه دارد.
9-کمک کردن به دیگران و نگران در مورد مشکلات دیگران، در صورت عدم توفیق کمک به دیگران وضعیت آنها و مشکل آنان را می پذیرد.
10-فرد سالم به هر مشکل راه حلهای مختلفی را درنظر دارد و سعی دارد که بهترین راه حل در حد توانش انتخاب کند. به نظر فرد سالم راه حلهای موجود نسبی هستند و بر حسب موقعیت تغییر پذیر هستند.
11-فرد سالم و نگرش ها و رفتارش" الزام و اجبار" ندارد و می تواند خودش را از قید و بندها رها نماید و در جهت سلامتی نفس حرکت کند(محرابی، 1387).
نظریات نوین مبتنی بر شناخت درمانی:
افراد دارای سلامت روان معتقد به یک سیستم اعتقادی و ارزشی هستند و خصوصیات نظام و اعتقاد او نیز منطبق با ادراک او از واقعیات است. طرز تفکر چنین فردی فاقد خصوصیات تعمیم پذیری، مبالغه کردن، فیلتر ذهنی و… است. فرد دارای سلامت روانشناختی به جنبه ها ی مثبت خود به اندازه کافی و به صورت واقع بینانه توجه می نماید. چنین فردی در حیطه طبیعی خودش گام بر می دارد و نهایتاً صادقانه مسئولیت رفتار و تفکرش را می پذیرد(اوی، 1993)
نظریه ی ویلیام گلاس:
انسان سالم بنابر به نظریه گلاس کسی است دارای ویژگی های زیر می باشد:
1-واقعیت را انکار نکند ودرد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد، بلکه با واقعیت ها به صورت واقع گرایانه ای روبرو شود.
2-هویت موفق داشته باشد یعنی هم عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند. هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تایید کنند.
3-مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند. پذیرش مسئولیت کامل ترین نشانه سلامت روانشناختی است.
4-توجه او به لذت دراز مدت تر، منطقی تر و منطقی باموقعیت باشد.
5- بر زمان حال وآینده تاکید نماید نه بر گذشته و تاکید ای بر آینده نیز جنبه دور نگری داشته باشد نه به صورت خیال پردازی باشد. واقعیت درمانی گلاس نیز بر سه اصل: قبول واقعیت، قضاوت در درستی یا نادرستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روان- شناختی است(گلاس، 1965).
نظریه ی اسکنیر10:
سلامت روانی وانسان سالم به عقیده اسکنیر معادل بارفتار با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شوند از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود واطرافیانش به طور متناوب استفاده می جوید تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسد، به علاوه انسان سالم بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط حدودی از عوامل محیطی مشخص گردد. انسان سالم کسی است که تاییدات اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای متناسب از عوامل متناسب ازدیدگاه اسکینر این باشد که انسان بایستی از علم، نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خودش استفاده کند. دراین معنا فرد سالم کسی است که بتواند با هر روش بیشتر ازاصول عملی استفاده کند و به نتایج سودمندانه تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و غیره را کنار بگذارد.

مفهوم حمایت اجتماعی
حمایت اجتماعی می تواند به این صورت تعریف شود : درک در مورد دسترس بودن افرادی که احساس می کنیم به ما اهمیت می دهند؛ اطمینان از این که افرادی وجود دارند که بتوان در هنگام نیاز روی کمک آن ها حساب کرد باعث می شود که احساس خوبی داشته باشیم (کوب، 1976). کوهن در سال 2004، حمایت اجتماعی را این گونه تعریف کرد : حمایت اجتماعی یک شبکه اجتماعی 1است که برای افراد منابع روان شناختی و محسوسی را فراهم می کند تا بتوانند با شرایط استرسزای زندگی ومشکلات روزانه کنار بیایند. به طور معمول حمایت اجتماعی سه نوع دارد : وسیلهای 2، اطلاعاتی 3 واحساسی 4. حمایت وسیله ای شامل منابع مادی مانند غذا و پول می شود; حمایت اطلاعاتی شامل فر اهم آوردن اطلاعات و یا پیشنهادات است و فرد را قادر می سازد تا با مشکلات و سختی ها کنار بیا ید و حمایت احساسی دربرگیرنده عشق ورزیدن، اهمیت دادن و درک طرف مقابل است (ناصح و همکاران، 1390).
در تحقیقی نشان داده شده است که حمایت اجتماعی در افراد مسن باعث می شود که این افراد نسبت به زندگی گرایش و طرز برخورد مثبتی داشته باشند (سهاب و سینها، 2002). همچنین نشان داده شده است که حمایت اجتماعی روی علائم فیزیکی گزارش شده توسط افراد ناشی از فشارهای زندگی که به صورت مزمن نباشند، نقش تعدیل کننده دارد (مارک و اندرو، 2005).
