چکیده
کوین لینچ1 ، شهرساز و طراح امریکایی ، در سال 1960کتاب تصویر ذهنی شهر یا سیمای شهر را منتشر کرد ودر این کتاب نخستین پایه های نظری خود را – مبانی و اصول شناخت سیمای شهر – مطرح نمود . او خوانایی را چنین تعریف می کند : " غرض از خوانایی این است که به آسانی اجزای شهری را بتوان شناخت و بتوان آن ها را در ذهن ، در قالبی به هم پیوسته به یکدیگر ارتباط داد." می توان چنین استنباط نمود که خوانایی تصویری روشن ، زنده ، پیوسته و قابل درک از یک محیط شهری است که شخص را قادر می سازد به آسانی از جایی به جایی دیگر برود.
قبل از قرن بیستم شهر ها از بعد خوانایی خیلی خوب کار می کردند. مکان هایی که مهم به نظر می رسیدند واقعاًَ مهم بودند و مکان هایی که جنبه همگانی داشتند به راحتی تشخیص هویت می شدند. این مطلب هم درباره ی فضاهای همگانی و بیرونی و هم درباره ی ساختمان ها به طور عام صادق بود. اما در عصر مدرن شباهت بین ساختمان ها ی همگانی مهم و ساختمان های خصوصی غیر مرتبط با نیازهای همگانی ، مخل خوانایی بصری است.
از نظر لینچ عناصر کلیدی در خوانایی به 5 عنصر راه2 ، لبه3 ،، گره4 ، نشانه5 و محله6 تقسیم می شوند که در ادامه به بررسی هر یک از این عوامل در منطقه ی راهنمایی شهر مشهد پرداخته می شود.
واژگان کلیدی
وضوح بصری یا خوانایی ، راه ، لبه ، گره ، نشانه ، محله .
مقدمه
در حومه های شهری بعضاً می توان با عابرین پیاده مواجه شد که در آشفتگی بین توده های ساختمانی گیر افتاده اند. عصر مدرن بلوک های اداری بزرگی که تحت مالکیت سرمایه داران بزرگ و شرکت های بیمه در نقاط کلیدی شهر جلوه گری می کنند ، تبیین کنندگان قدرت نهادهای عظیم مالی هستند. این قدرت های درونکان دیوان سالار که کارکردشان غالباً با ذائقه کارکردی بسیاری از مردم شهر همخوانی ندارد چنان از نظر بصری بر مکان و تسهیلات همگانی مسلط شده اند که الگوهای فعالیتی مهم را نیز آشفته نموده اند. اما در گذشته معمولاً بزرگترین فضاهای عمومی با مهمترین تسهیلات یا خدمات عمومی ارتباط و پیوند داشتند. معمولاً ساختمان هایی که به دلیل اهمیت بیشتر از سایر ساختمان ها متمایز می شدند واجد بالاترین ارتباط و پیوند با کارکردهای همگانی بودند
کوین لینچ ، شهرساز و طراح امریکایی ، در سال 1960کتاب تصویر ذهنی شهر یا سیمای شهر را منتشر کرد ودر این کتاب نخستین پایه های نظری خود را – مبانی و اصول شناخت سیمای شهر – مطرح نمود ، او این مشکل را در خوانایی شهرها مطرح می کند.
او خوانایی را چنین تعریف می کند : " غرض از خوانایی این است که به آسانی اجزای شهری را بتوان شناخت و بتوان آن ها را در ذهن ، در قالبی به هم پیوسته به یکدیگر ارتباط داد."
وضوح بصری یا خوانایی چیست ؟
از نظر لغوی " خوانایی " معادل کلمه " Legibility" است که در فارسی به معنی تصویری واضح ، روشن و همچنین نظم و ترتیب می باشد.
در ادبیات طراحی شهری نیز به گونه ای نسبتا مشابه مفهوم خوانایی یا " Legibility" بیان می گردد که در ادامه به بیان نظر برخی اندیشمندان اشاره خواهد شد.
کوین لینچ : کوین لینچ ، شهرساز و طراح امریکایی ، در سال 1960کتاب تصویر ذهنی شهر یا سیمای شهر را منتشر کرد ودر این کتاب نخستین پایه های نظری خود را – مبانی و اصول شناخت سیمای شهر – مطرح نمود .لینچ در فصل اول کتاب بر انسان به عنوان جزیی از شهر و نه تنها ناظر بر شهر که بایستی به شهر از چشم آن نگریست تاکید می کند و دو مفهوم خوانایی و نمایانی را در فضاهای شهری و نقش آنها را در درک و ایجاد تصویری روشن از شهر ، احساس امنیت و آرامش شهروندان و افزایش حس تعلق شهروندان مطرح می نماید.
او خوانایی را چنین تعریف می کند : " غرض از خوانایی این است که به آسانی اجزای شهری را بتوان شناخت و بتوان آن ها را در ذهن ، در قالبی به هم پیوسته به یکدیگر ارتباط داد." ( لینچ ، 1383 ، 12 )
استیون بنفورد: او نیز در مقاله ای با عنوان "Improving the Legibility of Virtual Environments" خوانایی را مفهومی از هدایت و پیدا کردن مسیر در شهر می داند.به عقیده ی او کار بر روی خوانایی در محیط های شهری به مسیر هایی که مردم بتوانند آنرا استنباط کنند و از طریق آن راه خود را پیدا کنند ربط دارد.
بنتلی : او نیز در کتاب محیط های پاسخده خوانایی را چنین تعریف می کند : خوانایی کیفیتی است که موجبات قابل درک شدن یک محیط را فراهم می آورد. ( بنتلی ، 1386 ، 113 )
می توان چنین استنباط نمود که خوانایی تصویری روشن ، زنده ، پیوسته و قابل درک از یک محیط شهری است که شخص را قادر می سازد به آسانی از جایی به جایی دیگر برود.
می توان گفت درست همانگونه که با دیدار یک صفحه ی چاپی ، اگر خوانا باشد ، تصویری از سمبل های شناختنی به هم وابسته ای در ذهن ما نقش می بندد ، همانگونه نیز در شهری که واجد سیمایی خوانا باشد ، می توان تمام اجزای آن : محله ، بناهای جالب و پر اهمیت و خیابان و کوچه ها را از یکدیگر باز شناخت و یا در تمام آن ها در مجموعه ای پیوسته به تصور آورد. ( لینچ ، 1383 ، 12 )
تاثیرات عصر مدرن بر خوانایی شهرها :
قبل از قرن بیستم شهر ها از بعد خوانایی خیلی خوب کار می کردند. مکان هایی که مهم به نظر می رسیدند واقعاًَ مهم بودند و مکان هایی که جنبه همگانی داشتند به راحتی تشخیص هویت می شدند. این مطلب هم درباره ی فضاهای همگانی و بیرونی و هم درباره ی ساختمان ها به طور عام صادق بود. اما در عصر مدرن شباهت بین ساختمان ها ی همگانی مهم و ساختمان های خصوصی غیر مرتبط با نیازهای همگانی ، مخل خوانایی بصری است. ( بنتلی ، 1386 ، 114 )
در گذشته معمولاً بزرگترین فضاهای عمومی با مهمترین تسهیلات یا خدمات عمومی ارتباط و پیوند داشتند. معمولاً ساختمان هایی که به دلیل اهمیت بیشتر از سایر ساختمان ها متمایز می شدند واجد بالاترین ارتباط و پیوند با کارکردهای همگانی بودند. اما در عصر مدرن بلوک های اداری بزرگی که تحت مالکیت سرمایه داران بزرگ و شرکت های بیمه در نقاط کلیدی شهر جلوه گری می کنند ، تبیین کنندگان قدرت نهادهای عظیم مالی هستند. این قدرت های درونکان دیوان سالار که کارکردشان غالباً با ذائقه کارکردی بسیاری از مردم شهر همخوانی ندارد چنان از نظر بصری بر مکان و تسهیلات همگانی مسلط شده اند که الگوهای فعالیتی مهم را نیز آشفته نموده اند. ( بنتلی ، 1386 ، 114 )
در گذشته تنوع کانون های دید و منظر به گونه ای که باعث اغتشاش بصری نشود باعث تقویت خوانایی بودند اما امروزه تمایل به جدایی مسیر های حرکت پیاده و سواره ، میزان خوانایی مقیاس پیاده را هم در بخش مرکزی و هم حومه های شهری خیلی پایین آورده است. ( بنتلی ، 1386 ، 114 )
در حومه های شهری بعضاً می توان با عابرین پیاده مواجه شد که در آشفتگی بین پرده های بی روح و درختکاری های محافظ محرمیت حیاط پشتی خانه ها ، گیر افتاده اند. چنین مکان هایی که چیزی برای گفتن ندارند ، به سختی می توانند بر صفحه خاطرات مردم جای گیرند.
