فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی
وظیفه روشنفکر، البته یکی از وظایف او، نقد اجتماعی است؛ نقد اجتماعی وضعیت معاصر. او دو خط مشی کلی برای این نقد نقد دارد: یکم آنکه مبتنی بر علم باشد و دوم اینکه، استراتژیک باشد. او در جایگاه روشنفکری، فقط یک گام و نه بیشتر از جامعه جلوتر است. از بعد استراتژیک، نکات متفاوت سیاسی و تاکتیکی را لحاظ می کند؛ و در مقام اهل علم، بایستی که اگر از مرز دانش فراتر نمی رود، خود را در مرز آن نگه دارد. هدف وی تعالی است، تعالی جامعه. او، نه همچون سرخوردگان، اهل فرار است؛ بلکه در برابر واقعیت ایستاده است. در این نوشتار، سعی شده است با تاکید اولیه بر مسئله فرار مغزها، یک نظریه جامعه شناسانه و مدیریتی ارائه گردد.
این نظریه، ارائه دهنده راه حل غلبه بر مشکل نیست؛ بلکه برای درک ابعاد مسئله و تعریف صحیح آن است. برای تغییر در واقعیت، اولین گام درک، تجزیه و تحلیل آن است. از این رو ما نیاز به تئوری داریم. چنان که راسل می گوید: یک تئوری خوب از هر چیزی کاربردی تر است. از جمله بحث های امروزه در سطح دولت و جامعه، بحث فرار مغزها است. فرار مغزها، همچون هر پدیده اجتماعی دیگر علل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد؛ که در این نوشتار بر سر علل سخنی نمی رود. از بعد تصمیم گیری و حل مسئله، چهار مرحله اساسی وجود دارد: یکم، تعریف و تبیین مسئله؛ دوم، تحلیل و درک اسباب و علل؛ سوم، شناسایی راه حل ها و طراحی راه حل نهایی؛ و چهارم، پیاده سازی و اجرا.
پس از آن، نوبت بهبود مستمر است. به این صورت که مدام، پسخورد گرفته شود و تغییرات لازم اعمال شود. البته این مطلب، با سعی و خطا تفاوت دارد. یعنی زندگی مداوم سیستم. در این نوشتار چنانکه اول نیز گفته شد، نگارنده در مقام برنامه ریز نیست، بلکه در مقام منتقد و تحلیلگر است. پس به گام اول پرداخته می شود؛ و به ناچار گریزی نیز به گام دوم زده می شود. درک فرار مغزها، به لحاظ جامعه شناسی، یک گونه مهاجرت است. (البته اگر هم نباشد نزدیک ترین موضوع به بحث است). از این رو، در آغاز، مفهوم و ماهیت مهاجرت تشریح می شود تا بر پایه آن، مسئله فرار مغزها نیز، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. مهاجرت یکی از پدیده های کلاسیک جمعیت شناسی و مباحث معمول جامعه شناسی است. در فرهنگ بریتانیکا، دو اصطلاح اساسی از نظر مفهومی و دو وجهه اقتصادی نیز از لحاظ تحلیلی دارد.
واژه اول، "به اندازه کافی دور" (significant) است. این مطلب در نگاه اول به فاصله اشاره دارد. البته صرفاً به منزله فاصله جغرافیایی نیست؛ بلکه، تغییرات بافت اجتماعی است. این تغییر، بعضاً منجر به فرهنگ پذیری و تطبیق می شود. واژه دوم، "به اندازه کافی طولانی" (permanent) است. این مورد بر این نکته تاکید دارد که بعد زمانی نیز مطرح است. به این معنی که مهاجر در بطن برهم کنش اجتماعی جامعه جدید وارد می شود.
با توجه به دو نکته فوق مهاجرت تعویض چارچوب حیات اجتماعی است. برای همین است که مهاجرت با تبعید، مسافرت و ماموریت تفاوت دارد. به هر روی در مهاجرت بایستی انتقال از یک بافت و فضا به بافت و فضای جدید صورت گیرد. مطلب دیگر این است که، مهاجرت از بعد اقتصادی و هم اجتماعی بر هر دوی مبدا و مقصد اثرگذار است. یعنی همان گونه که معلول شرایط اقتصادی – اجتماعی است، اثر متقابل نیز می گذارد. علم برنامه ریزی اجتماعی سعی در کنترل و بهینه سازی مسئله مهاجرت در راستای منافع محیط برنامه ریزی دارد.
البته در جمعیت شناسی، همواره معضلات فراوانی در تعریف مهاجر و مهاجرت وجود دارد. متعاقباً، بررسی و تحلیل آمار مهاجرت ها نیز با دشواری روبه روست. به همین صورت نیز، فرار مغزها یک تعریف دقیق و مشخص ندارد. بنابراین آن ابهام ها در این مورد نیز به چشم می خورد. اما مسئله اساسی آمارها و یا تعریف دقیق نیست بلکه درک باطن و کشف بطن واقعیت است که برای ما اهمیت دارد. باطن امر این است که در مملکت ما ذهنیت رفتن، فکر دل کندن، انگیزه پریدن از شاخ وطن و بر شاخه غریب و بیگانه بر نشستن شکل گرفته است. ما مغز فرار ساخته ایم. کم نیستند کسانی که اگر شرایط فراهم شود؛ اقدام به مهاجرت می کنند. صرف رفتن گروهی تحصیل کرده مسئله ما نیست. برای روشن تر شدن موضوع، نیاز به تکمیل تحلیل مفهومی مهاجرت داریم.
عمل مهاجرت دارای دو شرط است. یکم: شرط لازم آن است که انگیزه کافی شکل بگیرد و مبدا نیز دافعه لازم را داشته باشد. مبدا: به این معنا که فرد دارای ماوای اولیه باشد؛ یعنی عضوی از جامعه محسوب شود. از این بابت ماهیت مهاجرت پرندگان با مهاجرت انسان تفاوت دارد. مهاجرت پرندگان جزیی از چارچوب حیات آنها است؛ اما، در مورد انسان ها تعویض چارچوب حیات است. انگیزه: مهاجرت قصدمندی لازم را می طلبد. مهاجر دارای انگیزه کافی و هدف توجیه پذیر باشد. پاشنه آشیل مهاجرت نیز در همین شرط نهفته است. یعنی شکل گیری اراده انسانی برای انجام مهاجرت واضح است که اگر انگیزه شکل نگیرد، مهاجرت منتفی است. حتی اگر مقصدی هم باشد و شرایط نیز فراهم باشد.
دوم: شرط کافی این است که مقصد مهاجرپذیر و شرایط محیطی موافق باشد. مقصد: واضح است که هر مهاجرتی دارای مقصد است. جایی که مهاجر در آن مستقر می شود. این مقصد، از نظر مهاجر بایستی دارای ترجیحاتی باشد که مهاجرت را عاقلانه و مقرون به صرفه می سازد. همچنین مقصد نیز باید مهاجرپذیر باشد. یعنی شرایط مهاجرت فراهم باشد. شرایط محیطی: شرایط مادی، فیزیکی و قوانین مبدا و مقصد بایستی به گونه ای باشد که مانع مهاجرت نشوند.
فرار مغزها یا مغزهای فرار
بنابر مطالب فوق، افرادی مهاجرت خواهند کرد که انگیزه لازم در آنها شکل گرفته باشد؛ و شرایط نیز فراهم باشد. بنابراین ما با دو آمار روبه رو هستیم:
آمار یکم: جمعیتی که مهاجرت در مورد ایشان مصداق پیدا می کند.
آمار دوم: جمعیتی که دارای انگیزه هستند اما به خاطر شرایط مقصد و شرایط محیطی قادر به مهاجرت نیستند، البته با دیدگاه روانشناسی اجتماعی با یک آمار رسمی هم روبه رو هستیم. جمعیتی که به ظاهر قصد مهاجرت ندارند و حتی ابراز نیز نمی کنند؛ اما اگر در مقام انتخاب کردن قرار گیرند، مهاجرت را برمی گزینند. در چنین وضعیتی، کشش های مبدا، شرایط ایشان در آن و میزان رضایتمندیشان از جامعه به پرسش کشیده می شود. ایشان مهاجران بالقوه هستند.
آنچه به فرار مغزها شهرت یافته است؛ بخشی از آمار اول است، مقصد این گونه مهاجرت ها (فرارها)، کشورهای توسعه یافته و ابرتوسعه یافته (کشورهای شمال) هستند.
کشورهایی که همچون یک سیستم به دنبال انباشت سرمایه های دانایی و انسانی جامعه خودشان هستند. حاصل این انباشت، شکل گیری زمینه های ترقی و توسعه روزافزون است. آن دولت – ملت ها بر مبنای برنامه ریزی اجتماعی و سیاستگذاری کلان، مسیر لازم را برای ورود افرادی که دارای قابلیت های علمی و فنی درخور هستند ایجاد می کنند. در واقع ایشان مطابق تئوری جمعیت شناسی و آینده شناسی اقتصاد از تاکتیک مهاجرت پذیری برای کنترل جمعیت خودشان استفاده می کنند. ایشان به دنبال همگن کردن جمعیت خودشان هستند. این همگن سازی در جهت ایجاد توازن در کیفیت و چگونگی جمعیت و تامین نیروی انسانی لازم است. از یک سو به دست آوردن میزان کافی تخصص و خبرگی (بالفعل و بالقوه) از سوی دیگر افزایش سطح سرمایه انسانی – اجتماعی برای حفظ روند توسعه و بهبود مستمر وضع دولت – ملت. پس، شرط کافی فرار مغزها، اساساً، استراتژی مملکت گردانان کشورهای مقصد است.
ایشان در پی ایجاد یک تعادل بین تمام منابع توسعه و منابع ایجاد آرامش در محدوده جامعه خودشان هستند.
به طور کلی، هر گونه رابطه (سوای بحث قدرت و ملاحظات نظری فلسفه سیاسی)، وقتی برقرار می شود که هر دو سوی آن سود ببرند. در فرایند فرار مغزها، فردی که اهل علم و دانش است، رفاه نسبی، شرایط تحصیل و طی مدارج علمی، موقعیت پژوهش و بعضی آزادی های مورد نظر خود را به دست می آورد و متقابلاً، جامعه مهاجرپذیر، یعنی همان مامن و ماوای فراری های ما، اهداف خود را پیگیری می کند. این دوسویگی سبب رشدنمایی این گونه مهاجرت می شود.
علاوه بر جریان فوق؛ در جامعه امروز ایران، طرق گوناگونی خلق و کشف می شوند؛ که آمار قابل ملاحظه ای از هم وطنانمان، سعی در مهاجرت به آن طرق را دارند. از دیدگاه مدیریت دانایی و سیاستگذاری اجتماعی هر یک از آنها، یکی از سرمایه های بالقوه پیشرفت و توسعه هستند که دل از مملکت بر می گیرند. (فارغ از اینکه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند یا خیر. ) جامعه شناس، در یک نگاه ابعاد خرد و کلان پدیده ها را می بیند. شما نیز به اطرافتان، به خویشاوندان، دوستان و همکارانتان نظاره کنید!
صحیح است که، فرار مغزها برای هر جامعه ای یک فاجعه است زیرا سرمایه های علمی و فنی از دست می روند، سرمایه هایی که برای رشدشان از امکانات همین مملکت استفاده شده است. اما این تنها بخشی از فاجعه است. فاجعه اصلی پراکندگی یک جمعیت است. انفجار از درون فاجعه. فاجعه نه فرار مغزها بلکه، شکل گیری اندیشه فرار است. ما در کشورمان مغز فرار پرورش داده ایم. ذهنیت ضجه آور خیمه برکندن از آب و هوای پارس. فرار مغزها، صرفاً یک سندروم ملی است اما مسئله اساسی و ریشه ای نیست. در سطح ملی با آماری وحشت زاتر روبه رو هستیم. آمار فراریان و مهاجران بالقوه اگر مهاجرت صورت نگیرد؛ آمار مهاجرت ظاهری افزایش نمی یابد؛ اما، دلیل بر نبود مغز فرار نیست. نظریه کوچ مجازی خیلی اوقات مهاجرت به معنای تصدیق مقصد نیست؛ بلکه به معنای نفی مبدا است.به این ترتیب ماندگاری افراد، منجر به کوچ مجازی می شود. ایشان شاید جغرافیای زندگی خود را تغییر ندهند؛ در مقابل، تبدیل به موجوداتی منزوی و به شدت خصوصی گرا می شوند. ایشان به صورت فیزیکی از جامعه جدا نشده اند؛ اما از آن دل کنده اند. ویلان وسیلان، میان زمین و آسمان وامانده اند. وامانده در عذابم انداخته اند! چنین انسانی (مردمی)، نیروهای حیاتی خود را از دست می دهد. شور، شوق و هیجان کافی برای یک حیات مستمر توام با موفقیت، کوشش و تلاش خالصانه را از دست می دهد. وی همراه با یاس و سرخوردگی به روزمرگی خود ادامه می دهد. از این رو به یک ناراضی تبدیل می شود. او دل و جان خویش را از بطن حیات اجتماعی برمی گیرد. به این ترتیب، اسباب مشارکت و نوآوری برچیده می شود. او تفاوتی با یک مهاجر ندارد. کم نیستند کسانی که شغل های پایین و پست، در کشورهای اروپایی و ینگه دنیا را با موقعیت هایی به مراتب بهتر در کشور خودشان ترجیح می دهند. چنان که در روح القوانین آمده است. فردی که در فرانسه بر دار می شود از پاشای عثمانی سعادتمندتر است. هر گاه بخواهیم برای حفظ وضعیت موجود، حتی با نیت خیر و برای سعادت ایشان از انسان ها موجوداتی مطیع، سر به تو و فاقد خلاقیت و قوه انتقاد بسازیم، حتی اگر بهترین برنامه را در سر داشته باشیم، از ایشان عروسک های کوکی و مترسک های جالیزار ساخته ایم. چنین جامعه ای، به فساد می گراید و رو به تباهی می رود. به این ترتیب سبب کوچ مجازی ایشان می شویم. جامعه از درون تهی می شود. چه بسا صداهای بزرگی در کار باشد؛ اما، آن صدا با تلنگری بند می آید چرا که افراد آن جامعه کوچ کرده اند. ایشان خود را مسئول نمی دانند. از گردونه بازی خارجند. صرف موازنه اقتدار و قدرت، شرایط را آرام نشان می دهد.
از دیدگاه مهندسی اجتماعی از نظر نگارنده این سطور، هدف از مهندسی اجتماعی برآورده سازی نیاز اعضای جامعه و یا ایجاد بسترهای لازم این برآورده سازی است به صورت فراگیر، همه جانبه و مداوم. آن شرایط به صورت گذرا و خلاصه دارای سه مرحله اساسی هستند.
نیازهای اولیه و فیزیکی همانند خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن. نیازهای روانی و اجتماعی همانند امنیت، اشتغال، مشارکت و محبت. نیازهای تعالی جویانه همچون خلاقیت، آزادی و عدالت و خودشکوفایی.هنگامی که شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه همسو با موارد فوق نباشد، انسان (همان عضو جامعه، شهروند یا هم وطن) دو راه پیش روی خود دارد: تلاش در جهت تغییر شرایط و محیط یا رفتن از آن جامعه به جامعه دیگر. واضح است که اگر دریابد نمی تواند کاری انجام دهد و امید به تغییر نداشته باشد، تبدیل به یک کوچنده می شود. حال مجازی و یا واقعی. به هر روی شخصیت او در جهت ترقی جامعه شکل نمی گیرد. اساس بحث نه در خود وضعیت حیات جمعی بلکه در نوع برخورد با انسان است. بنابراین برای جلوگیری از تهی شدن جامعه از سرمایه های اصلی و شاید تنها سرمایه های آن، بایستی مسیرها و امکانات لازم را برای تغییر و تحول ایجاد کرد. انسان ها نیازی به رئیس ها ندارند؛ اما وجود مدیران الزامی است.
اصطلاح شناسی فرار مغزها
از دیدگاه روان شناسی و زبان شناسی، گزینش اصطلاحات جاری برای پدیده های اجتماعی متناسب با آن موقعیت خاص کاربرد دارند و افراد به کار برنده نسبت به آن دارای حس عام و معرفت عام هستند. وجود واژه مغز در این اصطلاح تعریف مشخصی ندارد. شاید منظور عام، همان تحصیلکرده های دانشگاه های معتبرتر، المپیادی ها و رتبه های بالای کنکور باشد. اما در تعریفی عمیق تر می توان از نخبه های حوزه های متفاوت و خبرگان آن حوزه ها نام برد. واژه دیگر واژه فرار است. گویی پذیرفته ایم که گروهی از جامعه مادریشان فرار می کنند. از چه فرار می کنند؟ چنین واژه ای وقتی به کار گرفته می شود؛ که یک فرد در موقعیتی غیرقابل دفاع قرار گیرد و مستاصل شده باشد. اگر دقت شود از این زاویه هم، به همان نتیجه می رسیم که در رویکرد مهندسی جامعه رسیدیم. به طور کل، تحصیلکردگان و اهل دانش و فناوری، دارای ایده ها، رویکردها، دانش ها و توانایی هایی هستند که به تناسب وضعیت شخصی شان می توانند اسباب بهبود را فراهم آورند. ایشان توان تحلیل، نقد و یا اصلاح خطاهای خود را دارند. اگر این توانایی ها و قابلیت ها به کار گرفته نشود و دچار بی توجهی بشود آیا ایشان سرخورده و مستاصل نخواهند شد؟ آیا اگر بستر تغییر و مشارکت مسدود نباشد ایشان، سفر نخواهند کرد؟از یک دیدگاه شاید کار ایشان پسندیده نیست؛ زیرا مملکت خود را رها می کنند اما، آیا عملکرد مسببین این وضعیت ناپسندتر نیست؟ اگر شرایط مهاجرت فراهم نشود ایشان به دامان انزوا و خصوصی گرایی تن می دهند و منافع ملی را در فعالیت هایشان لحاظ نمی کنند.
نظریه کوچ مجازی در علم مدیریت و رفتار سازمانی
مسئله کوچ مجازی، چنان که درباره تحلیل جامعه کاربرد دارد؛ در مورد یک سازمان نیز صدق می کند.
اگر کارکنان یک سازمان، از ابعاد متفاوت روان شناسی و اقتصادی در رضایت خاطر به سر نبرند؛ اگر سازمانی بیابند که از سازمان فعلی، جذاب تر باشد – در صورت فراهم بودن شرایط – به سازمان جدید کوچ خواهند کرد. (زیرا هر دو شرط لازم و کافی مهاجرت تحقق یافته است. )چه بسا مقصد نیز خصوصیات مورد نظر ایشان را فراهم نکند؛ اما مهاجرت صورت می گیرد. همان گونه که ذکر شد: کوچیدن، لزوماً به معنای تصدیق و تایید مقصد نیست. بلکه می تواند نوعی اعتراض، گریز و نفی وضعیت مبدا باشد. حال اگر شرایط خاص این جابه جایی، فراهم نباشد، آن فرد در سازمان فعلی باقی می ماند (او ناچار است به خاطر کسب درآمد و یا وجهه اشتغال در آنجا بماند) او از وضعیت سازمان محل کارش رضایت خاطر ندارد. در نتیجه، استعدادهایش کور می شود و یا اینکه آنها را به کار نمی اندازد. شخصیت دلخواهش را به دست نمی آورد. از همه بدتر این که، قادر به تغییر و یا مشارکت برای تغییر در اوضاع سازمان نیست. به مرور زمان از سازمان فاصله می گیرد و در حد یک مجری وظایف درمی آید. آن هم نه از سر خواسته بلکه به جبر محیط.
توانایی های او سرکوب می شود و یا اینکه آنها را دریغ می ورزد. در امور مشارکت نمی کند، نوآوری برای او محلی از اعراب ندارد. نسبت به سازمان وفاداری ندارد؛ چه برسد به این که احساس تعلق کند. وی از این سازمان رفته است. صرفاً حضور فیزیکی و قراردادی دارد. در حد یک ماشین تقلیل می یابد. تبدیل به یک منبع هزینه می شود. او کوچ مجازی کرده است. او کوله بار خویش را برگرفته است و در انتظار فرصتی است برای به زمین گذاردن آن. چنین سازمانی ترقی نخواهد کرد. توسعه نخواهد یافت. این سازمان با سازمان مبتنی بر مشارکت، یادگیرندگی و دانایی محوری فاصله فراوان دارد؛ چنان که آن جامعه! نیروهای کارآمد و نخبه را از دست خواهد داد. نیروهایی که می توانند سبب بهبود باشند. رهبر سازمان باید جلوی این روند تهی شدن و در جا زدن را بگیرد. وی باید قادر باشد، هارمونی لازم را ایجاد کند.
نقد حال مطابق مبحث فوق می توان بیان کرد که: نبایستی فقط به فرار مغزها و آمار مربوط به آن توجه کرد؛ بلکه باید دید چند درصد مردمان، کوچ مجازی کرده اند. حال، اندیشه گران اجتماعی و سیاسی که قصد تفحص و تعمق پیرامون اوضاع را دارند، نباید به فرار مغزها خیره شوند. شایسته است که به پدیده کوچ مجازی پرداخته شود. محور توسعه و ترقی انسان است. اگر شرایط تعالی و ترقی وی فراهم نباشد؛ هر چه باشد؛ شعار است و شعری قافیه باخته. گویی چشم بر واقعیت بربستن است و یا توان درک آن را نداشتن.
بر اساس یک نظریه، آموزش و پرورش یک کالای عمومی به حساب می آید و برای جامعه منافع مثبت مشخص دارد، بنابراین (فرار مغزها) صدمات مالی قابل توجه به بار می آورد (Torbat,2002:272) با توجه به هزینه های بالای آموزش و تربیت یک متخصص در کشور سویس که بیش از 565 هزار دلار است، از نظر اقتصادی، سود این کشور از جذب متخصصان خارجی معادل ارزش صادرات زعفران ایران در یک سال ـ سال 2000 ـ است (حسن زاده 1:1380). در ایالات متحده، مجموع هزینه تحصیل برای 12 سال پیش از دانشگاه و نیز در دوره 4 ساله تحصیلات دانشگاهی، حدود 174 هزار دلار است (tobat,2002:282).بر این اساس، هزینه آموزش هزاران فارغ التحصیل از دانشگاهها که بیشتر از کشورهای توسعه نیافته روانه آمریکا می شوند، میلیاردها دلار است که می توان آن را کمک های بلا عوض و ناخواسته این کشورها به ایالات متحده دانست!
منابع مختلف، مقدار سودی را که با(فرار مغزها) نصیب کشورهای جذب کننده آنها می شود نشان داده اند. بعضی برآورد کرده اند که ایالات متحده، در 30سال بیش از 100 میلیارد دلار ازاین راه سود برده و در بین سالهای 1970 تا 1977 بیش از 5 میلیارد دلار در هزینه های آموزش نیروهای متخصص خود صرفه جویی کرده است(مجله اقتصادی، 44:1368)؛ بنابراین این کشورو دیگر کشورهای توسعه یافته از دانش و تخصص نخبگان مهاجر سراسر جهان به رایگان بهره می گیرند. بیشتر این مهاجران معمولا در زمینه هایی چون آموزش و پرورش، مهندسی، پزشکی و دیگر خدمات تخصصی مشغول کار هستند و کار این نخبگان برای کشورهای میزبان منافع اجتماعی مشخص و مهمی دارد که در کشورهای مبدا به این منافع مهم در واقع توجه نمی شود. این نکته را هم باید در نظرگرفت که متخصصان کشورهای در حال رشد زمانی مهاجرت می کنند که به اصطلاح فعال ترین دوره آنهاست یعنی، بی درنگ پس از دوره های تخصصی دانشگاهی مهاجرت می کنند. بیش از 50 درصد پزشگانی که در سالهای پس از 1960 وارد ایالات متحده شدند، از لحاظ گروه سنی، زیر 40 سال بودند و در سال 1970 حدود 49 درصد کاردانهای فنی و مهندسانی که به عنوان(مهاجر) به آمریکا رفتند، در گروه سنی کمتر از 30 سال قرار داشتند(مجله اقتصادی، 44:1368). از این رو، جوان بودن مهاجران، امتیاز مثبت دیگری برای کشورهای مهاجر پذیر است و در مقابل، کوچیدن آنها، برای کشورهای مهاجر فرست، آثار و پیامدهای منفی دارد.
بیرون رفتن افراد متخصص و کارآمد از یک کشور، مسائل دیگری هم در پی دارد. وقتی متخصصان کنار می روند، نا کارآمدها میدان دار می شوند(طایفی ، الف،3:1381) و چرخه توسعه نیافتگی باز هم به روال خود ادامه می دهد.
بسیاری از مغزها با فرارشان، باعث خروج خانواده خود ونیز خارج شدن مقدار قابل ملاحظه ای سرمایه مالی از کشور می شوند؛ سرمایه هایی که برای رشد اقتصادی کشور لازم است. البته، بعضی از مهاجرت ها نیز باعث سود رسانی به کشور مهاجر فرست می شود چنانچه در دهه 1980 مکزیکی های مقیم ایالات متحده ارتباطی را با اقتصاد خود برقرار کردند و پس اندازشان را به روستا های محل تولد خود فرستادند تا خرج ساختن مدرسه و ایجاد سیستم های فاضلاب و دیگر زیر ساخت های بنیادی شود.
در بخش هایی از مناطق روستای مکزیک، تقریبا منبع اصلی درآمد نیمی از خانواده ها پولهایی که بستگانشان از خارج برای آنها می فرستند(Rogers,march20001:19) فرار مغزها پس از یک نسل، می تواند باعث رسیدن سود به کشور مبدا شود. بعضی از شرکتهای هندی در ایالات متحده که مهاجران متخصص هندی سالها پیش دراین کشور تاسیس کرده اند امروزه با سرمایه گذاری در کالج های فنی هند، توانسته اند تسحیلات جدیدی برای کشورشان ایجاد کنند. چنین است که نخبگان تحصیل کرده وسیله ای برای انتقال فن آوری و مهارت محسوب می شوند.
امروزه در مهاجرت های میان مدت و دراز مدت به آنسوی اقیانوسها، مسئله گزینش هم مطرح است؛ گزینش مهاجرانی که بتوانند به نیازهای ساختاری و فنی کشور پذیرنده پاسخ دهند در این گزینش، مدیران و مهندسان عالی رتبه که سرمایه ای با خود دارند در اولویتند. با این شیوه کشور مهاجر پذیر برای آماده سازی مهاجرانی که رسیدن آنها به مرحله تخصص و مهارت، هزینه بسیار میخواهد، سرمایه گذاری نمی کند(فرید،316:1374)؛مثلا، شرکتهای رایانه ای فن آوری و دارو سازی سویس با کمبود نیروهای ماهر روبرو هستند؛ اما دولت به این نتیجه رسیده است که جبران این کمبود، گذشته از هزینه مالی به حدود چند هزار ساعت تدریس نیاز دارد که برابر با چند سال کار دائم و موفقیت آمیز یک دانشگاه است بنابراین یکی از اهداف کوتاه مدت سویس افزون بر جذب متخصصان سویسی، آن است که در برخورد با درخواستهای مهاجرت و پناهندگی اتباع خارجی نیروهای متخصص را ازمیان آنان دست چین کند(حسن زاده 1:1381)
فرار مغزها و راه های جبران آن
نیروهای متخصص تحصیل کرده و کارآمد کشورها به علت ارضا نشدن نیازهای گوناگونشان جلای وطن می کنند و در این راه ممکن است به خواست های خود دست یابند اما مهم ترین چیزی که از دست می دهند وطن و سرزمینشان است. در تایید این سخن فرانتس نویمان در مقاله ای با عنوان ( روشنفکران در غربت ) به گفته هوگوگروسیسوس استناد می کند که درسال 1621 پس از گریختن از زندان موریس دورانژ گفت: (اگر میهنم مرا نمی خواهد من هم او را نمی خواهم؛ جهان فراخ است.) ولی نویمان پس از آن سخن (دانته) را آورد که می کوید( چقدر نان در غربت به دهان شور می آید؟ چقدر بالا و پایین رفتن از پله های بیگانگان سخت است ). (ماهنامه پیام امروز آذر و دی 126:1374).
آنچه باعث ترک وطن و اقامت در سرزمین دیگر می شود معمولا ناشی از دو دسته عوامل است: عوامل دافعه و عوامل جاذبه که هردو ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تخصصی گوناگون دارند. مهمترین عوامل دافعه یارانش مغزها عبارتست از: افزایش فاصله طبقاتی، کمبود آزادی، فرهنگ کاری ناکارآمد، کمبود امکانات پژوهشی و پایین بودن استاندارهای پژوهشی، نابرابری درآمد و هزینه، بی عدالتی، بی قانونی و پارتی بازی. در مقابل آنچه بیان شد عوامل دیگری هم باعث جذب نحبگان به کشوری دیگر می شود. این عوامل کششی عبارتست از: امکان ادامه تحصیل ، رفاه اجتماعی، تعادل هزینه و درامد، نظام آموزشی کارآمد، رفاه اقتصادی، آزادی سیاسی و اجتماعی، وجود فرصت های شغلی (طایفی ، ب ،1381) و امنیت شغلی.
برخی براین باورند که سرمایه انسان متفکر، اندیشه اوست و می خواهد در جایی که زندگی می کند مطرح باشد؛ مانند سرمایه گذاری که پول خود را درجایی سرمایه گذاری می کند که تضمین باز پرداخت داشته باشد(طایفی، الف،3:1381). در امپراطوری اسلامی سده های 9 و10 هجری بسیار ی از دانشمندانی که درآن اثر طلایی در بغداد گرد آمده بودند از دیگر مناطق دنیای آن روز راهی مرکز امپراطوری اسلام شده بودند و چون حکومت کمتر در صدد مداخله تفتیش و تفحص در خصوص اعتقادات شخصی دانشمندان بر می آمد دانشمندانی که مسلمان نبودند با اطمینان خاطر می توانستند در بغداد به فعالیت بپردازند؛ همچنین حکومت اسرار چندانی به تحمیل عقاید خاص (مذهبی،فلسفی یا سیاسی) به دانشمندان نداشت و این نیز عامل مثبت دیگری بود برای جذب و جلب آنها. حضور صدها دانشمند مسیحی، یهودی و زرتشتی در مرکز جهان اسلام که از مناطق دیگر به آنجا آمده بودن بهترین گواه این مدعا است(زیبا کلام، 228:1381).
شماری از پژوهشگران هم مهمترین علت فرار مغزها را عامل اقتصادی می دانند. وقتی دستمزد یک کارگر صنعتی در ایالات متحده آمریکا حدود 80 برابر دستمزد کارگری مانند او در کشور چین است(Rogers,january2001:7) طبیعی است که متخصصان و نیروهای ماهر تحصیل کرده در آمریکا می توانند وضع اقتصادی بهتری داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از کانادایی ها برای فرار از مالیات های سنگین به ایالات متحده مهاجرت کرده اند(Jack1999) اما آنچه مسلم است مسئله فرار مغزها تنها نتیجه حرص و طمع شخصی متخصصان نیست بلکه بیشتر ناشی از سیاست های نادرست است(Payk,2001).
بعضی از کشورهای در حال توسعه توانایی چندانی برای تربیت نیروهای متخصص و پاسخگویی به نیازهای آنان ندارند و ناگزیرند فارغ التحصیلان دانشگاه هایشان را برای ادامه تحصیل به خارج بفرستند. بیشتر این دانشجویان پس از پایان تحصیل تحت تاثیر امکانات و جاذبه کشورمیزبان قرار می گیرند و تمایلی برای بازگشت به کشور خود ندارند. بررسی ها نشان می دهد که تنها نیمی از دانشجویان خارجی که از دانشگاه های ایالات متحده مدرک می گیرند به زادگاه خود باز می گردند(Rogers,march2001:18). البته، آنها هم در زمانهای بحرانی، مانند وقوع انقلاب، جنگ یا هر حادثه دیگر، خیلی زود به کشور که در آن تحصیل کرده اند باز می گردند و چون تخصص دارند و با زبان آن کشور آشنا هستند، زودتر از دیگر مهاجران جذب و پناهنده می شوند. از آنجا که دانشگاه های غربی، در مقایسه با دانشگاه های کشورهای در حال توسعه جو علمی بهتری دارند و از لحاظ منابع علمی و جدید و همچنین امکانات پژوهشی غنیتراند، در جذب و شکار نخبگان و متخصصان کشورهای در حال توسعه هم موفق تر عمل می کنند. برگزاری المپیادهای علمی هم باعث می شود دانش آموزان خوب و با استعداد، شناسایی و جذب دانشگاه های خارج شوند. براین اساس، همه دانشگاه های معتبر دنیا در صددند که برگزیدگان المپیادهای علمی جهان را جذب کنند و با سرمایه گذاری کوتاه مدت برای آموزش آنان، سالهای بسیار از فکر و توانشان بهره بگیرند. (صحرایی، 19:1375)؛ ایالات متحده آمریکا، در صده گذشته،(با فیلتر های سنجش کیفیت مهاجران) به کار نخبه جمع کنی مشغول بوده است. در نتیجه، از جنگ جهانی دوم تا کنون تنها در رشته فیزیک 9 دانشمند برای آمریکا جایزه نوبل گرفته اند که همه آلمانی هستند؛ در حالی که دراین مدت، خود آلمان فقط 11 نوبل فیزیک دریافت کرده است. البته، مسئله تنها این نیست که شماری دانشمند طراز اول از کشور خود به ایالات متحده رفته اند، بلکه نکته نگران کننده آن است که این افراد، سنت علمی پر سابقه ای را با خود برده اند و در جای دیگر بنیان گذاشته اند(اطلاعات علمی،37:1381).
با توجه به نقش مهمی که نخبگان و متخصصان در توسعه و پیشرفت کشورشان دارند، کشورهای در حال توسعه درصددند برای جلوگیری از فرارمغزها چاره ای بیندیشند یا دست کم آن را کاهش دهند و این نیروها را به خدمت بگیرند از این رو، راهکارهای زیر را مورد توجه قرار می دهند(مجله اقتصادی ، 45:1368) :
1 ـ ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنان برای ادامه کار در داخل کشور یا با ز کشت از خارج؛
2 ـ ایجاد محدودیت برای افراد متخصص تا کمتر از کشور خارج شوند؛
3 ـ بومی کردن نظام آموزشی.
کشور هند که در صدور نرم افزار موفق بوده برای جلوگیری از فرار مغزها و نیز بازگرداندن متخصصان، راهکارهایی در پیش گرفته است. در نظر گرفتن سهام برای مهندسان شرکت یکی از راه حلهای موثر است که شرکت Infosys هند برای کاهش مهاجرت مغزها برگزیده است(صاحبکار،1380).
عسگری و کومینگز(1977) برای متوقف ساختن فرار مغزها از کشورهای خاور میانه، کاربرد سیاستهای محرک اقتصادی را پیشنهاد می کنند.(Torbat,2002:273) و برخی هم کاهش نرخ فرار مغزها را در گرو توسعه صنعتی پایدار می دانند( امینی، 6:1380).
دولت سویس به علت کمبود نیروهای متخصص بویژه در زمینه رایانه در صدد جذب متخصصان سویسی مقیم آمریکاست؛ از این رو، به منظور باز گرداندن و جذب متخصصان به سویس برای آنان مزایایی چون داشتن مسکن، اتومبیل و دستمزدهای قابل رقابت، در نظر گرفته است. برخی از پیشنهادهای ارائه شده برای جذب متخصصان به سویس عبارتست از(حسن زاده 1:1380):
1 ـ بر پایی دوره های دکتری و فوق دکتری در رشته های مورد نیاز؛
2 ـ گشودن مرزهای کشور به روی متخصصان خارجی؛
3 ـ حمایت بیشتر از جوانان با استعداد به ویژه اقشار کم درآمد؛
4 ـ بالا بردن جایگاه علوم در کشور؛
5 ـ افزایش سرمایه گذاری در بخش علوم و تحقیقات؛
6 ـ جذب پژوهشگران خارجی تحصیل کرده در سویس؛
7 ـ حمایت از متخصصان سویسی مقیم خارج و ایجاد تسهیلات برای بازگشت آنان به کشور.
سازمان ملل نیز برنامه ای با عنوان(انتقال دانش از راه اتباع مهاجرـTokten) تا زیان های فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه جبران شود به این صورت که متخصصان مهاجر داوطلب، در دوره های موقت 3تا 12 هفته ای به کشور خود سفر کنند و در طول این دوره بتوانند در خدمت دولت، دانشگاهها و موسسات دولتی و خصوصی باشند. در اجرای این برنامه بلیط رفت و برگشت هواپیما و نیز هزینه اقامت متخصصان در کشورشان در طول دوره موقت، پرداخت می شود(Torbat,2002:292)
تبادل مغزها، پدیده تازه
جریان حرکت افراد با استعداد، به شکل سنتی آن، همواره از کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای پیشرفته بوده است ولی اکنون مهاجرت نخبگان به شکل پیچیده ای در آمده است و همه جهت ها را ممکن است در بر گیرد. این جریان ها حاکی است که پدیده(فرار مغزها) در حال تبدیل شدن به (مبادله مغزها) است. پژوهشهای تجربی بریتانیا نشان داده است که بین سالهای 1994 و1997 حدود 11 هزار پژوهشگر خارجی در نظام آموزش عالی بریتانیا استخدام شده اند که بیشتر آنان 45 در صد از اتحادیه اروپا بوده اند.(سلطانی 10:1380).پیش از اتحاد دو آلمان، آلمان غربی تکنیسین های آلمان شرقی را برای به کار انداختن موسسات صنعتی اش، به آسانی می پذیرفت(فرید ، 308:1374). یکی از عوامل (فرار مغزها) به تعبیری مسئله (اتلاف مغزها) است و اتلاف مغزها یعنی متخصصان و افراد تحصیل کرده، نتوانند در زمینه تخصصی که دارند، مشغول کار شوند در این صورت مجبور می شوند برای یافتن شغل مورد نظر به سرزمین دیگری مهاجرت کنند همچنین انگیزه های یک دانشمند برای کوچیدن از کشورش ممکن است از آرمانهای شخصی و علایق علمی او مایه بگیرد. به هر حال با این آرمانها و علایق می تواند باعث جابجایی بین المللی میلیونها نفر متخصص و دانشمند شود. برای درک گستردگی فرار مغزها از کشوری به کشور دیگر به آمار افراد تحصیل کرده و متخصص توجه می شود؛ به این صورت که با تقسیم تعداد مهاجرانی که تحصیلات عالی و تخصص دارند، بر تعداد افراد متخصص و تحصیل کرده در کشورمادر، میزان فرارمغزها به دست می آید(Carington,1999) بررسیهای کارینگتون و دتراگیاچ، در مورد فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه به ایالت متحده و دیگر کشورهای عضو( سازمان همکاری و توسعه اقتصادی)، نشان می دهد که فرار مغزها از ایران به سوی ایالات متحده، در آسیا در بالاترین سطح است. پس از ایران، بیشتر مغزهایی که از آسیا به ایالات متحده می کوچند از کره، فیلیپین و تایوان هستند؛ اما فرار مغزها از دیگر کشورهای خاورمیانه، در سطح پایین و اندک است(Torbat,2002:273). طی سالهای 1960 تا 1972 بیش از 300 هزار مهندس، جراح، تکنیسین و کارگر ماهر از کشورهای در حال توسعه در 3 کشور آمریکا، کانادا و انگلستان اقامت یافتند(مجله اقتصادی ،44:1368).
درسرشماری سال 1990 ایالات متحده مشخص شد که از مجموع 7 میلیون نفر مهاجر ساکن ایالات متحده ، حدود 5/1 میلیون نفر تحصیلات عالی دارند. این مهاجران از کشورهای آسیایی و حوضه اقیانوس آرام به آمریکا رفته بودند. از مجموع 128 هزار نفر مهاجر آفریقایی مقیم آمریکا در آن سالها نیز حدود 95 هزار نفر دارای تحصیلات عالی بودند(Carrington,1999). در دهه 1990 کانادا از مهاجرت نیروهای ماهر کانادایی به ایالات متحده، صدمات بسیار دید. این مهاجران در مقایسه با کل جمعیت، دارای تحصیلات بهتر و درآمد های بیشتری بودند. در آن سالها، در حالی که حرکت نیروهای بسیار ماهر از کانادا به سوی ایالات متحده افزایش یافته بود، از دیگر نقاط جهان نیز نیروها ی ماهر به کانادا می رفتند؛ به ویژه در بخش صنایع پیشرفته کانادا، مهاجرانی اشتغال یافتند که تعدادشان بیش از تعداد مهاجرانی بود که از کانادا به ایالات متحده رفته بودند. شمار فارغ التحصیلان دارای مدرک فوق لیسانس و دکتری که از دیگر کشورها به کانادا می آیند برابر با تعداد فارغ التحصیلان در همه مقاطع دانشگاهی است که از کانادا به ایالات متحده آمریکا می روند(Education quarterly review ,2000)؛ چنانکه در سال 2001 بیش از 225 هزار نفر متخصص از کشورهای جهان به کانادا رفتند(طایفی ، الف ،3:1381). بررسی های (دی وورتز و لایارا) نشان می دهد که شمار مدیران، پزشکان ، دانشمندان و پرستارانی که در سال 1994-1993 از کانادا به ایالات متحده مهاجرت کرده اند برابر با 40 درصد کل فارغ التحصیلان این رشته ها در آن سال بوده است. این کشور در سالهای 1967 تا 1987 از ورود مهاجرانی که تحصیلات عالی داشتند حدود 43 میلیارد دلار سود برد، اما هزینه های جایگزین برای فرار مغزها به ایالات متحده در دوره 96-1989 حدود 6/12 میلیارد دلار برآورد شده است(Jack,1999).
از کشور هند که در زمینه نرم افزار و علوم رایانه ای متخصصان بسیار دارد، در دهه 1960 بیش از 25 هزار دانش آموخته در زمینه فن آوری های پیشرفته به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند که اکنون شرکتهای مهم و درآمد های چشم گیر دارند(Rogers,march 2001:19). همچنین بسیاری از متخصصان هندی در کشورها، از جمله بحرین، کویت، عمان، قطر و عمارات متحده عربی مشغول کار هستند (مرکز تحقیقات و بررسی های اقتصادی، 12:1378 ).
در میان کشورهای آفریقایی نیز مصر، غنا و آفریقای جنوبی ، به ترتیب بیشترین سهم را از مهاجران آفریقایی به ایالات متحده دارند؛ مهاجرانی که بیش از 60 درصد آنان داری تحصیلات دانشگاهی هستند(همان منبع). در این میان 26درصد مهاجران غنایی ، تخصص و تحصیلات عالی دارند (Carrington,1999). دولت آفریقای جنوبی که با مسئله خروج نیروی انسانی اش از کشور مواجه است، سخت زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته است تا مهاجران خارجی را اخراج کند از این رو، گویا بر آن است که فقط به کسانی اجازه ورود دهد که مورد نیاز کشور هستند درواقع، آفریقای جنوبی از مشکل فرار مغزها و کمبود نیروهای متخصص مانند پزشگان، مهندسان و کارشناسان فن آوری اطلاعات زیانهای بسیار می بیند؛ لذا، با سیاستهای جدید در صدد است به شکار استعدادها ، متخصصان را تشویق به ورود به این کشور کند(حفاجی،29:1380 ) چنین است که در نشست وزیران دارایی کشورهای آفریقایی در لوزاکا گفته شد که قاره آفریقا سالانه 20000 متخصص خود را از دست می دهد و در برابر دولتهای این کشورها ناگزیر می بایست از متخصصان غیر آفریقایی برای طراحی و اجرای برنامه های توسعه استفاده کنند(ماهنامه تدبیر، 1379)
چگونگی فرارمغزهاازایران
فرارمغزهاازایران به دیگر کشورها، یکی از مسایلی است که صدمات زیادی به ایران زده است.هرچند تحقیقا ت جورج بی بالدوین در دهه 1350 نشان می داد که فرار مغزها از ایران مسئله ای جدی نیست(Torbat,2002:273)، اما امروزه تاثیر این پدیده در توسعه ایران کاملا روشن شده است. آمارهای منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول نشان می دهد که ایران از لحاظ فرار مغزها در میان 61 کشور در حال توسعه رتبه نخست را دارد(Payk.2001 ) بررسی ها از کاهش آمار فرارمغزها از ایران به ایالات متحده حکایت دارد(از5/13%) در سال 1990 تا 5/11% در سال 1997) که علت آن تحریم سیاسی ایران از سوی ایالات متحده و نیز مشکلات صدور روادید بوده است. با این همه ایرانی ها به کشورهای دیگر به ویژه کانادا و استرالیا می روند. کارینگتون و دتراگیاچ بر آورد کرده اند که میزان کلی فرار مغزها از ایران حدود 15% است در حالی که آمار فرار مغزها از دیگر کشورهای مهم آسیایی کمتر از 9% برآورد می شود(Torbat,2002:280).
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که مسئله فرار مغزها در جهان به صورت یک پدیده آشکار رخ نمود، جریان مهاجرت ایرانیان تحصیل کرده و متخصص هم نمایان تر شد. برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که در کشور ما عوامل گریزاننده مغزها همواره نیرومندتر از عوامل جذب کننده بوده است(طایفی، الف، 3:1381).