در تحقیق دیگری نشان داده شده است که ابعاد مختلف حمایت اجتماعی، به ویژه حمایت احساسی، نقش محافظتی برای سلامت روانی دارند . حمایت احساسی و قابل لمس و مدت تماس اجتماعی، تاثیر تعدیل کننده ای روی فشارهای روانی دارد (لویس و همکاران، 2009). حمایت احساسی نقش میانگیری1 روی مسائل تنش زا در زندگی دارد و در نتیجه تاثیر مثبتی روی بهداشت فیزیکی و روان شناختی دارد (ساراسون وهمکاران، 1997).
حمایت اجتماعی و سلامت روان
راتوس معتقد است که حمایت اجتماعی اثرات نامطلوب فشار روانی را از پنج طریق تعدیل و تضعیف می کند:
1- توجه عاطفی : شامل گوش دادن به مشکلات افراد و ابراز احساسات همدلی، مراقبت، فهم و قوت قلب دادن.
2- یاری رسانی: یعنی ارائه حمایت و یاری که به رفتار انطباقی می انجامد.
3- اطلاعات : ارائه راهنمای ی و توصیه جهت افزایش توانایی مقابله ای افراد.
4- ارزیابی : ارائه پسخوراند از سوی دیگران در زمینه کیفیت عملکرد منجر به تصحیح عملکرد.
5- جامعه پذیری : دریافت حمایت اجتماعی معمولا به واسطه جامعه پذیری بوجود می آید در نتیجه اثرات سود مندی به دنبال می آورد (راثوث، 1990). پژوهش ها به طور ثابت بر نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی بر استرس تاکید داشته اند (فلمینگ و همکاران، 1982).
میزان مرگ ومیر در مردانی که متاهل هستند به نحو معنی داری پایین تر از کسانی است که مجردند (هاوس و رابینز، 1982). لو معتقد است حمایت اجتماعی اثرات رویداده ای استرس زا را تعدیل می کند و به تجربه عواطف مثبت می انجامد . حمایت اجتماعی با شادکامی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد (لو،1997).
دیلی و آندرز نشان دادند که حمایت اجتماعی موجب فائق آمدن بر مشکلات زندگی زناشویی می شود (دهلی و لندرز، 2005).
استروبی و همکاران اشاره کردند که حمایت اجتماعی به مثابه یک تعدیل کننده تجربه سوگ عمل می کند . افرادی که فقدان را تجربه می کنند وقتی از حمایت اجتماعی برخوردار باشند بهتر با آن کنار می آیند و بهبودی از تجربه سوگ با سهولت بهتری صورت می گیرد .همچنین حمایت اجتماعی در کاهش علایم افسردگی پس از سوگ تاثیر معنا داری می گذارد (استروب و همکاران، 2005). ادبیات پژوهشی در زمینه حمایت اجتماعی را می توان به دو دسته تقسیم کرد : اول مطالعاتی که متمرکز بر سیستم های حمایتی در محیط است. دوم، مطالعاتی که به سازه حمایت اجتماعی تصوری توجه دارند یعنی بنا به تصور شخصی، چه میزان از حمایت شخصی برخوردار است .در مجموع تحقیقات بر نقش حمایت اجتماعی واقعی و تصوری تاکید داشته اند (ساراسون و همکاران، 1985).
انواع حمایت اجتماعی
حمایت اجتماعی عاطفی : حمایت عاطفی به معنی در دسترس داشتن فردی برای تکیه کردن و اعتماد داشتن به وی، به هنگام نیاز میباشد (درنتا و همکاران، 2006). حمایت اجتماعی عاطفی در بردارندهاحساس همدلی، مراقبت و توجه، و علاقه نسبت به یک شخص است . این نوع از حمایت می تواند شخص را به داشتن احساس راحتی و آسایش، اطمینان، تعلق داشتن، و مورد محبت قرار داشتن به هنگام فشار و تنش مجهز
نماید (سارافینو، 1998).
حمایت اجتماعی ابزاری : حمایت ابزاری به کمک های مادی، عینی و واقعی دریافت شده توسط یک فرد از سوی دیگران اطلاق می گردد. این نوع حمایت به افراد کمک می کند تا نیازهای روزانه خود را تامین نمایند و شامل عناصری از کمک های مادی و عینی نظیر قرض دادن پول، کمک کردن در نظافت منزل، جا به جایی و حرکت کردن، حمام رفتن، و رانندگی کردن است (درنتا و همکاران، 2006).
حمایت اجتماعی اطلاعاتی : به دست آوردن اطلاعات ضروری از طریق تعامل های اجتماعی با دیگران را حمایت اطلاعاتی تعریف کرده اند (ریاحی و همکاران، 1389). به عبارتی دیگر، حمایت اطلاعاتی شامل دادن توصیه ها، جهت گیری ها، پیشنهادات، یا بازخوردها به یک فرد راجع به چگونگی عملکردش می باشد (سارافینو، 1998).