در بخش مرکزی شهر از عابرین پیاده انتظار می رود که به تبعیت از راه های تعریف نشده ای که گاهی از زیر گذرهای کثیف ، هراس انگیز و پر پیچ و خم سر در می آورند ، در بین شلوغی ها و فاصله خالی راه های سواره مختلف معبری برای خودشان پیدا کنند. ( بنتلی ، 1386 ، 114 )
عناصر کلیدی کالبدی در خوانایی :
لینچ در کتاب خود ، برای یافتن درک اهمیت سیمای شهر در زندگی آدمیان ، به مطالعه ی سه شهرِ بستن7 ، جرسی سیتی8 و لوس آنجلس9 پرداخت. در هر شهر ، ناحیه ای از قسمت مرکزی شهر به ابعاد 4 کیلومتر در 3 کیلومتر برای مطالعه انتخاب گشت.
در هر یک از این شهر ها از دو نوع مطالعه استفاده نمود :
1. ملاحظه ی منظم و دقیق سیمای قسمت انتخاب شده از شهر ، توسط ناظری که قبلاً به وی تعلیمات لازم داده شده بود.
2. مصاحبه با ساکنین شهر
او با تحلیل یافته های خود به این نتیجه رسـید که :
تصور شـهر به کمک عوامل زیباشناسانه ، عناصر و اجزای کالبدی صورت می گیرد ، این عناصر عبارتند از : : راه10 ، لبه11 ، محله12 ، گره13 و نشانه14. این عوامل پنج گانه ، روابط متقابلی با یکدیگر دارند. تعامل و تاثیرات متقابل آنها ، می تواند تاثیرات هر کدام را افزایش دهد یا از آن بکاهد. این تاثیرات متقابل ، در مجموع خوانایی یا ناخوانایی یک شهر را رقم می زند و تصوری عمومی را در ذهن شهروندان ترسیم می کند. ( جستارهای شهرسازی ، 53 )
1 – راه :
راه عاملی است که معمولاً با استفاده از آن ، حرکت بالفعل یا بالقوه میسر می گردد. از این رو ، راه ممکن است خیابان باشد ، پیاده رو باشد ، جاده ، خطوط زیرزمینی تراموا و یا خطوط راه آهن باشد. ( لینچ ، 90 ) می توان گفت راه ها مهمترین عناصر کالبدی بین عناصر پنجگانه محسوب می شوند. ( بنتلی ، 1386 ، 119 )
در ادامه راه های شناخته شده برای مردم در محدوده ی مورد مطالعه آورده شده است.
نقشه شماره ( ؟؟ ) : راه ها
2 – لبه :
لبه عاملی خطی است که به دیده ی ناظر با " راه " تفاوت دارد. مرز بین دو قسمت ، شکافی ، در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ی شهر ، بریدگی که خطوط راه آهن در شهر بوجود می آورد ، حد مجموعه ای ساختمانی و یا دیوار را می توان به عنوان مثال هایی از " لبه " در سیمای شهر ذکر کرد.( لینچ ، 1383 ، 116 )
لبه ها ، عواملی جانبی هستند و نه محورهای توازن و تقارن ، ممکن است به صورت عواملی باشند که عواملی دیگر را مسدود کنند و یا بر آن حدی نهند ؛ اما تا اندازه ای می توان در درون آن ها نفوذ یافت. فی المثل ، ممکن است یک ناحیه را به ناحیه ی دیگر مسدود سازند ؛ یا ممکن است مانند بندی باشند بین دو ناحیه ، خطی که در امتداد آن ، دو ناحیه به یکدیگر اتصال می یابند و پیوسته اند. عامل لبه اگرچه تاثیرش به اندازه ی عامل راه نیست ، اما برای بسیاری از مردم عاملی است که در سیمای شهر ، سامانی بوجود می آورد و خاصه در متصل داشتن اجزای قسمت های نظیر حدود یک شهر با عواملی چون آب و یا دیوار ، نقش موثر دارد. ( لینچ ، 1383 ، 116 )
در منطقه مورد مطالعه می توان می توان به باغ ملک آباد به عنوان شناخته شده ترین لبه در نزد مردم اشاره نمود. ضمناً به هتل هما ، مهمانسرای آستان قدس و بوستان بخارایی به عنوان لبه می توان اشاره نمود.
نقشه شماره ( ؟؟ ) : لبه
3- گره :
گره ها نقاطی حساس در شهر هستند که ناظر می تواند به درون آن ها وارد شود و کانون هایی که مبدا و مقصد حرکت او را بوجود می آورند. ممکن است صرفاً محل تقاطع دو خیابان یا جاده باشند ؛ جایی باشند که خطوط حمل و نقل تغییر مسیر می دهند ؛ نقطه ای که چند را به یکدیگر می رسند یا از کنار یکدیگر می گذرند ؛ " لحظاتی " هستند که در آن ها تغییر از یک ساختمان به ساختمانی دیگر صورت می پذیرد یا ممکن است محل تمرکز باشند و اهمیت آن ها به سبب تراکم پاره ای از امور و یا خصوصیات در نقطه ای باشد ؛ مانند گوشه ای از یک خیابان که به اصطلاح " پاتوق " بچه های محل است یا میدانی که از چهار طرف مسدود باشد. ( بنتلی ، 1386 ، 123 )
پاره ای از این گره های تمرکز یافته ، کانون و نقطه ی اصلی محله اند که از آن ها تاثیر محله به تمام قسمت های آن نفوذ می یابد و خود " گره " در واقع نمادی برای تمام محله است.در این صورت می توان این نوع گره را " هسته " نامید. بسیاری از گره ها البته خصوصیات نخستین را دارند : محل تقاطع دو "راه " یا دو جاده اند و هم محل تمرکز و تراکم پاره ای از فعالیت ها هستند. تصور وجود " گره " در شهر ، از یک جانب به وجود راه وابسته است : چون عملاً باید راهی وجود داشته باشد تا تقاطع آن با راهی دیگر گره بوجود آورد. از جانب دیگر به وجود محله ها ؛ چون گفتیم " گره " ها مهمترین نقطه یا کانون یا قطب " محله " ها هستند. در هر صورت تقریباً در هر تصویری از شهر ، گره هایی موجود است و در پاره ای موارد تاثیر آن ها ممکن است بیش از تاثیر سایر عوامل در سیمای شهر باشد.
گره های موجود در منطقه در نقشه زیر آمده است.
نقشه شماره ( ؟؟ ) : لبه
4 – نشانه :
نشانه ها نیز عواملی در تشخیص قسمت های مختلف شهر هستند ؛ با این تفاوت که ناظر به درون آن ها راه نمی یابد. معمولاً اشیائی که ظاهری مشخص دارند : مانند ساختمان ها ، علایم ، فروشگاه ها یا حتی یک کوه می تواند " نشانه " ای باشند.
خصوصیات " نشانه " باید چنان باشد که بتوان آن را از میان عوامل بسیار باز شناخت. پاره از " نشانه " ها را که بر پاره ای عواملی کوچک قد برافراشته اند می توان از دور به زوایای مختلف تمیز داد و در جهت یابی ، آن ها را از تمام جوانب مورد استفاده قرار داد . ممکن است " نشانه " ها در داخل شهر باشند یا به اندازه ای دور که مدام جهتی خاص را مشخص دارند. تک برج ها ، گنبد های طلایی و تپه های گران پیکر مثال هایی هستند که معرف " نشانه " در سیمای شهراند. حتی نقطه ای متحرک ، مانند خورشید را که حرکتش منظم و آرام است می توان به عنوان " نشانه " ای گرفت. پاره ای از "نشانه " های دیگر صرفاً جنبه ی محلی دارند و رویت آنان صرفاً از محلی خاص و جهتی معین میسر است. از جمله ی این نوع نشانه ها ، می توان نمای فروشگاه ها ، درختان ، دستگیره های درها ، علایم راهنمایی و رانندگی و یا جزئیاتی دیگر از این قبیل را نام برد که در شهرها موجود است و معمولاً به دیده ی بسیاری از ناظرین می آید. از این "نشانه " ها ، اغلب در شناخت سیما و یا بافت شهر استفاده می شود و هر چفدر مسیر حرکت برای ناظر آشنا تر باشد بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
در نقشه ی زیر نشانه های موجود در منطقه آورده شده است.
نقشه شماره ( ؟؟ ) : نشانه
حوزه ( محله ) :
محله ها قسمتی از شهر هستند که دست کم میان اندازه یا بزرگ باشند. باید واجد دو بعد باشند تا ناظر احساس کند وارد آن شده است. اجزای آن به سبب خصوصیات مشترکی که دارند کاملاً شناختنی هستند و همواره می توان سیمای محله ها را از درون آن ها تمیز داد و اگر خارج مرئی باشند ، در یافتن نقاط مختلف ، از خارج نیز مورد استفاده قرار می گیرند. بسیاری از مردم ساختمان شهر را یا به راه ها و یا به محله ها ی آن در ذهن مجسم می کنند ، بسته به آن که کدام یک موثرتر و بارزتر به دیده آید. البته این امر نیز ، هم بستگی به افراد و هم بستگی به شهرهای مختلف دارد.
در این ناحیه مردم محله ای خاص را در ذهن خود متصور نیستند و به هر خیابان که نزدیک تر باشند ، نام آن خیابان را به عنوان محله در نظر می گیرند. همانطور که در نقشه دیده می شود ، این محلات در مرزهای یکدیگر با هم اشتراک دارند و به عبارتی دیگر ، این محلات مرز قوی ای ندارند.
نقشه شماره ( ؟؟ ) : حوزه ( محله )
نقشه شناختی :
سیمای هر قسمت از جسم شهر ممکن است گاه ، بسته به آن که به چه ترتیب مورد مشاهده قرار گیرد ، تغییر یابد. از این رو یک جاده ممکن است برای شخصی که در آن اتومبیل می راند یک " راه " باشد و برای شخصی که پیاده طی طریق می کند یک " لبه ". یا اگر شهری را صرفاً به حدود خود شهر در نظر آوریم ، ناحیه مرکزی آن ممکن است ، "محله " ای به تصور آید و اگر شهر را با نواحی اطراف آن در زمینه ای بزرگ در نظر آوریم ، ناحیه ی مرکزی آن را ممکن است " گره " ای متصور داریم. اما به نظر می رسد سیمای شهر برای ناظر وقتی که مقیاس ملاحظه ی او تغییر نکند ثابت بماند.
هیچ یک از پنج عامل که ذکر کردیم در واقع به تنهایی وجود ندارند ؛ " محله " ها با " گره " ها پیوند دارند و " لبه " ها حد آن را مشخص می دارد و با " راه " ها می توان به درون آن ها داخل شد و " نشانه " ها سیمای آنان را متمایز می کند. هر عامل ، معمولاً عوامل دیگر را در بر می گیرد و در دیگر عوامل نفوذ می یابد.
از برهم نهی این نقشه ها ، نقشه شناختی محدوده به دست می آید که همان تصویر ذهنی مردم از ناحیه مورد نظر می باشد. این موضوع در نقشه زیر آورده شده است :
نقشه شماره ( ؟؟ ) : نقشه شناختی
نتیجه گیری
از بررسی عناصر بوجود آورنده ی سیمای شهر در این ناحیه نتایج زیر حاصل می شود :
1. نشانه های درون بافت این ناحیه ، به صورت بی نظم می باشند و اکثراً در حاشیه راهنمایی و احمد آباد می باشد.
2. در بافت شطرنجی محدوده ، بخصوص در جنوب محدوده ، در درون بافت گرهی دیده نمی شود.
3. مهمترین عاملی که در این ناحیه تصویر ذهنی مردم را تقویت می کند ، راه های آن می باشد.
4. در این ناحیه مردم محله ای خاص را در ذهن خود متصور نیستند و به هر خیابان که نزدیک تر باشند ، نام آن خیابان را به عنوان حوزه ای که در آن هستند ، در نظر می گیرند. البته خود این حوزه های به ظاهر محله دارای مرز مشخصی نیستند.
5. بنابراین چنین می توان نتیجه گرفت که خوانایی در ناحیه مورد مطالعه ضعیف می باشد.
منابع
1. بنتلی ، ای ین و دیگران ، مصطفی بهزاد فر ، 1386 ، محیط های پاسخده ، دانشگاه علم و صنعت ، تهران
2. لینچ ، کوین ، منوچهر مزینی ، 1383 ، سیمای شهر ، دانشگاه تهران ، تهران
3. جستارهای شهرسازی ، 1385 ، سال پنجم ، شماره ی 17 و 18 ، تهران
4. بنفورد ، Improving the Legibility of Virtual Environments
1 – Kevin Lynch / 1918 – 1984
2 – Path
3 – Edge
4 – Node
5 – Landmark
6 – District
7 – Boston
8 – Jersey City
9 – Los Angeles
10 – Path
11 – Edge
12 – District
13 – Node
14 – Landmark
—————
————————————————————
—————
————————————————————
2