با افزایش مسائل سیاسی و ناآرامی دانشجویی در سالهای دهه 1340تا 1350 و نیز ناتوانی دانشگاه ها در پذیرش شمار روز افزون دانش آموختگان دبیرستانها(منشی طوسی ، 124:1380)، حرکت سریع ایرانیان به سوی غرب آغاز شد. بسیاری از ایرانیان که در آغاز به عنوان غیر مهاجر به آمریکا رفته بودند،تصمیم به اقامت دایم در آمریکا گرفتند.
آلمان غربی، انگلستان و فرانسه در گذشته بسیاری از مهاجران ایرانی را جذب می کردند، اما در سالهای بعد، سهم آمریکا در پذیرش این افراد از دیگر کشورهای غربی بیشتر شد. در سال تحصیلی 57 ـ1356 نزدیک به 100 هزار دانشجوی ایرانی در خارج مشغول تحصیل بودند که از این تعداد، 36 هزار و 220 نفرشان را موسسات آموزش عالی ایالات متحده پذیرفته بودند و بقیه، بیشتر در دانشگاه های انگلستان، آلمان غربی ، فرانسه، استرالیا و ایتالیا تحصیل می کردند.
در سال تحصیلی 58 ـ 1357 که هم زمان با انقلاب بود شمار دانشجویان ایرانی پذیرفته شده در دانشگاه های ایالات متحده 45 هزار و 340 نفر بود که در سال 59 ـ 1358 به 51 هزار و 310 نفر افزایش یافت. در واقع، ایران در مقایسه با دیگر کشورها، بیشترین شمار دانشجو را در ایالات متحده داشت. از مجموع دانشجویان خارجی ثبت نام شده در ایالات متحده در سال تحصیلی 79 ـ 1978 حدود 17 درصد ایرانی بودند و نیجریه با 6% رتبه دوم قرار داشت(Torbat,2002:76_277).
در این دوره شمار دانشجویانی که از کشورهای صادرکننده نفت به آمریکا رفته بودند به علت افزایش سریع بهای نفت در دهه 1970 بسیار بالا بود. این افزایش قیمت، درآمد های زیادی برای اقتصاد ایران به همراه آورد؛ در نتیجه، بخشی از درآمد ها ، به صورت مستقیم و توسط دولت و به عنوان کمک های مالی یا غیر مستقیم و توسط خانواده ها صرف تحصیل دانشجویان در خارج می شد.شماری از دانشجویان مقیم کشورهای غربی، پس از پایان تحصیل، در همان کشورها ماندند و افزون بر این، عده ای از فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران نیز به آنان پیوستند. پژوهشی که در سال 1349 انجام گرفت نشان داد که ازمیان فارغ التحصیلان دانشکده های پزشکی ایران که با هزینه بسیار گزاف به دانشنامه پزشکی دست یافته بودند، 1000و 626 نفر پس از پایان تحصیلات، به آمریکا رفته اند و در این کشور مانده اند. آمارها و نتایج به دست آمده از این پژوهش که با توجه به ارزش اقتصادی و هزینه های آموزشی فارغ التحصیلان از یک سو و نیاز مبرم مناطق محروم ایران به خدمات آنان از سوی دیگر، بسیار تکان دهنده بود، در مقاله های گونگونی به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشرشد (رونقی،11:1375).
در سال 1350 نزدیک به 30% پزشکان فارغ التحصیل شده از دانشگاه های ایران، کشور را ترک کردند و به خدمت بازار کار کشورهای دیگر، از جمله آمریکا درآمدند(مجله اقتصادی ، 44:1368).
انگیزه اقامت پزشکان جوان ایرانی در ایالات متحده، درسالهای پیش از انقلاب، بیشتر جنبه تخصصی، اجتماعی و سیاسی داشت تا اقتصادی.
در مارس 1975 (اسفند 1354) شاه همه احزاب سیاسی ایران را منحل کرد و تنها به یک حزب یعنی (حزب رستا خیز ملت ایران) اجازه ماندن داد او از همه ایرانیان از جمله کارکنان دولت و دانشگاه ها خواست که در این حزب عضوشوند و فقط از عضویت کارکنان نیروهای مسلح دراین حزب جلوگیری کرد شاه در یک سخن رانی اعلام کرد: آنان که اصول این حزب را نمی پذیرند و نمی خواهند به آن بپیونند باید کشور را ترک کنند. در نتیجه، شماری از فعالان سیاسی و دانشگاهیانی که نمی خواستند وا پس زدگی شاه را تحمل کنند، به تدریج کشور را ترک کردند(Torbat,2002:274 _283).
با توجه به ماهیت جریان مهاجرت ایرانیان به آمریکا می توان استدلال کرد که بیشتر مهاجران ایرانی تحصیلات عالی داشته اند و پس از پایان تحصیل به دلایل گوناگون در آمریکا ماندگار شده اند. در سالهای 54-1349 حدود 1/28 در صد ایرانیان مهاجر تخصص های گوناگون داشتند و بزرگترین گروه در میان آنها، پزشگان و جراحان بودند. به گزارش بزرگمهر و صباغ (1988)، بر پایه سرشماری سال 1980 ایالات متحده(1359)، حدود 23 در صد ایرانیان مهاجر دارای تحصیلات دانشگاهی در سطح کارشناسی ارشد یا دکتری بوده اند که در مقایسه با رقم 5/12درصد در میان دیگر مهاجران خارجی و 5/7 در صد در کل جمعیت آمریکا، بسیار چشم گیر است(منشی طوسی،(126:1380-125). در واقع بالا بودن سطح تحصیلات، از ویژگی های بارز مهاجران ایرانی در ایالات متحده امریکا است.
وقوع انقلاب اسلامی ایران و جنگ 8 ساله با عراق نیز شمار زیادی از ایرانیان رابه مهاجرت وا داشت که بسیاری از آنان نخبگان و متخصصان بودند. در این سالها در واقع بسیاری کسان از راه های قانونی یا غیر قانونی از هوا و زمین و از مرزهای شرقی، غربی و جنوبی، کشور را ترک کردند. در برخی از منابع آمار کل مهاجران ایرانی در سالهای 60-1357 حدود دو میلیون نفر برآورد شده است. این جابجایی عظیم انسانی آثار اقتصادی زیان باری داشت، زیرا جمعیت خارج شده از ایران حدود 400 میلیارد دلار ارزش اسمی داشتند. در همان دوران حدود 5/2 میلیون نفر پناهنده از افغانستان و نیز تعداد زیادی از عراق به ایران آمدند که 95 درصد آنها هیچ تخصصی نداشتند و نیروی کارساده به حساب می آمدند. گذشته از، این، پناهندگان وارد شده به ایران هر سال حدود 3 میلیارد دلار هزینه های گوناگون بر کشور تحمیل کرد.(ماهنامه پیام امروز مهر 136:1374). جامعه تب زده انقلابی، بنا به خصلت خود، بیشتر پروای پولهایی را داشت که در راه خروج از کشور بود و در این شرایط به اهمیت نیروی انسانی متخصص کمتر توجه می کرد؛ بنابراین بسیاری از مهندسان و متخصصان، پس از انقلاب به ویژه با آغاز جنگ تحمیلی از ایران خارج شدند و بیشتر به آمریکا و کانادا و کشورهای اروپایی رفتند. انقلاب فرهنگی نیز که برای غرب زدایی از نظام آموزش عالی و هماهنگی آنان با بنیان های اسلامی صورت گرفت، باعث تعطیلی 3 ساله دانشگاه ها شد و در این مدت، بسیاری از استادانی که با معیارهای اسلامی هم خوان شناخته نشده بودند، پاکسازی شدند و در نتیجه شمار زیادی از آنان نیز ایران را ترک کردند. پس از انقلاب روند مهاجرت پزشکان به خارج نیز شتاب بیشتری یافت. برای نمونه، پژوهشی که در سال 1360 در مورد پزشکان و استادان دانشگاه شیراز انجام شده نشان داد که بیش از 70 درصد استادان تمام وقت دانشکده پزشکی این دانشگاه یا خود خواست این دانشگاه را ترک کرده اند یا پاکسازی و اخراج شده اند. برای یافتن آمار پزشکانی که پس از انقلاب ایران را ترک کرده بودند در سال 67 کوشش هایی صورت گرفت و با سازمانهای گوناگون نامه نگاری شده، اما فقط وزارت علوم در پاسخی کوتاه نوشت: (بعد از انقلاب نه تنها پزشکی از ایران خارج نشده، بلکه روند بازگشت پزشکان از خارج کشور به ایران در حال افزایش است.) از سوی دیگر یکی از مجلات لس آنجلس با تیتر درشت نوشت: (36 هزار پزشک ایرانی پس از انقلاب، از ایران خارج شده اند.) (رونقی ، 11: 1375) آمارهای رسمی منتشر شده نشان می دهد که تعداد کل پزشکان ایرانی مقیم ایالات متحده در سالهای 1357، 1358 و1359 به ترتیب 2306 نفر ،2560 نفر و 2600 بوده است.
آمارهای ارائه شده از سوی (اداره مهاجرت و اعطای تابعیت) ایالات متحده نیز نشان می دهد که این اداره در سالهای 98 ـ 1971 (77-1350) به 258 هزار و183 ایرانی اجازه ورود به ایالات متحده داده است که حدود 90 درصد آنان پس از انقلاب پذیرفته شده اند. به هر حال در سالهای 1981 تا 1996 در میان کشورهایی که بیشترین پناهنده را در ایالات متحده امریکا داشتند، پس از کشورهای ویتنام، شوروی،لائوس، و کامبوج در رتبه پنجم بود (Torbat,2002:276_283).
تلاش دولت برای باز گردان مغزها
هر چند وقوع انقلاب منجر به مهاجرت شمار زیادی از مغزهای ایرانی شد اما به موازات کوچیدن آنان ،تعدادی از نخبگان تحصیل کرده نیز که از ایران رفته بودند به کشور باز گشتند. در سالهای جنگ، شماری از پرشگان با تسهیلاتی که در اختیارشان قرار گرفت به ایران آمدند. بیشترین موفقیت در جذب این عده را بخش درمانی بنیاد شهید به دست آورد که توانست پزشکان و متخصصان برجسته ای را به ایران باز گرداند. با پایان جنگ نیز برخی از رفتگان بازگشتند اما بسیاری از ایرانیان متخصص مقیم خارج که گامهایی برای بازگشت به کشور برداشته بودند، با واکنش سرد و بی اعتنایی سیستم بوروکراتیک روبرو شدند و خیال بازگشت را از سر به در کردند(ماهنامه پیام امروز، مهر 137 -136:1374) از آغاز دهه 70 دولت جمهوری اسلامی ایران دست به تلاشهایی برای بازگرداندن مغزها به کشور زد، اما در جذب استادان و متخصصان ثابت ناکام ماند؛ از این رو، استادان ایرانی که در ایالات متحده امریکا تدریس می کردند و برای تدریس دور ه ای استخدام شدند تا در دوره های یک ماهه تا 6 ماهه به ایران بیایند و در دانشگاههای کشور تدریس کنند. از این رو در سال 1372 گزارش شد که از زمان اجرای سیاست دولت برای جذب متخصصان مقیم خارج، حدود 2600 متخصص ایرانی به میهن باز گشتند. (Torbat,2002:292-293)
غیر از مهاجران ایرانی که در سراسر جهان پراکنده اند، اکنون حدود 165 هزار متخصص ایرانی، با مدرک دانشگاهی برای موسسات علمی و نیز صنایع ایالات متحده آمریکا کار می کنند که مدارک دانشگاهی 57 درصد آنان لیسانس یا بالاتر از لیسانس است. در واقع از این نظر، ایرانیان پس از هند و تایوان در رتبه سوم هستند . در سال 1990 نزدیک به نیمی از مهاجران ایرانی شاغل در ایالات متحده در مشاغل مدیریتی و تخصص فعالیت داشتند(Ibid:280-294) اما بعضی از مهاجران تحصیل کرده ایرانی نیز ناگزیر به کارهایی رو آوردند که هیچ سنخیتی با تخصص و رشته آنها نداشت؛ برای نمونه یکی از دندانپزشکان ایرانی، یک سال پس از مهاجرت به آمریکا ، ناگزیر شد در یک کارخانه سبزی پاککنی به عنوان مسئول اداری استخدام شود؛ یکی دیگر از متخصصان با تجربه و مشهور کودکان نیز که به انگلستان مهاجرت کرده بود پس از سالها بیکاری،سر انجام به عنوان پزشک کشیک فرودگاه گتزویک مشغول به کار شد(ماهنامه پیام امروز، مهر 137:1374).در این میان بسیاری از ایرانییان مقیم خارج که مدرک دانشگاهی دارند به تجارت رو آورده اند یا حتی ناچار شده اند به تاکسی رانی بپردازند(اعوانی، 60 : 1380). اما بیشتر متخصصان ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا بیشترین مشاغل را به دست آورده اند و با بنیان گذاری انجمن های تخصصی گوناگون به مطالعات خود ادامه می دهند. در کالیفرنیا جنوبی که بزرگترین مرکز ایرانیان شمرده می شود بیش از 10 انجمن تخصصی ایرانیان وجود دارد(Torbat,2002:281). هسته های اصلی جامعه ایرانی نیز در برخی از محله های لس آنجلس و نیویورک قرار دارد که از بهترین امکانات شهرنشینی و رفاهی برخوردارند (منشی طوسی130:1380) از سوی دیگر بررسیها نشان می دهد که درآمد سرانه 6/16 در صد از ایرانیان مقیم آمریکا بیش از 75هزار دلار در سال است (ماهنامه پیام امروز، مهر 141: 1374).
در حالی که در دانشگاههای کشور ما حدود هزارو پانصد مدرس با درجه استادی مشغول کارند فقط در دانشگاههای امریکا شمالی( ایالات متحده و کانادا) حدود 1000 و 826 ایرانی با داشتن کرسی پرفسوری تدریس می کنند( طایفی،الف، 3: 1381) دیگر این که ایرانیان ساکن ایالات متحده 6 برابر میانگین آمریکاییان مدرک دکتری دارند (ماهنامه پیام امروز، مهر 141: 1374). در میان افراد 25 ساله و بیشتر ایرانی مقیم آمریکا تقریبا 6/4 در صد دارای مدرک دکتری هستند که این رقم در مقایسه با دیگر اقلیتهای نژادی آسیایی باز هم پس از هند و تایوان در رتبه سوم است. همچنین نزدیک به 8000 پزشک ایرانی در ایالات متحده طبابت میکنند(Torbat,2002:283-285).
بهبود اوضاع اقتصادی و اشتغال ازفرار مغزها جلوگیری می کند
اشاره :
نیروی انسانی یکی از منابع اقتصادی ارزشمند هر کشوری است که می تواند در کنار دیگر منابع پویایی رشد و توسعه اقتصادی را موجب گردد.
نیروی انسانی را به عبارتی جمعیت همان قدر که می تواند از عوامل بازدارنده رشد اقتصادی به حساب آید به همان میزان نیز می تواند عامل خلاقیت، ابتکار، مدیریت و توانایی انجام امور اقتصادی در راستای توسعه اقتصادی باشد. کیفیت نیروی انسانی از لحاظ سلامت و تحصیلات(آموزش و نیز روند رشد جمعیت، از مباحث بسیار مهم در اقتصاد است، زیرا که نیروی انسانی خلاق، مدیر و مستعد میتواند مسیر توسعه اقتصادی را هموار تر سازد. در مقابل جمعیت بی سواد و مصرف کننده که ناشی از رشد سریع و انفجار جمعیت به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته است، می تواند مانع پویایی توسعه اقتصادی تلقی گردد. به همین جهت مبحث تعلیم و تربیت و بهداشت نیروی انسانی از مباحث حساسی است که می تواند این منبع اقتصادی را به عاملی پویا و توسعه پرور تبدیل سازد).
با توجه به نقش موثری که نیروی انسانی خلاق، مبتکر و مدیر می تواند در پویایی رشد و توسعه اقتصادی ایفا کند، شماری از کشورهای جهان در زمره کشورهای مهاجر پذیر قرار دارند و بر عکس نیز کشورهایی وجود دارند که به دلایل گونگون نیروی انسانی به دیگر جوامع اعزام می کنند.
در این مقاله که از سوی خانم لیدا گولگون کارشناس امور اقتصادی به رشته تحریر در آمده است، به علل و پیامدهای مهاجرت نیروی انسانی می پردازیم.
کارشناسان امور اجتماعی، علل گونگونی را برای مهاجرت نیروی انسانی به ویژه از کشورهای در حال توسعه به کشورهای صنعتی بیان می کنند. روند مهاجرت نیروی انسانی از جوامع در حال توسعه به کشورهای پیشرفته صنعتی از اوایل دهه 1990 بار دیگر تشدید شده است و مایه نگرانی شماری از کشورهای صنعتی گردیده است تا جایی که در برخی از این جوامع، تنشهای اجتماعی و رویارویی اتباع کشور با بیگانگان را نیز به دنبال داشته است.
به زعم کارشناسان یکی از علل عمده مهاجرت نیروی انسانی (امنیت) می باشد. در کشورهایی که مورد تهدید جنگهای داخلی وخارجی قرار گرفته است، مهاجرت نیروی انسانی به ویژه پناهجویان برای دستیابی به زندگی امن شدت می گیرد. اغلب این گونه مهاجرتها با بازگشت صلح و آرامش به سرزمین موطن پناهندگان، رفع خطر و ایمن شدن زندگی مردم، کوتاه مدت می باشد و پناهندگان به سرزمین اصلی و موطن خود بر می گردند با این حال وضعیت اقتصادی یکی از عواملی است که در تصمیم سازی نسبت به بازگشت پناهندگان به موطنشان اثر مستقیم دارد. بارها مشاهده شده است که سالها پس از خاتمه جنگ و برقراری اوضاع اقتصادی مطمئن، اکثر پناهندگان کشورهای در حال جنگ به موطنشان برگشته اند اما همواره شماری از آنها به سرزمینشان باز نمی گردد، به ویژه آنان که در کشوری که مقیم شده اند توانسته کار و حرفه مورد علاقه خود را بیابند و از درامد و زندگی به نسبت مرفهی برخوردار گردند.
این گروه مهاجران تبعه های جدید کشور مهاجر پذیر می شوند و معمولا نسل بعدی آنها علاقه چندانی به سرزمین آبا و اجدادی خود ندارند. با این وجود اغلب روانشناسان عقیده دارند که زندگی در سرزمین جدید برای مهاجران اولیه چندان آسان نیست و آنها با فشارهای روحی فراوانی روبه روشده اند.
اما صرف نظر از ناامنی که یکی از دلایل عمده مهاجرت از کشورهای در حال توسعه به کشورهای صنعتی است، اوضاع سیاسی و اقتصادی نیز عامل دوم و مهمی در مهاجرتها می باشد. در کشورهایی که با آشفتگی اوضاع سیاسی ، درگیریهای داخلی و نابسامانی شرایط اقتصادی روبه رو می باشد سیل مهاجرت شدت می گیرد. این مهاجرتها اغلب با انگیزه دست یابی به رفاه بیشتر و زندگی امن سیاسی ـ اقتصادی صورت می گیرد. معمولا درگیریهای داخلی و تنشهای سیاسی پس از یک دوره میان مدت خاتمه می یابد و شماری از مهاجران به سرزمین اصلی خود بر میگردند. اما همواره آن گروه از مهاجران که در رژیم سیاسی موجود احساس امنیت نکنند، به سرزمین خود برنمیگردند. نسل بعدی این گروه نیز اغلب به رژیم سیاسی مملکت اجدادی خود علاقه ندارند و زندگی در محیط جدید را به سهولت می پذیرند. از این رو می توان گفت، دموکراسی و رعایت حقوق بشر در جوامع دیگر با تنشهای سیاسی داخلی از مهمترین عوامل مهاجرت می باشند و در جوامعی که در آنها اصول دموکراسی و حقوق فردی و اجتماعی به طور قانونی تامین و تضمین نمی گردد، بازگشت مهاجران سیاسی تقریبا محال است. البته یک خطر عمده نیز همواره از سوی مهاجران سیاسی ، کشور درگیر با تنشهای سیاسی را تهدید می کند و آن ایجاد گروه های مخالف( اپوزیسیون) در خارج از مرزها، اقدامات گروهی و حزبی این افراد در برابر رژیم حاکم و فعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی آنها می باشد که میتواند نگاه جامعه جهانی به آن کشور را تغییر دهد. لذا برقراری صلح وآرامش، ایجاد دموکراسی و رعایت حقوق فردی و اجتماعی از عوامل عمده جلوگیری از مهاجرتها ویا انگیزه برای بازگشت مهاجران(پناهندگان) به سرزمین موطنشان می باشد.
اما یک عامل حساس در مهاجرتها اوضاع اقتصادی است. شرایط اقتصادی کشورها از عوامل عمده ای است که می تواند در اسکان جمعیت و پیشگیری از سیل مهاجرتها جلوگیری کند. مهاجرت نیروی انسانی برای دستیابی به شغل و درآمد مناسب از دلایل عمده مهاجرتهای دهه گذشته است. افزایش فاصله میان کشورهای غنی و فقیر، رابطه منفی مبادله میان این جوامع،گسترش فقر در جوامع در حال توسعه، حرکت ناموضون، توسعه اقتصادی در جوامع پیشرفته و در حال توسعه، تفاوت چشم گیر رفاه اجتماعی در این جوامع و000 از عللی است که در مهاجرت نیروی انسانی با انگیزه اشتغال و کسب در آمد اثر مستقیم دارد.
در برخی جوامع در حال توسعه که خانواده به نسبت پایگاه مستحکم تری دارد و افراد به سنتها، آداب و رسوم و سرزمین موطنشان علاقه بیشتری دارند، بخشی از مهاجرتها برای یافتن کار و درآمد اغلب در یک دوره زمانی 5 تا10 ساله صورت می گیرد و مهاجران به سرزمین اصلی خود بر میگردند. در این شرایط معمولا سرپرست خانواده اقدام به مهاجرت می کند و پس از کسب درآمد مورد نظر به کشورش بر می گردد و در کنار خانواده خود زندگی را ادامه می دهد.
هر چند که این گونه مهاجرتها نیز در تضغیف بنیان خانواده و شرایط روحی و روانی اعضای خانواده بی تاثیرنیست اما می توان گفت آسیبهای ناشی از آن به مراتب کمتر از مهاجرت تمام افراد خانواده می باشد. در این شرایط در نهایت مهاجرتها موقتی است.
معمولا برخی کشورهای صنعتی که با کمبود نیروی کار مواجه می باشند، پذیرای این گونه مهاجران هستند. البته دولتمندان آنها عقیده دارند که این مهاجرتها می بایست از طریق مذاکرات و عقد قرار داد های رسمی برای دوره معینی صورت پذیرد و کشور اعزام کنند نیروی کار بازگشت مهاجران را تضمین نماید. معمولا دولتها به عقد قراردادهای اعزام و پذیرش نیروی کار با شرایط معین رضایت می دهند در این گونه مهاجرتها ضمن آن که مها جران به درامد موردنظر دست می یا بند، از آنجا که اعزامها به صورت گروهی صورت می گیرد،اسیبهای روحی وروانی کمتری به مهاجران وارد می شود.
ازاین رو کارشناسان اقتصادی ـ اجتماعی عقیده دارند که درشرایط نا به سا ما نی
اوضا ع اقتصادی وبه ویژه محدودیت بازار کار ،عقد قراردادمیان دولتها برای اعزام وپذیرش نیروی کار،اقدامی بسیار مثبت است واثار اقتصادی مطلوبی برای هر دوجامعه در بردارد.
کشوراعزام کننده نیروی کار از درامدارزی مناسبی برخو ردار میشو د و کشور پذیرای کارگران به نیروی انسا نی مورد نیاز برای انجا م فعالیت های اقتصادی ورونق شکو فایی اقتصادش دسترسی پیدا میکند .
اما درچند دهه اخیر پدیده ای نو در مهاجرت شکل گرفته است که می توان آن را فرار مغزها نامید. در این شرایط کشور پذیرای مهاجران، با ضوابط دشوار اقدام به گزینش و پذیرش نیروی انسانی می کند و مهاجران برای همیشه جزو اتباع کشور پذیرنده قرار می گیرند. مهاجرانی که به صورت قانونی و با طی مراحل و کسب شرایط و امتیازات مورد درخواست کشور پذیرنده، به این جوامع مهاجرت می کنند، اغلب قادر هستند کار مورد علاقه و در حد توانایی ها واستعدادهای خود را بیابند و از در آمد مناسب و حقوق اجتماعی برابر با دیگر شهروندان برخوردارگردند. مسائل روحی و روانی برای این گونه مهاجران اغلب کمتر است و به لحاظ برخورداری از درآمد مناسب قادر هستند هر چند سال یک بار سفری به سرزمین موطن خود داشته باشند.
بازگشت این گونه مهاجران به عوامل گوناگون از جمله امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بستگی دارد. از آنجا که این گونه مهاجران اکثرشان افراد تحصیل کرده هستند، بازگشت آنها بدون ایجاد انگیزه های قوی به ویژه در خصوص حقوق فردی و اجتماعی، شغل مناسب و درآمد کافی میسر نمی گردد. این شیوه مهاجرت، اغلب به فرار مغزها تعبیر می شود و کشور پذیرنده نیز نخبگان و افراد تحصیل کرده را جذب می کند. پیامدهای اقتصادی ناشی از فرار مغزها برای کشور موطن مهاجران به مراتب بیشتر است. زیرا این کشورها با تحمل هزینه های اقتصادی ـ اجتماعی، اسباب تحصیل و آموزش نیروی انسانی را فراهم ساخته و در سن بهره وری، این نیروهای کا ر آمد و مدیر را از دست می دهد.
کشورهایی نظیر ایران که با این گونه مهاجرتها روبرو هستند می بایست هر چه سریعتر به فکر ایجاد شرایط مساعد اجتماعی ـ اقتصادی، بویژه اشتغال برای جوانان تحصیل کرده باشند تا از گسترش این گونه خسارات اقتصادی غیر قابل جبران جلوگیری کنند.
با وجود آنکه آمار دقیقی از مهاجرت یا به عبارت بهتر فرار مغزها از ایران به کشورهای پیشرفته از جمل کانادا، استرالیا و آمریکا در دسترس نمی باشد، اما به زعم کارشناسان (فرار مغزها ) از ایران در سالهای اخیر تشدید شده است.
برخی جامعه شناسان با اشاره به وقایع دوم خرداد1376 اظهار می دارند که انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهوری ایران، از عوامل دل گرم کننده برای ایرانیان مقیم خارج از کشور بود، بطوری که شمار بسیاری از آنها در سه سال اخیر بار دیگر به ایران سفر کرده و زندگی در کشورشان را مورد ارزیابی قرار داده اند.
اما عدم تحقق برخی برنامه های پشبینی شده به ویژه اشتغال برای جوانان تحصیل کرده، برخورد نامناسب دستگاه های اجرایی در جذب متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشور و به کار نگرفتن صحیح آنها در مشاغل در خور شانشان از عواملی بوده که نه تنها نتوانسته در جذب متخصصان مقیم خارج موثر واقع شود، بلکه بیکاری گسترده در میان اقشار تحصیل کرده با دیگر سیل مهاجرت و فرار مغزها را تشدید کرده است.
سفارت کانادا در تهران برای پذیرش مهاجران، ضمن بررسی وضعیت تحصیل وکارآمدی آنها، نداشتن سوء پیشینه را نیز مد نظر قرار داده است و متقاضیان مهاجرت می بایست برگه ای دال بر نداشتن سوابق کیفری را به این سفارت خوانه تحویل دهند تا درخواستشان مورد ارزیابی نهایی قرار گیرد.
از آنجا که مهاجران اغلب ترجیح می دهند در کشورهایی که شمار بسیاری از اتباعشان غیر بومی هستند، ساکن شوند، معمولا استرالیا و کانادا بیشتر مورد علاقه مهاجران می باشند، زیرا در این کشورها تبعیض در رفتارها و حقوق اجتماعی کمتر به چشم می خورد.
در نهایت باید گفت جمعیت و نیروی کار از عوامل مهم مدیریت نوین اقتصادی ـ اجتماعی تلقی می شود و نیروی انسانی می تواند با بهر ه گیری از استعدادها و توانمندیهایش به رشد و پویایی توسعه اقتصادی کمک موثری داشته باشد. بنابر این خروج نیروی کار جوان و تحصیل کرده از کشور یک ضایعه بزرگ اقتصادی است که می بایست راه های عقلایی برای پیشگیری و جلوگیری از آن یافت.
کارشناسان با اشاره به دلایل عمده فرار مغزها که بیکاری گسترده در جامعه ایران است،عقیده دارند که سرمایه گذاریهای صادرات گرا در فعالیتهای اقتصادی برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید در سومین برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور الزامی است و حرکت در این راستا می بایست هر چه سریعتر صورت پذیرد. این گروه کارشناسان اعزام نیروی کار ماهر و نیمه ماهر در چارچوب قرار دادهای بین دولتی را راه حلی کوتاه مدت و موثر تلقی می کنند و عقیده دارند چنانچه دولت دراین زمینه وارد شود و با کشورهای عمده شریک تجاری ایران به ویژه کشورهای صنعتی عضو اتحادیه اروپا و کانادا به مزاکره و عقد قرار دادهای میان مدت بپردازد، به مراتب بهتر خواهد بود. زیرا این اقدام از یک سو نیاز متخصصان به شغل و در آمد مناسب را تامیین می کند و از سوی دیگر بازگشت مهاجران تحصیل کرده به ایران را تضمین می کند و در نهایت کشور برای همیشه نیروی انسانی ماهر و متخصص خود را از دست نمی دهد.
برخی کارشناسان عقیده دارند که فعالیتهای یک تا دو ساله جوانان تحصیل کرده ایرانی در جوامع صنعتی به مهارتهای آنها می افزاید و تجربه عملی بسیار موفقی خواهد بود. آنها همچنین عقیده دارند که اعزامهای نیروی کار به این شکل در نهایت میان مدت خواهد بود و اقتصاد ملی بار دیگر از عناصر مستعد خود بهره مند خواهد شد.
مسئله بسیار حساس از دید کارشناسان این است که چنانچه راه حلهای قانونی برای اعزام نیروی کار اندیشیده نشود، زمینه گسترده ای برای فعالیت قاچاقچیان فراهم خواهد شد. این افراد که به طور غیر قانونی اقدام به خروج نیروی انسانی از کشور و اعزامشان به کشورهای مهاجر پذیر می نمایند اغلب کارآیی چنین امری را ندارند و ضمن اخاذی از متقاضیان حتی حیات آنها را به خطر می اندازند.
در نهایت تذکر این نکته ضروری است که، سامان دهی بازار کار، رونق رشد اقتصادی و سرمایه گذاری و پدیدار شدن فرصت های اشتغال، عقد قرار داد با دیگر کشورها برای اعزام قانونی نیروی کار و 000 از عواملی است که می تواند در میان مدت و دراز مدت از مهاجرت نیروی کار یا به عبارت بهتر فرار مغزها جلوگیری کند.
فرار مغزها را با سامان دهی اصولی به مزیت ملی تبدیل کنیم:
در ابتدا تذکر چند نکته زیر ضروری می باشد:
1 ـ پرداختن به علل فرار مغزها و شیوه های اصلاح ساختارها به منظور ریشه یابی علل آن و محل این معضل تاثیر انگیز، مورد نظر این مقاله کوتاه نیست، چرا که تخصص و صلاحیت خاص خود را می طلبد که هیچ یک در بضاعت نویسنده و این نوشته نیست. امید است این سر آغاز رسیدگی به این فاجعه باشد.
2 ـ حساب مغزها کاملا چه تحصیل کرده یا عامی به دنبال ولنگاری یا رسیدن به مقاصد واهی و تحت تاثیر برداشتهای نادرست از آن سوها ـ جلای وطن می کنند و سر از ناکجاهای انحطاط در می آورند جداست.
3 ـ خاطر نشان می شود که نتایج نشان می دهد،قفل و بست های اعمال شده در سالهای اخیر بر سر راه فرار مغزها کار گر نبوده و نخواهد بود. چون کارشناسانه نبوده!
4 ـ فرض می شود بازار های جلب (نیروهای کارآمد و متخصص) فقط درصد جذب نیروهای زبده انسانی باشد و بس. و هیچ گونه قصد سوء اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی نداشته باشد. (که البته کاملا چنین نیست) عدم مدیریت صحیح یا بهتر بگوییم (عدم به کار گیری مدیران شایسته و متخصص) در ارکان جامعه از (درون) و عوامل خارجی و تهاجم گر از (بیرون) موجب آسیبهای جدی به آن اجتماع می گردد که رفته رفته یا به طور یکباره این سازمان کلان را فرا گرفته و یکایک شئونات آن را مورد تخریب قرار می دهد. بارز ترین بازتاب این پدیده بیماری اقتصادی جامعه یا اقتصاد بیمار آن است. در پی (اقتصاد بیمار) انواع نابسامانی های اجتماعی نمود می یابد.
بیکاری ـ رشد تبهکاری ـ اعتیاد ـ ازدیاد جرائم و در پی آن انبوه زندانیان ـ رانت بازی ـ فرصت طلبی ـ رواج دلال گری و رشد مشاغل کاذب و غیر مولد ـ کم رنگ شدن نقش تخصص و دانش ـ انزوای اجتماعی و مالی متخصصین ـ اشغال پستها توسط افراد غیر متخصص و به گونه ای فرمایشی ـ استواری و مرسوم شدن روابط به جای ضوابط و 000 روز به روز زمینه رشد و ریشه دوانی به تمام شئونات اجتماع را می یابد. تحمل چنین وضعی چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی، بیشتر از همه برای گروههای مولد ـ متخصص و دانش آموختگان و غیوران غیر قابل تحمل می گردد. این گروه به ناچار و در بیشتر موارد ناخواسته مصمم به هجرت می شوند.
از سوی دیگر در ان طرف مرزها و در جوامع پویا، اعتقاد اصلی توسعه و پیشرفت متکی بر نیروی انسانی کارآمد است تا سرمایه و ماشین، بازار پزیرش و جذاب برای پذیرش باز مغزهای پرورش یافته یا آماده پرورش و نیروهای کارآمد تشنه است اگر از میان تمام علل مسبب فرار مغزها، فقط نبود بازار کافی را مد نظر قرار دهیم و واقع بینانه بنگریم که با روند فعلی حداقل در کوتاه مدت نمی توانیم به دفع همین یکی علت هم بپردازیم. بنابراین برآن شویم که به مقوله به گونه ای دیگر بپردازیم. توجه داشته باشیم جامعه برای آماده سازی و پرورش یک متخصص از یک کارگر ماهر گرفته تا یک مهندس یا پزشک یا محقق درتمامی زمینه ها صدها هزار ریال و ارز هزینه نموده است. این هزینه ها یا به عبارت درستر سرمایه گذاریها از قبل از تولد او تا زمان ثمر دهی فرد در تمام زمینه ها از جمله: امنیتی ـ درمانی ـ آموزشی ـ تغذیه ـ نگاه داری و 000 مستقیم و غیر مستقیم صرف شده است در این میان هزینه های معنوی مثل شهادت سربازان وطن و ارزشها و تلاش آموزش دهندگان نباید از نظر دور ماند. بنابراین گرانترین و ارزان ترین متاع یک اجتماع نیروهای متخصص و کارآمد آن است حال که ما قدر این زر را نمی دانیم یا کاربری آن را نمی شناسیم، پس آن را مفت از کف ندهیم. به زبان ساده؛ حالکه اکثر نگرشها و عملکردها بازاری است بیاییم به این مقوله نیز به عنوان یک کالای ارزشمند بنگریم مشروط بر آنکه اولا با آنچه با فرش دست بافت و پسته و زعفران نشد نشود. ثانیا این هم تبدیل به رانت و اسباب در آمد عده ای معدود با رابطه و اطلاع نشود و گر نه می شود آنچه با پیکان و پراید و کاروانهای زیارتی و موبایل و مناطق آزاد و کلاسهای کنکور و کوپن و سیگار شده است.
آنگاه درد به فاجعه مبدل و طبق معمول به جای درست کردن ابرو چشم کور خواهد شد. این مقوله ارزنده ترین مزیت صادرات غیر نفتی اجتماع ما می باشد که بایستی به نحوی دقیق کارشناسی و سامان دهی و عرضه شود. مثل هر کالای با ارزش صادراتی و بسیار بسیار حساس تر (چون جان دارد و روح و دانش و انسان است و از بهترین نوع آن) بایستی : بازاریابی شود ـ آمادگی عرضه یابد (مثل بسته بندی مناسب و استاندارد شدن) ـ قیمت گذاری شود ـ امنیت بازار حضور و عرضه یابد ـ عرضه آبرومند گردد ـ ارزش افزوده اش به کشور باز گردد. از مزیت های منحصر به فرد این کالای والا این که : این کالا با خود کالا و ارزشهای بسیار صادر می کندو مرتبا مزیت می آفریند. این کالا تا سالها زایش مزیت می کند و ارتقاع می یابد و اگر درست با آن رفتار کنیم در آخر و حین تولید ارزش افزوده به محل تولید خود (وطن ) باز می گردد خیلی مطمئن تر از یک زنبور عسل .
ژاپنیها، هندیها، کره ای ها، فیلیپینیها، چینیها و غربیها سالها پیش به این مسئله پی بردند و هم اکنون نیز به آن اهمیت ویژه می دهند اساسا کشورهای خود را با همین تجارت آباد کرده اند شاهدیم اگر همین گرداننده گان هندی از کشورهای عربی و خصوصا حوزه خلیج فارس خارج شوند این کشورها آنی دوام نخواهند یافت. آنها حوزه ارتقاء علمی ـ اجتماعی می دهند و میلیونها دلار ارز به کشورهای خود سرازیر می کنند. تکنولوژی و تجربه انتقال می دهند ،روابط اقتصادی ـ اجتماعی علمی و فرهنگی و حتی سیاسی را فی مابین کشور وطن خود و کشور میزبان بست و گسترش می دهند و 000 همانطور که در کشور ما بودند بگذریم که جایشان را آوارگان بی علم و هنر همسایه گرفتند که چوبشان مایه هزار درد سر از جمله بیکار کارگران خودی است. آنجا درست آمدند ـ درست ماندند ـ درست رفتند و حالا به جای خود با هزار شرایط و ناز برای ما دوو ، پراید، کشتی و پالایشگاه و 000 می فرستند. پس بر آن شویم که مغزها فرار نکنند ـ قاچاق هم نشوند بلکه اصولی بروند و همیشه مشتاق بازگشت به کندوی گرم خود باشند. به جای احداث بازارهای پر هزینه عرضه کالاهای ایرانی در کشورها که متاسفانه مبدل به میدانهای بار فروشی شده اند و در آنها بهترین محصولات ما چوب مفت می خورند هر روز از قرب و عزت می افتند یا تلاش برای صدور خدمات فنی و مهندسی به شکل ساختن نیروگاه و کارخانه سیمان و هزار طرح عظیم که هنوز در صدور تضمین های شرکت در پیمان مانده ایم : ( بستر صدور مغزها و نیروهای کارآمد را مهیا کنیم ).
نیروی کارآمد و داوطلب علاقه مند را آموزش دهیم (زبان آشنایی با مقررات بین المللی ـ استانداردها ـ کار با تجهیزات مدرن ـ 000 تا آشنایی با قوانین و اصول زندگی و کار در کشور میزبان).
آنها را گروه بندی کنیم ـ حمایت کنیم برای رفت و آمدشان شرایط تشویقی قائل شویم در آنجا کاملا حمایت شوند. شرایط را به گونه ای سامان دهیم که دسترنجشان به کشور باز گردد این کار که بایستی بدون فوت وقت سامان یابد عظم ملی را می طلبد که جد ا از توجه و اقدام جدی دولت و دولتمردان بایستی کار توسط تشکلهای تخصصی مثل : انجمن های مدیریتی کشورـ انجمنهای صنعتی ـ پزشکی و تخصصی و این گونه سازمانها انجام و به سامان برسد. تاکید می گردد این کار کار چند شرکت و آژانس بی در و پیکر نیست دولتی هم نباید باشد . بایستی بدون هیا هو (که اصولا و معمولا قبل از هر کاری به راه می اندازیم و بازار را خراب می کنیم ) به مقوله بپردازیم.
انشاءا000
شاید لازم باشد به چراهای چندی تامل کنیم : 1- چرا مغزهای ما فرار کنند.
2- چرا نیروهای ما دست یابی اصولی به بازارهای کار ندارند ؟
3- چرا نیروها اطلاعات کافی از بازارهای مناسب خارجی کار ندارند؟
4- چرا بازار مناسب صدور نیروی کار به خارج حتی به کشورهای مسلمان و دوست نداریم.
5- چرا نیروها باید با ذهنیت رفت بدون بازگشت به وطن خارج شوند.
6- چرا نیروها باید در صفهای دراز سفارت خانه های خارجی در ایران و خارج از کشور باشند.
7- چرا نیروها باید بی آموزشهای لازم و بی حمایت و ارشاد در خارج سرگردان شوند.
8- چرا نیروها باید با موانع و تشریفا ت و گرفت و گیر های اداری بسیار به کشور رفت و آمد کنند.
9- صدها چرا ازاین دست.
با آرزوی این که شاهد روزی باشیم که نه تنها یک ایرانی نیاز به کار خارج از کشور نداشته باشد بلکه به اندازه ای کار آفرینی و شکوفایی اقتصادی ـ اجتماعی داشته باشیم که متخصصین ایرانی مقیم خارج را در وطن خود مشغول ببینیم.
انشاء ا000
وزرا برای اخراج جوانان متخصص ازکشور بسیج شده اند!
اعزام نیروی متخصص به خارج از کشور، فرار مغزها را تشدید کرده و کشور را از تکنولوژی بومی برای همیشه محروم خواهد ساخت.
براساس ماده 53 قانون برنامه سوم، کمیته ای متشکل از وزرای امور خارجه ، کار، اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی وظیفه برنامه ریزی،هدایت،نظارت و پیش بینی تمهیدات لازم از نظر قوانین و مقررات برای اعزام نیروی کار به خارج از کشور را به عهده دارند. آیین نامه اجرایی این ماده، نحوه برقراری تسهیلات و حمایت های قانونی اعزام شوندگان و اعزام کنندگان (کاریابی های خصوصی) و جلب درآمد ارزی افراد اعزامی را بیان می نماید.
به گزارش واحد اطلاعات و اخبار ماهنامه "اقتصاد ایران" در این زمینه وزارت امور خارجه تهیه گزارش از نیازها و تحولات بازار کار و زمینه سازی آموزش های فنی ـ حرفه ای درکشورهای خارجی وانتقال آنها به کشور مذاکره برای انعقاد موافقتنامه های اعزام نیروی کار به خارج و حمایت کنسولی از نیروی کار اعزامی را به عهده دارد.
وزارت کار نیز اقداماتی چون تشویق، تقویت وایجاد تسهیلات و حمایت از دفاتر کاریابی غیردولتی، تقویت و حمایت های لازم از متقاضیات تشکل های غیردولتی کاریابی و ارایه اطلاعات به نیروی کار متقاضی را انجام خواهد داد. همچنین طبق این ماده ، بانک مرکزی امکانات بانکی و تسهیلات مالی ـ اعتباری مناسب برای جذب درآمد ارزی نیروی کار اعزامی را فراهم خواهد کرد. مراکز کاریابی مشمول پرداخت عوارض و مالیات نخواهند بود.
به گزارش خبرنگار "اقتصاد ایران" در سفر وزیر کار به المان صحبت هایی مبنی بر اعزام نیروی متخصص به میان آمد، ولی هنوز تفاهم نامه ای امضا نگردیده است . اعزام پزشک و پرستار به عربستان نیز در حال پیگیری است.از نکات قابل ملاحظه در اعزام نیروی متخصص، آشنایی با زبان کشور هدف است که خصوصاً در مورد متخصصات باید رعایت گردد. در هر حال، اعزام نیروی کار متخصص شاید بتواند بیکاری قشرهای خاصی از جامعه را کاهش دهد، ولی زمینه فرار مغزها را تقویت خواهد کرد و همچنین جامعه را از یان نخبگان محروم و موجب هرز رفتن سرمایه هایی که باعث شدند این افراد به این درجه از تخصص برسند، می شود. مهم تر آنکه با اخراج جوانان متخصص، ایران همیشه از فرآیند بومی کردن تکنولوژی و توسعه آن ر اینده خود محروم خواهد شد. اخراج جوانان شاید از لحاظ اجتماعی توجیه داشته باشد ولی اقتصاد ایران را برای همیشه فقیر خواهد ساخت.
فـــرار مغزها
با عنایت تغییرات و تحولات سریع در جهان و در بیشتر کشورها و پیشرفت پرشتابی که به صورت تصاعدی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و در تعدادی از کشورهای در حال توسعه در حال وقوع است، تغییر و توسعه از عوامل ضروری در سازمانها و در کشورها به شمار می رود. امروزه اساساً رشد و توسعه اقتصادی و با افزایش صادرات کالاهای غیرنفتی اکثر کشورها در گرو عوامل مهمی از قبیل فناوری و اطلاعات ، تولید و بهره وری است. هر چند اخیراً برای کشورهای پیشرفته بعد فناوری در مقایسه با تولید از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است.
در هر حال، برای کلیه کشورها، بهره وری سیستم های اطلاعاتی و تولیدی از اهمیت خاصی برخوردار است. آنچه که به طور مشترک در تمامی کشورها و در فازهای اطلاعاتی، تولیدی، خدماتی و … وجود دارد، دانش است.
به این ترتیب می توان ادعا کرد که عامل نیروی انسانی متخصص و ماهر است که باعث پیشرفت سازمانها یا کشورها و بهره وری بهینه از امکانات و منابع کشورها می شود. زیرا مدیر و مدبر است که می تواند منابع دیگر از قبیل منابع معدنی و زیرزمینی. منابع مالی، سرمایه ای و پولی ، تجهیزات و ماشین الات و یا ابزار تولید و اطلاعاتی را به کار گیرد.سرمایه نیروی انسانی متخصص، تنها سرمایه ای است که نمی توان مانند منابع فیزیکی دیگر، مقدار دقیق پولی آن را محاسبه کرد. بنابراین، زیانهای ناشی از مهاجرت نخبگان شامل دو نوع زیانهای بالفعل و بالقوه است.
طبق یک برآورد، فقط سرمایه ایرانیان مقیم خارج در حدود 800 تا 1000 میلیارد دلار است که این رقم حدوداً معادل سی سال صدور کالاهای نفتی و غیر نفتی ایران با قیمت بالا است.
همان طوری که ذکر گردید، در میان نیروی انسانی در کشورها، مدیران ومتخصصان واقعی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. زیرا آنها هستند که مغز متفکر سازمانهایند و در واقع اینگونه رهبران اند که موفقیت و یا شکست سازمان به آنها نسبت داده می شود.
نیروی انسانی یکی از اساسی ترین شاخصهای توسعه یافتگی کشورها محسوب می شوند. لذا با مهاجرت نخبگان، به شدت قدرت مدیریت و حاکمیت کاهش یافته و امور به نحومطلوب اداره نخواهند شد. امروزه برای حفظ و نگهداری نیروهای انسانی ماهر و نخبگان و متخصصان ومدیران در کشورها، نمی توان فقط به روشهای سنتی یا قدیمی و فرسوده تکیه کرد، بلکه حفظ و نگهداری مغزها نیاز به ایجاد محیطی آرام ومناسب دارد.
با ایجاد چنین محیطی می توان کشور را به سوی کارایی و پویایی سوق دارد. متاسفانه به گفته مقامات مسئول کشورمان، میزان فعلی ساعات مفیدکاری کارکنان در کشور، حداکثر 90 دقیقه در روز است، در حالی که این میزان در اکثر کشورهای پیشرفته و یا توسعه یافته به 7 ساعت در روز می رسد. از انجایی که نخبگان با تنبلی و کم کاری سازگاری و هماهنگی نداشته، لذا ترجیح می دهند به کشوری مهاجرت کنند که فعال و میزان ساعات کاریشان بالا باشد به طوری که با سیستم فیزیکی و روحی و روانی آنها هماهنگی داشته باشد.
موضوع مهاجرت نخبگان، موضوع جدیدی نیست، بلکه از نیم قرن قبل، همه کشورهای توسعه نیافته گرفتار این مسئله بوده اند. منتهی درایران بعد از انقلاب اسلامی، آمار مهاجرت به دلائل گوناگون از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است به طور کلی هنگامی که جذابیت های نسبی کشور مهاجرپذیر مانند جذابیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بیشتر ازکشور مبدا باشد، مهاجرت انجام می پذیرد.
شاید بتوان گفت تفاوت مهاجرت با فرار مغزها در این است که معمولاً مهاجرت به صورت دو طرفه و در حالت عادی انجام می پذیرد، در حالی که فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان عمدتاً به صورت یک طرفه انجام می گیرد.
موضوع مهاجرت نخبگان از موضوعهایی است که هیچ نهاد و یا سازمانی تا به حال به فکر اصلاح و یا ارائه راه حلهای علمی برای رفع این ضایعه ملی نبوده است.لذا لازم است که مسئولان این رویکرد را از دو زاویه یعنی 1ـ تقلیل و تضعیف عوامل بازدارنده یا دفع ( که متعاقباً به انها اشاره خواهد شد) و 2ـ نگاه جدید از زاویه ای متفاوت به این پدیده بنگرند.
آمار و ارقام مختلف بیانگر اینست که جامعه ما از این لحاظ (مهاجرت مغزها) و یا جذب نخبگان و به کارگیری آنها در مملکت ناتوان است، متاسفانه هنوز اهمیت و جایگاه نیروهای متخصص و حرفه ای در کشورهای جهان سوم جانیفتاده است به نظر می رسد که بیشتر توجهات مسئولان ومدیران صرف هزینه های کوتاه مدت می شود تا صرف تربیت آموزش و حفظ و نگهداری منابع نیروی انسانی کارآمد.
به گفته دکتر احمد آقازاده، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، 72 درصد برگزیدگان ایرانی المپیادها جذب دانشگاههای آمریکا شده اند، به طوری که در سال 1380 ، 90 نفر از 125 نفر برگزیدگان المپیادهای دانش اموزی و دانشجوئی ایران به آمریکا رفتند وی از جمله علتهای اساسی اینگونه مهاجرتها را منزوی شدن نیروهای کارآمد و عدم شایسته سالاری در کشور می داند. همچنین 80 درصد از نفرات اول کنکور دانشگاهها و نفرات اول تا سوم المپیادهای ایرانی ( در ده سال گذشته) از کشور مهاجرت کرده اند و ازتعداد 175 نفر که مدالهای گوناگون دریافت کرده اند، اکثر آنها در کشور نیستند.
صندوق بین المللی پول، ایران را جزء کشورهایی که بیشترین فرار مغزها را به خود اختصاص داده می داند و به همین خاطر تاوان سنگینی پرداخته ایم. برای نمونه در سال 1378، به طور متوسط روزانه 15 کارشناس ارشد و 3 تا 2 پزشک از کشور خارج شدند که کلاً 40 میلیارد از این بابت خسارت دیدیم، که این رقم حدود 2 برابر صادرات نفتی و غیر نفتی سالانه کشور است.
صندوق بین المللی پول، ایرانی های مهاجر به آمریکا را در سال 1990 حدود 150 هزار و 906 نفر دانسته که از این تعداد، 105 هزار و 526 نفر از آنان دارای تحصیلات بالاتر از فوق دیپلم بوده اند و نزدیک به 15 درصد آنها از تحصیلات عالی در مقطع دکتری برخوردار بوده، که در بین کشورهای آسیایی از این لحاظ بالترین میزان را به خود اختصاص داده است.
به طور کلی، کشور ایران جزء چند کشور مهاجر فرستی است که در بین مهاجران آن بیشترین افراد تحصیلکرده وجود داشته است. تاسف بارتر اینکه، حدود 40 درصد بورسیه های تحصیلی که توسط دولت به خارج اعزام می شوند. به ایران بازنمی گردند. مسلماً مهاجرت اینگونه افراد به خارج تاثیرات جدی و جبران ناپذیری بر روی پیشرفت مملکت و صادرات کالاها گذاشته است.
آمار مهاجران ایرانی حدود 12 درصد از کل مهاجران جهان است. به طوری که طبق آمار رسمی حدود 120 میلیون نفر و طبق آمار غیررسمی حدود 250 میلیون نفر مهاجر در جهان وجود دارد. جالب توجه اینکه کلیه این مهاجرتها از کشورهای جنوب به شمال نیست، بلکه از اروپا و کانادا نیز به آمریکا مهاجرت می کنند.
طبق آمار گزارش شده،از 3 میلیون مهاجر ایرانی، به ترتیب 2/1 میلیون نفر در آمریکا، 200 هزار نفر در کانادا، 180 هزار نفر در انگلیس ،110هزارنفر در آلمان، 100 هزارنفر در فرانسه. 90هزار نفر در سوئد، 70هزارنفر در استرالیا،30هزارنفر در هرکدام از کشورهای ترکیه، ارتیش و ایتالیا، 10 هزارنفر در یونان، 5 هزارنفر در هر کدام از کشورها بلژیک.نروژ و اسپانیا و بقیه در کشورهای همسایه ایران ویا در کشورهای دیگر ساکن اند.
روزنامه نوروز (25 تیرماه81) در یک مقایسه، وضعیت ایرانیان تحصیلکرده مقیم امریکا را در مقایسه با شهروندان بومی آمریکایی را به شرح زیر بیان کرده است.
بومی های آمریکایی
ایرانیان مقیم آمریکا
20 درصد صاحب مدارک علمی اند.
8/0 درصد دارای مدارک دکتر هستند.
7/4درصد دارای مدرک فوق لیسانس اند.
1/13 درصد دارای لیسانس اند.
7/1درصدپزشک و یا وکیل اند.
29 درصد کارگرند.
3/56 صاحب مدارک علمی اند(نزدیک به 3 برابر)
1/5 درصد دارای مدارک دکترایند.(6برابر آمریکائیان)
1/16 درصد دارای فوق لیسانس اند(4برابر آمریکائیان)
3/30 درصد دارای لیسانس اند.(5/2 برابر آمریکائیان)
8/4 درصد ایرانیان متخصص اند(8/2برابر آمریکائیان)
12 درصد به شغل کارگری اشتغال دارند.
چندی قبل، خبرگزاری آناتولی ترکیه، آمار وحشتناکی را گزارش کرد که بسیار هشداردهنده است. این خبرگزاری گزارش داد. که طی 11 ماه اول سال 2001 دقیقاص تعداد 4735 نفر از دفتر کمیساریای عالی امورپناهندگان سازمان ملل در ترکیه، تقاضای پناهندگی به کشورهای مختلف کرده اند که از این تعداد 3185 نفر از ایران،922 نفر از عراق،203 نفر از افغانستان،39نفر ازچین و 186نفر از سایر کشورها بوده اند. اخیراً کشورهای عضو اتحادیه اروپا پیش بینی کرده اند که تا سال 2020 نیازمند 80 میلیون نفر نیروی کار متخصص هستند، لذا طبیعی است که هر سال در حدود 4 میلیون نفر نخبه را به خود جذب کنند.
علل مهـاجــرت مغـزها
هیچ گاه به طور زیربنایی و جدی مسئله مهاجرت متخصصین و نخبگان بهدیگر کشورها مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار نگرفته است. در حالی که حتی بعضی از این افراد احتمالاً تا حدی از حقوق کافی نیز برخوردار بوده ولی هیچ گاه پی به انگیزش، نیازها و یا انتظارات و خواستهای آنها توجه نشده است هر چند میزان درآمد و حقوق آنها در مقیاسه با درآمد در کشور میهمان قابل مقایسه نیست ولی همه مهاجرتها نیز به دلیل صرفاً میزان حقوق و یادرآمد نبوده است، بلکه در کشورشان با آنها به طورمنصفانه و یا عادلانه رفتار نشده است و رفتارهای تبعیض امیز و عوامل دیگری مانند: نظام حقوقی، قضائی و یا قانونی مملکت، سیستم آموزشی مدارس و دانشگاهها. نظام پزشکی و بهداشتی کشور و بالاخره اوضاع سیاسی و اجتماعی مملکت مانند فقدان آزادی یا عدم احترام به حقوق شهروندی و یا نظام اداری و بوروکراتیک سازمانها و نظایر آن، از جمله عوامل موثر مهاجرت نخبگان از جهان سوم به دیگر کشورها بوده است.
در مورد مهاجرت نخبگان به کشورهای خارج ، دکتر زارع و دکتر حکیمــی از اقتصاددانان کشور علتهای آن را به شرح زیر بیان داشته اند:
1ـ فقر امکانات آموزشی و پژوهشی و ازمایشگاهی ـ عدم شایسته سالاری، به طوریکه افرادی با صلاحیتهای بسیار پایین تر از آنها در رآس پستهای حساس و مدیریتی قرار دارند (براساس گزارش آنها 70 تا 60 درصد از نخبگان یا بیکارند و یا اینکه در پستهای مناسب خود قرار ندارند)
2ـ وجود مسائل اقتصادی و نبودن امکانات رفاهی و اولیه برای افراد به طوری که باعث کاهش و یا فقدان شوق به کار وامید به اینده شده است.
3ـ علل تاریخی ویا فرهنگی، به طوری که اکثر افراد به دنبال منافع فردی تا مافع ملی و یا جمعی هستند.
4ـ ناهماهنگی بین نگرش کلان مسئولان، به طوری که تعدادی از آنها به صورت مثبت و بعضی دیگر به شکل منفی به این پدیده می نگرند. بر اساس نظرات صاحبنظران، گسترش دانشگاهها از لحاظ کمی و بی توجهی به ارزشهای کیفی یا استانداردهای آموزشی در نظام برنامه ریزی کشور، از دیکر موانع و یا عوامل بازدارنده جذب نخبگان محسوب می شود.
مهندس سیدمحمدرضا دربندی، مشاور سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در امور فرهنگی ایرانیان خارج از کشور، علل وانگیزه های مهاجرت ایرانیان را به طور کلی به دو بخش قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن تقسیم کرده است.قبل از انقلاب اسلامی اکثر مهاجرتها به صورت انفرادی ولی بعد از انقلاب بیشتر مهاجرتها توسط افراد متخصص انجام پذیرفته است.
وی علل اصلی جذب نخبگان به مراکز علمی سایر کشورها را بدین شرح توضیح داده است:
1ـ بی توجهی به جایگاه علم و عالم: به طوری که آنقدر که در رسانه ها مثلاً خوانندگان، هنرپیشه ها و ورزشکاران تحلیل می شوند، به چهره های ماندگار علمی، استادان برجسته و مبتکران و مخترعان ویا المپیادها احترام گذاشته نمی شود.
2ـ بی توجهی به پژوهش: بی توجهی به رشد کیفی و تحقیق و پژوهش در دانشگاهها یکی دیگر از این عوامل است. یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به کشور امریکا می کشاند، عامل امکانات تحصیلی.تحقیقی،کامپیوتری واعطای کمکهای تحصیلی، رفاهی و بورسیه هاست در سالهای اخیر تعداد دانشگاههای داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه مدونی و یا تناسب رشته ها با مشاغل گسترش یافته اند و توجه بیشتر به ارزشهای کمی تا کیفی بوده به طوری که روشهای تدریس بیشتری از کلاسها صرفاً مبتنی بر تئوری ها و حفظیات قدیمی و سنتی است. به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روشهای سنتی و قدیمی و ابزارهای غیر استاندارد، پایین بودن میزان تحقیقا و پژوهش در مراکز علمی و عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها و تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش، گسترش و ترویج مدرک گرائی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی را در بین دانشجویان به دنبال داشته است.
3ـ عوامل اقتصادی: مسلماً یکی از عوامل اساسی که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر می کند. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج ده ها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلماً فرد به فکر مهاجرت به آن کشور خواهد افتاد.
4ـ عوامل سیاسی و قانونی: از عوامل دیگر مهاجرت، عدم مصونیتهای سیاسی وعلمی جهت اظهارنظر و حاکمیت گروههای سیاسی بر دانشگاهها و مراکز علمی و همچنین طولانی یا قدیمی بودن قوانین در سیستم قضائی مملکت است.
5ـ عوامل اجتماعی: یکی دیگر از عوامل "فرار مغزها" نبود شناخت قدر و منزلت تحصیلکرده ها و نوع برخورد با آنهاست. از آن جمله فراهم نشدن فرصتهای مطلوب برای ارائه طرح و یا پروژه های مطالعاتی آنهاست.
6ـ عدم شایسته سالاری: اکثر مشاغل به افراد بی صلاحیت ویاکم صلاحیت و یاکم صلاحیت واگذار گردیده است. و تنها 4/1 درصد از کارآفرینان در بخشهای صنعتی کشور مشغول به کارند.
واگذاری مشاغل بر اساس رابطه تا ضابطه عدم تطابق شغل با تخصص و رشته افراد، بوروکراسی دولتی و انحصاری مشاغل از دیگر عوامل هستند که به مهاجرت نخبگان از کشور کمک کرده اند.
7ـ انحصارات دولتی: یکی دیگر از عوامل مهاجرت نخبگان، براساس نظرات کارشناسان، انحصارات دولتی است، به طوری که از طرفی دولت به بهانه کوچک سازی از جذب نخبگان سرباز می زند و از طرف دیگر در واگذاری فعالیتهای کشور به بخش خصوصی طفره می رود. لذا جایی دیگر برای نخبگان بافی نمی ماند.
8ـ میزان امید به اینده: هر چه امید به اینده بیشتر باشد، میزان مهاجرت تقلیل پیدا می کند. امید به آینده جوانان در رابطه با شغل اینده شان، میزان درآمد انها، توانائی تشکیل زندگی، ازدواج، خریدمسکن،ماشین وامثالهم و بالاخره میزان امنیت کشور تماماً ارتباط مستقیم با ترک و عدم ترک مملکت دارند افراد معمولاً جذب کشورهایی می شوند که از لحاظ جذابیت و امید به اینده روشن اطمینان بیشتر داشته باشند.
راه حلهای پیشنهادی
یکی از راه حلهای پیشنهادی تلاش برای ارتباط هر چه بیشتر نخبگان مقیم خارج کشور با داخل است. در صورت قطع ارتباطات آنها با داخل، بر روی نسل فعلی ونسلهای بعدی تاثیر خواهد گذاشت. دوم نیاز به یک اجماع نظر نسبی بین مسئولان است. به طوری که بسترهای گفت و شنود در مسیر رشد جامعه و در راستای جذب نخبگان باشد که مستلزم تغییر استراتژی در زمینه توسعه و به کارگیری نیروی انسانی ماهر باشد.سوم برنامه ریزی طویل المدت و تعیین اهداف جهت جذب نیروهای انسانی کارآ و ماهر همراه با عدالت، عقل و تدبیر است به نحوی که بستر مشارکت آنها در تصمیمات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فراهم گردد. علاوه بر موارد فوق:
اصلاح سیستم آموزشی و پژوهشی کشور از ابتدائی تا پایان دانشگاه و تلاش در جهت تربیت نیروهای انسانی خلاق، تصمیم گیرنده، محقق و حلال مشکلات،ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش در کشور و پیاده کردن نتایج آنها تخصیص فرصتهای شغلی در اختیار نخبگان و فرزانگان و اجرای شایسته سالاری و بالاخره پیاده کردن برنامه های عملی برای جذب نخبگان است در پایان باید اذعان کرد که رفتن صاحبان دانش و اندیشه "فرار مغز" نیست، بلکه هجرت نخبگان است، چون بسیاری از آنها بالاخره به کشورشان برخواهند گشت. آنها عمدتاً علاوه بر دلائل ذکر شده در بالا به دلیل کمبود امکانات و ظرفیتهای علمی در داخل کشور به مهاجرت اقدام می کنند. در حقیقت این فرزانگان به دنبال دستیابی به ابزارهای مناسب تر برای خدمت، تولید علم و اندیشه خود هستند. لذا، بایستی به جای در حصار کردن اندیشمندان ویا توبیخ و ایجاد تنگاههای مختلف برای آنها، تلاش در افزایش قابلیتها وتوانائیها و ایجاد محیطی سالم د رداخل کشور باشیم. اینگونه می توانیم به شکوفایی اقتصادممکلت ، رشد مدیریت وافزایش و صدور کالاهای غیرنفتی و کاهش وابستگی کشور به نفت باشیم.
ابعاد فرار مغزها در جهان و ایران:
بازنگری آمارها
1ـ پیشگفتار
یکی از پرسشهایی که از دیرباز در علم اقتصاد مطرح بوده و نگاه اندیشمندان را به خود جلب کرده این بوده است که چرا برخی ملتها توسعه یافته و برخی دیگر فقیر و عقب مانده و در مفهومی عمومی تر، کمتر توسعه یافته اند.
در پاسخ باید گفت که در طول سالهای گذشته دیدگاههای گوناگونی در قالب الگوهای رشد ارائه شده و با گسترش آن در دهه های اخیر، می بینیم که سرمایه انسانی به عنوان یکی از عوامل موثر در فرایند رشد اقتصادی مطرح شده است. در سال 1961،تئودور شولتز، این نظریه را مطرح کرد که : "کلید توسعه اقتصادی خود انسان است و نه منابع آن". به اعتقاد وی، اقتصاد آمریکا پس از بحران بزرگ، بیشتر به علت افزایش ذخیره ثروت انسانی رشد کرده است. بر پایه دیدگاههای کنونی رشد که بیشتر مرهون تلاشهای لوکاس(Lucas) و رومر (Romer) است، سرمایه انسانی در فرایند رشد اقتصادی می تواند با ایجاد شرایطی برای برطرف ساختن بازده نزولی، به رشد اقتصادی مداوم در اقتصاد ملی منجر گردد.راهکار سیاستی این دیدگاهها معلوم بود: "تلاش در جهت افزایش انباره سرمایه انسانی."
"سرمایه های انسانی" سرمایه هایی هستند که با صرف هزینه های گزاف به دست آمده و عبارتند از : دانش،تخصص، تجربه، توان، سلامتی، قابلیتها و در نهایت انضباط که از راه آموزش و بهداشت در نیروی کار، ذخیره شده و موجب افزایش بهره وری آن در تولید می شود. از این رو، منابع انسانی مانند دانشمندان، کارشناسان، نیروی کارا و منابع سازمانی و نهادی به عنوان سرمایه های انسانی، شناخته می شوند.
بدین سان نقش آموزش درجامعه بار دیگر و به گونه مستدل، پررنگ تر شده و کشورهای گوناگون بویژه در نیمه دوم سده بیستم به سرمایه گذاری در این زمینه پرداختند. گرچه سرمایه گذاری های کلان و گسترده ای (با توجه به منابع هر کشور) در زمینه آموزش نیروی انسانی صورت گرفته است. با این حال نتایج مورد انتظار به دست نیامده و کشورهای عقب مانده، همچنان در دام فقر(Poverty trap) گرفتار مانده اند. به نظر می رسد گذشته از نحوه سرمایه گذاری های انجام شده و چگونگی تخصیص آن، یکی از مهمترین دلایل دست نیافتن به اهداف مورد نظر، بروز پدیده "فرار مغزها" باشد.
"مهاجرت" پدیده ایست که در طول تاریخ وجود داشته و همواره کسانی خواستار گذر از مرزهای سیاسی برای زمانی بیش از یک سال و سکونت در محلی دیگر هستند. کسی را که از موطن خود به جای دیگری نقل مکان می کند "مهاجر" می گویند. از سوی دیگر "مغزها یا نخبگان" نیروی کارشناس،کارآمد، ماهر و نوآور یک کشور شناخته می شوند. مخترعان، مبتکران، اندیشمندان ودیگر افرادی که از دانش برخوردارند نخبه شناخته می شوند. به سخن دیگر، نخبگان یک کشور در واقع سرمایه های انسانی آن به شمار می آیند.
مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها که بیشتر از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته صورت می گیرد، می تواند با کاهش سرمایه انسانی یک جامعه، به شدت تواناییهای بالقوه اقتصادی را کاهش دهد، در حالی که کشورهای پیشرفته، بدان سبب که بیشتر، مقصد کارشناسان کشورهای در حال توسعه هستند از راه افزایش سرمایه انسانی، به بهای عقب ماندگی کشورهای مبدا به امکان رشد خویش می افزایند. "مهمترین اثرات اقتصادی مهاجرت نخبگان را می توان کاهش رشد اقتصادی، بیکاری، تورم، کسری تراز پرداختها و به طور کلی کاهش رفاه افرادی که در کشور می مانند، برشمرد."
دانسته ها گویای آن است که با توجه به فراگیر بودن اطلاعات در جهان بدون مرز ( در سایه پدیده جهانی شدن) نگرش انفعالی به این موضوع بی نتیجه بوده و نشاخت و تحلیل موشکافانه مساله و یافتن راه حلهای مناسب با توجه به شرایط ویژه هر کشور ضرورت دارد. به هر روی پیش از هر راهکاری باید از گستره پدیده یاد شده آگاهی یافت. مقاله حاضر با هدف شناخت بهتر ابعاد پدیده فرار مغزها از کشورها در حال توسعه به دیگر کشورهای جهان، تهیه وتنظیم شده است.
2- فرار مغزها در جهان
پدیده فرار مغزها، در پوشش مهاجرت و اقامت اندیشمندان و کارشناسان فنی از کشورهای در حال توسعه به مقصد آمریکا، کانادا واروپای غربی از دهه 1960 میلادی چشمگیر بوده است. بر پایه آمارهای رسمی که از سوی "آنکتاد" (UNCTAD) برآورد و گزارش شده است، از سال 1961 تا 1972 ، نزدیک به 400هزار نفر نیروی کارماهر از کشورهای در حال توسعه به کشورهای پیشرفته مهارت کرده اند. بر پایه همین آمارها، در سالهای 80ـ1977 در جامانیکا نزدیک به 69 درصد از دانش آموختگان دانشگاهها به کشورهای آمریکای شمالی مهاجرت کرده اند.
آمارهای سال 1976 یونسکو نشان می دهد که در فاصله سالهای 1969 و 1973، شمار دانشجویان مهاجر شرکت کننده در دانشگاههای خارجی در جهان، هر سال بیش از سال پیش بوده و از 297575 نفر در سال 1969 به 400686 نفر در سال 1973 رسیده است. اینکه چه تعداد از این دانشجویان به میهن خویش بازگشته اند روشن نیست اما بررسی یونسکو گویای آن است که در سال 1973، تنها 17 درصد از 151066 دانشجوی خارجی دانش اموخته در دانشگاهها آمریکا، به میهن خود بازگشته اند.
در میان کشورهای مقصد بالاترین امارها مربوط به کشورهای آمریکا، کانادا و اروپای غربی است. در سال 1990، 410 هزار نفر از کارشناسان هندی. به خارج مهارت کرده اند که 30 درصد در آمریکا، 23 درصد در اسیای غربی و 11 درصد در اروپا سکنی گزیده آند. آمارهای جهانی در سال 1993 گویای آن است که نزدیک به 9 درصد از کارشناسان با درجه دکتری در آمریکا، در مدارس خارجی تحصیل کرده و نزدیک به 29 درصد از آنان در خارج تولد یافته اند.
بخش عمومی
صنعت
آموزش و تحصیل
کل
دانشمند و مهندس آمریکایی
دکتری
همه
سطوح
دکتری
همه
سطوح
دکتری
همه
سطوح
دکتری
همه
سطوح
31000
1399000
135000
2726000
179000
643000
345000
4768000
کل شاغلان در آمریکا
24000
1315000
90000
2367000
128000
500000
244000
4160000
متولد آمریکا
7000
84000
45000
359000
51000
143000
102000
608000
متولد خارج
3000
24000
14000
128000
16000
49000
32000
208000
مدارس خارجی
4000
60000
31000
231000
35000
94000
70000
400000
مدارس آمریکایی
در همین سال (1993) ، 130هزار نفر از دانش اموختگان روسی به اروپا و آریکا مهاجرت کرده اند.
بر پایه برآوردهای انجام شده در سال 1990 در میان کشورهای قاره آسیا و اقیانوسیه بیشترین آمار مهاجرت به آمریکا، مربوط به فیلیپین(730000تن) بوده است و در میان آنان بیشترین درصد را دانش اموختگان دانشگاهی داشته اند.
دومین کشوری که بیشترین مهاجران به آمریکا را داشته چین (400000 نفر) است که همه آنها تحصیلات متوسطه یا بالاتر داشته اند. کشورهای هند و کره نیز هر یک نزدیک به 300 هزار مهاجر به آمریکا داشته اند که به ترتیب 75 و 53 درصد از مهاجران دو کشور یاد شده دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند. بالاترین رقم مهاجرت از قاره افریقا به ایالات متحده مربوط به کشورها مصر، غنا و آفریقای جنوبی است که بیش از 60 درصد مهاجران تحصیلات عالی دارند. در میان کشورهای آمریکای لاتین نیز، مکزیک با رقمی بیش از 7/2 میلیون نفر، بیشترین مهاجر را داشته است که از آن میان نزدیک به 2 میلیون نفر دارای تحصیلات متوسطه یا بالاتر بوده اند. جدولهای 2 و 3 نشان دهنده آمارهای مهاجرت به آمریکا در سال 1990 و سهم کشورها از این مهاجران است.
بر پایه اطلاعات موجود، میانگین هزینه تحصیل در دانشگاههای ایالات متحده در سال، از 6 تا 13 هزار دلار ( باتوجه به رتبه علمی دانشگاه) است. بدین سان، ایالات متحده از راه مهاجرت تحصیل کردگان کشورهای در حال توسعه ای که نامشان در جدول زیر آورده شده. دست کم 130 تا 280 میلیارد دلار در هزینه های خود صرفه جویی می کند. گفتنی است که رقم بالا تنها هزینه های مستقیم تحصیل را در بر می گیرد.
آمارهای مربوط به مهاجرت به ایالات متحده در سال 1990
کل مهاجران(نفر)
دارای تحصیلات ابتدایی و کمتر
دارای تحصیلات متوسطه
دارای تحصیلات عالی
آسیا و اقیانوسیه
2376277
95320
818860
1462097
فیلیپین
728454
10680
224700
493074
چین
404579
48420
190560
165599
کره
377940
13060
163420
201460
هند
304030
6960
68800
228270
تایوان
152957
2880
32060
118017
ایران
150906
3740
41460
105706
آفریقا
127853
2060
30640
95153
مصر
53261
980
13020
39261
افریقای جنوبی
22678
200
4980
17498
غنا
12544
40
3400
9104
آمریکای شمالی
3761084
436420
2677420
647244
مکزیک
2743638
368540
2027880
347218
آمریکای جنوبی
616004
16320
314780
284904
بیشترین مهاجران به کشورهای عضو OBCD (جزآمریکا)، از ایران، کره و فیلیپین هستند و 25 درصد از مهاجران ایرانی ساکن در کشورها عضو OBCD تحصیلات دانشگاهی دارند. این رقم برای کره 15 درصد و برای فیلیپین 10 درصد است. در میان کشورهای آفریقایی نیز، غنا و آفریقای جنوبی دارای بیشترین شمار مهاجر به کشورها عضو OBCD هستند. آنچه باید درباره مهاجران به کشورهای عضو OBCD خاطرنشان کرد، درصد بالای کسانی است که تحصیلات عالی دارند و علت اصلی آن نیز تسهیلات شایان توجه و نیز شرایط اسان تری است که برای پذیرش کسانی با این ویژگیها وجود دارد.
نمودار 1 امار مهاجران از مناطق گوناگون جهان به ایالات متحده را در دوره 1996 ـ 1955 نشان می دهد. این نمودار گویای آن است که در حالی که سهم اروپا از کل مهاجران به آمریکا در طول سالهای یاد شده کاهش یافته، سهم اسیا، امریکای شمالی و آمریکای جنوبی، در این دوره افزایش پیدا کرده وبیشترین افزایش مربوط به اسیا و آمریکا شمالی است.
افزون بر کشورهای یاد شده. کشورهای بلوک شرق اروپا نیز مهاجران نسبتاً زیادی به کشورهای پیشرفته و صنعتی داشته اند.
سهم کشورها از مهاجران به ایالات متحده در سال 1990
دارای تحصیلات ابتدایی و کمتر
دارای تحصیلات متوسطه
دارای تحصیلات عالی
آسیا و اقیانوسیه
01/4
46/34
53/61
فیلیپین
47/1
85/30
69/67
چین
97/11
10/47
93/40
کره
46/3
24/34
30/53
هند
29/2
63/22
08/75
تایوان
88/1
96/20
16/77
ایران
48/2
47/27
05/70
آفریقا
61/1
97/23
42/74
مصر
84/1
45/24
71/73
افریقای جنوبی
88/0
96/21
16/77
غنا
32/0
10/27
58/72
آمریکای شمالی
60/11
19/71
21/17
مکزیک
43/13
91/73
66/12
آمریکای جنوبی
65/2
10/51
25/46
فرار مغزها از کشورهای شرق اروپا (نفر)
مبدا
سال
اندازه در سطح مهاجران
مقصد
روسیه
1990
93-1991
1992
1991
250 دانشمند آکادمی علوم
18000 دانشمندو فرهیخته
7 تا 70هزار دانشمند آکادمی علوم
600 عضو برتر آگادمی علوم
4 درصد از کل مهاجران دانشجو بوده اند که 80 تا 90 درصد خواهان مهاجرت دائمی هستند.
بدون مقصد مشخص ودارای قراردادهای دائمی
کشورهای مختلف ویژه آلمان
اسرائیل (44000 مهندسی و 8500 فارغ التحصیلان دکتری)
اسرائیل، آلمان وایالات متحده
بلغارستان
92-1990
40000 دانشمند که هر سال در حدود 20000 نفر بوده است.
آلمان،ایرلند،فرانسه، انگلستان، (خواهان عزیمت دائم)
کشورهای مستقل مشترک المنافع
1989
4/34 درصد از کل مهاجران فریخته بودند
المان
رومانی
84-1980
1/12 درصد از مهاجران دارای سطح آموزش عالی بوده اند
آلمان، مجارستان، اسرائیل
لهستان
87-1980
76300 دانشگاهی
آلمان، ایالات متحده، فرانسه و غیره
87-1983
59700 نفر با درجه دانشگاهی
آلمان
دهه80
19800 مهندس، 8800 دانشمند ودانشگاهی، 5500 دکتر و 6000 پرستار
تقریباً 50 تا 55 درصد به المان
آنچه مشکل فرار مغزها را تشدید کرده، تمایل نداشتن متخصصان و کارشناسان به بازگشت به کشورهای خویش است. جدول زیر نرخ ماندگاری دانش اموختگان در دانشگاههای آمریکا را در دوره 96ـ1988 نشان می دهد که نزدیک به 63 درصد آنان در ایالات متحده ماندگار شده اند.
نرخ ماندگاری فارغ التحصیلان خارجی در آمریکا در دوره 96ـ1988
درصد
شمار افراد ماندگار
کل دانشجویان با درجه ی دکتری
منطقه
63
34917
55444
کل
5/65
28280
43171
آسیا
9/55
4898
7860
اروپا
5/49
1739
3513
آمریکای شمالی
3ـ فرار مغزها از ایران
آغاز روند فرار مغزها از ایران به دهه 1330 هجری شمسی باز می گردد. دهه های 40 و 50 تا پیروزی انقلاب فرهنگی (مقطع دوم) و سالهای 67 بدین سو(مقطع سوم) دوره های زمانی مشخص این پدیده بوده است. متاسفانه آمارهای روشن و معتبری در مورد فرار مغزها از ایران در دهه های پنجاه و شصت هجری خورشیدی و حتی پس از آن، موجود نیست. از این رو در این بررسی با بهره گرفتن از منابع گوناگون داخلی و خارجی تلاش شده تا آنجا که امکان پذیر است، آمارهایی در این زمینه ارائه شود.
بر پایه آمارهای اداره رسیدگی به درخواستهای تابعیت واقامت آمریکا، شمار ایرانیایی که با عنوان دانشجو وارد این کشور شده اند، از 977 نفر در سال 1960 به 4832 نفر در سال 1973 رسیده است. بر پایه همین گزارش، در سال 1973،نزدیک به 17 درصد دانشجویان ایرانی پس از ورود به آمریکا درخواست اقامت دائم کرده اند. امارهای موسسه بین المللی آموزش نشان می دهد که در سال تحصیلی 74-1973 در مجموع 9623 دانشجوی ایرانی در آمریکا تحصیل می کرده اند و از این شمار 71 درصد در مقطع کارشناسی، 22 درصد در سطح تخصصی و فوق دکتری و بقیه در دیگر مقاطع درس می خوانده اند.
بر پایه آمارهای سرشماری سال 1990 در آمریکا نزدیک به 220 هزار نفر خود را ایرانی تبار معرفی کرده اند که حدود 77 درصد آنان دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند. همچنین بر اساس گزارش اداره آمار ایالات متحده، در سرشماری سال 1991، 46 درصد مهاجران ایرانی دارای مدرک لیسانس و بالاتر بوده اند که 42 درصد در رده های بالای علمی و حرفه ای و 22 درصد صاحبان شرکتهای تجاری، کارخانه های صنعتی، بیمارستان و ورزشگاه بوده و میانگین درآمد آنان نزدیک به 55 هزار دلار بوده است در حالی که میانگین درآمد شهروندان آمریکایی 35 هزار دلار است. همچنین بر پایه آمارهای سازمان ملل در سال 1993، حدود 240 هزار نفر ایرانی با تحصیلات عالی در آمریکا زندگی می کرده اند که از این شماره 1862 تن عضو تمام وقت هیات علمی و حدود 3200 نفر عضو پاره وقت هیات علمی بوده اند. جالب اینکه شمار اعضای تمام وقت هیات علمی در کل مراکز آموزش عالی ایران در سال تحصیلی 76ـ75 نزدیک به 1900 نفر بوده است.
در دوره 77ـ1367 در حدود 180 هزار درخواست مهاجرت به کانادا از سوی ایرانیان با پیشنیه مدیریت در سطوح میانی به سفارت آن کشور در تهران تسلیم شده است. همچنین در سال 1377 ، آمارهای مربوط به ایرانیان متقاضی مهاجرت به دیگر کشورها گویای آن است که از مجموعه 412 نفر متقاضی 390 نفر یعنی بیش از 94 درصد مدارک تحصیلی لیسانس، فوق لیسانس و دکتری داشته اند.
بر پایه گزارش بانک اطلاعات علمی، تا سال 1997 میلادی. مشخصات 37362 ایرانی با تحصیلات لیسانس و بالاتر در این مرکز ثبت شده است که از این میان تحصیلات 29 درصد در سطح دکتری، 33 درصد فوق لیسانس و 48 درصد لیسانس بوده است. بیشتر دانش آموختگان ایرانی در ایالات متحده در مشاغل مهم به کار گرفته شده اند. ترکیب و توزع شغلی برخی از ایرانیان ساکن آمریکا در سال 1372، با آمارگیری از 16 هزار ایرانی ساکن ایالات متحده در جدول زیر نشان داده شده است.
ترکیب و توزیع شغلی ایرانیان ساکن آمریکا در سال 1372
ردیف
رشته شغلی
تخصص
تعداد نفر
1
عضو هیات علمی
ریاضی
علوم پایه پزشکی
کامپیوتر
علوم اجتماعی
پزشک
195
216
67
635
5500
2
مشاغل اجرایی
متخصص علوم پایه پزشکی
متخصص ایران شناسی
نقاش
650
430
45
وزیر سابق علوم در مصاحبه ای اعلام کرد که در سال 79 نزدیک به 220 هزار نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کرده اند که این رقم برای سال پیش از آن نزدیک به 90 هزار نفر بوده است. همچنین همه پذیرفته شدگان با رتبه دو رقمی در کنکور سراسری دانشگاههای کشور، هر سال از بهترین دانشگاههای جهان دعوت نامه دریافت می کنند و نزدیک به 90 هزار نفر از 135نفر دانش اموزانی که در سالهای 80ـ1377 در المپیادهای علمی صاحب مقام شده اند، هم اکنون در دانشگاههای آمریکا به تحصیل اشتغال دارند.
بر پایه گزارش صندوق بین المللی پول در سال 1999، در میان 61 کشور جهان. ایران بیترین مهاجران تحصیل کرده را داشته به گونه ای که در سال یاد شده نزدیک به 11 میلیارد دلار سرمایه فکر از ایران خارج شده است.
4ـ جمع بندی و نتیجه گیری
با توجه به امارهای یاد شده، می بینیم که رقابت بزرگی میان کشورهای پیشرفته برای جذب نخبگان و نیروی کار متخصص در جهان وجود دارد. آمارها گویای آن است که تنها در سال 1990، بیش از 60 درصد مهاجران به آمریکا دارای تحصیلات عالی بوده اند. همچنین این پدیده در ایران ابعاد گسترده ای یافته است.
آمارهای موجود نشانگر مهاجرت روبه رشد ایرانیان تحصیل کرده به خارج از کشور در دوره 1973ـ1993 است به گونه ای که در این دوره، بطور میانگین هر سال نزدیک به 12 هزار نفر نیروی کارشناس از ایران مهاجرت نموده و به دیگر کشورها بویژه کشورهای عضو OECD، رفته اند.
از "فرار مغزها" تا پدیده نو و ناشناخته "مبادله مغزها"
"فرار مغزها" ریشه در "نیازها" دارد وقتی متخصصان کنار می روند، ناکارآمدها میداندار می شوند.
پیش درآمد
پدیده "فرار مغزها" در سالهای اخیر، یکی از مهمترین مسائل بحث برانگیز کشورهای کمتر توسعه یافته و حتی کشور پیشرفته کانادا بوده است.
اصطلاح "فرار مغزها" معادل دو کلمه انگلیسی brain drain است. Brain به معنی مغز، متفکر و مغز متفکر است و واژه d rain نیز چند معنی دارد: از جمله: خشکاندن، خالی کردن، تحلیل بردن و زهکشی کردن. بنابراین، همچنان که بازهکشی، بطور طبیعی یا مصنوعی، آبهای اضافی یک منطقه را خارج می :نند یا در کشاورزی، آب اضافی زمین را می گیرند( جعفری، 1372:197) پدیده فرار مغزها نیز باعث بیرون رفتن مغزها یا متفکران از یک سرزمین می شود؛ مغزهایی که آن سرزمین به وجود آنها نیازمند است. واژه "مغزها" همه دانشمندان، مخترعان، مبتکران، تکنیسنها، کارگران ماهر و خلاق، مهندسان، پزشکان، جراحان، متخصصان ودیگر افرادی را در برمی گیرد که دانش بالا دارند، در سده نوزدهم تا جنگ جهانی اول، ایالات متحده آمریکا مهمترین کشور مهاجر پذیر بود. زیرا بهره برداری از منابع آن سرزمین و ایجاد تاسیسات زیربنایی، از جمله: شبکه راههای ارتباطی، راه آهن و … به نیروی انسانی بسیار نیاز داشت؛ بنابراین، جمعیت زیادی ازکشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی و نیز از اروپا و آفریقا ، به آن سرزمین مهاجرت کردند. بعدها ، صنعتی شدن آن کشور باعث شد که ماهیت مهاجرپذیری آن تغییر کند و مهاجران ماهر و متخصصان کشورهای اروپایی یا کشورهایی را بپذیرد که به اندازه کافی صنعتی نشده بودند. ادبیات مربوط به فرار مغزها از زمان پایان جنگ جهانی دوم، بویژه از دهه 1960 شکل گرفت (مکرز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی ، 10:1378) یعنی زمانی که کشورهای اروپایی بازسازی ویرانه های جنگ را آغاز کردند و مدتی بعد هم چرخه صنعت در این کشورها به گردش درآمد. این فرایندها نیاز به افراد متخصص و کارآمد داشت؛ در نتیجه، خیل عظیم متخصصان، مهندسان و دیگر افرادی که با عنوان "مغزها" از آنها یاد می شود کشورهای در حال توسعه خود را به سوی کشورهای پیشرفته ترک کردند. از آن زمان غارت سرمایه های انسانی شروع شد و مانع دیگری در راه پیشرفت توسعه کشورهای جهان سوم پدید آمد.
پاره ای از پژوهشگران معتقدند که علت ریشه ای همه مهاجرتها، شکست جوامع دربرآوردن نیازها و آرزوهای شهروندانشان است(کین،6:1375)؛ بنابراین، فرار مغزها نیز که نتیجه مهاجرت یا کوچ افراد تحصیل کرده و دارای تخصص از کشوری به کشور دیگر است، ریشه در نیازها دارد. طیف این نیازها برای نخبگان و متخصصان هر کشور متفاوت است و ابعاد گوناگون امنیتی. اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و تخصصی دارد اما باید در نظر داشت که پدیده فرار مغزها تنها به معنی جلای وطن نیروهای متخصص کشورها نیست، زیرا دانشجویان مشغول تحصیل در دانشگاههای خارج از کشور هم معمولاً پس از گذراندن دوران تحصیل، میلی برای بازگشت به وطن ندارند.
به رغم این واقعیت مسئله فرار مغزها برای کشورهای توسعه یافته چندان بحرانی نیست، زیرا اگر این کشورها نخبگانی از دست بدهند، توانایی جذب نیروهای متخصص دیگر یا باصطلاح امکان "مبادله مغزها" را دارندگ در صورتی که کشورهای در حال توسعه نه توان حفظ نخبگان خود را دارند و نه توان و امکان جذب نخبگان و متخصصان دیگر را ، بنابراین در اصل فرار مغزها هنگامی محسوس است که جریان خروجی متخصصان وتحصیل کردگان ثابت باشد و جریان ورودی مشابهی از دیگر کشورها جایگزین آن نشود. به هر حال، این کم جمعیت در حال توسعه وارد می کند، هر چند ممکن است حرکت مغزها از یک کشور کوچک برای کشورهای بزرگ مهاجرپذیر چندان اهمیت نداشته باشد.
پیامدهای فرار مغزها برای کشورهای مبدا و مقصد
سرمایه های انسانی و منابع طبیعی، هر دو در رشد اقتصادی کشورها اثرات تعیین کننده دارند. اما تحقیقات تجربی نشان داده استکه سرمایه گذاری در منابع انسانی بیش از سرمایه گذاری در منابع طبیعی، به رشد اقتصادی کمک می کند:(Blaug;1970:61) از این رو، کشورهای خاورمیانه هر چند منابع نفتی عظیم دارند، نیازمند متخصصان تحصیل کرده هستند تا امکان توسعه اقتصادی شان را فراهم سازند. امروزه نقش بنیادی و اصلی منابع نیروی انسانی در توسعه کشورها روشن و بدیهی است؛ کما اینکه به جرات می توان گفت که ویژگی چشمگیر و بارز کشورهای پیشرفته، همانا وجود نیروهای انسانی، متخصص و کارآمد است(همشهری، 7:1373) بنابراین، حرکت نیروهای غنی و ماهر انسانی، اثار تمایانی بر کشورهای مبدا (فرستنده) و کشورهای مقصد(گیرنده) دارد.
مهمترین و واضح ترین تاثیر "فرار مغزها" بر کشور مبدا اتلاف هزینه هاست؛ یعنی، هزینه هایی که صرف تعلیم وتربیت نیروهای ماهر و تحصیل کرده شده است. کشورهای در حال توسعه هر سال با صرف هزینه های هنگفت برای بخش آموزش و پرورش که در واقع سهم مهمی از بودجه ناچیزشان است، به اموزش و تربیت انسانهای ماهر و متخصص می پردازند، اما متاسفانه با مهاجرت این افراد به کشورهای پیشرفته صنعتی، بویژه ایالات متحده آمریکا و کانادا، منابع عظیمی از سرمایه خود را از دست می دهند و این سرمایه به سوی کشورهای مقصد سرازیر می شود. برخی کشورها، با پرداخت یارانه ایی، زمینه ادامه تحصیل شهروندانشان را در مقطع تحصیلات عالی فراهم می سازند.این یارانه ها عبارت است از: پرداخت وامهای بدون بهره، کاهش شهریه دانشگاه، امکان سکونت رایگان یا ارزان دانشجویان در خوابگاهها و کمک هزینه برای تحصیل در خارج از کشور . بدیهی است که هرچه سطح تحصیلات بالاتر رود، مقدار هزینه صرف شده در بخش آموزش نیز بیشتر می شود. ب راین اساس، هزینه آموزش پزشکان واستادان داشنگاهها به علت طولانی تر بودن دوره ها آموزش آنها، بسیار افزایش می یابد؛ بنابراین، با عزیمت دائمی این تحصیل کردگان به خارج صدمات مالی زیادی به کشور فرستنده یا مبدا وارد می شود.
براساس یک نظریه آموزش و پرورش یک کالای عمومی به حساب می آید و برای جامعه منافع مثبت مشخص دارد، بنابراین "فرار مغزها" صدمات مالی قابل توجه به با می آورد(Torbat,2002:272). با توجه به هزینه های بالای آموزش و تربیت یک متخصص در کشور سوئیس که بیش از 565هزار دلار است، از نظر اقتصادی، سود این کشور از جذب دلار است از نظر اقتصادی، سود این کشور از جذب متخصصان خارجی، معادل ارزش صادرات زعفران ایران در یک سال ـ سال 2000ـ است (حسن زاده،1:1380). در ایالات متحده مجموع هزینه تحصیل برای 12سال پیش از دانشگاه و نیز دوره 4 ساله تحصیلات دانشگاهی، حدود 174 هزار دلار است.(Torbat,2002:282)بر این اساس، هزینه آموزش هزاران فارغ التحصیل از دانشگاهها که بیشتر از کشورهای توسعه نیافته روانه آمریکا می شوند، میلیاردها دلار است که می توان آن را کمکهای بلاعوض و ناخواسته این کشورها به ایالات متحده دانست.
منابع مختل مقدار سودی را که با "فرار مغزها" نصیب کشورهای جذب کننده آنها می شود، نشان داده اند. بعضی برآورد کرده اند که ایالات متحده در سی سال بیش از صد میلیارد دلار از این راه سود برده و در بین سالهای 1970 تا 1977 بیش از 5 میلیارد دلار در هزینه هی آموزش نیروهای متخصص مورد نیاز خود صرفه جویی کرده است. (مجله اقتصادی، 44:1368) بنابراین، این کشور ودیگر کشورهای توسعه یافته از دانش و تخصص نخبگان مهاجر سراسر جهان به رایگان بهره می گیرند. بیشتر این مهاجران معمولاً در زمینه هایی چون آموزش و پرورش، مهندسی، پزشکی و دیگر خدمات تخصصی مشغول کار هستند و کار این نخبگان برای کشورهای میزبان منافع اجتماعی مشخص ومهمی دارد که در کشورهای مبدا به این منافع مهم در واقع توجه نمی شود. این نکته را هم باید در نظر گرفت که متخصصان کشورای در حال رشد زمانی مهاجرت می کنند که به اصطلاح فعالترین دوره سنی آنهاست؛ یعنی، بی درنگ پس از پایان دوره های تخصصی دانشگاهی مهاجرت می کنند. بیش از 50درصد پزشکانی کهدر سالهای پس از 1960 وارد ایالات متحده شدند، از لحاظ گروه سنی زیر 40 سال بودن و در سال 1970 حدود 49 درصد کاردانهای فنی و مهندسانی که به عنوان "مهاجر" به آمریکا رفتند. در گروه سنی کمتر از 30 سال قرار داشتند.(مجله اقتصادی، 44:1368) از این رو جوان بودن مهاجران، امتیاز مثبت دیگری برای کشورهای مهاجرپذیر است و در مقابل، کوچیدن آنها، برای کشورهای مهاجر فرست، آثار و پیامدهای منفی دارد. بیرون رفتن افراد متخصص وکارآمد از یک کشور، مسائل دیگری هم در پی دارد. وقتی متخصصان کنار می روند. ناکارآمدها میدان دار می شوند(طایفی،الف،3:1381) و چرخه توسعه نیافتگی باز هم به روال خود ادامه می دهد.
بسیاری از مغزها، با فرارشان، باعث خروج خانواده خود و نیز خارج شدن مقدار قابل ملاحظه ای سرمایه مالی از کشور می شوند؛ سرمایه هایی که برای رشد اقتصادی کشور لازم است. البته، بعضی از مهاجرتها نیز باعث سودرسانی به کشور مهاجر فرست می شود. چنان که در دهه 1980 مکزیکی های مقیم ایالات متحده ارتباطاتی را بازادگاه خود برقرار کردند و پس اندازهایشان را به روستاهای محل تولد خود فرستادند تا خرج ساختن مدرسه وایجاد سیستم های فاضلاب ودیگر زیرساختهای بنیادی شود.
در بخشهایی از مناطق روستایی مکزیک تقریباً منبع اصلی درآمد نیمی از خانواده پولهایی است که بستگانشان از خارج برای آنها می فرستند،(Rgers march,2001:19) فرار مغزها پس از یک نسل، می تواند باعث رسیدن سود به کشور مبدا شود. بعضی از شرکتهای هندی درایالات متحده که مهاجران متخصص هندی سالهای پیش در این کشور تاسیس کرده آند. امروزه با سرمایه گذاری در کالجهای فنی هند توانسته اند تسهیلات جدیدی برای کشورشان ایجاد کنند. چنین است که نخبگان تحصیل کرده وسیله ای برای انتقال فن آوری و مهارت محسوب می شوند.
امروزه در مهاجرتهای میان مدت و دراز مدت به آن سوی اقیانوسها مسئله گزینش هم مطرح است؛ گزینش مهاجرانی که بتوانند به نیازهای ساختاری و فنی کشورپذیرنده پاسخ دهند. در این گزینش، مدیران و مهندسان مالی رتبه که سرمایه ای با خود دارند، در اولویت اند. با این شیوه، کشور مهاجرپذیر برای اماده سازی مهاجرانی که رسیدن آنها به مرحله تخصص و مهارت هزینه بسیار می خواهد، سرمایه گذاری نمی کند (فرید، 316:1374) مثلاً شرکتهای رایانه ای، فن آوری و داروسازی سوئیس با کمبود نیروهای ماهر روبه رو هستند؛ اما دولت به این نتیجه رسیده است که جبران این کمبود، گذشته از هزینه مالی، به حدود چند هزار ساعت تدریس نیاز دارد که برابر با چندسال کار دائم و موفقیت آمیز یک مدرسه ودانشگاه است؛ بنابراین، یکی از اهداف کوتاه مدت سوئیس. افزون بر جذب متخصصان سوئیسی، آن است که در برخورد با درخواستهای مهاجرت و پناهندگی اتباع خارجی، نیروهای متخصص را از میان آنان دستچین کند(حسن زاده،1:1381)
"فرار مغزها" و راههای جبران آن
نیروهای متخصص، تحصیل کرده و کارآمد کشورها به علت ارضاء نشدن نیازهای گوناگونشان، جلای وطن می کنند و در این راه ممکن است به خواستهای خود دست یابند، اما مهمترین چیزی که از دست می دهند، وطن و سرزمینشان است.در تایید این سخن، فرانتس نویمان در مقاله ای با عنوان "روشنفکران در غربت" به گفته هوگو گروسیسوس استناد می کند که در سال 1621 پس از گریختن از زندان موریس دورانژ گفت:"اگر میهنم مرا نمی خواهد، من هم او را نمی خواهم؛ جهان فراخ است." ولی نویمان، پس از آن سخن "دانته" را می آورد که می گوید:"چقدنان در غربت به دهان شور می آید! چقدر بالا و پایین رفتن از پله های بیگانگان سخت است".(ماهنامه پیام امروز، آذر و دی 126:1374)
آنچه باعث ترک وطن واقامت در سرزمین دیگر می شود، معمولاً ناشی از دودسته عوامل است: عوامل دافعه و عوامل جاذبه که هر دو ابعاد اقتصادی واجتماعی، سیاسی وتخصصی گوناگون دارند. مهمترین عوامل دافعه یارانش مغزها عبارت است از: افزایش فاصله طبقانی، کمبود آزادی، فرهنگ کاری ناکارآمد، کمبود امکانات پژوهشی و پایین بودن استانداردهای پژوهشی، نابرابری درآمد و هزینه، بیعدالتی. بی قانونی و پارتی بازی. در مقابل آنچه بیان شد، عوامل دیگری هم باعث جذب نخبگان به کشوری دیگر می شود.این عوامل کششی عبارت است از: امکان ادامه تحصیل، رفاه اجتماعی، تعادل هزینه و درآمد،نظام آموزشی کارآمد، رفاه اقتصادی، آزادی سیاسی و اجتماعی، وجود فرصتهای شغلی (طایفی.ب،1381) و امنیت شغلی.
برخی بر این باورند که سرمایه انسان متفکر، اندیشه اوست و می خواهد در جایی که زندگی می کند مطرح باشد؛ مانند سرمایه گذاری که پول خود را در جایی سرمایه گذاری می کند کهتضمین بازپرداخت داشته باشد(طایفی.الف،3:1381). درامپراتوری اسلامی سده های نهم و دهم هجری، بسیاری از دانشمندانی که در آن عصر طلایی در بغداد گرد آمده بودند از دیگر مناطق دنیای آن روز راهی مرکز امپراتوری اسلام شده بودند و چون حکومت کمتر درصدد مداخله، تفتیش وتفحص در خصوص اعتقادات شخصی دانشمندان برمی آمد، دانشمندانی هم کهمسلمان نبودند با اطمینان خاطر می تواسنتند در بغداد به فعالیت بپردازند؛ همچنین،حکومت اصرار چندانی به تحمیل عقاید خاص (مذهبی،فلسفی یا سیاسی به دانشمندان نداشت واین نیز عامل مثبت دیگری برای جذب و جلب آنان بود. حضور صدها دانشمند مسیحی، یهودی و زرتشتی در مرکز جهان اسلام که ازمناطق دیگر به آنجا آمده بودند، بهترین گواه این مدعاست(زیبا کلام، 228:1381)
شماری از پژوهشگران هم مهمترین علت فرار مغزها را عامل اقتصادی می دانند وقتی دستمزد یک کارگر صنعتی در ایالات متحده آمریکا حدود 80برابر دستمزد کارگری مانند او در کشور چین است.(Rogers,Januaty 2001:7) طبیعی است که متخصصان و نیرهای ماهر تحصیل کرده در آمریکا می توانند وضع اقتصادی بهتری داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از کانادایی ها برای فرار ازمالیاتهای سنگین به ایالات متحده مهاجرت کرده اند.(jack.1999 )؛ اما آنچه مسلم است، مسئله فرار مغزها، تنها نتیجه حرص و طمع شخصی متخصصان نیست، بلکه بیشتر ناشی از سیاستهای نادرست است.(Payk ,2001)
بعضی از کشورهای در حال توسعه توانایی چندانی برای تربیت نیروهای متخصص و پاسخگویی به نیازهای آنان ندارند و ناگزیرند فارغ التحصیلان دانشگاههایشان را برای ادامه تحصیل به خارج بفرستند. بیشتر این دانشجویان پس از پایان تحصیل، تحت تاثیر امکانات و جاذبه های کشور میزبان قرار می گیرند و تمایلی برای بازگشت به کشور خود ندارند. بررسیها نشان می دهد که تنها نیمی از دانشجویان خارجی که از دانشگاههای ایالات متحده مدرک می گیرند، به زادگاه خود بازمی گردد(Rogers,March 2001:18). البته آنها هم در زمانهای بحرانی، مانند وقوع انقلاب، جنگ یا هر حادثه دیگر، خیلی زود به کشوری که در آن تحصیل کرده اند، باز می گردند و چون تخصص دارند و با زبان آن کشور آشنا هستند. از آنجا که دانشگاههای غربی، در مقایسه با دانشگاههای کشورهای در حال توسعه جو علمی بهتری دارند و از لحاظ منابع علمی و جدید و همچنین امکانات پژوهشی غنی ترند، در جذب و شکار نخبگان و متخصصان کشورهای در حال توسعه هم موفق تر عمل می کنند. برگزاری المپیادهای علمی هم باعث می شود دانش اموزان خوب و با استعداد شناسایی و جذب دانشگاههای خارج شوند. بر این اساس، همه دانشگاههای معتبر دنیا درصددند که برگزیدگان المپیادهای علمی جهان را جذب کنند و با سرمایه گذاری کوتاه مدت برای آموزش آنان سالهای بسیار از فکر و توانشان بهره بگیرند.(صحرایی،19:1375)؛ ایالات متحده آمریکا در سده گذشته با "فیلترهای سنجش کیفیت مهاجران" به کار نخبه جمع کنی مشغول بوده است. در نتیجه، از جنگ جهانی دوم تا کنون تنها در رشته فیزیک 9 دانشمند برای آمریکا جایزه نوبل گرفته اند که همه آلمانی هستند در حالی که در این مدت خود آلمان فقط 11نوبل فیزیک دریافت کرده است. البته مسئله تنها این نیست که شماری دانشمند تراز اول از کشور خود به ایالات متحده رفته آند، بلکه نکته نگران کننده آن است که این افراد سنت علمی پرسابقه ای را با خود برده اند ودر جای دیگر بنیان گذاشته اند (اطلاعات علمی، 37:1381).
با توجه به نقش مهمی که نخبگان و متخصصان در توسعه و پیشرفت کشورشان دارند، کشورهای در حال توسعه درصددند برای جلوگیری از فرار مغزها چاره ای بیندیشند یا دستکم آن را کاهش دهند و این نیروها را به خدمت بگیرند؛ از این رو، راهکارهای زیر را مورد توجه قرار می دهند(مجله اقتصادی، 45:1368).
1ـ ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنان برای ادامه کار در داخل کشور یا بازگشت از خارج؛
2ـ ایجاد محدودیت برای افراد متخصص تا کمتر از کشور خارج شوند؛
3ـ بومی کردن نظام آموزشی.
کشور هند که در صدور نرم افزار موفق بوده است. برای جلوگیری از فرار مغزها و نیز بازگرداندن متخصصان راهکارهایی در پیش گرفته است. در نظر گرفتن سهام برای مهندسان شرکت یکی از راه حلهای موثر است که شرکت infosys هند برای کاهش مهاجرت مغزها برگزیده است(صاحبکار،1380). عسکری و کومینگز (1977) برای متوقف ساختن فرار مغزها از کشورهای خاورمیانه کاربرد سیاستهای محرک اقتصادی را پیشنهاد می کنند. (Torbat,2002:273) و برخی هم کاهش نرخ فرار مغزها را در گرو توسعه صنعتی پایدار می دانند(امینی،6:1380).
دولت سوئیس به علت کمبود نیروهای متخصص بویژه در زمینه رایانه، درصدد جذب متخصصان سوئیسی مقیم آمریکاست؛ از این رو، به منظور بازگرداندن و جذب متخصصان به سوئیس، برای انان مزایایی چون داشتن مسکن، اتومبیل و دستمزدهای قابل رقابت، در نظر گرفته است.برخی از پیشنهادهای ارائه شده برای جذب متخصصان به سوئیس عبارت است از (حسن زاده 1:1380)؛
1ـ برپایی دوره های دکتری و فوق دکتری در رشته های مورد نیاز؛
2ـ گشودن مرزهای کشور به روی متخصصان خارجی؛
3ـ حمایت هرچه بیشتر از جوانان با استعداد، بویژه اقشار کم درآمد؛
4ـ بالا بردن جایگاه علوم در کشور؛
5ـ افزایش سرمایه گذاری در بخش علوم تحقیقات؛
6ـ حذب پژوهشگران خارجی تحصیل کرده در سوئیس؛
7ـ حمایت از متخصصان سویسی مقیم خارج وایجاد تسهیلات برای بازگشت آنان به کشور.
سازمان ملل نیز برنامه ای با عنوان "انتقال دانش از راه اتباع مهاجر ـTokten" دارد تا زیانهای فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه جبران شود؛ به این صورت که متخصصان مهاجر داوطلب در دوره های موقت 3تا 12 هفته ای به کشور خود سفر کنند و در طول این دوره بتوانند در خدمت دولت، دانشگاهها و موسسات دولتی و خصوصی باشند.در اجرای این برنامه، بلیت رفت و برگشت هواپیما و نیز هزینه اقامت متخصصان در کشورشان در طول دوره موقت پرداخت می شود(Torbat,2002:292).
تبادل مغزها، پدیده تازه
جریان حرکت افراد با استعداد بهش کل سنتی آن همواره از کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای پیشرفته بوده است ولی اکنون مهاجرت نخبگان به شکل پیچیده ای درآمده است و همه جهت ها را ممکن است در برگیرد. این جریانها حاکی است که پدیده "فرار مغزها" در حال تبدیل شدن به پدیده "فرار مغزها" است. پژوهشهای تجربی بریتانیا نشان داده است که بین سالهای 1994 و 1977 حدود 11 هزار پژوهشگر خارجی در نظام آموزش عالی بریتانیا استخدام شده اند که بیشتر انان (45 درصد) از اتحادیه اروپا بوده اند(سلاطنی،10:1380). پیش از اتحاد دو آلمان، آلمان غربی تکنیسین های آلمان شرقی را برای به کار انداختن موسسات صنعتی اش به آسانی می پذیرفت(فرید،308:1374). یکی از عوامل "فرار مغزها" به تعبیری، مسئله "اتلاف مغزها" است و اتلاف مغزها یعنی اینکه متخصصان و افراد تحصیل کرده نتوانند در زمینه تخصصی که دارند، مشغول کار شوند. در این صورت. مجبور می شوند برای یافتن شغل مورد نظر به سرزمین دیگری مهاجرت کنند. همچنین، انگیزه های یک دانشمند برای کوچیدن از کشورش ممکن است از آرمانهای شخصی و علایق علمی او مایه بگیرد. به هر حال این ارمانها و علایق می تواند باعث جابجایی بین المللی میلیونها نفر متخصص و دانشمند شود. برای درک گستردگی فرار مغزها از کشوری به کشور دیگر به آمار افراد تحصیل کرده و متخصص توجه می شود؛ به این صورت که با تقسیم تعداد مهاجرانی که تحصیلات عالی و تخصص دارند، بر تعداد افراد متخصص و تحصیل کرده در کشور ما در میزان فرار مغزها به دست می آید(Carington,1999)بررسیهای کارینگتون ودتراگیاچ، در مورد فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه به ایالت متحده ودیگر کشورهای عضو "سازمان همکاری و توسعه اقتصادی" نشان می دهد که فرار مغزها از ایران به سوی ایالات متحده در آسیا در بالاترین سطح است. پس از ایران، بیشتر مغزهایی که از آسیا به ایالات متحده می کوچند، از کره، فیلیپین و تایوان هستند؛ اما فرار مغزها از دیگر کشورهای خاورمیانه، در سطح پایین و اندک است(Torbat,2002:273). طی سالهای 1960 تا 1972 بیش از 300 هزار مهندس، جراح، تکنسین وکارگر ماهر از کشورهای در حال توسعه در سه کشور آمریکا، کانادا و انگلستان اقامت یافتند.(مجله اقتصادی 44:1368)
در سرشماری سال 1990 ایالات متحده مشخص شد که از مجموع 7 میلیون نفر مهاجر ساکن ایالات متحده حدود 5/1 میلیون نفر تحصیلات عالی دارند. این مهاجران از کشورهای آسیایی و حوزه اقیانوس آرام به آمریکا رفته بودند. از مجموعه 128 هزار نفر مهاجر آفریقایی مقیم آمریکا در آن سالها نیز حدود 95 هزار نفر دارای تحصیلات عالی بودند(Carrington,1999). در دهه 1990 کانادا از مهاجرت نیروهای ماهر کانادایی به ایالات متحده صدمات بسیار دید. این مهاجران در مقایسه با کل جمعیت دارای تحصیلات بهتر ودرآمدهای بیشتری بودند. در آن سالها در حالی که حرکت نیروهای بسیار ماهر از کانادا به سوی ایالات متحده افزایش یافته بود،از دیگر نقاط جهان نیر نیروهای ماهر به کانادا می رفتند؛ بویژه در بخش صنایع پیشرفته کانادا مهاجرانی اشتغال یافتند که تعدادشان بیش از تعداد مهاجرانی بود که از کانادا به ایالات متحده رفته بودند. شمار فارغ التحصیلان دارای مدرک فوق لیسانس ودکتری که از دیگر کشورها به کانادا می آیند برابر با تعداد فارغ اتحصیلان در همه مقاطع دانشگاهی است که از کانادا به ایالات متحده آمریکایی می روند.(Edocation quarterly review;2000) چنان که در سال 2001 بیش از 225 هزار نفر متخصص از کشورهای جهان به کانادا رفتند (طایفی. الف. 3:1381). بررسیهای "دی وورتز و لاریا نشان می دهد که شمار مدیران. پزشکان، دانشمندان و پرستارانی که در سال 94ـ1993 از کانادا به ایالات متحده مهاجرت کرده اند بابر با 40 درصد کل فارغ التحصیلان این رشته ها در آن سال بوده است این کشور در سالهای 1967 تا 1987 از ورود مهاجرانی که تحصیلات عالی داشتند، حدود 43 میلیارد دلار سود برد، اما هزینه های جایگزین برای فرار مغزها به ایالات متحده در دوره 96ـ1989 حدود 6/12 میلیارد دلار برآورد شده است(Jack,1999).
از کشور هند که در زمینه نرم افزار و علوم رایانه ای متخصصان بسیار دارد در دهه 1960 بیشاز 25 هزار دانش اموخته در زمینه فن آوریهای پیشرفته به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند که اکنون شکرتهای مهم ودرآمدهایی چشمگیر دارند(Togers,March 2001:19). همچنین بسیاری از متخصصان هندی در دیگر کشورها، از جمله بحرین،کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی مشغول کار هستند(مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی،12:1378).
در میان کشورهای آفریقایی نیز مصر، غنا و آفریقای جنوبی به ترتیب بیشترین سهم را از مهاجران آفریقایی به ایالات متحده دارند؛ مهاجرانی که بیش از 60 درصد انان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.(همان منبع). در این میان 26 درصد مهاجران غنایی، تخصص وتحصیلات عالی دارند(Carrington,19999. دولت آفریقای جنوبی که با مسئله خروج نیروی انسانی اش از کشور مواجه است، سخت زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته است تا مهاجران خارجی را اخراج کند؛ از این رو، گویا بر آن است که فقط به کسانی اجازه ورود دهد که مورد نیاز کشور هستند. در واقع آفریقای جنوبی از مشکل فرار مغزها و کمبود نیروهای متخصص، مانند پزشکان،مهندسان وکارشناسان فن اوری اطلاعات زیانهای بسیار می بیند، لذا با سیاستهای جدید درصدد است با شکار استعدادها متخصصان را تشویق به ورد به این کشور کند(حفاجی،29:1380) چنین است که در نشست وزیران دارایی کشورهای آفریقایی در لوزاکا گفته شد که قاره آفریقا سالانه 20 هزار متخصص خود را از دست می دهد و در برابر دولتهای این کشورها ناگزیر می بایست از متخصصان غیر آفریقایی برای طراحی و اجرای برنامه های توسعه استفاده کنند(ماهنامه تدبیر،1379).
چگونگی فرار مغزها از ایران
فرار مغزها از ایران به دیگر کشورها، یکی از مسائلی است که صدمات زیادی به ایران زده است. هرچند تحقیقات جورج بی بالدوین در دهه 1350 نشان می داد که فرار مغزها از ایران مسئله ای جدی نیست(Torbat,2002:273)، اما امروزه تاثیر این پدیده بر توسعه ایران کاملاً روشن شده است.
آمارهای منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول نشان می دهد که ایران از لحاظ فرار مغزها در میان 61 کشور در حال توسعه رتبه نخست را دارد(Payk.2001) بررسیها از کاهش آمار فرار مغزها از ایران به ایالات متحده حکایت دارد (از 5/13 درصد در سال 1990 تا 5/11 درصد در سال 19979 که علت ان تحریم سیاسی ایران از سوی ایالات متحده و نیز مشکلات صدور روادید بوده است . با این همه ایرانیها به کشورهای دیگر به ویژه کانادا و استرالیا می روند. کارینگتون و دتراگیاچ براورد کرده اند که میزان کلی فرار مغزها از ایران حدود 15 درصد است، در حالی که آمار فرار مغزها از دیگر کشورهای مهم آسیایی کمتر از 9 درصد برآورد می شود(Torbat,2002:280).
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که مسئله فرار مغزها درجهان به صورت یک پدیده آشکار رخ نمود، جریان مهاجرت ایرانیان تحصیل کرده و متخصص هم نمیانتر شد برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که در کشور ما، عوامل گریزاننده مغزها همواره نیرومندتر از عوامل جذب کننده بوده است(طایفی،الف،3:1381).
با افزایش مسایل سیاسی و ناآرامی های دانشجویی در سالهای دهه 1340 تا 1350 و نیز ناتوانی دانشگاهها در پذیرش شمار روز افزون دانش اموختگان دبیرستانها (منشی طوسی،1380:124)، حرکت سریع ایرانیان به سوی غرب آغاز شد. بسیاری از ایرانیان که در آغاز به عنوان غیر مهاجر به آمریکا رفته بودند، تصمیم به اقامت دایم در آمریکا گرفتند.
المان غربی، انگلستان و فرانسه در گذشته بسیاری از مهاجران ایرانی را جذب می کردند.اما در سالهای بعد سهم آمریکا در پذیرش این افراد ازدیگر کشورهای غربی بیشتر شد. در سال تحصیلی 57ـ1356 نزدیک به صدهزار دانشجوی ایرانی در خارج مشغول تحصیل بودند که از این تعداد 36 هزار و 220 نفران را موسسات آموزش عالی ایالات متحده پذیرفته بودند و بقیه بیشتری در دانشگاههای انگلستان، آلمان غربی، فرانسه، استرالیا و ایتالیا تحصیل می کردند.
در سال تحصیلی 58ـ1357 که همزمان با انقلاب بود، شمار دانشجویان ایرانی پذیرفته شده در دانشگاههای ایالات متحده 45 هزار و 340 نفر بود که در سال 59ـ1358 به 51 هزار و 310 نفر افزایش یافت. در واقع ایران در مقایسه با دیگر کشورها، بیشترین شمار دانشجو را در ایالات متحده داشت از مجموع دانشجویان خارجی ثبت نام شده در ایالات متحده در سال تحصیلی 79ـ1978 حدود 17 درصد ایرانی بودند ونیجریه با 6 درصد در رتبه دوم قرار داشت(Torbat,2002:76_277)
در این دوره شمار دانشجویانی که از کشورهای صادر کننده نفت به آمریکا رفته بودند، به علت افزایش سریع بهای نفت در دهه 1970 بسیار بالا بود. این افزایش قیمت درآمدهای زیادی برای اقتصاد ایران به همراه آورد در نتیجه، بخشی از این درآمدها، به صورت مستقیم توسط دولت و بعنوان کمکهای مالی یا غیر مستقیم توسط خانواده ها صرف تحصیل دانشجویان در خارج می شد.
شماری از دانشجویان مقیم کشورهای غربی، پس از پایان تحصیل در همان کشورها ماندند و افزون براین، عده ای از فراغ اتحصیلان دانشگاههای ایران نیز به آنان پیوستند. پژوهشی که در سال 1349 انجام گرفت نشان داد که از میان فارغ التحصیلان دانشگاههای ایران نیز به آنان پیوستند. پژوهشی که در سال 1349 انجام گرفت، نشان داد که از میان فارغ اتحصیلان دانشکده های پزشکی ایران ک با هزینه بسیار گزاف به دانشنامه پزشکی ایران که با هزینه بسیار گزاف به دانشنامه پزشکی دست یافته بودند، هزار و 626 نفر پس از پایان تحصیلات به آمریکا رفته اند و در این کشور مانده اند. آمارها ونتایج به دست امده از این پژوهش که با توجه به ارزش اقتصادی وهزینه های آموزشی فارغ اتحصیلان از یک سو و نیاز مبرم مناطق محروم ایران به خدمات آنان از سوی دیگر، بسیار تکان دهنده بود، در مقاله های گوناگون به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشر شد(رونقی،11:1375).
در سال 1350 نزدیک به 30 درصد پزشکان فارغ اتحصیلان شده از دانشگاههای ایران، شور را ترک کردند و به خدمت بازار کار کشورهای دیگر، ازجمله آمریکا درآمدند(مجله اقتصادی،44:1368).
انگیزه اقامت پزشکان جوان ایرانی در ایالات متحده در سالهای پیش از انقلاب بیشتر جنبه تخصصی، اجتماعی و سیاسی داشت تا اقتصادی.
در مارس 1975 (اسفند 1354) شاه همه احزاب سیاسی ایران را منحل کرده وتنها به یک حزب یعنی "حزب رستاخیز ملت ایران" اجازه ماندن داد. اواز همه ایرانیان از جمله کارکنان دولت و دانشگاهها خواست ک در این حزب عضو شوند و فقط از عضویت کارکنان نیروهای مسلح در این حزب جلوگیی کرد. شاه در یک سخنرانی اعلام کرد: آنان که اصول این حزب را نمی پذیرند و نمی خواهند به آن بپیوندند باید کشور را ترک کنن. درنتیجه شماری از فعالان سیاسی و دانشگاهیانی که نمی خواستند واپس زدگی شاه را تحمل کنند به تدریج کشور را ترک کردند(Torbat,2002;274_283)
با توجه به ماهیت جریان مهاجرت ایرانیان به آمریکا، می توان استدلال کرد که بیتر مهاجران ایرانی تحصیلات عالی داشته اند و پس از پایان تحصیل به دلایل گوناگون در آمریکا ماندگار شده اند. در سالهای 54ـ1349 حدود 1/28 درصد ایرانیان مهار، تخصص های گوناگون داشتند و بزرگترین گروه در میان آنان، پزشکان و جراحان بودند. به گزارش بزرگمهر و صباغ (1988) برپایه سرشماری سال 1980 ایالات متحده (1359) حدود 23 درصد ایرانیان مهاجر دارای تحصیلات دانشگاهی در سطح کارشناسی ارشد یا دکتری بوده اند که در مقیاسه با رقم 5/12 درصد در میان دیگر مهاجران خارجی و 5/7 درصد در کل جمعیت آمریکا ، بسیار چشمگیر است(منشی طوسی،126:1380ـ125) در واقع بالا بودن سطح تحصیلات از ویژگیهای بارز مهاجران ایرانی در ایالات متحده آمریکاست.
وقوع انقلاب اسلامی ایران و جنگ هشت ساله با عراق نیز شمار زیادی از ایرانیان را به مهاجرت واداشت که بسیاری از آنان نخبگان و متخصصان بودند. در این سالها در واقع بسیاری کسان از راههای قانونی یا غیرقانونی، از هوا و زمین و از مرزهای شرقی، غربی و جنوبی، کشور را ترک کردند. در برخی از منابع، آمار کل مهاجران ایرانی در سالهای 60ـ1357 حدود دو میلیون نفر برآورد شده است. این جابجایی عظیم انسانی اثار اقتصادی زیانباری داشت. زیرا جمعیت خارج شده از ایران حدود 400 میلیارد دلار ارزش اسمی داشتند. در همان دوران حدود 5/2 میلیون نفر پناهنده از افغانستان و نیز تعداد زیادی از عراق به ایران آمدن که 95 درصد آنها هیچ تخصصی نداشتند و نیروی کار ساده به حساب می آمدند.
گذشته از این، پناهندگان وارد شده به ایران هر سال حدود 3 میلیارد دلار هزینه های گوناگون بر کشور تحمیل کردند.(ماهنامه پیام امروز ، مهر 136:1374)
جامعه تب زده انقلابی، بنا به خصلت خود، بیشتر پروای پولهایی را داشت که در راه خروج از کشور بود و در آن شرایط به اهمیت نیروی انسانی متخصص کمتر توجه می کرد؛ بنابراین بسیاری از مهندسان و متخصصان پس از انقلاب بویژه با آغاز جنگ تحمیلی از ایران خارج شدند و بیشتر به آمریکا وکانادا و کشورهای اروپایی رفتند. انقلاب فرهنگی نیز که برای غربزدایی از نظام آموزش عالی و هماهنگی آن با بنیانهای اسلامی صورت گرفت، باعث تعطیلی سه ساله دانشگاهها شد و در این مدت ، بسیاری از استادانی که با معیارهای اسلامی همخوان شناخته نشده بودند، پاکسازی شدند و در نتیجه شمار زیادی از آنان نیز ایران را ترک کردند.
پس از انقلاب، روند مهاجرت پزشکان بهخارج نیز شتاب بیشتری یافت. برای نمونه پژوهشی که در سال 1360 در مورد پزشکان و استادان دانشگاه شیراز انجام شد، نشان دادکه بیش از 70 درصد استادان تمام وقت دانشکده پزشکی این دانشگاه یا خود خواسته این دانشگاه را ترک کرده اند یا پاکسازی واخراج شده اند. برای یافتن آمار پزشکانی که پس از انقلاب ایران را ترک کرده بودند در سال 67 کوششهایی صورت گرفت و با سازمانهای گوناگون نامه نگاری شد، اما فقط وزارت علوم در پاسخی کوتاه نوشت:"بعد از انقلاب نه تنها پزشکی از ایران خارج نشده، بلکه روند بازگشت پزشکان از خارج کشور به ایران در حال افزایش است."از سوی دیگر ، یکی از مجلات لوس انجلس با تیتر درشت نوشت:"36 هزار پزشک ایرانی، پس از انقلاب از ایران خارج شده اند."(رونقی،11:1375) آمارهای رسمی منتشر شده نشان می دهد که تعداد کل پزشکان ایرانی مقیم ایالات متحده در سالهای 1357،1358 و 1359 به ترتیب 2306 نفر ، 2560 نفر و 2600 بوده است.
آمارهای ارائه شده از سوی "اداره مهاجرت و اعطای تابعیت" ایالات متحده نشان می دهد که این اداره در سالهای 98ـ1971(77ـ1350) به 258 هزار و 183 ایرانی اجازه ورود بهایالات متحده داده است که حدود 90درصد آنان پس از انقلاب پذیرفته شده اند. به هر حال در سالهای 1981 تا 1996 ایران درمیان کشورهایی که بیشترین پناهنده را در ایالات متحده آمریکا داشتند، پس از کشورهای ویتنام، شوروی، لائوس و کامبوج در رتبه پنجم بود(Torbat,2002:276_283).
تلاش دولت برای بازگرداندن مغزها
هرچند وقوع انقلاب منجر به مهاجرت شمار زیادی از مغزهای ایرانی شد. اما به موازات کوچیدن آنها تعدادی از نخبگان تحصیل کرده نیز که خود از ایران رفته بودند، به کشور بازگشتند. در سالهای جنگ شماری از پزشکان، با تسهیلاتی که در اختیارشان قرار گرفت به ایران امدند. بیشترین موفقیت در جذب این عده را بخش درمانی بنیاد شهید بهدست آورد که توانست پزشکان و متخصصان برجسته ای را به ایران بازگرداند. با پایان جنگ نیز برخی از رفتگان بازگشتند. اما بسیاری از ایرانیان متخصص مقیم خارج که گامهایی برای بازگشت به کشور برداشته بودند با واکنش سرد و بی اعتنایی سیستم بوروکراتیک روبه رو شدند و خیال بازگشت را از سربه در کردند.(ماهنامه پیام امروز،مهر 1374 :137ـ126) از آغاز دهه 70. دولت جمهوری اسلامی ایران دست به تلاشهایی برای بازگرداندن مغزها به کشور زد اما در جذب استادان و متخصصان ثابت ناکام ماند؛ از این رو استادان ایرانی که در ایالات متحده آمریکا تدریس می کردند، به طور موقت و برای تدریس دوره ای استخدام شدند تا در دوره های یک ماهه تا شش ماهه به ایران بیایند و در دانشگاههای کشور تدریس کنند. از این رو در سال 1372 گزارش شد که از زمان اجرای سیاست دولت برای جذب متخصصان مقیم خارج حدود 2 هزار و 600 متخصص ایرانی به میهن بازگشته اند.(Torbat,2002:292-293).
غیر از مهاجران ایرانی که در سراسر جهان پراکنده اند، اکنون حدود 165 هزار متخصص ایرانی، با مدارک دانشگاهی، برای موسسات علمی ونیز صنایع ایالات متحده آمریکا کار می کنند که مدارک دانشگاهی 57 درصد آنان لیسانس یا بالاتر از لیسانس است. در واقع از این نظر ایرانیان پس از هند و تایوان در رتبه سوم هستند. در سال 1990 نزدیک به نیمی از مهاجران ایرانی شاغل در ایالات متحده در مشاغل مدیریتی و تخصصی فعالیت داشتند(Ibid:280_294). اما بعضی از مهاجران تحصیل کرده ایرانی نیز ناگزیر به کارهایی رو آوردند که هیچ سنخیتی با تخصص و رشته آنها نداشت؛ برای نمونه یکی ازداندانپزشکان ایرانی، یک سال پس از مهاجرت به امریکا، ناگزیر شد در یک کارخانه سبزی پاک کنی، بعنوان مسئول اداری استخدام شود؛ یکی دیگر از متخصصان با تجربه و مشهور کودکان نیز که به انگلستان مهاجرت کرده بود، پس از سالها بیکاری، سرانجام بعنوان پزشک کشیک فرودگاه گتزویک مشغول به کار شد(ماهنامه پیام امروز،مهر1374 :137)در اینمیان بسیاری از ایرانیان مقیم خارج که مدارک دانشگاهی دارند به تجارت رو آورده اند یا حتی ناچار شده اند به تاکسیرانی بپردازند(اعوانی، 1380 :60) اما بیشتر متخصصان ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا بهترین مشاغل را به دست اورده اند و با بنیانگذاری انجمنهای تخصصی گوناگون، بهمطالعات خود ادامه می دهند. در کالیفرنیای جنوبی که بزرگترین مرکز ایرانیان به شمرده می شود، بیش از 10 انجمن تخصصی ایرانیان وجود دارد(Torbat,2002:289 هسته های اصلی جامعه ایرانی نیز در برخی از محله های لس آنجلس و نیویورک قرار دارد که از بهترین امکانات شهرنشینی و رفاهی برخوردارند.(منشی طوسی،1380 :130) از سوی دیگر بررسی ها نشان می دهد که درآمد سرانه 6/16 درصد از ایرانیان مقیم امریکا بیش از 75 هزار دلار در سال است(ماهنامه پیام امروز مهر 1374: 141).
در حالیکه در دانشگاههای کشور ما حدود هزار و 500 مدرس با درجه استادی مشغول کاراند، فقط در دانشگاههای آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) حدود هزار و 826 ایرانی با داشتن کرسی پرفسوری تدریس می کنند (طایفی، الف. 1381: 3) .دیگر اینکه ایرانیان ساکن ایالات متحده 6 برابر میانگین آمریکاییان مدرکت دکتری دارند(ماهنامه پیام امروز، مهر 1374 : 141) در میان افراد 25 ساله و بیشتر ایرانی مقیم آمریکا تقریباً 6/4 درصد دارای مدرک دکتری هستند که این رقم در مقایسه با دیگر اقلیتهای نژادی اسیایی باز هم پس از هند و تایوان در رتبه سوم است. همچنین نزدیک به 8 هزار پزشک ایرانی در ایالات متحده طبابت می کنند.(Torbat,2002:283-285).
منابع
1 . اعوانی، شهین، (تحصیلات عالیه در خارج کشور ـ بازگشت به وطن زنان و مسئولیت پذیری شغلی آنها در کشورهای آفریقایی و آسیایی) فصل نامه مهاجرت، بهار 1380، آدرس: (Http://iraniansshouse. org)
2 . امینی، امیر هوشنگ، (صنعت و فرارمغزها) ماهنامه اتاق بازرگانی، شماره5 ، مرداد 1380 .
3 . جعفری،عباس، فرهنگ بزرگ گیتا شناسی، سازمان گیتا شناسی، تهران 1372.
4 . حسن زاده،(فرار مغزها به آمریکا و طرح سویس برای بازگرداندن آنها به کشور)، فصل نامه مهاجرت، بهار 1380 .آدرس: http://iranianshouse. org
5 . حفاجی، فریال، (آخرین قطار به الدورادو؟)، پیام یونیسکو، شماره 342 ، بهمن 1380 .
6 . روزنامه همشهری ، شماره365 ، دوشنبه 15/1/1373 .
7 . رونقی، حسین علی ، (چند پزشک ایرانی در آمریکا به سر می برند؟)، روزنامه همشهری، شماره 1006 ،یکشنبه 10 تیر 1375.
8 . زیبا کلام، صادق، ما چگونه ما شدیم؟ ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران، انتشارات روزنه، چاپ 11، تهران، پاییز 1381.
9 . سلطانی، احسان، (جهانگردان بسیار ماهر) ماهنامه اطاق بازرگانی شماره 5، مرداد 1380 .
10 . صاحبکار، محمد،( صنعت نرم افزار هند و معضل فرار مغزها) شبکه تحلیل گران تکنولوژی ایران،1380 (به نقل از مجله ترجمان اقتصادی، سال سوم، شماره1)، آدرس: http://itanetwork. Org/archive/
11 . صحرایی، فریبا، (آیا نام فخر آوران المپیادها به پرونده فرارمغزها پیوسته است؟)، روزنامه همشهری،شماره 1013 ، سه شنبه 19 تیر 1375.
12 . طایفی،علی، (الف)، (بررسی خروج نخبگان از کشور)، هفته نامه خبری تحلیلی برنامه، شماره 6 شنبه 25 آبان 1381 .
13 . طایفی، علی، (ب)،(فرار مغزها یا شکار مغزها)، ایران امروز، دوشنبه 20 آبان 1381، نشانه: http://www.iran-emrooz.de
14 .فرید، یدالله ، جغرافیایی جمعیت، دانشگاه تبریز، چاپ سوم، 1374.
15 . کین، هال (ارواح آواره بشری)، ترجمه علی اصغر زرگر، روزنامه همشهری، شماره 1024،سه شنبه 2 مرداد 1375.
16 . ماهنامه اطلاعات علمی، شماره279 ،(جوایز نوبل 2002)، آذر 1381.
17 .ماهنامه تدبیر، شماره 109، (فرار مغزها در آفریقا)، دی 1379.
18 . ماهنامه پیام امروز،شماره8 ،(مهاجران ایرانی ـ رفته ها و بازگشته ها)، قسمت اول ،مهر 1374.
19 .ماهنامه پیام امروز،شماره9، (مهاجران ایرانی ـ رفته ها و بازگشته ها)، قسمت دوم ، آذر و دی 1374.
20 . مجله اقتصادی، شماره 7،(علل و انگیزه های فرار مغزها از کشورهای جهان سوم و راه های جلوگیری از آن)، نشریه داخلی وزارت امور اقتصادی و دارایی، 15 مهر ماه 1368.
21. منشی طوسی ، محمد تقی و مدرس، علی، (الگوهای سکونتی ایرانیان در ایالات متحده آمریکا)،فصل نامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 61 ، تابستان 1380 .
22 .مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی اتاق ایران، (فرار مغزها و چگونگی کم کیف گسترش آن)، ماهنامه اتاق بازرگانی، شماره 8 ، آبان 1378.
فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی
فهرست مطالب
فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی 1
فرار مغزها یا مغزهای فرار 3
فرار مغزها و راه های جبران آن 8
تبادل مغزها، پدیده تازه 11
چگونگی فرارمغزهاازایران 13
تلاش دولت برای باز گردان مغزها 17
بهبود اوضاع اقتصادی و اشتغال ازفرار مغزها جلوگیری می کند 19
فـــرار مغزها 28
علل مهـاجــرت مغـزها 32
راه حلهای پیشنهادی 34
ابعاد فرار مغزها در جهان و ایران: 35
بازنگری آمارها 35
1ـ پیشگفتار 35
2- فرار مغزها در جهان 36
سهم کشورها از مهاجران به ایالات متحده در سال 1990 41
فرار مغزها از کشورهای شرق اروپا (نفر) 41
3ـ فرار مغزها از ایران 43
ترکیب و توزیع شغلی ایرانیان ساکن آمریکا در سال 1372 44
4ـ جمع بندی و نتیجه گیری 45
پیامدهای فرار مغزها برای کشورهای مبدا و مقصد 46
"فرار مغزها" و راههای جبران آن 49
چگونگی فرار مغزها از ایران 54
تلاش دولت برای بازگرداندن مغزها 57
منابع 59