پیشینه تحقیق
پیشینه داخلی :
امینی و همکاران(1378) پژوهشی را با عنوان رابطه ی هوش هیجانی با خودکارآمدی و سلامت روان و مقایسه ی آنها در دانش آموزان ممتاز و عادی در سال 1378 انجام داده اند. نتایج نشان داده است که بین هوش هیجانی، خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان ممتاز و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. به این معنی که میانگین هوش هیجانی، خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان ممتاز بالاتر از دانش آموزان عادی است. همچنین بین هوش هیجانی با باورهای خودکارآمدی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. یعنی دانش آموزانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند، دارای احساس خودکارآمدی بالاتری نیز می باشند. علاوه بر این نتایج نشان داده است که بین هوش هیجانی و سلامت روانی رابطه ی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داده است که باورهای خودکارآمدی نیز با سلامت روانی رابطه دارد.
عمران نسب (1378) در پژوهش با عنوان بررسی ارتباط بین اعتقادات دینی و سلامت روان در دانشجویان سال آخر کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران سال 1377موضوع را بررسی کرده است. نتایج نشان داده است که 23/12 درصد واحد های مورد پژوهش از اعتقادات دینی قوی برخوردار بودند و ارتباط معنی داری بین متغیرهای سن و میزان درآمد ماهیانه با اعتقادات دینی وجود داشته است. همچنین اکثریت واحد های مورد پژوهش(55/60درصد) دارای به طور کلی نتایج این مطالعه، نشان دهنده ارتباط معنی داری بین متغیرهای اعتقادات دینی وسلامت روانی بوده است.
بختیارپور(1380-1379) درباره وضیعت بهداشت روانی استان اصفهان پژوهش انجام داد که نتایج این تحقیق نشان داده است که 65/26 درصد بیماران در نواحی برخوردار،23% نیمه برخودار و محروم 36/24 درصد است و اگر چه 25/57 درصد مبتلایان زن و 25/42 درصد آنها مرد هستند اما نتایج آزمونهای آماری رابطه معنی داری را بین جنسیت و احتمال ابتلا به اختلال روانی نشان نداد. همچنین بیشترین درصد مبتلایان از نظر رشته تحصیلی دارای دیپلم رشته آموزش ابتدایی و رشته ادبیات هستند. اما نتایج ارتباط معنا داری بین مدرک و بیماری نشان نداد و رایج- ترین اختلال های روانی در بین معلمان اصفهان به تربیت شامل اختلالات اضطرابی خلقی( انواع افسردگی)، جسمانی شکل، سازگاری، جنسیتی واختلال خواب است.
نتایج پژوهش مهرابی زاده و همکاران (1380) نشان داده است که بین سلامت روانی والدین کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی تفاوت معنا داری وجود دارد.
مشکی و همکاران(1381) پژوهشی با عنوان بررسی تاثیر برنامه آموزشی با به کارگیری عزت نفس و باورهای کنترل سلامت بر ارتقای سلامت روان دانشجویان انجام داده است. نتایج نشان داده است که از آزمون تی مستقل مشخص کرد که پیش از اجرای برنامه هیچ یک از متغیرها بین دو گروه اختلاف معناداری اما پس از مداخله با تغییراتی که در اثر اجرای نداشتند. برنامه طراحی شده به وجود آمد، اختلا ف باورهای درونی، شانس و افراد موثر، عزت نفس و به ویژه سلامت روان بین دو گروه آزمون و گواه معنادار شد. در تمامی موارد وضعیت متغیرها در گروه آزمون بهتر از گروه گواه بود. از سوی دیگر آزمون تی زوج تفاوت معناداری را در جهت ارتقا و بهبود شرایط بین متغیرها قبل و بعد از مداخله در گروه آزمون نشان داد. در حالی که در گروه گواه، اختلاف میانگین سلامت روان، باور شانس و عزت نفس به گونه ای معنادار شدند که پس از مداخله میانگین ها کاهش یافته و وضعیت و شرایط نمونه های گروه گواه به لحاظ متغیرهای مذکور نامناسب و رو به نقصان بوده است. آزمون آماری نسبت شانس نشان داد که احتمال ارتقای سلامت روان در گروه آزمون پس اجرای برنامه با توجه به میزان عددی ملاک اندازه گیری سطح سلامت روان و سیزده بار بیشتر است؛ به طوری که پس از مداخله و بعد از زمان انتظار37 درصد نمونه های گروه گواه از سلامت آزمون و در مقابل، روان مطلوب برخوردار شدند. این در حالی است که پیش از 42 درصد نمونه های گروه آزمون و 58 درصد مداخله، دانشجویان گروه گواه از سلامت روان مطلوبی برخوردار بودند . این وضعیت حاکی از اثربخشی برنامه مورد نظر پس از مداخله است.
جمالی(1381) در پژوهش با عنوان بررسی رابطه بین نگرش های مذهبی، احساس بخش بودن زندگی و سلامت روان در دانشجویان دانشگاهای تهران موضوع را بررسی کرده است. نتایج این تحقیق نشان داده است که نگرش مذهبی وسلامت وسلامت روان همبستگی معنی داری را نشان دادند. ضمن اینکه بر اساس آزمون تی مستقل بین جنسیت و نگرش حاضر نشان می دهد با افزایش میزان احساس معنا بخشی زندگی و نگرش مذهبی، سلامت روان نیز افزایش می یابد که این موضوع نشانگر میزان اهمیت معنا جویی و اعتقادات مذهبی در ایجاد و حفظ بهداشت روانی افراد جامعه می باشد.
معتمدی شارک و افروز(1382) پژوهشی با عنوان بررسی رابطه ی سبک های اسنادی و سلامت روان در دانش آموزان تیز هوش و عادی را با هدف مقایسه ی سبک های اسنادی و سلامت روان در دانش آموزان تیز هوش و عادی و همچنین بررسی روابط موجود میان این متغیر ها انجام داده اند. نتایج نشان داده است که مقایسه ی میانگین گروه ها نشان داد که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان تیز هوش در موقعیت ناخوشایند سبک اسنادی جزئی تری دارند و این تفاوت از نظر آماری معنادار است. نتایج نشان داده است که دو گروه عادی و تیزهوش در مولفه ی نارسا کنش وری اجتماعی تفاوت معناداری داشته اند. به بیانی دیگر دانش آموزان تیزهوش در این مولفه دارای نارسا کنش وری اجتماعی بیشتری نسبت به دانش آموزان عادی هستند.
جمع بندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کم توان ذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایین تری برخوردار هستند. مطالعات تجربی در 15 سال گذشته نشانگر این نکته است که عزت نفس یک عامل روانشناختی مهم اثرگذار بر سلامت و کیفیت زندگی به شمار می رود. با افزایش عزت نفس، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد به وجود می آید و تغییرات مثبتی همچون پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمایل به داشتن سلامت بهتر در فرد پدیدار می شود(مشکی و همکاران،1387).
حیدر نیا، و همکاران(1382) پژوهشی با عنوان سلامت روان و عزت نفس دانش آموزان پسر دوره ی راهنمایی در خانواده های عادی، تحت حضانت پدر و تحت حضانت مادر در سال 83-1382 انجام دادند. نتایج نشان داده است که عزت نفس و سلامت روان پسران خانواده های عادی بالاتر از پسران خانواده های طلاق است. بین عزت نفس پسران تحت حضانت پدر و پسران تحت حضانت مادر تفاوت معناداری مشاهده نشد ولی پسران تحت حضانت مادر سلامت روان کلی آنها بالاتر از پسران تحت حضانت پدر بود.
حق شناس، و همکاران(1382) پژوهشی با عنوان مقایسه ویژگی های شخصیتی و سلامت روان دانش آموزان دبیرستان های تیزهوشان و دبیرستان های عادی انجام داده اند.
نتایج نشان داده است که جنسیت دارای تاثیری مرزی بر نمرات شاخص های بهداشت روان دارد دوگروه نیز دارای نمرات متفاوتی در شاخص های بهداشت روان بودند تعامل جنسیت و نوع مدارس در نمرات شاخص سلامت روان معنی دار بود آزمون های تعقیبی را برای مقایسه بین گروهی نشان می دهد. همان طور که ملاحظه می شود تفاوت عمده در سه خرده مقیاس اضطراب و نیز علایم جسمانی معنی دار می باشد دختران تیزهوشان نسبت به دختران عادی میانگین نمرات پایین تری در سه خرده مقیاس اضطراب و افسردگی و علایم جسمانی به دست آورده اند به عبارت دیگر آنها از سلامت روانی بهتری نسبت به گروه عادی برخوردار می باشند. درتعامل جنسیت و گروه ها نیز تفاوت در شاخص های شکایات جسمی اضطراب و افسردگی مشاهده گردید نتایج نشان داده است که دانش آموزان مدارس تیزهوشان دارای نمرات کمتری در شاخص های اضطراب و افسردگی هستند. پسران مدارس عادی شکایات جسمی کمتر از پسران مدارس تیزهوشان دارند در حالی که دختران مدارس عادی شکایات جسمی بیشتر از دختران مدارس تیزهوشان نشان می دهند .پسران مدارس تیزهوشان به طور نسبی اضطراب و افسردگی بیشتری را از دختران این مدارس تجربه می کنند در حالی که دختران مدارس عادی اضطراب و افسردگی بیشتری نسبت به پسران این نوع مدارس دارند. البته بایستی همین جا متذکر شد که این حد از نمرات آزمون پرسشنامه سلامت عمومی نشان دهنده اختلال افسردگی یا اضطراب بیمارگونه در هر دو گروه نیست و فقط تفاوت آماری دو گروه مورد نظر می باشد.
حقیقی و همکاران (1384) با عنوان بررسی تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی و عزت نفس دانش آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه انجام دادند. نتایج این تحقیق نشان داده است که آموزش مهارتهای زندگی با توجه به میانگین تفاضل نمره های دانش آموزان گروه آزمایشی نسبت به میانگین تفاضل نمره های دانش آموزان گروه گواه موجب افزایش عزت نفس گروه آزمایشی شده است.
زارع و همکاران (1384) پژوهشی با عنوان رابطه وضعیت تحصیلی با سلامت عمومی و عزت نفس در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام دادند. نتایج نشان داده است که نمره های حیطه های اضطراب، افسردگی، نشانه های جسمانی، اختلال در کارکرد اجتماعی در دو جنس تقریباً یکسان بودند. معدل کل زنان و نمره نشانه های جسمانی بیشتر از مردان بود که بیانگر وضعیت سلامتی کمتر در زنان است. میانگین نمرات سلامت عمومی و عزت نفس دانشجویان در دانشکده های مختلف(دانشکده پزشکی، دندان پزشکی، داروسازی، توان بخشی، پرستاری، مامایی، پیراپزشکی، مدیریت و بهداشت) اختلاف معنی داری را نشان نداد. معدل، سلامت عمومی و عزت نفس دانشجویان مشروط و غیر مشروط اختلاف معنی داری داشت در حالی که تنها معدل و عزت نفس دانشجویان خوابگاهی و غیر خوابگاهی اختلاف داشت. با اینکه عزت نفس و معدل دانشجویان متاهل و مجرد اختلاف نداشت، ولی سلامت عمومی آنها اختلاف معنی داری داشت. سلا مت و عزت نفس دانشجویان علاقمند و غیرعلاقمند به رشته اختلاف معنی داری داشت در حالی که معدل آنها اختلاف نداشت. با انجام رگرسیون چندگانه گام به گام، معدل به عنوان متغیر وابسته با متغیرهای مختلف مثل حیطه های مختلف سلامت، عزت نفس، جنس، سواد پدر و مادر، رتبه تولد، شاغل بودن، مشروطی و خوابگاهی بررسی شد و نتایج نشان داد که به جز مشروط بودن، جنس و خوابگاهی بودن، سایر متغیرها هیچ کدام نقش معنی داری در تبیین تغییرات معدل نشان نمی دهند. همچنین نتایج نشان داد که بین عزت نفس و سلامت عمومی همبستگی منفی متوسط معنی دار59/0 – وجود داشت. همبستگی بین معدل دانشجویان و عزت نفس و بین معدل و سلامت عمومی معنی دار نبود.
عناصر مهریار(1385) در پژوهش خود با عنوان رابطه ی بین سلامت روان و شادکامی دانشجویان دختر و پسر انجام داده پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. نتایج نشان داده که نمره ی سلامت روان و مولفه های آن؛ یعنی کارکرد جسمانی عدم اضطراب، کارکرد اجتماعی و عدم افسردگی با شادکامی رابطه ی معنا دارد. همچنین، رابطه ی مثبت معنی داری بین خرده مقیاس عدم اضطراب و شادکامی مشاهده شد یعنی رابطه ی مستقیمی بین عدم اضطراب و شادکامی وجود دارد. بدین معنا که هر چه نمره ی اضطراب فرد کاهش یابد میزان شادکامی نیز افزایش خواهد داشت. یعنی رابطه ی معکوسی بین عدم افسردگی و شادکامی وجود دارد مقایسه ی میزان شادکامی دانشجویان دختر و پسر نیز نشان دهنده ی تفاوت معنا داری بین میزان شادکامی دانشجویان دختر نیست. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که رابطه ی معنی داری بین سلامت روان و شادکامی وجود دارد. بنابراین هر چه فرد از سلامت روان بالاتری برخوردار باشد، میزان شادکامی وی افزایش خواهد یافت و همین طور شادکامی فرد سلامت روان بالاتری را برای وی به ارمغان خواهد آورد.
نیسی و همکاران (1385) پژوهشی با عنوان مقایسه ی سلامت روانی، سازگاری فردی،اجتماعی و عملکرد تحصیل دانش آموزان پایه ی اول فاقد و واجد مادر در دبیرستان های اهواز با کنترل حمایت اجتماعی و هوش دانش آموزان در سال 1385 انجام داده اند. نتایج نشان داده است که میانگین سلامت روانی کلی و چهار خرده مقیاس آن در گروه واجد مادر بیشتر از گروه فاقد مادر است و این نتیجه برای پسران و دختران به طور جداگانه صادق است. همچنین میانگین عملکرد تحصیلی گروه فاقد مادر کمتر از گروه واجد مادر است و این نتیجه برای پسران و دختران نیز به طور جداگانه صادق است. میانگین سازگاری فردی، اجتماعی در دو گروه فاقد و واجد مادر تفاوت چندانی باهم ندارند. نتایج نشان داده است که بین گروهای فاقد و واجد مادر(پسران و دختران) حداقل از لحاظ یکی از متغیرهای سلامت روانی، سازگاری فردی، اجتماعی، عملکرد تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد.
خسروی کبیر و همکاران(1386) در پژوهشی با نام مقایسه ی هوش هیجانی و سلامت روان در معتادان به مواد مخدر و افراد عادی که در سال 1386 با هدف مقایسه ی هوش هیجانی و سلامت روان در معتادان و افراد عادی انجام داده اند. نتایج نشان داده است که در بررسی فرضیه ی اول پژوهش مبنی بر کمتر بودن هوش هیجانی معتادان به مواد مخدر بین میانگین نمرات هوش هیجانی آزمودنی های دو گروه تفاوت خطی وجود دارد. در نتیجه پایین تر بودن میانگین نمره ی هوش هیجانی معتادان به نسبت افراد عادی نشان می دهد که معتادان دارای سطوح پایین تری از هوش هیجانی هستند. در بررسی فرضیه ی دوم تحقیق مبنی بر پایین تر بودن سلامت روانی معتادان نسبت به افراد عادی، میانگین نمره ی سلامت روان آزمودنی های دو گروه ارزیابی شد. تفاوت معناداری بین سلامت روانی معتادان وافراد عادی نشان داد که نشانگر وجود نشانه های بیشتر اختلالات روانی در معتادان است. در وارسی فرضیه ی سوم مبنی بر رابطه ی هوش هیجانی و سلامت روان معتادان، نشان داده که بین این دو متغیر همبستگی 445/0- وجود دارد. بین هوش هیجانی و سلامت روان آزمودنی صرف نظر از معتاد یا عادی رابطه ی معناداری وجود دارد که حاکی از آن است که برخورداری ازمولفه های هوش هیجانی در مدیریت استرس و شناخت موقعیت های بیرونی و نیز حالت های درونی نقش تعیین کننده ای دارد و با پشتوانه ی آن مواجهه با مشکلات، توام با موقعیت های فردی خواهد بود. اما این مقابله در افراد دارای هوش هیجانی پایین تر با کاستی ها و شکست همراه است و در نتیجه سلامت روان آنها نیز متاثر خواهد شد.
یونسی و همکاران (1387) پژوهشی با عنوان مقایسه ی سلامت روان، عزت نفس و مسئولیت پذیری در دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی خانواده های طلاق و عادی شهرستان فیروز آباد سال تحصیلی 88-1387 انجام دادند. نتایج نشان داده است که دختران خانواده های طلاق و عادی با توجه به اینکه از لحاظ تحصیلات مادر و سطح درآمد خانواده ها همسان سازی شده اند؛ اما باز هم از نظر روحی و روانی و شخصیتی با هم متفاوتند. به گونه ای که دختران طلاق از نظر سلامت روان، مسئولیت پذیری و عزت نفس نسبت به همسالان خود در خانواده های عادی در سطحی پایین تر قرار دارند و این امر ناشی از جدایی والدین است که براستی بر روح و روان و شخصیت آنان تاثیر گذار است.
شیربیم، شفیع آبادی، عبدالله و همکاران (1387) پژوهشی را با عنوان اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت استرس بر افزایش سلامت روان دانشجویان انجام داده اند. نتایج این تحقیق نشان داده است که برای بررسی تاثیر آموزش مهارت های مدیریت استرس در سلامت روان دانشجویان، میانگین نمرات گروه آزمایش و گواه ین گروه آزمایش و گروه گواه از لحاظ نمره ی سلامت تفاوت معنی داری وجود دارد به عبارت دیگر، آموزش مهارت های مدیریت استرس، موجب افزایش سلامت گروه آزمایش شده است. برای بررسی تاثیر آموزش مهارت های مدیریت استرس در مولفه های سلامت روان) نشانگان جسمانی، اضطراب اختلال در عملکرد و افسردگی) نمرات گروه آزمایش و گواه سطوح معنی داری همه آزمونها، بیانگر آن است که بین دانشجویان گروه های آزمایش و گواه، حداقل از لحاظ یکی از متغیرهای وابسته (مولفه های سلامت) تفاوت معناداری وجود دارد. دانشجویان گروه آزمایش و گروه گواه از لحاظ مولفه های سلامت( نشانگان جسمانی، اضطراب، اختلال در عملکرد و افسردگی) تفاوت معناداری نشان می دهند. به عبارت دیگر، آموزش مهارت های مدیریت استرس، موجب کاهش مولفه های اختلال در سلامت روان گروه آزمایش شده است
حبیبی و همکاران (1388) تحقیقی را با عنوان مقایسه سلامت روانی در دبیران تربیت بدنی و غیرتربیت بدنی بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی انجام داده اند. نتایج اثر اصلی شغل دوم، رده شغلی، جنس و ا ثر تعاملی دوطرفه شغل دوم و رده شغلی و اثر تعاملی دوطرفه شغل دوم و جنس روی متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با 95 درصد اطمینان معنی دار بوده است. بررسی تاثیرات بین آزمودنی ها بر اساس هر یک از متغیرهای مستقل جنس، رده شغلی و شغل دوم را روی هر یک از متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی نشان می دهد. اثر اصلی شغلی دوم روی درماندگی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم تفاوت معنی داری به لحاظ آماری نشان نداد اما تاثیرات اصلی شغل دوم روی بهزیستی روانشناختی در بین دبیران دارای شغل دوم و دبیران فاقد شغل دوم به لحاظ آماری تفاوت معنی داری نشان داد اثر اصلی متغیر رده شغلی بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران تربیت بدنی و دبیران غیرتربیت بدنی به لحاظ آماری تفاوت معنی داری نشان نداد اما اثر اصلی متغیر رده شغلی بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران تربیت بدنی و دبیران غیرتربیت بدنی به لحاظ آماری تفاوت معنی داری نشان داد اصلی متغیر جنس بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنی داری به لحاظ آماری نشان داد، همچنین اثر اصلی متغیر جنس بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران مرد و دبیران زن تفاوت معنی داری به لحاظ آماری نشان داداثر تعاملی دو طرفه رده شغلی و شغل دوم در بین دبیران بر متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار بود اما اثر تعاملی دو طرفه رده شغلی دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار نبود اثر تعاملی دو طرفه جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار بود اما اثر تعاملی جنس و شغل دوم در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار نبود. آزمون تعقیبی شفه برای بررسی اثر تعاملی متغیرهای جنس با شغل دوم و رده شغلی با شغل دوم نشان می دهد که در زمینه درماندگی روانشناختی، دبیران تربیت بدنی دارای شغل دوم تفاوت معنی داری با دبیران تربیت بدنی بدون شغل دوم داشتند دبیران تربیت بدنی دارای شغل دوم تفاوت معنی داری با دبیران غیر تربیت بدنی بدون شغل دوم داشتند. در زمینه درماندگی روانشناختی، مردان دارای شغل دوم تفاوت معنی داری با زنان بدون شغل دوم داشتند مردان دارای شغل دوم تفاوت معنی داری با مردان بدون شغل دوم نشان دادند. می توان گفت که اثر اصلی وضعیت تاهل و وضعیت استخدامی و اثر تعاملی دو طرفه وضعیت تاهل با وضعیت استخدامی برای متغیرهای وابسته بهزیستی و درماندگی روانشناختی با 95 درصد اطمینان معنی دار است. می توان گفت که اثر اصلی وضعیت تاهل بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران متاهل و دبیران مجرد تفاوت معنی داری به لحاظ آماری نشان نداد اما اثر اصلی وضعیت تاهل بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران متاهل و دبیران مجرد به لحاظ آماری معنی داری بود اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر درماندگی روانشناختی در بین دبیران رسمی، پیمانی و حق التدریس به لحاظ آماری معنی داری نبود اما اثر اصلی متغیر وضعیت استخدامی بر بهزیستی روانشناختی در بین دبیران رسمی و پیمانی به لحاظ آماری معنی دار بود اثر تعاملی دو طرفه وضعیت تاهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر درماندگی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار نبود اثر تعاملی دو طرفه وضعیت تاهل و وضعیت استخدامی در بین دبیران روی متغیر بهزیستی روانشناختی به لحاظ آماری معنی دار نبود. می توان گفت که میانگین بهزیستی و روانشناختی دبیران رسمی، پیمانی و حق التدریسی ها بین دبیران رسمی با حق التدریس به لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده شد. می توان گفت که اثر اصلی شغل همسر بر متغیرهای بهزیستی و درماندگی روانشناختی معنی دار است. اثر اصلی شغل همسر بر درماندگی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانه دار به لحاظ آماری معنی دار بود اما اثر اصلی متغیر شغل همسر بر بهزیستی در بین دبیران دارای همسر شاغل و دبیران دارای همسر خانه دار معنی دار بود.
پیشینه خارجی
در تعداد محدودی از پژوهش ها رابطه بین بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی بررسی شده است. جورج لاندرمن(1984) رابطه بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش داده اند.
وادینگتون، بوش11(1992) در مطالعه تحت عنوان تاثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر 12 جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان ونوجوانان10 تا 19 ساله و جوانان 13 تا 26 ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن 36 تا 68 سال بود مصاحبه ای نیمه برنامه ریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تاثیر می گذارند.
آریندل و همکاران (1999) در بررسی رابطه بین بهزیستی روانشناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی نیز تحت تاثیر قرار گرفته و افزایش می یابد. شات و ریف در مطالعه رابطه بهزیستی روانشناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روانشناختی و روان رنجوری رابطه منفی و معناداری وجود دارد.

منابع و مآخذ :
– آزاد حسین،(1378) سلامت روان ازدیدگاه الیس، فصلنامه اصول بهداشت روانی، شماره چهارم.
-بازرگان عباس،سرمد زهره،حجازی الهه،(1387)،روشهای تحقیق در علوم رفتاری،تهران،انتشارات آگاه.
– پورافکاری نصرالله،(1376)،فرهنگ جامع روانشناسی-روانپژشکی وزمینه وابسته،چاپ دوم،تهران،نشر نی.
– تقوی سید محمدرضا، (1380)، بررسی روایی و اعتیار پرسشنامه سلامت روانی، تهران.
– رحیمی نژادعباس،پاک نژادمحسن،(1383)،ارتباط بین سازگاری خانواده باسلامت روانی وسطح ارضاء نیازهای روانشناختی فرزندان ونوجوانان،خلاصه مقالات کنگره آسیب شناسی خانواده در ایران،تهران،دانشگاه شهیدبهشتی.
– راس،آ،آلن،(1377)،روانشناسی شخصیت نظریه ها وعمل،ترجمه جمالفرسیاوش،تهران،انتشارات بعثت.
– سنچولی حمیده،(1388)،رابطه تجربه ی معنوی با سلامت روانی در والدین دارای فرزندان استثنایی و والدین فرزندان عادی،پایان نامه کارشناسی ارشد .
– شاملو، سعید،(1382)، بهداشت روانی تهران، رشد.
– شاملو، سعید،(1368)،مکتبهاونظریه ها در روانشناسی شخصیت،چاپ اول،تهران،انتشارات رشد .
– عمران نسب عمران،(1387)،برسی ارتباط بین اعتقات دینی وسلامت روان در دانشجویان سال آخرکارشناسی علوم پزشکی وخدمات درمانی ایران،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علوم پزشکی زاهدان.
– عباسپورعلی،(1385)،رابطه بین کمالگرایی و عزت نفس باسلامت روانشناختی در دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران،پایان نامه کارشناسی ارشد .
– فیضی ژاله،(1386)،رابطه سلامت عمومی،کمالگرایی وعزت نفس در پزشکان عمومی،پایان نامه کارشناسی ارشد .
– کرد تمینی بهمن،(1384)،نقش ازدواج مجدد در سلامت روانی همسران و فرزندان شاهد استان سیستان و بلوچستان،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران.
– لطافتی بریس، امین (1388) نظریه پردازان سلامت روان،76 فصلنامه تازه های رواندرمانی، سال شانزدهم، شماره 55 و. 56
– مهرابی زاده هنرمند، نجاریان بهمن، مسعودی میترا، مقایسه سلامت روانی والدین کودکان کم توان ذهنی تربیت پذیر 12-7 ساله با سلامت روانی والدین کودکان عادی، پژوهش درحیطه کودکان استثنایی 1380 شماره 2ص187 .
– میلانی فر بهروز،(1382)،بهداشت روانی،چاپ هشتم،تهران، نشر قومس.
– نریمانی محمد، آقامحمدیان حمیدرضا، رجبی سوران، مقایسه سلامت روانی مادران کودکان استثنایی با سلامت روانی کودکان عادی فصلنامه اصول بهداشت روانی، 1386 شماره 33 و34 ، ص15-24 .
– نجات حمید،(1378)،مفهوم سلامت روان در مکاتب روانشناسی،فصلنامه بهداشت روانی،شماره 3 .
– Adler. A. (1926). The Neurotic Constitution. New york Dood mead
– Burden.R.L(1980) measuring the effects of sters on the mother of handicapped imfamts: mast depression always follow?
– Beckman, P.J(1991). Comparison of mothers and fathers perceptions of the effect of young children with and without
– Cmic, k.,friedrich,w., Greenberg,m(1983).Adaptation of families with mentally retarded children: A model of stress, coping and family ecology.American journal of mental deficiency, 88, 125-231
– Corsini. R.(1973). Current Psychotheraphes. Peacock Pubilshers. Inc Itasaca. Lllonnis
– Corson. V.(1999)Bermer.A.Elizabeth.N.Mental Health Nursing. Sau Nders Compaany
-Edwards, A.J(1977),Education psychology, landon.15-66
– Ellis. A. doubson. (1988) How to live with and without anger New york: Reasers Digestpress
– Leinonen. J. a,solataus, t . S, Punamaki. R.I, (2003)jurnal of child psychiatry,44(2),227-41
– Ryff. C. D. Keyes. C. l. m Shomtkin .D. (2002). Optimal well-being :Empirical Encounter of two traditional. Journal of Personality and social psychology. 62 (6). 1007-1022
– Skinner. B. F. (1973). Beyond Freedom and Dignity palific Grov. Califormia u.s.a

1 . GOLDSTEIN
2 . CHAUHANSS
1.Smith
.Coping2
3 . Individuality
4 . VENTIS
5 . Self Organization
Smith.1
2.Rutter
Kutcher.3
1.corsini
.Sulivan 2
Rogers 1.
1.Ellis
Skinner 1.
1.Wadinton Busch
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 27 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود