تارا فایل

زن در ترازوی سخن سعدی


عنوان
زن در ترازوی سخن سعدی

چکیده
در این مقاله با توجه به کلیات سعدی و در نظر نظر او درباره ی زنان مورد بررسی قرار گرفته است. پس از بیان مقدمه ای درباره ی دیدگاه سعدی و تفاوت زنان معرفی شده در بوستان و گلستان بر اساس همین دیدگاه به نقش های گوناگون زنان در آثار سعدی مانند زن در مقام مادر، زن در نقش دختر، و زن در مقام همسر پرداخته می شود. سپس با توجه به حکایات مربوط به زنان ملاک های جامعه ی روزگار سعدی مانند توجه به زیبایی، عدم رعایت هم شانی، کدخدا منشی پیران و بزرگان در حل مشکلات، تعدد زوجات، ناسازگاری داماد و مادرزن و آزارهای جنسی بررسی شده است. سپس دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت ها بیان شده و پس از آن با توجه به باب هفتم بوستان فضایل و رذایل زنان از نظر سعدی بیان گردیده است. همچنین به بعضی از سخنان سعدی در مورد زنان که به صورت ضرب المثل درآمده اشاره شده و سپس مباحث جمع بندی و نتیجه گیری شده است
کلید واژه های:
زن، نقش زن، گلستان، بوستان، سعدی، کلیات سعدی

مقدمه
شیخ مشرف الدین سعدی شاعری است که شهرتش قلمرو وسیع ایران و تمدن اسلامی را در نور دیده و جهانی گشته است. شهرت آثار سعدی و اسلوب سهل ممتنع او همه ی مرزها را در نوردیده است به طوریکه حدود نیم قرن پس از او غزلش را ابن بطوطه از خنیاگران چینی در پکن شنیده است.
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام

تا در نماز استاده ام گویی به محراب اندری(1)

او شاعری رئالیست و واقع گراست به طوری که در آثار او ردپایی از اساطیر، خرافه ها، نمادها و عوالم غیررئالیستی دیده نمی شود. او شاعری عاشق است و عارفی واصل که در میان مردم و در زمین می زید و با وجود داشتن تجربه های ملموس مادی و چشیدن عشق زمینی قصد صعود به عوالم بالا را دارد. سعدی در عرصه نویسندگی نیز قلمش را در هر دو عرصه ی نظم و نثر دوانده و هنر خویش را به بهترین وجه نمایانده است.
از آنجا که سعدی در مسافرت های 35 ساله ی خود اطراف و اکناف عالم را دیده و تجربه های بسیاری از آن اندوخته است، در آثار و حکایت های او شخصیت های متفاوتی را می توان مشاهده کرد. زن نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد.
نقش های زنان در آثار سعدی بیشتر مربوط به امور خانوادگی و روابط زن و مرد است و از نقش اجتماعی او به صراحت چیزی نیست. لذا شاید بتوان ادعا کرد که بررسی و مطالعه ی نقش زنان در آثار سعدی نه تنها آیینه ای از زنان در شیراز قرن هفتم بدست می دهد بلکه با توجه به زن عربی که سعدی داشته و جهانگردی او تصویری از زنان ممالک اسلامی آن روزگار است.
زنان معرفی شده در بوستان و گلستان مانند دیدگاه کلی سعدی در این دو کتاب با هم متفاوتند. زن مطرح شده در گلستان تصویری است درست و زنده از دنیا با همه تضادها و تناقض ها و با همه زشتی ها و زیبایی ها. زن آنچنان که هست نه آنگونه که باید باشد و این همان دنیایی است که سعدی آن را دیده است نه آن که از خود خلق کرده و آفریده باشد.
اگر در مطالعه ی گلستان نقش های مطرح شده ی زنان منفی یا درجه دوم و سوم است نیز ناشی از حقیقت دنیاست نه آن که سعدی زن ستیز بوده باشد، زیرا اگر در گلستان و بوستان دقیق شویم به ژرف نگریهای سخن سعدی پی برده می شود.
او در بسیاری از جاها به صراحت خود و نیکی در منش زنان را ستوده است، همانگونه که بازیگران مرد صحنه ی حکایات سعدی بد و خوب دارند زنان نیز از همین دو چهره برخوردارند. اما زن به تصویر کشیده شده در بوستان سیمای یک انسان نمونه را دارد مدینه فاضله ای که سعدی در بوستان به تصویر کشیده و آرزوهای بزرگ او در وجود زنان هویداست. زنانی شایسته و اخلاقی، زنانی که به سوی صلاح نصیحت گرند، شایسته اند و از ناشایستگی ها برحذر می دارند. هر گاه سعدی در مورد زنان حکایتی را مثل زده است بی شک قصد بیان افکار عالی اخلاقی را داشته و آن را در قالب حکایاتی مختصر بیان کرده و در آن بدنبال مقصود خاص خویش بوده است حکایت های مربوط به زنان اغلب کوتاه، پرمغز و آمیخته به داروی تلخ نصیحت است.
اگر شربتی بایدت سودمند

ز سعدی ستان داروی تلخ پند (3)

به پرویزن معرفت بیخته

به شهد ظرافت در آمیخته

"در بوستان و گلستان هر حکایتی را که نوشته بخوانیم از آن معنایی عمومی را ملتفت می شویم و دانسته می شود آنچه در هر حکایت واقع شده نمونه ای است از آنچه در باورها واقع می شود و در زندگی بسیار کسان اتفاق می افتد(4).
"به گفته بعضی ها سعدی پسندهای قومی و اجتماعی و آنچه را که رسم مطلوب زمانه اش بوده بیان نموده است"(5)، اما باید اقرار نمود ویژگی های مثبت زنان یا ذکر صفات رذیله آنان(6) حکایت مردی که زن صاحب جمالش در گذشته و مادرزن در خانه بود(7) یا عدم تناسب سنی زن و شوهر مانند حکایتی پیرمردی که دختری خواسته و حجره به گل آراسته بود (8) و همچنین حکایت منجمی که از رفتار ناشایست همسر خویش در خانه خبر نداشت(9).
امروزه مصادیق فراوانی دارد و گرد کهنگی به آن پاشیده نیست. بعضی از حکایات مربوط به زنان، در آثار سعدی "برای انجام پندها و نصایح کلی و عمومی بوده است"(10).
مانند اشارات زیر که می تواند تداعی گر راضی بودن به قضا و قدر و پذیرفتن حقیقت وجودی خویش و آینده نگری باشد. مثلا از زبان زنی که طفلش دندان در آورده به همسرش که در غم مخارج طفل است می گوید هر آن کس که دندان دهد نان دهد(11).
یکی مرد درویش در خاک کیش

نگو گفت با همسر زشت خویش (12)

چو دست قضا زشت رویت سرشت

میندای گلگونه بر روی زشت

که حاصل کند نیک بختی به روز

به سرمه که بینا کند چشم کور

به دختر چه خوش گفت بانوی ده

که روز نوا برگ سختی بنه (13)

همه وقت بردار مشک و سبوی

که پیوسته در ده روان نیست جوی

زن در کلیات سعدی رسالت های چندگانه ای را ایفا می کند. زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن در نقش دختر، زن مظهر پارسایی، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن در مقام توکل، زن مظهر پرهیزکاری، و زن مظهر خردمندی و … حکایات مربوط به لیلی، زلیخا، شیرین، عذرا، … نیز به دفعات در کلیات سعدی مشاهده می شود.
این اشارات فراوان نیز خصوصا در غزلها با چنان تازگی بیان شده است که به جرات می توان گفت تنها شاعر بزرگی چون سعدی به آن دست یافته است و معلوم می نماید که زنان عاشق مهمترین گروه مموردنظر سعدی بوده اند.
"نقش های مختلف زنان در آثار سعدی"
1- زن در مقام مادر
سعدی که در کودکی پدر خود را از دست داده و در آغوش دلپذیر مادر بزرگ شده است علاوه بر آنکه با یتیمان درد آشناست و سروده:
مرا باشد از درد طفلان خبر

که در طفلی از سر برفتم پدر(14)

به ارزش مادر بسیار واقف است.
او در چند حکایت مقام و ارزش مادر را بیان نموده است. در گلستان آمده که پسر سرهنگی به فرزند هارون الرشید دشنام مادر می دهد جلسه ای تشکیل می گردد تا جزای چنین کسی را مشخص کنند هر کس نظری می دهد یکی به کشتن، یکی به مصادره و دیگری به زبان بریدن، اما هارون به ترک مخاصمه و گذشت دعوت می کند و می گوید اگر به ضرورت انتقام خواهی تو نیز به مادر او دشنام بده(15).
من ار نام مردم به زشتی برم

نگویم به جز غیبت مادرم(16)

در حکایت دیگر آورده است روزی به جهل جوانی بانگ بر مادر زده و سبب شده که او دل آزرده و گریان بگوید مگر خردی فراموش کردی که درشتی می کنی؟(17).
سعدی در رساله ی صاحبیه می گوید:
هر بد که به خود نمی پسندی

با کس مکن ای برادر من (18)

گر مادر خویش دوست داری

دشنام مده به مادر من

او در جایی دیگر از جوانی سخن می گوید که قدر مادر را نکو نمی داند و زحماتش را فراموش کرده است.
جوانی سر از رای مادر بتافت

دل دردمندش به آذر بتافت (19)

چو بیچاره شد پیشش آورد عهد

که ای سست عهد فراموش عهد

نه در عهد نیروی حالت نبود

مگس راندن از خود مجالت نبود؟

تو آنی کزان یک مگس رنجه ای

که امروز سالاری و سرپنجه ای

به حالی شوی باز در قعر گور

که نتوانی از خویشتن دفع مور

سعدی یتیم همیشه لذت زندگی در کنار مادر و خون جگر خوردن های او را به خاطر داشته و اشارت نموده است.
کنار و بر مادر دلپذیر

بهشتست و پستان در او جوی شیر (20)

درختی است بالای جان پرورش

ولد میوه نازنین در برش

نه رگهای پستان درون دل است؟

پس ار بنگری شیر خون دل است

بی شک دیدگاه اسلامی سعدی در مورد مادر نقش مهمی داشته و تحت تاثیر این سخن پیامبر اسلام بوده است که: "الجنه تحت اقدام الامهات"
2- زن در مقام دختر
سعدی می گوید روزی در هنگام سفر دختری را در کاروان دیده است که هنگام برخاستن گردو خاک شدید با مهربانی تمام با روسری اش گردوغبار را از چهره پدر پاک می کرده است و مهرورزی او زمینه ای فراهم می آورد تا پدرش زبان به نصیحت بگشاید و عالم پس از مرگ و گور را به او یادآوری کند.
– پدر گفتش ای نازنین چهر من

که داری دل آشفته مهر من (21)

نه چندان نشیند در این دیده خاک

که بازش به معجر توان کرد پاک

در جایی دیگر با رقم زدن ماجرای دختر حاتم که آزادی خود را قبول نکرد و خواست که او را با سایر اسیران گردن بزنند تصویری از یک زن خردمند فداکار به تصویر می کشد.
به زاری به شمشیرزن گفت زن

مرا نیز با جمله گردن بزن (22)

مروت نبینم رهایی ز بند

به تنها و یارانم اندر کمند

3- زن در مقام همسر
در این مقام زن چهره ای متضاد دارد، زن با چهره ای منفی مانند زن لوط: زنی که همسر پیامبر بود اما به شوهرش و آئین او ایمان نیاورد و به دلیل طغیان و سرکشی به همراه سایر کافران قوم گرفتار عذاب الهی گردید.
– با بدان یار گشت همسر لوط

خاندان نبوتش گم شد (23)

سگ اصحاب کهف روزی چند

پی نیکان گرفت و مردم شد

و زن منفی دیگر زن خود سعدی است. زنی که به علت شهرت منفی در جامعه هنوز نیز ضرب المثل است چنانکه زن بد زبان، گردشگر را به زن سعدی مثال می زنند. به گفته ی خود سعدی زنی بدخوی، ستیزه روی، نافرمانبردار و زبان دراز که عیش سعدی را منغص می نمود، زنی طعنه زن که به شوی خویش می گفت تو آن نیستی که پدر من تو را از قید فرنگ به ده دینار خلاص کرد؟
این زن چنان بر سعدی سخت گرفته و روزگارش را سیاه نموده که سروده است
– زن بد سرای مرد نکو

هم در این عالم است برزخ او (24)

زینهار از قرین بد زینهار

و قنا ربنا عذاب النار

و یا زن با چهره ای مثبت، زنی خردمند که از شوهر خود می خواهد به دنبال رزق و روزی برود.
– به سرهنگ سلطان چنین گفت زن

که خیز ای مبارک در رزق زن (25)

یا زن نصیحت گری که به شوهر خویش می گوید:
– زنی گفت بازی کنان شوی را

عسل تلخ باشد ترش روی را (26)

به دوزخ برد مرد را خوی زشت

که اخلاق نیک آمده است از بهشت

4- زن در مقام دانای نصیحت گر و خردمند
این زن نصیحت گر شوهر خویش در زندگی است. راه را از چاه و خوب از بد به او می نمایاند
– به دهقان نادان به خوش گفت زن

بدانش سخن گوی یا دم مزن (27)

مگوی آنچه طاقت نداری شنود

که جو کشته گندم نخواهی درود

ملاک های جامعه روزگار سعدی و زن
1- توجه به زیبایی
از آثار سعدی برمی آید که زیبایی یکی از مهمترین ملاک ها برای گزینش همسر در جامعه ی او بوده و این امر هم از طرف مردان و هم از طرف زنان مورد توجه قرار می گرفته است.
سعدی از زنی به غایت زشت روی سخن می گوید. زنی که به سن ازدواج رسیده و با وجود داشتن جهیزیه و مال کسی حاضر به ازدواج با او نبوده است لذا او را به حکم ضرورت به همسری مردی کور در می آورند پدر فقیر این دختر به کسانی که می گفتند اکنون که طبیبی حاذق پیدا شده چرا دامادت را معالجه نمی کنی؟ می گوید: شوی زن زشت روی نابینا به(28).
در جای دیگر آورده است که زن جوانی به ازدواج مرد پیری درآمد، شوهر پیر این زن هر چه می کند زنش با او انس و الفت نمی گیرد و خواستار همسری جوان و زیبا است چنانکه به شوهر خود می گوید: زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری(29).
– زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد

خلاصه از همسر خویش جدا گشته و به عقد جوانی در می آید. تند، ترشروی، تهی دست و بد خوی، جور و جفای می دید و رنج و عذاب می کشید اما شکر نعمت می گذارد و می گفت
الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم
– با این همه جور و تندخویی

بارت بکشم که خوبرویی

با تو مرا سوختن اندر عذاب

به که بادگری در بهشت

بوی پیاز از دهن خوبروی

به بحقیقت که گل از دست زشت

که در بیت اخیر سعدی در خصوص ملاک زیبایی غلو نیز کرده است.
در حکایتی دیگر سخن از پیرزنی می گوید که موی سر خود را رنگ می کند تا جوان و زیبا جلوه کند و سعدی در مورد او می گوید
– پیرزنی موی سیه کرده بود

گفتمش ای مامک دیرینه روز (30)

موی به تلبیس سیه کرده گیر

راست نخواهد شدن این پشت کوز

لازم به ذکر است در خصوص ملاکهای زیبایی و چیستی آن سعدی در غزلها به نظرات فردوسی و توصیف او از زنان زیبای شاهنامه بسیار نزدیک می شود و به صفاتی چون اعتدال قامت، حسن ترکیب، حرکات دلفریب، بادام چشمی، سیم تنی، خوش سیمایی و … اشاره می نماید که پرداختن به آنها در این مقاله ی محدود نمی گنجد.
2- عدم رعایت تناسب سنی و هم کفی در ازدواج
از مطالعه چند حکایت چنین برمی آید که هم کفو بودن، هم شانی و تناسب سنی ازدواج در آن دوران چندان مورد توجه نبوده و همین امر موجب ناسازگاری و جدایی ها می گردیده است. برای مثال سعدی از زن جوانی به نام گوهر سخن می گوید که به ازدواج پیری درآمده اما سرانجام میان آنها به جدایی می انجامد (31)
در جایی دیگر حکایت می کند که پیری دختری جوان خواسته و حجره به گل آراسته بود. پیر او را نصیحت می کند تا رام او گردد و می گوید:
– تا توانم دلت بدست آرم

ور بیازاریم، نیازارم (32)

ور چو طوطی شکر بود خورشت

جان شیرین فدای پرورشت

اما دل زن صید او نمی گردد نفسی سرد از درون پر درد برمی آورد و می گوید: چندین سخن که بگفتی، در ترازوی عقل من و زن آن یک سخن ندارد که وقتی شنیده ام از قابله ی خویش که گفت: زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری (33).
و سرانجام چون امکان موافقت نبود کارشان به مفارقت می انجامد و زن پس از مدتی با جوانی تندخوی ازدواج می کند و همچنان شکر نعمت می گذارد که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مستقیم برسیدم.
تعدد طرح حکایات اینچنینی علاوه بر نشان دادن تعدد و سرانجام چنین ازدواج هایی در آن دوره بیانگر آن است که سعدی ازدواجی را که از آن لذت جنسی به دست نیاید بی اهمیت می داند.
زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد (34)

سعدی برای آنکه این اهمیت را نشان دهد از شیوه غیرمستقیم حکایت سازی استفاده کرده است تا با یک تیر چند نشان زده باشد: برای مثال هم به ازدواج های ناهمسان انتقاد کرده و هم به اصل زیبایی پرداخته باشد و هم اهمیت روابط جنسی را متذکر گشته باشد. موضوع ازدواج پیران و جوانان که سعدی نیز بر آن انگشت گذارده موضوع اصلی داستان هایی مانند ویس ورامین، سند بادنامه، مرزبان نامه، طوطی نامه و … نیز می باشد و در حقیقت نوعی ادبیات اعتراض است نسبت به یک رسم ناخوشایند و تغییر آن به امید فردایی بهتر.
3- کدخدا منشی برای حل مسائل خانواده
در آثار سعدی زوج هایی که گرفتار ناسازگاری هستند شکایت به نزد پیران قوم و قبیله می برند سعدی با زبان نصیحت آنان را به سازش با یکدیگر فرا می خواند گاه به مرد ناراضی می گوید
– چو از گلبنی دیده باشی خوشی

روا باشد ار بار خارش کشی (35)

درختی که پیوسته بارش خوری

تحمل کن آنکه که خارش خوری

و یا به نو عروسی که خواستار جدایی است می گوید:
دریغ است روی از کسی تافتن

که دیگر نشاید چون او یافتن (36)

چرا سرکشی زانکه گر سر کشد

به حرف وجودت قلم در کشد

4- تعدد زوجات
سعدی با بیانی طنزآلود ازدواج مجدد را به مخاطب خویش توصیه کرده است.
– زن نو کن ای دوست هر نو بهار

که تقویم پاری نیاید به کار (37)

البته تعدد زوجات در اسلام برای مردها مجاز شمرده شده از این رو نباید از این سخن سعدی چندان برآشفت، زیرا پس از این بیت بلافاصله می گوید
– کسی را که بینی گرفتار زن

مکن سعدیا طعنه بر وی مزن (38)

تو هم جور بینی و بارش کشی

اگر یک سحر در کنارش کشی

5- ناسازگاری داماد و مادرزن
این ناسازگاری مانند دعوای مادرشوهر و عروس سابقه ی طولانی دارد سعدی در این مورد حکایتی آورده است که: زنی جوان درگذشته و مادرش برای دریافت مهر آن زن در خانه داماد مانده است و مرد از مجاورت با مادر زن جانش در رنج است و چاره ای ندارد و به دوستی که از او می پرسد چگونه ای در مفارقت یار عزیز می گوید: نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی نماید که دیدن مادر زن(39).
– گل به تارج برفت و خار بماند

گنج برداشتند و مار بماند

دیده بر تارک سنان دیدن

خوشتر از روی دشمنان دیدن

واجب است از هزار دوست برید

تا یکی دشمنت نباید دید

دیدن مادرزن بر داماد چنان دشوار است که به خار و مار مانندش کرده است و دشمنش داشته و زن جوان و زیبا را به گل.
6- آزارهای جنسی
با مطالبه ی بعضی از حکایات سعدی چنین مستفاد می شود که خشونت جنسی نسبت به زنان در آن زمان رایج بوده است که بارزترینش توسط اربابان نسبت به کنیزان و مملوکان صورت می گرفته است. برای مثال یکی از ملوک کنیزی چینی را چون به خواسته ی او در حالت مستی تن نداده بود. به سیاهی زشت، کریه المنظر، بدبوی چون مردار می بخشد که تا پایان عمر در چنگال وی اسیر بماند و آزار ببیند (40). حکایات دیگری نیز در آثار سعدی وجود دارد که رفتارهای جنسی خشونت بار را نقل می کنند مانند حکایت پیرمردی که دخترش را به کفش دوزی می دهد که رفتار آزاررسان جسمی داشت. سعدی پس از پایان این حکایت نتیجه می گیرد:
– خوی بد در طبیعتی که نشست

ندهد جز به وقت مرگ از دست(41)

"دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت ها"
1- مردان یک گام جلوتر از زنان:
سعدی به نسبت آن روزگار که تا امروز نیز ادامه یافته از بعضی جهات مانند نیروی جسمانی و جنگاوری مردان را از زنان برتر دانسته است. امروزه نیز بسیار استعمال می شود که مردی بگوید اگر چنین کنم یا چنان نشود مرد نیستم که زنم، شواهد شعری این مطلب در آثار سعدی بسیار است
– چو مردانگی آید از رهزنان

چه مردان لشکر چه فیل زنان (42)

– که گر من گلی بر وجودت زنم

به نزدیک مردان نه مردم زنم (43)

– در مرد چو بد نگه کنی زن بینی

حق باطل و نیکخواه دشمن بینی (44)

– زهره ی مردان نداری چون زنان در خانه باش

و به میدان می روی از تیر باران برنگر (45)

– مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند

گر بگردم زوفای تو نه مردم که زنم (46)

– مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد

در کوی وفا مرد خوانش که زن است آن (47)

– لاف مردی زنی و زن باشی

همچو خنثی مباش نر ماده (48)

– پیدا شود که مرد کدام است و زن کدام

در تنگنای حلقه ی مردان به روز جنگ (49)

– تو با این مردی و زورآزمایی

همی ترسم که از زن کمتر آیی (50)

– مرا از بهر دیناری ثنا گفت

که بختت با سعادت مقترن باد (51)

چو دینارش ندادم لعنتم کرد

که شرم از روی مردانت چو زن باد

– تو بی عذر یک سو نشینی چو زن

روای کم ز زن لاف مردی مزن (52)

– چو از راستی بگذری خم بود

چه مردی بود کز زنی کم بود (53)

– اگر چون زنان جست خواهی گریز

مرد آب مردان جنگی مریز (54)

مخنث به از مرد شمشیرزن

که روز وغا سر بتابد چو زن (55)

کم از زن گفتن به مردان، از زن کمتر و همچو زن دشنامی است که امروزه نیز هیچ مردی آن را بر نمی تابد.
2- رجحان بعضی از زنان بر مردان
اگر چه در خلال حکایت و اشعار سعدی مردان را یک گام جلوتر از زنان می داند اما بابت بعضی از فضایل در مواردی زنان را از مردان برتر می داند.
– چه سرپوشیدگان مرد بودند

که گوی نخوت از مردان ربودند (56)

– زنانی که طاعت به رغبت برند

ز مردان ناپارسا بگذرند (57)

– زن از مرد موذی به بسیار به

سگ از مردم مردم آزار به (58)

3- آزار همسر و در سختی گذاردن آنها
و یا آسایش خود را به راحتی آنان ترجیح دادن موجب بدبختی است و نفرین زن خصوصا زن بیوه و یا پیر نفرینی از بین برنده و گیرا است.
– مبین آن بی مروت را که هرگز

نخواهد دید روی نیکبختی (59)

که آسانی گزیند خویشتن را

زن و فرزند بگذارد به سختی

– خرابی کند مرد شمشیر زن

نه چندان که دود دل طفل و زن (60)

چراغی که بیوه زنی بر فروخت

بسی دیده باشی که شهری بسوخت

– چه سود آفرین بر سر انجمن

پس چرخه نفرین کنان پیرزن (61)

– شنیدم که بیوه زنی دردمند

همی گفت و رخ بر زمین می نهاد (62)

هر آن کدخدا را که بر بیوه زن

ترحم نباشد زنش بیوه باد

– فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل

کیفر برد ز حمله ی مردان کارزار (63)

همت هزار بار از آن سخت تر فرزند

ضربت که شیر شرزه و شمشیر آبدار

4- زنان نباید بابت گناه و یا اشتباه همرانشان آسیبی ببینند
– گنه بود مرد ستمکاره را

چه تاوان زن و طفل بیچاره را (64)

5- سختی روزگار و شداید آن خصوصا هنگام قحطی و خشکسالی بر زنان بیشتر است
– نبودی به جز آه بیوه زنی

اگر بر شدی دودی از روزنی (65)

– که گفت پیرزن از میوه می کند پرهیز؟

دروغ گفت که دستش نمی رسد به درخت (66)

6- آسایش و راحتی در منزل برای زنان و جنگ و زورآوری برای مردان است و از زنان کار مردانه بر نمی آید.
– زره پوش خسبند مرد اوژنان

که بستر بود خوابگاه زنان (67)

به خیمه درون مرد شمشیر زن

برهنه نخسبد چو در خانه زن

– چو همچون زنان حله در بر کنم

بمردی کجا دفع دشمن کنم (68)

– قلم زن نکودار و شمشیر زن

نه مطرب که مردی نیاید ز زن (69)

– یکی گفتش آخر چه خبسی چو زن

به سرپنجه ی آهنینش بزن (70)

7- زن و فرزند بعد از مرگ به درد نمی خورند
– تو با خود ببر توشه ی خویشتن

که شفقت نیاید ز فرزند و زن (71)

8- زنان باید قناعت پیشگی و آینده نگری داشته باشند
به دختر چه خوش گفت بانوی ده

که روز نوا بوگ سختی بنه (72)

همه وقت بردار مشک و سبوی

که پیوسته در ده روان نیست جوی

9- زن راستگوی صریح لهجه دوست شوهر خویش است
– پری چهره را همنشین کرد و دوست

که این عیب من گفت یار من اوست (73)

10- زن باید مرد را به کسب روزی حلال و کار شایسته راهبری نماید
– به سرهنگ سلطان چنین گفت زن

که خیز ای مبارک در رزق زن (74)

11- پادشاه و مردم باید رعایت حال پیرزنان و زنان بیوه را بنمایند.
– شاه باید پیران ضعیف و بیوه زنان و غریبان را همه وقت امداد نماید که گفته اند هر کس دستگیری نکند سروری را نشاید و نعمت بر او نپاید (75)
12- زنان نیز چون مردان می توانند به مقالات بالای عرفانی برسند و حتی از مردان نیز گوی سبقت بربایند. در مجالس پنج گانه سعدی از دختری سخن می گوید که عارف کامل واصل است و به چنان معرفتی دست یافته است که کعبه گرد سر او طواف می نموده است (76)
13- نباید به زن و فرزند ظلم نمود زیرا مرگ تو را می خواهند
چو در زندگانی بدی با عیال

گرت مرگ خواهند از ایشان منال (77)

14- مشورت با زنان شایسته نیست: مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه (78)
15- مرد بی انصاف را زن می داند و می گوید: مرد بی مروت زن است و عابد با طمع رهزن (79)
16- در معاشرت با زنان باید حد نگاه داشت
وز اندازه بیرو مرو پیش زن

نه دیوانه ای تیغ بر خود مزن (80)

15- در صورت تهی دستی مرد زن با او دعوا و ناسازگاری خواهد کرد.
– زنی جنگ پیوست با شوی خویش

شبانگه چو رفتش تهی دست پیش (81)

که کسی چون تو بدبخت و درویش نیست

چو زنبور سرخت جز این بیش نیست

16- زنان عیوب خویش را مخفی می نمایند به عبارت سعدی:
– بس قامت خوش که زیر چادر باشد

چون باز کنی مادر مادر باشد (82)

17- زن بلند آواز پر سر و صدا در شادمانی را به روی همسر و خانواده می بندد:
– در خرمی بر سرایی ببند

که بانگ زن از وی برآید بلند(83)

18- زنان به زیبایی و ظاهر صورت اهمیت می دهند و آرایش شایسته آنان است
– بجان آید از طعنه بروی زنان

که خود را بیاراست همچون زنان (84)

19- ازدواج مسئولیت آور و مشکل آفرین است
– عزب را نکوهش کند خرده بین

که می رنجد از خفت و خیزش زمین (85)

وگر زن کند گوید از دست دل

بگردن در افتاد چون خربه گل

فضایل و رذایل زنان از نظر سعدی با توجه به گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان در باب هفتم
فضایل زنان:
الف) خوبی، فرمانبری و پارسایی:
– زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشا (86)

ب) موافقت با همسر:
– برو پنج نوبت بزن در برت

چو یاری موافق بود در برت (87)

پ) غمگساری شوهر:
– همه روز اگر غم خوری غم مدار که شب غمگسارت بود در کنار (88)
ت: دوستی با شوهر:
– کراخانه آباد و همخوا به دوست

خدا را برحمت نظر سوی اوست (89)

ث: مستوری و خوبرویی:
– چو مستور باشد زن و خوبروی

به دیدار او در بهشت است شوی (90)

ج: یکدلی با همسر:
– کسی برگرفت از جهان کام دل

که یکدل بود با وی آرام دل (91)

چ: خوش سخنی:
– اگر پارسا باشد و خوش سخن

نگه در نکویی و زشتی مکن (92)

ج: خوش خلقی:
– زن خوش منش دل ستان تر که خوب

که آمیزگاری بپوشد عیوب (93)

رذایل زنان
الف: خروج از خانه
– چو طوطی کلاغش بود هم نفس

غنیمت شمارد خلاص از قفس (94)

ب: جنگ با همسر
– تهی پای رفتن به از کفش تنگ

بلای سفر به که در خانه جنگ (95)

پ: بداخلاقی و اخم
– به زندانی قاضی گرفتار به

که در خانه دیدن بر ابرو گره (96)

ت: صدای بلند
– در خرمی بر سرایی ببند

که بانگ زن از وی برآید بلند (97)

ث: به بازار رفتن:
– چو زن راه بازار گیرد بزن

وگرنه تو در خانه بنشین چو زن (98)

ج: گوش ندادن به حرف شوهر
– اگر زن ندارد سوی مرد گوش

سراویل کحلیش در مرد پوش (99)

چ- جهل و ناراستی:
– زنی را که جهل است و ناراستی

بلا بر سر خود نه زن خواستی (100)

ح: خیانت در امانت
چو در کیله یک جو امانت شکست

از انبار گندم فرو شوی دست (101)

خ: مراوده با بیگانگان:
– چو در روی بیگانه خندید زن

دگر مرد گو لاف مردی مزن (102)

سخنان برجسته سعدی در مورد زنان
بعضی از سخنان سعدی در مورد زنان به جهت ویژگی مردمی وعامیانه و از انجا که به کلام متکلف آلوده نگردیده و جهت سلامت لفظ در عین غلبه معنا قبول عام یافته و ضرب المثل گردیده که به برخی از آنها اجمالا اشاره می گردد.
– از دریچه چشم مجنون بایستی در جمال لیلی نظر کردن (103)
– ای مردان بکوشید یا جامه ی زنان بپوشید (104)
– بگفت آنجا پری رویان نغزند

چو گل بسیار شد پیلان بلغزند (105)

– چه خوش گفت زالی به فرزند خویش

چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن (106)

گر از عهد خودیت یاد آمدی

که بیچاره بودی در آغوش من

نکردی تو امروز بر من جفا

که تو شیرمردی و من پیرزن

– حاجت مشاطه نیست روی دلارام را (107)
– زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری (108)
– زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد (109)

– زن بد در سرای مرد نکو

هم در این عالم است برزخ او (110)

– شوی زن زشترو نابینا به (111)
– عقل در دست نفس چنان گرفتار است که مرد عاجز در دست زن گربز (112)
– فرشته ای که موکل است بر خزائن باد

چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی (113)

– لذت انگور بیوه داند نه خداوند میوه (114)
– مردیت بیازمای آنگه زن کن (115)
– مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه (116)

نتیجه گیری
هر جا که سعدی زن را مایه ی رنج و گران باری دانسته یا رها کردن آن را توصیه نموده هنگامی بوده است که در مقام شمار صفات منفی زنان بوده و احساسات و غیرتش تحریک شده بوده است و آن سخنان از نوع غلبه ی احساس در اندیشه می باشد البته نباید انتظار داشت که در حکایات مربوط به زنان سعدی فقط نیکویی و جلوه جمال زنان را به تصویر کشیده باشد زیرا سعدی شاعری واقع گرا است و هم چنانکه دنیا دارای فراز و نشیب و ضعف و کاستی است آثار سعدی که آیینه ی واقع نمای این عالم است نیز عاری از نقص های مزبور نمی باشد. بدیهی است که تنها عالم خیال را می توان از هر عیب و نقص مبرا یافت لذا باید در آثار سعدی آماده ی دیدن تصاویر مختلف و حتی متناقض بود. بعضی از مطالبی را که سعدی در مورد زنان گفته است شاید بعضی جاها نتوان عریان بیان نمود اما آنها مبتذل نیستند ضمن آن که بن مایه های حقیقت در آنها دیده می شود و آن نظرات اصلا از باب بداندیشی در باب زنان نبوده است به هر حال توفیق سعدی در بیان حکایات مربوط به زنان می تواند بدین شرح مورد نتیجه گیری باشد.
1) واقع گرایی و دیدگاه رئالیستی سعدی
2) نگاه خانواده گرا (فمیلیستی) سعدی به زن.
3) تجربیات متنوع سعدی
4) جهان گردی و مسافرت های سعدی
5) آشنایی سعدی با علوم و آثار مختلف
6) عربی دانی سعدی
7) بیان روشن و قابل فهم سعدی
8) آمیختگی سخنان سعدی با حکایات، پندها و نتایج اخلاقی
9) الهام گرفتن سعدی از تجربیات عادی و ساده و روزمره ی زندگی
10) توجه سعدی به آداب و رسوم، عقاید و زندگی مردم
11) گزینش سعدی از تجربیات مختلف خود برای درج در نوشته ها و آثار
12) حسن نیت سعدی در بیان مطالب که نه زن ستیز است و نه فمینیست
13) ایجاد تفاهم بین فرهنگ عوام و خواص یعنی هم هنر و فضیلت سعدی نمایان است و هم پختگی خرد و دانش عمومی او.

پی نوشتها
1- سفرنامه ی ابن بطوطه، محمدعلی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، جلد دوم، 1348.
2- ادبیات فارسی 2، سال دوم دبیرستان، ص 150.
3- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، تهران، بخش بوستان، ص 346.
4- سعدی در نظر خویش، استاد فوشه کور، ذکر جمیل سعدی، جلد سه، ص
5- سعدی و فرهنگ مردم، دکتر محمد مهدی ناصح، ذکر جمیل سعدی، جلد سه، ص
6- بوستان، غلام حسین یوسفی، باب هفتم (در عالم تربیت)، صص 163- 164.
7- گلستان، غلام حسین یوسفی، باب پنجم (در عشق و جوانی)، حکایت 140، ص 141.
8- همان منبع، باب شش (در ضعف و پیری)، حکایت دو، صص 151-150.
9- همان منبع، باب چهارم (در فواید خاموشی)، حکایت یازده، ص 131.
10- سعدی و فرهنگ مردم، دکتر محمدمهدی ناصح، ذکر جمیل سعدی، جلد سه، ص.
11- بوستان، غلام حسین یوسفی، باب ششم، حکایت مرد کوتاه. نظر وزن عالی همت، صص 150-149.
12- همان منبع، باب پنجم (در رضا)، ابیات 2614-2613- 2612 ص 140.
13- همان منبع، باب دوم (در احسان)، حکایت ممسک و فرزند ناخلف، ابیات 1211-1210، صص 82-81
14- همان منبع، باب دوم (در احسان) بیت 1152، ص 80.
15- گلستان سعدی، غلامحسین یوسفی، باب اول (در سیرت پادشاهان)، حکایت 34، ص 82.
16- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب هفتم (در عالم تربیت)، ص 161.
17- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب ششم (در ضعف و پیری)، حکایت 6، ص 152.
18- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش قطعه ها و تک بیت ها، ص 1100.
19- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب هشتم (در شکر بر عافیت)، بیت 3336، ص 172.
20- همان منبع، همان باب، بیت 3329، ص 72.
21- همان منبع، باب نهم (در توبه و راه صواب)، بیت 3733، ص 188.
22- همان منبع، باب دوم (در احسان)، بیت 1455، ص 927.
23- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب اول (در سیرت پادشاهان)، حکایت 4، ص 62.
24- همان منبع، باب دوم (در اخلاق درویشان)، حکایت 30، ص 100.
25- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب دوم (در احسان)، بیت 1247، ص 84.
26- همان منبع، باب چهارم (در تواضع)، بیت 2187، ص 123.
27- همان منبع، باب هفتم (در عالم تربیت)، بیت 2913، ص 154.
28- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب دوم (در اخلاق درویشان)، حکایت 44، ص 106.
29- همان منبع، باب ششم (در ضعف و پیری)، حکایت 2، ص 150.
30- همان منبع، همان باب، حکایت 5، ص 152.
31- همان منبع، همان باب، حکایت 9، ص 153.
32- همان منبع، همان باب، حکایت 2، ص 150.
33- همان منبع، همان باب، همان حکایت، ص 151.
34- همان منبع، همان باب، همان حکایت، همان صفحه.
35- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب هفتم (در عالم تربیت)، بیت 3152، ص 164.
36- همان منبع، باب سوم (در عشق و مستی و شور)، حکایت در صبر بر جفای آنکه از او صبر نتوان کرد، بیت 1786، ص 106.
37- همان منبع، باب هفتم (در عالم تربیت)، گفتار پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان، بیت 3145، ص 164.
38- همان منبع، همان باب، همان گفتار، بیت 3136، همان صفحه.
39- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب پنجم (در عشق و جوانی)، درگذشت زن و دیدار مادرزن، حکایت 14، ص 141.
40- همان منبع، باب اول (در سیرت پادشاهان)، حکایت 40، ص 84.
41- همان منبع، باب دوم (در اخلاق درویشان)، حکایت 43، ص 106.
42- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب اول (در عدل و تدبیر رای)، بیت 257، ص 43
43- همان منبع، باب دوم (در احسان)، بیت 1436، ص 91.
44- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش رباعیات، رباعی 198، ص 1045.
45- همان منبع، بخش غزلیات سعدی، غزل 178، ص 623.
46- همان منبع، غزل 453، ص 789.
47- همان منبع، غزل 496، ص 817.
48- همان منبع، غزل 543، ص 846.
49- همان منبع، بخش تک بیت ها و قطعه ها، ص 1088.
50- همان منبع، همان بخش، ص 1121.
51- همان منبع، همان بخش، ص 1064.
52- بوستان سعدی، غلامحسین یوسفی، باب نهم (در توبه و در صواب)، حکایت در عالم طفولیت، بیت 3764، ص 189.
53- همان منبع، همان باب، همان حکایت، بیت 3766، همان ص.
54- همان منبع، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، بیت 1063، ص 75.
55- همان منبع، همان باب، بیت 1061، همان ص.
56- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش قطعه ها و تک بیت ها، ص 1121.
57- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب نهم (حکایت در عالم طفولیت)، بیت 3761، ص 189.
58- همان منبع، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، بیت 865، ص 68.
59- گلستان، باب اول (در سیرت پادشاهان)، حکایت 16، ص 70.
60- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، بیت 244، ص 43.
61- همان منبع، همان باب، بیت 892، ص 69.
62- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش قطعه ها و تک بیت ها، ص 1063.
63- همان منبع، ص 1082.
64- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان، بیت 449، ص 51.
65- همان منبع، حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی، بیت 611، ص 58.
66- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش قطعه ها و تک بیت ها، ص 1054.
67- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، حکایت گفتار اندر حذر کردن از دشمنان، بیت 1077، ص 76.
68- همان منبع، در معنی شفقت در حال درویشان، بیت 465، ص 52.
69- همان منبع، گفتار اندر دلداری هنرمندان، بیت 1072، ص 76.
70- همان منبع، باب سوم (در عشق و شور مستی)، حکایت در معنی استیلای عشق بر عقل، بیت 1798، ص 107.
71- همان منبع، باب دوم (در احسان)، بیت 1132، ص 79.
72- همان منبع، حکایت ممسک و فرزند ناخلف، بیت 1210، ص 82.
73- همان منبع، باب اول (در عدل و تدبیر و رای)، حکایت مامول و کنیزک، بیت 920، ص 70.
74- همان منبع، باب دوم (در احسان)، بیت 1247، ص 84.
75- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، بخش رساله ی نصیحت الملوک، نصیحت شماره ی 12، صفحه ی 1159.
76- همان منبع، مجالس پنج گانه، شرح منزل پنجم، ص 1202.
77- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب دوم (در احسان)، بیت 1543، ص 96.
78- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب هشتم (در آداب محبت)، ص 179.
79- همان منبع، ص 184.
80- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب ششم (در قناعت)، بیت 2777، ص 148.
81- همان منبع، باب پنجم (در رضا)، حکایت مرد درویش و همسایه توانگر، بیت 2605، ص 140.
82- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب هشتم (در آداب صحبت)، ص 177.
83- همان منبع، ص 180.
84- بوستان، غلامحسین یوسفی، باب هفتم (در عالم تربیت)، بیت 3265، ص 169.
85- همان منبع، ابیات 3271- 3270، ص 169.
86- همان منبع، گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان، بیت 3115، ص 162.
87- همان منبع، بیت 3116.
88- همان منبع، بیت 3117.
89- همان منبع، بیت 3118.
90- همان منبع، بیت 3119.
91- همان منبع، بیت 3120.
92- همان منبع، بیت 3121.
93- همان منبع، بیت 3122.
94- همان منبع، بیت 3126.
95- همان منبع، بیت 3128.
96- همان منبع، بیت 3129.
97- همان منبع، بیت 3131.
98- همان منبع، بیت 3132.
99- همان منبع، بیت 3133.
100- همان منبع، بیت 3134.
101- همان منبع، بیت 3135.
102- همان منبع، بیت 3137.
103- گلستان، غلامحسین یوسفی، باب پنجم (در عشق و جوانی)، حکایت 58 ص 144.
104- همان منبع، باب اول (در سیرت پادشاهان)، حکایت 3، ص 60.
105- همان منبع، باب پنجم (در عشق و جوانی)، حکایت 16، ص 142.
106- همان منبع، باب ششم (در ضعف و پیری)، حکایت 6، ص 152.
107- همان منبع، دیباچه، ص 56.
108- همان منبع، باب ششم (در ضعف و پیری)، حکایت 2، ص 150.
109- همان منبع، ص 151.
110- همان منبع، باب دوم (در اخلاق درویشان)، حکایت 30، ص 100.
111- همان منبع، حکایت 44، ص 107.
112- همان منبع، باب هشتم (در آداب صحبت)، ص 180.
113- همان منبع، ص 182.
114- همان منبع ، ص 182.
115- همان منبع، دیباچه، ص 56.
116- همان منبع، ص 179.

فهرست منابع و ماخذ
1- کلیات سعدی، محمدعلی فروغی، تهران، هرمس، چاپ اول، 1385.
2- بوستان سعدی، غلامحسین یوسفی، تهران، انتشارات دیبا، چاپ پنجم، 1375.
3- گلستان سعدی، غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، چاپ ششم، 1381.
4- سفرنامه بن بطوطه، محمدعلی موحد، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348.
5- استاد کور، نوشه، مقاله ی سعدی در نظر خویش، ذکر جمیل سعدی، جلد سه، سازمان چاپ و انتشارات وزارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، ا1373.
6- دکتر ناصح، محمدمهدی، مقاله ی سعدی و فرهنگ مردم، ذکر جمیل سعدی، جلد سه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373.
منابع اینترنتی:
1) http://www.goonagoon.org
2) http://irwomen.net

فهرست مطالب
چکیده 1
کلید واژه های: 1
مقدمه 2
"نقش های مختلف زنان در آثار سعدی" 4
1- زن در مقام مادر 4
2- زن در مقام دختر 5
3- زن در مقام همسر 6
4- زن در مقام دانای نصیحت گر و خردمند 6
ملاک های جامعه روزگار سعدی و زن 7
1- توجه به زیبایی 7
2- عدم رعایت تناسب سنی و هم کفی در ازدواج 8
3- کدخدا منشی برای حل مسائل خانواده 9
4- تعدد زوجات 9
5- ناسازگاری داماد و مادرزن 9
6- آزارهای جنسی 10
"دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت ها" 10
1- مردان یک گام جلوتر از زنان: 10
2- رجحان بعضی از زنان بر مردان 11
3- آزار همسر و در سختی گذاردن آنها 11
4- زنان نباید بابت گناه و یا اشتباه همرانشان آسیبی ببینند 12
سخنان برجسته سعدی در مورد زنان 15
نتیجه گیری 16
پی نوشتها 18
فهرست منابع و ماخذ 23

2


تعداد صفحات : 24 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود