زنان
خیابانی
مقدمه :
همه ما بارها و بارها در مورد مسئله دختران فراری یا خیابانی در روزنامه ها ، مجلات، سایتهای اینترنتی و سایر رسانه های داخلی و خارجی و یا از قول مسئولان سازمانهائی همچون بهزیستی، مطالب بسیاری را خوانده ، دیده و شنیده ایم . علل بسیار و متفاوتی برای فرار دختران به همراه آمار و سن و سال آنان بیان شده ، سازمانها، نهادها، دفاتر و اماکنی برای پیشگیری و برخورد با این مسئله ایجاد شده و…اما متاسفانه شاهدیم که تعداد دختران فراری روز به روز افزایش یافته و میانگین سنی آنها نیز هر روز پایین تر می آید.
دلایل اساسی و مهم فرار دختران که مطرح شده ، نشده و یا کمتر به آن پرداخته شده چیست ؟ نحوه برخورد و عملکرد سازمانها و ارگانهای دولتی، متولی این مسئله چگونه بوده و چه نتایجی داشته ؟ زندگی و عاقبت اکثر این دختران فراری چیست و به کجاها ختم میشود ؟ برای رفع و حل این آسیب و معضل اجتماعی دلخراش چه باید کرد ؟
تعریف دختر فراری
این واژه به دخترانی اطلاق می گردد که به هردلیلی خانه و خانواده را ترک کرده و به محیط های دیگری چون خیابان، پارک، باند و … روی می آورند.
خصوصیات افراد فراری:
افرادی که اقدام به فرار می کنند دارای ویژگی هایی چون عدم اعتماد به نفس، افسردگی، لجاجت، دارای شخصیت ضد اجتماعی، خیال پرداز و دروغ پرداز هستند.
مهمترین علل و عوامل فرار از منزل را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف – علل و انگیزه های روانی که شامل جنس، سن، میزان هوش، ناپختگی روانی، اخلاقی و اعتقادی، شرایط محیطی و اجتماعی و رفتار والدین و بی توجهی آنها می شود.
ب – علل و انگیزه های اجتماعی که شامل بد سرپرستی یا بی سرپرستی، اعتیاد والدین، خشنونت و سخت گیری والدین، تبعیض قائل شدن والدین بین بچه ها، ازدواج اجباری، وضعیت بد اقتصادی، دانستن انتظار و توقع بی جا از والدین، وجود عشق های کاذب خیابانی، سست بودن اعتقادات خانوادگی، رفاه و آسایش بیش از حد، جلب توجه و یا انتقام از دیگران و … است.
رابطه هوش با فرار چیست؟
اولاً هوش را باید تعریف کرد و اینکه هوش توانایی سازگاری با محیط است. افرادی هستند که باهوش هستند و قدرت سازگاری دارند و می توانند شرایط را تغییربدهند و افراد باهوش کمتر با محیط دچار تعارض می شوند. اما گاهی افراد بسیار تیزهوش دچار تضادهای زیاد با محیط می شوند در این شرایط هوش هیجانی مطرح می شود و اینکه این هوش هیجانی را چطور باید کنترل کرد.
عوامل زمینه ساز فرار دختران از خانه
محیط نامساعد و تشنج آفرین خانواده، طلاق و اعتیاد والدین بخصوص پدر، ارتباط با دوستان ناباب، روابط کنترل نشده خانواده ها با یکدیگر، اختلاف والدین و فرزندان، کنترل و سختگیری افراطی و غیرمنطقی والدین، مشکلات حاد اقتصادی، احساس ناامنی درخانه، اختلالات شخصیت و روابط عاشقانه، ترس از رسوایی پس ازتجاوز جنسی، مخالفت والدین با ازدواج دختران با شخص مورد نظر یا آزارناپدری و یا نامادری، آزارهای جسمی و جنسی از سوی نزدیکان بویژه محارم و … را می توان از جمله مهمترین عوامل زمینه ساز فرار دختران از خانه برشمرد.
دلایل فرار دختران
طیفها و جریان های سیاسی ، عقیدتی ، فکری، اجتماعی و فرهنگی جامعه دلایل بسیاری را ازقول کارشناسان و محققان خود در مورد فرار دختران ، این قربانیان خیابانی مطرح و اعلام کرده اند .
از دلایل اجتماعی و خانوادگی همچون : زیاده طلبی جوانان- تهاجم فرهنگی غرب ،اینترنت ، ماهواره ، مد ، فیلم های مبتذل، میهمانی و پارتی و جشن های آنچنانی، پوشش های نا مناسب ، عشق و عاشقی، روابط لجام گسیخته جنسی – عدم پایبندی به اصول دینی ، مذهبی و اعتقادی – ضعف در وابستگی به نهاد مقدس خانواده ، غفلت و بی توجهی وعدم پرورش صحیح ،توجه زیاد به فرزندان و آزادی بیش از حد دادن به آنان، بزه کاری و خلاف کاری و اعتیاد والدین ، دیگر اعضای خانواده وخود دختر- وجود افراد اغفال کننده و ارتباط با دوستان ناباب، گرفته تا
سوء استفاده و آزار و خشونت جنسی به وسیله اعضای خانواده، سخت گیری های والدین، محیط سرد و بیروح خانه وکمبود عاطفه والدین، ایجاد تبعیض بین فرزندان ، طلاق والدین ،بدسرپرستی و بی سرپرستی و مرگ والدین،آذر و اذیت از سوی ناپدری و نا مادری،خشونت و نزاع و عدم تفاهم در بین والدین ، بیسوادی والدین ،کتک زدن و فحاشی و رفتارهای غیر انسانی والدین،اختلاف با پدر و
فرار از کتک خوردن ، گوش ندادن به صحبت های فرزندان، حمایت نکردن از فرزندان در زمان بحران و تنهائی و شکست های درسی یا عشقی ، فراهم نبودن فرصت های مناسب برای فرزندان جهت یادگیری و تصمیم گیری های مثبت و سازنده ، انتقاد بیش از حد و تمسخر و تنبیه کردن ، تشویق نکردن فرزندان در کسب موفقیت، نداشتن صداقت در گفتار و رفتار با فرزندان ، نبود برنامه های جامع ،کامل و صحیح فرهنگی آموزشی ، پرورشی ، ورزشی، تفریحی، علمی ، سرگرم کننده و جذاب و توجه نکردن به اوقات فراغت آنان ، نگرانی از آینده و ناکامی ها، نهاد خانواده مقدس و خشک و دیکتاتور مآبانه ، شکست و ناکامی در عشق، مشکلات و شکستهای تحصیلی ، مخالفت خانواده با ازدواج دختر با شخص مورد علاقه، ازدواج اجباری، مشکلات در ازدواج نظیر تهیه جهیزیه ، مقدار مهریه ، خانه و ماشین و مدرک تحصیلی و کار نداشتن خواستگار ، ضعف و محدود بودن مراکز مشاوره ، فقر فرهنگی ، کمبود ها و عقده های شخصی، مشکلات روحی و روانی .
از دلایل اقتصادی همچون : شکاف و فاصله عمیق طبقاتی و اقتصادی، نبود عدالت اقتصادی، وضعیت نابسامان معیشتی و سطح پایین رفاه و اقتصاد خانواده ، فقر و تورم و بیکاری والدین، بی سرپناهی و آوارگی خود والدین گرفته تا
وجود تبعیض جنسی و شغلی و اقتصادی و قضایی و ارثی در سطح خانواده وجامعه برای زنان و دختران – فرار از تعصبات خشک، پدر سالارانه ، بی منطق ، متحجر و قوانین مذهبی ، سنتی، قضایی , اخلاقی ، عرفی و مفاهیمی همچون بکارت یعنی دختر بودن در چهار چوب نظام کهن مرد سالارانه ، مستبدانه و متعصب مذهبی ایران – برای خود بودن ، آزاد بودن ، کسب استقلال و آزادی فردی ، اجتماعی و اقتصادی – نبود استقلال واقعی وپذیرش دختران و زنان به عنوان افراد مستقل در سطح خانواده و جامعه – عدم شناخت ،بی توجهی ، بی برنامه گی وتحجر گرایی مسئولین در ارتباط با نسل جوان – خشونت علیه زنان و دختران با تعصبات مذهبی و قومی و سنتی و فرهنگی ، عدم احساس رضایت از جو حاکم بر خانه و جامعه و…،( بعدا به بررسی این دلایل خواهیم پرداخت) متولیان ،مسئولان و سازمانهای مرتبط با دختران فراری، خود اقرار می کنند:
شاید کمتر از 5% دخترانی که از خانه فرار میکنند ، از نظراقتصادی توانا باشند و یا در میان بستگان و آشنایان بتوانند حامی و سرپناه و شغلی پیدا کنند تا بتوانند به زندگی معمولی ادامه دهند، به استقلال نسبی دست یابند و دچار مشکلات و آسیبهای بعدی نشوند . و اما آنان که حامی ، سرپناه ، پول و کار ندارند ؛
یا توسط نیروی انتظامی و پلیس مبارزه با مفاسد اجتماعی ویا تیمهای تخصصی مداخله گرایانه در بحران اجتماعی ، تیمهای شناسائی دختران فراری و خدمات اجتماعی سیار سازمان بهزیستی در ترمینالها ، پارکها ، مراکز تفریحی ، خیابانهاو اماکن شهری شناسایی و دستگیر میشوند . که اگر شانس بیاورند و مورد تعرض و توهین و آزار و اذیت و تجاوز خود این مامورین و یا روسا و مدیرانشان قرار نگیرند ! تحویل مراجع ، مجتمع های قضایی و دفاتر حمایت حقوقی از زنان و کودکان دادگستری ویا دفاتر بهزیستی امور آسیب دیدگان اجتماعی، مراکز نگهداری دختران فراری ، مراکز باز پروری و حمایتی بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی ، انجمن های مدد کاران اجتماعی و…. شده ، که یا تحویل خانواده میشوند و یا مدتی را درخانه سلامت ، خانه ریحانه ، خانه زنان ، خانه اورژانس اجتماعی مراکز باز پروری زنان خیابانی می گذرانند و یا شلاق می خورند ، بازداشت و زندان می شوند و یا روانه کانون اصلاح و تربیت میگردند و یا حتی سنگسار و قصاص و اعدام میشوند . در مراکز بهزیستی و بازپروری هدف این است که هرچه زودتر دختران را تحویل خانواده دهند، میخواهند هرچه سریعتر محل تخلیه شود،تا هم هزینه ها و آمار بالا نرود و هم نیاز به تاسیس مکانهای جدید نباشد ، و هم مجتمع نباشند تا نمود عینی و بارزی در سطح جامعه ، رسانه ها و سازمان های جهانی پیدا نکنند، تا به ویترین نظام کمتر لطمه وارد شود و…
کارهای ریشه ای و اساسی و علت یابی و پیشگیری و آموزش اصلا در دستور کار قرار ندارد و یا خیلی بی رنگ و سطحی است .برای نمونه میبینیم که مثلا ،سرو صدای سرپرست مجتمع قضائی اطفال در می آید که بهزیستی در نگهداری دختران فراری احساس مسئولیت نمی کند، و یا در روزنامه ها میخوانیم: درگیری مامورین انتظامی برای تخلیه برخی محلهای نگهداری دختران فراری ،تخلیه برخی مراکز نگهداری دختران فراری توسط مالک و یا دولت و یا نهادهائی چون شهرداری یا بنیاد جانبازان و یا بودجه نداشتن این مراکز و تعطیلی آنها و…
عاقبت و راهی که اکثر دختران فراری در پیش رو دارند :
اکثر دختران فراری با متولیان و سازمانهای فوق برخورد پیدا نمی کنند و قبل از شناسائی توسط مامورین ، برای یک وعده غذا و رفع گرسنگی و یا پیدا کردن یک جای خواب و سرپناه به اصطلاح امن و راحت و بعد لباس و پول و رفاه ، به دزدی و تن فروشی رو می آورند و یا خواسته و ناخواسته اسیر و جذب باندهای مختلف، خانه های فساد و فحشا ، بزه کارو سارق ،قاچاقچیان مواد مخدر شده و یا توسط باندهای فحشا و فساد و قاچاق انسان شکار میشوند تا برای خوشگذرانی ثروتمندان عرب به قطر و امارات و کویت و دوبی و …. منتقل شوند . و متاسفانه اولین مرحله آشنایی و برقراری رابطه و برخورد این دختران فراری و خیابانی با ارازل و اوباش و باندها ی فوق الذکر، مورد تعرض و تجاوز جنسی قرار گرفتن آنهاست تا دیگر خانوادها آنان را نپذیرفته و یا خودشان از ترس والدین یا سرپرستشان ، دیگر هوای برگشتن به خانه را در سر نداشته باشند و در راهی که به آن کشیده شده اند بمانند و ادامه دهند . تا از این دختران قربانی، سارقین و اخاذان و فاحشه ها و حتی جانیان حرفه ای بسازند.عده ای از این قربانیان در اوایل این ماجراها به سبب آنچه بر سرشان آمده ، مبتلا به هراس و اظطراب و افسردگی می شوند و برخی دست به خودکشی میزنند و یا مبتلا به بیماری های پوستی ، جنسی ، مقاربتی و ایدز و هپاتیت و…. میشوند .
توجه به علل اساسی فرار دختران و چه باید کرد ها :
میبینیم که بجز چند مورد از دلایل ارتجاعی عنوان شده، ظاهرا اینها دلایل موجهی است که از ابعاد خانوادگی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، روانشناختی و… مطرح شده( منظوردلایل فرار دختران در اول این نوشته است ) ، اما اگر در هر کدام از این دلایل دقیق شویم وکمی تامل کنیم به وضوح میبینیم که اینها فقط در ظاهر دلایل فرار دختران هستند ، و خود در واقع معلول هستند . معلول دلایل اساسی و مهمتری همچون: وجود اسلام سیاسی سرا پا ارتجاعی ، رژیم آخوندی مذهبی ، سنتی و مستبد ولایت فقیه ، نظام سرمایه داری متحجر تجاری دلالی که با نظام سرمایه و سرمایه داری جهانی عجین و همراه شده ، می باشند .
بنا براین میبینیم که بجای یک حکومت متمدن و دمکرات با دموکراسی واقعی مردمی و شوراهایش، که بتواند عدالت سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و سوسیالیستی و آزادی و برابری را در سطح کل جامعه و توده های مردم گسترش دهد و ریشه فقر و بیکاری و بیحقوقی و فساد و فحشا و اعتیاد و دختران فراری و نابرابری و تبعیض و دیگرآسیبهای اجتماعی را بخشکاند و بزند؛
حکومت غیر سکولار ،خودکامه و پلیسی جمهوری اسلامی طالبانی با نهادها و ابزار غیر دموکراتیک و استبدادی ،رهبری وولایت مطلقه فقیه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس تشخیص مصلحت نظام و مجلس غیر مردمی اسلامی و ائمه جماعات و نمایندگان رهبری و گروه های فشار و ارعاب و افرادی جنگ طلب و قاتل، تروریست و وزرای ناتوان و نالایق و بیسواد ، و غیر پاسخگو ، با مسئولین و مدیران رده بالای رشوه گیر و دزد و فاسد و فاقد صلاحیت و شعور و انسانیت ، حاکم و بر سر کار است . که مملکت و منابع فراوانش و اداره اش و سرنوشت و زندگی مردمش و زنان و کودکان و همان دختران فراری و قربانی خیابانی اش را در دست دارد .
که درآمد نفت و بودجه مملکت را صرف خوش گذرانی ها و کاخ نشینی ها و سرمایه گذاریهای شخصی و ثروت اندوزی در بانکهای سوئیس میکنند ویا صرف تبلیغات برای اسلام سیاسی و حزب اله لبنان و حماس و انتفاضه فلسطین و…. یا صرف دست یابی به انرژی هسته ای و بمب اتمی و
پروژه های نظامی و موشکی و اسلحه سازی و…میکنند ، برای بقای نظام و اسلام سیاسی و قدرت و ثروت و لذت و ماندشان .
بنا براین و قتی میبینیم که اساس این حکومت و ایدئولوژی اش بر مبنای بیحقوقی و بی توجهی شرعی و قانونی به انسانها و زنان و کودکان، با استناد به قوانین ضد انسانی و ضد زن و احادیث و روایات وآیات قرآنی چهارده قرن قبل ، همچون ،قصاص , سنگسار , دیه ، ارث ، قوانین ضد زن درمورد ازدواج و طلاق و شهادت زن و درجه دوم محسوب شدن زن و پوشش اجباری و …. بنا شده ، ایدئولوژی متحجری که در تضاد کامل با دموکراسی و حقوق بشرو آزادی بیان و اندیشه و عقیده وقلم و احزاب و سازمانها و تشکلات صنفی و سیاسی و اجتماعی و علمی و فرهنگی و مردمی است و همواره سعی دارد با تبلیغات مختلف وبا ارعاب و شکنجه وزندان و اعدام این قوانین و محدودیت های شرعی و اسلامی ضد زن و غیر انسانی و پدر سالارانه را اجرا کند و جا بیاندازد . آیا باز هم میتوان دلایل فرار دختران رامعلول حکومت سرمایه و ارتجاع مذهبی موجود ندانست ؟ بنا براین تا این رژیم و نظام کثیف و ضد انسانی و فاسد با قوانین مذهبی و ضد بشری اش وجوددارد ، پدیده دختران فراری و قربانیان خیابانی هم وجود خواهد داشت ومثل هزاران مشکل و معضل دیگر چون فقر و بیکاری و بی عدالتی و تبعیض و فساد و فحشا و …. از بین نخواهد رفت و تقلیل نخواهد یافت ممنوعیت و وتوی بوش و مخالفتش با پرداخت بودجه دولتی برای کار و تحقیق دانشمندان بر روی سلولهای بنیادی انسانی بدلیل به اصطلاح ضد اخلاقی و ضد مذهبی بودن این تحقیقات ، نشان میدهد که سرمایه داران و مرتجعان مذهبی و جنگ طلبان همه از یک قماش و همه ضد بشرند که در عین تضاد منافع ظاهری ، برای ماندن و قدرت اشتراک منافع باطنی دارند .
براندازی این رژیم خونخوار اسلامی و ضد انسانی بدست خود مردم ، شروعی خواهد بود برای زندگی انسانی و حل مشکلات و معضلات موجود ، و رسیدن به آزادی و برابری و سوسیالیسم
عوامل خانوادگی فرار
تحقیقات نشان می دهد که حدود 70 درصد علل فرار فرزندان را والدین تشکیل می دهند؛ به طوری که از خرداد تا شهریور ماه وقتی که نوجوانان پس از فراغت از مدرسه نمی توانند محیط نامساعد خانواده را تحمل کنند به امید قرار گرفتن در فضلی بهتر و مساعدتر، از خانه فرار می کنند و در فروردین ماه که اعضای خانواده و فامیل به دید و بازدید و انجام مراسم سال نو مشغول هستند کم ترین فرار را مشاهده می کنیم. آمار ارائه شده نشان می دهد افرادی که از خانه فرار می کنند. غالباً 14 تا 25 سال دارند و 80 درصد آن ها به دلیل ناسازگاری با والدین ترجیح می دهند خانه ی خود را ترک کنند.بدرفتاری های والدین با دختران در حالی است که دختران در فرهنگ دینی اسلام جایگاه والایی داشته و از احترام خاصی برخوردار هستند. پیامبر اکرم (ص) در باره دختران می فرماید:بهترین فرزندان شما دختران شمایند. هم چنین می فرماید:خانه ای که در آن دختران وجود داشته باشند هر روز 12 برکت و رحمت از آسمان بر آن نازل می شود و رفت وآمد ملائکه از آن خانه قطع نمی شود و برای پدر دختران در هر شب و روز عبادت یک سال را می نویسند. پیامبر اکرم (ص) هم چنین می فرماید: کسی که از بازار هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده ی خود ببرد مانند کسی است که صدقاتی را برای افراد بی بضاعت و فقیر می برد پس باید هنگام تقسیم هدیه، دختران را مقدم بدارد چون هر کس دخترش را شاد کند مانند آن است که برده ای از فرزندان حضرت اسماعیل را خریده و در راه خدا آزاد کرده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید:هدایا را میان فرزندان به عدالت تقسیم کنید. اگر من می خواستم فضیلتی را در نظر بگیرم دختران را مقدم می داشتم.
روایاتی که در فضیلت دختران آمده است، زمینه را برای این درخواست فراهم می کند؛ از جمله این روایت از امام صادق (ع) که فرمود:پسران نعمتند و دختران حسنه؛ خداوند از نعمتی که داد، بازخواست می کند و بر حسنات پاداش می دهد.و یا در روایات دیگری که می گویند دختران دارای گرمی و جاذبه و لطافت معنوی هستند، آماده ی خدمت و مونسند، مایه ی برکت و رحمتند، پاکیزگی را دوست دارند و تحمل پلیدی را ندارند.
با توجه به اینکه به استناد اطلاعات و تحقیقات ، بیشتر آمار دختران فراری از ین خانواده های نابسامان و گسسته و بحران زا می باشد . بکار بستن ضوابط و شرائط مناسب از سوی والدین در جلوگیری از این پدیده شوم اولین الویت در پیشگیری از آن را خواهد داشت .مهمترین عامل خانودگی این مساله ، طلاق می باشد . خانواده ای که یکی از والدین آن (مادر – پدر ) از خانواده جدا شده است و با طلاق گرفتن ، محیط تربیتی خاندار را رها کرده است ف مناسب ترین زمینه و بستر برای فرار فرزندان آن خانه بحساب می آید . همچنین در خانواده ای که به دلیل از دست دادن پدر یا مادر در اثر مرگ و حوادث طبیعی و …کانون گرم تربیتی متزلزل شده و به یک خانواده از هم گسیخته تبدیل شده است ، فرزندان آمادگی بیشتری برای ناسازگاری های اجتماعی و ارتکاب جرم دارند.در چنین خانواده ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت و کمبود محبت و ارتباط عاطفی مواجه است و در برخی موارد بدلیل عدم پذیرش جانشین (نامادری -ناپدری )، زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه فراهم می شود.( کتاب زنان ،شماره 15)
2- خشونت های خانوادگی : اعمال خشونت های روحی ، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده عامل بسیارمهمی در فرار دختران می باشد . ضرب و شتم های جسمی نسبت به فرزندان ، تجاوزات جنسی پدر یا برادران تنی یا نا تنی ، زندانی کردن فرزندان در خانه ، محصور کردن فرزند و افراط در عدم حضور در محیط خارج از خانه، از عواملی است که می تواند نتایج بسیار سویی در عکس العمل فرزندان و سپس فرار آنها گردد.
3- آشفتگی های رفتاری والدین اختلالات رفتاری والدین در خانه از قبیل برخورد ها و توقعات غیر منطقی ، دعواها ، تعارضات گفتاری و عملی آنان موجب ایجاد اضطراب و تنش و بحران های فکری در اذهان فرزندان و اعضای خانواده می گردد .این آشفتگی های رفتاری موجب کمبود محبت و تربیت ناصحیح شده و علیرغم حضور فیزیکی والدین ، نظارت و کنترل تربیتی و غیر رسمی خانواده تضعیف شده و اعتبار اجتماعی خانواده بشدت کاهش می یابد . در چنین وضعیتی فرزندان به علت سرکوب خواسته هایشان و فقدان ارضای تمایلات درونی خویش از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نا بهنجار ی نظیر فرار از خانه گرایش پیدا می کنند .
4- تبعیض در خانه رعایت مساوات و پرهیز از هر گونه تبعیض در رفتار با فرزندان از تعالیم اخلاقی دین اسلام است. علاوه بر اینکه توجه بیشتری به دختران و درک روحیات حساس آنها نیز از سفارش های بزرگان دینی می باشد .در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که ایشان به کسی که به یکی از فرزندان خود چیزی داده بود، فرمود:آیا به همه ی فرزندانت مثل آن چیز را می دهی؟ گفت: نه. فرمود: از خدا بترسید و میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید. با تاسف برخی از والدین آگاهانه یا غیر آگاهانه ، با تبعیض و دوگانگی بین فرزندان موجب اختلاف بین آنها و دلسردی از زندگی خانوادگی می شوند . تبعیض والدین در برخورد با اشتباهات و خطاهای فرزندان دختر و پسر و عدم رفتارهای منطقی در مواجه با اشتباهات و تخلفات فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسران بردختران یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی نسبت به والدین می شود . عدم درک کامل والدین از روحیه حساس و عزت نفس دختران موجب رفتارهای تبعیض آمیز شده و ضربات جبران ناپذیر ی را بر روح و روان آنان وارد می سازد تا جایی که آنان فرار از خانه را بهترین راه درمان ناکامی ها و نجات خویش می دانند(کتاب زنان -شماره 15)
5- افراط یا تفریط در آزادی فرزندان همواره نیازمند به عزت نفس و کرامت انسانی می باشند . ایجاد آزادی نسبی و اختیارات لازم متناسب با سن و شرایط افراد از نیازمندیهای هرفرد بویژه جوانان و نوجوانان ست.برخی از والدین با نادیده گرفتن این نیازعاطفی و یا از روی سهل انگاری فرزندان را از آزادی های مشروع و مورد نیاز خویش محروم کرده و با سختگیری شکننده ، حق اظهار نظر و قدرت تصمیم گیری در برخی از امور را از آنان گرفته و با ایجاد جو دیکتاتوری و زور گویی های مستبدانه ، عرصه را برفرزندان خویش تنگ کرده و موجب تحقیر و سر خوردگی آنان می شوند و بدیهی است اینگونه برخوردهای غیر منطقی موجب شکست شخصیت فرزندان گشته و آنان را بدنبال فرار از محدودیت ها فعال می سازدوالدینی که در محبّت ورزیدن به فرزندان از حدّ اعتدال گذشته و زیاده روی می نمایند ناخواسته زمینه انحراف کودکان خود را فراهم می کنند. چراکه بدینوسیله حسّ استقلال کودک را کاهش می دهند و او را در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی فردی فاقد تحمّل و کم طاقت بار می آورند. از اینرو شخص در مواجهه با موانع طبیعی زندگی به جای صبر و جستجوی راه حل منطقی به حل مسئله از ساده ترین و سریعترین راه روی می آورد، حتّی اگر این راه نادرست و غلط باشد و او را مرتکب جرم نماید تا بدینوسیله حقوق دیگران را زیر پای بگذارداز سوی دیگر ، توجه بیش از حد متعارف به فرزندان و در اختیار قرار دادن حداکثرامکانات زندگی بدون در نظر گرفتن ظرفیت ها و نیز غرق کردن فرزندان در توقعات و نیازهای مختلف مادی و ناز پروری فرزندان موجب خواهد شد تا آستانه صبر و مقاومت آنان بشدت کاهش یافته و در مواجه با کوچکترین سختی و ناکامی و مشکلات موجود در خانه ، عصیان و طغیان نموده و برای رهایی از مشکلات و درهم شکستن مقاومت های اطرافیان فرار از خانه را برگزیند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه نمود و با احساس عمیق بیدادگری ، خود را محق و والدین خود را متهم می پندارند.
6- فقر خانوادهبنابرآنچه در روایات رسیده از معصومین وجود دارد، چه بسا برخی اوقات فقر و ناتوانی های شدید مالی موجبات تمایل انسان به بی دینی و رها کردن قیود و ضوابط دینی و انسانی و غلطیدن در منجلاب حیوانیت محض خواهد شد.مواردی از فرار دختران از خانه به خاطر وجود پدری فقیر و معتاد بوده است که حاضر شده است به خاطر رسیدن به مواد مخدر حتی از پاره ی تن خود نیز بگذرد و با زیر پا نهادن عزت و عفت خانوادگی خود، دختران بیگناه خویش مورد معامله قرار داده و را در اختیار اجنبی قرار می دهد. دخترانی که در چنین خانه هایی زندگی کرده اند، بعد از فرار از خانه دارای وضعیت بدتری نشده اند، در هر صورت در دام کسانی افتاده اند که به همان میزان قوت بخور و نمیر به ایشان داده و به همان میزان نیز از ایشان کار کشیده اند و البته امنیت جانی ایشان در خانه و بیرون از خانه یکسان بوده است. این افراد عمدتاً در سنین 12 تا 15 سالگی مبادرت به فرار کرده اند و 23 درصد از آنان دارای پدر و مادر بوده و بقیه از داشتن پدر یا مادر و یا هر دو محروم بودن.
علل فرار
مطالعه درباره دخترانی که بیش از یکبار از منزل فرار کرده اند، نشان می دهد بیشتر آنها از طرف سرپرست یا دیگر اعضای خانواده به شیوه های مختلف آزار دیده اند.
احترام و توجه به رای و عقیده فرزندان باید در حد معقول وجود داشته باشد. کتک زدن، توهین کردن، مراقبت شدید، سرزنش کردن، زندانی کردن، قهرکردن، مسخره کردن، یادآوری مکرر اتفاقات گذشته و در نهایت تمایل نداشتن به پذیرش دختر از جمله شیوه های اذیت و آزار از طرف اعضای خانواده به شمار می آید. نوجوانان یا جوانانی که با رفتارهای خشن تحقیرآمیز و سرکوبگر اعضای خانواده مواجه هستند معمولا علیه شرایط خود عصیان می کنند، اما این عصیان او را کجا می کشاند؟
اغلب تربیت فرزندان در خانه صورت می گرفت، اما امروزه رسانه ها و آموزش و پرورش هر کدام سهم مهمی دارند. در حقیقت تمرکز تربیت فرزندان از بین رفته است و برخوردهای دوگانه یا چندگانه در خانواده و اجتماع جوان را بر سر دوراهی قرار می دهد که با انتخاب هر راهی به مسائلی می رسد که تجربه برخورد با آن را ندارد در نتیجه برای رهایی از این وضعیت به راه هایی از جمله فرار از خانه متوسل می شود.
مسائل معیشتی و اقتصادی از جمله دلایل دیگری است که باعث می شود خانواده ها از وظیفه نظارتی خود غافل شوند و به علت مشغله فراوان وقتی برای تربیت فرزندان خود به شکلی شایسته نداشته باشند.
ریشه های معضل اجتماعی فرار فرزندان از خانه را ابتدا باید در خانواده ها جست چرا که این خانواده ها هستند که به اجتماع جهت می دهند و با فعالیت های هنجار یا ناهنجارشان در پیشبرد اهداف جامعه نقش های مثبت یا منفی بازی می کنند. بهداشت روانی در خانواده ها نیز تاثیر مستقیمی بر سلامت جامعه دارد و خانواده سالم جامعه سالم را می سازد.
پایین آمدن سوءاعتیاد در جوانان و نوجوانان خصوصا در دختران و بالا بودن اختلالات روانی بین خانواده ها و فرزندان مقدمات فرار آنان را فراهم می سازد. شیوع بی بندوباری و بی مسوولیتی خانواده، رواج فرهنگ مدپرستی و به ابتذال کشیده شدن فرهنگ پوششی؛ پایین آمدن سن طلاق و… هر کدام تهدیدی جدی برای جامعه محسوب می شوند.
توجه به خصوصیات روحی فرزندان بخصوص در دوران کودکی و نوجوانی آنان را از مخاطرات دوره جوانی باز می دارد، اما متاسفانه بعضی والدین به گمان اینکه ایجاد شرایط مالی و اقتصادی خوب برای فرزندان به معنای تکمیل وظایف آنهاست از ایجاد حس خودباوری در فرزندان خود اهمال می کنند. زمانی که نوجوان احساس کند به همه نیازهای وی در خانواده پاسخ داده نمی شود، برای رفع آن و دستیابی به یک همدل به دیگران متوسل می شود و در بسیاری اوقات فرار از خانه بدین مقصود انجام می گیرد.
▪ از عوامل دیگر فرار فرزندان
ـ کمبودهای عاطفی در خانواده
ـ عوامل اجتماعی و فرهنگی
ـ مهاجرت
ـ انحرافات جنسی
ـ گسیختگی خانواده بر اثر طلاق
ـ فوت یکی از والدین بخصوص مادر
ـ وجود نامادری
ـ فقر و مشکلات اقتصادی
ـ علل روانی و جسمانی
ـ اعتیاد فرد یا یکی از والدین
ـ استبداد خانواده ها
ـ ازدواج های اجباری
ـ ممانعت از ادامه یا اصرار بر ادامه تحصیل
ـ تنبیهات بدنی و روحی
آنچه که ذکر شد و بسیاری دلایل دیگر زمینه ساز فرار فرزندان از خانه است که در این بین فرار دختران به دلیل دارا بودن روحیه ای حساس و شکننده (با توجه به نگرش های اجتماعی در ایران) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش های انجام شده توسط جامعه شناسان در زمینه دختران فراری حکایت از آن دارد که رابطه عاطفی منفی و احساسات منفی ابراز شده توسط اعضا خانواده از قبیل انتقادهای بیش از حد، خصومت، دخالت بیش از حد در رفتارهای آنان و سوق دادن فرزندان به احساس گناه از جمله دلایل فرار فرزندان از منزل محسوب می شود. علاوه بر آن اثرات رویدادهای دردناک زندگی نیز در این مقوله قابل توجه است.
در بسیاری از موارد خود نوجوانان از تبعات فرار از خانه بی خبر هستند. البته فرار یک دختر از دید جامعه، معادل فساد اخلاقی نیست ولی احتمال وقوع آن در دختران فراری بسیار زیاد است. نتایج پژوهشی که روی ۱۱۰ دختر فراری در تهران انجام شده است، نشان می دهد که بیش از نیمی از نمونه ها سابقه ارتباط جنسی داشته اند که از میان ۱۸ درصد نمونه ها در همان روز اول و حدود ۶۰ درصد طی هفته اول برای کسب پول یا مسکن مجبور به برقراری ارتباط جنسی شده اند. این مسئله آغاز دوره جدیدی در زندگی یک دختر فراری است، به طوری که احتمال بازگشت او را به خانواده ها کاهش می دهد و وی را در معرض خطر انواع بیماری ها (مثل ایدز و دیگر بیماری های مقاربتی و اعتیاد) و بیماری های روانی قرار می دهد.
بسیاری از دختران اگر پس از فرار می توانستند از حمایت کافی اجتماعی برخوردار شوند به خانه ها باز و یا تحت حمایت سازمان اجتماعی قرار می گرفتند از روی آوردن به روسپیگری، اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر در امان می ماندند.
فرار کودکان ۸ تا ۱۷ ساله از خانه هم اینک یک اپیدمی در جامعه است. شیوع این پدیده، به خودی خود سن آسیب پذیری را هم به شدت کاهش داده است. وجود بچه های ۸ ساله در خانه های سلامت سازمان بهزیستی دلیل روشنی برای اثبات این ادعاست.
میانگین سن دختران فراری که به بهزیستی ارجاع داده می شود معمولا ۱۷ سال است. البته در میان آنها سن پایین تر از ۱۷ و بالاتر از ۲۵ سال نیز دیده می شود، اما در پیچ و خم این آمارها، یک مسئله کاملا به فراموشی سپرده شده است و آن اینکه چه عواملی سبب فرار از خانه شده است؟
خانه های نا امن و دختران فراری…
۱۸ درصد دختران فراری از منطقه ۴ و یک تهران هستند و این یعنی شکستن این باور که مشکلات اقتصادی از دلایل عمده فرار دختران است . یعنی بسیاری خانه را فقط به خاطر پول و آزادی بیشتر رها نکرده اند.
محمد زاهدی اصل رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران درباره رابطه سطح رفاه و فقر با فرار از خانه به خبرنگار برنا می گوید: پدیده فرار دختران از خانه عوامل مختلفی دارد، تلقی این که این حادثه در خانواده های بی بضاعت و فقیر رخ می دهد، برداشتی نادرستی است.
وی ادامه می دهد: خانه باید امن ترین نقطه برای اعضای آن باشد ولی وقتی شرایط امن و راحتی برای اعضای آن وجود نداشته باشد، امکان فرار برای همه اعضای آن وجود دارد. بسیارند مردانی که از خانه به خاطر فشارها و سختی های بسیار گریزان شده اند.
گاهی فرار خواست تمام اعضای خانواده می شود
گاهی فشار تا حتی است که فرار خواست تمام اعضای خانواده می شود ولی فرار دختران در این میان حساسیت های بیشتری دارد. زیرا بعد از فرار آسیب پذیر تر هستند.
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران وجود دوستان ناباب را یکی از عوامل اثر گذار در فرآیند فرار می داند و می گوید: دختر ۱۴ و ۱۵ ساله ای که احساسات به جای عقل بر تصمیم گیری هایش غلبه دارد با گرفتن اطلاعات کاذب و غلط، مدینه فاضله ای را که دوستان نابابش در خارج از خانه برایش ترسم کرده اند را به ماندن در خانه ترجیح می دهد.
وی فرار از خانه را آغاز گرفتاری ها برای فرد گریزان می داند و یادآوری می کند: تحقیقات نشان داده اگر فردی که از خانه گریخته طی ۴۸ ساعت شناسایی نشود امکان هر گونه صدمه و آسیب رسیدن از سوی اجتماع به وی پیش می آید.
او تاکید می کند: فرار در خانواده های فقیر به دلیل فشارهای اقتصادی محتمل تر است.
پدری که صبح علی الطلوع تا نیمه های شب کار می کند و مادری که برای اداره خانه فشارهای بسیاری را تحمل می کند کمترمجال رسیدگی به فرزندان را پیدا می کنند. ولی همچنان پدیده فرار برای هر دو قشر وجود دارد.
زیاده طلبی برای فقیر و مرفه به یک معناست
زاهدی اصل در پاسخ به این پرسش که شاید دغدغه های رفاه و آزادی کمتر در خانواده های مرفه، انگیزه برای فرار باشد می گوید: زیاده طلبی و زیاده خواهی، حد و مرزی ندارد و برای دختر فقیر و مرفه یک جور معنی می دهد.
وی روش های نادرست تربیتی را یکی دیگر از دلایل فرار از خانه نام می برد و خاطرنشان می کند:گاهی تعصبات و فشارها چنان عرصه را برای یک عضو جوان یا نوجوان خانواده تنگ می کند که فرار را بر قرار ترجیح می دهد.
افسانه حیات روشنایی در مقاله ای با عنوان بررسی رابطه فرار دختران از منزل با وضعیت خانوادگی و شیوه های تربیتی والدین آورده است: فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که از کودکان و نوجوانان سر می زند. گر چه در نگاه اول، پدیده ای فردی به نظر می رسد ولی با توجه به پیامدهای سوء آن برای جامعه در سطح جهان مطرح است.
نگاهی به پدیده فرار دختران از خانه
مطالعه درباره دخترانی که بیش از یکبار از منزل فرار کرده اند، نشان می دهد بیشتر آنها از طرف سرپرست یا دیگر اعضای خانواده به شیوه های مختلف آزار دیده اند.
با توجه به افزایش آمار های فرار از خانه بخصوص در دختران کافی است چشم هایمان را به روی واقعیت ها باز کنیم. واقعیتی تلخ که خود را به ما تحمیل می کند و کتمان آن ارمغانی جز افزایش آسیب اجتماعی برای خانواده و جامعه به همراه ندارد.
موضوع دختران فراری و تبعات منفی آن مدت هاست ذهن و فکر بسیاری را به خود مشغول کرده است. افراط و تفریط در دادن یا ندادن آزادی یکی از عوامل بحران در خانواده هاست که می تواند منشاء فرار فرزندان از خانه باشد.
وضعیت کلی دختران فراری
دختران فراری معمولا در گروه سنی ۱۴ تا ۲۵ سال قرار دارند. موقعیت سنی این افراد نشان دهنده ی میزان آسیب پذیری، احتمال بزهکاری، بزه دیدگی و یا قربانی شدن در برابر سوء استفاده های جنسی مختلف و دیگر سوء استفاده ها می باشد. دراین مرحله اهمیت مداخله سریع همه جانبه خانواده ومسئولین ذیربط بسیار حائز اهمیت است. باید توجه داشت که خطر فقط خانواده های طبقات پایین ازنظراقتصادی و اجتماعی را تهدید نمی کند، بلکه بنابر تحقیقات درصد قابل توجهی از دختران فراری، متعلق به خانواده های مرفه و متوسط به بالا هستند.
مخاطراتی که پس از فرار ، دختران جوان بی پناه و آسیب پذیر را تهدید می کند معمولاً عبارتنداز:
۱) گرفتار شدن در دام شبکه های قاچاق دختران و زنان جوان:
قاچاقچیان ، ایادی خودرا درمناطقی مانند پارک ها، مقابل مدارس راهنمایی ودبیرستان ها و اماکن عمومی می گمارند تا با پرسه زدن دراین اماکن و شناسایی دخترانی که ازمنازل خود فرار کرده اند، آنها را با وعده هاای، به دام اندازند. گاهی فرار، پس از طرح دوستی و آشنایی از سوی دلالان شبکه های قاچاق و دادن وعده های مختلف چون خروج آسان ازکشور و درآمد خوب و زندگی بهتر، اتفاق می افتد.
۲) تجاوز،اجبار و تحمیل:
معمولا دختران فراری که آسیب پذیر نیز هستند، گرفتار مشکل تجاوز، اجبار و تحمیل می شوند. قاچاقچیان، دختران جوانی را که به هر انگیزه از خانه خود گریخته اند، وسیله درآمد خود قرار میدهند. آنها را به برقراری ارتباط جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور می کنند. در سال های اخیرنوع جدیدی از فریب و قاچاق دختران و زنان ازطریق اینترنت مشاهده می شودکه بیشترحاصل گسترش شبکه های ارتباطی مجازی است.
۳) انگ اجتماعی و عدم امکان بازگشت به شرایط گذشته، از دیگر مباحث تامل برانگیز در مورد دختران فرار است.
ریشه یابی قرآنی فرار از خانه
فرار دختران به عوامل گوناگونی بستگی دارد، ولی آنگاه که خانه به یک محیط ناامن تبدیل می شود، برخی از دختران راهی به جز فرار نمی بینند؛ این رهیدن، سرآغاز لغزیدن در سراب است، سرابی که رفتن در پی آن، غلتیدن در چاه تباهی را به همراه دارد. خیلی زود دختران برای گذراندن زندگیشان به کارهای غیراخلاقی و انواع جرمها روی می آورند و هر فردِ فرصت طلبی می کوشد به گونه ای از جسم و روحشان بهره گیرد. گرچه دختران فراری به خیال خویش از ناملایمات زندگی خانوادگی می گریزند، امّا با فرار خود، جدای از مسائل شخصی و مشکلات عاطفی و روحی خویش، به گسترش روزافزون بزهکاری در جامعه نیز کمک می کنند و در نتیجه، سلامت کل جامعه را به خطر می اندازند.
اصولاً برای شناخت هر پدیده اجتماعی باید به دنبال علل و ریشه های آن بود و اگر این ریشه ها شناسایی شوند، تحقیق درباره اهداف و دسترسی به اطلاعات مورد نیاز برای درمان آن درد اجتماعی، آسانتر خواهدشد. بر این اساس در پژوهش حاضر، به بررسی ریشه یابی دینی فرار دختران از خانه می پردازیم. گرچه تحقیقات فراوانی درباره علل روان شناختی و اجتماعی فرار دختران انجام شده، اما در این نوشتار سعی شده علل فرار دختران از منظر قرآن کریم و رهیافت های قرآنی ریشه یابی شود.
ریشه های خانه گریزی از نگاه قرآن
در یک بررسی کلی در می یابیم که قرآن کریم، عوامل بسیاری را برای رفتن انسانها در مسیر ضلالت وگمراهی برشمرده و پیوسته آنها را از پیامدها و خطرات گمراهی برحذر داشته است. اما دراین مجال به بررسی هشت عامل مهم در ظهور پدیده خانه گریزی دختران از نگاه قرآن و اسلام می پردازیم. پیشاپیش اعلام می کنیم که این موضوع از دو زاویه دیگر یعنی جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی نیز قابل بررسی است.
۱- نداشتن تکیه گاه معنوی (ضعف ایمان): یکی از عوامل فشارهای روانی در قرآن، نداشتن تکیه گاه معنوی است، زیرا وقتی انسان خدا را فراموش کند، زندگی دشوار می شود: "هر کس از توجه به من سر باز زند، زندگی او تنگ و تاریک می شود"
انسانی که با خدا نباشد و تکیه گاه ایمان نداشته باشد، نه قناعتی دارد تا سرمایه معنویت و غذای جانش باشد، نه اخلاقی که بتواند جلوی طغیان شهوتش را بگیرد و نه امیدی که او را به سوی آینده پیش برد. کسی که خدا را فراموش می کند تمام آرزوهایش به دنیا محدود می شود؛ اما امکانات مادّی، جان انسان را که در پی جاودانگی است سیراب نمی سازد. چنین فردی پیوسته در فقر روحی به سر می برد و دل در گرو چیزی دارد که قابل دسترسی نیست؛ او همواره با آرزوهای برآورده نشده و هراس از زوال نعمتها همنشین است.
این آموزه های قرآنی در بسیاری از دختران فراری مصداق می یابد. براستی اگر دختر فراری دارای تکیه گاه معنوی باشد، با توجه به دستورهای دینی می تواند با تمام مشکلات و گرفتاریهای خانواده و اجتماع وخواهش ها و تمایلات غریزی خود کنار آمده، در کانون خانواده زندگی زیبایی را برای خود و دیگران بسازد. اما اگر دختری سایه سار اَمْن ایمان را ترک گوید و ارتباط خود را با خداوند قطع کند، پروردگار وعده زندگی سختی را به او داده است. این جاست که تمام غرایز نفسانی به یکباره به جان او افتاده، او را در مسیری می کشاند که انتهای آن گریز از خانه می باشد زیرا دیگر کانون خانواده را پاسخگوی نیازهای خود نمی داند. جالب این است که اکثر دختران فراری یا علاقه ای به نماز ندارند و یا از روی بی میلی و عدم خلوص نیّت با خدا ارتباط دارند، در حالی که از نگاه قرآن، تنها نماز و یاد خدا، انسان را از هر فحشا و هر عمل زشتی بازمی دارد و چه بسا اگر این دسته از دختران ارتباط بیشتر خود را با خدا از طریق نماز فراهم می کردند، هیچ وقت به فکر گریز از خانه نمی افتادند. همانا نماز انسان را از هر زشتی و پلیدی باز می دارد."
بی تردید، فرار دختران از خانه، یکی از بدترین منکرات است، چرا که با ترک خانه و خانواده و ورود به اجتماع، زمینه ارتکاب صدها عمل نامشروع در جامعه فراهم خواهد شد. البته ضعف دینی و ناآشنایی فرزندان با مسائل دینی، اغلب به دلیل ناآشنایی والدین با موازین و معارف اسلامی است که موجب عدم انتقال معارف و احکام اسلامی به فرزندان یا انتقال نادرست آن می شود و در هر صورت زمینه دور شدن فرزندان از مسائل دینی و عبادی و ارتکاب اعمال زشت را فراهم می آورد.
۲- پاسخ به غریزه جنسی: امروزه نیاز جنسی و عدم امکان پاسخگویی مناسب به آن، یکی از مهمترین علل فرار برخی دختران از خانه به شمار می آید.
آموزه های قرآنی تاکید بسیاری بر این مسئله دارند و درباره آن دو نوع سازماندهی در نظر گرفته شده است:
الف: ارضای غریزه جنسی از طریق مشروع و حلال که کامل کننده دین و مایه آرامش انسان است: "از جنس خودتان همسری برایتان آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید…"
ازدواج، مانع طغیان شهوت است و از بروز رفتارهای ناپسند برآمده از طغیان غریزه جنسی جلوگیری می کند و لذا در این هنگام هم فرد به آرامش می رسد و هم جامعه؛ همان چیزی که قرآن وعده داده است.
ب: تعدیل غریزه جنسی: اسلام در کنار تشویق به ازدواج، افراط و تفریط در غریزه جنسی را نمی پذیرد و برخلاف روانشناسی مادّی، معاشرت و شوخی و اختلاط با نامحرم را حرام یا مکروه می داند.
این آئین با هر نوع تحریک شهوت جز از طریق مشروع، مخالفت می ورزد. قرآن کریم، از زن می خواهد صدایش را نازک نسازد تا با پاسخ آزمندانه شنونده بیمار روبه رو نشود.
اگر قرآن برای تعدیل غریزه جنسی، زنان و مردان را به رعایت حجاب سفارش کرده، به این خاطر است که همین نیاز جنسی است که علت و ریشه بسیاری از انحرافات اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی می شود که امروزه یکی از این ناهنجاری ها، فرار دختران از خانه است. برخی دختران فراری به داشتن رابطه با جنس مخالف و برخی به ارتکاب اعمال نامشروع اعتراف دارند. این رابطه به دو صورت می تواند باشد:
اوّل: توسط بی بند و باری خود دختران، که طبق آموزه های اسلامی رفتن در وادی هوسرانی و مسائل جنسی، خصوصاً توسط نوجوانان و جوانان عاقبتی جز تباهی ندارد؛ چنانچه امام علی(ع) می فرمایند: "اَوَّلُ الشَّهْوَهِ طَرَب وَ آخرُها عَطَب؛ اول شهوت، شادی و خوشی و آخر آن خستگی و هلاکت است."
دوم: صورت دیگر این است که رابطه با جنس مخالف توسط فرد دیگری به دختران پیشنهاد می شود. این مورد نیز در قرآن هشدار داده شده که عاقبتی جز انحراف از راه راست ندارد: و مردم هوس باز و پیرو شهوت، می خواهند که شما از راه حق و رحمت الهی بسیار دور و منحرف گردید."
بنابراین از دیدگاه قرآن رفتن در وادی شهوت و میل جنسی، چه توسط خود فرد یا دیگران، در هر دو صورت به انحراف و هلاکت می انجامد و به راستی گریز دختران از خانه و خانواده، آیا شروع انحراف و هلاکت نیست !
۳- جدایی والدین (طلاق): جدایی والدین در یک خانواده از نظر فشار روانی بیشترین اثر منفی را بر فرزندان دارد. از نظر اسلام و قرآن، همان گونه که ازدواج زیبا و دوست داشتنی است، طلاق و از هم پاشیدگی خانواده نیز زشت به شمار می رود. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: "نزد خداوند هیچ عملی منفورتر از این نیست که خانواده ای در محیط اسلامی به وسیله جدایی [طلاق] ویران گردد." طلاق از چند منظر برای دختران مشکل آفرین می شود: اوّل، مشکل عاطفی است، که جدایی پدر و مادر سالیان سال روحیه آنها را جریحه دار می کند. دوّم، مشکلات اجتماعی است که شانس ازدواج مطلوب را از دختر می گیرد. سوم، شکل خانوادگی است که در قالب برخورد نامادری یا ناپدری و فشارهای روانی و حتی گاه فیزیکی او را وادار به فرار از خانه می کند.
به سبب بروز این گونه مشکلات است که اسلام سعی کرده از بروز طلاق جلوگیری کند و اهرم هایی از قبیل:رسیدگی در محکمه خانوادگی، رعایت ایام عدّه، رجوع عملی، وجوب پرداخت نفقه زن شیرده بعد از طلاق و… را در مسیر طلاق می گذارد تا مبادا این عمل ناپسند انجام گیرد. تمام این تدابیر و دستورات قرآنی بدین علت است که طلاق، سنگین ترین ضربه را به بنیان خانواده و روح فرزندان وارد می آورد. او را پریشان و سرگردان می کند و اگر تکلیف دختر نامشخص شود و پدر یا مادر به او بی توجهی کنند و او نتواند این حالت را تحمل کند، در این صورت یکی از راههای نجات از این پریشانی و عذاب را فرار از خانه می پندارد.
مسئله شناسی فرار از خانه
1-1) تعریف فرار
فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییر ناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام میشود.
امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 -13 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند. در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح میباشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی، کاهش میانگین سنّی دختران فراری و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت میکند.
2-1) انواع فرار
این عمل بر حسب موضوعات مختلف به قرار ذیل قابل دسته بندی میباشد:
الف)- از نظر جنس و تاهل
اقدام به فرار، هم از سوی پسران ( و مردان متاهل) و هم از سوی دختران (و زنان متاهل) انجام میشود.
لازم به ذکر است دلائل چنین اقدامی توسط مردان متاهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متاهل نیز اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری میشوند.
ب)- از نظر اطلاع خانواده
در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت میگیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت "تهدید به فرار" اطلاع میدهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است.
ج)- از نظر تعداد همراهان
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار میکنند.
د)- از نظر مدت زمان
در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان میشود و در صورت خوش اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمیگردد. در چنین وضعیتی به نظر میرسد دلائل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از اینکار از نام مستعار استفاده میکنند و یا اظهار میدارند که خانواده ای ندارند.
هـ)- از نظر مبدا و مقصد
اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام میشود، هر چند مبدا و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس میباشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق میافتد.
و)- از نظر تکرار
برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار میکنند و دسته ای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده، مجدداً از محیط خانه میگریزند.
3-1) انگیزه های فرار
آمار نشان میدهد انگیزه افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است اما انگیزه های ذیل بین همگان عمومیت دارد:
الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته های خویش؛
ب)- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل ها، قید و بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی؛
ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.
د)- تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.
2- تبیین عوامل موثر در فرار دختران
آسیبهای اجتماعی نظیر فرار از خانه دارای زمینه ها و ابعاد مختلفـی هستنــد و عوامــل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن موثر میباشد.
1-2) عوامل فردی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میشود.
الف) – شخصیتهای ضد اجتماعی
ویژگیهای این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمیباشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمیشود. افراد روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بیتفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل میکند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایینترین سطح آن تنزل میدهد. از مشخصات بارز شخصیت های ضد اجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئــولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزه های عمل میباشد. آنها به طور تکانشی عمل میکنند، به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار میکنند.
ب- شخصیتهای خود شیفته
این شخصیت ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی توجه میباشند و با آنها همدردی و علاقه نشان نمیدهند. این افراد اغلب با رویاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک میکنند. اغلب این افراد والدینی داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد کننده بوده اند یا بیش از حد به آنها ارج نهاده اند.
نـوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان میدهند.
ج) – شخصیت برونگرا
"آیزنک" معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت میشمـارد، دوست دارد در انواع میهمانی ها و جشنها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجرا جویی است، کمتر قابل اعتماد میباشد، نمیتواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تامل عمل میکند.
د)- شخصیت هیستریونیک (نمایشی)
نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود مدارانه و تاثیر پذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند. این افراد برای آنکه "خود" را ثابت کنند، هر تجربه ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام میدهند.
هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون میشود.
از دیگر مشکلات روحی – روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، خود انگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و… اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه میباشند.
2-2) عوامل خانوادگی
1-2-2) نوع خانواده
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی موثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیدهای مواجه باشد، روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل میشود. "کلمن" در سال 1980 از چهار نوع آسیب برای خانواده نام میبرد که بر کنشهای نابهنجار فرزندان موثر میباشد:
الف)- خانواده بی کفایت
این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی موثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمیتواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.
ب)- خانواده ضد اجتماعی
این خانواده واجد ارزشهایی به شدت مغایر با ارزشهای اجتماعی میباشد و رفتارهای نامطلوب را تشویق میکند. به اعتقاد "مسنر" و "کروهن" شرایط برخی خانواده ها نابهنجاری را تایید مینماید.
ج)- خانواده آشفته
این خانواده با کنشها و اختلالات رفتاری نظیر غیر منطقی بودن، دعوا، تعارض و … مشخص میشود و اعضای آن دارای شخصیت های مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش میکشانند. هر چند والدین در چنین خانواده هایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توام با طرد فرزندان، عـدم محبت و بی توجهــی به مسائــل آنهـا میباشد. فرد به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجه با یک محبت کاذب اقدام به فرار میکند. والدین چنین خانواده هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحیح میباشد و کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی حد آنومیک شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است.
این نوع خانواده، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمیتواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.
د)- خانواده از هم گسیخته
این خانواده به دلیل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق و جدایی در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آنها دچار مشکل میباشد.
در چنین خانواده ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفی مواجه است و در صورتی که فردی جانشین والدین خانواده شود، احتمال اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان ناتنی وجود دارد که همین امر میتواند زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند.
2-2-2) روابط در خانواده
الف)- خشونت در خانواده
فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانگی است که به دلیل تاثیرات اجتماعی آن قابل تامل است. اعمال خشونتهای روحی، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده (تجاوزات جنسی توسط پدر یا جانشین پدر یا برادر تنی یا ناتنی) عامل بسیار مهمی در فرار برخی از دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونتها میباشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش جرات اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار میکنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به اینکار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه میهراسند.
ب)- تبعیض در خانه
بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنها و دلسردی از زندگی میشوند. تبعیض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد میکند و با ایجاد بحرانهای روحـی و سـرخـوردگـی، آنان را به سوی عکس العملهـای منفی نظیر فرار از خانه سوق میدهد.
ج)- محدودیت مطلق
در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند. به طور نمونه نمیتوانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواجهای اجباری دهند.
در این خانواده ها به خواسته های مادی ومعنوی فرزندان توجهی نمیشود، لذا توانایی و مقاومت آنها درهم میشکند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی میکنند. زیرا همنوایی با هنجارها و درخواستهای خانواده، برای آنها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده میشود، لذا از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره میبرند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیتها رهایی یابند.
د)- آزادی مطلق (فرزند سالاری)
همانطور که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بیش از حدّ متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنی فرزند (فرزند سالاری) هم میتواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.
در شیوه فرزند سالاری، اغلب تمایلات و خواسته های فرزندان محقق میشود، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب میشود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط میگراید و والدین با آن مخالفت مینمایند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی)، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدین و مسائل خانه، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده میگردد که نهایتاً میتواند زمینه فرار از خانه را فراهم نمـاید. به عبارت دیگر فرد علیرغم وجود خانواده ای که در اغلب موارد خواسته های او را جامه عمل پوشانده است، کوچکترین انتقاد یا منعی را تحمل نمیکند و اقدام به فرار مینماید. در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه مقاومت، در نظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه میکند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه میکند و با احساس عمیق بیدادگری به متهم کردن اطرافیان میپردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده میشود.
3-2) عوامل اجتماعی
1-3-2) شبکه روابط اجتماعی
طبق نظریه انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و نابهنجاری های رفتاری عموماً از طریق گروههایی نظیر دوستان یا خانواده آموخته میشود.
"اسگود" معتقد است هر چقدر میزان گذران جوان با گروههای همسن خود که امور خلاف در آنها هنجار است، بیشتر باشد، فرد همرنگ و همانند آنها میشود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خود نمایانه نظیر فرار از خانه تشویق میشود.
فرد عضویت یافته در گروه های ناباب، ارزشهای نادرست گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امر و نهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواستها و تمایلات نفسانی در خانه، … را درونی میکند و با دسترسی به فرصتهای نامشروع، آنها را به مرحله عمل میرساند. در این گروهها رفتار کجرو و نابهنجار بسیار عادی و روال شده است و به عنوان ارزشهای مدرن اشاعه میشود و نگرشها و نصایح والدین به عنوان ارزشهای منسوخ محسوب میشود. بر اساس تحقیقات حدود 79 درصد جوانان به همانند سازی با دوستان خود میپردازند.
2-3-2) وسایل ارتباط جمعی
رسانه های نوشتاری و دیداری دارای کارکــردهــای ســه گانه از جمله اطلاع رسانی هستند. زمانی که رسانه ها موضوع فرار دختران را با ذکر تمام جزئیات منعکس میکنند، (البته این کار اغلب با هدف جذب مخاطب و فروش بیشتر انجام میشود) در واقع افراد را نسبت به وضعیت افراد فراری که شرایط نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نکرده اند، مطلع میکنند و باعث میشوند آنها نیز همین عمل را در مواجه با مسائل خانواده تکرار کنند. ضمن آنکه قبح مسئله تا حد بسیار زیادی در اذهان شکسته شده و به عنوان یک عمل عادی جلوه مینماید.
از سوی دیگر برخی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی مشوق فرار از خانه است، ترویج روحیه استقلال طلبی غیر منطقی در سنین نوجوانی، تنوع طلبی، عدم رعایت احترام به نظرات والدین و پرخاشگری نسبت به بزرگترها، ترویج فرزندسالاری، مادی گرایی و . . . حتی نمایش فرار جمعی از جوانان، بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آنها، میتواند در شیوع این پدیده موثر باشد.
نقش رسانه های جمعی به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حائز اهمیت است.
3-3-2) شهرنشینی
بافت اجتماعی شهرهای بزرگ و پیچیدگی روزافزون زندگی شهری، گمنامی و ناشناخته بودن در جمعیت میلیونی شهرهای بزرگ و کاهش نظارت رسمی و غیر رسمی، دور بودن از چنگال قانون و عدم شناسایی دقیق متخلفان، فرصت ارتکاب جرائم و رفتارهای ضد اجتماعی را فراهم میکند.
جاذبه شهرهای بزرگ، رفاه، تجملات شهری و امکانات مادی، انگیزه در اختیار داشتن آنها و زندگی در این محیط را مضاعف میکند و سیل عظیم جمعیت با هدف یافتن شغل و دستیابی به امکانات فوق مهاجرت مینمایند و شهرهای بـزرگ را بـا خـرده فرهنگهــای مختــلف درهم میآمیزند و بدین ترتیب پایبندی به آداب و رسوم کاهش مییابد و آزادی عمل فرد نیز بیشتر میشود. گاهی همین سراب زندگی مرفه شهری و آزادی عمل، دختران را به سوی شهرها متواری مینماید.
4-3-2) تغییر ارزشها
انسانهای دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمی دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یکسو جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار میدهد و از سوی دیگر فرد را با بن بستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه میکند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزشهای دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به طور عملی به او میآموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار میباشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی مینماید. دختران امروز دچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل میگردند.
5-3-2) مشکلات اقتصادی
برخی از صاحبنظران مشکلات اقتصادی را علت عمده آسیبهای اجتماعی میدانند، البته این به مفهوم نگرش تک عاملی در تبیین انحرافات نمیباشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی انسانها تاثیر گذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به همراه فقر فرهنگی زمینه ساز انواع رفتارهای نابهنجار میباشد. "ژان دولارد" معتقد است انسانها به طور معمول به علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس العمل هایی نشان میدهند، اما نکته قابل تامل آن است که محرومیت های اقتصادی، عکس العملهای تند و ضد اجتماعی را تحریک میکند زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل میرساند و فرد محروم مسئولیت عمل ضد اجتماعی خود را متوجه بی سامانی اجتماعی میداند.
در شرایطی که یک قشر از جامعه به آسانی ثروتهای کلان و بادآورده در دست دارند و شخصیت انسانها با ثروت و دارایی آنها سنجیده میشود، طبقات زیرین هرم طبقاتی همواره خود را با طبقات بالا مقایسه میکنند و از این توزیع ناعادلانه، احساس محرومیت مینمایند، همین احساس محرومیت نسبی موجب میگردد که فرد سعی کند به هر طریق ممکن به اهداف و آرزوهای مادی خود دست یابد یا تصمیماتی بگیرد که مشکلات اقتصادیش برطرف شود. به طور نمونه در زمان بیکاری و بحران اقتصادی در خانواده، پدر یا جانشین پدر تصمیمات نامناسبی نظیر اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند یا اجبار دختر به اشتغال در مشاغل غیر مجاز همانند خرید و فروش مواد مخدر را اتخاذ میکند و دختر خانواده نیز متعاقباً درصدد خواهد بود که خود را از این وضعیت اسف بار نجات دهد و به استقلال اقتصادی دست یابد، همین امر انگیزه فرار از خانه را در او تقویت میکند، غافل از آنکه رو به سوی سیاهی در حرکت است.
امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم توجهی آنها نسبت به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است. به اعتقاد "اسگود" در شرایطی که عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم، دیر وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضای خانواده کاهش یابد، اعمال ضد اجتماعی نظیر فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود.
در این جهت انعکاس شرایط افسانه ای برخی زندگی ها و نمایش فاصله های طبقاتی توسط رسانه ها نقش موثری در ازدیاد این مشکل دارند.
6-3-2) ضعف نظارت اجتماعی
با استناد به انگیزه های فرار دختران از خانه درمییابیم که اکثر آنان برای کسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه (جامعه) اقدام به فرار کرده اند. این بدان معناست که جامعه میزان نظارتهای اجتماعی دولتی و مردمی (امر به معروف و نهی از منکر، گزارشات مردمی، نیروهای بسیج…) را کاهش داده و آزادی بیقید روابط زنان و مردان را افزایش داده است، به گونهای که آنها بدون واهمه و کنترل به امور خلاف می پردازند، در حالی که این حد افراطی از آزادی، مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود کنند و این محدودیت و کنترل، دختران را با عقده های روحی ـ روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند کرد که خانواده، آنها را درک نمیکند، در صـورتی که بـرعکس، خـانـواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند و شناخت نسبت به اوضاع اجتماعی، میکوشد دختر را از حیطه خطر دور سازد، اما برخی دختران به دلیل حساسیت های روحی و کوته بینی، دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می کنند و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می نمایند.
3- پیامدهای فرار دختران
فرار دختران در واقع تعرض به قاعده کهن و مرسوم زمانهای دیروز و امروز است که خانه را محل امن و آرامش افراد میداند، نه محلی که باید از آن گریخت. این تعرض و جدال، جامعه را تحریک کرده و آشفتگی های خاصی را دامن میزند. هنگامی که دختری به هر دلیل منطقی یا غیرمنطقی از خانه فرار میکند، خود و پیرامونش، یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیبها و خطرات بسیار زیادی قرار میدهد. این پیامدها در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل بررسی است:
1-3) پیامدهای فردی
فرار، آغاز بی خانمانی و بی پناهی است و همین امر، زمینه ارتکاب بسیاری از جرائم را فراهم میکند. دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تکدی گری، توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی و کالاهای غیر مجاز، روسپیگری، عضویت در باندهای مخوف و کثیف اغفال و فحشاء اقدام میکنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمانهای متروکه، پارک، خانه های فساد . . . شب را به صبح میرساند و از مکانی به مکان دیگر در حرکت هستند، فقط برای آنکه بتوانند زنده بمانند. آنها با اسامی مستعار و تیپ پسرانه و کارهای مردانه در جمع دوستان (دختر و یا پسر) روزگار فلاکتباری را سپری میکنند. شکارچیان با اغفال این دختران که اغلب شهرستانی، ساده و بی آلایش می باشند و از اوضاع و احوال شهرهای بزرگ خبر ندارند، تمام اموالشان را به سرقت می برند و پس از تجاوز به عنف، یا آنها را رها می کنند و یا پس از شکنجه و آزار به دلیل ناشناخته بودن و غربت، می کشند. برخی از باندهای فحشاء نیز اقدام به انتقال دختران فراری به کشورهای دیگر، تجارت سکس و فروش اجزای بدن آنها می کنند. دختران فراری تمام پلهای پشت سر خود را خراب و ویران میکنند. ارتکاب به انواع جرائم و فساد اخلاقی موجب می شود که دچار انواع بیماریها و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سرافکندگی ناشی از تجاوزات، دست به خودکشی می زنند.
از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران، روسپیگری و ابتلا به انواع بیماریهای مقاربتی از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد. هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد.
2-3) پیامدهای خانوادگی
فرار دختران می تواند بزرگترین لطمه و ضربه برای حیثیت و شرافت خانوادگی فرد باشد. این عمل اولاً نشانه ای از ناکارآمدی خانواده در تربیت فرزند، شکاف نسلی بین والدین و فرزندان و اختلافات خانوادگی است و ثانیاً از آنجا که فرجام و سرانجام فرار دختران در اکثر موارد چنانچه ذکر گردید گرفتار آمدن در دایره تنگ باندهای فساد و فحشاء و ارتکاب جرائم اخلاقی است، لذا فرار به مفهوم لکه ننگ و بدنامی برای خانواده محسوب می شود و بدین لحاظ است که فرار دختران، کمتر تـوسط خانواده ها گزارش می شود و اغلب پس از بی نتیجه ماندن جستجوها و تلاشهای خانوادگی، فرار دختر با عنوان فقدانی دختر (دزدیده شدن او) به مراجع قضایی گزارش می شود.
فرار دختران زندگی آینده آنان را به تباهی و سیاهی میکشاند. احتمال تشکیل خانواده برای دختر فراری به دلیل تهدید سلامت روحی، جسمی و جنسی (به علت رفتار خلاف اخلاق ـ خواسته یا ناخواسته) و خدشه دار شدن اصالت و شرافت خانوادگی به حداقل ممکن کاهش یافته و در اغلب موارد به صفر می رسد.
از طرف دیگر دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیراخلاقی، نمی توانند به خانواده بازگردند، مگر آنکه خانواده به این نکته توجه نماید که عدم پذیرش فرد به معنای فرو غلتیدن هر چه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است، لذا با اکراه، وی را در خانواده جای میدهد یا آنکه خانواده دختر فراری، از نوع خانواده از هم گسیخته است و بود و نبود دختر فرق چندانی ندارد. در هر حال زندگی دخترفراری در صورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود، زیرا خانواده، وی را به دلیل ارتکاب اعمال خلاف، بیشتر از گذشته مستعد کجروی و رفتارهای انحرافی میداند، لذا قیود خود را بیشتر خواهد نمود، ضمن آنکه دختر نیز به دلیل تجربه آزادی های خارج از خانه که متناسب با سن و موقعیت او نبوده، محیط خانه را غیر قابل تحمل تر میداند.
3-3) پیامدهای اجتماعی
الف)- افزایش نرخ مفاسد اجتماعی
جامعه شناسان معتقدند پدیده های اجتماعی همچـون حلقه های زنجیر به هم متصل و وابسته اند، به طوری که افزایش نرخ آسیبهایی چون طلاق، بیکاری، اعتیاد، . . . منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران میشود و نکته قابل توجه تر آنکه فرار دختران از خانه نیز به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی (فعالیت باندهای تجارت دختران، باندهای فحشاء و روسپیگری، اعتیاد،… ) منتهی میگردد.
ب)- تهدید بهداشت اخلاقی و روانی جامعه
آسیبهای اجتماعی از جمله فرار همچون امراض و ویروسهایی هستند که اخلاقیات و حیات اجتماعی را با خطر مواجه کرده و منجر به رواج بی حرمتی اخلاقی، تخطی از هنجارهای اجتماعی و ایجاد فضای مسموم در جامعه میشوند که میتوانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند.
ج) تحمیل هزینه های اجتماعی
فرار دختران هزینه های فراوانی را بر دوش جامعه و دولت میگذارد، به طوری که اقداماتی نظیر دریافت گزارشات فقدانی دختر و شناسایی دختران فراری توسط نیروهای چندگانه امنیتی، بازجویی و انجام مراحل قضایی، ایجاد مراکز مختلف ـ مانند کانون اصلاح و تربیت و مراکزی که قبلاً در زمینه ساماندهی دختران فراری فعال بودند و نیز مسئولیت سازمان بهزیستی ـ که تماماً هزینه های هنگفتی را بر جامعه تحمیل مینماید.
4- نقد برخی عملکردها
در چند ساله اخیر مراکزی دولتی تحت عنوان خانه سلامت، خانه ریحانه و خانه سبز و … جهت کاهش آسیبهای ناشی از فرار دختران و بازتوانی آنها و ارجاع افراد به خانواده تاسیس گردید و پس از چندی متوقف شد. در این بخش به چند نمونه از اشکالات این مراکز اشاره میشود:
– موسسین چنین مراکزی هرگز به ریشه ها و علل فرار دختران توجهی نداشتند، بلکه در یک حالت انفعالی با پذیرش مسئله فرار دختران مامنی موقت را طراحی کرده بودند که متاسفانه به دلیل عدم سرعت در شناسایی دختران، عمدتاً دختران فراری پس از آسیبهای فراوان به مراکز وارد میشدند.
– این مراکز، محیطی جهت آشنایی دختران فراری با یکدیگر و کسب اطلاعات و تجربیات برای افراد تازه کار از دخترانی بود که برای چندمین بار از خانه متواری میشدند.
– هیچ دختر فراری، شخصاً به این مراکز مراجعه نمینمود و اغلب پس از مواجهه با مشکلات متعدد و دستگیری، به این مراکز فرستاده میشد.لذا اگر فرد شخصاً احساس ناامنی، ناتوانی و نیاز نمیکرد و محیط خارج را میشناخت، به این مراکز مراجعه نمینمود.
– این مراکز درصدد بودند تا برای دختری که از نظر روحی به تعادل رسیده و از نظر اخلاقی میتواند به جامعه بازگردد، کمک هایی را برای داشتن خانه مستقل ارائه دهند که خود عامل تشویقی برای تکرار و رغبت به کار بود!!
– در برنامه های آتی این مراکز آموزشهایی برای دختران دانش آموز پیش بینی شده بود تا بیان کند که دختران پس از فرار چه کنند و به کجا مراجعه نمایند!!
– دختران فراری در این مراکز، اطلاعاتی در مورد شرایط خانوادگی، کارهایی که در مدت فرار انجام داده بودند، علت حضور در مرکز، برنامه های آتی، هنجارها و خرده فرهنگهای خیابان، … از یکدیگر جذب میکردند و کار خود را توجیه مینمودند، زیرا مشاهده میکردند افراد زیادی مانند آنهــا فــرار کــرده اند، لذا جسورتر میشدند.
به راستی چرا چنین موسساتی با هزینه های هنگفت و بدون کارشناسی و سنجش اشکالات احتمالی کار، تاسیس میشوند و بعد از مدت زمانی منحل میگردند؟!!
5-پیشنهادات
همانطور که ذکر گردید دختران فراری از بین اقشار مختلف میباشند، با انگیزه ها و علل گوناگونی اقدام به فرار میکنند و پیامدهای فرار آنان خانواده و جامعه را تهدید میکند.
در این راستا پیشنهادات ذیل به منظور مقابله قطعی تر نسبت به معضل فرار دختران از خانه ارائه میگردد:
الف- نهاد خانواده
– توجه و رسیدگی بیشتر به نهاد خانواده و سعی در رفع مشکلات مختلف تربیتی، اقتصادی، فرهنگی آنها از طریق دولت.
– تقویت و سازماندهی نهادهای مردمی موثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظیر کمیته امداد امام خمینی(ره)، بنیادهای خیریه، صندوقهای قرض الحسنه و … .
– احیای سنتهای دینی و حاکمیت ارزشهای اجتماعی اسلام نظیر وجوب احترام به والدین، رسیدگی به خویشان، نظارتهای فامیلی چون ولایت پدر، جدپدری، برادر بزرگتر.
– نظر به اینکه با استناد به اطلاعات و تحقیقات، بیشتر دختران فراری از بین خانواده های نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند،[27]به کارگیری تمام تمهیدات جهت پیشگیری و کاهش نرخ طلاق از طریق تقویت مراکز مشاوره، اجبار به شرکت در کلاسهای آموزش حقوق و تکالیف زوجین قبل از عقد رسمی، اجبار در مراجعه به مراکز مشاوره از طریق اهرمهای دولتی . . . ضروری است. نهایتاً چنانچه خانواده ای به دلیل اعتیاد، مرگ والدین، بیکاری و بیماری همسر، . . . از هم گسسته شد، میتوان خانواده را موظف نمود که وضعیت حضانت و تربیت فرزندان را به سازمانی که از سوی دولت مشخص میشود، گزارش نماید و این سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنین خانواده هایی تلاش مینماید و نسبت به رفع خشونت ها و مشکلات این خانواده ها اقدام نماید.
ب- آموزش و پرورش
از آنجا که بسیاری از دختران فراری (70درصد) در سنین 16-14 ساله و در دوره های حساس نوجوانی و راهنمایی قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص این دوره مواجه میباشند؛ لذا بخشی از پیشنهادات جهت پیشگیری از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش میباشد؛
– تهیه و نمایش فیلمهای آموزشی درباره اثرات انواع روشهای نادرست تربیتی (از جمله محدودیت زیاد، آزادی زیاد، فاصله عاطفی، فاصله اطلاعاتی، . . .) فقط برای اطلاع والدین؛
– تقویت ارتباط میان والدین دانشآموزان با مربیان و عدم واگذاری مسئولیت تربیت فرزندان به مدرسه یا خانواده به تنهایی؛
– تقویت مراکز مشاوره ای مفید و کارآمد در مدارس یا تمام مناطق آموزش و پرورش استانها و شهرستانها؛
– اجبار در انجام تست روانکاوی و سلامت سنجی روحی و روانی از تمام دانشآموزان و تشخیص و شناسایی کودکان مستعد فرار از لحاظ ویژگی های روحی و خانوادگی و الزام مراقبت های روانکاوی از آنها؛
– بها دادن به مسئله ترک تحصیل دانشآموزان یا فرار آنها از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده های این دختران؛
– به کارگیری مکانیزم های تشویقی یا اجباری جهت مراجعه دانشآموزان و والدین به مراکز مشاوره (فرهنگسازی در زمینه استفاده از خدمات مشاوره)؛
– آموزش به خانواده جهت اطلاع زود هنگام فرار دختران به پلیس و نوع همکاری آنان، جهت شناسایی هر چه سریعتر و مقابله با خطرات ناشی از فرار؛
ج- نهادهای اجتماعی و بازدارنده
برخی دیگر از پیشنهادات مربوط به سایر عوامل اجتماعی است که در کاهش فرار دختران دخیل میباشد:
– نظارت، ارزشیابی و باز تعریف وظایف دستگاههای ذیربط در امور مربوط به اقشار آسیب دیده و آسیب پذیر جهت هماهنگی و وحدت رویه و بهینه سازی و حتی ادغام آنها؛
– تاسیس یک مرکز توانمند جهت جمع آوری آمار و اطلاعات منطقه ای، کشوری، بین المللی دختران فراری و شبکه های مربوطه؛
– تربیت نیروهای پلیس انتظامی از بین بانوان متعهد و متدین جهت این مسئله خاص؛
– ضرورت آشنایی نیروهای نظامی به ویژه پلیس زن با مسائل روانشناسی دختران فراری و خرده فرهنگ آنها؛
– اعمال مجازات های بسیار سنگین، علنی و جدی (در ملاعام) برای باندهای فساد، اغفال، تجارت جنسی؛
– قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بیان جزئیات فرار به دلیل بد آموزی و اشاعه منکرات و جلوگیری از قهرمان سازی مطبوعاتی از این عاملین ؛
– به کارگیری نیروهای مردمی و سازمانهای غیردولتی جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رسانی به نیروهای امنیتی.
– تقویت نظارتهای اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارتهای مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر جهت پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادیهای اجتماعی.
مسئولیت با کیست
دختران زیادى هستند که پس از فرار از خانه حتى حاضر نیستند آدرس منزلشان را براى مطلع کردن خانواده بدهند. آنها حتى نام واقعى خود را هم پنهان مى کنند و بعد از طى دوره اى در کانون اصلاح و تربیت به مراکز بهزیستى منتقل مى شوند. آنچه آمده تنها طرح مسئله اى است که اگر درصدد حل آن نباشیم، حتى اگر صورت مسئله را پاک کنیم، معضل باقى مى ماند و ریشه مى دواند. یاورزاده با اعتقاد به اینکه وقتى دخترى از منزلش فرار مى کند، تمام جامعه مسئول عواقب فرار اوست، مى گوید: "تعداد کمى از دختران از ترس مجازات اخروى دست به گناه نمى زنند. نسل من، یعنى نسل پدران و مادران امروز در مورد تربیت فرزندان و آموزش و پرورش آنها کارنامه خوب و قابل قبولى نداشته تا جایى که موجب افزایش آمار فرار دختران شده. ما حتى به فرزندانمان یاد ندادیم به روح و جسم خود و جنس مقابل احترام بگذارند و فقط هر نوع رابطه با جنس مخالف را براى آنها منع کردیم. از عشق براى بچه هاى مان نگفتیم و به آنها یاد ندادیم چطور در عشق برنده شوند. خویشتندارى تا حدى مى تواند مانع انجام گناه شود اما مسئولان وظیفه دارند نگذارند مشکلات روزمره، مردم را به وادى گناه بکشاند حتى بشارت بهشت هم نمى تواند مردم را از گناه بازدارد."
به نظر مى رسد حل این معضل بزرگ در بین جوانان که سرنوشت نسل هاى آینده را تعیین مى کنند، با وجودى که معلول عوامل متعددى است، بیش از هر موضوع دیگرى ریشه در خانواده دارد و این خانواده است که جدا از مسائل فرهنگى در تلاطم مسائل اقتصادى هر لحظه در بلندى و پستى اقتصادى گرفتار مى آید و قطعاً مسئولان هستند که با برنامه ریزى صحیح در سیاست هاى کلان اقتصادى مى توانند بار این فشار را بر دوش خانواده ها سبک کنند تا معصومه شاید اگر برادرى مرفه تر داشته باشد مجبور نشود در اتاقى با یک خانواده زندگى کند و تحقیر شود و کتک بخورد به جرم آنکه پدر و مادرى ندارد و شاید هنوز در دوراهى انتخاب بین کانون اصلاح و تربیت و خانه برادرش مى رود و مى آید.
چرا فرار از خانه
فرارازخانه ازجمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که بیشترازنوجوانان و جوانان سرمی زند. با توجه به پی آمدهای سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه، شناخته می شود. آسیبی که می تواند بهداشت روانی فرد و جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. مسئله فرار زنان و دختران همراه با سایر معضلات و آسیب های اجتماعی مرتبط با آن در سال های اخیر با رشد روزافزون در شهرهای بزرگ بالاخص شهر تهران مورد توجه کارشناسان، متخصصان علوم انسانی قرارگرفته است.
فرار از خانه در واقع زیر پا گذاشتن مقررات خانوادگی و هنجارهای اجتماعی است که اغلب به علت ترس، خشم، یا انتقام جویی در مقابل عوامل مخرب و آشفته خانوادگی و اجتماعی رخ می دهد. دختران بیشتربرای مدت کوتاهی حضور در مکان های دیگر را بجای ماندن در خانه خود ترجیح می دهند.
ساخت و روابط متزلزل افراد در درون خانواده، اعضای معترض و ناخشنود از این وضعیت نابسامان را به طرف جامعه پرتاب می کند با این اتفاق فرد را به فراری تبدیل کرده و به سوی بزه کاری وارتکاب سایر جرائم سوق می دهد. "گزارش سازمان بهداشت جهانی حاکی است که سالانه بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله ازخانه فرارمی کنند که ۶۰ تا ۷۰ در صد این افراد ، شامل دختران و ۳۰ تا ۴۰ درصد از آن در بین پسران رخ می دهد.
در پژوهشی که عوامل مختلف خانوادگی، اقتصادی، همسالان، فرهنگ و آموزش، اوقات فراغت و ارتباطات در دو بخش درونی وبیرونی را مورد بررسی قرار داده است نتایج زیر در مورد خانواده و همسالان حاصل گردیده که نسبت به شاخص های دیگر از اهمیت ویژه ای برخورداربوده است، به همین دلیل فقط نتایج این دو شاخص در این نشریه آورده شده است.
خانواده به میزان۷/۷۷ درصد از بیشترین تاثیر بر فرار دختران برخوردار است. زیرا فرد از بدو تولد ارزش ها و هنجارها را در خانواده می آموزد و به تدریج با دنیای وسیع تر جامعه آشنا می شود. بگونه ای که خانواده و کارکردهای آن در پذیرش نقش های اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود."
میزان محبت، صمیمیت، حمایت عاطفی و وابستگی از جمله مسائل مهمی است که در دوران اولیه زندگی می تواند در بروز رفتارهای بهنجار یا نابهنجار موثر باشد. نتایج تحقیقات نشان داده است که هرچه ازمیزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شده، برفرارآنان از خانه افزوده شده است.
به علت نبود بهداشت روانی و عاطفی مناسب در خانواده، این افراد از شخصیت مناسب و قابل قبول اجتماعی برخوردار نبوده و برای جبران این مشکلات به رفتارهای غیرمتعارف روی می آورند. در مورد این دختران تحقیر، تبعیض، از هم پاشیدگی ساختار خانواه، خلاء عاطفی موجود و ناتوانی والدین در نظارت همه جانبه و صحیح بر فرزندان، این مسئله را تشدید نموده است.
ازدگرسو با توجه به دگرگونی در ساختار خانواده برخی از کارکردهای اساسی آن کاهش یافته یا اساسا از دست رفته و برخی دیگر جابه جا شده اند. با دگرگونی جامعه روابط خانوادگی نیز دستخوش تغییر شده است. نیاز به آزادی های فردی بر محدوده زندگی خانوادگی نیز تاثیر گذاشته است.اینک نمی توان بر الگوهای گذشته که در زمان خود شاید بهترین بوده است پای فشرد، بلکه با توجه به تحولات اجتماعی و تغییر در شکل و روابط حاکم بر خانواده باید تلاش کرد تا الگوهای متناسب با شرایط امروز جامعه ارائه نمود.
چنین برنامه ریزی ای نیاز به توجه به تحولات و پدیده های جدید اجتماعی و جهانی دارد.
گروه همسالان دیگر شاخصی بود که به میزان ۵/۶۷ درصد تاثیر زیادی بر فرار دختران داشته است. گروه همسالان، به عنوان دومین عامل(بعد از خانواده) در جامعه پذیری جوانان و نوجوانان نقش مهمی برعهده دارد. ارتباط با گروه های سنی در شکل گیری رفتار فردی و اجتماعی نوجوانان و جوانان بسیار مهم است. این گروه ممکن است تاثیر خانواه را نیز دگرگون و یا حتی خنثی نماید.
انسان به دلایل مختلف خود را با دیگران مقایسه و ارزیابی می کند. در این فرایند انسان ارزش ها و استانداردهای افراد یا گروه های دیگر را به عنوان یک قالب مقایسه ای و مرجع در نظر می گیرد. این گروه می تواند در پیشرفت و تکامل شخصیتی و رفتارهای اجتماعی نوجوانان و جوانان نقش مهمی ایفا نماید. همچنین می تواند زمینه یادگیری بسیاری از مهارت ها و فعالیت های اجتماعی را فراهم کند. بنابراین حضور در محیط های نامناسب و داشتن دوستان ناباب و ارتباط با معیارهای اخلاقی غیرمتعارف اجتماعی می تواند زمینه رفتارهای نامناسب را ایجاد نماید و گروه همسالان می تواند به عنوان گروه مرجع مورد توجه قرار گیرد.
چه تصوری از فرار دارند؟
دخترهایی که فرار می کنند، تصورشان از فرار، به دست آوردن شرایط واقعا خوب است. اما این تصویر رویایی شاید فقط 24 ساعت طول بکشد! خیلی از این بچه ها بعد از 24ساعت، فجایعی را تجربه کرده اند که درک کردن اش خیلی سخت است؛مورد تجاوز قرار گرفته اند، کتک خورده اند، خانه هایی که از ترس به شان پناه می برند و بعد آنجا آسیب می بینند… ولی واقعا اکثرشان دنبال یک زندگی خوب اند و می خواهند محبت را تجربه کنند یا استقلال و خود بودن را؛ یعنی دنبال یک امید واهی هستند.
بخشی از تقصیرها هم گردن خود دخترهای فراری نیست؟
یک منحنی نرمالی وجود دارد که ما داریم در مورد فضای میانه آن حرف می زنیم. مثلا من اگر در طول کارم با 2000دختر فراری کار کرده ام، 1993 نفرشان در این شرایطی هستند که گفتم. 7نفر هم هستند که جزو شرایط استثنایی اند؛ یعنی خانواده خوبی دارند، شرایط اقتصادی مناسبی دارند ولی فرار کرده اند. در این موارد، احتمالا شرایط روان شناختی این دختر متعادل نبوده.
ولی الان به طور کلی دختر امروز دیگر شرایط زن40سال پیش را نمی پذیرد. طبیعی است که اگر جامعه همپای این تغییرات پیش نیاید، تعارض و شکاف ایجاد می شود و این تعارض و شکاف، جایی خودش را به عنوان یک پدیده و یک معضل اجتماعی نشان می دهد.
جبر موجود، آگاه شدن، فریب خوردن، زرق و برق و انتقال فرهنگی بدون اینکه زمینه های مناسبش به وجود بیاید، عوامل رخ دادن چنین معضلاتی هستند. من سال قبل روی دختران نوجوان یکی از مناطق روستایی اطراف تهران کار می کردم. کسانی که برای تفریح و برای اسکی آنجا می روند، زیاد هستند. این آدم ها لباس پوشیدن شان، روابط بینشان و … روی دختر روستایی تاثیرگذار است؛ یعنی بدون زمینه سازی فرهنگی آن دختر فقط دارد آن زرق و برق را می بیند و در کنارش، محدودیت خانواده را.
چه اتفاقی برایشان می افتد؟
اگر به بهزیستی بروند
حدود سال77 یا 78 بود که فرار دختران به عنوان یک معضل و بحران اجتماعی در جامعه مطرح شد و جامعه روی این مسئله حساس شد؛ در نتیجه، سازمان بهزیستی ستادی را ایجاد کرد . تعدادی از اینها که خانواده داشتند، بعد از مددکاری ای که روی خانواده انجام می شد، به خانواده ارجاع می شدند و بقیه که نیاز به بازپروری داشتند، به مراکز مختلف فرستاده می شدند.
بعد از این برنامه ها، سازمان بهزیستی به این نتیجه رسید که علاوه بر دختران و زنان فراری، خانم هایی هم هستند که نه مجرم اند، نه معتادند، نه فراری اند، بلکه در خانه هایشان هستند و در منزل دچار مشکل شده اند. مثلا مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. برخلاف موارد قبلی که یا از طریق نیروی انتظامی به مراکز مددکاری معرفی می شده اند و یا از طریق سازمان زندان ها، این مورد خاص به صورت خودمعرف به مراکز مددکاری مراجعه می کند.
بنابراین مراکزی تاسیس شد به عنوان مراکز مداخله در بحران های اجتماعی یا اورژانس اجتماعی که کارش رسیدگی به زنان آسیب دیده اجتماعی بود. در تهران حوالی سال80 این مراکز در4 نقطه شهر تاسیس شد.
تبلیغات زیادی هم برای آن شد تا زنان و دخترانی که آسیب دیده اجتماعی هستند یا حتی دخترانی که از شهرستان ها فرار کرده اند و به تهران آمده اند، خودشان را به این مراکز معرفی کنند.در مراکز مداخله در بحران، یک تیم تخصصی هم تشکیل شد که سطح آسیب دیدگی و مرکزی را که باید به آن فرستاده شوند، تشخیص بدهد.
اگر به بهزیستی نروند
یک دختر فراری ابتدا مجرم نیست ولی دلایلی باعث می شود که او جرمی را انجام دهد. وقتی یک دختر فراری وارد جامعه می شود، چون جا و مکان ندارد، جذب خیلی چیزها می شود که اولین قدم در راه بزهکاری است. خیلی از این دخترها هستند که اصلا به بهزیستی نمی رسند. مثلا دختر فراری ای که وارد باندهای فساد می شود، ممکن است حتی به شهرها و کشورهای دیگری قاچاق شود وحتی ممکن است بعد از مدتی،خودش وارد کار قاچاق مواد مخدر یا دختران شود.
چرا پسر فراری نداریم؟
در ایران نوع تعصب و دیدگاهی که در مورد دخترها وجود دارد، در مورد پسرها وجود ندارد. آسیب پذیری دخترها هم از پسرها خیلی بیشتر است. ممکن است خانواده ای که پسرشان به 18سالگی رسید، خودشان بخواهند که پسر مستقل باشد یا حتی به شهر دیگری برود و کار کند اما در خیلی از خانواده های ما اگر دختر یک شب از خانه بیرون بماند، دیگر به هیچ وجه نمی تواند به خانه برگردد؛ یعنی اصلا خانواده او را نمی پذیرد. مسئله دیگر، این است که خیلی از دخترها فرار می کنند چون آزادی شان خیلی کم و محدود است.
اما پسرها دلیلی ندارد که فرار کنند چون همان آزادی را دارند. حتی گاهی بعضی مادرها از اینکه پسرشان با چند دختر در ارتباط باشد، احساس افتخار هم می کنند! اما اگر پسری به دخترشان چپ نگاه کند یا لبخند بزند، فاجعه رخ داده. ما یک موردی داشتیم که متاسفانه از نظر هوشی هم در حد مرزی بود؛ دختر، چهره قشنگی داشت. در محل یک پسری به او توجه می کرد. ارتباط یا چیز خاصی هم نبود، فقط توجه بود.بعد بین برادر این دختر و پسر دعوا و درگیری می شود. دختر که خیلی ترسیده بوده، از خانه فرار می کند و می خواسته به خانه خواهرش برود که نیروی انتظامی او را گرفته بود و آورده بود بهزیستی. فردای آن روز، برادر این دختر آمد و چون شناسنامه هم داشت، ما باید دختر را تحویلش می دادیم. فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟ برادر، دختر را برده بود در پارک لویزان دار زده بود. بابت چی؟ برای اینکه کسی در محل به او توجه کرده و یک شب هم خانه نبوده.
در این مراکز چه کاری برای دختران انجام می شود؟
قبل از هر چیز، مددکارها با دخترهای فراری مصاحبه ای انجام می دهند تا معلوم شود هر کدام نیاز به چه کاری دارند. اگر قرار باشد دختر به خانواده برگردد، مددکارها روی خانواده های آنها کار می کنند تا محیط خانواده برای برگشت دختر آماده شود. اما موردهایی هم هستند که نیاز به نگهداری طولانی مدت دارند.
مثلا کسانی که خانواده ندارند، پدر یا مادرشان معتاد است یا اینکه اگر دختر به خانواده برگردد، امکانش هست که دچار آسیب بشود. اینها را به مراکز بازپروری منتقل می کنیم. در مراکز بازپروری اول مصاحبه های تشخیصی انجام می شود. اگر نیاز به خدمات مشاوره ای و روان شناسی باشد، کسانی هستند که این کار را انجام دهند. بعد برای دخترها کلاس های آموزشی داریم.
بچه ها بر اساس سطح استعدادها و توانایی هایی که دارند، حرفه ای را یاد می گیرند. اگر هم در سن مدرسه رفتن باشند، به مدرسه فرستاده می شوند؛ چون خیلی از دخترهای فراری در سنین پایین هستند. این بچه ها در حقیقت بقیه زندگی شان را در این مراکز ادامه می دهند تا جایی که یا ازدواج کنند یا شرایط خانواده برای برگشتن آنها آماده شود یا اینکه خودشان مستقل شوند. این فرایند پوشش سازمان بهزیستی برای زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی است و همین مراکز در سطح مراکز استان ها وجود دارد و شهرهای استان را هم پوشش می دهد.
چرا NGO ها در زمینه دختران فراری فعال نیستند؟
کار کردن روی زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی، کار خیلی سختی است. این کار نه بازدهی اقتصادی دارد و نه حتی آن احساس ارضاکننده ای که NGO ها به دنبالش هستند. به همین خاطر، خیلی از گروه ها در رابطه با نگهداری کودکان بی سرپرست یا کودکان خیابانی یا این طور چیزها کار می کنند اما در این زمینه، جز فعالیت یک NGO به نام انجمن احیا، فعالیت زیادی وجود ندارد.
ضمن اینکه این مسئله آسیب هایی هم در پی داشته. مثلا من خبر دارم که متاسفانه در یکی از شهرهای حوالی پایتخت یک مرکز خصوصی که برای زنان و دختران فراری تاسیس شده بود، در همان مرکز آنها را به نحوی تحت آسیب قرار می داد و تبدیل شده بود به باندی که دختران و زنان را برای درآمدزایی حتی به جاهای دیگر می فرستادند.
البته من اطلاع دقیقی ندارم اما می دانم چنین مسئله ای وجود داشت. به خاطر همین اتفاقات، مسئولان به این نتیجه رسیدند که بهتر است یک سازمان به صورت متمرکز روی بحث زنان و دختران فراری کار کند و بهزیستی شد مسئولش. نوع کار، کار بسیار دشواری است؛ مثلا در کانون اصلاح و تربیت، بچه ها در یک فضای بسته هستند و می شود روی آنها کنترل داشت اما در سازمان بهزیستی و در مددکاری، اصلا این طوری نباید باشد.
دیدگاهی که در مددکاری وجود دارد، این است که باید با ایجاد یک رابطه مددکاری، مددجو را به جایی برسانیم که خودش یک زندگی سالم اجتماعی را بخواهد. من زمانی که سرپرست مرکز ارشاد بودم، بچه ها را می فرستادم به مدرسه.
حتی می شد معلم به مرکز بیاید و درس بدهد اما من اعتقادی به این نداشتم. در حقیقت، می خواستیم بچه ها در جامعه حضور داشته باشند و الگوهایشان را از جامعه بگیرند و ما فقط راهنمایی کنیم.
دختران فراری در ایران
دختران فراری، به دخترانی گفته می شود که به دلایل مختلفی از خانه و خانواده شان فرار می کنند و به جامعه پناه میبرند. به گفتهٔ مدیر کل دفتر آسیب های اجتماعی در ایران حدود ۸۰ درصد دختران در ۲۴ ساعت اول بعد از فرار مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند.
در سالهای اخیر، پدیده "دختران فراری" به معضلی اجتماعی در ایران تبدیل شده است.
گفتنی است که در کشورهای اروپایی و آمریکا دخترانی که به هر دلیلی از خانه هایشان فرار می کنند، به طور اتوماتیک تحت حمایت بنیادهای حمایتی دولتی و نیکوکاری درمیایند و به مکانهایی امن زیر نظر روانکاوان و متخصصان حمایت از زنان منتقل می شوند اما در ایران به خاطر جرم بودن اصل قضیه دختران که جایی برای پناه بردن ندارند،اکثرا به افراد غریبه متوسل می شوند که در اکثر این موارد مورد تجاوزات پی در پی قرار میگیرند و نهایتا جذب باندهای فساد داخلی و یا خارجی می شوند و با این شرایط در صورت دستگیری این دختران در بعضی موارد به زندان افتاده و در مواردی هم توسط مقامات قضایی به خانواده هایی که به دلایلی ازشان فراری شده اند، بازگردانده می شوند.
متوسط سن دختران فراری در ایران
پدیده "دختران فراری" در تهران و شهرستانها رو به افزایش چشمگیری دارد، اما این معضل اجتماعی به ویژه در شهرهای مذهبی و اطراف حرمهای زیارتگاه ها به طرزی چشمگیر خودنمایی می کند. بر اساس گزارش محرمانه ای که چندی پیش از سوی معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش منتشر شد، علاوه بر افزایش بی سابقه تعداد، کاهش متوسط سن دختران فراری در ایران همکنون به حداقل نه سال ذکر شده است.
اغلب دختران فراری، کمتر از ۲۴ ساعت پس از فرار، مورد تجاوز قرار می گیرند. و بیشتر این دختران، پس از تجاوز از سوی خانواده هایشان پذیرفته نمی شوند.
این آمار بر مبنای بررسی شرایط دختران و زنانی است که مورد آسیب اجتماعی قرار گرفته و تحت حمایت مراکز سازمان بهزیستی نگهداری می شوند.
این دختران فراری در ۳۲ مرکز موسوم به "خانه های سلامت" به مدت شش ماه تا یک سال به صورت شبانه روزی نگهداری می شوند تا از معرض آسیبهای اجتماعی مصون بمانند.بیشترین برنامه ها در مراکز بهزیستی، برای بازگرداندن زنان "آسیب دیده" به خانه است.
در شرایطی که خانواده ها فاقد صلاحیت تلقی شوند، مراکز بهزیستی می توانند زنان آسیب دیده و دختران فراری را با حکم دادگاه، برای زمان طولانی تری نگهداری کنند تا امکان تحصیل و اشتغال آنها فراهم شود. زنان آسیب دیده به مدت شش تا هشت ماه در "مراکز بازپروری زنان خیابانی" که تعدادشان به ۲۲ مرکز می رسد، نگهداری می شوند و برای اشتغال، کاریابی و مهارتهای زندگی آموزش می بینند.
"در سال گذشته، ۳۰۰ مورد اشتغال برای زنان روسپی ایجاد شد، زیرا ۹۹ درصد زنان به دلیل مسائل غیرحرفه ای به روسپی گری می پردازند." در ایران مراکزی موسوم به "خانه زنان" برای زنانی که دچار خشونت خانگی شده اند دایر شده است و ۷۲ درصد زنان متاهل حداقل یکبار تجربه خشونت را داشته اند و بیش از نیمی از آنها، آزارهای روانی را تحمل کرده اند.
زنانی که دچار خشونت شده و خانه خود را ترک کرده اند، به مدت سه روز تا سه ماه در این مراکز اسکان می یابند تا با خدمات مددکاری و مشاوره امکان بازگشت آنها به خانه هایشان فراهم شود. بهزیستی ایران ، با طرح "خانه زنان" می کوشد تا زنان و کودکان "حتی یک شب" در خیابان نمانند.
سن فرار دختران از خانه به 12 سالگی رسیده است
ایسنا: متخصص اعصاب و روان دانشگاه علوم پزشکى مازندران معتقد است: دختران فرارى پتانسیل بالایى جهت ایجاد ناهنجاری هاى اجتماعى دارند.
دکتر شهرزاد مزدارانى به تشریح علل فرار دختران از خانواده و روش هاى پیشگیرى و درمان این معضل پرداخت و با بیان این که معضل فرار از خانه در جوامع در حال توسعه بیشتر نمایان است، افزود: فضاى خانواده از مهمترین علل فرار است به طورى که نبودن روابط مطلوب بین پدر و مادر، نبودن یکى از والدین، اعتیاد در خانواده، سوءاستفاده جنسى از دختر در خانواده، وجود نامادرى یا ناپدری، وجود تبعیض بین دختر و پسر و نبود احساس امنیت، از مهمترین عوامل فرار دختران است.
مشاور دانشجویان دانشگاه علوم پزشکى مازندران گفت: وجود فقر و ناهنجاری هاى اجتماعى و همچنین ملموس بودن تبعیض ها در جامعه، از دیگر عوامل موثر در فرار دختران از کانون خانواده است و مدرسه می تواند نقش مهمى در پیشگیرى از این معضل داشته باشد.
وى با بیان این که پیشگیرى اهمیت بیشترى نسبت به درمان دارد، بر تلاش براى حذف شرایط منجر به فرار افراد از خانواده تاکید کرد و افزود: متاسفانه هنوز خیلى از دبیران و معلمان آموزش و پرورش از نظر برخورد روانى با دانش آموزان آموزش ندیده اند و به همین منظور تلاش هاى زیادى در حال شکل گیرى است. زیرا مدرسه مکانى است که به راحتى می توان به دختران آموزش حل مساله داد تا دچار بحران نشوند.
کارشناس اعتیاد دانشگاه علوم پزشکى مازندران با اشاره به نداشتن قدرت ,نه, گفتن در جامعه ایران، یادآور شد: یکى از مشکلات خانواده هاى ایرانى نداشتن توان حل مساله است و امیدواریم از طریق آموزش با رسانه هاى همگانى تا حدودى به حل این مشکل کمک کنیم.
مزدارانى گفت: رسانه ملى واقعا می تواند نقش مهمى در حل معضلات و مسایل اجتماعى داشته باشد ولى ما هنوز با این مشکل روبه رو هستیم که برخى ستارگانى که در تلویزیون و سینما ظهور می کنند، گاه خود مروج مشکلات می شوند. همچنین گاهى فیلمى که می تواند انقلاب درونى مثبتى را در شخص ایجاد کند براى شخص دیگرى مضر است.
این روانپزشک با اشاره به نقش مهاجرت از روستاها به شهرها و فقر فرهنگى مهاجران در افزایش آسیب هاى اجتماعی، افزود: دختران فرارى پتانسیل بالایى جهت ایجاد ناهنجاری هاى اجتماعى دارند.
وى گفت: با توجه به اینکه سن فرار دختران از منزل به 12 سالگى رسیده است، اکنون به یک مدیریت واحد و قوى نیاز داریم که در تمامى ارگان ها بتواند ایفاى نقش کند.
مزدارانى با اشاره به نقش مهم مددکار در برقرارى ارتباط با مددجویان گفت: متاسفانه به علت هزینه هاى بالاى مشاوره، این امر هنوز در جامعه ما جا نیفتاده که امیدواریم مسوولان براى حل این مشکل چاره اى بیاندیشند.
وى گفت: مددکار باید نیازهاى روحی، جسمى و عاطفى یک مددجو را شناسایى و برطرف کند.
فیلم و سینمای زیر زمینی
در مورد خطرات و معضلات فرار دختران از خانه در ایران، فیلمهای سینمایی همچون "دختری با کفشهای کتانی" و "نگین" و … ساخته شده اند که به موضوع فرار دختران از خانه و معضلات و پیامدهای آن میپردازند. همچنین فیلمهای مستند مرتبط با همین موضوع را میتوان در سینمای زیر زمینی جستجو کرد که اکثرا در تلویزیونهای کشورهای خارجی نمایش میابند.
روسپی گری
روسپی گری یا فاحشگی، آمیزش جنسی در قبال درآمد است. وضعیت قانونی روسپی گری در کشورهای متفاوت از مجازات مرگ تا کاری قانونی متغیر است.
کاربردهای فرهنگی به شکل نامحدودی متفاوت است، و استفاده از اصطلاح به عنوان واژه ای تحقیر آمیز فعالیت هایی را نشان می دهد که بشکل رسمی روسپی گری را در یک مضمون فرهنگی مطرح نمی کنند. این اصطلاح به شکل بی ربط برای نشان دادن کسی که درگیر فعالیت های جنسی غیرعادی است، مثل بی بند و باری جنسی یا روابط بیرون از ازدواج، بکار برده می شود.
روسپی گری گاهی اوقات "قدیمی ترین حرفه دنیا" شناخته می شود
روسپیگری از کهن ترین کجروی های بشری است که ردپای آن را می توان در طول تاریخ جست و جو کرد. در ایران ، روسپیگری از دوران قاجار و دربار شروع شد و در دوره پهلوی در مکان های خاصی رسمیت یافت. در واقع وقتی دختری به هر علت از خانه فرار می کند راهی به غیر از آلوده شدن برایش باز نیست و او طبیعتا ناگزیر همین یک راه را انتخاب می کند؛ زیرا دیگر خانواده و جامعه پذیرای وی نیست.پس تصور می کند چون راهی ندارد باید تا آخر خط برود و خود را به هلاکت برساند.
علل و انگیزه های که گروهی از زنان را به انحراف می کشاند متعدد است. فقر ، تنهایی ، بیهودگی ، بیکاری و نبود پذیرش از سوی جامعه ، آنها را در خیابان های بی انتها رها می کند. برخی از این قربانیان ، محصول طلاق و جرم والدین ( مثل اعتیاد ) نامادری و ناپدری بد رفتار و اطرافیانی هستند که احساسات و عواطف انسانی آنان را زیر پا له می کنند و به گوشه خیابان های شلوغ و ناامن شهر سوق می دهند.
نتیجه تحقیقی که از شماری زنان روسپی صورت گرفته بیانگر این است که بیش از ٦٠ درصد آنان در نوجوانی وارد منجلاب می شوند.٦٢ درصد روسپیان زمینه خانوادگی داشته و با پدر و مادر زندگی می کرده اند .٢٢ درصد با خویشاوندان و ٢ درصد نیز با بهزیستی زندگی کرده اند.
روسپیان در خصوص رابطه با والدین گفته اند تشنه یک جرعه محبت هستند.و سوم روسپیان از پیش یا بعد از افتادن به آتش فساد، معتاد می شوند و پدران آنان معتاد بوده اند. ٧٤ درصد روسپیان معمولابا کسی ازدواج کرده اند که شکل پدرشان بوده است ؛ یعنی معتاد.شش درصد از روسپیان تاز سوی شوهرانشان وادار به روسپی گری شده اند . همچنین این افراد مورد سوء استفاده ی جنسی در منزل خودشان هم قرار گرفته اند ( پدر ، برادر ، دایی ، … ) حریم آنها قبل از ورود به اجتماع شکسته شده است . یعنی ٢٢ درصد در زمان کودکی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند . دلایل و عوامل مهم روسپیگری در ایران : فقر ، بی کاری ، حمایت نشدن از زنان ، طلاق ، بالا رفتن سن ازدواج ، وجود درآمد فعال در روسپیگری ، تقاضای بالقوه در جامعه و …
پیامدهای روسپیگری : شیوع بیماری های آمیزشی ، اعتیاد روسپی ، اعتیاد بالقوه هوسرانان و کاهش میل جنسی ؛ دشوار شدن فعالیت های مددکاری ، افزایش قیمت و ناخالصی تریاک و سوق یافتن معتادان به هرویین ، بروز مرگ و میرهای ناشی از مصرف مواد مخدر ناخالص ، افزایش شمار زندانیان ، دزدی، باجگیری ، قوادی و …
آمار ها نشان می دهد ٥٦ درصدافراد آلوده زیر ١٩ سال و ٧٠ درصد زیر ٢٤ سال هستند که این یک زنگ خطر بسیار جدی است. بیش از ٥٠ درصد افراد زیر ١٩ سال در دوره هایی که پر مخاطه ترین مرحله زندگی آنهاست با بحران هایی نظیر هویت ، بلوغ و مسائل جنسی رو به رو هستند و باید راهی برای ارضای شرعی یا قانونی نیازهایشان بیابند اما آنان در جامعه رها شده اند و راهکار تعیین شده ای وجود ندارد.
با جامعه پرخطر ، چطور انتظار داشت همگی جوانان سالم بمانند ؟ اگر پدر و مادر به اهمیت نقش خود در تربیت نوجوان پی ببرند و شیوه های صحیح را بیاموزند و به کار ببرند بسیاری از اختلالات رفتاری و انحرافات اخلاقی در نوجوانان به وجود نخواهد آمد.
پیغمبر اکرم ( ص ) پدر و مادری را که با پیش رو گذاشتن روش های نادرست باعث نافرمانی کودک و نوجوان می شوند لعن کرده و فرموده است : خدا نیامرزد آن پدر و مادری را که با رفتار نسنجیده ، فرزندان خود را به نافرمانی و عقوق وارد می سازند.
خانواده مهم ترین پایگاه در رشد عواطف نوجوانان به حساب می آید. نوجوان در تعامل با والدین و سایر اعضای خانواده امیدواری ، صداقت و حمایت را می آموزد و یا آن که به تعارض با دیگران بر می خیزد و رفتار بد را به دیگران تعمیم می دهد.
افراط و تفریط در زمینه هایی چون پذیرش ، توجه و مراقبت ، آزادی ، توقع ، انتظار و تشویق به انجام کارهای نادرست نقش مهمی در ایجاد مشکلات رفتاری فرزندان ایفاد می کند.با توجه به اینکه خانواده یک عنصر بسیار تاثیر گذار در شکل گیری شخصیت کودکان و نوجوانان است والدین باید دقت نظر بیشتری در روابط خود با فرزندان به ویژه نوجوان داشته باشند و همواره اصل پذیرش احترام و توجه به قید و شرطها را در رابطه با فرزندان رعایت کنند.
از طرفی حتی محیط اجتماعی هم می تواند به گسترش این نوع جرمها کمک کند.در مورد شناخت جرم به عنوان یک مسئله اجتماعی باید عوامل اجتماعی را عمیقا مورد توجه قرار داد و سعی کرد علل گوناگونی را که باعث ارتکاب آن گونه اعمال می شوند تحت بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد و راه حل درستی برای جلوگیری از ارتکاب بیشتر جرم ارایه کرد.
از سویی باید به این واقعیت نیز توجه داشت که بیماری های اجتماعی ، مانند آسیب های جسمی؛ مسری هستند و اگر از ابتدای جرم به فکر اصلاح و از بین بردن علل ارتکاب آن نیفتیم ممکن است به دیگران نیز سرایت کند. ریشه درد در جامعه است نه فرد. پس باید به فکر بود و راهی را پیدا کرد که جلوی ارتکاب روز افزون جرم گرفته شود.
اگر در جامعه ای جرم زیاد است در قوانین حقوقی ، مقررات اجتماعی و نوع آموزش و پرورش آن باید مطالعه کرد و به فکر شناخت علل بود. باید پذیرفت امکانات رفاهی ، متعادل بودن شرایط اقتصادی و اجتنماعی ، توجه بیشتر به ارزش های معنوی و برخورداری از آموزش صحیح ، انسان را به موجودی کار ساز و نیروی سازنده جامعه تبدیل می کند و او را از گرایش به جرم باز خواهد داشت.
مهم ترین راهکارهای پیشنهادی برای جلوگیری از آسیب های اجتماعی آموزش اصول شیوه های تربیتی به والدین به خصوص در دوران بلوغ ، آموزش مهارتهای زندگی به دختران برای آشنایی با خود ، اهداف و مسائل جنسی ، تدوین قوانین حمایتی با ضمانت اجرایی قوی ، ایجاد بانک اطلاعاتی دانش آموزی برای کسانی که خانواده های آسیب زا دارند ، آگاهی دادن به دختران درباره عواقب فرار از طریق رسانه های جمعی ، استقرار مددکاران حرفه ای در پایانه ها ، خروجیها و …است.
خشونت در روسپی گری
بسیار افتد که روسپیان قربانی خشونت جسمی شوند.ایشان گاه نه تنها کرایهٔ خدمات را دریافت نمی کنند بلکه از سوی مشتری مورد ضرب و شتم و آزار جسمی هم قرار می گیرند و حتی به قتل می رسند. موارد خشونت علیه روسپی از سوی غیر مشتریان هم وجود می دارد. مثلاً هدف از اعمال خشونت می تواند به چنگ آوردن پولی باشد که روسپی با خویش حمل می کند.
اعتیاد و روسپیگریرابطه ای قوی میان "اعتیاد" و "روسپیگری" وجود دارد. در ایران در بیشتر موارد شریک زندگی این افراد و خودشان به مواد مخدر معتاد هستند. نیاز به تامین هر روزهٔ این مواد نیز بر فقر و نیاز مالی آنان می افزاید.
روسپیان برای تحمل افسردگی و شرایط سخت این کار اغلب به مواد مخدر و روان گردان پناه می برند.
اداره کنندگان روسپی خانه ها در اولین اقدام، افراد تازه و اصطلاحا دختران فراری را معتاد می کنند تا آنان را وابسته و مطیع سازند.
ایدز و روسپیگری
اکثر مشتریان این زنان، تمایلی ندارند که از کاندوم استفاده کنند و در صورت اصرار زن برای استفاده از کاندوم، رقم دریافتی شان از مردان بسیار ناچیز خواهد بود پس اکثر آنان به سکس بدون کاندوم راضی می شوند.
توریست ها نیز، اگر خود مبتلا به ویروس ایدز نباشند بعد از همخوابگی با این زنان بخصوص اگر بدون استفاده از کاندوم باشد، سوغات شوم ویروس اچ آی وی را به خانه هایشان خواهند برد.
قاچاق انسان برای سکس
فعالان حقوق بشر گزارش می دهند که هزاران زن و دختر فقیر هر ساله پس از آن که با فریب و وعده های کاذب شغل و ازدواج، از روستاها به شهرها آورده می شوند، وادار به تن فروشی می گردند.
توجه بسیاری به سوی فروش انسان جلب شده است، که ارقام آن بین ۶۰۰ هزار تا ۸۰۰ هزار تخمین زده می شود؛ ۸۰ درصد این افراد زنان و دخترانی هستند که هر ساله در کشورهای مختلف به فروش می رسند و در بسیاری موارد به تن فروشی، یا همچون بردگان، به اشتغال در کارهای پست وادار می شوند.
اما این ارقام شامل قربانیانی نمی شود که در کشور خود به فروش می رسند – مشکلی که مدت هاست هند را فرا گرفته است، کشوری بزرگ و آن اندازه متنوع که قاچاقچیان بتوانند قربانیان خود را از محلی به محل دیگری ببرند؛ به محلی صدها کیلومتر دورتر، با زبانی دیگر و شانس ناچیزی که بتوانند به خانه خود بازگردند.
از قاچاق انسان برای سکس به عنوان برده داری نوین، برده داری جنسی و برده داری سفید نیز یاد می شود.
جنبه قانونی روسپیگری و انتقادات آن
تندیسی در کشور هلند که به افتخار روسپیان جهان ساخته شده است. یک کلیسا در پشت تندیس دیده میشود. بر روی تندیس حک شده: "به روسپیگران جهان احترام بگذارید".
روسپیگری در بسیاری از کشورهای جهان یک حرفه قانونی است و از آن بطور قانونی محافظت شده، و برای حفاظت از افراد مشغول به این کار قوانین مفصلی وضع گردیده. جزئیات و حد آزادی این حرفه از مکان و کشور تا کشور دیگر متغیر است.
در کشورهای زلاند نو، سوئیس، استرالیا، آرژانتین، بلژیک، برزیل، کانادا، اطریش، کاستاریکا، دانمارک، آلمان، ترکیه، ایتالیا، یونان، هلند، و کشورهای دیگر روسپیگری آزاد و تحت پوشش قوانین ویژه است. در انگلستان نیز روسپیگری آزاد است، اما تبلیغ آن در اماکن عمومی با قانون منافات دارد. در آمریکا ایالت نوادا تنها ایالت آمریکاست که روسپیگری در آن تا حد معینی آزاد است.
اما نقدهایی بنیادین بر این شکل روسپی گری وارد است که به دلیل ماهیت رابطه روسپیگری با نظام سرمایه داری می باشد. برای مثال در آلمان همه شاغلین باید قرارداد کار دریافت کنند ولی طبق تخمین سازمان های فعال زنان، ۶۰ درصد از زنان تن فروش، مهاجران خارجی هستند که حتی اجازهٔ اقامت در آلمان را ندارند، چه رسد به اجازهٔ کار. علاوه بر این، عملا تنها یک درصد از روسپیان دارای اجازه کار، قرارداد کار دریافت کرده اند.
مثال دیگر این است که سیاستمداران آلمان به جای این که امکان خروج زنان از این حوزه را فراهم آورند، با تصویب قانون رسمیت روسپیگری عملا زنان را محکوم به ادامه این شغل می کنند. زیرا با رسمی شدن تن فروشی به عنوان شغل، فرد نمی تواند به راحتی کار خود را رها کند چرا که براساس قانون کار، باید کار خود را سه ماه دیگر بعد از اعلام استعفا ادامه دهد و در غیر این صورت، با ترک ناگهانی شغل، قرارداد کار وی لغو شده و حقوق و مزایایش را از دست خواهد داد.
همچنین طبق این قانون، می توان هر زن بیکاری را برای کار به فاحشه خانه ها فرستاد زیرا طبق قانون، افرادی که حقوق بیکاری و یا کمک دولتی دریافت می کنند حق ندارند از پذیرش کاری امتناع کنند، حتی اگر فاقد تجربه در آن زمینه باشند.
مثال دیگر آن است که قبل از تصویب این قانون، زنان تن فروش در آلمان می توانستند به پلیس مراجعه کرده و از صاحب فاحشه خانه و دلالان شکایت کند، اما با رسمیت یافتن روسپیگری چنین امکانی وجود ندارد، چرا که داشتن فاحشه خانه و یا خرید و فروش زنان، تحت عنوان آژانس کاریابی، قانونی محسوب می شود. حتی اگر زنی به اجبار قرارداد کار را امضاء کند، قادر نیست ثابت کند که تحت فشار و تهدید مجبور به تن فروشی شده است بلکه اکنون این صاحب کار است که می تواند از او شکایت کند.
استدلال دیگری برای تصویب قانون رسمیت روسپیگری این است که این شغل دیگر "منافی عفت" محسوب نشود و زنان تن فروش جای خود را در اجتماع بیابند. اما در عمل درصد ناچیزی از زنان تن فروش پس از تصویب این قانون، مثلا هنگامی که به دنبال خانه می گردند در جواب صاحبخانه که از آنان می پرسد شغل شما چیست، پاسخ می دهند: تن فروش. و یا درصد ناچیزی از مادران تن فروش، هنگام ثبت نام کودکان خود در مهد کودک و مدرسه حاضرند بگویند که شغلشان تن فروشی است.
مردان روسپی
در ایران برخی از روسپیان مرد به مردان خدمات جنسی ارائه می کنند و تعداد کمی از آنها به زنان.
مردی روسپی در تهران در مصاحبه ای می گوید: مردی که خدمات جنسی ارائه می دهد خوشبخت تر است و مثل زنان روسپی افسرده نمی شود. او شغل خود را تخصص بی نظیری می داند و درآمدی بسیار بالاتراز همکاران زن خود دارد. خود را تحقیر شده نمی یابد و زندگی خود را مدرن و توام با خوشبختی می داند.
انواع
در روسپی گری خیابانی، روسپی در حالیکه در گوشه خیابان منتظر است یا قدم می زند، تقاضای مشتری می کند. روسپی خانه جایی است که به روسپی ها اختصاص داده می شود و گاهی در شهرهای بزرگ جز جاهای ممنوع می باشد. در کشورهای آسیای شرقی در برخی از آرایشگاه ها و حمام ها خدمات جنسی به منظور گرفتن انعام ارائه می شود.
در نوع روسپی گری اسکورت (همراه محافظ)، کارها در محل اقامت مشتری یا در اتاق هتلش انجام می گیرد (که به آن Outcall می گویند) یا در محل اقامت مکان اسکورت یا اتاق هتلی که توسط محافظ برای این کار اجاره شده (که Incall نام دارد) انجام می شود. این شکل روسپی گری تحت لوای موسسات محافظ انجام می شود که ظاهراً اسکورت های جذابی را برای کارهای اجتماعی تحویل می دهند. در حالیکه موسسات محافظ هرگز ادعای فعالیت ها و خدمات جنسی نمی کنند، تعدادی از این محافظان موفق منحصرا برای همنشینی های اجتماعی در دسترس می باشند. حتی جایی که روسپی گری قانونی است اصطلاح دارای حسن تعبیر خدمات اسکورت عمومی هستند. در آمریکا، موسسات اسکورت مداوما در اینترنت تبلیغات می کنند. در زمینه استفاده روسپی ها از اینترنت برای تبلیغات، یا مشتری هایی که برای به خدمت گرفتن روسپی ای تبلیغات می کنند، لیست بلندی از واژگان مخفف و کددار برای تشریح اینکه هر سرویسی چقدر هزینه دارد، یا اینکه چه خدماتی انجام می گیرد، بکار می رود.
برخی اسکورت ها ممکن است مستقل از موسسات کار کنند. ارتباط با مشتری ها معمولاً توسط تلفن انجام می شود و قرارها بدون حضور شخص سومی برگزار می شود.
در سیاحت جنسی، مسافران از کشورهای غنی به کشورهای فقیر تر مثل تایلند برای جستجوی سرویس های جنسی که در کشور خودشان وجود ندارد، یا گران تر است سفر می کنند. مقاصد سیاحت های جنسی دیگر برزیل، دریای کارائیب و کشورهای بلوک شرق پیشین هستند.
در روسیه و کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق بازار دختران را در هوای آزاد برگزار می کنند. یک روسپی در کنار جاده می ایستد و ماشین ها را به اصطلاحا tochka راهنمایی می کند که اغلب پارکینگ ماشین ها یا کوچه ها هستند و صف زنان در جلوی ماشین های منتظر رژه می روند. مشتری ها یک روسپی را انتخاب می کنند، و سوار ماشین می کند. این موقعیت زن را حتی برای مورد تجاوز قرار گرفتن هم آزاد می گذارد.
روسپیگری از دید مذاهب
روسپیان در بسیاری از جوامع و مذاهب، قشری انگشت نما هستند، مشتریانشان هم از کلاس پایینی برخوردارند.
روسپی گری در فرهنگ
تا سده ۱۴ خورشیدی (قرن ۲۱ میلادی) اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران (و ایرانیان خارج از کشور حتی) به گونه ای بود که به زنانی که تنوع طلبی جنسی داشتند، به عنوان دشنام و صفتی تحقیرآمیز، جنده (به معنای روسپی) اطلاق می شد. در همین زمان مردانی که تنوع طلبی جنسی داشتند مطابق قانون مدنی ایران آزاد بودند چند زن داشته باشند. در خرده فرهنگ هایی هم که چندزنی مرسوم نبود، به عنوان دشنام به چونان مردانی از واژه های سبک تری همچون دخترباز استفاده می شد. یعنی در حالیکه لفظ پسرباز هم وجود می دارد، همان خرده فرهنگ ها از واژه جنده برای زنان استفاده می کردند.
از ناسزاهایی که گاه نثار اشخاص می کنند، نسبت دادن صفت جنده به اقوام مونث ایشان خصوصاً مادر ایشان است و آن را به صورت ترکیب مادرْ جنده استعمال می کنند. دیده شده است که زنان نیز از ترکیب مادر جنده برای دشنام دادن به یک دیگر استفاده کنند. دشنامی که ویژهٔ مردان است و در آن لفظ جنده به کار رفته است زنْ جنده است. در فارسی نسبت دادن صفت جنده به اقوام درجه چندم مرسوم نیست. مورد دیگر نسبت به خویشاوند مونث درجه اول، آنِ خواهر است. ترکیبات خوار [= خواهر] جنده و آبجی جنده به عنوان ناسزا استعمال می شود.
به عنوان حربه سیاسی
هنگامی که تعدادی از زنان و دختران کارمند و دانش آموز در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ (۸ مارس) در اعتراض به اجباری شدن حجاب در ایران تجمع کردند، روزنامه های دولتی خبر تجمع را به دروغ به عنوان اعتراض روسپیان پوشش دادند و نوشتند "امروز گروهی از زنان بدنام و روسپیان و فواحش محلات معلوم الحال که بساط کاسبی شان برچیده شده، دست به تظاهرات زدند…"
در ادبیات
صادق هدایت در داستان علویه خانم سرگذشت مقطعی از یک زن فاحشه را دست مایه اثر خود قرار داده است. همچنین در آثار ایرج میرزا و یا در هزلیات سعدی چنین رفتاری در محوریت اثر واقع می گردد.
لفظ جنده و روسپی در ادبیات مردانه ایران دیده می شود اما زنان ایرانی تا دهه ۱۳۷۰ از این واژگان در ادبیات مکتوب خود استفاده نمی کردند تا اینکه در سال ۱۹۹۹ م، (۱۳۷۷) ساقی قهرمان شعری با عنوان "و جنده یعنی جان می بخشد به…" منتشر کرد که با نقدهای گوناگون مواجه شد
اصطلاحات
مردان روسپیان، ارائه دهندگان خدمات به مشتریان زنان هستند که به عنوان محافظ آنان شناخته می شوند.
در برخی جاها، مردانی که دور و بر محدوده چراغ قرمز رانندگی می کنند که تقاضای روسپی ای کنند "خزنده پیاده رو" Kerb Crawler نامیده می شوند.
بازیگران پورنوگرافی هم برای پول نزدیکی جنسی می کنند.
اداره کنندگان مراکز روسپی گری به شکل کلیشه ای جاکش (برای مردها)، و جاکش و خانم رییس (برای زن ها) نامیده می شوند.
مردی که زن خود را برای پول به دیگران می دهد قرمساق نامیده می شود.
واژه شناسی
روسپی واژه ای است از پارسی میانه.[نیازمند منبع] جنده به معنای روسپی است، اما بار معنایی منفی تری دارد. به همین سبب به عنوان دشنام نیز به کار می رود.
در فرهنگ معین
فاحشه
۱- زن زناکار ؛ روسپی، جنده – جمع: فواحش
۲- هر گناه و بدی که از حد درگذرد.
روسپی: زن بدکاره، فاحشه، بدکاره.
عوامل زمینه ساز تن دادن زنان به روسپیگری
تاریخچه روسپیگری ،نشانگر این مهم است که اگر چه بشر امروزی خود را قافله سالار تمدن های بشری میداند،اما به لحاظ عدم ژرف نگری در روابط انسانی،به ویژه رابطه بین زن و مرد،با اجداد خود آنچنان فاصله ای ندارد.بررسی عوامل زمینه ساز روسپیگری در بسترتاریخی به خوبی نشان می دهد که جز در موارد استثنایی طی قرون متمادی چه در غرب و چه در شرق، چه در زمان باستان و چه در زمان حال، عواملی که زنان را به وادی روسپیگری کشانده است،آنچنان همسان و هم طراز است که گویی تاریخ ایستاده است و قدمی به جلو برنداشته است. در گذار تاریخی روسپیگری می توان گفت که لااقل چهار هزار سال قبل تاکنون روسپیان درباری و روسپیان خیابانی از آنچنان پیشینه مشترک و همسانی برخوردارند که هر محققی را حیرت زده می کند.همجواری تنگناهای اقتصادی با الگوهای سرپرستی مخرب که نه نمایشگرچارچوب های رفتار سازنده ای بودند.و نه کانونی برای سیراب کردن نیاز به عشق و ملاطفت،در پیشنیه اغلب روسپیان از آن سوی تاریخ تاکنون به چشم می خورد.علاوه بر این ،تحریک جنسی زودرس سایه سنگین خود را بر دوران کودکی اغلب زنان روسپی گسترانده است.به عبارتی دیگر،قبح بسیاری از ارزشها در زندگی خانوادگی اغلب این دختران به کرات درهمشکسته و فروریخته شده است. اینها باعث شده که در دوران نوجوانی و آغاز جوانی(زمان شکل گیری هویت شغلی و جنسی)،این گونه دختران اغلب از مهارت های لازم جهت کسب درآمد کافی و تعامل اجتماعی سازنده نیز بهره مند نشوند،از این طریق هم امنیت عاطفی و نیاز به مهر و محبت را حتی اگر شده برای چند لحظه تجربه کنند و هم وسیله ای برای امرار معاش خود بیابند.در این تحقیق،عوامل که در حال حاضر موجب شده تا زنانی به روسپیگری تن دهند،مورد مطالعه قرار می گیرد. جامعه آماری تحقیق را زنان روسپی تشکیل می دهند که 147 نفر آنان به صورت تصادفی انتخاب شده اند یا مقیم اقامتگاه های سازمان بهزیستی بوده و یا در خیابان به کار مشغول بوده اند.برای اینکه شرایط زندگی این زنان تا قبل از روود به دنیای روسپیگری مشخصتر باشد، لازم بوده که پیشینه آنان با زنان عادی و غیر روسپی که به صورت تصادفی انتخاب شده اند مقایسه شود.این دو گروه زنان به لحاظ سنی با یکدیگر همتاسازی شده اند.تکنیک گردآوری اطلاعات مصاحبه بالینی بوده و جهت توصیف و تحلیل یافته ها از جداول توزیع فراوانی و متقاطع و آزمون های مرتبط استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی ازفروپاشی نهاد خانواده بسیاری از زنان روسپی بوده،اما باید یادآور شد که اغلب اعتیادو بیکاری علت اصلی از هم گسیختگی خانواده بوده است. نسبت قابل توجهی از زنان روسپی مورد مطالعه چه قبل از آغاز به روسپیگری و چه بعداز آن پدران و همسران معتاد و یا در کار قاچاق مواد مخدر بوده اند.در این مطالعه ،روسپیان معتاد درآمد زیاد روسپیگری را علت اصلی ماندن در این حرفه قلمداد کرده و کسانی که معتاد نبوده اند ،ترس از تنهایی،محرومیت از محبت و عدم پذیرش اجتماعی به ویژه از جانب همجنسان خود را مطرح کرده اند.از ویژگی های بارز این زنان فضای نامن و غیرعاطفی خانواده و در نتیجه احساس کمبود مهرو محبت در دوران کودکی و نوجوانی گزارش شده است.همچنین،در تحقیق حاضر 22/5% از زنان روسپی در دوران کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و مهمتر آنکه ،در 11/5% این عمل توسط نزدیکترین و محرم ترین افراد یعنی پدر، برادر و دایی انجام شده است.طبیعی است چنین رویداری قبح برقراری رابطه جنسی،غیر متعارف را از میان بر می دارد.بسیاری از این دختران تن به ازدواجهای مصلحتی داده و برخی از خانه فرار کرده اند. اغلب همانند همتایان خود در آنسوی مرزها به علت نداشتن سرپناه حداکثر به فاصله 48ساعت به دنیای روسپیگری پای گذارده اند.(گزارش کمیسیون هافستد،1999). بنابر این مسئول ترین محققان و اندیشمندان باید به پا خیزند تا قالب ها را فرو ریزند و به رویدادهای این جامعه که در هیچ قالبی نمی گنجد و انصافاً مقصر نبوده است،جسورانه بپردازند.شاید لااقل از این طریق بشود به عده ای آموخت که هستند افرادی که هستی این جامعه را هزینه خود نمی کنند و با هیچ قیمتی اهل معاوضه آرمان های مردم اینمرزوبوم نیستند
بررسی عوامل گرایش به فحشا
فحشا را می توان به عنوان بر آوردن خواهشهای جنسی در برابر پول تعریف کرد.آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف قرن حاضر این تعریف را چنین تکمیل می کند که میان معشوقه مزد بگیر که دلیل اصلی او برای ارزانی داشتن جنسی به حامی اش ، پولی است که به او پرداخت می شود و روسپیگری بدین گونه تفاوت آشکاری وجود ندارد گر چه تفاوت اصلی در این است که روسپیان دسترسی متعدد را به خریداران متعدد می فروشد.
به نظر وی یکی از جنبه های اساسی روسپیگری امروزی این است که زنها و مشتریانشان معمولا برای یکدیگر ناشناخته اند.
باید گفت روسپیگری و انحرافات جنسی از تاریخی ترین و با سابقه ترین انحرافات و کجروی های بشر است که آثار آن را می توان در طول تاریخ دنبال کرد چرا که از دیر باز جوامع مختلف با چهره کریه و منحوس این پدیده ضد اخلاقی و اجتماعی آشنایی کامل داشته اند ، اما در سال های اخیر به موازات تحولات فرهنگی و تکنولوژی پیشرفته ، این پدیده اشکال و ابعاد تازه ای را در کشورهای اروپایی و حتی کشورهای بلوک شرق به خود گرفته است.
در دنیای غرب جاذبه اصلی روسپیگری نیاز مالی است و بیشتر روسپیان به علت ناتوانی در به دست آوردن پول زیاد در مشاغل مشروع ،مجبور به تغییر کار شرافتمندانه هستند، بعلاوه برخی از آنها معتاد به مواد مخدر بوده و برای تامین مواد ، نیاز بیشتری به پول دارند.از سوی دیگرکارشناسان مسائل اجتماعی فقر ، بیکاری، جمعیت رو به رشد کشورهای فقیر ، عدم تامین نیازهای اولیه اعضای خانواده در برخی کشورها، گذار جوامع از سنتی به مدرنیسم ،تحولات اجتماعی و انقلابات ، جاذبه های شهری و توریستی، مهاجرت ، تجربه خانواده ، آداب و رسوم خرافی را از دیگر عوامل گرایش به فحشا و روسپیگری ذکر کرده اند.
سعید خراطها طی تحقیقی بیان کرده که از مهمترین دلایل و عوامل روسپیگری در ایران فقر، بیکاری ، عدم حمایت از زنان ، طلاق ، افزایش سن ازدواج ، وجود در آمد فعال روسپیگری ، وجود تقاضای بالقوه در جامعه و … را میتوان نام برد.تحقصقات صورت گرفته توسط روان شناسان نیز ضمن تایید عوامل اجتماعی موثر و دخیل در روسپیگری نشان می دهد که علت فحشا محدود به پدیده های اجتماعی نمی شود بلکه عوامل روانی از جمله گرایش به تنوع طلبی ،ضعف هویت اخلافی و اختلال در هویت نیز می تواند در بروز آن دخیل باشد.
نتایج تحقیق بر روی ۶۰ زن ویژه ۱۵ تا ۳۵ ساله و مقایسه آن با ۶۰ زن عادی واقع در این سن بیانگر آن است که احساس بی ارزشی و پایین بودن عزت نفس یکی از نشانه های آشکار شده در این زنان است که این تحقیق یکی از دلایل پایین بودن عزت نفس زنان و گرایش آنها به فحشا را ناشی از تجربه های زندگی گذشته بیان می کند، به گونه ای که احساس بی ارزشی و پایین بودن عزت نفس به دنبال واقعه تروماتیک( سوء استفاده جنسی )از جمله عوامل روان شناختی مستعد کننده فرد در گرایش به فحشا عنوان شده است.شرایط حاکم بر خانواده مانند بد سرپرستی یا بی سرپرستی ، اعتیاد به مواد مخدر ، اعتیاد شوهر ، داشتن نقص عضو ، فرهنگ فاسد حاکم بر خانواده ( بی بند و باری و لا مذهبی ) ، طلاق و جدایی از خانواده و شکست در اهداف و برنامه های زندگی مانند تحصیل ،ازدواج تحمیلی و غیره از جمله عوامل موثر در گرایش به فحشا عنوان شده است.
این تحقیق نشان می دهد که زنان ویژه به دلیل نابسامانی خانواده ، اعتیاد والدین،فقدان والدین، خشونت آنها ، سردی رابطه عاطفی یا والدین ، ترک تحصیل ، فقر فرهنگی ، نداشتن مهارت برقراری روابط اجتماعی ، قرار گرفتن در معرض سوءاستفاده جنسی به وسیله اعضای خانواده یا دیگران احساس کمبود کرده و عزت نفس پایینی دارند . بهره هوشی یکی دیگر از عوامل مورد بررسی در گرایش زنان به فحشا بوده که بر اساس یافته های این تحقیق ، این زنان به دلیل برخورداری از بهره هوشی پایین ، قوه تشخیص ضعیف و در نتیجه مهارت های مقابله ای کمتر ، در مواجهه با مسائل و مشکلات به فحشا و انحراف ، گرفتار شده اند به گونه ای که نتایج این تحقیق نشان می دهد ۴۰ درصد زنان ویژه دارای بهره هوشی در حد عقب ماندگی خفیف و "مرزی" هستند.
روسپیگری در ایران
در ایران هم روسپی زن وجود دارد و هم با نسبت بسیار کم تر روسپی مرد (که برخی از آنان به مردان خدمات جنسی ارائه می کنند و برخی از آنها به زنان). روسپیگری هم به شکل غیر قانونی و هم به شکل قانونی صورت می گیرد.
در دهه های ۷۰ و ۸۰ خورشیدی روسپیگری زنان در تهران به شکل تجارت سکس درآمده و با وجود مقابله نهادهای حکومتی با "بدحجابی" شهروندان زن در خیابان ها و اماکن عمومی، و اجرای طرح های برخورد با "اراذل و اوباش"، این عریانی در خرید و فروش تن در خیابانهای پر تردد و اصلی بیش از هر چیز سازمان یافته بودن فروش سکس در ایران را نشان می دهد. اخباری نیز هر از چندی در رسانه ها درباره حراج دختران ایرانی در بازارهای برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس منتشر می شود.
تغییر ویژگی های روسپیگری در تهران
سرمایه: "براساس تحقیقی که به تازگی در شهر تهران انجام شده پدیده روسپیگری در متاهل ها بیش از مجردها دیده می شود."سیدکاظم رسول زاده طباطبایی مدیر گروه روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس کارگروه زنان و دختران آسیب دیده و در معرض آسیب دیروز در سالن وزارت کشور به این نکته اشاره کرد. در این کارگروه که به عنوان یکی از کارگروه های همایش اسلام و آسیب های اجتماعی برگزار می شد رسول زاده با استناد به تحقیقی که به تازگی در شهر تهران انجام شد به تغییراتی که در روند روسپیگری ایجاد شده، اشاره کرد:
"در دهه 60 و 70 سن روسپیگری بالای 30 سال بود اما اکنون سن روسپیگری از 15 سال به بالا رسیده است." او در ادامه گفت: "اگر پیش از این اقدام به روسپیگری به خاطر رفع نیازهای اولیه بود اکنون به خاطر رفع نیازهای ثانویه است. از طرفی تا پیش از این پدیده روسپیگری بیشتر در مجردها بروز می کرد اما تحقیقات نشان داده که اکنون روسپیگری در متاهل ها بیشتر شده و با رشد سریعی هم مواجه است." رسول زاده ادامه داد: "پدیده روسپیگری پیش از این در غیربومی ها بیشتر بود اما اکنون شیوع این پدیده در طیف بومی و غیربومی برابر شده، بنابراین دیگر نمی توانیم این پدیده را با مهاجرت مرتبط بدانیم." به گفته رسول زاده گرچه این پدیده قبلاً در افراد با تحصیلات کمتر از دیپلم دیده می شد اما اکنون این پدیده در افراد تحصیل کرده هم دیده می شود.
رئیس کارگروه زنان و دختران آسیب دیده به چالش های موجود در مورد این مساله اشاره کرد و گفت: "اولین چالش فقدان نظریه جنسی در ایران است. در حال حاضر با افزایش سن ازدواج و کاهش سن بلوغ، فاصله بلوغ و ازدواج به 15 تا 20 سال رسیده است اما برای رفع مشکلات ناشی از این موضوع مسوولان و علما هیچ نظریه جنسی ای ارائه نداده اند."
او چالش دیگر را جنسیتی کردن مسائل جنسی در ایران دانست و گفت: "در بحث انحراف ها فقط بر دختران متمرکز می شویم اما وارد بحث پسران و مردان که آنها هم می توانند عامل بسیاری از انحراف ها باشند نمی شویم."
تابو کردن مسائل جنسی و آموزش جنسی چالش سومی بود که رسول زاده به آن اشاره کرد و گفت: "چالش بعدی هم یک جانبه بودن برنامه های توسعه ای ماست."
حسین علی زاهدی پور کارشناس ارشد جامعه شناسی و عضو دیگر این کارگروه نیز به بخش دیگری از این آمارها اشاره کرد و گفت: "11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری می زنند. این آمار نشان می دهد که نه تنها به مساله بیکاری زنان بلکه به بیکاری مردان و پیامدهای آن نیز باید توجه بیشتری شود."
رسول روشن استاد دانشگاه شاهد و کارشناس خانواده و مسائل جنسی به عنوان عضو دیگری از این کارگروه نیز به سبب شناختی پدیده روسپیگری پرداخت و گفت: "اگر به منشا شکل گیری رگه های شخصیتی افراد که آنها را به سمت چنین انحراف هایی می کشاند توجه کنیم، متوجه می شویم که خانواده با شکل دادن به شخصیت کودکان می تواند نقش موثری در پیشگیری داشته باشد." او ادامه داد: "تحقیقات نشان داده است که بعضی از این افراد به خاطر انتقام و انتقام جویی و تنفر از خانواده و جامعه وارد این حیطه می شوند. در حالی که اگر کودک یاد بگیرد که دیگری را دوست داشته باشد و احساس امنیت نسبت به دنیای پیرامونش داشته باشد، چنین حالتی در او به وجود نمی آید."
او به تحقیق دیگری اشاره کرد و گفت: "نتایج نشان می دهد کودک در سن سه تا شش سالگی با پدیده کنجکاوی های جنسی مواجه می شود اما از آنجا که طرح صحیح مسائل جنسی در کشور ما به صورت تابو درآمده اطلاعات صحیح به کودک داده نمی شود و کودک در سن نوجوانی اطلاعات را از منابع دیگر به دست می آورد."
به گفته روشن تحقیقات نشان داده که گرفتن اطلاعات از منابع دیگر فرد را بیشتر در معرض انحرافات قرار می دهد.
این کارشناس به افزایش عزت نفس در کودکان نیز تاکید کرد و گفت: "بسیاری از افراد در معرض آسیب تصویر مثبت بدنی از خود ندارند و چون ارزش و
عزت نفسی برای خود قائل نیستند با اقدام به روسپیگری به دنبال اثبات و ابراز خود در جامعه هستند."
گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع
گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى کاملاً نمایان است، آنقدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد. نمى گوئیم عامل اصلى فحشاء و فرزندان نامشروع منحصراً بى حجابى است، نمى گوئیم استعمار ننگین و مسائل سیاسى مخرب در آن موثر نیست، بلکه مى گوئیم یکى از عوامل موثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سرچشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشن تر مى شود.
هنگامى که مى شنویم در انگلستان، در هر سال – طبق آمار – پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى آید، و هنگامى که مى شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند – نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى – بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده اند، به گونه اى که در بسیارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در میان است، به اهمیت این مساله کاملاً پى مى بریم، و مى دانیم که مساله گسترش فحشاء حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنابر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مى شود، و پى آمدهاى آن هر گونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است. مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است
یک سوم نوزادان فرانسوی حرامزاده اند
موسسه ملی مطالعات آماری فرانسه از افزایش بی سابقه تولد نوزادان خارج از ازدواج در فرانسه خبر داد و اعلام کرد که در سال 2008 نسبت اینگونه نوزادان به نوزادانی که از راه تشکیل خانواده به دنیا می آیند به 52 درصد رسیده است.
موسسه ملی مطالعات آماری فرانسه از افزایش بی سابقه تولد نوزادان خارج از ازدواج در فرانسه خبر داد و اعلام کرد که در سال 2008 نسبت اینگونه نوزادان به نوزادانی که از راه تشکیل خانواده به دنیا می آیند به 52 درصد رسیده است.
بنابر گزارش ایرنا ، میزان تولد خارج از ازدواج فرانسه که در سال 1980 برابر با 4/11 درصد بوده، در سال 2008 میلادی به 52 درصد رسیده است.
در این سال در فرانسه 834 هزار کودک متولد شده اند که 51 درصد آنان پسر و 49 درصد دختر بوده اند.
در فرانسه بدلیل رواج روابط خارج از خانواده، مساله سستی بنیان خانواده از مسایل مهم و مبتلا به جامعه این کشور بشمار می رود.
از سوی دیگر بدلیل اینکه در بیشتر موارد، زندگی های مشترک خانوادگی از استحکام و دوام لازم برخوردار نیستند، بسیاری از کودکان با پدر یا مادر به تنهایی زندگی می کنند و از خلا عاطفی شدیدی رنج می برند.
در این کشور همچنین به دلیل خوشگذرانی ها و بی بندو باری های رایج ، افراد سالها از ازدواج خودداری می کنند که این امر نیز در برهم خوردن تعادل و انسجام زندگی خانوادگی اثرات منفی برجای می گذارد.
بنا بر آمار منتشر شده از سوی موسسه ملی مطالعات آماری فرانسه، در سال 2008 متوسط سن مادران فرانسوی 30 سال بوده و 5/21 درصد این مادران در سن 35 سالگی به بالا مادر شده اند.
این موسسه جمعیت فرانسه را 64 میلیون نفر در سال 2008 میلادی اعلام کرده است که با این حساب این کشور بعد از آلمان با 82 میلیون نفر جمعیت ، دومین کشور بزرگ اروپایی است.
در فرانسه متوسط عمر زنان 84 سال و مردان 77 سال
بحث و نتیجه گیری :
هنگامی که فرد در خانه و خانواده محیط مناسب، منطبق با روحیات شخصی اش را نمی یابد، فکر می کند که با فرار از خانه می تواند تمام مشکلات را پشت سر گذاشته و وارد دنیایی متفاوت شود. فرد به اشتباه فکر می کند جامعه محیط امن برای رفع نیازهای او است. او به گونه ای از مشکلات درونی و خانوادگی در رنج است که کوچکترین فکری به پیامدهای بعد از فرار نمی کند.
آیا کسانی که به هر دلیل و انگیزه ای خانه و کاشانه خود را هر چند نامطلوب به قصد دستیابی به وضعیت مطلوب تر ترک می کنند، به مقصود خود نائل می شوند؟ و به ساحل نجات دست پیدا می کنند؟ یا در یک منجلاب غیر پیش بینی گرفتار می آیند و گاهی تا مرز نابودی و رسوایی تمام پیش می روند؟ پس باید جوانان و نوجوانان را دریابیم و به نیازهای آنان پاسخ منطقی و درخور شرایط روز اجتماعی و جهانی بدهیم.
منابع:
http://www.iwna.ir/shownews.aspx?newsid=2316
http://www.pezeshk.us/?p=3005
http://fa.wikipedia.org/wiki
http://iscanews.ir/fa/ShowNewsItem.aspx?NewsItemID=211882
http://1254.pib.ir/17761/
http://www.javanannews.com/article11.html
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-137.aspx
http://jormshenasi.parsiblog.com/3222.htm
http://www.kargaremrooz.com/spip.php?article5206
http://aftab.ir/articles/social/psychopathology/c4c1177941792_flee_p1.php
http://ostadnahvi.persianblog.ir/post/15
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1626288
http://81.28.32.51/NCMS/FullStory/?Id=87923
http://www.tebyan.net/Politics_Social/Society/Social_Report/2007/8/23/44857.html
http://mosbateman.blogfa.com/post-3921.aspx
82
83